پیامبر اکرم(ص) در آیینه قرآن کریم

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیامبر اکرم(ص) در آیینه قرآن کریم

پیامبر اکرم(ص) در آیینه قرآن کریم


قرآن کریم متقن ترین و بهترین کتاب در معرفى و شناساندن پیامبر اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ است؛ زیرا این کتاب کلام وحى و سخن خداوند متعال است و از جهت حقانیت و درستى مطالب، معتبرترین کتاب به شمار مى رود. خداوند متعال، در قرآن کریم، در آیات متعددى درباره پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ سخن گفته است. در این آیات، گاهى به طور مستقیم و گاهى به شکل غیر مستقیم، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ معرفى شده است. این معرفى در قالب هایى همچون، ستایش و تمجید از پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ، بیان اوصاف و شئونات، ذکر مقامات و مناقب و بیان عظمت روحى آن حضرت صورت گرفته. و جلوه هاى مختلف شخصیتى و رفتارى آن حضرت، تبیین شده است. آنچه که ما در این مقاله مى آوریم ذکر فهرست وار این جلوه ها در آیات کریمه است که در سه بخش کلى «نام ها و اوصاف»، «مقامات» و «مناقب» پیامبر اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ تنظیم شده است.

نام ها و اوصاف پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در قرآن

نام هاى پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن

در برخى روایات، به نامهاى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ در قرآن کریم اشاره شده است که ما در ضمن دو حدیث، آنها را بیان مى کنیم. در روایتى از امام باقر ـ علیه السلام ـ آمده است که فرمودند:

«إن لرسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ عشرة أسماء خمسة فى القرآن و خمسة لیست فى القرآن فاما التى فى القرآن، فمحمد و احمد و عبدالله و یس و ن.»

«براى رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ ده نام است که پنج نام در قرآن و پنج نام در غیر قرآن است؛ آن نامهایى که در قرآن است عبارت اند از: "محمد" ، " احمد" ، "عبدالله" ، "یس" ، "ن".»

در روایتى از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که «طه» از اسامى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ است و معنى آن «یا طالب الحق الهادى الیه»، «اى کسى که طالب حقى و هدایت کننده به سوى آنى» است.

با توجه به این دو روایت، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ ، در قرآن کریم به شش نام معرفى شده است که آیه هاى آن بدین شرح است:

1 ـ «محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ»
«وَاْلَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوُا الْصالِحاتْ وَ آمَنواْ بِما نُزِّل عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ اْلْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَعَنْهُمْ سَیْئاتِهِمْ وَ اَصْلَحَ بالَهُمْ»

در آیات دیگرى نیز این نام ذکر شده است که عبارت اند از: سوره آل عمران (2) آیه 144، سوره احزاب (33) آیه 40، سوره فتح (48) آیه 29.

2 ـ «احمد»:
«و اِذْ قالَ عیسَى اْبْنُ مَرْیَمَ یا بَنى اِسْرائیلَ اِنّى رَسوُلُ اْللّهِ اِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَىَّ مِنَ اْلتَوْراتِ وَ مُبَشِّراً بِرسُولٍ یَأْتى مِنْ بَعْدى اِسْمُهُ اَحْمَدْ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتْ قالوُا هذا سِحْرٌ مُبینْ»

3 ـ «عبدالله»:
« وَ اِنَّهُ لَمّا قامَ عَبْدُاْللّهِ یَدْعُوهُ کادُواْ یَکوُنُونَ عَلَیهِ لِبَداً»

4 ـ «یس»: «یس»
5 ـ «ن»: «نْ وَ اْلْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونْ»
6 ـ «طه»: «طه»

اوصاف پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن

در قرآن کریم، اوصاف فراوانى براى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ ذکر شده است که به بخشى از آنها با ذکر آیه ها اشاره مى کنیم:

1. شاهد(گواه)، مبشر(بشارت دهنده)، نذیر(انذار دهنده)، داعى الى الله (دعوت کننده به سوى خدا)، سراج منیر(چراغ روشنایى دهنده).
این اوصاف والا و پرمنزلت در آمده است: «یا اَیُّهااْلْنَّبىُ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً* وَ داعیاً اِلَى اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً وَ مُنیراً»

2. رئوف و رحیم
این دو صفت به همراه دو ویژگى از ویژگى هاى اخلاقى پیامبر رحمت حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ در چنین بیان شده است:«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیْکُمْ بِاْلْمُؤمِنینْ رَئوفٌ رَحیمٌ»

«رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»

در این آیه کریمه، علاوه بر دو صفت «رئوف» و «رحیم» به دو ویژگى اخلاقى پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ اشاره شده است. ویژگى نخست این است که پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ آن قدر خیرخواه و همدرد و دوستدار مردم بود که از رنجهایى که به مردم مى رسید آزرده خاطر مى شد، به طورى که براى او سخت بود که ببیند به کسى رنج و سختى برسد.

