آیا همه تسلیم اسلام اند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا همه تسلیم اسلام اند؟

بنام الله...سلام و عرض ادب....خواهشمندم برای حقیر بفرمایید این آیه قرآن با عظمت را تفسیر کنید
﴿ أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴾
آيا آنها غير از دین خدا مى‏طلبند؟! و تمام کسانى که در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار و از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. (آل عمران/83)



پس یعنی همه مسلونیم بخوایم نخوایم چطوری؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد میقات

nothing;444874 نوشت:
بنام الله...سلام و عرض ادب....خواهشمندم برای حقیر بفرمایید این آیه قرآن با عظمت را تفسیر کنید
﴿ أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴾
آيا آنها غير از دین خدا مى‏طلبند؟! و تمام کسانى که در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار و از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. (آل عمران/83)

پس یعنی همه مسلونیم بخوایم نخوایم چطوری؟

«أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»

آيا آنها غير از آيين خدا مى ‏طلبند؟! (آيين او همين اسلام است) و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏ شوند. (آل عمران، 83)

با سلام و درود

در برداشت تفسیری از این آیه، وجوهی ذکر شده:

1. برخی معنای اسلام و تسلیم بودن را معنای لغوی و عام آن گرفته اند، که شامل تکوین و تشریع می شود، لذا همه موجودات، چه به صورت اجباری و تکوینی، و چه به صورت اختیاری و تشریعی، مسلمان و تسلیم هستند.

2. برخی معنای تسلیم بودن را اختصاص به معنای تکوینی آن داده که همه موجودات تسلیم امر الهی هستند.

3. برخی معنای اسلام را اختصاص به معنای تشریعی و ادیان الهی دانسته اند، که برخی از روی اختیار و برخی به زور و از روی اجبار، تسلیم شده اند.

4. برخی معنای اسلام را اختصاص به دین اسلام داده که برخی با اختیار و برخی از روی اجبار اسلام می آورند.

لذا نمی توان گفت منظور آیه این است که همه در هر حال، به معنای خاص کلمه، مسلمان و پیرو دین اسلام ـ که کاملترین و آخرین دین الهی است ـ هستند.

در ادامه به برداشت های تفسیری مفسران، اشاره می شود.

[="Tahoma"]معنای عام تسلیم بودن

اسلام و تسلیم بودن، معنای وسیعی دارد و هر نوع تسلیم بودن حتی تسلیم بودن مخلوقات در برابر نظام تکوین و هستی را در بر می گیرد.

با این بیان، تمام موجودات در برابر فرمان الهی مسلمان و تسليمند، زيرا روح اسلام همان تسليم در برابر حق است، گروهى (مؤمنان) از روى اختيار (طَوْعاً) در برابر «قوانين تشريعى» تسليمند و گروهى بى ‏اختيار (كَرْهاً) در برابر «قوانين تكوينى».

بنا بر اين معنى آيه اين است كه كافران با اين كه از قبول اسلام در برابر بخشى از فرمان هاى خدا سرباز زده ‏اند ناچار به قبول بخش ديگر شده ‏اند.

لذا این آیه هم شامل موجودات عاقل مى‏ شود و هم غير عاقل. "طوعا" اشاره به موجودات عاقل و مؤمن است، و "كرها" اشاره به كافران و موجودات غير عاقل. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏2، ص 644)

[="Tahoma"]مراد، دین اسلام است

كلمه اسلم به قرينه جمله قبل، مراد همين دين اسلام است نه تسليم افعال الهى؛ و مراد از «مَنْ فِي السَّماواتِ» ملائكه، و مراد از «وَ الْأَرْضِ» مسلمين هستند نه جميع افراد بشر.

گرچه "من" در «مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» شامل جميع می شود ولی قطعا كسانى كه غير دين الهی را انتخاب کرده اند مانند فرق باطله، از این عموم خارج شده‏ اند.

و مراد از «أَسْلَمَ» مجرد اعتراف به وجود خداوند نیست بلکه معتقد بودن به جميع عقائد حقّه است. (ر.ک: أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏3، ص 271)

مسلمان افتخاری یا اجباری

"طوعا" مثل ملائكه و مؤمنى كه از روى مشاهده معجزات و اخلاق انبياء و ادلّه و براهين، با رغبت هر چه تمام ‏تر ايمان آوردند.

