جمع بندی مسجدالاقصی کجاست؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مسجدالاقصی کجاست؟

سلام
چند روز پیش در یکی از سایت ها مطلبی رو دیدم که اینجا قرار میدم
--------
در مورد قبه الصخره که اصلا حرفی نیست چون هیچ برتری بر دیگر مساجد نداره و توسط عبدالملک مروان ساخته شده. فکر میکنم در متن جناب واریور هم اشاره شده بود که بخاطر رقابت با کعبه که در دست زبیریان بوده، بنی امیه احادیثی در برتری قبه الصخره جعل میکنن و حتی مردم رو به طواف اون تشویق میکنن! پس مساله معراج حضرت محمد(ص) از قبه الصخره کاملا منتفیه.
ولی بریم سراغ مسجدالاقصی جعلی! همونطوری که استحضار دارید در سوره اسراء به مسجد الاقصی(دور ترین عبادتگاه) اشاره شده. در این زمان اسلام هنوز از حجاز بیرون نرفته و اورشلیم در دست امپراطوری بیزانسه. قبل از تغییر قبله هم مسلمین رو به تپه موریا نماز میخوندن چون مسجدی در سرزمین بیزانس وجود نداشت. در قرآن هیچ اشاره ای به محل مسجد الاقصی نشده و حتی یکبار هم نام فلسطین به کار نرفته. چطور شده که مسجد الاقصی از اورشلیم سر در آورده؟ منطقه شام در دوره خلفای راشدین توسط عمروعاص تسخیر شد. اهالی اورشلیم که در محاصره مسلمین بودن شرط تسلیم شهر رو حضور شخص خلیفه در محل اعلام کردن. وقتی عمر شخصا به اورشلیم رفت شهر تسلیم شد و عمر تحت تاثیر کعب الاحبار(که معرف حضورتون هست) محل هیکل رو همون محل مورد نظر خدوند در قرآن(مسجد الاقصی) دونست و بنای مسجد الاقصی رو سالها بعد از نزول سوریه اسراء شروع کرد. با توجه به اینکه نام دیگر سوره اسراء، بنی اسرئیل هست و غیر از کلیسای قیامت و بقایای هیکل، عبادتگاه مهم دیگری در اورشلیم وجود نداشت تفسیر عمر منطقی به نظر میرسه. ولی مساله اینه که اگر منطق عمر درست باشه، قبله گاه اول مسلمین جایی نیست جز هیکل سلیمان!
روایاتی از ائمه معصومین(ع) در مورد مسجد الاقصی وجود داره که محل اون رو نه در بیت المقدس و زمین که در آسمانها میدونند. تمام تفاسیر قرآنی که مسجد الاقصی رو در اورشلیم میدونن، تفسیر به رای هستن.
تقریبا تمام احادیث فضیلت بیت المقدس و مسجد الاقصی توسط امویان جعل شده. کار تا جایی رسیده که گفتند کعبه هر روز در مقابل مسجد الاقصی تعظیم میکنه
مساله اینه که اگر واقعا هم منظور قرآن از دور ترین مسجد یا پرستشگاه، محلی فیزیکی باشه، قطعا اون محل خود معبد (یا به قول شما مسجد) سلیمان(ع) هست. حتی اشاره شده که مسجد الاقصی فعلی روزگاری کلیسا بوده. پس اونجا هر چیزی بوده، به هیکل مربوط بوده و از مسجد به سبک اسلامی خبری نبوده. پس لازم نیست برای حفظ محلی که عمر از روی جهل ساخته انقدر خودمون رو به آب و آتیش بزنیم. اگر هم چیز مقدسی در اورشلیم وجود داشته باشه خود هیکل هست. با این حساب من نگرانی شیعیان بابت تخریب مسجد الاقصی عمر رو متوجه نمیشم. ببینید اگر مسجد الاقصی روی زمین باشه قطعا زیر این ساخته عمر پنهان شده. حالا که خودتون هم فرمودید پیدایش هیکل یکی از علایم آخرالزمانه دیگه چرا باید نگران تخریب مسجد عمر باشیم؟ همه اینها با نادیده گرفتن نقش کعب الاحبار در ساخت مسجد الاقصی هست