ویژگى دوم، دلسوزى آن حضرت است. حضرت دوست نمى دارد که حتى یک نفر از مسلمانان در مسیر هدایت نباشد. از این رو، این دلسوزى آن چنان است که خداوند، از اصرار حضرت در هدایت مردم، به «حریص علیکم» تعبیر کرده است. چنان که خداوند در سوره مبارکه کهف در در این باره خطاب به پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ مى فرماید: « فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى ءاثرِهِمْ اِنْ لَمْ تُؤْمِنواْ بِهذا اْلْحَدیثْ أَسِفا»«گویى ـ اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند ـ مى خواهى خود را از غم و اندوه به جهت اعمال آنها، هلاک کنى.»

در قرآن کریم، اوصاف دیگرى نیز براى آن حضرت آمده است که به جهت رعایت اختصار، تنها به اوصاف مشترک قرآنى خداوند با پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ اشاره مى کنیم.

[="Tahoma"][="Blue"]

اوصاف مشترک قرآنى خدا و رسول

خداوند سبحان اوصافى را براى خود در قرآن ذکر کرده که همانها را براى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ نیز بیان کرده است:

1. خداوند قرائت قرآن را همان گونه که به خود نسبت داده و فرموده است: «اِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَاِذا قَرَأْناهُ فَاْتَّبِعْ قُرْانَهُ» به پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ نیز نسبت داده و مى فرماید: « اِقْرَأْ بِاْسْمِ رَبِّکَ اْلَّذى خَلَقْ».

2. همان طور که خداوند، خود را تلاوت کننده قرآن معرفى کرده است: «تِلْکَ آیاتُ اْللّه نَتْلوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ»، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ را نیز تالى قرآن معرفى مى کند: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِنا»، و به آن حضرت دستور مى دهد تا آیت الهى را بر مردم تلاوت کند: «وَ اْتْلُ ما اُوحى اِلَیْکَ مِنْ کِتاب».

3. خداوند همان طور که ترتیل و منظم و هماهنگ خواندن را به خود اسناد مى دهد: «و رتلناه ترتیلا»، آن را به پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ نسبت مى دهد: «وَ رَتِّلِ اْلْقُرْآنَ تَرْتیلا».

4. خداوند متعال همان گونه که قرآن کریم را کلام خود معرفى مى کند، آن را کلام و قول رسول الله نیز مى داند: « اِنَّهُ لَقُولٌ رَسوُلٌ کَریم».

5. خداوند آن چنان که خود را معلم قرآن معرفى کرده: «اَلْرَّحْمن * عَلَّمَ اْلْقُرْآن» همین صفت را به پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ نیز نسبت مى دهد: «وَ یُعَلِّمُهُمُ اْلْکِتابَ وَ اْلْحِکْمَةِ».

البته اسناد وصف «معلمى قرآن» نسبت به خداوند بالذات و بالأصاله است و نسبت به پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ بالعرض و بالتبع.

مقامات والاى پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در قرآن

خداوند متعال در آیات قرآن کریم گاهى به طور صریح و زمانى به گونه ضمنى به مقامات پیامبرخاتم ـ صلى الله علیه و آله ـ اشاره فرموده است که در این بخش به برخى از این آیات اشاره مى کنیم.


1. مقام خاتمیت

قرآن کریم درباره مقام خاتمیت مى فرماید:«ما کانَ مُحمَّدٌ أَبا أَحَدٌ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسولُ اْللّهُ وَ خاتَمِ اْلْنَبیّینْ».

