جمع بندی مرگ تعدادی از نزدیکان
تبهای اولیه
با سلام و احترام
مرگ چند تن از نزدیکان در یک ماه ی اخیر آیا مفهومی دارد یا خیر؟ و آیا هر مرگی در وجود خودش مفهومی نهفته است؟
با سلام و احترام
مرگ چند تن از نزدیکان در یک ماه ی اخیر آیا مفهومی دارد یا خیر؟ و آیا هر مرگی در وجود خودش مفهومی نهفته است؟
با سلام و عرض تسليت
مرگ اطرافيان يک واقعيت است که براي انسان به عنوان يک موجود حساس و با شعور دردناک و متاثر کننده است
و جا دارد که در اين مصيبت انسان گريسته و متالم شود همان گونه که پيامبر در مرگ پسرشان گريستند.
اما بايد دانست که از سنتهاى عمومى نظام آفرينش، مرگ و مفارقت روح از بدن است كه در متون دينى به آن تصريح شده است. در قرآن آمده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»(آلعمران: 185)؛ هركسى مرگ را مىچشد.
در آيات متعددى خداوند همراهى خويش را با بندگانى كه به وصف صبر، تقوا و نيكوكارى و... آراسته اند، اعلام كرده است:
ـ «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (توبه: 36)؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.
ـ «إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره: 153)؛ خدا با صابران است.
ـ «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (عنكبوت: 69)؛ و خدا با نيكوكاران است.
بديهى است باور به همراهى خداوند و اينكه همه امور در برابر ديدگان او انجام مىشود، خود عامل تقويت روح، در انجام دادن هر كار نيك و تحمل فشارهاى روانى از قبيل فشار روحى فقدان در آدمى است.
متأسفانه انسانها به هنگام مصائب و مشكلات مىپندارند كه خدا با آنها قهر كرده و آنان را تنها گذاشته است. اگر شخص مصيبتديده، همانگونه كه خدا را در خوشايندها با خويش همراه مىبيند، به هنگام مرگ عزيزان و مشكلات زندگى هم همراه خود ببيند، از فشار روحى او كاسته مىشود و توان تحمل او افزايش مى يابد. تصور خارج بودن از قلمرو حمايتى خداوند، ترس و اضطراب را به دنبال مى آورد. اگر هنگام سختىها خدا را دور و خارج از دسترس بدانيم، مضطرب مىشويم بر تنيدگىمان افزوده مىشود. كودك به اين دليل جداشدن از مادر را برنمىتابد كه مىپندارد دور بودن مادر سبب مىشود كه ديگر پاسخگوى نيازهاى او نباشد. احساس تنهايى و بىياورى است كه كودك را مىآزارد به مرور زمان كه كودك بزرگ مى شود و درمىيابد كه هرگاه بخواهد، مادر كنار او خواهد بود، دور بودن مادر، او را بىتاب نمى كند.
خداوند متعال در آيات متعددى همراهى خويش را به انسانها اعلام نموده است تا آنان خود را از قلمرو حمايتى خدا خارج ندانند و به مدد اين شناخت بر مشكلات فائق آيند.
در قرآن آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى آرام كردن همراه خويش در غار از اين مهارت شناختى بهره گرفته است: «إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا» (توبه: 40)؛ آن هنگام كه او به همراه خود مى گفت، غم مخور، خدا با ماست.
خداوند سبحان براى زدودن غم روحى پيامبر صلى الله عليه و آله در مسير تبليغ رسالت، او را به همراهى خويش نويد مى دهد: «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ» (نحل: 127ـ128)؛ صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد، و به سبب كارهاى آنها اندوهگين و دلسرد مشو و از توطئه هاى آنان در تنگنا قرار مگير. خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردهاند و كسانى كه نيكوكارند.
همچنين خداوند حضرت نوح را، كه تحت شديدترين فشارهاى قومش بود، مأمور به ساختن كشتى مىكند و اصلِ مقابله با سختى ها را به او آموزش داده، مى فرمايد: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا» (هود: 37)؛ و اكنون در برابر ديدگان و و طبق وحى ما، كشتى را بساز.
جمله «باعيننا» (در برابر ديدگان ما) چنان قوت قلبى به نوح بخشيد كه فشار استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد.
