اضافه کردن آیه ای به قرآن ؟؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اضافه کردن آیه ای به قرآن ؟؟

آیا انسانها می توانستند آیه ای به آیات قرآن اضافه کنند؟

اگر اضافه می کردند و یا کم می کردند ، تشخیص با کی بود ؟

tobeh;12801 نوشت:
آیا انسانها می توانستند آیه ای به آیات قرآن اضافه کنند؟

اگر اضافه می کردند و یا کم می کردند ، تشخیص با کی بود ؟

شايد در اين تاپيك جواب سوالتان را بيابيد

شاره: اديان توحيدي و غيرتوحيدي مدعي هدايت بشريت اند و هريک از آنها داراي کتاب يا متن مقدسي مي باشند. اما آيا اين متون که سبک و سياقشان با ساير متون ادبي و . . . متفاوت است، در طول تاريخ دچار تغيير و دگرگوني شده اند يا نه؟ آنچه در ارتباط با برخي متون مقدس مانند انجيل يا تورات و . . . مطرح است، اين است که اين متون در اثر عوامل مختلف دچار دگرگوني و تغيير شده اند به طوري که در برخي اوقات به نظر مي رسد که برخي گزاره ها کاملا متضاد با اهداف اصلي آن آيين مي شود. حال آيا اين سنت تاريخي شامل حال متن مقدس دين اسلام شده است يا خير؟ قرآن کريم که کتاب مقدس اسلام است و ادعاي جاودانگي براي همه اعصار و نسلها را دارد، آيا دچار اين تحول و تغيير شده است يا نه؟ و اساسا امکان انحراف در اين متن مقدس هست يا نه؟ پژوهش حاضر در صدد بررسي مسئله فوق است و . . .
در اين مقاله سعي شده است که مسئله تحريف از جهات و رهيافتهاي گوناگون بررسي و با جمع آوري مطالب از کتب اساتيد بزرگ در زمينه علوم قرآني، با زباني ساده ارائه و بيان گردد و لذا چون مخاطبان اين مقاله درنظر مولف آن، جوانان بوده اند و بيشتر، هدف از نگارش آن، شبهه زدايي از ذهن جوانان بوده است، به همين دليل اصولا از بحث هاي تخصصي در زمينه علوم قرآني و همچنين بحث هاي تخصصي کلامي صرف نظر شده است.
تعريف تحريف:
اين مقاله که تحريف را از جهات گوناگون، همچون ديدگاه لغوي، اصطلاحي و تيترکاربرد آن در قرآن و روايات بررسي کرده و در ادامه به مسئله وقوع تحريف يا عدم تحريف در قرآن خواهد پرداخت و در سه شماره به نظر شما خوانندگان محترم خواهد رسيد(انشاءا...)
1- تحريف در لغت:
واژه “تحريف” به چند معنا در کتب لغت ذکر گرديده از جمله در لغت نامه دهخدا که معاني متعددي براي آن بيان شده است، از جمله: “گردانيدن سخن از جاي خود؛ تغيير؛ تبديل؛ انقلاب سرنگوني و واژگوني و انحراف سخن و يا چيزي ديگر از حالت و وضع خود؛ تغيير هرچيز عموما و تغيير کتاب خصوصا”(1)
در کتاب مفردات راغب اصفهاني نيز تحريف در مورد کلام چنين معنا شده است: تحريف کلام يعني سخن را بر يک معناي احتمالي قراردادن در حالي که يک وجه و دو معني داشته باشد.(2)
اين واژه در متون تاريخي کهن ما نيز به کار رفته است. مثلا در تاريخ بيهقي آمده است: “ گفت درخواستم تا مردي مسلمان در ميان کار من باشد که دروغ نگويد و سخن تحريف نکند.” و يا “ روا نيست در تاريخ تحريف و تغيير و تبديل کردن”. (تاريخ بيهقي)
و يا نمونه اي ديگر:
خرد از بي خبران آموز اي شاه خرد
که به تحريف قلم گشت خط مرد قويم(3)
(ابوحنيفه اسکاني)
هم چنين اين واژه در ميان عالمان علوم مختلف، هرکدام به معنا و اصطلاحي خاص است که از ذکر آنها در اين مقال سودي نديدم، همچون محدثان، قرا، اهل جفرو . . .
2- تحريف در اصطلاح(4)
1- تحريف مفاد کلام(تحريف معنوي:) يعني گفتار، به غير وجه وطريق آن تفسير گردد که از اين تحريف در شريعت مقدس نهي و تحت عنوان تفسير به راي يادشده است. تفسير به راي آن است که کسي از روي تعمد، ديدگاه شخصي خود را در تفسير قرآن دخالت دهد. پيامبر اکرم(ص) مي فرمايند: “ هرکس قرآن را به راي (و ديدگاه شخصي خود) تفسير کند، جايگاه خود را در آتش فراهم مي نمايد”. (5)
