مقامات معنوی و عرفانی چندتا است؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقامات معنوی و عرفانی چندتا است؟

باسلام و خسته نباشید
مقامهای معنوی و عرفانی چندتا و چقدر هست؟

مثلا یه مقام داریم به نام مقام حضور، مقام های دیگه چی هست از پایین تا بالا لطفا بگید
و راه های پیمودنش رو نیز بگید
باتشکر

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد سینا

user;443079 نوشت:
باسلام و خسته نباشید
مقامهای معنوی و عرفانی چندتا و چقدر هست؟

مثلا یه مقام داریم به نام مقام حضور، مقام های دیگه چی هست از پایین تا بالا لطفا بگید
و راه های پیمودنش رو نیز بگید
باتشکر


[=microsoft sans serif]محققان عرفان در شمار مقامات و حالات عرفانى همداستان نيستند. براى نمونه ابونصر سرّاج هفت مقام از مقامات سالكان را برمى‏ شمارد كه به ترتيب عبارت‏ اند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توكّل و رضا. وى از ده حال عرفانى ياد كرده و شرح مناسبى براى هر يك آورده است. اين ده حال به ترتيب عبارت‏اند از: مراقبه، قرب، محبت، خوف، رجاء، شوق، انس، طمأنينه، مشاهده و يقين.

اللمع ابونصر سراج ص42

در اينجا براى رعايت اختصار به شرحى كوتاه از برخى مقامات و احوال عارفان به ترتيب موجود در كتاب ابونصر سرّاج مى ‏پردازيم.

1. ورع‏
ورع نگهدارى نفس از افتادن در وادى محرمات است.

«مصباح الهدایه ومفتاح الکفایه 259»

برخى ورع را به دورى از شبهات نيز معنا كرده‏ اند ؛ زيرا خويشتندارى از ورود در محرمات بدون دورى از شبهات ممكن نيست.
توبه سالك را به ورع فرا مى‏ خواند از اين جهت ورع پس از توبه قرار مى‏ گيرد؛ زيرا ورع و خويشتندارى از فروافتادن در محرمات پس از ترك آنها و توبه معنا مى ‏يابد.

مصباح الهدایه ص259

ورع داراى مراتبى است، امام خمينى (ره) درباره مراتب آن گويد:
ورع عامه اجتناب از كباير است، ورع خاصه اجتناب از مشتبهات براى خوف از وقوع در محرّمات، ورع اهل زهد اجتناب از مباحات است براى احتراز از وِزرِ آن، ورع اهل سلوك ترك نظر به دنيا است براى وصول به مقامات، ورع مجذوبين ترك مقامات است براى وصول به باب‏ اللَّه و شهود جمال ‏اللَّه، و ورع اوليا اجتناب از توجه به غايات است.
چهل حدیث ص 473

همچنين درباره اهميت ورع از محارم الهى گويد
ورع از محارم ‏اللَّه پايه تمام كمالات معنويه و مقامات اخرويه است و از براى هيچ كس مقامى حاصل نشود مگر با ورع از محارم‏ اللَّه و قلبى كه داراى ورع نباشد به طورى زنگار و كدورات او را فرا گيرد كه اميد نجات بسا باشد كه از او منقطع گردد.

چهل حدیث ص 474

روايات بر ورع به ويژه از محارم تأكيد بسيار مى‏ ورزند؛ امام صادق (ع) مى‏ فرمايد:

عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَانَّهُ لايُنالُ ما عِنْدَاللَّهِ إلّابِالْوَرَعِ.

اصول کافی ج 2 ص76

بر شما باد به ورع؛ زيرا جز با ورع نمى‏توان به آنچه نزد خداست رسيد.

2.
صبر
صبر بيتابى نكردن در برابر ناگواريه است. خواجه عبداللَّه انصارى در تعريف آن گويد:صبر نگهدارى نفس است از گله‏مندى با وجود ناشكيبايى و جزع نهانى.

