بنا بر روایت بخاری؛ حضرت یونس بالاتر است یا پیامبر اسلام؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بنا بر روایت بخاری؛ حضرت یونس بالاتر است یا پیامبر اسلام؟

بنابر بخاری: حضرت یونس بالاتر است یا پیامبر اسلام؟؟

در بخاری چندین جا از شاگردان کعب الاحبار، ابی هریره و ابن عباس آمده که کسی بالاتر از حضرت یونس بن متی نیست. آیا شامل خود پیامبر هم میشود؟ تشکر. آیا شیعه بدین مضمون حدیث ندارد؟ آیا اسراییلیات هست؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد صدرا

dfffd;422599 نوشت:
بنابر بخاری: حضرت یونس بالاتر است یا پیامبر اسلام؟؟

در بخاری چندین جا از شاگردان کعب الاحبار، ابی هریره و ابن عباس آمده که کسی بالاتر از حضرت یونس بن متی نیست. آیا شامل خود پیامبر هم میشود؟ تشکر. آیا شیعه بدین مضمون حدیث ندارد؟ آیا اسراییلیات هست؟

با سلام و عرض ادب

[=&quot]در باب روایت[=&quot]:[=&quot] «ما ينبغي لأحد أن يقول أنا خير من‏ يونس‏ بن متى»[=&quot]؛[=&quot]شايسته نيست كه كسى بگويد من از يونس بن متى بهترم.

[=&quot]عرض می شود:[=&quot]
سیوطی در کتاب جمع الجوامع این حدیث را تخریج نموده است، ویژگی کتاب سیوطی،( همچون کتاب کنزالعمال متقی هندی و برخی دیگر از جوامع واسطه ای) این است که وی طریق نقل روایت و مصادر اولیه ی روایت را بیان می نماید.[1]

این حدیث در مجامع اهل سنت از طریق ابن عباس و ابوهریرة و عبدالله بن مسعود نقل شده است؛ همچنان که چنین روایتی مورد اتفاق شیخین(بخاری و مسلم) نیز می باشد؛ لذا چنین روایتی از آن جهت که شیخین در آن اتفاق دارند در رتبه ی اول احادیث صحاح قرار دارد.

در میان منابع روایی شیعی در نقل ضعیفی مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار این خبر را به صورت مرسل ذکر نموده است.[2]

بنابراینکه ما چنین روایتی را موضوع ندانیم و آنرا اسرائیلی قلمداد نکنیم؛ از آنجا که متن چنین روایتی با فهم قرآنی در تعارض است؛ باید مفاد آنرا توجیه نمود؛ همچنان که شارحین این حدیث چنین نموده اند.

چنین روایتی با آیات قرآن در تنافی است زیرا قرآن کریم می فرماید:
«وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِين»؛[3]و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را و همه را بر جهانيان برترى داديم.

همچنین می فرماید:«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض»،[4]بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم.

و نیز می فرماید:«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظا»؛[5] (به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم (كه در اداى مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهى نكنند)!

که این آیات بیانگر برتری انبیاء بر جهانیان است؛ اما انبیاء علیهم السلام در این برتری در یک درجه واحد قرار نگرفته اند؛ لذا قرآن کریم می فرماید برخی را بر برخی دیگر فضیلت بخشیدیم ،هرچند که همگی آنان در اصل رسالت با یکدیگر مشترک بوده و از همه ی آنان نیز پیمان گرفته شده است، اما با این حال پیمان برخی محکمتر و سختتر بوده است که آنان جز انبیای اولی العزم نبوده اند.

اما باز قرآن کریم در بیان نام این پیامبران علیهم السلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را مقدم بر همه می شمارد با اینکه آنحضرت خاتم انبیاء علیهم السلام می باشند و رعایت ترتیب اقتضاء آنرا می نمود که نام آنحضرت بعد از همه ذکر شود، که وجود چنین امری خود برتری آنحضرت را بر جمیع انبیاء بیان می دارد.(صرف نظر از ادله ی دیگری که برتری آنحضرت را ثابت می فرماید).

همچنین خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُوم»؛[6] اكنون كه چنين است صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [يونس‏] مباش (كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد) در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را خواند.

در حالی که قرآن در مورد رحمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِين».[7]ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»،[8]گويى مى‏ خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند.


