جمع بندی محدوده گذشت، شرایط گذشت، شرایط جدل و بحث

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محدوده گذشت، شرایط گذشت، شرایط جدل و بحث

به نام خدا
با سلام . وقت شما بخیر

در بعضی احادیث از مجادله کردن نهی شده ولی در بعضی احادیث میبینیم بیان کردن حق به ما توصیه شده؟

نقل قول:
سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است

نقل قول:
حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زیرا که نجات تو در آن است… تقواى الهى پیشه کن و باطل را فرو گذار هر چند [به ظاهر] نجات تو در آن باشد، زیرا که نابودى تو در آن است.

همچنین در بعضی احادیث به بخشش ظلم و ستم توصیه و در احادیث دیگر از سکوت در برابر ظلم نهی شده؟

تکلیف ما چیست؟ مجادله را رها کنیم یا حق را بگوییم؟
در برابر ظلم حق خود را بگیریم یا بخشش کنیم؟

ممنونم.

با نام الله



کارشناس بحث: استاد بصیر

خرافه ستیز;437278 نوشت:
در بعضی احادیث از مجادله کردن نهی شده ولی در بعضی احادیث میبینیم بیان کردن حق به ما توصیه شده؟

خرافه ستیز;437278 نوشت:
تکلیف ما چیست؟ مجادله را رها کنیم یا حق را بگوییم؟
در برابر ظلم حق خود را بگیریم یا بخشش کنیم؟

باسلام و احترام و تشکر از سوال خوبتان
ببینید روایاتی که به مذمت مجادله پرداخته، مربوط به موارد خاصی می شود که ذکر خواهم کرد، دفاع از حق هم محدوده ی خود را دارد که آن را هم بیان خواهم نمود. اما به طور اجمال قبل از این که روایات ذکر شود بیان کنم که مجادله ای که در روایات مذموم واقع شده، مجادله و جر و بحث کردن با علماء، دوستان، سفهاء و جاهلان است که هر کدام در روایت به ذکر علل آن پرداخته شده است.
اما روایاتی که بیان می کند حق را بگو ولو در کام تو تلخ باشد، منظور در مواقعی است که اگر حق را بگویی به ضرر دنیوی و مادیِ تو تمام می شود، یعنی این روایات می خواهد بفرماید که گفتن حق بالاتر از همه چیز است و انسان باید حق محور و حق مدار باشد حتی اگر منافع شخصی اش به خطر بیفتد. این روایات نمی خواهد بگوید که حق را بگو ولو این که طرف مقابل از دست تو ناراحت بشود و مجادله پیش بیاید. زیرا قرار است ما حق را اجرا کنیم درحالیکه با مجادله و دعوا، حق اجرا نمی شود و طرف مقابل هم نخواهد پذیرفت، بلکه باید از روشهای دیگراستفاده کنیم؛ در قرآن کریم یک آیه وجود دارد که امر به مجادله کرده است و آن هم مجادله ی به روش أحسن است و منظورش این است که می فرماید حق گویی باید به روشی باشد که در طرف مقابل نفوذ کند و او را به سمت حق بکشاند، یعنی باید با قرآن با آنها بحث کنی. «و جادلهم بالتی هی احسن»[1]
ادامه دارد...........


[/HR][1] نحل، 125.

[=B Lotus]

اما روایاتی که نهی از مجادله با مردم می کند و دلیلی که برای آن ذکر می نماید:
فَلَا تُجَادِلِ الْعُلَمَاءَ وَ لَا تُمَارِ السُّفَهَاءَ فَيُبْغِضَكَ الْعُلَمَاءُ وَ يَشْتِمَكَ السُّفَهَاء[1]
(با علماء مجادله نکن و با سفهاء نیز گلاویز نشو که مجادله با علماء باعث می شود که آنها از دست تو ناراحت و غضبناک شوند و مجادله با انسانهای سفیه نیز باعث می شود که به تو دشنام و بدگویی کنند.)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ لَا تُمَارِ فَيَذْهَبَ بَهَاؤُكَ لَا تُمَارِيَنَّ حَلِيماً وَ لَا سَفِيهاً فَإِنَّ الْحَلِيمَ يَغْلِبُكَ وَ السَّفِيهَ يُرْدِيك‏.[2]
(امام صادق علیه السلام فرمودند: مجادله و بحث نکن که ارزش تو کم می شود با انسان حلیم و انسان سفیه مجادله منما که حلیم بر تو غالب می شود و سفیه به تو ناسزا می گوید.)
لَا تُمَارِ جَاهِلًا وَ لَا عَالِماً فَإِنَّكَ مَتَى مَارَيْتِ جَاهِلًا أَذَلَّكِ وَ مَتَى مَارَيْتِ عَالِماً مَنَعَكِ عِلْمُهُ.[3]
( با انسان جاهل و انسان عالم مجادله نکن که اگر کردی، جاهل تو را ذلیل می کند و عالم تو را از علمش باز می دارد.)
لَا تُمَارِ سَفِيهًا وَ لَا فَقِيهاً أَمَّا الْفَقِيهُ فَيَحْرِمُكَ خِيَرُهُ وَ أَمَّا السَّفِيهُ فَيُحْزِنُكَ شَرُّهُ وَ لَا تُجَادِلْ أَهْلَ الْكِتَابِ إلا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‏ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّة.[4]
(با انسان سفیه و همچنین فقیهاء مجادله نکن، که فقیه تو را از خیر خودش محروم می کند، و سفیه تو را با شرش محزون می سازد، همچنین با اهل کتاب مجادله نکن مگر به جدال احسن که منظور استدلال بوسیله قرآن و سنت است.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِيَّاكُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ يَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ.[5]
(از جدال و دشمنی بپرهیزید که این دو قلب را مریض می کند و بین برادارن دینی دشمنی و نفاق ایجاد می کند.)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا كَادَ جَبْرَئِيلُ ع‏ يَأْتِينِي إِلَّا قَالَ يَا مُحَمَّدُ اتَّقِ شَحْنَاءَ الرِّجَالِ وَ عَدَاوَتَهُمْ‏.[6]
رسول خدا (ص) فرمودند: فراوان جبرئیل نزد من می آمد و می فرمود ای محمد از مجادله و دشمنی با مردم بپرهیز.
همه این روایاتی که از مجادله نهی کرده، عدم دشمنی و لجاجت بازی با مردم است و در عوض منظورش مدارا و گذشت از حقوق شخصی است و مجادله و بحث با افرادی که فایده و اثری ندارد را نهی می نماید همچنین مجادله ای که از روی کم خردی ما یا طرف مقابلمان باشد منفی می داند و الا دفاع از حق بر هر مسلمانی واجب است به شرطی که حقوق دیگران پایمال نشود و حقی بالاتر از بین نرود. گاهی انسان از حق خود می گذرد تا حقوق برادری و خویشاوندی باقی بماند اما یک موقع، حق می خواهد از بین برود و ظلم بر مردم مستولی شود، آنجاست که دیگر بحث مجادله نیست، آنجا انسان جان خود را هم می دهد تا ظالمی بر سر کار نیاید همچو کاری که اباعبدالله الحسین در تاریخ انجام دادند.


