تحصیل vs ازدواج

تب‌های اولیه

56 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحصیل vs ازدواج

بسم الله..
سلام بر دوستان گل اسک دینی...
بعد از مدتها دوری از میادین :d دوباره اسک دین اومدم.. حقیقتا از بهترین سایتهایی هست که دیدم...
خب.

بنده الان اوایل رشته پزشکی هستم. راه دور و درازی دارم. از نظر استقلال مالی فکر میکنم بنده بتونم تا 10-12 سال دیگه حداقل دستم تو جیب خودم بره. الان 22 سالم تقریبا. دوست دارم پزشکی رو تا اونجا که بتونم خودم علم تولید کنم ادامه بدم. از این طریق دوست دارم به خلق خدا کمکی کرده باشم.
اما مشکل! ببینید دوستان بنده احساس رسیدن موعد ازدواج برای خودم رو دارم. (شاید اصلا اشتباه میکنم!) مادرم با بنده در این مورد صحبت کردند قبلا و دختری از آشنایان رو به من معرفی کردن.. مادرم هم همین عقیده رو دارن که فعلا وقت ازدواج نیست.. ایشون میگن بذار دو- سه سال دیگه. بنده هیچ حرفی ندارم. اما خب دو سه سال نه! اصلا فرض کنید 6 سال دیگه! من هنوز دوره عمومیم هم تموم نشده چه برسه به تخصص و فوق تخصص... من دوست ندارم هیچ موضوعی در هر شرایطی که میخاد باشه به درسم لطمه وارد کنه! و میدونید که ازدواج هم مشغله ی بسیار زیادی برای آدم درست میکنه.. البته بنده شنیدم شهید مطهری گفتند که اگر میدونستم ازدواج به من در علوم این همه تعالی میده زودتر اقدام میکردم!
راستی پدرم هم میگه اصلا تا وقتی دستت تو جیبت نرفته نباید اقدام کنی... خب راست هم میگه از یه نظر..

خواهش از دوستان دارم!
لطفا ارجاع به تایپیک های دیگه ندید چون اونها درسشون فوقش سه تا چهار سال طول میکشه نه من که حداقلش برای تخصص 10-12 هست..

با سپاس فراوان..

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی

با سلام خدمت شما برادر گرامي و بلندهمت
خيلي خوشحاليم كه دوباره در فضاي پاك اسك دين مي بينيم تون راستش اگر اسك دين دوست داشتني است است به بركت كاربران خوب، كوشا و پاكي مثل شما است.( اين را بدون اغراق مي گويم)
در مورد ازدواج، بايد جامع نگر باشيم.
يعني بلوغ هاي مختلف را در ازدواج لحاظ كنيم بلوغ جنسي، بلوغ فكري، بلوغ اجتماعي،‌بلوغ هيجاني( شناخت هيجان ها، مديريت آنها و ابراز گري)، بلوغ اقتصادي و....
اگر چه ازدواج دو سوم ايمان را حفظ مي كند ولي اين به معني اين نيست كه ما بدون توجه به شرايط اقدام به ازدواج كنيم.
قبل از ازدواج بايد خوب خوب درباره ازدواج مطالعه كنيم و جوانب مختلف ازدواج را در نظر بگيريم براي فردي كه اهل علم است واقعا وقتي باقي نمي ماند كه بخواهد به شكل آزمون وخطا ازدواج كند بنابراين بايد تا جايي كه مي شود با حساب گري ازدواج كند تا به فرموده قران شريف ازدواج مايه مودت و رحمت و آرامشش شود. در چنين ازدواجي فرد دغدغه اش از جهاتي كمتر است.
فرد مذهبي اي كه نگران ايمانش است واقعا مانند كاميوني است كه شيشه حمل مي كند و نگران است كه در دست اندازها آسيب ببينيد.
گاهي ذهن مشغولي ها و دلمشغولي هاي فرد مجرد با ايمان خود عايق براي پيشرفت مي شود يعني دقيقا عكس چيزي كه تصور مي كرده اتفاق مي افتد يعني نه تنها در علم رشد نكرده از سويي هم تمركزش را از دست داده و چه بسا احساس گناه هم به آن اضافه شود.
نمي توان براي همه نسخه واحد پيچيد.
برخي مانند شهيد بابايي در دوران تحصيل در آمريكا با افزايش معنويت و ورزش شهوت را مديريت مي كنند و برخي با خودشناسي اي كه دارند مي گويند ما نمي توانيم خودمان را دربرابر گناه حفظ كنيم مراجع به اين افراد مي فرمايند بر شما ازدواج واجب است.
شريك زندگي
شريك زندگي شما لزوما نبايد هم رشته شما باشد ولي بايد با شما همتايي در باورها، ارزش ها، اصالت خانوادگي و ....داشته باشد. بايد متوجه شغل شما باشد و با همدلي و همراهي بتواند كمك شما در رشد علمي شود نه اين كه هر روز به بهانه اي مانع و سنگ جلوي چرخ پيشرفت شما باشد.
بنابراين براي ازدواج هم بايد بدون عجله فرد مورد نظر و همتاي خود را بيابيد و تا مطمئن نشده ايد اقدام نكنيد.

شرايط اقتصادي
با توجه به اين كه مشغول تحصيل هستيد همراهي والدين براي ازدواج ضروروي است. از سويي ديگر قناعت همسران در ابتداي زندگي و همراهي هر دو خانواده بسيار مهم است. اگر اينها نباشد به عنوان نمونه مادر همسر مي تواند خود مشكل آفرين باشد و هر روز بهانه اي بگيريد كه اين چه زندگي اي است براي دخترم درست كرده ايد.
دو خانواده فهميده مي توانند با كمك خرجي اي كه به فرزندان خود مي دهند كمك كنند تا فرزندشان ازدواج كنند و حتي اگر خانواده ها از نظر خانه در راحتي باشند مدت در كنار آنها زندگي كرد.

طلاب
طلاب هم سنوات تحصيلي آنها طولاني است ولي اغلب ايشان با درآمدهاي بسيار اندك ولي با قناعت بالا و انتخاب شريك زندگي همراه و همدل ازدواج مي كنند و به تحصيلات خود ادامه مي دهند.
بنابراين گام اول
مطالب بالا را مطالعه كنيد
براي ازدواج حساب شده كتاب مشاوره قبل از ازدواج نوشته سيد مهدي حسيني را مطالعه كنيد
دو كتاب مطلع مهر و رهنمودهاي براي ازدواج را از كتاب خانه سايت دانلود و مطالعه كنيد.
ورزش را جزيي از برنامه زندگي خود قرار دهيد.
با توجه به مطالعات جامع اگر شرايط بود در وقت مناسب (بيشتر تابستان)‌اقدوام به ازدواج كنيد.
نگراني خانواده ها را هم با گفتگوهاي با حوصله و صميمانه و كمك گرفتن از افراد با نفوذ بكاهيد.

