اثبات روح

تب‌های اولیه

242 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اثبات روح

با سلام خدمت دوستان من تازه واردم زیاد بلد نیسم اول میخاسم روح رو برام اثبات کنید

با نام الله



کارشناس بحث: استاد کریم

محمود72;434211 نوشت:
با سلام خدمت دوستان من تازه واردم زیاد بلد نیسم اول میخاسم روح رو برام اثبات کنید

با سلام
روح حقيت وجنبه اصلي انسان است وامر مجرد وغیر مادی است که قابل دیدن نیست ولی وجود دارد وخداوند می فرماید: ونفخت فیه من روحی، من در آدم از روحی که از جانب خودم بود دمیدم.
دلایل زیادی در علم معرفت نفس وفلسفه در اثبات روح گفته اند که ساده ترین وقابل فهم ترین آنها این است:
طبق دلایل وشواهد علمی تمام سلولهای انسان حداکثر ده سال یک بار عوض می شود و انسان ده سال بعد غیر از انسان ده سال پیش از نظر جسمی است اما با این حال ما می بینیم که همین انسان خود را غیر از آدم ده سال قبل نمی داند ویا خاطرات واحساسات 50سال پیش خود را هنوز دارد که اگر انسان فقط موجودی جسمی بود دیگر معنی نداشت این خاطرات باقی بمانند چون بعد ده سال کاملا عوض می شود وبقای این احساسات وخاطرات به روح انسان بر می گردد نه جسم او ودر واقع تعبیر من که بیانگر حقیقت ووجود انسان است وانسان به آن علم حضوری دارد همان تعبیر از روح است.

محمود72;434211 نوشت:
با سلام خدمت دوستان من تازه واردم زیاد بلد نیسم اول میخاسم روح رو برام اثبات کنید

سلام بر شما
دلایل دینی بر وجود روح بسیار روشنتره . دلایلی که از قرآن و روایات داریم زیاده
ولی دلایل عقلی هم هست هرچند این دلایل قابل نقد و بررسی هستن
اما اخیرا برخی روانشناسان آمریکایی با بررسی موارد مرگ موقت به نتایج شگفت آوری دست پیدا کردن
این موضوع رو تحت عنوان " مرگ تقریبی " میتونید در اینترنت جستجو کنید
کلیپهای مستندی در این زمینه هم تحت همین عنوان در سایت تبیان هست
یا علی

کریم;434713 نوشت:
با سلام
روح حقيت وجنبه اصلي انسان است وامر مجرد وغیر مادی است که قابل دیدن نیست ولی وجود دارد وخداوند می فرماید: ونفخت فیه من روحی، من در آدم از روحی که از جانب خودم بود دمیدم.
دلایل زیادی در علم معرفت نفس وفلسفه در اثبات روح گفته اند که ساده ترین وقابل فهم ترین آنها این است:
طبق دلایل وشواهد علمی تمام سلولهای انسان حداکثر ده سال یک بار عوض می شود و انسان ده سال بعد غیر از انسان ده سال پیش از نظر جسمی است اما با این حال ما می بینیم که همین انسان خود را غیر از آدم ده سال قبل نمی داند ویا خاطرات واحساسات 50سال پیش خود را هنوز دارد که اگر انسان فقط موجودی جسمی بود دیگر معنی نداشت این خاطرات باقی بمانند چون بعد ده سال کاملا عوض می شود وبقای این احساسات وخاطرات به روح انسان بر می گردد نه جسم او ودر واقع تعبیر من که بیانگر حقیقت ووجود انسان است وانسان به آن علم حضوری دارد همان تعبیر از روح است.

با عرض سلام وادب

من فكر نمي كنم دليل بالا قابل استناد براي روح باشد زيرا سلولهاي عصبي انسان خصوصا سلولهاي مغزي
در بدو تولد ميزانش ثابت ودر طول زندگي نه تنها دوباره سازي نميشود حتي كم هم ميشود واز طرفي بيماريهاي
مانند الزايمر خود دليلي است كه شخص حتي خودش را هم فراموش مي كند به هر حال مطمئنا روح مادي نيست
وقابل اثبات مادي نيز نمي باشد اما چون تاثيرات اين حجم سلول ثابت مغزي در مواقع مختلف به شكلهاي مختلف
بروز مي كند وانسان حالات مختلفي ميگيرد اين مي تواند نشانه اي از تاثيرات جسم بر چيزي به نام روح باشد

سلام و عرض ادب.

کریم;434713 نوشت:
دلایل زیادی در علم معرفت نفس وفلسفه در اثبات روح گفته اند که ساده ترین وقابل فهم ترین آنها این است:
طبق دلایل وشواهد علمی تمام سلولهای انسان حداکثر ده سال یک بار عوض می شود و انسان ده سال بعد غیر از انسان ده سال پیش از نظر جسمی است اما با این حال ما می بینیم که همین انسان خود را غیر از آدم ده سال قبل نمی داند ویا خاطرات واحساسات 50سال پیش خود را هنوز دارد که اگر انسان فقط موجودی جسمی بود دیگر معنی نداشت این خاطرات باقی بمانند چون بعد ده سال کاملا عوض می شود وبقای این احساسات وخاطرات به روح انسان بر می گردد نه جسم او ودر واقع تعبیر من که بیانگر حقیقت ووجود انسان است وانسان به آن علم حضوری دارد همان تعبیر از روح است.

استاد ارجمند، جناب کریم.
کاش از بین آن دلایل زیاد، دلیل فوق را که هیچ اعتبار علمی ندارد، بیان نمی‌کردید.
اولا: سلولهای مغزی بر خلاف سایر سلولهای بدن، هیچگاه قابلیت تقسیم سلولی را ندارند.
ثانیا: وقتی سلولهای بدن تقسیم میگردند، همانند سازی dna در هر دو سلول دختر انجام میشود. به عبارت دیگر تمامی اطلاعات ژنتیکی سلول مادر، در هر دو سلول دختر کپی میشود.

در ساختمان سلولهای مغز، بخشی به نام ریز لوله (میکروتوبول) وجود دارد که بر خلاف ریز لوله‌های بقیه سلولهای بدن، خاصیت کوانتومی دارد.
در این ریز لوله‌ها فرآیندهائی صورت میپذیرد که از بقیه کنشهای الکترو شیمیائی درون مغز، سرعت بسیار بسیار بالاتری دارد.
این سرعت حیرت آور در محدوده جهان مادی ما نیست. لذا با امری فرا مادی روبرو هستیم که میتواند چنین واکنشهای پر سرعتی را در مغز رقم بزند.

آخرین تحقیقات در این زمینه، دو مطلب مهم را تببین نمود:
یکی اینکه ساختار مغز و عملکرد آن و نیز پروسه تفکر و پردازش اطلاعات، آنالوگ است و نه دیجیتال.
و دوم اینکه خودآگاهی در هر ثانیه، حدود 40 مرتبه در مغز روشن و خاموش میشود. به عبارت دیگر یعنی افاضه مداوم و مکرر خودآگاهی به مغز.

سلام بر دوستان
از اونجایی که روح تمام آثار خودش رو از طریق بدن و در ساختار تنزل یافته خودش یعنی جسم نشون میده تقریبا هیچ اثر روحی که جسم در اون دخیل نباشه وجود نداره به همین دلیل آوردن دلیل عقلی برای اثبات روح همیشه یک مشکل داره و اون اینه که اثر رو در بعد جسمانیش هم میشه تبیین کرد لذا نمیشه اثر رو به چیزی فراتر از جسم نسبت داد مگر در مواردی که جنبه تجربی داره و آقای استوار به یکی از آنها اشاره کردن
یا علی

سلام
برای من اینطوری اثبات میشه!
میتونم کنار یه آدم زنده و خواب بخوابم.ولی کنار یک مرده نمیتونم:khaneh:

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
دو تا دلیل وجود داره:
1.وقتی یک سلول میمیره دقیقاً چی میشه؟چیزی که از سلول گرفته میشه و باعث مرگش میشه چیه؟اگر دانشمندان میدونستن اون چیه میتونستن یک سلول مرده رو زنده کنن.اون چیزی که از یک موجود زنده گرفته میشه و باعث مرگش میشه اسمش روحه.
2.هنگام خواب بدون اینکه هیچ وسیله ای به جسم شما برخورد کنه شما در ناحیه مورد نظر احساس درد میکنید.مثلاً خواب میبینید در جسمتون شمشیر میره و در دلتون احساس درد میکنید.در حالی که در واقعیت چیزی در جسمتون وارد نمیشه.
چند تا اشکال بر این نظر وارد کردند:
الف:علت اینه که مغز تشخیص نمیده که شما در خواب هستی یا در بیداری:
جواب:خیلی از افراد از جمله خودم موقع خواب متوجه میشویم که خواب هستیم اما باز با اینحال اندام های حسی ما کار میکند.
ب:این اتفاق به خاطر تکانه های عصبی مغز هست و احساس درد بخاطر تکانه های عصبی مغز اتفاق میوفته و دانشمندان به وسیله دستگاه tms میتونن افسردگی و درد رو کم کنند:
جواب:
اولاً اگر بخاطر مغزه پس چرا بجای سر درد در ناحیه مورد نظر مثلاً دست احساس درد صورت میگیره پس مشخصه که یک سیگنال رفت و برگشته.وتکانه های عصبی باید سیگنال رو ارسال کنند تا در اون ناحیه مورد نظر احساس درد انجام بگیره.پس در خواب سیگنال رو ارسال میکنند که این امر صحیح نیست.چون ابتدا باید اعصاب سیگنال رو احساس کنند.شما چشمانتان را ببندید ببینید میتوانید بدون لمس چیزی در ناحیه ای از بدنتان احساس درد کنید؟
ثانیاً دستگاه tms فقط قابلیت آرامش عصبی در مغز رو فراهم میکنه نه احساس درد در ناحیه خاصی از بدن.

موفق باشید.

کریم;434713 نوشت:
با سلام
روح حقيت وجنبه اصلي انسان است وامر مجرد وغیر مادی است که قابل دیدن نیست ولی وجود دارد وخداوند می فرماید: ونفخت فیه من روحی، من در آدم از روحی که از جانب خودم بود دمیدم.
دلایل زیادی در علم معرفت نفس وفلسفه در اثبات روح گفته اند که ساده ترین وقابل فهم ترین آنها این است:
طبق دلایل وشواهد علمی تمام سلولهای انسان حداکثر ده سال یک بار عوض می شود و انسان ده سال بعد غیر از انسان ده سال پیش از نظر جسمی است اما با این حال ما می بینیم که همین انسان خود را غیر از آدم ده سال قبل نمی داند ویا خاطرات واحساسات 50سال پیش خود را هنوز دارد که اگر انسان فقط موجودی جسمی بود دیگر معنی نداشت این خاطرات باقی بمانند چون بعد ده سال کاملا عوض می شود وبقای این احساسات وخاطرات به روح انسان بر می گردد نه جسم او ودر واقع تعبیر من که بیانگر حقیقت ووجود انسان است وانسان به آن علم حضوری دارد همان تعبیر از روح است.

دانشمندان غربی در رد این اثبات میگویند که خاطرات انسان از جنس اطلاعات است و قابل انتقال به سلولهای جدید است. مانند اینکه شما اطلاعات یک سی دی قدیمی را به یک سی دی جدید مننتقل میکنید و سی دی قدیمی را دور بیندازید.

