امام سجاد عليه السلام در عصر عاشورا

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Navy"]شيخ ابن قولويه قمي به سند معتبر از حضرت سجاد عليه السلام روايت كرده كه به رائده فرمود همانا چون روز عاشورا رسيد، رسيد به ما آنچه رسيد.از دواهي و مصيبات عظيمه و كشته گرديد پدرم و كساني كه با او بودند از اولاد و برادران و ساير اهلبيت او، پس حرم محترم و زنان مكرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار كردند براي رفتن به جانب كوفه پس نظر كردم به سوي پدر و ساير اهلبيت او كه در خاك و خون آغشته گشته و بدنهاي آنها طاهر بر روي زمين است و كسي متوجه دفن ايشان نشد و سخت بر من گران آمد و سينه من تنگي گرفت و حالتي مرا عارض شد كه همي خواست جان از بدن من پرواز كند. عمه‌ام زينب كبري سلام الله عليها چون مرا بدين حال ديد پرسيد كه اين چه حالتست كه در تو مي‌بينم اي يادگار پدر و مادر و برادران من، مي‌نگرم تو را كه مي‌خواهي جان تسليم كني، گفتم اي عمه چگونه جزع و اضطراب نكنم و حال آنكه مي‌بينم سيد و آقاي خود و برادران و عموها و عمو زادگان و اهل و عيشرت خود را كه آغشته به خون در اين بيابان افتاده و تن ايشان بي‌كفن است و هيچكس بر دفن ايشان نمي‌پردازد و بشري متوجه ايشان نمي گردد و گويا ايشان را از مسلمانان نمي‌دانند. عمه‌ام گفت: «از آنچه مي‌بيني دل نگران مباش و جزع مكن به خدا قسم كه اين عهدي بود از رسول خدا صلي الله عليه و آله به سوي جد و پدر و عم تو و رسول خدا صلي الله عليه و آله مصائب هر يك را به ايشان خبر داده به تحقيق كه حق تعالي در اين امت پيمان گرفته از جماعتي كه فراعنه ارض ايشان را نمي‌شناسند لكن در نزد اهل آسمانها معروفند كه ايشان اين اعضاي متفرقه و اجساد در خون طپيده را دفن كنند.[/]

[="Navy"]نماز بر امام حسين عليه السلام و شهدا کربلا
هیچ کس جز امام معصوم نباید عهده‌دار غُسل و کفن و دفن امام قبل از خود شود؛ پس از واقعه عاشورا نیز حضرت امام سجاد با معجزه‌ی الهی به کربلا بازگشت و عهده‌دار کفن و دفن حضرت امام حسین علیه السلام و سایر شهدای کربلا شد. در تاریخ چنین آمده است که عده‌ای از قبیله بنی اسد به تشویق همسرانشان به کربلا رفتند تا بدن مطهر امام حسین علیه السلام و یارانشان را دفن کنند، اما چون همه اجساد بدون سر بود و بر اثر ضربات شمشیر پاره پاره شده بود و حتی لباس‌هایشان نیز به تاراج رفته بود، هیچ‌یک از شهدا قابل شناسایی نبودند و بنی‌اسد متحیر مانده بودند چه کنند. در این هنگام اسب‌سواری ناشناس نزد آنها آمد و گفت:«برای چه به اینجا آمده‌اید؟» گفتند:«برای دفن این اجساد مطهر؛ ولی آنها را نمی‌شناسیم.» آن سوار با شنیدن این سخن با صدای بلند گریه کرد و صدا زد:«وا اباعبدالله!» سپس به آنها فرمود:«من شما را راهنمایی می‌کنم.»آن‌گاه از اسب پیاده شد و از کنار پیکرهای پاره پاره عبور کرد تا ناگهان نگاهش به جسد مطهر حسین علیه السلام افتاد. آن را در آغوش کشید و با چشمی گریان و حالی اندوهبار صدا زد:«ای پدر! با کشته شدن تو چشم مردم شام روشن شد و بنی امیّه شاد شدند. بعد از تو غم و اندوه ما بسیار طولانی خواهد بود.». سپس مشتی خاک از کنار آن پیکر برداشت و ناگهان قبر آماده‌ای پدیدار شد. بدن پاره‌پاره‌ی حسین علیه السلام را در قبر گذاشت و در حالی که به شدت گریه می کرد، فرمود:«آفرین بر آن زمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفته است. دنیا پس از تو تاریک و آخرت به نور تو روشن شده است. دیگر شبها خواب ندارم و اندوهم را پایانی نیست، تا اینکه خداوند اهل بیت تو را به تو ملحق گرداند و در ماوای تو جای دهد. درود من بر تو ای فرزند رسول خدا و رحمت خداوند بر تو باد.» سپس روی خاک آن قبر مطهر نوشت:«هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلو عطشانا غریبا »(این قبر حسین فرزند علی بن ابیطالب است که تشنه و غریب کشته شد.)
[/]