[/HR] [1]. جمع الجوامع(جامع الکبیر)، حدیث: 2207:«لا ينبغى لأحد أن يقول أنا خير من يونس بن متى (الطيالسى ، وأحمد ، والبخارى ، ومسلم ، وأبو داود عن ابن عباس . أحمد ، والبخارى عن أبى هريرة . أحمد ، والبخارى عن ابن مسعود) .

حديث ابن عباس : أخرجه أحمد (1/242 ، رقم 2167) والبخارى (3/1254 ، رقم 3232) ، ومسلم (4/1846 ، رقم 2377) ، وأبو داود (4/217 ، رقم 4669) . وأخرجه أيضًا : ابن حبان (14/134 ، رقم 6241) ، وأبو عوانة (1/131 ، رقم 390) .

حديث أبى هريرة : أحمد (2/468 ، رقم 10044) ، والبخارى (3/1255 ، رقم 3234) . وأخرجه أيضًا : الطيالسى (ص 330 ، رقم 2531) ، وابن أبى شيبة (6/337 ، رقم 31862) ، وابن حبان (14/132 ، رقم 6238) .

حديث عبد الله بن مسعود : أخرجه أحمد (1/390 ، رقم 3703) ، والبخارى (4/1681 ، رقم 4327) .وأخرجه أيضًا : ابن أبى شيبة (6/337 ، رقم 31864) ، والنسائى فى الكبرى (6/341 ، رقم 11167) ».

[2]. بحار الانوار، ج14،ص392:« وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ ارْفَعْ عَنْهُ الْعَذَابَ بَقِيَّةَ أَيَّامِ الدُّنْيَا لِرِقَّتِهِ عَلَى قَرَابَتِهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله و سلم يَقُولُ مَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ يُونُسَ‏ بْنِ مَتَّى‏ علیه السلام. بيان: لعل المعنى على تقدير صحة الخبر أنه لا ينبغي أن يقول أحد أنا خير من يونس من حيث المعراج بأن يظن أني صرت من حيث العروج إلى السماء أقرب إلى الله تعالى منه فإن نسبته تعالى إلى السماء و الأرض و البحار نسبة واحدة و إنما أراني الله تعالى عجائب خلقه في السماوات و أرى يونس عجائب خلقه في البحار و إني عبدت الله في السماء و هو عبد الله في ظلمات البحار و لكن التفضيل من جهات أخر».

[3].انعام/86.


[4]. بقره/253.


[5]. احزاب/7.


[6]. قلم/48.


[7]. انبیاء/107.


[8]. کهف/6.


توجیه این حدیث در لسان علماء:

اکثر علمایی که چنین حدیثی را نقل نموده اند در بیان آن توجیهاتی را ذکر نموده اند که ما به ذکر چند مورد اکتفاء می نمائیم:

1) مرحوم مجلسی در توجیه این حدیث می فرمایند:

شاید معنای این روایت بنابر فرض صحت چنین خبری اینچنین باشد که شایسته نیست کسی بگوید من بهتر از یونس می باشم به این گمان که چون من به آسمان عرو ج نمودم پس اقرب به خدای متعال می باشم (چنین گمانی صحیح نیست؛زیرا)، نسبت خداوند به آسمان و زمین و دریا ها به یک صورت است، و همانا خداوند متعال عجائب آسمانها را به من نشان داد و به یونس عجائب خلقتش در دریاها را، و من خداوند متعال را در آسمان عبادت نمود و یونس خداوند متعال را در ظلمات دریا ها، ولیکن تفضیل از جهات دیگری است.

2) قرطبی از مفسرین اهل سنت در تفسیر جامع احکام قرآن می نویسد:
قول خداوند متعال که می فرماید همچون صاحب حوت مباش دلالت بر افضیلت پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت به یونس علیه السلام دارد؛ زیرا خداوند می فرماید مثل او مباش؛ بنابراین چنین قولی از باب تواضع خواهد بود.[1]

3) ابن کثیر سلفی در تفسیر خود در توجیه این حدیث می نویسد:
گفته شده این سخن از باب تواضع بوده است، و همچنین گفته شده این سخن قبل از آن بوده که آنحضرت به برتری خویش علم یابد، و گفته شده این قول برای نهی از تفضیل بین انبیاء علیهم السلام بخاطر غضب و تعصب و یا تفضیل به مجرد رای بدون دلیل بوده است. والله اعلم .[2]

4) رشیدالدین میبدی از علمای اهل سنت در قرن ششم در تفسیر خود می نویسد:

«و گفته ‏اند كه متى نام پدر وى(یونس) بوده و مادرش تنخيس نام بوده و اين يونس آنست كه مصطفى «صلی الله علیه وآله» در حق وى گفته: «لا ينبغى لاحد ان يقول انا خير من يونس بن متى»،و بروايتى ديگر گفت:«لا تفضّلونى على يونس بن متى».