[/HR][1] کافی، ج 5 ص 86.

[2] مشکاه الانوار، ص 319.

[3] بحار الانوار، ج 75، ص 446.

[4] دعائم الاسلام، ج 2، ص 534.

[5] کافی، ج 2، ص 300.

[6] مراه العقول، ج 10، ص 140.

نقل قول:
گاهی انسان از حق خود می گذرد تا حقوق برادری و خویشاوندی باقی بماند

نقل قول:
دفاع از حق بر هر مسلمانی واجب است

جناب بصير متشکرم بابت پاسخگویی. ميشه محبت کنيد چند حديث در مورد مقابله با ظلم و ستم و دفاع شخصی (در مقابل تجاوز و حرف زور) معرفي کنيد؟

در مورد مجادله احسن فکر کنم منظور از آن بحث کردن با نرم خويي و به دور از تندي باشه، با این حساب معني حدیث ذيل بيشتر رها کردن جر و بحث بي فايده است تا مجادله احسن؟

نقل قول:
پارساترين مردمان، كسى است كه مجادله را رها كند هرچند حقّ با او باشد

سوال بعدي من اينه که حق گویی فقط در بحث و گفتگوهاي دینی توصيه شده؟

مثلا فرض کنيد پروژه ي دانشجويي مورد کم لطفي اساتيد و اولياي امور قرار ميگيرد، در صورتي که حق با آن دانشجو است، بايد دفاع کند، اتمام حجت کند يا سکوت کند؟

يا مثلا خانمي يا آقايي به پزشکي مراجعه ميکند که در آن اتاق يک همکار يا منشي نامحرم وجود دارد، بايد اعتراض کند يا سکوت کند؟

خرافه ستیز;437278 نوشت:
در بعضی احادیث از مجادله کردن نهی شده ولی در بعضی احادیث میبینیم بیان کردن حق به ما توصیه شده؟

خرافه ستیز;437278 نوشت:
تکلیف ما چیست؟ مجادله را رها کنیم یا حق را بگوییم؟

باسلام، وقت شما هم بخیر

مطالب شما در بردارنده دو سؤال است که جداگانه به آن می پردازیم؛ اما سؤال اول شما:
مجادله در علم اخلاق اسلامی از صفات مذموم شمرده می شود، ملا احمد نراقی که از علمای بزرگ اخلاق است در کتاب معراج السعادة این صفت را چنین تعریف می کند:
[INDENT=3] «مراء و جدال» عبارت است از: اعتراض كردن بر سخن غير، و اظهار نقص و خلل آن در لفظ يا در معنى، به قصد پست كردن و اهانت رسانيدن به آن شخص، و اظهار زيركى و فطانت، بدون باعث دينى و فايده آخرت است.(1)
[/INDENT]

در دستورات دین مجادله کردن امری ناپسند تلقی شده و از آن به عنوان مانعی مهم برای رسیدن به خدا یاد می شود، از این روست که روایات فراوانی در نکوهش این خصلت وارد شده است. به فرمایشی از علی علیه السلام در این زمینه توجه فرمائید:[=trebuchet ms]
امير المؤمنين عليه السّلام می فرمایند: از مجادله و ستيزه بپرهيزيد كه دلهاى دوستان و برادران را بيمار کرده و نفاق می رویاند.
(2)

حتی در مواردی که حق با انسان باشد نیز از این صفت نهی شده است زیرا وقتی مقصود، اظهار نقص در رفتار یا گفتار دیگران است حتی در صورتی که صحت داشته باشد نیز امری ناپسند شمرده می شود.