[="Navy"]آن گاه بدن مقدس حضرت علی بن الحسین (علی اکبر علیه السلام) را پایین پای امام حسین به خاک سپرد و بعد دستور داد سایر شهدای اهل بیت علیه السلام را در نزدیکی قبر امام در یک محل دفن کردند و سپس به همراهی «بنی اسد» به کنار نهر علقمه رفت و بدن قطعه قطعه حضرت ابوالفضل علیه السلام را پیدا کرد. خود را روی آن بدن مطهر انداخت و در حالی که به شدت گریه می‌کرد، فرمود:«پس از تو ای ماه بنی هاشم، خاک بر دنیا ببارد! بر تو درود می‌فرستم و بر تو رحمت خداوند را می‌طلبم.» سپس دستور داد قبری بکنند و آن بدن مطهر را نیز به خاک سپرد. وقتی برخاست و سوار اسب شد تا برود، بنی اسد دامن او را گرفتند و گفتند:«تو را به حق این افرادی که به خاک سپردی، به ما بگو تو کیستی؟» فرمود: «من علی بن الحسین هستم. آمدم تا بدن پدرم حسین علیه السلام و یارانش را دفن کنم و اکنون به زندان ابن زیاد بر می‌گردم.» بنابر بعضی از روایات، ماجرای دفن شهیدان کربلا در روز سیزدهم محرم سال 61 هجری قمری رخ داده است. باید توجه داشت که اگرچه در این روایات، از نماز حضرت سجاد بر اجساد شهدا یادی به میان نیامده، ولی حضرت سجاد علیه السلام قطعا بر بدن آنها نماز خوانده و سپس آنها را به خاک سپرده است. چرا که بنی اسد پس از آن روز تا سالیان سال بر سایر قبایل عرب فخر می‌کردند که «ما بر حسین علیه السلام و اصحابش نماز گزاردیم و آنها را دفن کردیم.»[/]

[="Navy"]---------------------------------
منابع:
بحارالانوار،ج 48،ص 27 - معالی السبطین، ج 2، ص66 الی 70
(نفس المهموم، صفحه 388)
«کامل» شیخ بهائی
[/]

[="Navy"]


[/]

[="Navy"]پس از اینکه حضرت امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا به شهادت رسید، سپاهیان عمر سعد وحشیانه به سوی خیمه‌های اهل بیت حمله کردند. در این میان حضرت امام سجاد علیه السلام نیز که به شدت بیمار و بستری بود، مورد آزار و اذیت قرار گرفت. حضرت زینب سلام الله علیها روایت چنین می‌کند:
کنار خیمه ایستاده بودم که ناگاه، مردی کبودچشم (خولی) به سوی خیمه آمد و آن را غارت کرد. امام سجاد علیه السلام روی فرش پوستی خوابیده بود. خولی پوست را چنان از زیر امام کشید که امام با صورت روی خاک افتاد. سپس متوجه من شد، جلو آمد و مقنعه‌ام را کشید و گوشواره از گوشم بیرون آورد که گوشم پاره شد. فاطمه صغری (دختر امام حسین علیه السلام) نیز چنین روایت می‌کند: کنار خیمه‌ها از هوش رفته بودم. وقتی به هوش آمدم دیدم عمه‌ام نزد من است و گریه می‌کند و می‌فرماید: برخیز به خیمه برویم، ببینم بر سر بانوان و برادر بیمارت چه آمده. برخواستم و گفتم: آیا پارچه‌ای هست تا با آن سرم را از نامحرمان بپوشانم؟ زینب فرمود:
دخترم، عمه تو نیز مثل توست. به خیمه بازگشتیم و دیدیم همه‌ی خیمه را غارت کرده‌اند. امام سجاد با صورت بر زمین افتاده بود و از شدت گرسنگی و تشنگی و درد، توان نشستن ندارد. ما هم شروع کردیم به گریه‌کردن بر او و او هم برای ما گریه کرد.
[/]

