جمع بندی مباهله پیامبر و ائمه علیهم السلام

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مباهله پیامبر و ائمه علیهم السلام


سلام
پیامبر چگونه با کفار مباهله نمودند؟
آیا ائمه هم مباهله کردند؟ به چه کیفیتی؟
تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

با سلام
فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم‏نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبين)(آل عمران: 61).
مباهله بر وزن مفاعله در لغت به معنای این است که دو گروه یکدیگر را لعنت و نفرین نمایند بهل در لغت به معنی «خداوند او را لعنت کرد» است.
مباهله در اصطلاح قرآن و روایات و غیر آنها، به معنای ملاعنه (لعن و نفرین کردن دو طرف به یکدیگر) است؛ این گونه که هرگاه دو گروه یا دو نفر درباره ی مساله ای مهم، مانند مسائل مهم مذهبی با هم گفتگو کرده و به نتیجه ای نرسند، در یک جا جمع می شوند و به عنوان «آخرین حربه»، به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند تا درغگو را رسوا و مجازات کند در نتیجه اگر عذاب بر گروهی واقع شد حق با طرف مقابل است که از عذاب مصون مانده است. این داستان قرآنی به مباهله پیامبر و مسیحیان نجران باز میگردد.
برخي زمان آن را سال سوم هجري مي­دانند؛ زيرا به اتفاق اكثر مفسران شيعه
و سني آيه 61 سوره آل­عمران كه برای دعوت به مباهله است، در اين سال نازل شده است و برخي وقوع آن را در سال نهم هجري «عام الوفود» دانسته­اند كه پيامبر(ص) عازم مدينه شدند؛ اما قول اول صحیحتر به نظر میرسد
نجران» سومين شهر يمن در منطقه مرزي حجاز و يمن می­باشد، كه 73 دهكده داشت و تنها منطقه مسيحي­نشين و مركز صنعت نساجي در حجاز بود و چون نخستين ساكن آن "نجران بن زيد" نام داشت، نجران ناميده شد. ساكنان اين سرزمين را باقي مانده «اصحاب اخدود» دانسته­اند.
در سال نهم هجري «عام الوفود» پيامبر(ص) نامه­اي براي دعوت مسيحيان نجران به دين اسلام فرستاد.
كارواني متشكل از شصت ميهمان ناآشنا كه لباس‌هاي بلند مشكي پوشيده‌اند، به گردنشان صليب آويخته‌اند، كلاه‌هاي جواهرنشان بر سر گذاشته‌اند، زنجيرهاي طلا به كمر بسته‌اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌هاي خود نصب كرده‌اند.
وقتي اين شصت نفر براي ديدار با پيامبر، وارد مسجد مي‌شوند، همه با حيرت و تعجب به آنها نگاه مي‌كنند. اما پيامبر بي‌اعتنا از كنار آنان مي‌گذرد و از مسجد بيرون مي‌رود هم هيأت ميهمانان و هم مسلمانان، از اين رفتار پيامبر، غرق در تعجب و شگفتي مي‌شوند. مسلمانان تا كنون نديده‌اند كه پيامبر مهربانشان به ميهمانان بي‌توجهي كند به همين دليل، وقتي سرپرست هيأت مسيحي علت بي‌اعتنايي پيامبر را سؤال مي‌كند، هيچ كدام از مسلمانان پاسخي براي گفتن پيدا نمي‌كنند.

تنها راهي كه به نظر مي‌رسد، اين است كه علت اين رفتار پيامبر را از حضرت علي بپرسند، چرا كه او نزديك‌ترين فرد به پيامبر و آگاه‌ترين، نسبت به دين و سيره و سنت اوست. مشكل، مثل هميشه به دست علي حل مي‌شود. پاسخ او اين است كه: «پيامبر با تجملات و تشريفات، ميانه‌اي ندارند؛ اگر مي‌خواهيد مورد توجه و استقبال پيامبر قرار بگيريد، بايد اين طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذاريد و با هيأتي ساده، به حضور ايشان برسيد.»
اين رفتار پيامبر، هيأت ميهمان را به ياد پيامبرشان، حضرت مسيحي مي‌اندازد كه خود با نهايت سادگي مي‌زيست و پيروانش را نيز به رعايت سادگي سفارش مي‌كرد.
آنان از اين كه مي‌بينند، در رفتار و كردار، اين همه از پيامبرشان فاصله گرفته‌اند، احساس شرمساري مي‌كنند. ميهمانان مسيحي وقتي جواهرات و تجملات خود را كنار مي‌گذارند و با هيأتي ساده وارد مسجد مي‌شوند، پيامبر از جاي برمي‌خيزد و به گرمي از آنان استقبال مي‌كند. شصت دانشمند مسيحي، دور تا دور پيامبر مي‌نشينند و پيامبر به يكايك آنها خوشامد مي‌گويد، در ميان اين شصت نفر، كه همه از پيران و بزرگان مسيحي نجران هستند،‌ «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبيل» نيز به چشم مي‌خورند. پيداست كه سرپرستي هيأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهي به شرحبيل و ديگر همراهان خود مي‌اندازد و با پيامبر شروع به سخن گفتن مي‌كند: «چندي پيش نامه‌اي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرف‌هاي شما را بشنويم».
پيامبر مي‌فرمايد:
«آنچه من از شما خواسته‌ام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است».
و براي معرفي اسلام، آياتي از قرآن را برايشان مي‌خواند.
اسقف اعظم پاسخ مي‌دهد: «اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آورده‌ايم و به احكام او عمل مي‌كنيم.»
پيامبر مي‌فرمايد:
«پذيرش اسلام، علايمي دارد كه با آنچه شما معتقديد و انجام مي‌دهيد، سازگاري ندارد. شما براي خدا فرزند قائليد و مسيح را خدا مي‌دانيد، در حالي كه اين اعتقاد،‌ با پرستش خداي يگانه متفاوت است.»
اسقف براي لحظاتي سكوت مي‌كند و در ذهن دنبال پاسخي مناسب مي‌گردد. يكي ديگر از بزرگان مسيحي كه اسقف را درمانده در جواب مي‌بيند، به ياري‌اش مي‌آيد و پاسخ مي‌دهد:
«مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان مي‌دهد كه او بايد خداي جهان باشد.»
پيامبر لحظه‌اي سكوت مي‌كند.
ناگهان فرشته وحي نازل مي‌شود و پاسخ اين كلام را از جانب خداوند براي پيامبر مي‌آورد. پيامبر بلافاصله پيام خداوند را براي آنان بازگو مي‌كند: «وضع حضرت عيسي در پيشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است كه او را به قدرت خود از خاك آفريد...»
و توضيح مي‌دهد كه «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدايي كند، حضرت آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، بيشتر شايسته مقام خدايي است. در حالي كه چنين نيست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به كندي مي‌گذرد، همه سرها را به زير مي‌اندازند و به فكر فرو مي‌روند. هيچ يك از شصت دانشمند مسيحي، پاسخي براي اين كلام پيدا نمي‌كنند. لحظات به كندي مي‌گذرد؛ دانشمندان يكي يكي سرهايشان را بلند مي‌كنند و در انتظار شنيدن پاسخ به يكديگر نگاه مي‌كنند، به اسقف اعظم، به شرحبيل؛ اما... سكوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف مي‌آيد:
«ما قانع نشديم. تنها راهي كه براي اثبات حقيقت باقي مي‌ماند، اين است كه با هم مباهله كنيم. يعني ما و شما دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم كه هر كس خلاف مي‌گويد‌، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پيامبر لحظه‌اي مي‌ماند. تعجب مي‌كند از اينكه اينان اين استدلال روشن را نمي‌پذيرند و مقاومت مي‌كنند. مسيحيان چشم به دهان پيامبر مي‌دوزند تا پاسخ او را بشنوند.