محمود72;434211 نوشت:
با سلام خدمت دوستان من تازه واردم زیاد بلد نیسم اول میخاسم روح رو برام اثبات کنید

آیا کلا متافیزیک برای شما اثبات شده؟ و فقط اشکال در اثبات روح است؟
اگر شده برای من هم اثبات کنید تا بعدش برسیم به روح که زیر مجموعه آن است.:Gol:

محی الدین;434723 نوشت:
سلام بر شما
دلایل دینی بر وجود روح بسیار روشنتره . دلایلی که از قرآن و روایات داریم زیاده
ولی دلایل عقلی هم هست هرچند این دلایل قابل نقد و بررسی هستن
اما اخیرا برخی روانشناسان آمریکایی با بررسی موارد مرگ موقت به نتایج شگفت آوری دست پیدا کردن
این موضوع رو تحت عنوان " مرگ تقریبی " میتونید در اینترنت جستجو کنید
کلیپهای مستندی در این زمینه هم تحت همین عنوان در سایت تبیان هست
یا علی

اثبات روح بر اساس آیات و روایات فقط برای دینداران کاربرد دارد ولی کسی که دین را هنوز نپذیرفته این اثباتها را قبول نمیکند.
در مورد مرگ تقریبی درست است که سالهاست که تحقیقات زیادی شده است ولی هنوز بصورت علمی وجود روح را نتواسته اند ثابت کنند. یعنی هیچ نتیجه علمی معتبر نداشته است. حتی اگر 1000 سال روی یک مووع تحقیق شود تا زمانی که به یک نتیجه علمی معتبر نرسد و نتایج آن در مجلات علمی معتبر چاپ نشود نمیشود اسم آن را علم گذاشت و گفت که دانشمندان فلان چیز را قبول دارند. البته منظور از علم در اینجا علوم تجربی است.
آیا میتوانید در مورد مرگ تقریبی یک مقاله علمی در یک مجله علمی معتبر معرفی کنید؟
دقت کنید که فیلمها و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده ولی هیچیک ارزش علمی ندارد و با هدف فروش به بازار مصرف افراد دیندار تولید شده اند. یعنی یک کار تجاری بوده اند و نه یک کار علمی. چون به هر حال دیندارها هم مشتری هستند و به برخی مطالب علاقه دارند و هرجا که تقاضا وجود داشته باشد بابت آن عرضه هم در بازار بوجود میاید.
ولی مطلب علمی فقط وقتی علمی است که در مجلات علمی معتبر چاپ شده باشد. در غیر اینصورت دانشمندان غربی آن را به عنوان "علم" قبول ندارند.
برای اینکه یک مطلب علم باشد و قابل چاپ در مجلات علمی معتبر باشد باید نتایج آن فقط طیق "روش علمی" scientific method بدست آمده باشند:
http://en.wikipedia.org/wiki/Scientific_method
اگر هر مطلبی غیر از این روش بدست آمده باشد از دید دانشمندان تجربی علم نیست.

کلیپ مستند هم با علم (تجربی) فرق دارد.

یه کاغذ دو بعدی میتونه فقط در یک فضای سه بعدی قرار بگیره ( محاله در تک بعدی قرار بدیم) و نمیتونه درکی از اون فضای سه بعدی داشته باشه

جسم انسان در درون روح قرار گرفته ( مکان اصلی در مغز هست و از انجا مثل انواری تسلط دارد بر کل بدن)

جسم از فضای چهار بعدی هست ( سه بعد مکان + زمان) برای اینکه جسم در روح جای گیرد باید روح مربوط به دنیای n بعدی باشد.

بنابراین انسان که محدود به دنیای 4 بعدی هست نمی تواند درکی از وجود n بعدی داشته باشد.

صدور انقلاب;434774 نوشت:
اثبات روح بر اساس آیات و روایات فقط برای دینداران کاربرد دارد ولی کسی که دین را هنوز نپذیرفته این اثباتها را قبول نمیکند.
در مورد مرگ تقریبی درست است که سالهاست که تحقیقات زیادی شده است ولی هنوز بصورت علمی وجود روح را نتواسته اند ثابت کنند. یعنی هیچ نتیجه علمی معتبر نداشته است. حتی اگر 1000 سال روی یک مووع تحقیق شود تا زمانی که به یک نتیجه علمی معتبر نرسد و نتایج آن در مجلات علمی معتبر چاپ نشود نمیشود اسم آن را علم گذاشت و گفت که دانشمندان فلان چیز را قبول دارند. البته منظور از علم در اینجا علوم تجربی است.
آیا میتوانید در مورد مرگ تقریبی یک مقاله علمی در یک مجله علمی معتبر معرفی کنید؟
دقت کنید که فیلمها و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده ولی هیچیک ارزش علمی ندارد و با هدف فروش به بازار مصرف افراد دیندار تولید شده اند. یعنی یک کار تجاری بوده اند و نه یک کار علمی. چون به هر حال دیندارها هم مشتری هستند و به برخی مطالب علاقه دارند و هرجا که تقاضا وجود داشته باشد بابت آن عرضه هم در بازار بوجود میاید.
ولی مطلب علمی فقط وقتی علمی است که در مجلات علمی معتبر چاپ شده باشد. در غیر اینصورت دانشمندان غربی آن را به عنوان "علم" قبول ندارند.
برای اینکه یک مطلب علم باشد و قابل چاپ در مجلات علمی معتبر باشد باید نتایج آن فقط طیق "روش علمی" scientific method بدست آمده باشند:
http://en.wikipedia.org/wiki/Scientific_method
اگر هر مطلبی غیر از این روش بدست آمده باشد از دید دانشمندان تجربی علم نیست.

کلیپ مستند هم با علم (تجربی) فرق دارد.


سلام بر شما
استارتر از دلیل سخن گفتن و روی دلیل خاصی تاکید نکردن من هم در هر زمینه ای آدرسی دادم
دیگه اینکه ما نگفتیم هرچه اثبات علمی شده وجود داره و الا نه . این ادعای علم پرستانه
و اما همه میدونن که در دنیای غرب که دنیای الحاده تفکر الحادی حاکمه و هرچیزی رو که خودش قبول داره علمی و هرچیزی رو که قبول نداره غیر علمی میدونه
میتونید مستندی رو در این مورد ببینید : اکسپلد
لذا روی ادعای غیر علمی بودن تحقیقات این دانشمندان روانشناس نمیشه حساب کرد
و اما حقیقت امر اینه که اثبات روح از منظر علم تجربی به نظر ما در کلاسی فراتر از علم امروز قرار داره
شاید نتیجه تلاشهای علمی آیندگان بتونه مرزهای عالم معنا و روح رو واضحتر نشون بده هرچند امکان ورود مستقیم به اونو نداره
می بینید که محققین به نشانه هایی از وجود غیر مادی رسیدن که اقای استوار بهش اشاره کردن
یا علی

سلام و عرض ادب.

ابوالفضل;434802 نوشت:
یه کاغذ دو بعدی میتونه فقط در یک فضای سه بعدی قرار بگیره

یعنی یک کاغذ دو بُعدی نمیتونه توی یک فضای دو بُعدی مانند صفحه x-y قرار بگیره؟ :Moteajeb!: :Gig:

ابوالفضل;434802 نوشت:
جسم از فضای چهار بعدی هست ( سه بعد مکان + زمان) برای اینکه جسم در روح جای گیرد باید روح مربوط به دنیای n بعدی باشد.

همونطور که یک کاغذ دو بُعدی میتونه در یک فضای دو بُعدی قرار بگیره، به همان طریق هم یک جسم چهار بُعدی (x,y,z,t) میتونه در یک فضای چهار بُعدی قرار بگیره و نه لزوماً n بُعدی.

موفق باشید :Gol:

استوار;434840 نوشت:
یعنی یک کاغذ دو بُعدی نمیتونه توی یک فضای دو بُعدی مانند صفحه x-y قرار بگیره؟

جناب یه لحظه به عرض بنده توجه کنید.

ایا یه ورق کاغذ میتونه در داخل یه ورق کاغذ دیگه قرار بگیره؟

یا مجبوربم ورق کاغذ رو به حالت جعبه (دارای بعد زیاد ) در بیاوریم و ورق کاغذ دیگه رو رو داخلش قرار بدیم؟

کریم;434713 نوشت:
ولی وجود دارد وخداوند می فرماید: ونفخت فیه من روحی، من در آدم از روحی که از جانب خودم بود دمیدم.

سلام

بزرگوار این روح هرگز نمی تونه روحی باشه که برای انسانها قائل هستند
زیزرا اولا خداوند دارای روح نیست که بخواهد از ان در انسان بدمد

و همچنین چطور ممکنه روح خدا با روح انسان هم سنخ باشه ؟
اگر روح خدا در انسان دمیده شده باشه باید روح انسان هم ازلی و ابدی باشه
ازطرفی عذاب روح انسان یعنی عذاب روح خدا و این غیر ممکنه

بنا بدلایل زیادی منظور از این ایه روح معروف قائل شده برای انسان نیست

یا الله

سلام و عرض ادب.

ابوالفضل;434847 نوشت:
جناب یه لحظه به عرض بنده توجه کنید.

چشم. ما همیشه به مطالب دوستان بزرگوارمان توجه میکنیم. نه فقط یک لحظه.:Gol:

ابوالفضل;434847 نوشت:
ایا یه ورق کاغذ میتونه در داخل یه ورق کاغذ دیگه قرار بگیره؟
یا مجبوربم ورق کاغذ رو به حالت جعبه (دارای بعد زیاد ) در بیاوریم و ورق کاغذ دیگه رو رو داخلش قرار بدیم؟

قرار نیست یک کاغذ در یک کاغذ دیگر جاسازی شود. بلکه قرار است یک کاغذ در یک فضای دو بعدی (سطح) قرار بگیرد.

از طرفی مگر جسم داخل روح قرار داره که یکی چهار بعدی و دیگری مثلا 5 بعدی باشه؟
اینجوری که خود آن چهار بعد جسم، شامل حال روح هم خواهد شد.
یعنی آن روح، هم طول دارد، هم عرض، هم ارتفاع ...

ابوالفضل;434802 نوشت:

جسم انسان در درون روح قرار گرفته ( مکان اصلی در مغز هست و از انجا مثل انواری تسلط دارد بر کل بدن)

شما اول باید این ادعا را ثابت کنید. وقتی وجود داشتن روح ثابت نشده شما جایش را تعیین میکنید؟!

اثبات شما فرض میگیرد که روح وجود دارد؟!

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

استوار;435010 نوشت:
سلام و عرض ادب.

برادر بزرگوار، جناب عــلی.

از اونجا که پردازش اطلاعات ورودی به بدن انسان تماما در مغز انجام میشه، بنابراین دیدن، شنیدن، بوئیدن ... همه در مغز اتفاق میفته.
و اندام مرتبط با این فعالیتها، تنها وظیفه رسوندن اطلاعات به مغز رو دارن.
مغز یک فرستنده و گیرنده امواج الکترومغناطیسه. حالا چه در طیف مادی، چه در فرکانسهائی خارج از طبف مادی (مانند ارتباط با روح)
هنگام خواب که اشتغال مغز به اندامهای بدن کمتر میشه، فعالیت امواج مغزی افزایش پیدا میکنه.
بنابراین دریافت هر موجی از محیط اطراف و یا قرار گرفتن در یک میدان مغناطیسی، باعث ایجاد سیگنالهای الکتریکی در شبکه اتصالات مغز میشه و به نوبه خودش میتونه هر کدوم از قسمتهای پردازشی مغز رو فعال کنه.
برای همین در خواب میبینید، میشنوید، لمس میکنید، و ...
در واقع مسیر ارسال اطلاعات به مغز تغییر کرده.
یعنی به جای اینکه سیگنالها از اندام مختلف به مغز ارسال بشن، از محیط بیرون و توسط امواج الکترومغتاطیس، در مغز تولید میشن.