و "كرها" مثل كسانى كه از ترس جان و مال خود يا به طمع رياست يا منافع مادى ايمان آوردند. (ر.ک: أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏3، ص 271؛ تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج ‏2، ص 262؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏3، ص 151)

بیانی دیگر:

طوع و رغبت براى خصوص اهل آسمان ها است؛ ولى اهل زمين بعضى با توجه به ادله اى كه حقانيّت اسلام را اثبات مى ‏كرد و از روى اختيار اسلام آوردند، و برخى از آنان با زور شمشير و يا پس از مشاهده آن چه كه آن ها را وادار مى‏ كرد، به اسلام گرويدند، مانند، به حركت در آمدن كوه [طور] بالاى سر يهود بنى اسرائيل و يا هنگامى كه خود را به مرگ نزديک مى‏ ديدند، در اين حال بود كه گفتند: ما به خداى يگانه ايمان داريم. (تفسير جوامع الجامع، ج ‏1، ص 188)

[="Tahoma"]تسلیم بودن تکوینی

منظور از «اسلم» تسليم شدن تكوينى است، يعنى خداوند در زندگى نظاماتى معيّن كرده، مردم خواه بخواهند و خواه نخواهند به آن نظامات تسليم هستند، مثلا خدا اراده فرموده كه انسان ها با چشم ببينند و با گوش بشنوند و همه به اين اراده چه بخواهند و چه نخواهند تسليم هستند.

اکنون که همه به نظامات طبيعى و تكوينى خدا تسليم مى ‏باشند و راه فرارى از آن ندارند، چرا به شريعت و دين خدا كه پيامبران پيمان گرفته ‏اند تن در نمى‏ دهند؟! (تفسير أحسن الحديث، ج ‏2، ص 126)

نظر علامه طباطبایی(ره):

اين همان اسلامى است كه تمامى ساكنان زمين و آسمان ها را شامل مى‏ شود. لفظ "اسلم" صيغه ماضى است، كه ظهور دارد بر اين كه ساكنان زمين و آسمان در گذشته تسليم خدا بوده ‏اند، و اين تسليمى كه در سابق محقق شده تسليمى است تكوينى در برابر امر خدا، نه اسلام به معناى خضوع بندگى.

مؤيد و بلكه دليل بر اين معنا جمله "طَوْعاً وَ كَرْهاً" در آخر آيه است. (ترجمه الميزان، ج ‏3، ص 519)

[="Tahoma"]همه تسلیمند

موجودات آسمان ها و زمين، همگى تسليم خدايند. حتّى اگر در حال عادّى اين سرسپردگى را كتمان كنند، در حال احساس خطر به ناچار دل به او مى‏ سپارند.

مؤمنان با ميل و رغبت تسليم او هستند، ولى همگان در زمان احساس خطر يا مرگ يا مغلوب شدن در جنگ و يا درماندن در استدلال، تسليم او مى ‏شوند.

همه ذرّات عالم، از كوچک ‏ترين اتم تا بزرگ ترين كرات، همه تابع همان قانونى هستند كه خداوند بر آن ها حاكم كرده است و هر لحظه مى ‏تواند آن را تغيير دهد. (تفسير نور، ج ‏2، ص 101)

[="Tahoma"]روایت تفسیری

عن رفاعة بن موسى، قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً. قال: «إذا قام القائم (عليه السلام) لا تبقى أرض إلا نودی فيها بشهادة أن لا إله إلا الله، و أن محمدا رسول الله»

امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه فرمودند: زمانى كه قائم عليه السلام قيام كند، تمام سرزمين‏ ها شهادت «لا إله الا الله و محمد رسول الله» سر خواهند داد. (تفسير عيّاشى، ج 1، ص 183؛ البرهان فی تفسير القرآن، ج ‏1، ص 650)

nothing;444874 نوشت:
پس یعنی همه مسلونیم بخوایم نخوایم چطوری؟

سلام

خیر همه مسلمان نیستیم بلکه همه تسلیم هستیم یعنی زمانی که مرگ فرا میرسد و بسوی او بازگردانده میشویم دیگر اختیاری نداریم و بناچار تسلیم هستیم

