جمع بندی شناخت قرآن

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شناخت قرآن

سلام دو سوال دارم:

1. قرآن از دیدگاه معصومین علیهم السلام چگونه تعریف شده؟ تعریف قرآن چیست؟ (آیا همه ی وحی به پیامبر است؟ چیست؟)

2. فرقی که درین باب بوجود اومد و بر چه عقیده ای بودن و اصطلاحات معروفشو بطور چکیده بیان فرمائید: (مثل قدیم یا حدیث بودن و لفظی و...)

با نام الله



کارشناس بحث: استاد هادی

dfffd;445969 نوشت:
سلام دو سوال دارم:

1. قرآن از دیدگاه معصومین علیهم السلام چگونه تعریف شده؟ تعریف قرآن چیست؟ (آیا همه ی وحی به پیامبر است؟ چیست؟)

با سلام و عرض ادب

قرآن کتاب مقدس و آسمانی اسلام است که از طرف خداوند توسط فرشته وحی حضرت جبرئیل علیه السلام بر آخرین پیامبر، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است، اما اینکه حقیقت قرآن چیست؛ حقیقت قرآن تنها بر اهلش آشکار است و ما چیزی از حقیقت قران نمی دانیم همین قدر می دانیم که قرآن، مرتبه ای از كلام، بلكه علم الهی است و مقام حقیقی آن بسی بالاتر از آن است كه به صورت الفاظ درآید. ولی خداوند متعال آن را چندان تنزل داد تا به صورت الفاظ در اختیار انسان قرار بگیرد.
امیر المومنین علی علیه السلام فرمود: «القرآن بحر لا یدرک قعره» قرآن دریایی است بس با عظمت که عمق آن دست نیافتنی است.
قرآن همه ی وحی به پیامبر نیست؛ چون گاهی به پیامبر وحی می شد اما جزو قران نبود مانند احادیث قدسی که پیامبر از قول خداوند سبحان نقل کرده و می فرماید «قال الله تعالی ...» احادیث قدسی سخن خداوند بوده و وحی الهی هستند اما قرآن نیستند بدین معنی که با تحدی بیان نشدند و اعجاز ندارند .

dfffd;445969 نوشت:
سلام دو سوال دارم:

2. فرقی که درین باب بوجود اومد و بر چه عقیده ای بودن و اصطلاحات معروفشو بطور چکیده بیان فرمائید: (مثل قدیم یا حدیث بودن و لفظی و...)

مابین متفکران مسلمان در رابطه با الفاظ و معانی قرآن کریم 4 دیدگاه وجود دارد:
الف: معانی قرآن از جانب خداست، ولی الفاظ را رسول الله به زبان عربی انشاء کرده است.
ب: معانی قرآن از جانب خداست، ولی الفاظ و عبارات آن را جبرئیل علیه السلام انتخاب و تنظیم کرده است.
ج: معانی و الفاظ قرآن را پیامبر(صل الله علیه و آله) انشاء کرده است
د: معانی و الفاظ قرآن، عیناً از سوی خدا نازل شده است..
عمده دانشمندان مسلمان برآن‌اند که معانی و الفاظ قرآن از سوی خداست و پیامبراکرم(ص) و فرشته وحی حضرت جبرئیل، تنها مبلّغ (رساننده) وحی الهی بوده‌ است، وهیچ دخالتی در تکوین محتوای وحی الهی نداشته‌است، این دیدگاه به دلیل برخورداری از پشتوانه‌های متقن قرآنی و روایی در باور غالب اندیشمندان مسلمان در حد ضروری دین جای گرفته است.( محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 274)
مورد دیگری که اندیشمندان مسلمان در رابطه با آن اختلاف نظر دارند حادث یا قدیم بودن قرآن کریم است؛ عده ای بر این عقیده اند که قران حادث است و عده دیگر قرآن را قدیم می دانند:
شیعه بر این عقیده است که اگر منظور از کلام خدا، معانی قرآن است، «قدیم» است یعنى همیشه در علم خدا بوده است. و اگر منظور، این الفاظ و این کلمات است که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، حادث است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

حضرت علامه طباطبائی (قدس سره) در خصوص حدوث و قدم قرآن در ذیل آیه « ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ ...»(انبیا آیه 2و3)مطالبی بیان فرموده اند.

