تدوين حديث در شيعه

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
تدوين حديث در شيعه

بسم رب المهدی

سير تدوين حديث در شيعه

كتاب: علم الحديث، ص 66

نويسنده: كاظم مدير شانچى

سير حديث و تدوين و تنسيق آن نزد اماميه بنحوه ديگرى است كه اكنون خلاصه آنرا از نظر خوانندگان مى‏گذرانيم.

چنانكه ديديم مدار حديث اهل سنت تا نيمه قرن دوم هجرى نقل شفاهى و مستند آن حافظه روات بود.زيرا عامه بواسطه نهى خليفه دوم از كتابت حديث، بتدوين و ضبط آن نپرداختند.

هروى (در كتاب ذم الكلام بنقل سيوطى در تنوير الحوالك از وى) از عبد الله بن دينار نقل كرده كه صحابه و تابعين، حديث را نمى‏نوشتند و فقط بحفظ مى‏سپردند.تا اينكه بواسطه گذشت زمان و در گذشت علماء، ترس نابودى حديث پيش آمد.لذا عمر بن عبد العزيز به ابابكر حزمى نوشت: كه سنن و احاديث را جمع نمايد.

ولى در اين عقيده اهل بيت رسالت مخالف بوده و علاوه بر دستور كتابت حديث، خود به ضبط آن پرداختند.و چنانكه ديديم ابن حجر و سيوطى حضرت على و حسن (ع) را در شمار صحابه رسول اكرم كه نوشتن احاديث پيغمبر را روا مى‏دانستند، شمرده‏اند.

لذا اول كتاب حديث، طبق نوشته شيعه و بعض عامه از آن على بن ابيطالب (ع) و باملاء پيغمبر است (1) .

و اين كتاب نزد امام باقر وجود داشته كه حضرتش آنرا بحكم بن عتيبه نشان داده (2) و همچنين‏كتاب السنن و الاحكام و القضاء از آن ابو رافع آزاد كرده رسول خدا (ص) (3) و خزانه‏دار امير المؤمنين (ع) است كه شيخ نجاشى (ص 5 رجال نجاشى طبع تهران) ويرا از متقدمان شيعه شمرده و اسناد خود را به كتاب او پيوسته و هم اوست كه براى اولين بار بتبويب اخبار پرداخت.

فوت ابو رافع بنقل ابن حجر در تقريب (4) در سال 35 هجرى بوده است (مطابق با اولين سال خلافت امير المؤمنين (ع) .ولى طبق نقل رجاليون شيعه، وى در جنگهاى آنجناب شركت داشته.
حتى نجاشى و استرآبادى مراجعتش را با امام حسن (ع) از كوفه بمدينه ذكر نموده‏اند.نجاشى نيز درباره وى مى‏نويسد (5) :

ابو رافع پس از درگذشت رسولخدا (ص) ملازمت امير المؤمنين را اختيار نموده و در شمار برگزيدگان شيعه در آمد.چنانكه در جنگهاى آنحضرت شركت داشت و در كوفه خازن بيت المال امام بود.

نيز نوشته: ابو رافع هنگامى كه على (ع) روانه عراق شد خانه‏اش و زمينى را كه در خيبر داشت فروخت و در سن كهولت كه شمار عمرش بر هشتاد و پنج سال بالغ گرديده بود با على از مدينه بيرون شد و همواره با وى بود تا آن جناب شهيد گرديد.

آنگاه با امام حسن بمدينه برگشت و چون ديگر خانه و زمينى نداشت حضرت نيمى از خانه على (ع) را بضميمه مزرعه سنح (كه در يك فرسخى مدينه و از اراضى اقطاعى بود) بوى بخشيد بعدا عبيد الله بن ابى رافع زمين مزبور را به يكصد و هفتاد هزار درهم بمعاويه فروخت.

ديگر از پيشينيان شيعه، كه بتأليف كتاب حديث نامبرده شده‏اند (سلمان فارسى و ابوذر غفارى) است كه اولى حديث جاثليق و دومى وقايع پس از رسول اكرم (ص) را جمع آورى و تدوين نموده () و بنقل ابوحاتم (در كتاب الزينة) عنوان شيعه بر چهار تن از صحابه در زمان پيغمبر (ص) اطلاق مى‏شده (سلمان و اباذر و مقداد بن اسود كندى و عمار ياسر) () .

از آن پس على بن ابى رافع و برادرش عبد الله، كه هر دو كاتب امير المؤمنين بوده‏اند () .و سليم بن قيس كه از جمله اولياء اصحاب آنجناب بوده () در حديث و قضاياى بعد از پيغمبر كتاب پرداختند.