----------------------
خوب سوال من این هست که آیا متن بالا درسته؟
مسلمین صدر اسلام به کدام سو نماز میخوندند؟
بناهای منتسب به قبه الصخره و مسجدالاقصی دارای فضیلت هستند یا خیر؟

با نام و یاد دوست


کارشناسان بحث: استاد مقداد

Anoushiravan;451210 نوشت:
سلام
چند روز پیش در یکی از سایت ها مطلبی رو دیدم که اینجا قرار میدم
--------
در مورد قبه الصخره که اصلا حرفی نیست چون هیچ برتری بر دیگر مساجد نداره و توسط عبدالملک مروان ساخته شده. فکر میکنم در متن جناب واریور هم اشاره شده بود که بخاطر رقابت با کعبه که در دست زبیریان بوده، بنی امیه احادیثی در برتری قبه الصخره جعل میکنن و حتی مردم رو به طواف اون تشویق میکنن! پس مساله معراج حضرت محمد(ص) از قبه الصخره کاملا منتفیه.
ولی بریم سراغ مسجدالاقصی جعلی! همونطوری که استحضار دارید در سوره اسراء به مسجد الاقصی(دور ترین عبادتگاه) اشاره شده. در این زمان اسلام هنوز از حجاز بیرون نرفته و اورشلیم در دست امپراطوری بیزانسه. قبل از تغییر قبله هم مسلمین رو به تپه موریا نماز میخوندن چون مسجدی در سرزمین بیزانس وجود نداشت. در قرآن هیچ اشاره ای به محل مسجد الاقصی نشده و حتی یکبار هم نام فلسطین به کار نرفته. چطور شده که مسجد الاقصی از اورشلیم سر در آورده؟ منطقه شام در دوره خلفای راشدین توسط عمروعاص تسخیر شد. اهالی اورشلیم که در محاصره مسلمین بودن شرط تسلیم شهر رو حضور شخص خلیفه در محل اعلام کردن. وقتی عمر شخصا به اورشلیم رفت شهر تسلیم شد و عمر تحت تاثیر کعب الاحبار(که معرف حضورتون هست) محل هیکل رو همون محل مورد نظر خدوند در قرآن(مسجد الاقصی) دونست و بنای مسجد الاقصی رو سالها بعد از نزول سوریه اسراء شروع کرد. با توجه به اینکه نام دیگر سوره اسراء، بنی اسرئیل هست و غیر از کلیسای قیامت و بقایای هیکل، عبادتگاه مهم دیگری در اورشلیم وجود نداشت تفسیر عمر منطقی به نظر میرسه. ولی مساله اینه که اگر منطق عمر درست باشه، قبله گاه اول مسلمین جایی نیست جز هیکل سلیمان!
روایاتی از ائمه معصومین(ع) در مورد مسجد الاقصی وجود داره که محل اون رو نه در بیت المقدس و زمین که در آسمانها میدونند. تمام تفاسیر قرآنی که مسجد الاقصی رو در اورشلیم میدونن، تفسیر به رای هستن.
تقریبا تمام احادیث فضیلت بیت المقدس و مسجد الاقصی توسط امویان جعل شده. کار تا جایی رسیده که گفتند کعبه هر روز در مقابل مسجد الاقصی تعظیم میکنه
مساله اینه که اگر واقعا هم منظور قرآن از دور ترین مسجد یا پرستشگاه، محلی فیزیکی باشه، قطعا اون محل خود معبد (یا به قول شما مسجد) سلیمان(ع) هست. حتی اشاره شده که مسجد الاقصی فعلی روزگاری کلیسا بوده. پس اونجا هر چیزی بوده، به هیکل مربوط بوده و از مسجد به سبک اسلامی خبری نبوده. پس لازم نیست برای حفظ محلی که عمر از روی جهل ساخته انقدر خودمون رو به آب و آتیش بزنیم. اگر هم چیز مقدسی در اورشلیم وجود داشته باشه خود هیکل هست. با این حساب من نگرانی شیعیان بابت تخریب مسجد الاقصی عمر رو متوجه نمیشم. ببینید اگر مسجد الاقصی روی زمین باشه قطعا زیر این ساخته عمر پنهان شده. حالا که خودتون هم فرمودید پیدایش هیکل یکی از علایم آخرالزمانه دیگه چرا باید نگران تخریب مسجد عمر باشیم؟ همه اینها با نادیده گرفتن نقش کعب الاحبار در ساخت مسجد الاقصی هست

