جمع بندی توکّل چیست ؟اسباب و مقوّمات توکّل کدامست ؟ ( گشايش مشكل با توكل)

تب‌های اولیه

45 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توکّل چیست ؟اسباب و مقوّمات توکّل کدامست ؟ ( گشايش مشكل با توكل)

توکل چیست ؟
توکل در لغت به معنای اعتماد و در اصطلاح دینی و اخلاقی به معنای اعتماد بر خداوند و انقطاع از غیر اوست . به مانند توکّل و اعتمادی که شیرخوار دست و پا بسته و بی زبان ، که نسبت به مادر خویش دارد و یقین دارد که با گریه و الحاح مادر به او رسیدگی خواهد کرد و کاملا از غیر مادر منقطع هست .

سبب توکل چیست ؟
سبب توکل ، یقین به کلمه طیبه « لا اله الا الله » است ، که عبارت دیگرش لا مؤثّر فی الوجود الّا الله است .

توکل در قرآن کریم :

« وَمَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُــوَ حَسْــبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُأَمْــرِهِ قَدْ جَــعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَــیْ‏ءٍ قَـــدْراً»
(طلاق آیه 3)


و هر كس بر خـــدا توكــــل كند ، كفایت امـــرش را می‌كند، خـــداوند فـرمان خود را به انجام مـی‌رسـاند، و خـــدا بـرای هرچیــــزی اندازه‌ای قــــرار داده است .


« وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ »
(ابراهیم آیه 11)


و ما هرگز نمى‏توانيم معجزه‏اى جز بفرمان خدا بياوريم! (و از تهديدهاى شما نمى‏هراسيم) افراد با ايمان بايد تنها بر خدا توكّل كنند!


« فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ »
( آل عمران آیه159)


اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.


« إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ »
( آل عمران آیه160)

اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما پيروز نخواهد شد! و اگر دست از يارى شما بردارد، كيست كه بعد از او، شما را يارى كند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند بايد توكل كنند!

مقوّمات توکّل در قرآن کریم :

« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ »
(مائده آیه 11)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! نعمتى را كه خدا به شما بخشيد، به ياد آوريد آن زمان كه جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز كنند (و شما را از ميان بردارند)، اما خدا دست آنها را از شما باز داشت! از خدا بپرهيزيد! و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند!

بر اساس این آیه شریفه چند عامل موجب یقین در توکل است :
1 – ایمان .
2 – یاد آوری نعمت ها و عنایات الهی .
3 – تقوای الهی .

این مبحث همچنان ادامه دارد...
و من الله التوفیق

امام على (عليه السلام):

التوكل على الله نجاة من كل سوء وحرز من كل عدو؛

توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از
هر دشمنى است

بحارالانوار 78/79/56.


الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنِ الْمُثَنَّى بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلامقَالَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا حَدُّ التَّوَكُّلِ قَالَ الْيَقِينُ قُلْتُ فَمَا حَدُّ الْيَقِينِ قَالَ أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَيْئا.
(اصول كافى کتاب ایمان و کفرفصل یقین حدیث 1 )

ابو بصير گويد، امام صادق عليه السّلام فرمود: چيزى نيست جز اينكه حديث دارد. عرض كردم: قربانت گردم،

حدّ توكّل چيست؟

حضرت فرمود: يقين است (پس كسى كه بقدرت و حكمت و رحمت بى‏پايان خدا يقين كند، بر او توكّل نمايد) عرض كردم: حد يقين چيست؟ فرمود: اينكه با وجود خدا از چيزى نترسى.

حدّ به معنای علامت است و هر یک از سبب و مسبب علامت یکدیگرند و چون یقین سبب توکّل است و هم سبب اینکه شخصی از ما سوی الله خائف و ترسان نباشد . لهذا خداوند متعال در یک طرف سبب را حدّ قرار داد و در طرف دیگر مسبّب را .
این مبحث همچنان ادامه دارد ...
و من الله التوفیق

جواب : خیر
فیض بی واسطه و سبب محال است ، تنها کسی که به او فیض بی واسطه شد اوّل ما خلق الله است یعنی کسی که اول مخلوق خداوند متعال بود و الّا غیر از آن ، همه از طریق وسائط فیض الهی استرزاق و استیفاض می شوند ، منتهی در برخی واسطه کمتر است و در برخی واسطه و سبب زیاد است ، پس در نتیجه همگان باید از طریق اسباب و وسائط فیض متوقع رسیدن فیوضات الهی بوده و چشم امید به اسباب الهیّه داشته باشند . اگر کسی بخواهد بی واسطه خداوند به او عنایتی نماید تمنای باطل و محال نموده و مقام اول ما خلق الله را از خداوند خواسته که این مصداق تعدی و تجاوز است .

توکّل در حقیقت اعتقاد به کلمه « ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن » می باشد .
هر چه خدا بخواهد و هر چه حضرتش نخواهد آن میشود .

یا اعتقاد به « لا حول و لا قوة الّا بالله العلیّ العظیم » است .
هیچ جنبش و نیروییی نیست مگر به اراده و مشیت خداوند والا مرتبه و عظیم .

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به اعرابی خطاب نمود که :
اعقلها و توکّل . ( حقائق مقاله4 باب 5 فصل 4 )
شتر را ببند و توکّل کن .

چنانکه در حدیث لقمان به فرزندش نصیحت می کند :
وَ عَلَيْكَ يَا بُنَيَّ بِالْيَأْسِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ الْوُثُوقِ بِوَعْدِ اللَّهِ وَ اسْعَ فِيمَا فَرَضَ عَلَيْكَ وَ دَعِ السَّعْيَ فِيمَا ضَمِنَ لَكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فِي كُلِّ أُمُورِكَ يكفيك .
رشاد القلوب إلى الصواب ج‏1 73 الباب الثامن عشر وصايا و حكم بليغة ..... ص : 72)

اى پسرم بر تو باد كه مأيوس باشى از آنچه در دست مردم است. و اعتماد تو به وعده خدا باشد. و كوشش كن در آنچه بر تو واجب شده. و رزقى كه براى تو ضمانت شده و به تو خواهد رسيد ( لازم نيست سعى بسيار در طلب آن داشته باشى) و توكّل بر خدا كن در تمام امور و كارهاى خود تا تو را كفايت كند.

یک تعریف کوتاه و کاربردی از توکل
* انجام وظائف و محوّل کردن نتیجه به تصمیم خداوند متعال *

مثل اینکه کسی ماشینشو در جای مناسبی پارک کنه و درست قفلش کنه،اگر دزدیده شد توکل به خدا بهم نریزه و از راه قانونی پی گیری کنه.

با سلام خدمت همه دوستان خوب و عزيز

تعريفي براي توكل

اعتماد به خدا ، اينكه او مي تواند و قادر است كار را بهتر از ما و ديگران انجام دهد ، و عدم تكيه به هر نيرويي به جز خدا

اگر كسي با چنين اعتقادي به خداوند توكل نمود خداوند نيز وكالت اورا به خوبي انجام مي دهد.

( و من يتوكل علي الله فهو حسبه ) طلاق / 3
البته خداوند هم نشانه ايمان را توكل معرفي فرموده كه قابل تامل است.

( و علي الله فتوكلوا ان كنتم مومنين ) مائده /26
بر خدا توكل كنيد اگر اهل ايمانيد

( الله لا اله الا هو و علي الله فليتوكل المومنون ) تغابن / 13
خدا يكتاست و جز او معبودي نيست و اهل ايمان بايد در همه امور تنها بر خدا توكل كنند .

فوائد و آثار توكل

1- ايجاد اطمينان و آرامش
2- اتصال به قدرت لا يزال الهي
3- كسب نشاط معنوي
4- خستگي ناپذيري
5- شجاعت
6- محب و محبوب خدا شدن
7- عدم اتكاء بر مردم

اميد كه با توكل به خدا تمامي آثار و بركات آن را درك كنيم.

موفق باشيد. :Gol::Gol::Gol:

یک بحث روانشناسی در گروه اخلاق
تمام دستورها و اوامر و آموزه های دینی همه و همه پر از حکمت و ضامن سعادت بشرند. از بزرگترین مسائل اخلاقی و زیباترین جلوه های یک مومن؛بحث توکل است که خدای بزرگ عالم بسیار به آن بها داده.
خوب اگر بعداز انگیزه سازی سوی این صفت و فضیلت عالی حرکت کنیم اولین سوال این است:
[=&quot]......................* چگونه ريشه توكل را در خويش[/][=&quot] بپرورانيم؟ *
[/]

سلام.
قبل از توكل بايد ريشه ايمان را در خود قوي كنيم.
تا ايمان واقعي نباشد توكل صورت نمي گيرد.
ايمان واقعي هم زماني حاصل مي شود كه جز ذات مقدس احديت چيزي را دخيل در امور دنيا ندانيم البته اين به معني سلب اختيار از انسان نيست بلكه به اين معني است كه انسان نيت و تلاش براي انجام كاري را بكند اما نتيجه آن را به خدا بسپارد آن وقت اين مي شود توكل.