در اين حال، باز فرشته وحي فرود مي‌آيد و پيام خداوند را به پيامبر مي‌رساند. پيام اين است:
«هر كس پس از روشن شدن حقيقت، با تو به انكار و مجادله برخيزد، [به مباهله دعوتش كن] بگو بياييد، شما فرزندانتان را بياوريد و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بياوريد و ما هم زنانمان. شما جان‌هايتان را بياوريد و ما هم جان‌هايمان،‌ سپس با تضرع به درگاه خدا رويم و لعنت او را بر دروغگويان طلب كنيم.»
پيامبر پس از انتقال پيام خداوند به آنان، اعلام مي‌كند كه من براي مباهله آماده‌ام. دانشمندان مسيحي به هم نگاه مي‌كنند، پيداست كه برخي از اين پيشنهاد اسقف رضايتمند نيستند، اما انگار چاره‌اي نيست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مكان آن صحراي بيرون مدينه تعيين مي‌شود.
دانشمندان مسيحي موقتاً با پيامبر خداحافظي مي‌كنند و به اقامت‌گاه خود باز مي‌گردند تا براي مراسم مباهله آماده شوند.
شصت دانشمند مسيحي در بيرون مدينه ايستاده‌اند و چشم به دروازه مدينه دوخته‌اند تا محمد با لشكري از ياران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پيدا كند.
تعداد زيادي از مسلمانان نيز در كنار دروازه شهر و در اطراف مسيحيان و در طول مسير صف كشيده‌اند تا بينندة اين مراسم بي‌نظير و بي‌سابقه باشند.
نفس‌ها در سينه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدينه خيره شده است.
لحظات انتظار سپري مي‌شود و پيامبر در حالي كه حسين را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدينه خارج مي‌شود. پشت سر او تنها يك مرد و زن ديده مي‌شوند. اين مرد علي است و اين زن فاطمه.
تعجب و حيرت، همراه با نگراني و وحشت بر دل مسيحيان سايه مي‌افكند.
شرحبيل به اسقف مي‌گويد: نگاه كن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است.
اسقف كه صدايش از التهاب مي‌لرزد، مي‌گويد:
«همين نشان حقانيت است. به جاي اين كه لشكري را براي مباهله بياورد، فقط عزيزان و نزديكان خود را آورده است، پيداست به حقانيت دعوت خود مطمئن است كه عزيزترين كسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبيل مي‌گويد: «ديروز محمد گفت كه فرزندانمان و زنانمان و جان‌هايمان. پيداست كه علي را به عنوان جان خود همراه آورده است.»
«آري، علي براي محمد از جان عزيزتر است. در كتاب‌هاي قديمي ما، نام او به عنوان وصي و جانشين او آمده است...»
در اين حال، چندين نفر از مسيحيان خود را به اسقف مي‌رسانند و با نگراني و اضطراب مي‌گويند:
«ما به اين مباهله تن نمي‌دهيم. چرا كه عذاب خدا را براي خود حتمي مي‌شماريم.»
چند نفر ديگر ادامه مي‌دهند: «مباهله مصلحت نيست. چه بسا عذاب، همه مسيحيان را در بر بگيرد.»
كم‌كم تشويش و ولوله در ميان تمام دانشمندان مسيحي مي‌افتد و همه تلاش مي‌كنند كه به نحوي اسقف را از انجام اين مباهله بازدارند.
اسقف به بالاي سنگي مي‌رود، به اشاره دست، همه را آرام مي‌كند و در حالي كه چانه و موهاي سپيد ريشش از التهاب مي‌لرزد، مي‌گويد:
«من معتقدم كه مباهله صلاح نيست. اين پنج چهره نوراني كه من مي‌بينم، اگر دست به دعا بردارند، كوه‌ها را از زمين مي‌كنند، در صورت وقوع مباهله، نابودي ما حتمي است و چه بسا عذاب، همه مسيحيان جهان را در بر بگيرد.»
اسقف از سنگ پايين مي‌آيد و با دست و پاي لرزان و مرتعش، خود را به پيامبر مي‌رساند. بقيه نيز دنبال او روانه مي‌شوند.
اسقف در مقابل پيامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زير مي‌افكند و مي‌گويد: «ما را از مباهله معاف كنيد. هر شرطي كه داشته باشيد، قبول مي‌كنيم.»
پيامبر با بزرگواري و مهرباني، انصراف‌شان را از مباهله مي‌پذيرد و مي‌پذيرد كه به ازاي پرداخت ماليات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند.
خبر اين واقعه، به سرعت در ميان مسيحيان نجران و ديگر مناطق پخش مي‌شود و مسيحيان حقيقت‌جو را به مدينة پيامبر سوق مي‌دهد.1]


[/HR][1] . ابن اثیر، الکلمل، ج 7 ص 359، بلاذری، فتوح البلدان، ص 95

اما این که امامان علیهم السلام با کسی مباهله کردند در منابع نیافتم و به نظر میرسد چنین امر یواقع نشده است.

