جمع بندی چرا حضرت علی درجریان غصب خلافت از واقعه غدیر استفاده نمیکنند؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا حضرت علی درجریان غصب خلافت از واقعه غدیر استفاده نمیکنند؟

لطفا این شبهه را مورد بحث قرار دهید؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد کریم

sae;426534 نوشت:
چرا حضرت علی درجریان غصب خلافت از واقعه غدیر استفاده نمیکنند؟

با سلام
چه كسي گفته است که ایشان به ماجرای غدیر خم استناد نکرده اند، مرحوم علامه امینی در جلد اول الغدیر بحث المناشدة والاحتجاج بحدیث الغدیر الشریف در اول بحث اشاره می کنند که اولین احتجاجی که به این حدیث صورت گرفته است توسط امیرالمومنین در مسجد پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان بوده است( امینی، الغدیر، ج1، ص327)
مرحوم طبرسی نیز در احتجاج آورده است که وقتی همه با ابوبکر بیعت کردند وتنها امیرالمومنین باقی ماند واز او خواستندبیعت کند از جمله استدلالهایی که کرد مساله غدیر خم بودف که فرمود: ولا علمت أن رسول الله ترک یوم غدیر خم لدحد حجة ولا لقائل مقالا فأنشدالله رجلا سمع النبی یوم غدیر خم یقول( من کنت مولاه فهذا علی مولاه...)أن یشهد الان بما یسمع(احتجاج طبرسی، ج1، ص74) حضرت می فرماید: گمان نمی کردم بعد از ماجرای غدیر خم پیامبر اسلام(ص) برای کسی در نپذیرفتن ولایت من عذری باقی گذاشته باشند، شما را قسم می دهم آیا کی از شما در غدیر خم از رسول خدا نشنید که فرمود: هرکه من مولا ورهبر هستم بعد ا زمن علی مولا ورهبر اوست. زید بن ارقم می گوید 12نفر شهادت دادند که این سخن را از پیامبر(ص) شنیده اند. ومن نیز با اینکه شنیده بودم کتمان کردم ودر اثر دعای امیرالمومنین کور شدم.
علاوه بر حضرت علی علیه السلام صدیقه کبری نیز به این حدیث بعد از وفات نبی مکرم اسلام وغصب خلافت استشهاد کرده است. که خطاب به مهاجر وانصار فرمود: أنسیتم قول رسول الله غدیر خم : من کنت مولاه فعلی مولاه، آیا سخن رسول خدا(ص) در غدیر خم را فراموش کرده اید که فرمود: هر که من سرپرست وپیشوای او هستم بعد ا زمن علی پیشوای اوست؟!( الغدیر، ج1، ص397)

sae;426534 نوشت:
لطفا این شبهه را مورد بحث قرار دهید؟

انشا الله مفصلا فردا اين مطئله را از مصادر اهل سنت پاسخ خواهم دادم، خسته هسم مي روم براي استراحت

با سلام

احادیث صحیح ومتواتر از اهل سنت آورده اند که امام علی (ع) چندین مرتبه مردم را قسم داد که آیا جریان غدیر خم را مبنی بر قبول امامت من را فراموش کرده اید ؟

ودر دروایات شیعه هم آمده که امام علی و حتی امام حسن وامام حسین و .... علیهم السلام ، خلافت بعد از رسول الله (ص) را حق مسلم خود میدانستند که توسط منافقین غصب شد وایشان برای حفظ اسلام سکوت کردند .

مثلا امام حسین (ع) از همان بچگی به عمر که بالای منبر بود گفت از منبر پدرم پایین بیا !

