مهناوی یکم برق و الکترونیک مسعود عباسچی

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مهناوی یکم برق و الکترونیک مسعود عباسچی


شهید در سال 1345 در شهر تهران به دنیا آمد فردی بسیار خوب و مهربان بوده و تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد.پانزده ساله بود که جنگ شروع شد.خودش را به یکی از مراکز اموزش نظامی بسیج تهران معرفی کرد و برای گذراندن دوره اعزام شد.در همین دوره بود که هنگام پریدن از تانک پایش شکست و تا مدتی از حضور در جبهه محروم گشت.در سال1363به نیروی دریایی رفت و با گذراندن دوره مربوطه با درجه مهناوی دومی به منطقه یکم دریایی بندر عباس اعزام شد و او را به ناوشکن سهند منتقل کردند.
مسعود در یکی از نامه هایش که برای پدر فرستاد این چنین نوشته است:پدر جان از اینکه من و همرزمانم به عنوان سرباز اسلام و با تجهیزات کم وساده در مقابل ابر قدرت امریکا خودنمایی می کنیم انها حسابی عصبانی شده اند و ما را تهدید بزرگی برای خودشان به حساب می اورند.
مسعود درست حدس زده بود امریکا نه تنها خلیج فارس و ایران بلکه همه دنیا را از ان خود می دانست و چشم دیدن هیچ قامتی را در برابر خود نداشت و بر همین حساب بود که دیگر تاب تحمل دیدن قامتهای نورانی بچه های سهند را نیاورد و اتش کینه و انتقامش را در روز 29فروردین67برناوشکن روزه دار سهند ریخت و عربده زنان این پیروزی را جشن گرفت.کمی ان طرفتر در قعر خلیج خونرنگ فارس مسعود ویارانش نیز پیروزی خون بر شمشیر را جشن گرفته بودند.راهشان پر رهرو باد


کبوتران مهاجر زشهر ما رفتند.........

اذا الشمس كورت * و اذا النجوم انكثرت * و اذا الجبال سیرت * و اذا العشار عطلت* و اذا الوحوش حشرت * و اذا البحار سجرت* و اذا النفوس زوجت* و اذا المووده شئلت * باى ذنب قتلت *

با سلام بر مادر مهربان و پدر فداكار و خانواده گرامیم وصیتنامهام را بدون هیچ مقدمهاى آغاز مىكنم.



