دلبستگی ناشی از خواستگاری و تلاش برای رهایی از آن

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلبستگی ناشی از خواستگاری و تلاش برای رهایی از آن


با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

سوال ایشون:


نقل قول:

سلام... مدتهاست که مطالب فوق العاده این انجمن پر خیر و برکت رو میخونم و استفاده میکنم...
اکنون، نیازمند راهنمایی هستم:
دو ماه اخیر، درگیر بررسی یکی از خواستگارانم بودم و داشتیم مراحل شناخت رو طی میکردیم...ایشان بسیار شوخ بودند و یکی از دلایل جذابیت ایشون هم برای من همین بود.
کلا همه چیز خیلی مناسب بود و من هم جواب ضمنی ام مثبت بود... تا اینکه حرفهایی از طرف ایشان زده شد که من را نسبت به صداقت ایشان مشکوک کرد... حرفهایی که میزدنند با حرفهایی که در ابتدا زده بودند منطبق نبود... شاید چون فکر میکردنند من جوابم مثبت است داشتند زیر قولهایشان میزدنند(مثلا درباره تحصیل من و...) از طرف دیگر رفتارهایشان شبیه قیمتگذاری روی من و چانه زدن بود... از طرفی احساس توهین و رنجش میکردم و از طرف دیگر نگران آینده بودم
...
به هر حال الان موضوع کات شده است و من خیلی اوقات سختی را میگذارنم...
از طرفی دائما به تشخیص درستم شک میکنم و فکر میکنم نکند اشتباه کرده باشم...
از طرف دیگر وابستگی ام خیلی زیاد شده بود... نمیتوانم دست از دوره وقایع و فکر کردن بردارم... احساس گناه میکنم... داشتم تاپیک درباره شوخی را میخواندم و از احساس گناه (این فکر که چون با ایشان خندیده ام، گناه کرده ام و الان دارم تاوان میدهم) دست از سرم بر نمیدارد...
همین هفته خواستگار دیگری داشتم ولی حتی فکر کردن به آن باعث احساس چندشم شد... احساسات متناقضی دارم... از طرف حوصله و انرژی روانی مواجه شدن با مرد دیگر را ندارم و از طرف دیگر احساس درونی تعهد نسبت به فرد قبلی را هنوز دارم!...
یکی از دیگر از مشکلاتم نگرانی از دیر شدن ازدواجم است...
دائما مینشینم به گناهانم فکر میکنم و این فکر که اگر پاکتر و باتقواتر بودم این بلاها سرم نمی آمد و همسر با ایمان و باتقوایی پیدا میکردم، رهایم نمیکند...
سعی میکنم با دعا و نماز و... خودم را آرامتر کنم و تا حدودی هم موثر است، اما...

دو سوال اصلی دارم:
1- آیا فکر کردن من به این آقا گناه است؟... چطور خودم را از این گناه رها کنم؟
2- آیا خندیدن و شوخی با خواستگار(در صورتی که من یا طرف مقابل آدم شوخی هستیم و در غیر اینصورت نمی توانیم شخصیت واقعی مان را به طرف مقابل بشناسانیم،) حرام است؟ محدوده آن چیست؟


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

طاهر;428718 نوشت:
سلام... مدتهاست که مطالب فوق العاده این انجمن پر خیر و برکت رو میخونم و استفاده میکنم...
اکنون، نیازمند راهنمایی هستم:
دو ماه اخیر، درگیر بررسی یکی از خواستگارانم بودم و داشتیم مراحل شناخت رو طی میکردیم...ایشان بسیار شوخ بودند و یکی از دلایل جذابیت ایشون هم برای من همین بود.
کلا همه چیز خیلی مناسب بود و من هم جواب ضمنی ام مثبت بود... تا اینکه حرفهایی از طرف ایشان زده شد که من را نسبت به صداقت ایشان مشکوک کرد... حرفهایی که میزدنند با حرفهایی که در ابتدا زده بودند منطبق نبود... شاید چون فکر میکردنند من جوابم مثبت است داشتند زیر قولهایشان میزدنند(مثلا درباره تحصیل من و...) از طرف دیگر رفتارهایشان شبیه قیمتگذاری روی من و چانه زدن بود... از طرفی احساس توهین و رنجش میکردم و از طرف دیگر نگران آینده بودم
...
به هر حال الان موضوع کات شده است و من خیلی اوقات سختی را میگذارنم...
از طرفی دائما به تشخیص درستم شک میکنم و فکر میکنم نکند اشتباه کرده باشم...
از طرف دیگر وابستگی ام خیلی زیاد شده بود... نمیتوانم دست از دوره وقایع و فکر کردن بردارم... احساس گناه میکنم... داشتم تاپیک درباره شوخی را میخواندم و از احساس گناه (این فکر که چون با ایشان خندیده ام، گناه کرده ام و الان دارم تاوان میدهم) دست از سرم بر نمیدارد...
همین هفته خواستگار دیگری داشتم ولی حتی فکر کردن به آن باعث احساس چندشم شد... احساسات متناقضی دارم... از طرف حوصله و انرژی روانی مواجه شدن با مرد دیگر را ندارم و از طرف دیگر احساس درونی تعهد نسبت به فرد قبلی را هنوز دارم!...
یکی از دیگر از مشکلاتم نگرانی از دیر شدن ازدواجم است...
دائما مینشینم به گناهانم فکر میکنم و این فکر که اگر پاکتر و باتقواتر بودم این بلاها سرم نمی آمد و همسر با ایمان و باتقوایی پیدا میکردم، رهایم نمیکند...
سعی میکنم با دعا و نماز و... خودم را آرامتر کنم و تا حدودی هم موثر است، اما...