3777 - عن الحسين بن على قال : أتيت عمر بن الخطاب و هو يخطب على المنبر فصعدت إليه فقلت : انزل عن منبر أبى و اذهب إلى منبر أبيك ، فقال عمر : لم يكن لأبى منبر فأجلسنى معه أقلب حصى بيدى ، فلما نزل انظلق بى إلى منزله فقال لى : من علمك ؟ ، قلت : و الله ماعلمنى أحد ، قال : بأبى لو جعلت تغشانا قال : فأتيته يوما و هو خال بمعاوية و ابن عمر بالباب فرجع ابن عمر فرجعت معه فلقينى بعد فقال لى : لم أرك ؟ ، قلت : ياأمير المؤمنين إنى جئت و أنت خال بمعاوية فرجعت مع ابن عمر فقال : أنت أحق من ابن عمر فإنما أنبت ما ترى فى رؤوسنا الله ثم أنتم .
** خط
( الإصابة في تمييز الصحابة 249/2 )
** سنده صحيح

وعمر فکر میکند که کسی به این بچه یاد داده که چنین بگوید اما امام میفرمایند نه چنین نیست !

sae;426534 نوشت:
لطفا این شبهه را مورد بحث قرار دهید؟

در مصادر شيعي، روايتي وجود دارد كه مولا در همان روز سقيفه به اين حديث احتجاج نموده اند


541 - علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسى، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن سلیم بن قیس الهلالی قال: سمعت سلمان الفارسی رضی الله عنه یقول: لما قبض رسول الله صلى الله علیه وآله وصنع الناس ما صنعوا وخاصم أبوبکر وعمر وأبوعبیدة بن الجراح الانصار فخصموهم بحجة علی (ع) قالوا: یا معشر الانصار قریش أحق بالامر منکم لان رسول الله صلى الله علیه وآله من قریش والمهاجرین منهم إن الله تعالى بدأبهم فی کتابه وفضلهم وقد قال رسول الله صلى الله علیه وآله: الائمة من قریش، قال سلمان رضی الله عنه: فأتیت علیا (ع) وهو یغسل رسول الله صلى الله علیه وآله والله فأخبرته بما صنع الناس وقلت: إن أبا بکر الساعة على منبر رسول الله صلى الله علیه وآله والله ما یرضى أن یبایعوه بید واحدة إنهم لیبایعونه بیدیه جمیعا بیمینه وشماله، فقال لی: یا سلمان هل تدری من أول من بایعه على منبر رسول الله صلى الله علیه وآله؟ قلت: لا أدری، إلا أنی رأیت فی ظلة بنی ساعدة حین خصمت الانصار وکان أول من بایعه بشیر بن سعد وأبوعبیدة بن الجراح ثم عمر ثم سالم قال: لست أسألک عن هذا ولکن تدری أول من بایعه حین صعد منبر رسول الله صلى الله علیه وآله؟ قلت: لا ولکنی رأیت شیخا کبیرا متوکئا على عصاه بین عینیه سجاده شدید التشمیر صعد إلیه أول من صعد وهو یبکی ویقول: الحمد لله الذی لم یمتنی من الدنیا حتى رأیتک فی هذا المکان، أبسط یدک، فبسط یده فبایعه ثم نزل فخرج من المسجد فقال علی (ع):هل تدری من هو؟ قلت: لا ولقد ساء تنی مقالته کأنه شامت بموت النبی صلى الله علیه وآله، فقال: ذاک إبلیس لعنه الله، أخبرنی رسول الله صلى الله علیه وآله أن إبلیس ورؤساء أصحابه شهدا نصب رسول الله صلى الله علیه وآله إیای للناس بغدیر خم بأمر الله عزوجل فأخبرهم أنی أولى بهم من أنفسهم وأمرهم أن یبلغ الشاهد الغائب فأقبل إلى إبلیس أبالسته ومردة أصحابه فقالوا: إن هذه أمة مرحومة ومعصومة ومالک ولا لنا علیهم سبیل قد أعلموا إمامهم ومفزعهم بعد نبیهم، فأنطلق إبلیس لعنه الله کئیبا حزینا وأخبرنی رسول الله صلى الله علیه وآله أنه لو قبض أن الناس یبایعون أبا بکر فی ظلة بنی ساعدة بعد ما یختصمون، ثم یأتون المسجد فیکون أول من یبایعه على منبری إبلیس لعنه الله فی صورة رجل شیخ مشمر یقول کذا وکذا، ثم یخرج فیجمع شیاطینه وأبالسته فینخر ویکسع(1) ویقول: کلا زعمتم أن لیس لی علیهم سبیل فکیف رأیتم ما صنعت بهم حتى ترکوا أمر الله عزوجل وطاعته وما أمرهم به رسول الله صلى الله علیه وآله.

