از کارهای همسرم خسته شدم

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از کارهای همسرم خسته شدم

دختری 24 ساله هستم که مدت 5 ماه است عقد کرده ام.همسرم 25 ساله و کارمند است زندگیمان از نظر مادی خوب است.همسرم مرا بسیار دوست دارد ولی من از زندگی ام راضی نیستم
اول بخطر اینکه همسرم فقطو فقط در مورد مسائل جنسی صحبت میکند,زود ارضا میشود,دائم به من میچسپد
دوم بخاطر اینکه همسرم حواس پرت است باید مدام به او بگویم این کار را بکن آن کار را نکن
سوم بخاطر اینکه همسرم به دلیل اینکه در یک خانواده بسته بزرگ شدن روابط اجتماعی پایین و اطلاعات عمومی کمی دارند این در حالی است که من دختری پر جنبو جوش و اجتماعی هستم و اطلاعات عمومی بالایی دارم
احساس میکنم با زندگی کردن با ایشون به جای پیشرفت پسرفت میکنم احساس بدی دارم.بدتر اینکه نمیتوان این ناراحتی را بروز ندهم و دائم به او میگویم از ازدواجم پشیمان هستم و یا اینکه از او متنفرم ولی او در جواب میگوید من تورو دوست دارم
دارم دیوونه میشم لطفا بگید با این آدم چه رفتاری داشته باشم؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

asalbanuu;438582 نوشت:
دختری 24 ساله هستم که مدت 5 ماه است عقد کرده ام.همسرم 25 ساله و کارمند است زندگیمان از نظر مادی خوب است.همسرم مرا بسیار دوست دارد ولی من از زندگی ام راضی نیستم
اول بخطر اینکه همسرم فقطو فقط در مورد مسائل جنسی صحبت میکند,زود ارضا میشود,دائم به من میچسپد
دوم بخاطر اینکه همسرم حواس پرت است باید مدام به او بگویم این کار را بکن آن کار را نکن
سوم بخاطر اینکه همسرم به دلیل اینکه در یک خانواده بسته بزرگ شدن روابط اجتماعی پایین و اطلاعات عمومی کمی دارند این در حالی است که من دختری پر جنبو جوش و اجتماعی هستم و اطلاعات عمومی بالایی دارم
احساس میکنم با زندگی کردن با ایشون به جای پیشرفت پسرفت میکنم احساس بدی دارم.بدتر اینکه نمیتوان این ناراحتی را بروز ندهم و دائم به او میگویم از ازدواجم پشیمان هستم و یا اینکه از او متنفرم ولی او در جواب میگوید من تورو دوست دارم
دارم دیوونه میشم لطفا بگید با این آدم چه رفتاری داشته باشم؟

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر شما خواهر محترم
در زندگی مشترک اختلاف نظر امری طبیعی است، آنچه که مهم است این است که این اختلافات به حدی نباشد، که موجب شکاف و دلسردی گردد.
بر پایه فرمایشات شما اینگونه به نظر می رسد که جنابعالی، نسبت به اختلافات مورد اشاره بیش از اندازه تمرکز کرده اید و این امر می تواند نشان از این داشته باشد که گره کار جای دیگری است!!
به هر حال پیشنهاد می شود؛
- از کنار نقاط قوت همسرتان به آسانی عبور نکنید.
- سعی در تغییر ایشان نداشته باشید، بلکه وی را همانگونه که هست بپذیرید.
- نقطه ضعف و اختلاف را بخش گریز ناپذیر هر رندگی بدانید.
- در مورد موضوعات اختلافی با ایشان گفتگو کنید و انتظار ذهن خوانی نداشته باشید. به ایشان بگویید که از چه چیزی خوشتان می آید و از چه چیزی ناراحت می شوید.
- به جای بیان انتقاد از ایشان، احساس خود را از رفتار ایشان بازگو نمایید.
- موضوعات جنسی و ابراز تمایل به آن، برای مردان اهمیت بیشتری دارد، ضمن اینکه تجربه ارضاء برای ایشان زودتر از بانوان اتفاق می افتد. لذا زمینه ای ایجاد کنید تا ایشان با مطالعه و...نکات لازم را در این مورد فرا بگیرد.
- از یک مشاوره حضوری بهره بگیرید. در صورتیکه این وضعیت تغییر نکند، ورود شما به زندگی مشترک خلاف احتیاط و دوراندیشی است.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

