بعضی آدمها ؛ بعضی رفتارها ؛ بعضی افکارها ؛ بعضی راه حل ها

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بعضی آدمها ؛ بعضی رفتارها ؛ بعضی افکارها ؛ بعضی راه حل ها

سلام بر بقیةالله الاعظم منتظرانش

ادمهای روی این کره ی خاکی بعضی وقتها خیلی جالب میشن .بد نیست کمی به دنیای بعضی از انواع رفتارها وافکارها سرک بکشیم وببینیم خودمون تا چه حد به این رفتارها وافکارها نزدیک یا دور هستیم .
خوبی یا بدی یا تعادل باورها واعمالمان را بسنجیم وببینیم اخلاق عملی واخلاق نظری ما با کدام موارد نزدیک است . برای بهبودی اش باید تلاش کنیم یا برای شیوعش ؟حق همواره یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

چرا بعضی ادمها با «خود» مشکل دارند !!!؟؟؟

مثلا" : خود بزرگ بین اند ! خود آزارند ! خود محورند ! خودشیفته اند ! با خود بیگانه اند ! با خود قهر هستند ! از خود راضی هستند ! خلاصه .....

این خود برایشان شده درد سر !!! زیرا دیگران مرتبا" این خودها را بعد از به رخ کشیدن طرف به سرشان سرکوفت میزنند !

حالا رفتار صاحبان « خود » بیشتر جای تامل دارد یا رفتار سرکوب گران ؟ الله اعلم !!!

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

درباره ی این خودهای بعضی آدمها در احادیث مطالب قابل تاملی را میتوان یافت .

قال علی عليه السّلام :
1- الا عامل لنفسه قبل يوم بؤسه ؛ آيا كسى هست كه براى رشد و كمال خود بكوشد، قبل از روز پشيمانى و گرفتارى خود.
2- اكرم نفسك عن كل دنيئه ؛ خود را از تن دادن به پستى گرامى بدار.
3- الكيس من عرف نفسه و اخلص اعماله ؛ زيرك كسى است كه استعدادهاى خود را بشناسد
و اعمال خود را خالص قرار دهد.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از میان این خود ها برای نسل آدم خود شیفتگی هم عالمی دارد !

ریشه واژه خودشیفتگی و خودکامی به اسطوره یونانی که «نارسیوس» بود، برمی گردد. نارسیوس، مرد جوان خوش سیمایی بود که بسیار مجذوب خودش شد، به نحوی که کنار آب می نشست و ارتباطی با کسی نداشت. سرانجام عاشق عکس در آب شد و پنداشت که حوری بهشتی است. بنابراین کوشید که او را بگیرد ولی چون کامیاب نشد، مایوس گردید و در پایان از این اندوه جان سپرد!
این در واقع تعریف ویژگی فرد خودشیفته است. انسانی که صرفا به خویشتن می اندیشد و به قول یکی از روان شناسان صاحب نام؛ «تمام نیروی روانی وی به خودش معطوف است.»

خودشیفتگی نوعی اختلال هیجانی اغراق آمیز است. مبتلایان به این اختلال، با سایرین همدل نیستند، ولی نیاز دارند پیاپی از سوی آنان مورد تمجید واقع شوند. خودشیفتگی، پیامد توانش آدمی در پذیرش نیازها و خواسته های دیگران است. هرچند خودشیفتگان و خویشتن کامان، تصویری مبالغه آمیز از خویش دارند، اما از پنداره بسیار آسیب پذیری برخوردار بوده و غالبا با هویت خویشتن ناآشنایند.
اختلال یادشده کمتر از سایر اختلالات شخصیتی رخ می نماید و احتمال ابتلا بدان تقریبا یک درصد است. برخی از مطالعات نمایانگر این هستند که اختلال مزبور بیشتر در مردان جوان روی می دهد. آسیب پذیری در عزت نفس، شخص مبتلا به خودشیفتگی را نسبت به انتقاد یا شکست خیلی حساس می کند. گرچه امکان دارد آنان این موضوع را آشکارا بروز ندهند، ولی خرده گیری از ایشان سبب دل آزاری، احساس حقارت، کم ارزشی، تهی بودن و پوچی در آنها می شود. ایشان در برابر توهین، غضب یا هجوم متقابل و گستاخی نشان می دهند.
بیشتر اوقات چنین تجاربی به انزوای اجتماعی و یا تحقیر می انجامد. روابط بین فردی و عملکرد اینگونه اشخاص اکثر مواقع با مشکل روبه رو می گردد. درمان اختلال مذکور از طریق روان درمانی و گفت وگو بین روان پزشک و بیمار امکان پذیر است. به قول بایگون؛ «خودکام، خانه ای را آتش می زند تا در شعله آن تخم مرغی برای سد جوع بپزد.»

