جمع بندی علت دشمنی عمر و عائشه با مالک اشتر چه بود؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت دشمنی عمر و عائشه با مالک اشتر چه بود؟

با سلام

عبد الله ابن سلمه مي فرمايد: ما به همراه گروهي در مجلس عمر حاضر شديم در اين حال مالك اشتر با ما همراه بود عمر بن خطاب با دقت نظر،‌‌‌ بسوي او نگاه كرد بعد چهره ي خود را بر گردانيد وفرمود : {ويل لهذه الامة منك ومن ولدك ان للمو منين يوما عصيبا }از طرف تو و فرزندت براي اين امت واي و مصيبت است !!!!

أخبرنا أبو جعفر محمد بن جعفر بن علان الوراق أخبرنا محمد بن الحسين أبو الفتح الأزدي حدثني محمد بن جعفر بن أحمد المطيري قال حدثنا عبد الله بن أحمد الدورقي قال مضيت إلى بشار بن موسى الخفاف فحدثنا عن يزيد بن زريع عن شعبة عن عمرو بن مرة عن عبد الله بن سلمة قال دخلنا على عمر بن الخطاب في وفد مذحج ومعنا الأشتر فجعل ينظر إلى الأشتر ويصرف بصره عنه فقال ويل لهذه الأمة منك ومن ولدك إن للمؤمنين منك يوما عصيبا قال عبد الله فأتيت منزلنا فإذا فيه يحيى بن معين وخلف بن سالم فناداني يحيى بن معين يا عبد الله أين كنت قلت كنت في ذاك الجانب عند بشار بن موسى فقال يحيى وإيش حدثكم قلت حدثنا عن يزيد بن زريع عن شعبة عن عمرو بن مرة عن عبد الله بن سلمة وذكرت له الحديث فقال يحيى ما له فعل الله به وفعل والله ما حدث بهذا يزيد بن زريع قط ولاسمعه شعبة من عمرو بن مرة فقال له خلف بن سالم يا أبا زكريا فإيش الحجة عندك قال سرقوه من حديث الهيثم بن عدي عن بن عمرو بن مرة عن أبيه قلت قد رواه العباس بن أبي طالب البصري نزيل مصر أيضا عن يزيد بن زريع نحو رواية بشار. (تاریخ بغداد)

همچنین از عائشه نقل شده:

عائشه از عمار پرسيد اين همراه شما كيست؟ جناب عمار فرمودند: مالك اشتر، عائشه گفت اين همان اشتر است كه ميخواست فرزند خواهرم (ابن زبير) رابكشد؟ اشتر فورا گفت بله قسم به خدا چنان ضربه اي به سرش زدم كه بفكر خود سرش راقطع كردم اما ديدم كه عمامه اش افتاده است .
عائشه گفت:قسم بخدا اگر او را از بين مي بردي يقينا به جهنم داخل ميشدي .
بعد متوجه به عمار tشده فرمودند: اي عمار شما را بخدا سوگند مي دهم آيا شما اين را از پيامبر نشنيده ايد كه فرموده اند {لا يحل دم امرئ مسلم الا باحدي ثلاث ،رجل كفر بعد اسلامه او زنا بعد احصان او قتل نفسا بغير نفس فيقتل } ريختن خون هيچ مسلماني جائز نيست مگر سه شخص اول كسي كه بعد از اسلام كفر را اختيار كرد دوم كسي كه بعد از احصان گرفتار زنا شود سوم كسي كه ديگري را بدون قصاص به قتل برساند. جناب عمار فرمودند: اللهم نعم . حتما همين طور است.

أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي أنا أبو القاسم بن البسري وأحمد بن محمد بن إبراهيم القصاري وأحمد ومحمد ابنا علي بن ابي عثمان وعلي بن محمد بن محمد الأنباري قالوا أنا أبو محمد بن مهدي أنا محمد بن أحمد بن يعقوب بن شيبة حدثني جدي يعقوب نا محمد بن سعيد بن الأصبهاني نا أبو الأحوص عن أبي إسحاق عن عمرو بن غالب قال دخل عمار بن ياسر والأشتر على عائشة بالبصرة فقال السلام عليك يا أمه فقالت لست لك بام قال بلى وإن كرهت قالت من هذا معك قال الأشتر فقالت أنت الذي أردت قتل فلان قال إني والله لقد حرصت على قتله أو قال إني والله وحرض على قتلي فقالت أم والله لو قتلته ما أفلحت بعده أبدا وأما أنت يا عمار فقد علمت ما قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه لا يقتل رجل فقتل به أو رجل زنا بعدما أحصن فيرجم أو رجل ارتد بعد إيمانه فيقتل. (تاریخ دمشق)

حدثنا علي بن محمد، عن سعيد بن عبد الله الأنصاري، عن أبيه، عن سعيد بن عبد الرحمن بن حسان، عن النعمان بن بشير رضي الله عنه قال: دخلتُ عَلَى عائشة رضي اللّه عنها و عِنْدَها قَوْم منَ المهاجرين يَذْكُرُونَ عثمان رضي الله عنه أوَلَ ما حُصِرَ فقالت: أنا أمُكُم، تُرِيدُونَ أمْراً إن عُمِلَ به رَأيْتُم ما تكرَهُون، فَنَظَرَتْ إليَ عائشة رضي الله عنها فقالت: نعمان؟ قلتُ: نعم. قالت: تُعْلِمُني بك أي عَدوَ الله، والله لوَدِدْتُ أن قريشاً ردتك تَكرهاً إضْرِبُوه. قال: فَضَرَبُوني. فقلتُ: لا جَرَمَ، واللّه لا آتي هذا المكان أبداً. (تاریخ مدینه)

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

خیر البریه;986104 نوشت:
عبد الله ابن سلمه مي فرمايد: ما به همراه گروهي در مجلس عمر حاضر شديم در اين حال مالك اشتر با ما همراه بود عمر بن خطاب با دقت نظر،‌‌‌ بسوي او نگاه كرد بعد چهره ي خود را بر گردانيد وفرمود : {ويل لهذه الامة منك ومن ولدك ان للمو منين يوما عصيبا }از طرف تو و فرزندت براي اين امت واي و مصيبت است !!!!

أخبرنا أبو جعفر محمد بن جعفر بن علان الوراق أخبرنا محمد بن الحسين أبو الفتح الأزدي حدثني محمد بن جعفر بن أحمد المطيري قال حدثنا عبد الله بن أحمد الدورقي قال مضيت إلى بشار بن موسى الخفاف فحدثنا عن يزيد بن زريع عن شعبة عن عمرو بن مرة عن عبد الله بن سلمة قال دخلنا على عمر بن الخطاب في وفد مذحج ومعنا الأشتر فجعل ينظر إلى الأشتر ويصرف بصره عنه فقال ويل لهذه الأمة منك ومن ولدك إن للمؤمنين منك يوما عصيبا قال عبد الله فأتيت منزلنا فإذا فيه يحيى بن معين وخلف بن سالم فناداني يحيى بن معين يا عبد الله أين كنت قلت كنت في ذاك الجانب عند بشار بن موسى فقال يحيى وإيش حدثكم قلت حدثنا عن يزيد بن زريع عن شعبة عن عمرو بن مرة عن عبد الله بن سلمة وذكرت له الحديث فقال يحيى ما له فعل الله به وفعل والله ما حدث بهذا يزيد بن زريع قط ولاسمعه شعبة من عمرو بن مرة فقال له خلف بن سالم يا أبا زكريا فإيش الحجة عندك قال سرقوه من حديث الهيثم بن عدي عن بن عمرو بن مرة عن أبيه قلت قد رواه العباس بن أبي طالب البصري نزيل مصر أيضا عن يزيد بن زريع نحو رواية بشار. (تاریخ بغداد)


سلام علیکم
انشاءالله خداوند نماز و روزه شما را قبول کرده باشد.
قبل از این که به سوال شما پاسخ دهم خواهش می کنم به این سوال بنده پاسخ دهید
عمر علم غیب داشته است؟؟!!!