مثلا در مورد درد، فقط مسیر ورود سیگنال به مغز عوض شده. اما پردازش و ارسال نتیجه اون به عضو مربوطه، مطابق روال معمول انجام میشه.


استدلال جالبی بود.ولی خوب من متوجه نشدم اشکال وارده کجاست.چونکه شما نگفتید ارسال اطلاعات در خواب از کجا به مغز وارد میشه که سپس مغز اونو به یک عصب مثلاً نوک انگشت ارسال میکنه.
اگر میخواهید بگویید که تصورات ذهنی و کار خود مغز است.پس من الان اگر چشمم رو ببندم و چیزی رو تصور کنم هم باید بتونم درد رو به یکی از عضو هام ارسال کنم.ولی همچین چیزی ممکن نیست.
؟

صدور انقلاب;434995 نوشت:
شما اول باید این ادعا را ثابت کنید. وقتی وجود داشتن روح ثابت نشده شما جایش را تعیین میکنید؟!

اثبات شما فرض میگیرد که روح وجود دارد؟!

بنده با این حرفام کلا اثبات روح با حواس پنجگانه و علم دنیای مادی را رد میکنم

یعنی قطعا یه وجود مجرد هست و ازاد از زمان و مکان و ذهن انسان نمیتونه فراتر از زمان و مکان رو درک کنه.

در قران ذکر شده : روح از امر پروردگار خودش هست و تنها اندکی از علمش داده شده هست.
این یعنی اینکه رو چیزی نیست که بشر بتونه مثل پدیده های مادی دیگه اثباتش کنه.

چرا در قران همچنین توضیحی در مورد موج الکترومغناطیس نیست؟

قطعا خداوند میدانسته که یه روز موج الکترومغناطیس کشف خواهد شد

ابوالفضل;435029 نوشت:

یعنی قطعا یه وجود مجرد هست و ازاد از زمان و مکان و ذهن انسان نمیتونه فراتر از زمان و مکان رو درک کنه.

خوب این قطعا باید اثبات شود.

نقل قول:

در قران ذکر شده : روح از امر پروردگار خودش هست و تنها اندکی از علمش داده شده هست.
این یعنی اینکه رو چیزی نیست که بشر بتونه مثل پدیده های مادی دیگه اثباتش کنه.

چرا در قران همچنین توضیحی در مورد موج الکترومغناطیس نیست؟

قطعا خداوند میدانسته که یه روز موج الکترومغناطیس کشف خواهد شد


یعنی شما میگی که اصلا نمیشه وجود روح را ثابت کرد بطوری که دانشمندان غربی قبول کنند؟
فعلا که علمای اسلامی در کتبشان اثباتهای مختلف مادی ارائه کردن و فکر میکنن که وجود روح را ثابت کردن و خودشان خودشان را تشویق میکنند.

بی نظیر;434851 نوشت:
زرگوار این روح هرگز نمی تونه روحی باشه که برای انسانها قائل هستند
زیزرا اولا خداوند دارای روح نیست که بخواهد از ان در انسان بدمد

و همچنین چطور ممکنه روح خدا با روح انسان هم سنخ باشه ؟
اگر روح خدا در انسان دمیده شده باشه باید روح انسان هم ازلی و ابدی باشه
ازطرفی عذاب روح انسان یعنی عذاب روح خدا و این غیر ممکنه


اگر ترجمه را خوب نگاه می کردید ما نگفتیم که خدا روح خود را در انسان قرار داده است بلکه گفتیم روحی که از جانب خداست وخود به انسان اعطاء کرده است وبین این سخن با برداشتی که شما کرده اید فرق بسیار است.

محمود72;434211 نوشت:
با سلام خدمت دوستان من تازه واردم زیاد بلد نیسم اول میخاسم روح رو برام اثبات کنید

سوال این دوست عزیزمان از ان سوال‌هایی است که به نوعی تاریخ فلسفه ذهن است. در رابطه با این سوال اولین چیزی که مطرح می شود این است که « اثبات» یعنی چی؟
آیا اثبات منظور همان اثبات (prove) در ریاضیات است؟ یا اثبات در اینجا به معنای مسامحی یعنی ارائه برهان برای وجود روح؟
اگر منظور ارائه برهان برای وجود روح باشد، در رابطه با این سوال دو نوع پاسخ می‌توان داد:

  1. پاسخ فلسفی
  2. پاسخ تجربی
درباره پاسخ تجربی صحبتی ندارم.
اما پاسخ فلسفی. درباره پاسخ فلسفی دو شیوه مطرح است:
الف) پاسخ ایجابی یا پوزیتیو
ب) سلبی یا نگاتیو
درباره پاسخ ایجابی به طور آکادمیک و سیستماتیزه ابتدا دکارت در «مدیتیشن ششم و چهارم» دو استدلال معروف برای وجود روح اقامه می کند که تا به امروز محل بحث در حوزه فلسفه ذهن و علوم شناختی است و هنوز که هنوز است قوت استدلال بالا است. این دو استدلال برمبنای قانون لایپ نیتز یعنی قانون اینهمانی ها قرار دارد.
درباره پاسخ سلبی نیز روش بدین صورت است که ابتدا نظریه‌های فیزیکالیستی موجود را نقد کنید و نشان دهید به صورت « استنتاج به بهترین تبیین» (inference to the best explanation) که بهترین تبیین برای حالات ذهنی وجود روح است.
اما انچه که در مورد روح در فلسفه ذهن مطرح است وجود آن نیست بلکه پیامدهایی است که با وجود روح باید منطقا بپذیریم. اگر فرض کنیم روح موجود باشد حال سوال این است که روح که امری غیر مادی است چگونه با مغزی مادی تعامل علّی (causal) دارد؟
چالشی که پیش روی دوالیسم وجود دارد همین است: چگونگی توضیح تعامل علی میان روح و بدن.

mohammadsadegh1;434743 نوشت:
من فكر نمي كنم دليل بالا قابل استناد براي روح باشد زيرا سلولهاي عصبي انسان خصوصا سلولهاي مغزي
در بدو تولد ميزانش ثابت ودر طول زندگي نه تنها دوباره سازي نميشود حتي كم هم ميشود واز طرفي بيماريهاي
مانند الزايمر خود دليلي است كه شخص حتي خودش را هم فراموش مي كند به هر حال مطمئنا روح مادي نيست

استوار;434750 نوشت:
کاش از بین آن دلایل زیاد، دلیل فوق را که هیچ اعتبار علمی ندارد، بیان نمی‌کردید.
اولا: سلولهای مغزی بر خلاف سایر سلولهای بدن، هیچگاه قابلیت تقسیم سلولی را ندارند.

سلام
از نظر فلسفه اسلامی ماده در تمام ابعاد آن در حال حرکت ودر نتیجه تغییر وتحول است ونمی تواند ثابت باشد واین امری است که سالها است در فلسفه اسلامی ثابت شده وچه بسا فلسفه روز که از آن تعبیر به نظریات علمی می کنید به این زودی ها این امور را به دست نیاورد وسالها طول بکشد که به این حقایق دست یابد.
بر اساس حرکت جوهری همه چیز در حال حرکت است واین حرکت نه تنها در عوارض وکیفیات وجود دارد بلکه در ذات ماده که شما بگویید همان سلولها ومولکولهایی که ماده از آنها تشکیل یافته است نیز جریان دارد واین امری اثبات شده است فلذا وقتی حرکت وجود دارد پس تکامل وتغییر وتحول نیز جریان دارد واین سلولها به مرور عوض می شوند که قبلی ها از بین می روند وسلولهای جدید جای آنها را می گیرند.
این نکته را در نظر بگیرید که وقتی جامعه غرب وعلم روز همه چیز را در تجربه وماده خلاصه کرده است مجبور است برای سوالات واموری که مطرح می شود جواب پیدا کند که این جوابها هم به مرور ورشد علم همیشه در حال تغییر است، ولی وقتی ما علم برتری مانند فلسفه اسلامی با این پیشرفت فوق العاده در جنبه های معرفتی داریم مانند غربی ها مجبور نیستم تمام نظریات علمی روز را که تک بعدی بوده وبرای همه چیز بر اساس اصل قرار دادن ماده جواب پیدا می کند قبول کنیم. بلکه دلایل مختلفی در رد این مبنی وجود دارد.

سلام و عرض ادب.

کریم;435109 نوشت:
از نظر فلسفه اسلامی ماده در تمام ابعاد آن در حال حرکت ودر نتیجه تغییر وتحول است ونمی تواند ثابت باشد واین امری است که سالها است در فلسفه اسلامی ثابت شده وچه بسا فلسفه روز که از آن تعبیر به نظریات علمی می کنید به این زودی ها این امور را به دست نیاورد وسالها طول بکشد که به این حقایق دست یابد.

کریم;435109 نوشت:
بر اساس حرکت جوهری همه چیز در حال حرکت است واین حرکت نه تنها در عوارض وکیفیات وجود دارد بلکه در ذات ماده که شما بگویید همان سلولها ومولکولهایی که ماده از آنها تشکیل یافته است نیز جریان دارد واین امری اثبات شده است فلذا وقتی حرکت وجود دارد پس تکامل وتغییر وتحول نیز جریان دارد و این سلولها به مرور عوض می شوند که قبلی ها از بین می روند وسلولهای جدید جای آنها را می گیرند.

جناب کریم، هنگامی که مطالب غیر علمی بیان شود، به گونه‌ای که رنگ و بوی تعصب نیز بدهد، مباحثه بی‌فایده است.
اگر نظریات فلسفه اسلامی را وحی منزل بدانید و حتی بدیهی‌ترین مسائل علمی را با تعصب به نظریات فلسفی، نادرست بپندارید، دیگر حرفی برای گفتن نمی‌ماند.

بسیار خوب. شما با همان استدلالِ تعویض سلولهای مغز، برای علاقمندان ثابت کنید وجود روح را. موفق باشید :Gol:

استوار;435183 نوشت:
این قسمت نیز خود دو بخش دارد. یکی ارتباط با امواج در فرکانسهای طیف مادی، و یکی ارتباط با فرکانسهای خارج از طیف مادی (اتصال روح انسانی به روح الهی که با مغز مرتبط شده)

سلام.

یه مقدار توضیح نیاز دارم. اگر لطف کنید

فرکانس این امواج چنده؟ از چه جنسی هستند؟ میشه رو این امواج پارازیت انداخت و در ارتباط روح الهی و انسانی و الهی اختلال ایجاد کرد؟ و این ایده ی خود شماست یا جایی مطالعه کردید؟

سلام و عرض ادب
البته من هم خوشحال میشوم که جناب استوار مطالب خود را عنوان کنند
ولی در مورد این موضوع فبلاً به اطلاع برسانم که رشته تخصصی اینجانبمثل هر رشته تجربی دیگر مرهون ریاضی و فیزیک هست ولی فاصله زیادی از فهم ریاضی و فیزیک دارم به خصوص فیزیک کوانتوم که مد نظر و مورد علاقه دوست عزیزمان استوار هست

B-neshan;435229 نوشت:
سلام.