با سلام

اتفاقا من يك سوالي دارم در اين رابطه :

فرق تفويض و توكل چيه ؟؟؟ :Gig:

جواب دقيق و درست مي خوام :Gol:

ممنون

با عرض پوزش و عذر خواهی از دوستان مخصوصا کاربر محترم ماه بانو
نسبت به تاخیرم
[=&quot]قبل از آن كه به پاسخ سؤال شما بپردازيم،[=&quot] لازم است در مورد اهميت توكل به خدا و تعريف آن به اجمال اشاره كنيم[=&quot].
اهميت توكل از نظر آيات و روايات
خداوند در موارد متعدد توكل برخدا را از ويژگی‎های افراد با ايمان می‎داند و می‎فرمايد:{وعلي الله فتوكّلوا إن كنتم مؤمنين[1] برخدا توكل كنيد اگر ايمان داريد». و يا اين كه: «وعلی الله فليتوكل المؤمنون؛[2] افراد با ايمان بايد تنها برخدا توكل كنند». در روايات نيز از «توكل» به معنای يكی از اركان ايمان ياد شده است.[3]
حقيقت و معنای توكل
حقيقت توكل اين است كه انسان كارهای خودش را به خدا واگذار كند و همه چيز را از سوی خدا و مربوط به خدا بداند و تا آن جا كه توان دارد تلاش نمايد امّا آن چه از توان او بيرون است به خدا واگذارد، و از الطاف جليّه و خفيّه او مدد بطلبد.[4]
تذکر: رکن دوم توکل انجام وظائف است و به دنبال تکلیف خود بودن.
پس توکل ؛ انجام وظائف و محوّل نمودن نتیجه به اراده باری تعالی میباشد.

پس از بيان اين مقدمه اينك به پاسخ سؤال شما مي‎پردازيم كه «چگونه ريشه توكل را در خويش بپرورانيم؟» برای پرورش ريشه توكل بايد به اين نكات توجه كنيم:

1. تقويت ايمان...............

[=&quot].....
توكل يكی از اركان ايمان است، بنابراين رابطه
[=&quot] عميق و تنگاتنگ با ايمان دارد، در قرآن نيز توكل در مورد افراد مؤمن مطرح شده است[=&quot]. پس يكی از عوامل اصلی و مهم در ايجاد ريشه توكل در خويش اين است كه «ايمان به خدا» تقويت كنيم و رفتارهايی كه ريشه در ايمان با خدا دارد مكرراً انجام شود تا هم ايمان تقويت شود و هم توكل افزايش يابد..
2. يقين به حقانيت خداوند و وعده های او
يكی ديگر از عوامل مهم در پيدايش و شكل گيری ريشه توكل به خدا اين است كه سعی كنيم در ايمان و باورهای اعتقادی خود به مرحله يقين نايل شويم. يعنی در حقانيت خداوند ربوبيت تكوينی و تشريعی او شكلی نداشته از نظر ايمان ثابت قدم باشيم. علی ـ عليه السّلام ـ در اين باره میفرمايد: «التوكّل من قوّة اليقين»[5] توكل نتيجه يقين است، و در يك كلمه رفتار‎های‎مان حاكی از ايمان و اعتقادمان به خدا باشد.

[=&quot]
3. قطع طمع از ديگران
نكته مهمی كه در توكل مطرح است، اين است كه از غيرخدا قطع طمع نموده و چشم اميد ما فقط به خدا باشد. زيرا در بينش توكل مدارانه همه كارها به دست خدا است و ديگران در نتيجه بخشی كارها نقش مستقلی ندارند. انسان اگر چشم اميدش به غير خدا باشد، در وی وابستگی ايجاد میشود و باعث پايين آمدن حرمت و ارزش و كرامت انسانی وی می‎گردد. خداوند در قرآن می‎فرمايد: «و من يتوكل علي الله فهو حسبه»[6] هر كه بر خداوند توكل نمايد، خداوند او را كفايت می‎كند، در روايتی آمده است كه: پيامبر گرامی اسلام معنای توكل را از جبرئيل سؤال كرد. جبرئيل گفت: معنای توكل اين است كه انسان يقين كند، به اين كه سود و زيان عطا و منع به دست مردم نيست و بايد از مردم نااميد بود و اگر بنده‎ای به اين مقام برسد كه بداند جز برای فداكاری انجام ندهد و جز او به كسی اميدوار نباشد و از غير او نهراسد و غير از خدا چشم طمع به كسی نداشته باشد، اين همان توكل بر خداست».[7]
از اين روايت استفاده می‎شود كه اگر بخواهيم توكل را در خود پرورش دهيم، بايد از ديگران قطع طمع نماييم و فقط به خداوند اميدوار باشيم. زيرا رزق و روزی ما از سوی خداست و خداوند تضمين نموده است كه همه بندگانش را روزِی دهد. علی ـ عليه السّلام ـ می‎فرمايد: معنای توكل اين است كه انسان رزق و روزی‎اش را از سوی خدا بداند.[8]
4. از هيچ كسی جز خدا ترس و بيم نداشته باشيم
يكی ديگر از عوامل مؤثر در پيدايش روحيه توكل اين است كه سعی كنيم از هيچ كس جز خدا بيم و هراس نداشته باشيم. در روايات متعدد به اين نكته اشاره شده است كه اگر می‎خواهيد به مقام توكل نايل شويد بايد به غير از خدا از هيچ كسی بيم و هراس نداشته باشيد: «من التوكل ان لا تخاف مع الله غيره».[9] در توكل اين حقيقت نهفته است كه انسان به جز خدا از كسی هراسی نداشته باشد. اين حقيقت در زندگی پيامبران، ائمه اطهار و افراد شايسته كاملاً مشهود است كه با نيروی توكل در برابر قدرت‎های بزرگ مقاومت نمود و از هيچ كسی جز خدا خوف و هراسی نداشتند.

چند وقت پيش در همين سايت بحث درباره سريال مختارنامه بود و اينكه آيا اين سريال مانند ساير كارهاي آقاي مير باقري خوب هست يا نه؟
من پاسخ دادم كه "من كاملا به كار اين كارگردان ايمان دارم و مطمئنم اين سريال بسيار خوب خواهد بود"

بعدا با خودم فكر كردم گفتم تو از خودت خجالت نمي كشي؟

درباره يك فرد با اطمينان ميگي به كارش ايمان دارم اما به پروردگار قادر متعال ايمان نداري و اما و اگر در كارش مياري؟!!!

واقعا براي خودم متاسفم.

خدايا ببخش و كمكم كن كه جز به تو به هيچ كس و هيچ چيز دل نبندم و قلبم را سرشار از ايمان و يقين كن.

[=&quot]
5. راضي بودن از وضع زندگي
فردي كه مي‎خواهد به مقام توكل دست پيدا كند بايد از آنچه خداوند براي او مقدر داشته است، احساس رضايت داشته باشد. اگر خداي نكرده نسبت به مقدرات الهي بدبين باشيم و تصور ما اين باشد كه خداوند چرا ما را در چنين وضعيتي قرار داده است، نمي‎توانيم توكل را در خويش پرورش دهيم، در اين صورت توكل فقط به صورت سطحي و در حدّ ادّعا امكان دارد. امّا توكل واقعي كه در حالات و رفتار ما نيز اثر داشته باشد، ممكن نيست.
خلاصه آن كه براي ايجاد و پرورش توكل بايد ايمان و يقين را در خويش تقويت نموده، از غير خدا قطع طمع نماييم و به جز خدا از هيچ كسي بيم و هراس نداشته باشيم.
....................................اعتماد ما فقط به خدا باشد
و همه كارها را از سوي او بدانيم و نيز نسبت به مقدرات الهي راضي باشيم.

[/]

:parandeh:امام على (عليه السلام)::parandeh:

من توكل على الله ذلت له الصعاب وتسهلت عليه الاسباب

هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود

و اسباب برايش فراهم مى گردد.

:parandeh::parandeh::parandeh:

:parandeh:امام كاظم (عليه السلام)::parandeh:


در پاسخ به سوال از آيه ((و هر كس به خدا توكل كند او براى وى بس ‍ است )) توكل كردن بر خدا درجاتى دارد:

يكى از آنها اين است كه در تمام كارهايت به خدا توكل كنى و هر چه با تو كرد از او خشنود باشى و بدانى كه او نسبت به تو از هيچ خير و تفضلى كوتاهى نمى كند و بدانى كه در اين باره حكم ، حكم اوست ، پس با واگذارى كارهايت به خدا بر او توكل كن و در آن كارها و ديگر كارها به او اعتماد داشته باش .

:parandeh::parandeh::parandeh:

[=&quot]ادامه..
نكته
[=&quot]‎[=&quot]اي كه در پايان لازم است يادآوري شود اين[=&quot]كه: برخي فكر مي[=&quot]‎[=&quot]كنند معناي توكل اين است كه همه كارها را به خدا واگذار كنيم و خود[=&quot]ما از تلاش و كوشش دست برداريم. در حالي كه اين برداشت از توكل كاملاً اشتباه[=&quot]مي[=&quot]‎[=&quot]باشد. زيرا آيات و رواياتي فراواني وجود دارد كه ما را به تلاش و كوشش در امورات[=&quot]زندگي و استفاده از ابزار و امكانات طبيعي سفارش نموده است، خداوند مي[=&quot]‎[=&quot]فرمايد: «وَ[=&quot]أَنْ ليس للانسان الّا ما سعي[=&quot]»[10] [=&quot]و اين كه براي آدمي جز آن كه به سعي و عمل خود انجام داده، ثواب و جزايي نخواهد[=&quot]بود. بنابراين معناي توكل اين است كه نهايت تلاش و كوشش مان را در جهت كسب روزي و[=&quot]رسيدن به اهداف مورد نظر به كار گيريم، امّا نتيجه كار را به خدا واگذار نماييم[=&quot]
[=&quot]............................... :Gol: معرفي كتاب [=&quot]:Gol:
1.
[=&quot]ملامحسن فيض كاشاني، اخلاق حسنه، ترجمه: محمد باقر ساعدي،[=&quot]انتشارات پيام،‌آزادي، 1362[=&quot].
2.
[=&quot]محمد رضا مهدوي كني، نقطه[=&quot]‎[=&quot]هاي آغاز در اخلاق[=&quot]عملي، نشر فرهنگ اسلامي، چ چهارم، 1374[=&quot].
3.
[=&quot]آيت الله مكارم شيرازي، اخلاق در[=&quot]قرآن، مدرسة الامام علي ابن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ ، چ اوّل، 1378، فصل 12 و13[=&quot].