[="Navy"]آتش زدن خیام
اموال اهل بیت، نوبت به سوزاندن خیمه‌ها شد. حضرت زینب نزد امام سجاد علیه السلام رفت و پرسید: ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان! خیمه‌ها را آتش می‌زنند. ما چه کنیم؟ امام فرمود:« فرار کنید.» همه کودکان و بانوان، گریان و فریادزنان سر به بیابان‌ها گذاشتند. ولی حضرت زینب کنار بستر امام سجاد علیه السلام ماند چون امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود. یکی از سربازان دشمن می‌گوید: « بانوی بلندقامتی را کنار خیمه‌ای که آتش در اطراف آن شعله می‌کشید، دیدم. آن بانو گاهی به راست و چپ و گاهی به آسمان نگاه می‌کرد و از شدت ناراحتی دست‌هایش را به هم می‌زد. گاهی هم وارد خیمه می‌شد و بیرون می‌آمد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم:« ای بانو، مگر شعله آتش را نمی‌بینی؟ چرا مانند سایر بانوان فرار نمی‌کنی؟» او گریه کرد و فرمود: « ما شخص بیماری درون این خیمه داریم که قدرت نشستن و برخاستن ندارد. چگونه او را تنها بگذارم و بروم در حالی که آتش از هر سو در اطرافش شعله می‌کشد؟» حمید بن مسلم که یکی از گزارش‌نویسان حادثه ی کربلا و از افسران لشگر عمر سعد بوده است، می‌گوید: علی بن الحسین علیه السلام بیمار بود و در بستر دراز کشیده بود. عده‌ای از سپاه عمر سعد با شمر به خیمه او حمله کردند و به شمر گفتند: این علیل و مریض را نمی‌کشی؟ من گفتم: سبحان الله! مگر نمی‌بینید که سخت بیمار است و امیدی به بهبودی‌اش نیست؟!» و آن قدر اصرار کردم تا منصرف شدند.
[/]

[="Navy"]-------------------------------------------------------
منابع:
منتخب طرسجی و الوقایع تالیف خیابانی صفحه 170،
بحارالانوار،ج 45،ص 60 و 61
معالی السبطین،ج 2،ص 88
معانی الاخبار، ص 218
دعوات راوندی، ص 54، حدیث 137
الدمحه الساکیه،جلد 4، ص 351،
ذریه النجاه، ص 139
منبع : دانشنامه رشد
[/]

[="Navy"]


[/]

[="Navy"]مرحوم «شیخ مفید» در صفحه 258 ارشاد مى فرماید:
عمر بن سعد در سال 61 هجرى قمرى از کربلاء به سمت کوفه روانه شد، جماعتى از بنى اسد که در اراضى غاضریه منزل داشتند، به مقتل آن حضرت آمدند و بر اجساد شهداء نماز خواندند و حضرت را در همان موضعى که معروف است دفن کردند و حضرت على ابن الحسین(علیه السلام) را در پایین پاى حضرت دفن نمودند و براى سایر شهدا حفره اى در پایین پاى حضرت کندند و آنها را در آن دفن کردند. اما شیعه براین عقیده است که حضرت زین العابدین(علیه السلام) به کربلاء آمد و نماز خواند و آنها را دفن نمود. چنانکه امام رضا(علیه السلام) در جواب گروه واقفیّه تصریح نموده که در صفحه 104 انصار الحسین توضیح داده شده و در صفحه 225 بصائر الدرجات در ضمن حدیثى از امام صادق(علیه السلام) استفاده مى شود که در مواقع دفن سرور شهیدان امام حسین(علیه السلام)پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و حضرت على(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) و ملائکه حضور داشتند و یارى مى نمودند.
[/]