یه مقدار توضیح نیاز دارم. اگر لطف کنید

فرکانس این امواج چنده؟ از چه جنسی هستند؟ میشه رو این امواج پارازیت انداخت و در ارتباط روح الهی و انسانی و الهی اختلال ایجاد کرد؟ و این ایده ی خود شماست یا جایی مطالعه کردید؟

استوار;435235 نوشت:
یه مقدار؟؟؟!!!! و این همه پرسش؟

در مورد یک کم درباره مسئله مورد نظر شما
اعتقاد بعضی از فیزیک دانها این است که اطلاعات حال به هر نحو اعم از خود اطلاعات یا نحوه و فرم اجرام گم نمیشود
حتی اگر آن خود جرم را درون یک سیاه چاله بیندازیم گرچه که هر چه مربوط به آن جرم مثلاً یک کتاب به صورت یک جرم خام در می آید ولی اطلاعات آن گم نمیشود
هر چند استیفن هاوکینگ هم مخالف این نظریه بود ولی حدود ده سال قبل سال 2004 عنوان کرد که احتمال باقی ماندن اطلاعات وجود دارد
البته مطلب فوق را فقط در حد یک بازخوانی از من بپذیرید نه اینکه محتوای آنچه بین فیزیکدانان نظری رد وبدل میشود برایم مفهوم باشد

پیروز و موفق باشید

سلام بر دوستان
در اثبات روح ما باید به ویژگی خاص روح برسیم و از طرفی ویژگی خاص جسم رو هم تعیین کنیم اونوقت با مشاهده یک ویژگی غیر جسمانی در انسان میشه اونو به روح نسبت داد
اما این کار بسیار مشکله در عین حال پیشنهاد من اینه که مساله علم و ویژگیهای اونو بررسی کنیم
آیا علم در انسان نشانه ای از بعد فرامادی است ؟
یا علی

B-neshan;435229 نوشت:
سلام.

یه مقدار توضیح نیاز دارم. اگر لطف کنید

فرکانس این امواج چنده؟ از چه جنسی هستند؟ میشه رو این امواج پارازیت انداخت و در ارتباط روح الهی و انسانی و الهی اختلال ایجاد کرد؟ و این ایده ی خود شماست یا جایی مطالعه کردید؟

استوار;435235 نوشت:
یه مقدار؟؟؟!!!! و این همه پرسش؟

دوست عزیز، دونستن پاسخ این پرسشها توی این تاپیک بها نداره. چیزی که اینجا حائز اهمیته و اثباتها حول اون دور میزنه نظریات صدراها و سیناها است.

سلام جناب استوار

شما نظریه ای رو بیان کردید و باید به سوالات پیرامون اون جواب بدید :ok:
من و امثال من ممکنه در جاهایی به نظرات شما اشاره و یا استناد کنیم
بنابراین به سوالات جواب بدید وگرنه عدم جواب دهی نظریه شما رو که کلا توی سایت همه جا مطرح می کنید
زیر سوال خواهد برد
البته این تهدیدو جدی نگیرید :khandeh!:
ولی منتظر جواب به سوالات پیرامون نظراتتون هستیم :ok:

موفق باشید

استوار;434840 نوشت:
سلام و عرض ادب.

یعنی یک کاغذ دو بُعدی نمیتونه توی یک فضای دو بُعدی مانند صفحه x-y قرار بگیره؟ :Moteajeb!: :Gig:



با عرض سلام وادب

اگر كسي كاغذ دو بعدي ديد اسم ما رو هم روش يادداشت كنه :ok:

ولي گفته جناب ابوالفضل صحيح است هيچ چيز مادي بدليل اينكه سه بعد دارد قابل فرض

در فضاي دوبعدي نيست

mohammadsadegh1;435300 نوشت:
اگر كسي كاغذ دو بعدي ديد اسم ما رو هم روش يادداشت كنه

متعجم از شما :Moteajeb!:

مگه کاغذ یک بعدی هم داریم :Gig:

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;435290 نوشت:
سلام جناب استوار

شما نظریه ای رو بیان کردید و باید به سوالات پیرامون اون جواب بدید :ok:
من و امثال من ممکنه در جاهایی به نظرات شما اشاره و یا استناد کنیم
بنابراین به سوالات جواب بدید وگرنه عدم جواب دهی نظریه شما رو که کلا توی سایت همه جا مطرح می کنید
زیر سوال خواهد برد
البته این تهدیدو جدی نگیرید :khandeh!:
ولی منتظر جواب به سوالات پیرامون نظراتتون هستیم :ok:

موفق باشید

خواهرم، سرکار بی نظیر.
ضمن تشکر از شما.
نظریاتی که حقیر بیان میکنم، و در جاهای مختلف روی آن تأکید نموده‌ام، صرفاً نظر شخصیست.
هم منتقدانی از فیزیکدانان دارد که مخالف ورود فیزیک نظری به متافیزیک هستند...
و هم منتقدانی از فلاسفه مسلمان.
هیچ الزامی برای پذیرش و یا استناد به این نظرات شخصی وجود ندارد.
دوستان عزیزی هم که این نظریات را میخوانند، ممکن است بتوانند بعضی پرسشها و سؤالاتی را که ذهنشان را درگیر نموده، با این نظریات پاسخ دهند.
در اینصورت آنها را مفید می‌یابند.
عده‌ای نیز آنها را نا کارآمد در توجیه مسائل دانسته و طبیعتا نمی‌پذیرند.

در تاپیک تلفیق فلسفه و کوانتوم، دوست عزیزم جناب شریعت عقلانی، به نکته مهمی اشاره کردند: که نظر ما ممکن است به مذاق فلاسفه مسلمان خوش نیاید.
و حقیر این مهم را در پاسخهای استاد ارجمند و برادر بزرگم جناب کریم در این تاپیک اثبات روح مشاهده نمودم.
ایشان ابتدا برای اثبات روح به یک استدلال علمی مبنی بر تعویض کلیه سلولهای بدن اشاره میکنند.
بعد که ما میگوئیم سلولهای مغزی از این قاعده مستثنی هستند، ایشان علم را به زیر کشیده و با استدلال فلسفی مبتنی بر نظریه حرکت جوهری جناب صدرا، عدم تغییر سلولهای مغز را رد می‌نمایند.

برخی از دوستان نیز که واقفند بر اندیشه حقیر و طرز تفکرم، مدام درخواست رفرنس علمی دارند.
خب وجه علمی مطالب بیان شده در اینترنت موجود و براحتی از طریق دانشنامه‌ها و مقالات قابل مطالعه هست.
مهم تفسیر فلسفی آنهاست که منجر به ارائه نظرات متافیزیکی میگردد.
یکنفر ممکن است بر خلاف حقیر، از پدیده خودآگاهی کوانتیک و یا بالا بودن سرعت پردازش اطلاعات در مغز، هیچ نتیجه گیری فرا مادی نکند.
نفر دیگر ممکن است بصورت گزینشی، فقط ورود بعضی بدیهیات علمی را به حوزه فلسفه اسلامی پذیرا باشد.
نفر سوم ممکن است تصور کند که ما قادریم وجود غیر مادی روح را تماما با علم و دانش اثبات کنیم. (که نمیتوانیم)

خب هر کسی آزاد است بر هرگونه اندیشیدن و تفکر. نه اجباری در این میان است و نه تحمیل نظری.

موفق باشید.

روش های اثبات روح از طریق حسی :

هیپنوتیزم (خواب مصنوعى) ; مانیسم (نیروى مغناطیسى) ; اسپریتیسم (احضار ارواح) ; رؤیا (روشن بینى و رؤیت از راه دور) است

دانشمندان غربی هم از این روش ها به اثبات روح می پردازند.

بنده اگه وقت کردم خواب مصنوعی رو اینجا میارم. ( یه مقاله در این باره هست)

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

استوار;435183 نوشت:
در عالم رویا، یک بخش خواب مربوط میشود به خود پالایشی و خود بازنگری حافظه مغز.
این مرور حافظه یک مورد داخلیست و یکی از وظایف مغز در راستای پالایش انباشت اطلاعات و مرتب نمودن آنها و نیز بازسازی شبکه اتصالات بین نرونها میباشد.
این امر مهم، در راستای اصل مهم هومئوستازی (ویژگی‌ای از یک سامانه که محیط داخلی خود را تنظیم می‌کند و تمایل به حفظ وضعیت ثابت و پایدار دارد) میباشد.

اما بخش دیگر مربوط به تعامل امواج مغزی با دیگر امواج الکترومغناطیس است.
این قسمت نیز خود دو بخش دارد. یکی ارتباط با امواج در فرکانسهای طیف مادی، و یکی ارتباط با فرکانسهای خارج از طیف مادی (اتصال روح انسانی به روح الهی که با مغز مرتبط شده)
از آنجا که امواج الکترومغناطیس خاصیت حمل و انتقال اطلاعات را دارند، تعامل آنها منجر به تبادل اطلاعات میگردد و در نتیجه منجر به دیدن رویا میشود.
رویای صادقه مربوط به این قسمت است و اگر اتصال به طیف غیر مادی باشد منجر به شهود در عالم معنا خواهد شد.


من باز هم متوجه منظور شما نشدم.بالاخره دلیل دوم یعنی خواب، اثبات وجود روح شد یا نه؟
ضمن اینکه مشکلی بوجود امد و من همون ابتدا در اشکال وارده سوال کردم.این امواج الکترومغناطیسی اگر در خواب وجود دارند پس در بیداری هم باید وجود داشته باشند.
چطور میشود که فقط در خواب وجود دارند اما در بیداری نمیشود که وجود داشته باشند؟
این مسئله شما اشکال دارد.من نمیدانم از کجا اورده اید یا خواننده اید و البته از آن استفاده هم میکنید.امواج الکترو مغناطیسی یک امواج مادی هستند و نمیتوانند با امواج غیر مادی یعنی روح ارتباط برقرار کنند.
همانطور که قران گفته است روح هنگام خواب از جسم انسان گرفته میشود و اگر قرار باشد فرد زنده بماند روح به جسم باز میگردد.برای همین است که در خواب برای انسان زمان و مکان معنی نمیدهد.
در خواب کامل شما اصلاً زمان را حساس نمیکنی در عرض 1 ثانیه صبح میشود یعنی بدون اینکه متوجه شوی. و بدون اینکه در مکانی خودت را احساس کنی بیدار میشوی.
پس خواب صادقانه ارتباطی با عملیات مغر ندارد.و دقیقاً جسم مادی از جسم غیر مادی کاملاً متمایز است.
موفق باشید.

کریم;435109 نوشت:
سلام
از نظر فلسفه اسلامی ماده در تمام ابعاد آن در حال حرکت ودر نتیجه تغییر وتحول است ونمی تواند ثابت باشد واین امری است که سالها است در فلسفه اسلامی ثابت شده وچه بسا فلسفه روز که از آن تعبیر به نظریات علمی می کنید به این زودی ها این امور را به دست نیاورد وسالها طول بکشد که به این حقایق دست یابد.
بر اساس حرکت جوهری همه چیز در حال حرکت است واین حرکت نه تنها در عوارض وکیفیات وجود دارد بلکه در ذات ماده که شما بگویید همان سلولها ومولکولهایی که ماده از آنها تشکیل یافته است نیز جریان دارد واین امری اثبات شده است فلذا وقتی حرکت وجود دارد پس تکامل وتغییر وتحول نیز جریان دارد واین سلولها به مرور عوض می شوند که قبلی ها از بین می روند وسلولهای جدید جای آنها را می گیرند.
این نکته را در نظر بگیرید که وقتی جامعه غرب وعلم روز همه چیز را در تجربه وماده خلاصه کرده است مجبور است برای سوالات واموری که مطرح می شود جواب پیدا کند که این جوابها هم به مرور ورشد علم همیشه در حال تغییر است، ولی وقتی ما علم برتری مانند فلسفه اسلامی با این پیشرفت فوق العاده در جنبه های معرفتی داریم مانند غربی ها مجبور نیستم تمام نظریات علمی روز را که تک بعدی بوده وبرای همه چیز بر اساس اصل قرار دادن ماده جواب پیدا می کند قبول کنیم. بلکه دلایل مختلفی در رد این مبنی وجود دارد.

