جمع بندی مبنا وپارامترهای احتمالات کم و زیاد توسط انسان چیست؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مبنا وپارامترهای احتمالات کم و زیاد توسط انسان چیست؟

با سلام
میخواستم ببینم به نظر شما گرامیان اینکه در زندگی عادی خود احتمالات زیاد و کم را می دهید و مثلا می گویید فلان اتفاق بعید است یا فلان اتفاق خیلی محتمل است یا ... بر چه اساسی است؟
برای مثال می گویید اینکه الان در خانه ما زلزله بیاید کم است یا احتمال سقوط هواپیما کم است پس سوار هواپیما می شوم
اینها همان احتمالاتی است که بسیار در زندگی روزمره خود به آن اهمیت می دهیم
و براساس آن شاید بگویم 90 درصد فعل و انفعالات خود را تنظیم می کنم و حتی براساس آن آدم می کشیم یا زندانی می کنیم
مثلا براساس قرائن ظن آور فردی را محکوم به اعدام می کنیم چون دو نفر شهادت بر علیهش دادند در حالی که محتمل است دروغ گفته باشند اما می گویید احتمال چنین مسئله ای کم است یا ...

فایده بحث:1.فایده ریشه یابی این مسئله این است که می بینیم امر به این مهمی که ریشه بسیاری از تصمیمها و نظرات ماست از کجا نشأت می گیرد و آیا چنین تصمیمهایی ریشه در واقعیات دارند و یا صرفا توهماتی بیش نیستند و یا بالاخره براساس میزان اعتبار منشأ احتمالات به آنها اهمیت دهیم نه بیشتر و نه کمتر
2.در صورتی که این منشأها از هم تفکیک شوند می توان احکام مختلفی را برای هر یک بار کرد.

من به نظرم می آید چهار عامل در این مسئله مؤثرند :
1.بزرگی و یا کوچکی فضای مطلوب
2.بزرگی و کوچکی فضای ممکن
3.فراوانی یا کثرت یا قلت رخداد یک اتفاق
4.کثرت یا قلت پیش فرضهای وقوع یک حادثه*

می خواستم ببینم از منظر شما اولا آیا پارامترهای دیگری برای احتمال کم و زیاد وجود دارد و ثانیا نظرتان در مورد پارامترهای معرفی شده توسط من چیست؟
باتشکر
---------------------
*برای مثال حادثه خیس شدن زمین کوچه ها ی محله ما چند تبیین وجود دارد یکی اینکه شهرداری آمده و با آب پاشی تمام کوچه های این خیابان را آب پاشی کرده یا با هلیکوپتر چنین کرده یا باران آمده
احتمال باران آمدن به علت قبول پیش فرضهای کم تر زیاد است ولی احتمال آب پاشی به خاطر زیاد بودن پیش فرضهایش کمتر احتمال دارد

با نام الله


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

velayat;450428 نوشت:
میخواستم ببینم به نظر شما گرامیان اینکه در زندگی عادی خود احتمالات زیاد و کم را می دهید و مثلا می گویید فلان اتفاق بعید است یا فلان اتفاق خیلی محتمل است یا ... بر چه اساسی است؟

باسلام
چنین احکامی که انسان صادر میکند، حدسی است که او می زند.
اما ذهن انسان فرایند پیچیده ای دارد.
دقیقا نمیتوان معین و مشخص کرد که چه اموری هستند که بر این امر و کمیت آن تأثیر گذار هستند.
عوامل زیادی ممکن است بر چنین داوری ذهن و عقل ما نقش داشته باشد.

گاهی اوقات به خاطر انس به یک امری، احتمالی را می دهیم. ممکن است برای این احتمالی که می دهیم، دلیل منطقی نیز داشته باشیم یا نداشته باشیم
و همینکه با امری مأنوس بودیم و ذهن ما ناخود آگاه به سمت آن رفت نباید گفت که آن احتمال باطل است. چون ممکن است که آن امر محتمل واقعا نیز دلیل عقلی و منطقی داشته باشد.
مثلا کسی که به هر دلیلی به خدا اعتقاد دارد، نه بر اساس ادله عقلی. چنین شخصی اگر با مسائلی روبرو شود که در ظاهر این اعتقادش را سست میکند، به میزان باوری که دارد، احتمال بطلان این باورش برخلافش است. یعنی مثلا اگر در زمان روبرو شدن با آن مسئله، 80 درصد باور قلبی داشته باشد، احتمالی که برخلاف این باورش میدهد، 20 درصد است و همینطور.
یا مثلا بر اساس یک سری امور ظاهری وهمنشینی با دوستمان به امانت داری او اطمینان زیادی باشیم، در این فرض اگر بخواهیم به او امانتی را بسپاریم احتمال خیانت در امانت را در او بسیار ضعیف میدانیم.
حال اگر انسان زود باوری باشیم و با خیانتهای زیادی روبرو نشده باشیم، میزان خیانت در امانت را در حق او در حد صفر میدانیم یا اصلا چنین احتمالی را نمیدهیم
ولی اگر خیانتهای زیادی در اطراف خود و حتی در فامیل خود دیده یا شنیده ایم، در این صورت احتمال خیانت او را بیشتر میدهیم.
گاهی نیز بر اساس یک سری مقدمات عقلی ومنطقی به مطلبی می رسیم، آنگاه احتمال هایی که برخلاف یا موافق آن است را به صورت خود آگاه یا ناخود آگاه بر اساس آن مطلب تأیید یا تکذیب میکنیم و میزان و کیفیت هر یک را نیز بر اساس آن می چینیم.
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]نکته مهم در این میان این است که احتمالی که میدهیم موافق با باور قلبی ما در یک زمینه هست یا مخالف با آن است.
این باور قلبی هرچقدر قوی باشد، احتمال موافق با آن به همان میزان قوت می گیرد و احتمال مخالف با آن نیز به همان میزان تضعیف میشود.