[="Navy"]به خاكسپاری شهدای كربلا
پیكرهای مطهر شهدای كربلا سه روز بر روی زمین ماند تا این كه روز دوازدهم محرم قبیله بنی اسد برای به خاكسپاری شهدا وارد زمین پر بلای كربلا می‌شوند.امام سجاد(علیه السلام) جهت تدفین و تشخیص شهدای كربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(علیه السلام) به حكم این ‌كه «امام را جز امام كسی تغسیل و تكفین و تدفین نمی‌كند» از راه اعجاز از كوفه و زندان ابن زیاد به كربلا آمد و پیكرهای مطهر شهدا را دفن نمود. امام‌‌رضا(علیه‌السلام) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی (علیهماالسلام) امام بود؟ گفت آری. فرمود: پس چه كسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(علیه السلام). امام فرمود: علی بن الحسین كجا بود؟ گفت در كوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این كه آنها با خبر شوند به كربلا آمد و امر دفن پدر را سپری كرد و سپس به زندان برگشت. امام رضا (علیه السلام) فرمود: كسی كه علی بن الحسین را قدرت داد كه به كربلا بیاید، پدرش را دفن كند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را كفن و دفن كنم در حالی كه نه در زندان هستم و نه در اسارت.
[/]

[="Navy"]حضور امام سجاد(علیه السلام) در كربلا و قتلگاه، یك امر غیر عادی و سؤال برانگیز است ولی قدرت خاصه و اعجازی كه خدا برای امامان معصوم، از جمله امام سجاد(علیه السلام) قرار داد، در چنین موردی لازم است. چرا ‌كه اولا طایفه بنی اسد برای شناسایی پیكرهای بی سر شهیدان كربلا و بدن‌هایی كه بر اثر تاخت و تاز سمّ اسبان دشمن و نیز شمشیر و نیزه‌ها، متلاشی گردیده، سخت حیران و سرگردان بودند و به خاطر ترس از بقایای احتمالی سپاه دشمن، شتاب در امر دفن داشتند و با گریه و زاری از همدیگر می‌پرسیدند و هیچ كدام هم واقعاً نمی‌شناختند. در ثانی، امام معصوم را جز امام نباید كفن و دفن كند. ابوبصیر از امام صادق(علیه‌السلام) در وصایایی كه ابوجعفر باقر(علیه السلام) به آن بزرگوار كرده چنین روایت می‌كند: «وقتی كه من از دنیا رفتم، كسی غیر از خودت مرا غسل ندهد چرا كه امام را جز امام كسی غسل نمی‌دهد.»بنی‌اسد در آغاز مراسم تدفین، سواركاری را دیدند، پس، از ترس خود را پنهان كردند. پس از شناختن سوار، همه دور امام جمع شدند، تسلیت و تعزیت گفتند. امام به حكم «لانّ الامام لایلی امره الا الامام مثله»، شهدای بنی‌‌هاشم و انصار و اصحاب را معرفی كرد و خود به گودال قتلگاه رفت و صورت به رگ‌های بریده پدر نهاد و گریه‌های زیادی كرد. آنگاه چند قدم عقب‌تر، خاك را با دست خود كنار زد، قبری ساخته و لحدی آماده نمایان شد كه پیكر پدر شهید را در آن دفن و به خاك سپرد.[/]

[="Navy"]منبع:
«کامل» شیخ بهائی
[/]

[="Navy"]


[/]

[="Navy"]امام حسين ـ عليه السّلام ـ بر اساس وظيفه الهي خويش و با هدف احياي اسلام و جلوگيري از انحراف در دين و براي زنده نمودن سنت نبوي و روشن نمودن اين قضيه كه اسلام راستين غير از آن اسلامي است كه بني اميه در جامعه مطرح كرده اند قيام نموده و براي هميشه تاريخ روشن كرد كه مكاتب و مذاهب خارج از مسير اهل‎ بيت باطل است. آن حضرت با قرباني كردن خود و بهترين يارانش در اين راه، هدف خود را به آيندگان درس داد. و نشان داد كه فرزند رسول خدا و معيار حق و اسلام و قرآن است و بني اميه و ساير خلفا همه از مسير حق خارج هستند در حقيقت هدف امام پاسداري از امامت بود كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ با مواضع خاص كه با توجه به شرايط خاص زمان خود اين هدف امام را محافظت نمود و استمرار مسير هدايت را با امامت استوار نمود و تمام اهداف قيام امام حسين را در دورة اسارت و پس از آن تبيين نمود.[/]

