اخطار به جوانان: مراقب گرگهای در لباس گوسفند باشید

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اخطار به جوانان: مراقب گرگهای در لباس گوسفند باشید

مبلغین مسیحی زمانی که میخواهند جوانان ما را به سوی مسیحیت، جلب کنند، مدام از دین محبت و این که خدا محبت است، سخن میگویند. مسیحیان خود را بره های خدا میدانند!! و در حین تبلیغ هم سعی میکنند، مثل همان بره بی آزار جلوه کنند، ولی آیا این ظاهر برّه مانند، باطن آنها را نشان میدهد یا جوانان ما با گرگهایی در لباس میش روبرو هستند؟

میخواهیم با هم به بررسی این مهم بپردازیم. من فکر میکنم که با پاسخ به سه پرسش زیر ما به پاسخ سؤال فوق را نیز خواهیم دانست:

1. آیا خدایی که کتاب مقدس مسیحیان نشان میدهد، به راستی خدای محبت است؟
2. آیا مسیحیت دین محبت و دوستی است؟
3. مسیحیت به کدامیک دعوت میکند: خدا یا شیطان؟

حال با هم به بررسی پاسخ پرسشهای فوق میپردازیم:

1.آیا خدایی که کتاب مقدس مسیحیان نشان میدهد، به راستی خدای محبت است؟

پاسخ پرسش فوق بدون شک منفی است. خدایی که کتاب مقدس معرفی میکند، فرمان به کشتار انسانها و حتی زنان و حتی کودکان و حتی حیوانات میدهد:

" يَهُوَه صبايوت چنين ميگويد: آنچه عماليق به اسرائيل كرد، بخاطر داشته ام كه چگونه هنگامي كه از مصر برميآمد، با او در راه مقاومت كرد. پس الان برو و عماليق را شكست داده، جميع مايملك ايشان را بالكل نابود ساز، و بر ايشان شفقت مفرما بلكه مرد و زن و طفل و شيرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بكش"
(اول سموئیل15: 3و2)

"اما از شهرهاي‌ اين‌ امت‌هايي‌ كه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را به‌ ملكيت‌ مي‌دهد، هيچ‌ ذي‌نفس‌ را زنده‌ مگذار. بلكه‌ ايشان‌ را، يعني‌ حتيان‌ و اموريان‌ و كنعانيان‌ و فَرِزّيان‌ و حِوّيان‌ و يبوسيان‌ را، چنانكه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را امر فرموده‌ است‌، بالكل‌ هلاك‌ ساز."
(تثنیه20: 17-16)

و امثال این آیات در کتاب مقدس بسیارند. خب با این حساب، خدایی که فرمان به کشتار زنان و کودکان بدهد، را هیچ عاقلی "خدای محبت" نمینامد و در مورد چنین خدایی نمیگوید که "خدا محبت است!"

حضرت عیسی(ع) که به خیال مسیحیان خدای پسر است، چطور؟

در مورد حضرت مسیح نیز طبق کتاب مقدس، وضع به همین منوال است. حضرت عیسی(ع) طبق کتاب مقدس مسیحیان، به خاطر شکستن قانون و به خاطر ریاکاری با فریسیان مخالفت کرد و آنها را ملامت نمود و شاهد رفتار پرخاشگر عیسی(ع) در مقابل فریسیان در باب 23 از انجیل متی هستیم.
در مورد شخصیت عشق و مرحمت عیسی(ع) چطور؟ او غیر مسیحی و یهودیان، را به "سگ" منتسب میکند(متی6:7 و 26:15). او همچنین درخواست کمک زن غیریهودی، را رد کرد.(متی15: 25-23) عیسی(ع) با تازیانه به مردمی که حرمت روز شنبه را نگه نمیدارند، حمله میکند، و آنها را از معبد بیرون میکند و سکه‌های صرّافان را بر زمین میریزد و تختهایشان را واژگون میکند(یوحنا15:2). عیسی(ع) گفت: "امّا آن‌ دشمنانِ من‌ كه‌ نخواستند من‌ بر ايشان‌ حكمراني‌ نمايم‌، در اينجا حاضرساخته‌ پيش‌ من‌ به‌ قتل‌ رسانيد."(لوقا27:19) و همچنین عیسی(ع) کودکان را بخاطر گناهان مادرشان خواهد کشت.(مکاشفات یوحنا23:2)

پس میبینیم که به کار بردن واژگانی دربارۀ محبت، از طرف کسانی که خدای پدر و خدای پسرشان، را اینگونه توصیف میکنند، امری غیر عقلانی است.