همانطور که در حصول یک باور قلبی عوامل مختلفی موثر باشد، در تضعیف آن و ایجاد احتمال مخالف با آن نیز عوامل مختلفی موثر است.
برخی از این عوامل نقش بیشتری در تضعیف باور قلبی ما دارند و برخی دیگر کمتر.

مثلا اگر به راستگو بودن شخصی اطمینان داریم ولی چند مرتبه او پیش ما به دیگران دروغ گفته است، در این صورت وقتی دوباره میخواهیم در مورد راستگویی او نظر بدهیم، دیگر با اطمینان و یقین در مورد راستگویی او در موارد آینده حکم نمیکنیم.
ولی اگر در مورد همین شخص، چندین مورد دروغگویی را شنیده باشیم و در موردش چنین گفته باشند، در این صورت احتمال خلاف این باور قلبی خود در مورد او را خیلی کمتر میدهیم. هرچند به خاطر آن گزارشها، دیگر یقین و اطمینان صد درصدی به صداقت او نداریم.

velayat;450428 نوشت:
مثلا براساس قرائن ظن آور فردی را محکوم به اعدام می کنیم چون دو نفر شهادت بر علیهش دادند در حالی که محتمل است دروغ گفته باشند اما می گویید احتمال چنین مسئله ای کم است یا ..

مسئله قضاوت گرچه بر اساس قرائن ظن آور است ولی این ظن و گمان نیز به همین سادگی نیست و در اسلام قاضی تنها در صورتی میتواند به مسئله ای حکم کند که علم به آن داشته باشد و بر اساس علم خود عمل کرده باشد نه صرفا بر اساس ظن و گمانش.
این مطلب ممکن است ناشی از رویت خود قاضی باشد. یعنی خودش صحنه جرم رادیده باشد یا اینکه بر اساس شهادت چند نفر انسان عادل و راستگو باشد که دروغگویی آنان قبلا احراز نشده باشد. تعداد اینها نیز بسته به اهمیت آن مسئله فرق میکند.
مثلا در شهادت در نزاع مالی دو نفر کفایت میکند در حالیکه در مسئله آبرو یا جان یک نفر تعداد این شاهدها بیشتر میشود. مثلا در مسئله زنا حتما باید چهار نفر شهادت بدهند آن هم با روال و کیفیت خاصی که گفته شده و علم قاضی را به صدق یا کذب یک مدعا ایجاد میکند.

سلام و عرض ادب
دوست گرامی
استفاده از ظن و گمان در زندگی عادی و در برخورد با رویدادهای عادی طبیعی است
مغز ما برای اینکه وقت و انرژی خود را در تحلیل داده های بسیار زیادی که از طریق حواس به ما میرسد از دست ندهد و هماره آمادگی خود را برای رویارویی با حوادث حفظ کند
با استفاده از تجارب و تعالیم گذشته به جای دقت در صحنه صحنه سازی میکند و اقدامات ناخودآگاه را انجام میدهد و تأثیر مستقیم بر واکنشهای خودآگاه ما میگذارد
یعنی شبه واقعیت را در مغز جعل میکندو برآن مبنا عمل میکند
این رویه عادی زندگی است و بدون آن هم زندگی برای ماغیر ممکن است
ولی این رویه طبیعی در رفتار ما هم که انتظار داریم عقل و خرد نازک اندیشی در آن حرف اول رابزند رخنه میکند
تبعیت از جمع و عدم دقت در نکات ریز باعث میشود اکثراً رویکرد مشترکی را در مقابل اخبار و حوادث جدی تر از موارد روزمره پیش بگیریم
برای فائق آمدن بر این خصیصه ذاتی علم و دانش اندوزی و ممارست در رفتار و گفتار منطقی و جدا شدن از واکنشهای احساسی و غلبه بر ترس و وهم را انسانها باید یاد بگیرند که در موارد مهم از رویه های غیر ناخودآگاه پرهیز کنند
این کار تمرین و ممارست و فرار از تنبلی میخواهد کسانی هم در این راه افراط میکنند البته نه در کارهای مهم بلکه در کارهای روزمره که از عواقب آن رفتارهایی شبیه به وسواس فکری یا عملی هست
به نظر من هر چه کار مهمتر و عواقبش خطیرتر باشد باید بیشتر مغزمان را به کارگیریم و از دانش و عقل و نقطه نظر دیگران استفاده کنیم

البته طرح سأال شما بسیار گسترده هست بهتر است هر مورد را جداگانه جستجو کنیم
ولی کلیتی که به نظرم رسید همین بود که خدمت شما ارائه کردم
موفق و پیروز شاد و سلامت باشید

صدیق;450974 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
چنین احکامی که انسان صادر میکند، حدسی است که او می زند.
اما ذهن انسان فرایند پیچیده ای دارد.
دقیقا نمیتوان معین و مشخص کرد که چه اموری هستند که بر این امر و کمیت آن تأثیر گذار هستند.
عوامل زیادی ممکن است بر چنین داوری ذهن و عقل ما نقش داشته باشد.