[=&quot][1] . مائده، آية 23؛ توبه، آية 51.
[2] . آل عمران، آية 122.
[3] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، دفتر انتشارات اسلامي، چ اوّل، 1363، ج 10، ص 674.
[4] . آيت الله مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن، مدرسة الامام علي ابن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ ، چ اوّل، 1378، ج 2، ص 265.
[5] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 1363، ج 10، ص 680.
[6] . طلاق، آية 3.
[7] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، چ بيروت، ج 68، ص 138.
[8] . محمدي ري شهري، همان، ص 676.
[9] . محمدي ري‎شهري، همان، ص 677.
[10] . نجم، آية 39.

توکل که همان حالت اطمینان دل از تکیه و اعتماد بر خداست از ترکیب دو عامل ناشی می شود؛ نخست اعتقاد به توحید افعالی؛ یعنی انسان باور کند، غیر از خدا مؤثری نیست، هر نیرو و قدرتی وابسته به اوست، آگاهی و توانایی دارد که امور بندگان را بر عهده گیرد؛ به همه آنان توجه و عنایت دارد و بر تراز دانش و قدرت و توجه او وجود ندارد. عامل دوم، قدرت قلب است؛ یعنی دل از سیطره اوهام رهیده و به حقیقت پیوسته باشد. جز حقیقت او را تحریک نکند. به آنچه قوی نیست امید نبندد؛
توکل چیست؟

«واژه های توکل، وکیل و توکیل از یک خانواده اند: خانواده وکالت. توکل به معنای «گزینش و پذیرش وکیل» و «اعتقاد» به اوست.» (1) توکیل آن است که کسی بر دیگری اعتماد کند و او را نایب و نماینده خویش قرار دهد. وکیل، کسی است که کاری را بر عهده گیرد و توکیل را بر خویش بپذیرد. قرآن کریم می فرماید: و کفی بالله وکیلا ؛ (2) یعنی اکتفا کن به خدا که متولی کار تو باشد و وکالت تو را بپذیرد. توکل به دو صورت به کار می رود: «گاه گفته می شود: «توکلت لفلان» یعنی وکالت فلانی را پذیرفتم و کار او را برعهده گرفتن؛ یا گفته می شوم «وکلته فتوکل لی»؛ یعنی او را به عنوان وکیل خود برگزیدم و او وکالتم را پذیرفت. و گاهی گفته می شود: «توکلت علیه»؛ یعنی به او اعتماد کردم» (3) آنچه در این بحث، مورد نظر است کاربرد دوم است. خدای متعال می فرماید: و من یتوکل علی اله فهو حسبه. (4) و هر کس بر خدا توکل و اعتماد کند، خدا او را کفایت کند.

توکل فقط بر خدا

در بسیاری از آیات قرآن کریم، از مؤمنان و متوکلان به صورت قاعده ای کلی خواسته شده است که منحصراً بر خدا توکل کنند:
و علی الله فلیتوکل المؤمنون؛ پیامبرانشان به آنان گفتند: «ما جر بشری مثل شما نیستیم. ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت می نهد و ما را نرسد که جز به اذن خدا برای شما حجتی بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. (5)
و علی الله فلیتوکل المتوکلون؛ و را بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و البته ما بر آزاری که به ما رساندید شکیبایی خواهیم کرد و توکل کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند. (6)
مؤمنان باید خدا را در تمام امور، حتی در اعمال خود، به عنوان وکیل برگزینند؛ زیرا او کانون قدرت است؛ و پیامبر نیز باید اعتراف کند که او را یارای آن نیست که جز به اذن معجزه ای بیاورد.
عبودیت و بندگی فقط شایسته خداست. زیرا مالکین، قدرت، علم و غنی، همه از آن اوست و آدمیان نباید در برابر غیر او سر تسلیم فرود آورند. و به همین دلیل برای حل هر گونه مشکلی باید به او روی آورند و فقط بر او توکل کنند.
یکی از اوصاف برجسته مؤمنان این است که فقط بر پروردگار خود توکل می کنند. افق اندیشه انان چنان بلند است که هرگز بر مخلوقات ضعیف و ناتوان تکیه نمی کنند. به سوی سرچشمه قدرت چشم می دوزند و از او مدد می گیرند:
مؤمنان همانا کسانی هستند که چون خدا یاد شود، دلهایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکل می کنند. (7)
توکل، یکی از منازل دین و مقامی از مقامات اهل یقین، بلکه از عالی ترین درجات مقربین است. فهم دقیق آن، دشوار و عمل به آن دشوارتر است؛ زیرا در نظر آوردن اسباب و علل عادی و مادی، و اعتماد به انها، شرک به خداست و از سوی دیگر، به کلی از اسباب و علل عادی، دست شستن نیز، و خدشه در شریعت وارد کردن است.
البته با دقتی بیشتر می توان دریافت که لازمه دشواری فهم دقیق توکل، دشواری عمل به آن نیست. قرآن کریم که کتاب هدایت به سوی شاهراه حقیقت است، به تأکید و تکرار و با بهره یگری از ابزار انحصار، می فرماید:
اگر اهل ایمانید، فقط بر خدا توکل کنید. (8) و مؤمنان باید، فقط بر خدا توکل کنند. (9)
و در برخی از آیات تأکیدیم کند که متوکلان، محبوب خدایند و خدا انان را دوست می دارد. (10)
در برخی از آیات، متوکلان را دلداری و روحیه می دهد که دل قوی دارید خدا با شما و مدافع شما و حسیب شماست: هر کس بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت است. (11)
و گاه با اوردن اوصاف ویژه ای چون عزیز و حکیم، بدین واقعیت رهنمون می شود که هر کس بر خدا تکیه کند و در پناه او درآید، خوار و بی مقدار نمی گردد، و هر که به تدبیر او تن در دهد، خدای سبحان در تدبیر او کوتاهی نمی کند:
و هر که بر خدا توکل کند، به راستی خدا عزیز و حکیم است. (12)
یعنی، عزیزی است که پناهنده به خود را ضایع نمی گذارد و حکیمی است که در تبدیر کسی که بر او توکل کند، ناتوان و قاصر نیست. در حدیثی که امام صادق(ع) از برخی کتاب های پیامبران پیشین نقل کرده اند خداوند می فرماید: به عزت و جلال و بزرگواری و رفعت و سیطره ام بر عرشم سوگند که آرزو و امید هر کس را که به غیر من امید نیست، قطع می گردانم. (13)
صاحب توکل به مقام محبت خدای تعالی دست می یابد و کفایت خدای سبحان برای او ضمانت شده است و چنین کسی به فوز عظیم نائل گردیده است؛ زیرا محبوب خدا به عذاب دچار نمی گردد و از درگاه حق، دور نمی شود و میان او و خدای سبحان، حاجب و مانعی قرار نمی گیرد. کسی که توکل را ترک کند و به کفایت دیگران، دل خوش دارد، آیه شریفه ألیس الله بکاف عبده (14) را تکذیب کرده است؛ زیرا این، پرسشی است که آدمی را در معرض بازخواست حق قرار می دهد. در پاراه ای از آیات بر این واقعیت تاکید می شود که: آنان را که به جای خدا به دعا می خوانید، بندگانی چون شمایند. (15)
تمام ما سوی الله بنده مسخر خدا و چون ما نیازمندند، ما چگونه بر آنان تکیه و توکل می کنیم؟ آیات توحیدی قرآن، شامل تنبیه و توجه به این نکته است که از اغیار باید چشم پوشید و بر خدای واحد باید توکل کرد.
توکل بر خداوند، هم آدمی را به مقصود می رساند و هم جنبه عبادی دارد و برآن ان ثواب و پاداش در نظر گرفته شده است. بی نیازی و عزت در جست وجوی منزلگاه توکلند و چون به ان دست یابند، در آن می آرمند. اهل توکل، اهل بی نیازی و عزتند. غنی (بی نیازی) بالاتری از استغناست.
بنابراین، اهل توکل، هم به مقاصد محدود خویش دست می یابند، و هم به مقام بلند بی نیازی و عزت. مؤمنان باید فقر بر خدا توکل کنند؛ زیرا آغاز و انجام امور به دست قدرت اوست؛ قوام همه پدیده ها به اوست؛ او پروردگار تمامی پدیده ها است و هیچ پدیده ای جز به اذن او چیزی ندارد؛ او وکیل هر پدیده است. از این رو مؤمن باید در همه امور خود ـ حتی در اعمالی که به او منسوب است ـ خدا را وکیل قرار دهد؛ زیرا خدا است که به او توان داده است. امام علی علیه السلام فرمودند: کسی که بداند حق تعالی قادر است بر هر چیز و خیر و فضل او را از دست ندهد مقام توکل برای او حاصل می شود. (16)
توکل بر خدا بدین معنا نیست که ادمی نسبت امور را به خود یا به اسباب، قطع یا نفی کند؛ بلکه بدین معنا است که ادعای استقلال را از خود و از سبب ها نفی کند و اصالت و استقلال را در امور به خدا برگرداند؛ در عین انکه اصل نسبت نامستقل را به خود و اسباب؛ باقی گذارد. امام علی(ع) در مورد ضرورت توکل می فرماید: به یقین بدانید خداوند برای بنده خود هر چند با سیاست و سخت کوشی و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در عمل الهی وعده فرمود، قرار نخواهد داد و میان بنده هر چند ناتوان و کم سیاست باشد و آنچه در قرآن برای اورقم زده حایلی نخواهد گذاشت هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد از همه مردم آسوده تر است و آن که آن را واگذارد از همه گرفتارتر است.
پی نوشتها:
1 ـ توکل، حسین روحانی نژاد، ص 15.
2 ـ سورۀ نساء، آیه 81.
3 ـ توکل، حسین روحانی نژاد، ص 15
4 ـ سورۀ طلاق، آیۀ 3.
5 ـ سورۀ ابراهیم، آیه 11.
6 ـ سورۀ ابراهیم، آیه 12 و 11.
7 ـ سورۀ یوسف، آیه 67.
8 ـ سورۀ انفال، آیه 2.
9 ـ سورۀ مائده، آیه 23.
10 ـ سوره آل عمران، آیه 122.
11 ـ سورۀ تفابن، آیه 13.
12 ـ سوره طلاق، آیه 3.
13 ـ سورۀ انفال، آیه 49.
14 ـ سورۀ زمر، آیه 36
15 ـ سورۀ اعراف، آیه 194.