2.آیا مسیحیت، دین محبت و دوستی است؟

پاسخ این پرسش نیز، بدون شک منفی است. با نگاهی به تاریخ مسیحیت میبینیم که اینطور نیست.
به غیر از آنهمه آدمکشی و انسانسوزی که به اسم دین در داخل اروپای مسیحی هزاران نفر را به کام مرگ کشید، در مقابل یهودیان و مسلمین نیز، مسیحیان اوج وحشیگیری خود را نمایاندند. در زیر فقط به چند مورد از دهها مورد جنایات مسیحیان اشاره میکنم:

- کشتار و نسل کشی وحشیانۀ یهودیان در دوران قرون وسطی تا جایی که یهودیان اروپا به دولت مسلمان عثمانی پناهنده شدند.

***

-کشتار مسلمین مقیم اسپانیا پس از سقوط دولتهای اسلامی آندلس، آنهم بعد از صدور اجازۀ اقامت برای مسلمین در قرن پانزدهم میلادی! باقیماندۀ این گروه نیز بعد از فاجعۀ انسانی توسط کشتیهای عثمانی نجات یافتند.

***

-کشتن مردم عادی بیت المقدس، اعم از زن و کودک آنهم در مسجدالاقصی و بعد از امان دادن به آنها! در سال ۱۰۹۹ میلادی و در اولین جنگ صلیبی.

***

-کشتن اسرای مسلمان سلجوقی و خوردن گوشت تن آنها برای ترساندن جاسوسانی که در بین سپاه صلیبی حضور داشتند در اولین جنگ صلیبی.

***

-کشتن ۲۰۰ اسیر مسلمان عثمانی، در آخرین محاصرۀ قسطنطنیه، در پاسخ به کشته شدن ۴۰ نفر از نیروهای بیزانسی در حین عملیات پارتیزانی بر ضد عثمانیان در سال ۱۴۵۳ میلادی. بیزانسیها حتی سرهای بریدۀ این اسرا را بر روی باروها قرار دادند تا عثمانیها ببینند!

***

- در حملۀ روسها به قلعه اسمعیل در ساحل رود دانوب، در سال ۱۷۹۰ میلادی فرمانده روسها بخاطر نداشتن غذا به سربازانش دستور داد از گرفتن اسیر خودداری کنند و روسها تمام مدافعین قلعه را اعم از کسانی که تسلیم شدند یا زخمی شدند را کشتند و حتی یک نفر را زنده نگذاشتند!

***

-در شورشهای جدایی یونان از دولت عثمانی در سال ۱۸۲۱ میلادی، یونانیهای شورشی اقدام به کشتار مسلمین کردند و حتی به زنان و کودکان نیز رحم نکردند به همین خاطر است که الان در یونان تعداد مسلمانان خیلی کم است.

***

-در ۲۴ اوت ۱۵۷۲ در شب عید سنبارتلمی کلیساهای پاریس ناقوسهای خود را به صدا در آوردند. کاتولیکها شب هنگام به خانه های پروتستانها ،که قبلا آنها را با صلیب سرخ علامتگذاری کرده بودند، هجوم بردند و نه تنها مردان و زنان پروتستان را کشتند بلکه به کودکانشان نیز رحم نکردند و آنها را نیز از دم تیغ گذراندند! این کشتار وحشیانه از پاریس به به شهرهای دیگر فرانسه سرایت کرد و در طول دو هفته، ۳۰۰۰۰ نفر از فرانسویها به جرم اعتقاداتشان توسط کاتولیکها کشته شدند. پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان، به مناسبت این کشتار بیرحمانه و ددمنشانه، شهر رم را چراغانی نمود و مدالی را به یادگار این کشتار منتشر کرد.