دو سوال اصلی دارم:
1- آیا فکر کردن من به این آقا گناه است؟... چطور خودم را از این گناه رها کنم؟
2- آیا خندیدن و شوخی با خواستگار(در صورتی که من یا طرف مقابل آدم شوخی هستیم و در غیر اینصورت نمی توانیم شخصیت واقعی مان را به طرف مقابل بشناسانیم،) حرام است؟ محدوده آن چیست؟


بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر شما خواهر گرامی
هرچند مرقوم نفرموده اید که این ارتباط از طرف کدامیک از شما قطع شده است ولی توجه داشته باشید که شما برای تصمیم گیری برای ازدواج نیاز به آرامش دارید چرا که در موقعیتهای هیجانی و فاقد آرامش، انتخاب و تصمیم گیری یک ریسک است. بر این مبنا تردید شما نسبت به تصمیمی که گرفته اید در عین حالیکه طبیعی است، قابل اعتنا نمی باشد.
طبعا یک ازدواج موفق، مبتنی بر انتخابی آگاهانه است، آگاهی نسبت به معیارهای و شاخصهای لازم و همچنین انطباق این شاخصها با فرد مورد نظر. در صورتیکه فردی با معیارهای (مهم و درجه اول) مورد نظر انطباق نداشته باشد، در صورتیکه این معیارها قابل تجدید نظر باشند،آنها را بازسازی می کنیم و در غیر اینصورت ازدواج با فردی که فاقد این معیارهاست، کار معقولی به نظر نمی رسد.
به تعبیری ازدواج همراه با تردید (منظور تردید جدی است، وگرنه سطحی از تردید طبیعی است)، کار خطایی است که می تواند مسیر زندگی افراد را تغییر دهد. بر این مبنا اگر شما نسبت به صلاحیتهای ایشان تردید داشته اید، وضعیت پیش امده را به فال نیک بگیرید.

به هر حال لازم است حضرتعالی از این موضوع عبور کنید و از اندیشه و تامل نسبت به آن خودداری کنید. فعالیتهای روزمره خود را با انرژی بیشتر و با نشاطی فراگیرتر ادامه دهید و در این مسیر از خدای بزرگ استعانت بجویید.

لازم است برای رسیدن به شکوفایی و انتخاب منطقی از خودسرزنشگری اجتناب کنید و وسواس به خرج ندهید.

و اگر خدای ناخواسته معصیتی رخ دهد راه آن توبه و استغفار است و در دین مبین هیچ بن بستی وجود ندارد.

بنابراین ذهن خود را با خواستگاری این آقا درگیر نکنید و آرامش خود را به هم نزنید. لازم است برای خواستگاریهای بعد فرصت را از دست ندهید و البته این موضوع مستلزم این است که از شخص قبلی ذهن خود را خالی کنید و به وی نیندیشید، چرا که در غیر اینصورت خدای ناخواسته در ازدواج با خواستگاری دیگر ممکن است دچار مشکل و چالش شوید.

به تصمیمی که گرفته اید باور داشته باشید و تردید را از خود دور کنید. تردید صوحانی است که خاصیتی جز خراشیدن روح و جان افراد ندارد.

و اما از آنجایی که سوالات جنابعالی مربوط به بخش احکام است لازم است پاسخ دقیقتر را از کارشناس محترم احکام جویا شوید، اما چون سوال اول حضرتعالی مرتبط با بحث مشاوره ای است، این مطلب را متذکر می شوم که صرف اندیشه و علاقه به فردی نامحرم مادامیکه ظهور همراه با معصیت نداشته باشد ایرادی ندارد، اما این نکته را فراموش نکنید که هر چند این علاقه فاقد اشکال شرعی باشد اما از لحاظ روانشناختی ضرر جدی شما را به دنبال دارد زیرا هم آرامش شما را مختل می کند و هم، فرصتهای بعدی را از شما سلب می کند.
پس همانطور که گفته شد تردید را بکشید و از این مرحله عبور کنید.