گاهی اوقات به خاطر انس به یک امری، احتمالی را می دهیم. ممکن است برای این احتمالی که می دهیم، دلیل منطقی نیز داشته باشیم یا نداشته باشیم
و همینکه با امری مأنوس بودیم و ذهن ما ناخود آگاه به سمت آن رفت نباید گفت که آن احتمال باطل است. چون ممکن است که آن امر محتمل واقعا نیز دلیل عقلی و منطقی داشته باشد.
مثلا کسی که به هر دلیلی به خدا اعتقاد دارد، نه بر اساس ادله عقلی. چنین شخصی اگر با مسائلی روبرو شود که در ظاهر این اعتقادش را سست میکند، به میزان باوری که دارد، احتمال بطلان این باورش برخلافش است. یعنی مثلا اگر در زمان روبرو شدن با آن مسئله، 80 درصد باور قلبی داشته باشد، احتمالی که برخلاف این باورش میدهد، 20 درصد است و همینطور.
یا مثلا بر اساس یک سری امور ظاهری وهمنشینی با دوستمان به امانت داری او اطمینان زیادی باشیم، در این فرض اگر بخواهیم به او امانتی را بسپاریم احتمال خیانت در امانت را در او بسیار ضعیف میدانیم.
حال اگر انسان زود باوری باشیم و با خیانتهای زیادی روبرو نشده باشیم، میزان خیانت در امانت را در حق او در حد صفر میدانیم یا اصلا چنین احتمالی را نمیدهیم
ولی اگر خیانتهای زیادی در اطراف خود و حتی در فامیل خود دیده یا شنیده ایم، در این صورت احتمال خیانت او را بیشتر میدهیم.
گاهی نیز بر اساس یک سری مقدمات عقلی ومنطقی به مطلبی می رسیم، آنگاه احتمال هایی که برخلاف یا موافق آن است را به صورت خود آگاه یا ناخود آگاه بر اساس آن مطلب تأیید یا تکذیب میکنیم و میزان و کیفیت هر یک را نیز بر اساس آن می چینیم.

سلام
مسئله مهمی که در فهم پارامترهای احتمال دادن مطرح است ایناست که وقتی بفهمیم منشا این احتمالات خیال و توهم انسانهاست نباید به آن هیچ بهایی بدهیم .
وقتی منشا احتمالات ما به قول شما انس ما به یک چیز باشد چه بهایی دارد؟
واقعا انسان باید به چه احتمالی در زندگی عملی بها دهد و به چه احتمالی بها ندهد؟
مثلا من به فردی سو ظن دارم پس احتمال کذبش را زیاد می هم
در حالی که حتی اینکه 80 درصد مثلا یارو دروغ می گه حرف غلطی و به علت کینه ها وو... فرد است
پس باید تفکیک قائل شد بین احتمالاتی که منشاش واقع است و منشاش وهم است
حالا سوال من اینه که به نظر شما چه احتمالاتی منشاش واقع است و چه احتمالاتی نه؟
و به چه احتمالاتی باید بها داد و به چه احتمالاتی نه؟

متحیر;452879 نوشت:
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
استفاده از ظن و گمان در زندگی عادی و در برخورد با رویدادهای عادی طبیعی است
مغز ما برای اینکه وقت و انرژی خود را در تحلیل داده های بسیار زیادی که از طریق حواس به ما میرسد از دست ندهد و هماره آمادگی خود را برای رویارویی با حوادث حفظ کند
با استفاده از تجارب و تعالیم گذشته به جای دقت در صحنه صحنه سازی میکند و اقدامات ناخودآگاه را انجام میدهد و تأثیر مستقیم بر واکنشهای خودآگاه ما میگذارد
یعنی شبه واقعیت را در مغز جعل میکندو برآن مبنا عمل میکند
این رویه عادی زندگی است و بدون آن هم زندگی برای ماغیر ممکن است
ولی این رویه طبیعی در رفتار ما هم که انتظار داریم عقل و خرد نازک اندیشی در آن حرف اول رابزند رخنه میکند
تبعیت از جمع و عدم دقت در نکات ریز باعث میشود اکثراً رویکرد مشترکی را در مقابل اخبار و حوادث جدی تر از موارد روزمره پیش بگیریم
برای فائق آمدن بر این خصیصه ذاتی علم و دانش اندوزی و ممارست در رفتار و گفتار منطقی و جدا شدن از واکنشهای احساسی و غلبه بر ترس و وهم را انسانها باید یاد بگیرند که در موارد مهم از رویه های غیر ناخودآگاه پرهیز کنند
این کار تمرین و ممارست و فرار از تنبلی میخواهد کسانی هم در این راه افراط میکنند البته نه در کارهای مهم بلکه در کارهای روزمره که از عواقب آن رفتارهایی شبیه به وسواس فکری یا عملی هست
به نظر من هر چه کار مهمتر و عواقبش خطیرتر باشد باید بیشتر مغزمان را به کارگیریم و از دانش و عقل و نقطه نظر دیگران استفاده کنیم

البته طرح سأال شما بسیار گسترده هست بهتر است هر مورد را جداگانه جستجو کنیم
ولی کلیتی که به نظرم رسید همین بود که خدمت شما ارائه کردم
موفق و پیروز شاد و سلامت باشید

باسلام و تشکر فراوان از شما
به نظرم شما به سوال اصلی من نپرداختید
به نظر شما چه پارامترهایی در احتمالات ما وجود دارد؟
و چه تفکیکی بین احتمالاتی که باید به انها اعتنا کرد و انهایی که نباید به انها اعتنا کرد؟
مثلا وقتی من بدانم منشا احتمال ذهن من کینه وحب من است به ان اعتنا نمیکنم

