جمع بندی راهنمایی درباره نشانه های شیعه واقعی در این حدیث

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهنمایی درباره نشانه های شیعه واقعی در این حدیث

سلام دوستان فکر کنم این اولین پستم باشه می خواستم ازکارشناسان و دوستان عزیز ،کمکی درخواست کنم ،جدیدا کتابی به اسم صفات الشیعه که توسط شیخ صدوق تالیف و توسط دکتر امیر توحیدی ترجمه شده به دستم رسید که موضوع این کتاب با توجه به اسمش در رابطه با احادیثی از اهل بیت (علیهم السلام ) درباره ی صفات شیعیان واقعی است . من هم دراوایل این کتاب بودم که به حدیثی برخورد کردم و به علت سن کم(14 سال) و نداشتن علم برای من کمی گیج کننده بود پس می خواستم در صورت امکان دوستان اهل علم توضیحی درباره ی این حدیث بدن ویا لطفا ان را تفسیر کنند و درظم می خواستم بگم در کتاب هیچ منبع معتبری معرفی نشده است .
و اما حدیث :(نقل است از سندی پسر محمد که امیرالمومنین (ع) فرمودند :
روزی جماعتی پشت سر امیرالمومنین(ع) به راه افتادند.حضرت رویش را به سوی انها برگرداند و فرمودند:
شما کیستید ؟
گفتند:یا امیرالمومنین،ما از شیعیان شما هستیم. امام (ع) : پس چرا در سیمای شما اثار و نشانه های شیعه را نمی بینم ؟
گفتند : اثار و نشانه های شیعه چیست ؟
حضرت فرمودند: در اثر شب زنده داری رخسارشان به زردی گراییده ،دراثر روزه ،شکمهایشان لاغر گشته و در اثر دعا و نیایش ، لبهایشان خشکیده است و انان را غبار خشوع و فروتنی فرا گرفته است .
و اما دوستان نکته و مسله ای که این وسط موجود است که مگر نمی گویند که شیعه ی واقعی به باطن انسان است پس چرا در این حدیث صفات ظاهری شیعیان مطرح است و یا این که مگر نمی گویند حضرت امیر خود لاغر نبوده و کمی شکم داشته است و یا شاید یکی از شیعیان واقعی مبتلا به مرز چاقی باشد و خیلی خیلی مثال های دیگر . پس لطفا نظرات خود را در رابطه با این حدیث بگویید .
با تشکر التماس دعا