سلام علیکم
خوب دانشمندان غربی هم فلسفه اسلامی را قبول ندارند.
شاید هم فلسفه اسلامی اشکال داشته باشد. از کجا معلوم که حتما علوم غربی اشکال داشته باشد؟
بهتر است به جای این حرفها وجود داشتن روح را ثابت کنید. البته با یک اثبات برون دینی. نه درون دینی.

hamrah;435100 نوشت:

درباره پاسخ ایجابی به طور آکادمیک و سیستماتیزه ابتدا دکارت در «مدیتیشن ششم و چهارم» دو استدلال معروف برای وجود روح اقامه می کند که تا به امروز محل بحث در حوزه فلسفه ذهن و علوم شناختی است و هنوز که هنوز است قوت استدلال بالا است. این دو استدلال برمبنای قانون لایپ نیتز یعنی قانون اینهمانی ها قرار دارد.

اگر ممکن است نام این دو استدلال و خلاصه آنها را بیان فرمائید تا قابل بررسی باشد.

نقل قول:

درباره پاسخ سلبی نیز روش بدین صورت است که ابتدا نظریه‌های فیزیکالیستی موجود را نقد کنید و نشان دهید به صورت « استنتاج به بهترین تبیین» (inference to the best explanation) که بهترین تبیین برای حالات ذهنی وجود روح است.


ممکن است هیچیک از نظریه های موجود درست نباشد. این روش وقتی مناسب است که شما بدانید یکی از نظریه های موجود درست است.
نقل قول:

اما انچه که در مورد روح در فلسفه ذهن مطرح است وجود آن نیست بلکه پیامدهایی است که با وجود روح باید منطقا بپذیریم. اگر فرض کنیم روح موجود باشد حال سوال این است که روح که امری غیر مادی است چگونه با مغزی مادی تعامل علّی (causal) دارد؟
چالشی که پیش روی دوالیسم وجود دارد همین است: چگونگی توضیح تعامل علی میان روح و بدن.

به هر حال این موضوع در مورد اثبات وجود روح است و پیامدهای آن موضوع دیگری است.

ابوالفضل;435353 نوشت:
روش های اثبات روح از طریق حسی :

هیپنوتیزم (خواب مصنوعى) ; مانیسم (نیروى مغناطیسى) ; اسپریتیسم (احضار ارواح) ; رؤیا (روشن بینى و رؤیت از راه دور) است

دانشمندان غربی هم از این روش ها به اثبات روح می پردازند.

بنده اگه وقت کردم خواب مصنوعی رو اینجا میارم. ( یه مقاله در این باره هست)

لطفا یک اثبات مشخص ارائه کنید که قابل فهم و بحث باشد.
اینهایی که شما گفتید چند اسم. است. لطفا یکی را انتخاب کنید و بطور مشخص بفرمائید چگونه وجود روح را ثابت میکند؟
در ضمن کدام دانشمند غربی؟ اسمش چیست؟ در کدام مقاله علمی معتبر با این روشها روح را ثابت کرده؟
شما اول باید بدانید دانشمند غربی یعنی چی. و علم از دید غربی ها یعنی چی. تا مطلبی در مقالات علمی در مجلات علمی معتبر چاپ نشود آنها اسمش را علم نمیگذارند.

عــــلی;435414 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

من باز هم متوجه منظور شما نشدم.بالاخره دلیل دوم یعنی خواب، اثبات وجود روح شد یا نه؟
ضمن اینکه مشکلی بوجود امد و من همون ابتدا در اشکال وارده سوال کردم.این امواج الکترومغناطیسی اگر در خواب وجود دارند پس در بیداری هم باید وجود داشته باشند.
چطور میشود که فقط در خواب وجود دارند اما در بیداری نمیشود که وجود داشته باشند؟
این مسئله شما اشکال دارد.من نمیدانم از کجا اورده اید یا خواننده اید و البته از آن استفاده هم میکنید.امواج الکترو مغناطیسی یک امواج مادی هستند و نمیتوانند با امواج غیر مادی یعنی روح ارتباط برقرار کنند.
همانطور که قران گفته است روح هنگام خواب از جسم انسان گرفته میشود و اگر قرار باشد فرد زنده بماند روح به جسم باز میگردد.برای همین است که در خواب برای انسان زمان و مکان معنی نمیدهد.

سلام علیکم
نظر دانشمندان غربی در مورد خواب بطور خلاصه این است: در مورد پدیده خواب شناخت کافی نداریم و نمیدانیم خواب چیست.
ولی آنها میگویند این ندانستن ما دلیل بر وجود روح نیست. شما اگر ادعا میکنید خواب مربوط به روح است باید این را ثابت کنید. چون آنها میگویند خواب هرچی که باشد به مغز مربوط است.
http://en.wikipedia.org/wiki/Dream

دانشمندان غربی نظریات مختلف عصب شناسی و روانشناسی در مورد خواب ارائه کرده اند.

دانشمندان غربی خواب را به پدیده های مادی و عملکردهای پیچیده شبکه های عصبی مغز و مسائل روانشاناسی و مشاهدات و... ارتباط میدهند و در علوم اسلامی به روح ارتباط داده میشود.
اما کدام درست است؟ شاید هردو. دانشمندان بر اساس امواج مغز و... خواب را به چند مرحله تقسیم کرده اند و آن را مطالعه میکنند. اما نکته مهم در اینجاست که از نظر اسلام خواب چند نوع اصلی است. خوابهای رحمانی و شیطانی و اضغاث احلام. شاید این چند نوع خواب را باید جداگانه بررسی کرد و باهم متفاوت باشند. و پیچیدن یک نشخه در مورد همه آنها شاید درست نباشد. دانشمندان هم معلوم نیست که کدام نوع خواب را مطالعه میکنند. شاید بعضی انواع خواب منشا مادی داشته داشته باشند و دانشمندان غربی هم آنها را مطالعه کرده اند و شاید بعضی انواع خواب به روح مربوط باشد که دانشمندان غربی هنوز آنها را از دیگر خوابها تفکیک نکرده اند. البته اینها یکسری شاید است. شاید اسلام هم همه انواع خواب را مربوط به روح نداند و بعضی خوابها واقعا منشا مادی و مغز داشته باشند. آیا کسی مطمئن است که خوابی که انسان میبیند مربوط به روح است؟

در مورد رویای صادقه دانشمندان آن را Deja vu مینامند و معتقدند که رویای صادقه در واقع دیدن آینده نیست. بلکه نوعی اشکال در حافظه است. یعنی فرد خیال میکند که قبلا این صحنه را دیده است. و نوعی اختلال در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت است.
http://en.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9j%C3%A0_vu

نقل قول:

در خواب کامل شما اصلاً زمان را حساس نمیکنی در عرض 1 ثانیه صبح میشود یعنی بدون اینکه متوجه شوی. و بدون اینکه در مکانی خودت را احساس کنی بیدار میشوی.
پس خواب صادقانه ارتباطی با عملیات مغر ندارد.و دقیقاً جسم مادی از جسم غیر مادی کاملاً متمایز است.
موفق باشید.

اولا شما دارید در مورد خواب کامل صحبت میکنید یا خواب صادقانه. خواب کامل یعنی چی؟
اگر زمان را احساس نمیکنید پس چرا یک ثانیه؟ یک ثانیه زمان است. در ضمن شما مطمئنید در خواب زمان حس نمیشود؟ این باید ثابت شود.
در ضمن مگر هرجایی که زمان حس نشد دلیل بر وجود روح است؟ یعنی در عالم ماده نمیشود زمان را حس نکرد؟
اثبات شما باید مشخص و کامل باشد.

استوار;435323 نوشت:
خواهرم، سرکار بی نظیر.
ضمن تشکر از شما.
نظریاتی که حقیر بیان میکنم، و در جاهای مختلف روی آن تأکید نموده‌ام، صرفاً نظر شخصیست.
هم منتقدانی از فیزیکدانان دارد که مخالف ورود فیزیک نظری به متافیزیک هستند...
و هم منتقدانی از فلاسفه مسلمان.
هیچ الزامی برای پذیرش و یا استناد به این نظرات شخصی وجود ندارد.
دوستان عزیزی هم که این نظریات را میخوانند، ممکن است بتوانند بعضی پرسشها و سؤالاتی را که ذهنشان را درگیر نموده، با این نظریات پاسخ دهند.
در اینصورت آنها را مفید می‌یابند.
عده‌ای نیز آنها را نا کارآمد در توجیه مسائل دانسته و طبیعتا نمی‌پذیرند.

در تاپیک تلفیق فلسفه و کوانتوم، دوست عزیزم جناب شریعت عقلانی، به نکته مهمی اشاره کردند: که نظر ما ممکن است به مذاق فلاسفه مسلمان خوش نیاید.
و حقیر این مهم را در پاسخهای استاد ارجمند و برادر بزرگم جناب کریم در این تاپیک اثبات روح مشاهده نمودم.
ایشان ابتدا برای اثبات روح به یک استدلال علمی مبنی بر تعویض کلیه سلولهای بدن اشاره میکنند.
بعد که ما میگوئیم سلولهای مغزی از این قاعده مستثنی هستند، ایشان علم را به زیر کشیده و با استدلال فلسفی مبتنی بر نظریه حرکت جوهری جناب صدرا، عدم تغییر سلولهای مغز را رد می‌نمایند.

برخی از دوستان نیز که واقفند بر اندیشه حقیر و طرز تفکرم، مدام درخواست رفرنس علمی دارند.
خب وجه علمی مطالب بیان شده در اینترنت موجود و براحتی از طریق دانشنامه‌ها و مقالات قابل مطالعه هست.
مهم تفسیر فلسفی آنهاست که منجر به ارائه نظرات متافیزیکی میگردد.
یکنفر ممکن است بر خلاف حقیر، از پدیده خودآگاهی کوانتیک و یا بالا بودن سرعت پردازش اطلاعات در مغز، هیچ نتیجه گیری فرا مادی نکند.
نفر دیگر ممکن است بصورت گزینشی، فقط ورود بعضی بدیهیات علمی را به حوزه فلسفه اسلامی پذیرا باشد.
نفر سوم ممکن است تصور کند که ما قادریم وجود غیر مادی روح را تماما با علم و دانش اثبات کنیم. (که نمیتوانیم)

خب هر کسی آزاد است بر هرگونه اندیشیدن و تفکر. نه اجباری در این میان است و نه تحمیل نظری.

موفق باشید.