سلام
این هم مهم است که احتمال در مورد یک موضوع را برای چه زمانی می خواهیم مطرح کنیم. یعنی :
-احتمال وقوع اتفاقی در گذشته : در این احتمال بیشتر به رفتارها دقت می کنیم(مدل سازی ما مبتنی بر رفتار های گذشته است)
-احتمال وقوع اتفاقی درآینده: این احتمال بسیار پیچیده است(و بحث ها طولانی) و پارامتر ها زیاد. ولی تا آنجا که می دانم برای رسیدن به یک احتمال صحیح از آینده(=پیش بینی) 4 پارامتر اصلی نیاز است:
- پیش بینی مبتنی بر رفتارهای گذشته
-پیش بینی نیت
- پیش بینی فرصت ها
- پیش بینی ظرفیت ها و قابلیت ها
مثلا برای بررسی اینکه شخصی در آینده ، کدام مسیر را انتخاب می کند ، می بایست
- از انتخاب های گذشته شخص اطلاع داشته باشیم.
- از نیت آن شخص اطلاع پیدا کنیم(چه قصدی می تواند داشته باشد که کمّی کردن این مورد بسیار سخت است،اگر نگوییم غیر ممکن است).
-چه فرصت هایی را می تواند با توجه به شرایط حال و ویژگی های محیط در این زمان داشته باشد.
- چه قابلیت ها و توانایی هایی دارد.

ولی به نظر می رسد، میزان در نظر گرفتن رفتار های گذشته، در صد و نسبت بیشتری را در میان این پیش بینی های ما، به خود اختصاص می دهد و
نتیجه گیری های انسان بیشتر بر آن استوار است.

[=microsoft sans serif]

velayat;453769 نوشت:
حالا سوال من اینه که به نظر شما چه احتمالاتی منشاش واقع است و چه احتمالاتی نه؟
و به چه احتمالاتی باید بها داد و به چه احتمالاتی نه؟

باسلام
ما نمیدانیم که منشأ کدام احتمال، واقع است و کدام یک توهم و گمان و خیال انسان.
در هر مورد فرق میکند.
اما میتوانیم میزان اعتبار هر یک از احتمالهایی که در ذهن ما وجود دارد را بررسی کنیم.
احتمالهایی که مستند به دلایل عقلی است و به کمک ادله عقلی معتبر قابل اثبات است، قطعا معتبر است
احتمالهایی که مستند به شواهد و ادله حسی معتبر و همه فهم است، اگرچه نتیجه یقینی نمیدهد ولی تا حدودی معتبر است تا زمانی که احتمالی در مقابلش نباشد.
اگر احتمال در مقابلش باشد هر کدام قوی تر باشد ان معتبر است و اگر هر دو در یک رتبه باشند، هر دو از اعتبار ساقط هستند.
احتمالهایی که بر اساس ادله نقلی معتبر و صحیح ثابت شده باشد، حجیت دارد و قابل تمسک است هرچند در حد ظن است و با آن نمیتوان مسئله عقلی را اثبات کرد. البته تا زمانی حجت است که دلیل عقلی یا نقلی معتبری برخلافش نداشته باشیم.

javadk1234;453816 نوشت:
سلام
این هم مهم است که احتمال در مورد یک موضوع را برای چه زمانی می خواهیم مطرح کنیم. یعنی :
-احتمال وقوع اتفاقی در گذشته : در این احتمال بیشتر به رفتارها دقت می کنیم(مدل سازی ما مبتنی بر رفتار های گذشته است)
-احتمال وقوع اتفاقی درآینده: این احتمال بسیار پیچیده است(و بحث ها طولانی) و پارامتر ها زیاد. ولی تا آنجا که می دانم برای رسیدن به یک احتمال صحیح از آینده(=پیش بینی) 4 پارامتر اصلی نیاز است:
- پیش بینی مبتنی بر رفتارهای گذشته
-پیش بینی نیت
- پیش بینی فرصت ها
- پیش بینی ظرفیت ها و قابلیت ها
مثلا برای بررسی اینکه شخصی در آینده ، کدام مسیر را انتخاب می کند ، می بایست
- از انتخاب های گذشته شخص اطلاع داشته باشیم.
- از نیت آن شخص اطلاع پیدا کنیم(چه قصدی می تواند داشته باشد که کمّی کردن این مورد بسیار سخت است،اگر نگوییم غیر ممکن است).
-چه فرصت هایی را می تواند با توجه به شرایط حال و ویژگی های محیط در این زمان داشته باشد.
- چه قابلیت ها و توانایی هایی دارد.

ولی به نظر می رسد، میزان در نظر گرفتن رفتار های گذشته، در صد و نسبت بیشتری را در میان این پیش بینی های ما، به خود اختصاص می دهد و
نتیجه گیری های انسان بیشتر بر آن استوار است.


زیبا فرمودید
اما سخن شما تنها در مورد پیش بینی اعمال انسانها صادق است نه رخدادها و حوادث مثلا باران آمدن
اما در مورد انسان و 4 پارامتری که فرمودید:
به نظرم پارامتر 2 و 4 هم برمبنای پارامتر 1 شکل می گیرند پس در حقیقت به ان بازمیگردند و پارامتر 3 هم همان فضای ممکن خودمان است
اما مورد یک هم جای تدقیق بیشتر دارد.
چون اینکه می گوییم مبتنی بر رفتارهای گذشته مبتنی بر چی رفتارهای گذشته؟
به نظرم باید بگوییم مبتنی بر میزان تکرار حوادث گذشته می باشد.
مثلا کسی که 10 بار در گذشته راست گفته احتمال راست گویی الانش بیشتر می شود.
می خواستم از شما یه سوال دیگه بپرسم که واقعا به نظرتون معنای احتمال چیه یعنی چه می گویم احتمال صدق فلانی 80 درصد است یا احتمال باران آمدن در زمستان 70 درصد؟
یعنی از 100 روز زمستان 70 روزش باران میاد؟
یا اینکه باران آمدن در خارج بیشتر به وقوع می پیوندد ؟
یا اینکه حالت روانی و صرفا روانی من این است که این واقعه اتفاق می افتد؟
به نظرم احتمالا حل این مشکل به حل مشکل اصلی این تاپیک کمک نماید.
باتشکر