حكمت نبوت درين كلمه آن بود كه رب العزه در حق يونس گفته كه «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» مصطفى (صلی الله علیه وآله) گفت نبايد كه چون امّت من اين آيت بشنوند بوى ظن بد برند و به چشم حقارت درو نگرند و آن بد گمانى دين ايشان را زيان دارد، هر چند كه مصطفى فاضلتر بود از وى و از همه پيغامبران گفت: «لا تفضّلونى على يونس بن متى». مرا بر يونس فضل منهيد، نه مراد تحقيق اين كلمه بود بلكه مراد تعظيم يونس بود تا همگان بوى بچشم تعظيم نگرند.[3]

موفق باشید.


[/HR] [1].الجامع لاحکام القرآن، ج3،ص262:«كذلك معنى قوله:" لا يقل أحد أنا خير من يونس بن متى" على معنى التواضع. وفى قوله تعالى:" و لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ " ما يدل على أن رسول الله صلى الله عليه و- سلم أفضل منه، لان الله تعالى يقول: و- لا تكن مثله، فدل على أن قوله:" لا تفضلوني عليه" من طريق التواضع».

[2]

. تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج‏3، ص: 425:« و الكلام في قوله عليه السلام: «لا تخيروني على موسى» كالكلام على قوله «لا تفضلوني على الأنبياء و لا على يونس بن متى» قيل من باب التواضع و قيل قبل أن يعلم بذلك، و قيل نهى أن يفضل بينهم على وجه الغضب و التعصب و قيل على وجه القول بمجرد الرأي و التشهي و اللّه أعلم».

[3]. كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏6، ص: 298.

dfffd;422599 نوشت:
بنابر بخاری: حضرت یونس بالاتر است یا پیامبر اسلام؟؟

همان گونه كه قبلا در تاپيك اسرائيليات اين موضوع را مطرح كرده بوديم، متاسفانه از اين باب اسرائيليات در بخاري بسيار زياد هست

ابوهريره روايت كرده است: «بينما يهودي يعرض سلعته أعطي بها شيئاً كرهه، فقال: لا والذي اصطفى موسى على البشر، فسمعه رجل من الأنصار، فقام فلطم وجهه، فقال: تقول: والذي اصطفى موسى على البشر والنبي(صلي الله عليه وآله وسلم) بين أظهرنا؟ إلى أن قال: فغضب النبي حتى رؤي في وجهه ثم قال: لا تفضلوا بين أنبياء الله، فإنه ينفخ في الصور فصعق من في السماوات ومن في
الأرض إلا من شاء الله ثم ينفخ فيه الأخرى، فأكون أول من بعث فإذا موسى أخذ بالعرش فلا أدري أحوسب لصعقته يوم الطور أم بعث قبلي؟ ولا أقول: إن أحداً أفضل من يونس بن متى»

(شخصي يهودي كالايي را عرضه كرد و بر آن كالا آسيبي وارد شد كه او از اين جهت ناراحت شد و از اين‌رو گفت: نه به خدايي سوگند كه موسى را بر همه آدميان برگزيد. اين سخن شخص يهودي را مردي از انصار شنيد، از اين‌رو برخواست و بر صورت او سيلي زد و گفت: اين چه حرفي است كه تو مي‌زني در حالي كه پيامبر اكرم را داريم و در ميان ماست؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از اين سخن مرد انصار ‌ غضبناك شد و گفت: بين انبياء الهي ترجيح قائل نشويد، در صور دميده مي‌شود و هر آن كس كه در آسمان و زمين است مدهوش و بي‌جان مي‌گردد مگر كسي را كه خدا بخواهد. بار ديگر در صور دميده مي‌شود و آنگاه من اولين كسي هستم كه برانگيخته مي‌شوم و موسي هم در آن هنگام در عرش است و نمي‌دانم كه آيا او از همان زمان كه در كنار كوه طور مدهوش شد به اين مقام رسيد يا اين كه قبل از من مبعوث شده است؟ و من نمي‌‌توانم بگويم كه كسي از يونس بن متى برتر بوده است.)