از اصل قرآنىِ «همراهى خداوند با بندگان در همه حال» و ذكر مصاديق قرآنى براى آرامسازى و تحمل مشكلات بر پايه شناختىِ درك همراهى خداوند در سختى ها برمى آيد كه يكى از مهارتهاى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان، درك حضور و همراهى خداوند به هنگام مرگ عزيزان است. زيرا چنين بينشى انسان را در قلمرو حمايتى خداوند قرار داده، همين نوع بينش توان تحمل او را بر مرگ عزيزان افزايش مىدهد.
با بهرهگيرى از همين مهارت شناختى، كه همه امور در برابر ديدگاه خداوند انجام مىگيرد، تحمل فقدان بر امام حسين عليه السلام آسان بود. آمده است: هنگامى كه شيرخواره ايشان در آغوش آن حضرت بود و حرمله ـ لعنهاللّه عليه ـ تيرى افكند و گلوى او را دريد، امام خون او را به كف دست گرفت، چون پر شد به آسمان افكند و بعد از بيان جملاتى فرمود: «هَوْنٌ عَلَى ما نزل بى أنَّهُ بِعَينِ اللّه»هر مصيبتى را كه بر من فرود آمده، اين آسان مى كند كه در محضر خداست.
آرى اگر انسان اين گونه به خداوند شناخت داشته باشد، يعنى او را در خوشايند و ناخوشايند زندگى، همراه خويش ببيند و بداند همه امور در برابر ديدگان او انجام مى شود، توان تحمل فقدان در او تقويت مى شود؛ چراكه ناظر ديدن خدا به هنگام فقدان (مرگ عزيزان) آدمى را به مصلحت و حكمت پسگيرى عزيزان رهنمون مى سازد.
اما جمع شدن اين مصايب مي تواند علل مختلفي داشته باشد ولي آنچه که واضح است اين است که اين توهيني و تحقيري و يا تحديدي از طرف خددا براي اطرافيان نيست چنان که در داستان کربلا در يک روز بيش از 18 نفر از محارم حضرت زينب به ديار باقي شتافتند و اين را حضرت نه تنها بد ندانسته بلکه به خاطر حق بودن اين شهادت فرمودند " ما رايت الا جميلا" من جز زيبايي چيزي نديدم.
آدمى اگر به هدف و فلسفه آزمايش خداوند توجه داشته باشد كه ـ نمونهاى از آن آزمايش، فقدان عزيزان است ـ غم فقدان او را از پاى درنمى آورد، بلكه باور به اينكه آزمايش سبب تكامل آدمى است، فقدان را براى انسان قابل تحمل مى كند. گاهى امتحان براى تمرين امتحان شونده است؛ مثلاً خداوند متعال انسان را بيازمايد تا با آن، استعدادهاى درونى او به فعليت برسد يا مثل آدمى كه خودش يا ديگرى را به آب مىاندازد تا شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان، نوعى رفتار براى كمال يافتن است. با تلاش در آب است كه انسان شناگر مىشود. امتحانهاى الهى براى آن است كه انسان در خلال آن گرفتارى ها كمال يابد.
قرآن كريم به اين حقيقت تصريح دارد: «وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُدُورِ» (آلعمران: 154)؛ و اينها براى اين است كه خداوند آنچه را در سينه هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما از ايمان است، خالص گرداند.
به تعبير استاد مطهّرى اين خصوصيت مربوط به موجودات زنده به ويژه انسان است كه سختىها و گرفتارى ها، مقدّمه كمال و پيشرفتهاست. ضربه ها، جمادات را نابود مىسازد و از قدرت آنان مى كاهد، ولى موجودات زنده را تحريك مى كند و نيرومند مى سازد. بس زيادتها كه اندر نقصهاست. مصيبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارد. اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مى گردد.
آرى كسى كه فقدان را ابزار آزمايش و لازمه حيات و تكامل بشرى بداند، توان تحمل او در غم فقدان افزايش مى يابد و بلكه بر اين اساس كه لازمه و ضرورى تكامل انسان وجود آزمايش الهى است، از آن در جهت تكامل خويش به بهترين نحو بهرهبردارى مىكند.