سلام و عرض ادب

من به شخصه قصد رد یا اشکال گیری از نظرات شما رو نداشتم و از نظر حقیر نظرات علمی بسیار معتبر تر از نظرات ملا صدرا و یا فیلسوفان
دیگر می باشد

در مورد مساله ای مثل روح چون یک امر غیر مادی است که با مادی مرتبط می شود یعنی با یدن
طبیعیست که باید حتما از تلفیق علم با قران و یا معنا بطریق فلسفی استفاده کرد
چون یک طرف ماده و طرف دیگر معناست
و نمی توان فقط به نظرات فلسفی بسنده کرد و علم را نادیده گرفت

و روش شما که استفاده از علم تجربی و مبانی قرانی و فلسفی است به نظر حقیر
قابل قبول تر از هر استدلال دیگریست

و انکارحقایق علمی و اثبات شده علم با استفاده از فلسفه به هیچ عنوان قابل قبول و منطقی نیست

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;435578 نوشت:
من به شخصه قصد رد یا اشکال گیری از نظرات شما رو نداشتم و از نظر حقیر نظرات علمی بسیار معتبر تر از نظرات ملا صدرا و یا فیلسوفان
دیگر می باشد

بی نظیر;435578 نوشت:
و انکارحقایق علمی و اثبات شده علم با استفاده از فلسفه به هیچ عنوان قابل قبول و منطقی نیست

اتفاقاً بر عکس است.در معرفت شناسی یا همان شناخت شناسی،و همینطور در منطق،یکی از واضحترین مسائل این است که نظر علوم تجربی،بسیار ضعیفتر از نظرات فلسفی است.با خود تجربه می توان حجت بودن علوم تجربی را نقض کرد.برای مثال انسان با یکی قرار می گذارد.10 بار می بیند که طرف به موقع سر قرار حاضر نمی شود.با خودش می گوید من 10 بار اینطور تجربه کردم،پس بار 11م هم لابد دیر می آید.در حالی که فرد مقابل بار 11 نه تنها دیر،بلکه زودتر می آید.
متد علوم تجربی دقیقاً همین توسل به استقراء ناقص یا تام است (اکثر موارد استقراء ناقص).لذا افاده یقین نمی کند.فقط و فقط احتمال را بررسی می کند.اگر فلسفه گفت x و علوم تجربی گفتند نقیض x و شکی هم در صحت استدلال هر دو نداشته باشیم،برد با فلسفه است.به دلیل مبانی آن.

یک نکته دیگر هم بگویم.در فلسفه،شما نمی توانید بگویید تا کنون کسی نتوانسته وجود روح را نقض کند و ثابت کند که روح نیست،پس روح وجود دارد.در فلسفه چنین کاری،مغالطه طلب برهان از طرف مقابل به حساب می آید.
ولی در علوم تجربی،خیلی وقت ها شیوه همین است.یک نظریه بررسی می شود و ممکن است حتی جنبه تجربی آن بسیار ضعیف باشد،فرض می کنند این نظریه درست است،مگر این که شواهدی در نقض نظریه به دست بیاورند.این شیوه فلسفه علم کارل پوپر است که بطلان آن کاملاً واضح است،البته بطلان روش استنتاج،نه بطلان نتایج به دست آمده.شاید بتوانیم تئوری ریسمان در فیزیک را مثالی برای این قضیه بدانیم.

لذا شیوه ما در بحث کاملاً می تواند متفاوت باشد.اگر قرار است در اینجا فلسفی بحث کنیم،باید روح را تعریف کنید سپس سعی کنید آن را ثابت یا رد کنید.ولی اگر می خواهید تجربی بحث کنید آن هم به شیوه جناب پوپر،نظریه وجود روح یک توصیف و توضیح برای خودآگاهی انسان (برای مثال) است که ابطال پذیر باید باشد.در مقابل نظریه ها و توصیف های دیگه ای ممکن است برای خودآگاهی باشد که تمامی این نظریات با هم رقابت می کنند و با توجه به شواهد به دست آمده،این نظریه ها به چالش کشیده می شوند تا تکامل پیدا کنند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

صدور انقلاب;435514 نوشت:
اگر ممکن است نام این دو استدلال و خلاصه آنها را بیان فرمائید تا قابل بررسی باشد.

ممکن است هیچیک از نظریه های موجود درست نباشد. این روش وقتی مناسب است که شما بدانید یکی از نظریه های موجود درست است.

به هر حال این موضوع در مورد اثبات وجود روح است و پیامدهای آن موضوع دیگری است.

سلام بر جناب «صدور انقلاب»
درباره انچه که فرمودید نکاتی را بیان می کنم شاید مفید باشد:

  1. اگر دقت کردید دوست عزیزمان سوالی پرسیده بودند که برای ایشان نوشتم پاسخ به سوال ایشان تقریبا کل نزاع فلسفه ذهن است. بدین معنا که نباید انتظار پاسخی مکفی و قانع کننده از این بحث داشته باشد، آنهم در یک چنین فضایی با محدودیت‌ها و لوازمش.

2. بدین دلیل به ایشان دو استدلال معروف را معرفی کردم که مطالعه کنند. تصدیق می فرمایید که استدلالات دکارت در مدیتیشن های ششم و چهارم بسیار مفصل است و از پیش فرض های فلسفی بسیاری بهره می برد و استدلال دوم ایشان صرفا برای اقامه دلیل برای روح به تنهایی نیست بلکه از این استدلال که به استدلال شک دکارت هم معروف است باب مهمی در معرفت شناسی و بحث شک‌گرایی باز می شود. منظور این است که اگر کتاب را نگاه کنید نزدیک به 8 الی 10 صفحه در بیان استدلال است که بیان انها در این فضا چندان مناسب نیست و بیشتر رهزن است. خوشبختانه آرای دکارت به فارسی هم ترجمه شده است. بدین دلیل آدرس دادم که دوست عزیزمان برای آشنایی و فهم بهتر بدانجا مراجعه کند.

3. گر مراجعه به آرای دکارت سخت است امروزه فیلسوفان معاصر که از دوآلیسم دفاع می کنند بسیارند.

4. «جاناتان لو» یک دوالیست است اما نه به شیوه دکارتی بلکه تعبیر خاصی از روح دارد. اتفاقا کتابی نیز در فلسفه ذهن دارد که توسط نشر مرکز به فارسی هم ترجمه شده است.

5. یکی از بهترین دفاعیت درباره دوآلیسم توسط فیلسوف بسیار دقیق و منطقدان انگلیسی «جان فاستر» ارائه شده است که انصافا بسیار عالی است. نام کتاب ایشان این است:

“The immaterial self”
6. کلا چکیده ای از استدلال های دکارت در اکثر کتاب های مقدماتی فلسفه ذهن امده است و می توان به انها مراجعه کرد.

7. اما نکته جالب دیگر در بیان شما نقدی بر روش سلبی ارائه برهان بود. انهم ایرادی که بر IBE ( استنتاج به بهترین تبیین) گرفته بودید. دقت کنید ما سه نوع استدلال در منطق داریم:

الف) deduction
ب) induction
ج) abduction
استدلال «ابداکشن» همان IBE است. در این حالت دو فرضیه رقیب داریم و می خواهیم ببینیم که شواهد به نفع کدام فرضیه است. برخی در فلسفه علم مدعی اند که فرضیه ای که شواهد را بهتر تبیین می کند صادق است (البته این محل اختلاف است)/ در واقع ما از « استنتاج به بهترین تبیین» به دنبال صدق (truth) هستیم نه بر عکس. آنچه شما فرمودید در واقع برعکس بود.
در کتاب های ابتدایی و مقدماتی فلسفه علم می توانید درباره « استنتاج به بهترین تبیین» بیشتر بخوانید. مانند کتاب « فهم فلسفه علم« اثر جیمز «لیدی من» که به فارسی هم ترجمه شده است و کتاب «سمیر اکاشا» درباره فلسفه علم. که آنهم به فارسی ترجمه شده است.

  1. اما آنچه در پایان گفتم بله سخن شما را می پذیرم که بحث تاپیک مربوط به برهان به نفع روح بود نه پیامد های آن ( عذر می خواهم) .
از لطفتون سپاسگزارم.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

صدور انقلاب;435527 نوشت:
سلام علیکم
نظر دانشمندان غربی در مورد خواب بطور خلاصه این است: در مورد پدیده خواب شناخت کافی نداریم و نمیدانیم خواب چیست.
ولی آنها میگویند این ندانستن ما دلیل بر وجود روح نیست. شما اگر ادعا میکنید خواب مربوط به روح است باید این را ثابت کنید. چون آنها میگویند خواب هرچی که باشد به مغز مربوط است.
http://en.wikipedia.org/wiki/Dream

دانشمندان غربی نظریات مختلف عصب شناسی و روانشناسی در مورد خواب ارائه کرده اند.

دانشمندان غربی خواب را به پدیده های مادی و عملکردهای پیچیده شبکه های عصبی مغز و مسائل روانشاناسی و مشاهدات و... ارتباط میدهند و در علوم اسلامی به روح ارتباط داده میشود.
اما کدام درست است؟ شاید هردو. دانشمندان بر اساس امواج مغز و... خواب را به چند مرحله تقسیم کرده اند و آن را مطالعه میکنند. اما نکته مهم در اینجاست که از نظر اسلام خواب چند نوع اصلی است. خوابهای رحمانی و شیطانی و اضغاث احلام. شاید این چند نوع خواب را باید جداگانه بررسی کرد و باهم متفاوت باشند. و پیچیدن یک نشخه در مورد همه آنها شاید درست نباشد. دانشمندان هم معلوم نیست که کدام نوع خواب را مطالعه میکنند. شاید بعضی انواع خواب منشا مادی داشته داشته باشند و دانشمندان غربی هم آنها را مطالعه کرده اند و شاید بعضی انواع خواب به روح مربوط باشد که دانشمندان غربی هنوز آنها را از دیگر خوابها تفکیک نکرده اند. البته اینها یکسری شاید است. شاید اسلام هم همه انواع خواب را مربوط به روح نداند و بعضی خوابها واقعا منشا مادی و مغز داشته باشند. آیا کسی مطمئن است که خوابی که انسان میبیند مربوط به روح است؟

در مورد رویای صادقه دانشمندان آن را Deja vu مینامند و معتقدند که رویای صادقه در واقع دیدن آینده نیست. بلکه نوعی اشکال در حافظه است. یعنی فرد خیال میکند که قبلا این صحنه را دیده است. و نوعی اختلال در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت است.
http://en.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9j%C3%A0_vu


دوست بزرگوار ما هم خوب میدانیم که دانشمندان چه میگویند و چه چیز نمیگویند.شما مطالب مرا خوب مطالعه نکردید.چطور میشود که هنگام خواب دیدن بدون برخورد شی خارجی با جسم در خواب انسان احساس درد میکند؟
صدور انقلاب;435527 نوشت:

اولا شما دارید در مورد خواب کامل صحبت میکنید یا خواب صادقانه. خواب کامل یعنی چی؟
اگر زمان را احساس نمیکنید پس چرا یک ثانیه؟ یک ثانیه زمان است. در ضمن شما مطمئنید در خواب زمان حس نمیشود؟ این باید ثابت شود.
در ضمن مگر هرجایی که زمان حس نشد دلیل بر وجود روح است؟ یعنی در عالم ماده نمیشود زمان را حس نکرد؟
اثبات شما باید مشخص و کامل باشد.

من یک ثانیه را مثال زدم.مگر شما تا حالا نخوابیدید که اینگو سخن میگویید؟شما در خواب زمان و مکان را احساس میکنید؟
خواب کامل یعنی شما حتی خواب هم نبینید.
من یک دلیل بر وجود روح نیاوردم.دلیل اولم این بود که چه چیز باعث مرگ یک سلول میشود؟چه چیز از سلول خارج میشود؟اگر دانشمندان میدانند که چه چیز از سلول خارج میشود که آن را میمیراند پس باید با بازگردانی آن دوباره سلول را زنده کنند.پس چرا نمیتوانند؟ما به آن چیزی که از سلول خارج میشود میگوییم روح.

