لزوم داشتن مرجع تقلید

تب‌های اولیه

65 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لزوم داشتن مرجع تقلید

اگر کسی مرجع تقلید نداشته باشه آیا اعمالش قبوله یا باطل ؟؟

واجباتی مثل نماز و روزه و......... که شکل صحیحشو تقریبا همه میدونن بدون مرجع تقلید باطله آیا ؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سجاد

[="Tahoma"][="Black"]

Ghost;450218 نوشت:
اگر کسی مرجع تقلید نداشته باشه آیا اعمالش قبوله یا باطل ؟؟

واجباتی مثل نماز و روزه و......... که شکل صحیحشو تقریبا همه میدونن بدون مرجع تقلید باطله آیا ؟

با تشکر از سؤال شما

اجمالا پاسخ این است اگر اعمال شرعی کسی که مرجع تقلید نداشته با نظر مرجعی که بعد از آن به صورت صحیح ، انتخاب کرده مطابق باشد ، اعمالش صحیح است در غیر این صورت مسئله اختلافی است که هر کس در این مورد هم باید به نظر مرجعی که شرعا انتخاب کرده مراجعه نماید .(1)

همیشه سلامت و سربلند باشید

پی نوشت:
1. توضیح المسائل مراجع ، م 14[/]

اگر کسی کلا مرجع تقلید انتخاب نکنه چطور؟؟؟؟ تا آخر عمر بدون مرجع تقلید ! آیا اعمالش درسته ؟؟؟ یا تمام اعمالش باطله ؟؟!؟

[="Tahoma"][="Black"]

Ghost;450825 نوشت:
اگر کسی کلا مرجع تقلید انتخاب نکنه چطور؟؟؟؟ تا آخر عمر بدون مرجع تقلید ! آیا اعمالش درسته ؟؟؟ یا تمام اعمالش باطله ؟؟!؟

با تشکر از سؤال مجددتان

اگر عمل چنین کسی ، مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت بکند ، صحیح است .(1)

همیشه سلامت و موفق باشید

پی نوشت:
1. همان[/]

سجاد;451004 نوشت:
با تشکر از سؤال مجددتان

اگر عمل چنین کسی ، مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت بکند ، صحیح است .(1)

همیشه سلامت و موفق باشید

پی نوشت:
1. همان

یعنی اگه تا آخر عمر هم مرجع انتخاب نکنه بازم نماز و روزه هاش و ... قبوله؟!

مرجع: آیت الله مکارم شیرازی

farshidss;494215 نوشت:
یعنی اگه تا آخر عمر هم مرجع انتخاب نکنه بازم نماز و روزه هاش و ... قبوله؟!

مرجع: آیت الله مکارم شیرازی

با تشکر از سؤال شما

بله این مسئله ارتباطی با کم یا زیاد بودن مقدار عمل ندارد و اگر مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت کند صحیح است .

البته فهمیدن قسمت دوم عبارت فوق خود نیاز به انتخاب صحیح مرجع تقلید دارد !

همیشه موفق و سربلند باشید

سجاد;451004 نوشت:

با تشکر از سؤال مجددتان

اگر عمل چنین کسی ، مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت بکند ، صحیح است .(1)

همیشه سلامت و موفق باشید

پی نوشت:
1. همان

درود

پس کسی که بر اساس عقل خودش توانایی تشخیص داره لزومی نداره که تقلید کنه یا مرجع تقلید داشته باشه درسته ؟ یعنی واجب نیست کسی از دیگری تقلید کنه..

[="Microsoft Sans Serif"]

سجاد;494293 نوشت:

بله این مسئله ارتباطی با کم یا زیاد بودن مقدار عمل ندارد و اگر مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت کند صحیح است .

نمونه:
اگر رفتار و کردار کسی، بر پایه‌ی گفته‌ی یک مرجع تقلید باشد، ولی آن رفتار، رفتاری اشتباه باشد، در روز قیامت، چه کسی پاسخگوی آن رفتار اشتباه است؟(همراه با بن‌مایه لطفا)

نقل قول:
البته فهمیدن قسمت دوم عبارت فوق خود نیاز به انتخاب صحیح مرجع تقلید دارد

انتخاب درست مرجع تقلید، چگونه باید انجام شود؟
آیا تاکنون نقدی در مورد فتواهای فقیهان انجام شده است که بگویند: «فلان فتوا، نادرست و خلاف دین است»؟
آیا هنگامی که چیزی در مورد رد فتواها گفته نمی‌شود، نمی‌شود اینگونه برداشت کرد: «همگی فقیهان، یکی هستند و تفاوتی میان آنان نیست!»

[="Tahoma"][="Black"]

_Member_;500835 نوشت:
درود

پس کسی که بر اساس عقل خودش توانایی تشخیص داره لزومی نداره که تقلید کنه یا مرجع تقلید داشته باشه درسته ؟ یعنی واجب نیست کسی از دیگری تقلید کنه..

با تشکر از سؤال شما

ظاهرا ادامه مطلب را مطالعه نفرمودید؟!

سجاد;494293 نوشت:
اگر مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت کند صحیح است .

البته فهمیدن قسمت دوم عبارت فوق خود نیاز به انتخاب صحیح مرجع تقلید دارد !

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

آبـرنـگـ;500923 نوشت:
اگر رفتار و کردار کسی، بر پایه‌ی گفته‌ی یک مرجع تقلید باشد، ولی آن رفتار، رفتاری اشتباه باشد، در روز قیامت، چه کسی پاسخگوی آن رفتار اشتباه است؟(همراه با بن‌مایه لطفا)

با تشکر از سؤال شما

اگر بر اساس تقلید صحیح کاری انجام گرفته و روز قیامت متوجه اشتباه بودن آن شده باشد ، قطعا و عقلا مورد ملامت و عذاب نخواهد بود مانند بیماری که به درستی برای انتخاب پزشک معالجش
اقدام کرده اما اتفاقا درمان نشده است دیگر کسی او را ملامت نخواهد کرد و اگر ملامتی باشد متوجه پزشک او خواهد شد.

آبـرنـگـ;500923 نوشت:
انتخاب درست مرجع تقلید، چگونه باید انجام شود؟
آیا تاکنون نقدی در مورد فتواهای فقیهان انجام شده است که بگویند: «فلان فتوا، نادرست و خلاف دین است»؟
آیا هنگامی که چیزی در مورد رد فتواها گفته نمی‌شود، نمی‌شود اینگونه برداشت کرد: «همگی فقیهان، یکی هستند و تفاوتی میان آنان نیست!»

در ابتدای رساله مراجع تقلید این شیوه توضیح داده شده است بعد مطالعه اگر ابهامی بود سؤال بفرمایید.

قطعا چنین نقد هایی در حوزه های علمیه یعنی محل تخصصی این کار وجود دارد .

در پناه حضرت حق باشید[/]

سجاد;501064 نوشت:

با تشکر از سؤال شما

ظاهرا ادامه مطلب را مطالعه نفرمودید؟!

تمام توضیحاتتون رو قبل از سوال چند بار کامل خوندم

نقل قول:
با تشکر از سؤال مجددتان

اگر عمل چنین کسی ، مطابق با واقع یا مطابق با نظر مرجعی باشد که باید از او تبعیت بکند ، صحیح است .(1)

همیشه سلامت و موفق باشید

پی نوشت:
1. همان

فرض کنید کسی مرجع تقلیدی نداره و کسی رو هم شایسته تقلید نمیدونه و اعتقادی هم به اصل تقلید نداره ولی عملش مطابق با اصول و قواعدی هست که دین معرفی کرده و اکثریت مراجع هم چنین نظری دارند

در کل تقلید واجب است ؟ چه حکمی برای تقلید وجود داره ؟ اگر مرجع تقلید انتخاب شده حکمی رو صادر کنه که حلال مرجع تقلید دیگر رو حرام اعلام کنه یا حرام رو حلال اعلام کنه و خود شخص بدونه که درست کدام است در این زمان عقل تصمیم گیرنده است یا باز هم تقلید از مرجع تقلید؟

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

سجاد;501108 نوشت:

اگر بر اساس تقلید صحیح کاری انجام گرفته و روز قیامت متوجه اشتباه بودن آن شده باشد ، قطعا و عقلا مورد ملامت و عذاب نخواهد بود


با سپاس از پاسخ‌گویی شما، جناب
سجاد
اما، همان‌گونه که در نوشته‌ی پیشین، درون پرانتز نوشتم؛ از شما، پاسخی همراه با بن‌مایه (منبع) خواستم که برای نمونه، آیه‌ای از قرآن بیاورید که بگوید: «مردم به کسی که معصوم نیست، اعتماد کامل داشته باشند و سخن وی را تقلید (پذیرش محض) کنند و اگر آن سخن عالم اشتباه بود، بیمی بر مقلد نیست».


  • قرآن می‌گوید: «کسانی که به دست بزرگانشان گمراه شده‌اند، بی‌گناه شناخته نمی‌شوند:
(احزاب/ 67-66):

[=Microsoft Sans Serif]«روزی که چهره‌هایشان در آتش می‌سوزد، می‌گویند: ای کاش از خدا و پیامبرش پیروی می‌کردیم * و (رو به خدا) گویند: پروردگارا! همانا ما از سران و بزرگانمان پیروی کردیم؛ آنان ما را از راه بدر کردند ...»
گمان کنم در سوره‌ی اعراف هم، آیه‌ای مشابه باشد.

همچنین، در قرآن آیه‌های بسیاری آمده است که آدمیان را از حرام کردن بی‌دلیل نعمت‌های خداوند، بیم داده است که زیاد بود این گونه آیه‌ها، نشان از مهم بودن این مورد است:

[=Microsoft Sans Serif](تحریم / 1): «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو روا داشته است، برای خشنودی دیگران، بر خود حرام می‌کنی؟»

نقل قول:

مانند بیماری که به درستی برای انتخاب پزشک معالجش
اقدام کرده اما اتفاقا درمان نشده است دیگر کسی او را ملامت نخواهد کرد و اگر ملامتی باشد متوجه پزشک او خواهد شد.

نمونه‌ی چندان پیوسته‌ای نیست!
اگر بیمار به یک پزشک خوب مراجعه نکند، ممکن است جان خود، یا عضوی را از دست بدهد! چه ملامتی بیش از این می‌تواند برای آن بیمار باشد که زندگی‌اش تباه گشته؟
اگر هم به یک پزشک خوب مراجعه کند، آن پزشک او را از خطرناک بودن بیماری‌اش، آگاه می‌کند و سپس وی را عمل می‌کند (که البته دین، یک بیماری خطرناک و درد بی‌درمان نیست).


*****


پرسش دیگری که از جناب سجاد دارم، این است:
می‌گویند: اگر کسی مجتهد باشد، نیازی به تقلید ندارد؛ معنای مجتهد، چیست؟

[="Tahoma"][="Black"]

_Member_;501147 نوشت:
در کل تقلید واجب است ؟ چه حکمی برای تقلید وجود داره ؟ اگر مرجع تقلید انتخاب شده حکمی رو صادر کنه که حلال مرجع تقلید دیگر رو حرام اعلام کنه یا حرام رو حلال اعلام کنه و خود شخص بدونه که درست کدام است در این زمان عقل تصمیم گیرنده است یا باز هم تقلید از مرجع تقلید؟

با تشکر از سؤالات شما

تقلید برای کسی که نه مجتهد است و نه توانایی احتیاط کردن را دارد ، لازم و واجب است.

اگر از طریق اجتهاد بداند راه درست کدام است که تقلید بر او حرام است اما اگر صرف تحلیل عقلی بدون پشتوانه استنباطی از آیات و روایات و قواعد فقهی باشد ، تابع عقل خود است نه تابع دین الهی که خداوند متعال از طریق وحی و برای تبعیت انسان ها از آن ارسال نموده است!

همیشه موفق و مؤید باشید[/]

آبـرنـگـ;501169 نوشت:
با سپاس از پاسخ‌گویی شما، جناب سجاد
اما، همان‌گونه که در نوشته‌ی پیشین، درون پرانتز نوشتم؛ از شما، پاسخی همراه با بن‌مایه (منبع) خواستم که برای نمونه، آیه‌ای از قرآن بیاورید که بگوید: «مردم به کسی که معصوم نیست، اعتماد کامل داشته باشند و سخن وی را تقلید (پذیرش محض) کنند و اگر آن سخن عالم اشتباه بود، بیمی بر مقلد نیست».
قرآن می‌گوید: «کسانی که به دست بزرگانشان گمراه شده‌اند، بی‌گناه شناخته نمی‌شوند:
(احزاب/ 67-66):
«روزی که چهره‌هایشان در آتش می‌سوزد، می‌گویند: ای کاش از خدا و پیامبرش پیروی می‌کردیم * و (رو به خدا) گویند: پروردگارا! همانا ما از سران و بزرگانمان پیروی کردیم؛ آنان ما را از راه بدر کردند ...»
گمان کنم در سوره‌ی اعراف هم، آیه‌ای مشابه باشد.
همچنین، در قرآن آیه‌های بسیاری آمده است که آدمیان را از حرام کردن بی‌دلیل نعمت‌های خداوند، بیم داده است که زیاد بود این گونه آیه‌ها، نشان از مهم بودن این مورد است:
(تحریم / 1): «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو روا داشته است، برای خشنودی دیگران، بر خود حرام می‌کنی؟»

با تشکر از اظهار نظر شما

در پاسخ توجه به چند نکته لازم است:

ضرورت تقلید :
اولاً: اصل لزوم تقليد، از مسائلى است كه مكلف بايد خودش به آن دست يابد . نمى ‏تواند در اين مسأله تقليد كند. اگر مكلّف مسأله لزوم تقليد را دريافت ، باب استفاده از فتاواى مجتهد به روى او باز مى‏ شود. بنابراین ضرورت تقلید یک حکم عقلائی است.
ثانياً: فلسفه تقليد، در واقع همان دليل و مستند و مدركى است كه لزوم تقليد را براى مكلف اثبات مى‏ كند؛ بر خلاف ديگر احكام شرعى كه دليل آن‏ها امر و نهى‏ هايى است كه در قرآن و روايات موجود است، بدون اين‏كه لزوماً در آن‏ها به فلسفه احكام نيز اشاره شده باشد.
لزوم تقليد :
در شريعت اسلام، واجبات و محرماتى‏ وجود دارد كه خداى حكيم آن‏ها را براى سعادت دنيا و آخرت انسان تشريع كرده است؛ واجبات و محرماتى كه اگر انسان آن‏ها را اطاعت نكند، نه به سعادتِ مطلوب مى‏رسد و نه از عذاب سرپيچى از آن‏ها -در صورت مخالفت- در امان است.
از سوى ديگر، چنين نيست كه هر مسلمانى بتواند به آسانى، احكام شرعى را از قرآن و روايات و يا از عقل خود در يابد. نه قرآن مانند يك كتاب حقوقى يا رساله عمليه، احكام شرعى را به طور صريح بيان كرده ، نه روايات معصومين‏ عليهم ‏السلام چنين است، و نه عقل بشر به تنهايى مى‏ تواند همه احكام را دريابد.
براى شناخت احكام شرعى، آگاهى‏ هاى فراوانى، از جمله: فهم آيات و روايات، شناخت حديث صحيح از غير صحيح، كيفيت تركيب و جمع روايات و آيات و ... و تسلط کافی بر علومی همچون ادبیات عرب ، معانی بیان ، منطق ، فقه ، اصول فقه ، حدیث شناسی ، رجال ، درایه و تفسیر قرآن لازم است كه آموختن آن‏ها نيازمند سال‏ها تلاش جدى است.
در چنين حالتى، مكلف خود را در برابر سه راه مى‏ بيند:
نخست اين‏كه راه تحصيل اين علم را -كه همان اجتهاد است- پيش گيرد؛
دوم اين‏كه در هر كارى آراى موجود را مطالعه كرده، به گونه‏ اى عمل كند كه طبق همه آرا عمل او صحيح باشد (يعنى احتياط كند)؛
سوم اين‏كه از رأى كسى كه اين علوم را كاملاً آموخته و در شناخت احكام شرعى كارشناس است ، بهره جويد.
بى‏ شك، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، كارشناس احكام شرعى خواهد شد . از دو راه ديگر بى‏ نياز، امّا تا رسيدن به آن، ناگزير از دو راه ديگر است.
راه دوم نيازمند اطلاعات كافى از آراى موجود در هر مسأله و روش‏هاى احتياط است . در بسيارى از موارد، به دليل سختى احتياط، زندگى عادى او را مختل مى‏ كند. اين سه راه اختصاص به برخورد انسان با احكام شرعى ندارد و در هر مسأله تخصصى ديگر وجود دارد. مثلاً يك مهندس متخصص را فرض كنيد كه بيمار مى‏ شود. او براى درمان بيمارى خود يا بايد خود شخصاً به تحصيل علم پزشكى بپردازد، يا تمام آراى پزشكان را مطالعه كرده، به گونه‏اى عمل كند كه بعداً پشيمان نشود، و يا به يك پزشك متخصص رجوع كند.
راه اول او را به درمان سريع نمى‏ رساند. راه دوم نيز بسيار دشوار است و او را از كار تخصصى خود، كه مهندسى است، باز مى‏ دارد. بى‏ درنگ از يك پزشك متخصص كمك مى‏ گيرد و رأى او را عمل مى‏ كند.
او در عمل به رأى پزشك متخصص مورد اعتماد ، نه تنها خود را از پشيمانى آينده و احياناً سرزنش دوستان نجات مى‏ دهد، بلكه در اغلب موارد، درمان نيز مى‏ شود و قطعا چنین احتمالاتی را که مثلا پزشک که معصوم نیست ممکن است اشتباه کند و ... را به خود راه نخواهد داد تا بتواند در حداکثر مواقع به نتیجه مطلوب برسد.
مكلف نيز چنین است و در عمل به رأى مجتهد متخصص و قابل اعتماد ، نه تنها خود را کاملا از پشيمانى آخرت و عذاب الهى نجات مى‏ دهد (چون در اینجا به خلاف بحث پزشک احتمال عدم قبول اخروی با توجه به حجیت داشتن چنین راهی از نظر شرعی ، وجود ندارد ) ، بلكه به مصالح عمل به احكام شرعى در همین دنیا نيز دست مى‏ يابد.

در پناه حضرت حق باشید

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

سپاس از کارشناس گرامی، آقای سجاد.

بزرگوار، سخن بنده چیز دیگری است! بنده گفتم: «یک آیه از قرآن در مورد اینکه می‌گویند تقلید بر مردم ساده واجب است، بیان بفرمایید».
آیا مبلغان دینی از خود چیزی را واجب کرده‌اند، یا از روی سخن خدا کاری را واجب می‌شمارند؟
اگر خدا چنین چیزی را بر مردم واجب کرده است، آیه‌اش را بیاورید لطفاً.

در مورد نمونه‌ی «پزشک و بیمار» اگرچه با دلیل گفته شد که نمونه‌ای ناپیوسته است، ولی شما بازهم، همانند دیگر همکارانتان در پاسخ به این موضوع، آنرا برای نمونه آورده‌اید.
نمونه‌ی «پزشک و بیمار» با «مقلد و مرجع تقلید»، به هیچ‌روی قابل مقایسه نیستند چون:

  • نتیجه‌ی کار پزشک، پس از چند روز نمایان می‌شود، ولی نتیجه‌ی کاری که مربوط به دین است، پس از مرگ نمایان می‌شود.
  • آدمی ممکن است در عمرش، هیچ‌گاه جراحی نشود ولی هر آدمی در عمرش، دم به دم، به دین نیاز دارد؛ پس وی باید در مورد دین، دست از تقلید بردارد و با دانستن دلیل، پیش برود.
  • وظیفه‌ی هرپزشک؛ این است که پیش از عمل، بیمار خود را از هرآنچه در عمل انجام خواهد شد، آگاه کند و به پرسش‌های بیمار پاسخ دهد ولی فقیهان، پاسخی استواری در مورد بسیاری از احکام خود نمیدهند.
  • و ...

در مورد دیگر سخنان شما (که مورد نظر من نیستند) بهتر می‌بینم که چیزی گفته نشود چون:

  • تا حکمی، ستون و پایه (آیه‌ی قرآنی) نداشته باشد واجب (یا حرام) شمردنش، بی‌مورد و گفت و در مورد آن نیز، چنان است.
  • گفت و گو به درازا خواهد کشید.

نقل قول:
بى‏ شك، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، كارشناس احكام شرعى خواهد شد . از دو راه ديگر بى‏ نياز، امّا تا رسيدن به آن، ناگزير از دو راه ديگر است.

در قسمت دوم نوشته‌ی پیشینم، از شما پرسشی کردم در مورد معنای «اجتهاد»؛ که البته شما آنرا نیز، نادیده گرفتید!
اینکه می‌گویند کسی مجتهد باشد، نیازی به تقلید ندارد چیست؟
با نگاهی که به فرهنگ واژگان انداخته شد، این معنا گرفته شد که «مجتهد»، به کسی می‌گویند که تلاش می‌کند (جهد: تلاش کردن)
کسی که در مورد دین و دستورهای آن، جست و جو و پرس و جو می‌کند، دارد در راه دین تلاش می‌کند و او یک مجتهد است چون دارد در این راه، جهد می‌ورزد؛ پس چنین کسی نیازی به تقلید (انجام کار، بدون دانستن دلیلش) ندارد؛ چون وی با دلیل کار خود را انجام می‌دهد و دیگر نیازی به تقلید ندارد.

برخی می‌گویند: مگر ما چقدر عمر می‌:کنیم که بخواهیم در مورد همه‌چیز کارشناس شویم؟
این سخن از روی تن‌پروری گفته می‌شود زیرا آدمی باید در چیزهایی که به بهتر زندگی کردنش کمک می‌کند (دینداری، روانشناسی، ادبیات اخلاقی - عرفانی و ...) یک کارشناس باشد و اگر نباشد، مشکل خودش است!