اين نمودارها را نيز با دقت مطالعه كنيد
1. نمودار: همسرگزینی موفق
2. نمودار: علل عشق هاي بيمار گونه
3. نمودار: انگیزه های غلط در ازدواج
4. نمودار: خواستگاری و پروژه مهم تحقیق

حامی جان ممنون از پاسختون.. مثل همیشه جامع و عالی...
فقط یک مشکل برای من باقی مونده الان. ببینید شما کلی گفتید و کاملا هم همه حرفهاتون رو قبول دارن... اما وقتی پدر من دیدش اینطوریه که تا وقتی درسم تموم نشده نمیتونم زن بگیرم وظیفه من چیه؟ باور کنید استاد جان الان سختی درسهای ما هیچ کم از طلاب و حوزه ندارن.. تازه شرایط اونها در بعضی موارد بهتره مثله اینکه محیط مذهبیه و دختر کمتره تو محیطشون و....
این رو باید چکار کنم ک پدر دیدش اینطوریه؟ پدرم اصلا منطقی نیست در اغلب مسایل.. اینکه ده جای خود داره..

تشکر از شما

سلام
متوجه هستم. پدر طلاب هم همگي آيت الله نيستند. بسياري از طلاب هم با زحمت و استفاده از ترفندهاي محترمانه و كمك از افراد با نفوذ خانواده ها را راضي مي كنند.
به هرحال بايد تلاش كنيد ببينيد چگونه مي توانيد پدرتان را همراه كنيد.
البته بايد حرف حساب آنها را گوش كنيد و دغدغه آنها را جدي بگيريد.
استفاده از افراد با نفوذ و قابل اعتماد
كنار گذاشتن شرم نابه جا و گفتگو در فضايي آرام و صميمي
همراه كردن مادر يا خواهر يا برادر بزرگتر و...
دعا و نذر و صدقه و
....از اين موارد است.

سلام علیکم
ضمن تشکر از جواب کامل استاد حامی چند نکته برای شما به ذهنم رسید:

آخر آیه 20 سوره روم، ازدواج را برای کسانی که می‌خواهند خوب فکر کنند نشانه‌ی از قدرت خداوند بیان می‌کند

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند!

بنابراین با ازدواج دغدغه ی شهوت تعدیل می شود و فکر بهتر کار می‌کند!

ولی اگر نکات استاد حامی را توجه نکنید و همسر آینده و خانواده‌ی او چند سال تحمل نکنند فکرتان بر عکس برای درس خواندن کار نخواهد کرد!!

- اگر پدرتان با تامین مسکن و هزینه زندگی شما برای حداقل تا تکمیل دوره ی عمومی موافق است بر اساس آیه بالا با ایشان صحبت کنید.
- اگر همسر و خانواده ی او با زندگی دانشجویی تا پایان تحصیل دوره ی عمومی موافقند اقدام کنید.( یعنی نوع هزینه کردن، میهمانی دادن، کادو بردن، و ....)
- همسر شما در مدت تحصیل نگوید چرا من مثل خواهرم یا دختران دیگر فامیل از رفاه و تفریح برخوردار نیستم؟
- اگر همسر شما هم مثل شما مشغول درس یا کار هنری مورد علاقه و درآمدزا باشد مزاحم درس خواندن شما نمی‌شود.
- اگر هردو درس می‌خوانید می‌توانید تا پایان تحصیل بچه‌دار نشوید.
- آیا از نظر شما کار کردن همسر در بیرون خانه مناسب است؟ در چه مشاغلی؟

بنابراین ابتدا طبق توصیه‌های استاد حامی برای تکمیل اطلاعات خود در زمینه‌های مورد اشاره و مخصوصا موارد زیر مطالعه کنید:

- نکات انتخاب همسر
- شناخت تفاوتهای روحی مردان و زنان
- آسیب شناسی ازدواج در حین تحصیل و مدیریت بحران در این زمینه

در پایان برای موفقیت نذر کنید برای کمک به خلق خدا پس از تحصیل یک روز در هفته رایگان به مداوی بیماران قشر کم درآمد اختصاص می‌دهید.
همچنین تقوی را مخصوصا توصیه‌هایی که برای نگاه کردن در قرآن آمده رعایت کنید تا خداوند برایتان گشایش در ازدواج موفق را سر وقتش ایجاد کند.

موفق باشید

به نام خدا

به نظر بنده، توقع بعضی آدمهای دور و بر ما یک کمی! بالا است و به عوارض شوم این طرز تفکر واقف نیستند. یعنی فقط به این فکر می کنند که خانه بزرگ و در جای عالی شهر باشد و غذا گوشتی و تفریح اروپا و ... . مطمئن باشند پرسیده خواهند شد.
از آن طرف هم کسانی که قدرت دارند امکانات را جابجا کنند پرسیده خواهند شد. یک نفر گوشه جایی نشسته و کمی دستش را این ور و آن ور می کند (در شرافتمندانه ترین حالت) و میلیونها و میلیاردها در ماه در حسابش می آید؛ این آدم دارد نان این جامعه را می خورد؛ مریض شد پیش دکتر این جامعه می رود؛ با این حال حاضر نیست مقداری از این درآمد را بدهد تا همین دکتر از هیجده سال به بعد از پدرش خرجی نگیرد و آن کشاورز از فقر زمینش را نفروشد و در تهران دستفروشی نکند. به هر حال باید از او به زور گرفت و به چنین افرادی داد؛ البته وقتی از پولدارها گرفتند نگویند فلانی دانشجو است و کاری نمی کند و باید از پدرش پول بگیرد. بعضی وقتها همه پولها را نباید تفنگ و موشک کرد؛ اگر افراد جامعه زناکار و ... نباشند احتمالش بیشتر است که خود خدا بمب اتمی که به طرف جامعه نیکان فرستاده شده را بی اثر کند. الان خیلی از افرادی که کار می کنند و حقوق می گیرند کمتر از ده درصد کارایی دارند؛ بنابراین پول دادن به چهار تا دانشجو آن قدرها هم ظلم نیست (البته چیز یادشان ندهیم و بفرستیمشان برای غربیها کار کنند).

با سلام؛
دوست گرامی هر دو استاد امیدوار و حامی رو بنده دوست دارم اما کارشناس اینجا حامی بودن:Narahat az:..

پدر من در موارد مذهبی خیلی پایبند نیستن!! حتی نماز هم بعضی وقتها میخونن! روزه که هیچی!! حالا بیام براشون آیه قرآن بخونم!؟ نمیگم ایشون دین ندارن یا بی دینی میکنن.. خب اینطورین کلا!! نکاتی رو هم که گفتین جالب بودن... استفاده میکنم... ممنون.

حامی;444415 نوشت:
سلام
متوجه هستم. پدر طلاب هم همگي آيت الله نيستند. بسياري از طلاب هم با زحمت و استفاده از ترفندهاي محترمانه و كمك از افراد با نفوذ خانواده ها را راضي مي كنند.
به هرحال بايد تلاش كنيد ببينيد چگونه مي توانيد پدرتان را همراه كنيد.
البته بايد حرف حساب آنها را گوش كنيد و دغدغه آنها را جدي بگيريد.
استفاده از افراد با نفوذ و قابل اعتماد
كنار گذاشتن شرم نابه جا و گفتگو در فضايي آرام و صميمي
همراه كردن مادر يا خواهر يا برادر بزرگتر و...
دعا و نذر و صدقه و
....از اين موارد است.

