تناقض آلبانی در تحسين و تضعيف حديث «لو كان بعدي نبي لكان عمر ...»

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تناقض آلبانی در تحسين و تضعيف حديث «لو كان بعدي نبي لكان عمر ...»

با سلام

شیخ آلبانی در کتاب "السلسلة الصحيحة" ( ج 1 ح 327 ) آورده :

عن أبي عبد الرحمن المقري أنبأنا حيوة عن بكر بن عمرو عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر مرفوعا .ثم رواه النجاد من طريق ابن لهيعة عن مشرح به . قلت : و هذا سند حسن رجاله كلهم ثقات ، و في مشرح كلام لا ينزل حديثه عن رتبة الحسن ، و قد وثقه ابن معين .و له شاهدان أحدهما من حديث عصمة.رواه الطبراني و فيه الفضل بن المختار و هو ضعيف. والآخر عن أبي سعيد الخدري.رواه الطبراني في " الأوسط ".قال الهيثمي ( 9 / 68 ) : " و فيه عبد المنعم بن بشير و هو ضعيف ".

از ابو عبدالرحمن مقری به ما خبر داد حیوه از بکر بن عمرو از مشرح بن هاعان از عقبه بن عامر به صورت مرفوع . سپس روایت کرده آن را النجاد از طریق ابن لهیعه از مشرح از وی. می گویم( آلبانی): و این سند حسن است و رجال آن تماما از معتمدان هستند و در مورد مشرح حرف است ، حدیثش از رتبه ی حسن کم نمی شود.(چرا) ابن معین وی را توثیق کرده است و برای آن دو شاهد وجود دارد ، یکی از آن دو از حدیث عصمه ، طبرانی آن را روایت کرده و در سند آن فضل بن مختار است و او ضعیف می باشد و دیگری از طریق ابو سعید خدری ، طبرانی در اوسط آن را روایت کرده است. هیثمی ( 9 / 68) گفته است: و در اسناد آن عبدالمنعم بن بشیر است و او ضعیف می باشد.

اما تناقضات الباني در يك جا گفته ضعيف :

( سنن الترمذي )
578 حدثنا قتيبة حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر قال قلت يا رسول الله فضلت سورة الحج بأن فيها سجدتين قال نعم ومن لم يسجدهما فلا يقرأهما قال أبو عيسى هذا حديث ليس إسناده بذاك القوي واختلف أهل العلم في هذا فروي عن عمر بن الخطاب وابن عمر أنهما قالا فضلت سورة الحج بأن فيها سجدتين وبه يقول ابن المبارك والشافعي وأحمد وإسحق ورأى بعضهم فيها سجدة وهو قول سفيان الثوري ومالك وأهل الكوفة .

تحقيق الألباني :
ضعيف ، ضعيف أبي داود ( 250 ) // هو في ضعيف سنن أبي داود برقم ( 303 / 1402 ) ، المشكاة ( 1030 ) //

ودر اين مورد گفته حسن !!!!

( سنن الترمذي )
3844 حدثنا قتيبة حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أسلم الناس وآمن عمرو بن العاص قال أبو عيسى هذا حديث غريب لا نعرفه إلا من حديث ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان وليس إسناده بالقوي .

تحقيق الألباني :
حسن ، الصحيحة ( 115 ) ، المشكاة ( 6236

98- أخبرنا الشيخ أبو جعفر قال حدثنا الزهري قال حدثنا الفيريابي قال حدثنا قتيبة بن سعيد قال حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان [ص:548] عن عقبة بن عامر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: " أكثر منافقي أمتي قراءة ".
رواه الطبراني وفيه عبد المنعم بن بشير وهو ضعيف جدا