مقصود از خاتمیت، هم تأخر و خاتمیت زمانى و هم خاتمیت رتبى در قوس صعود است؛ خاتم یعنى«مهر» که در پایان نوشته ها قرار مى گیرد. خداوند سبحان با فرستادن پیامبران، براى جامعه هاى بشرى پیام مى فرستد و پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوتشان را با فرستادن پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مهر کرده است؛ پس هرگز جا براى نبوت و رسالت دیگرى نیست.

از این آیه کریمه دو نکته استفاده مى شود: نخست این که پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ واجد همه مزایاى مشترک و مزایاى فرد فرد انبیا و بعضى از خصایص ویژه است که انبیاى قبلى فاقد آن بوده اند. دوم این که، تا روز قیامت، احدى بهتر از پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ نخواهد آمد؛ زیرا رسول خدا، انسان کامل است و اگر کسى کاملتر از وى مى بود، حتما او به مقام خاتمیت مى رسید.

2. مقام عبودیت مطلقه

خداوند که رب و پروردگار عالمین است نسبت به افراد مختلف، متفاوت است بعضى از انسان ها تحت تدبیر اسماء جزئیه حقند مثلا بعضى در حقیقت، عبدالرزاق، عبدالجلیل، عبدالباسط، یا عبدالکریم هستند، اما پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه وآله ـ ، «عبده» است و پروردگارى مربى و مدبر شخصى پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ است که نهایى ترین مرتبه را داراست و در قوس صعود مقامى برتر از مقام مربوبیت شخص رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ نیست و آن حضرت، منتسب به عالى ترین اسم از اسمهاى حسناى خداى سبحان است. یعنى «هو» که همان هویت مطلقه است و چون کاملترین بندگى از آن اوست، جامع ترین کلمه به او اشاره دارد:«هُوَ اْلَّذى اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِاْلْهُدى وَ دینِ اْلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عِلَى اْلْدّینِ کُلِّهِ».

قرآن کریم وقتى تعبیر «عبد» را نسبت به سایر انبیا به کار مى برد همراه با ذکر نام آنها به کار مى برد:«وَ اذْکُرْ عَبْدَنا اِبْراهیمَ وَ اِسْحقَ وَ یَعْقوبَ اولِى الأَیْدى وَ الاَبْصار».

اما وقتى نام پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ را مى برد به «عبده» تعبیر مى کند که ناظر به مقام وحدت است و این کلمه از «عبدالله» نیز بالاتر است، زیرا این بندگى (عبودیت)، حاکى از هویت مطلقه است.

3. مقام «بالاترین رتبه وجودى»

خداى سبحان به پیامبرش دستور مى دهد که «بگو: من اولین مسلمانم»: «لاشَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ أَنا اَوَّلُ الْمُسْلِمین»

منظور از «اول المسلمین» اولیت ذاتى است که گاهى از آن به اولیت رتبى یاد مى شود. خداى سبحان درباره هیچ پیامبرى تعبیر«اول المسلمین» ندارد. حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ با این که قبل از پیامبر ما و سر سلسله انبیاى ابراهیمى ـ علیهم السلام ـ بود و دعا کرد که«وَ اْبْعَثْ فیهِمْ رَسولاً مِنْهُمْ یَتْلواْ عَلَیهِم ایاتِکَ وَ یُعلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِم»

با این حال، خداوند به حضرت ابراهیم نفرموده بگو من اولین مسلمانم. «نوح» که شیخ الانبیاء و نیز «آدم» که ابوالبشر است هیچ کدام این جمله را نفرمودند؛ تنها کسى که قرآن از او به عنوان اول المسلمین یاد مى کند، رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ است. معلوم مى شود این اولیت، زمانى و تاریخى نیست، زیرا اگر منظور اولیت زمانى بود، هر پیغمبرى نسبت به قوم خود، اول المسلمین بود و انبیاى پیشین نیز به طریق اولى مى توانستند مصداق این اولیت باشند.

از این که خداى سبحان تنها به پیغمبر اسلام فرموده بگو مأمورم که اول المسلمین باشم، براى آن است که وى اول صادر، یا اول ظاهر است. یعنى در رتبه وجودى او، هیچ کس قرار ندارد، چنان که آن حضرت، در قیامت، اول کسى است که محشور مى شود.