استاد حامی جان همنطور که خدمتتون عرض کردم پدر من یه مقدار از منطق به دوره در مسائل مختلف... نمیگم دوست نداره من ازدواج کنم اما دوست داره دستم توی جیب خودم باشه بعد اقدام کنم.. نمیدونم باید چطوری راضیشون کنم! یه بار اتفاقی در این مورد ازدواج بحث شد؛ ایشون (با خشونت تام!) گفتن: "چقدر پررون بچه ها!! ما قدیما رومون نمیشد اصلا در این موارد حرف بزنیم حالا میاد اینطوری میگه.. منم خیلی دوست داشتن 23 سالم بود و سرکار بودم که زنم دادن! تو چی داری آخه!؟ بچه ای حالا!!"
وظیفه من چیست!؟

JaneJanan;443988 نوشت:
راستی پدرم هم میگه اصلا تا وقتی دستت تو جیبت نرفته نباید اقدام کنی... خب راست هم میگه از یه نظر..

سلام
پس از این به بعد هر وقت گرسنه تون شد بگید صبر میکنم دستم تو جیب خودم بره بعد ناهار میخورم...

علی ;444682 نوشت:
سلام
پس از این به بعد هر وقت گرسنه تون شد بگید صبر میکنم دستم تو جیب خودم بره بعد ناهار میخورم...

سلام؛
مغلطه میکنید برادر....

با پدر اومدیم امروز به قول استاد حامی به دور از شرم حرف بزنیم!!

حقیقتش امروز برای پدرم اوضاعم رو گفتم.. 7 سال تا عمومی یه تخصص خوب هم انشالا قبول بشم 5-6 سال فوقش هم بستگی داره که چی باشه 2-3 سال طول میکشه.. بهشون گفتم باید من 16-17 سال دیکه درس بخونم و هنوز از شما پول تو جیبی (حتی کرایه تاکسی!) رو بگیرم! گفت خب همه همینطورن!! گفتم الان چنتا دوستای من لیسانسشونو که گرفتن میرن سر کار.. چندتاشون پیشنهاد کار داشتن توی دوران تحصیل.. گفت نه! چی میگی!؟ کی اینطوریه!؟ (با خشونت تام! گفتم منطقی نیستن ایشون!).. از یه پزشک عمومی شنیدم میگفتن 20 تا تخصص و فوق تخصص اومدن شهرمون نیاز نداشتن فرستادنشون اطراف!! براشون اینم گفتم گفت نه کی میگه!؟ بیا بریم ببینیم کی بیکاره!! حالا یعنی زن میخای!؟ برو بچه!! من برات زن نمیگیرم!!! اونوقت که ریشات سفید شدن و داشتی منو خاک میکردی و زن نگرفته بودی بگی خدا خیرت بده بابا!!:Narahat:

نظرتونو بگین... لطفا. ممنون..

[="Navy"]با سلام
در رابطه با عنوان تاپیک، مرحوم شهید ثانی قدّس سرّه در «مُنیة المرید» چهارمین ادب از آداب مختصّ به متعلّم را این گونه بیان کرده:

أن یترک التزوّج حتّی یقضی وطره من العلم، فإنّه أکبر شاغل و أعظم مانع، بل هو المانع جملةً ! حتّی قال بعضهم: «ذَبحُ العلمِ فی فُروج النّساء»

سپس گفته:
هذا أمر وجدانیّ مجرّب واصح، لا یحتاج إلی الشواهد. کیفَ؟ مع ما یترتّب علیه علی تقدیر السّلامة فیه من تشویش الفکر بِهَمّ الأولاد و الأسباب.

سپس می‌فرماید:
ولا يغتر الطالب بما ورد في النكاح من الترغيب، فإنّ ذلك حيث لا يعارضه واجبٌ أولى منه ، ولا شئ أولى ولا أفضل ولا واجب أضيق من العلم . سيما في زماننا هذا.

به هر حال این توصیه ها را هم مدّ نظر قرار دهید.[/]

Hadi99g;444705 نوشت:
با سلام
در رابطه با عنوان تاپیک، مرحوم شهید ثانی قدّس سرّه در «مُنیة المرید» چهارمین ادب از آداب مختصّ به متعلّم را این گونه بیان کرده:

أن یترک التزوّج حتّی یقضی وطره من العلم، فإنّه أکبر شاغل و أعظم مانع، بل هو المانع جملةً ! حتّی قال بعضهم: «ذَبحُ العلمِ فی فُروج النّساء»

سپس گفته:
هذا أمر وجدانیّ مجرّب واصح، لا یحتاج إلی الشواهد. کیفَ؟ مع ما یترتّب علیه علی تقدیر السّلامة فیه من تشویش الفکر بِهَمّ الأولاد و الأسباب.

سپس می‌فرماید:
ولا يغتر الطالب بما ورد في النكاح من الترغيب، فإنّ ذلك حيث لا يعارضه واجبٌ أولى منه ، ولا شئ أولى ولا أفضل ولا واجب أضيق من العلم . سيما في زماننا هذا.

به هر حال این توصیه ها را هم مدّ نظر قرار دهید.

سلام؛
لطفا ترجمه فارسیشون رو هم بنویسید که چنتا بی سواد مثله من بفهمن.. تشکر..


سلام
خودموني ترجمه كنم مي فرمايد : علم در قربانگاه تأهل ذبح مي شود. يعني اگر مي خواهي به مدارج عالي علمي برسي مدتي تجردي پيشه كن.
اما
يكي از روش هاي ديگر استفاده از افرادي است كه بر پدرتان نفوذ دارند.
اگر اين هم نشد بايد تلاش كنيد به تدريج پس انداز كنيد و به گونه اي كه به تحصيل تان ضربه نخورد كاري در كنار تحصيل شروع كنيد به خصوص ايام تعطيلات. و تا وقتي كه شرايط ازدواج فراهم مي شود به تعبير قرآن عفاف پيشه كنيد: وليستعفف الذين لايجدون نكاحا.

عفاف در واقع سوخت شهوت را مهار مي كند با مديريت شنيده ها، ديده ها، تخيلات، افكار، معاشرت ها و خوراكي ها و....

حامی;444786 نوشت:

سلام
خودموني ترجمه كنم مي فرمايد : علم در قربانگاه تأهل ذبح مي شود. يعني اگر مي خواهي به مدارج عالي علمي برسي مدتي تجردي پيشه كن.
اما
يكي از روش هاي ديگر استفاده از افرادي است كه بر پدرتان نفوذ دارند.
اگر اين هم نشد بايد تلاش كنيد به تدريج پس انداز كنيد و به گونه اي كه به تحصيل تان ضربه نخورد كاري در كنار تحصيل شروع كنيد به خصوص ايام تعطيلات. و تا وقتي كه شرايط ازدواج فراهم مي شود به تعبير قرآن عفاف پيشه كنيد: وليستعفف الذين لايجدون نكاحا.

عفاف در واقع سوخت شهوت را مهار مي كند با مديريت شنيده ها، ديده ها، تخيلات، افكار، معاشرت ها و خوراكي ها و....

ممنون استاد عزیز. پس باز هم رفتم سر جای اول... بذارم حداقل تخصصم رو بگیرم بعد اقدام کنم...
پس انداز هم از مدتها قبل بفکرش بودم و با توانایی هایی که توی کار کردن تو بعضی زمینه های کامپیوتری داشتم یه مبالغی بدست آوردم که پس انداز کردم...

پس: ازدواج بی ازدواج! عفاف پیشه کنم...

تشکر از همه دوستانی که در بحث شرکت کردند. اگر مطلبی کسی از دوستان میخاد بگه بفرماد وگرنه فکر کنم نیاز نباشه تایپیک ادامه پیدا کنه.

لطفا دعام کنید...