منازل السایرین باب 31 ص 84

بنا به حديثى نبوى صبر سه گونه است: صبر به هنگام مصيبت و بلا، صبر بر اطاعت و صبر از گناه.
اصول کافی ج 2 ص75

شكايت بردن از بلاها و مصيبتها به مردم، اخلاقى نكوهيده است و با صبر در بلا ناسازگار،ولى عرض شكايت در پيشگاه الهى عملى شايسته است. عارفان شكايت نبردن به پيشگاه الهى و دورى از اظهار عجز و نياز را خودنمايى و اظهار وجود در محضر او مى‏دانند، و از لغزشهاى بزرگ مى‏شمارند.
صبر در اطاعت در دو جايگاه است.

- در برابر ميل نفس به ترك طاعات و رعايت نكردن آداب ظاهرى و باطنى آن، پيش از عمل؛
- در برابر ميل نفس به عجب، كبر و ريا پس از عمل.

امام خمينى درباره صبر در اطاعت در جايگاه دوّم گويد:
چه بسا شيطان و نفس امّاره انسان را سالهايى بس طولانى دعوت به اعمال صالحه و اخلاق حميده و پيروى از شريعت مطهّره كنند به اميد آنكه او را مبتلا به اعجاب و خودپسندى كنند.

شرح حدیث جنودعقل وجهل ص 413

عارفان صبر را از مقامات ميانى سلوك به شمار مى‏آورند؛ زيرا ناپسند شمردن بلاها از درك نكردن حقيقت بلاها ريشه مى‏گيرد. از اين رو، رضا به قضاى الهى و خشنودى از بلاها مقام والاترى است. احساس رنج در برخورد با گناهان و عمل به عبادات بر اثر پى نبردن به اسرار عبادات و باطن سوزناك گناهان است.

چهل حدیث حدیث شانزدهم ص 260

عارفان براى صبر مراتبى آورده‏ اند كه ويژه اهل سلوك و اولياى خداست؛ مانند صبر للَّه، صبر باللَّه، صبر على ‏اللَّه، صبر فناللَّه، صبر مع‏ اللَّه، صبر عن ‏اللَّه»

[=microsoft sans serif]
3
. توكّل‏
توكّل، اعتماد قلبى به خداى متعال در همه كارها و بريدن از غير اوست.

جامع السعادت ج 3 ص 226

خواجه عبداللَّه انصارى در معناى توكّل گويد:
توكّل سپردن همه كارها است به دارنده و مالك آن و دل آرام داشتن و تكيه بر وكالت او.

منازل السایرین باب 27

توكّل از مقامات والاى عرفانى است كه فهم آن پيچيده است و رسيدن به آن دشوار؛ زيرا چشم دوختن به علل و اسباب طبيعى و اعتماد به آنها شرك خفى و فرورفتن در جهل و بى‏ خبرى است، و روى تافتن از آنها، ناديده انگاشتن سنت‏هاى حاكم بر طبيعت و آموزه‏هاى دينى.

حقایق ملا محسن کاشانی ص 191

توكّل از ايمان به خداى متعال و علم و قدرت و رحمت بى‏كران او نيرو مى‏ گيرد. رسوخ چنين ايمانى در دل و رسيدن به مراتب بالاى توحيد، سالك را بدانجا مى‏ رساند كه با چشم دل دست قدرت خداى متعال را وراى علل و اسباب طبيعى به روشنى مشاهده مى‏ كند و در همه كارها به او تكيه و اعتماد مى ‏نمايد. در آنجا نيز كه به حكمت خداى متعال در جريان علل واسباب طبيعى ارج مى‏نهد و بنا به آموزه‏هاى دينى رو به اسباب طبيعى مى‏كند، يگانه مؤثر حقيقى و كارگشاى جهان را خداى متعال مى‏ داند و نظر به لطف و رحمت او مى ‏دوزد. با اين همه توكّل داراى درجاتى است كه در آن درجات، توجّه به خداى متعال و لطف و عنايات او سالك را از توجّه به اسباب ظاهرى و بهره ‏گيرى از آنها؛ حتى گاه از دعا و خواستن از خداى متعال باز مى ‏دارد.

جامع السعادات ج 3 ص 225

4. رضا

رضا خشنودى بنده از خداى متعال و خواست اوست. سرّاج طوسى در تعريف آن گويد:

رضا آنست كه بنده در تحت حكم و قضاى الهى آرام گيرد.
ذالنون در معناى آن گويد:
«رضا شادمانى قلب به گذر حكم و قضاى الهى است.»