4. مقام «اسوة حسنه بودن»

در قرآن کریم آیاتى است که رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ را اسوه و الگوى جهانیان معرفى مى کند و مى فرماید:« لقد کان فى رسول الله اسوة حسنة»

در این آیه شریفه، تنها تأسى افراد متوسط درمسائل اخلاقى و فقهى به آن حضرت مطرح نیست بلکه طى راه ولایت و انس و حشر با فرشتگان غیبى و شنیدن تسبیح آنان یا دریافت علم از آنها و آموختن دستور تأییدى و تسدیدى، تأسى به پیغمبر خاتم در تمامى شئون را مى طلبد چون او، به طور کلى، این راه ها را طى کرده و اسوه همگان شده است. اگر کسى بخواهد از «فتح مبین»، «کوثر»، «شرح صدر» و «فتح قریب» استفاده کند به اندازه خود باید پیرو آن حضرت باشد، اگر مى گوییم « رَبِّ اْشرَحْ لى صَدْرى» راهش آن است که پیرو کسى باشیم که سینه اش منشرح است.

5. مقام «خلق عظیم»

خداوند، پیامبر خود را به عظمت اخلاقى داشتن مى ستاید:«وَ اُنَّکَ لَعلَى خُلِقٍ عَظیمٍ»

خداوند با جمله اسمیه و تأکید مى فرماید: «تو داراى اخلاق عظیمى هستى». وقتى خداى سبحان از چیزى به عظمت یاد کند، معلوم مى شود که آن چیز از عظمت فوق العاده اى برخوردار است، چون او هر چیزى را به «عظمت» نمى ستاید، بسیارى از موارد را با صفت «ضعف» یا «قلت» یاد مى کند. سراسر دنیا را اندک مى شمارد:« مَتاع الدُّنْیا قَلیل» و از دسیسه هاى شیطان به عنوان «اِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانَ کانَ ضَعیفاً» سخن مى گوید؛ اما وقتى از خلق رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ نام مى برد مى فرماید:«اى پیامبر! تو واجد همه ملکات نفسانى در حد أعلى هستى.»

6. مقام «رأفت و رحمت»

رحمت و رأفت، صفت فعل حق است و هر صفت فعل را از مقام فعل موصوف انتزاع مى کنند نه از مقام ذات وى، و جایگاهى که محل انتزاع رأفت و رحمت است، جایگاهى امکانى است، رحمان جایگاه مى شود «رأفت و رحیم» و بارزترین مصداق و مظهر آن رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ است. خداوند براى خود رحمتى عامه و رحمتى خاصه قایل است و این دو خصوصیت را براى قرآن و پیامبر نیز بیان داشته است؛ از طرفى مى فرماید: من رحمت عامه اى دارم: «رَحْمَتى وَسِعَتْ کُلَّ شَى ءْ» یعنى هر چه مصداق شى ء است مشمول رحمت من است، و از طرف دیگر مى فرماید: متقیان، از رحمت ویژه ام برخوردارند. «فَسَأَکْتَبَها الَّذینَ یَتَّقون» و در مورد پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ مى فرماید: تو مظهر رحمت مطلق من هستى زیرا«وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمین» و نسبت به مؤمنان، رحمت خاص دارى:«بِالْمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ»

7. مقام شامخ «رسالت»

خداى سبحان نعمت رسالت را به عنوان وزین ترین نعمت هاى الهى نام مى برد:«لَقَدْ مَنَّ الّلهُ عَلَى الْمُؤمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلوُا عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَکیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ...»

«خداوند متعال بر مؤمنان عالم منت نهاد که رسولى را از ارواح و نفوس آنان برانگیخت تا آیات الهى را بر آنان تلاوت و ایشان را از گزند تیرگى و تباهى تطهیر، و به کتاب و حکمت آگاهشان کند، گر چه قبل از رسالت رسول اکرم ـ صلى الله علیه وآله ـ در گمراهى روشن بودند.»

نعمت وزینى که هضم و تحملش دشوار باشد، «منت» نامیده مى شود. خداى سبحان نعمت هاى مادى را منت نمى نامد، اما نعمت رسالت را بر مؤمنان منت مى داند، زیرا مردان با ایمان، پذیراى رسالت رسول اکرم بوده، به اندازه درجه وجودى خود از این نعمت بى کران بهره مى برند.