سلام
خدا روزي رسون است. نترس و توكل بر خدا داشته باش. خودش همه چيز را زودتر از اينها درست مي كنه.

يه بنده خدايي از اقوام بازار ياب است مي گفت با اين حقوقي كه ما مي گيريم و كار بي ثباتي كه داريم حج نصيب مان نمي شود و آرزوش را بايد به گور ببريم.
از قم به سمت اصفهان با ايشان در حركت بوديم يه سفري بود مجردي من و يكي از دوستان جلو نشستيم و با هم مشغول گفتگو بوديم و ايشان رفت عقب ماشين استراحت كند يك ساعتي بود كه در حركت بوديم كه تلفن ايشان زنگ خورد مانده بوديم بيدارش كنيم يا نه كه چند بار اين زنگ خوردن تكرار شد. صداش زديم
خواب آلود از خواب بيدار شد مي گفت اشتباه گرفتيد من عباس امين هستم پسر....
آن طرف صحبت هايي كرد
باز گفتم من پسر فلاني هستم ها....
بعد تماس كه قطع شد نشست و گفت عجيبه يكي از پزشكان فاميل كه خودش مدير كاروان است تماس گرفته مي گويد قرعه كشي كردم در بين جوانان فاميل كه به عنوان خدمه همراه خودم ببرم نام شما در آمده براي حج واجب.
بنده خدا از تعجب شاخ در آورد. هنوز هم كه هنوز آثار شاخ روي سرش بعد از برگشت از حج موجود است.
عالم حساب و كتاب هايي داره از دست ما خارج است
در روايت داريم گاهي هم خداوند به افرادي كه ساده هستند حساب رزق و روزي مي دهد كه افراد تيز هوش فكر نكنند همه چيز با محاسبات ذهني اونا تنظيم مي شود.

دكتر غلامرضا افروز از اساتيد به نام روان شناسي كشور است مي گويد زمان شاه بورسيه شدم خارج از كشور
خانواده ما حسابي پر جمعيت بود. طوري كه همين كه پدرم از من كاري نمي خواست و اجازه مي داد بروم خدا رو شكر مي كردم. در آمريكا درس مي خواندم و در كنار درس كار هم مي كردم و براي خانواده ام پول مي فرستادم.
از جهاتي وقتي انسان به خانواده متكي نيست و روي پاي خود مي ايستد اگر چه برايش در ابتدا سخت است ولي رشد زندگي برايش لذت زيادتري دارد نسبت به افرادي كه همه چيز برايشان مهيا بوده و زندگي را يكنواخت مي بينند.

[="Navy"]

حامی;444786 نوشت:
عفاف در واقع سوخت شهوت را مهار مي كند با مديريت شنيده ها، ديده ها، تخيلات، افكار، معاشرت ها و خوراكي ها و....

عالی بود :Gol::hamdel:[/]

JaneJanan;444699 نوشت:
سلام؛
مغلطه میکنید برادر....

به نظر شما شباهتی بینشون وجود نداره؟

هر وخ عاشق شدی ازداج کن دیگه
البته به اینم دقت کن که کم کمش یه خونه ای ماشینی ویلایی چیزی داشته باشی

JaneJanan;443988 نوشت:
ایشون میگن بذار دو- سه سال دیگه. بنده هیچ حرفی ندارم. اما خب دو سه سال نه! اصلا فرض کنید 6 سال دیگه! من هنوز دوره عمومیم هم تموم نشده چه برسه به تخصص و فوق تخصص... من دوست ندارم هیچ موضوعی در هر شرایطی که میخاد باشه به درسم لطمه وارد کنه!

مگه به دانشجوهای رشته پزشکی حقوق نمیدن؟:Gig:
تازه اگه شما فرضا با یه دختر که هم رشته ی خودتونه ازدواج کنید دو تا حقوق دارید.
درسته که زیاد نیس ولی به هرحال برای شروع یه زندگی بد نیس.
فک میکنم از سال چهارم به بعد که وارد بیمارستان میشید حقوقتون هم زیاد تر میشه.
دوران اینترنی هم میتونید جای کسای دیگه کشیک واستید و اینجوری بازم کمک خرجتون میشه.
:Gig:
بعد از عمومی هم که توی دوران طرح،حقوق خیلی خوبی میتونید داشته باشید
درمورد لطمه زدن به درس هم فک نمیکنم مشکلی براتون پیش بیاد.
:Gig:
یکی از اقوام ما سال سوم پزشکی بود که ازدواج کرد،شوهرش هم پزشکی میخوند.
با همون حقوق دانشجویی زندگی میکردن و خونواده هم خیلی کم بهشون کمک میکرد.
الان هم که سال هفتم هستن دیگه خانواده هیچ کمکی بهشون نمیکنه.
از نظر درسی هم که بخوایم درنظر بگیریم خیلی بهتر از دوران مجردیشون هستن

ღღ پریـا ღღ;444880 نوشت:
مگه به دانشجوهای رشته پزشکی حقوق نمیدن؟:Gig:
تازه اگه شما فرضا با یه دختر که هم رشته ی خودتونه ازدواج کنید دو تا حقوق دارید.
درسته که زیاد نیس ولی به هرحال برای شروع یه زندگی بد نیس.
فک میکنم از سال چهارم به بعد که وارد بیمارستان میشید حقوقتون هم زیاد تر میشه.
دوران اینترنی هم میتونید جای کسای دیگه کشیک واستید و اینجوری بازم کمک خرجتون میشه.
:Gig:
بعد از عمومی هم که توی دوران طرح،حقوق خیلی خوبی میتونید داشته باشید
درمورد لطمه زدن به درس هم فک نمیکنم مشکلی براتون پیش بیاد.
:Gig:
یکی از اقوام ما سال سوم پزشکی بود که ازدواج کرد،شوهرش هم پزشکی میخوند.
با همون حقوق دانشجویی زندگی میکردن و خونواده هم خیلی کم بهشون کمک میکرد.
الان هم که سال هفتم هستن دیگه خانواده هیچ کمکی بهشون نمیکنه.
از نظر درسی هم که بخوایم درنظر بگیریم خیلی بهتر از دوران مجردیشون هستن

سلام؛ ممنون از پاسختون...
حقوق!؟ دانشجوی پزشکی!؟!؟ فقط یه چیز به اسم وام هست که در هر ترم که بشه حدود 4 ماه مبلغی کمتر از دویست هزار تومن وام میدن! بچه ها حساب کرده بودن در ماه میشه 37 هزار تومن!!