16 ـ
اخلاق، حضرت امام خمینی، ص 177.
مطلب ادامه دارد...

ادامه مطلب...
ارکان توکل

ارکان توکل، دو چیز است: نیرومندی یقین و قوت قلب.
هر چند سکون و آرامش دل در پرتو نیروی یقین و قوت قلب حاصل می شود؛ اما سکون و آرامش دل، چیزی است، و یقین چیزی دیگر. از آنجا که توکل، بر این دو امر تکیه دارد، می توان آن را از ارزش های وابسته به قوه عاقله و قوه غضبیه دانست، و فقدان توکل را از رذائل یکی از این دو قوه، با هر دو، به شمار آورد. یعنی هر کس توکل او بر خدا نیکو باشد و همه امور خود را به خدا واگذارد، این، دلیل یقین نیکوی او به حق تعالی است.حقیقت یقین را در توکل باید جست و جو کرد. میان یقین و توکل، پیوندی ناگسستنی برقرار است؛ چنان که میان قوت قلب و قدرت روحی و توکل نیز ارتباط تنگاتنگی می توان یافت. اصل و ریشه قوت و نیروی دل، توکل بر خداست.
بنابراین اگر کسی دارای حالت توکل نیست، منشأ آن دو چیز است
1. ضعف یقین به این که خدای سبحان، بهترین هادی و نیرومندترین و فصیح ترین و دلسوزترین وکیل است.
2. ضعیف و بیمار بودن دل آرامی و غلبه ترس و اوهام بر آن.
ممکن است یقین انسان با اطمینان همراه نباشد؛ زیرا نفس از نیروی خیال پیروی می نماید و به آن اطمینان می کند نفس در آغاز با یقین به اطمینان دست نمی یابد مگر آن که سرانجام به درجه نفس مطمئنه برسد و چه بسیار کسان که واجد یقین اند ولی از اطمینان و آرامش بی بهره اند. ولی آیا منشأ غلبه ترس، چیزی جز ضعف یقین است؟
درجات توکل
حالت توکل از نظر قوت و ضعف، دارای سه درجه است: در درجه اول که نازل ترین مرتبه است، خداوند در نظر آدمی، نقش وکیلی امین، دانا و کاردان را بر عهده دارد که انسان با اطمینان و بدون دغدغه ی خاطر، امور خود را به او می سپرد. در درجه ی دوم، شخص تامل کننده، چون کودکی است که به مادر تکیه می کند و او را پناهگاه خود قرار می دهد و جز او پناهگاهی نمی شناسد و به طور طبیعی در همه ی امور خود به او پناه می برد.
کسی که در درجۀ نخست توکل قرار دارد، حالت او نسبت به خدا و اطمینان به عنایت و کفالت او، همانند حالت موکل نسبت به وکیل و اعتماد به اوست. این ضعیف ترین درجۀ توکل است.
کسی که به درجۀ دوم، دست یافته باشد، حال او با خدا چون حال او با خدا چون حال کودک با مادرش خواهد بود. کودک جز مادر را نمی شناسد و به غیر او پناه نمی برد و جز بر او اعتماد نمی کند و اگر او را ببیند، در هر حالی که باشد، به دامن او می آویزد و در غیاب او اگر برایش مشکلی پیش آید، اشک می ریزد و نخستین کلمه ای که بر زبان می راند، کلمۀ مادر است. و فرق این درجه با درجۀ پیش، این است که صاحب این درجه، در توکل و وکیل خود فانی است.
و آن کس که به درجه سوم دست یابد، به عالی ترین درجۀ توکل دست یافته است. چنین کسی در تمام حالات خود تسلیم محض خداست. و تمایز این درجه با درجه دوم، در این است که در درجۀ دوم، آدمی درخواست و زاری می کند؛ چنان که کودک به مادر پناه می برد و فریاد می زند و به دامن او چنگ می زند و پشت سر او می دود؛ ولی در سومین درجه، چه بسا درخواست و سؤال را به اعتماد این که خدا کریم است و به او عنایت دارد، ترک می کند. توکل حضرت ابراهیم خلیل، آنگاه که وی را در منجنیق نهادند تا به آتش در افکنند، از این دست بود. جبرئیل امین در آن حال، به او اشاره کرد که از خدا بخواه تو را نجات دهد. ابراهیم (ع) فرمود: علم خدا به حال من، مرا از درخواستم کفایت می کند.
به عبارت ساده تر؛ چون خدای تعالی به حال و موقعیتی که اینک در آن قرار گرفته ام، آگاه است؛ دیگر نیازی ندارم که از او نجاتم را درخواست کنم. اما وقوع و وجود چنین حالت و مرتبتی، بسیار اندک و عزیز است. این، مرتبت صدیقان است.
اختلاف درجات مردمان را در توکل، در درجات قوت و ضعف یقین، و قوت و ضعف توحیدشان باید جست و جو کرد. برخی، از آن چنان ایمان و یقین کاملی برخوردارند که هیچ گونه اعتمادی به اسباب ندارند و با تمام وجود خود، متوجه حضرت حق هستند و هیچ موثری جز او نمی بینند. و به غیر او اصلاً نظر ندارند و دلشان به عنایت او ارام و مطمئن است، به گونه که در خاطرشان این احتمال خطور نمی کند که پروردگارشان آنان را به غیر خود واگذارد و هیچ گونه اضطراب و تشویی بر جانشان نمی نشیند.
عالی ترین درجه توکل از منظر معصومان(ع) این است که آدمی در همه امور خود به خدای سبحان توکل کند و هر چه خدا با او کند، از او راضی باشد و بداند که خداوند هیچ خیر و فضیلتی را از او دریغ نداشته است و بداند که حکم از آن خداست. پس باید بر او توکل کند و کار خود را به خدا واگذارد و به او اطمینان کند.
از سخنان آن بزرگوار چنین برمی آید که پس از عالی ترین درجۀ توکل، درجات فراوان دیگری وجود دارد که به گسترۀ توکل انسان بستگی دارد. در قرآن کریم نیز گسترۀ توکل، مطلق آمده است که شامل همۀ امور و عالی ترین درجات نیز می شود: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ حَسبُهُ. (1)
و نشانه ی توکل این است که انسان به هنگام بسته شدن راه ها پشت کردن دنیا و روی آوردن ناکامی ها، پریشان نشود و در گرفتاری ها راضی باشد و آرامش خود را از دست ندهد. (2)
پی نوشتها:
1 ـ سورۀ طلاق، آیه 2.
2 ـ در سنامه ی علم اخلاق، محمدرضا جباران، ص 278.
و این مطلب ادامه دارد...