سلام علیکم
آیا کلا مباهله کار صحیحی هست؟ما هم میتونیم انجام بدیم یا فقط مخصوص اولیا الله هست؟
چرا الان با مسیحیان مباهله نمیشه؟
اگر اون روز واقعا میامبر مباهله رو انجام میداد واقعا چی میشد؟یعنی خدای عادل ما یه عده مسیحی رو عذاب میداد؟

مرگ بر آمریکا
مرگ بر انگلیس
مرگ بر ضد ولایت فقیه

از احترام به عقاید دیگران و بحث بد بودن فحاشی و ... که بگذریم، آیا اینها مباهله حساب میشن؟

وایسلی گوجا;539210 نوشت:
مرگ بر آمریکا
مرگ بر انگلیس
مرگ بر ضد ولایت فقیه

از احترام به عقاید دیگران و بحث بد بودن فحاشی و ... که بگذریم، آیا اینها مباهله حساب میشن؟

این یعنی برائت از مشرکین ...

یعنی نشینید ظلم یه عده رو نگاه کنید! آدم نمیشینه گرگ رو نگاه کنه و به عقیدش احترام بزاره تا گرگ بیاد بخوردش...! آقا به دشمن نزنی، زدنت!

[=&quot] [=&quot]باسلام و تشکر از شما [=&quot]در مورد سوال عزیزی که گفتند آیا مباهله صحیح است یا خیر؟ باید عرض کنم مباهله را خداوند دستور داده است و این امر از جانب پروردگار است البته پس از این که شخص دلائل محکم خودش را بیان کند و در مناظره حرف حق را بزند اگر آن کس که منکر شود و زیر بار حرف حق نرود دست آخر راضی به مباهله میشوند همانطور که قبلا عرض شد مباهله نفرین کردن دو طرف است تا عذابی بر طرف مقابل نازل شود در قرآن هم میبینیم خداوند در سوره آل عمران آیا 61 میفرماید[=&quot] «[=&quot]هرگاه بعد از دانشي که به تو رسيده، کساني با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو بياييد فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديک و شما خويشان نزديک خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهيم».یعنی حجت بر طرف مقابل تمام شده اما از روی نادانی یا عناد نمیخواهد حرف تورا بپذیرد او را به مباهله دعوت کن خداوند و پیامبر پس از ارائه دلایل و براهین محکم و قوی که قرآن هم در ایات قبل از 61 به مسیحیان گوشزد میکند در مرحله آخر با رضایت طرف مقابل انان را به مباهله دعوت میکند این که مسیحیان نجران حاضر به مباهله شدند معلوم است خودشان ازاین موضوع مطلع بودند بنابراین مباهله کار صحیحی است زیرا خداوند برای روشن شدن حق به آن دستور داده است زیرا از این دو طرف فقط یک طرف حق است و برای روشن شدن حق بهترین روش مباهله است. [=&quot]
[=&quot]کیفیت انجام مباهله به این صورت است که هر یک از طرفینی که قصد انجام مباهله را دارند، انگشتان دستشان را در بین انگشتان طرف مقابل قرار می دهند و این جملات را می گویند[=&quot]:[=&quot] «اللّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ الارَضینَ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ اِنْ کانَ فُلانٌ جَحَدَ الْحَقَّ وَ کَفَرَ بِهِ فأَنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبانا مِنَ السَّماءِ وَ عَذابا الیما»[=&quot] [=&quot]ای خدایی که پروردگار آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه و پروردگار عرش با عظمت هستی! اگر فلانی (طرف مقابل در مباهله) منکر حق است و نسبت به آن کفر می ورزد، پس نازل گردان بر او آتشی از آسمان و عذابی دردناک[=&quot].[=&quot] مناسب ترین وقت برای انجام مباهله نیز، بین الطلوعین است؛ یعنی از زمان طلوع فجر تا طلوع خورشید[=&quot]. [=&quot]اما سوال دیگر ایشان این بود که مباهله را ما هم میتوانیم انجام دهیم یا فقط مخصوص خداست؟[=&quot] [=&quot]آنچه مسلم است این که هیچ یک از علمای علم کلام و نیز مفسرانی که متعرض این موضوع شده اند، مباهله را از منصب های خاص پیامبر ندانسته اند و از طرفی همان طور که قبلاً بیان شد مباهله یک نحوه دعاست و درِ دعا به روی همه باز است. بنابراین هیچ دلیلی بر اختصاص داشتن مباهله به پیامبر نداریم. البته مطلب نیاز به تحقیق بیشتر دارد که فعلاً از حوصله بحث ما خارج است[=&quot].[=&quot] حتی در حدیثی امام صادق(علیه السلام) فرمودند میتوانید مباهله کنید پس دیگران هم میتوانند. [=&quot]سوال دیگر این بود که چرا الان با مسیحیان مباهله نمیشود؟ [=&quot]آیا در حال حاضر و قرن 21 باز میتوان با مسیحیان مباهله کرد؟ انچه مسلم است این که مسیحیان نجران حاضر نشدند دین پیامبر را قبول کنند و حاضر به مباهله شدند اما در عمل عاجز مانده و حاضر شدند بر مذهب و عقائد نادرست مسیحیت خود بمانند و فقط به پرداخت جزیه ملزم شدند پس هنوز همان حرف باطل خودرا که عیسی پسر خداست دنبال میکنند الان هم این گونه است و در حال حاضر هم مسیحیان چنین اعتقادی دارند پس اگر کسی بخواهد با آنان مباهله کند درب مباهله باز است زیرا گفتیم مخصوص پیامبر نیست و امام صادق هم فرمود میتوانید مباهله نمایید. در عصر کنونی برخی از علما اندیشمندان شیعه حاضر شدند با مسیحیان مباهله کنند از جمله حضرت آیة الله محمد جعفر سبحانی (زید عزه) که از مراجع بزرگ شیعه محسوب میشوند ایشان با استناد به بیان مرحوم علامه طباطبایی دررساله ای با عنوان معجزه که مباهله را معجزه میداند میگوید الان هم مباهله میتواند واقع شود و نفوس طیب و طاهر میتوانند حق را باز گو کنند. پس الان هم میشود با مسیحیان مباهله کرد. [=&quot]سوال دیگر این بود که اگر مباهله در ان روز اتفاق میفتاد چه میشد و آیا خداوند مسیحیان را عذاب میکرد؟ [=&quot]این نکته قابل توجه است که مسیحیان خود حاضر به مباهله شدند و پس از شور و مشورت بنا شد فردای آن روز بیرون مدینه برای مباهله حاضر گردند نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه اي روان شناسانه سرچشمه مي گرفت اين بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کرديد محمد با سر و صدا و جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنيد و نترسيد؛ زيرا در آن صورت حقيقتي در کار او نيست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسيار محدودي از نزديکان و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد، بدانيد که او پيامبر خداست و از مباهله با او بپرهيزيد که خطرناک است. طبق توافق قبلي، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و نمايندگان نجران براي مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمايندگان نجران ديدند که پيامبر فرزندش حسين عليه السلام را در آغوش دارد، دست حسن عليه السلام را در دست گرفته و علي و زهرا عليهماالسلام همراه اويند و به آنها سفارش مي کند هرگاه من دعا کردم شما آمين بگوييد. مسيحيان، هنگامي که اين صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از اين که پيامبر، عزيزترين و نزديک ترين کسانِ خود را به ميدان مباهله آورده بود، دريافتند که او نسبت به ادعاي خود ايمان راسخ دارد؛ زيرا در غير اين صورت، عزيزان خود را در معرض خطر آسماني و الهي قرار نمي داد. بنابراين از اقدام به مباهله خودداري کردند و حاضر به مصالحه شدند. [=&quot]هنگامي که هيئت نجراني پيامبر را در اجراي مباهله مصمّم ديدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترين و داناترين آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد بر حق نمي بود چنين بر مباهله جرئت نمي کرد. اگر با ما مباهله کند، پيش از آن که سال بر ما بگذرد يک نصراني بر روي زمين باقي نخواهد ماند». و به روايت ديگر گفت: «من چهره هايي را مي بينم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جاي خود بکند، هر آينه خواهد کَند. پس مباهله نکنيد که در آن صورت هلاک مي شويد و يک نصراني بر روي زمين نخواهد ماند». ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «اي ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چيزي که قدرت بر اداي آن داشته باشيم». پس حضرت با ايشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قيمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگي روي دهد، سي زره و سي نيزه و سي اسب به عاريه بدهند. [=&quot]در نتیجه میتوان گفت که مسیحیان نجران بر عذابی که خودشان طی مباهله خواستار آن شدند واقف بودند ازاین رو کوتاه امدند چه بسا بر اثر عذاب الهی از بین میرفتند و عذاب حتمی بود زیرا خودشان به ان تن دادند. [=&quot] [=&quot] [=&quot]