و در اینجاست که می توان از روایات بسیار در فضیلت سکوت بهره برد، یعنی سخن نگتن بهتر از اینگونه سخن گفتن (همراه با جدال) است، چه اینکه این سخن نگفتن مبارزه با هوای نفس و در راستای متبلور ساختن و تعالی نفس انسانی است،
اما همین سکوت گاهی خود مذموم است مانند سکوت در برابر سؤالی که پاسخ ندادن به آن باعث زیر پا گذاشتن حق دیگران می شود که این نوع سکوت امری ناپسند خواهد بود اگر چه با منافع شخصی ما نیز مخالف باشد؛ از این روست که با مراجعه به کلمات امامان راستین، ملاحظه می کنیم ما را از سکوت در برخی موارد نهی فرموده اند؛ از جمله این فرمایشات حدیثی است که حضرتعالی به آن اشاره کردید که:
[=times new roman]امام كاظم عليه السّلام به يكى از شيعيان خويش فرمود: اى فلانى! از خدا پروا دار و حق را بگو هر چند هلاكت تو در آن باشد كه بى‏ گمان نجات تو در آن است. اى فلان! از خدا، پروا دار و باطل را ترك كن هر چند نجات تو در آن باشد كه بى‏ گمان هلاكت تو در آن است. (3)

این روایت به روشنی به ما می فهماند که اگر چه برخی ممکن است با دروغ و یا کتمان کردن بعضی حقایق، امورات مادی خود را در این دنیا به پیش ببرند و آن را مایه نجات و پیشرفت خود بیانگارند اما در حقیقت در مسیر هلاکت حرکت می کنند.

مورد دیگری که سکوت امری مذموم شمرده می شود سکوت در مقابل امر باطلی که حتی ممکن است موجبات گناه و رواج آن را در جامعه به دنبال داشته باشد، پر واضح است که این سکوت مذموم و گاهی گناه محسوب می شود و اساس فلسفه امر به معروف و نهی از منکر بر همین پایه است؛ به همین جهت است که امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری که شما آن را ذکر کردید می فرماید:
[=times new roman]سخن گفتن به حق، بهتر از سكوت بر باطل است‏. (4)
نکته جالب اینکه شیخ صدوق پس از اینکه روایاتی را در فضیلت سکوت و گزافه گوئی و ستیزه گوئی نقل کرده است، این روایت را نقل می کند، و شاید مقصودش این است که مخاطب این چنین برداشت نکند که همیشه و در همه حال سکوت برترین حالت انسان است.
بنابراین نهی از مجادله در فرامین و دستورات دینی با امر به بیان حق و دفاع از مظلوم و ... منافاتی ندارد، اولی در راستای زدودن صفات رذیله از نفس پاک انسانی و بالابردن کمالات معنوی است و دومی به جهت ظلم نکردن و دفاع از مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر و ... است.

پی نوشت ها:
(1) معراج ‏السعادة ج : 2 ص : 551
(2) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِيَّاكُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ يَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ. الكافي ج‏2، ص: 300
(3) وَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِي ع‏ قُلِ‏ الْحَقَ‏ وَ إِنْ‏ كَانَ‏ فِيهِ‏ هَلَاكُكَ فَإِنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ نَجَاتُكَ فَإِنَّ فِيهِ هَلَاكَكَ‏. الإختصاص، ص: 32
(4) وَ قَالَ ع‏ كَلَامٌ فِي حَقٍّ خَيْرٌ مِنْ سُكُوتٍ عَلَى بَاطِل‏. من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 396
با تشکر :Gol:

خرافه ستیز;437278 نوشت:
همچنین در بعضی احادیث به بخشش ظلم و ستم توصیه و در احادیث دیگر از سکوت در برابر ظلم نهی شده؟

خرافه ستیز;437278 نوشت:
در برابر ظلم حق خود را بگیریم یا بخشش کنیم؟

عرض سلام دوباره؛
و اما سؤال دوم شما:
سخنان شما در این باره صحیح است، یعنی در برخی روایات گاهی نسبت به بخشش ظلم توصیه و سفارش شده است و گاهی هم از سکوت در برابر ظلم و ستیز نهی شده است و البته این دو با هم تعارضی ندارد، چون موارد آن ها متفاوت است. در مواردی که حق شخصی انسان پایمال شده و مورد ظلم قرار می گیرد در صورتی که سکوت انسان و عفو او گناه دیگری را به دنبال نداشته باشد و موجب نیکو انگاشتن آن عمل (که مصادیق آن نسبت به موارد ظلم متفاوت است) در بین مردم نباشد، به بخشش و عفو سفارش شده و آن را امری پسندیده قلمداد کرده اند؛ از این رو امام صادق عليه السّلام در این باره می فرماید:
[=times new roman]در گذشتن از کسی که به تو ظلم کرده از مكارم دنيا و آخرت است. (1)
و بر همین پایه است که پیامبر گرامی اسلام وقتی با زن يهوديه‏ اى كه آن حضرت را مسموم کرد، روبرو شد از وی در گذشت. (2)
اما در مواردی که پای حق شخصی در میان نیست و سخن از مصالح عمومی مردم است مانند مواردی که کسی با ظلم و جنایت خود در جامعه، ایجاد رعب و وحشت و فساد و ... را فراهم می آورد، گذشت و عفو و بخشش در کار نیست. برای این مطلب به ذکر نمونه ای بسنده می کنم:

[INDENT=2][=times new roman]پیامبر اکرم(ص) نسبت به جنگ روانی و تهاجم فرهنگی بسیار حساس‌تر از جنگ‌های نظامی بودند، لذا شاهدیم با اینکه ایشان در بسیاری از موارد از مغلوبین جنگی در می گذشتند، اما در مواردی هم به جهت ظلمی که بعضی نسسبت به عموم مسلمین روا می داشتند و با تمسخر و تسخیف، یا با آزردن مسلمین و جو سازی و هتک حرمت، سعی در تخریب اسلام و تحریک به دشمنی با اسلام و حکومت اسلامی و... داشتند، گذشت نفرمودند، به عنوان مثال: عصما، زنی شاعره بود که در اشعارش مسلمانان را بر ضد اسلام و پیامبر(ص) تحریک می‌نمود و در ابیاتش به مسلمانان از قوم خود معترض می‌شد که چرا به کسی گرویده‌اید که از قوم ما نیست، (درست مانند کسانی که با سوءاستفاده از حس ناسیونالیستی به ایرانی‌ها می‌گویند چرا به پیامبر عرب گرویدید). پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر بود که اشعار این زن را به وی رساندند. نفرمود: ما الان در حال جنگ هستیم، بلکه از مسلمین خواست: کسی مردم را از شر این زن ایمن سازد. و همین‌طور هم شد و حکم اعدام او توسط عمیربن عدی اجرا شد. اجرای همین حکم سبب گردید افراد بسیاری از قبیله بنی خطمه، که از ترس او و طرفدارانش اظهار شرک می‌کردند، ایمان خود را آشکار ساختند. (3)
[/INDENT]
بنابراین پر واضح است که سکوت در برابر ظلم در برخی موارد روا نیست و در این موارد است که ما را به بیان حق، و قیام در برابر آن و عدم سکوت، سفارش و توصیه نموده اند.

پی نوشت ها:
(1) ترجمه
مشكاة الأنوار، ص: 481
(2) همان
(3) السیرة النبویة، ابن‌هشام، ج3، ص637- ؛ انساب الاشراف،ح1، ص 373.
با تشکر و امید موفقیت در تمامی مراحل زندگی :Gol:

خرافه ستیز;437713 نوشت:
جناب بصير متشکرم بابت پاسخگویی. ميشه محبت کنيد چند حديث در مورد مقابله با ظلم و ستم و دفاع شخصی (در مقابل تجاوز و حرف زور) معرفي کنيد؟

سلام علیکم شما در مقام سوال از مجادله بودید بنده احادیث این موضوع را ذکر کردم، اما احادیث دفاع از حق و زیر ظلم قرار نگرفتن هم مفصل است. گذشت و ترک مخاصمه جایی خوب و پسندیده است که ما قدرت بر انتقام و جوابگویی داشته باشیم و آنجا از حق خود گذشت کنیم.

خرافه ستیز;437713 نوشت:
در مورد مجادله احسن فکر کنم منظور از آن بحث کردن با نرم خويي و به دور از تندي باشه، با این حساب معني حدیث ذيل بيشتر رها کردن جر و بحث بي فايده است تا مجادله احسن؟

بله بنده هم عرض کردم که احادیث بحث با افراد خاصی را مذمت نموده که موارد آن را در احادیث آوردم.

خرافه ستیز;437713 نوشت:
سوال بعدي من اينه که حق گویی فقط در بحث و گفتگوهاي دینی توصيه شده؟

دفاع از حق همیشه خوب و پسندیده است و البته نباید فراموش کرد که گذشت در موقعی که می توانیم انتقام بگیریم از گرفتن حق بهتر است.

خرافه ستیز;437713 نوشت:
يا مثلا خانمي يا آقايي به پزشکي مراجعه ميکند که در آن اتاق يک همکار يا منشي نامحرم وجود دارد، بايد اعتراض کند يا سکوت کند؟

در مورد مثالی که زدید اینجا حق شخصی نیست، بلکه از باب نهی از منکر در جامعه باید صحبت شود.

جناب بصیر من هم تشکر کردم. لطفا اگر ممکن است با حدیث توضیح بدید. اگر خیلی مفصل است بگید من تاپیک جدید باز کنم.