رُبَمَا یوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِینَ
چه بسا کسانی که کافر شدند آرزو کنند که کاش مسلمان بودند

«الحجر/2»

قُلْ إِنَّمَا یوحَى إِلَی أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
بگو جز این نیست که به من وحی می‏شود که خدای شما خدایی یگانه است پس آیا مسلمان می‏شوید

«الأنبیاء/108»

مسلمان بودن از روی اختیار است نه از روی جبر

ولی آخه آیه یه جوری گفته انگار شامل این تفاسیری که گفته شد نمیشه و این تفاسیر تنها زیر مجموعه اصل کاریند...چون در آیه بصراحت و بوضوح خدا فرموده دین نه چیز دیگری...پشتشم منظورشم به کافره...که کافر هیچ بلکه تمام عوالم در آسمان و زمین همگی چه بخواهند چه نخواهند مسلمانند....من می گم شاید منظور خدا اینه: اسلام دین خداست...مسیحیت دین خداست(حالا تحریف شده بماند) یهود همینطور...و در پایان دین شیطان پرستان هم خدا آنها رو بسبب نافرمانی بر چنین دینی قرارشون داده که در جهالت شیطان غرق شوند...و حتی ستاره پرست و ...نیز در اصل در حال تحسین کار خالق هستند و خود بی خبرند ....پس بنظر من اینگونه همه خواه ناخواه در حال تسلیم اسلام اند در بیان این آیه.........یه نمونه دیگه در جایی دیگر در قرآن داریم که خدا فرموده همه خلقت حتی جماد و نبات هم ذکر خدا را می گویند ولی شما نمی فهمید.... در کل گفته دین...پس باید بپذیریم هرکه راه حق رفته که هیچ مسلمونه و هرکه ناحق رفته خدا گمراهش کرده با قدرت خودش هم با اسباب همچون شیطان و یارانش...

[="Tahoma"]

nothing;449249 نوشت:
ولی آخه آیه یه جوری گفته انگار شامل این تفاسیری که گفته شد نمیشه و این تفاسیر تنها زیر مجموعه اصل کاریند...چون در آیه بصراحت و بوضوح خدا فرموده دین نه چیز دیگری...پشتشم منظورشم به کافره...که کافر هیچ بلکه تمام عوالم در آسمان و زمین همگی چه بخواهند چه نخواهند مسلمانند....من می گم شاید منظور خدا اینه: اسلام دین خداست...مسیحیت دین خداست(حالا تحریف شده بماند) یهود همینطور...و در پایان دین شیطان پرستان هم خدا آنها رو بسبب نافرمانی بر چنین دینی قرارشون داده که در جهالت شیطان غرق شوند...و حتی ستاره پرست و ...نیز در اصل در حال تحسین کار خالق هستند و خود بی خبرند ....پس بنظر من اینگونه همه خواه ناخواه در حال تسلیم اسلام اند در بیان این آیه.........یه نمونه دیگه در جایی دیگر در قرآن داریم که خدا فرموده همه خلقت حتی جماد و نبات هم ذکر خدا را می گویند ولی شما نمی فهمید....

با سلام و درود

مخاطب این آیات، اهل کتاب (یهود و نصاری) در زمان صدر اسلام، و در مورد دین اسلام است که به عنوان دین الهی است. لذا این که می فرماید آیا غیر از دین الهی را طلب می کنند، منظور همین دین اسلام است.

به این شأن نزول توجه فرمایید:

ابن عباس می گويد مسيحيان و يهوديان در موضوع ابراهيم علیه السلام اختلاف كرده، داورى را نزد رسول اللّه صلی الله علیه وآله آوردند، و هر يک مدعى شدند كه به دين ابراهيم از ديگرى نزديک تر است. پیامبر فرمودند: هر دو گروه از دين ابراهيم بر كناريد.
آن ها خشمگين شده گفتند داوريت را نپسنديديم و دينت را نپذيريم. سپس آيه بالا نازل گرديد.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏2، ص 787؛ ترجمه اسباب نزول، ص 63)

مطلب دیگر این که ادیان الهی منشأ واحدی دارند ولی ادیان ساختگی و تحریف شده، هیچ اعتبار و ارزشی نداشته و باطل هستند؛ لذا نمی توان شیطان پرستی و امثال آن را به خداوند نسبت داد.