پروتستانها چطور؟

سفسطه ای که معمولاً اینگونه مواقع از سوی پروتستان-مسیحی ها، مطرح میشود این است که این وقایع مربوط به کلیسای کاتولیک و ارتدوکس است و به ما ربطی ندارد! گذشته از اینکه فرقۀ ضالۀ پروتستانت، یک فرقۀ منحرف و فاقد ارزش است و از آیین مسیح نسبت به کاتولیکها و ارتدوکسها، دورتر است و حق این را ندارد که خودش را مسیحیت اصیل جلوه دهد، باید بگوییم، کارنامۀ پروتستانها نیز به هیچ وجه درخشانتر از کاتولیکها و ارتدوکسها نیست.

پروتستانها پس از لوتر به سرعت در انگلیس نفوذ یافتند، زیرا پادشاه انگلیس با کاتولیکها دشمن شده بود، مطالب زیر را در مورد ظلمهای آنها در این کشور به کاتولیکها بخوانید:

-کشیش تامس انگیسی از علمای کاتولیک، در کتاب خود، چاپ سال 1851، که در زبان عربی به نام "مرآت الصدق" ترجمه شده است، در صفحۀ 41 و 42 گفته است که فرقۀ پروتستانت در ابتدای امر ششصد و چهل و پنج کاروانسرا را غارت نموده و نود مدرسه و دو هزار و سیصد و هفتاد و شش کلیسا و یکصد و ده راسته را از صاحبانشان گرفتند و به قیمت نازل فروختند و یا اینکه سرانشان بین خودشان تقسیم نمودند و چند هزار فقیر مفلوک عریان را از شهرهای خود اخراج کردند.

***

- نویسندۀ فوق در صفحۀ 45 از کتابش گفته است: دست طمع ایشان دراز شد تا جایی که مردگان را هم رها نکردند و اجساد مردگان را آزار داده، لباسشان را به در آوردند.

***

-نویسندۀ فوق در صفحۀ 48 و 49 میگوید کتابخانه ها نابود شد و جئی بیل ذکر کرده است که پروتستانها کتابها را غارت نمودند و صفحات آنها را در تطهیر شمعها و کفش و مانند اینها به کار بردند و بعضی کتابها را به عطار و صابونپز و مانند اینها فروختند...بعد از این خزاین کلیساها را هم رها نکردند و فقط دیوارهای عریانشان را باقی گذاشتند..

***

-نویسندۀ فوق در صفحات 52 تا 54 به احکام پروتستانها در حق کاتولیکها اشاره میکند و از آن جمله اینهاست که:
· هیچکس از یک کاتولیک، بعد از اینکه هجده ساله شد زمین نخرد.
· کاتولیک مکتب برای تعلیم نداشته باشد.
· احدی از آنان مشغول به تحصیل نشود وگرنه محکوم به حبس ابد میشود.
· مالیات کاتولیکها دوبرابر است.
· اگر یک کاتولیک پسر خود را برای آموزش دیدن به خارج از انگلاتر بفرستد، پدر و پسر محکوم به اعدام هستند و اموالشان مصادره میشود.
· هر کس در روز یکشنبه در کلیسای پروتستانت حاضر نشود، ماهانه دویست روپیه باید بپردازد و منصبی هم به او داده نخواهد شد.
· اگر یک کاتولیک، پنج میل از لندن دور شود، باید هزار روپیه بپردازد.
· یاری خواستن ایشان نزد هیچیک از حکام، بر حسب قانون شنیده نخواهد شد.
· عقد و نکاح ایشان نافذ نیست، و تجهیز اموات و تکفین مردگان ایشان انجام نشود و فرزندانشان تعمید نشوند مگر به روش کلیسای انگلاتر.
· هرگاه زنی از کاتولیکها ازدواج کند، دولت از جهاز او دو ثلث بگیرد و از ترکۀ شوهر خود ارث نبرد و شوهر از حق خود وصیت در حق زن ننماید.