مسلمانان در وقوع چنين تحريفي درکتاب خدا هيچ گونه اختلافي ندارند، زيرا هر کس قرآن را به معاني ديگري که مقصود خدا نيست، تفسير کند، آن را تحريف کرده است. (6 )
2- تحريف موضعي: بدين معنا که ثبت آيه يا سوره برخلاف ترتيب نزول آن باشد که اين امر در مورد آيات بسيار کم است ولي ثبت سوره ها در ساختار قرآن، برخلاف ترتيب نزول آن بوده؛ يعني در واقع نظم و ترتيب سوره ها در قرآن براساس نزول وحي نبوده بلکه سور با نظمي ديگر در کنار يکديگر قرار داده شده اند. مثلا اگر مي خواستند که سوره ها براساس ترتيب نزول جمع آوري شوند، مي بايست ابتدا سور مکي و سپس سور مدني به ترتيب پشت سر هم کتابت شوند و البته در اين مورد خلل و نقصي متوجه قرآن نمي شود زيرا تنها امتياز ترتيب سور براساس نزول اين است که از آن طريق متوجه مي شديم که چه سوره هايي در ابتدا و در آغاز دعوت پيامبري(ص) و در مکه نازل شده اند سوره هايي پس از هجرت پيامبر اکرم(ص) و در مدينه نازل شده اند. هم چنين به زمينه تاريخي و شان نزول آنها نيز مي توانستيم پي بريم ولي نظم و چينش فعلي نيز خللي به اصل و محتواي قرآن وارد نمي کند.
هم چنين به يقين در مورد آيات نيز چنين امکاني فراهم نبوده است چه همه آيات يک سوره به دنبال يکديگر نازل نمي شده اند و ممکن بوده که آيه اي از سوره اي پس از مدت ها و پس از نازل شدن بسياري از آيات ديگر نازل شود و در چنين مواردي طبق شواهد و اسناد تاريخي، خود پيامبر(ص) به کتاب دستور مي دادند که اين آيه را در فلان سوره و در بين فلان آيات قرار دهيد.
بنابراين وقتي در عصر پيامبر، توسط خود ايشان، چينش آيات و روايات سامان يافته باشد، ديگر ادعاي تحريف موضعي بي معنا مي شود زيرا فعل پيامبر حجت است” و ما ينطق عن الهوي ان هو وحي يوحي . . .
3- تحريف در نحوه قرائت و اداي کلمات: مانند لهجه هاي قبايل عرب که به هنگام تکلم در نحوه حرکات و اداي يک حرف يا کلمه با هم اختلاف داشتند. اين اختلاف تا زماني که ساختار کلمه دگرگون نشود و معنايش تغيير نکند، ايراد ندارد.
اما اگر اختلاف لهجه موجب خطا شد و با قواعد عربي سازگار نبود، و يا کلمه اي برخلاف قرائت متداول بين عموم مسلمانان تلاوت گرديد، مجاز نبوده و چنين کاري جايز نيست، زيرا خداوند مي فرمايد: “قرانا عربيا غير ذي عوج” (7- ) قرآني عربي، بي هيچ کژي- و ما به حکم “تعلمواالقرآن بعربيه “ (8- ) قرآن را با عربيش فرا بگيريد- مامور شده ايم که آن را به طرز عربي صحيح و درست تلاوت کنيم.
4- تحريف به تبديل کلمه، بدين معنا که کلمه اي مترادف يا غيرمترادف، جاي کلمه اي ديگر بنشيند. يکي از خصوصياتي را که براي مصحف ابن مسعود ذکر مي کنند ، اين است که او بسياري از کلمات را که تلفظ يا فهم آنها براي افراد مشکل بود، به مترادفش تبديل مي کرد. مثلا براي يک نفر عجمي که تلفظ کلمه “اثيم” مشکل بود، به جاي آن به او گفت که بگويد” ان شجره الزقوم طعام الفاجر” . هم چنين در اخبار نقل شده است که وي برخي کلمات را براي روشن شدن آيه، به کلمات ديگر تبديل مي کرد. مثلا در آيه “ والسارق و السارقه فاقطعوا ايديهما” ، “فاقطعوا ايديهما” را به “فاقطعوا ايمانهما” تبديل کرد.
البته چنين کاري در متن وحي جايز نيست، زيرا اعجاز قرآن همان گونه که بر معناي آن استوار است، بر لفظ قرآن نيز استوار است و به نظر مي رسد که ابن مسعود تنها در مقام بيان و توضيح آيه و کلمات بوده و آن ها را تفسير کرده و نه اضافه کردن و يا جابجاکردن کلمات وحي با کلمات خود.