استوار;435648 نوشت:
اگر این عدد را با فرکانس امواج مغزی مقایسه کنید، خواهید دید که علیرغم قرار گرفتن امواج مغزی در طیف رادیوئی، هیچ گیرنده رادیوئی قادر به دریافت اطلاعات آن نیست و نیز هیچ فرستده رادیوئی توان ایجاد اختلال و پارازیت بر روی آن را ندارد.

همین نکته شما کاملاً تمام سخنان شما را رد میکند.وقتی آنان نمیتوانند این امواج را اندازه گیری کنند یا پارازیت بی اندازند پس چگونه به این امواج پی بردند؟

استوار;435648 نوشت:
به نظر حقیر در این آیه شریفه، گرفتن روح انسان میتواند به معنی پائین آمدن فرکانس به زیر 3 هرتز و ورود به عالم معنا باشد.
و هنگامی که فرکانس به سمت صفر میل کند، به معنای قبض روح کامل و مرگ مغزی (یعنی مغزی بدون امواج مغزی) میباشد.

خداوند متعال در مورد روح اطلاعات زیادی به انسان و حتی پیامبرش نداده است.روح فرکانس و موج نیست که بشود انرا اندازه گیری کرد.
انان اگر میتوانستند باید امواج مغری را در بیداری اندازه گیری کنند و به ان پارازیت بی اندازند آیا توانستند؟اگر در بیداری توانستند پارازیت بی اندازند پس در خواب هم میتوانند.

نکته اخر.درست است مطالبتان علمی است اما در ان چیز عقلانی ای برای پذیرش وجود ندارد.انها میگویند امواج مغز در خواب به سه هرتز هم میرسد اگر اندازه گیری کرده اند پس چرا میگویند نمیشود اندازه گیری کرد و چرا نمیشود پارازیت انداخت؟پس چگونه به این عدد پی بردند؟اگر فرضیه یا نظریه است لطفاً در این مورد دیگر بحث نکنید.چون همین فرضیه ها و نظریه ها بود که خرافات را وارد زندگی انسان ها کرد.
موفق باشید.

استوار;435215 نوشت:
جناب کریم، هنگامی که مطالب غیر علمی بیان شود، به گونه‌ای که رنگ و بوی تعصب نیز بدهد، مباحثه بی‌فایده است.
اگر نظریات فلسفه اسلامی را وحی منزل بدانید و حتی بدیهی‌ترین مسائل علمی را با تعصب به نظریات فلسفی، نادرست بپندارید، دیگر حرفی برای گفتن نمی‌ماند.
بسیار خوب. شما با همان استدلالِ تعویض سلولهای مغز، برای علاقمندان ثابت کنید وجود روح را. موفق باشید

خدا را شاکرم که از روی تعصب حرف نمی زنم وتعصب علمی ندارم ولی تعصب علمی به علم غربی هم ندارم که هر آنچه آنها بگویند وحی منزل بدانم ودیدگاه فرهیختگان ودانشمندان خودی را بی ارزش بدانم که البته تا آنجا که بنده می دانم اسم این خود باختگی است نه طرفداری از علم.
شما وبقیه دوستان بهتر از من می دانید که مبنا وروش علوم غربی تجربه گرایی است ودر از نظر علمی برای غیر ماده ارزشی قائل نیستند وماوراء طبیعت ومعنویت را اگر قبول هم بکنند یک مساله شخصی می دانند که اعتبار علمی ندارد. با توجه به این نکته ما نمی توانیم با تمسک به ادله علمی که مبنای آن تجربه گرایی است روح را رد کنیم چون نفیا واثباتا در این زمینه نظری ندارد ولذا نمی توان به گردن علم گذاشت که روح وجود ندارد چون بر اساس روش شناسی وموضوع شناسی علمی یک علم نمی تواند در مورد چیزی که خارج از دسترس آن بوده ودر محدوده آن نیست نظر دهد.
اما در علم اسلامی علم منحصر در تجربه گرایی نیست چون خیلی چیزها هست که ماده به آن راه ندارد ولذا باید از طریق وحی حل شود واین خود روشی علمی است.
سوال اول این بود که دلیلی در اثبات روح بیان کنید وبه خواسته بعضی از دوستان دیگر دلیلی ساده باشد که ساده ترین دلیل هم همین است که گفته شد واثباتهای علمی واینکه حتما سلولهای ثابتی وجود دارند نفی این برهان نیست.
شما از خود تعبیری دارید به نام (من) شما بفرمایید ایم من چیست وآیا می توانید نشان دهید یانه؟ بر اساس علم اسلامی که به مراتب بالاتر از علم غربی است این من به جنبه مادی انسان بر نمی گردد، حال شما بفرمایید آیا این من همان سلولهایی است که شما از نظر علم اثبات می کنید وما از آنها تعبیر به من می کنید؟ لطف کنید اینها را توضیح دهید.

صدور انقلاب;435509 نوشت:
شاید هم فلسفه اسلامی اشکال داشته باشد. از کجا معلوم که حتما علوم غربی اشکال داشته باشد؟
بهتر است به جای این حرفها وجود داشتن روح را ثابت کنید. البته با یک اثبات برون دینی. نه درون دینی.

البته همان نشانه هایی که برای روح گفته می شود وگفته می شود از قبیل خواب که انسانها هزاران کلیومتر ار در عرض چند ثانیه طی می کند ودر حالی که بدن در خانه است روح هزاران کلیومتر در منطقه دیگری اس همه نشانه وجود روح چون جسم کهآنجا نرفته است وسلولهای بدن هم که نرفته اند.
اما اینکه گفته شود علم اینها را قبول ندارد ودلایل دیکری بر ای این امور بیان کرده است چیز بعیدی نیست چون علمی که دوستان زیاد بیان ی کند علم رایج فعلی است که بر اساس مبانی تجربه گرایی ومادی گرایی می باشد وچنین علمی اصولا وبراساس دلایل علمی که گفته شد نباید در مورد روح که امری غیر مادی نظر دهد واگر نفی بکند ارزش علمی ندارد چون خارج از دسترس اوست.
خلاصه کلام اینکه مساله روح ودلیل وجود آن درون دینی است وچیز ی است که قرآن از آن خبر داده است که می فرماید: یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربّی وما اوتیتم من العلم الا قلیلا(ا/85) از تو ای پیامبر در مورد روح می پرسند که بگو از سنخ امر پرورگارم است وبه شما از علم جزء اندی داده نشده است. خود این آیه شریفه دلالت تام دارد که روح امری درون دینی والهی است واینکه ما بخواهیم اثبات روح را با صرف نظر از دین دنبالش بگردیم درست به نظر نمی رسد.

باعرض سلام وارادت خدمت جناب استوار

البته من در ابتداي تاپيك پستي در جواب جناب كريم زده بودم كه استناد ايشان را به متغير بودن سلولها ودوباره سازي انها دليلي بر اين باشد كه اين من انسان نشان از چيز ثابتي در انسان به عنوان روح مي باشد نيست از نظر علمي گوشزد كردم همه سلولهاي بدن از اين قاعده ثابت پيروي نكرده وسلولهاي مغزي عصبي علاوه بر اينكه تعدادشان ثابت است حتي در طول حيات كم هم ميشود وقابل بازسازي توسط بدن انسان نمي باشد اما توجه به اين موضوع لازم است كه اين سلولهاي عصبي و مغزي به همراه ساير سلولها مانند كبد گوارش و ... از لقاح دو سلول تشكيل يافته كه در اثر رشد سلولها زياد وهر گروه از سلولها تمايز يافته وتخصصي تر رشد و منجر به خلقت اندامها و اعضا مختلف بدن مي شود كه گروهي در ادامه حيات مانند سلولها ي كبد دوباره قابل بازسازي وگروهي مانند مغز از اين قاعده مستثني وديگر تا آخر عمر قابل تكثير نمي باشد اما اين نمي توانددليل بر اين باشد كه در آينده اگر شرايطي فراهم باشد اين قاعده در تكثير سلول و تمايز آن نشدني باشد علاوه بر اينكه همين سلولهاي مغزي اگر مثلا عضوي مانند شنوايي بهم بخورد مورد استفاده ديگر اعضائ و قوي تر شدن حواس ديگر انسان شده واين به معناي اين است كه اين سلولهاي متمايز شده تخصصي تغيير عملكرد داده وقابل تغيير مي باشند وعلاوه بر اين از كجا معلوم در يك دوره ده هزار ساله وبر اساس شكل رفتار واحتياجات انسان اين گروههاي سلولي مغزي بدون تغيير مانده باشد

اما در مورد بحثهايي كه با دوستان انجام داده بوديد وبراي من كه براي اولين بار بحثهايتان را دنبال كردم وبسيار شيرين بود والبته به طبع آن كنجكاوي وسوال بر انگيز مواردي را براي رفع شبهه خدمتتان عارض مي شوم

1- شما خواب را به درجات مختلف فركانسي تقسيم واعلام نموديد زماني كه به پائين ترين سطح فركانسي ميرسد شايد همين لحظه ارتباط با عالم معنا باشد اگر اين جور كه شما مي فرمائيد باشدجسارتا با زدن يك پياله انسان به راحتي با عالم معنا ارتباط برقرار مي كند

2- در صحبتهايتان اشاره داشتيد كه امواج الكترو مغناطيس بسته هاي اطلاعاتي مي باشند اما تا جايي كه من با اطلاعات ناقصم مي باشد در فيزيك كوانتوم به بسته هاي انرزي تعبير شده آيا منظورتان بر اساس ميزان حمل انرزي به عنوان بسته اطلاعاتي محسوب مي شود اگر اين است احتمالا بتوان اطلاعات يكساني از طرق مختلف ايجاد آن به عنوان يك بسته اطلاعاتي ساخت و نتيجه گيري يكساني كرد

3- اشاره داشتيد انسان در خواب در مواردي تحت تاثير پالايش كار كرد عملكرد روزانه خود خواب مي بيند وگاهي امواج الكترو مغناطيس محيط اطراف خود بر اوتاثير وخواب مي بيند اما بفرمائيد در مواقعي كه انسان خواب نمي بيند ويا خوابي از ماجرايي كه بعدا برايش پيش مي آيد وبه وقوع پيوسته چيست

ارادتمند شما ....

سلام و عرض ادب.

عــــلی;436068 نوشت:
همین نکته شما کاملاً تمام سخنان شما را رد میکند.وقتی آنان نمیتوانند این امواج را اندازه گیری کنند یا پارازیت بی اندازند پس چگونه به این امواج پی بردند؟

عــــلی;436068 نوشت:
خداوند متعال در مورد روح اطلاعات زیادی به انسان و حتی پیامبرش نداده است.روح فرکانس و موج نیست که بشود انرا اندازه گیری کرد.
انان اگر میتوانستند باید امواج مغری را در بیداری اندازه گیری کنند و به ان پارازیت بی اندازند آیا توانستند؟اگر در بیداری توانستند پارازیت بی اندازند پس در خواب هم میتوانند.

برادر بزرگوار، فرکانس امواج مغزی قابل اندازه گیری بوده و نقشه‌های رنگی بدست آمده برای بررسی سلامت مغز و کارکرد آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
اگر کمی دقت کنید، متوجه تفاوت «اندازه گیری فرکانس» و «ایجاد پارازیت» خواهید شد.

عــــلی;436068 نوشت:
نکته اخر.درست است مطالبتان علمی است اما در ان چیز عقلانی ای برای پذیرش وجود ندارد.انها میگویند امواج مغز در خواب به سه هرتز هم میرسد اگر اندازه گیری کرده اند پس چرا میگویند نمیشود اندازه گیری کرد و چرا نمیشود پارازیت انداخت؟پس چگونه به این عدد پی بردند؟اگر فرضیه یا نظریه است لطفاً در این مورد دیگر بحث نکنید.چون همین فرضیه ها و نظریه ها بود که خرافات را وارد زندگی انسان ها کرد.