در هزاران سال پیش هنگامى كه عربهاى امى دختران خود را زنده بگور مىكردند خداوند این آیات را به پیامب اكرم (ص) نازل فرمود و در آن هنگام این گفته قرآن كه مىگویند وقتى سئوال شود كه به چه گناهى كشته شدهاند در مورد آن مردم و آن عمل زشتشان مناسب بود ولى هر مسلمانى این مطلب را مىداند كه قرآن براى دوران حضرت رسول (ص) نیامده و براى ابد وحى شده است بنا بر این،این گفته خدا حالا براى من و من نوعى كاملا صدق مىكند.خداوند ما را بدان منظور آفریده كه زندگى كنیم به همین خاطر خودكشى را گناه كبیره قرار داده حال اگر كشته شدن من بتواند روح خفته،عدهاى را از خواب غفلت بیدار كند و بفهمند كه نباید زیر بار ظلم رفت این كشته شدن چه نیكو و گوارا هست.
امام حسین (ع) وقتى قیام كرد مىخواست جلوى ظلم را بگیرد و با كشته شدنش اسلام را زنده نگه داشت و به تمام پیروانش آموخت كه نباید زیر بار ستم بروند ولى بعضىها كه خود را پیروان حسین مىدانند فقط در ایام محرم به یاد حسین (ع) مىافتند و بعد از آن دوباره حسین (ع) و گفتههایش فراموش مىشود و دیگر كسى تا سال بعد حتى یاد حسین (ع) هم نمىافتد كشته شدنى كه هدف نداشته باشد شهادت نیست در جنگهاى صدر اسلام حمزه چندین نفر را كشت و بعد خود به خاك افتاد این شهادت است البته دفاع از میهن هم هدفى بسیار مقدس است.
ممكن است حالا كه دارید این وصیتنامه را مىخوانید و من كشته شدهام جنازهاى به دستتان نرسیده باشد ولى از خدا مىخواهم حتىالامكان جنازهام را به خانوادهام برگرداند چون مىدانم براى مادرم خیلى مشكل است كه ببیند فرزندش كشته شده ولى مزارى از او نیست كه هر موقع دلش گرفت بر او اشك بریزد.مادر عزیز بعد از خدا تو برایم از همه مهربانتر بودى.مادر جان در این دنیا من تو را از همه چیز و همه كس بیشتر دوست داشتم و تو برایم زحمتهاى فراوان كشیدى و رنج زیادى بردى تا توانستى مرا بزرگ كنى و حالا مىبینى كه سرنوشت من این بود.مادر جان خیلى دوستت دارم و گرامیت مىدارم و از خودم شرمندهام كه هیچ كدام از این حرفها را نتوانستم در زمانى كه زنده بودم برایت بگویم.
و همچنین تو پدر گرامیم تو كه از همه بیشتر برایت احترام قائل بودم و در صحیح بودن نصیحتهایت هیچگونه شكى به خود راه نمىدادم تو نیز در زندگى براى بزرگ كردن و خوب تربیت كردن من زجرهاى فراوان كشیدى.وقتى من خودم به سر كار رفتم و روش زندگى كردن را دیدم كه چقدر مشكل است تازه قدر شما و كارهایت را مىدانستم و فهمیدم چقدر براى من زحمت كشیدهاى.ولى باز نمىتوانستم این حرفها را در زمان بودنم بزنم.حالا كه به شهادت رسیدهام به وسیله همین وصیتنامه از شما پدر و مادرم و زحماتتاتن تشكر مىكنم.خواهران و برادر گرامى من همیشه در كنار شما احساس آرامش و شادى مىكردم و خیلى از محیط گرم خانواده لذت مىبردم و هر وقت كه به مرخصى مىآمدم سعى مىكردم كه اكثر وقتم را با شماها بگذرانم.
هر كسى در زمان جوانى آرزوهاى زیادى دارد كه یكى از آنها ازدواج است ولى من ناكام از این دنیا رفتم واگر سرنوشت من در جوانى مهر مرگ خورده بود خیلى خوشحالم كه مجرد از این دنیا رفتم و با كشته شدنم كسى را بدبخت نكردم.
خداوندا بسیار بسیار از تو متشكرم كه در دوران حیاتم مرا در خانوادهاى آفریده بودى كه سطح فكر و همبستگى زیادى داشتند و من خیلى از بودن در آن خانواده لذت مىبردم.

مادر جان من كمى نماز و روزه مقروض هستم روزه حدودا یك ماه و نیم تا دو ماه و نماز حدودا یك سال البته من مقدار دقیق اینها را نمىدانم ولى شما در صورت امكان همین مقدار نماز و روزه را ادا كنید و نیز خودم هم هر مقدار پول كه در بانك یا جاى دیگر دارم بابا یا شما را وكیل خود مىكنم تا خرج همین نماز و روزه و یا در صورت بودن جنازه خرج كفن و دفن كنید.در اینجا از كلیه كسانى كه درباره آنها غیبت كرده و یا تهمت زدهام و در كل كار خلافى از من سر زده حلالیت مىطلبم و امیدوارم كه مرا ببخشند.

در پایان از كلیه خانوادهام مخصوصا مادرم مىخواهم كه منطقیى فكر كنند و مردهپرست نباشند البته نمىگویم كه گریه نكنید چون مىدانم كه گریه تسكیندهنده است ولى این كار به نحوى نباشد كه كار من را بىمزد كنید.

امیدوارم در خانواده برادرم بتواند جاى خالى مرا پر كند.


والسلام علیكم و رحمت الله و بركاته

تاریخ تنظیم: 1365/9/11

وصیتنامه از مسعود عباسچى