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]دیـن تــو بـه تقلــید پــذیرفته‌ای
[/TD]
[TD]دیــن بــه تقلــید، بـوَد سرسری

و یا به گفته‌ی سخنور بزرگ، جناب مولوی:

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]مـر مـرا تقلــیدشـان بـر بـاد داد
[/TD]
[TD]ای دوصــد لـعنت بـر این تقلــید باد!

سجاد;501559 نوشت:

با تشکر از سؤالات شما

تقلید برای کسی که نه مجتهد است و نه توانایی احتیاط کردن را دارد ، لازم و واجب است.

اگر از طریق اجتهاد بداند راه درست کدام است که تقلید بر او حرام است اما اگر صرف تحلیل عقلی بدون پشتوانه استنباطی از آیات و روایات و قواعد فقهی باشد ، تابع عقل خود است نه تابع دین الهی که خداوند متعال از طریق وحی و برای تبعیت انسان ها از آن ارسال نموده است!

همیشه موفق و مؤید باشید

درود

پس جواب این سوال :

اگر مرجع تقلید انتخاب شده حکمی رو صادر کنه که حلال مرجع تقلید دیگر رو حرام اعلام کنه یا حرام رو حلال اعلام کنه و خود شخص بدونه که درست کدام است در این زمان عقل تصمیم گیرنده است یا باز هم تقلید از مرجع تقلید؟

تقلید است ؟ مثلا خوردن مشروب که یک مرجع تقلیدی بر اساس درصد الکل استفاده از مشروب رو حلال دونسته و مرجع تقلید دیگر حرام در این شرایط کسی که تقلید میکنه می تواند بر اساس عقل خودش تصمیم بگیرد ؟ یا باید از مرجع تقلید کند ؟

سند یا ایه ای وجود داره که حکم واجب بودن تقلید رو ثابت کنه روایات و حدیثی هم دیدم که تقلید رو جایز ندونستن ...

نقل قول:

تقلید برای کسی که نه مجتهد است و نه توانایی احتیاط کردن را دارد ، لازم و واجب است.


انتخاب مرجع تقليد اعلم و مورد اطمينان هم كار دشواريه....
خوب قاضي شريح هم فتوا مي داده....عده اي از مردم عادي كوفه هم به فتواي او رفتن امام را كشتن....
همه مردم كوفه كه مجتهد نبودن ....بيشترشون پيرو دستورات بزرگان شهر شون بودن!

نقل قول:

معروف است که وی به دستور عبیدالله زیاد، فتوا داد که چون حسین بن علی علیه السلام بر خلیفه
وقت خروج کرده، دفع او بر مسلمانان واجب است.» و از آن براى بسیج مردم کوفه علیه حسین‏بن
على علیه السلام استفاده کرد بر اثر همین فتوی بود
که مردم با امام خود جنگیدند و شهیدش کردند

با توجه به اين آيه قرآن :
«روزی که چهره هایشان در آتش می سوزد، می گویند: ای کاش از خدا و پیامبرش پیروی می کردیم
و (رو به خدا) گویند: پروردگارا! همانا ما از سران و بزرگانمان پیروی کردیم؛ آنان ما را از راه بدر کردند ...»
( سوره احزاب/ 67-66 )

چطوري بفهميم فتواهاي مرجع مان درسته و بعدا در قيامت مواخذه نمي شيم ؟؟؟

آبـرنـگـ;501739 نوشت:
درود
سپاس از کارشناس گرامی، آقای سجاد.
بزرگوار، سخن بنده چیز دیگری است! بنده گفتم: «یک آیه از قرآن در مورد اینکه می‌گویند تقلید بر مردم ساده واجب است، بیان بفرمایید».
آیا مبلغان دینی از خود چیزی را واجب کرده‌اند، یا از روی سخن خدا کاری را واجب می‌شمارند؟
اگر خدا چنین چیزی را بر مردم واجب کرده است، آیه‌اش را بیاورید لطفاً.

با تشکر از شما کاربر گرامی و دیگر بزرگواران که با حوصله پاسخ ها را مطالعه می فرمایند

بارها این مسئله عرض شد که احکام دین اسلام (چه شیعه و چه سنی) بر پایه قرآن و روایات است و قرار نیست همه جزئیات احکام دین در قرآن باشد و قرآن تنها منبع اصلی بوده و حکم قانون اساسی را دارد که قطعا باید جزئیات قوانین را در کلام اهل بیت علیهم السلام یافت.
اتفاقا به همین خاطر هم هست که برخی از فقهاء اشاره کرده اند که وجوب تقلید یک وجوب عقلی است نه یک وجوب شرعی به این معنا که بخواهیم برای آن به دنبال آیه و روایتی باشیم.

به هر حال برای توضیح بیشتر عرض می کنم که نظر مشهور فقهای شیعه بر وجوب یکی از سه امر اجتهاد، احتیاط یا تقلید برای مکلف است اما در نوع این وجوب اختلاف نظر وجود دارد. برخی این وجوب را شرعی دانسته اند؛ یا از آنرو که ادله وجوب شرعیِ فراگیری احکام بر آن دلالت دارد (غروی تبریزی ، ج 1، ص 4ـ 5) یا از آن جهت که تقلید مقدمة انجام دادن تکالیف شرعی است و «وجوب مقدَّمی » دارد (بحرالعلوم ، ص 45). برخی دیگر این وجوب را عقلی دانسته اند، زیرا عقل درک می کند که مکلف در صورت انجام دادن حرام و ترک کردن واجب مستوجب عِقاب است ، پس باید مستند و حجتی بیابد که او را از عذاب و عقاب ایمن سازد. این حجت از یکی از سه راه مذکور (اجتهاد، احتیاط ، تقلید) حاصل می شود (همان ، ص 46؛ غروی تبریزی ، ج 1، ص 1ـ2). بر این اساس ، تقلید در کنار دو راه دیگر وجوب تخییری دارد و مکلف می تواند از راه تقلید، احکام شرعی خود را فرا گیرد. بنابراین اگر اجتهاد برای او ممکن نباشد، تقلید واجب تعیینی می شود (محسن حکیم ، ج 1، ص 6؛ غروی تبریزی ، ج 1، ص 8). به تصریح فقها حکم تقلید، خود نمی تواند مورد تقلید قرار گیرد، بلکه مقلد باید با یقین خود و به استناد حکم عقل تقلید نماید و گرنه دور باطل لازم می آید، هر چند در مورد جزئیات احکام تقلید، امکان تقلید وجود دارد (آخوند خراسانی ، ص 472؛ غروی تبریزی ، ج 1، ص 7).

برای وجوب یا جواز تقلید ادلة متعددی مطرح شده ، از جمله آنکه جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع می کند (آخوند خراسانی ، ص 472). دلیل دیگر این است که سیرة عقلا بر حسب دریافت عقلایی خویش ، رجوع به متخصص در هر رشته است و از آنجا که شارع این سیره را منع نکرده ، مورد تأیید اوست و گرنه برای شناخت احکام و اطاعت از دستورهای دین راه دیگری معرفی می کرد (محمدتقی حکیم ، ص 622).

آیات و احادیث دلیل دیگر جواز تقلیدند، از جمله آیة 7 سورة انبیاء که سؤال کردن از عالمان و «اهل ذکر» را بر غیر عالمان لازم دانسته است اما گفته اند که این آیه در مورد اعتقادات است که تقلید در آن راه ندارد ( رجوع کنیدبه غروی تبریزی ، ج 1، ص 68). همچنین برخی آیة 122 سورة توبه را، که بر وجوب سفر برای تفقّه در امر دین دلالت دارد، دلیل جواز تقلید از فقها دانسته اند ( رجوع کنیدبه همان ، ج 1، ص 64).

احادیثی که گاه فقهای امامی برای جواز تقلید به آنها استناد کرده اند، چند دسته اند:

1) حدیثی که واژة تقلید یا مشتقات آن را در بر دارد ( رجوع کنید به حرّ عاملی ، ج 27، ص 131) البته در برخی دیدگاه ها سند این حدیث ، که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام آمده معتبر شمرده نشده است (غروی تبریزی ، ج 1، ص 184).

2) احادیثی که در آنها امامان علیهم السلام شیعیان را به راویان حدیث ارجاع داده اند، مانند توقیع امام عصر علیه السلام ( رجوع کنیدبه حرّ عاملی ، وسائل الشیعه ،ج 27، ص 140).

3) احادیثی که طبق آنها امامان به اشخاص معیّنی ، با ذکر نام ، ارجاع داده اند ( رجوع کنیدبه همان ، ج 27، ص 142، 144ـ146، 148).

4) احادیثی که در آنها ائمه علیهم السلام یاران خود را به فتوا دادن برای مردم ترغیب یا فتوای آنها را تأیید کرده اند ( رجوع کنیدبه همان ، ج 27، ص 148ـ149).

5) احادیثی که از فتوا دادن بدون علم یا فتوا دادن بر پایة روشهایی مانند رأی و قیاس نهی کرده است ( رجوع کنیدبه همان ، ج 27، ص 20ـ31، 35ـ62) که مفهوم (در اصطلاح : مفهوم مخالف ) آنها، جواز فتوا دادن بر اساس دلیل معتبر شرعی است (آخوند خراسانی ، ص 473).

6) احادیثی که متضمن تقریر امامان علیهم السلام مبنی بر جواز تقلید از کسانی است که بر طبق ضوابط شرعی فتوا می دهند ( رجوع کنیدبه حرّعاملی ، وسائل الشیعه ، ج 2، ص 384ـ386).

از برخی از این احادیث به راحتی می توان ترغیب به اجتهاد و نیز تقلید را پی برد و نیز از مجموع این احادیث می توان به جواز تقلید از مجتهدان رسید.

آبـرنـگـ;501739 نوشت:
در مورد نمونه‌ی «پزشک و بیمار» اگرچه با دلیل گفته شد که نمونه‌ای ناپیوسته است، ولی شما بازهم، همانند دیگر همکارانتان در پاسخ به این موضوع، آنرا برای نمونه آورده‌اید.
نمونه‌ی «پزشک و بیمار» با «مقلد و مرجع تقلید»، به هیچ‌روی قابل مقایسه نیستند چون:
نتیجه‌ی کار پزشک، پس از چند روز نمایان می‌شود، ولی نتیجه‌ی کاری که مربوط به دین است، پس از مرگ نمایان می‌شود.
آدمی ممکن است در عمرش، هیچ‌گاه جراحی نشود ولی هر آدمی در عمرش، دم به دم، به دین نیاز دارد؛ پس وی باید در مورد دین، دست از تقلید بردارد و با دانستن دلیل، پیش برود.
وظیفه‌ی هرپزشک؛ این است که پیش از عمل، بیمار خود را از هرآنچه در عمل انجام خواهد شد، آگاه کند و به پرسش‌های بیمار پاسخ دهد ولی فقیهان، پاسخی استواری در مورد بسیاری از احکام خود نمیدهند. و ...

ما هم می دانیم که این نمونه نارساست و بعد روحانی کجا و بعد جسمانی کجا !
اما چه کنیم که دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ؛ نمی توانیم مثالی کاملا مطابق پیدا کنیم و البته همین مثال برای تقریب به ذهن کافی است!
این مثال از نظر ما فقط برای این است که لزوم و وفور رجوع به متخصص را در میان آدمیان اثبات کند.

بزرگوار ! کجا پزشک یا هر متخصص دیگری می تواند هر آنچه استنباط می کند یا خواهد کرد با کسی که مخاطب اوست در میان بگذارد ؟! اگر قرار باشد هر بیماری تمام مطالبی را که پزشک به او پاسخ خواهد داد متوجه شود که باید جای پزشک و بیمار را عوض کرد !
در فقه هم همین است فقیه به عنوان یک متخصص در علم خود مثل هر متخصص دیگری ، هر سؤالی را نمی تواند پاسخ دهد و از شیوه استنباط خود بگوید مگر برای کسی که خود فقیه باشد و از روش استنباط آگاهی داشته باشد.

آبـرنـگـ;501739 نوشت:
در قسمت دوم نوشته‌ی پیشینم، از شما پرسشی کردم در مورد معنای «اجتهاد»؛ که البته شما آنرا نیز، نادیده گرفتید!
اینکه می‌گویند کسی مجتهد باشد، نیازی به تقلید ندارد چیست؟
با نگاهی که به فرهنگ واژگان انداخته شد، این معنا گرفته شد که «مجتهد»، به کسی می‌گویند که تلاش می‌کند (جهد: تلاش کردن)
کسی که در مورد دین و دستورهای آن، جست و جو و پرس و جو می‌کند، دارد در راه دین تلاش می‌کند و او یک مجتهد است چون دارد در این راه، جهد می‌ورزد؛ پس چنین کسی نیازی به تقلید (انجام کار، بدون دانستن دلیلش) ندارد؛ چون وی با دلیل کار خود را انجام می‌دهد و دیگر نیازی به تقلید ندارد.

این مطالب معنای لغوی اجتهاد است و معنای اصطلاحی آن را در پست گذشته عرض کردم:

سجاد;501570 نوشت:
براى شناخت احكام شرعى، آگاهى‏ هاى فراوانى، از جمله: فهم آيات و روايات، شناخت حديث صحيح از غير صحيح، كيفيت تركيب و جمع روايات و آيات و ... و تسلط کافی بر علومی همچون ادبیات عرب ، معانی بیان ، منطق ، فقه ، اصول فقه ، حدیث شناسی ، رجال ، درایه و تفسیر قرآن لازم است كه آموختن آن‏ها نيازمند سال‏ها تلاش جدى است.
در چنين حالتى، مكلف خود را در برابر سه راه مى‏ بيند:
نخست اين‏كه راه تحصيل اين علم را -كه همان اجتهاد است- پيش گيرد؛

بله چنین کسی نیاز به تقلید ندارد !

آبـرنـگـ;501739 نوشت:
برخی می‌گویند: مگر ما چقدر عمر می‌:کنیم که بخواهیم در مورد همه‌چیز کارشناس شویم؟
این سخن از روی تن‌پروری گفته می‌شود زیرا آدمی باید در چیزهایی که به بهتر زندگی کردنش کمک می‌کند (دینداری، روانشناسی، ادبیات اخلاقی - عرفانی و ...) یک کارشناس باشد و اگر نباشد، مشکل خودش است!

مانعی نیست نماز خواندن یکی از دستورات مسلم دینی است که بارها در قرآن بر آن تأکید شده است ؛ شما کارشناسی کنید و با دلائلی که ارائه خواهید داد بفرمایید که چگونه از آیات قرآن شیوه نماز خواندن را استنباط می کنید؟ از میان هزاران شیوه ای که به عقل بشر می رسد کدام شیوه مورد نظر حضرت حق است و دینداری محسوب می شود ؟ اگر هنگام نماز بخندید نمازتان صحیح است؟ اگر گریه کنید چطور ؟ اگر اشتباهی در نماز داشته باشید چطور آن را جبرانی می کنید ؟ و هزاران سؤال دیگر در مورد نماز که روزانه ممکن است دچار آن شوید !

تا یادم نرفته عرض کنم اشعار مولانا درباره مذمت تقلید در جایی است که کسی بخواهد در اصول دین تقلید کند در حالی که تقلید در اصول دین پسندیده نیست و گرنه خود مولوی هم حتما نماز می خوانده (حال به شیوه اهل سنت یا شیعه) و در آن اگر مجتهد و محتاط نبوده حتما مقلد بوده است !

آبـرنـگـ;501739 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
در مورد نمونه‌ی «پزشک و بیمار» اگرچه با دلیل گفته شد که نمونه‌ای ناپیوسته است، ولی شما بازهم، همانند دیگر همکارانتان در پاسخ به این موضوع، آنرا برای نمونه آورده‌اید.
نمونه‌ی «پزشک و بیمار» با «مقلد و مرجع تقلید»، به هیچ‌روی قابل مقایسه نیستند چون:
  • نتیجه‌ی کار پزشک، پس از چند روز نمایان می‌شود، ولی نتیجه‌ی کاری که مربوط به دین است، پس از مرگ نمایان می‌شود.
  • آدمی ممکن است در عمرش، هیچ‌گاه جراحی نشود ولی هر آدمی در عمرش، دم به دم، به دین نیاز دارد؛ پس وی باید در مورد دین، دست از تقلید بردارد و با دانستن دلیل، پیش برود.
  • وظیفه‌ی هرپزشک؛ این است که پیش از عمل، بیمار خود را از هرآنچه در عمل انجام خواهد شد، آگاه کند و به پرسش‌های بیمار پاسخ دهد ولی فقیهان، پاسخی استواری در مورد بسیاری از احکام خود نمیدهند.
  • و ...

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]
[/TD]
[TD]

سلام
اینکه همیشه مثال تقلید از مرجعیت رو با پزشک میزنند فقط و فقط برای این هست که اصول رجوع به متخصص برای ماها آشکار شود.قرار نیست که همه جزئیات مساله تقلید مانند مساله رجوع به پزشک باشد.اما در مورد 3 نکته که فرمودید :
1- کی گفته نتیجه کار پزشک بعد از چند روز مشخص میشود؟حدود 50 درصد شاخه های تخصص پزشکی نتیجه کارشان نیازمند long term follow up هست.
2- من به شخصه تا حالا ندیدم کسی دم به دم نیاز به رجوع به مرجع داشته باشد.به شخصه در ماه شاید بیشتر از 2 ، 3 مساله برایم به وجود نیاید که نیازداشته باشم به مرجع مراجعه کنم و از او سوال بپرسم ، ضمنا در علوم پزشکی سری به بیمارستان ها بزنید و فقط آمار بخش مریض های قلبی رو بگیرید ، مریض هایی که هر ماه حتما باید چندین نوبت به پزشک مراجعه کنند ، یا بیماران دیابتی(ماهی 4 بار حداقل) یا بیماران نیازمند به همولیز کلیه(هفته ای 3 بار) و ....
3- اولین باره توی عمرم همچین چیزی رو میشنوم.اگر هم دکتری چیزی رو به شما توضیح میده فقط میتونم بگم 0.01 درصد از علمی هست که داره ، ضمنا مراجع هم خیلی وقت ها خیلی مسائل رو توضیح میدند مثلا ایت الله مکارم در نامه ای که جمعی به ایشان نوشتند کاملا توضیح دادند که چرا فیس بوک را حرام اعلام کرده اند.
و من الله توفیق

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

من خواستم که سخن به درازا نکشد ولی ...

سجاد;502107 نوشت:

با تشکر از شما کاربر گرامی و دیگر بزرگواران که با حوصله پاسخ ها را مطالعه می فرمایند
بارها این مسئله عرض شد که احکام دین اسلام (چه شیعه و چه سنی) بر پایه قرآن و روایات است و قرار نیست همه جزئیات احکام دین در قرآن باشد و قرآن تنها منبع اصلی بوده و حکم قانون اساسی را دارد که قطعا باید جزئیات قوانین را در کلام اهل بیت علیهم السلام یافت.

احادیث، ابتدا باید پایه‌ی قرآنی داشته باشند زیرا قرآن پیامبر را مبیّن و مفسر قرآن خوانده است. بدین‌معنا که ابتدا چیزی به صورت کلی در قرآن می‌آید (نماز بخوانید) و سپس مردم می‌آیند و می‌"گویند: «چگونه نماز بخوانیم؟» و آنگاه پیامبر، شیوه‌ی نمازگزاردن را بیان می‌کند.
ولی چیزی که در قرآن نیامده، و در اصل وجود ندارد، چه چیز آنرا باید تفسیر کرد؟
اگر تقلید، یک امر واجب (به گفته‌ی بزرگان) می‌بود، باید در قرآن به صورت کلی بیان می‌شد تا پیامبر در مورد ریزه کاری‌های تقلید کردن، مردم را آگاه کند.
ولی قرآن بارها و بارها از مردم خواسته است که اندیشه (و نه تقلید) کنند و گفته است: «این قرآن، چراغی، برای خردمندان (و نه مقلدان) است».
کسی که تقلید می‌کند، اجازه‌ی اندیشیدن را از خود می‌گیرد.

نقل قول:
اتفاقا به همین خاطر هم هست که برخی از فقهاء اشاره کرده اند که وجوب تقلید یک وجوب عقلی است نه یک وجوب شرعی به این معنا که بخواهیم برای آن به دنبال آیه و روایتی باشیم.

فقها، از خود نمی‌توانند حکمی دائمی ایراد کنند.

نقل قول:

برای وجوب یا جواز تقلید ادلة متعددی مطرح شده ، از جمله آنکه جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع می کند (آخوند خراسانی ، ص 472).

به پیش کارشناس رفتن برای آگاه شدن، با تقلید کردن متفاوت است.
همانند این است که دوتن به پیش ماهیگیری بروند؛ یکی می‌[خواهد ماهیگیری را بیاموزد (پژوهش) و دیگری می‌[خواهد ماهی آماده بخورد (تقلید) هردو به پیش کارشناس رفته‌اند ولی...
کسی که جاهل باشد و تقلید کند، همچنان جاهل می‌ماند چون دلیل انجام کارش را در نمیابد.

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]از محقق تا مقلد، فرق‌هاست
[/TD]
[TD]کین چو داوود است و آن دیگر، صدا


نقل قول:
آیات و احادیث دلیل دیگر جواز تقلیدند، از جمله آیة 7 سورة انبیاء که سؤال کردن از عالمان و «اهل ذکر» را بر غیر عالمان لازم دانسته است اما گفته اند که این آیه در مورد اعتقادات است که تقلید در آن راه ندارد ( رجوع کنیدبه غروی تبریزی ، ج 1، ص 68). همچنین برخی آیة 122 سورة توبه را، که بر وجوب سفر برای تفقّه در امر دین دلالت دارد، دلیل جواز تقلید از فقها دانسته اند ( رجوع کنیدبه همان ، ج 1، ص 64).