در افکار و اندیشه‌های شما، دو مورد نظر حقیر را جلب نمود که بسیار تعجب برانگیز هستند:
اول اینکه پذیرش یک مطلب بدیهی علمی، مانند اندازه گیری بسامد موج را غیر عقلانی میدانید. (کلمات قرمز رنگ را میتوانید پیوسته بخوانید)
دوم اینکه نظریه‌های علمی را عامل ورود خرافات به زندگی انسان میدانید.

وقتی پست شماره 9 شما را خواندم، تصور نمودم در این موارد مطالعه علمی دارید.

در مورد جمله آبی رنگ شما:
چشم. دیگر بحث نمیکنم. اما نه بخاطر اینکه نظریه حقیر خرافی باشد، بلکه به این دلیل که بحث علمی با شما ثمری نخواهد داشت.

موفق باشید :Gol:

سلام و عرض ادب.

کریم;436144 نوشت:
خدا را شاکرم که از روی تعصب حرف نمی زنم وتعصب علمی ندارم ولی تعصب علمی به علم غربی هم ندارم که هر آنچه آنها بگویند وحی منزل بدانم ودیدگاه فرهیختگان ودانشمندان خودی را بی ارزش بدانم که البته تا آنجا که بنده می دانم اسم این خود باختگی است نه طرفداری از علم.
شما وبقیه دوستان بهتر از من می دانید که مبنا وروش علوم غربی تجربه گرایی است ودر از نظر علمی برای غیر ماده ارزشی قائل نیستند وماوراء طبیعت ومعنویت را اگر قبول هم بکنند یک مساله شخصی می دانند که اعتبار علمی ندارد. با توجه به این نکته ما نمی توانیم با تمسک به ادله علمی که مبنای آن تجربه گرایی است روح را رد کنیم چون نفیا واثباتا در این زمینه نظری ندارد ولذا نمی توان به گردن علم گذاشت که روح وجود ندارد چون بر اساس روش شناسی وموضوع شناسی علمی یک علم نمی تواند در مورد چیزی که خارج از دسترس آن بوده ودر محدوده آن نیست نظر دهد.
اما در علم اسلامی علم منحصر در تجربه گرایی نیست چون خیلی چیزها هست که ماده به آن راه ندارد ولذا باید از طریق وحی حل شود واین خود روشی علمی است.
سوال اول این بود که دلیلی در اثبات روح بیان کنید وبه خواسته بعضی از دوستان دیگر دلیلی ساده باشد که ساده ترین دلیل هم همین است که گفته شد واثباتهای علمی واینکه حتما سلولهای ثابتی وجود دارند نفی این برهان نیست.

استاد بزرگوار، جناب کریم.
حقیر نیز خدا را شاکرم که اندک دانشی که کسب نموده‌ام، مرا در حصار ماده محبوس نکرده و باعث توجه بیشترم به معنا گردیده.

اگر مطالبم را با دقت مطالعه می‌نمودید، نیازی به تفتیش عقاید حقیر نبود:

کریم;436144 نوشت:
شما از خود تعبیری دارید به نام (من) شما بفرمایید ایم من چیست

روح

کریم;436144 نوشت:
وآیا می توانید نشان دهید یانه؟

خیر

کریم;436144 نوشت:
این من به جنبه مادی انسان بر نمی گردد

بله. نظر حقیر نیز همین است.

کریم;436144 نوشت:
حال شما بفرمایید آیا این من همان سلولهایی است که شما از نظر علم اثبات می کنید وما از آنها تعبیر به من می کنید؟

خیر. هیچگاه از سلول تعبیر به «من» نکردم.

امیدوارم از این تفتیش عقاید کلیشه‌ای، به مراد مورد نظرتان رسیده باشید.

عــــلی;436068 نوشت:
همین نکته شما کاملاً تمام سخنان شما را رد میکند.وقتی آنان نمیتوانند این امواج را اندازه گیری کنند یا پارازیت بی اندازند پس چگونه به این امواج پی بردند؟

عــــلی;436068 نوشت:
انان اگر میتوانستند باید امواج مغری را در بیداری اندازه گیری کنند و به ان پارازیت بی اندازند آیا توانستند؟اگر در بیداری توانستند پارازیت بی اندازند پس در خواب هم میتوانند.

سلام خدمت جناب علی

و ببخشید که وارد بحثتان شدم

بزرگوار ایا تا به حال از نوار مغزی چیزی شنیده اید یا نه ؟ نوار مغزی این امواج را نشان می دهد

در باره پارازیت انداختن هم انها توانسته اند بر امواج مغزی پارازیت بیندازند
هیپنوتیزم کردن انسان و بردن انسان به خواب مصنوعی پارازیت روی امواج مغزی می تواند حساب شود
یا تلقین کردن و یا بیهوش کردن انسان همه به نوعی پارازیت روی امو.اج مغزی حساب می شود

عــــلی;436068 نوشت:
درست است مطالبتان علمی است اما در ان چیز عقلانی ای برای پذیرش وجود ندارد.

اگر از نظر شما چیز عقلی وجود ندارد دلیل ندارد برای دیگران هم چیز عقلانی وجود نداشته باشد بهتر بود می گفتید از نظر من

عــــلی;436068 نوشت:
گر فرضیه یا نظریه است لطفاً در این مورد دیگر بحث نکنید.چون همین فرضیه ها و نظریه ها بود که خرافات را وارد زندگی انسان ها کرد.

بزرگوار تمام علم روی نظریه و فرضیه می چرخد اول نظریه و فرضیه ایجاد می شود سپس صحت ان به بوته ازمایش گذاشته می شود

حتی تفسیر های قرانی به نوعی نظریه است و هیچ کس ادعای تفسیر حقیقی و واقعی را ندارد

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

استوار;436164 نوشت:
سلام و عرض ادب.
برادر بزرگوار، فرکانس امواج مغزی قابل اندازه گیری بوده و نقشه‌های رنگی بدست آمده برای بررسی سلامت مغز و کارکرد آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
اگر کمی دقت کنید، متوجه تفاوت «اندازه گیری فرکانس» و «ایجاد پارازیت» خواهید شد.
در افکار و اندیشه‌های شما، دو مورد نظر حقیر را جلب نمود که بسیار تعجب برانگیز هستند:
اول اینکه پذیرش یک مطلب بدیهی علمی، مانند اندازه گیری بسامد موج را غیر عقلانی میدانید. (کلمات قرمز رنگ را میتوانید پیوسته بخوانید)
دوم اینکه نظریه‌های علمی را عامل ورود خرافات به زندگی انسان میدانید.

وقتی پست شماره 9 شما را خواندم، تصور نمودم در این موارد مطالعه علمی دارید.

در مورد جمله آبی رنگ شما:
چشم. دیگر بحث نمیکنم. اما نه بخاطر اینکه نظریه حقیر خرافی باشد، بلکه به این دلیل که بحث علمی با شما ثمری نخواهد داشت.

موفق باشید :Gol:


نظریه فقط یک گمان علمی است بزرگوار و انسان را از پذیرش حق بی نیاز نمیکند.روح ماده و موج و انرژی نیست که بشود انرا اندازه گیری کرد.در نتیجه اگر نظریه یا فرضیه شما صحیح باشد از منظر عقلی باید از دو طرف قابل پذیرش باشد.یعنی وقتی فرکانس حتی زیر 3 هرتز هم قابل اندازه گیری است پس میشود که آن فرکانس را بررسی نمود و موجی به مغز ارسال کرد که در ناحیه مثلاً دست احساس درد شود.
شما احتمالاً در مورد درد خیالی مطالعه داشته اید.و این یعنی کسی که پایش قطع شده در ناحیه ای که وجود ندارد احساس درد میکند.این درد درمان ندارد.
چگونه مغز میتواند در ناحیه ای که وجود ندارد سیگنال بفرستد تا احساس درد کند؟
این ها نظریه نیست بزرگوار.همه چیز به مغز بستگی ندارد.بعضی چیز ها هستند که با علم جور در نمی اید فلذا در مورد ان نظریه میدهند که ما به آن می گوییم توجیه علمی!!!
دانشمندان سعی دارند همه چیز را با ماده اندازه گیری کنند و در مورد ان حکم بدهند.اما نمیتوانند.
اگر انها توانستند درد را با یه دستگاهی یا هر نوع فرکانسی در دست انسان ایجاد کنند بدون اینکه چیزی به دست انسان برخورد کند انوقت این دلیل که دلیل دوم بنده برای اثبات روح است رد میشود.
من در مورد نظریه و فرضیه سخن نمیگویم.دلیل باید محکم باشد و قابل قبول برای هر قشر.
خواب درست است که ممکن است بستگی به افکار ذهنی انسان داشته باشد.اما احساس درد و وجود و لذت به مغز و اعضای انسان بستگی ندارد.بلکه سیگنالی هستند که توسط اعضا به مغز ارسال میشوند و روح آنها را درک میکند.
مثلاً شما همان فردی هستید که جسمتان را کنترل میکنید.درد را هم خودتان احساس میکنید و لذت را هم خودتان میچشید.در نتیجه فقط یک فرد هستید با اینکه مغزتان از بخش های مختلف درد و لذت و میلیارد ها نورون عصبی تشکیل شده.
موفق باشید.

سلام و عرض ادب.

mohammadsadegh1;436154 نوشت:
... در مورد بحثهايي كه با دوستان انجام داده بوديد ... به طبع آن كنجكاوي و سوال بر انگيز مواردي را براي رفع شبهه خدمتتان عارض مي شوم

با سپاس از شما برادر عزیز.
پوزش مرا بپذیرید. و مرا از ادامه بحث معاف کنید.
در مورد مطالب مطرح شده، آنچه نظریه حقیر است را ندیده و نشنیده بگیرید. چون ممکن است باعث گمراهی اعتقادی و یا علمی باشد.
در مورد مطالب علمی نقل قول شده نیز میتوانید براحتی در اینترنت جستجو کنید و به جواب برسید.

با توجه به نظرات زیر، بطور کلی از ادامه بحث در این تاپیک معذورم:

عــــلی;436068 نوشت:
نکته اخر. درست است مطالبتان علمی است اما در ان چیز عقلانی ای برای پذیرش وجود ندارد... اگر فرضیه یا نظریه است لطفاً در این مورد دیگر بحث نکنید.
چون همین فرضیه ها و نظریه ها بود که خرافات را وارد زندگی انسان ها کرد.

کریم;436152 نوشت:
علمی که دوستان زیاد بیان ی کند علم رایج فعلی است که بر اساس مبانی تجربه گرایی ومادی گرایی می باشد وچنین علمی اصولا وبراساس دلایل علمی که گفته شد نباید در مورد روح که امری غیر مادی نظر دهد واگر نفی بکند ارزش علمی ندارد چون خارج از دسترس اوست.
خلاصه کلام اینکه مساله روح ودلیل وجود آن درون دینی است وچیز ی است که قرآن از آن خبر داده است که می فرماید: یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربّی وما اوتیتم من العلم الا قلیلا(ا/85) از تو ای پیامبر در مورد روح می پرسند که بگو از سنخ امر پرورگارم است وبه شما از علم جزء اندی داده نشده است. خود این آیه شریفه دلالت تام دارد که روح امری درون دینی والهی است واینکه ما بخواهیم اثبات روح را با صرف نظر از دین دنبالش بگردیم درست به نظر نمی رسد.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است