اللمع ابونصر سراج ص 53

رضا از بالاترين مقامات سالكان است. عارفان رضا را بزرگ‏ترين دروازه قرب و شهود و بهشت دنيا مى‏نامند. خواجه عبداللَّه انصارى رضا را داراى سه مرتبه مى ‏داند:
- رضا به ربوبيت خداى متعال؛
- رضا به قضا و قدر خداى متعال؛
رضا به رضا و خشنودى خداى متعال.
امام خمينى در شرح نخستين رتبه رضا گويد
رضا به ربوبيّت خداى متعال به اين است كه بنده سالك خود را از سلطنت شيطان خارج و در تحت تربيت خداى متعال قرار دهد و بدان خشنود باشد. نشانه اين مرتبه از رضا آن است كه سختى تكاليف الهى برداشته شود و از دستورات الهى خرّم و با جان دل از آن استقبال كند.

شرح حدیث جنود عقل وجهل ص 166

رتبه دوّم رضا آن است كه سالك از پيش آمدهاى گوارا و ناگوار خشنود باشد، و همه اين پيش آمدها نزد او يكسان باشد و همه را نعمتى از سوى خداى متعال شمارد.رتبه سوّم رضا ويژه اهل محبت و جذبه است؛ آنان كه از پيش خود رضايت و خشنودى ندارند و رضايت آنان در رضايت خداى متعال است.
باور داشتن لطف و خيرخواهى خداى متعال و اينكه تمام افعال او نيكوست همراه عشق و محبت‏ ورزى به او، سالك را به مقام رضا مى ‏رساند. خوش‏بينى، انبساط خاطر، شرح‏ صدر، خالى بودن از حرص و حسد و بلندهمتى و مناعت طبع و آزادمنشى همه از آثار رضا در وجود سالك است. رضا به قضاى الهى با دعا براى رفع بلا و مصيبت ناسازگارى ندارد؛ زيرا خداى متعال خود ما را به دعا فراخوانده است. انبيا و اولياى خدا با اينكه در اوج مقامات عرفانى و رضاى به قضاى خدا بودند، هيچگاه دست از دعا برنمى ‏داشتند. آنان از كفر و ظلم و گناه ناخرسند بودند و به مبارزه و تلاش براى ريشه ‏كن كردن آنها برمى ‏خاستند.

سوال:
مقام های معنوی و عرفانی چندتا و چقدر هست؟

پاسخ:
محققان عرفان در شمار مقامات و حالات عرفانى همداستان نيستند. براى نمونه ابونصر سرّاج هفت مقام از مقامات سالكان را برمى‏ شمارد كه به ترتيب عبارت‏ اند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توكّل و رضا. وى از ده حال عرفانى ياد كرده و شرح مناسبى براى هر يك آورده است. اين ده حال به ترتيب عبارت‏اند از: مراقبه، قرب، محبت، خوف، رجاء، شوق، انس، طمأنينه، مشاهده و يقين(1).
در اينجا براى رعايت اختصار به شرحى كوتاه از برخى مقامات و احوال عارفان به ترتيب موجود در كتاب ابونصر سرّاج مى ‏پردازيم.

1. ورع‏ . ورع نگهدارى نفس از افتادن در وادى محرمات است.برخى ورع را به دورى از شبهات نيز معنا كرده‏ اند ؛ زيرا خويشتندارى از ورود در محرمات بدون دورى از شبهات ممكن نيست.
توبه سالك را به ورع فرا مى‏ خواند از اين جهت ورع پس از توبه قرار مى‏ گيرد؛ زيرا ورع و خويشتندارى از فروافتادن در محرمات پس از ترك آنها و توبه معنا مى ‏يابد(2).
ورع داراى مراتبى است، امام خمينى (ره) درباره مراتب آن گويد:ورع عامه اجتناب از كباير است، ورع خاصه اجتناب از مشتبهات براى خوف از وقوع در محرّمات، ورع اهل زهد اجتناب از مباحات است براى احتراز از وِزرِ آن، ورع اهل سلوك ترك نظر به دنيا است براى وصول به مقامات، ورع مجذوبين ترك مقامات است براى وصول به باب‏ اللَّه و شهود جمال ‏اللَّه، و ورع اوليا اجتناب از توجه به غايات است.(3).