اما آیه ای که تسبیح همه موجودات را بیان می کند:

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً»؛ آسمان هاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آن ها هستند، همه تسبيح او مى ‏گويند و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى‏ گويد ولى شما تسبيح آن ها را نمى‏ فهميد او بردبار و آمرزنده است. (اسراء، 44)

در تفسير حقيقت اين حمد و تسبيح، مفسران اقوالی دارند که عمده نظرات آن ها چنین است:

1. همه ذرات موجودات اين جهان دارای يک نوع درک و شعورند، و در عالم خود تسبيح و حمد خدا مى‏ گويند، هر چند ما قادر نيستيم به نحوه درک و احساس آن ها پى بريم و زمزمه حمد و تسبيح آن ها را بشنويم.

آیات مشابه:
«بعضى از سنگ ها از ترس خدا از فراز كوه ‏ها به پائين مى ‏افتند» (بقره، 74)
«خداوند به آسمان و زمين فرمود از روى اطاعت يا كراهت به فرمان من آئيد، آنها گفتند ما از در اطاعت مى‏ آئيم» (فصلت، 11)
و ...

2. اين تسبيح و حمد، همان چيزى است كه ما آن را "زبان حال" مى ‏ناميم، حقيقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال.

عالم شگرف هستى با آن نظام عجيبش، با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خيره كننده ‏اش و با آن ريزه‏ كاري هاى حيرت ‏زا همگى "تسبيح و حمد" خدا مى ‏گويند.
مگر "تسبيح" جز به معنى پاک و منزه شمردن از عيوب مى ‏باشد؟ ساختمان و نظم اين عالم هستى مى‏گويد خالق آن از هر گونه نقص و عيبى مبرا است.
مگر "حمد" چيزى جز بيان صفات كمال مى ‏باشد؟ نظام جهان آفرينش از صفات كمال خدا، از علم بى پايان و قدرت بى انتها و حكمت وسيع و فراگير او سخن مى‏ گويد.

3. حمد و تسبيح عمومى موجودات در اين جا تركيبى از زبان "حال" و "قال" يا به تعبير ديگر "تسبيح تكوينى" و "تشريعى" است، چرا كه بسيارى از انسان ها و همه فرشتگان از روى درک و شعور حمد و ثناى او مى‏ گويند و همگى ذرات موجودات نيز با زبان‏ حالشان از عظمت و بزرگى خالق بحث مى ‏كنند. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏12، ص 135؛ ترجمه الميزان، ج ‏13، ص 149؛ أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏8، ص 260)

[="Tahoma"]

nothing;449249 نوشت:
...پس باید بپذیریم هرکه راه حق رفته که هیچ مسلمونه و هرکه ناحق رفته خدا گمراهش کرده با قدرت خودش هم با اسباب همچون شیطان و یارانش...

چند نکته:

1. مساله هدايت و ضلالت، مستند به خداوند سبحان است. او هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مى ‏كند.

2. سنت الهی بر این تعلق گرفته که كسانى را هدايت می نمايد كه بسوى او بازگشت كنند: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ»؛ هدايت مى‏ كند به سوى خود هر كه را كه به سوى او بازگشت نمايد.(رعد، 27)

و كسانى را گمراه می كند كه به آيات واضحه و روشن او كفر بورزند: «وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» كسانى را كه از اهل كفر و مكر، خداوند گمراهشان كرده باشد ديگر هدايت شدنى نيستند.(رعد، 33)

این بر اساس سنت الهی و نظام متقنى است كه دائما جريان داشته و هرگز خلل نمى ‏پذيرد. (ترجمه الميزان، ج‏11، ص 483)

3. هميشه اعمال و كردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد.