با سلام و احترام
مرگ چند تن از نزدیکان در یک ماه ی اخیر آیا مفهومی دارد یا خیر؟ و آیا هر مرگی در وجود خودش مفهومی نهفته است؟
[="#000080"][="#000080"]
جسارتا عرض ميكنم
به شكل مردن و رفتن اين عزيزان هم بستگي داره
اخيرا مرگ و مير به دليل مسموميت و الودگي هوا زياد شده ![/][/]
در حالیکه آلودگی هوا همانند پاییز هر سال که بیشترین تعداد مرگ و میر ناشی از این معضل زیستمحیطی در آن اتفاق میافتد همچنان قربانی میگیرد و تهران با تلفات بالای انسانی در این ارتباط مواجه است.
[="#006400"][="#006400"]البته اين فقط مربوط تهران و ايران نميشه و خيلي از شهرها و كشورهاي پرجمعيت دنيا گرفتار چنين مصيبت و معضلي هستن .[/][/]
[="#006400"]يكي از بدترين عوامل مرگ زودهنگام يا غيرطبيعي فشارهاي عصبي ناشي از جنگ هاي قومي و مرافه هاي نزديكان و عزيزان ماست مخصوصا عزيزان وابسته ... كه متاسفانه باعث ميشه گاها انسان با نااميدي و جديت از خدا طلب مرگ كنه ...
هر چند بعضا با درايت در عمل و دفع شر به واسطه توكل و اميد به خدا با صبر و بردباري از شر چنين فشاري خلاص ميشن
ولي ظرفيت كاسه صبر و كيفيت سلامت افراد به يك اندازه نيست و بهترين راه پيشگيري و صلح و نهايتا
دوري از برخورد و جو متشنج و تنش زاست .[/]
سلام.
به نظر میرسد مفهوم خاصی نداشته باشد.
اما در مواجهه با اموری که آنها را نامطلوب میدانیم، از جمله مصایب و بلاها، بهتر است انسان صدقه بدهد.
اگر آن امور نامطلوب، مجتمع شدند، صدقه دادن اهمیت بیشتری می یابد.
صدقه دادن هم منحصر در دادن مال به نیازمند نیست.
فکر کنم انجام کار خوب هم میتواند نوعی صدقه دادن محسوب شود (؟)
قربانی کردن هم در دفع بلا اثر دارد.
پس بهتر است هم صدقه بدهید، هم قربانی نمایید (حتی اگر قربانی کردن یک مرغ باشد)، هم در اعمال صالحه (اعمال خیر، دعا،...) بیشتر کوشش کنید، هم در اجتناب از گناهان (غیبت،...) بیشتر جدیت کنید.
متشکرم از پاسخ های شما کاربران عزیز و کارشناس محترم
[="#006400"]اصل اجر كار و تشكر متوجه كارشناس و مسئول ارجاع بايد باشه كه پاسخ كامل دادن و متقبل زحمت شدن
ما بيشتر استفاده كرديم . اگر خداي ناكرده پستهاي حقير دلسرد كننده يا بي ربط به مساله شما بوده بايد حلال كنيد
با خودم گفتم ممكنه شما هم مثل خيلي ها ازين وقايع ترسيده باشيد و خداي ناكرده به قهر خدا يا ال و جگرخوار و غيره ربطش بديد
چند خطي نوشتم . حتي براي ديگراني كه چنين مشكلاتي دارند تا بي دليل و بدون اگاهي به دام خرافات و شيطان گرفتار نشن ...
روح جميع اموات قرين رحمت الهي[/]
متاسفانه باعث ميشه گاها انسان با نااميدي و جديت از خدا طلب مرگ كنه ...
سلام
من سوالم اینه که وقتی کسی دچار این فشارها بشه و از خدا طلب مرگ کنه خدا دعاشو در این مورد مستجاب میکنه یا باید تا روزی که مهلت داره زنده بمونه
برای من این سواله که انسان از قبل تعیین شده که در چه زمانی بمیره و اگر جواب این سوال مثبته امکان داره بعضی اعمال و حوادث باعث تعجیل در مرگ بشن؟
تنها یک مفهوم داره...
اینه که شاید(خدایی نکرده) نفر بعدی شما باشید...
