چند روز مونده به امتحان !!!!

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند روز مونده به امتحان !!!!

سلام خسته نباشید، من یه مشکلی داشتم و اون اینه که قبل از امتحان و در طول ترم کم تر سراغ درس و کتاب می رم(علی رغم اینکه دوست دارم در طول ترم بخونم) وقتی هم می خونم زیاد چیزی سر در نمی یارم ؛ ولی وقتی که دو سه روز مونده به امتحان می خونم ؛ می بینم همون مطلبی رو که اون زمان دو ، سه ساعت طول می کشید بخونم الان در عرض یک ربع به خوبی برام تفهیم می شه !!!! :khandeh!:به نظر شما چیکار کنم تا در طول ترم هم درسهام به همین راحتی برام تفهیم بشههه :Gig:

شما کلاس چندی عزیز؟:Gig:

با سلام

بحث شب امتحان بحث پر دامنه اي است و قطعا هركسي از اين شبهاي حول برانگيز خاطراتي دارد و هرچند در ان زمان همراه غم و غصه بود و دغدغه و ناراحتي اما الان تبديل به خاطرات شيريني براي همه شده اند

اما بحث بنده نه از زمان امتحان است و نه از شب امتحان و نه از دغدغه هاي ان.

چون همگي مي دانيم كه اين بلايي است كه از تمدن غرب وارد پوست و استخوان ماشده و ما را سرگردان خود كرده است.

بود زماني كه علم معرفت بود و شناخت ،
بود زماني كه علم تربيت بود و كسب كمال

و بود زماني كه كسب علم عبادت بود و .....

علم به ترم نبود و به واحد . علم به كلاس نبود و به امتحان

علم يقضف الله في قلب من يشاء بود و علم نور بود

علم كه مي امد غصه ميرفت و دغدغده

علم كه مي امد ترس مي رفت و استرس

علم كه بود اضطراب نبود

علم كه بود معرفت بود استاد بود و شاكرد

تربيت بود و تعليم

و البته تعليم بود و تعلّم

شب هاي امتحان نبود

مي آموختند براي خدمت

ياد مي دادند براي تربيت

چله نشيني مي كردند براي علم اموزي

ولي صد حيف كه اتش چو بيايد ، تر و خشك باهم بسوزاند

قبل از تربيت تعليم نبود ،‌ شمشير كه به دست جاهل و نادان نمي دهند

تعليم بدون تربيت را چراغ به دست دزد مي دانستند

از شب امتحان كه خبري نبود ----صد البته نه از براي تنبلي و فرار از امتحان ---- موضوع فراتر از اين حرف هاست

همه را باهم سوزاند و همه را باهم برد تعليم و تربيت را باهم برد

عالمان علم مي اموختند و بزركانمان به جايي كه مي رسيدند مي كفتند تازه دانستم كه هيچ نمي دانم

امروزه دكتري تابويي برايمان شده است

مديري طي نامه اي اولياء را به جلسه انجمن دعوت كرد و غافل از ذكر جناب دكتر بر سر برك نامه

اولياء محترم طي تماسي اين جسارت مدير را تقبيح و فرزند خود از مدرسه منتقل مي كنند.

فرزند كه براي كرفتن دكتري شب ها استرس مي كشد و اضطراب چند سال بعد...در صورت عدم ذكر مدرك در نامه ها ناراحت كه نه ، فرد را بي فرهنگ مي نامند كه به دكتر مملكت بي احترامي ميكند

الغرض ---شايد ربطي به سوال شما بزرگوار نداشت ولي بهانه اي خوب بود براي درد دل . ببخشيد--

منتظر منجی;12794 نوشت:
شما کلاس چندی عزیز؟:gig:

از نظر کلاس نمی دونم چندم باشم ولی از نظر ترم ، دانشجوی ترم ششم

طاها;12797 نوشت:
[=arial]

شبهاي حول برانگيز




خیلی ممنون از جناب طاها به نکته کاملا مهمی اشاره کردن

ولی مشکل من اینه که برعکس روزهای معمولی ، چند روز مونده به امتحانات مطلبو خیلی خوب می گیرم !!! یعنی برعکس همه :khandeh!:

و میخواستم یه کاری کنم که در طول ترم مغزم اونطوری کار کنه نه اینکه چند روز مونده به امتحانات

tobeh;12800 نوشت:

خیلی ممنون از جناب طاها به نکته کاملا مهمی اشاره کردن

ولی مشکل من اینه که برعکس روزهای معمولی ، چند روز مونده به امتحانات مطلبو خیلی خوب می گیرم !!! یعنی برعکس همه :khandeh!:

و میخواستم یه کاری کنم که در طول ترم مغزم اونطوری کار کنه نه اینکه چند روز مونده به امتحانات


متاسفانه منشا این مشکل تا حدودی بر میگرده به نظام آموزشی کشورمون:Labkhand:

گل نرگس;12802 نوشت:
متاسفانه منشا این مشکل تا حدودی بر میگرده به نظام آموزشی کشورمون:Labkhand:

چه خوب یعنی من تا حدودی بی تقصیرم :Kaf:

ولی من دوس دارم که مغزم اونطوری که در آخرهای ترم کار می کنه در اوایل ترم هم اونجوری کامپیوتری کار کنههههههههه

همیشه به نوه هام سفارش میکنم درستونو بخونید تا پس فردا برا خودتون کسی بشید و سری تو سرا در بیارید. خدا پشت و پناه همتون باشه.

گل نرگس;12802 نوشت:
متاسفانه منشا این مشکل تا حدودی بر میگرده به نظام آموزشی کشورمون


با سلام

لب كلام بنده در پست 3 را اين بزرگوار فرمودند والبته بنده مشكل را فراتر از اين هم ميدانم در بالا هم كذشت كه مشكل اساسي ما اين است كه تمدن خود گم كرده ايم

فرهنك خود باخته ايم

نگاهمان به علم را فراموش كرده ايم

تعليم و تربيت در فرهنگ غربي ---كه سيستم ما كپي ان است --- غير از معنايي است امام صادق(ع) و امام باقر(ع) كفتند

منتظريم از دل سيستمي كه بر پايه تمدني منحرف از اسلام پايه ريزي شده است ابن سينا به وجود ايد يا زكرياي رازي يا ابوريحان و يا......

با اين همه چاره اي نيست بايد سوخت و ساخت

بزركوار خودشان مساله اي طرح كرده اند و خودشان هم در جوابشان مانده اند مانند تمام مسايلي كه در غرب طرح كرده اند و در جوابشان مانده اند

ولي باز راههايي است ......

طاها;12809 نوشت:

[=arial]با سلام

[=arial]لب كلام بنده در پست 3 را اين بزرگوار فرمودند والبته بنده مشكل را فراتر از اين هم ميدانم در بالا هم كذشت كه مشكل اساسي ما اين است كه تمدن خود گم كرده ايم

[=arial]فرهنك خود باخته ايم

[=arial]نگاهمان به علم را فراموش كرده ايم

[=arial]تعليم و تربيت در فرهنگ غربي ---كه سيستم ما كپي ان است --- غير از معنايي است امام صادق(ع) و امام باقر(ع) كفتند

[=arial]منتظريم از دل سيستمي كه بر پايه تمدني منحرف از اسلام پايه ريزي شده است ابن سينا به وجود ايد يا زكرياي رازي يا ابوريحان و يا......

[=arial]با اين همه چاره اي نيست بايد سوخت و ساخت

[=arial]بزركوار خودشان مساله اي طرح كرده اند و خودشان هم در جوابشان مانده اند مانند تمام مسايلي كه در غرب طرح كرده اند و در جوابشان مانده اند

[=arial]ولي باز راههايي است ......

مشتاقانه منتظر شنیدن این راه ها هستیم:Moshtagh:

گل نرگس;12802 نوشت:
متاسفانه منشا این مشکل تا حدودی بر میگرده به نظام آموزشی کشورمون:labkhand:

ببخشید.. نظام آموزشی کشور چجوریه ؟؟

سلام
من خودم مثلا وقتی که دنبال یک نمکدون هستم به هرچیزی که نگاه میکنم فقط دنبال اینم که نمکدون پیدا کنم و به بقیه چیزا توجه نمیکنم
برای مطالعه هم تا وقتی که سوالی نباشه جوابی هم وجود نخواهد داشت

kiuhnmgtrdcv;14645 نوشت:
سلام
من خودم مثلا وقتی که دنبال یک نمکدون هستم به هرچیزی که نگاه میکنم فقط دنبال اینم که نمکدون پیدا کنم و به بقیه چیزا توجه نمیکنم
برای مطالعه هم تا وقتی که سوالی نباشه جوابی هم وجود نخواهد داشت

ممنون که جواب دادی ، خب من سوال درباره درسهام زیاد دارم ولی ......