اگر انسان به دنبال عمل نيک باشد، نتيجه آن، روشن ‏بينى و توفيق و هدايت بيشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»؛ اگر پرهيزگارى پيشه كنيد خداوند حس تشخيص حق از باطل را در شما زنده مى ‏كند و به شما روشن ‏بينى عطا مى ‏فرمايد. (انفال، 29)

و اگر انسان به دنبال زشتيها برود، تاريكى و تيرگى قلبش افزون مى ‏گردد، و به سوى گناه بيشترى سوق داده مى‏ شود، و گاه تا سر حد انكار خداوند مى ‏رسند:

«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ»؛ عاقبت افرادى كه اعمال بد انجام مى ‏دهند به اين جا منتهى شد كه آيات خدا را تكذيب كردند و مورد استهزاء قرار دادند. (روم، 10)

و در آيه ديگر: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» هنگامى كه از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانيد.(صف، 5)

4. پس اگر خدا به كسانى توفيق هدايت مى ‏دهد و يا از كسانى توفيق را سلب مى ‏كند نتيجه مستقيم اعمال خود آنها است. (ر.ک: تفسير نمونه، ج‏1، ص 151؛ ترجمه الميزان، ج‏11، ص 483)

5. ضلالت و گمراهی به خاطر سوء انتخاب و نافرمانی های خود افراد است که آن ها را به حدی از انحراف رسانده که دیگر قلب آن ها پذیرای هدایت نیست و برای همیشه در گمراهی و ضلالت باقی خواهند ماند.

و چون آنها در انتخاب این راه و این مسیر اختیار داشته اند و با وجود همه زمینه های هدایت، باز هم راه انحراف و نافرمانی را انتخاب کرده اند، گمراهی آن ها منتسب به خودشان است.

«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ هر كس در گرو اعمال خويش است. (مدثر، 38)

[="Tahoma"]

همه تسلیم خداوند

پرسش1:
«أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ آيا آنها غير از دین خدا مى‏طلبند؟! و تمام کسانى که در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار و از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. (آل عمران/83)
پس یعنی همه چه بخواهیم و چه نخواهیم، مسلمانیم؟ چطور؟