به نظر من یک پیام هست که باید رفتار خودتونو اصلاح کنید.داره به شما مرگ رو یاد اوری میکنه.
(البته با عرض تسلیت)
سوال:
مرگ چند تن از نزدیکان در یک ماه ی اخیر آیا مفهومی دارد یا خیر؟ و آیا هر مرگی در وجود خودش مفهومی نهفته است؟
جواب:
با سلام و عرض تسليت
مرگ اطرافيان يک واقعيت است که براي انسان به عنوان يک موجود حساس و با شعور دردناک و متاثر کننده است
و جا دارد که در اين مصيبت انسان گريسته و متالم شود همان گونه که پيامبر در مرگ پسرشان گريستند.
اما بايد دانست که از سنتهاى عمومى نظام آفرينش، مرگ و مفارقت روح از بدن است كه در متون دينى به آن تصريح شده است. در قرآن آمده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»(1)؛ هركسى مرگ را مىچشد.
در آيات متعددى خداوند همراهى خويش را با بندگانى كه به وصف صبر، تقوا و نيكوكارى و... آراسته اند، اعلام كرده است:
ـ «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (2)؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.
ـ «إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (3)؛ خدا با صابران است.
ـ «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (4)؛ و خدا با نيكوكاران است.
بديهى است باور به همراهى خداوند و اينكه همه امور در برابر ديدگان او انجام مىشود، خود عامل تقويت روح، در انجام دادن هر كار نيك و تحمل فشارهاى روانى از قبيل فشار روحى فقدان در آدمى است.
متأسفانه انسانها به هنگام مصائب و مشكلات مىپندارند كه خدا با آنها قهر كرده و آنان را تنها گذاشته است. اگر شخص مصيبتديده، همانگونه كه خدا را در خوشايندها با خويش همراه مىبيند، به هنگام مرگ عزيزان و مشكلات زندگى هم همراه خود ببيند، از فشار روحى او كاسته مىشود و توان تحمل او افزايش مى يابد. تصور خارج بودن از قلمرو حمايتى خداوند، ترس و اضطراب را به دنبال مى آورد. اگر هنگام سختىها خدا را دور و خارج از دسترس بدانيم، مضطرب مىشويم بر تنيدگىمان افزوده مىشود. كودك به اين دليل جداشدن از مادر را برنمىتابد كه مىپندارد دور بودن مادر سبب مىشود كه ديگر پاسخگوى نيازهاى او نباشد. احساس تنهايى و بىياورى است كه كودك را مىآزارد به مرور زمان كه كودك بزرگ مى شود و درمىيابد كه هرگاه بخواهد، مادر كنار او خواهد بود، دور بودن مادر، او را بىتاب نمى كند.
خداوند متعال در آيات متعددى همراهى خويش را به انسانها اعلام نموده است تا آنان خود را از قلمرو حمايتى خدا خارج ندانند و به مدد اين شناخت بر مشكلات فائق آيند.
در قرآن آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى آرام كردن همراه خويش در غار از اين مهارت شناختى بهره گرفته است: «إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا» (5)؛ آن هنگام كه او به همراه خود مى گفت، غم مخور، خدا با ماست.
خداوند سبحان براى زدودن غم روحى پيامبر صلى الله عليه و آله در مسير تبليغ رسالت، او را به همراهى خويش نويد مى دهد: «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ» (6)؛ صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد، و به سبب كارهاى آنها اندوهگين و دلسرد مشو و از توطئه هاى آنان در تنگنا قرار مگير. خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردهاند و كسانى كه نيكوكارند.
همچنين خداوند حضرت نوح را، كه تحت شديدترين فشارهاى قومش بود، مأمور به ساختن كشتى مىكند و اصلِ مقابله با سختى ها را به او آموزش داده، مى فرمايد: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا» (7)؛ و اكنون در برابر ديدگان و و طبق وحى ما، كشتى را بساز.
جمله «باعيننا» (در برابر ديدگان ما) چنان قوت قلبى به نوح بخشيد كه فشار استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد.