جالب اينجاست كه در روايت ذيل پيغمبر تصريح بر برتري يونس ع بر خودش دارد و كساني را كه قائل بر اين موضوع نباشند را رسول الله ص كذاب مي خواند

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: «مَنْ قَالَ: أَنَا خَيْرٌ مِنْ يُونُسَ بْنِ مَتَّى، فَقَدْ كَذَبَ». (بخارى: 4604)
ترجمه: ابوهريره مي‌گويد: نبي اكرم فرمودند: «هركس، بگويد من از يونس بن متي بهترم، دورغ گفته است»


با سلام

اين حديث معارض احاديثي است كه رسول الله (ص) خودشان را اول و سيد انام معرفي كرده اند :

6893 - إن الله فضلنى على الأنبياء أو قال أمتى على الأمم بأربع أرسلنى إلى الناس كافة وجعل الأرض كلها لى ولأمتى طهورًا ومسجدًا فأينما أدرك رجل من أمتى الصلاة فعنده مسجده وعنده طهوره ونُصرت بالرعب مسيرة شهر وأحل لى المغانم (الطبرانى ، والضياء عن أبى أمامة ، وروى الترمذى بعضه وقال : حسن صحيح)

5652 - أنا أول الناس إفاقة فأرفع رأسى فإذا رجل بينى وبين العرش فقيل هذا موسى فإن كان فى الأرض فقد أفاق قبلى (البزار عن جابر) [المناوى]
أخرجه البزار كما فى مجمع الزوائد (8/205) قال الهيثمى : فيه مجالد بن سعيد وهو مختلف فيه وبقية رجاله رجال الصحيح .
5653 - أنا أول الناس خروجا إذا بعثوا وأنا خطيبهم إذا وفدوا وأنا مبشرهم إذا يئسوا لواء الحمد يومئذ بيدى وأنا أكرم ولد آدم على ربى ولا فخر (الدارمى ، والترمذى - حسن غريب - عن أنس)
أخرجه الدارمى (1/39 ، رقم 48) ، والترمذى (5/585 ، رقم 3610) .
5654 - أنا أول الناس يشفع فى الجنة وأنا أكثر الأنبياء تبعا (مسلم عن أنس)

5655 - أنا أول شفيع فى الجنة لم يصدق نبى من الأنبياء ما صدقت وإن من الأنبياء نبيا ما يصدقه من أمته إلا رجل واحد (ابن أبى شيبة ، ومسلم ، والدارمى ، وابن خزيمة ، وابن حبان عن أنس)

5665 - أنا أول من يؤذن له يوم القيامة بالسجود ثم يؤذن لى برفع رأسى فأرفع رأسى فأعرف أمتى عن يمينى وعن شمالى قيل كيف تعرفهم يا رسول الله قال غر محجلين من الوضوء وذراريهم نور بين أيديهم (الطبرانى عن أبى الدرداء)
أخرجه الطبرانى فى الأوسط كما فى مجمع الزوائد (2/250) قال الهيثمى : فيه ابن لهيعة وحديثه حسن وبقية رجاله ثقات
5666 - أنا أول من يدخل الجنة وأول من يشفع (ابن خزيمة عن أنس)
5667 - أنا أول من يدخل الجنة يوم القيامة وأشفع وسيدرك ناس من أمتى عيسى ابن مريم ويشهدون الدجال (الطبرانى فى الأوسط عن أنس) [المناوى]
أخرجه الطبرانى فى الأوسط (4/268 ، رقم 4160) .
5668 - أنا أول من يدق باب الجنة فلم تسمع الآذان أحسن من طنين الحلق على تلك المصاريع (ابن النجار عن أنس)
5669 - أنا أول من يفتح باب الجنة إلا أن امرأة تبادرنى فأقول لها ما لك ومن أنت فتقول أنا امرأة قعدت على أيتام لى (أبو يعلى عن أبى هريرة) [المناوى]