پاسخ:
«أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ آيا آنها غير از آيين خدا مى ‏طلبند؟! (آيين او همين اسلام است) و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏ شوند.(1)
با سلام و درود
در برداشت تفسیری از این آیه، وجوهی ذکر شده:
1. برخی معنای اسلام و تسلیم بودن را معنای لغوی و عام آن گرفته اند، که شامل تکوین و تشریع می شود، لذا همه موجودات، چه به صورت اجباری و تکوینی، و چه به صورت اختیاری و تشریعی، مسلمان و تسلیم هستند.
2. برخی معنای تسلیم بودن را اختصاص به معنای تکوینی آن داده که همه موجودات تسلیم امر الهی هستند.
3. برخی معنای اسلام را اختصاص به معنای تشریعی و ادیان الهی دانسته اند، که برخی از روی اختیار و برخی به زور و از روی اجبار، تسلیم شده اند.
4. برخی معنای اسلام را اختصاص به دین اسلام داده که برخی با اختیار و برخی از روی اجبار اسلام می آورند.
لذا نمی توان گفت منظور آیه این است که همه در هر حال، به معنای خاص کلمه، مسلمان و پیرو دین اسلام ـ که کاملترین و آخرین دین الهی است ـ هستند.
در ادامه به برداشت های تفسیری مفسران، اشاره می شود:
ـ معنای عام تسلیم بودن
اسلام و تسلیم بودن، معنای وسیعی دارد و هر نوع تسلیم بودن حتی تسلیم بودن مخلوقات در برابر نظام تکوین و هستی را در بر می گیرد.
با این بیان، تمام موجودات در برابر فرمان الهی مسلمان و تسليمند، زيرا روح اسلام همان تسليم در برابر حق است، گروهى (مؤمنان) از روى اختيار (طَوْعاً) در برابر «قوانين تشريعى» تسليمند و گروهى بى ‏اختيار (كَرْهاً) در برابر «قوانين تكوينى».
بنا بر اين معنى آيه اين است كه كافران با اين كه از قبول اسلام در برابر بخشى از فرمان هاى خدا سرباز زده ‏اند ناچار به قبول بخش ديگر شده ‏اند.
لذا این آیه هم شامل موجودات عاقل مى‏ شود و هم غير عاقل. "طوعا" اشاره به موجودات عاقل و مؤمن است، و "كرها" اشاره به كافران و موجودات غير عاقل.(2)
ـ مراد، دین اسلام است
كلمه اسلم به قرينه جمله قبل، مراد همين دين اسلام است نه تسليم افعال الهى؛ و مراد از «مَنْ فِي السَّماواتِ» ملائكه، و مراد از «وَ الْأَرْضِ» مسلمين هستند نه جميع افراد بشر.
گرچه "من" در «مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» شامل جميع می شود ولی قطعا كسانى كه غير دين الهی را انتخاب کرده اند مانند فرق باطله، از این عموم خارج شده‏ اند.
و مراد از «أَسْلَمَ» مجرد اعتراف به وجود خداوند نیست بلکه معتقد بودن به جميع عقائد حقّه است.(3)
ـ مسلمان افتخاری یا اجباری
"طوعا" مثل ملائكه و مؤمنى كه از روى مشاهده معجزات و اخلاق انبياء و ادلّه و براهين، با رغبت هر چه تمام ‏تر ايمان آوردند.
و "كرها" مثل كسانى كه از ترس جان و مال خود يا به طمع رياست يا منافع مادى ايمان آوردند.(4)
بیانی دیگر:
طوع و رغبت براى خصوص اهل آسمان ها است؛ ولى اهل زمين بعضى با توجه به ادله اى كه حقانيّت اسلام را اثبات مى ‏كرد و از روى اختيار اسلام آوردند، و برخى از آنان با زور شمشير و يا پس از مشاهده آن چه كه آن ها را وادار مى‏ كرد، به اسلام گرويدند، مانند، به حركت در آمدن كوه [طور] بالاى سر يهود بنى اسرائيل و يا هنگامى كه خود را به مرگ نزديک مى‏ ديدند، در اين حال بود كه گفتند: ما به خداى يگانه ايمان داريم.(5)
ـ تسلیم بودن تکوینی
منظور از «اسلم» تسليم شدن تكوينى است، يعنى خداوند در زندگى نظاماتى معيّن كرده، مردم خواه بخواهند و خواه نخواهند به آن نظامات تسليم هستند، مثلا خدا اراده فرموده كه انسان ها با چشم ببينند و با گوش بشنوند و همه به اين اراده چه بخواهند و چه نخواهند تسليم هستند.
اکنون که همه به نظامات طبيعى و تكوينى خدا تسليم مى ‏باشند و راه فرارى از آن ندارند، چرا به شريعت و دين خدا كه پيامبران پيمان گرفته ‏اند تن در نمى‏ دهند؟!(6)
نظر علامه طباطبایی(ره): اين همان اسلامى است كه تمامى ساكنان زمين و آسمان ها را شامل مى‏ شود. لفظ "اسلم" صيغه ماضى است، كه ظهور دارد بر اين كه ساكنان زمين و آسمان در گذشته تسليم خدا بوده ‏اند، و اين تسليمى كه در سابق محقق شده تسليمى است تكوينى در برابر امر خدا، نه اسلام به معناى خضوع بندگى.
مؤيد و بلكه دليل بر اين معنا جمله "طَوْعاً وَ كَرْهاً" در آخر آيه است.(7)
ـ همه تسلیمند
موجودات آسمان ها و زمين، همگى تسليم خدايند. حتّى اگر در حال عادّى اين سرسپردگى را كتمان كنند، در حال احساس خطر به ناچار دل به او مى‏ سپارند.
مؤمنان با ميل و رغبت تسليم او هستند، ولى همگان در زمان احساس خطر يا مرگ يا مغلوب شدن در جنگ و يا درماندن در استدلال، تسليم او مى ‏شوند.
همه ذرّات عالم، از كوچک ‏ترين اتم تا بزرگ ترين كرات، همه تابع همان قانونى هستند كه خداوند بر آن ها حاكم كرده است و هر لحظه مى ‏تواند آن را تغيير دهد.(8)
ـ روایت تفسیری
عن رفاعة بن موسى، قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً. قال: «إذا قام القائم (عليه السلام) لا تبقى أرض إلا نودی فيها بشهادة أن لا إله إلا الله، و أن محمدا رسول الله»
امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه فرمودند: زمانى كه قائم عليه السلام قيام كند، تمام سرزمين‏ ها شهادت «لا إله الا الله و محمد رسول الله» سر خواهند داد.(9)

پرسش2:
شاید منظور خدا این است: اسلام دین خداست، مسیحیت دین خداست(حالا تحریف شده بماند) یهود همین طور.
و دین شیطان پرستان و حتی ستاره پرست و ... هم خدا آنها را به سبب نافرمانی بر چنین دینی قرار داده که در جهالت شیطان غرق شوند. در اصل در حال تحسین کار خالق هستند و خود بی خبرند.