برای شما سعادت و خوشبختی را از درگاه خدای متعال مسئلت دارم.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

خنده شوخی که مستلزم مفسده نباشه که گناه نیست...
کافیه از مرجعتون بپرسید

[=Times New Roman]

اميدوار;429737 نوشت:
شما برای تصمیم گیری برای ازدواج نیاز به آرامش دارید چرا که در موقعیتهای هیجانی و فاقد آرامش، انتخاب و تصمیم گیری یک ریسک است. بر این مبنا تردید شما نسبت به تصمیمی که گرفته اید در عین حالیکه طبیعی است، قابل اعتنا نمی باشد.

سلام جناب امیدوار
مطلب مهمی فرموده‌اید؛ اما آیا هیچ ازدواجی بی‌هیجان و در کمال آرامش و عقلانیت و تصمیم‌گیری سر فرصت می‌شود؟
اصلاً اصل مسئله به خاطر اهمیتش برای یک عمر زندگی و نیز به خاطر نوعش که ارتباط با فردی ناهمجنس است طوری است که با هیجان و اضطراب و تردید و گاهی وسواس همراه است.
البته سفارش‌های مشاوران بر اهمیت انتخاب (که گاهی با وقوف بعد از وقوع، می‌خواهند گناه هر وضعیت غیرقابل پیش‌بینی در زندگی زناشویی را به گردن انتخاب نادرست بیندازند) هم بر نگرانی و اضطراب این شرائط می‌افزاید.

[=Times New Roman]البته پوزش می‌خواهم شاید مطلب من به این تاپیک ارتباط چندانی نداشت.

فرهنگ;430016 نوشت:
[=Times New Roman]
سلام جناب امیدوار
مطلب مهمی فرموده‌اید؛ اما آیا هیچ ازدواجی بی‌هیجان و در کمال آرامش و عقلانیت و تصمیم‌گیری سر فرصت می‌شود؟
اصلاً اصل مسئله به خاطر اهمیتش برای یک عمر زندگی و نیز به خاطر نوعش که ارتباط با فردی ناهمجنس است طوری است که با هیجان و اضطراب و تردید و گاهی وسواس همراه است.
البته سفارش‌های مشاوران بر اهمیت انتخاب (که گاهی با وقوف بعد از وقوع، می‌خواهند گناه هر وضعیت غیرقابل پیش‌بینی در زندگی زناشویی را به گردن انتخاب نادرست بیندازند) هم بر نگرانی و اضطراب این شرائط می‌افزاید.

[=Times New Roman]البته پوزش می‌خواهم شاید مطلب من به این تاپیک ارتباط چندانی نداشت.


بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت و تشکر از جنابعالی
بنده با شما موافقم که اهمیت ازدواج، مستلزم اضطراب است اما عرض بنده ناظر به مواردی است که اضطراب فراگیر و غیر معمول باشد به نحویکه قدرت تشخیص درست را از فرد سلب کند

سلام علیکم
متأسفانه یا خوشبختانه، این از خصوصیات روحی خانم هاست.
به نظرم یکی از عللی که فرمودند: "زن گل است." همین باشه.

توسل و توکل رو فراموش نکنید.
ان شاء الله به حق حضرت زینب (س) مشکلتون برطرف خواهد شد.

آقا ما یه داستان بگیم؟:ghaiem:

من فی نفسه دختر شوخ و خنده رویی أم ... شرّ و شیطونم . . . هر جا هستم بساط خنده به پاست ! :khoshali:

تو فصل اخیر 3 تا خواستگار داشتم . . . 3 تا شونم از من فرار کردن (فـــــــــرار کردنا) . . . دلیلشونم این بود که "بابا دختره با خودشم دعوا داره" ! ! !
اصلاً خندیدن بلد نیست... زن هم انقدر بداخلاق؟ ؟ ؟ :Gig:


(کلاً به نظر من از اونجا که معلوم نیست بعد از دوران نامزدی و مراحل اولیه آشنایی نتیجه نهایی چی می شه ... خوبه که خیلی وارد خنده و حرفای عاشقانه و احساسات و اینا نشه... (دلبستگی میاره) چه پسر چه دختر ، هر دو آسیب می بینن!
:Shekastan Del:
شاید واسه همینه که من انقدر تو برخورد با خواستگارام تلخم :khaneh: البته نتیجه خوبی أم نگرفتما:khaneh: )

موضوع قفل شده است