شهید یونس گنجی

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شهید یونس گنجی


سال 1343 بود و امام خميني(ره) نهضت بزرگ اسلامي اش را آغاز کرده بود .يونس گنجي در يک خانواده مذهبي و متعهد بهدنيا آمد. امام خمینی خطاب به شاه خائن گفته بود, سربازان من اکنون در گهوارهاند و او در زمره همان سربازان قرار داشت .باید بزرگ می شد و روزي در صف مجاهدان به مصاف باطل ميرفت. سالهاي کودکی را پشت سرگذاشت و با شور و هيجان زیاد آماده تحصيل علم و دانش شد. دوران ابتدايي را با موفقيت سپري کرد اما و بهخاطر از کارافتادگي پدرش مجبور به ترک مدرسه شد تا کار کند و هزینه های زندگی خانواده اش را تامین نماید.
در نوجوانی به صورت مخفیانه به مبارزه با حکومت خود کامه پهلوی پرداخت.دوران جوانياش نیزدر مبارزات ضد طاغوتي گذشت.
هنگاميکه کشتي انقلاب اسلامي به ساحل پايداري و سلامت رسيد. به نهادهاي انقلابي پيوست. او تمام وقت خود را صرف استقرار و استحکام پايههاي جمهوري اسلامي نمود و در اين راه مدتها در منطقه کردستان شجاعانه با ضد انقلابيون و گروهکها مقابله کرد. یونس گنجي در آن روزهای آتش وخون چنان دلاورانه ظاهر شد که تحسین یکی از بزرگترین فرماندهان جنگ را بر انگیخت ,سردارشهيد محمود کاوه فرمانده تيپ ويژه شهدا او را شير مرد جبهه کردستان ناميد.
شهيد يونس گنجي شير مردي بود که از روزهای قبل از آغاز جنگ تحمیلی دشمنان علیه مردم ایران در حال مبارزه بود,مبارزه با فرعون ایران,مبارزه با افکار منحرف گروه های فاسد واحادی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ,مبارزه با ضد انقلاب در جنگ داخلی کردستان و مبارزه با نظامیان ارتش بعث و مزدورانی که از کشورهای دیگر در کنار آنها حضور داشتند.اوباحضور در مناطق مختلف عملیاتی و جبهه های جنگ عاشقانه از دين خدا پاسداري ميکرد.او در این راه فقط رضایت خدا را جستجو می کرد وبه دنبال انجام تکلیفی بود که از سوی رهبر ومقتدایش مقرر شده بود.
در طول سالهاي جهاد با شهادت و فقدان بسياري از يارانش احساس تنهایی می کرد اما چون کوهي پر صلابت تا انتها ايستاد و سرانجام خود نيز مقبول خداوند متعال واقع شد و در روز 26 دي ماه سال 1365 در حاليکه سمت قائم مقام فرماندهی گردان 155 از لشکر انصار الحسين (ع) را برعهده داشت از خاک شلمچه تا عرش اعلی عروج کرد.

وصیتنامه

با درود بر پیشگاه مقدس آقا امام زمان(عج) منجی عدالت برپاكننده حكومت الهی و با درود بر امام عزیزمان تنها یاور سرورمان و پرچم دار انقلاب بزرگ اسلامی خمینی بتشكن و با درود و سلام بر تمام شهدای صدر اسلام تا به حال كه با قطره قطره خونشان درخت خشكیده اسلام را آبیاری كردند و درخت اسلام نیرو گرفت و آن نیرو بسیج شد برای كوبیدن تمامی كفار و منافقین. بیاد خدای بزرگ و با زبانی همیشه جاوید كلام خداوند قرآن كریم وصیتنامه خودم را آغاز میكنم و وصیت خود را موقعی شروع به نوشتن میكنم كه تمامی شهدای بزرگ و گرانقدر اسلام نوشتهاند و آخرین كلام زیبایشان را در اختیار شما قرار دادهاند وای بر امتی كه جهاد برآنها واجب شود و به فرموده امام عزیز این جنگ از فروع دین هم واجبتر است. آن موقع اگر كسی فرمان ولی خود را اطاعت نكند در آن موقع است كه خداوند كافرین را بر این مردم مسلط میگرداند. مردم شریف و امت شهیدپرور سلاحهای برزمین افتاده شهدا را بردارید و جای خالی شهدا را پركنید و پیام هر بار امام را لبیك بگوئید و تنور جنگ را پرفروغتر كنید و میدانهای جنگ را آتشین نگهدارید. خشمتان را بر كافران بعثی بیشتر نمایید. در این نبرد اگر نكوشید جامه ذلت برتنتان خواهند پوشید. امت شهیدپرور امام عزیز را تنها نگذارید . اگر امام تنها بماند مانند كسانی هستید كه امام حسین(ع) را تنها گذاشتند. حسین(ع) مظلوم در كربلا به كوفیان گفت : آیا كسی هست مرا یاری كند و كسی جوابش را نداد . ولی شما امت اسلامی به ندای حسین زمان لبیك گویید تا حسین زمان تنها نماند. و در پایان سخنانم اما تو ای پدر پیرم ناراحت و غمگین مباش كه خداوند با صابران است. و اما تو ای مادر عزیزم ناراحت مباش مادرجان ، مادر خوبم من الان درد تو را احساس می كنم و احساس شرمندگی می كنم و اگر به توآزار رسانده ام در این مدت عمرم مرا ببخش و شیرت را حلالم كن و روز قیامت اولین كسی هستی كه شفاعت خواهم كرد. برادرانم را بزرگ كن و سلاح بر زمین افتاده فرزندت را به آنها بده و روانه میدان جنگ بكن . و تو ای خواهرخوبم تو هم زینب وار باش و نقطه ضعف به دست دشمنان اسلام نده . و اما تو ای همسر خوبم ناراحت و گریان مباش ، مرا حلال كن.از تو راضی هستم تو هم از من راضی باش . در پایان از مردم اهالی روستا خواهش میكنم این بنده حقیر را حلال كنید بخصوص از روستائیان و همسایگان . والسلام یونس گنجی