اصلا یه سوال دیگه شماها از کی شروع به خوندن می کنید؟؟؟؟

سلام
یه حالتی هست که وقتی چیزی سوال ادم بشه میره دنبالش مثلا خود شما این مطلب براتون سوال بود که اینجا اومدید و دنبال جواب گشتید
منظورم اینه که مثلا یکی پیش خودش فکر میکنه چطوری میتونم مثلا یه قایق درست کنم بعدش دنبال سوالش میره و میبینه باید مثلا کتاب الف مطالعه کنه ولی گاهی اوقات هم برعکسه یعنی همون کتاب الف جلوت میزارن و میگن باید بری بخونی فرق اولی با دومی اینه که دومی یعنی قایق ساختن سوال ما نیست ولی توی اولی چگونگی قایق ساختن سوال ما بوده به این میگن علاقه و علاقه موتور حرکت هر انسانی است

یا مثلا یه مثال دیگه یکی ممکنه پیش خودش فکر کنه این مردمی که دور و بر من هستند دنبال چی هستند؟ این سوالها مثل جرقه هایی هستند که موتور حرکت ادم روشن میکنه تا به مقصود خود برسند

ولی وقتی اگر چیزی سوالمون نباشه دنبالش میریم؟ اگر چیزی سوالمون نباشه یعنی علاقه ای هم به ان وجود نداره پس دنبالش نمیریم
یعنی اول علاقه بوده که تبدیل به سوال شده ولی علاقه از کجا میاد؟

واقعا چی میشه که یکی به چیزی علاقه مند بشه و یکی دیگه به چیز دیگه ای؟(اگر دقت کرده باشید میبینید این سوال ، سوال من هست چون سوال من بوده نشون میده که من به این علاقه دارم Smile )

همه ی انسانها فطرت یکسانی دارند حتی کسانی که به بیراهه میروند دنبال رسیدن به خوبی ها و لذتها هستند اما ان چیزی که به نگاه ما زشت است در نگاه انها زیباست! این یعنی اینکه هر فکری مثل یه عینکی میمونه یعنی اینکه ادمایی که فکرهای مختلفی دارند عینکهای مختلفی زدند و هرکسی یه جور به پدیده ها نگاه میکنه

پس فهمیدیم علاقه همون فطرت انسان است اما چون فطرت از عقل تبعیت میکنه و چون فکرهای مختلفی وجود داره پس این باعث میشه ادمایی که یک فطرت یکسان دارند به سمت چیزهای مختلفی بروند

شاید چیزی یا مطلبی که به نظر من بی ارزش بیاد ولی کسی که وقت گذاشته و ان چیز درست کرده یا ان مطلب نوشته در نگاه او ان چیزی که درست کرده یا ان مطلب نوشته در جستجوی پاکی یا صداقت یا خوبی یا در حقیقت در جستجوی فطرت خودش بوده یعنی زیبایی های کارش یا مطلبی را که نوشته درک میکرده

در مورد سوالتون منم مثل بقیه هستم اگر زیبایی چیزی یا مطلبی درک کنم به سمتش میرم ولی اگر درک نکنم یا ان را چیز بیهوده ای بدونم به سمتش نمیرم یا مثلا همین نوشته ای که نشستم الان نوشتم بخاطر درک کردن زیبایی بود که شاید به کسی کمکی کنه

ممنون از دوستانی که نظر دادن

من به مشکل خودم پی بردم و مشکلم در شروع کردن درس خوندن بود.

سلام وقتی مثلا یکی میخواد توی اب بپره و شنا کنه اولش یکم میترسه ولی بعد از مدتی به اب عادت میکنه
بسیاری از چیزها ان طور که ما در ذهنمان درست میکنیم نیستند

نظام آموزشی از چی درست شده؟ یک سری کتاب، مدرسه، معلم، دانش آموز و دانشجو، یک روندی که باید طی بشه و ...
من نمی گم سیستم آموزشی ما عیب و نقص نداره ولی واقعیت اینه که همین من و شما این سیستم را تشکیل می دیم، اگر ما اصلاح را از خودمان آغاز کنیم این اصلاح فراگیر می شود ولی ما همواره منتظریم تا دیگران خودشان را اصلاح کنند شاید روزی هم ما اصلاح شدیم!