----------------------
خوب سوال من این هست که آیا متن بالا درسته؟
مسلمین صدر اسلام به کدام سو نماز میخوندند؟
بناهای منتسب به قبه الصخره و مسجدالاقصی دارای فضیلت هستند یا خیر؟

با عرض سلام

مسجدالاقصی بنایی قدیمی که اولین قبله‌گاه مسلمانان است. این مسجد دومین مسجدی است که بر روی زمین ساخته شد، ارجح آن است که حضرت آدم علیه السلام آن را ساخته و زیربنای آن را چهل سال بعد از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است. حدود 2 هزار سال پیش از میلاد حضرت ابراهیم علیه السلام و سپس فرزندانش حضرت یعقوب علیه السلام و حضرت اسحاق علیه السلام بنا را ترمیم و بازسازی کردند. هزار سال پیش از میلاد نیز این بنا توسط حضرت سلیمان علیه السلام ترمیم شد. این بنا پیش از به وجود آمدن کنیسه، کلیسا، بارگاه و معبد بوده است.

حدود 2500 سال قبل از ميلاد مسيح، چند قبيلة عربي به منطقة فلسطين كنوني مهاجرت كردند كه كنعانيان ناميده شدند. قبيلة مهم آنان (يبوس) بود كه در شهر قدس ساكن شدند و يكي از اسامي معروف شهر قدس نيز(يبوس) است. اين شهر بعدها به (اور سالم) تغيير نام يافت.
كتابهاي مذهبي يهود (بني اسرائيل) نشان مي دهد كه آنان دو هزار سال بعد از بناي اور سالم توسط كنعانيون، از مصر به سوي سينا و فلسطين هجرت كردند. پس از سرگرداني يك نسل كامل از آنان در صحراي سينا ـ به خاطر نافرماني از حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ بعد از رحلت حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ به رهبري يوشع ـ عليه السّلام ـ به ساحل رود اردن رسيده و به شهر اريحا وارد شدند و ساكنان عربِ آنجا را از مرد و زن، كودك و پير و حتي حيوانات را كشتند كه در كتاب عهد عتيق نيز آمده است.
حدود هزار سال قبل از ميلاد، عبرانيون كه در آنجا مسكن گزيده بودند به رهبري داود ـ عليه السّلام ـ سركوب شده و يهود بر آنجا مستولي شد و نام شهر را به(شهر داود) تغيير نام دادند. در ادامة حكومت و پس از مرگ سليمان ـ عليه السّلام ـ اختلاف بين يهود بالا گرفت كه در اين ميان به پيروزي گروهي بنام فلسطينيون انجاميد و نسل قوم يهود از اين سرزمين منقرض شد.
در سال 921 قبل از ميلاد مورد هجوم آشوري ها و در سال 597 قبل از ميلاد مورد هجوم كلدانيها به رهبري
بخت النصر واقع شد. بعد از مغلوب شدن بابل به دست كوروش، بر فلسطين هم غالب شده و فلسطيني ها اظهار اطاعت كردند. او به يهودياني كه در زمان بخت النصر اجباراً به بابل رفته بودند اجازة مراجعت داده و شهر قدس را به نام اولية خود يعني اورسالم برگردانيد.
پادشاه يونان (اسكندر مقدوني) فارسيان(كوروش) را شكست داده و بعد از تصرف سوريه و غزه وارد شهر قدس شد. بعد از مرگ او نيز اين شهر به تصرف مصر، و مدتي بعد به تصرف سوريه درآمد.
بعد از تسلط روم بر بيت المقدس ظهور حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ پيش آمد كه بزرگان يهود آن حضرت را گرفته و بعد از محاكمه، به دار آويختند (طبق نظر ايشان). البته قرآن غير از اين را بيان مي كند كه حق هم همان است.
در زمان (نيرون) قيصر روم، يهوديان قيام كردند ولي او شهر قدس را محاصره كرده و به كمك عربها، فلسطين را در سال70 ميلادي تصرف كرد و به موجوديت آنان خاتمه داد و مقرر شد كه ساكنان قدس فقط از مسيحيان يوناني باشند.