آیه‌ی مورد نظر در سوره‌ی انبیا، به «پرسیدن» اشاره کرده است که پرسش، کلید دانش است.
آیه‌ی مورد نظر در سوره‌ی توبه، گفته است: «برخی در دین کارشناس یا فقیه شوند تا دیگران بیم و اندرز دهند».
این‌هم همانند نمونه‌ی ماهیگیر است که گروهی برای دانستن و انجام دادن می‌آیند و گروهی، تنها برای انجام دادن می‌آیند (بدون دانستن دلیل).

[HL]پرسش بنده این بود[/HL]: آیا قرآن گفته است «سخن کسی را بدون دلیل (که همان تقلید است) بپذیرید؟»
قرآن گفته است:

  • «هاتو برهانکم، ان کنتم صادقین»: (بگو) دلیل‌ برای سخنتان بیاورید، اگر از راستگویانید.
  • (انبیا / 36): «و از چیزی که بدان آگاهی و دانشی ندارید، پیروی مکنید...»
  • و ...

آیا قرآن گفته است: اگر کسی بدون دلیل سخن کسی را بپذیر، گناهی بر وی (در صورت اشتباه بودن سخن) نیست؟

  • (بقره / 139): «... و اعمال ما، برای ما و اعمال شما، برای شما ...»
  • (احزاب/ 66-65)

نقل قول:
احادیثی که گاه فقهای امامی برای جواز تقلید به آنها استناد کرده اند، چند دسته اند:

تا زمانی که پایه‌ای برای تقلید کردن (پذیرفتن سخن فردی عادی و نه معصوم بدون چون و چرا) در قرآن پیدا نشود، هیچ حدیثی در این مورد پذیرفته نیست.
تا زمانی که پایه‌ای برای این موضوع که کسی، بار گناه دیگری را به دوش بکشد، پیدا نشود، هیچ حدیثی در این مورد پذیرفته نیست (که البته آیه‌های بسیاری بر رد این‌ها هست).
زیرا احادیث، برای تفسیر قرآن آمده‌اند و خود قرآنی جداگانه و سخنی جدای از سخن خدا نیستند.


نقل قول:
ما هم می دانیم که این نمونه نارساست و بعد روحانی کجا و بعد جسمانی کجا !
اما چه کنیم که دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ؛ نمی توانیم مثالی کاملا مطابق پیدا کنیم و البته همین مثال برای تقریب به ذهن کافی است!
این مثال از نظر ما فقط برای این است که لزوم و وفور رجوع به متخصص را در میان آدمیان اثبات کند.

همانگونه که در بالا گفته شد، رجوع به متخصص، دو نوع است: یکی برای یادگیری و دیگری برای تقلید؛ اگر گفته شد که این نمونه، نارساست، برای این بود که نوع دوم را (در مورد تقلیدکردن و مراجعه به کارشناس) را، با نوع نخست (مراجعه به کارشناس برای یادگیری) مقایسه فرمودید.

نقل قول:
بزرگوار ! کجا پزشک یا هر متخصص دیگری می تواند هر آنچه استنباط می کند یا خواهد کرد با کسی که مخاطب اوست در میان بگذارد ؟! اگر قرار باشد هر بیماری تمام مطالبی را که پزشک به او پاسخ خواهد داد متوجه شود که باید جای پزشک و بیمار را عوض کرد !

شما نام یک بیماری را نام ببرید، تا بنده ریزِ کارهایی که برای پیشگیری، کارهایی که باعث به وجود آمدن و کارهایی که برای درمان آن بیماری هست را، برایتان بیاورم.
البته این مربوط به سایت‌های بیگانه می‌باشد زیرا در ایران، هنوز فرهنگ آگاه کردن، درست جا نیفتاده است (که به صورت اینترنتی نیز آگاه‌سازی گسترده شده باشد؛ ولی سایت «پزشکان بدون مرز»، تا حدودی خوب دارد پیش می‌رود) ولی اصل، آن است که وظیفه‌ی پزشک، آگاهی رسانی است و اگر از یک بیمار قلب پرسشی در مورد بیماری‌اش بکنید، خواهید دید که در این زمینه، دانش فراوانی دارد.

نقل قول:
در فقه هم همین است فقیه به عنوان یک متخصص در علم خود مثل هر متخصص دیگری ، هر سؤالی را نمی تواند پاسخ دهد و از شیوه استنباط خود بگوید مگر برای کسی که خود فقیه باشد و از روش استنباط آگاهی داشته باشد.

چیزهایی که در قرآن نیامده و بر پایه‌ی خرد بیان شده است (همانند حرام بودن رقص و ...) را، باید بتواند با دلیل به گونه‌ای ساده، بیان کند (زیرا همانگونه که وی با خرد به آن رسیده، دیگری نیز می‌تواند برسد) و اگر نکند، مشکل از فقیه و دانش وی است.

نقل قول:
این مطالب معنای لغوی اجتهاد است و معنای اصطلاحی آن را در پست گذشته عرض کردم:
بله چنین کسی نیاز به تقلید ندارد!


اینان سخنانی‌اند که فقیهان گفته‌اند و باید پایه‌ی قرآنی آن روشن شود که از چه روی آدمی که عقل و شعور دارد، باید تقلید کند؟

نقل قول:
مانعی نیست نماز خواندن یکی از دستورات مسلم دینی است که بارها در قرآن بر آن تأکید شده است ؛ شما کارشناسی کنید و با دلائلی که ارائه خواهید داد بفرمایید که چگونه از آیات قرآن شیوه نماز خواندن را استنباط می کنید؟ از میان هزاران شیوه ای که به عقل بشر می رسد کدام شیوه مورد نظر حضرت حق است و دینداری محسوب می شود ؟ اگر هنگام نماز بخندید نمازتان صحیح است؟ اگر گریه کنید چطور ؟ اگر اشتباهی در نماز داشته باشید چطور آن را جبرانی می کنید ؟ و هزاران سؤال دیگر در مورد نماز که روزانه ممکن است دچار آن شوید !

در بالا در این مورد، سخن گفته شد.

نقل قول:
تا یادم نرفته عرض کنم اشعار مولانا درباره مذمت تقلید در جایی است که کسی بخواهد در اصول دین تقلید کند در حالی که تقلید در اصول دین پسندیده نیست

اگر می‌شود، اشعاری که بیان‌گر این سخن شماست را بیاورید!
تا جایی که بنده دیدم، در مورد داستان آن صوفی‌نما است که در مجلس سما، تقلیدوار از کار بزرگان صوفی‌نما، تقلید می‌کند و آن بزرگان صوفی‌نما، وی را گول می‌زنند و با این کار، خر وی را می‌کشند و می‌[خورند!

نقل قول:
و گرنه خود مولوی هم حتما نماز می خوانده (حال به شیوه اهل سنت یا شیعه) و در آن اگر مجتهد و محتاط نبوده حتما مقلد بوده است

چه پیوستگی‌ای میان مجتهد بودن و نمازخواندن یا نخواندن است؟

*****

درود :Gol:

muiacir;502136 نوشت:

اینکه همیشه مثال تقلید از مرجعیت رو با پزشک میزنند فقط و فقط برای این هست که اصول رجوع به متخصص برای ماها آشکار شود.قرار نیست که همه جزئیات مساله تقلید مانند مساله رجوع به پزشک باشد.اما در مورد 3 نکته که فرمودید :
1- کی گفته نتیجه کار پزشک بعد از چند روز مشخص میشود؟حدود 50 درصد شاخه های تخصص پزشکی نتیجه کارشان نیازمند long term follow up هست.

آیا این درمان‌های بلند مدت، هیچ نشانه‌هایی ندارد؟
برای نمونه:
پزشک نمی‌گوید: پس از هفته‌ یا ماه نخست، اگر دردت کم‌تر شد، به این شیوه ادامه بده و اگر نشد، شیوه‌ی دیگری باید در پیش گیری؟

نقل قول:
- من به شخصه تا حالا ندیدم کسی دم به دم نیاز به رجوع به مرجع داشته باشد.به شخصه در ماه شاید بیشتر از 2 ، 3 مساله برایم به وجود نیاید که نیازداشته باشم به مرجع مراجعه کنم و از او سوال بپرسم ، ضمنا در علوم پزشکی سری به بیمارستان ها بزنید و فقط آمار بخش مریض های قلبی رو بگیرید ، مریض هایی که هر ماه حتما باید چندین نوبت به پزشک مراجعه کنند ، یا بیماران دیابتی(ماهی 4 بار حداقل) یا بیماران نیازمند به همولیز کلیه(هفته ای 3 بار) و ....

زمانی که میزان مطالعه‌ی ایرانیان، بسیار پایین است، نباید چنین کسانی الگو قرار بگیرد!
کسی که دم به دم درد دین نداشته باشد، برای این است که مطالعه‌ای ندارد وگرنه واژه واژه‌ی قرآن پر از سوال است که وی باید در مورد آنان پرسش و نه تقلید (=خواندن بدون درک) کند.
بنده گفتم: «ممکن است کسی هیچ‌گاه بیمار نشود» (که تعداد چنین کسانی زیاد است) با همه‌ی این‌ها، اگر از همه‌ی آن کسانی که بیمار هستند، پرسشی در مورد بیماریشان بپرسید، ساعت‌های می‌توانند به شما اطلاعات بدهند که چه کاری بهتر و چه کاری، بدتر است ولی کسانی که درد دین دارند و تقلید می‌کنند، حتی نمی‌دانند در قرآن چه چیزی آمده است؛ زیرا تقلید کردن، آن‌ها را تن‌پرور کرده است.

نقل قول:
3- اولین باره توی عمرم همچین چیزی رو میشنوم.اگر هم دکتری چیزی رو به شما توضیح میده فقط میتونم بگم 0.01 درصد از علمی هست که داره ، ضمنا مراجع هم خیلی وقت ها خیلی مسائل رو توضیح میدند مثلا ایت الله مکارم در نامه ای که جمعی به ایشان نوشتند کاملا توضیح دادند که چرا فیس بوک را حرام اعلام کرده اند.

نیازی نیست همه‌ی دانش را به بیمار منتقل کنند ولی باید وی را در سطح معقولی آگاه کنند که البته ملاک ما پزشکان ایرانی نیستند.
در مورد فیس‌بوک، خیلی‌ها هم می‌توانند دلیل‌های زیادی بیاورند که نباید حرام شمرده شود. اگر به مراجه باشد، آنان سال‌ها پیش، «حق رأی» داشتن زنان را با دلیل، حرام می‌شمردند و این حق، توسط محمدرضا شاه، به زنان داده شد و اکنون یک امر طبیعی است ولی آن‌زمان فقیهانی همچون آقای خمینی، حق رأی داشتن زنان را، مخالف شرع اسلام و قرآن می‌دانستند.

اگر بنا به گفتن باشد، بنده هم قدرت در دستم باشد و کسی نتواند در برابرم مخالفت کند، می‌توانم خورشید را در شب نمایان سازم!

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]خــود گــویی و خــود خــندی؟
[/TD]
[TD]عجــب مــرد هــنرمــندی

تشکر میکنم از جناب ابرنگ بابت پاسخ گویی
اینکه بحث به درازا بکشد اما منطقی و در چهارچوب تاپیک باشد هیچ ایرادی ندارد
اینجا رو گذاشته اند که بیایم بحث کنیم و از هم چیز یاد بگیریم
من چندتا چیز رو ارتون میپرسم.
1 - شما قلبتون درد میگیره ، میرید پیش پزشک بهتون چندتا دارو میده و میگه یه مقدار نارسایی قلب دارید ، شما هم دارو رو میخورید و تمام.حالا تفاوت این داستان با داستان زیر چیه:
شما شک میکنین نمازی که الان خوندین درست بوده یا نه زنگ میزنین دفتر مرجعتون براتون میگه که نمازتون باطل هست و باید مجدد بخونین شما هم مجدد میخونین و تمام.جفتش تقلید نام میگیره.شما که متخصص قلب نیستین .... در نتیجه اعتماد میکنین که داروها نارسایی رو کم میکنه.ممکنه همین دارو ها رو دکتر قلب دیگه ای قبول نداشته باشه(اینو اندازه موهای سرم تا حالا دیدم).
2 - سازمان fda امروز اعلام میکنه که فلان دارو کلی تحقیق نشون داده که برای فلان بیماری موثر هست در نتیجه تاییدیه fda رو میگیره حالا 10 سال دیگه fda میاد و همون دارو رو دوباره برای همون بیماری منسوخ میکنه.حالا با این اوصاف مایی که معصوم در اختیار نداریم و مراجع هم مثل خودامون ادم های عادی هستند و ممکنه اشتباه کنند دیگه شما برای چی میگی مثلا ایت الله خمینی فلان روز فلان چیز رو گفته و حالا چیز دیگه ای میگه؟از fda توی دنیای پزشکی بالاتر و معتبرتر نداریم
و من الله توفیق

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

بزرگوار، اگر زحمتی نیست، از بنده «نقل‌قول» بگیرید که متوجه بشوم با بنده دارید گفت و گو می‌کنید.

muiacir;502364 نوشت:

من چندتا چیز رو ارتون میپرسم.
1 - شما قلبتون درد میگیره ، میرید پیش پزشک بهتون چندتا دارو میده و میگه یه مقدار نارسایی قلب دارید ، شما هم دارو رو میخورید و تمام.حالا تفاوت این داستان با داستان زیر چیه:
شما شک میکنین نمازی که الان خوندین درست بوده یا نه زنگ میزنین دفتر مرجعتون براتون میگه که نمازتون باطل هست و باید مجدد بخونین شما هم مجدد میخونین و تمام.جفتش تقلید نام میگیره.شما که متخصص قلب نیستین .... در نتیجه اعتماد میکنین که داروها نارسایی رو کم میکنه.

همانگونه که در نوشته‌های پیشین نیز گفته شد: «درست یا نادرست بودن سخن پزشک را پس از چند روز، می‌شود دریافت؛ ولی درست یا نادرست بودن سخن فقیهان را، تا پس از مرگ، نمی‌شود دریافت».
پس این‌دو، نمی‌توانند کنار هم قرار بگیرند زیرا تاکنون هیچ آیه‌ای دیده نشده که بگوید: به یک آدم ساده در مورد دین (که آخرت را رقم می‌زند) اعتماد محض داشته باشید و اگر وی، فرمانی اشتباه داد، گناهی بر شما نیست.

نقل قول:
ممکنه همین دارو ها رو دکتر قلب دیگه ای قبول نداشته باشه(اینو اندازه موهای سرم تا حالا دیدم).

بله؛ اما سخن فقیهان از روی قرآن و حدیث است (که این‌دو در گذر زمان، تغییر نمی‌کنند) و از دادن دیدگاه خود، برای یک حکم دائمی، باید پرهیز کنند؛ ولی آن پزشک از روی دیدگاه خود و نوشتارهای متفاوتی که هر روز دگرگون می‌شوند، دارویی را پیشنهاد می‌کند و پزشک دیگری، از روی منبع دیگری (که البته درست یا نادرست بودن نسخه، به زودی فهمیده می‌شود).

نقل قول:
سازمان fda امروز اعلام میکنه که فلان دارو کلی تحقیق نشون داده که برای فلان بیماری موثر هست در نتیجه تاییدیه fda رو میگیره حالا 10 سال دیگه fda میاد و همون دارو رو دوباره برای همون بیماری منسوخ میکنه.حالا با این اوصاف مایی که معصوم در اختیار نداریم و مراجع هم مثل خودامون ادم های عادی هستند و ممکنه اشتباه کنند دیگه شما برای چی میگی مثلا ایت الله خمینی فلان روز فلان چیز رو گفته و حالا چیز دیگه ای میگه؟از fda توی دنیای پزشکی بالاتر و معتبرتر نداریم

این‌هم، همانند سخن بالاست؛ یعنی اگر فقیهان از روی قرآن و احادیث حکمی می‌دهند، باید سخنی ثابت داشته باشند زیرا دین تازه‌ای نیامده است که بخواهند حکم تازه‌ای بدهند (حدیثی هم هست که می‌گوید: حلال محمد، تا ابد حلال و ...)
آقایانی که «حق رأی» زن را خلاف اسلام می‌دانستند، از کجای اسلام چنین چیزی را برداشت کردند که این، کاری حرام است؟

سخن هم بر سر این است؛ اگر مردم با دلیل سخن فقیهان (که نیاز زیادی به آنان و راهنمایی‌هاشان هست) را بپذیرند، این مشکل‌ها پیش نمی‌آید که کسی از خود، حکمی صادر کند.

آبـرنـگـ;503158 نوشت:
[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

بزرگوار، اگر زحمتی نیست، از بنده «نقل‌قول» بگیرید که متوجه بشوم با بنده دارید گفت و گو می‌کنید.

همانگونه که در نوشته‌های پیشین نیز گفته شد: «درست یا نادرست بودن سخن پزشک را پس از چند روز، می‌شود دریافت؛ ولی درست یا نادرست بودن سخن فقیهان را، تا پس از مرگ، نمی‌شود دریافت».
پس این‌دو، نمی‌توانند کنار هم قرار بگیرند زیرا تاکنون هیچ آیه‌ای دیده نشده که بگوید: به یک آدم ساده در مورد دین (که آخرت را رقم می‌زند) اعتماد محض داشته باشید و اگر وی، فرمانی اشتباه داد، گناهی بر شما نیست.

بله؛ اما سخن فقیهان از روی قرآن و حدیث است (که این‌دو در گذر زمان، تغییر نمی‌کنند) و از دادن دیدگاه خود، برای یک حکم دائمی، باید پرهیز کنند؛ ولی آن پزشک از روی دیدگاه خود و نوشتارهای متفاوتی که هر روز دگرگون می‌شوند، دارویی را پیشنهاد می‌کند و پزشک دیگری، از روی منبع دیگری (که البته درست یا نادرست بودن نسخه، به زودی فهمیده می‌شود).

این‌هم، همانند سخن بالاست؛ یعنی اگر فقیهان از روی قرآن و احادیث حکمی می‌دهند، باید سخنی ثابت داشته باشند زیرا دین تازه‌ای نیامده است که بخواهند حکم تازه‌ای بدهند (حدیثی هم هست که می‌گوید: حلال محمد، تا ابد حلال و ...)
آقایانی که «حق رأی» زن را خلاف اسلام می‌دانستند، از کجای اسلام چنین چیزی را برداشت کردند که این، کاری حرام است؟

سخن هم بر سر این است؛ اگر مردم با دلیل سخن فقیهان (که نیاز زیادی به آنان و راهنمایی‌هاشان هست) را بپذیرند، این مشکل‌ها پیش نمی‌آید که کسی از خود، حکمی صادر کند.


تشکر میکنم از شما بابت بحث منطقی که در این تاپیک دارید
من با اجازه کارشناس محترم تاپیک همچنان ادامه میدهم
سعی میکنم متعصب نباشم برای همین بنده به شخصه قبول میکنم اکثر فتوای مراجع نتیجه آنها بعد از مرگ مشخص میشود.پس تا اینجا قبول.
اما در مورد دو مطلب بعدی سخن شما این هست که جرف دین و قران یکی هست پس چرا فقیه حرفش دوتا شده؟
برادرم اون فقیه بیچاره معصوم نیست که همه چیز رو دقیق بدونه ، اون هم مثل من و شما و مثل fda تحقیق کرده و دیده که فلان چیز درست نیست ، بعد همین فقیه دوباره تحقیقاتش رو ادامه داده و دیده فتوایی که داده غلط هست دقیقا مثل fda.خوب حالا ایراد کار چیه؟شما چه ایرادی به این مساله وارد میکنین؟فقیهان تمامشون اگر علت چیزی رو ازشون بپرسین باور بفرمایید تا حد ممکن جواب میدهند.

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:
سپاس از شما muiacir گرامی که بنده را قابل، برای گفت و گو می‌دانید :hamdel:

muiacir;503615 نوشت:

اما در مورد دو مطلب بعدی سخن شما این هست که جرف دین و قران یکی هست پس چرا فقیه حرفش دوتا شده؟
برادرم اون فقیه بیچاره معصوم نیست که همه چیز رو دقیق بدونه ، اون هم مثل من و شما و مثل fda تحقیق کرده و دیده که فلان چیز درست نیست. بعد همین فقیه دوباره تحقیقاتش رو ادامه داده و دیده فتوایی که داده غلط هست دقیقا مثل fda.خوب حالا ایراد کار چیه؟شما چه ایرادی به این مساله وارد میکنین

باور فقیهان این است که آنان از روی سخن خدا (و نه خرد خود) سخن می‌گویند.
در تارنمای یکی از فقیها در مورد حرام بودن موسیقی، در پاسخ به پرسشی که گفته بود: «آیا موسیقی، برای بدن مفید است؟» چنین نوشته بود: «چیزی را که خدا حرام کرده است، سودی برای آدمی ندارد».
یعنی سخن خود را، به سخن خدا پیوست داده بود. این شیوه، در مورد دیدگاه‌های دیگر نیز چنین است؛ همچون حرام بودن حق رأی؛ که فقیهان می‌گفتند: «داشتن حق رأی، از نظر اسلام (و نه برداشت ما از اسلام) حرام است» و بر سر سخن خود ماندند و کوتاه نیامدند، مگر زمانی که دیدند کسی به سخن آنان گوش نمی‌دهد.
هیچ فقیهی را نمی‌توان یافت که بگوید: «از نظر من، این کار حرام است» (که اگر چنین بگوید، دیگر شایسته‌ی تقلید نیست و همچون یک آدم ساده که نظریه پردازی می‌کند، می‌ماند) بلکه، همگی بر این باورند که از زبان اسلام سخن می‌گویند.
پس تفاوت سخن فقیهان با سخن پزشکان، در این است که اسلام، نسخه‌ی نوینی ندارد و روزبه روز، به‌روز نمی‌شود که فقیهان بخواهند در مورد چیزهای ثابت، دیدگاهی متغیر داشته باشند.