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد واسع


بسمه تعالی
با سلام و احترام
پرسش:نشانه های شیعیان واقعی در احادیث چیست؟ اگر کسی این نشانه ها را نداشت شیعه نیست؟
پاسخ:
چند نکته درباره حدیث فوق و احادیث مشابه آن وجود دارد که امیدوارم توجه به آنها مفید باشد:
1. روایاتی از این دست در یک نگاه گسترده تر به مراتب ایمان اشاره دارد که برخی از انسانها مسلمان به ویژه شیعیان همه در یک مرتبه از ایمان نیستند لذا شیعه حداقلی داریم و شیعه حد اکثری و روایاتی از این دست ناظر به شیعیان حداکثری است. یعنی آنان که ایمان را به اوج خود رسانده و به لوازم آن پایبند اند.
2. دین هم با ظاهر انسان ها و جوامع کار دارد و هم به باطن انسانها و جوامع و این سخن که باطن اهمیت دارد باعث کاسته شدن اهمیت ظواهر نمی شود لذا این یک گمراهی است که کسی برای فرار از فرامین دینی گاهی دست از ظواهر می شوید و می گوید باید باطن آدمی و نیت انسان درست باشد لذا به نمادهای ظاهری دین بها نمی دهد و گاهی نیز برخی آنقدر به ظواهر بها می دهند که باطن دین و خواسته اصلی دین را فراموش می کنند. هردو دسته در گمراهی آشکار به سر می برند.
3. پیوند ظاهر دین و باطن آن با اندک تاملی روشن می شود. ظواهر دین می گوید شما باید در نماز جماعت و جمعه حضور پیدار کنی و در مواردی که کار دینی شما چون زکات یا انفاق باعث تشویق دیگران به این کارها مشود آشکار انجام بده . در عین حال باطن دین می گوید شما همه این امور را باید با نیت خالص و بدون ریا کاری انجام دهی تا اجر آن برایت محفوظ باشد. لذا یک عمل هم بعد ظاهری دارد و هم بعد باطنی. نماز انسان یک سری ابعاد ظاهری دارد و یک سری ابعاد باطنی و همه آنها باید مراعات شود.
4. در اینکه شکل ظاهری حضرت امیر علیه السلام چگونه بوده است لاغر بوده اند یا چاق، بلند قد بوده اند یا کوتاه قد، رنگ پوست ایشان چگونه بوده است رنگ محاسن ایشان چگونه بوده است شاید در برخی منابع روایی مطالبی یافت شود اما باتوجه به اینکه دقیقا اطلاعی از این گونه مطالب نداریم قضاوت کردن در باره آنها و استنتاج از آنها نیز چندان مطلوب نمی باشد. و نمی توان از این گونه مطالب تناقض در گفتار یا رفتار را نتیجه گرفت.
5. بیان علوی در تبیین شمایل و خصلت های شیعیان واقعی یک بیان جزئی است و البته که کلیت ندارد و هر انسان عاقلی از جمله اهل بیت علیهم السلام که در قله عقل و درایت قرار دارند می دانند که همه انسانها به یک شکل و شمایل نبوده و تقوا و ایمان انسانها به قیافه آنان نیست هر چند می توان این نشانه ها را در برخی از شیعیان مشاهده کرد اما یک ویژگی فراگیر نبوده و لزوما نداشتن این ویژگی ها به معنای شیعه نبودن نیست. کلیت نداشتن بیان علوی با ذکر موارد نقض فراوان روشن تر می شود. مانند برخی مثال هایی که در اصل سوال امده بود که مثلا فردی به صورت وراثتی جسیم بوده و یا اینکه فردی شیعه رنگین پوست( سیاه پوست) باشد و به طور کلی اموری که از اختیار یک انسان خارج است و به صورت غیر اختیاری در او وجود دارد. لذا شیعه بودن به سیاه و سفیدی یا نژاد خاص وابسته نیست. و این یک امر بدیهی است.
6. همانطور که قبلا اشاره شد در صورت پذیرش چنین روایاتی می توان آن را به مراتب و درجات ایمان انسان ها تفسیر کرد. نه به خارج بودن فرد از یک مذهب. زیرا هیچ فقیهی نگفته است که اگر شیعه ای نماز شب نخواند شیعه نیست. زیرا نماز شب یک مستحب موکد است که خواندن آن برکات فراوانی دارد و نخواندن آن موجب محروم شدن از آن برکات می شود نه مایه خروج از مکتب تشیع. و حتی اگر واجب هم بود باعث خروج از شیعه بودن نمی شد زیرا اساسا بعد اعتقادی و باور که فردی را به شیعه یا غیر شیعه تقسیم می کند از بعد عملی جداست و امروز در جهان چه مقدار شیعیان بی عمل داریم که خود را شیعه می دانند اما به لوازم آن پایبند نیستند. لذا اگر در روایات ما به ویژگی شیعیان واقعی اشاره شده است ناظر به همین است که شیعه بودن مراتب دارد یک مرتبه حداقلی و هزاران مرتبه دیگر فراتر از مرتبه حداقلی.
«والله ولی التوفیق»