در مورد عمر بن خطاب، منتظر پاسخ شما هستم
در مورد دشمنی عایشه با مالک اشتر هم مشخص است. هنگامیکه عایشه با امام و سرورِ مالک اشتر یعنی حضرت علی (علیه السلام) دشمنی می کند و جنگ جمل را به راه می اندازد.(1) وقتی به حضرت خدیجه سلام الله علیها حتی پس از رحلت ایشان، حسادت می کند.(2) وقتی در شهادت حضرت علی علیه السلام اظهار سجده شکر کرده و اظهار خوشحالی می کند.(3) وقتی مانع دفن امام حسن مجتبی(علیه السلام) در کنار مرقد مطهر پیامبر(صلی الله علیه وآله) می شود.(4)
کینه‌ی او نسبت به حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت تا بدان جا بود که در عزای بنی هاشم در شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) شرکت نکرد(5).
و حتی برخی گفته اند که شادی نیز کرد(6)
او به ابن عباس گفت هیچ شهری برای من مبغوض تر از شهری نیست که بنی هاشم در آن باشند.(7)
دشمنی او با حضرت علی (علیه السلام) باعث شده بود که حتی گاه از بردن نام حضرت علی (علیه السلام) اکراه داشته باشد. او در نقل خبر آمدن پیامبر (صلی الله علیه واله) در روزهای آخر حیات می گفت: دو نفر زیر بازوی پیامبر (صلی الله علیه و آله)را گرفته بودند، قثم بن عباس و شخص دیگری. روای وی گوید مقصودش حضرت علی (علیه السلام) بود(8)

منابع:
1.یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا، ج۲، ص۱۸۰-۱۸۱
2.مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی،‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی ج ۴، ص۱۸۸۹
3.مقاتل الطالبيين ج1 ص55 لما أن جاء عائشة قتل علي عليه السلام سجدت.
4.یعقوبی، پیشین، ج۲، ص۲۲۵؛
5.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالحیاء الکتب العربیه، 1387ش، ج9،ص198
6.همان.
7.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انصاریان، قم، 1387ش، ص83 به نقل از الفتوح، ج3، ص337؛ نثر الدر، ج4، 21
8.همان، به نقل از مسنداحمد، ج6، صص34-38

عایشه سپس از نام قاتل حضرت علی پرسید و پس از آنکه متوجه شد ابن ملجم او را به شهادت رسانده در مدح ابن ملجم اشعاری بدین مضمون خواند. "او (علی) اگر چه در موقع مرگ از ما دور بود ولی زنده باد جوانی که مژده مرگ او را به ما داد و مسررمان ساخت. " گفتار عایشه به گوش زینب دختر ام سلمه رسید بر عایشه اعتراض کرد و گفت: آیا درباره علی این چنین سخن می‌گوئی و خبر کشتن او را برای خود وسیله سرور می‌دانی؟ عایشه به عنوان عذر خواهی گفت: من دیگر فراموش کار شده ام هروقت مطلبی را فراموش کردم تذکر دهید.
بنا به نقل ابوالفرج پس از این گفتگو عایشه در پاسخ زینب شعری بدین مضمون خواند:
در میان ما نیز معمول بود که دوستان را با القاب و اوصاف فراوان تعریف و تمجید می‌نمودیم، در مدح آنان قصائد و اشعار می‌سرودیم. ولی آن دوران گذشت و آن زمان سپری شد و دیگر مدح و تعریف تو درباره آنان به صدای مگس می‌ماند که کوچکترین اثر و سودی ندارد.(1)
عایشه اسم غلامش را عبدالرحمن گذاشت و علت آن را علاقه به ابن ملجم مرادی عنوان کرد.(2)

طبیعی است باشخصی همانند مالک اشتر که خود را وقف امام علی(علیه السلام) کرده است دشمنی کند.