4940 - عبد المنعم بن بشير أبو الخير الأنصاري المصري.
عن عبد الله بن عمر العمري.
وعنه يعقوب الفسوي.
جرحه ابن مَعِين واتهمه.
وقال ابن حبان: منكر الحديث جدا لا يجوز الاحتجاج به.
أخبرنا أحمد بن محمد الحنبلي أخبرنا يوسف الكاشغري أخبرنا أحمد بن محمد الكاغدي أخبرنا أحمد بن علي الصوفي أخبرنا الحسن بن أحمد البزاز أخبرنا عبد الله بن جعفر النحوي حدثنا يعقوب الحافظ حدثنا أبو الخير عبد المنعم بن بشير , حدثنا أبو مودود عبد العزيز بن أبي سليمان عن رافع بن أبي رافع، عَن أبيه قال: كنا يوما مع النبي صلى الله عليه وسلم في جنازة إذ سمع شيئا في قبر فقال لبلال: ائتني بجريدة خضراء فكسرها باثنتين وترك نصفها عند رأسه ونصفها عند رجليه فقال له عمر: لم يا رسول الله فعلت هذا به؟ قال: إنه مسه شيء من عذاب القبر فقال لي: يا محمد فشفعت إلى ربي أن يخفف عنه إلى أن يجف هاتان الجريدتان. هذا حديث منكر جدا لا نعلمه رواه غير أبي الخير وشيخه أبو مودود [ص:282]
القاص من المعمرين النساك المذكرين.
وثقه أحمد ويحيى بن مَعِين وقد رأى أبا سعيد الخدري ولحقه القعنبي وأبو كامل الجحدري.
قال الختلي: سمعت ابن مَعِين يقول: أتيت عبد المنعم فأخرج إلي أحاديث أبي مودود نحوا من مئتي حديث كذب. فقلت له: يا شيخ أنت سمعت هذه من أبي مودود قال: نعم. قلت: اتق الله فإن هذه كذب وقمت ولم أكتب عنه شيئا، انتهى.
وأورد له العقيلي عن العمري عن نافع، عَنِ ابن عمر رفعه: قضى باليمين مع الشاهد.
وقال: روي من طرق صالحة من غير هذا الوجه.
وذكر له الدارقطني هذا الحديث عن العمري وقال: لا يصح عن نافع , وعبد المنعم ضعيف.
وقال ابن عَدِي: له مناكير ويروي، عَن أبي مودود أحاديث وأبو مودود عزيز الحديث وعامة ما يرويه عبد المنعم لا يتابع عليه.
وقال ابن يونس في الغرباء: منكر الحديث.
وقال الدارقطني: غير ثقة.
وقال الحاكم: يروي عن مالك وعبيد الله بن عمر الموضوعات.
وقال الخليلي في الإرشاد: هو وضاع على الأئمة.
وقال عبد الله بن أحمد في العلل: قلت لأبي: يا أبت , رأيت عبد المنعم بن بشير في السوق فقال: يا بني وذاك الكذاب يعيش؟!.
وقال أبو نعيم الأصبهاني: يروي عن مالك والعمري المناكير.

همچنين الباني حديث شفاي پاي پسر عمر را كه گفت يامحمد را ادب المفرد تضعيف كرده در حاليكه شواهد و متابعاتي به مراتب قويتر و صحيحتر از خبر :لو كان بعدي نبي لكان عمر بن الخطاب : دارد ، چرا ؟

آيا منظورش تضعيف متن است هر چند كه سندش صحيح است ؟

http://iranclubs.org/forums/showthread.php?t=109019

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدرا

خیر البریه;442651 نوشت:
با سلام

شیخ آلبانی در کتاب "السلسلة الصحيحة" ( ج 1 ح 327 ) آورده :

عن أبي عبد الرحمن المقري أنبأنا حيوة عن بكر بن عمرو عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر مرفوعا .ثم رواه النجاد من طريق ابن لهيعة عن مشرح به . قلت : و هذا سند حسن رجاله كلهم ثقات ، و في مشرح كلام لا ينزل حديثه عن رتبة الحسن ، و قد وثقه ابن معين .و له شاهدان أحدهما من حديث عصمة.رواه الطبراني و فيه الفضل بن المختار و هو ضعيف. والآخر عن أبي سعيد الخدري.رواه الطبراني في " الأوسط ".قال الهيثمي ( 9 / 68 ) : " و فيه عبد المنعم بن بشير و هو ضعيف ".

از ابو عبدالرحمن مقری به ما خبر داد حیوه از بکر بن عمرو از مشرح بن هاعان از عقبه بن عامر به صورت مرفوع . سپس روایت کرده آن را النجاد از طریق ابن لهیعه از مشرح از وی. می گویم( آلبانی): و این سند حسن است و رجال آن تماما از معتمدان هستند و در مورد مشرح حرف است ، حدیثش از رتبه ی حسن کم نمی شود.(چرا) ابن معین وی را توثیق کرده است و برای آن دو شاهد وجود دارد ، یکی از آن دو از حدیث عصمه ، طبرانی آن را روایت کرده و در سند آن فضل بن مختار است و او ضعیف می باشد و دیگری از طریق ابو سعید خدری ، طبرانی در اوسط آن را روایت کرده است. هیثمی ( 9 / 68) گفته است: و در اسناد آن عبدالمنعم بن بشیر است و او ضعیف می باشد.