ღღ پــریــســا ღღ;444872 نوشت:
هر وخ عاشق شدی ازداج کن دیگه
البته به اینم دقت کن که کم کمش یه خونه ای ماشینی ویلایی چیزی داشته باشی

با تشکرات عظمی!! فکر کنم اومدین ابروشو درست کنین زدین چشمش رو هم از حدقه در آوردین.. :d

توی غرب جوانانشان را به فساد و سرگرمی مشغول می کنند که جمع نشود و یهو بترکد (هر چند آن قدر افراط می کنند که از طرف دیگر می ترکد). توی کشورهای اسلامی باید با ازدواج و تفریح سالم و معنویت ... مشغول کنند که جمع نشود و بترکد.
به هر حال به نظر من ایران روی یک بمب ساعتی از عقده های جنسی نشسته است. این عقده های جنسی تا حدی با معنویت مستهلک می شود.
مشکل اساسی آنجا است که می خواهند اسلامی و غربی زندگی کنند.
شتر سواری دولا دولا نمی شود.
نمی شود سبک زندگی اسلامی ایرانی را با سبک زندگی غربی یک جا جمع کرد.
نمی شود مصرف گرایی را با زندگی آرام و زیبای ایرانی اسلامی یک جا جمع کرد.
هر چند در برخی زمینه ها سبک زندگی ایرانیها از غربیها هم غربی تر شده است.
بعضی وقتها فکر می کنم در برخی خانواده ها ازدواج به یک تابو (دیو هفت سر) تبدیل شده است.
در غرب به زور هم جنس بازی را عرف می کنند آن هم به صورت ازدواج دائم ! اما در اینجا دو جنس مخالف هم به این راحتیها به هم نمی رسند.
این هم یک مدل جاهلیت آخرالزمانی است دیگر.

maes;444984 نوشت:
توی غرب جوانانشان را به فساد و سرگرمی مشغول می کنند که جمع نشود و یهو بترکد (هر چند آن قدر افراط می کنند که از طرف دیگر می ترکد). توی کشورهای اسلامی باید با ازدواج و تفریح سالم و معنویت ... مشغول کنند که جمع نشود و بترکد.
به هر حال به نظر من ایران روی یک بمب ساعتی از عقده های جنسی نشسته است. این عقده های جنسی تا حدی با معنویت مستهلک می شود.
مشکل اساسی آنجا است که می خواهند اسلامی و غربی زندگی کنند.
شتر سواری دولا دولا نمی شود.
نمی شود سبک زندگی اسلامی ایرانی را با سبک زندگی غربی یک جا جمع کرد.
نمی شود مصرف گرایی را با زندگی آرام و زیبای ایرانی اسلامی یک جا جمع کرد.
هر چند در برخی زمینه ها سبک زندگی ایرانیها از غربیها هم غربی تر شده است.
بعضی وقتها فکر می کنم در برخی خانواده ها ازدواج به یک تابو (دیو هفت سر) تبدیل شده است.
در غرب به زور هم جنس بازی را عرف می کنند آن هم به صورت ازدواج دائم ! اما در اینجا دو جنس مخالف هم به این راحتیها به هم نمی رسند.
این هم یک مدل جاهلیت آخرالزمانی است دیگر.

احسنت.:Gol:

Hadi99g;444705 نوشت:
با سلام
در رابطه با عنوان تاپیک، مرحوم شهید ثانی قدّس سرّه در «مُنیة المرید» چهارمین ادب از آداب مختصّ به متعلّم را این گونه بیان کرده:

سلام و درود
این پست شما بسی تامل بر انگیز بود:
1. اگر اون زمان که همه چی گل و بلبل بوده (منظورم شرایط ساده و سن پایین ازدواج در اون زمان، محیط سالم تر اجتماعی و ... )، ذبح العلم بین... یا دیگر تعبیرات، پس الان با وضعیت جوامع امروزی علمی نباید باقی می موند!!
2. گویا افرادی چون علامه حلی خیلی هم زود ازدواج کردن و به مدارج بالا هم دست پیدا کردن پس باید از مرحوم شهید ثانی پرسید، چرا عایا ازدواج برای متعلم تجویز نمیشه؟! من صحبت های مشابه این رو از مرحوم امام هم شنیدم و توجیه نشدم چرا؟
3. از همه بدتر پانویس متن بود که نوشته بود" ... تحصیل العلوم الدینیة، فهی افضل منه" البته علت رو هم در ادامه آورده بود و دوباره منو به این فکر فرو برد از نظر خدا من تو دانشگاه غاز می چرونم یا تحصیل می کنم؟:khandeh!:

با سلام

احتمالا ترم اولی هستید. به نظر شخص بنده الان که خیلی زود هست. سعی کنید در دانشگاه خودتان رو مشغول کنید....عضو بسیج شوید....در نهاد رهبری فعالیت کنید......کارگاه های پژوهشی و ....

اگر حس میکنید خیلی نیاز به ازدواج دارید میتوانید به انتشارات دانشگاه پیشنهاد دهید تا مدتی برایشان کار کنید مثلا وقتهایی که کلاس ندارید.
یا کار دانشجویی بروید....میتوانید در پذیرش بیمارستانها کار دانشجویی بگیرید....درآمد کم هست اما مهم این هست که سعی کنید از الان دستتان توی جیب خودتان باشد و به پدرتان ثابت کنید که میتوانید.

نیازی نیست تا آخر تخصص هم صبر کنید. سال آخر عمومی عقد کنید و وقتی به دوران طرح رسیدید حقوق هم میگیرید و میتوانید ازدواج کنید. سپس هم در بیمارستان یا درمانگاه میتوانید کار کنید و هم تخصص شرکت کنید....موضوع را خیلی برای خود پیچیده نکنید به نظر من.

موفق باشید.

Niyaz;445230 نوشت:
با سلام

احتمالا ترم اولی هستید. به نظر شخص بنده الان که خیلی زود هست. سعی کنید در دانشگاه خودتان رو مشغول کنید....عضو بسیج شوید....در نهاد رهبری فعالیت کنید......کارگاه های پژوهشی و ....

اگر حس میکنید خیلی نیاز به ازدواج دارید میتوانید به انتشارات دانشگاه پیشنهاد دهید تا مدتی برایشان کار کنید مثلا وقتهایی که کلاس ندارید.
یا کار دانشجویی بروید....میتوانید در پذیرش بیمارستانها کار دانشجویی بگیرید....درآمد کم هست اما مهم این هست که سعی کنید از الان دستتان توی جیب خودتان باشد و به پدرتان ثابت کنید که میتوانید.

نیازی نیست تا آخر تخصص هم صبر کنید. سال آخر عمومی عقد کنید و وقتی به دوران طرح رسیدید حقوق هم میگیرید و میتوانید ازدواج کنید. سپس هم در بیمارستان یا درمانگاه میتوانید کار کنید و هم تخصص شرکت کنید....موضوع را خیلی برای خود پیچیده نکنید به نظر من.

موفق باشید.

سلام؛
ممنون از پاسختون دوست عزیز...
چندسال پیش ترمک (ترم یک) بودم دوست من...

با توجه به توصیه های شهید ثانی که دوستمون گفتن نظرم داره کم کم برمیگرده... اگر قرار باشه تاهل من مانع از ادامه درسم بشه ابدا اقدام نمیکنم... چون درس رو اول و بعدش قرآن از اولویت های زندگی من هستن.

JaneJanan;444703 نوشت:
حقیقتش امروز برای پدرم اوضاعم رو گفتم.. 7 سال تا عمومی یه تخصص خوب هم انشالا قبول بشم 5-6 سال فوقش هم بستگی داره که چی باشه 2-3 سال طول میکشه..

JaneJanan;445231 نوشت:
چندسال پیش ترمک (ترم یک) بودم دوست من...

!!! ..... البته بازم هر طور که مایلید.

قبلاها خیلی شنیده بودم و الان هم بعضا به گوش میرسه که ازدواج کرده خیلی آثار مثبتی روی رشد معنوی داره.
اما خب اگر قراره من این همه سختی بکشم تا ازدواج کنم بعد هم در طول زندگیم باز هم مشکلات فراوانی باشه که تا قبل از فارغ التحصیل شدن من ( حدود 10-12 سال دیگه) ادامه داشته باشن ولی ازدواجم نذاره درسم رو ادامه بدم این ازدواج به درد من نمیخوره... چون از اولویتهای زندگی و اهداف من تو زندگی درس خوندن تا رسیدن به مرحله ای هست که خودم علم بسازم برای بقیه.

