مردم چه می گویند؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مردم چه می گویند؟

در برنامه گلبرگ شبکه سه سیما بحثی درباره گره خوردن زندگی ما با حرف مردم آمده بود که بنده از سایت این شبکه عینا نقل میکنم.
سوال- زندگی با حرف مردم زندگی را سخت تر می کند یا راحت تر؟
پاسخ- هشتاد درصد مردم گفته اند که زندگی با حرف مردم ،سخت تراست و سه درصد گفته اند که اگر به حرف مردم توجه کنیم زندگی مان راحت ترمی گذرد. و بقیه هم نظر منفی و مثبت نداشتند.
با اینکه هشتاد درصد مردم معتقد هستند که محور قرار دادن حرف مردم زندگی را سخت تر می کند، چرا قابل توجهی از ما، به حرف مردم توجه می کنیم؟؟؟
داریم :می خواستم به دنیا بیایم در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت :چرا؟ پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم به مدرسه سر کوچه مان بروم، پدرم گفت: فقط مدرسه ی غیرانتفاعی. مادرم گفت :چرا؟ پدرم گفت : مردم چه می گویند ؟من به رشته ی انسانی علاقه داشتم. مادر گفت: فقط رشته ی ریاضی. گفتم چرا؟ گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم با دختر روستایی ازدواج کنم. خواهرم گفت:مگر من بمیرم. گفتم :چرا ؟گفت :مردم چه می گویند ؟می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم، پدر و مادرم گفتند: از روی نعش ما بگذر ولی این کار را نکن. گفتم چرا؟ گفتند: مردم چه می گویند؟ می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت :وای بر من. گفتم :چرا ؟مادرم گفت: مردم چه می گویند؟ اولین میهمانی بعد از ازدواجم را می خواستم ساده بگیرم ولی زنم گفت :شکست در اول زندگی ! گفتم : چرا؟ زنم گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم تا عصای دستم باشد ولی زنم گفت: خدا مرگم بدهد. گفتم : چرا؟ گفت: مردم چه می گویند؟ بچه ام می خواست به دنیا بیاید در زایشگاه عمومی، پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم :چرا ؟ گفت : مردم چه می گویند؟ بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را انتخاب کند، ازدواج کند ... می خواستم بمیرم بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان . زنم جیغ کشد و گفت :مردم چه می گویند؟ برادرم می خواست مسجد ساده ای را برای ترحیم در نظر بگیرد خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟ از طرف قبرستان سنگ ساده ای روی مزار من گذاشتند اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟ خودش برایم سنگ قبری سفارش داد که عکس مرا روی آن حک کرده بودند .حالا من در حفره ی تنگی خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی تا ابد یک جمله بیش نیست: مردم چه می گویند ؟ مردمی هم که عمری نگران حرف هایشان بودم لحظه ای نگران من نیستند.

http://ch3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2608:-16-08-92&catid=76:92
حال ما چکار کنیم تا بتوانیم از شر این تفکر (حرف مردم) رها شویم.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

قابل توجه:

موضوع جهت بحث و تبادل نظر میان کاربران باز گذاشته می شود.

خواهشمندم فقط در موضوع اصلی تاپیک نسبت به ارسال مطلب اقدام نمایید

و از هرگونه بحثهای حاشیه ای و نیز بحثهای دونفره خودداری نمایید.

با تشکر

:Gol:


شفیق;432680 نوشت:
در برنامه گلبرگ شبکه سه سیما بحثی درباره گره خوردن زندگی ما با حرف مردم آمده بود که بنده از سایت این شبکه عینا نقل میکنم.
سوال- زندگی با حرف مردم زندگی را سخت تر می کند یا راحت تر؟
پاسخ- هشتاد درصد مردم گفته اند که زندگی با حرف مردم ،سخت تراست و سه درصد گفته اند که اگر به حرف مردم توجه کنیم زندگی مان راحت ترمی گذرد. و بقیه هم نظر منفی و مثبت نداشتند.
با اینکه هشتاد درصد مردم معتقد هستند که محور قرار دادن حرف مردم زندگی را سخت تر می کند، چرا قابل توجهی از ما، به حرف مردم توجه می کنیم؟؟؟
داریم :می خواستم به دنیا بیایم در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت :چرا؟ پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم به مدرسه سر کوچه مان بروم، پدرم گفت: فقط مدرسه ی غیرانتفاعی. مادرم گفت :چرا؟ پدرم گفت : مردم چه می گویند ؟من به رشته ی انسانی علاقه داشتم. مادر گفت: فقط رشته ی ریاضی. گفتم چرا؟ گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم با دختر روستایی ازدواج کنم. خواهرم گفت:مگر من بمیرم. گفتم :چرا ؟گفت :مردم چه می گویند ؟می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم، پدر و مادرم گفتند: از روی نعش ما بگذر ولی این کار را نکن. گفتم چرا؟ گفتند: مردم چه می گویند؟ می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت :وای بر من. گفتم :چرا ؟مادرم گفت: مردم چه می گویند؟ اولین میهمانی بعد از ازدواجم را می خواستم ساده بگیرم ولی زنم گفت :شکست در اول زندگی ! گفتم : چرا؟ زنم گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم تا عصای دستم باشد ولی زنم گفت: خدا مرگم بدهد. گفتم : چرا؟ گفت: مردم چه می گویند؟ بچه ام می خواست به دنیا بیاید در زایشگاه عمومی، پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم :چرا ؟ گفت : مردم چه می گویند؟ بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را انتخاب کند، ازدواج کند ... می خواستم بمیرم بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان . زنم جیغ کشد و گفت :مردم چه می گویند؟ برادرم می خواست مسجد ساده ای را برای ترحیم در نظر بگیرد خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟ از طرف قبرستان سنگ ساده ای روی مزار من گذاشتند اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟ خودش برایم سنگ قبری سفارش داد که عکس مرا روی آن حک کرده بودند .حالا من در حفره ی تنگی خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی تا ابد یک جمله بیش نیست: مردم چه می گویند ؟ مردمی هم که عمری نگران حرف هایشان بودم لحظه ای نگران من نیستند.

http://ch3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2608:-16-08-92&catid=76:92
حال ما چکار کنیم تا بتوانیم از شر این تفکر (حرف مردم) رها شویم.


بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت
همه ما شنیدیم؛انسان موجودی است اجتماعی.
اقتضا این امر این است که، افراد نتوانند فارغ از تعامل با دیگران زندگی مطلوبی داشته باشند، و طبعا در صورتی که نیاز و وابستگی به دیگران از حد تعادل خارج شود، منجر به بروز مشکلاتی خواهد شد.
یکی از مواردی که می تواند، به این مشکلات دامن بزند توجه افراطی و نامتعادل به حرف مردم است!
اهمیت بی جا و بی مورد، به این مقوله می تواند معلول عواملی باشد، از جمله؛
_ رقابت با دیگران
_ ترس از دست دادن یک موقعیت و یا یک شخص
_ نیاز به تایید دیگران
_ نیاز به جلب توجه
_ترس از قضاوت دیگران
و...
در این بین آنچه که مورد توجه است این است که به نظر می رسد، اساس همه این موارد را ترس از طرد و در نهایت ضعف اعتماد به نفس تشکیل می دهد، که زمینه محیطی آن در سبک تربیتی و از جمله تجارب دوره کودکی است. بع عنوان مثال کودکانی که دائم در رفتار خود با این جمله والدین " زشته! مردم بهت میخندن " و جملات مشابه مواجه می شوند، و یا شاهد رفتار استرس وار بزرگترها در مواجه با دیگران در زمینه هایی مانند، پوشش و نوع لباس، مهمان داری و همه مواردی که دوستمان در پست بالا اشاره کردند، هستند در آینده از این الگوی غلط تبعیت خواهند کرد.
در هر صورت، برای برون رفت از چنین وضعیتی لازم است، که با
تمرین
افزایش اعتماد به نفس
باور به توانمدیها و باورهای شخصی
از گره دادن زندگی خود به قضاوت دیگران اجتناب کنیم.
به یاد داشته باشیم که تعادل را در منابع شناخت یعنی؛ تجارب و احساسات شخصی، مقایسه اجتماعی و قضاوت دیگران رعایت کنیم چرا که متورم شدن هریک از این ابعاد، پیامدهای خاص خود را دارد.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

موضوع قفل شده است