سلیم بن قیس هلالى مى‏گوید: از سلمان فارسى رضى اللَّه عنه شنیدم که مى‏گفت: هنگامى که پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله دیده از جهان فرو بست و مردم کردند آنچه کردند و ابو بکر و عمر و ابو عبیدة بن جرّاح با انصار ستیزه کردند و آنها را به دلیل خویشى، که دلیل على علیه السّلام بود محکوم نمودند. گفتند: اى گروه انصار! قریش به امر امامت از شما سزاوارترند؛ زیرا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از قریش بود و مهاجران نیز از قریش بودند و خدا در قرآن، خود با آنها آغاز نموده و آنها را برترى بخشیده است، و پیام‌آور صلّى اللَّه علیه و آله فرموده است: امامان از قریش باشند.
سلمان گفت: من به نزد امیرمؤمنان علیه السّلام که مشغول غسل دادن رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بود رفتم و او را از جریان آگاه کردم و گفتم: اینک ابو بکر بر منبر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله جاى گرفته است و به خدا سوگند، خشنود نیست که مردم با یک دست او، بیعت کنند و مردم با هر دو دست چپ و راست، با او بیعت مى‏کنند.
على علیه السّلام فرمود: اى سلمان! هیچ مى‏دانى نخستین کسى که بر منبر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله با او بیعت کرد چه کسى بود؟
عرض کردم: نمى‏دانم، جز این‌که دیدم که در زیر سایه‏بان بنى ساعده هنگام مجادله انصار،‌ نخستین کسى که با او بیعت کرد بشیر بن سعد و ابو عبیدة بن جرّاح بود و سپس عمر و بعد از او سالم.
امام علیه السّلام فرمود: من در باره اینها از تو نپرسیدم، (پرسیدم که آیا) مى‏دانى نخستین کسى که هنگام نشستن ابوبکر بر منبر پیامبر با او بیعت کرد چه کسی بود؟
عرض کردم: نه؛ ولى پیرى کهنسال را دیدم که بر عصاى خویش تکیه زده بود و میان دو دیده‏اش اثر سجده زیادى بود، و او نخستین کسى بود که از پله منبر بالا رفت؛ در حالی که مى‏گریست و مى‏گفت: ستایش خدایى را که مرا از دنیا نبرد تا تو را در این جایگاه ببینم، دستت را باز کن. ابو بکر دستش را باز کرد و پیرمرد با او بیعت نمود و سپس از منبر پایین آمد و از مسجد بیرون رفت.
امیرمؤمنان علیه السّلام فرمود:
دانستى او چه کسی بود؟ گفتم: نه؛ ولى از کلامش بدم آمد؛ زیرا گویى از مرگ پیامبر خوشحالى مى‏کرد. امام علیه السّلام فرمود: او شیطان لعنه اللَّه بود.
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به من خبر داد که شیطان و سران اصحابش نگران بودند که پیامبر اکرم در روز غدیر خم مرا به امر خداوند عزّ و جلّ، به امامت و خلافت بر مردم و براى مردم نصب کرد و به آنها خبر داد که من نسبت به آنها از خود آنها سزاوارترم و به آنها فرمود تا حاضران به غائبان برسانند و همه سران و شیطانهاى ابلیس گرد او آمدند و گفتند: همانا این امّت، مرحومه و معصومه است و نه تو و نه ما را بر آنها راهى نیست. همانا پیشوا و پناهگاه خود را پس از پیغمبرشان دانستند. در این هنگام بود که شیطان لعنه اللَّه افسرده و غمگین از آن محضر دور شد
و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به من خبر داد که هرگاه از این جهان رخت بربندد، مردم پس از مخاصمه با یکدیگر در سقیفه بنى ساعده با ابو بکر بیعت کنند، و از آن جا به مسجد روند و نخستین کسى که بالاى منبر من با ابو بکر بیعت کند شیطان است که به چهره پیرمردى عبادت کوش بدان جا بیاید و چنین و چنان بگوید، سپس از آن جا بیرون رود و شیاطین و پیروان خود را گرد آورد و باد در بینى کند و به جست و خیز پردازد و به آنها گوید: هرگز، شما گمان بردید که مرا بر ایشان راهى نیست، اکنون دیدید من با آنها چه کردم تا سرانجام دستور و فرمانبرى خداى عزّ و جلّ و اوامر پیامبر را وانهادند.