شدیدا سردرگمم.

کسی دیگه نبود نظرشو اعلام کنه؟

سلام
من همون نظری رو دارم که اوایل گفتم. و شما گفتید مغلطه می کنید و...
واقعیت همینه. به نظر من درس خوندن آدم اونقدر مهم نیست که مقوله به این مهمی رو بخواد تحت تأثیر قرار بده یا اونو به تأخیر بندازه. چون ازدواج و تشکیل زندگی یه نیاز طبیعیه و هر کدوم از ما وقتی احساس نیاز کردیم باید اقدام کنیم. به تأخیر انداختنش هم چیزی به جز ضرر به همراه نداره. چون این میل طبیعی و سازنده رو مجبور شدیم به بهانه های مختلف چند سال سرکوب کنیم و کاری که میشد در اوج توانایی جسمی و روحی به سرانجام رسوند بی جهت چندین سال اونور تر انجام میشه. به قول معروف وقتی تنور داغه باید نون رو چسبوند، نه دیرتر و نه زودتر.

پسره خوب...الان که زوده..اما شما اول درست رو بخون...تا لیسانس:reading:...اون موقع به ازدواج فکر کن.:hamdel:..یه گزینه ی مناسب ودر خور خودت پیدا کن...بعد ادامه تحصیل بده...ok؟؟؟؟

درود

منم با علی آقا موافقم کاملاً

ببینید ازدواج و درس خوندن هیچ منافاتی با هم نداره .... اتفاقا خیلی هم مفید خواهد بود... اگه با فکر و تامل شخص مورد نظر رو انتخاب کنیم نه...
من از تجربه هم کلاسی ها و هم دانشگاهی های خودم بخوام بگم :
اونایی که متاهل بودن جدن همه معدل الف بودن چون مسیر اصلی زندگیشون معلوم شده بود دغدشه شون کمتر بود فقط تمرکزشون روی درس بود بیشتر .... حالا پسرا هم کار در کنار درسشون...

اگه یه همسر مناسب هم فکر و فهمیده داشته باشید مطمئنا مسیر پیشرفت رو بهتر و سریعتر طی خواهید کرد...
البته انتخاب همسر خوب و مناسب و... خودش زمان نسبتا زیادی رو میخواد که از چاله نیفتین تو چاه >> سنجیدن خصوصیات مهم و در اولویت شما در انتخاب همسر
فکر نکنید امروز دو نفر معرفی کردن رفتین دیدین ظاهرش خوب بود بسم الله نه حالا حالاها باید فکر و تامل کرد ....
همونطور که گفتم شما تا همسر در خور و مناسب رو بخواین پیدا کنید سنتون هم کمی بالاتر خواهد رفت و پخته تر خواهید شد

در آخر صلاح مملکت خویش خسروان دانند:Gol:
بسنجید همه موردها رو بعد تصمیم به ازدواج یا غیر... بگیرین

سالم و پیروز باشید

JaneJanan;445231 نوشت:
با توجه به توصیه های شهید ثانی که دوستمون گفتن نظرم داره کم کم برمیگرده... اگر قرار باشه تاهل من مانع از ادامه درسم بشه ابدا اقدام نمیکنم... چون درس رو اول و بعدش قرآن از اولویت های زندگی من هستن.

قسمت اعظم قضیه به خودتون مربوط میشه، تاهل لزوما مانع تحصیل نیست (بالاخره هم یه مومن پیدا نشد که اظهارات شهید ثانی و موافقین ایشون رو و زندگی برخی علما مثل علامه حلی رو برای من جمع کنه.)، بنده پزشکی رو می شناسم که از زمان دانشجویی شاید حدود 24 سالگی با یک خانم پزشک دیگه ازدواج کردند، یکی دو سال عقد بودند و حتی در زمان دوره تخصص هم مدتی در خابگاه متاهلی به سر می بردند، البته اندکی هم در به دری کشیدند:khandeh!: ولی اکنون زندگی خوبی دارند (یعنی هم زود ازدواج کردند، هم به تحصیلشون رسیدند و هم الان کار و خونه دارند).
به نظرم مهمترین چیز پیدا کردن یک فرد مناسبِ که البته حاضر باشه این شرایط سخت رو برای آغاز زندگی مشترک بپذیره و البته خانواده ها هم مساعدت بفرمایند.

pari114sa;446705 نوشت:
پسره خوب...الان که زوده..اما شما اول درست رو بخون...تا لیسانس:reading:...اون موقع به ازدواج فکر کن.:hamdel:..یه گزینه ی مناسب ودر خور خودت پیدا کن...بعد ادامه تحصیل بده...ok؟؟؟؟

فکر کنم شما دقیق نخوندید موضوع شروع شده رو... بنده باید هفت سال پشت سر هم فقط تا عمومی بخونم... لیسانس نداریم..

A.Afshin;446725 نوشت:
قسمت اعظم قضیه به خودتون مربوط میشه، تاهل لزوما مانع تحصیل نیست (بالاخره هم یه مومن پیدا نشد که اظهارات شهید ثانی و موافقین ایشون رو و زندگی برخی علما مثل علامه حلی رو برای من جمع کنه.)، بنده پزشکی رو می شناسم که از زمان دانشجویی شاید حدود 24 سالگی با یک خانم پزشک دیگه ازدواج کردند، یکی دو سال عقد بودند و حتی در زمان دوره تخصص هم مدتی در خابگاه متاهلی به سر می بردند، البته اندکی هم در به دری کشیدند:khandeh!: ولی اکنون زندگی خوبی دارند (یعنی هم زود ازدواج کردند، هم به تحصیلشون رسیدند و هم الان کار و خونه دارند).
به نظرم مهمترین چیز پیدا کردن یک فرد مناسبِ که البته حاضر باشه این شرایط سخت رو برای آغاز زندگی مشترک بپذیره و البته خانواده ها هم مساعدت بفرمایند.

قبول دارم حرفتون رو و ممنون از پاسختون...
اما وقتی خونواده پشتیبان نباشن و اصل موضوع رو باهاش مخالف باشند میشه چیکار کرد؟!

JaneJanan;446917 نوشت:
فکر کنم شما دقیق نخوندید موضوع شروع شده رو... بنده باید هفت سال پشت سر هم فقط تا عمومی بخونم... لیسانس نداریم
آهان...ok...پس به خودت فرصت بده ...ما ادامه تحصیلتو بده...بزار زمانش برسه...بسپر دست خدا...با خدا معامله کن بگو خدا:شرایطم اینجوریه...خودت هر موقع دیدی صلاحمه...برنامه ازدواجمو با اونیکه خودت صلاح میدونی ردیف کن...(همچین برنامه ت ردیف میشه که فکرشم نمیکنی)توکل کن

سلام ب همه دوستانی ک اظهار نظر میکنن من خودم دوران دانشجویی ازدواج کردم هیچ مشکلی واسه درسم ک پیش نیومد هیچی میخوام ارشد هم با همسرم ادامه بدیم . من نمیدونم چرا همه درس و ازدواج رو دو مقوله متضاد میدونن.مگه کسی با همخونه ایش درس میخونه ممکنه عقب بیفته؟ شما دیدتون نسبت ب همسر یه دید رفاقتی باشه مطمئن باشید ایشون هم تویه خیلی از کارهایه درسی تون کمک حالتون میشن.ب نظر من ک تجربه هم کردم درس همراه با عشق و زندگی متاهلی خاطراتی رو میسازه ک هیچ کس تا تویه این دوران نیفته از تجربش عاجز میمونه.خیلی خوش میگذره.