ادامه مطلب...
آثار و نتایج توکل
توکل از منظر قران و احادیث، آثار فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1. محبوبیت انسان متوکل، نزد خدای متعال:
فَاِذَا عَزَنتَ فَتَتَکَل عَلَی اللهِ یُحِبُّ المُتَوَکِّلین. (1) اما هنگامی که تصمیم گرفتی، قاطع باش وبر خدا توکل کن؛زیراس خداوند متوکلان را دوست دارد.
2. کفایت الاهی نسبت به امور متوکلان:
چون ذات پاک خداوند، محب و محبوب خود را رها نمی کند و آثار هر سببی به دست او ظهور می کند، لذا خداوند امور متوکلان را کفایت می کند:
وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ. (2) و هر کس بر خدا توکل کند، او برای وی بس است.
وَ کَفَی بِاالله وَکیلاَ. (3) و خدا بس کار ساز است.
در این ایات بر این نکته تأکید شده است که هر کس تقوای الهی پیشه کند و از ورود به حریم حرام های الهی بپرهیزد و از حدود او تجاوز نکند و قوانین الاهی را محترم شمارد و به آنها عمل کند، خداوند، راه بیرون آمدن از تنگناهای مشکلات زندگی را در برابرش قرار می دهد؛ زیرا شریعت خدا بر پایۀ فطرت آدمی بنیاد نهاده شده است و خدا، آدمی را بر آنچه فطرت و سرشت او بدان فرا می خواند، رهنمون می شود و حاجتش را برمی آورد و سعادتش را در دنیا و آخرت، تضمیم می کند و او را از آن جا که گمان ندارد، از همسر و مال و آنچه برای زندگی خوب و پاکیزه مورد نیاز او است، برخوردار می سازد.بنابراین، مؤمن نباید بترسد که اگر تقوای الهی پیشه کند و حدود خدا را محترم بشمارد، از خوشی زندگانی محروم خواهد شد و به تنگنای معیشت و زندگی سخت، دچار خواهد گشت؛ زیرا روزی او را خدای قادر، تضمین کرده است. «و هر کس بر خدا توکل کند»، بدین گونه که از هواها و فرمان های نفس، کناره گیرد و خواست خدای سبحان را بر خواست خود، و عملی را که خدا می خواهد بر عملی که نفس می خواهد ترجیح دهد و به عبارت دیگر، دین خدا را پیشه سازد و به احکام آن عمل کند، «خدا او را کافیست»؛ بدین معنا که خداوند او را در دستیابی به زندگانی خوب که مراد و مقصود او است و سعادت و خوشبختی که فطرتاً آرزوی اوست (نه آرزوی موهوم و دروغین) کفایت می کند و یاری می رساند و چرا چنین نباشد؛ مگر نه این که خدا عالی ترین سببی است که همۀ اسباب به او منتهی می شوند؟
3. برخورداری از بهترین وکیل: چون خداوند، وکیلی نفوذناپذیر و سنجیده کار است؛
وَ مَن یَتَوَکِّل اللهِ فَاِنَّ اللهِ عَزیزٌ حَکیمٌ. (4) و هر کس بر خدا توکل کند بداند که به راستی خدا شکست ناپذیر و حکیم است. پس بهترین وکیل است؛
حَسبُنَا وَ نِعمَ الوَکیلُ. (5) خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است.
4. بهره مندی از امدادهای غیبی: در جنگ احد، بر اثر سرپیچی برخی افراد از دستورات فرمانده خود و رها کردن سنگری بسیار حساس و سرنوشت ساز، دشمن که با شکست نهایی فاصلۀ چندانی نداشت، دوباره جان گرفت و ضربه های سهمگینی بر سپاه اسلام وارد آود. بسیاری از رزمندگان اسلام، مجروع شدند و عدۀ اندکی در صحنۀ نبرد باقی ماندند. گروهی نیز به شهادت رسیدند. اما همان عدۀ اندک چون بر خدا توکل کردند، بر اثر امداد غیبی زمینه ای فراهم گردید تا آسیبی نبینند و با خوشنامی و سرفرازی به مدینه مراجعت کنند.
5. پیروزی بر دشمن: یکی از آثار توکل، پیروزی و نصرت الاهی است.
إِن یَنصِرکُمُ الله فُلا غالِبُ لَکُمُ وَ إن یَخذُلکُم فَمَن ذَا الَّذی یَنصُرُکُم بَعدِهِ و عَلَی اللهِ فَلیَتَوَکّلِ المُؤمِنُونَ. (6) اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد؛ و اگر دست از یاری شما بردارد؛ کیست که بعد از او، شما را یاری کند؟! و مؤمنان تنها بر خدا توکل کنند.
قدرت خدای سبحان، بالاترین قدرت ها است و هیچ کس نمی تواند بر کسی که بر او توکل می کند و در پناه حمایت او قرار می گیرد، پیروز گردد؛ چنان که اگر حمایت خدا از کسی برگرفته شود، هیچ کس قادر به حمایت او نیست. پس باید بر او که سرچشمۀ همۀ پیروزی ها است تکیه کرد.
این آیه، مؤمنان را ترغیب می کند که در عین حال که به آماده سازی ابزار و اسباب ظاهری می پردازند، از توکل و تکیه بر مسبب الاسباب و قدرت شکست ناپذیر او غفلت نورزند.
پیش از این آیه به پیامبر دستور داده شده است که پس از رایزنی و تصمیم گیری جدی، بر خدا توکل کند؛ در این آیه به مؤمنان فرمان داده شده است که فقط بر خدا باید توکل کنند: و علی الله فلیتوکل المؤمنون.
6. رهایی از سلطه و سیطرۀ شیطان :شیطان، دشمن قسم خورده انسان، و کینه توزی او با آدمیزاد، آَشکار و عیان است. او به عزت خدای سبحان سوگند مؤکد خورده است که همۀ آدمیان را اغوا کند؛ اما شیطان بر مخلصان و مؤمنان و متوکلان، سیطره ای ندارد. بندگان مخلص خدا را خود ابلیس استثنا کرده است.
7. افزایش مقاومت در برابر مشکلات: توکل، به مفهوم عمیق اسلامی و قرآنی، به آدمی شخصیتی تازه می بخشد و در تمام اعمال او اثر می گذارد و از این رو، از برترین اعمال به شمار آمده است.
انسان تلاشگری که بر خدای سبحان توکل می کند، در حقیقت امور خود را به او وامی گذارد و حل مشکلات خود را از خداوندی می خواهد که از تمام خواسته ها و نیازهای او آگاه و نسبت به او رحیم ومهربان است و قادر است مشکلاتش را حل کند. چنین انسانی هرگز به یأس و ناامیدی دچار نیم گردد و در برابر مشکلات احساس ضعف و زبونی نمی کند و در برابر شرایط دشوار زندگی، صبر و مقاومت پیشه می کند و با تکیه بر این فرهنگ و باور بر مشکلات پیروز می شود و از امدادهای غیبی برخوردار می گردد.
مطلب ادامه دارد...

پی نوشت ها :
1 ـ سورۀ آل عمران، آیه 159.
2 ـ سورۀ طلاق، آیه 3.
3 ـ سورۀ نساء، آیه 81.
سورۀ انفال، آیه 49.
5 ـ سورۀ آل عمران، آیه 173.
6 ـ سورۀ آل عمران، آیه 160.

توکل و توسل به اسباب
آیا توکل با تلاش و توسل به اسباب، سازگار است؟ برخی بر این باورند که هرگاه، اسباب و ابزار و عوامل کاری فراهم باشد، دیگر جای توکل نیست. توکل فقط در جایی کارساز است که ابزار و اسباب، وجودندارد. اما این مرزبندی را میان توکل و بهره گیری از اسباب و عوامل مادی، نمی توان پذیرفت. این گونه نیست که انسان، بخشی از کار را با بهره گیری از اسباب عادی انجام دهد، بی آنکه بر خدا تکیه و توکل کند؛ و بخش دیگری را فقط با توکل به سامان رساند. آدمی باید حتی هنگامی که از اسباب و عوامل عادی و مادی استفاده می کند، بر خدا توکل کند و سبب سازی و سبب سوزی او را از یاد نبرد. توکل به حوزۀ خارج از قلمرو علل واسباب ظاهری، اختصاص ندارد؛ بلکه باید در همۀ سئون آدمی، حضور و ظهور داشته باشد،حتی در استفاده از اسباب. اگر در حدیث آمده است که: عقل راحلتک و توکل(1) یعنی «با توکل زانوی اشتر ببند» بدان معنا نیست که عقال وزانویند بر زانوی شتر بستن، کار بنده است و حفاظت از شتر در غیاب صاحب آن، کار خدااست. این معنا به مرزبندی و محدود ساختن قلمرو توکل می انجامد، بلکه معنای آن ایناست که بستن زانوی شتر هم باید با توکل همراه باشد.
توکل، به معنای نفی اسباب وبهره نگرفتن از آن ها نیست؛ زیرا آدمیان برای دستیابی به اهداف و مقاصد خود ازاسباب و وسایل طبیعی ویژه ای استفاده می کنند، اما برای رسیدن به مرحله توکل بایدهم اسباب و ابزار و وسایل را از خدا و مسبب الاسباب دانست و تأثیر استقلالی را فقط برای خدای متعال قائل بود؛ و هم خود، مدعی استقلال نبود. البته این، به معنای نفی نسبت کارها به اسباب و علل نیست؛ بلکه بدین معناست که خدا را سبب اصیل و مستقل درتأثیر، ومظاهر فاعلیت او بدانیم. از اسباب و علل، چشم پوشیدن و دست روی دست گذاشتن،ریشه در تحریف مفهوم توکل و برداشت ناصواب از آن دارد؛
در حالی که مفهوم صحیح توکل، با این برداشت فرسنگ ها فاصله دارد. جداسازی آثار اسباب و عوامل طبیعی، ازاراده و خواست خداوند، گونه ای از شرک به شمار می آید؛ زیرا تمام خواص و آثار عوامل طبیعی، مستند به مشیت و فرمان خدای سبحان است. آنچه با توکل ناسازگار است، اعتمادبه تأثیر استقلالی اسباب و عوامل طبیعی در برابر ارادهۀ خداوند است
خدای سبحان به پیامبر گرامی اسلام فرمان می دهد که:
و شاوِرهُم فِیالامرِ فَاِذا عَزمتَ فَتَوَکَّل عَلَی الله إِنِّ الله یُحِبُّالمتَوَکِّلینَ. (2)
و در کارها، با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلانرا دوست دارد.
در جملۀ«فاذا عزمت فتوکل«نکاتی نهفته است که در پرتو آن ها، بحث روش تر می شود:
وقتی با مشورت، به نظر و رأی قاطعی دست یافتیم، نباید صد درصد به آن اعتماد کنیم؛ بلکه اعتماد ما باید به خدای سبحان باشد؛ یعنی بنده باید در تمام امور بر خدای متعال تکیه کند.
آیۀ شریفه براین نکته دلالت دارد که توکل این نیست که انسان خود را، چنان که برخی از افرادنادان می گویند، مهمل گذارد؛ وگرنه امر به مشاوره، با توکل ناسازگار می بود، بلکه حقیقت توکل این است که آدمی، ضمن بهره برداری از اسباب ظاهری، در دل بر آن ها تکیه نکند و بر حضرت حق تکیه کند. جملۀ پایانی آیه: «ان الله یحب المتوکلین»،آدمیان را به بازگشت به سوی خدای متعال و روی بر تافتن از تمام ماسوی الله ترغیب و تشویق می کند.
پی نوشت ها :
1ـ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 68، ص 138.
2 - سورۀ آل عمران، آیه 159.

هیچ‌کس نیست که درزنگی مادی و معنوی خود به‌نوعی مشکل نداشته باشد. بلکه اساساً دوستان خداوند گرفتاری‌های بیشتری دارند. ولی نباید فراموش کرد که همان‌گونه که دام مشکلات را سر راه انسان نهاده‌اند، راه گریز از آن‌ها را نیز به‌او آموخته‌اند. این راه‌حلها به‌صورت‌های گوناگونی پیش پای آدمی نهاده می‌شود که از جمله آن‌ها الهام به‌دل است، که البته این‌حال زمانی دست می‌دهد که امید آدمی از همه‌جا جز خداوند بریده باشد. در طول یک سال اخیر، در اثر تجدید بنای منزل، گرفتار بدهی‌های سنگینی در حدّ امور اقتصادی و شرایط زندگانی خاص خود شدم. تهیه پول از یک سو، انجام تعهدات و قراردادهای کاری نظیر ترجمه و ویرایش و … از سوی دیگر به‌صورت کلاف سردرگمی درآمده بود. خلاصه، گاهی کار بسیار بر من سخت می‌شد و پریشانی خاطر عجیبی به‌من دست می‌داد.