نقل قول:
فقیهان تمامشون اگر علت چیزی رو ازشون بپرسین باور بفرمایید تا حد ممکن جواب میدهند.

بنده که چنین چیزی را تا به‌حال ندیدم که فقیهان در مورد چیزهایی که در قرآن نیامده است ولی آنرا حرام می‌دانند، پاسخی درخور (و نه بازی با واژگان) داده باشند.

آبـرنـگـ;503632 نوشت:
[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:
سپاس از شما muiacir گرامی که بنده را قابل، برای گفت و گو می‌دانید :hamdel:

باور فقیهان این است که آنان از روی سخن خدا (و نه خرد خود) سخن می‌گویند.
در تارنمای یکی از فقیها در مورد حرام بودن موسیقی، در پاسخ به پرسشی که گفته بود: «آیا موسیقی، برای بدن مفید است؟» چنین نوشته بود: «چیزی را که خدا حرام کرده است، سودی برای آدمی ندارد».
یعنی سخن خود را، به سخن خدا پیوست داده بود. این شیوه، در مورد دیدگاه‌های دیگر نیز چنین است؛ همچون حرام بودن حق رأی؛ که فقیهان می‌گفتند: «داشتن حق رأی، از نظر اسلام (و نه برداشت ما از اسلام) حرام است» و بر سر سخن خود ماندند و کوتاه نیامدند، مگر زمانی که دیدند کسی به سخن آنان گوش نمی‌دهد.
هیچ فقیهی را نمی‌توان یافت که بگوید: «از نظر من، این کار حرام است» (که اگر چنین بگوید، دیگر شایسته‌ی تقلید نیست و همچون یک آدم ساده که نظریه پردازی می‌کند، می‌ماند) بلکه، همگی بر این باورند که از زبان اسلام سخن می‌گویند.
پس تفاوت سخن فقیهان با سخن پزشکان، در این است که اسلام، نسخه‌ی نوینی ندارد و روزبه روز، به‌روز نمی‌شود که فقیهان بخواهند در مورد چیزهای ثابت، دیدگاهی متغیر داشته باشند.

بنده که چنین چیزی را تا به‌حال ندیدم که فقیهان در مورد چیزهایی که در قرآن نیامده است ولی آنرا حرام می‌دانند، پاسخی درخور (و نه بازی با واژگان) داده باشند.


سلام
مجدد تشکر میکنم از جناب عالی و تشکد از کارشناس محترم تاپیک که این فرصت رو در اختیار گذاشتند که این تاپیک هنوز باز هست.
حرف شما صحیح هست و اسلام دینس نیست که مثل علم پزشکی به روز شود اما به نظرتون مگه علم پزشکی همیشه به روز میشه؟.با مثال توضیح میدم.
امروز تصمیم میگیرند برای فردی با فلان علاءم عمل جراحی انجام دهند اما 10 سال دیگر میفهمند این عمل عوارض بدی داره(این نکته رو متوجه شدین؟قبلا میگفتین نتیجه علم پزشکی رو همون وقت میبینیم) در نتیجه به جای عمل درمان دیگری رو جایگزین میکنند.در طول این پروسه علم انسان هست که تغییر کرده وگرنه از ازل تا ابد فلان عمل جراحی برای فلان بیماری بد بوده و خواهد بود.
در مورد مثلا دین اسلام ، طبق فرموده شما دین یکی هست و تغییر نمیکنه اما چرا شما وقتی ما معصوم در اختیار نداریم ، فقها هم مثل ما انسان عادی هستند و ممکنه اشتباه کنند ، پس چرا بهشون اجازه نمسدید مثل پزشکان لمروز بگند فلان چیز بده و 10 سال دیگه با تحقیق بیشتر در متون و معارف دین بگند نه فلان چیز مشکلی نداره؟کامل بفرمایید عیب این مساله کجاست.
در مورد اون مساله که گفتید پاسخی در خور اراءه نمیدهند بنده به شخصه همیشه از جانب مرجعم اگر شبهه ای در حکمی داشتم پاسخ شنیدم ، مثلا در مورد حران بودن فیسبوک و جایز نبودن استفاده از رایتل که هردو در قران نیامده! در سایت ایت الله مکارم کاملا ایشان علت را توضیح دادند ولی اینکه در خور باشد یا نباشد رو احتمالا ممکنه یکی بگه چه ربطی داره و یکی بگه نه ، و معقول بود.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
کوتاه عرض میکنم.
کسی که تقلید میکند نمیتواند فکر کند و از عقلش استفاده کند و این خلاف قرآن است.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ (8 | الأنفال - 22)
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمی‌کنند.

هدف این است:
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (39 | الزمر - 18)
همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.

موفق باشید.

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

muiacir;504053 نوشت:

حرف شما صحیح هست و اسلام دینس نیست که مثل علم پزشکی به روز شود اما به نظرتون مگه علم پزشکی همیشه به روز میشه؟.با مثال توضیح میدم.
امروز تصمیم میگیرند برای فردی با فلان علاءم عمل جراحی انجام دهند اما 10 سال دیگر میفهمند این عمل عوارض بدی داره

گفتن چند نکته، لازم است:
  • لطفا نوشته‌های پیشین را با دقت بخوانید.
  • دانش پزشکی، با دانش دینی، قابل مقایسه نیست و این مقایسه، اشتباه است (دلیل در نوشته‌های پیشین آمده است).
  • دانش پزشکی، به روز می‌شود؛ ولی دانش دینی، به هیچ‌عنوان، به روز نمی‌شود؛ مگر آنکه دینی تازه بیاید.

نقل قول:
امروز تصمیم میگیرند برای فردی با فلان علاءم عمل جراحی انجام دهند اما 10 سال دیگر میفهمند این عمل عوارض بدی داره(این نکته رو متوجه شدین؟قبلا میگفتین نتیجه علم پزشکی رو همون وقت میبینیم)

اگر عملی، ناموفق باشد، پزشک و بیمار، پس از چندروز در میابند که نتیجه‌ی عمل، نافرجام بوده است.
پس ده سال دیگر متوجه‌ی نادرستی آن نمی‌شوند؛ بلکه، ده سال دیگر، شیوه‌ای نوین برای انجام آن عمل نافرجام می‌آید که باعث می‌شود، فرجام عمل، خوب باشد(همانگونه که خود فرموده‌اید: «شیوه‌ی دیگری را جایگزین می‌شود»):

نقل قول:
در نتیجه به جای عمل درمان دیگری رو جایگزین میکنند.
*

نقل قول:
در مورد مثلا دین اسلام ، طبق فرموده شما دین یکی هست و تغییر نمیکنه اما چرا شما وقتی ما معصوم در اختیار نداریم ، فقها هم مثل ما انسان عادی هستند و ممکنه اشتباه کنند ، پس چرا بهشون اجازه نمسدید مثل پزشکان لمروز بگند فلان چیز بده و 10 سال دیگه با تحقیق بیشتر در متون و معارف دین بگند نه فلان چیز مشکلی نداره؟کامل بفرمایید عیب این مساله کجاست.

گفته شد که فقیهان، از روی نظر خود فتوا نمی‌دهند؛ بلکه از روی قرآن و سخن امامان نظر می‌دهند.
پس تغییر در فتوا، به صورت (180) درجه (که چیزی حرام را حلال کنند) نباید رخ بدهد.

نقل قول:
در مورد اون مساله که گفتید پاسخی در خور اراءه نمیدهند بنده به شخصه همیشه از جانب مرجعم اگر شبهه ای در حکمی داشتم پاسخ شنیدم ، مثلا در مورد حران بودن فیسبوک و جایز نبودن استفاده از رایتل که هردو در قران نیامده! در سایت ایت الله مکارم کاملا ایشان علت را توضیح دادند ولی اینکه در خور باشد یا نباشد رو احتمالا ممکنه یکی بگه چه ربطی داره و یکی بگه نه ، و معقول بود.

ایشان دلیل‌هاشان را بگویند؛ برخی می‌پذیرند و برخی، نه. ولی نمی‌توانند دیگری را مجبور به پذیرفتن سخنانشان بکنند.

آبـرنـگـ;503632 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:
سپاس از شما muiacir گرامی که بنده را قابل، برای گفت و گو می‌دانید :hamdel:

نقل قول:
باور فقیهان این است که آنان از روی سخن خدا (و نه خرد خود) سخن می‌گویند.
در تارنمای یکی از فقیها در مورد حرام بودن موسیقی، در پاسخ به پرسشی که گفته بود: «آیا موسیقی، برای بدن مفید است؟» چنین نوشته بود: «چیزی را که خدا حرام کرده است، سودی برای آدمی ندارد».
یعنی سخن خود را، به سخن خدا پیوست داده بود. این شیوه، در مورد دیدگاه‌های دیگر نیز چنین است؛ همچون حرام بودن حق رأی؛ که فقیهان می‌گفتند: «داشتن حق رأی، از نظر اسلام (و نه برداشت ما از اسلام) حرام است» و بر سر سخن خود ماندند و کوتاه نیامدند، مگر زمانی که دیدند کسی به سخن آنان گوش نمی‌دهد.
هیچ فقیهی را نمی‌توان یافت که بگوید: «از نظر من، این کار حرام است» (که اگر چنین بگوید، دیگر شایسته‌ی تقلید نیست و همچون یک آدم ساده که نظریه پردازی می‌کند، می‌ماند) بلکه، همگی بر این باورند که از زبان اسلام سخن می‌گویند.

[=Microsoft Sans Serif]لازم است در مورد فرمایشات حضرتعالی نکاتی قابل توجه را یاد آور شوم
اولا حضرتعالی در آن مقامی نیستید که لایق برای نظریه پردازی در مورد آراء فقها عظام باشید بنا بر این سخنان نا روا و بدون مستند خود را به آن بزرگواران نچسبانید نا گفته پیداست امثال شما مانند کسانی هستند که به فرمایش مولوی در مثنویش در اتاق تاریکی قرار داشتند و هر کسی که دستش به عضوی از اعضای فیل میخورد همان را بقول شما بن مایه قضاوتهای ناروای خود قرار می دادند
بنا بر این جناب آبرنگ تا زمانی که مراتب علمی در حوزه را نپیموده باشید و سختی تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه را به جان نخریده باشید به شما نمیرسد اینطور ناعادلانه و هباء منثورا سخن برانید
لازم به اطلاع رسانی برای کاربرانی که این سطور را مطالعه میفرمایند و با شبهه پراکنی افراد بی اطلاع دچار تشتت آراء شده اند میرساند که فقهای بزرگوار با سالها تلاش پیگیر و ریختن عرق جبین در لابلای بهترین احادیث نبوی و ائمه معصومین علیهم السلام به بهترین نظرات برای راهنمایی خلق می پردازند و عوام الناسی که از اصول استنباطات احکام شرعی از جان و دل احادیث اصلا بویی نبرده باشند بر آنها فقط تقلید هست و لاغیر
البته پر واضح هست اگر مقلدی در نزد فقیه و مجتهد خویش از چرائی احکام هم سوالی داشته باشد مطمئنا فقهای عظام جوابشان را خواهند داد همانند اینکه کسی پیش پزشکی برود و از چرائی مریضیش سوال کند
[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
پس تفاوت سخن فقیهان با سخن پزشکان، در این است که اسلام، نسخه‌ی نوینی ندارد و روزبه روز، به‌روز نمی‌شود که فقیهان بخواهند در مورد چیزهای ثابت، دیدگاهی متغیر داشته باشند.
بنده که چنین چیزی را تا به‌حال ندیدم که فقیهان در مورد چیزهایی که در قرآن نیامده است ولی آنرا حرام می‌دانند، پاسخی درخور (و نه بازی با واژگان) داده باشند.

[=Microsoft Sans Serif]جالب اینجاست چقدر زود به نتیجه رسیده اید شغل شریف چوپانی که دارای سیصد تا هیس هیس است آیا میشود که قبول کنیم استنباط احکام شرعی برای یک فقیه 60 سال درس خوانده در حوزه علمیه به همین سادگی قابل تشکیک باشد که هر کسی از راه برسد بخواهد یه چیزی بپّراند ؟؟؟
علاوه بر این شما چه میدانید اسلام نسخه نوینی ندارد آیا شما توی حوزه درس خواندید ؟؟؟؟؟؟؟در متن جامعه حوزوی بودید ؟؟؟؟؟؟؟ به چند تا از مراکز علمی و پژوهشی وابسته به حوزه های علمیه کشور سرکشی کردید ؟؟؟؟ اصلا شما چه درکی از اسلام دارید که بخواهید نتیجه گیری کنید که اسلام نسخه نوین دارد یا خیر ؟
و اما محض اطلاع دوستان بزرگواری که این تایپیک را مطالعه می فرمایند بگویم که نسخه آپدیت شده اسلام در زمان میرزای شیرازی تحریم تنباکو که منافعش به جیب سگ پیری مانند انگلیس میرفت بود که با تحریم آن دست خیانتکار انگلیس و اذناب ملعونش از کشور در آن برهه ی زمانی قطع گردید
نسخه آپدیت شده اسلام استفتائات احکام شرعی است که روزانه هزاران هزار نامه و پست های الکترونیک به دفاتر علمای اعلام سرازیر می شود
چیزهای ثابت در دین همچنانکه از اسمش پیداست ثابتند و غیر قابل تغییر ، نکند شما هم مثل بعضی از متجدد مآبهای بی دین دلتان به حال سرنوشت مردم سوخته و میخواهید رنج این چهار رکعت نماز را از دوششان بردارید ؟؟؟
جناب آبرنگ بزرگوار چندین اصلا مسلّم در تمام ادیان الهی بوده و غیر قابل تغییر و انکار هست که یکی از آنها نماز هست یکی هم زکات هست (مالیاتهای الهی) مثلا یکی دیگر حجاب هست که در تمام ادیان الهی ثابت و لایتغیر هست آنوقت کشیش ها و خاخامهایی که سالها بعد دست به تحریف کتب مقدسشان زدند و احکام الهی که بر خلاف منافع هوا و هوس پرستانه اشان بود را حذف کردند و تحرف نمودند به روز و آپدیت هستند اما اسلام عزیزی که با دستورات الهی مردم مسلمان را به هدف خلقتشان راهنمایی میکند آپدیت شده نیست و بدرد دنیای مردم نمیخورد
جناب آبرنگ عزیز بسیاری از احکام دین بصورت مستقیم در قرآن نیامده بنا بر این چطور میشود آنها را قبول نکرد ؟ حضرتعالی با این فرمایشتان ثابت کردید هیچ از مسائل دین و جزئیات آن خبر ندارید من باب نمونه احکامی مانند تعداد و چرائی رکعات نماز ، نام امامان معصوم علیهم السلام و بسیاری دیگر از احکام ، بنا بر این اگر گفته شما صحیح باشد نه نمازی باید در کار باشد نه امامی ، دینی که نه نماز و عبادت خاص در آن باشد و نه ولایت معصومی ستونش شاید به درد شما بخورد ولی بدرد عقول سلیم مسلمانان نخواهد خورد

آبـرنـگـ;504178 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:


نقل قول:
گفتن چند نکته، لازم است:
  • لطفا نوشته‌های پیشین را با دقت بخوانید.
  • دانش پزشکی، با دانش دینی، قابل مقایسه نیست و این مقایسه، اشتباه است (دلیل در نوشته‌های پیشین آمده است).

جواب گفته های پیشین شما داده شد و قضاوتش با خوانندگان و کاربران گرامی
[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:

  • دانش پزشکی، به روز می‌شود؛ ولی دانش دینی، به هیچ‌عنوان، به روز نمی‌شود؛ مگر آنکه دینی تازه بیاید.
[=Microsoft Sans Serif]
دانش پزشکی هر روز به فرمایش شما به روز رسانی می شود ولی این را هم به حساب بیاورید که هر روز هم تکمیل تر میشود و این قابل مقایسه با سخن خدا نیست که فرمود و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه چرا چون بن مایه این فرمایش خداوند متعال به کمال رسیدن دین هست یعنی دین به حدی از رشد و کمال رسیده که عقول محدود بشر تا دامنه قیامت به کنه آن نخواهند رسید بنا بر این مقایسه شما بین دانش پزشکی با دین مقایسه ایی مع الفارق هست ثانیا مگر دانش پزشکی را چه کسی در جان و دل دانشمندان قرار داده است ؟؟ کدام عقل سلیمی قبول میکند خدایی که خالق علم پزشکی هست در مورد دین مخلوقاتش فکری نکرده باشد ؟
[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
اگر عملی، ناموفق باشد، پزشک و بیمار، پس از چندروز در میابند که نتیجه‌ی عمل، نافرجام بوده است.
پس ده سال دیگر متوجه‌ی نادرستی آن نمی‌شوند؛ بلکه، ده سال دیگر، شیوه‌ای نوین برای انجام آن عمل نافرجام می‌آید که باعث می‌شود، فرجام عمل، خوب باشد(همانگونه که خود فرموده‌اید: «شیوه‌ی دیگری را جایگزین می‌شود»):
[=Microsoft Sans Serif]
جناب آبرنگ انگار حواستان نیست که چه می نویسید کم در جرائد و مجلات دانشمندان علم پزشکی و غیره اعتراف به اشتباه در نظریات قبلی می کنند ؟ و یا اعتراف میکنند که نظریات قبلی فلان مسئله اشتباه بوده و دانشمندان به نظریات جدیدی دست پیدا کردند کمی روزنامه و مجله مطالعه بفرمائید متوجه اعتراف به نقص و اشتباه در نظریات خودشان می شوید
نقل قول:
گفته شد که فقیهان، از روی نظر خود فتوا نمی‌دهند؛ بلکه از روی قرآن و سخن امامان نظر می‌دهند.
پس تغییر در فتوا، به صورت (180) درجه (که چیزی حرام را حلال کنند) نباید رخ بدهد.
ایشان دلیل‌هاشان را بگویند؛ برخی می‌پذیرند و برخی، نه. ولی نمی‌توانند دیگری را مجبور به پذیرفتن سخنانشان بکنند.

البته این سخن شما را بعنوان حسن ختام می پذیریم که فقیهان از خود نظری نمیدهند بلکه انحصارا برگرفته از چهار منبع هست که دو تای آن قرآن و سنت هست که متاسفانه دو تای دیگر که شما اسمش را نیاوردید (عقل و اجماع) هم هست و اما در تغییر 180 درجه فتوا اگر این کار صورت بگیرد پس چه فرقی میان فقیهان اسلام و خاخامهای یهود و کشیشان مسیحی وجود خواهد داشت
شما یک نمونه برای ما بیاورید که فقیهی توانسته باشد یک فتوای 180 درجه ایی بدهد ولی بدون ملاحظه زمان و مکان بوده باشد
فقه پویای و یا به فرمایش حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که تعبیر به فقه زمان و مکان می فرمودند همان فقهی است که حضرتعالی و امثال شما نتوانستید بفهمید که آپدیت شده هست یا خیر
جناب آبرنگ نصیحت که نه ولی خواهشم این است که بروید و کمی هم در مسائل دین مطالعه بفرمائید
طرح چنین مسائلی در چنین انجمن هایی نه تنها برای شما راهی را نخواهد گشود بلکه قضاوت خوانندگان فرهیخته و عقول سالم را به این مسئله معطوف می دارد که آیا این حرفها تداعی سخن خدای بزرگ را ندارد که فرمود ان الظن لایغنی من الحق شیئا

آرزومند سلامتی و بهروزی شما و دیگر عزیزان
رحیق مختوم

[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:

سپاس از جناب رحیق مختوم که برای بار دوم، بنده‌نوازی کرده‌اند. همچنین، از ایشان گله‌مند هستیم که همانند بار پیش (در مورد چندهمسری)، به بنده اخطار نداده‌اند و در توضیح اخطار هم، همانند بار پیشین، بنویسند «قلم توهین آمیز، نسبت به اسلام» (که البته هرچه از مدیران جویای دلیل آن اخطار شدیم، دلیلی نشنیدیم)
از ایشان خواهشمندیم که بازهم به بنده اخطار بدهند، تا بلکه از این گمراهی، رهایی یابم :hamdel:

رحیق مختوم;504201 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
لازم است در مورد فرمایشات حضرتعالی نکاتی قابل توجه را یاد آور شوم [=Microsoft Sans Serif]
اولا حضرتعالی در آن مقامی نیستید که لایق برای نظریه پردازی در مورد آراء فقها عظام باشید بنا بر این سخنان نا روا و بدون مستند خود را به آن بزرگواران نچسبانید نا گفته پیداست امثال شما مانند کسانی هستند که به فرمایش مولوی در مثنویش در اتاق تاریکی قرار داشتند و هر کسی که دستش به عضوی از اعضای فیل میخورد همان را بقول شما بن مایه قضاوتهای ناروای خود قرار می دادند


:Moteajeb!:
اینجا، نامش، «کانون گفت و گو» است و بنده نیز، همانگونه که دیده می‌شود، آمدم و از کارشناس این گفتار، پرسشی پرسیدم و همچنان منتظر پاسخ هستم.

نقل قول:
بنا بر این جناب آبرنگ تا زمانی که مراتب علمی در حوزه را نپیموده باشید و سختی تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه را به جان نخریده باشید به شما نمیرسد اینطور ناعادلانه و هباء منثورا سخن برانید

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]قدر مجموعۀ گل، مرغ سحر داند و بس
[/TD]
[TD]که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست


نقل قول:
لازم به اطلاع رسانی برای کاربرانی که این سطور را مطالعه میفرمایند و با شبهه پراکنی افراد بی اطلاع دچار تشتت آراء شده اند میرساند که فقهای بزرگوار با سالها تلاش پیگیر و ریختن عرق جبین در لابلای بهترین احادیث نبوی و ائمه معصومین علیهم السلام به بهترین نظرات برای راهنمایی خلق می پردازند و عوام الناسی که از اصول استنباطات احکام شرعی از جان و دل احادیث اصلا بویی نبرده باشند بر آنها فقط تقلید هست و لاغیر

همانگونه که در نوشته‌های پیشین گفته شد و البته خود شما بهتر از بنده می‌دانید، یکی از راه‌های شناخت درستی حدیث (مهم‌ترین)، منطبق ساختن آن، با قرآن است.