[=trebuchet ms]با سلام و عرض ادب و احترام :Gol:
چنانکه گذشت و در سخنان کارشناس محترم هم بود دفاع از حق شخصی امری پسندیده است اما همچنان گذشت کردن پسندیده تر و نیکو تر است. تنها در جایی ملزم به دفاع هستیم که ترک آن امری ناپسند باشد یا لازم باشد برای دفاع از حق شخصی خود مرتکب گناهی شویم و یا با از بین رفتن حق شخصی حکمی از احکام دین به طور کلی زیر پا گذاشته شود و ...در غیر این صورت بخشش بهتر است.
لظفا به روایتی در این زمینه توجه فرمائید:
[INDENT=2]امام علي‏ عليه ‏السلام شنيد که مردي به قنبر دشنام مي‏گويد و قنبر براي جواب او خود را آماده کرده است. حضرت فرمود: قنبر، آرامش باش! دشنام گويي را با خواري و بي اعتنايي واگذار که با اين کار خدا را خشنود و شيطان را خشمگين مي‏سازي و دشمنت را کيفر مي‏دهي. سپس قسم ياد کرد که هرگز شخص با ايمان، پروردگار خود را با عملي مانند حلم راضي نساخته ، شيطان را از عملي مثل سکوت، خشمگين نکرده ، احمق را همانند خاموشي مجازات ننموده است. البته حق دفاع براي همه کس محفوظ است. (1)
[/INDENT]
[=trebuchet ms]اما باید دانست که همواره در این راه، زمینه لغزش برای انسان فراهم است چه اینکه ممکن است احقاق حق چشم او را بسته و بخواهد از هر راه ممکن به این هدف نائل آید و در این راه دست به کار ناشایست و گاه خلاف شرع بزند.
[INDENT=2]راوى گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره مردى پرسيدم كه حقّى بر مردى دارد و آن مرد حقّ را انكار مى‏ كند و سوگند مى‏ خورد كه براى آن كس چيزى بر او نيست و صاحب حقّ هم بيّنه ندارد. اگر بيم از بين رفتن آن برود آيا مى‏ توانيم با شهادت باطل [دروغ‏] حقّ او را زنده كنيم ؟ حضرت فرمود: این کار به دليل تدلیس جايز نيست.» (2)
[/INDENT]
[=trebuchet ms](تدلیس یعنی نشان دادن امری بر خلاف واقع)
اما در مواردی هم دیده می شود که حتی پیشوایان هدایت نیز که زندگی ایشان سراسر گذشت و عفو و بخشش بوده است، به احقاق حق پرداخته و از حق خود دفاع نموده اند: که البته نه به خاطر دفاع از حق شخصی خود که به خاطر بیان حکم خدا یا جدا کردن حق از باطل بوده است. و این همان مواردی است که توصیه به احقاق حق و سکوت نکردن در برابر ظلم و ستم شده است.
[INDENT=2]از باب نمونه حضرت زهرا زمانی که خلیفه وقت، فدک هدیه پیامبر را از ایشان منع کردند، برای دفاع از حق خود و اثبات آن به مسجد رفتند. نمی توان چنین پنداشت که حضرت زهرائی که بعد از چند روز روزه گرفتن غذای خود را به فقیر داد اینجا برای حق شخصی خود در فدک اقدام کرده باشد که برای امور دیگری بوده است که در محل خود باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. (3)
یا روزى على (ع) براى اثبات ولایت خود به کلام پیامبر (ص) در روز غدیر خم که فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» استشهاد کرد و دوازده نفر از انصار فرموده او را تصديق كردند. انس بن مالك هم كه در روز غدير حضور داشته و اتفاقا آن روز هم در ميان اين عده انصار بود صحت فرموده على را گواهى ننمود على ع به او فرمود اى انس تو چرا شهادت ندادى و گفته مرا تصديق نكردى با اينكه تو هم مانند ديگران فرموده پيغمبر را شنیده بودى؟ عرض كرد يا على من اكنون پير شده‏ ام و توانائی چنین شهادتی ندارم.
على ع از این سخن متأثر شده او را نفرين كرد: بار پروردگارا اگر دروغ مى‏ گويد وي را به پيسى مبتلا كن! طلحه گفته خدا گواه است پس از اين، ميان دو چشم او را ديدم كه لكه پيسى فراگرفته بود. (4)
بر این پایه است که امیر المؤمنین از کوتاه آمدن در برابر ظلم (عمومی که منجر به محکم شدن پایه های خلافت ظالمان می شود) و در سرزنش یاران خود به ایشان فرمود:
... حقّى را نمى‏ گيريد (در مقابل‏ دشمن ايستادگى نمى ‏نمائيد) و از ظلم‏ و ستم (ستمگر) جلوگيرى نمى‏ كنيد. (5)

[/INDENT]
[=trebuchet ms]و روایات دیگری که می توان برای ملاحظه بیشتر آن ها به کتب روائی مراجعه کرد. در همین راستا می توان تمام جنگ هایی که پیامبر (ص) و امام علی (ع) در طی سال ها و با مرارت های فراوان انجام دادند را به این نمونه ها اضافه کرد. همان کسانی که بارها از حقوق شخصی خود گذشتند و کریمانه از کنار آن می گذشتند.
بنابراین در موارد ظلم به حقوق شخصی همیشه بخشش و گذشت بهتر از دفاع است مگر در مواردی که سخن از منافع عمومی و یا امری مهم در بین باشد.

:solh:

پی نوشت ها:
1. سفينةالبحار، ج 1، ماده حلم، ص 300.
2. منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ج‏30، ص: 357
3. ابو منصور احمد بن على طبرسى، الإحتجاج، نشر مرتضى مشهد مقدس، 1403 هجرى قمري، ج 1، ص 98.
4. ترجمه الإرشاد شیخ مفيد ص: 340
5. ترجمه و شرح نهج البلاغة (فيض الإسلام)، ج‏2، ص: 382

[=trebuchet ms]

با سلامی دوباره
ممنون از پاسخ های شما اساتید

در مواردی که قبل از وقوع ظلم فرد میتواند از حق خود دفاع کند و از وقوع آن جلوگیری کند چه باید کرد؟

مثلا فردی به قصد مزاحمت و ضرب وشتم به مرد دیگری نزدیک میشود یا قصد دزدی و کیف قابی دارد، آیا مرد بهتر است صبر کند تا از او دزدی کنند و بعد ظلم آنها را ببخشد؟ یا بهتر است دفاع کند؟

یا اصلا فرض کنید نگهبان دانشگاه بی دلیل مانع ورود دانش آموزی به جلسه کنکور می شود!

یا فردی به علت خصومت های شخصی مانع امرار معاش و سلب آسایش فرد دیگری می شود، در این مواقع اسلام بخشش را توصیه کرده یا دفاع؟

ممنون میشم لطفا با حدیث توضیح دهید.