5670 - أنا أول من يقرع باب الجنة فيقوم الخازن فيقول من أنت فأقول أنا محمد فيقول أقوم فأفتح لك ولم أقم لأحد قبلك ولا أقوم لأحد بعدك (الخليلى فى مشيخته عن أنس)
أخرجه أيضًا : الرافعى (4/115) .
5671 - أنا أول من يوضع له الصراط على النار فأمر عليه وأدخل الجنة وأصحابى (الديلمى عن ابن عمر)
أخرجه الديلمى (1/48 ، رقم 120) .
5672 - أنا أولى الناس بالمؤمنين فى كتاب الله فأيكم ما ترك دينا أو ضيعة فادعونى فأنا وليه وأيكم ما ترك مالا فليؤثر بماله عصبته من كان (عبد الرزاق ، ومسلم عن أبى هريرة)

5673 - أنا أولى الناس بعيسى ابن مريم الأنبياء إخوة لعلات وليس بينى وبينه نبى (البزار عن الثورى عن سالم عن سعيد بن جبير مرسلاً) [المناوى]

5678 - أنا أولى بموسى وأحق بصيامه منكم (ابن حبان عن ابن عباس فى يوم عاشوراء)

5711 - أنا سيد ولد آدم يوم القيامة ولا فخر وبيدى لواء الحمد ولا فخر وما من نبى يومئذ آدم فمن سواه إلا تحت لوائى وأنا أول من تنشق عنه الأرض ولا فخر فيفزع الناس ثلاث فزعات فيأتون آدم فيقولون أنت أبونا آدم فاشفع لنا إلى ربك فيقول إنى أذنبت ذنبا أهبطت منه إلى الأرض ولكن ائتوا نوحا فيأتون نوحا فيقول إنى دعوت على أهل الأرض دعوة فأهلكوا ولكن اذهبوا إلى إبراهيم فيأتون إبراهيم فيقول إنى كذبت ثلاث كذبات ما منها كذبة إلا ماحل بها عن دين الله ولكن ائتوا موسى فيأتون موسى فيقول إنى قد قتلت نفسا ولكن ائتوا عيسى فيأتون عيسى فيقول إنى عُبْدتُ من دون الله ولكن ائتوا محمدًا فيأتونى فأنطلق معهم فآخذ بحلقة باب الجنة فأقعقعها فيقال من هذا فأقول محمد فيفتحون لى ويرحبون ويقولون مرحبا فأخر ساجدا فيلهمنى الله من الثناء والحمد فيقال لى ارفع رأسك سل تعط واشفع تشفع وقل يسمع لقولك وهو المقام المحمود الذى قال الله {عسى أن يبعثك ربك مقاما

5729 - أنا قائد المرسلين ولا فخر وأنا خاتم النبيين ولا فخر وأنا أول شافع ومشفع ولا فخر (الدارمى ، وابن عساكر عن جابر)

15134- قد سمعت كلامكم وعجبكم إن إبراهيم خليل الله وهو كذلك وموسى نجى الله وهو كذلك وعيسى روحه وكلمته وهو كذلك وآدم اصطفاه الله وهو كذلك ألا وأنا حبيب الله ولا فخر وأنا حامل لواء الحمد يوم القيامة ولا فخر وأنا أول شافع وأول مشفع يوم القيامة ولا فخر وأنا أول من يحرك حلق الجنة فيفتح الله لى فيدخلنيها ومعى فقراء المؤمنين ولا فخر وأنا أكرم الأولين والآخرين ولا فخر (الترمذى - غريب - عن ابن عباس)

دوستان عزیزم، میدونید؟ سرعت حقیر از موقعی که دو حدیث بخاری رو تو کتب خودمونم دیدم نسبت به مسئله جعلی بودن روایات بخاری کم شد. بدین معنی که روایتی مثل لعنت بر مسیحیان و یهودیان که قبر هارا مسجد کرده اند و پیامبران ارث بجای نمی گدارند، در کتب ما دیده شده و من میترسم که درعین حالیکه به حدیثی از بخاری نسبت جعل بزنم، اون حدیث در مصادر ما نیز وجود داشته باشه. میتونید این مشکل من رو حل کنید و من رو قانع کنید که برخی حدیث جعلی بخاری اصلا در مصادر ما نیست. (اگرچه مطمئنم برخی ازین احادیث از باب تقیه وارد شده است__مثل حدیث تحریم گوشت الاغ و متعه نسا). لطفا راهنمایی فرمائید