چرا از اول به این چیزا دقت نکردی؟:Gig:

asalbanuu;438582 نوشت:
دختری 24 ساله هستم که مدت 5 ماه است عقد کرده ام.همسرم 25 ساله و کارمند است زندگیمان از نظر مادی خوب است.همسرم مرا بسیار دوست دارد ولی من از زندگی ام راضی نیستم
اول بخطر اینکه همسرم فقطو فقط در مورد مسائل جنسی صحبت میکند,زود ارضا میشود,دائم به من میچسپد
دوم بخاطر اینکه همسرم حواس پرت است باید مدام به او بگویم این کار را بکن آن کار را نکن
سوم بخاطر اینکه همسرم به دلیل اینکه در یک خانواده بسته بزرگ شدن روابط اجتماعی پایین و اطلاعات عمومی کمی دارند این در حالی است که من دختری پر جنبو جوش و اجتماعی هستم و اطلاعات عمومی بالایی دارم
احساس میکنم با زندگی کردن با ایشون به جای پیشرفت پسرفت میکنم احساس بدی دارم.بدتر اینکه نمیتوان این ناراحتی را بروز ندهم و دائم به او میگویم از ازدواجم پشیمان هستم و یا اینکه از او متنفرم ولی او در جواب میگوید من تورو دوست دارم
دارم دیوونه میشم لطفا بگید با این آدم چه رفتاری داشته باشم؟

سلام علیکم

با تشکر از استاد امیدوار، موارد زیر شاید برایتان مفید باشد:

شما هنوز در مرحله عقد هستید و با توجه به مدتی که ذکر کرده‌اید و هنوز عروسی نکرده‌اید، نباید هر کلمه‌ای که بار منفی دارد بر زبان بیاورید،
مگر اینکه قبلا در مورد آن با یک مشاور امین، و متدینی مشورت کرده باشید که چه مسائلی را مد نظر قرار دهید تا بعداً دچار پشیمانی نشوید.
رفتارهای او را برای مشاور دقیقا توضیح دهید تا مشخص گردد که آیا اصلا غیر نرمال هست یا نه؟ و راهکار اصلاح آن چیست؟

- خواندن دو کتاب زیر برای شما مخصوصا همسرتان مفید است:

http://hodhod2012.blogfa.com/post/29

http://majidk57.blogfa.com/post-2622.aspx

- از مشاوره هایی نظیر وب سایت‌های زیر که می توانید مسائل خود را خصوصی مطرح کنید، نیز استفاده کنید.
و زمینه را برای خواندن جوابهای سئوالات مطرح شده در آن برای همسرتان فراهم کنید:

http://www.moshavereh.porsemani.ir/

زندگی بدون مطالعه، تفکر، و تصمیم صحیح منطبق بر دستور خدا و رسولش گمراهی است!

وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ﴿شورى: ١٠﴾

در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم!

موفق باشید

سلام به نظر منم همونطور که جناب امیدوار فرمودن، شما خیلی زوم کردین رو اشتباهات همسرتون.همه اینایی که گفتین تو همه آدم ها با میزان های گوناگون هست واگه خودشون بخوان و توسط خودشون قابل اصلاحه. توصیه ی اکید می کنم حتما" حتما" حتما" سلسله مباحث خانواده متعالی حاج آقا پناهیان رو هم گوش کنین و هم عمل.حتی الامکان این کار رو با همسرتون انجام بدین خیلی بهتر نتیجه میده. ان شاالله که عاقبت به خیر بشبن. یاعلی

بدتر از خودت رو نگاه کن ...چیزایی که داری رو ببین برخی کورند تا آخر عمر برخی دست ندارند بر خی پا ندارند برخی هم مثل من که شاید تا آخر عمرم تنها باشم و فقط یک قلب پاره پاره دارم:Ghamgin:...پس بخاطر اشتباهاتی که درست می شوند انقدر زود ناله نکن...چون حتما شما خوشتون اومده از او که انتخابش کردید...

به نظر شاید این مشکلات با حرف درست بشه،با یه تکنیک هایی(مسائلی که در همین باب در سایت گفته شده بدنیست)...به هر حال شما تلاشتون رو بکنید بعد یه تصمیم نهایی بگیرید .
یه چیز دیگه...فک میکنم دائم بهش میگید از ازدواجم پشیمونم یا متنفرم ازت،شاید الان که فرد داغ هست زیاد حس نکنه هر چند که شاید خیلی ناراحت بشه اما بعدها اثر خوبی نداره...چرا که در یادش باقیست و...

سلام دوست گرامی
ب نظر بنده هم مثله سایر دوستان شما باید با همسرتون دقیق صحبت کنید ب جای اینکه دائم غر بزنید ک از زندگی و ازدواج تون راضی نیستین یه جلسه دو نفره مشکل رو حل میکنه.بشینین و یه لیست از بدی ها و خوبی های همدیگه البته با هم بنویسین این باعث میشه هر دوتاتون بتونین یه قضاوت عادلانه در مورد طرف مقابل داشته باشین.من بازم اصرارم بر حرف زدنه ب جای غرغر کردن.فکر میکنم جواب بده.موفق باشید.یاعلی :Gol:

یا رب



امیدوارم به زودی مشکلتون حل بشه:Gol:




من اول صحبتم یک سوالی دارم:



آیا در این مدت 5 ماه به ایشان هیچ علاقه ای پیدا نکرده اید؟

نقل قول:
[=&quot]اول بخطر اینکه همسرم فقطو فقط در مورد مسائل جنسی صحبت میکند[=&quot]

نقل قول:
[=&quot]سوم بخاطر اینکه همسرم به دلیل اینکه در یک خانواده بسته بزرگ شدن[=&quot]


ببنید متاسفانه یکسری از افراد این طوری هستند(البته من منظورم همسر شما نیست و تشخیص آن به عهده ی خودتان می باشد) دلیلش رو هم خودتون تو متن کلماتون گفتید،خیلی ببخشید اما عده ای عقده ای میشن بخاطر همون مطلبی که گفتید خانواده ی بسته... مثلا شما دوست دارید کم کم به سراغ این مسائل برید اما اون خیلی زود سراغ این مسائل میره


همون طور که جناب امیدوار فرمودن:


موضوعات جنسی و ابراز تمایل به آن، برای مردان اهمیت بیشتری دارد،



اهمیت بیشتری دارد اما برخی افراد تمام فکر و ذکرشان همین مسئله است.



تا حالا شده خودتون سر بحث دلخواهتان را باز کنید و ایشان از آن امتناع کنند؟

نکته ی بعد

نقل قول:
ولی او در جواب میگوید من تورو دوست دارم




ببینید این یه نقطه مثبت همسرتان هست،چون برخی از خانم ها خودشان را به این در و آن در می زنن تا همسرشان این ابراز علاقه را بکنند و عده ای هم فکر میکنن این جمله ی "دوستت دارم" را نباید همیشه گفت تا طرف روش زیاد نشه،در صورتی که بسیار سفارش شده ابراز علاقه کنید.

همسر شما با اینکه شما جمله ی منفی و مخالف او را می زنید اما باز هم می گوید دوستت دارم


از نوشته ای شما این برداشت را داشتم که شما با هم دعوا نکرده اید و باز این هم یک نکته ی مثبت است،که شوهر شما اهل دعوا و جر و بحث کردن نیست



با خود اندکی فکر کنید و نقاط مثبت همسرتان را بیابید،البته نقاط مثبتی که بشود به آن تکیه کرد و با آن زندگی کرد.


همان طور که جناب امیدوار فرمودند: در صورتیکه این وضعیت تغییر نکند، ورود شما به زندگی مشترک خلاف احتیاط و دوراندیشی است.


از نظر بنده باید دوران عقد خود را کمی طولانی تر بکنید



با دوستان متاهل خود بیشتر نشست و برخاست کنید و از دوستان امین و فهمیده کمک بگیرید

چقدر بد که اول زندگی این ذهنیت وجود داشته باشه
این چیزای که شما گفتید اصلا عواملی نیس که باعث بشه زندگی رو از هم جدا کنه
نمی دونم رسانه ها ،فرهنگ ،نمی دونم چه مواردی باعث شده که این اختلافاتی که با صحبت کردن براحتی قابل حل هستن رو مانند یک غول کردن
من فکر میکنم رو این موارد تمرکز نکنید و دلتون رو صاف کنید اگر میخواهید زندگی خوبی داشته باشید وگرنه جدایی همانا و پشیمانی همانا

سلام
از آنجا که این مشکل ممکنه مشکله خیلی از جوانهایی بشه که هنوز ازدواج نکرده اند.
با توجه به گفته هایتان چنین بر می آید که شما از خانواده بسته نیستید (!) و همچنین به اندازه ایشان به مسائل جنسی اهمیت نمیدهید.
میشه بفرمائید که :
1- منظور از خانواده بسته و باز چیست؟
2-دلیل اینکه شما ایشان را نتخاب کردید چه بود؟
با تشکر.

خراب کردن راحت است و ناله کردن راحت تر و لی ساختن سخت! اشتباه نکنید منظور من منفعل بودن و تن دادن نیست
ایده آل ایده آل است و واقعیت یعنی الآن شما! منظورم اینه که فکر ایشان رو باز کنین و در راه سعادت پیشرفتش بدین
شاید خدا مسیر سعادت شما رو هم توی این راه قرار داده

سلام:Gol:
طبق فرمایش استاد امیدوار به نکات مثبت بیشتر تمرکز کنین، و همچنین ابراز پیشمانی اصلا کار درستی نیست،
ضمنا ببخشید شما چقدر مطمئنید که همسر ایده آل شوهرتان هستین؟

مسئله دیگه حواس پرتی ایشان و یادآوری شما کار درستی نیست، چرا که رفته رفته این امر عادت شده، جایگاه همسری شما به نقش مادری تغییر خواهد کرد.

شما هم بازتر به این تفاوتهای فردی و تفاوتهای موجود در دو خانواده ها واقف باشین.

موفق و موید و در پناه حق خوشبخت باشید.

موضوع قفل شده است