در خصوص این حدیث در تاپیک زیر قبلا بحث شده

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59875

با سلام

صفات ظاهری : هر چند که برخی بر این باورند که آن چه همواره مهم و اصیل است، باطن امور است نه ظاهر آن، ولی باید توجه داشت که همواره ظاهر در باطن و باطن در ظاهر تاثیر گذار و متاثر از یک دیگر است. بنابراین، اگر باطن و روان کسی خوب و خوش باشد، این نه تنها در بدن بروز می کند بلکه در پوشش ظاهری او نیز خودنمایی می کند. وضعیت آشفته روح در چهره و پوشش خود را نشان می دهد. هم چنین انسانی که تلاش می کند به هر شکلی شده ظاهر خود را خوب و خوش نشان دهد، هر چند که روح و روان آشفته و نا سالم باشد، در بلند مدت تاثیر خود را بر آن خواهد گذاشت. پس نمی توان به ادعای این که اصالت از آن باطن است نسبت به ظاهر و پوسته بی تفاوت بود. به عنوان نمونه برخی شریعت را پوستین حقیقت ایمان دانسته اند، ولی شکی نیست که از نظر اسلام همین پوسته تا چه اندازه مهم است؛ زیرا تاثیرات شگرفی در تغییر ماهیت باطن انسان ایجاد می کند؛ کسی که مثلا نماز اول وقت را مراعات می کند یا حجاب می گذارد، در یک فرایندی قلب او به حیا و عفت می رسد و متاثر از سلوک ظاهری خواهد بود؛ هم چنین کسی که به ظاهر اهل عفت است اگر حیا را مراعات نکند و حجاب را بر سر نگذارد، در نهایت دچار بی عفتی خواهد شد. اصولا انسان ها تنها به باطن اعمال و رفتار کار ندارند، بلکه برای آنان ظاهر نیز بسیار مهم و اساسی است؛ چرا که روحیه زیباشناختی انسان اجازه نمی دهد تا باطن بسیار خوب به ظاهری زشت آلوده شود. امام حسن عسگری(ع) در کلامی درباره ظاهر نیک می فرماید: حسـن الصـوره جمـال ظاهـر، و حسـن العقل جمـال البـاطـن ؛ صـورت نیکـو، زیبـایـى ظاهـرى است، و عقل نیکـو ، زیبـایى بـاطنى است.( تحف العقول ، ص ۴۸۷)

واسع;941536 نوشت:
چند نکته درباره حدیث فوق

سلام ووقت بخیر
به نظرم استاد به نکات زیر توجه نکردن ودر این مورد پاسخ ندادن

laugh2life;422766 نوشت:
حضرت فرمودند: در اثر شب زنده داری رخسارشان به زردی گراییده ،دراثر روزه ،شکمهایشان لاغر گشته و در اثر دعا و نیایش ، لبهایشان خشکیده است

laugh2life;422766 نوشت:
مگر نمی گویند حضرت امیر خود لاغر نبوده و کمی شکم داشته است

یعنی وقتی بین توصیف حضرت امیر (ع) از متقین با ظاهری جسمانی که از خودشون مقایسه میکنیم برامون سوال ایجاد میشه
آیا حضرت علی( ع) خودشون اوصاف ظاهری متقین رو داشتن؟

پرسش:
نشانه های شیعیان واقعی در احادیث چیست؟ اگر کسی این نشانه ها را نداشت شیعه نیست؟

پاسخ:
چند نکته درباره حدیث فوق و احادیث مشابه آن وجود دارد که امیدوارم توجه به آنها مفید باشد:
1. روایاتی از این دست در یک نگاه گسترده تر به مراتب ایمان اشاره دارد که برخی از انسانهای مسلمان به ویژه شیعیان همه در یک مرتبه از ایمان نیستند لذا شیعه حداقلی داریم و شیعه حداکثری و روایاتی از این دست ناظر به شیعیان حداکثری است. یعنی آنان که ایمان را به اوج خود رسانده و به لوازم آن پایبند اند.

2. دین هم با ظاهر انسان ها و جوامع کار دارد و هم به باطن انسانها و جوامع و این سخن که باطن اهمیت دارد باعث کاسته شدن اهمیت ظواهر نمی شود لذا این یک گمراهی است که کسی برای فرار از فرامین دینی گاهی دست از ظواهر می شوید و می گوید باید باطن آدمی و نیت انسان درست باشد لذا به نمادهای ظاهری دین بها نمی دهد و گاهی نیز برخی آنقدر به ظواهر بها می دهند که باطن دین و خواسته اصلی دین را فراموش می کنند. هردو دسته در گمراهی آشکار به سر می برند.