صدیق;453927 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
ما نمیدانیم که منشأ کدام احتمال، واقع است و کدام یک توهم و گمان و خیال انسان.
در هر مورد فرق میکند.
اما میتوانیم میزان اعتبار هر یک از احتمالهایی که در ذهن ما وجود دارد را بررسی کنیم.
احتمالهایی که مستند به دلایل عقلی است و به کمک ادله عقلی معتبر قابل اثبات است، قطعا معتبر است
احتمالهایی که مستند به شواهد و ادله حسی معتبر و همه فهم است، اگرچه نتیجه یقینی نمیدهد ولی تا حدودی معتبر است تا زمانی که احتمالی در مقابلش نباشد.
اگر احتمال در مقابلش باشد هر کدام قوی تر باشد ان معتبر است و اگر هر دو در یک رتبه باشند، هر دو از اعتبار ساقط هستند.
احتمالهایی که بر اساس ادله نقلی معتبر و صحیح ثابت شده باشد، حجیت دارد و قابل تمسک است هرچند در حد ظن است و با آن نمیتوان مسئله عقلی را اثبات کرد. البته تا زمانی حجت است که دلیل عقلی یا نقلی معتبری برخلافش نداشته باشیم.


خب میشود تفکیکی بیان کرد تا روشن شود که منشا کدام عقل است و کدام وهم؟
در ضمن من نمیفهمم احتمالات مستند به عقل به چه معناست میشه مثال بزنید؟
همانطور که این سوال را از اقا جواد مطرح کردم میخواستم از شما هم بپرسم؟
آیا واقعا به نظرتون معنای احتمال چیه یعنی چه می گویم احتمال صدق فلانی 80 درصد است یا احتمال باران آمدن در زمستان 70 درصد؟
یعنی از 100 روز زمستان 70 روزش باران میاد؟
یا اینکه باران آمدن در خارج بیشتر به وقوع می پیوندد ؟
یا اینکه حالت روانی و صرفا روانی من این است که این واقعه اتفاق می افتد؟
به نظرم احتمالا حل این مشکل به حل مشکل اصلی این تاپیک کمک نماید.

سلام

velayat;454218 نوشت:
اما سخن شما تنها در مورد پیش بینی اعمال انسانها صادق است نه رخدادها و حوادث مثلا باران آمدن

بله درست فرمودید. این 4 پارامتر در مورد پیش بینی اعمال یک عامل هوشمند مطرح است. البته شاید بتوان تطبیق با این 4 مورد هم داد مثلا باران باریدن(که پایین در باره اش می گویم.)

velayat;454218 نوشت:
اما در مورد انسان و 4 پارامتری که فرمودید:
به نظرم پارامتر 2 و 4 هم برمبنای پارامتر 1 شکل می گیرند پس در حقیقت به ان بازمیگردند و پارامتر 3 هم همان فضای ممکن خودمان است

ببینید در واقع پی بردن به نیت شخص ، شاید غیر ممکن باشد ولی ما همیشه یک فرض هایی را داریم و آن را جای نیت آن طرف مقابل می گذاریم. مثلا اگر به ما بگویند که شخص الف از اسرائیل آمده اند که به ما کمک کنند. ما سریعا این پارامتر را با مقداری منفی پر می کنیم(در حالی که خود شخص را به شخصه تا به حال ندیده ایم و رفتار گذشته آن را نیز). همچنین برای یک شخص تازه کار، این مقدار را باز منفی پر می کنیم(یا با مقدار کمی پر می کنیم).
و گاهی اوقات بر اساس فرصت ها و قابلیت ها می آییم این پارامتر را پر می کنیم. مثلا در گاو صندوق باز است و شخص می تواند پول را بر دارد، پس نیتش دزدی می تواند باشد.

همچنین افراد بدبین(افرادی که در بدبینی را همیشه اولویت در کارشان قار داده اند و برایشان عادت شده است) و خوش بین نیز این پارامتر را متفاوت پر می کنند.
بعد با گذشت زمان و دیدن رفتار ها و اعمال این شخص، مقدار این پارامتر را متعادل تر و یا شدید تر می کنیم.

حالا برای باریدن باران( البته:
-رفتار های گذشته:در پاییز معمولا اینجا باران می بارد
-نیت: آدم خوس بینی هستم. می گویم باران می بارد.
- فرصت:مانعی برای باریدن باران وجود ندارد.(مثلا هوا خیلی سرد نیست که برف شود و باران دیده نشود)
-قابلیت: با بودن ابر و سرمای کافی،باد و... توانایی باریدن نیز وجود دارد.

به طور کلی تر ما برای پیش بینی 2 دانش داریم:
- دانش ما(Knowledge of Us)
-دانش از آنها(Knowledge of Them)
که آن 4 تا پیش بینی را در دانش از آنها قرار داده اند.
و دانش ما، شامل آگاهی های ما از محیط، دارایی های ما(چه ملموس و چه غیر ملموس) و اهداف و ماموریت های ما می شود.

حالا اینکه چگونه به هر پارامتر مقداری می دهیم و در نهایت، چگونه و چه نسبتی به هریک می دهیم و نتیجه گیری می کنیم ، باز مسئله را پیچیده تر می کند.