سلام علیکم
تشکر از کارشناس عزیز بابت پاسخ خوبشون به سوالات بنده
1 - شما میفرمایید الان ما هم میتونیم مباهله بکنیم با مسیحیان....خوب اگر کلا عذابی نازل نشد تکلیف چیه؟اگر عذاب بر مسلمونا نازل شد تکلیف چیه؟دقیقا باید منتظر چه عذابی باشیم که بفهمیم عذاب مباهله هست؟
2 - فرمودید کلا مباهله دستور قرآنه اما یکم با عقل حقیر جور در نمیاد ، اخه وقتی یا گروه با یه سری دلایل که به ضم ما معقوله به دین اسلام نمیاند حالا چرا باید به زور بیاریمشون؟اصلا این طوری بهتر نبود که خدا بگه من گفتم "لا اکراه فی الدین" پس شماها که درخواست مباهله میکنین اصلا این درخواست درست نیست و هروقت خواستین ایمان بیارین.اخه شما حسابشو بکنین این دیگه چه مدل ایمان آوردنیه که طرف وقتی میبینه عذاب برش نازل شده از احتمالا ترسش ایمان بیاره.این ایمان آوردن به نظر من اصلا فایده نداره ، اسلام که بعید میدونم دنبال سیاه لشگر باشه که فقط بخواد جمعیتش رو زیاد کنه.اگر میشه خیلی خیلی معقول این سوال2 منو توضیح بدین

با سلام
عرض کردم حضرت آیة الله سبحانی از مراجع معظم تقلید بیانیه دادند که حاضرند با مسیحیان مباهله کنند و مرحوم علامه هم مباهله در هرزمان را جاری میدانند اما بزرگوار سخن این جاست که کسی باید این مباهله را به دوش بگیرد که طیب نفس و روح پاک داشته باشد شما اگر میدانی که دعا ی شما نزد خدا و نفرین شما عند الله مقبول میفتد مباهله کن آیا شما یقین داری که دعای شما برآورده و طرف مقابلت ناحق است کسی حاضر به مباهله میشود که یقین به گفتار خود و صدق ادعای خود داشته باشد و نزد خداوند اعتباری داشته باشد از طرف دیگر مباهله جنبه دفاع از دین و روشن شدن حقیقت دارد آن هم دین اسلام در برابر دیگر ادیان اگر طرف مقابل عناد و کفر را پیشه خود بسازد.