با سلام و عرض ادب

در خصوص این حدیث ساختگی عرض می شود: البانی در سلسله صحیحه بعد از نقل این روایتلو كان بعدي نبي لكان عمر»؛[1] اگر بعد از من پیامبری می بود، هرآئینه او عمر می بود. البانی در رابطه با حکم این نقل می نویسد: اين روايتي است كه سند آن«حسن» می باشد.

ابن حجر در کتاب«نزهة النظر»، در تعریف حدیث صحیح می نویسد: «خبرُ الآحاد: بنقلِ عدل تامٍّ الضبطِ، متصلَ السند، غيرَ مُعَلَّل ولا شاذٍّ هو الصحيحُ لِذاته»؛[2] خبر واحد صحیح خبری است که به نقل عادل تام الضبط، متصل السند، در حالی که در متن و سند آن علت و اشکالی نبوده باشد و خبر مخالف با نقل مشهور نیز نباشد نقل شده باشد.

ابن حجر بعد از تعریف حدیث صحیح لذاته و لغیره، بیان می دارد که اگر در سلسله روایت یکی از راویان تام الضبط نبوده باشد روایت حسن لذاته می گردد: «فإنْ خَفَّ الضبط...فهو الحسنُ لذاته».

بنابراین تفاوت حدیث صحیح لذاته و حسن لذاته در کمتر بودن قوه ی ضبط راویان آن خواهد بود؛ لذا چنین روایتی مورد قبول بوده و بدان عمل می شود ما دامی که با معارضی قویتر مواجه نشود. حدیث حسن در صورتی که به همراه شواهد و توابع باشد از مرتبه ی حسن لذاته به صحیح لغیره ترقی می یابد.

البانی بعد از نقل این روایت بیان می دارد که این حدیث دارای دو شاهد است،[3] هر چند که بیان می دارد که این دو شاهد ضعیف می باشند.

البانی در رابطه با این روایت همچنین می نویسد: قلت : و هذا سند حسن رجاله كلهم ثقات، و في مشرح كلام لا ينزل حديثه عن رتبة الحسن ، و قد وثقه ابن معين . این سندی است که رجال آن همگی ثقه می باشند؛ البته در « مشرح بن هاعان»، نقدی وجود دارد؛ منتهی این نقد باعث آن نخواهد شد که حدیث او از رتبه ی«حسن» تنزل یابد و ضعیف شود.

وی سپس می نویسد: یحیی بن معین وی را توثیق نموده است. از آنجا که در روایت حسن راوی از جهت وثاقت مشکلی نبایدداشته باشد و تنها از جهت حفظ از روات حدیث صحیح پایینتر است، این اشکال ایجاد می شود که در اینجا ظاهرا خدشه در عدالت «مشرح» است، نه در قوت حفظ وی لذا این روایت ضعیف خواهد بود و نه حسن.

اما البانی در جای دیگری بیان می نماید که «مشرح» ثقه می باشد و وی تنها مشکل کمی در ناحیه ی قوت حفظ دارد؛ لذا حدیث وی در رتبه ی حسن باقی خواهد ماند:« مشرح ثقة ، و فيه كلام يسير من قبل حفظه ، لا يضر»[4] ، این سخنی است که البانی در مورد مشرح بیان می دارد.

با نگاهی به کتاب :«تهذیب التهذیب» ابن حجر در قسمتی از ترجمه ی وی می خوانیم:
«وقال ابن حبان في الثقات يخطئ ويخالف ثم قال في الضعفاء يروي عن عقبة مناكير لا يتابع عليها فالصواب ترك ما انفرد به».
که ترجمه ی شرح حال وی در کتاب «ثقات» بدین صورت است:
مشرح بن هاعان اهل مصر است، که از عقبة بن عامر روایت می کند و اهل مصر نیز از وی روایت می کنند. وی(در نقل روایات) خطا می نماید و مخالفت می ورزد.(قوه حفظ وی زیاد نبوده؛ لذا یک نقل را با اختلاف بیان می داشته و یا نقل او با راویان موثق اختلاف داشته است).

ابن حجر سپس می نویسد: وی روایات منکری[5] را از «عقبة بن عامر» نقل می نماید که متابعی برای عقبه وجود ندارد.[6] لذا راه صحیح تر آن است که روایتی را که تنها از طریق عقبة بن عامر نقل شده است را ترک نمائیم.