سلام و عرض ادب
دوست گرامی
سؤال شما هنوز برای من نا مفهوم است
اگر منظور شما این است که درجه اطمینان ما به وقایع اطراف چه قدر است؟
منظور وقایعی که در اطراف مان در جریان است و خودمان شاهدش هستیم
بستگی به دقت نظر و تجارب خود ما دارد و اینکه آن واقعیت چقدر مهم و حیاتی هست
اگر سرسری به یک اتاق وارد شوید مشاهدات شما و درک شما از اشیاء درون اتاق متفاوت از زمانی است که بدنبال شئ خاص بگردید یا اینکه مثل یک کارآگاه پلیس وارد محل قتل بشوید یا اتاق زندگی یک قاتل را جستجو کنید
پس اهمیت قضیه و تبجر شما در پیگیری در نوع مشاهده شما وتفسیر شما از مشاهدات تان تأثیر به سزایی دارد
دقت نظر مستلزم صرف هزینه و انرژی و زمان است ما انرژی و زمان نامحدود نداریم پس دقت نظر ما بسته به حیاتی بودن موضوع متفاوت است
اگر به این مورد حواشی وقایع را هم اضاف کنیم دقت نظر و تفسیر وقایع ما هم دگرگون میشود
حواشی شامل روحیه ما علم و دانش ما و تجارب گذشته ما هم میشود اگر در فشار و تنش باشیم و یا در گیر احساس های گوناگون دقت نظر و رأی ما از مشاهدات کاملاً متغیر است پس بسته به اهمیت موضوع نیاز به بازبینی های مجدد و مراجعه به آثار و شواهد و اسناد هم لازم میشود
حواشی شامل احتمال توطئه و سعی در مخفی کاری از طرف افراد مختلف به خاطر منافعشان هم میشود
حواشی شامل اطمینان ما به شواهد و گفتار و یا مشاهدات دیگران هم میشود که این را هم باید در نظر بگیریم که افراد گوناگون هم در معرض وهم انگاری و یا سهل انگاری و یا مخفی کاری حقایق هم هستند

پس بسته به شدت موضوع و اطمینان از صحت موضوع نیازمند بازبینی و موشکافی های مجدد هستیم تا اینکه راجع به یک موضوع به یک حقیقت ناب و بدون اشکال برسیم
انرژی و هزینه های زندگی و زمان ما نامحدود نیست نمیتوانیم همه امر را رسیدگی کنیم و نمیتوانیم بنابر گفته دیگران ریسک کنیم و دست به قضاوت بزنیم
پس چه روشی را باید به کار ببندیم تا هم اطمینان بالا داشته باشیم و هم از صرف زمان و انرژی زیاد پرهیز کنیم
روش علمی بهترین روشی است که تابحال بشر یافته است
از زمان ابداع روش علمی در زمان رنسانس پیشرفت مادی و معنوی بشر بهتر شده و رشد روزافزون پیدا کرده و پریشان گویی ها کمتر خریدار دارد و اگر هم باشند بازارشانهمواره پر رونق نمی ماند

خلاصه کلام اینکه: بسته به شدت اهمیت موضوع؛ کنجکاوی و باز بینی های مجدد و اطمینان کمتر به خودِ اشخاص، نمود پیدا میکند
باید خود گفتار و نتایج عملی و دست آوردهای موضوعات را در بررسی صحت نظرات مورد مطالعه قرار داد
در قضاوت نظرات گوناگون نباید مبهوت کیش شخصیت افراد باشیم
ممکن است یک فرد مشهور به راستگویی یا تابحال راست گفته باشد باشد دلیل ندارد بعد از این هم ، همه قولهای این شخص صحیح و راست باشد
و اینکه یک شخص دروغگو دلیل ندارد به جرم دروغگویی تمام اظهاراتش را نقض کنیم
باید به خود گفتار و نظر و شدت اهمیت آن دقت کنیم

و خلاصه تر آنکه به بشر دوپا اطمینان مطلق نیست
با وجود پارامتر های گوناگون که در پست 5 خدمت شما گفتم خود ما هم در گیر صحنه سازی های مغز هستیم میباید مشاهدات خود را هم واکاوی کنیم
باید هر نظر و قولی را مجزا و بسته به اهمیت موضوع بررسی کرد

موفق باشید

[=microsoft sans serif]

velayat;454220 نوشت:
خب میشود تفکیکی بیان کرد تا روشن شود که منشا کدام عقل است و کدام وهم؟

مثلا اینکه شخصی در یک شب تاریک وارد یک قبرستان شود که هیچ چراغی نیز در ان روشن نیست، خواه ناخواه دچارترس میشود.
وقتی که ترس او را تحلیل میکنیم، متوجه میشویم که او هر لحظه خیال میکند موجودی به او حمله میکند.
اما این موجود قطعا انسانی زنده نیست. یعنی او از این نمیترسد که انسان زنده ای به او حمله کند بلکه خیال میکند مثلا یکی از مردگان بلند شود و به او حمله کند یا جن به او اسیب برساند .
در این موارد، منشأ این خیالات چیست؟
ایا عقلش به او گفته که کسی که مرده میتواند به او حمله کند یا عقلش به او میگوید اجنه به او حمله میکنند یا الان دارند به او حمله میکنند؟
قطعا عقل چنین احکامی ندارد. این مسئله مربوط به حواس ظاهری ما نیز نیست بلکه مربوط به همان قوه وهمی ماست.
اما مثلا، کسی که قصد دارد دستش را وارد سوراخ دیوار مخروبه ای کند که مثلا چیزی که در ان جا دارد را بردارد. این فرد خواه ناخواه احتمال این را میدهد که هر خطری در کمین او باشد. تا اینجا این وهم اوست ک چنین احتمالهایی را در نظر او جلوه میدهد، اما اگر چند نفر به او بگویند که به چشم خود دیده اند در این خرابه، چند مار سمی وجود دارد، دیگر این احتمال خطر تنها یک احتمال خطر کوچک و کم اهمیت نیست بلکه به واسطه ترس از اینکه توسط ما نیش زده نشود، عقلش به او میگوید دست در این سوراخ نکن و در این فرض، احتمال ضرر دیدن، مستند به دفع ضرر محتمل و عقل انسان است و دیگر یک احتمال مستند به توهم و وهم نیست.
البته قضاوت در مورد تک تک موارد احتمالهایی که در ذهن ما شکل میگیرد کار سخت و مشکلی است.
علاوه براینکه گاه چند عامل برای شکل گیری یک احتمال نقش دارد.
مثلا کسی که به خدا ایمان می اورد، ممکن است هم به خاطر ادله عقلی به این امر معتقد شده باشد و هم به خاطر دفع ضرر محتمل و هم به خاطر اینکه از نظر روانی و روحی دوست دارد به موجودی عالی و سرمدی متصل شود و به او تکیه کند و...