[="Navy"]براي رهايي از ذلت و بردگي و بازيابي عزّت و آزادگي و فراهم ساختن زمينه يك انقلاب ريشه ‌دار و بنيادي در سطح گسترده بر ضدّ بيداد و اختناق، راهي جز آگاهي و بيدار سازي مردم نيست. امام حسين ـ عليه السّلام ـ براي رسيدن به هدف مهم به امر خداوند قيام نمود. اين حماسة تاريخي دو مرحله داشت: 1. مرحله اول روز عاشورا، 2. مرحلة دوم: بعد از عاشورا...
1. مرحلة اول: در روز عاشورا امام سجاد ـ عليه السّلام ـ مبتلا به بيماري سختي بود، با اين وجود وقتي نداي «هل من ناصر» امام حسين(ع) را شنيد با آنكه از شدّت ضعف و ناتواني قدرت برداشتن شمشير را نداشت، راه ميدان را در پيش گرفت، امّ‌ كلثوم خواست مانع شود امام سجاد(ع) فرمود:«اي عمه دست از من بردار و بگذار تا پيش روي پسر پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ جهاد كنم» حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ به خواهرش فرمود: «باز دار او را تا كشته نگردد و زمين از نسل آل محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خالي نماند» بدين ترتيب امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ به عنوان يك مجاهد ـ با وجود بيماري شديد‌ ـ در جهاد شركت جست و به عنوان مطيع مطلق ولايت به سوي خيمه بازگشت تا به گونه‌ اي ديگر براي ادامه جهاد وارد عرصه پيكار شود.[1]
[/]

[="Navy"]2. مرحله دوم: اين مرحله از عصر عاشورا آغاز گرديد و پرچم خونين عاشورا به دست امام سجاد ـ عليه السّلام ـ برافراشته شد. امام ـ عليه السّلام ـ مبارزات خود را در ابعاد گسترده‌اي آغاز نمود و از هر فرصتي در اين راستا استفاده كرد كه مهم‌ترين آنها را مي‌توان در چند بخش زير خلاصه كرد:
1. خطبه‌هاي آتشين: امام ـ عليه السّلام ـ براي روشنگري مردم و تبيين معارف حقه و پرده‌برداري از چهره منفور بني‌اميه خطبه‌هايي ايراد فرمودند كه اهمّ آنها از اين قرار است:
الف) خطبه كوفه: امام ـ عليه السّلام ـ به جمعيتي كه براي تماشاي اسيران آمده بودند اشاره كرد كه ساكت شوند، همه سكوت كردند، آنگاه پس از ستايش خداي متعال خود را معرّفي فرمود و با سخنان كوتاه و جانگداز در آن محيط اختناق و ارعاب، طوفاني به پا ساخت. خطبه امام ـ عليه السّلام ـ چنان در عمق روح و جان مردم نفوذ كرد كه ناگهان از هر سو صداي شيون و نداي ندامت بلند شد و مردم همگي از آن حضرت اعلام حمايت نمودند و از دشمنان آنان برائت جستند.[2]
[/]

[="Navy"]ب) خطبه شام: مردم شام در اثر تبليغات چهل ساله معاويه شناخت صحيحي از اسلام و خاندان نبوّت ـ عليهم السّلام ـ نداشتند. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ با كلام خود در مجلس يزيد و در مقرّ حكومت اموي غوغايي ايجاد كرد و در ميان اقشار مختلف مردم چنان تحوّلي به وجود آورد كه يزيد ترسيد شورش شود و به مؤذن دستور داد اذان بگويد امّا با ادامه سخنان امام ـ عليه السّلام ـ فشار افكار عمومي بر يزيد اوج گرفت و او مجبور شد بر خلاف مواضع قاطع قبلي، خود را تبرئه كند و مسئوليت فاجعه كربلا را به گردن ابن زياد اندازد.[3]
ج) خطبه مدينه: هنگامي كه كاروان امام ـ عليه السّلام ـ به نزديكي مدينه رسيد مردم مطّلع شده و به استقبال آنها آمدند، امام ـ عليه السّلام ـ در ميان آنها خطبه شور انگيزي ايراد فرمودند و در ضمن آن صحنه جانگداز عاشورا و جنايات بني اميه را بازگو كردند و با بيانات روشنگرانه خود پرده از حكومت جائر يزيد برداشتند.[4] و اذهان مردم مدينه را نسبت به بني‌اميه آگاه كردند و اين زمينه ‌اي شد كه بسياري از قيام‌ها بر عليه امويان در مدينه شكل بگيرد.
[/]