[=Times New Roman][="Tahoma"]اماجواب سوال دوم شما [=Times New Roman][="Tahoma"]مسیحیاننجران در برابر پیامبر با منطق گویای آن حضرت مستاصل شدند و پاسخی برای جوابنداشتند با این که حرف پیامبر را قبول داشتند حاضر به پذیرش اسلام نبودند و فقط یکرا باقی مانده بود و آن مباهله بود که خود مسیحیان نجران از مباهله آگاه بودند وختی در باره مباهله با پیامبر با یکدیگر مشورت کردند به این نتیجه رسیدند که اگرپیامبر با خدم و حشم سپاه آمد دروغ میگوید اما اگر با خواص خود آمد دین او برحقاست این روش مسیحیان حاکی از این است که خودشان مباهله را قبول داشتند و زمانی که پیامبر را با حسنین و حضرتزهرا و حضرت علی دیدند فهمیدند این مباهله حتمی است و اتفاق خواهد افتاد لذاترسیده و از مباهله صرف نظر کردند ولی با این حال اسلام را نپذیرفتند و تن به جزیهدادند.[=Times New Roman][="Tahoma"]همانطورکه فرمودید اکراه در دین نیست باید عرض کنم در این مورد آیا خداوند اکراهی واجباری بر مباهله قراد داد؟ خیر خداوند برای مباهله اکراه و اجبار نکرد لذامسیحیان نجران تن به مباهله ندادند و چه بسا خداوند خواست به انها حقانیت دیناسلام و باطل بودن عقائد خودشان را نشان دهد که معتقد بودند عیسی پسر خداست [="Tahoma"][=Times New Roman]

تشکر از کارشناس عزیز
فرض بفرمایید من مسیحی
الان من میتونم با ایت الله سبحانی مباهله کنم؟چجوری؟

با سپاس از شما
این ادعای ایشان است شما میتوانید با دفتر ایشان تماس بگیرید و مطلب را عنوان کنید

جناب سید محسن

. . . فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم . . .

در این آیه خداوند می فرمایند که شما پسرانتان را بیاورید و ما هم پسرانمان را ؛ شما زنان و دخترانتان را بیاورید و ماهم زنان و دخترانمان را ؛ شما خودتان بیایید و ما هم خودمان.

یعنی اینکه همه مومنین و همسران و فرزندان آنها به این مباهله دعوت می شوند. چرا برای پیشبرد اهداف فرقه ای معنای قران را که روشن و واضح است تحریف می کنید؟ با ترجمه ای که از آیه مطرح کرده اید اینگونه برداشت می شود که تنها پسران و دختران و امام علی به مباهله فرا خوانده می شوند که در این صورت تکلیف پیامبر و سایر مومنین چه می شود؟

با سلام
جناب موحد عزیز
این برداشت ناقص شما است که تصور میکنید پیامبر حزو مخاطبین ایه نیست بلکه پیامبر در راس این مباهله قرار دارد و خطاب قرآن و خداوند با کلمه قل به وجود پیامبر است پس ما چیزی را تحریف نکردیم. از طرفی منظور شما از فرقه نامشخص است ما تفسیر آیه را چه از شیعه و چه از سنی بیان کردیم که علمای اهل سنت هم مصداق آیه مباهله را پنج تن آل عبا میدانند. همچنین در این مباهله تاریخی طرف مباهله مسیحیان نجران و پیامبر و فرزندان و دختر و دامادش یا بهتر بگویم جانش حضرت علی است نه مومنین که شما گفته اید اگر خطاب آیه مومنین هم بود خوب پیامبر سراغ سلمان مقداد عمار ابوذر و صحابه خاص خود میرفت در حالی که پیامبر کسانی را آورد که محبوب خدا و رسولش بودند و در دعا و نفرین و در نتیجه مباهله پیروز بودند.

جناب سید محسن

انفسنا صیغه جمع است و به سه نفر یا بیشتر اطلاق می شود.

یک طرف مباهله تنها پنج نفر و طرف مقابل حداقل شصت نفر؟

منظور از انفسنا امام علی است پس منظور از انفسکم چرا بیش از یک نفر است؟

موحد;540106 نوشت:
جناب سید محسن

انفسنا صیغه جمع است و به سه نفر یا بیشتر اطلاق می شود.

یک طرف مباهله تنها پنج نفر و طرف مقابل حداقل شصت نفر؟

منظور از انفسنا امام علی است پس منظور از انفسکم چرا بیش از یک نفر است؟

بسمه تعالی سلام علیکم اولا انفسنا به این دلیل (البته به جز 10 ها روایت متواتر بین شیعه وسنی که به گمانم اجماعی ترین مطلب تاریخی و تفسیری در تاریخ اسلام طوری که هنوز ضدی برای آن نوشته نشده و این خود بزرگترین نشان تصدیق ماجراست)بر غیر پیامبر اطلاق میشود چون که انسان که از خودش دعوت نمیکند و معنای انفس رسول الله نیست بلکه شخصی است که مانند و شبیه ترین مسلمین ومومنین به پیامبر است طوری که مانند نفس و جان او باشد در نتیجه او هم مانند رسول الله یک شخص است واین یک فرد برحسب کل روایات شیعه و سنی امام علی سلام الله علیه است و اینکه نسائنا و انفسنا درباره فاطمه و علی سلام الله علیهما جمع آمده با آنکه هر یک جمع نیستند نکته اش این است که اگر تمام زنان پاک خاندان پیامبر جمع شوند در حضرت فاطمه سلام الله علیها خلاصه میگردند و اگر هم مردانی از بهترین مومنان جمع شوند در امام علی سلام الله علیه خلاصه میگردند پس فاطمه به تنهایی خلاصه زنان پاک و علی نیز به تنهایی خلاصه مردان پاک پس از رسول الله بوده اند(ترجمان فرقان جلد 1 ص 254و255 آیت الله العظمی صادقی تهرانی انتشارات شکرانه)با تشکر والسلام علی عبادالله الصالحین

موحد;539678 نوشت:
یعنی اینکه همه مومنین و همسران و فرزندان آنها به این مباهله دعوت می شوند. چرا برای پیشبرد اهداف فرقه ای معنای قران را که روشن و واضح است تحریف می کنید؟ با ترجمه ای که از آیه مطرح کرده اید اینگونه برداشت می شود که تنها پسران و دختران و امام علی به مباهله فرا خوانده می شوند که در این صورت تکلیف پیامبر و سایر مومنین چه می شود؟

موحد;540106 نوشت:
منظور از انفسنا امام علی است پس منظور از انفسکم چرا بیش از یک نفر است؟

به نظر من اینکه ضمایر جمع آمده اند بخاطر این بوده که به هر دو طرف فرصت داده شود تا هر کس را که تمایل دارند در این مباهله وارد کنند.