روزی بر دلم خطور کرد که حضرت نوح‌(ع) درهنگامی که کار تبلیغ بر او گران آمد و مردم را می‌دید که در کفر و انکار سخت مقاومت می‌کنند، عرضه داشت:‌«ربّ اِنّی مغلوب فَانْتَصِر؛ پروردگارا، من توان خود را از دست داده‌ام، پس تو از من دست‌گیری نما» و نیز به‌یاد حضرت موسی (ع) افتادم که در آن صحرا پس از آب دادن گوسفندان دختران شعیب (ع)، برای استراحت زیر درختی نشست و گفت: «رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَی مِنْ خَیر فَقیر؛ خداوندا، من به هر خیری که بر من فرو فرستی سخت نیازمندم»، و منظورش غذا و لقمه نانی بود که گرسنگی خود را برطرف سازد. از این‌رو به‌نظرم رسید که در قنوت نمازها و در سجده آخر نماز این دو آیه را بخوانم، شاید خداوند گشایشی در کارم پدید آورد. خدا را گواه می‌گیرم که با خواندن این دو آیه در نمازها از عمق دل، مشکلاتم هر یک به هنگام خود به طرز معجزه‌آسایی حل می‌شد؛ و هنوز نیز به‌خواندن این دو آیه در نمازها ادامه می‌دهم. یک سال گذشت، تا روزی در کتاب شریف بحارالانوار دعایی از شرح مرحوم علامه‌مجلسی به چشمم خورد که در واقع شرح حال من بود:‌«خداوندا، بسا بنده‌ای که تو را صدا زد:‌رَبِّ اِنّی مَغْلوب فَانْتَصِر، و تو از باب یاری او درهای آسمان را با فرستادن باران سیل‌آسای خود گشودی، از زمین چشمه‌هایی جوشاندی، آب آسمان و زمین برای گشایش کار وی بر آنچه مقدّر شده بود به‌هم پیوست، و او را از باب کفایت خود بر کشتی نجات برنشاندی. پروردگارا، من نیز مغلوبم، پس یاری خود را برسان (سه‌بار)، بر محمد و آل محمد درود فرست و بر من نیز از باب یاری خود درهای آسمان را به‌باران رحمت خود بگشا و چشمه‌های یاری خود را از زمین بجوشان تا آب گشایش کار من نیز بر آن‌چه مقدر شده به هم پیوندد، و مرا نیز بر کشتی نجات برنشان …».بحارالانوار، 378/95.

نتیجه توکل:Gol:

(...ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ...)آیه 3سوره طلاق :Kaf:

هرکس به خدا اعتماد کند خدا برای او بس است :Cheshmak:

سوال: چند بار تا حالا فقط به خدا اعتماد کردیم و موفق نشدیم ؟:Sham:

تفاوت ماهوی توکل و تفویض :Gol:

توکل: یعنی اعتماد کردن و این در جایی است که شما قسمتی از راه را میتوانید خودتان طی کنید اما ابهاماتی هم برایتان وجود دارد پس حرکت میکنید و بقیه را به خدا اعتماد میکنید مانند ازدواج :Mohabbat:

اما تفویض: یعنی واگذار کردن و این در جایی است که هیچ کاری از دست شما بر نمیآید مانند بیماریهای صعب العلاج :Ghamgin:

شما توی یه کار خاص توکل میکنید ولی اون به نتیجه نمیرسه.ما این دلیل رو میاریم که صلاح نبوده پس ما باید کاملا از این بابت راضی باشیم چون خدا صلاح ما رو بهتر از ما میدونه.اما چطور میشه راضی بود؟چطور میتونیم به خودمون بقبولونیم با وجود اینکه خدا میتونسته صلاح ما رو در انجام اون امر قرار بده اینکار رو نکرده؟
من یه راه عملی میخوام که بتونم توکلم رو زیاد کنم.

2561;108118 نوشت:
شما توی یه کار خاص توکل میکنید ولی اون به نتیجه نمیرسه

lدر اون کار توکل واقعی صورت نگرفته است

یعنی با توکل واقعی نتیجه همیشه بر وفق مراد شماست؟؟؟؟؟؟

نتیجه همیشه به صلاح شماست

(( بسا چیزی که شما را خوش اید و هلاکت شما در ان است و بسا چیزی که شما را ناخوش اید و خیر شما در ان است ))

خوب منم همینو میگم چطور میشه به این باور دست پیدا کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟


2561;108151 نوشت:
خوب منم همینو میگم چطور میشه به این باور دست پیدا کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟


با سلام.
فقط با صبر مي توان به اين باور رسيد. اين را از تجربه شخصي خودم ميگم. اگر تونستيد صبر كنيد تا نتيجه اش را ببينيد اون وقت توكل واقعي داشتيد هر چند مدت زيادي طول بكشد و در سختي باشيد.

نمیشه که.مگه مشکلات ادم یکی دوتاست .شما سر یکی صبر میکنی سر دو تا صبر میکنی .یه سال دو سال صبر میکنی .خوب وقتی دلیلی نداری اونوقت هنگ میکنی.ادم باید به یقین برسه اون چه جوری بدست میاد ؟

2561;108822 نوشت:
نمیشه که.مگه مشکلات ادم یکی دوتاست .شما سر یکی صبر میکنی سر دو تا صبر میکنی .یه سال دو سال صبر میکنی .خوب وقتی دلیلی نداری اونوقت هنگ میکنی.ادم باید به یقین برسه اون چه جوری بدست میاد ؟

خدمت 2561 گرامی عرض کنم

برای تقویت توکل

چند قدم باید برداریم تا به توکل مرتبه بالا برسیم:
1- اول باید خدا رو بشناسیم یعنی آن کسی که خالق ماست و قرار است به او تکیه بزنیم.(آیا در برنامه ریزی روزمره خود قسمتی را برای شناخت اله و معبود خود در نظر گرفته اید؟)
2- قدم بعدی باور شناخت هاست که با تفکر و بحث و گفتگو و تقوی ایجاد میشود.(میدانید دوری از گناه دل را پاک و پر ظرفیت میکند و زمینه برای ایمان و باور قلبی ایجاد میشود)
3- درس گرفتن و عبرت آموزی از زندگی کسانی که به سمت خدا رفتند و کسانی که به خدا اعتماد نکردند.(علما و شهدا از بهترین گزینه های این راه اند)
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4728

درسته اینا کاملا مشخصه ولی موضوع اینه که:
مثلا شما نعمتهای هر روز خدا رو میبینید لمس میکنید ولی در آخر خیلی از ماها میپرسیم:؟آیا خدا ما رو دوست داره.
این کاملا مشخصه که هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست اون همیشه خیر و صلاح مارو میخواد و همیشه بهترینها رو برای ما در نظر میگیره.
اما باز هم توکل به اون خیلی سخته چون باور نداریم
البته من فکر میکردم این فقط مشکل افرادی مثل منه ولی توی یکی از سخنرانیهای استاد فاطمی نیا شنیدم(که راجع به همین مبحث بود)که در طول عمرشون یکبار هم از روی اخلاص نتونستن توکل کنن.البته ایشون قاعدتا در مراحل بسیار بالایی هستند و میزان توکلشون با توجه به اطلاعات بسیار بالایی که دارن نمیتونه قانع کننده باشه
ولی ادمی مثل من...
توکل واقعی یعنی اینکه من به هر چیزی که پیش میاد راضی بشم و همیشه مطمئن باشم این اتفاقی که افتاده بهترینه.
به زبون میشه گفت چون مطالب بالا رو میدونم ولی قلبا نمیتونم چون درکش نکردم
اگر ادم در مورد بزرگی خدا اطلاعاتی نداشته باشه هیچ وقت سر وقت توکل نمیره.وقتی براش این سووال پیش میاد که بدونی خدا بزرگترینه
در مورد زندگی بقیه هم فکر نمیکنم زیاد چاره ساز باشه یعنی تو این مرحله بعید میدونم چون شرایط با هم فرق میکنه وو اینجور وقتها همه ادم رو به پاداشهای اون دنیا حواله میدن که اگر خدا این دنیا حاجتت رو نداد اون دنیا بهترش نصیبت میشه.
این برای کسی ارضا کننده است که خدا رو و بزرگی و عظمتش رو حس کرده باشه دونستن خالی هیچ فایده ای نداره .همه ما خیلی چیزها میدونیم ولی در عمل چقدر از اونها رو پیاده میکنیم چون باور نداریم فقط طوطی وار حفظ کردیم

jتوکل درجات مختلف داره

لا یکلف الله نفسا الا وسعها

کسی انتظار نداره شخص در راه مونده ای مثل من بتونه همونطوری توکل کنه که راهروان می کنند

ولی من می تونم در حد خودم توکل کنم

اما اینکه بخوام بگم نه نمیشه و... اینها خطوات شیطانه

خوب چطور میتونم در حد خودم توکل کنم یکسی مثل حضرت موسی خدا رو انجوری میشناسه یه نفر هم مثل اون شبان
هر کدوم یه جور خدارو شناختن .و خدا هر دو روقبول داره ولی موضوع اینه که شما باید به باورهات ایمان داشته باشی این ایمان چطور بدست میاد

2561;109642 نوشت:
خوب چطور میتونم در حد خودم توکل کنم یکسی مثل حضرت موسی خدا رو انجوری میشناسه یه نفر هم مثل اون شبان