سلام
در اين مساله مباني اي كه انسان در خصوص درك واقع و واقعيت آنها رو اخذ ميكنه خيلي نقش دارند
ديدگاه هاي مختلفي در مورد انسان و رابطه او با جهان هستي اظهار شده
بگذريم
اما به روز ترين ديدگاه ديدگاه اثبات گراهاست.
انهايي كه اعتقاد زيادي به رابطه عليت بين پديده هاي پيرامون انسان و خود رفتارهاي انسان دارند.
و اصلا چيزي به نام عقل بااون مفهومي كه بقيه قبول دارند اعتقاد ندارند.
بر اين مبنا آنچه معيار در و فهم و علم و تجربه قرار ميگيرد
تنها و تنها آزمايش و بعد كشف رابطه بين پديده هاست.
انها حتي ماوراء الطبيعه و متافيزيك و علوم انساني رو هم با همين روش تحليل ميكنند.
درستي يا نا درستي آن به كنار
خب طبق اين روش ذهن در ابتدا سراغ تجربه مي رود. و تحليلي كه ارائه مي دهد بر اساس شواهد و تجربياتي است كه تا آن لحظه از زمان ومكان كسب كرده
با تكيه به ان تجربيات درصد مشخصي از حدس و گمان و يا حتي يقين نسبت به پديده اي مي دهد.
اما به ديدگاه اسلام(شايد)
انچه معيار حقيقت واقعيات هست, نظم حكيمانه و سنن لا يتغير الاهي است كه بر تمام اين هستي حاكم است.
و عقل جز به اندازه قطره اي راه به فهم دقيق و كامل اين رابطه ها و سنت ها و اصول هايي كه بر نظام هستي حاكم است، ندارد.
عقل فقط كلياتي از اين سنن و قوانين حاكم بر جهن هستي را مي تواند درك كند.
لذا اعتقاد قوي اي به غيوبات دارند
و منشاء بسياري از حوادث را همين اسباب غيبي مي دانند.
البته اين منافاتي با آنچه اثبات گراها با تجربه كسب كردند ندارد.
شايد آنچه آنها از قوانين جزئي فهميدند جزئي ناچيز از قوانين الاهي باشد كه در اين دنيا حاكم است.
اما مي توان گفت همه نظام مبتني بر همين اصول اثبات گراهاست؟
انسان در تحير مطلق تاريكي اوهام خويش است؛ و آنچه او را ازين دهشت و وحشت نجات مي دهد
چراغ پر فروزان امامت است.

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب



مبنا وپارامترهای احتمالات کم و زیاد توسط انسان چیست؟

پرسش: برچه اساسی است که در زندگی عادی خود احتمالات زیاد و کم را می دهید و مثلا می گویید فلان اتفاق بعید است یا فلان اتفاق خیلی محتمل است؟

پاسخ:
چنین احتمال هایی که ذهن انسان می دهد، بر اساس حدسی است که او می زند. اما ذهن انسان فرایند پیچیده ای دارد. دقیقا نمیتوان معین و مشخص کرد که چه اموری هستند که بر این امر و کمیت آن تأثیر گذار هستند. عوامل زیادی ممکن است بر چنین داوری ذهن و عقل ما نقش داشته باشد.