على بن ابى رافع كتابى در فنون فقه مشتمل بر وضوء و نماز و ساير ابواب نوشته و كتاب سليم از كتبى است كه مرجع شيعه بوده است () .
و شيخ حر عاملى آنرا از مدارك وسائل الشيعه و هداية الامه خود قرار داده.

مدتى هم بواسطه كنترل شديدى كه از ناحيه بنى اميه و عمال آنان چون زياد بن ابيه و پسرش عبيد الله و حجاج بن يوسف ثقفى نسبت بشيعه اعمال مى‏شد بازار حديث از رونق افتاد.البته اوضاع سياسى زمان و جنگهاى داخلى و خارجى خاصه موضوع خوارج و قيامهاى پياپى آنان كمتر بمسلمين فرصت درس و بحث حديث را مى‏داد.باضافه كه با وجود صحابه و تابعين و دسترسى باحاديث نبوى كمتر نيازى به جمع و تدوين حديث حس مى‏شد.ولى از آغاز سده دوم ببعد خاصه در زمان حضرت باقر (114 ه) و حضرت صادق (148)، روات و مؤلفين شيعه در علم الحديث بطور محسوس، فزونى يافتند چنانكه ذهبى در ترجمه ابان بن تغلب گويد: تشيع در طبقه تابعان و تابع تابعان در ميان دينداران و پارسايان و ثقات فراوان و بسيار گشت.

آنگاه گفته: چنانچه احاديث اينان را با همه كثرت و شيوعى كه دارند، مردود بدانيم قسمتى از آثار نبويه از ميان خواهد رفت و مفسده اينكار ظاهر است و بدليل، نيازى نيست.حسن بن على بن زياد و شاء [و كان من وجوه هذه الطائفة (نجاشى)] كه از اصحاب حضرت رضا (ع) است گويد: من در مسجد كوفه نهصد شيخ را درك كردم كه همه مى‏گفتند (حدثنا جعفر بن محمد) () .

شيخ مفيد متوفى 413 فرموده: اماميه از عهد امير المؤمنين تا عهد حضرت عسكرى چهارصد كتاب بنام (اصول) تصنيف نموده‏اند.
همين مطلب را محقق متوفى 676 در معتبر و شهيد متوفاى 786 در ذكرى با (اختلاف عبارت) آورده‏اند () نيز مفيد ضمن حالات حضرت صادق در كتاب ارشاد و ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسى متوفى 548 ه () در اعلام الورى نوشته‏اند:

كسانى كه از ثقات با اختلاف مقالاتشان از امام صادق روايت كرده‏اند چهار هزار تن بوده‏اند.و نيز گفته شده از ميان شاگردان حضرتش چهارصد كتاب از احاديثى كه جنابش تدريس و املاء مى‏فرموده پرداختند و آن كتابها را شيعه (اصول) مى‏نامند و چون فوت حضرتش در سال 148 ه بوده قهرا شاگردان (يعنى نويسندگان اصول نامبرده)

مقدم يا معاصر گروهى كه از اهل تسنن بجمع حديث پرداختند مى‏باشند.زيرا جمع كثيرى از نامبردگان، از شاگردان حضرت باقر كه در 114 يا 112 ه وفات فرموده بوده‏اند و كليه كسانى كه از اهل سنت بجمع تدوين حديث پرداخته و ما نامشان را ياد كرديم‏سال فوتشان پس از اين دو امام خاصه حضرت باقر است (مثلا بين وفات حضرت باقر ومالك بيش از نيم قرن فاصله است و هكذا)

براى نمونه جابر بن يزيد جعفى در 128 ه در گذشته و وفات ابان بن تغلب در زمان حضرت صادق بوده و محمد بن قيس بجلى از اصحاب حضرت سجاد و باقر (114 ه) بوده‏اند و ابو حمزه ثمالى بسال 150 درگذشته.فوت زراره در سال 150 و محمد بن مسلم نيز در همين سال و ابو عبيده حذاء و بسام صيرفى در قرن دوم بوده و بنقل رجاليون هر يك از نامبردگان داراى تأليف يا تأليفاتى در حديث بوده‏اند حتى مانند ابان بن تغلب و ابان بن عثمان الاحمر نه تنها در حديث كتاب نوشته‏اند بلكه در قرائت و تفسير و تاريخ و ادب در شمار پيشوايان اين دانشها قرار داشتند (رك: تأسيس الشيعه فصل 7 و 8 و 12) .

اصل.كتاب.مصنف

اصل در اصطلاح علماى حديث مجموعه‏اى از روايات است كه راوى بلاواسطه از لسان امام شنيده و ضبط نموده باشد.ولى چنانچه بواسطه كتاب ديگر (كه از امام اخذ شده) مجموعه‏اى گردآورد باين مجموعه (فرع) و بمرجع اولى (اصل) گويند () .

يا مراد باصل، مجرد كلام امام (ع) است در مقابل كتاب و مصنف كه در آنها علاوه بر كلام ائمه، از خود مؤلف نيز بياناتى هست () .