در سنین یک، دو، سه سالگی حالاتی از خودکامگی در تمام کودکان مشاهده می شود. کودک در این سنین حس می کند که همه چیز منحصر به اوست و تمامی جهان و هر چیزی که در پیرامونش است، باید تحت تملک او باشند. چنین حالات خودکامی در کودک با افزایش سن و شناخت بیشتر او نسبت به گیتی و نیز وقوف بر این موضوع که دیگران لزوما" مثل او نیستند و هر کسی آرزوها و دیدگاه های خودش را دارد، تغییر می کند.

در این اختلال تمام انرژی روانی فرد صرفا متوجه خودش است. به نحوی که دیگر بار قادر نیست عشق و محبت خویشتن را درباره سایرین هم به کار گیرد. اینان فقط می توانند با کسانی که همانند و همفکر آنانند، ارتباط برقرار کنند.
چنانچه از ایشان خرده گرفته شود و یا در انجام امری با شکست روبه رو گردند، سریعا واکنش نشان می دهند. از سایرین بهره کشی می کنند و در روابط بین فردی استثمارگرند، نسبت به ظاهرشان حساسند و از اطرافیان خود انتظار تعریف و تمجید زیادتری دارند. برای این اختلال یک علت مشخص شده وجود دارد و آن این است که فرد خودشیفته احتمالا در همدلی و روابط عاطفی با مادر خویش دچار مشکل بوده و یا اینکه از سوی پدر و مادرش، مخصوصا مادر، در همان اوایل زندگی مطرود شده است!

دکتر محمود ساعتچی، روان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، پیرامون مشکلات این افراد در محیط کار و خانواده چنین می گوید؛ «اگر ویژگی های گونه گون فرد خودشیفته را نیک بنگریم، درمی یابیم که آثار منفی شخص خودشیفته در محیط کار بسیار متنوع و گسترده است. او هدف زندگی خویش را ارضای نیازهای خویشتن می داند و بنابراین علاقه و منظور اصلی وی، ارضاء خواسته ها و نیازهای خویشتن است.
به احتیاجات دیگران توجهی ندارد هرچند که ظاهرا تظاهر می کند که اینگونه نیست. از همین روی، در محیط کار، تمام همکارانش، با گذشت زمان، سرانجام به جایی می رسند که وی را دوست داشتنی نمی یابند، از همگامی با او دوری می گزیند و با طرق مختلف تلاش می ورزند که کمتر با وی برخورد داشته باشند، به سبب آنکه فرد خود شیفته در مراحل متفاوت رشد و بالندگی شخصیت از دیدگاه فروید، در نخستین مرحله رشد شخصیت خود یعنی نهاد متوقف شده است، پس بر پایه اصل کسب لذت و اجتناب از درد، عمل می کند.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

یکی از خودهای مزاحم برای انسانها خود خواهی است !

خودخواهی اگر درحد متعادل ومتعارف باشد خیلی هم بد نیست اما اگر به قیمت فدا کردن دیگران باشد برای ر سیدن به خواهشهای خود ونفس .....!!!

اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُ عَلَيْهِ(1)
ترجمه
كسى كه از خودش راضى باشد، افراد ناراضى از او بسيار خواهند بود.
شرح كوتاه
حب ذات و علاقه به خويشتن، اگر چه در حدود متعادل براى ادامه حيات لازم است، ولى اگر به حد افراط برسد سر از «خودخواهى» «خود رضايى» در مى آورد.
افرادى كه از خود راضى هستند هرگز عيوب خود را نمى بينند، خود را وظيفه شناس، پاك، بدون عيب، جدى و فعال و دوست داشتنى و گل سر سبد اجتماع مى بينند، و به همين دليل توقع فراوان بى دليلى از مردم دارند، و همين موضوع سرچشمه سرازير شدن سيل خشم مردم به سوى آنان مى گردد.


[/HR][h=5]1. نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 6.
منبع : صدو پنجاه درس زندگي آيت الله مکارم شيرازي

[/h]

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

شاید باورش سخت باشد اما درمواردی خود خواهی از اصول حیات فردی واجتماعی می باشد . می گویم سخت ! زیرا عرف جامعه خودخواهی را تنها در غالب افراطی آن پذیرفته و آن را مطرود می داند . عرف می گوید خودخواه یعنی مغرور ، خودخواه یعنی غیر منصف ؛ خود خواه یعنی زیاده خواه و....... اما بسیاری از صاحبان همین افکار غافلند که خودشان نیز برای ادامه ی حیات فردی واجتماعی باید ذاتا" یک خود خواه باشند .

بهتر است بررسی کنیم که چطور چنین امری (خودخواهی) مباح می شود !!!؟؟؟

خودخواهی حیاتخودخواهی، اصل كلی و استثناناپذیر حیات است. این اصل با عبارات "صیانت ذات"، "حب ذات"، "خودخواهی طبیعی"، "خود داشتن" و "تكاپو در راه حراست و بقای حیات" بیان شده است. خودخواهی بر دو نوع است:
الف - خودخواهی مثبت یا خودخواهی معقول
ب - خودخواهی منفی

خودخواهی نه تنها در انسان بلكه در حیوانات نیز دیده می شود، البته با این تفاوت كه دامنه فعالیت آن در غیر انسان محدود است. در دنیای حیوانات، نه فرهنگی وجود دارد و نه تمدنی. اما انسان به جهت برخورداری از عقل و استعدادهای گوناگون، می تواند ابعاد وجودی خود را رشد داده، انواعی از فرهنگ ها و تمدن ها را به وجود آورد.

ادامه دارد .....

سلام بر بقیةالله العظم ومنتظرانش

بحث بر سر موضوع جنبه یمثبت خودخواهی آنهم از بیانات علامه ای بزرگوار بود . بدنیست مطلب را دنبال کنیم

عوامل اجتماعی و آرمان های تثبیت شده در جامعه و بارقه های مغزی و روانی انسان ها، بر پدیده خودخواهی انسان اثر می گذارند. رشد آگاهی و انتخاب هدف های والا برای زندگی می تواند خودخواهی انسان را كنترل نماید و آن را در مسیر مثبت هدایت كند. این خودخواهی را می توان خودخواهی معقول نامید. این نوع خودخواهی سبب می شود انسان برای حیات دیگران ارزش قایل شود و در جهت رشد و تكامل دیگران گام های مثبت بردارد. كسانی كه در مسیر خودخواهی معقول گام برنمی دارند، اسیر خود طبیعی شده، همه استعدادهای خود را در راه تورم خود طبیعی به كار می گیرند. اگر خودخواهی طبیعی انسان به خودخواهی معقول تبدیل شود، تمدنی تأسیس خواهد شد كه در مسیر رشد و كمال گام برداشته و هیچ گاه سقوط نخواهد كرد. ملاك یك تمدن ایده آل، نه ساختمان های سر به فلك كشیده است و نه پیشرفت های فنی و افزایش دانش اندوزان. هم چنین، علامت یك تمدن ایده آل، سرعت در حركات و نقل و انتقالات، اختراع ماشین های دقیق، اشباع لذایذ گوناگون و فعالیت های خودخواهانه نیست كه موجب غفلت از فلسفه حیات می شود. این امور هنگامی با ارزش خواهند بود كه در راه به فعلیت در آوردن استعدادهای انسانی و ارزش های عالی بشری گام بردارند.

ادامه دارد