اصول کافی ج8 ص 182 و 183 منشورات فجر

بررسی سند روایت::::

علی بن ابراهیم بن هاشم:
قال النجاشی: القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.
معجم رجال الحدیث، ج 12 ص 212، رقم: 7830.
ابراهیم بن هاشم:
در باره ابراهیم بن هاشم و اثبات وثاقت ایشان بحث‌های مفصلی تاکنون در مجالس علمی و سایت‌های اینترنتی انجام شده است که ما به جهت اختصار، کلام جامع حضرت آیت الله العظمی خوئی قدس الله نفسه الزکیه را نقل می‌کنیم. وی در شرح حال ابراهیم بن هاشم می‌نویسد:
أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، ویدل على ذلک عدة أمور:
1. أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.

2. أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.
3. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا على روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه، وقبول قوله.

من می‌گویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مطلب چند مطلب دلالت دارد:
1. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.

2. سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند.
3. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمی‌ها به روایات او اعتماد کرده‌اند. در میان قمی‌ها کسانی بودند که در باره روایت سخت‌گیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمی‌ها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمی‌کردند.

معجم رجال الحدیث، ج 1 ص 291، رقم: 332.
دست‌کم شخصیتی مثل سید بن طاووس ادعای اتفاق تمام علما بر وثاقت او را کرده است.
حماد بن عیسی:
قال النجاشی: وکان ثقة فی حدیثه، صدوقا.
وقال الشیخ : ثقة.

معجم رجال الحدیث، ج7، ص236ـ237، رقم: 3972
ابراهیم بن عمر:
إبراهیم بن عمر الیمانی... قال النجاشی: شیخ من أصحابنا ثقة.
معجم رجال الحدیث، ج1، ص 241، رقم: 228
سلیم بن قیس الهلالی:
سلیم بن قیس هلالی، از اصحاب و یاران خاص پنج امام اول شیعیان بوده است. آیت الله خوئی در شرح حال او می‌نویسد:
سلیم بن قیس: قال النجاشی فی زمرة من ذکره من سلفنا الصالح فی الطبقة الأولى: (سلیم بن قیس الهلالی له کتاب، یکنى أبا صادق.
آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه سپس در ادامه نکاتی را در باره او این چنین بیان می‌کند:
الأولى: أن سلیم بن قیس - فی نفسه - ثقة جلیل القدر عظیم الشأن، ویکفی فی ذلک شهادة البرقی بأنه من الأولیاء من أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام، المؤیدة بما ذکره النعمانی فی شأن کتابه، وقد أورده العلامة فی القسم الأول وحکم بعدالته.
سلیم بن قیس هلالی.. نجاشی او را زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است...
سلیم بن قیس هلالی فی نفسه، ثقه، جلیل القدر و والا مقام است. برای اثبات این مطلب، شهادت برقی به این که او اولیاء اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بوده کفایت می‌کند. این مطلب را گفتار نعمانی در باره کتاب سلیم تأیید می‌کند. علامه حلی نیز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است.
معجم رجال الحدیث، ج 9، ص 226، رقم: 5401.