یکی از بزرگترین مشکلات سیستم آموزشی ما این است که دانشجو فقط برای مدرک درس می خواند نه برای نفس علم! در طول ترم فقط با استاد روی این که کم تر درس بدهد، و کلاس را زودتر تعطیل کند و یا کلاً کلاس کنسل شود بحث می کند؛ آخر ترم نمره ی الکی می خواهد، حتی اگر شده پاس مارکی نمرده بگیرد، فرقی ندارد فقط پاس کند. و این طوری یک دانشجوی لیسانسه ی بیسواد داریم!
تازه طوری شده که استاد هم به همان دانشجوها عادت کرده اگر دانشجویی این میان به دنبال درس باشد، سوال بپرسد و تلاش کند از آن دانشجو بدشان می آید و حاضراند حق را ناحق کنند، توی کلاس ضایع اش کنند، سر نمره حق اش را بخورند تا این هم بشود مانند بقیه!!!

شرمنده شاید مستقیماً به سوال شما مربوط نبود ولی من هم پاسخ ها را خواندم دیدم لازم که نه واجب است این ها هم گفته شود

و اما علت مشکل شما، همه اش برمی گردد به انگیزه

شب امتحان شما انگیزه دارید، گرفتن نمره! به همین دلیل مطلب برایتان ساده و قابل فهم است و یاد هم می گیرید؛ اما در طول ترم انگیزه ندارید، چون همان طور که گفتم هدف اکثر دانشجویان این روزها نفس علم نیست.
هدف تان را از آموختن تغییر دهید، برای خودتان سوال هایی مشخص کنید و بخواهید به پاسخ آن سوال ها برسید. خودتان را در موقعیت های عملی فرض کنید، ببینید اگر قرار بود چنین کاری را انجام دهید چه باید انجام می دادید بعد بروید سراغ کتاب، بخواهید به پاسخ سوال تان برسید.
برای مطالعه ی کتاب هدف داشته باشید، در ثانی برای مطالعه ی خود زمان مشخص کنید.
اگر می بینید پاسخ نمی دهد و باز هم گویی مطلب سخت است اول مطلب را یک دور روزنامه وار بخوانید؛ مهم نیست که یاد گرفته اید یا نه؛ آسان است یا سخت. یک دور که خواندید برای بار دوم متوجه می شوید خیلی جاها را می دانید، بلدید؛ فقط دقیق نیست.

سلام

sajedee;48025 نوشت:
نظام آموزشی از چی درست شده؟ یک سری کتاب، مدرسه، معلم، دانش آموز و دانشجو، یک روندی که باید طی بشه و ... من نمی گم سیستم آموزشی ما عیب و نقص نداره ولی واقعیت اینه که همین من و شما این سیستم را تشکیل می دیم، اگر ما اصلاح را از خودمان آغاز کنیم این اصلاح فراگیر می شود ولی ما همواره منتظریم تا دیگران خودشان را اصلاح کنند شاید روزی هم ما اصلاح شدیم!

ولی به نظر من نظام اموزشی ماها نیستیم،نظام اموزشی کسایی هستن که این کتابارو استادارو و خیلی از چیزای دیگرو انتخاب میکنن
مثلا استاد میاد یه کتاب معرفی میکنه که دانشچو هیچی نمیفهمه خوب چرا اخه؟فقط واسه اینکه بگن سطح درس دادن استاد بالاس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

sajedee;48025 نوشت:
در طول ترم فقط با استاد روی این که کم تر درس بدهد، و کلاس را زودتر تعطیل کند و یا کلاً کلاس کنسل شود بحث می کند؛

اینوموافقم و علتشم اینه که سر کلاس بعضی از استادا ادم هیچی نمیفهمه و کلاس واقعا واسش خسته کننده میشه ولی واقعا اگر استاد خوب باشه اضافه بر ساعت کلاس هم میشینیم:Kaf:

بازم سلام

حالا منم به بحث اصلی تاپیک جواب میدم

به نظر من علتش اینه که شما اون موقع مجبورید که توی کمترین زمان کل مطلب رو متوجه شید(البته این نوع درس خوندن ،به درس خوندن دانشجویی معروفه و متاسفانه همه اینجورین!!!!!!!!!!!!!!) و واسه همینه که میگن دانشگاه ایران قیف وارونس به سختی میریم توی دانشگاه ولی به راحتی میایم بیرون(با نمره های 10،11 پاس شدن!!!!!!!!!!!!) و وقتی میایم هیچی از رشتمون نمیدونیم:Ghamgin:

و به نظر من بعد از فارغ التحصیلی ان شاالله کسی موفق تره که واقعا توی دانشگاه درس رو واسه فهمیدن خونده بوده نه فقط واسه پاس شدن
امیدوارم هممون جز همین گروه اخریه باشیم:Labkhand:

موفق باشیم:Cheshmak:

همین دیگه، مشکل اینجاست که خودمون را جزء این نظام آموزشی نمی دونیم؛ غافل از این که جزء اصلی نظام ماها هستیم.

برای اون کتاب هم باید مطالعه مون را زیاد کنیم، با خوندن چند تا کتاب مکمل، با مطالعه ی گروهی و ... نه با کنسل کردن کلاس.

استادی داشتیم که در طول ترم عالی باهامون کار می کرد، در عین حال که با همه ی دانشجو ها کار می کرد و این طوری نبود که خودش بگه و بره؛ ولی با این حال حجمی که بهمون درس داد نسبتاً بالا بود و کلاس دیگه ی هم رشته ی ما توی دانشگاه تقریباً نصف ما خونده بودند.
با بچه ها داشتم صحبت می کردم که چه استاد خوبی، کلاسش واقعاً پربار بوده؛ که یکی از دانشجوها گفت: چی می گی؟ اصلاً هم استاد خوبی نیست، به اون کلاس استادشون نصف ما درس داده، حالا شب امتحان ما مجبوریم دو برابر اون ها درس بخونیم!!!

sajedee;48037 نوشت:
همین دیگه، مشکل اینجاست که خودمون را جزء این نظام آموزشی نمی دونیم؛ غافل از این که جزء اصلی نظام ماها هستیم.

سلام

وقتی ادم جز یه گروه حساب میشه که نظراتش واسه گروه مهم باشه و به نظراتش اهمیت بدن حالا واقعا شده تا حالا دانشجو،دانش اموز فرقی نتمیکنه ،حرفی بزنه و اون حرف عملی شه؟
نه واقعا نشده فقط میگن پیشنهاد بدید ،جلسه پرسش و پاسخ میذارن ولی اخرش باز همون اولیه!!!!!

sajedee;48037 نوشت:
برای اون کتاب هم باید مطالعه مون را زیاد کنیم، با خوندن چند تا کتاب مکمل، با مطالعه ی گروهی و ... نه با کنسل کردن کلاس.

اخه وقتی تازه وارد دانشگاه میشی و هیچی از رشتت نمیدونی بری کتابای تخصصیشو بخونی؟:Gig:

سوال;48042 نوشت:

اخه وقتی تازه وارد دانشگاه میشی و هیچی از رشتت نمیدونی بری کتابای تخصصیشو بخونی؟:gig:

یعنی واقعاً مطالعه این قدر سخته؟

استادی داشتیم، تحقیقی به ما ارائه داد رفتیم دنبال انجام تحقیق، کتب مرتبط واقعاً به سختی تونستیم پیدا کنیم برای انجام تحقیق ولی به هر زحمتی بود تحقیق را انجام دادیم و ارائه. پس از ارائه کلیه ی دانشجویان معترض بودند که استاد منبع نداشتیم.

استاد نکته ی مهمی را فرمودند که هیچ گاه یادم نمی ره. فرمودند:
هدف از این تحقیق اصلاً خود تحقیق نبود؛ هدف این بود که شما به دو نکته پی ببرید.
1) همیشه با مشکل منبع مواجه هستیم؛ یاد بگیرید چطور منابع را بازیابی کنید؛ صرفاً متکی به کتب نباشید و سعی کنید از هم اکنون که دانشجو هستید مجلات و مقالات مرتبط با رشته اتون را مطالعه کنید. چون مقالات به روز تر هستند و غنی تر. وقتی کتابی راجع به موضوعی نگاشته می شود که چندین مقاله در آن رابطه نوشته شده باشد، بعد کتاب پس مقالات ارجحیت دارند.
سعی کنید زبان انگلیسی را بیاموزید؛ چون متاسفانه علم در بیشتر زمینه ها دارد از خارج وارد می شود؛ شما همیشه باید منتظر باشید تا مترجمی مقاله ای را ترجمه کند بعد شما مطالعه؛ خودتان که مسلط باشید یک سرچ می کنید توی نت با مطالعه ی چند مقاله نتیجه ی مطلوب را یافته اید.