مسیحیان هر مرد یا زنی را که بنظرشان دعایش گیرا و مستجاب است را بیاورد و مسلمانان هم همینطور. تا بعدا نگویند شما تعداد یا جنس افراد را محدود کردید وگرنه ما فلانی را هم داشتیم که بیاوریم در مباهله که دعایش مستجاب است ولی شما نگذاشتید!!

چیزی که هست پیامبر گلچین کرد افرادی را که در اطرافش بودند. هر مسلمانی را دعوت نکرد بلکه فقط نخبه ها را گزینش کرد! کسانی که صد در صد دعایشان گیرا بود.
و نزدیکترین و عزیزترین افراد نزد خودشان را آوردند تا به لحاظ روانشناسی هم به طرف مقابل ثابت کنند که اگر من کمترین شکی در اجابت دعای خودم در حق شما داشتم برای حفظ جان عزیزانم آنها را از این ماجرا دور نگه می داشتم!
که البته اثر هم داشت و مسیحیان از این موضوع به شدت ترسیدند!

مطلب بعدی این که تطبیق لفظ انفس بر حضرت علی یک جنبه ادبیاتی و نکته ظریف تاریخی است که مفسران از آیه گرفته اند وگرنه کلمه انفسنا شامل خود پیامبر هم حتما می شود.

آخرین مطلب هم اینکه فکر می کنم در موقع مباهله پیامبر می توانستند حوزه نفرین مباهله را مشخص کنند که آیا فقط شامل همین افراد حاضر در مباهله (که از علما و بزرگان مسیحی بودند) شود یا همه مسیحیان! و افرادی که آنجا بودند ترسیدند که پیامبر تمام مسیحیان را نفرین کند!

[="RoyalBlue"] یک داستان هم الان یادم آمد. که بی شباهت به نوعی مباهله نیست! (نقل به مضمون داستان است)!
یکی از علما (اسم عالم را به خاطر نمی آورم!) با عالمی مسیحی مناظره داشتند. در حین مناظره حرف می شود از این که مسلمانان اگر در ایمانشان صادق هستند و عباداتشان الهی است؛ پس چطور است که مساجدشان این قدر زود خراب می شود و عمرش کوتاه است. اگر اعتقاداتشان درست بود باید خداوند مساجدشان را هم به خوبی برایشان حفظ می کرد تا آنها بهتر و بیشتر بتوانند در آن عبادت کنند.
ببینید که کلیساهای مسیحیان حتی عمر چند صدساله دارند و چقدر سالم و پابرجا هستند؟!
عالم مسلمان می گوید دقیقا برعکس بخاطر اینکه عبادت مسلمانان خالصانه تر است حتی این سنگها و چوبها هم تحمل عبادت مسلمانان را ندارند و به زودی خراب می شوند. ولی کلیساها چون در آنها به صورت خالصانه عبادت نمی شود عمر طولانی دارند. اگر در کلیساها خالصانه خدا عبادت شود آنها هم بزودی خراب می شوند.

برای اثبات موضوع قرار می گذارند که عالم به کلیسایی که سابقه ای طولانی و چند صد ساله دارد و بنایش مستحکم است برود و در آنجا خدا را عبادت کند.
عالم به کلیسا رفته و میگوید همه از آن خارج شوند بعد خود وسط آن رفته و با صدای بلند و محکم و خالصانه می گوید الله اکبر و به سرعت از آنجا خارج می شود!
چیزی نمی گذرد که کلیسا با تمام عظمت و استحکام شروع به لرزیدن کرده و فرو می ریزد!

حالا میگویم کدام یک از شما اینمقدار ایمان دارد و اخلاص که بتواند یک چنین الله اکبری بگوید؟ اگر می توانید بگویید؛ اگر ادعای ایمانی همچون ایمان پیامبر و حضرت زهرا و حضرت علی و امام حسن و امام حسین دارید بسم الله، ادعای مباهله با مسیحیان را هم بکنید. شاید کسی هم از میان مسیحیان پیدا شد و حاضر به مباهله شد!
[/]