با سلام

البته در كتب عامه غير از اينها هم احاديثي هست در افضليت انبياي يهود مانند اخبار زير كه البته همگي اسرائيلي هستند :

في صحيح البخاري:6/31 ونحوه في:4/135:

قال سألت مجاهداً عن سجدة( سورة ) فقال سألت ابن عباس: من أين سجدت ( يعني لماذا ) فقال: أو ما تقرأ: ومن ذريته داود وسليمان أولئك الذين هدى الله فبهداهم اقتده ، فكان داود ممن أُمِرَ نبيكم(صلى الله عليه وسلم)أن يقتدي به ، فسجدها رسول الله صلى الله عليه وسلم

وقد روى الهندي في كنز العمال:11/521 عن مسند أحمد وطبقات ابن سعد وغيرهما ، عن ابن عباس: ما من أحد من ولد آدم إلا وقد أخطأ أو هم بخطيئة ، إلا يحيى بن زكريا ، فإنه لم يهم بها ولم يعملها )

وفي كنز العمال:11/522 عن ابن عساكر: لا ينبغي لاحد أن يقول أنا خير من يحيى بن زكريا ، ما همَّ يخطيئة ولا جالت في صدره امرأة .

عن ابن عساكر ، عن أنس أن رجلاً قال للنبي (صلى الله عليه وسلم): يا خير الناس ، قال: ذاك إبراهيم ! قال: يا أعبد الناس ، قال: ذاك داود !!. وفي:3/671 ( إن أخي داود كان أعبد البشر )

وفي مجمع الزوائد:8/206:

عن أبي الدرداء قال: وكان رسول الله(صلى الله عليه وسلم)إذا ذكر داود(صلى الله عليه وسلم)قال: كان أعبد البشر. رواه البزار في حديث طويل وإسناده حسن .

قال البخاري في صحيحه:7/193:

عن أبي هريرة قال: استبَّ رجلان ، رجلٌ من المسلمين ورجلٌ من اليهود ، فقال المسلم: والذي اصطفى محمداً على العالمين ، فقال اليهودي والذي اصطفى موسى على العالمين ، قال فغضب المسلم عند ذلك فلطم وجه اليهودي ، فذهب اليهودي إلى رسول الله(صلى الله عليه وسلم)فأخبره بما كان من أمره وأمر المسلم ، فقال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): لا تخيروني على موسى ، فإن الناس يصعقون يوم القيامة فأكون أول من يفيق ، فإذا موسى باطشٌ بجانب العرش ، فلا أدري أكان موسى فيمن صعق فأفاق قبلي ؟ أو كان ممن استثنى الله ؟ انتهى.

dfffd;424125 نوشت:
دوستان عزیزم، میدونید؟ سرعت حقیر از موقعی که دو حدیث بخاری رو تو کتب خودمونم دیدم نسبت به مسئله جعلی بودن روایات بخاری کم شد. بدین معنی که روایتی مثل لعنت بر مسیحیان و یهودیان که قبر هارا مسجد کرده اند و پیامبران ارث بجای نمی گدارند، در کتب ما دیده شده و من میترسم که درعین حالیکه به حدیثی از بخاری نسبت جعل بزنم، اون حدیث در مصادر ما نیز وجود داشته باشه. میتونید این مشکل من رو حل کنید و من رو قانع کنید که برخی حدیث جعلی بخاری اصلا در مصادر ما نیست. (اگرچه مطمئنم برخی ازین احادیث از باب تقیه وارد شده است__مثل حدیث تحریم گوشت الاغ و متعه نسا). لطفا راهنمایی فرمائید

باسلام

ما نگفتيم كه همه احاديث بخاري يا مسلم و .... غلطند ! نزد عالمان حديث و رجال اين امر روشن است اما نياز به تخصص دارد .