اصل مطلب رو بیان کردید
نگاه نکنید سید علی قاضی علیه الرحمه چه می کرد
ببینید چطور با خدای خودتون راحتید؟
این کلام طلائی مرحوم بهجت رحمت الله علیه رو همیشه داشته باشید

شما به دانسته هاتون عمل کنید خدا نادانسته ها رو بر شما مکشوف می کنه

هرچه می دونین در هر حد به همون عمل کنید و کاملا و بی نقص بجا بیارین

خودش وعده فرموده والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

راستش هم فهمیدم هم نه
من باید به وظایفم تا جایی که میتونم عمل کنم این درست.ولی اینم در نظر بگیریم که بالاخره یه وقتهایی شاید هم بیشتر ادم گناه میکنه.من یه ادم معمولیم که اگر بگم هیچ وقت گناه نمیکنم دروغه یعنی غیر ممکنه برام.من سعی میکنم بهتر بشم این قبول
ولی فرض کنید من دارم سعی میکنم تا جایی که میتونم گناه نکنم(تا جایی که میتونم)اینم واضحه که زندگی دست روی دست نمیذاره تا من خیلی خوب بشم به همه دانسته هام عمل کنم تا خدا راهش رو به من نشون بده
من فکر میکنم توکل داشتن موازی با گناه نکردنه .نه مرحله بعد از اون
فرض کنید برای یه کاری مجبور میشید گناه کنید اگر انجامش ندید ممکنه به گناه بدتری دچار بشید اگر هم بدید خوب گناهه.این وسط تنها راه توکله ولی شما باید به اون ایمان داشته باشید وگرنه تو سردرگمی میمونید
من سعی میکنم به خدا توکل کنم ولی همیشه دقیقه نود.....

*طاها*;109654 نوشت:
اصل مطلب رو بیان کردید
نگاه نکنید سید علی قاضی علیه الرحمه چه می کرد
ببینید چطور با خدای خودتون راحتید؟
این کلام طلائی مرحوم بهجت رحمت الله علیه رو همیشه داشته باشید

شما به دانسته هاتون عمل کنید خدا نادانسته ها رو بر شما مکشوف می کنه

هرچه می دونین در هر حد به همون عمل کنید و کاملا و بی نقص بجا بیارین

خودش وعده فرموده والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

این کلام از خود خداست
در کتاب وسائل و کلمة الله حدیث قدسی از نبی گرامی اسلام نقل شده :
اگر بنده من به آنچه که از بندگی ام میداند عمل کند چیزی به او یاد میدهم که به احدی یاد نداده باشم.
البته باید گفت: این به غیر از کسب معرفت و شناخت و تعلم مقدور نیست.

2561;109663 نوشت:
راستش هم فهمیدم هم نه
من باید به وظایفم تا جایی که میتونم عمل کنم این درست.ولی اینم در نظر بگیریم که بالاخره یه وقتهایی شاید هم بیشتر ادم گناه میکنه.من یه ادم معمولیم که اگر بگم هیچ وقت گناه نمیکنم دروغه یعنی غیر ممکنه برام.من سعی میکنم بهتر بشم این قبول
ولی فرض کنید من دارم سعی میکنم تا جایی که میتونم گناه نکنم(تا جایی که میتونم)اینم واضحه که زندگی دست روی دست نمیذاره تا من خیلی خوب بشم به همه دانسته هام عمل کنم تا خدا راهش رو به من نشون بده
من فکر میکنم توکل داشتن موازی با گناه نکردنه .نه مرحله بعد از اون
فرض کنید برای یه کاری مجبور میشید گناه کنید اگر انجامش ندید ممکنه به گناه بدتری دچار بشید اگر هم بدید خوب گناهه.این وسط تنها راه توکله ولی شما باید به اون ایمان داشته باشید وگرنه تو سردرگمی میمونید
من سعی میکنم به خدا توکل کنم ولی همیشه دقیقه نود.....

توکل مساوی با گناه نکردن نیست
خدمت شما 2561 عزیز عرض میکنم که در پست شماره 32، راه حل تقویت توکل را تقدیم کردم(لطفا با دقت مطالعه فرمایید) و بزرگ نمایی میکنم که اگر من معرفتم را ارتقاء دهم و شناخت از خودم و محیط را به درجه اعلی برسانم یقینا نتیجه تقویت ایمان یعنی اعتماد و تکیه زدن به الله است.
رابطه توکل با اطمینان شما به خدای عالم و اطاعت از او مستقیم و نزدیک به هم است.

عرفان;109976 نوشت:
رابطه توکل با اطمینان شما به خدای عالم و اطاعت از او مستقیم و نزدیک به هم است.

هرچه شناخت عمیق تر شه اعتماد هم راسخ تر میشه در حقیقت توکل به خدا یعنی اعتماد بی چون و چرا به خدا

لا حول و لا قوه الا بالله

این که شد پله اول
همون که من نعمتهای خدا رو میبینم ولی میپرسم بازم منو دوست داره؟
چه علمی بالاتر از اینکه خدا بزرگه همه چی دست اونه و همیشه خیر و صلاح ما رو میخواد
چی میشه در این مورد بهش اضافه کرد؟؟؟
ما باید باور کنیم
مثل بسم الله گفتن اون بچه و از رودخونه رد شدنش
مشکل باوره که نمیدونم چطور بدست میاد؟

2561;110112 نوشت:
این که شد پله اول
همون که من نعمتهای خدا رو میبینم ولی میپرسم بازم منو دوست داره؟
چه علمی بالاتر از اینکه خدا بزرگه همه چی دست اونه و همیشه خیر و صلاح ما رو میخواد
چی میشه در این مورد بهش اضافه کرد؟؟؟
ما باید باور کنیم
مثل بسم الله گفتن اون بچه و از رودخونه رد شدنش
مشکل باوره که نمیدونم چطور بدست میاد؟

سلام
میشه بیشتر توضیح بدید و شرح کنید :Gig: :Gol:

تعریف توکل : راغب اصفهانی درباره معنای توکل می فرماید: اگر کلمه توکل با «لام » بیاید به معنای تولی و عهده دار شدن سرپرستی می باشد مثل توکلت لفلان می باشد یعنی من متولی و عهده دار سرپرستی فلانی شدم و اگر با علی بیاید بمعنای اعتماد کردن می باشد مثل توکلت علی فلان یعنی اعتماد کردم بر فلانی(1) در روایتی پیامبر(ص ) از جبرئیل می پرسند: «ما التوکل علی الله عزوجل ؟ فقال : العلم بان المخلوق لایضر و لاینفع و لایعطی و لایمنع و استعمال الیاس من الخلق فاذا کان العبد کذالک لم یعمل لاحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله و لم یطمع فی احد سوی الله فهذا هو التوکل ؛ توکل برخدای عزوجل چیست ؟ جبرئیل عرض کرد: علم داشتن به این که مخلوق نه زیانی می رساند ونه سودی می بخشد و نه می دهد و نه باز می دارد و به کار گرفتن یائس از خلق (یعنی آن یائس باطنی (ناامیدی) را که نسبت به مردم دارد در عمل و خارج نشان دهد)پس هر گاه بنده چنان باشد برای احدی غیر از خدا کار نمی کند و جز خداامید ندارد و از غیر او ترسی ندارد و در احدی غیر از خدا طمع ندارد این همان توکل است در تمام این فقرات توکل به معنای لازم آن گرفته شده است مثلا" وقتی انسان علم دارد که مخلوق نه ضرری می رساند و نه سودی می بخشد که فقط بر خدای تعالی اعتماد داشته و کارش را به او واگذار کرده (2) پس توکل بر خدا یعنی اعتماد کردن بر خدای تعالی و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده و مشیت او بودن و هیچگونه اعتماد و تکیه نداشتن و استقلال ندادن به اسباب غیر از مسبب الاسباب یعنی حضرت حق تعالی . البته واضح است ک معنای توکل آن نیست که انسان به دنبال اسباب کار نرود زیرا تمامی کارها با اسباب انجام می گیرند ولی فقط باید بداند که اسباب از خود چیزی نداشته و هرگز مستقل نمی باشند و تنها تکیه گاه خدای تعالی می باشد. (3).مراحل توکل :توکل را می توان بطور کلی بر سه قسم تقسیم کرد:1- توکل زبانی :یعنی آن توکلی که فقط با زبان گفته می شود توکلت علی الله (برخداتوکل کردم ) این توکل از ارزش معنوی برخودار نیست .2- توکل اعتقادی :یعنی آن توکلی که ناشی از ایناعتقاد است که واقعا" همه کاره خداوند تبارک و تعالی است و حقیقتا" او تکیه گاه همه چیز و همه کس است با توجه به این اعتقاد توکل بر خدای تعالی می شود و سپس بر کاری اقدام می گردد این توکل از ارزش معنوی برخودار است که اکثر مسلمان ها می توانند با توجه به این مرحله توکل کارهای خود را آغاز کنند.
3- توکل قلبی:یعنی آن توکلی که از حالات بلکه از ملکات فاضله نفس انسانی گشته است و شاید حدیث شریف زیر به این مرحله عالی از توکل اشاره داشته باشد: علی بن سوید می گوید از امام موسی بن جعفر(ع ) درباره این آیه شریفه «و من یتوکل علی الله فهو حسبه » هر کس بر خدا توکل کند خدا او را بس است پرسیدم حضرت فرمود: «التوکل علی الله درجات منها ان تتوکل علی الله فی امورک کلها فما فعل بک کنت عنه راضیا" تعلم انه لا یائلوک خیرا" و فضلا" و تعلم ان الحکم فی ذالک له فتوکل علی الله بتفویض ذالک الیه وثق به فیها و فی غیرها؛ توکل بر خدا دارای درجاتی است از جمله اینکه در تمام کارهایت برخدا توکل کنی پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حکمت آمیزش بر هر چه تعلق گرفت ) راضی باشی علم و یقین داشته باشی که او از هیچ خیز و فضلی دریغ نکند و نیز علم و یقین داشته باشی که حکم و فرمان در این جهت با اوست پس با واگذاری کار به او بر او توکل کن و به او در کارهای خود و کارهای غیر خود وثوق (اطمینان و آرامش ) داشته باش (4). در این حدیث به دو مقام بلند معنوی که از ارکان ایمان هم هستند اشاره شده است :1- مقام رضا
2- مقام تفویض .توکل قسم اول از آن منافقین است زیرا صرفا" توکل زبانی است و باطن بدان اعتقادی ندارد توکل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توکل قسم سوم ویژه موئمنان واقعی است که دستیابی به آن بسیار مشکل و در درازمدت می باشد و هر کس به این مقام و مرحله سوم رسید متوکل واقعی می باشد. دستاورد توکل : توکل ثمرات زیادی دارد که پاره ای از آنها عبارتند از :1- قوت قلب :امام علی (ع ) می فرمایند: اصل قوه القلب التوکل علی الله (5) ریشه قوت قلب توکل برخداست و این ثمره بلندی است که انسانی چنین از صلابت ، استقامت در کارها برخورار است .
2- قوت ایمان :امام رضا(ع ) می فرمایند: من احب ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله هر کس دوست دارد قوی ترین مردم باش پس باید بر خداتوکل کند. (6) بنابراین هر کس توکل بیشتری داشته باشد از قوت ایمان بیشتری برخوردار است بزرگی این ثمره هم بر کسی پوشیده نیست .
3- رام شد دشواری ها و آسان گشتن اسباب :امام علی (ع ) می فرمایند: «من توکل علی الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب ؛ هر کس بر خدا توکل کند سختی ها برایش رام و اسباب و علل در مقابلش آسان می گردد.(7)4- شکست ناپذیری :امام محمدباقر(ع ) می فرماید: «من توکل علی الله لایغلب و من اعتصم بالله لایهزم ؛ هر کس بر خدا توکل کند مغلوب نمی گردد و هر کس به خدا چنگ زند شکست خورده نمی باشد (8). البته واضح است که مهمترین و پرثمرترین توکل همان قسم سوم است نه دوم و قسم سوم هم خود دارای مراتبی است که هر چه توکل قلبی از مراتب بالاتری برخوردار باشد ثمرات توکل بیشر عائد می گردد.پی نوشت ها:1. المفردات راغب اصفهانی2. میزان الحکمه ، ج 10، ص 6763. با استفاده از المیزان ، علامه طباطبایی ج 5 ص 239 4. ترجمه اصول کافی کلینی ، ج 3، ص 1065. میزان الحکمه ج 10 ص681
6. همان
7.همان
8.همان