(خودم الان چند سال است همین کار را می کنم، دنبال مطلبی که می گردم می بینم سایت های فارسی زبان یک مقاله را یک سایتی گذاشته بقیه همه کپی کرده اند! انگلیسی اش را جستجو می کنم. یا راجع به بسیاری از بیماری ها در حیطه ی پزشکی وقتی به فارسی جستجو می کنم نتیجه ای ندارم. همیشه اطلاعاتم را از سایت های انگلیسی زبان کسب کرده ام!)

2) نکته ی دومی که استاد فرمودند اشاره کردند: می خواستم چیز یاد بگیرید. شما الان یک مدت است در این رشته دارید مطالعه می کنید، دانشجو هستید، چندین واحد هم پاس کرده اید. اگر یکی یک سوال از شما بپرسد می توانید جواب بدهید؟ نه! چون توی این کتاب ها آن چه که باید به شما منتقل نمی شود. شما مطلبی را یاد نمی گیرید مگر توی تحقیق مگر توی کار. همیشه مطالعه ی آزاد در زمینه ی رشته ی خود داشته باشید. دانشگاه فقط یک سری سرفصل به شما می دهد. کتب دانشگاهی خیلی فقراند. شما باید راجع به هر یک از این سرفصل ها چندین کتاب بخوانید تا مطلب را واقعاً یاد بگیرید.
استاد فعال و غنی بودند؛ ادامه دادند فکر می کنید من اطلاعاتم از این کتاب هاست؟ نه، هر کتابی که باید می خواندیم من حداقل 10 کتاب از زیرمجموعه ی آن یا مکملش می خواندم، همیشه به منابع درسی تسلط داشتم، استاد که درس می داد همه را می دانستم، برایم مطلبی نداشت؛ کلی دغدغه ی ذهنی دیگر داشتم که می خواستم جواب آن ها را بگیرم!

(باز هم توی پرانتز تجربه ی شخصی خودم را اضافه کنم: الان گاهی با دوستان حرف می زنیم می گویند تو که نیازی به درس خواندن نداری! همه ی مطالب را می دانی! تو که مطمئناً 20 هستی! می گویم شما فکر می کنید من مثل شما درس می خوانم؟ کتاب را بگذارم توی طاقچه تا جلسه ی بعد؟ من چند برابر شما مطالعه دارم، برای همین سطح کلاس برایم خیلی پایین است.
گاهی معترض اند که تو چرا آمدی این دانشگاه! سطح تو بالاست! توقع اساتید می رود بالا! می گویم سطح شما خیلی پایین است. شما می خواهید فقط از توی همین چند تا کتاب مطلب را یاد بگیرید. این ها که چیزی نیست. باید مطالعه ی شما خیلی فراتر باشد.)

خلاصه هم کلاسی های من هم مثل شما خیلی توجیه می کنند و اصرار که نه نمی شود، استاد باید سطح تدریس اش را بیاورد پایین تر!
ولی باید بدانید همین چند روز است؛ فردا دانشگاه تمام می شود دیگر نه استادی هست و نه راهنمایی، گاهی برای یک سوال کوچک چنان درمانده می شوی که نگو؛ مجبوری چقدر سرچ کنی؛ چقدر از افراد مختلف بپرسی، یا یک کتاب 500 صفحه ای بخوانی برای یک سوال ساده. بعد می فهمی اگر آن روز که استاد درس می داد کمی مطالعه ی بیشتر داشتم به این نکات پی می بردم همان موقع می توانستم بپرسم. از حضور استاد استفاده کنم...