مؤلفين كتب رجال در آغاز، اصحاب اصول را از مصنفين جدا مى‏كردند.و اول كسى كه اينكار را بحد استيفاء انجام داد (احمد بن حسين بن عبيد الله غضائرى) از مؤلفين قرن پنجم هجرى () ، و معاصر شيخ طوسى () است كه دو كتاب، يكى در ذكر مصنفات و ديگرى در ذكر اصول تأليف كرد.كه شيخ طوسى پس از وى ترجمه مصنفين و اصحاب اصول را در يكجا جمع نمود () .

بارى ابن عقده كتابى در اسامى روات و ناقلين از حضرت صادق تصنيف كرده.نيز ترجمه پاره‏اى از اين بزرگان و كتب مؤلفه آنان در كتابهاى (فهرست ابن نديم متوفى 385 ه) () و (رجال كشى) تلميذ عياشى و (رجال نجاشى متوفى 450 ه) و (رجال و فهرست شيخ طوسى متوفى 460 ه) و (معالم العلماء معروف بفهرست) ابن شهرآشوب سروى مازندرانى متوفى 588 ه و (فهرست شيخ منتجب الدين متوفى 585 ه) و ساير كتب رجاليه متأخره آمده () .

ولى با اين همه شيخ طوسى كه در زمان خويش رياست اماميه را داشته و در مدت اقامت در بغداد نيز دسترسى بكتابخانه بسيار نفيس دار العلم شاپور و كتابخانه پر ارج استادش سيد مرتضى داشته، در آغاز فهرست مى‏نويسد: من هيچگاه تعهد نمى‏كنم كه همه تصانيف و اصول روائى شيعه را در اين كتاب نام برم زيرا اين كار با كثرت انتشار شيعه در بلاد مختلف، عملى و قابل ضبط نيست.

بارى علامه بزرگوار حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى در جلد دوم كتاب شريف (الذريعة الى تصانيف الشيعه) يكصد و هفده اصل و ترجمه مصنفين آنها را ذكر مى‏كند و شيخ حر عاملى در فائده پنجم هداية الامه (كه اختصارى از وسائل الشيعه است) مى‏نويسد: نام آنچه از مصنفات شيعه كه در زمان ائمه و يا غيبت صغرى و اوائل غيبت كبرى در كتاب رجال استرآبادى آمده بالغ بر شش هزار كتاب است.

بارى همين اصول و نقل شفاهى محدثين معتمد شيعه مجامع حديث اماميه را فراهم ساخت چنانكه شيخ اجل اقدم ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد البرقى (متوفاى 274 يا 280 ه) كتاب محاسن را كه شامل تعداد كثيرى از ابواب حديث است در قرن سوم تأليف فرمود.

از آن پس كوششى در جمع احاديث متفرقه و ترتيب و تنسيق و مجموعه ساختن آن در ميان محدثين اماميه پيدا گشت كه از آن‏ميان كتابهاى (كافى، تهذيب، استبصار، من لا يحضره الفقيه) بواسطه اشتمال بر اغلب روايات شيعه و اهميت و وثاقت جامعين آن اشتهار بيشترى كسب كرد .

-----------------------------------

پى‏نوشت‏ها:

1ـ تأسيس الشيعه ص .279
2ـ در كتاب تأسيس الشيعه ص 279 قضيه را چنين مى‏نگارد.عن عذافر الصيرفى قال كنت مع الحكم بن عتيبة عندابى جعفر محمد بن على الباقر (ع) فجعل يسأله و كان ابو جعفر له مكرها (مكرما .كذا فى النجاشى) فاختلفا فى شي‏ء فقال ابو جعفر يا بنى قم فاخرج كتاب على فاخرج كتابا مدرجا عظيما ففتحه و جعل ينظر حتى اخرج المسئلة.فقال ابو جعفر هذا خط على و املاء رسول الله (ص) و اقبل على الحكم و قال يا ابا محمد اذهب انت و سلمة و المقداد حيث شئتم يمينا و شمالا فو الله لا تجدون العلم اوثق منه عند قوم كان ينزل عليهم جبرائيل.گرچه در كتاب مزبور (حكم بن عيينه بادوياء) نوشته ولى مسلما (حكم بن عتيبه است زيرا علاوه بر اينكه در رجال نجاشى در ترجمه محمد بن عذافر (ص 279 نجاشى چاپ تهران) (عتيبه) آمده.اصلا حكم بن عيينه در كتب رجاليه مذكور نيست و همان حكم بن عتيبه است كه زيدى مسلك و (بترى.منسوب به فرقه‏اى از زيديه) بوده و بسال 113 يا 114 يا 115 فوت كرده وى استاد زراره و حمران پسران اعين (قبل از استبصارشان) بوده است.بعضى او را جزو مرجئه دانسته‏اند چنانكه در رجال ابو على (منتهى المقال ص 117) ويرا از فقهاى عامه شمرده و همين قول را از كشى نيز نقل نموده در تقريب التهذيب آمده: ثقة.ثبت.فقيه.الا انه ربما دلس.من الخامسة.مات سنة ثلاث عشرة او بعدها، و له نيف و ستون) ظاهرا وى قاضى كوفه بوده.و چون استاد زراه و حمران و علاوه مردى مسن بوده، مورد احترام حضرت واقع گرديده.و مسلما عبارت تأسيس الشيعه (كان (ع) له مكرها) تحريف مكرما است.
(رك به خلاصة الاقوال و رجال شيخ و رجال بو على و رجال كشى و تقريب التهذيب 1/192) .
3ـ وى از آن عباس عموى پيغمبر بوده كه بآنجناب بخشيد.و چون خبر اسلام عباس را به پيغمبر نويد داد، حضرت ويرا آزاد فرمود (نجاشى ص 3) .
4ـ ابو رافع القبطى مولى رسول الله (ص)، اسمه ابراهيم...مات فى اول خلافة على على الصحيح (تقريب التهذيب 2/421) .
5ـ لزم امير المؤمنين من بعده (اى بعد النبى (ص)) و كان من خيار الشيعه و شهد معه حروبه و كان صاحب بيت ماله بالكوفه.الخ...نيز درباره وى نوشته: فباع ارضه بخيبر و داره، ثم خرج مع على و هو شيخ كبير له خمس و ثمانون سنة فلم يزل مع على حتى استشهد على (ع) فرجع ابو رافع الى المدينة مع الحسن و لا دار له بها و لا ارض.فقسم له الحسن دار على بنصفين و اعطاه سنح.ارض اقطعه اياه.فباعها عبيد الله بن ابى رافع من معوية بمائة الف و سبعين الفا (رجال نجاشى ص 3) .
6ـ تأسيس الشيعه ص 280 و .281
7ـ روضات الجنات.
8ـ رجال نجاشى ص .3
9ـ بنقل علامه از برقى (رك: نقد الرجال ص 159) .
10ـ ابو عبد الله نعمانى در كتاب (الغيبة) فرمايد: و هو من الاصول التى يرجع الشيعة اليها و يعول عليها.كتاب سليم اخيرا در نجف چاپ شده است.ولى آيا از آن سليم است يا كتابى است كه اصحاب آنرا از موضوعات ابان بن عياش مى‏دانند، احتياج بفرصتى مناسب دارد.بهرحال درباره كتاب سليم علامه فرمايد: (الوجه عندى الحكم بتعديل مؤلفه و التوقف فى الفاسد من كتابه) .
11ـ الذريعة ج 1 ص 17.رجال نجاشى ص 31
12ـ بنقل از الذريعه ج 2 ص 129.و تأسيس الشيعه ص .287
13ـ ترجمه مفصل ويرا در مجله آستانقدس (شماره 9) بقلم نويسنده اين سطور ببينيد.
14ـ الذريعة ج 2 ص .126
15ـ رجال بوعلى ص 11.توضيح المقال كنى ص 49 (طبع ضميمه رجال بوعلى) .
16ـ و متوفاى سال 411 هجرى است و هم او است كه اقوالش در رجال مخصوصا در جرح روات بازگو ميشود پدرش حسين نيز از مشايخ شيعه و معاصر شيخ مفيد و استاد حديث نجاشى و شيخ طوسى است. (ريحانة الادب)
17ـ اعيان الشيعه ج .1
18ـ خاندان نوبختى ص 71 فهرست شيخ ص 1 و 2 حاشيه آقاى بهبهانى بر منهج المقال (در حاشيه كتاب مزبور ص 35) .
19ـ در يادداشتهاى قزوينى ج 4 ص 233، وفات ابن نديم را بسال 385 نوشته.
20ـ در فهرست ابن نديم نام كثيرى از دانشمندان شيعه و تعداد كثيرى از كتب اماميه، برده شده.در رجال نجاشى 1200 تن از دانشمندان شيعه با ذكر مؤلفات آنان، و در فهرست شيخ، نام هفتصد نفر، و در معالم العلماء نام سيصد تن (غير از آنانكه شيخ در فهرست متعرض شده) ضبط گرديده و چون تأليف فهرست ابن نديم در سال 377 و كتب نجاشى و شيخ قبل از نيمه دوم قرن پنجم بوده چنين نتيجه مى‏گيريم كه مؤلفين شيعه (كه تأليفات آنان بيشتر جنبه روائى و علم الحديث داشته) با آن كثرت قبل از تاريخ مزبور مى‏زيسته‏اند.