[=Times New Roman][="Tahoma"] [=Times New Roman][="Tahoma"]با سلامخدمت جناب موحد و عزیزان دیگر که در این بحث شرکت دارند[=Times New Roman][="Tahoma"]اینکه انفسنا صیغه جمع است شکی نیست اما بایدلزوما در همه موارد بر جمع اطلاق شود؟ نمیشود در جایی صیغه جمع بیاید و مفرد ارادهشود؟ در جواب باید گفت در ادبیات عرب گاهی صیغه جمع میآید در حالی که از آن مفرد ارادهمیشود به خاطر تعظیم و احترام و عظمت و شخصیت طرف مقابل مانند آیه 120 سوره نحل درمورد حضرت ابراهیم که با این که یک نفر است ولی با عنوان امت از او یاد شده است « اِنَّاِبْراهِيمَ كانَ اُمَّةً قانِتاً لله … » ابراهيم (ع) امّتى بود خاضع ، در پيشگاهخدا، ثانیا خطاب آیه مباهله یک واقعه تاریخی را بیان میکند که شیعه و سنی در تفسیر آن متفقالقول هستند یعنی در جریان مباهله همه گفتند فقط 5 تن آل عبا بودند که برای مباهلهامدند و همه از تفسیر کلمه انفسنا گفتند حضرت علی(ع) است چون شخص دیگری جز علی (ع) نبودهاست زیرا نسائنا که حضرت زهرا (س) است ابنائنا امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)هستند و خطاب آیه هم که به شخص پیامبر است زیرا در ایه میفرماید «قل تعالوا »یعنی بهآنها بگو ... پس کلمه انفسنا باقی میماند که در این پنج نفر فقط حضرت علی باقی ماندهپس بر ایشان اطلاق میشود زیرا در واقعه تاریخی این ماجرا کسی جز حضرت علی برای تفسیرکلمه انفسنا باقی نمیماند. اگر پیامبر برخی از اصحاب خاص خود را مثل سلمان مقداد ابوذررا آورده بود بله میشد گفت که انفسنا جمع است و اینها مراد آیه هستند ولی فقط حضرتعلی بود و ابنائ و نساء هم که بر حضرت زهرا و حسنین اطلاق میشد این بحث در باره حضرتزهرا هم مطرح است ایشان یک نفر هستند ولی قرآن به خاطر تعظیم و عظمت ایشان با صیغهجمع یاد کرده است. بنابر این خود واقعه تاریخی با توجه به نظر علمای شیعه و سنی که5 نفر بودند بهترین دلیل بر تفسیر کلمات این آیه است. همچنین در قرآنموارد مشابهی وجود دارد که صیغه جمع به کار رفته اما از آن مفرد اراده شده است مانندآیه 173 سوره آل عمران « الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْلَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ … » كسانى كه مردم به آنها گفتند دشمنان براى حمله به شما) اجتماعكرده‏اند از آنها بترسيد. در اين آيه منظور از الناس (مردم) طبق تصريح جمعى از مفسرانفقط {نعيم بن مسعود} است كه از ابو سفيان اموالى گرفته بود تا مسلمانان را از قدرتمشركان بترساند همچنين در آيه 181 آمده « لَّقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْإِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء … » خداوند گفتار كسانى را كه مى‏گفتند: خدا فقير است و ما بى‏نيازيم (و لذا از ما مطالبه زكات كرده است) شنيد. كه منظوراز الذين در آيه به تصريح جمعى از مفسران فقط حى بن اخطب يا فنحاص است. از طرفیحالات اهل دعا مهم است نه تعداد آنها آن پنج نفر ذوات مقدسی بودند که خداوند همهچیز را به یمن وجود آنان خلق کرد خوب در برابر مسیحیانی که حق بر انان آشکار بوددعای پنج تن آل عبا تاثیر دارد نه تعداد زیاد، زیرا اگر پیامبر خدم و حشم و سپاهخود را که تعداد زیادی بود میآورد طبق گفته خود مسیحیان که گفتند اگر پیامبر با سپاهشآمد او را تصدیق نمیکنیم ورق بر میگشت. امادر مورد کلمه نفس و انفس مطالبی را برخی از علمای تفسیر و کلام نقل کردند برخی براین باورند که واژه «نفس» به معنی «خود» استو جمعش به معنی خودمان; و معنی آیه این است که ای پیامبر به آنها (نصارای نجران) بگو:ما خودمان می آییم و فرزندانمان و زنانمان، شما هم خودتان و فرزندانتان و زنانتان.و بعد پیامبرصلی الله علیه وآله به عنوان اطاعت امر الهی (که جز این نمی کند) در عملآن افراد را به عنوان مصداقهای کلمات مذکور در آیه با خود آورد; یعنی عملا مصداق انفس،خود حضرت صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام می شوند، و بدین لحاظ است که علی علیهالسلام مساوی و همدوش پیامبرصلی الله علیه وآله به حساب می آید; فاضل مقداد در شرحباب حادی عشر می گوید: «انه افضل الناس بعد رسول الله فیکون هوالامام، لقبح تقدیم المفضولعلی الفاضل; اما انه افضل فلوجهین: الاول انه مساوللنبی صلی الله علیه وآله، والنبیافضل فکذا مساویه، و الا لم یکن مساویاله. و اما انه مساوله فلقوله تعالی فی آیة المباهلةوانفسنا... و لاشک انه لیس المرادان نفسه هی نفسه لبطلان الاتحاد، فیکون المراد انهمثله و مساویه...»[="Tahoma"][1][=Times New Roman][="Tahoma"]او پساز رسول الله صلی الله علیه وآله برترین مردم است، لذا او امام است، زیرا تقدیم مرجوحبر راجح قبیح است [و قابل قبول نیست، مخصوصا از طرف خدا]. و اما این که علی علیه السلاممساوی پیامبرصلی الله علیه وآله است به خاطر این است که خدای تعالی در آیه مباهله فرمودهاست: «وانفسنا» ... و شکی نیست که منظور این نیست که جان علی علیه السلام همان جانپیامبرصلی الله علیه وآله است. زیرا اتحاد باطل است. بنابراین، منظور این است که علیعلیه السلام همانند و مساوی پیامبرصلی الله علیه وآله است.[="Tahoma"][2][=Times New Roman][="Tahoma"]پسدر این جا مشخص شد که فاضل مقداد مراد از انفسنا را خود حضرت علی و به معنی «مساویبا پیامبر بودن» گرفته است.[=Times New Roman][="Tahoma"]برخیهم معنی انفسنا در این آیه را «خودمان» گرفتند که استعمال فراوان دارد و در قرآن هممکرر به این معنی به کار رفته، مانند: کل الطعام کان حلا لبنی اسرائیل الا ماحرم اسرائیلعلی نفسه.[="Tahoma"][3] فقل سلام علیکم کتب ربکم علی نفسهالرحمة.[="Tahoma"][4] قل ما یکون لی ان ابدله من تلقاءنفسی.[="Tahoma"][5] اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم.[="Tahoma"][6] قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لمتغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین.[="Tahoma"][7] و ده ها آیه دیگر. ابن عباس همانفسنا را به معنی خودمان تفسیر کرده و گفته است: «... و انفسنا نخرج بانفسنا[="Tahoma"][8] (بیرون می آییم خودمان)». و باتوجه به این معنی، مفهوم آیه، بدون نیاز به هر سخن بحث انگیز، واضح، و شبهه هایی کهبرای برخی مخالفان پیش آمده برطرف می گردد. [=Times New Roman][="Tahoma"]بنابراین جناب آقای موحد[=Times New Roman][="Tahoma"]واژهانفسنا دلالت بر جمع نمیکند و فقط حضرت علی مراد است حال یا به معنی «جان پیامبر»یا «خودمان» و یا «مساوی با پیامبر» و جریانتاریخی مباهله که فقط حضرت علی بوده در برابر «انفسنا» و حسنین در برابر «ابنائنا»و حضرت زهرا در برابر «نسائنا» مهمتریندلیل بر این ادعا است . همچنین گفتین اگر برای مفرد واژه جمع بیاید برای تکری وعظمت است و قرآن هم مواردی دارد که برای مفرد، جمع آمده است. [="Tahoma"][=Times New Roman]
[=Times New Roman]