sae;426534 نوشت:
لطفا این شبهه را مورد بحث قرار دهید؟

احمد بن حنبل در مسندش با سند صحيح نقل مي‌كند :
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَيْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَيْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَةِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ كُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ فَقَامَ نَاسٌ كَثِيرٌ - فَشَهِدُوا حِينَ أَخَذَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَكَأَنَّ فِى نَفْسِى شَيْئاً فَلَقِيتُ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ كَذَا وَكَذَا. قَالَ فَمَا تُنْكِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ ذَلِكَ لَهُ .

حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مى‏دهم هر مرد مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جا برخيزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعيم گفته است كه افراد بسيارى‏ شهادت دادند ـ و اعلام كردند آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست امير المؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود :
آيا مي‌دانيد كه من شايسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مى‏باشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را تصديق كردند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود :
هر كس من مولاي او هستم ،‌ اين [علي] مولاي او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .
ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مى‏كردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار «زيد بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! «زيد» گفت : آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! به دليل آن كه، آنچه را كه استماع كرده‏اى من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده‏ام !
أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشيباني (متوفاي241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ج 4 ، ص 370 ، ح19321 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .

هيثمي بعد از نقل روايت مي‌گويد :
رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة .
اين روايت را احمد نقل كرده و راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ؛ غير از فطر بن خليفه كه او نيز مورد اعتماد است
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علي بن أبي بكر الهيثمي (متوفاي807 هـ ) ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت 1407 .

و جالب اين جا هست كه ابن حجر هيثمي در كتاب صواعق خودش كه در رد شيعه نوشته است مي گويد علت احجتاج مولا علي ع به اين روايت به خاطر اين بوده افرادي در خلافت با ايشان منازعه داشتند ضمن اينكه در همين بحث خود تصريح دارد كه روايت غدير با تعدد طرق بسيار و به نقلي از 60 صحابي و به نقلي از 30 صحابه نقل شده است و يكي از بزرگترين فقهاي اهل سنت به نام ابن حرم نيز تصريح داشته است كه اگر روايتي از 7 صحابي نقل شود متواتر هست

أنه ( يعني حديث من كنت مولاه ) ،‍ حديث صحيح لا مرية فيه و قد أخرجه جماعة كالترمذي و النسائي و أحمد و طرقه كثيرة جدا و من ثم رواه ستة عشر صحابيا و في رواية لأحمد أنه سمعه من النبي صلى الله عليه و سلم ثلاثون صحابيا و شهدوا به لعلي لما نوزع أيام خلافته كما مر و سيأتي و كثير من أسانيدها صحاح و حسان و لا التفات لمن قدح في صحته و لا لمن رده بأن عليا كان باليمن لثبوت رجوعه منها و إدراكه الحج مع النبي

وقتي عده‌اي با علي در خلافت منازعه کردند و ايستادند در برابر او، 30 تن از صحابه که در غدير خم بودند، بلند شدند و شهادت دادند بر اينکه ما در غدير خم بوديم و علي به دست نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي ولايت نصب شد.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي ( الوفاة : 973هـ ) ، ج 1 ، ص 164 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط

سوال پيش مي آيد اگر مولي به معناي دوست هست چرا مولا علي براي مخالفين به حديث غدير احتجاج مي كند؟ پس اشاره مولا به اين حديث به منزله مقام خلافت هست در صورتي كه صحابي مي دانستند بحث دوستي با همديگر در قران به ان تصريح شده است رحما بينهم، ليكن احتجاج مولا براي خلافت بوده است و نه دوستي و دليل دوم ما اين هست كه كلمه مولا جعل مقام خلاف و امامت و ولايت هست و عاداه و والاه هم به منزله تبري و تبري، و حضرت امير نيز با اشاره به اين تولي و تبري در صدد تفرد زدن به مقام خلافت خود هستند كه فرمايش كنند جنگ با مقام خلاف ايشان جنگ با خداست و دوستي با ايشان هم دوستي به خدا هست