پاسخ:
مخاطب این آیات، اهل کتاب (یهود و نصاری) در زمان صدر اسلام، و در مورد دین اسلام است که به عنوان دین الهی است. لذا این که می فرماید آیا غیر از دین الهی را طلب می کنند، منظور همین دین اسلام است.
به این شأن نزول توجه فرمایید:
ابن عباس می گويد مسيحيان و يهوديان در موضوع ابراهيم علیه السلام اختلاف كرده، داورى را نزد رسول اللّه صلی الله علیه وآله آوردند، و هر يک مدعى شدند كه به دين ابراهيم از ديگرى نزديک تر است. پیامبر فرمودند: هر دو گروه از دين ابراهيم بر كناريد.
آن ها خشمگين شده گفتند داوريت را نپسنديديم و دينت را نپذيريم.
سپس آيه بالا نازل گرديد.(10)
مطلب دیگر این که ادیان الهی منشأ واحدی دارند ولی ادیان ساختگی و تحریف شده، هیچ اعتبار و ارزشی نداشته و باطل هستند؛ لذا نمی توان شیطان پرستی و امثال آن را به خداوند نسبت داد.

پرسش3:
به نظر من همه خواه ناخواه در حال تسلیم اسلام اند. یک نمونه دیگر در جایی دیگر در قرآن داریم که خدا فرموده همه خلقت حتی جماد و نبات هم ذکر خدا را می گویند ولی شما نمی فهمید.

پاسخ:
آیه ای که تسبیح همه موجودات را بیان می کند:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً»؛ آسمان هاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آن ها هستند، همه تسبيح او مى ‏گويند و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى‏ گويد ولى شما تسبيح آن ها را نمى‏ فهميد او بردبار و آمرزنده است.(11)
در تفسير حقيقت اين حمد و تسبيح، مفسران اقوالی دارند که عمده نظرات آن ها چنین است:
1. همه ذرات موجودات اين جهان دارای يک نوع درک و شعورند، و در عالم خود تسبيح و حمد خدا مى‏ گويند، هر چند ما قادر نيستيم به نحوه درک و احساس آن ها پى بريم و زمزمه حمد و تسبيح آن ها را بشنويم.
آیات مشابه:
«بعضى از سنگ ها از ترس خدا از فراز كوه ‏ها به پائين مى ‏افتند».(12)
«خداوند به آسمان و زمين فرمود از روى اطاعت يا كراهت به فرمان من آئيد، آنها گفتند ما از در اطاعت مى‏ آئيم».(13)
و ...
2. اين تسبيح و حمد، همان چيزى است كه ما آن را "زبان حال" مى ‏ناميم، حقيقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال.
عالم شگرف هستى با آن نظام عجيبش، با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خيره كننده ‏اش و با آن ريزه‏ كاري هاى حيرت ‏زا همگى "تسبيح و حمد" خدا مى ‏گويند.
مگر "تسبيح" جز به معنى پاک و منزه شمردن از عيوب مى ‏باشد؟ ساختمان و نظم اين عالم هستى مى‏گويد خالق آن از هر گونه نقص و عيبى مبرا است.
مگر "حمد" چيزى جز بيان صفات كمال مى ‏باشد؟ نظام جهان آفرينش از صفات كمال خدا، از علم بى پايان و قدرت بى انتها و حكمت وسيع و فراگير او سخن مى‏ گويد.
3. حمد و تسبيح عمومى موجودات در اين جا تركيبى از زبان "حال" و "قال" يا به تعبير ديگر "تسبيح تكوينى" و "تشريعى" است، چرا كه بسيارى از انسان ها و همه فرشتگان از روى درک و شعور حمد و ثناى او مى‏ گويند و همگى ذرات موجودات نيز با زبان‏ حالشان از عظمت و بزرگى خالق بحث مى ‏كنند.(14)

پرسش4:
باید بپذیریم هر که راه حق رفته مسلمان است و هر که ناحق رفته خدا با قدرت خودش هم با اسبابی همچون شیطان و یارانش، گمراهش کرده است.