باسلام

خرافه ستیز;462008 نوشت:
در مواردی که قبل از وقوع ظلم فرد میتواند از حق خود دفاع کند و از وقوع آن جلوگیری کند چه باید کرد؟

در اینصورت عقل حکم می کند که انسان مانع بروز ظلم بشود. منتها باید به گونه ای برخورد نمود که سبب اتهام زنی به افراد و سوء ظن نشود، مگر این که قرائن و شواهد بر این باشد که بتوان اثبات کرد شخص ظالم واقعا می خواسته ظلم و جسارت کند.

خرافه ستیز;462008 نوشت:
مثلا فردی به قصد مزاحمت و ضرب وشتم به مرد دیگری نزدیک میشود یا قصد دزدی و کیف قابی دارد، آیا مرد بهتر است صبر کند تا از او دزدی کنند و بعد ظلم آنها را ببخشد؟ یا بهتر است دفاع کند؟

مسلم است که باید از خود دفاع کند و مال خود را حفظ کند، قبل از این که مورد تعرض واقع شود. منتها نباید به گونه ای برخورد نمود که برداشت سوء ظن و تهمت به افراد بشود.

خرافه ستیز;462008 نوشت:
یا فردی به علت خصومت های شخصی مانع امرار معاش و سلب آسایش فرد دیگری می شود، در این مواقع اسلام بخشش را توصیه کرده یا دفاع؟

این مثالی که زدید، درباره ی موردی است که ظلم محقق شده؛ در هر صورت، جلوی ظلم را باید گرفت تا ادامه پیدا نکند، اما اگر کسی که ظلم کرده، مطمئن شدیم از کار خود پشیمان شده و از ظلم خود آگاه است، زیباست که در صورت قدرت داشتن بر انتقام، او را عفو کنیم و تلافی و مقابله به مثل ننماییم.

جمع بندی
سوال

1. در بعضی احادیث از مجادله کردن نهی شده ولی در بعضی احادیث می بینیم بیان کردن حق به ما توصیه شده؛ تکلیف ما چیست؟ مجادله را رها کنیم یا حق را بگوییم؟
2. همچنین در بعضی احادیث به بخشش ظلم و ستم توصیه و در احادیث دیگر از سکوت در برابر ظلم نهی شده؛ در برابر ظلم حق خود را بگیریم یا بخشش کنیم؟

جواب
پاسخ بخش اول سوال:

روایاتی که به مذمت مجادله پرداخته، مربوط به موارد خاصی می شود که ذکر خواهم کرد، دفاع از حق هم محدوده ی خود را دارد که آن را هم بیان خواهم نمود. اما به طور اجمال قبل از این که روایات ذکر شود بیان کنم که مجادله ای که در روایات مذموم واقع شده، مجادله و جر و بحث کردن با علماء، دوستان، سفهاء و جاهلان است که هر کدام در روایت به ذکر علل آن پرداخته شده است.
اما روایاتی که بیان می کند حق را بگو ولو در کام تو تلخ باشد، منظور در مواقعی است که اگر حق را بگویی به ضرر دنیوی و مادیِ تو تمام می شود، یعنی این روایات می خواهد بفرماید که گفتن حق بالاتر از همه چیز است و انسان باید حق محور و حق مدار باشد حتی اگر منافع شخصی اش به خطر بیفتد. این روایات نمی خواهد بگوید که حق را بگو ولو این که طرف مقابل از دست تو ناراحت بشود و مجادله پیش بیاید. زیرا قرار است ما حق را اجرا کنیم درحالیکه با مجادله و دعوا، حق اجرا نمی شود و طرف مقابل هم نخواهد پذیرفت، بلکه باید از روشهای دیگراستفاده کنیم؛ در قرآن کریم یک آیه وجود دارد که امر به مجادله کرده است و آن هم مجادله ی به روش أحسن است و منظورش این است که می فرماید حق گویی باید به روشی باشد که در طرف مقابل نفوذ کند و او را به سمت حق بکشاند، یعنی باید با قرآن با آنها بحث کنی. «و جادلهم بالتی هی احسن.[1]
اما روایاتی که نهی از مجادله با مردم می کند و دلیلی که برای آن ذکر می نماید:
فَلَا تُجَادِلِ الْعُلَمَاءَ وَ لَا تُمَارِ السُّفَهَاءَ فَيُبْغِضَكَ الْعُلَمَاءُ وَ يَشْتِمَكَ السُّفَهَاء.[2]
(با علماء مجادله نکن و با سفهاء نیز گلاویز نشو که مجادله با علماء باعث می شود که آنها از دست تو ناراحت و غضبناک شوند و مجادله با انسانهای سفیه نیز باعث می شود که به تو دشنام و بدگویی کنند.)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ لَا تُمَارِ فَيَذْهَبَ بَهَاؤُكَ لَا تُمَارِيَنَّ حَلِيماً وَ لَا سَفِيهاً فَإِنَّ الْحَلِيمَ يَغْلِبُكَ وَ السَّفِيهَ يُرْدِيك‏.[3]
(امام صادق علیه السلام فرمودند: مجادله و بحث نکن که ارزش تو کم می شود با انسان حلیم و انسان سفیه مجادله منما که حلیم بر تو غالب می شود و سفیه به تو ناسزا می گوید.)
لَا تُمَارِ جَاهِلًا وَ لَا عَالِماً فَإِنَّكَ مَتَى مَارَيْتِ جَاهِلًا أَذَلَّكِ وَ مَتَى مَارَيْتِ عَالِماً مَنَعَكِ عِلْمُهُ.[4]
( با انسان جاهل و انسان عالم مجادله نکن که اگر کردی، جاهل تو را ذلیل می کند و عالم تو را از علمش باز می دارد.)
لَا تُمَارِ سَفِيهًا وَ لَا فَقِيهاً أَمَّا الْفَقِيهُ فَيَحْرِمُكَ خِيَرُهُ وَ أَمَّا السَّفِيهُ فَيُحْزِنُكَ شَرُّهُ وَ لَا تُجَادِلْ أَهْلَ الْكِتَابِ إلا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‏ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّة.[5]
(با انسان سفیه و همچنین فقیهاء مجادله نکن، که فقیه تو را از خیر خودش محروم می کند، و سفیه تو را با شرش محزون می سازد، همچنین با اهل کتاب مجادله نکن مگر به جدال احسن که منظور استدلال بوسیله قرآن و سنت است.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِيَّاكُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ يَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ.[6]
(از جدال و دشمنی بپرهیزید که این دو قلب را مریض می کند و بین برادارن دینی دشمنی و نفاق ایجاد می کند.)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا كَادَ جَبْرَئِيلُ ع‏ يَأْتِينِي إِلَّا قَالَ يَا مُحَمَّدُ اتَّقِ شَحْنَاءَ الرِّجَالِ وَ عَدَاوَتَهُمْ‏.[7]
رسول خدا (ص) فرمودند: فراوان جبرئیل نزد من می آمد و می فرمود ای محمد از مجادله و دشمنی با مردم بپرهیز.