لینک های زیر نیز پیشنهاد می شود:

http://www.porsemanequran.com/node/22929

http://www.askdin.com/thread175.html

هادی;446648 نوشت:
مورد دیگری که اندیشمندان مسلمان در رابطه با آن اختلاف نظر دارند حادث یا قدیم بودن قرآن کریم است؛ عده ای بر این عقیده اند که قران حادث است و عده دیگر قرآن را قدیم می دانند:
شیعه بر این عقیده است که اگر منظور از کلام خدا، معانی قرآن است، «قدیم» است یعنى همیشه در علم خدا بوده است. و اگر منظور، این الفاظ و این کلمات است که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، حادث است.

تشکر فراوان. میشود درمورد قدیم و حادث از نظر شیعه و سنی بیشتر بگویید و تعریفی کنید؟

و اینکه فرقی که در رابطه با قرآن بوجود آمده مثل لفظیه و ... و آن فرقی که برخی مواقع منجز به کفر شدند چه هستند؟

با سلام و عرض ادب

براساس آنچه از نوشته هاي مورّخان برمي آيد، معتزله معتقد به حدوث و خلق قرآن بوده است. قاضي عبدالجبّار معتزلي در اين باره مي گويد:
«عقيده ما در مسأله اين است كه قرآن كلام وحي خداوند و مخلوق و مُحْدَث است. خداوند آن را به عنوان نشانه و علامت بر نبوّت، بر پيامبر خودش نازل كرده است.... قرآن آن چيزي است كه امروز ما مي شنويم و تلاوت مي كنيم؛ از جهت خداوند محدث نيست اما حقيقتاً به او اضافه مي شود. همان گونه كه آنچه امروز از قصائد امري ء القيس مي خوانيم، حقيقتاً به او منتسب مي شود، اگرچه امري ء القيس الآن مُحْدِث آن نيست.»( شرح الاصول الخمسه، قاضي عبدالجبّار، ص 528)
اشاعره و حنابله در مقابل، معتقدند كلام خداوند، مخلوق نيست. احمد بن حنبل در اين باره مي گويد
«قرآن، كلام خدا، مخلوق نيست. لذا كسي كه پنداشته است قرآن مخلوق است، جهنّمي و كافر محسوب مي شود. كسي كه گمان كرده قرآن كلام خداست و توقّف كرده و نگفته است قرآن مخلوق است يا غير مخلوق، او از اوّلي پست تر است. و كسي كه گمان كرده تلفّظ و تلاوت ما از قرآن مخلوق است و در عين حال قرآن كلام خداست، جهنّمي است. و كسي كه همه اين گروه ها را تكفير نكند، مانند آنان است.»( السنّة، احمد بن حنبل، ص 49)
حکمای اسلامی (شیعه) ، گفته اند: کلام خدا بر دو گونه است: کلام لفظی که همان الفاظ قرآن باشد ؛ و کلام فعلی یا کلمات وجودی که وجود مخلوقات هستند. حکما هر دوی اینها را حادث و مخلوق و معلول خدا می دانند و منشاء آنها را اراده و علم خدا می دانند. لذا اراده و علم خدا قدیم ولی مخلوقات او و کلمات قرآن که ظهور علم و اراده هستند ، حادث می باشند.
کلمات لفظی خدا (قرآن) هم حادث ذاتی است هم حادث زمانی. امّا حقیقت نوری قرآن کریم ، که از سنخ الفاظ نیست ، حادث ذاتی و قدیم زمانی (فرا زمانی) می باشد. و منشاء و علّت پیدایش کلمات الهی علم و اراده ی خداست که عین ذات خدا می باشند. لذا یک قدیم ذاتی بیش نیست و آن هم ذات خداست.
امام صادق عليه السلام در این رابطه تصريح مي فرمايند: «قرآن حادث است و در ازل با خداوند نبوده است». و امام هادي عليه السلام مي فرمايد: «چيزي غير از خدا خالق نيست و ما سواي او مخلوقند».