بنابراین روایت مشرح بن هاعان از عقبة بن عامر فاقد متابعات خواهد بود؛ یعنی روایتی را که مشرح از عقبة بن عامر نقل می نماید را شخص دیگری نقل ننموده است، که اصطلاحا به چنین خبری غریب گفته می شود. البانی که خود متوجه این امر بوده( که چنین روایتی فاقد توابع است)، در جبران چنین امری بیان می نماید: این روایت دارای شواهدی است.(یعنی روایاتی که از طرق دیگری نقل شده اند منتهی متن حدیث با چنین حدیثی یکی است).

که در اینجا سخن ما این است که: این شواهد نمی توانند اشکال در قوه ی حفظ «مشرح بن هاعان» را جبران نمایند؛ زیرا که از طریق دیگری نقل شده است علاوه بر اینکه این دو نقل نیز ضعیف می باشند. بنابراین اشکال در مشرح به حال خود باقی است مگر آنکه گفته شود چنین حدیثی مربوط به باب مناقب است و نه باب احکام؛ لذا نیازی به سختگیری در آن نیست.

که در اینجا پاسخ می دهیم: متن چنین حدیثی محکمترین دلیل بر موضوع و دروغین بودن آن است. زیرا که نبوت دارای ملاک و میزان است؛ که یکی از آنها( صرف نظر از علتهای متعدد دیگر) عصمت پیامبر است؛ همچنان که قرآن کریم می فرماید: (لاینال عهدی الظالمین، عهد ما به ظالمین نخواهد رسید که در اینجا اهل سنت عهد را به نبوت تفسیر نموده اند)؛ لذا چگونه متصور است شخصی که معظم عمر خویش را در بت پرستی صرف نموده، به مقام رسالت و امامت امت نائل آید؛ علاوه بر اینکه جناب خلیفه در زندگانی خویش کارنامه ی شراب خوری و کشتن فرزند دختر و جهالت و عدم علم و خشونت و ...را دارا بوده که هیچکدام از این وصاف در بندگان شایسته ی خدا موجود نمی باشد.

ادامه دارد:


[/HR] [1].السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة 1-9، ج1،ص326.
[2] . نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی، ص30.

[3].همان.
[4]. السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة 1-9، ج2،ص249.
[5]. منکر در اصطلاح علمای علم رجال در میان متقدمین و متاخرین معنائی متفاوت دارد. منکر در کتب ضعفا بر روایت موضوع اطلاق می گردد. که ظاهرا مراد منکر در اینجا این اصطلاح است.
[6]. در تعریف توابع و شواهد میان ابن حجر و دیگران اختلافی وجود دارد. ابن حجر به روایتی که مثلا از همطبقه ی عقبة بن عامر از شیخ خود که این شیخ، شیخ عقبة نیز می باشد، متابع می گوید. البته متابعت تامه و ناقصه نیز هست که ما بدان نمی پردازیم. ر.ک: نزهة النظر، ص52.

خیر البریه;442651 نوشت:

اما تناقضات الباني در يك جا گفته ضعيف :

( سنن الترمذي )
578 حدثنا قتيبة حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر قال قلت يا رسول الله فضلت سورة الحج بأن فيها سجدتين قال نعم ومن لم يسجدهما فلا يقرأهما قال أبو عيسى هذا حديث ليس إسناده بذاك القوي واختلف أهل العلم في هذا فروي عن عمر بن الخطاب وابن عمر أنهما قالا فضلت سورة الحج بأن فيها سجدتين وبه يقول ابن المبارك والشافعي وأحمد وإسحق ورأى بعضهم فيها سجدة وهو قول سفيان الثوري ومالك وأهل الكوفة .

تحقيق الألباني :
ضعيف ، ضعيف أبي داود ( 250 ) // هو في ضعيف سنن أبي داود برقم ( 303 / 1402 ) ، المشكاة ( 1030 ) //

ودر اين مورد گفته حسن !!!!

( سنن الترمذي )
3844 حدثنا قتيبة حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أسلم الناس وآمن عمرو بن العاص قال أبو عيسى هذا حديث غريب لا نعرفه إلا من حديث ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان وليس إسناده بالقوي .

تحقيق الألباني :
حسن ، الصحيحة ( 115 ) ، المشكاة ( 6236



همچنان که گفته شد البانی بعد از نقل این روایت ساختگی(لو كان بعدي نبي لكان عمر؛[1] اگر بعد از من پیامبری می بود، هرآئینه او عمر می بود)، گفت: این روایت حسن می باشد.

البانی در باره ی اشکالی که به «مشرح بن هاعان»، وارد بود بیان داشت که نقدی که در مورد «مشرح» است، موجب آن نخواهد شد که روایت او را از درجه (حسن) خارج سازد.