[="Navy"]

2. تبيين معارف حقه و مبارزه در قالب دعا: امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ در محيطي كه ارعاب و اختناق حاكم بود مباحث سياسي و اصول اعتقادي را در قالب دعا بيان مي‌فرمود كه مهم‌ترين آنها مسئله امامت و رهبري حقيقي جامعه اسلامي و غصب و تصاحب آن توسط حكّام جور بود.[5]
3. برخورد و مبارزه با علماء درباري: اينان كساني بودند كه فكر و ذهن مردم را به سوي بني‌اميه جهت مي‌دادند و آنان را با وضعي كه بني‌اميه طالب آن بودند در جامعه حاكم باشد، عادت مي‌دادند و افكار ناشايست و فرهنگ نادرست اموي را در قالب اسلام به خورد مردم مي‌دادند به عنوان مثال برخورد شديد امام ـ عليه السّلام ـ با محمّد بن مسلم زهري محدث برجسته درباري است. [6]

[/]

[="Navy"]4. زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورا: واقعة عاشورا در افكار عمومي براي حكومت اموي بسيار گران تمام شد و مشروعيت آن را زير سؤال بود، امّا براي اينكه اين فاجعه عظيم فراموش نشود امام با گريه بر شهيدان و زنده نگه داشتن خاطرة آنان مبارزة منفي را به صورت گريه ادامه داد.[7] شكي نيست كه اين اشك‌هاي سوزان ريشة عاطفي داشت، امّا چگونگي برخورد آن حضرت با اين موضوع اثر و نتيجة سياسي داشت. يادآوري مكرّر قضية كربلا نمي‌گذاشت ظلم و جنايات حكومت بني‌اميه از خاطره‌ها فراموش شود. بنابراين سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ حماسة بزرگي در روز عاشورا و در زمين كربلا خلق نمود و امام سجاد ـ عليه السّلام ـ اين حادثه تاريخي را از قيد زمان و مكان رها نمود و شعار «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» را جاودانه ساخت.
5. تربيت شاگردان و اصحاب خاصّي كه هر يك از آنها حافظ دستاوردهاي مكتب عاشورا و امامت بودند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب منتهي الامال، شيخ عباس قمي، چاپ نهم، ستاره هجرت، 1375 هـ ش، ج1، ص 638.
2. سيره پيشوايان ، آقاي مهدي پيشوايي.
3. حيات فكري سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.
4. بررسي نقش امام سجاد(ع) در رهبري شيعه پس از واقعه كربلا، محسن رنجبر.
[/]

[="Navy"]________________________________________
[1] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، مكتبة الاسلاميه، چاپ سوم، 1371 ش، ج 45، ص 46.
[2] . جلالي، سيد محمّدرضا، جهاد الامام السجاد ـ عليه السّلام ـ ، دار الحديث، چاپ اول،1418 هـ ق، ص 48.
[3] . مجلسي، پيشين، ج 45، ص 137.
[4] . قندوزي حنفي، سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده، دار الاسوه، چاپ اول،1416 هـ ق، ج7، ص 93.
[5] . امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ ، صحيفة سجاديه، دفتر انتشارات اسلامي، جامعة مدرسين، چاپ چهارم، 1375 هـ ش، ص 99.
[6] . قمي، عباس، سفينة البحار، تهران، كتابخانة ثنايي، ج1، ص 573.
[7] . الاربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه، بيروت، دار الاضواء، نوبت دوم، 1405 هـ ق، ج2، ص 314.
منبع : اندیشه
[/]

موضوع قفل شده است