8. مقام«اسم اعظم» والاترین درجه عندالله

قرآن کریم درباره مؤمنان مى فرماید: «لَهُمْ دَرَجاتْ» یعنى مردان الهى در پیشگاه خدا داراى درجاتى از قرب هستند ؛ اما در سوره آل عمران، قبل از «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلى الْمُؤِمنین» مى فرماید: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ» یعنى خود مؤمنان درجات حقیقى قرب الهى اند. مؤمن به هر مقامى برسد عین درجه و کمال خواهد شد، همان طور که علم و عالم و معلوم متحدند، عمل و عامل و معمول هم متحد خواهند شد. بالاترین درجه وجودى ایمان، مقام شامخ خاتم الانبیاء است.

اگر دیگران داراى درجاتى متوسط اند، رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ داراى عالى ترین درجه جهان امکان و مظهر اسم اعظم، بلکه خود اسم اعظم است و اسم اعظم لفظ نیست تا کسى بتواند با فراگرفتن آن لفظ و آمیختن حروف و کلمات در نظام کیان، اثر بگذارد؛ مفهوم ذهنى هم نیست تا با تصور فکرى آن، اثر عینى در جهان پدید آید؛ زیرا جهان هستى بر اساس نظام علت و معلول اداره مى شود و کسى نمى تواند با حروف و کلمات و معانى اعتبارى، در متن خارج، اثر بگذارد، اسم اعظم عالى ترین درجه جهان امکان و رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ خود، اسم اعظم است و روح بلند و جان والاى حضرتش که اسم اعظم و ریشه همه فیوضات تکوینى است مى تواند در جهان امکان به اذن خداوند اثر بگذارد، زیرا اسماى فعلى، به اسماى ذاتى منتهى مى شود و رسول الله، اسم اعظم و مقام شامخ وى، اعظم مقامهاست.

9. مقام«علم لدنى»

هیچ کس به پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ علم نیاموخت فقط خدا او را عالم و آگاه کرد و آنچه خدا به رسولش داد، نه از راه چشم و گوش مادى، که از راه جان و دل بود. در علوم حصولى که زاد راه مکتبهاى بشرى است، اول گوش، صداها را مى شنود و یا چشم، نقش ها را مى بیند، بعد فکر آن را مى فهمد، اما آنچه را رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ مى یابد، اول جانش مى بیند بعد چشم و گوشش: « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین عَلى قَلْبِک» او نخست حقایق قرآن را با جان مبارکش دریافت، سپس الفاظ، کلمات، سوره ها و آیه هاى قرآن کریم را ـ که عینا معجزه الهى است ـ با گوش شریفش شنید، به عبارت دیگر، هم لفظ قرآن، اعجاز غیبى است و هم محتواى آن، معجزه غیبى است. پس نحوه دریافت قرآن و معارف آن به عکس دریافت هاى علوم عادى است.

خداوند وحیى بر جان رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ ایجاد کرد که قابل وصف نیست:«فَأَوْحىْ اِلى عَبْدِهِ ما اُوحى»

چون آن مقام منیع منزه از وضع و قرارداد و مبراى از علم حصولى و ذهنى است، علمش لدنى است و علم لدنى در ردیف علوم دیگر نیست که موضوع و محمول داشته باشد، بلکه حقایق و معارف، وقتى از مقام لدن، یعنى از نزد «الله» فرا گرفته شد، «لدنى» نام دارد؛ پایین تر از آن مرحله، جاى کسوت لفظ و کلمه و قرارداد و عبرى و عربى و تازى است.

از این رو خداوند متعال مى فرماید:«اِنَّکَ لَتُلْقى مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ»

10. مقام «عصمت»

مقام عصمت شامل عصمت علمى و عصمت عملى مى شود که به هر یک مى پردازیم:

الف: عصمت علمى
همه انبیا در مسائل علمى، چه در یادگیرى از وحى و حفظ و یاد دادن آن معصوم هستند. این ملکه علمى بدون شهود میسر نیست، زیرا انسان در عالم خیال، بافته هاى خود را بر یافته هاى عقل عرضه مى کند و آن را مشوب مى سازد، ولى اگر در حرم عقل ناب به سر برد و از دسترسى وهم و خیال رهید، معصوم خواهد بود و کسى که عین صراط مستقیم باشد، از آسیب وسوسه و دسیسه مصون است خداوند به پیامبرش مى فرماید:« اِنَّکَ لِمَنِ الْمُرْسَلین عَلى صِراطٍ مُسْتَقیم»