همچنين درباره اهميت ورع از محارم الهى گويد:
ورع از محارم ‏اللَّه پايه تمام كمالات معنويه و مقامات اخرويه است و از براى هيچ كس مقامى حاصل نشود مگر با ورع از محارم‏ اللَّه و قلبى كه داراى ورع نباشد به طورى زنگار و كدورات او را فرا گيرد كه اميد نجات بسا باشد كه از او منقطع گردد(4).
روايات بر ورع به ويژه از محارم تأكيد بسيار مى‏ ورزند؛ امام صادق (ع) مى‏ فرمايد:
عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَانَّهُ لايُنالُ ما عِنْدَاللَّهِ إلّابِالْوَرَعِ.
بر شما باد به ورع؛ زيرا جز با ورع نمى‏ توان به آنچه نزد خداست رسيد.(5)

2. صبر
صبر بيتابى نكردن در برابر ناگواريه است. خواجه عبداللَّه انصارى در تعريف آن گويد:صبر نگهدارى نفس است از گله‏ مندى با وجود ناشكيبايى و جزع نهانى(6).
بنا به حديثى نبوى صبر سه گونه است: صبر به هنگام مصيبت و بلا، صبر بر اطاعت و صبر از گناه(7).
شكايت بردن از بلاها و مصيبتها به مردم، اخلاقى نكوهيده است و با صبر در بلا ناسازگار،ولى عرض شكايت در پيشگاه الهى عملى شايسته است. عارفان شكايت نبردن به پيشگاه الهى و دورى از اظهار عجز و نياز را خودنمايى و اظهار وجود در محضر او مى‏دانند، و از لغزش هاى بزرگ مى‏شمارند.

صبر در اطاعت در دو جايگاه است.
- در برابر ميل نفس به ترك طاعات و رعايت نكردن آداب ظاهرى و باطنى آن، پيش از عمل؛
- در برابر ميل نفس به عجب، كبر و ريا پس از عمل.
امام خمينى درباره صبر در اطاعت در جايگاه دوّم گويد:چه بسا شيطان و نفس امّاره انسان را سالهايى بس طولانى دعوت به اعمال صالحه و اخلاق حميده و پيروى از شريعت مطهّره كنند به اميد آنكه او را مبتلا به اعجاب و خودپسندى كنند(8).
عارفان صبر را از مقامات ميانى سلوك به شمار مى‏ آورند؛ زيرا ناپسند شمردن بلاها از درك نكردن حقيقت بلاها ريشه مى‏گيرد. از اين رو، رضا به قضاى الهى و خشنودى از بلاها مقام والاترى است. احساس رنج در برخورد با گناهان و عمل به عبادات بر اثر پى نبردن به اسرار عبادات و باطن سوزناك گناهان است(9).
عارفان براى صبر مراتبى آورده‏ اند كه ويژه اهل سلوك و اولياى خداست؛ مانند صبر للَّه، صبر باللَّه، صبر على ‏اللَّه، صبر فناللَّه، صبر مع‏ اللَّه، صبر عن ‏اللَّه»

3. توكّل‏
توكّل، اعتماد قلبى به خداى متعال در همه كارها و بريدن از غير اوست(10).
خواجه عبداللَّه انصارى در معناى توكّل گويد:
توكّل سپردن همه كارها است به دارنده و مالك آن و دل آرام داشتن و تكيه بر وكالت او(11).
توكّل از مقامات والاى عرفانى است كه فهم آن پيچيده است و رسيدن به آن دشوار؛ زيرا چشم دوختن به علل و اسباب طبيعى و اعتماد به آنها شرك خفى و فرورفتن در جهل و بى‏ خبرى است، و روى تافتن از آنها، ناديده انگاشتن سنت‏هاى حاكم بر طبيعت و آموزه‏هاى دينى(12).