جزیره مجنون;447194 نوشت:
سلام ب همه دوستانی ک اظهار نظر میکنن من خودم دوران دانشجویی ازدواج کردم هیچ مشکلی واسه درسم ک پیش نیومد هیچی میخوام ارشد هم با همسرم ادامه بدیم . من نمیدونم چرا همه درس و ازدواج رو دو مقوله متضاد میدونن.مگه کسی با همخونه ایش درس میخونه ممکنه عقب بیفته؟ شما دیدتون نسبت ب همسر یه دید رفاقتی باشه مطمئن باشید ایشون هم تویه خیلی از کارهایه درسی تون کمک حالتون میشن.ب نظر من ک تجربه هم کردم درس همراه با عشق و زندگی متاهلی خاطراتی رو میسازه ک هیچ کس تا تویه این دوران نیفته از تجربش عاجز میمونه.خیلی خوش میگذره.

سلام دوست گرامی...
ممنون از پاسختون... انشالا همیشه بهتون خوش بگذره. درسهاتون رو هم تا اونجا که جا داره خدا کمکتون کنه ادامه بدین.

ولی فعلا مشکل اساسی شده تو من... مخالفت پدر از یکطرف و مشکلات اقتصادی هم از یکطرف اجازه چنین کاری فعلا نمیدن.. اگه یه گنجی چیزی پیدا میشد (!!) ک حداقل یقین به تامین مالی داشتم اقدام میکردم... فعلا که...

لطفا یادتون نره من رو دعا کنید...

سلام
اگه احساس ضرورت ميكنيد براى ازدواج كه خب نظرتون راجع به عقد طولانى تر چيه؟!
چون در اين صورت يا بايد ازدواج نكنيد كه خب خطرناكه
يا اينكه ازدواج كنيد و بريد سر زندگىكه به نظر من كه مايه ازار فكريتون ميشه.چون واقعا دانشجوى پزشكى بودن زحمتش خيلى زياده.و مشكلات مالى هم كه وجود داره
عقد طولانى اگه با رضايت طرفين باشه خوبه،مخصوصا كه اگه طرف مقابل هم مثلا دانشجوى پزشكى باشند احتمالا خودشون هم ترجيح ميدهند كه عقد طولانى تر باشه تا بتونند درس بخونند

ما غرك بربك الكريم؟!

:Moteajeb!: سلام.پس میشه دلیل مطرح کردن این بحث رو بدونم؟شما ک شرایط ازدواج رو ندارین حالا ب هر دلیل خب فکرمیکنم تنها ب درس فکر کنین راحت ترین.:Nishkhand:
امیدوارم هرجا هستین موفق باشین
محتاج دعا

جزیره مجنون;447194 نوشت:
ب نظر من ک تجربه هم کردم درس همراه با عشق و زندگی متاهلی خاطراتی رو میسازه ک هیچ کس تا تویه این دوران نیفته از تجربش عاجز میمونه.خیلی خوش میگذره.

سلام.
خوش به حالتون.
من که خیلی حسرت زندگی شما رو می خورم.
ایشاللا همیشه خوشبخت باشید.

JaneJanan;446917 نوشت:
بنده باید هفت سال پشت سر هم فقط تا عمومی بخونم... لیسانس نداریم..

داداش سلام.
من خودم ترم اولی رشته برق هستم.
قبل از اینکه دانشگاهم شروع بشه فکر می کردم خدایا من اگر ازدواج نکنم و برم دانشگاه خیلی گناه خواهم کرد.
ولی الان چند وقتیه این حس رو ندارم یعنی با این که اومدم دانشگاه می بینم تحملش اونقدر هم سخت نیست....ولی .....حالا که فکر می کنم می بینم که هر چند وقت یه بار دارم یه گناهی رو انجام می دم که اگر انجام ندم تحمل این شرایط برام سخت میشه.....
یعنی تقریبا اون فکری که قبل از دانشگاه می کردم درست بود.....بله دارم گناه می کنم .......بله .....(البته خوبه که این گناه با ناموس مردم کاری نداره)
بله برادر من هم شرایطم سخته ، شیطون بهم میگه : تو برای این که بتونی جلوی گناه های بزرگتر را بگیری باید اون گناه به ظاهر کوچکتر رو انجام بدی....
واقعا برای خودم متاسفم . من دارم خسر الدنیا و الاخره میشم ..... یعنی آینده دنیا ی خودم و همچنین آخرت خودم را دارم به خاطر تحصیل و خجالت از مطرح کردن نیاز به ازدواج از بین می برم.
حس می کنم دارم دچار سنت املا و استدراج خدا میشم....یعنی خدا هم دیگه خیلی بهم سختی نمیده و من هر چند روز یه بار اون گناه را با توجیه نفس و شیطان به راحتی انجام می دم و متاسفانه از عذاب وجدان هم خبری نیست.
من خجالت می کشم به پدر و مادرم بگم نیاز به ازدواج دارم ، همچنین خوابگاهی هستم و دانشگاهمون از شهرمون 300 کیلومتری فاصله داره...
حس می کنم اگر خجالتو بذارم کنار و مشکلمو به والدینم بگم ، بازم اونا نتونند برام کاری بکنند (البته هنوز بزرگترین دلیلم برای مطرح نکردن نیاز به ازدواج همون خجالته هست)
دارم دیوونه میشم.
همچنین کم کم دارم احساس نیاز شدیدی به دوست شدن با جنس مخالف در دانشگاه می کنم که الان هم افراد زیادی از ترم اول این کارو استارت زده اند.
خدا را شکر که این نمازه رو می خونم وگرنه......
خدا به خیر کنه.
امیدی به ازدواج تا حداقل 5 سال دیگه ندارم و توی این 5 سال ......:Ghamgin: خدایا یعنی تو این 5 سال......گناه می کنم؟؟؟؟؟:Ghamgin:
برای من دعا کنید.
التماس دعا.

نوه فاطمه;448268 نوشت:
سلام.
خوش به حالتون.
من که خیلی حسرت زندگی شما رو می خورم.
ایشاللا همیشه خوشبخت باشید.