با تشک ازدوستانی که به این شبهه پاسخ دادند
[=arial black]قاعده بحث منطقی :
عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود...ابن تیمیه در مورد احتجاج میگوید بیان التدلیس هجمیه

یعنی اگر یک چیزی بهش استدلال نکنند به این معنی نیست که ان چیز وجود نداشته است

نظراتابن عقده درمورد غدیر یک کتاب شده که کتاب این عالم رو ذهبی میگه ج17 رو نگاه کردمبود ج18ش نبود اگر این کتاب بود همه چی معلوم میشد که فقط نظرات ابن عقده در چندجلد الان جمع اوری شده که نواصب از بین بردند .اسم کتاب الولایه هست

اتقلتاصحابنا .. لا تقرو بحدیث الغدیر ابو حنیفه میگه اصل حدیث غدیر رو اصلا نگید چوناگه بگید شکست میخورید ابوحنیفه گفت من دیدمش..ابوحنیفه میگه اگه به معنی دوستیبود قسم نمی داد که

حضرتزهرا استدلال کردند در تذکره الحفاظ امده است یوم غدیر الخم .متفق علیه

درکفایه الاثر ص 199راوی میگوید ایا پیامبر به امامت علی گفته گفت غدیر خم را فراموشکردید گفت قد کان ذلک.

منحجه و لاعذر در دلائل الامه امده است

منقوی بدتر از شما سراغ ندارم غدیر والله لقد عقد لیقطع ..در الاحتجاج .

شهدوانصب رسول الله همه شاهد بودند که من را منصوب به امامت کرد ان یبلغ شاهد ان غائی در کتاب کافی ج8امده است

درکتاب الاحتجاج ج1ص96 روز بعد سقیفه که حضرت علی امدند و شروع کردند به سخنرانیکردن و لا اعلمت ..در مورد قضیه غدیر خم استدلال میکند

روایتبعدی 7روز بعد از سقیفه در کتاب کافی ج8 که امیر مومنان فرموند فخرج رسول الله حجهالوداع ...در غدیر منبر درست کردند. فاصلح شبه المنبر..من کنتب مولی فهذا علیمولی.. فکانت علی ولایتی ولایت الله

درکتاب خصال ص550 ادل مولی.. بحدیث نبی منمولی تو هستم یا تو گفت شما

کتابارشاد القلوب ج2 امام داشت رد میشد و فی یوم الغدیر ..حجه الوداع فقلت..سمعنا واتعنا حضرت فرمود خدا شاهد شماست همه شما به پیامبر ومن تهنیت گفتید بخ بخ یابنابی طالب ذکرنی .

انرسول الله امرکم ببیعتی پیامبر به شما دستور داد ارشاد القلوب ج2

اسامهبن زید استدلال کرده است فقد علمت ..فی علی وغدیر ..در کتاب الاحجتجا ج1ص114

ج1ص104هم داستانی در قضیه احتجاج امده است .ارشاد القلوب ج2 هم چین مطلبی امده است

درشورا 6نفره به حدیث احتجاج کرده که مستفیض است
از دوستان بابت ارائه مطالب با سخنان بریده و سند های نه چندان دقیق عذر می خواهم استاد ابوالقاسمی در یک شب داشتند می گفتند ما هم حول حولکی اینا رو یا دادشت کردیم و به عرضتان برسانم در 1 ساعت یک جلد کتاب در مورد همین قضیه ان قدر سند دادند که خسته شدیم و به عرض دوستان برسانم که سایت ولی عصر ان شاء الله در اینده نزدیک مقاله ای با همین موضوع در سایت قرار می دهند که تا حالا تا زمان امام صادق ع رفته اند و همین استدلال امام علی ع در چند جلد جای می گیرد
با تشکر