توكّل از ايمان به خداى متعال و علم و قدرت و رحمت بى‏كران او نيرو مى‏ گيرد. رسوخ چنين ايمانى در دل و رسيدن به مراتب بالاى توحيد، سالك را بدانجا مى‏ رساند كه با چشم دل دست قدرت خداى متعال را وراى علل و اسباب طبيعى به روشنى مشاهده مى‏ كند و در همه كارها به او تكيه و اعتماد مى ‏نمايد. در آنجا نيز كه به حكمت خداى متعال در جريان علل واسباب طبيعى ارج مى‏نهد و بنا به آموزه‏ هاى دينى رو به اسباب طبيعى مى‏كند، يگانه مؤثر حقيقى و كارگشاى جهان را خداى متعال مى‏ داند و نظر به لطف و رحمت او مى ‏دوزد. با اين همه توكّل داراى درجاتى است كه در آن درجات، توجّه به خداى متعال و لطف و عنايات او سالك را از توجّه به اسباب ظاهرى و بهره ‏گيرى از آنها؛ حتى گاه از دعا و خواستن از خداى متعال باز مى ‏دارد.(13).

4. رضا
رضا خشنودى بنده از خداى متعال و خواست اوست. سرّاج طوسى در تعريف آن گويد:رضا آنست كه بنده در تحت حكم و قضاى الهى آرام گيرد.
ذالنون در معناى آن گويد:
«رضا شادمانى قلب به گذر حكم و قضاى الهى است.»(14)
رضا از بالاترين مقامات سالكان است. عارفان رضا را بزرگ‏ترين دروازه قرب و شهود و بهشت دنيا مى‏نامند. خواجه عبداللَّه انصارى رضا را داراى سه مرتبه مى ‏داند:
- رضا به ربوبيت خداى متعال؛
- رضا به قضا و قدر خداى متعال؛
رضا به رضا و خشنودى خداى متعال.
امام خمينى در شرح نخستين رتبه رضا گويد
رضا به ربوبيّت خداى متعال به اين است كه بنده سالك خود را از سلطنت شيطان خارج و در تحت تربيت خداى متعال قرار دهد و بدان خشنود باشد. نشانه اين مرتبه از رضا آن است كه سختى تكاليف الهى برداشته شود و از دستورات الهى خرّم و با جان دل از آن استقبال كند(15).

رتبه دوّم رضا آن است كه سالك از پيش آمدهاى گوارا و ناگوار خشنود باشد، و همه اين پيش آمدها نزد او يكسان باشد و همه را نعمتى از سوى خداى متعال شمارد.رتبه سوّم رضا ويژه اهل محبت و جذبه است؛ آنان كه از پيش خود رضايت و خشنودى ندارند و رضايت آنان در رضايت خداى متعال است.
باور داشتن لطف و خيرخواهى خداى متعال و اينكه تمام افعال او نيكوست همراه عشق و محبت‏ ورزى به او، سالك را به مقام رضا مى ‏رساند. خوش‏بينى، انبساط خاطر، شرح‏ صدر، خالى بودن از حرص و حسد و بلندهمتى و مناعت طبع و آزادمنشى همه از آثار رضا در وجود سالك است. رضا به قضاى الهى با دعا براى رفع بلا و مصيبت ناسازگارى ندارد؛ زيرا خداى متعال خود ما را به دعا فراخوانده است. انبيا و اولياى خدا با اينكه در اوج مقامات عرفانى و رضاى به قضاى خدا بودند، هيچگاه دست از دعا برنمى ‏داشتند. آنان از كفر و ظلم و گناه ناخرسند بودند و به مبارزه و تلاش براى ريشه ‏كن كردن آنها برمى ‏خاستند.


منابع:
1 اللمع ابونصر سراج ص42
2 «مصباح الهدایه ومفتاح الکفایه 259»
3 چهل حدیث ص 473
4 چهل حدیث ص 474
5 اصول کافی ج 2 ص76
6 منازل السایرین باب 31 ص 84
7 اصول کافی ج 2 ص75
8 شرح حدیث جنودعقل وجهل ص 413
9 چهل حدیث حدیث شانزدهم ص 260
10 جامع السعادت ج 3 ص 226
11 منازل السایرین باب 27
12 حقایق ملا محسن کاشانی ص191
13 جامع السعادات ج 3 ص 225
14 اللمع ابونصر سراج ص 53
15 شرح حدیث جنود عقل وجهل ص 166

موضوع قفل شده است