منابع:
1.مقاتل الطالبيين ج1 ص55
2. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الجمل، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص27

پرسش:
علت دشمنی عمر و عائشه با مالک اشتر چه بود؟

پاسخ:

با توجه به روحیه اهل بیت دوستی مالک اشتر و گرایش به خاندان عصمت و طهارت، بدیهی است کسانی که در جبهه مقابل قرار داشتند رابطه خوبی با ایشان نداشته باشند.
اگر چه بین این دو نفر و مالک اشتر گزارش خاصی دیده نمی شود اما هنگامیکه این دو با امام و سرورِ مالک اشتر یعنی حضرت علی (علیه السلام) دشمنی می کند بدیهی است با شخصی مثل مالک نیز دشمن باشند. عایشه جنگ جمل را به راه می اندازد.(1) در جمل مالک اشتر یکی از فرماندهان حضرت علی (علیه السلام) است و این می تواند به دلیل محکمی بر دشمنی وی باشد. وقتی به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) حتی پس از رحلت ایشان، حسادت می کند.(2) وقتی در شهادت حضرت علی (علیه السلام )اظهار سجده شکر کرده و اظهار خوشحالی می کند.(3) وقتی مانع دفن امام حسن مجتبی(علیه السلام) در کنار مرقد مطهر پیامبر(صلی الله علیه وآله) می شود.(4)
کینه‌ی او نسبت به حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت تا بدان جا بود که در عزای بنی هاشم در شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) شرکت نکرد(5) و حتی برخی گفته اند که شادی نیز کرد(6)
او به ابن عباس گفت هیچ شهری برای من مبغوض تر از شهری نیست که بنی هاشم در آن باشند.(7)
دشمنی او با حضرت علی (علیه السلام) باعث شده بود که حتی گاه از بردن نام حضرت علی (علیه السلام) اکراه داشته باشد. او در نقل خبر آمدن پیامبر (صلی الله علیه واله) در روزهای آخر حیات می گفت: دو نفر زیر بازوی پیامبر (صلی الله علیه و آله)را گرفته بودند، قثم بن عباس و شخص دیگری. روای وی گوید مقصودش حضرت علی (علیه السلام) بود(8)
عایشه سپس از نام قاتل حضرت علی پرسید و پس از آنکه متوجه شد ابن ملجم او را به شهادت رسانده در مدح ابن ملجم اشعاری بدین مضمون خواند. "او (علی) اگر چه در موقع مرگ از ما دور بود ولی زنده باد جوانی که مژده مرگ او را به ما داد و مسررمان ساخت. " گفتار عایشه به گوش زینب دختر ام سلمه رسید بر عایشه اعتراض کرد و گفت: آیا درباره علی این چنین سخن می‌گوئی و خبر کشتن او را برای خود وسیله سرور می‌دانی؟ عایشه به عنوان عذر خواهی گفت: من دیگر فراموش کار شده ام هروقت مطلبی را فراموش کردم تذکر دهید.
بنا به نقل ابوالفرج پس از این گفتگو عایشه در پاسخ زینب شعری بدین مضمون خواند:
در میان ما نیز معمول بود که دوستان را با القاب و اوصاف فراوان تعریف و تمجید می‌نمودیم، در مدح آنان قصائد و اشعار می‌سرودیم. ولی آن دوران گذشت و آن زمان سپری شد و دیگر مدح و تعریف تو درباره آنان به صدای مگس می‌ماند که کوچکترین اثر و سودی ندارد.(9)
عایشه اسم غلامش را عبدالرحمن گذاشت و علت آن را علاقه به ابن ملجم مرادی عنوان کرد.(10)

منابع:

1.یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا، ج۲، ص۱۸۰-۱۸۱
2.مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی،‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی ج ۴، ص۱۸۸۹
3.ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق: السید أحمد صقر،‌ بیروت، دار المعرفة، ج1 ص55 لما أن جاء عائشة قتل علي عليه السلام سجدت.
4.یعقوبی، پیشین، ج۲، ص۲۲۵؛
5.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالحیاء الکتب العربیه، 1387ش، ج9،ص198
6.همان.
7.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انصاریان، قم، 1387ش، ص83 به نقل از الفتوح، ج3، ص337؛ نثر الدر، ج4، 21
8.همان، به نقل از مسنداحمد، ج6، صص34-38
9.مقاتل الطالبيين، پیشین، ج1 ص55
10. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الجمل، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص27

موضوع قفل شده است