اصل تفاوت شيعه و سني در اخذ احاديث اينست كه شيعه بنابر امر خدا ورسولش از ثقلين تبعيت ميكند اما آيا نصي صحيح وارد شده كه از صحابه تبعيت كنيد ؟

بله امكان دارد كه اصحاب احاديث صحيحي را روايت كنند و ما هم قبول داريم اما بعد از ارتحال نبي مكرم (ص) از چه كسي بايد تبعيت كنيم :

در آخرين حج و 3 ماه مانده به وفاتشان فرمودند :

يا أيها الناس إنى فرط لكم وإنكم واردون علىَّ الحوضَ حوض أعرض ما بين صنعاء وبصرى فيه عدد النجوم قدحان من فضة وإنى سائلكم حين تردون على عن الثقلين فانظروا كيف تخلفونى فيهما الثقل الأكبر كتاب الله سبب طرفه بيد الله وطرفه بأيديكم فاستمسكوا به ولا تضلوا ولا تبدلوا عترتى أهل بيتى فإنه قد نبأنى اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علىَّ الحوضَ (الطبرانى ، وأبو نعيم فى الحلية ، والخطيب عن أبى الطفيل عن حذيفة بن أسيد)

مثلا همین روایتی که جناب صدرا عرض کردند. اگر نسبت اسرائیلیات بهش بزنیم، نهایتا نعوذ بالله به بحار نسبت جعل زدیم

dfffd;424132 نوشت:
مثلا همین روایتی که جناب صدرا عرض کردند. اگر نسبت اسرائیلیات بهش بزنیم، نهایتا نعوذ بالله به بحار نسبت جعل زدیم

ارسال پاسخ سریع به این پیام پاسخ نقل قول نقل قول نقل قول چندگانه این پیام جنسیت صلوات

با سلام

نه عزيزم

علامه مجلسي رحمه الله در بحارش از شيعه وسني وزيدي و .... فقط روايات را جمع كرده است اما تهذيب و تنقيح اين روايات برعهده رجاليون است واحاديث ضعيف بسياري دارد مثل ساير كتب اربعه ، مثلا همين روايتي كه ذكر شد سندش چنين است :

قصص الانبياء: بالاسناد إلى الصدوق بإسناده إلى ابن أورمة، عن
الحسن بن علي بن محمد، عن رجل، عن أبي عبد الله صلوات الله عليه قال: خرج يونس عليه
السلام مغاضبا من قومه لما رأى من معاصيهم حتى ركب مع قوم في سفينة في اليم فعرض
لهم حوت ليغرقهم، فساهموا ثلاث مرات، فقال يونس: إياي أراد فاقذفوني، ولما أخذت
السمكة يونس أوحى الله تعالى جل وعلا إليها أني لم أجعله لك رزقا فلا تكسر له عظما،
ولا تأكل له لحما، قال فطافت به البحار، فنادى في الظلمات: " أن لا إله إلا أنت
سبحانك إني كنت من الظالمين "

......وفي خبر آخر: ارفع عنه العذاب بقية أيام الدنيا لرقته على قرابته، ثم قال أبو عبد
الله عليه السلام: إن النبي صلى الله عليه وآله يقول: ما ينبغي لاحد أن يقول: أنا
خير من يونس ابن متى عليه السلام.

اين خبر در هر صورت مرسل است وضعيف وچه بسا راويش سني باشد !

درسته. اما دو علت وجود داره: 1. خود حضرت علامه بر توجیه حدیث یونس بر آمده همانطور که گذشت. 2. ما بنابر روایت معروف "مواظب باشید خدا را در عرشش انکار نکنید"، باید بسیار محافظه کارانه با احادیث مرجئه و... برخورد کنیم.

با سلام به دوستان گرامی

چه خوب است دوستان گرامی مطالب یکدیگر را مطالعه بفرمایند و هر کدام به صورت جزیره ای مستقل عمل ننمایند؛ همچنان که متاسفانه در برخی تایپیکها مشاهده می گردد.

در مورد این تایپیک نیز عرض شد این روایت باچند سند در منابع عامه آمده است؛ این روایت مختص به بخاری نیست که بگوئیم وی اعتقاداتش را از اهل کتاب فرا گرفته؛ بنابراین موضوع است و حتما ساخته بنی اسرائیل است، هر چند که ظاهر این روایت همچنان که گفته شد با آیات قرآن و مفاد روایات دیگر نا همخوانی دارد، اما سؤال این است که آیا تاویلی برای صدور این سخن وجودندارد؟ وقتی که تاویل وتوجیه ممکن است لزومی به بیان موضوع بودن روایت وجود ندارد؛ لذا روایت بر فرض صدور قابل توجیه است.

موفق باشید.

سلام میشه پست شماره 10 رو جواب بدین

موضوع قفل شده است