نقل قول:
جالب اینجاست چقدر زود به نتیجه رسیده اید شغل شریف چوپانی که دارای سیصد تا هیس هیس است آیا میشود که قبول کنیم استنباط احکام شرعی برای یک فقیه 60 سال درس خوانده در حوزه علمیه به همین سادگی قابل تشکیک باشد که هر کسی از راه برسد بخواهد یه چیزی بپّراند ؟؟؟

:Moteajeb!:
اینجا، جایی برای گفت و گو است؛ بنده نیز گفته‌ای را گفتم؛ اگر نادرست است، می‌توان آنرا به آسانی رد کرد و نیازی به این سخنان تند و تیز نیست.

نقل قول:
علاوه بر این شما چه میدانید اسلام چیست آیا شما توی حوزه درس خواندید ؟؟؟؟؟؟؟در متن جامعه حوزوی بودید ؟؟؟؟؟؟؟ به چند تا از مراکز علمی و پژوهشی وابسته به حوزه های علمیه کشور سرکشی کردید ؟؟؟؟ اصلا شما چه درکی از اسلام دارید که بخواهید نتیجه گیری کنید که اسلام نسخه نوین دارد یا خیر ؟

:Moteajeb!:
فک کنم شما امروز توی محیط بیرون، مشکلی براتون پیش اومده که اینجوری تند و تیز هستید.

نقل قول:
و اما محض اطلاع دوستان بزرگواری که این تایپیک را مطالعه می فرمایند بگویم که نسخه آپدیت شده اسلام در زمان میرزای شیرازی تحریم تنباکو که منافعش به جیب سگ پیری مانند انگلیس میرفت بود که با تحریم آن دست خیانتکار انگلیس و اذناب ملعونش از کشور در آن برهه ی زمانی قطع گردید

آن یک دستور سیاسی بود که مردم، درستی آنرا، درک کردند (سخن ما بر سر چیزی است که مردم درستی آنرا درک نمی‌کنند)
ولی، اگر قرار است کارهای سیاسی فقیهان را نام ببریم، می‌توان به پیمان‌نامه‌ی «ترکمان‌چای» اشاره کرد که سیاست مردان، مخالف جنگ با روسیه بودند، ولی اجماع فقیهان، بر جنگ با استبداد بود که محمدعلی شاه را برانگیزاندند و فرجام نیکوی آن اندیشه‌ی فقیهان، پیمان‌نامه‌ی غرور آفرین ترکمن‌چای شد.
و چیزهای دیگری که اکنون نمی‌شود از آنان سخن به میان آورد!

[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
نسخه آپدیت شده اسلام استفتائات احکام شرعی است که روزانه هزاران هزار نامه و پست های الکترونیک به دفاتر علمای اعلام سرازیر می شود
[=Microsoft Sans Serif]

:Moteajeb!:
گمان نمی‌کنم که شما سخن‌های گفته شده در این‌ گفتار را خوانده باشید و یا اگر هم خوانده‌اید، خشم جلوی چشمان‌تان را گرفته و درست نوشته‌های بنده را نخوانده‌اید.
لطفا، یک بار دیگر مرحمت بفرمایید و از ابتدا، مطالعه بفرمایید (سخن بر سر چیزهای گذشته است (همچون حق رأی) نه چیزهایی که در زندگی امروز پیش می‌آید که البته آن هم جای گفت و گو دارد).

نقل قول:
چیزهای ثابت در دین همچنانکه از اسمش پیداست ثابتند و غیر قابل تغییر ، نکند شما هم مثل بعضی از متجدد مآبهای بی دین دلتان به حال سرنوشت مردم سوخته و میخواهید رنج این چهار رکعت نماز را از دوششان بردارید ؟؟؟

:Moteajeb!:

نقل قول:
چندین اصلا مسلّم در تمام ادیان الهی بوده و غیر قابل تغییر و انکار هست که یکی از آنها نماز هست یکی هم زکات هست (مالیاتهای الهی) مثلا یکی دیگر حجاب هست که در تمام ادیان الهی ثابت و لایتغیر هست آنوقت کشیش ها و خاخامهایی که سالها بعد دست به تحریف کتب مقدسشان زدند و احکام الهی که بر خلاف منافع هوا و هوس پرستانه اشان بود را حذف کردند و تحرف نمودند به روز و آپدیت هستند اما اسلام عزیزی که با دستورات الهی مردم مسلمان را به هدف خلقتشان راهنمایی میکند آپدیت شده نیست و بدرد دنیای مردم نمیخورد

بنده هم، همین را گفتم و حتی آن حدیثی که می‌گوید: «حلال محمد، تا ابد، حلال و حرام وی، تا ابد حرام» نیز، آورده شد.
پس شما نیز، می‌فرمایید حلال و حرام در اسلام، دگرگون نمی‌شود.

نقل قول:
جناب آبرنگ عزیز بسیاری از احکام دین بصورت مستقیم در قرآن نیامده بنا بر این چطور میشود آنها را قبول نکرد ؟ حضرتعالی با این فرمایشتان ثابت کردید هیچ از مسائل دین و جزئیات آن خبر ندارید من باب نمونه احکامی مانند تعداد و چرائی رکعات نماز ، نام امامان معصوم علیهم السلام و بسیاری دیگر از احکام ، بنا بر این اگر گفته شما صحیح باشد نه نمازی باید در کار باشد نه امامی ، دینی که نه نماز و عبادت خاص در آن باشد و نه ولایت معصومی ستونش شاید به درد شما بخورد ولی بدرد عقول سلیم مسلمانان نخواهد خورد

در این زمینه، آقای سجاد نیز، همین سخن را فرمودند (به نوشته‌ی 21 نگاه شود)

نقل قول:
دانش پزشکی هر روز به فرمایش شما به روز رسانی می شود ولی این را هم به حساب بیاورید که هر روز هم تکمیل تر میشود و این قابل مقایسه با سخن خدا نیست که فرمود و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه چرا چون بن مایه این فرمایش خداوند متعال به کمال رسیدن دین هست یعنی دین به حدی از رشد و کمال رسیده که عقول محدود بشر تا دامنه قیامت به کنه آن نخواهند رسید

بازهم به این نتیجه رسیده‌اید که حرام و حلال اسلام، دگرگون نمی‌شود.

نقل قول:
بنا بر این مقایسه شما بین دانش پزشکی با دین مقایسه ایی مع الفارق هست

:Moteajeb!:aaaaaaaaaa!!!!
آقای رحیق مختوم! لطف بفرمایید و نوشته‌های بنده را مطالعه بفرماید و سپس در مورد آن گفت و گو کنید!
بنده‌ یک هفته‌است که دارم هـــــــوار می‌کنم که (ای ایهاالناس) دانش پزشکی را با دانش دینی، مقایسه نکنید و پس از آن، چند‌تن از دوستان آمده‌اند و با بنده گفت و گو کرده‌اند که: «نه می‌شود این دو دانش را باهم مقایسه کرد»
سپس شما می‌آیید و می‌گویید: «من این‌دو دانش را مقایسه کرده‌ام و قیاسم هم، نادرست است»؟
نکته‌ی جالب این است که خود شما، با اینکه می‌گویید این مقایسه درست نیست؛ ولی، همانند دیگران، دانش پزشکی را با دانش دینی، مقایسه فرموده‌اید!
توجه بفرمایید:

نقل قول:
البته پر واضح هست اگر مقلدی در نزد فقیه و مجتهد خویش از چرائی احکام هم سوالی داشته باشد مطمئنا فقهای عظام جوابشان را خواهند داد همانند اینکه کسی پیش پزشکی برود و از چرائی مریضیش سوال کند


:Moteajeb!:

نقل قول:
ثانیا مگر دانش پزشکی را چه کسی در جان و دل دانشمندان قرار داده است ؟؟ کدام عقل سلیمی قبول میکند خدایی که خالق علم پزشکی هست در مورد دین مخلوقاتش فکری نکرده باشد ؟
[=Microsoft Sans Serif]
:Gig:[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
جناب آبرنگ انگار حواستان نیست که چه می نویسید

:ok:

نقل قول:

کم در جرائد و مجلات دانشمندان علم پزشکی و غیره اعتراف به اشتباه در نظریات قبلی می کنند ؟ و یا اعتراف میکنند که نظریات قبلی فلان مسئله اشتباه بوده و دانشمندان به نظریات جدیدی دست پیدا کردند کمی روزنامه و مجله مطالعه بفرمائید متوجه اعتراف به نقص و اشتباه در نظریات خودشان می شوید

من واقعا نمی‌توانم یک ارتباط منطقی، میان سخن خود و این سخن شما ایجاد کنم!

نقل قول:
البته این سخن شما را بعنوان حسن ختام می پذیریم که فقیهان از خود نظری نمیدهند بلکه انحصارا برگرفته از چهار منبع هست که دو تای آن قرآن و سنت هست که متاسفانه دو تای دیگر که شما اسمش را نیاوردید (عقل و اجماع) هم هست و اما در تغییر 180 درجه فتوا اگر این کار صورت بگیرد پس چه فرقی میان فقیهان اسلام و خاخامهای یهود و کشیشان مسیحی وجود خواهد داشت
شما یک نمونه برای ما بیاورید که فقیهی توانسته باشد یک فتوای 180 درجه ایی بدهد ولی بدون ملاحظه زمان و مکان بوده باشد

در نوشته‌های پیشین، در مورد حق رأی سخن گفته‌ شد که با توجه به نوشته‌ی خود شما «دین اسلام، به کمال رسیده است»:

نقل قول:
فرمود و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه چرا چون بن مایه این فرمایش خداوند متعال به کمال رسیدن دین هست یعنی دین به حدی از رشد و کمال رسیده که عقول محدود بشر تا دامنه قیامت به کنه آن نخواهند رسید


شما چندبار فرمودید که حلال و حرام در اسلام، دگرگون نمی‌شود؛
حق رأی چرا برداشته شد؟
[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
فقه پویای و یا به فرمایش حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که تعبیر به فقه زمان و مکان می فرمودند همان فقهی است که حضرتعالی و امثال شما نتوانستید بفهمید که آپدیت شده هست یا خیر
جناب آبرنگ نصیحت که نه ولی خواهشم این است که بروید و کمی هم در مسائل دین مطالعه بفرمائید
طرح چنین مسائلی در چنین انجمن هایی نه تنها برای شما راهی را نخواهد گشود بلکه قضاوت خوانندگان فرهیخته و عقول سالم را به این مسئله معطوف می دارد که آیا این حرفها تداعی سخن خدای بزرگ را ندارد که فرمود ان الظن لایغنی من الحق شیئا
آرزومند سلامتی و بهروزی شما و دیگر عزیزان
رحیق مختوم

:Gol:

جناب ابرنگ خوب من نمیفهمم اخر چه ایرادی دارد یه فقیه حکمی که میدهد را تغییر دهد.خوب او هم مطالعه میکنه و تحقیق میکنه میبینه که این حکمی که داده اشتباه بوده.خوب چه گناهی کرده ، انسان جایز الخطاست.به نظر من ثواب هم میکنه که تحقیقاتش رو ادامه میده که ببینه ایا حکمش درست هست یا خیر.حالا مشکل چیه برادر؟

آبـرنـگـ;504352 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:

نقل قول:
سپاس از جناب رحیق مختوم که برای بار دوم، بنده‌نوازی کرده‌اند. همچنین، از ایشان گله‌مند هستیم که همانند بار پیش (در مورد چندهمسری)، به بنده اخطار نداده‌اند و در توضیح اخطار هم، همانند بار پیشین، بنویسند «قلم توهین آمیز، نسبت به اسلام» (که البته هرچه از مدیران جویای دلیل آن اخطار شدیم، دلیلی نشنیدیم)
از ایشان خواهشمندیم که بازهم به بنده اخطار بدهند، تا بلکه از این گمراهی، رهایی یابم :hamdel:
[=Microsoft Sans Serif]
با سلام خدمت جناب آبرنگ
بنده در انجمن به وظیفه ام عمل میکنم و اصولا از همکاران کسی نمیتواند فراتر از شرح وظایفی که برایش مشخص شده است پا رو فراتر بگذارد
نقل قول:
:Moteajeb!:
اینجا، نامش، «کانون گفت و گو» است و بنده نیز، همانگونه که دیده می‌شود، آمدم و از کارشناس این گفتار، پرسشی پرسیدم و همچنان منتظر پاسخ هستم.

[/TD]
[TD]قدر مجموعۀ گل، مرغ سحر داند و بس
[/TD]
[TD]که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست

همانگونه که در نوشته‌های پیشین گفته شد و البته خود شما بهتر از بنده می‌دانید، یکی از راه‌های شناخت درستی حدیث (مهم‌ترین)، منطبق ساختن آن، با قرآن است.
:Moteajeb!:
اینجا، جایی برای گفت و گو است؛ بنده نیز گفته‌ای را گفتم؛ اگر نادرست است، می‌توان آنرا به آسانی رد کرد و نیازی به این سخنان تند و تیز نیست.
:Moteajeb!:
فک کنم شما امروز توی محیط بیرون، مشکلی براتون پیش اومده که اینجوری تند و تیز هستید.
آن یک دستور سیاسی بود که مردم، درستی آنرا، درک کردند (سخن ما بر سر چیزی است که مردم درستی آنرا درک نمی‌کنند)
ولی، اگر قرار است کارهای سیاسی فقیهان را نام ببریم، می‌توان به پیمان‌نامه‌ی «ترکمان‌چای» اشاره کرد که سیاست مردان، مخالف جنگ با روسیه بودند، ولی اجماع فقیهان، بر جنگ با استبداد بود که محمدعلی شاه را برانگیزاندند و فرجام نیکوی آن اندیشه‌ی فقیهان، پیمان‌نامه‌ی غرور آفرین ترکمن‌چای شد.
و چیزهای دیگری که اکنون نمی‌شود از آنان سخن به میان آورد!
:Moteajeb!:
گمان نمی‌کنم که شما سخن‌های گفته شده در این‌ گفتار را خوانده باشید و یا اگر هم خوانده‌اید، خشم جلوی چشمان‌تان را گرفته و درست نوشته‌های بنده را نخوانده‌اید.
لطفا، یک بار دیگر مرحمت بفرمایید و از ابتدا، مطالعه بفرمایید (سخن بر سر چیزهای گذشته است (همچون حق رأی) نه چیزهایی که در زندگی امروز پیش می‌آید که البته آن هم جای گفت و گو دارد).
:Moteajeb!:
بنده هم، همین را گفتم و حتی آن حدیثی که می‌گوید: «حلال محمد، تا ابد، حلال و حرام وی، تا ابد حرام» نیز، آورده شد.
پس شما نیز، می‌فرمایید حلال و حرام در اسلام، دگرگون نمی‌شود.
در این زمینه، آقای سجاد نیز، همین سخن را فرمودند (به نوشته‌ی 21 نگاه شود)
بازهم به این نتیجه رسیده‌اید که حرام و حلال اسلام، دگرگون نمی‌شود.
:Moteajeb!:aaaaaaaaaa!!!!
آقای رحیق مختوم! لطف بفرمایید و نوشته‌های بنده را مطالعه بفرماید و سپس در مورد آن گفت و گو کنید!
بنده‌ یک هفته‌است که دارم هـــــــوار می‌کنم که (ای ایهاالناس) دانش پزشکی را با دانش دینی، مقایسه نکنید و پس از آن، چند‌تن از دوستان آمده‌اند و با بنده گفت و گو کرده‌اند که: «نه می‌شود این دو دانش را باهم مقایسه کرد»
سپس شما می‌آیید و می‌گویید: «من این‌دو دانش را مقایسه کرده‌ام و قیاسم هم، نادرست است»؟
نکته‌ی جالب این است که خود شما، با اینکه می‌گویید این مقایسه درست نیست؛ ولی، همانند دیگران، دانش پزشکی را با دانش دینی، مقایسه فرموده‌اید!
توجه بفرمایید:
:Moteajeb!::Gig::ok:
من واقعا نمی‌توانم یک ارتباط منطقی، میان سخن خود و این سخن شما ایجاد کنم!
در نوشته‌های پیشین، در مورد حق رأی سخن گفته‌ شد که با توجه به نوشته‌ی خود شما «دین اسلام، به کمال رسیده است»:
شما چندبار فرمودید که حلال و حرام در اسلام، دگرگون نمی‌شود؛ حق رأی چرا برداشته شد؟
[=Microsoft Sans Serif]:Gol:

جناب آبرنگ بخاطر اینکه فرصتی نیست بخواهم به تک تک نقل قولهایی که از صحبت های حقیر کردید جواب بدم بنا بر این ماحصل جوابیه گفتار شما رو می نویسم
آقای آبرنگ بزرگوار ما کاری به اینکه حضرتعالی مخالف تعالیم دینی هستید یا خیر نداریم چون ایمان که مراتب اعلای اعتقاد به خدا و ... امری قلبی است و کسی نمیتواند دیگری را مجبور به پذیرش آن کند الناس ثلاثه : عالم ربانی ، متعلم علی سبیل النجاه ... همج رعاع .........
و اما سخن بنده اینجاست شما و دوستان دیگری که تخصصی در مسائل دینی ندارید چطور و چرا باید به خود اجازه دهید در کاری مداخله و نظر قطعی دهید که هیچ از درونش خبر ندارید ؟؟؟
بازم تکرار میکنم آیا شما و دیگرانی که بدون تخصص در مسائل دینی هستید در حوزه علمیه بار سخت تحصیل و یا احیانا تدریس رو به عهده داشتید ؟ چند سال ؟ 5 سال 10 سال 20 سال چند سال ؟
بنده عمری هست در حوزه علمیه دارم درس میخونم و به تنها چیزی که فکر کرده ام این است که در حوزه تخصص خودم حرف بزنم و نظر بدم و لا غیر ، البته آن هم با احتیاط کامل ودر نظر داشت جوانب منظورم از نظر نظر تخصصی و قطعی است
بنده هیچوقت به خودم چنین اجازه ایی ندادم و نمیدهم که مثلا در حوزه تخصص پزشکان نظریه قطعی بدهم و بگویم فلان قضیه پزشکی به این دلیل به اون دلیل چنان و چنین است در حالیکه نه اصلا از اون مسئله سر در می آورم و نه اصلا درسش را خوانده ام
اشتباه عوام الناس این است که فکر میکنند با خواندن چهار تا رساله عملیه مجتهد شدند و می توانند احکام شرع مقدس را نقض کنند در حالیکه همان مثال چوپان بهترین مثلی است که جایش اینجاست
شما و دیگر دوستان به راحتی یک لیوان آب خوردن میائید تمام زحمات 60 الی 70 ساله علمای دینی را زیر سوال می برید در حالیکه مطمئنم هیچ اطلاعی از زحمات بیدریغ اونها ندارید و حتی پا را فراتر گذاشته و مسائل دینی را با اون همه عظمت شان با مسئله پزشکی مقایسه می فرمائید و با این مقایسه مع الفارقتان می خواهید تلویحا القا کنید که مسائل دین با علم پزشکی در تضاد هستند در حالیکه قطعا اینچنین نیست چون کلما حکم به القعل حکم به الشرع و یا بالعکسش و دانش پزشکی هم برگرفته از عقول همین دانشمندان هست
بنده هیچوقت قصد جسارت به محضر شما جناب آبرنگ را نداشته و ندارم و فکر میکنم با توضیحات تکمیلی منظورم را رسانده باشم

با تشکر :Gol:

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

muiacir;504441 نوشت:
جناب ابرنگ خوب من نمیفهمم اخر چه ایرادی دارد یه فقیه حکمی که میدهد را تغییر دهد.خوب او هم مطالعه میکنه و تحقیق میکنه میبینه که این حکمی که داده اشتباه بوده.خوب چه گناهی کرده ، انسان جایز الخطاست.به نظر من ثواب هم میکنه که تحقیقاتش رو ادامه میده که ببینه ایا حکمش درست هست یا خیر.حالا مشکل چیه برادر؟

لطفا به نوشته‌ی (28) نگاه شود.

*****


رحیق مختوم;504759 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
با سلام خدمت جناب آبرنگ
بنده در انجمن به وظیفه ام عمل میکنم و اصولا از همکاران کسی نمیتواند فراتر از شرح وظایفی که برایش مشخص شده است پا رو فراتر بگذارد

دست شما درد نکند ولی اگر خواستید، متن آن نوشته‌ی بنده هست و می‌توانیم مرورش کنیم که ببینیم: کدام سخن بنده، توهین به اسلام بوده است.

نقل قول:
جناب آبرنگ بخاطر اینکه فرصتی نیست بخواهم به تک تک نقل قولهایی که از صحبت های حقیر کردید جواب بدم بنا بر این ماحصل جوابیه گفتار شما رو می نویسم

موردی نیست؛ هرگاه وقت داشتید، اشکال‌های بنده را، بفرمایید.

نقل قول:
آقای آبرنگ بزرگوار ما کاری به اینکه حضرتعالی مخالف تعالیم دینی هستید یا خیر نداریم چون ایمان که مراتب اعلای اعتقاد به خدا و ... امری قلبی است و کسی نمیتواند دیگری را مجبور به پذیرش آن کند الناس ثلاثه : عالم ربانی ، متعلم علی سبیل النجاه ... همج رعاع .........
و اما سخن بنده اینجاست شما و دوستان دیگری که تخصصی در مسائل دینی ندارید چطور و چرا باید به خود اجازه دهید در کاری مداخله و نظر قطعی دهید که هیچ از درونش خبر ندارید ؟؟؟

شما هم همانند دیگران، یک سخن را پشت هم تکرار می‌کنید!
اینجا کانون گفت و گو است که در آن، کارشناسان هستند و اگر سخنی اشتباه باشد، می‌توانند ردش کنند.
بنده تا جایی که توجه کرده‌ام، سخن قطعی‌ای نزده‌ام.