بعد از تمام اینها، حکم صادر شد تمامی کاتولیکها باید پروتستانت شوند، وگرنه باید حبس و جلای وطن شوند، برای تمام عمر و اگر از حکم ابا نمایند یا بعد از جلای وطن بدون اجازه برگردند، به الزامات سنگینی ملزم خواهند شد و احکام دیگری جاری شد که برخی از آنها در زیر میاید:

· کشیش در زمان قتل و تجهیز و تکفین ایشان حاضر نشود.
· هیچیک از کاتولیکها بر مرکبی که قیمتش بیش از پنجاه روپیه است سوار نشود.
· اگر کشیشی یکی از خدمات مرجوعه باو را ادا نماید، حبس ابد خواهد بود.
· کشیشی که مولای او الکلاتر نباشد و از ملت پروتستانت هم نباشد، اگر زیادتر از سه روز در انگلاتر اقامت کند، غدار است، مقتول خواهد شد. اگر کسی او را در خانه اش جای دهد، باید کشته شود.
· شهادت کاتولیک در دیوان عدالت(دادگاه)، قبول نیست.

***

-نویسندۀ فوق الذکر، در صفحات 61 تا 66، از کتابش میگوید جمع کثیری از راهبان و دانشمندان کاتولیک را به امر ملکه الیزابت بر چهارپایان سوار نموده در دریا غرقشان کردند و لشکریان ملکه کلیساهای کاتولیکها را آتش زدند و علمایشان را کشتند و آنها را مانند حیوانات صحرا شکار میکردند و به هیچیک امان نمیدادند و اگر هم امان میدادند، بعد از امان میکشتندشان... بعد از تمام اینها پارلمان انگلیس در سال 1643 و 1644 رؤسای لشکر را فرستادند و تمام دار و ندار کاتولیکها را ضبط نمودند.
این ظلمها باقی بود تا اینکه در زمان پادشاه جیمز، ظلمها تخفیف پیدا کرد و در سال 1778 پادشاه بر کاتولیکها ترحم نمیود ولی پروتستانها خشمگین شدند و در سال 1780 چهل و چهار هزار پروتستان عرض حالی به پادشاه نموده و خواهش کردند که پارلمان قوانین ظالمانه نسبت به کاتولیکها را تغییر ندهد، ولی پارلمان توجهی به درخواست آنها نکرد، پس صدهزار نفر پروتستان در لندن تجمع کردند و کلیساها را سوزاندند و خانه های کاتولیکها را خراب کردند و این فتنه تا شش روز بپا بود.

***

-فیلیپ هیوز، نویسندۀ کتاب "تاریخچۀ کلیسای کاتولیک" در صفحات 160 تا 162، ضمن اشاره به ستمهای فراوانی که از سوی پروتستانها بر کاتولیکها میشد، میگوید پس از اصلاحات دینی بین سالهای 1531 تا 1535، پادشاه انگلستان اعلام داشت که در انگلیس رئیس عالی کلیسای مسیح در زمین است و تمام زیردستان او موظف شدند نسبت به تعلیم جدید سوگند وفاداری یاد کنند. مجازات مخالفین هم مرگ بود و به زودی معدود افرادی شجاع نظیر کاتوزیان، راهبان، چند کشیش غیرراهب، جان فیشر اسقف دوچستر و حتی صدراعظم اسبق، سر توماس مور، که حاضر به انکار ایمان خود نشدند، به دار آویخته شدند و حکومت رعب و وحشت تا چند سال بر انگلستان سایه افکند.
پادشاه ما بقی عمر را یک ارتدوکس باقی ماند ولی کارگزاران عمدۀ او از مرتدان جدید(پروتستان) بودند و به توصیۀ آنان پادشاه کمر به ویرانی صومعه ها بست و مراسم عشای ربانی از مراسم هفتگانۀ کلیسای کاتولیک را ممنوع کرده، اموال کلیسا را توقیف نمود. در زمان ملکه الیزابت اول، اجرای مراسم عشای ربانی با مجازات حبس ابد روبرو بود!