گاهی اوقات به خاطر انس به یک امری، احتمالی را می دهیم. ممکن است برای این احتمالی که می دهیم، دلیل منطقی نیز داشته باشیم یا نداشته باشیم
و همینکه با امری مأنوس بودیم و ذهن ما ناخود آگاه به سمت آن رفت نباید گفت که آن احتمال باطل است. چون ممکن است که آن امر محتمل واقعا نیز دلیل عقلی و منطقی داشته باشد. مثلا کسی که به هر دلیلی به خدا اعتقاد دارد، نه بر اساس ادله عقلی. چنین شخصی اگر با مسائلی روبرو شود که در ظاهر این اعتقادش را سست میکند، به میزان باوری که دارد، احتمال بطلان این باورش برخلافش است. یعنی مثلا اگر در زمان روبرو شدن با آن مسئله، 80 درصد باور قلبی داشته باشد، احتمالی که برخلاف این باورش میدهد، 20 درصد است و همینطور. یا مثلا بر اساس یک سری امور ظاهری وهمنشینی با دوستمان به امانت داری او اطمینان زیادی باشیم، در این فرض اگر بخواهیم به او امانتی را بسپاریم احتمال خیانت در امانت را در او بسیار ضعیف میدانیم.
حال اگر انسان زود باوری باشیم و با خیانتهای زیادی روبرو نشده باشیم، میزان خیانت در امانت را در حق او در حد صفر میدانیم یا اصلا چنین احتمالی را نمیدهیم. ولی اگر خیانتهای زیادی در اطراف خود و حتی در فامیل خود دیده یا شنیده ایم، در این صورت احتمال خیانت او را بیشتر میدهیم.
گاهی نیز بر اساس یک سری مقدمات عقلی ومنطقی به مطلبی می رسیم، آنگاه احتمال هایی که برخلاف یا موافق آن است را به صورت خود آگاه یا ناخود آگاه بر اساس آن مطلب تأیید یا تکذیب میکنیم و میزان و کیفیت هر یک را نیز بر اساس آن می چینیم.
نکته مهم در این میان این است که احتمالی که میدهیم موافق با باور قلبی ما در یک زمینه هست یا مخالف با آن است. این باور قلبی هرچقدر قوی باشد، احتمال موافق با آن به همان میزان قوت می گیرد و احتمال مخالف با آن نیز به همان میزان تضعیف میشود. همانطور که در حصول یک باور قلبی عوامل مختلفی موثر باشد، در تضعیف آن و ایجاد احتمال مخالف با آن نیز عوامل مختلفی موثر است.برخی از این عوامل نقش بیشتری در تضعیف باور قلبی ما دارند و برخی دیگر کمتر.
مثلا اگر به راستگو بودن شخصی اطمینان داریم ولی چند مرتبه او پیش ما به دیگران دروغ گفته است، در این صورت وقتی دوباره میخواهیم در مورد راستگویی او نظر بدهیم، دیگر با اطمینان و یقین در مورد راستگویی او در موارد آینده حکم نمیکنیم.
ولی اگر در مورد همین شخص، چندین مورد دروغگویی را شنیده باشیم و در موردش چنین گفته باشند، در این صورت احتمال خلاف این باور قلبی خود در مورد او را خیلی کمتر میدهیم. هرچند به خاطر آن گزارشها، دیگر یقین و اطمینان صد درصدی به صداقت او نداریم.

پرسش: منشأ کدام یک از احتمالاتی که انسان می دهد، واقع است و کدام یک واقع نیست؟
به عبارت دیگری انسان باید به چه احتمالاتی بها بدهد و به کدام یک نه؟

پاسخ:
ما نمیدانیم که منشأ کدام احتمال، واقع است و کدام یک توهم و گمان و خیال انسان. در هر مورد فرق میکند. اما میتوانیم میزان اعتبار هر یک از احتمالهایی که در ذهن ما وجود دارد را بررسی کنیم.
احتمالهایی که مستند به دلایل عقلی است و به کمک ادله عقلی معتبر قابل اثبات است، قطعا معتبر است . احتمالهایی که مستند به شواهد و ادله حسی معتبر و همه فهم است، اگرچه نتیجه یقینی نمیدهد ولی تا حدودی معتبر است تا زمانی که احتمالی در مقابلش نباشد. اگر احتمال در مقابلش باشد هر کدام قوی تر باشد ان معتبر است و اگر هر دو در یک رتبه باشند، هر دو از اعتبار ساقط هستند. احتمالهایی که بر اساس ادله نقلی معتبر و صحیح ثابت شده باشد، حجیت دارد و قابل تمسک است هرچند در حد ظن است و با آن نمیتوان مسئله عقلی را اثبات کرد. البته تا زمانی حجت است که دلیل عقلی یا نقلی معتبری برخلافش نداشته باشیم.

مثلا اینکه شخصی در یک شب تاریک وارد یک قبرستان شود که هیچ چراغی نیز در ان روشن نیست، خواه ناخواه دچارترس میشود. وقتی که ترس او را تحلیل میکنیم، متوجه میشویم که او هر لحظه خیال میکند موجودی به او حمله میکند.اما این موجود قطعا انسانی زنده نیست. یعنی او از این نمیترسد که انسان زنده ای به او حمله کند بلکه خیال میکند مثلا یکی از مردگان بلند شود و به او حمله کند یا جن به او اسیب برساند .
در این موارد، منشأ این خیالات چیست؟
ایا عقلش به او گفته که کسی که مرده میتواند به او حمله کند یا عقلش به او میگوید اجنه به او حمله میکنند یا الان دارند به او حمله میکنند؟
قطعا عقل چنین احکامی ندارد. این مسئله مربوط به حواس ظاهری ما نیز نیست بلکه مربوط به همان قوه وهمی ماست.اما مثلا، کسی که قصد دارد دستش را از لای دیوار خرابه ای کند که چیزی را از آنجا بردارد، خواه ناخواه احتمال این را میدهد که هر خطری در کمین او باشد. تا اینجا این وهم اوست ک چنین احتمالهایی را در نظر او جلوه میدهد، اما اگر چند نفر به او بگویند که به چشم خود دیده اند در این خرابه، چند مار سمی وجود دارد، دیگر این احتمال خطر تنها یک احتمال خطر کوچک و کم اهمیت نیست بلکه به واسطه ترس از اینکه توسط ما نیش زده نشود، عقلش به او میگوید دست در این سوراخ نکن و در این فرض، احتمال ضرر دیدن، مستند به دفع ضرر محتمل و عقل انسان است و دیگر یک احتمال مستند به توهم و وهم نیست.البته قضاوت در مورد تک تک موارد احتمالهایی که در ذهن ما شکل میگیرد کار سخت و مشکلی است.علاوه براینکه گاه چند عامل برای شکل گیری یک احتمال نقش دارد. مثلا کسی که به خدا ایمان می اورد، ممکن است هم به خاطر ادله عقلی به این امر معتقد شده باشد و هم به خاطر دفع ضرر محتمل و هم به خاطر اینکه از نظر روانی و روحی دوست دارد به موجودی عالی و سرمدی متصل شود و به او تکیه کند و...

موضوع قفل شده است