احتجاج حضرت شهيده صديقه طاهره فاطمه زهرا سبه حديث غدير:::::::::::::::

لَمَّا خَطَبَ أَبُو بَكْرٍ قَامَ إِلَيْهِ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قَالَ يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا مَرْضَاةَ اللَّهِ وَ أَثْنَى اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِي الْقُرْآنِ وَ يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ وَ أَثْنَى اللَّهَ عَلَيْهِمْ فِي الْقُرْآنِ تَنَاسَيْتُمْ أَمْ نَسِيتُمْ أَمْ بَدَّلْتُمْ أَمْ غَيَّرْتُمْ أَمْ خَذَلْتُمْ أَمْ عَجَزْتُمْ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَامَ فِينَا مَقَاماً أَقَامَ فِيهِ عَلِيّاً فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ يَعْنِي عَلِيّاً وَ مَنْ كُنْتُ نَبِيَّهُ فَهَذَا أَمِيرُه‏

پس از خطبه أبو بكر- در روز جمعه اوّل ماه مبارك رمضان- ابىّ بن كعب برخاسته و اين گونه سخنرانى كرد كه:
اى گروه مهاجر كه خشنودى خداوند را در نظر داشته و در قرآن مورد ثناى الهى قرار گرفته‏ ايد، و اى گروه انصار كه در شهر ايمان سكنى گزيديد و به همين جهت خداوند در قرآن از شما تعريف كرده، آيا فراموش كرده يا خود را به نسيان زده‏ ايد، آيا تبديل عهد و پيمان كرديد و يا تغيير آئين داده ‏ايد، يا خذلان اختيار كرده يا عاجز شده ‏ايد؟!
مگر شما فراموش كرده ‏ايد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در [روز غدير] در ميان ما بپا خواسته و علىّ را در مقابل همه نگه داشته و فرمود: «هر كس كه من مولاى او هستم علىّ مولاى اوست، و كسى كه من نبىّ او هستم علىّ امير اوست»؟!.

الاحتجاج ، ج ص 153 ، اسم المؤلف: أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي الوفاة: 548 هـ ، دار النشر : دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف- 1386 - 1966 م ، تحقيق : السيد محمد باقر الخرسان

حَدَّثتنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرَّضِيُّ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَزَيْنَبُ وَأُمُّ كُلْثُومٍ بَنَاتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قُلْنَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَسُكَيْنَةُ ابْنَتَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَّلَمَ قَالَتْ (أَنَسِيتُمْ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ غَدِيرِ خَمٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ وَقَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلَام لعَلي أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى عَلَيْهِمَا السَّلَام) مُتَّفق عَلَيْهِ
وَهَذَا الحَدِيث مُسَلْسَلٌ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ وَهُوَ أَنَّ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنَ الْفَوَاطِمِ تَرْوِي عَنْ عَمَّةٍ لَهَا
فَهُوَ رِوَايَةُ خَمْسِ بَنَاتِ أَخٍ كُلُّ وَاحِدَة مِنْهُنَّ عَن عَمَّتهَا

فواطم هاشمی که سلام خدا بر ایشان باد ، به نقل از ام کلثوم سلام الله علیها به نقل از حضرت زهرا سلام الله علیها نقل میکنند که ایشان فرمود : آيا فراموش كرديد گفتار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را در روز غدير كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه.
و گفتار آنجناب را كه فرمود (بعلى عليه السّلام) انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السّلام؟ این حدیث متفق علیه بر صحتش میباشد.
اين حديث از يك وجه دیگر مسلسل است، و آن اينست كه: هر يك از بانوان موسوم‏ به فاطمه از عمّه خود روايت نموده ‏اند و بنابراين، اين روايتى است از پنج دختر برادر كه هر يك از آنها از عمّه خود روايت نموده ‏اند.