بعضی معنای غلطی از توکل می کنند. یعنی از نتیجه هر امری که آگاه نیستند، آن را بر گردن خدا می گذارند و می گویند، توکل بر خدا، هر چه شد خیراست. خداخواسته است. درحالیکه این توکل بر خداکردن نیست، این عمل به عبارتی شانسی کار کردن است. این که بگوییم هرچه شد خیر است و خداخواسته، معنی توکل نیست. درست است که هر کاری را خدا می کند اما، توکل بدین معنی است که بعد از درایت در امور، اعتماد داشته باشیم که آن نتیجه ای که پیش می آید از طرف خدا بوده و به آن نتیجه راضی باشیم
زیرا خدا این نتیجه را با توجه به فکر و تلاش من ایجاد کرده است. اگر نیتم خیر بوده، خداوندِوکیل، خیر برایم تدبیر خواهد نمود، اگر سهل انگار بودم و بی تدبیر، خدا هر چه کند مطابق سهل انگاریِ من انجام داده.
در روایت داریم که : أبى اللّه أن يجرى الأمور إلّا بأسبابها. یعنی خدا از این که امور دنیای را بدون اسباب انجام دهد، امتناع دارد. هر کاری در این دنیا توسط خدا، اما با وسائط انجام می گیرد، از جمله این وسائط فکر و تدبیر بنده است. زانوی اشتر ببند و آنگاه توکل کن. اگر خدا بخواهد شتر تو را حفظ کند که دزدی نبرد یا فرار نکند، باید زانوی آن را ببندی و بعد بگویی خدایی که امر نمودی با وسائط کارها را انجام می دهی، این اقدام من، حالاتو آن چه که به صلاح من است، وکیلی. وکیلی یعنی اگر شتر دزدیده هم شد، بدانی خدای وکیل، به صلاح تو امور تورا تدبیر خواهد نمود و تو ازاین توکل به همراه تدبیر، که به امر خدا هم بود، ضرری به تو نرسیده است. خدا جابراست. و جبران می کند، بهترین وکلیل است.

سوال:
توکّل چیست ؟اسباب و مقوّمات توکّل و حد آن چسیت؟بین توکل و استفاده از اسباب و وسائط منافاتی هست ؟ و چگونه ريشه توكل را در خويش بپرورانيم؟


پاسخ:
توکل در لغت به معنای اعتماد و در اصطلاح دینی و اخلاقی به معنای اعتماد بر خداوند و انقطاع از غیر اوست. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَمَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُـوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْــرِهِ قَدْ جَـعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ قَـدْراً»(1)
یعنی هر كس بر خدا توكل كند، كفایت امرش را می‌كند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا بـرای هرچیزی اندازه‌ای قرار داده است.
حقيقت توكل اين است كه انسان كارهای خودش را به خدا واگذار كند و همه چيز را از سوی خدا و مربوط به خدا بداند و تا آن جا كه توان دارد تلاش نمايد امّا آن چه از توان او بيرون است به خدا واگذارد، و از الطاف جليّه و خفيّه او مدد بطلبد.

بر اساس آیه کریمه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(2) می توان عوامل موجب یقین در توکل را این چند امر دانست:
[=Georgia]

  1. ایمان
  2. یاد آوری نعمت ها و عنایات الهی
  3. تقوای الهی

ابوبصير گويد به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا حَدُّ التَّوَكُّلِ: یعنی قربانت گردم،حدّ توكّل چيست؟ امام فرمود: الْيَقِينُ یعنی حد توکل یقین است. عرض کردم : فَمَا حَدُّ الْيَقِينِ حد یقین چیست؟ فرمود: أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَيْئا. یعنی اينكه با وجود خدا از چيزى نترسى(3)
لازم به ذکر است حدّ به معنای علامت است.

خیر.فیض بی واسطه و سبب محال است، تنها کسی که به او فیض بی واسطه شد اوّل ما خلق الله است یعنی کسی که اول مخلوق خداوند متعال بود و الّا غیر از آن، همه از طریق وسائط فیض الهی استرزاق می شوند، منتهی در برخی واسطه کمتر است و در برخی واسطه زیاد است، پس در نتیجه همگان باید از طریق اسباب و وسائط فیض متوقع رسیدن فیوضات الهی بوده و چشم امید به اسباب الهیّه داشته باشند.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به اعرابی خطاب نمود که اعقلها و توکّل. یعنی شتر را ببند و توکّل کن (4)
آيات و رواياتي فراواني وجود دارد كه ما را به تلاش و كوشش در امورات زندگي و استفاده از ابزار و امكانات طبيعي سفارش نموده است، خداوند مي‎فرمايد: وَأَنْ ليس للانسان الّا ما سعی(5)
بنابراين معناي توكل اين است كه نهايت تلاش و كوشش مان را در جهت كسب روزي و رسيدن به اهداف مورد نظر به كار گيريم، امّا نتيجه كار را به خدا واگذار نماييم.

برای پرورش ريشه توكل بايد به اين نكات توجه كنيم:
[=Georgia]

  1. تقويت ايمان: در قرآن نيز توكل در مورد افراد مؤمن مطرح شده است. پس يكی از عوامل اصلی و مهم در ايجاد ريشه توكل در خويش اين است كه «ايمان به خدا» تقويت كنيم و رفتارهايی كه ريشه در ايمان با خدا دارد مكرراً انجام شود
  2. یقين به حقانيت خداوند و وعده های او: يعنی در حقانيت خداوند و ربوبيت تكوينی و تشريعی او شكی نداشته و از نظر ايمان ثابت قدم باشيم. امام علی عليه السّلام می‌فرمايد: التوكّل من قوّة اليقين یعنی توكل نتيجه يقين است. (6)
  3. قطع طمع از ديگران: زيرا انسان اگر چشم اميدش به غير خدا باشد، در وی وابستگی ايجاد می شود و باعث پايين آمدن حرمت و ارزش و كرامت انسانی وی می‎گردد. خداوند در قرآن می‎فرمايد: و من يتوكل علي الله فهو حسبه(7)یعنی هر كه بر خداوند توكل نمايد، خداوند او را كفايت می‎كند.
  4. از هيچ كسی جز خدا ترس و بيم نداشته باشيم: در روايات متعدد به اين نكته اشاره شده است كه «من التوكل ان لا تخاف مع الله غيره»(8)
  5. راضي بودن از وضع زندگي:اگر نسبت به مقدرات الهي بدبين باشيم و تصور ما اين باشد كه خداوند چرا ما را در چنين وضعيتي قرار داده است، نمي‎توانيم توكل را در خويش پرورش دهيم، در اين صورت توكل فقط به صورت سطحي و در حدّ ادّعا امكان دارد امّا توكل واقعي كه در حالات و رفتار ما نيز اثر داشته باشد، ممكن نخواهد بود.

پینوشتها:
1- طلاق آیه 3
2-مائده آیه 11
3-اصول كافى کتاب ایمان و کفر فصل یقین حدیث 1
4- المحجة البیضاء، جلد7، صفحه‏426
5- نجم/39
6- ميزان الحكمة، ج 10، ص 680
7-طلاق/3
8-ميزان الحكمة، ج 10، ص 667


موضوع قفل شده است