نقل قول:
بنده عمری هست در حوزه علمیه دارم درس میخونم و به تنها چیزی که فکر کرده ام این است که در حوزه تخصص خودم حرف بزنم و نظر بدم و لا غیر ، البته آن هم با احتیاط کامل ودر نظر داشت جوانب منظورم از نظر نظر تخصصی و قطعی است

خدا، خیرتان بدهد؛ اجرکم عندالله:hamdel:.

نقل قول:
بنده هیچوقت به خودم چنین اجازه ایی ندادم و نمیدهم که مثلا در حوزه تخصص پزشکان نظریه قطعی بدهم و بگویم فلان قضیه پزشکی به این دلیل به اون دلیل چنان و چنین است در حالیکه نه اصلا از اون مسئله سر در می آورم و نه اصلا درسش را خوانده ام

حتی پزشکان هم، نمی‌توانند نگرشی قطعی بدهند.
بنده نیز، گمان نمی‌کنم سخنی قطعی زده باشم؛ بیشتر پرسش پرسیده‌ام.

نقل قول:
اشتباه عوام الناس این است که فکر میکنند با خواندن چهار تا رساله عملیه مجتهد شدند و می توانند احکام شرع مقدس را نقض کنند در حالیکه همان مثال چوپان بهترین مثلی است که جایش اینجاست
شما و دیگر دوستان به راحتی یک لیوان آب خوردن میائید تمام زحمات 60 الی 70 ساله علمای دینی را زیر سوال می برید

بله درست است؛ «بهار» شعر زیبایی در این زمینه دارد:

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]از عــوام اســت؛ هــرآنچــه کـه رود بـر اسلام
[/TD]
[TD]داد از دســـــت عــــوام
[/TD]
[TD="align: left"]کـار اســلام، ز غـوغـای عــوام اســت تمـــام
[/TD]
[TD]داد از دســـــت عــــوام

نقل قول:

در حالیکه مطمئنم هیچ اطلاعی از زحمات بیدریغ اونها ندارید و حتی پا را فراتر گذاشته و مسائل دینی را با اون همه عظمت شان با مسئله پزشکی مقایسه می فرمائید و با این مقایسه مع الفارقتان می خواهید تلویحا القا کنید که مسائل دین با علم پزشکی در تضاد هستند

اگر عمری در حوزه، همانند اینجا مطالعه فرموده باشید، واقعا خوشا به روز ما که بزرگی همچون شما داریم.

نقل قول:
در حالیکه قطعا اینچنین نیست چون کلما حکم به القعل حکم به الشرع و یا بالعکسش و دانش پزشکی هم برگرفته از عقول همین دانشمندان هست
بنده هیچوقت قصد جسارت به محضر شما جناب آبرنگ را نداشته و ندارم و فکر میکنم با توضیحات تکمیلی منظورم را رسانده باشم

شما بزرگ ما هستید جناب مختوم:Gol:

با سلام خدمت تمامی دوستان مخصوصا جناب آبرنگ عزیز دوست بزرگوار و قدیمی.
بنده به صورت اجمالی تاپیک را مطالعه کردم و نکاتی را عنوان می دارم :
1. شما می فرمایید تمام احکام باید در قرآن باشد یا منشا قرآنی داشته باشد. ولی شیعه معتقد است سنت نبوی و امامت 12 معصوم ادامه قرآن است و قرار نیست که هر حکمی صادر می کند در قرآن به آن اشاره شده باشد. به اعتقاد بنده بهتر است این مورد را ذر تاپیک جداگانه پیگیری بفرمایید که خود بحثی مفصل می طلبد که آیا تمام امور انسان و سوالات او باید یا منشا قرآنی داشته باشد یا با عقل و علم خود به آن ها دست یابد؟ البته فکر می کنم علمای اسلام هم معتقدند که به تمام امور انسان در قرآن یا به صورت جزیی یا کلی اشاره رفته است.
در این زمینه علمای اسلام معتقدند که اسلام مجموعه قرآن و سنت است و در آن یک سری اصول کلی و یک سری جزییات هست. برخی سوالات انسان که در گدشته نبوده از طریق مسایل و اصول کلی استخراج شده در قرآن و سنت پاسخ داده می شود.
در واقع شما می خواهید بگویید اگر از مرجعی بپرسند چرا فلان چیز حرام است و او دلیل روایی بیاورد برای شما قابل قبول نیست و فقط از قرآن دلیل قبول دارید؟
اگر امکان دارد مطالبتان را منسجم تر و شفاف تر بیان بفرمایید تا بهتر بحث جلو برود. چرا که بنده هنوز متوجه نشدم شما دنبال چه چیزی هستید؟
2. در مورد ارایه دلیل فتاوای مراجع که فرمودید که این امر صورت نمی گیرد نمی دانم منظورتان دلیل عقلی و علمی است یا دلیل نقلی.
و همچنین نمی دانم اگر منظورتان دلیل نقلی است نقل قرآنی است یا روایت معصومین. اگر منظورتان دلیل عقلی و علمی است باید گفت جمیع علمای اسلام بر این اصل متفق القولند که عقل انسان قادر به درک تمام مصالح و مفاسد احکام نیست. که البته بنده در این تاپیک :
http://www.askdin.com/thread31438.html
در این زمینه بحث مفصلی با دوستان داشتم. ولی : اگر منظورتان ادله نقلی است با شما موافقم.
بیش از هزار سال از حضور آخرین معصوم می گذرد ولی هنوز که هنوزه هیچ مرجعی اقدام به ارایه ادله نقلی فتاوای خود نکرده است. آیا واقعا کار بسیار سختی است؟
3. در مورد اینکه فرمودید تقلید در قرآن نیامده و البته تقلید با دنبال علم و آگاهی رفتن متفاوت است با شما مخالفم. به هر حال آگاهی یافتن به پاسخ هر سوالی چزیی از علم است. مثلا دو سوال زیر را تجه بفرمایید :
نماز را چگونه باید بخوانم؟
چرا نماز را باید اینگونه بخوانم؟
شما می گویید سوال اول تقلید است و دومی نیست. بنده می گویم سوال سوال است. هیچ فرقی نمی کندو پاسخ به هر کدام بخشی از سوالات انسان را جواب می دهد.
4. در مورد اینکه فرمودید درستی یا نادرستی تجویز پزشک در این دنیا مشخص می شود و تجویز مرجع دینی مشخص نمی شود نیز باید گفت این در مورد دستورات قران هم صادق است. آیا درستی یا نادرستی دستورات صریح قرآن را هم می توانید در این دنیا اثرش را ببینید. مسلما خیر. بلکه به آنها به استناد به سخن گوینده اش عمل می کنید. خوب همین گوینده گفته از اولی الامر اطاعت کنید. خوب مردم هم سوال می کنند اولی الامر چه کسانی هستند و او هم پاسخ می دهند. اطاعت از فقیهان هم در روایات آمده است. اطاعت هم فکر می کنم همان معنی تقلید را داشته باشد. به هر حال علما هم می گویند اگر به این نتیجه رسیدید که فلانی اعلم است و نسبت به متون دینی عالم است و عادل است بعد می توانی از او تقلید کنی. در وافع همان پذیرفتن سخنی به استناد به شخصیت گوینده اش. همان اطاعت از نبی به استناد به سخن گوینده اش که فرستاده خداست.
به هر حال به اعتقاد بنده اشکال خود را اگرا مکان دارد صریح تر و شفاف تر بیان بفرمایید که بهتر بتوانیم مباحثه و تبادل نظر نماییم. :Gol:
و من الله توفیق

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر جناب شریعت :Gol:
بسیار خوشحالم که بازهم، بنده را قابل دانستید که با هم گفت و گویی داشته باشیم.

شریعت عقلانی;505095 نوشت:

شما می فرمایید تمام احکام باید در قرآن باشد یا منشا قرآنی داشته باشد. ولی شیعه معتقد است سنت نبوی و امامت 12 معصوم ادامه قرآن است و قرار نیست که هر حکمی صادر می کند در قرآن به آن اشاره شده باشد. به اعتقاد بنده بهتر است این مورد را ذر تاپیک جداگانه پیگیری بفرمایید که خود بحثی مفصل می طلبد که آیا تمام امور انسان و سوالات او باید یا منشا قرآنی داشته باشد یا با عقل و علم خود به آن ها دست یابد؟ البته فکر می کنم علمای اسلام هم معتقدند که به تمام امور انسان در قرآن یا به صورت جزیی یا کلی اشاره رفته است.
در این زمینه علمای اسلام معتقدند که اسلام مجموعه قرآن و سنت است و در آن یک سری اصول کلی و یک سری جزییات هست. برخی سوالات انسان که در گدشته نبوده از طریق مسایل و اصول کلی استخراج شده در قرآن و سنت پاسخ داده می شود.

در این‌مورد سخن گفته شده است؛ چون شما گفتار را کامل نخوانده‌اید، بنده نشانی پاسخ‌های داده شده را می‌گذارم.
برای این پرسش، نوشته‌ی (21) به صورت کامل، خوانده شود.

نقل قول:
در واقع شما می خواهید بگویید اگر از مرجعی بپرسند چرا فلان چیز حرام است و او دلیل روایی بیاورد برای شما قابل قبول نیست و فقط از قرآن دلیل قبول دارید؟
اگر امکان دارد مطالبتان را منسجم تر و شفاف تر بیان بفرمایید تا بهتر بحث جلو برود. چرا که بنده هنوز متوجه نشدم شما دنبال چه چیزی هستید؟

سخن بنده، در مورد دستوراتی است که خرد آدمی و حتی بسیاری از آیه‌های قرآن، آنرا رد می‌کنند.
همچون تقلید کردن؛ زیرا هیچ خردی نمی‌پذیرد که از کسی که آدمی معصوم نیست، تقلیدی محض داشته باشد و همچنین در قرآن، آیه‌های بسیاری آمده است که آدمیان را سفارش به اندیشیدن و پرهیز از اطاعت ناآگاهانه کرده است.
ولی فقیهان، این‌کار را، کاری واجب می‌دانند که یا باید دلیل عقلی آنرا بیان کنند (مثال پزشک را می‌زنند که سرشار از ایراد است) و یا دلیل قرآنی بیاورند.

نقل قول:
در مورد ارایه دلیل فتاوای مراجع که فرمودید که این امر صورت نمی گیرد نمی دانم منظورتان دلیل عقلی و علمی است یا دلیل نقلی.
و همچنین نمی دانم اگر منظورتان دلیل نقلی است نقل قرآنی است یا روایت معصومین. اگر منظورتان دلیل عقلی و علمی است باید گفت جمیع علمای اسلام بر این اصل متفق القولند که عقل انسان قادر به درک تمام مصالح و مفاسد احکام نیست. که البته بنده در این تاپیک :

این نوشته هم، گمان کنم با خواندن نوشته‌ی (21) روشن شود.
بله در آن گفتار شما، خود بنده هم با دوستانی گفت و گو کردیم.

نقل قول:
در مورد اینکه فرمودید تقلید در قرآن نیامده و البته تقلید با دنبال علم و آگاهی رفتن متفاوت است با شما مخالفم. به هر حال آگاهی یافتن به پاسخ هر سوالی چزیی از علم است. مثلا دو سوال زیر را تجه بفرمایید :
نماز را چگونه باید بخوانم؟
چرا نماز را باید اینگونه بخوانم؟
شما می گویید سوال اول تقلید است و دومی نیست. بنده می گویم سوال سوال است. هیچ فرقی نمی کندو پاسخ به هر کدام بخشی از سوالات انسان را جواب می دهد.

در این مورد هم، نوشته‌ی (21) پاسخگو است.

نقل قول:
در مورد اینکه فرمودید درستی یا نادرستی تجویز پزشک در این دنیا مشخص می شود و تجویز مرجع دینی مشخص نمی شود نیز باید گفت این در مورد دستورات قران هم صادق است. آیا درستی یا نادرستی دستورات صریح قرآن را هم می توانید در این دنیا اثرش را ببینید. مسلما خیر. بلکه به آنها به استناد به سخن گوینده اش عمل می کنید. خوب همین گوینده گفته از اولی الامر اطاعت کنید.

اگر در قرآن نیز، آیه‌ای باشد که خرد (و نه دانش) آدمی آنرا نادرست بداند، نباید آنرا انجام داد (که تاکنون بنده چنین آیه‌ای ندیده‌ام).

نقل قول:
خوب مردم هم سوال می کنند اولی الامر چه کسانی هستند و او هم پاسخ می دهند. اطاعت از فقیهان هم در روایات آمده است. اطاعت هم فکر می کنم همان معنی تقلید را داشته باشد.

اولی الامر را تا جایی که بنده آگاهی دارم، معصومان می‌دانند؛ نه فقیهانی که معصوم نیستند.
اطاعت محض از چنین کسی، اشتباه است زیرا در آن‌صورت، خرد آدمی، این آفریده‌ی مقدس، به چه دردی می‌خورد؟
تالستوی در رمان «جنگ و صلح» می‌گوید: «آن سربازی که از فرمانده خود (منظور ناپلئون است) فرمان می‌برد و آدمی را می‌کشد، به اندازه‌ی آن پادشاهی که دستور جنگ را می‌دهد، گناه‌کار است» زیرا او دارد از کسی فرمان می‌برد که آدم درستی نیست و باید با خرد خود، این نکته را در می‌یافت.

نقل قول:
به هر حال علما هم می گویند اگر به این نتیجه رسیدید که فلانی اعلم است و نسبت به متون دینی عالم است و عادل است بعد می توانی از او تقلید کنی. در وافع همان پذیرفتن سخنی به استناد به شخصیت گوینده اش. همان اطاعت از نبی به استناد به سخن گوینده اش که فرستاده خداست.

افزون بر اینکه تقلید، چه از نظر عقلی (که هیچ خردی نمی‌پذیرد از دیگری تقلید محض داشته باشد) و چه از نظر نقلی (قرآن) رد شد است (خلافش تاکنون در این گفتار دیده نشده)؛ فقیهان سخن دیگری نیز می‌گویند که به نظر درست نمی‌آید.
آنان می‌گویند: «تنها می‌توان از یک تن تقلید کرد» در صورتی که ممکن است فقیهی در یک موضوع، ضعف‌هایی داشته باشد که آن دیگری، نداشته باشد. این سخن را هم، هیچ خردی نمی‌پذیرد که کسی، تنها از یک‌تن که معصوم نیست و بی‌شک ایرادهایی دارد، الگوی محض و بی‌چون و چرا بگیرد؛ زیرا کس دیگری هست که ایرادهای وی را نداشته باشد (مگر آنکه همانگونه که از نام تقلید برمی‌آید، خرد را کنار بگذاریم).

اگر تمام نوشته‌های این گفتار خوانده شود، گمان کنم بهتر باشد.

با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی.
بدلیل اینکه در نوشتارتان به پست 21 اشاره کردید به سراغ آن رفتیم.

آبـرنـگـ;502223 نوشت:
احادیث، ابتدا باید پایه‌ی قرآنی داشته باشند زیرا قرآن پیامبر را مبیّن و مفسر قرآن خوانده است. بدین‌معنا که ابتدا چیزی به صورت کلی در قرآن می‌آید (نماز بخوانید) و سپس مردم می‌آیند و می‌"گویند: «چگونه نماز بخوانیم؟» و آنگاه پیامبر، شیوه‌ی نمازگزاردن را بیان می‌کند.
ولی چیزی که در قرآن نیامده، و در اصل وجود ندارد، چه چیز آنرا باید تفسیر کرد؟

خوب خیلی چیزها در قرآن نیامده. برخی چیزها هم آمده. مثلا آمده شراب حرام است. ولی نیامده چیپس و پفک حرام است یا حلال است. در روایات هم نیامده. آیا می توان گفت دین ناقص است؟ این سخن شما به ناقص بودن دین می انجامد.
همانطور که می دانید علما ضرورت دین را بدلیل ناقص بودن عقل انسان می دانند. حال بسیاری از مسایل مبتلا به امروزی انسان که اتفاقا در دین هم نیامده به عقل انسان سپرده شده. خود به خود ضرورت دین نقض می شود. آیا این را قبول دارید؟
آبـرنـگـ;502223 نوشت:
اگر تقلید، یک امر واجب (به گفته‌ی بزرگان) می‌بود، باید در قرآن به صورت کلی بیان می‌شد تا پیامبر در مورد ریزه کاری‌های تقلید کردن، مردم را آگاه کند.

همان طور که عرض شد در قرآن آمده اطاعت کنید. حالا معصوم باشد یا نباشد. به هر حال اصل تقلید آمده. حال به قول شما ریزه کاری هایش یعنی اینکه از چه کسی تقلید کنیم و از چه کسی نکنیم خوب این در روایات آمده که در حوادث واقعه ( مسایل مبتلا به روز ) به فقیهان مراجعه کنید. کاستی های آنان هم مورد مغفرت خدا قرار خواهد گرفت. چون گریزی از آن نیست.
آبـرنـگـ;502223 نوشت:
کسی که تقلید می‌کند، اجازه‌ی اندیشیدن را از خود می‌گیرد.

کسی که اندیشه می کند می فهمد که در همه چیز علم ندارد. مثل علوم دینی. یا علوم عقلی. خوب اندیشه اش به او می گوید به سراغ کسی برو که آگاهی دارد . البته می دانی که انسان عالم و آگاهی و عادلی است. با این تعریف تقلید در ذیل اندیشه قرار می گیرد. یعنی انسان اندیشمند به این نتیجه می رسد که باید تقلید کند.
آبـرنـگـ;502223 نوشت:
فقها، از خود نمی‌توانند حکمی دائمی ایراد کنند.

در مورد مسایل مبتلا به روز که معادلی در قرآن و سنت ندارند بله. ولی در مورد نماز و روزه و .... فتاوای آنها دایمی است. چرا که متون دینی متونی ثابت و لایتغیر هستند.
آبـرنـگـ;502223 نوشت:
همانند این است که دوتن به پیش ماهیگیری بروند؛ یکی می‌[خواهد ماهیگیری را بیاموزد (پژوهش) و دیگری می‌[خواهد ماهی آماده بخورد (تقلید) هردو به پیش کارشناس رفته‌اند ولی...

این سخن شما بدین معنی است که اگر من به مغازه رفتم و ماهی خریدم کار اشتباهی انجام دادم. چرا که می توانیستم خودم ماهیگیری یاد بگیرم و فرسنگ ها راه را طی کنم و به لب رودخانه یا دریا برم و ماهی بگیرم و بخورم. آیا این سخن با عقل جور در می آید.
فرا گرفتن علوم دینی عمر طولانی را می طلبد. مثلا برای اینکه حکم چیزی را بدانی باید تمام متون دینی را مطالعه کرده باشی مضاف بر این که بر زبان عربی تسلط کافی داشته باشی و علومی چون علم حدیث و رجال و ... را بدانی. یادگیری اینها زمان زیادی می طلبد. حال تصور کنید همه مردم به سراغ یادگیری این علوم بروند. آیا امور دنیا بی سامان نمی شود.
البته معادل سخن شما را هم در جایی از زبان ملاصدرا خواندم که ایشان هم یادگیری علوم دینی را واجب عینی می دانست تا واجب کفایی.
آبـرنـگـ;502223 نوشت:
آیا قرآن گفته است «سخن کسی را بدون دلیل (که همان تقلید است) بپذیرید؟»

دلیل عقلی یا نقلی؟ قرآن گفته از اولی الامر اطاعت کن. این یعنی تقلید. بدون چون و چرا. حال می گویید آنها معصوم بوده اند. خوب ما هم می گوییم اگر از فقهان بپرسی چرا فلان چیز حرام یا حلال است می گویند چون معصوم گفته و اطاعت از معصوم واجب است بر اساس قرآن.
آبـرنـگـ;502223 نوشت:
همانگونه که در بالا گفته شد، رجوع به متخصص، دو نوع است: یکی برای یادگیری و دیگری برای تقلید؛ اگر گفته شد که این نمونه، نارساست، برای این بود که نوع دوم را (در مورد تقلیدکردن و مراجعه به کارشناس) را، با نوع نخست (مراجعه به کارشناس برای یادگیری) مقایسه فرمودید.

تقلید هم نوعی یادگیری است.
حال می رسیم به نوتار اخیر شما :
آبـرنـگـ;505137 نوشت:
اگر در قرآن نیز، آیه‌ای باشد که خرد (و نه دانش) آدمی آنرا نادرست بداند، نباید آنرا انجام داد (که تاکنون بنده چنین آیه‌ای ندیده‌ام).

اولا ندیدن شما دلیل بر نبودن نیست. حال اگر منطقی بخواهیم بررسی کنیم یعنی اینکه عقل انسان ابزار پذیرش سخن پیامبر است و این یعنی عدم ضرورت دین. این یعنی انسان تا زمانی که عقل دارد چرا دین؟
آبـرنـگـ;505137 نوشت:
اولی الامر را تا جایی که بنده آگاهی دارم، معصومان می‌دانند؛ نه فقیهانی که معصوم نیستند.
اطاعت محض از چنین کسی، اشتباه است زیرا در آن‌صورت، خرد آدمی، این آفریده‌ی مقدس، به چه دردی می‌خورد؟

اطاعت از فقیهان هم به استناد احادیثی از معصوم است. در ضمن عقل هم به آن حکم می کند. چرا که در زمانی که معصوم نیست باید انسان به سراغ کسی برود که در متون دینی و احادیث معصومین مطالعه بیشتری داشته باشد. لذا رجوع بع فقیه ذاتا مشکلی ندارد. مشکل از آنجا آغاز می شود که وقتی از آنها سوالی در مورد چرایی فلان حکم می پرسی پاسخی نمی گیری. اگر این طور باشد فلان فقیه به اعتقاد بنده نمی تواند مرجع تقلید باشد. چرا که عالم باید سوالات کسی را که به او رجوع می کند پاسخ دهد. این اشکال امروزه به اکثر فقیهان وارد است. ولی این مساله اصل تقلید را زیر سوال نمی برد.
به قول فلان شاعر با اندکی دخل و تصرف :
تقلید به خود هیچ ندارد عیبی .................... هر عیب که هست از مرجع تقلید ماست. :khaneh:
آبـرنـگـ;505137 نوشت:
آنان می‌گویند: «تنها می‌توان از یک تن تقلید کرد» در صورتی که ممکن است فقیهی در یک موضوع، ضعف‌هایی داشته باشد که آن دیگری، نداشته باشد. این سخن را هم، هیچ خردی نمی‌پذیرد که کسی، تنها از یک‌تن که معصوم نیست و بی‌شک ایرادهایی دارد، الگوی محض و بی‌چون و چرا بگیرد؛ زیرا کس دیگری هست که ایرادهای وی را نداشته باشد (مگر آنکه همانگونه که از نام تقلید برمی‌آید، خرد را کنار بگذاریم).