نكته اي که بایستی بدان اشاره کنیم این هست که اهل بيت عليهم السلام بحث از قدم و حدوث قرآن را بدعت، لغو و بي فايده دانسته اند و شيعيان خود را از ورود در آن نهي مي كرده اند:
علاّمه طباطبايي با ارائه بحث دقيق و عميقي، دليل اين مطلب را بيان مي دارد. ايشان در ذيل آيه «ما يأتيهم من ذكر من ربّهم محدث الا استمعوه و هم يلعبون»( انبياء / 2) با تحليل حقيقت كلام به اين نتيجه مي رسد كه: «كلام از آن جهت كه كلام است، امري اعتباري و قراردادي است كه جز در ظرف اعتبار واقعيتي ندارد. آنچه در خارج تحقّق مي يابد، افراد حقيقي و از جنس صوتند، كه به اعتبار، علامت و نشانه براي امري قرار گرفته اند. اصوات از حيث اينكه نشانه براي چيزي هستند حقيقتاً وجود ندارند و اگر كلام را موجود مي دانيم، بالمجاز والعنايه است.»( الميزان، علاّمه طباطبايي، ج 14)
«از اينجا معلوم مي شود كلام (امر اعتباري) به حدوث و بقاء متّصف نمي شود... چون حدوث از شئون حقايق خارجي است و امور اعتباري تحقّق خارجي ندارند. (لذا قواعد امور حقيقي را نيز ندارند.) و همچنين كلام به قدم... متّصف نمي شود، چون قدم مانند حدوث از شئون امور حقيقي است، نه اعتباري»
علاّمه با توجّه به تحليل فوق مي گويد:
«در مسأله خلق و قدم قرآن، مراد از قرآن چند چيز مي تواند باشد:
. مراد آيات خواندني باشد كه مانند ساير كلمات بر معنايي دلالت مي كنند.1
. منظور معارفي باشد حقيقي كه در علم خدا جاي دارد.2
. مقصود از قرآن، حروف و اصوات باشد.3
آنچه اعتباري است، قرآن به معناي اوّل است. در اين صورت طرح بحث قدم و حدوث بي معني و بي فايده است. در معناي دوم نيز بحث قدم و حدوث جايي ندارد، چون در اين صورت قرآن مانند بقيه چيزها كه در علم خدا جاي دارند، از حيث اينكه علم خدايند، قديمند و قديم بودن اختصاص به قرآن ندارد. لذا طرح بحث به شكل اختصاصي، بي معني و لغو ندارد. اما اگر معناي سوم مراد باشد، حدوث قرآن در اين فرض بالوجدان ثابت است و جاي بحث ندارد. لذا بازهم طرح بحث، باطل و بيهوده خواهد بود.»( الميزان، علاّمه طباطبايي، ج 14)

سعد خفاف گويد:
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اى سعد قرآن را بياموزيد زيرا قرآن در بهترين صورتها كه مردم ديده ‏اند روز قيامت بيايد
و مردم در يك صد و بيست هزار صف هستند، كه هشتاد هزار آن صفها از امت محمد است،
و چهل هزار صف از امتهاى ديگر، پس بصورت مردى در برابر صف مسلمانان درآيد و آنها بوى نظر كنند و گويند: معبودى جز خداى بردبار و كريم نيست، همانا اين مردى از مسلمانان است كه بسيما و صفت او را بشناسيم جز اينكه او در باره قرآن كوشاتر از ما بوده، و از اين رو درخشندگى و زيبائى و روشنى بيشترى باو داده شده كه بما داده نشده،
سپس از آنها بگذرد تا در برابر صف شهيدان قرار گيرد، شهداء بر او نظر كنند و گويند: معبودى جز خداى پروردگار مهربان نيست، اين مرد از شهيدان است كه ما او را بسيما و صفت بشناسيم جز اينكه او از شهيدان در دريا است و از اينجا باو زيبائى و برترى داده‏اند و بما نداده‏اند؛
فرمود: پس بگذرد تا بصورت شهيدى در برابر صف شهيدان‏ دريا رسد؛ پس آنان باو نگاه كنند و شگفت آنها بسيار گردد و گويند: اين از شهيدان در دريا است كه ما او را بعلامت و صفت بشناسيم جز اينكه آن جزيره كه اين (مرد) در آن شهيد شده هولناكتر از جزيره‏اى كه ما در آن گرفتار شديم بوده و روى اين جهت است كه باو درخشندگى و زيبائى و روشنى بيشترى از ما داده‏اند،
پس از آنان نيز بگذرد تا بصف پيمبران و مرسلين رسد در صورت يك پيمبر مرسل، پس پيمبران و مرسلين باو نگاه كنند و تعجبشان از ديدن او بسيار گردد و گويند: معبودى جز خداى بردبار كريم نيست براستى اين پيمبر مرسلى است كه ما او را بنشانى و وصفش بشناسيم جز اينكه باو برترى بسيارى داده شده.