از اصل قرآنىِ «همراهى خداوند با بندگان در همه حال» و ذكر مصاديق قرآنى براى آرامسازى و تحمل مشكلات بر پايه شناختىِ درك همراهى خداوند در سختى ها برمى آيد كه يكى از مهارتهاى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان، درك حضور و همراهى خداوند به هنگام مرگ عزيزان است. زيرا چنين بينشى انسان را در قلمرو حمايتى خداوند قرار داده، همين نوع بينش توان تحمل او را بر مرگ عزيزان افزايش مىدهد.
با بهرهگيرى از همين مهارت شناختى، كه همه امور در برابر ديدگاه خداوند انجام مىگيرد، تحمل فقدان بر امام حسين عليه السلام آسان بود. آمده است: هنگامى كه شيرخواره ايشان در آغوش آن حضرت بود و حرمله ـ لعنهاللّه عليه ـ تيرى افكند و گلوى او را دريد، امام خون او را به كف دست گرفت، چون پر شد به آسمان افكند و بعد از بيان جملاتى فرمود: «هَوْنٌ عَلَى ما نزل بى أنَّهُ بِعَينِ اللّه»هر مصيبتى را كه بر من فرود آمده، اين آسان مى كند كه در محضر خداست.
آرى اگر انسان اين گونه به خداوند شناخت داشته باشد، يعنى او را در خوشايند و ناخوشايند زندگى، همراه خويش ببيند و بداند همه امور در برابر ديدگان او انجام مى شود، توان تحمل فقدان در او تقويت مى شود؛ چراكه ناظر ديدن خدا به هنگام فقدان (مرگ عزيزان) آدمى را به مصلحت و حكمت پسگيرى عزيزان رهنمون مى سازد.
اما جمع شدن اين مصايب مي تواند علل مختلفي داشته باشد ولي آنچه که واضح است اين است که اين توهيني و تحقيري و يا تحديدي از طرف خددا براي اطرافيان نيست چنان که در داستان کربلا در يک روز بيش از 18 نفر از محارم حضرت زينب به ديار باقي شتافتند و اين را حضرت نه تنها بد ندانسته بلکه به خاطر حق بودن اين شهادت فرمودند " ما رايت الا جميلا" من جز زيبايي چيزي نديدم.
آدمى اگر به هدف و فلسفه آزمايش خداوند توجه داشته باشد كه ـ نمونهاى از آن آزمايش، فقدان عزيزان است ـ غم فقدان او را از پاى درنمى آورد، بلكه باور به اينكه آزمايش سبب تكامل آدمى است، فقدان را براى انسان قابل تحمل مى كند. گاهى امتحان براى تمرين امتحان شونده است؛ مثلاً خداوند متعال انسان را بيازمايد تا با آن، استعدادهاى درونى او به فعليت برسد يا مثل آدمى كه خودش يا ديگرى را به آب مىاندازد تا شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان، نوعى رفتار براى كمال يافتن است. با تلاش در آب است كه انسان شناگر مىشود. امتحانهاى الهى براى آن است كه انسان در خلال آن گرفتارى ها كمال يابد.
قرآن كريم به اين حقيقت تصريح دارد: «وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُدُورِ» (8)؛ و اينها براى اين است كه خداوند آنچه را در سينه هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما از ايمان است، خالص گرداند.
به تعبير استاد مطهّرى اين خصوصيت مربوط به موجودات زنده به ويژه انسان است كه سختىها و گرفتارى ها، مقدّمه كمال و پيشرفتهاست. ضربه ها، جمادات را نابود مىسازد و از قدرت آنان مى كاهد، ولى موجودات زنده را تحريك مى كند و نيرومند مى سازد. بس زيادتها كه اندر نقصهاست. مصيبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارد. اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مى گردد.
آرى كسى كه فقدان را ابزار آزمايش و لازمه حيات و تكامل بشرى بداند، توان تحمل او در غم فقدان افزايش مى يابد و بلكه بر اين اساس كه لازمه و ضرورى تكامل انسان وجود آزمايش الهى است، از آن در جهت تكامل خويش به بهترين نحو بهرهبردارى مىكند.
پاورقی:
1- آل عمران: 185
2- توبه: 36
3- بقره 153
4- عنكبوت: 69
5- توبه 40
6- نحل: 127ـ128
7- هود 37
8- آل عمران: 154