ب. عصمت عملى
مقام منیع عصمت عملى براى کسى حاصل است که به مرز اخلاص رسیده باشد. در این حال، در حرم امن او شهوت و غضب باطل راه ندارد، چون وى، هر دو را مهار کرده است و وقتى انسان به مقام امن اخلاص راه یافت و جزو صالحان شد، تحت ولایت الله است و شیطان اقرار کرده که به آن مقام راه ندارد: «اِلاّ عِبادِکَ مِنهُمُ الْمُخْلَصین»

فضایل و مناقب پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در قرآن

قرآن کریم، در آیات متعددى به فضایل پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ اشاره کرده است؛ فضایلى که منحصر به آن وجود مقدس است و هر یک از آنها از منقبتى از مناقب بى شمار آن وجود نازنین پرده برداشته است. در این بخش به تعدادى از آنها، به کمک آیات کریمه قرآن، اشاره مى کنیم:


1. کلامش جز وحى نیست

پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه مى گوید وحى است:« وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهوى اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ یُوحى»

یعنى آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینى از او مى شنوید، وحى است. این آیه کریمه به لفظ و لسان اختصاص ندارد بلکه مصونیت منطق، رفتار، سنت و سیره او را نیز مى رساند. به فرض از این آیه نتوان این معناى وسیع و فراگیر را استنباط کرد.

از آیه سوره انعام و سایر آیاتى که مى گوید: پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ جز از وحى تبعیت نمى کند: «اِنْ اَتَّبِعُ اِلاّ ما یوحى اِلَىَّ» مى توان به خوبى استظهار کرد که سیره رسول خدا چه در گفتار و رفتار و چه در املا ـ که کتاب تسبیبى است ـ هیچ گاه بدون اذن وحى نیست و در ابلاغ وحى نیز هرگز بخل نمى ورزد.

2. عظمت روحى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله
در عظمت رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ همین بس که خداى سبحان مى فرماید:«وَ لَقَدْ اتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانىوَالْقُرْآنِ الْعَظیم»

«ما سوره مبارکه "فاتحه" و قرآن عظیم را به تو دادیم.»

کتابى که «لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنِ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّه» «اگر حقیقت آن را بر کوه نازل مى کردیم، آن کوه متلاشى مى شد؛ کوه توان تحمل عظمت قرآن را ندارد اما تو به خوبى آن را تحمل مى کنى.»

3. او مظهر اسم «محیى» و «مغنى» است

خداوند سبحان، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ را محور حیات قرار داده، او مظهر «محیى» است و پیروى از او حیات بخش است: «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوُا اِسْتَجیبوا للّه وَ لِلْرَّسولِ اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» مقصود از این حیات، حیات نباتى یا حیوانى یا حیات نازل ترین درجه انسانى و مانند آن نیست؛ زیرا خداوند به مردم خطاب نمى کند بلکه به مؤمنان خطاب مى کند، به آنان که از اصل حیات اسلامى طرفى بسته اند، مى فرماید: پیروى از پیامبر، شما را زنده تر مى کند یا همچنان حیاتتان را محفوظ نگه مى دارد.

در این آیه با خطاب تشریفى مى فرماید: اى کسانى که با مؤمن شدن بخشى از حیات خویش را تحصیل کردید، پیرو محور حیات باشید تا حیاتتان محفوظ بماند، یا به حیات برتر راه یابید، اگر ایمانتان ظاهرى است بکوشید آن را باطنى کنید، پیامبر ـ صلى الله علیه وآله ـ محور حیات است یعنى خود زنده و مظهر «اَلْحَىُّ الَّذى لایَموت» است، پیروى از او نیز حیات جاودانه مى بخشد.

خداى سبحان، رسول اکرم ـ صلى الله علیه وآله ـ را مظهر«غنى» مى داند، اغنا و بى نیاز کردن را به او نسبت داده مى فرماید: بداندشان نخواستند از مؤمنان انتقام بگیرند مگر این که خداوند و پیامبر آنان را بى نیاز کرد: «اَغْنیهُمُ اللّه وَرَسولُهُ» آن اندازه رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ فرد شاخص و برجسته اى است که مظهر «مغنى» مى شود.