فرمود: پس همگى گرد آيند و خدمت رسول خدا آيند و از او پرسند و گويند: اى محمد اين كيست بآنها فرمايد: آيا او را نمى‏شناسيد؟ گويند: ما او را نشناسيم (جز اينكه معلوم است كه) او از آنهائيست كه خدا بر او خشم نكرده، پس رسول خدا (ص) فرمايد: اين حجت خدا است بر خلقش پس سلام كند و بگذرد تا بصف فرشتگان رسد بصورت فرشته‏اى، پس فرشتگان باو نظر افكنند و سخت در شگفت روند و چون برترى او را ببينند بر آنها گران آيد و گويند: پروردگارا ما متعالى و مقدس است اين بنده‏ايست از فرشتگان كه او را بنشانى و وصفش بشناسيم جز اينكه او از نظر مقام و مرتبه نزديكترين فرشتگان است نزد خداى عز و جل، و از اين نظر نور و جمالى دارد كه ما نداريم،
پس بگذرد تا بدرگاه رب العزة تبارك و تعالى رسد و پاى عرش بسجده در افتد، خداى تعالى او را ندا كند: اى حجت من در زمين و اى سخن راست و گويايم سربردار و بخواه تا بتو داده شود، و شفاعت كن تا شفاعتت پذيرفته شود،
پس سربردارد و خداى تبارك و تعالى باو فرمايد: بندگان مرا (نسبت بخود) چگونه ديدى؟
عرض كند: بار پروردگارا برخى از ايشان مرا نگهدارى كرد و محفوظ داشت و چيزى از مرا ضايع نكرد، و برخى از ايشان مرا ضايع كرد و حق مرا (بر خود) سبك شمرد و مرا تكذيب كرد با اينكه من حجت تو بر تمامى بندگانت بودم؟
پس خداى تبارك و تعالى فرمايد: بعزت و جلال خودم و مكانت والايم سوگند امروز بهترين ثواب را بتو دهم و دردناكترين كيفر را بخاطر تو بكنم.

فرمود: پس قرآن در صورت ديگرى برگردد،
(سعد خفاف) گويد: من عرضكردم: در چه صورتى بازگردد اى ابا جعفر؟
فرمود: در صورت مردى رنگ پريده و متغير كه اهل محشر او را ببينند، پس بيايد نزد مردى از شيعيان ما كه او را مى‏شناخته و بدان با مخالفين بحث ميكرده، و در برابرش بايستد و باو بگويد: مرا نمى‏شناسى؟
آن مرد باو نگاه كند و گويد: اى بنده خدا من تو را نشناسم پس بدان صورت كه در خلقت اوليه بوده است بازگردد و گويد: مرا نشناسى؟
گويد: چرا، پس قرآن گويد: منم كه تو را بشب بيدارى كشيدم و در زندگيت تو را بتعب افكندم، در باره من ناهنجار شنيدى و رانده در گفتار شدى، آگاه باش كه همانا هر تاجرى سود خود را دريافت كند و من امروز پشتيبان و پشت سرت هستم فرمود:

پس او را بسوى پروردگار تبارك و تعالى برد، و گويد: پروردگارا پروردگارا بنده تو است و تو باو داناترى كه رنجكش در باره من بود، و مواظب بر من بود، بخاطر من (با دشمنانم) دشمنى ميكرد، و دوستى و خشمش در باره من بود، پس خداى عز و جل فرمايد: بنده‏ام را وارد بهشتم كنيد و از جامه‏هاى بهشتى باو بپوشانيد، و تاج بر سرش نهيد و چون با او چنين كنند او را بقرآن نشان دهند و گويند: آيا بآنچه در باره دوستت رفتار شد خشنودى شدى؟ گويد: بار پروردگارا من اين را كم شمرم خير را در باره‏اش افزون كن خداوند فرمايد: بعزت و جلال و ارتفاع مقامم سوگند امروز باو و هر كه در پايه اوست پنج چيز و افزون كنم، آگاه باش كه ايشان جوانانى باشند كه پير نشوند، و تندرستانى باشند كه بيمار نگردند، و توانگرانى باشند كه نادار نشوند، و خورسندانى باشند كه غمگين نشوند، و زنده‏هائى باشند كه نميرند،
سپس (امام باقر عليه السّلام) اين آيه را خواند: «نچشند در آن مرگ را جز همان مرج نخستين» (سوره دخان آيه 56).
(سعد) گويد: عرضكردم: فدايت گردم اى ابا جعفر آيا قرآن نيز سخن گويد؟

حضرت لبخندى زد و فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ساده دل ما را كه اهل تسليم هستند (و بسخنان ما گردن نهند)
سپس فرمود: آرى اى سعد نماز هم سخن گويد و صورتى و خلقنى دارد، فرمان ميدهد، قدغن كند،
سعد گويد: از اين سخن رنگ من گشت و گفتم: اين (ديگر) چيزى است كه من نميتوانم ميان مردم بگويم؟
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: آيا مردم جز همان شيعيان ما هستند پس هر كه نماز را نشناسد حق ما را منكر شده
سپس فرمود: اى سعد من كلام قرآن را (هم اكنون) بگوش تو برسانم؟

سعد گويد: عرضكردم: بلى رحمت خدا بر شما باد،
فرمود: «همانا نماز باز ميدارد از فحشاء (ناشايست) و منكر (ناپسند) و هر آينه ذكر (ياد) خدا بزرگتر است» (سوره عنكبوت آيه 45) پس نهى (كه همان باز داشتن ميباشد) سخن است و فحشاء و منكر مردانى هستند، و مائيم ذكر خدا و ما بزرگتريم.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 596

جمع بندی
موضوع: شناخت قرآن

پرسش:

قرآن از دیدگاه معصومین علیهم السلام چگونه تعریف شده؟ تعریف قرآن چیست؟ آیا همه، وحی به پیامبر است؟ چه فِرَقی در این باب بوجود آمد و بر چه عقیده ای بودند ؟