بعد از ظهور اسلام در سال 636 ميلادي(15 هـ .ق) نيروهاي مسلمان پس از فتح شام، شهر قدس را محاصره كردند؛ ولي چون قبلة نخستين مسلمانان، مكان مقدس بود بدون خونريزي و با امضاي امان نامه اي وارد شهر شده و در وقت نماز در جاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه از آنجا معراج كرده بودند و حالا(مسجد الصخرة) ناميده مي شود نماز خواندند و نام شهر را بيت المقدس گذاشتند.

در سال 1059 ميلادي به تحريك پاپ اوربن، نصاري اروپا به سوي بيت المقدس حركت كردند و با شكست دادن مصريان كه در زمان مأمون حاكم آنجا شده بودند شهر را تصرف كرده و همة اهل شهر را كشتند. چنان كه به نقل مورخان مسيحي هفتاد هزار مسلمان ساكن شهر قتل عام شدند. در سال 1187 ميلادي (583 هـ .ق) صلاح الدين ايوبي به آنجا لشكر كشي نموده و شهر را تصرف كرد و نهايت رأفت را با مردم روا داشت. اجازه تخريب هيچ عبادتگاهي را نداد و به تجديد بناي مساجد ويران پرداخت. در كشاكش تاريخ جنگهايي براي سلطه بر آنجا صورت مي گرفت تا اينكه در سال 1920 ميلادي با وجود و جهة عربي مردم، به توطئة انگليس، فردي بنام(سموئيل) كه يهودي بود بر شهر حاكم شد. او شرايط سياسي، اقتصادي و دارايي را طوري قرار داد كه به ايجاد وطن ملي يهود انجاميد. زبان عبري را رسمي كرد، اراضي اعراب را با بهانه هاي مختلف مصادره كرد و كم كم مرزهاي فلسطين را براي مهاجرت يهوديان گشود تا اينكه منجر به تأسيس دولت يهود، بطور رسمي شد.

بنابراين معلوم شد كه يهود ساكنان اصلي فلسطين نبوده و فقط بعد از دو هزار سال از تأسيس اين شهر چند صباحي در آن مسكن گزيده اند. حال اين اتحاد مسلمانان است كه مي تواند بيت المقدس را به دارالاسلام بازگرداند. و نيز هيچ حقّي از نظر ديني و مذهبي هم نسبت به ملكيت قدس ندارند چون دين حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ منسوخ گرديده است.

بيت‏ المقدس از نظر اعتقادات و علايق مذهبى جايگاه والايى دارد. سه دين بزرگ اسلام، مسيحيت و يهود براى آن موقعيت ويژه‏ اى قائل هستند. به اعتقاد يهود هيكل و عبادتگاه حضرت سليمان در آن بوده است. پيامبر بزرگ الهى حضرت عيسى در آنجا حضور يافته و خطابه‏ هايى القاء نموده است. پيامبر عظيم الشأن اسلام از آن پايگاه به آسمان معراج نموده است و .... از نظر تاريخى نيز بيت المقدس سمبل سرزمين فلسطين مقدس و مظلوم است و خاطره اشغال و ظلم و ستمى كه صهيونيست‏ها در حق مردم فلسطين روا داشته ‏اند، مى ‏باشد. بيت المقدس رمز و سمبل آزادى و آزادگى و استقلال براى ملت فلسطين و سمبل پايدارى اسلام و مسلمين از منظر مسلمانان جهان است.

منابع براي مطالعة بيشتر:
1. سرگذشت فلسطين يا كارنامة سياه استعمار، اكرم زعيتر، مترجم: علي اكبر هاشمي رفسنجاني، 1362، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.

2. تاريخ بيت المقدس و مسئلة فلسطين، سيد هادي خسرو شاهي، 1354، تهران.

3. بيت المقدس و تحول قبله، حاج ميرزا خليل كمره اي، 1335، تهران.

4. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، 1375، دارالكتب الاسلاميه تهران.