این مورد هم می توان این پاسخ را داشته باشد که برای جلوگیری از تبعیت انسان از هوای نفسش این اصل آمده است. اینکه انسان ببیند چه حکمی برایش راحت تر است و چه چیزی را بیشتر دوست دارد و در هر امری به سراغ مرجعی برود که حکم راحت تری داده باشد. دلیل دیگرش هم انسجام و یکپارچگی در عمل به احکام الهی است.
و من الله توفیق

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

شریعت عقلانی;505153 نوشت:
با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی.
بدلیل اینکه در نوشتارتان به پست 21 اشاره کردید به سراغ آن رفتیم.

اگر دیگر نوشته‌ها را هم می‌خواندید بهتر می‌بود؛ زیرا بیشتر این سخنان، گفته شده است.
نقل قول:
خوب خیلی چیزها در قرآن نیامده. برخی چیزها هم آمده. مثلا آمده شراب حرام است. ولی نیامده چیپس و پفک حرام است یا حلال است. در روایات هم نیامده. آیا می توان گفت دین ناقص است؟ این سخن شما به ناقص بودن دین می انجامد.

چیپس و پفک را هم کسی حرام نکرده است؛ ولی اگر منظور شما این است که این خوراکی‌ها، به دلیل زیان‌هایی که دارند، باید حرام شمرده می‌شدند، با توجه به آیه‌ای که در مورد شراب آمده است که چون: «شراب سود و زیانی دارد و زیان آن بیشتر از سودش است» می‌توان در مورد چیزهایی همچون نوشابه نیز، چنین سخنی را گفت که هرچیزی، سودش، کم‌تر از زیانش باشد، حرام است.
از دید خرد هم، استفاده‌ی آن، نادرست است.
اما در مورد آیه‌ها و حکم‌های اسلامی:
بسیار شنیده‌ایم که مردم زمان پیامبر، می‌آمدند و حکم موضوعی را از وی می‌پرسیدند؛ ولی وی خاموش می‌ماند تا آنکه خدا حکم آن‌چیز را، به وی وحی کند؛ این‌گونه رخدادها -که کم هم نیستند- نشان از آن دارد که پیامبر، یک حکم واجب (و نه مستحب) را که از راه وحی به او نرسیده است، بیان نکرده است.
نقل قول:
همانطور که می دانید علما ضرورت دین را بدلیل ناقص بودن عقل انسان می دانند. حال بسیاری از مسایل مبتلا به امروزی انسان که اتفاقا در دین هم نیامده به عقل انسان سپرده شده. خود به خود ضرورت دین نقض می شود. آیا این را قبول دارید؟

بله؛ همانگونه که در نوشته‌های پیشین گفته شده است، سخن بر سر حکم‌هایی است که خرد درستی‌ آ‌نان‌ را نمی‌تواند بپذیرد؛ ولی فقها آن‌را حلال یا حرام می‌دانند و انتظار دارند که مردم نیز آنرا انجام دهند.
نقل قول:
همان طور که عرض شد در قرآن آمده اطاعت کنید. حالا معصوم باشد یا نباشد. به هر حال اصل تقلید آمده.

اگر بگیریم که خدا چنین چیزی را گفته است که می‌توان از یک آدم ساده اطاعت محض داشت، بدون آنکه ایرادی بر آن‌کس باشد، چرا در جنگ‌ها، سربازان را اسیر می‌گیرند؟
آنان از فرمانده خود پیروی کرده‌اند و گناهی بر آنان نیست و تنها باید فرمانده‌ی آنان به اسارت گرفته شود و یا چرا در سوره‌ی (احزاب/66)،‌ آمده است که گروهی از دوزخیان می‌گویند: «پروردگارا، ما از بزرگانمان پیروی کردیم؛ آنان بودند که ما را گمراه کردند ...»
چرا خدا چنین کسانی را مجازات می‌کند؟
با کدام دلیل؟
با دلیلی همچون: «من به شما خرد دادم که با آن، می‌توانستید راه درست را، از نادرست، بشناسید».
نقل قول:
حال به قول شما ریزه کاری هایش یعنی اینکه از چه کسی تقلید کنیم و از چه کسی نکنیم خوب این در روایات آمده که در حوادث واقعه ( مسایل مبتلا به روز ) به فقیهان مراجعه کنید. کاستی های آنان هم مورد مغفرت خدا قرار خواهد گرفت. چون گریزی از آن نیست.

به فقیهان مراجعه کردن، کار خوبی است؛ ولی برای دانستن دلیل کارهایی که می‌خواهیم انجام بدهیم.
در این زمینه، به نوشته‌ی (27) نگاه شود که افزون بر آن آیه‌]هایی که دوست گرامیمان آورده، آیه‌های فراوان دیگری نیز هست که تقلید (بدون دانستن دلیل چیزی، انجامش دادن) را رد کرده است.
نقل قول:
کسی که اندیشه می کند می فهمد که در همه چیز علم ندارد. مثل علوم دینی. یا علوم عقلی. خوب اندیشه اش به او می گوید به سراغ کسی برو که آگاهی دارد . البته می دانی که انسان عالم و آگاهی و عادلی است. با این تعریف تقلید در ذیل اندیشه قرار می گیرد. یعنی انسان اندیشمند به این نتیجه می رسد که باید تقلید کند.

انسان تن‌پرور به چنان نتیجه‌ای می‌رسد؛ زیرا تنها روزی دوساعت مطالعه در زمینه دین‌شناسی، آدمی را از تقلید بی‌نیاز می‌کند.
دین، برای درست زندگی کردن است؛ اگر کسی آنرا اصولی و با دلیل‌های استوار یاد نگیرد، زندگی‌اش تباه است.
کار بیست درصد زندگی ماست؛ ما نیامده‌ایم که کار کنیم، تا نانی به دست بیاوریم و بخوریم و نیرو بگیریم، تا بتوانیم کار کنیم؛ زندگی آدم، این چرخه‌ی تکراری نباید باشد.
width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]آنکــس کــه نـدانـد و بـدانـد کــه نـدانـد
[/TD]
[TD]لنگــان خــرک خــویش، بـه مـنزل بـرســـاند

نقل قول:
این سخن شما بدین معنی است که اگر من به مغازه رفتم و ماهی خریدم کار اشتباهی انجام دادم. چرا که می توانیستم خودم ماهیگیری یاد بگیرم و فرسنگ ها راه را طی کنم و به لب رودخانه یا دریا برم و ماهی بگیرم و بخورم. آیا این سخن با عقل جور در می آید.

ماهیگری، کاری است که مربوط به بخشی (=خوردن) از زندگی مادی ماست (و نه همه‌ی آن) و اگر من آنرا بلد نباشم، تفاوتی در بر ندارد. ولی دین، چیزی است که همه‌ی زندگی و آخرت آدمی به آن وابسته‌ است؛ پس باید در مورد آن، کارشناس بود.
نقل قول:
فرا گرفتن علوم دینی عمر طولانی را می طلبد.

نه؛ دین اسلام، دینی ساده است که همراه با خرد و با مطالعه‌ی درست و ژرف، مردم می‌توانند خود را از تقلید بی‌نیاز کنند؛ البته شکی نیست که به کارشناسان در این زمینه، نیاز زیادی هست؛ ولی برای پرسش و یادگیری؛ نه تقلید.
نقل قول:
مثلا برای اینکه حکم چیزی را بدانی باید تمام متون دینی را مطالعه کرده باشی مضاف بر این که بر زبان عربی تسلط کافی داشته باشی و علومی چون علم حدیث و رجال و ... را بدانی. یادگیری اینها زمان زیادی می طلبد. حال تصور کنید همه مردم به سراغ یادگیری این علوم بروند. آیا امور دنیا بی سامان نمی شود.

این چیزها، همانند سخت‌گیری‌های بنی‌اسراییل است که هرچه سخت‌تر بگیریم، خدا نیز، سخت‌تر می‌گیرد.
البته ما باید به صورت خاکستری باشیم؛ یعنی نه تقلید محض و نه تک‌روی محض؛ در چیزهایی که خرد پذیر نیستند، باید اندیشه کرد و چیزهای دیگر، به آسانی پذیرفته می‌شوند و نیازی به دوباره کاری و پژوهش (که توسط دیگری انجام شده) نیست.
نقل قول:
دلیل عقلی یا نقلی؟ قرآن گفته از اولی الامر اطاعت کن. این یعنی تقلید. بدون چون و چرا. حال می گویید آنها معصوم بوده اند. خوب ما هم می گوییم اگر از فقهان بپرسی چرا فلان چیز حرام یا حلال است می گویند چون معصوم گفته و اطاعت از معصوم واجب است بر اساس قرآن.

همانگونه که گفته شد، سخن معصوم، باید پایه‌ی قرآنی داشته باشد زیرا احادیث جعلی، بسیار زیادند و حتی کارشناسان دانش رجال نیز، نمی‌توانند یک‌دیگر را قانع کنند که جملگی، یک حدیث را درست بدانند.
نقل قول:
تقلید هم نوعی یادگیری است.

اگر دلیل پرسیده شود، آن دیگر تقلید نیست و پژوهش است.
نقل قول:
اولا ندیدن شما دلیل بر نبودن نیست.

بنده هم داخل پرانتز نوشتم «تاکنون»؛ یعنی از آینده خبر ندارم.
نقل قول:
حال اگر منطقی بخواهیم بررسی کنیم یعنی اینکه عقل انسان ابزار پذیرش سخن پیامبر است و این یعنی عدم ضرورت دین. این یعنی انسان تا زمانی که عقل دارد چرا دین؟

قرآن پیامبر را «تذکر دهنده» و خودش را «ذکر» خوانده است که معنای آنان، «یادآورنده و یادآوری» است؛ بدین‌مایه که آدمیان به صورت فطری، دستورهای خدا را می‌دانند ولی در گذر زمان، با گرفتن زنگارهای نفسانی، لازم است که کسی بیاید و به آنان دستورهای خدا را، یادآوری کند.
نقل قول:
اطاعت از فقیهان هم به استناد احادیثی از معصوم است. در ضمن عقل هم به آن حکم می کند. چرا که در زمانی که معصوم نیست باید انسان به سراغ کسی برود که در متون دینی و احادیث معصومین مطالعه بیشتری داشته باشد. لذا رجوع بع فقیه ذاتا مشکلی ندارد. مشکل از آنجا آغاز می شود که وقتی از آنها سوالی در مورد چرایی فلان حکم می پرسی پاسخی نمی گیری. اگر این طور باشد فلان فقیه به اعتقاد بنده نمی تواند مرجع تقلید باشد. چرا که عالم باید سوالات کسی را که به او رجوع می کند پاسخ دهد.

و البته تنها پاسخ بدهد و واجب نکنند که حتما سخنان آنان پذیرفته شود؛ گروهی سخن آنان را می‌پذیرند و انجامش می‌دهند؛ گروهی هم، نه.
بله نام این‌کار، پژوهش است و دیگر نمی‌توان به آن تقلید گفت.
نقل قول:
به قول فلان شاعر با اندکی دخل و تصرف :
تقلید به خود هیچ ندارد عیبی .................... هر عیب که هست از مرجع تقلید ماست.

البته، این شعر، در مورد اسلام گفته شده است:
width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]اســلام، بـه جــــای خــود، نـدارد عــیبی
[/TD]
[TD]هــر عــیبی هست، از مسلمانی ماست

تقلید بجای خود، پر از عیب است :Cheshmak:
نقل قول:
این مورد هم می توان این پاسخ را داشته باشد که برای جلوگیری از تبعیت انسان از هوای نفسش این اصل آمده است. اینکه انسان ببیند چه حکمی برایش راحت تر است و چه چیزی را بیشتر دوست دارد و در هر امری به سراغ مرجعی برود که حکم راحت تری داده باشد. دلیل دیگرش هم انسجام و یکپارچگی در عمل به احکام الهی است.

در اینصورت، شما می‌گویید که دستور آن فقیهی که آسان‌تر است، از سوی خدا نیامده است.
اگر همه‌ دستورها را از روی سخن خدا و پیامبرش می‌گویند، تفاوتی ندارد که از کدام و در چه زمینه‌ای پیروی شود؛ همه‌ی آن‌ها، دستورهای الهی هستند! (که البته یکی از آن‌ها، اشتباه است و خطر تقلید نیز، همین است)

آبـرنـگـ;505205 نوشت:
قرآن پیامبر را «تذکر دهنده» و خودش را «ذکر» خوانده است که معنای آنان، «یادآورنده و یادآوری» است؛ بدین‌مایه که آدمیان به صورت فطری، دستورهای خدا را می‌دانند ولی در گذر زمان، با گرفتن زنگارهای نفسانی، لازم است که کسی بیاید و به آنان دستورهای خدا را، یادآوری کند.

با سلام مجدد.
قبل از آن بگویم بنده تا حدود زیادی با سخنان شما موافقم. منتها فکر می کنم وقتی در پیش فرض ها اشتراکاتی وجود نداشته باشد بحث به نتیجه ای نمی رسد. یکی از این پیش فرض ها تفسیر ما از اصل دین است. خوب تا حدودی با تفسیر شما از دین که در بالا ارایه دادید موافقم. منتها اگر این تفسیر را بذیریم دیگر تقلید معنی ندارد. تقلید زمانی معنی پیدا می کند که قبول کنیم عقل انسان قادر به درک جزییات امور خود نیست که اکثر علمای اسلام به این قایلند. بعد قایل به این باشیم که این جزییات توسط معصومین ارایه شده است. بعد برای فهمیدن اینکه معصومین چه گفته اند یا باید متون دینی را بخوانیم و این جزییات را استخراج کنیم که می شویم مجتهد و یا باید به سراغ کسی برویم که این پژوهش ها را انجام داده است. همان طور که خودتان هم گفتید دوباره کاری کاری عبث هست. لذا وقتی کسانی هستند که این پژوهش ها را انجام داده اند و اقوال معصومین را در قالب احکامی استخراج کرده اند دیگر چرا ما باید دوباره خودمان پژوهش کنیم؟ این مساله در تمام علوم صادق است. ربطی هم به این ندارد که اثرش در دنیا را می بینیم یا نه. در علوم پزشکی یا مهندسی یا ... . مثلا شما آیا حاضرید تمام سرمایه خود را در ساخت و ساز ساختمانی بگذارید بعد ببینید که اثرش چیست و ساختمان می ریزد یا نه؟ مسلما خیر. مگر اینکه به طرف مقابل خود اعتماد داشته باشید و بدانید که او آگاه به امور مورد نظر است. فقط در این صورت شما سرمایتان را به او می دهید. در علوم دینی هم همین طور است. وقتی شما به کسی اعتماد دارید و او را اعلم و آگاه و عادل می دانید و می دانید که در یافتن حکم معصوم از متون دینی پژوهش هایی انجام داده است دیگر معنی ندارد که خودتان بروید این پزوهش ها را انجام دهید. به او اعتماد می کنید ( از او تقلید می کنید ) البته در حین تقلید جا برای سوال کردن هم هست. می توانید اگر حکمی را نپذیرفتید سوال کنید. اگر فلان مرجع انسان عادلی بود باید پاسخ دهد.
منتها خارج از همه اینها فکر می کنم تفسیر شما از دین با تفسیر استارتر تاپیک یا کارشناسان تاپیک متفاوت است و هین موضوع باعث شده که به نتیجه ای نرسید.
به عنوان مثال در مورد نماز فطرت انسان چگونه دستور خدا را در این زمینه می داند؟ چگونه می فهمد که نماز را چگونه بخواند؟ یا از کجا می فهمد شراب حرام است؟ یا احکام محرمیت و ازدواج و .... .
بنده عادت دارم در هر بحثی که آغاز می کنم ابتدا اشتراک نظری با طرف مقابل در مورد پیش فرض های بحث داشته باشم وگرنه بحث به بیراهه می رود.
و من الله توفیق

در کل همان طور که عرض شد اصل تقلید در قرآن آمده است.
گفته که اطاعت کنید. اطاعت هم همان تقلید است. حال از چه کسی و چگونه اش بماند. به هر حال شما دنبال این بود که اصل تقلید پایه قرآنی ندارد و ما هم آیه اش را آوردیم.
و من الله توفیق

باور بفرمایید دین برای ماها بسیار ساده شده هست و کسی مجبور نبست حتما از یک نفر تقلید کند.نظر ایت الله مکارم رو اعلام میکنم.
ایا میتوانیم در یک مساله از مرجع دیگری تقلید کنیم و دوباره توی یه مساله دیگه از مرجع دیگر؟
اگر مابقی مراجع مساوی با مرجع فعلی باشد ایرادی ندارد
اگر کسی مرجع نداشته باشد و تا اخر عمر به عقل خودش عمل کند گناا کرده؟
اگر اعمالش مطابق با نظر یکی از مراجع باشد مقبول میشود.
حالا شما دیگه چه ایرادی به مراجع میگیرید؟باور بفرمایید خیلی کار رو راحت کردند

شریعت عقلانی;505223 نوشت:
در کل همان طور که عرض شد اصل تقلید در قرآن آمده است.
گفته که اطاعت کنید. اطاعت هم همان تقلید است. حال از چه کسی و چگونه اش بماند. به هر حال شما دنبال این بود که اصل تقلید پایه قرآنی ندارد و ما هم آیه اش را آوردیم.
و من الله توفیق

سلام

جناب شریعت اینکه شما تقلید را از این ایه اوالامر استخراج کرده اید نادرست می باشد

اولا ایه از اطاعت حرف زده نه تقلید و این دو واژه متفاوت است

حالا اگر این را هم لحاظ نکنیم

اگر به ایه دقت کنید می فرماید اطاعت کنید از الله و از رسول و از صاحبان امر

اینکه اطاعت از رسول را همپای و معادل اطاعت از صاحب امر دانسته
پس باید صاحب امر همانند رسول معصوم باشد

و تعمیم دادن ان به افراد دیگر یک تعمیم نادرست و بدون دلیل است

موفق باشید

دل ارام;505363 نوشت:
سلام

جناب شریعت اینکه شما تقلید را از این ایه اوالامر استخراج کرده اید نادرست می باشد

اولا ایه از اطاعت حرف زده نه تقلید و این دو واژه متفاوت است

حالا اگر این را هم لحاظ نکنیم

اگر به ایه دقت کنید می فرماید اطاعت کنید از الله و از رسول و از صاحبان امر

اینکه اطاعت از رسول را همپای و معادل اطاعت از صاحب امر دانسته
پس باید صاحب امر همانند رسول معصوم باشد

و تعمیم دادن ان به افراد دیگر یک تعمیم نادرست و بدون دلیل است

موفق باشید


1 - بفرمایید تفاوت اطاعت و تقلید چیست؟با سند
2 - چرا نباید اولی الامر رو فقها در نظر گرفت؟اگر بنا هست که مقایسه ای باشه پس باید بگیم اطاعت از خدا کجا و اطاعت از پیغمبر کجا.به نظر من اصلا قرار نیست مقایسه ای انجام بشه

با سلام خدمت دوست گرامی

دل ارام;505363 نوشت:
اولا ایه از اطاعت حرف زده نه تقلید و این دو واژه متفاوت است

واژه ها متفاوتند. ولی ذر عمل معنای یکسانی دارند.
دل ارام;505363 نوشت:
اگر به ایه دقت کنید می فرماید اطاعت کنید از الله و از رسول و از صاحبان امر

اینکه اطاعت از رسول را همپای و معادل اطاعت از صاحب امر دانسته
پس باید صاحب امر همانند رسول معصوم باشد

و تعمیم دادن ان به افراد دیگر یک تعمیم نادرست و بدون دلیل است


اگر به سلسله مباحثات دقت می فرمودید جناب آبرنگ می فرمایند هر حکمی باید پایه قرآنی داشته باشد. مثلا قرآن گفته نماز بخوانید سپس معصوم آن را شرح داده است. ایشان می فرماید تقلید از اصل و اساس باطل است و ما هم خواستیم ثابت کنیم تقلید از اصل و اساس باطل نیست و در قرآن آمده. ای کاش به جمله قرمز رنگ دقت بیشتری می داشتید.
شریعت عقلانی;505223 نوشت:
گفته که اطاعت کنید. اطاعت هم همان تقلید است. حال از چه کسی و چگونه اش بماند. به هر حال شما دنبال این بود که اصل تقلید پایه قرآنی ندارد و ما هم آیه اش را آوردیم.