نزهة الحفاظ ، ص 101 - 102 ، المؤلف: محمد بن عمر بن أحمد بن عمر بن محمد الأصبهاني المديني، أبو موسى الوفاة 581هـ ، الناشر: مؤسسة الكتب الثقافية - بيروت ، الطبعة: الأولى، 1406 ، المحقق: عبد الرضى محمد عبد المحسن

مناقب الأسد الغالب مُمزق الكتائب ومُظهر العجائب ليث بن غالب أمير المؤمنين أبي الحسن علي بن أبي طالب رضي الله عنه ، ص 14 رقم 5 ، المؤلف: شمس الدين أبو الخير ابن الجزري، محمد بن محمد بن يوسف الوفاة 833هـ ، الناشر: مكتبة القرآن ، الطبعة: الأولى 1994 ،المحقق: طارق الطنطاوي

جالب اينجا هست كه اين روايت را هم اجماعي مي دانند مُتَّفق عَلَيْهِ وَهَذَا الحَدِيث

جمع بندی: چرا حضرت علی درجریان غصب خلافت از واقعه غدیر استفاده نمیکنند؟

سوال:چرا امیرالمومنین علیه السلام برای اثبات حقانبت خود هیچوقت به ماجرای غدیر خم استناد نکردند؟
جواب: حضرت در موارد مختلفی برای اثبات حقانیت خود به این ماجرا استناد کرده اند، که نمونه هایی را در اینجا ذکر می کنیم:
مرحوم علامه امینی در جلد اول الغدیر بحث المناشدة والاحتجاج بحدیث الغدیر الشریف در اول بحث اشاره می کنند که اولین احتجاجی که به این حدیث صورت گرفته است توسط امیرالمومنین در مسجد پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان بوده است.[1]
مرحوم طبرسی نیز در احتجاج آورده است که وقتی همه با ابوبکر بیعت کردند وتنها امیرالمومنین باقی ماند واز او خواستندبیعت کند از جمله استدلالهایی که کرد مساله غدیر خم بودف که فرمود:
ولا علمت أن رسول الله ترک یوم غدیر خم لأحد حجة ولا لقائل مقالا فأنشدالله رجلا سمع النبی یوم غدیر خم یقول( من کنت مولاه فهذا علی مولاه...)أن یشهد الان بما یسمع. [2]
حضرت می فرماید: گمان نمی کردم بعد از ماجرای غدیر خم پیامبر اسلام(ص) برای کسی در نپذیرفتن ولایت من عذری باقی گذاشته باشند، شما را قسم می دهم آیا کی از شما در غدیر خم از رسول خدا نشنید که فرمود: هرکه من مولا ورهبر هستم بعد ا زمن علی مولا ورهبر اوست. زید بن ارقم می گوید 12نفر شهادت دادند که این سخن را از پیامبر(ص) شنیده اند. ومن نیز با اینکه شنیده بودم کتمان کردم ودر اثر دعای امیرالمومنین کور شدم.
علاوه بر حضرت علی علیه السلام صدیقه کبری نیز به این حدیث بعد از وفات نبی مکرم اسلام وغصب خلافت استشهاد کرده است. که خطاب به مهاجر وانصار فرمود:
أنسیتم قول رسول الله غدیر خم : من کنت مولاه فعلی مولاه، آیا سخن رسول خدا(ص) در غدیر خم را فراموش کرده اید که فرمود: هر که من سرپرست وپیشوای او هستم بعد ا زمن علی پیشوای اوست؟![3]


[/HR][1] . امینی، الغدیر، ج1، ص327

[2] . احتجاج طبرسی، ج1، ص74، نشر: مرتضی، مشهد، 1403ق، چ اول.

[3] .امینی، الغدیر، ج1، ص397.

موضوع قفل شده است