پاسخ:
در تعریف قران گفته شده: « قرآن، کتاب مقدس و آسمانی اسلام است که از طرف خداوند توسط فرشته وحی حضرت جبرئیل علیه السلام بر آخرین پیامبر، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است» حقیقت قرآن تنها بر اهلش آشکار است؛ ما از حقیقت قران همین قدر می دانیم که مرتبه ای از كلام، بلكه علم الهی است و مقام حقیقی آن بسی بالاتر از آن است كه به صورت الفاظ درآید. ولی خداوند متعال آن را چندان تنزل داد تا به صورت الفاظ در اختیار انسان قرار بگیرد.
امیر المومنین علی علیه السلام فرمود: «بحراً لا یدرک قعره» قرآن دریایی است بس با عظمت که عمق آن دست نیافتنی است. (1)
قرآن همه ی وحی به پیامبر نیست؛ چون گاهی به پیامبر وحی می شد اما جزو قران نبود مانند احادیث قدسی که پیامبر از قول خداوند سبحان نقل کرده و می فرماید «قال الله تعالی ...» احادیث قدسی سخن خداوند بوده و وحی الهی هستند اما قرآن نیستند بدین معنی که با تحدی بیان نشدند و اعجاز ندارند .
مابین متفکران مسلمان در رابطه با الفاظ و معانی قرآن کریم 4 دیدگاه وجود دارد:
الف: معانی قرآن از جانب خداست، ولی الفاظ را رسول الله به زبان عربی انشاء کرده است.
ب: معانی قرآن از جانب خداست، ولی الفاظ و عبارات آن را جبرئیل علیه السلام انتخاب و تنظیم کرده است.
ج: معانی و الفاظ قرآن را پیامبر(صل الله علیه و آله) انشاء کرده است
د: معانی و الفاظ قرآن، عیناً از سوی خدا نازل شده است..
عمده دانشمندان مسلمان برآن‌اند که معانی و الفاظ قرآن از سوی خداست و پیامبراکرم(ص) و فرشته وحی حضرت جبرئیل، تنها مبلّغ (رساننده) وحی الهی بوده‌ است، وهیچ دخالتی در تکوین محتوای وحی الهی نداشته‌است، این دیدگاه به دلیل برخورداری از پشتوانه‌های متقن قرآنی و روایی در باور غالب اندیشمندان مسلمان در حد ضروری دین جای گرفته است.(2)
مورد دیگری که اندیشمندان مسلمان در رابطه با آن اختلاف نظر دارند حادث یا قدیم بودن قرآن کریم است؛ عده ای بر این عقیده اند که قران حادث است و عده دیگر قرآن را قدیم می دانند:
شیعه بر این عقیده است که اگر منظور از کلام خدا، معانی قرآن باشد«قدیم» است یعنى همیشه در علم خدا بوده است. و اگر منظور، این الفاظ و این کلمات است که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، حادث است.
در ارتباط با معانی و الفاظ قرآن کرم فرقه های مختلف نظریات متفاوتی ارائه می دهند؛ برای مثال معتزله معتقد به حدوث و خلق قرآن بوده است(3) اشاعره و حنابله در مقابل، معتقدند كلام خداوند، مخلوق نيست (4)
حکمای اسلامی (شیعه) ، گفته اند: کلام خدا بر دو گونه است: کلام لفظی که همان الفاظ قرآن باشد ؛ و کلام فعلی یا کلمات وجودی که وجود مخلوقات هستند. حکما هر دوی اینها را حادث و مخلوق و معلول خدا می دانند و منشاء آنها را اراده و علم خدا می دانند. لذا اراده و علم خدا قدیم ولی مخلوقات او و کلمات قرآن که ظهور علم و اراده هستند ، حادث می باشند.
علاّمه طباطبایی در این رابطه می فرمایند:
در مسأله خلق و قدم قرآن، مراد از قرآن چند چيز مي تواند باشد:
1. مراد آيات خواندني باشد كه مانند ساير كلمات بر معنايي دلالت مي كنند.
2. منظور معارفي باشد حقيقي كه در علم خدا جاي دارد.
3. مقصود از قرآن، حروف و اصوات باشد.
آنچه اعتباري است، قرآن به معناي اوّل است. در اين صورت طرح بحث قدم و حدوث بي معني و بي فايده است. در معناي دوم نيز بحث قدم و حدوث جايي ندارد، چون در اين صورت قرآن مانند بقيه چيزها كه در علم خدا جاي دارند، از حيث اينكه علم خدايند، قديمند و قديم بودن اختصاص به قرآن ندارد. لذا طرح بحث به شكل اختصاصي، بي معني و لغو ندارد. اما اگر معناي سوم مراد باشد، حدوث قرآن در اين فرض بالوجدان ثابت است و جاي بحث ندارد. لذا بازهم طرح بحث، باطل و بيهوده خواهد بود.»(5)
کلمات لفظی خدا (قرآن) هم حادث ذاتی است هم حادث زمانی. امّا حقیقت نوری قرآن کریم ، که از سنخ الفاظ نیست ، حادث ذاتی و قدیم زمانی (فرا زمانی) می باشد. و منشاء و علّت پیدایش کلمات الهی علم و اراده ی خداست که عین ذات خدا می باشند. لذا یک قدیم ذاتی بیش نیست و آن هم ذات خداست.

..............................................................................................
1. نهج البلاغه خطبه 198
2. محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 274
3. شرح الاصول الخمسه، قاضي عبدالجبّار، ص 528
4. السنّة، احمد بن حنبل، ص 49
5. الميزان، علاّمه طباطبايي، ج 14

موضوع قفل شده است