تذکر 1: اساساً دین صلح و دوستی نامیدن مسیحیت چه معنایی دارد وقتی که مسیحیت به زور شمشیر امپراتوری بیزانس و با ممنوعیت سایر دینها، نشر یافت. به دروغ اسلام را محکوم میکنند که با شمشیر نشر یافته است، در حالی که شمشیر حکومتهای مسلمان فقط در انهدام حکومتهای کشورهایی که مانع نشر اسلام بودند، عمل میکرد و ابداً مردم شهرها و کشورها مجبور نبودند که اسلام را بپذیرند و میتوانستند بر دین خود بمانند، و جزیه ای که از آنها گرفته میشد گاهاً از مالیاتی که حکومت خودشان از آنها میگرفت، کمتر و قابل تحملتر بود!

تذکر 2:برخی از رفتار مهربانانۀ مبلغان مسیحی خیال میکنند، که آنها بسیار مهربانند! آنها مدام برای مخاطبشان دعا میکنند و از محبت و اینکه خدا برای نجاتشان مصلوب شده است(!!!) سخن میگویند، و حال آنکه اگر شما پروتستانها را در زمانی غیر از تبلیغ ببینید، اصلا اینگونه نیستند، بلکه وقتی مناظرات رسمی آنها با مسلمانان را ببینید، متوجه میشوید چقدر بددهان و گاهاً فحاش هستند.

3.مسیحیت به کدامیک دعوت میکند: خدا یا شیطان؟

بنده به شخصه فکر نمیکنم پاسخ پرسش فوق، خدا باشد. بیایید مسائل را با هم بررسی کنیم:
1. در کتاب مقدس مسیحیان، شریعت و دین، لعنت حساب شده است(غلاطیان13:3) و کسانی که تحت تأثیر مبلغین مسیحی، خاصه پروتستانت، قرار دارند، معمولاً معتقدند که مسیحیت دین نیست بلکه یک باور است. خب نفی دین خدا، عملی الهی است یا شیطانی؟
این افراد، باید پاسخ دهند که خدا برای چه امری ما را در این دنیا قرار داده ولی کاری به کارمان نداشته است؟ چگونه میخواهد در روز قیامت در مورد ما داوری بفرماید، در حالی که به خیال مسیحیان، هیچ شریعتی را تعریف نکرده است تا بعد بخواهد برپایۀ عمل ما به آن شریعت، داوری کند. پاسخ مبلغین مسیحی، این است که صرف ایمان به الوهیت حضرت عیسی و اینکه مرگ او کفاره گناهان ما بوده است، کافی است و شریعت هم همین است؛ پس چقدر خدا را این افراد پایین و بیعدالت جلوه میدهند که کسی که در یک خانوادۀ مسیحی متولد میشود و از روی تقلید، دین پدر را میپذیرد به بهشت میرود و کسی که بخاطر تحقیق میفهمد که این کیش باطل است، به خیال اینها جهنمی و طبق کتاب خودشان دشمن مسیح است! عجب عدالتی! کاش نور اسلام بر فکرهای تاریک این افراد میتابید تا بدانند که دینباوری که تقلیدی باشد، حتی اگر دین درستی را اجرا کنیم، بخاطر اینکه تقلیدی است، ارزش چندانی ندارد.
باز این افراد پاسخ دهند که اگر اینطور است و بخاطر ایمانشان به مسیح، لایق بهشت هستند، چرا در این دنیا مانده اند؟ چرا آرزوی مرگ نمیکنند تا زودتر به بهشت برسند؟ آنها هرگز چنین آرزویی نمیکنند و هر گونه بهانه هم که بر این آرزو نکردن بیاورند، ادعای خودشان را با این خودداری کردنشان از آرزوی مرگ نشان میدهند.
باز این افراد با ادعای نفی دین، عدالت خدا را زیر سؤال میبرند، زیرا خدا برای اقوام پیشین شریعت تعریف کرده بود و یهودیان قرنها بخاطر اجرای دین خدا شکنجه و عذاب تحمل کردند ولی حالا برای مسیحیان، طبق خیال خودشان، هیچ دستوری نیست؟! اگر خدا عادل است چرا دین را به گردن یهودیهای پیشین انداخته بود ولی از اینها برداشته است؟ مسیحیان میگویند مسیح قربانی شد و کفاره تمام گناهان شد و دیگر امری بر ما واجب نیست(!) باز با این سخنشان، حکمت خدا را زیر سؤال میبرند، زیرا اگر خدا میخواست این کار را بکند میتوانست مسیح را در همان زمان حضرت آدم، قربانی کند تا دیگر هیچ گناهی بر هیچ کسی وارد نباشد و قوم نوح و سدوم هم عذاب و نابودی نبینند.
باز این افراد پاسخ دهند که اگر دین تعطیل است، چرا حضرت عیسی(ع) به تمام احکام دینی که در تورات آمده بود عمل میکرد؟ چرا حضرت عیسی(ع) مثل این افراد گرد گناهان نمیچرخید؟ پاسخ مسیحیان این است که بعدها پیامبری آمد به نام پولس که گفت حضرت عیسی از طرف ما قربانی شده است و مرگش کفاره است و دیگر نیازی به عمل به دین نیست! پاسخ ما این است که گذشته از اینکه مسیحیان هیچ دلیل موجهی برای نبوت پولس ندارند، اگر قرار بود شریعت تعطیل شود، چرا خود حضرت عیسی اینکار را نکرد؟ آیا حضرت عیسی مقامش والاتر از پولس نبود؟ چگونه حضرت عیسی(ع) به احکام دین عمل میکند و پولس احکام را تعطیل اعلام میکند؟ بدون شک حضرت عیسی اگر میخواست بعد از اینکه به خیال مسیحیان مصلوب شد، دین تعطیل شود، این امر را پیش از این ماجرا خودش به حواریون میگفت که هرگز این کار را نکرد پس ادعای مسیحیان هم باطل است. باز مسیحیان بگویند که مگر مقام پطرس از پولس بالاتر نبوده است؟ چرا پطرس دین را تعطیل نکرد؟