همه این روایاتی که از مجادله نهی کرده، عدم دشمنی و لجاجت بازی با مردم است و در عوض منظورش مدارا و گذشت از حقوق شخصی است و مجادله و بحث با افرادی که فایده و اثری ندارد را نهی می نماید همچنین مجادله ای که از روی کم خردی ما یا طرف مقابلمان باشد منفی می داند و الا دفاع از حق بر هر مسلمانی واجب است به شرطی که حقوق دیگران پایمال نشود و حقی بالاتر از بین نرود. گاهی انسان از حق خود می گذرد تا حقوق برادری و خویشاوندی باقی بماند اما یک موقع، حق می خواهد از بین برود و ظلم بر مردم مستولی شود، آنجاست که دیگر بحث مجادله نیست، آنجا انسان جان خود را هم می دهد تا ظالمی بر سر کار نیاید همچو کاری که اباعبدالله الحسین در تاریخ انجام دادند.

در دستورات دین مجادله کردن امری ناپسند تلقی شده و از آن به عنوان مانعی مهم برای رسیدن به خدا یاد می شود، از این روست که روایات فراوانی در نکوهش این خصلت وارد شده است. به فرمایشی از علی علیه السلام در این زمینه توجه فرمائید:
امير المؤمنين عليه السّلام می فرمایند: از مجادله و ستيزه بپرهيزيد كه دلهاى دوستان و برادران را بيمار کرده و نفاق می رویاند.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِيَّاكُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ يَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ.[9]

حتی در مواردی که حق با انسان باشد نیز از این صفت نهی شده است زیرا وقتی مقصود، اظهار نقص در رفتار یا گفتار دیگران است حتی در صورتی که صحت داشته باشد نیز امری ناپسند شمرده می شود.
و در اینجاست که می توان از روایات بسیار در فضیلت سکوت بهره برد، یعنی سخن نگتن بهتر از اینگونه سخن گفتن (همراه با جدال) است، چه اینکه این سخن نگفتن مبارزه با هوای نفس و در راستای متبلور ساختن و تعالی نفس انسانی است.

سکوت مذموم
اما همین سکوت گاهی خود مذموم است مانند سکوت در برابر سؤالی که پاسخ ندادن به آن باعث زیر پا گذاشتن حق دیگران می شود که این نوع سکوت امری ناپسند خواهد بود اگر چه با منافع شخصی ما نیز مخالف باشد؛ از این روست که با مراجعه به کلمات امامان راستین، ملاحظه می کنیم ما را از سکوت در برخی موارد نهی فرموده اند؛ از جمله این فرمایشات حدیثی است که حضرتعالی به آن اشاره کردید که
:
امام كاظم عليه السّلام به يكى از شيعيان خويش فرمود: اى فلانى! از خدا پروا دار و حق را بگو هر چند هلاكت تو در آن باشد كه بى‏ گمان نجات تو در آن است. اى فلان! از خدا، پروا دار و باطل را ترك كن هر چند نجات تو در آن باشد كه بى‏ گمان هلاكت تو در آن است.
قال أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِي ع‏ قُلِ‏ الْحَقَ‏ وَ إِنْ‏ كَانَ‏ فِيهِ‏ هَلَاكُكَ فَإِنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ نَجَاتُكَ فَإِنَّ فِيهِ هَلَاكَكَ‏.[10]
این روایت به روشنی به ما می فهماند که اگر چه برخی ممکن است با دروغ و یا کتمان کردن بعضی حقایق، امورات مادی خود را در این دنیا به پیش ببرند و آن را مایه نجات و پیشرفت خود بیانگارند اما در حقیقت در مسیر هلاکت حرکت می کنند
.