در وقع اصل تقلید آمده. جزییاتش را باید از روایات استخراج کرد. در روایات هم آمده که در زمانی که ما نیستیم به روات حدیثمان رجوع کنید.
نمی دانم چه کشکلی هست که ما برویم حکم خدا و معصوم را از کسانی که علم بیشتری در این زمینه دارند جویا شویم؟ کسی هم که نگفته از آنها اطاعت محض کنید. بلکه گغته در زمانی که اعلم و عادل بودن آنها برای شما محرض هست از آنها تقلید کنید در ضمن جای سوال کردن و پژوهش هم همیشه باز است.
تقلید ممکن است دو حالت داشته باشد :
یکی اینکه بگویند از ما حکم خدا را بپرسید ولی نپرسید چگونه آن را بدست آوردیم.
یکی اینکه هم می توانید حکم خدا را بپرسید و هم چگونگی استخراجش از متون دینی را.
بنده به شخصه حالت دوم را می پسندم. در واقع مراجع باید در این زمینه هم پاسخ گو باشند که فتاوایشان را چگونه و از کجا و بر اساس کدام آیه و روایت بدست آورده اند. که در این زمینه تا کنون هیچ مرجعی چنین کاری نکرده است.
و من الله توفیق

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

شریعت عقلانی;505217 نوشت:

با سلام مجدد.
قبل از آن بگویم بنده تا حدود زیادی با سخنان شما موافقم. منتها فکر می کنم وقتی در پیش فرض ها اشتراکاتی وجود نداشته باشد بحث به نتیجه ای نمی رسد.

بله
بنده نیز، گمان کنم همه‌ی چیزهایی که لازم بود را در همان نوشته‌های ابتدایی گفتم و ادامه‌ی گفت وگو، در مورد بازتر کردن سخنانم بود.
نقل قول:
یکی از این پیش فرض ها تفسیر ما از اصل دین است. خوب تا حدودی با تفسیر شما از دین که در بالا ارایه دادید موافقم. منتها اگر این تفسیر را بذیریم دیگر تقلید معنی ندارد. تقلید زمانی معنی پیدا می کند که قبول کنیم عقل انسان قادر به درک جزییات امور خود نیست که اکثر علمای اسلام به این قایلند. بعد قایل به این باشیم که این جزییات توسط معصومین ارایه شده است. بعد برای فهمیدن اینکه معصومین چه گفته اند یا باید متون دینی را بخوانیم و این جزییات را استخراج کنیم که می شویم مجتهد و یا باید به سراغ کسی برویم که این پژوهش ها را انجام داده است. همان طور که خودتان هم گفتید دوباره کاری کاری عبث هست. لذا وقتی کسانی هستند که این پژوهش ها را انجام داده اند و اقوال معصومین را در قالب احکامی استخراج کرده اند دیگر چرا ما باید دوباره خودمان پژوهش کنیم؟ این مساله در تمام علوم صادق است. ربطی هم به این ندارد که اثرش در دنیا را می بینیم یا نه. در علوم پزشکی یا مهندسی یا ... . مثلا شما آیا حاضرید تمام سرمایه خود را در ساخت و ساز ساختمانی بگذارید بعد ببینید که اثرش چیست و ساختمان می ریزد یا نه؟ مسلما خیر. مگر اینکه به طرف مقابل خود اعتماد داشته باشید و بدانید که او آگاه به امور مورد نظر است. فقط در این صورت شما سرمایتان را به او می دهید. در علوم دینی هم همین طور است. وقتی شما به کسی اعتماد دارید و او را اعلم و آگاه و عادل می دانید و می دانید که در یافتن حکم معصوم از متون دینی پژوهش هایی انجام داده است دیگر معنی ندارد که خودتان بروید این پزوهش ها را انجام دهید. به او اعتماد می کنید ( از او تقلید می کنید ) البته در حین تقلید جا برای سوال کردن هم هست. می توانید اگر حکمی را نپذیرفتید سوال کنید. اگر فلان مرجع انسان عادلی بود باید پاسخ دهد.
منتها خارج از همه اینها فکر می کنم تفسیر شما از دین با تفسیر استارتر تاپیک یا کارشناسان تاپیک متفاوت است و هین موضوع باعث شده که به نتیجه ای نرسید.
به عنوان مثال در مورد نماز فطرت انسان چگونه دستور خدا را در این زمینه می داند؟ چگونه می فهمد که نماز را چگونه بخواند؟ یا از کجا می فهمد شراب حرام است؟ یا احکام محرمیت و ازدواج و .... .
بنده عادت دارم در هر بحثی که آغاز می کنم ابتدا اشتراک نظری با طرف مقابل در مورد پیش فرض های بحث داشته باشم وگرنه بحث به بیراهه می رود.
و من الله توفیق

در این‌مورد، چیز تازه‌ای ندارم که بگویم و اگر نوشته‌های پیشین «بادقت» خوانده شود، پاسخ آن هست (در مورد احکام چگونگی نماز، زبونم مو درو ورد انقد تکرارش کردم!)
اما در مورد نوشته‌ی پایانی‌تان:
شریعت عقلانی;505223 نوشت:
در کل همان طور که عرض شد اصل تقلید در قرآن آمده است.
گفته که اطاعت کنید. اطاعت هم همان تقلید است. حال از چه کسی و چگونه اش بماند. به هر حال شما دنبال این بود که اصل تقلید پایه قرآنی ندارد و ما هم آیه اش را آوردیم.
و من الله توفیق

چند نکته را باید گفت:
  • منظور از «اولی الامر» معصومین و عارفان هستند؛ زیرا اینان، برای تربیت مردم (نه هر مردمی) کارهای ویژه‌ای می‌کنند که آن شخص، نباید از آنان ایراد بگیرد؛ حتی اگر کارش کاملا برعکس شریعت باشد (داستان موسی و خضر).
  • به «منکم» که در پایان آیه‌ آمده است، باید توجه ویژه کرد؛ زیرا نشان از آن دارد که «اولی الامر» باید توسط پیامبر، یا معصومین، انتخاب شده باشند؛ ولی فقیهان چنین نیستند.
  • اگر منظور از اولی الامر، هرکسی که پادشاهی کشوری مسلمان (که پادشاه مسلمان هم هست) را بدست بگیرد، از وی باید پیروی‌ای، همچون پیروی از پیامبر داشت باشد، این سخن، پر از اشکال است زیرا چه بسیار پادشاهانی که صلاحیت ندارند و با زر و زور، بزرگ مردم شده‌اند و چه بسیار فقیهانی که سخنانی زده‌اند که در گذر تاریخ، نادرستی آن آشکار شده است (همچون نداشتن حق رأی، توسط زنان، امر به جهاد در برابر روسیه که منجر به زیان و عقب افتادگی شدید ایران شد و ...) خدا هیچگاه نمی‌آید چنین سخنی را بگوید.
  • خود آن فقیهانی که شما قایل به تقلید از آنان هستید، همگی می‌گویند که منظور از «اولی الامر»، فقط و فقط، معصومین هستند؛ پس شما با چه دلیلی می‌فرمایید «آن آیه، در مورد تقلید از فقیهان است؟».

آبـرنـگـ;505440 نوشت:
منظور از «اولی الامر» معصومین و عارفان هستند؛ زیرا اینان، برای تربیت مردم (نه هر مردمی) کارهای ویژه‌ای می‌کنند که آن شخص، نباید از آنان ایراد بگیرد؛ حتی اگر کارش کاملا برعکس شریعت باشد (داستان موسی و خضر).

با سلام.
عارفان را از کجای آیه استخراج کردید؟ موسی و خضر هر دو پیامبر بودند.
در ضمن از کجا معلوم فقیهان همان عارفان نباشند. چه اینکه گفته شده باید به عالم بودن و عادل بودن آن ها اطمینان حاصل کنید.
آبـرنـگـ;505440 نوشت:
به «منکم» که در پایان آیه‌ آمده است، باید توجه ویژه کرد؛ زیرا نشان از آن دارد که «اولی الامر» باید توسط پیامبر، یا معصومین، انتخاب شده باشند؛ ولی فقیهان چنین نیستند.

ظاهرا شما منکم را با منهم اشتباه گرفته اید. صاحبان امر خود را اطاعت کنید. یعنی صاحبان امری از خودتان ( مردم ) نه از خودشان ( پیامبر و معصومین )

آبـرنـگـ;505440 نوشت:
اگر منظور از اولی الامر، هرکسی که پادشاهی کشوری مسلمان (که پادشاه مسلمان هم هست) را بدست بگیرد، از وی باید پیروی‌ای، همچون پیروی از پیامبر داشت باشد، این سخن، پر از اشکال است زیرا چه بسیار پادشاهانی که صلاحیت ندارند و با زر و زور، بزرگ مردم شده‌اند و چه بسیار فقیهانی که سخنانی زده‌اند که در گذر تاریخ، نادرستی آن آشکار شده است (همچون نداشتن حق رأی، توسط زنان، امر به جهاد در برابر روسیه که منجر به زیان و عقب افتادگی شدید ایران شد و ...) خدا هیچگاه نمی‌آید چنین سخنی را بگوید.

این مثال های نقضی که آوردید اصل قضیه را زیر سوال نمی برد. چه اینکه در تقلید هم نگفته از هر کسی اطاعت کنید. بلکه گفته عالم و عادل باشد. در تمام علمای اسلام معتقدند برای درستی یا نادرستی امری متون شرعی ملاک است نه نظر شخصی هر کسی. در ضمن شما هم فرض کنید موسی ای هستید در مقابل خدا دارید آزمایش می شوید. باید مثل موسی عقل خود را کناری بنهید و گوش به فرمان باشید.
آبـرنـگـ;505440 نوشت:
خود آن فقیهانی که شما قایل به تقلید از آنان هستید، همگی می‌گویند که منظور از «اولی الامر»، فقط و فقط، معصومین هستند؛ پس شما با چه دلیلی می‌فرمایید «آن آیه، در مورد تقلید از فقیهان است؟».

ظاهرا توجه نمی فرمایید.
بنده نگفتم منظور فقیهان است. شما گفتید تقلید از پایه و اساس باطل است بنده هم گفتم خیر در قرآن اصل تقلید آمده. حال چند و چونش را باید از روایات بدست آورد. مثل نماز که اصلش در قرآن آمده و جزییاتش را از روایات بدست می آورند. همین اولی الامر هم باید مصادیقش را از روایات بدست آورد. آیا شما می توانید به صراحت مصادیق اولی الامر را از قرآن بدست آورید؟ خوب مسلما نیاز به روایات است. در روایات هم گفته اگر ما معصومین باشیم که فبها و اگر نباشیم به ناچار به فقیهان مراجعه بفرمایید. حتی اگر هم نگفته باشد عقل حکم می کند برای آشنایی و آگاهی از سخن معصوم به دنبال کسی برویم که به سخن ایشان آگاهی بیشتری داشته باشد. آیا عقل شما جز این حکم می کند.
ضن اینکه به این مطلب بنده هم توجه بفرمایید :

شریعت عقلانی;505433 نوشت:
تقلید ممکن است دو حالت داشته باشد :
یکی اینکه بگویند از ما حکم خدا را بپرسید ولی نپرسید چگونه آن را بدست آوردیم.
یکی اینکه هم می توانید حکم خدا را بپرسید و هم چگونگی استخراجش از متون دینی را.
بنده به شخصه حالت دوم را می پسندم. در واقع مراجع باید در این زمینه هم پاسخ گو باشند که فتاوایشان را چگونه و از کجا و بر اساس کدام آیه و روایت بدست آورده اند. که در این زمینه تا کنون هیچ مرجعی چنین کاری نکرده است.

دقت کنید ما داریم توری صحبت می کنیم. در مباحثات تئوری نباید کاری به مصادیق داشت. باید یک مساله به صورت نظری اثبات شود بعد به دنبال مصادیقی برای آن در عالم خارج بگردیم. در واقع عمل اشتباه برخی فقیهان اصل مساله را زیر سوال نمی برد. بلکه باید به دنبال فقیهی بگردیم که مصداق نتیجه ای است که در بحث نظری گرفتیم.
و من الله توفیق

muiacir;505373 نوشت:
- بفرمایید تفاوت اطاعت و تقلید چیست؟با سند

شریعت عقلانی;505433 نوشت:
واژه ها متفاوتند. ولی ذر عمل معنای یکسانی دارند.

سلام بر دوستان گرامی

اتفاقا این دو کلمه همانطور که در حروف متفاوتند معنای متفاوتی هم دارند

اگر معنای انها یکی باشد

چرا این همه در قران گفته است اطیعوالله و اطیعوالرسول

و یک بار نگفته تقلید الله و تقلید الرسول

چرا به سربازان می گویند از فرمانده اطاعت کنید و نمی گویند از فرمانده تقلید کنید

البته پیدا کردن معنای دقیق انها و اختلاف معانی انها را به خودتان واگذار می کنم :ok: :Computer::Computer:

موفق باشید

muiacir;505373 نوشت:
- چرا نباید اولی الامر رو فقها در نظر گرفت؟اگر بنا هست که مقایسه ای باشه پس باید بگیم اطاعت از خدا کجا و اطاعت از پیغمبر کجا.به نظر من اصلا قرار نیست مقایسه ای انجام بشه

سلام

اگر دقت کنید برای کلمه الله یک بار اطیعوا را اورده و برای کلمات پیامبران و اولی الامر یک بار دیگر اطیعوا را اورده

این نشان می دهد اطاعت از الله با اطاعت از پیامبر و اولامر متفاوت است ولی اطاعت از پیامبر با اولامر
در یک سطح قرار دارد و این حرف شما که فرمودید اطاعت از خدا کجا اطاعت از پیامبر کجا در ایه لحاظ شده است

ولی اطاعت از پیامبر با اولی الامر یکسان است و این در صورتی می تواند درست باشد که اولی الامر در سطح پیامبر معصوم باشد

تا اطاعت از او همانند اطاعت از پیامبر باشد

بنابراین اولی الامر در این ایه فقط به معصومین اشاره دارد ولاغیر

شریعت عقلانی;505433 نوشت:
اگر به سلسله مباحثات دقت می فرمودید جناب آبرنگ می فرمایند هر حکمی باید پایه قرآنی داشته باشد. مثلا قرآن گفته نماز بخوانید سپس معصوم آن را شرح داده است. ایشان می فرماید تقلید از اصل و اساس باطل است و ما هم خواستیم ثابت کنیم تقلید از اصل و اساس باطل نیست و در قرآن آمده. ای کاش به جمله قرمز رنگ دقت بیشتری می داشتید.

سلام

من به مباحثات شما با جناب ابرنگ کاری ندارم و اشکال از خود استدلال شما گرفتم

شما ایه اولی الامر را دلیل بر تقلید اوردید که من ان را با دلیل رد کردم و گفتم این ایه اصلا اشاره ای به تقلید ندارد

به پست 48 دقت کنید

موفق باشید

دل ارام;505519 نوشت:
سلام بر دوستان گرامی

اتفاقا این دو کلمه همانطور که در حروف متفاوتند معنای متفاوتی هم دارند

اگر معنای انها یکی باشد

چرا این همه در قران گفته است اطیعوالله و اطیعوالرسول

و یک بار نگفته تقلید الله و تقلید الرسول

چرا به سربازان می گویند از فرمانده اطاعت کنید و نمی گویند از فرمانده تقلید کنید

البته پیدا کردن معنای دقیق انها و اختلاف معانی انها را به خودتان واگذار می کنم

موفق باشید


با سلام.
ما اینجا بحث زبانی یا لفظی و واژگانی نمی کنیم.
شما اگر همین عملی که در رابطه با مراجع تقلید هست را در رابطه با پیامبر و امامان انجام دهید اسمش عوض می شود؟ عمل عمل است. فرقی نمی کند. به این عمل تقلید می گویند. حال چطور اگر در رابطه با یامبر باشد اطاعت است و اگر در رابطه با مراجع باشد تقلید؟ اصلا چه فرقی می کند؟ یعنی شما می خواهید بگویید تبعیت ما از پیامبر مانند تبعیت سربازان در ارگان های نظامی است؟ چون به هر دو می گویند اطاعت؟
اطاعت از پیامبر و اولی الامر یعنی تقلید از آنها در رفتار و کردار و گفتار. ما مقلد پیامبر و اولی الامر هستیم و به همین دلیل از آنها اطاعت می کنیم.
من فکر می کنم اطاعت خیلی شمولیت بیشتری دارد و تقلید را هم شامل می شود.
تقلید اخص از اطاعت است. وقتی می گویند اطاعت کن یعنی تقلید را هم شامل می شود.

دل ارام;505527 نوشت:
شما ایه اولی الامر را دلیل بر تقلید اوردید که من ان را با دلیل رد کردم و گفتم این ایه اصلا اشاره ای به تقلید ندارد

به پست 48 دقت کنید


برای بار دوم خدمت شما عرض می کنم که بنده فقط خواستم اصل تقلید را جدای از اینکه از چه کسی باشد ثابت کنم که بر اساس مطالب قبلی و مطالب بالا در همین پست اثبات کردم. اثباتی هم از شما مشاهده نشد غیر از اینکه فرمودید اطاعت با تقلید فرق دارد. این که نشد اثبات؟ بنده عرضم این است که در عمل تقلید همان اطاعت کردن است. شما می فرمایی نه ثابت کن.
دز تمام زبان ها ممکن است واژه هایی زیادی قرابت معنایی با هم داشته باشند. این دلیل نمی شود که چون قرآن واژه تقلید را نگفته پس منظور تقلید نیست. در عمل این دو واژه یک مفهوم را محقق می کنند.
برای پست 48 شما هم قبلا عرض کردم ما نگفتیم اولی الامر فقیهانند. بلکه گفتیم آیه اشاره به تقلید دارد حال جزییاتش را باید از زوایات گرفت که در روایات هم آمده که به روات حدیث ما مراجعه کنید. اگر هم نمی آمد عقل چنین حکمی می کرد که به سراغ عالم تر و عادل تر از خود برای شناخت حکم الهی برویم.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;505553 نوشت:
با سلام.
ما اینجا بحث زبانی یا لفظی و واژگانی نمی کنیم.
شما اگر همین عملی که در رابطه با مراجع تقلید هست را در رابطه با پیامبر و امامان انجام دهید اسمش عوض می شود؟ عمل عمل است. فرقی نمی کند. به این عمل تقلید می گویند. حال چطور اگر در رابطه با یامبر باشد اطاعت است و اگر در رابطه با مراجع باشد تقلید؟ اصلا چه فرقی می کند؟ یعنی شما می خواهید بگویید تبعیت ما از پیامبر مانند تبعیت سربازان در ارگان های نظامی است؟ چون به هر دو می گویند اطاعت؟
اطاعت از پیامبر و اولی الامر یعنی تقلید از آنها در رفتار و کردار و گفتار. ما مقلد پیامبر و اولی الامر هستیم و به همین دلیل از آنها اطاعت می کنیم.
من فکر می کنم اطاعت خیلی شمولیت بیشتری دارد و تقلید را هم شامل می شود.
تقلید اخص از اطاعت است. وقتی می گویند اطاعت کن یعنی تقلید را هم شامل می شود.

سلام

من حقیقتا حوصله توضیح دادن اختلاف این دو کلمه رو نداشتم برای همین گفتم خودتان تحقیق کنید :khandeh!:
ولی ناچارا توضیح می دهم البته یکم سخته ولی سعی می کنم

ببینید ما از خدا تقلید نمی کنیم در این که شکی ندارید
پس اوردن کلمه اطیعوا برای خدا بسیار با واژه تقلید متفاوت است

اما می رسیم به پیامبر

ایا ما از پیامبر تقلید می کنیم یا اطاعت ؟
قران کلمه اطیعوا را اورده نه تقلید و تفاوت ان هم بسیار ظریف است
ممکن است پیامبر کارهایی بکند که خاص او باشد و تقلید از انها برای ما جایز نباشد
مثلا پیامبر مجاز بود بیشتر از چهار زن بگیرد ولی کسی نمی تواند در این امراز پیامبر تقلید کند
بلکه اینجا باید اطاعت کند که پیامبر فرمود بیشتر از چهار زن نمی تواند بگیرد

یا پیامبر ممکن است خودش کاری انجام ندهد و لی دستور اطاعت ان را به ما بدهد
مثلا خودش به جنگ نرود ولی دستور دهد مومنان بروند

پس اختلاف بین تقلید از پیامبر با اطاعت از او با این مثالها کاملا روشن می شود

و اما درباره علما

ما موظف نیستیم از علما اطاعت کنیم ولی به شرط قبولی تقلید می توانیم تقلید کنیم

مثلا اگر علما بگویند به جنگ برو ما موظف به اطاعت نیستیم

واگر بخواهیم در این مورد تقلید کنیم خود عالم باید اول به جنگ برود تا ما بتوانیم
از رفتن او تقلید کنیم

خوب این فرق بین تقلید و اطاعت

تا به حال هیچ عالمی از کلمه اطاعت در قران تقلید را برداشت نکرده است وگرنه قبل از شما همه می گفتند
و دلیل قرانی بر تقلید می اوردند

شریعت عقلانی;505553 نوشت:
برای بار دوم خدمت شما عرض می کنم که بنده فقط خواستم اصل تقلید را جدای از اینکه از چه کسی باشد ثابت کنم که بر اساس مطالب قبلی و مطالب بالا در همین پست اثبات کردم

نخیر با توجه به مطالب بالا ثابت نکردید

شما ثابت کنید تقلید = اطاعت تا حرفتان ثابت شود
در حالی که من چندتایی از اختلاف بین تقلید و اطاعت را بیان کردم پس این دو کلمه به هیچ عنوان هم معنا نیستند

شریعت عقلانی;505553 نوشت:
اثباتی هم از شما مشاهده نشد غیر از اینکه فرمودید اطاعت با تقلید فرق دارد. این که نشد اثبات؟ بنده عرضم این است که در عمل تقلید همان اطاعت کردن است. شما می فرمایی نه ثابت کن.

کار من رد استدلال شما بود
استدلال شما بر مبنای این بود که تقلید یعنی اطاعت
و من نشان دادم این دو با هم فرق دارد

اطاعت از رسول و خدا کجا
تقلید از مجتهد کجا


این دو بسیار بسیار باهم متفاوت هستند
و ارتباط برقرار کردن شما بین این دو بسیار جالب بود :Moteajeb!:

موفق باشید

موضوع قفل شده است