2.مسیحیان ادعا میکنند که از آنجایی که به حضرت عیسی ایمان دارند و حضرت عیسی از طرف آنها قربانی شده است و کفارۀ گناهان آنها شده است، هر گناهی هم که بکنند، باز به بهشت میروند. گذشته از خرافی بودن این باور که میتوان آنرا با خود کتاب مقدسشان رد کرد و به موقع عرض میشود، بر پایۀ این باور مسیحیان هر گناهی را بخواهند میکنند، و خود را از هیچ گناهی منع نمیکنند.
در واقع مسیحیت با این باور، زنجیر از پای شهوات بر میدارد و نفس را رها میکند که هر گناهی را مرتکب شود، آنهم گناهانی که کتاب مقدس خودشان به شدت از آنها نهی کرده است و حضرت عیسی(ع) که اینها ادعای پیروی از او را دارند، هرگز بدان عمل نکرده است، از خوردن گوشت خوک و شراب گرفته تا زنا و همجنسبازی، هیچ فسادی نیست که اینها مرتکبش نشوند، والبته انسانهای عادی معصوم نیستند و ممکن است گناه کنند، ولی این افراد اصلا گناه بودن این اعمال شیطانی را قبول ندارند.

من میپرسم: این که ما دین خدا را رها کنیم و شبانه روز به گناهان بپردازیم و گناه بودن عملمان را نیز نفی کنیم، خواست خداست یا شیطان؟

بدون شک خواست شیطان است، پس مسیحیت تحریف شدۀ امروزی انسان را به سوی شیطان هدایت میکند و نه خدا.

نتیجه گیری

حالا زمان نتیجه گیری از بحث است، خب با بررسی سه پرسش فوق میتوان راحتتر به ماهیت مبلغین امروزی مسیحیت پرداخت:
1. مبلغین به دروغ به ما میگویند خدا محبت است تا با خیال راحت گناه کنیم.
2. مبلغین به دروغ کیش خود را دین صلح مینامند تا حرفشان را باور کنیم.
3. مبلغین ما را به سوی تمایلات نفسانی و خواستهای شیطان دعوت میکنند.