مورد دیگری که سکوت امری مذموم شمرده می شود سکوت در مقابل امر باطلی که حتی ممکن است موجبات گناه و رواج آن را در جامعه به دنبال داشته باشد، پر واضح است که این سکوت مذموم و گاهی گناه محسوب می شود و اساس فلسفه امر به معروف و نهی از منکر بر همین پایه است؛ به همین جهت است که امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری که شما آن را ذکر کردید می فرماید:
سخن گفتن به حق، بهتر از سكوت بر باطل است‏.
قَالَ ع‏ كَلَامٌ فِي حَقٍّ خَيْرٌ مِنْ سُكُوتٍ عَلَى بَاطِل‏.[11]
نکته جالب اینکه شیخ صدوق پس از اینکه روایاتی را در فضیلت سکوت و گزافه گوئی و ستیزه گوئی نقل کرده است، این روایت را نقل می کند، و شاید مقصودش این است که مخاطب این چنین برداشت نکند که همیشه و در همه حال سکوت برترین حالت انسان است.
بنابراین نهی از مجادله در فرامین و دستورات دینی با امر به بیان حق و دفاع از مظلوم و ... منافاتی ندارد، اولی در راستای زدودن صفات رذیله از نفس پاک انسانی و بالابردن کمالات معنوی است و دومی به جهت ظلم نکردن و دفاع از مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر و ... است.
بخشش ظلم یا عدم بخشش
در برخی روایات گاهی نسبت به بخشش ظلم توصیه و سفارش شده است و گاهی هم از سکوت در برابر ظلم و ستیز نهی شده است و البته این دو با هم تعارضی ندارد، چون موارد آن ها متفاوت است.

عفو ممدوح
در مواردی که حق شخصی انسان پایمال شده و مورد ظلم قرار می گیرد در صورتی که سکوت انسان و عفو او گناه دیگری را به دنبال نداشته باشد و موجب نیکو انگاشتن آن عمل (که مصادیق آن نسبت به موارد ظلم متفاوت است) در بین مردم نباشد، به بخشش و عفو سفارش شده و آن را امری پسندیده قلمداد کرده اند؛ از این رو امام صادق عليه السّلام در این باره می فرماید
:
در گذشتن از کسی که به تو ظلم کرده از مكارم دنيا و آخرت است. [12]
و بر همین پایه است که پیامبر گرامی اسلام وقتی با زن يهوديه‏ اى كه آن حضرت را مسموم کرد، روبرو شد از وی در گذشت.[13]

عفو مذموم
اما در مواردی که پای حق شخصی در میان نیست و سخن از مصالح عمومی مردم است مانند مواردی که کسی با ظلم و جنایت خود در جامعه، ایجاد رعب و وحشت و فساد و ... را فراهم می آورد، گذشت و عفو و بخشش در کار نیست. برای این مطلب به ذکر نمونه ای بسنده می کنم:
پیامبر اکرم(ص) نسبت به جنگ روانی و تهاجم فرهنگی بسیار حساس‌تر از جنگ‌های نظامی بودند، لذا شاهدیم با اینکه ایشان در بسیاری از موارد از مغلوبین جنگی در می گذشتند، اما در مواردی هم به جهت ظلمی که بعضی نسسبت به عموم مسلمین روا می داشتند و با تمسخر و تسخیف، یا با آزردن مسلمین و جو سازی و هتک حرمت، سعی در تخریب اسلام و تحریک به دشمنی با اسلام و حکومت اسلامی و... داشتند، گذشت نفرمودند، به عنوان مثال: عصما، زنی شاعره بود که در اشعارش مسلمانان را بر ضد اسلام و پیامبر(ص) تحریک می‌نمود و در ابیاتش به مسلمانان از قوم خود معترض می‌شد که چرا به کسی گرویده‌اید که از قوم ما نیست، (درست مانند کسانی که با سوءاستفاده از حس ناسیونالیستی به ایرانی‌ها می‌گویند چرا به پیامبر عرب گرویدید). پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر بود که اشعار این زن را به وی رساندند. نفرمود: ما الان در حال جنگ هستیم، بلکه از مسلمین خواست: کسی مردم را از شر این زن ایمن سازد. و همین‌طور هم شد و حکم اعدام او توسط عمیربن عدی اجرا شد. اجرای همین حکم سبب گردید افراد بسیاری از قبیله بنی خطمه، که از ترس او و طرفدارانش اظهار شرک می‌کردند، ایمان خود را آشکار ساختند. [14]
بنابراین پر واضح است که سکوت در برابر ظلم در برخی موارد روا نیست و در این موارد است که ما را به بیان حق، و قیام در برابر آن و عدم سکوت، سفارش و توصیه نموده اند.


[/HR][1] نحل، 125.

[2] کافی، ج 5 ص 86.

[3] مشکاه الانوار، ص 319.

[4] بحار الانوار، ج 75، ص 446.

[5] دعائم الاسلام، ج 2، ص 534.

[6] کافی، ج 2، ص 300.

[7] مراه العقول، ج 10، ص 140.

[8] معراج ‏السعادة ج : 2 ص . 551

[9] الكافي ج‏2، ص: 300

[10] الإختصاص، ص: 32.

[11] من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 396.

[12] ترجمه مشكاة الأنوار، ص: 481.

[13] همان.

[14] السیرة النبویة، ابن‌هشام، ج3، ص637- ؛ انساب الاشراف،ح1، ص 373.

موضوع قفل شده است