5- تحريف به فزوني و اضافه کردن؛ به اين معنا که واژه يا ترکيبي از واژگان برگفتار افزوده شود. به ابن مشعود و برخي ديگر از صحابه نسبت چنين کاري را مي دهند که ايشان کلماتي را به متن قرآني در مصحف خود، مي افزودند ولي آنچه روشن و مسلم است، آن است که آن ها اين اضافات را جزو قرآن نمي دانستند و در مسير تحريف آن نبودند و تنها هدف آنان از اين کار، روشن ساختن و رفع ابهام از الفاظ آيات بوده است و به همين جهت در مقام توضيح و تفسير بوده اند نه تحريف.
6- تحريف به کاستي و کم کردن؛ به اين معنا که قسمتي از قرآن- اعم از يک حرف يا يک کلمه يا يک جمله يا آيه و يا سوره اي- حذف شده باشد. مانند حذف بسمله که به نظر شيعه آيه اي مستقل در ابتداي تمامي سور به جز سوره توبه است ولي اهل سنت آن را جزء آيه قرآن در ابتدا هر سوره نمي دانند که در واقع حذف بسمله در ابتداي سوره توسط ايشان در قرائاتشان، تحريف به کاستي است.
هم چنين حذف بشارت هاي پيامبران پيشين نسبت به ظهور پيامبر اسلام(ص) در تورات و انجيل نمونه اي ديگر از اين نوع تحريف است.
موارد استعمال واژه تحريف در قرآن
در دو سوره از قرآن مشتقات واژه تحريف به کار رفته است:
1- در سوره مبارکه مائده، آيه “يحرفون الکلم عن مواضعه” 13 و آيه 41" يحرفون الحکم من بعد مواضعه”
2- در سوره نساء آيه 46 “يحرفون الحکم عن مواضعه”
مرحوم طبرسي صاحب مجمع البيان در ذيل اين آيات در اين دو سوره مي فرمايد: “ آنان (يهوديان) بر اثر خبث باطن، سخن خدا را تفسير نادرست کردند؛ بنابراين تحريف کلام خدا به دو نحو است:
1- تفسير نادرست، 2- تغيير و تبديل هايي که در عبارات مي دهند و کلامي را که از خدا نيست، به خدا نسبت مي دهند.”(9)
همچنين علامه طباطبايي(ره) در الميزان ذيل اين آيات اين طور بيان مي فرمايد:” يحرفون الحکم عن مواضعه يعني آن را طوري تفسير کردند که صاحب کلام آن معنا را درنظر نداشت و خداوند متعال که صاحب کلام بود، به آن تفسير راضي نبود و يا از کلام خدا هرچه را که خوشايندشان نبود، انداختند و چيزهايي که دلشان مي خواست از پيش خود به آن اضافه کردند و يا کلام خدا را جابجا نمودند. همه اينها تحريف است”. (10)
شان نزول اين آيات راجع به نقض پيمان و نافرماني يهوديان از حکم خداوند پيرامون سنگسار کردن شخص زناکار بوده که ايشان اين حکم را در مورد فقراي خود جاري و در مورد اشراف و اغنياي خود امتناع مي کردند. (11)
پس باتوجه به اين آيات به اين نتيجه مي رسيم که قرآن واژه “تحريف” را فقط در همان معناي لغويش- يعني دستبرد در معناي کلمه و تفسير آن به وجه ناصحيح- که از آن به سوءتاويل يا تفسير به راي يادشده است، به کار برده و تحريف بدين معنا، همان تحريف معنوي است. (12)
پي نوشت ها:
1- لغت نامه دهخدا، علامه دهخدا، ج 4، ص 5663-5662، انتشارات دانشگاه تهران، پاييز 1379
2- مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، ترجمه دکتر غلامرضا خسروي حسيني، ج 1، ص 474، انتشارات کتاب فروشي مرتضوي، 1362
3- به نقل از لغت نامه دهخدا ،ج 4، ص 5663
4-تحريف ناپذيري قرآن، آيت ا. . . معرفت، ترجمه علي نصيري ، صفحات 25-23
5-غوالي الليالي، ج 4، ص 104، شماره 154، به نقل از تحريف ناپذيري قرآن، آيت ا. . معرفت، ترجمه علي نصيري، صفحات 23
6- البيان في تفسيرالقرآن: آيت ا. . . خويي، ترجمه سيدجعفر حسيني، ص 263، انتشارات دارالثقلين، چاپ اول، 1384
7- زمر39/28
8- وسائل الشيعه، ج 4، ص 865، باب 30، شماره 1، به نقل از تحريف ناپذيري قرآن ، آيت ا. . . معرفت ص .24
9- ترجمه تفسير مجمع البيان، ج6، ص 247
10- ترجمه الميزان في تفسيرالقرآن، ج 5، ص 392
11- براي اطلاع بيشتر درباره شان نزول اين آيات، رجوع شود به ترجمه تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 247
12- تحريف ناپذيري قرآن، آيت ا. . . معرفت موسسه انتشاراتي - فرهنگي التمهيد و انتشارات سمت، چاپ اول 1379 ، ص 27

موضوع قفل شده است