خب بر پایۀ سه نتیجۀ فوق، نتیجه نهایی این است که این مبلغین، افرادی دورو و تزویرگر هستند، و چنانکه دیدیم برعکس خوی تند پروتستانها، سعی میکنند خودشان را مهربان جلوه دهند، پس بیش از اینکه لایق عنوان بره های خدا باشند، لایق عنوان گرگ در لباس میش هستند:



با عرض سلام
از مطلب خوب شما استفاده کردم ، اما چند نکته هست ، یکی اینکه در مباحث مختلف بخصوص مطالعه ی ادیان باید با رویکرد همدلانه و پدیدارشناسانه به مطلب نزدیک بشیم ، دیگه اینکه باید بجای رویکرد جزنگرانه رویکرد کل نگرانه داشته باشیم و تمام منظومه ی معارف اون دین رو با هم لحاظ کنیم ، نکته ی دیگه اینکه باید دید که خطاهای دینداران یه دین تا چه حد به نحو سیستماتیک و موجه ریشه در اون دین داره و قابل انتساب به اون دینه و تا چه حد به عوامل دیگه مربوطه ، مطلب بعدی شان نزول بعضی مطالب در یه متن دینیه...

seyedziyaodin;12573 نوشت:
در مباحث مختلف بخصوص مطالعه ی ادیان باید با رویکرد همدلانه و پدیدارشناسانه به مطلب نزدیک بشیم

سلام علیکم. راستش من رویکرد همدلانه رو درک نکردم که چیست، ولی پدیدارشناسانه بودن مطلب آشکار است و بر مبنای آنچه از مسیحیان در طول تاریخ سر زده مطلب رو نقدیم کردیم.

seyedziyaodin;12573 نوشت:
باید بجای رویکرد جزنگرانه رویکرد کل نگرانه داشته باشیم و تمام منظومه ی معارف اون دین رو با هم لحاظ کنیم

کیش شیطان زدۀ مسیحیت، چیزی نیست بتوان آنرا در یک تاپیک به طور کلی مطرح و کرد مگر اینکه مطلب را به شدت خلاصه سازی کنیم، که درک صحیحی به طرف مقابل نمیدهد و نقدهای ما را نیز درک نخواهد کرد. همین بیانهای کلی و سربسته هستند که باعث میشوند مردم ما اطلاع نداشته باشند که مسیحیان، مسیح را خدا میدانند و به پسر خدا بودن او اکتفا نمیکنند. برای بحثی کلی و شفاف پیرامون مسیحیت باید هر یک از آموزه ها از هم تفکیک شود و به طور کامل بحث شود و بعد از تمام اینها میشود آنرا در یک کتاب چند جلدی نشر داد. مباحث مسیحیت چه در زمینه های ساده مثل نقد کتاب مقدس و چه در زمینه های پیچیده و فلسفی مثل تثلیث، نیاز به بحثهای مجزا و تفکیکی دارد.

ما در این تاپیک به بحث ادعای پوچ و باطل محبت بودن این کیش منحرف پرداختیم.

seyedziyaodin;12573 نوشت:
باید دید که خطاهای دینداران یه دین تا چه حد به نحو سیستماتیک و موجه ریشه در اون دین داره و قابل انتساب به اون دینه و تا چه حد به عوامل دیگه مربوطه ، مطلب بعدی شان نزول بعضی مطالب در یه متن دینیه...

فکر میکنم ذکر آیاتی از کتاب مقدس که مؤید رفتارهای خشن و خشونت بار مسیحیان در طول تاریخ است، به خوبی نشان میدهد که بسیاری از این جنایات به خطاهای جایگاهی افراد ارتباطی ندارد. در واقع وقتی آنان در سال 1099 زنان و کودکان مسلمان را از دم تیغ میگذراندند به احتمال زیاد آیات باب 20 تثنیه را در برابر خود هویدا میدیدند که ایشان را به کشتار دسته جمعی فرمان میدهد. رزمندگانی وحشی که خود غرق در عشقی مالیخولیایی به مسیحی که به خیال خودشان مصلوب شده است و برای باز کردن راه زیارت قبر او خود را ملزم میدانستند که زنان و کودکان نگون بخت مسلمان را که مسجد گریخته بودند و در آنجا پناه گرفته بودند از دم تیغ بگذرانند. مانند اینها را مسیحیان بارها و بارها بر سر یهودیان و مسلمین پیاده کردند و حتی گاهی به یکدیگر نیز رحم نکردند چنانکه در پست بالا آمد.

موضوع قفل شده است