متاسفانه یک نکته منفی هم اینجا هست. از بس دانشجویان ما راحت طلب شده اند و در پی درس نیستند گاهی اساتید به جای این که از دانشجوی فعال استقبال کنند بیشتر بدشان می آید! چون دانشجوی فعال به کلاس جهت می دهد؛ از کوچکترین فرصت ها برای پرسیدن سوالاتش استفاده می کند. برخی از اساتید تفریح شان خراب می شود! شاید حتی بعد تلافی هم بکنند!
اما این به آن می ارزد

مطمئن باشید تا پایان تحصیل هم هیچ چیز از رشته یتان نمی دانید. مگر این که از همین الان به مطالعات خود جهت بدهید.

الان به راحتی از استاد می توانید بپرسید که مثلاً استاد مطالب این کتاب برای من سنگین است چه کتابی را معرفی می کنید پیش نیاز این کتاب مطالعه کنم؟ معرفی می کنند. اما پشت کنکور که ماندید باید بروید از استاد وقت مشاوره بگیرید تا اسم همان کتاب را به شما بگویند!

سوال;48042 نوشت:
اخه وقتی تازه وارد دانشگاه میشی و هیچی از رشتت نمیدونی بری کتابای تخصصیشو بخونی؟

sajedee;49925 نوشت:
یعنی واقعاً مطالعه این قدر سخته؟

سلام

نه سخت نیست ولی من یکی از کارای استادمو واستون میارم ببینید اینجا مشکل از استاد یا دانشجو؟!

ترم یک بودیم استاد اومد یه پاور پوینت انگلیسی تخصصی بهمون داد حالا ما نه چیزی از رشتمون میدونیم نه میدونیم چی کار کنیم بعد میگه امتحان رو به زبان فارسی میگیرم ما هم رفتیم همه رو با هم ترجمه کردیم و خوندیم بعد اومد امتحان انگایسی با همون لغت های تخصصی گرفت!!!!!!!!!!!!!!!!

پس نمیشه بگیم همه این مشکلات از دانشجو هست

می بخشید منم وارد شدم می خواستم بگم یکی از علت ها نظام آموزشی هست اما در کل علت اصلی به خودمون برمی گرده. اصل مطلب اینه: تنبلی
مولا علی می فرمایند کسانی که مهلتشان تمام میشه طلب فرصت می کنن وقتی فرصتی داده میشه دوباره سستی می کنن(مضمون)
این میشهدقیقا اوضاع ما . اون چه که لاعث میشه توانایی شما تو شب امتحان بره بالا فقط نیاز هست و یقین به این که فرصتی نیست در واقع فکر شما روی یک هدف هست بنام پاس کردن واحد لذا شب امتحان مغز . روح و جسمتون همه با هم یاری می کنن که این هدف محقق بشه.
برای تغییر یادگیری و اینکه همیشه بتونین تمرکز کنین و یاد بگیرین
باید سیستم فکر شما تغییر کنه تا بتونین در طول ترم هم یاد بگیرین
دلیل دیگه انسجام مطلب و دید کل نگری در پایان ترم به دلیل آموزش کل مطالب هست لذا بهتر میره تو مغزتون نظم داره شما سریع و پیوسته یاد می گیرین و به اصل مطلب بدون حساسیت و جزئی شدن و وسواس می پردازین اما در طول ترم مطالعه نظم نداره محدوده مشخص نمی کنین لذا تفریح وار می خونین اگه بدونین که من مثلا می خوام امروز این مسئله رو یاد بگیرم تمام درست میشه + شروع مطالعه مهمه مثل شروع رکاب زدن و دوچرخه سواری
البته من خودم تنبلم و عامل مهم واسه من علاقه به موضوع هست
خیلی سخت نگیرین فقط یاد بگیرین کلی با عنوان و فهم اون جزئی از علم که دارین می خونین در دایره کلش لذا مغز منظم میشه
یا حق

سلام:Gol:
درس بخونید و قدر درس را بدانید وگرنه مثل من پشیمون میشد وقتی که باید درس میخوندم درس نخوندم نه که نخوندم خوندم ولی قدر درس را ندونستم میتونستم خیلی بیشتر از اینها بخونم ولی نخوندم اما حالا که من میخوام درس بخونم درس گیر نمیاد برای یه صفحه که یاد میگیرم چقد باید منت این و اون را بکشم:grye: که میمیرن یه کلمه به کسی یاد بدن مبادا از سوادشون کم بشه .:reading::khandan::aatash:

موضوع قفل شده است