داداش سلام.
من خودم ترم اولی رشته برق هستم.
قبل از اینکه دانشگاهم شروع بشه فکر می کردم خدایا من اگر ازدواج نکنم و برم دانشگاه خیلی گناه خواهم کرد.
ولی الان چند وقتیه این حس رو ندارم یعنی با این که اومدم دانشگاه می بینم تحملش اونقدر هم سخت نیست....ولی .....حالا که فکر می کنم می بینم که هر چند وقت یه بار دارم یه گناهی رو انجام می دم که اگر انجام ندم تحمل این شرایط برام سخت میشه.....
یعنی تقریبا اون فکری که قبل از دانشگاه می کردم درست بود.....بله دارم گناه می کنم .......بله .....(البته خوبه که این گناه با ناموس مردم کاری نداره)
بله برادر من هم شرایطم سخته ، شیطون بهم میگه : تو برای این که بتونی جلوی گناه های بزرگتر را بگیری باید اون گناه به ظاهر کوچکتر رو انجام بدی....
واقعا برای خودم متاسفم . من دارم خسر الدنیا و الاخره میشم ..... یعنی آینده دنیا ی خودم و همچنین آخرت خودم را دارم به خاطر تحصیل و خجالت از مطرح کردن نیاز به ازدواج از بین می برم.
حس می کنم دارم دچار سنت املا و استدراج خدا میشم....یعنی خدا هم دیگه خیلی بهم سختی نمیده و من هر چند روز یه بار اون گناه را با توجیه نفس و شیطان به راحتی انجام می دم و متاسفانه از عذاب وجدان هم خبری نیست.
من خجالت می کشم به پدر و مادرم بگم نیاز به ازدواج دارم ، همچنین خوابگاهی هستم و دانشگاهمون از شهرمون 300 کیلومتری فاصله داره...
حس می کنم اگر خجالتو بذارم کنار و مشکلمو به والدینم بگم ، بازم اونا نتونند برام کاری بکنند (البته هنوز بزرگترین دلیلم برای مطرح نکردن نیاز به ازدواج همون خجالته هست)
دارم دیوونه میشم.
همچنین کم کم دارم احساس نیاز شدیدی به دوست شدن با جنس مخالف در دانشگاه می کنم که الان هم افراد زیادی از ترم اول این کارو استارت زده اند.
خدا را شکر که این نمازه رو می خونم وگرنه......
خدا به خیر کنه.
امیدی به ازدواج تا حداقل 5 سال دیگه ندارم و توی این 5 سال ......:Ghamgin: خدایا یعنی تو این 5 سال......گناه می کنم؟؟؟؟؟:Ghamgin:
برای من دعا کنید.
التماس دعا.

سلام نمیدونم چی بگم خب... من که اصلا ام المشکلاتم (!) چی بگم والا.... کارشناسها باید ببینیم چی میگن... منکه دارم از نظر اقتصادی زور میزنم حقیقتا انگار حس میکنم بعضی وقتها توی کارم یه روزنه هایی باز میشه که از اونجا میتونم کسب درامد کنم... همش هم مدیون دعاها و خواست خدام.. نمیدونم.. فقط باید ببینم این ابوی ما کی میخاد یکمی معقولانه با من در این مورد حرف بزنه... منکه دیگه روم نمیشه بحث رو جلوش باز کنم.... اگه بهش بگم که باز برمیگرده یه سری حرف بهم میزنه که باز خجالت بکشم و الکی تو سرم داد میزنه.. کلا گیج علی خان شدم توی این موقعیت!

JaneJanan;448927 نوشت:
این ابوی ما کی میخاد یکمی معقولانه با من در این مورد حرف بزنه... منکه دیگه روم نمیشه بحث رو جلوش باز کنم.... اگه بهش بگم که باز برمیگرده یه سری حرف بهم میزنه که باز خجالت بکشم و الکی تو سرم داد میزنه.. کلا گیج علی خان شدم توی این موقعیت!

پدر شما هر طوری رفتار میکنه و نظر میده از نظر خودش معقولانه هست. چون خیرتون رو میخواد و برای همین دوست داره که اول شرایط اقتصادی تون خوب بشه و بعد ازدواج کنید.
کار به درست و غلط بودن این حرف ندارم. شما خودتون اگه این نیاز رو حس میکنید و به حرف خدا که گفته "ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله" ایمان دارید، با جدیت مسئله رو باهاشون مطرح کنید و دلایل منطقی خودتونو بیارید. مطمئن باشید که پافشاری نخواهند کرد.احتمال میدم پدر شما خودش زود ازدواج کرده باشه و مدتی هم مضیقه اقتصادی رو تحمل کرده باشه که حالا اینجور سرسختانه جلوی ازدواج شما ایستاده.

علی  ;449018 نوشت:
پدر شما هر طوری رفتار میکنه و نظر میده از نظر خودش معقولانه هست. چون خیرتون رو میخواد و برای همین دوست داره که اول شرایط اقتصادی تون خوب بشه و بعد ازدواج کنید.
کار به درست و غلط بودن این حرف ندارم. شما خودتون اگه این نیاز رو حس میکنید و به حرف خدا که گفته "ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله" ایمان دارید، با جدیت مسئله رو باهاشون مطرح کنید و دلایل منطقی خودتونو بیارید. مطمئن باشید که پافشاری نخواهند کرد.احتمال میدم پدر شما خودش زود ازدواج کرده باشه و مدتی هم مضیقه اقتصادی رو تحمل کرده باشه که حالا اینجور سرسختانه جلوی ازدواج شما ایستاده.

سلام؛ ممنون از پاسخت..
حرف پدر اینه... فقط درس!! نمیگه هم آینده و اینا چی بشه.... اصلا درست حرف نمیزنه..نه تنها با من بلکه با کل خونواده اینطوریه.. مادر و کل خونواده از دست کارهاش آسی هستیم... اینکه دیگه جای خود داره...

بازم هرچی باشه ایشون پدرتون هستند و علاوه بر حفظ احترام، باید نظرشونو محترم بدونید و با بحث منطقی به نتیجه برسید.

علی ;449196 نوشت:
بازم هرچی باشه ایشون پدرتون هستند و علاوه بر حفظ احترام، باید نظرشونو محترم بدونید و با بحث منطقی به نتیجه برسید.

دوست عزیز بنده بی احترامی به پدرم نمیکنم و نکردم.. فقط وقتی بخاد ایشون حرف زور بزنه و بی منطق وظیفه من چیه این وسط؟ بحث منطقی صورت نمیگیره... بحث رو هم جلوش دیگه باز نمیکنم...

بازم وضعیت شما خوبه که می تونید به پدرتون حرف دلتون را بگید ولی من باید چی بگم که حتی روم نمیشه با بابام درباره مقوله ازدواج حرف بزنم.
تازه وقتی بابام درباره آینده من حرف میزنه(سلسله مراتب زندگی من از نظر بابام : اول تحصیل به صورت گازانبری:khandeh!: بعد سربازی بعد کار پیدا کردن و بعد هم اگر شد ازدواج:Gig:) من کاملا این مرحله های تعریف شده توسط بابام را تایید می کنم و جلوش میگم :"بله ، بله ، اینجوری خوبه" (ولی حرف دلم چیزی دیگه است)
البته نباید ناشکری کنم ، من وضعیتم از خیلی نظر ها از شما بهتره.
ولی در هر صورت حاضرم 20 سال دیگه ازدواج کنم ولی با بابام الان درباره ازدواج حرف نزنم(از فرط خجالت:Ghamgin:)
آخه بابای بیچاره من از کجا باید بفهمه من دوست دارم یه خورده زودتر ازدواج کنم؟

سلام
شاید بد نباشه از شخص سوم استفاده کنید،ینی موضوع رو از طریق ایشون یه بار دیگه با پدرتون مطرح کنید، یه نفر که هم مورد اعتماد شما باشه وهم روی پدرتون تاثیر گذار باشه، عمو، دوست صمیمی پدرتون، عمه و... شاید وجود یه واسطه خیرخواه به حل مسئله کمک بکنه. البته رو انتخاب این شخص سوم باید خیلی دقت کنید که امین و قابل اعتماد باشه بلاخره قراره از حریم خصوصی و مسائل خانوادگیتون باهاش حرف بزنید...
در پناه حق:Gol:

موضوع قفل شده است