پاسخ:
چند نکته در این زمینه عرض می شود:
1. مساله هدايت و ضلالت، مستند به خداوند سبحان است. او هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مى ‏كند.
2. سنت الهی بر این تعلق گرفته که كسانى را هدايت می نمايد كه بسوى او بازگشت كنند: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ»؛ هدايت مى‏ كند به سوى خود هر كه را كه به سوى او بازگشت نمايد.(15)
و كسانى را گمراه می كند كه به آيات واضحه و روشن او كفر بورزند: «وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» كسانى را كه از اهل كفر و مكر، خداوند گمراهشان كرده باشد ديگر هدايت شدنى نيستند.(16)
این بر اساس سنت الهی و نظام متقنى است كه دائما جريان داشته و هرگز خلل نمى ‏پذيرد.(17)
3. هميشه اعمال و كردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد.
اگر انسان به دنبال عمل نيک باشد، نتيجه آن، روشن ‏بينى و توفيق و هدايت بيشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»؛ اگر پرهيزگارى پيشه كنيد خداوند حس تشخيص حق از باطل را در شما زنده مى ‏كند و به شما روشن ‏بينى عطا مى ‏فرمايد.(18)
و اگر انسان به دنبال زشتيها برود، تاريكى و تيرگى قلبش افزون مى ‏گردد، و به سوى گناه بيشترى سوق داده مى‏ شود، و گاه تا سر حد انكار خداوند مى ‏رسند:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ»؛ عاقبت افرادى كه اعمال بد انجام مى ‏دهند به اين جا منتهى شد كه آيات خدا را تكذيب كردند و مورد استهزاء قرار دادند.(19)
و در آيه ديگر: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» هنگامى كه از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانيد.(20)
4. پس اگر خدا به كسانى توفيق هدايت مى ‏دهد و يا از كسانى توفيق را سلب مى ‏كند نتيجه مستقيم اعمال خود آنها است.(21)
5. ضلالت و گمراهی به خاطر سوء انتخاب و نافرمانی های خود افراد است که آن ها را به حدی از انحراف رسانده که دیگر قلب آن ها پذیرای هدایت نیست و برای همیشه در گمراهی و ضلالت باقی خواهند ماند.
و چون آنها در انتخاب این راه و این مسیر اختیار داشته اند و با وجود همه زمینه های هدایت، باز هم راه انحراف و نافرمانی را انتخاب کرده اند، گمراهی آن ها منتسب به خودشان است.
«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ هر كس در گرو اعمال خويش است.(22)

_____________

  1. آل عمران، 83.
  2. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏2، ص 644.
  3. ر.ک: أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏3، ص 271.
  4. ر.ک: أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏3، ص 271؛ تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج ‏2، ص 262؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏3، ص 151.
  5. تفسير جوامع الجامع، ج ‏1، ص 188.
  6. تفسير أحسن الحديث، ج ‏2، ص 126.
  7. ترجمه الميزان، ج ‏3، ص 519.
  8. تفسير نور، ج ‏2، ص 101.
  9. تفسير عيّاشى، ج 1، ص 183؛ البرهان فی تفسير القرآن، ج ‏1، ص 650.
  10. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏2، ص 787؛ ترجمه اسباب نزول، ص 63.
  11. اسراء، 44.
  12. بقره، 74.
  13. فصلت، 11.
  14. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏12، ص 135؛ ترجمه الميزان، ج ‏13، ص 149؛ أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏8، ص 260.
  15. رعد، 27.
  16. رعد، 33.
  17. ترجمه الميزان، ج‏11، ص 483.
  18. انفال، 29.
  19. روم، 10.
  20. صف، 5.
  21. ر.ک: تفسير نمونه، ج‏1، ص 151؛ ترجمه الميزان، ج‏11، ص 483.
  22. مدثر، 38.
موضوع قفل شده است