با نگاهی به روایاتی که در کتب البانی از طریق «مشرح بن هاعان» نقل شده به تعارضات گفتاری وی پی می بریم. البانی آنجا که سخن از مناقب جناب خلیفه ی دوم است سعی خود را بر این امر صرف می نماید که وثاقت و ضابط بودن مشرح را ثابت نماید؛ اما در جائی که دیگر جای مناقب جناب عمر و یا افراد دیگری که در نزد آنها محبوب می باشند، در میان نباشد روایت را به واسطه ی وجود همین راوی تضعیف می نماید :

578:«حدثنا قتيبة حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر...».تحقيق الألباني :ضعيف. (صحیح و ضعیف سنن الترمذی،ح:5789).

حال ممکن است گفته است این احکام به واسطه افراد بعد و قبل« مشرح» است که تغییر نموده، اما همچنان که جناب خیرالبریه فرمودند در دو سند که بعینه یکی می باشند احکام البانی مختلف است، در یکی حکم به ضعف نموده و در دیگری حکم به حسن روایت.

3844 :«حدثنا قتيبة حدثنا ابن لهيعة عن مشرح بن هاعان عن عقبة بن عامر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم... أسلم الناس وآمن عمرو بن العاص». تحقيق الألباني : حسن . (صحیح و ضعیف سنن الترمذی،ح:3844).


[/HR] [1]. السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة 1-9، ج1،ص326.

خیر البریه;442651 نوشت:

همچنين الباني حديث شفاي پاي پسر عمر را كه گفت يامحمد را ادب المفرد تضعيف كرده در حاليكه شواهد و متابعاتي به مراتب قويتر و صحيحتر از خبر :لو كان بعدي نبي لكان عمر بن الخطاب : دارد ، چرا ؟

آيا منظورش تضعيف متن است هر چند كه سندش صحيح است ؟

الف) در موارد متعددی مشاهده می گردد، با اینکه راویان حدیثی خدشه ی جدی ای ندارند؛ با این حال حکم به ضعف روایت می شود. علت امر در چنین مواردی منکر بودن متن روایت از نظر جارح می باشد. لذا یکی از احکامی که در مورد این روایات بکار می رود، باطل و منکر بودن روایت است؛ همچون روایت اسلام آوردن حضرت امیر علیه السلام که حاکم نیشابوری در مستدرک و ابن ماجه در سنن و دیگران نقل نموده اند، که در حکم ذهبی نسبت به این روایت می بینیم که حکم به بطلان روایت زده است:

إني عبد الله و أخو رسوله و أنا الصديق الأكبر لا يقولها بعدي إلا كاذب صليت قبل الناس بسبع سنين قبل أن يعبده أحد من هذه الأمة
تعليق الذهبي قي التلخيص : حديث باطل فتدبره .

ب) در مورد داستان ابن عمر هر چند که محتوای آن با اعتقاد سلفیون معاصر سازگار نمی باشد، اما نمی توان به صورت قاطع بیان نمود که اشکال این اثر از نظر آنان تنها متن آن می باشد؛ بلکه احتمال ضعف سندی روایت موجود است؛ مگر اینکه این متن دارای متابعات و شواهد بوده باشد.

موفق باشید.

نقل قول:
مگر اینکه این متن دارای متابعات و شواهد بوده باشد.

با سلام

بررسي كه من كردم بقرار زير است نظر شما چيست ؟

ابن عمر گفت :يامحمد : پايش شفا يافت !

البته در اين سايت هم موجود است .

[=arial]با سلام

جناب سقاف در تناقضات الباني نيز گفته :

) 40 ( مشرح بن هاعان : ) 365 (
وثقه الالباني في ) إرواء غليله ( ) 6 / 35 ( فقال عن سند هو فيه :
) وهذا إسناد لا بأس به في الشواهد رجاله ثقات غير ابن
لهيعة . . . ( اه .
فصرح بتوثيق مشرح بن هاعان وهو من رجال الاسناد ! !
ثم نقض ذلك فتناقض كعادته حيث ضعف مشرحا هذا في
موضع آخر وذلك في ) ضعيفته ( ) 2 / 201 ( حيث قال :
) قلت : وهذا إسناد تالف مشرح مختلف فيه . . . ( اه
فجعله من أسباب تلف السند ، وصرح بأنه من إحدى علله ! !
فيا للعجب ! !

واين نيست بجز تعصب بيجا .

موضوع قفل شده است