5. تفسير كاشف، عبدالكريم، بي آزار شيرازي،‌ سيد محمد باقر حجتي، 1372، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

ممنون از شما
ولی پاسخ من به صورت کامل داده نشده
1- قبه الصخره دارای فضیلت هست یا خیر؟ حدیثی پیرامون اون داریم؟ با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله همراهی از آدمیان نداشتند و بنای قبه الصخره هم در زمان امویان انجام شده، اطمینانی برای این که این مکان همون محل معراج هست وجود داره؟
2- در صدر اسلام بنایی وجود داشته که مسلمین به اون سمت سجده می کردند (مثلا بقایای هیکل) یا صرفا به سمت تپه موریا بوده؟

Anoushiravan;455751 نوشت:
ممنون از شما
ولی پاسخ من به صورت کامل داده نشده
1- قبه الصخره دارای فضیلت هست یا خیر؟ حدیثی پیرامون اون داریم؟ با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله همراهی از آدمیان نداشتند و بنای قبه الصخره هم در زمان امویان انجام شده، اطمینانی برای این که این مکان همون محل معراج هست وجود داره؟
2- در صدر اسلام بنایی وجود داشته که مسلمین به اون سمت سجده می کردند (مثلا بقایای هیکل) یا صرفا به سمت تپه موریا بوده؟

با عرض سلام و ادب

در صدر اسلام همین بنای مسجد الاقصی وجود داشته است و مسلمانان هم به سوی این مسجد نماز می خواندند نه فقط یک تپه.

يكي از معجزات علمي و عملي پيامبر اعظم(ص) كه به تصريح قرآن كريم در سايه عبوديت آن حضرت رخ داده، «معراج» است كه در اولين آيه سورة اسرا و آيات هشتم تا هجدهم سورة نجم مي‌توان اشاراتي را دربارة آن مشاهده كرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنين آمده است:
پاك و منزه است خدايي كه بنده‌اش را در يك شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برد كه گرداگردش را پربركت ساختيم، تا نشانه‌هاي خود را به او نشان دهيم. او شنوا و بيناست.
البته آن‌گونه كه از روايات برمي‌آيد معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان‌گونه كه در آيه فوق مشاهده كرديم ايشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي سير مي‌دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جايي صعود مي‌كنند كه احدي جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام اين ماجرا در بيداري بوده و بنابر نظر اكثر علماي شيعه با همين بدن جسماني اتفاق افتاده و نه در خواب يا با روح زيرا معراج صرفاً روحاني فضيلت چنداني را براي ايشان اثبات نمي‌كند و چنان عظمتي را كه مورد تأكيد و روايات است بر نمي‌تابد.

در باره "قبه الصخره" می توان گفت که مقصود از "صخره" در این جا، سنگی است که برای سه دین آسمانی اسلام، مسیحیت و یهودیت مورد احترام است و وارد شده است که در شب معراج پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه از روی این صخره سوار بر براق شده و به معراج رفت،در کتاب های تاریخی مطالبی نوشته شده است. اما روایاتی چند در این باره وجود دارد که از کلمه "الصخره"بدون قبه و فضیلت و ارزش آن بر گرفته شده و به داستان معراج پیامبر صلوات الله علیه مرتبط است که آدرس آن در ذیل می آید.

1.علامه مجلسی محمد باقر،بحارا الانوار،بیروت لبنان،انتشارات موسسه الوفاء،سال 1404 قمری،جلد 18،ص 375 ،باب اثبات معراج و معنا و کیفیت آن

2.راوندی قطب الدین،القصص الراوندی،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی،سال 1409 قمری،ص 325

3.فتال نیشابوری حسن بن فتال،روضه الواعظین،قم،انتشارات رضی،جلد 2،ص 409 بحث مربوط به بیت المقدس

با مراجعه به این سه کتاب می توان روایاتی را که در باره فضیلت این سنگ وارد شده است به دست آورد.

البته مخفی نماند نمادی که اکنون در قدس و با گنبدی طلایی و به نام مسجد الاقصی نمایش داده می شود، در اصل مسجد قبه الصخره است.

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:

http://islamquest.net/fa/archive/question/fa19574/tmpl/component/printme/1

موضوع قفل شده است