3. پیوند ظاهر دین و باطن آن با اندک تاملی روشن می شود. ظواهر دین می گوید شما باید در نماز جماعت و جمعه حضور پیدار کنی و در مواردی که کار دینی شما چون زکات یا انفاق باعث تشویق دیگران به این کارها مشود آشکار انجام بده . در عین حال باطن دین می گوید شما همه این امور را باید با نیت خالص و بدون ریا کاری انجام دهی تا اجر آن برایت محفوظ باشد.
لذا یک عمل هم بعد ظاهری دارد و هم بعد باطنی. نماز انسان یک سری ابعاد ظاهری دارد و یک سری ابعاد باطنی و همه آنها باید مراعات شود. مثال ساده آن در میوه ها مطرح می شود که گاهی یک میوه از درون خراب می شود و بیرون و پوسته آن نیز خراب میشود گاهی پوسته آن خراب می شود و به درون میوه نیز سرایت می کند. لذا محافظت از هر دو بعد ظاهر و باطنی دین ضرورت می یابد.

4. در اینکه شکل ظاهری حضرت امیر (علیه السلام) چگونه بوده است لاغر بوده اند یا چاق، بلند قد بوده اند یا کوتاه قد، رنگ پوست ایشان چگونه بوده است رنگ محاسن ایشان چگونه بوده است شاید در برخی منابع روایی مطالبی یافت شود اما باتوجه به اینکه دقیقا اطلاعی از این گونه مطالب نداریم قضاوت کردن درباره آنها و استنتاج از آنها نیز چندان مطلوب نمی باشد. و نمی توان از این گونه مطالب تناقض در گفتار یا رفتار را نتیجه گرفت.

5. بیان علوی در تبیین شمایل و خصلت های شیعیان واقعی یک بیان جزئی است و البته که کلیت ندارد و هر انسان عاقلی از جمله اهل بیت (علیهم السلام) که در قله عقل و درایت قرار دارند می دانند که همه انسانها به یک شکل و شمایل نبوده و تقوا و ایمان انسانها به قیافه آنان نیست هر چند می توان این نشانه ها را در برخی از شیعیان مشاهده کرد اما یک ویژگی فراگیر نبوده و لزوما نداشتن این ویژگی ها به معنای شیعه نبودن نیست.

کلیت نداشتن بیان علوی با ذکر موارد نقض فراوان روشن تر می شود. مانند برخی مثال هایی که در اصل سوال امده بود که مثلا فردی به صورت وراثتی جسیم بوده و یا اینکه فردی شیعه رنگین پوست( سیاه پوست) باشد و به طور کلی اموری که از اختیار یک انسان خارج است و به صورت غیر اختیاری در او وجود دارد. لذا شیعه بودن به سیاه و سفیدی یا نژاد خاص وابسته نیست. و این یک امر بدیهی است.

6. در صورت پذیرش و قطعیت صدور چنین روایاتی می توان آنها را به مراتب و درجات ایمان انسان ها تفسیر کرد. نه به خارج بودن فرد از یک مذهب. زیرا هیچ فقیهی نگفته است که اگر شیعه ای نماز شب نخواند شیعه نیست. زیرا نماز شب یک مستحب موکد است که خواندن آن برکات فراوانی دارد و نخواندن آن موجب محروم شدن از آن برکات می شود نه مایه خروج از مکتب تشیع. و حتی اگر واجب هم بود باعث خروج از شیعه بودن نمی شد

زیرا اساسا بُعد و جهت اعتقادی و باور که فردی را به شیعه یا غیر شیعه تقسیم می کند از بُعد عملی جداست و امروز در جهان چه مقدار شیعیان بی عمل داریم که خود را شیعه می دانند اما به لوازم آن پایبند نیستند. لذا اگر در روایات ما به ویژگی شیعیان واقعی اشاره شده است ناظر به همین است که شیعه بودن مراتب دارد یک مرتبه حداقلی و هزاران مرتبه دیگر فراتر از مرتبه حداقلی.(والله العالم)

موضوع قفل شده است