این که خداى تعالى اغناى پیامبر را در ردیف اغناى خود بیان فرموده نشانه آن است که پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ ، مظهر این نام شریف است؛ خداوند در میان پیامبران، صفت برجسته «اغناء» را به کسى جز پیامبر ـ صلى اللّه علیه وآله ـ اسناد نداده است سر این نکته آن است که رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ بنده کامل است و بندگى، اصلى است که انسان را مظهر ربوبیت مى کند و لازمه اطاعت از خداوند، بى نیازى از غیر او است: «طاعَتُهُ غنى» و اگر این اطاعت به کمال مطلوب رسید، آن بنده محض و مطیع صرف، مایه بى نیازى دیگران هم خواهد شد و در حقیقت، آن بندگى خداست که مغنى است.

4. تجلیل خداوند نسبت به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در خطاب

خداى سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتى خاص براى پیامبر خاتم ـ صلى اللّه علیه وآله ـ قایل است که براى انبیاى پیشین قایل نبوده. انبیاى گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب مى کند، اما هرگز نام مبارک پیامبر اسلام را به عنوان «یا محمد» نمى برد بلکه همیشه از او با تعبیرهاى تجلیل آمیزى همچون: «یا أیّها النبى»، «یا أیّها الرسول» یاد مى کند. مثلا درباره آدم ابوالبشر مى فرماید:«یا آدَمُ اْسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّة»

درباره حضرت نوح مى فرماید:«یا نُوح اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أهْلِک»

درباره موسى:«یا مُوسى أَقْبِلْ وَ لاتَخَفْ»

ولى درباره رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ علاوه بر خطاب جلالت آمیز خود، به بندگان نیز مى آموزد:«لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الْرَّسولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»«هر گاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردى عادى صدا نزنید.» بلکه هم نحوه صدا زدن و هم اصل آن آمیخته با تجلیل و تکریم باشد.

5. عالم بودن به غیب و شهادت

از مقامهاى منیع رسالت، اطلاع بر غیب است. خداى سبحان مى فرماید:«قُلِ اْعْمَلوُا فَسَیَرَىْ اللّهُ عَمَلُکُمْ وَ رَسوُلُهُ وَ الْمُؤْمِنون»«به مردم بگو هر کارى مى کنید خدا، پیامبر و مؤمنان مى بینند.»

یعنى مقام رسالت که مقام اطلاع بر غیب، آگاهى بر نهان و نهاد انسان ها، قلب ها و فکرها و سرهاى دیگران است، از کارهاى شما اطلاع دارد. این که خدا فرمود: بگو پیامبر مى بیند، تنها اخبار نیست بلکه با این بیان، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ را مظهر عالم غیب و شهادت کرده است.

خداوند در جاى دیگر مى فرماید:«عالِمُ الْغَیْبِ فَلایَظْهَرُ عَلى غِیْبِهِ اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسولٍ»

«خداوند عالم غیب است و غیب را بر احدى آشکار نمى کند مگر بر رسولى که مرتضى باشد.»

یعنى دینش مرضى خداى سبحان باشد و رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ به یقین مرتضاى خدا و دین او به یقین خداپسندانه بود. از این آیه استفاده مى شود که رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ عالم غیب است.

6. دارنده شرح صدر

خداوند سبحان به رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ مى فرماید:«ما براى این که تو را به مکتب لدى اللهى برسانیم و از ام الکتاب برخوردارت کنیم. ظرف دلت را باز کردیم تا گنجایش این علوم را داشته باشى.»

«اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ * اَلَّذى اَنْقَضَ ظَهْرَک»«آن بار توان فرسا را از دوش تو برداشتیم و سینه ات را گشودیم، مانعى از درون و فشارى از بیرون ندارى، مى توانى اسرار را بنگرى و سختى ها را تحمل کنى.»

7. درود فرستادن خدا و ملائکه بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله

مقام پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ آن قدر والاست که آفریدگار هستى و تمامى فرشتگان بر او درود مى فرستند و خداوند به همه مؤمنان دستور مى دهد که آنها هم بر پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ درود بفرستند:«اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبى یا اَیُّهاَ الَّذینَ آمَنوُا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّموُا تَسْلیماً»

«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستند، اى کسانى که ایمان آورده اید! بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»

پدیدآورنده: محمد بهرامی[/]

موضوع قفل شده است