[/HR][=Times New Roman][="Calibri"][1][="Arial"] . ، فاضل مقداد، شرح باب حادیعشر، بخش امامت، مبحث پنجم، ص 45
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][2][="Arial"] . فاضل مقداد در بحث صفات سلبیهاثبات کرده که اتحاد بطور کلی باطل است ص 21
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][3][="Arial"] . آل عمران، 93
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][4][="Arial"] . انعام 54
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][5][="Arial"] . یونس 15
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][6][="Arial"] . بقره 44
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][7][="Arial"] . اعراف 23
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][="Calibri"][8][="Arial"] ابن عباس ، تنویر المقباس عنتفسیر ابن عباس، ص 48
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]

shirinbanoo;540195 نوشت:
یک داستان هم الان یادم آمد. که بی شباهت به نوعی مباهله نیست! (نقل به مضمون داستان است)!
یکی از علما (اسم عالم را به خاطر نمی آورم!) با عالمی مسیحی مناظره داشتند. در حین مناظره حرف می شود از این که مسلمانان اگر در ایمانشان صادق هستند و عباداتشان الهی است؛ پس چطور است که مساجدشان این قدر زود خراب می شود و عمرش کوتاه است

با سلام
«مرحبا بکم» این موضوع یکی از متشابهات به مباهله است که در تاریخ اتفاق افتاده است این جریان در مورد مرحوم میرفندرسکی از علمای بزرگ شیعه و اهل شمال بوده است که با یهودیان به بحث و نظر میپردازد و همانطور که شما اشاره کردید معبد و کنیسه یهودیان با یک الله اکبر ویران میشود این داستان دلالت دارد بر زنده بودن مباهله در عصر حاضر همانطور که مرحوم علامه تایید کردند و آیة الله سبحانی هم حاضر به انجام آن شدند و پرواضح است که نفس طیب میخواهد.

پرسش:
پیامبر(ص) چگونه با مسیحیان مباهله نمودند؟
آیا ائمه هم مباهله کردند؟ به چه کیفیتی؟

پاسخ:
(فَمَنْ حَاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبينَ)
پس هر که در این[باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده ، با تو محاجه کند ، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان ، و زنانمان و زنانتان ، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم ، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»[1]
مباهله بر وزن مفاعله از ریشه بهل به معنی ترک گفتن است.[2] در حقیقت این واژه از زبان عبری و سریانی به زبان عربی راه پیدا کرده[3] که معنی دیگر ان لعنت کردن است.[4]

مباهله در اصطلاح این که که هرگاه دو گروه یا دو نفر درباره ی مساله ای مهم، مانند مسائل مهم مذهبی با هم گفتگو کرده و به نتیجه ای نرسند، در یک جا جمع می شوند به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند تا دروغگو را رسوا و مجازات کند در نتیجه اگر عذاب بر گروهی واقع شد حق با طرف مقابل است که از عذاب مصون مانده است.[5] این داستان قرآنی به مباهله پیامبر و مسیحیان نجران باز میگردد.

نجران یکی از مناطق مهم یمن محسوب میشود که به نام اولین ساکن این منطقه نجران بن زید نامگذاری شده است.[6] برخی، نجرانیان را بازماندگان اصحاب اخدود که قرآن داستان آن را بیان کرده، برشمردند.[7]
مسیحیان نجران در یک گروه هفتاد نفری[8] از بزرگان، اسقفان و رجال دینی از جمله : ابوحارثه بن علقمه، عبدالمسیح و ایهم، وارد مدینه شدند.[9]
مسیحیان نجران در هیات عجیبی با آویختن زنجیرهای طلا و جوهرات و لباسهای فاخر وارد مسجد مدینه شدند که پیامبر به آنان اعتنایی نکرد و زمانی که از حضرت علی(علیه السلام) جویای علت برخورد پیامبر شدند حضرت وضع لباس و ظاهر آنان را گوشزد نمود و زمانی که بدون آن تجملات ظاهری خدمت پیامبر رسیدند حضرت آنان را تحویل گرفت.[10]
این واقعه تاریخی در سال نهم هجری (عام الوفود) و در جریان ارسال نامه پیامبر به مسیحیان نجران برای دعوت به اسلام اتفاق افتاد.[11]

زمانی که بحث و تبادل نظر بین پیامبر و مسیحیان نجران آغاز شد پیامبر در سوال از ماهیت حضرت عیسی او را بنده و پیامبر خدا خواند[12] آنان در حالی که از این سخن پیامبر تعجب کرده بودند به این استدلال کردند که همه از پدری به دنیا آمدند جز حضرت عیسی. پیامبر در پاسخ خلقت حضرت آدم را بدون پدر خواند و خلقت عیسی را از نفخه روح القدس[13]
مسیحیان که قائل به الوهیت حضرت عیسی بودند سخن پیامبر را شدیدا انکار کردند و پیامبر از رفتار انان به تنگ آمده بود[14] تا اینکه خطاب الهی مبنی بر مباهله ابلاغ گردید.[15]

فرداي آن روز 24 يا 25 ذي الحجه[16]دو طرف در بياباني اطراف مدينه گرد آمدند.[17]
پيامبر(صلی الله علیه وآله) همراه امام علي(علیه السلام) كه حسنين(علیه السلام) پيش روي آنها و فاطمه(سلام الله علیها) پشت سر حضرت بود، همگي در جايگاه خويش و در زير يك چادر قرار گرفتند.[18] پيامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «بارالها! اينان اهل بيت من هستند.»[19]
مسيحيان نجران نيز كه برخي فرزندان خود را همراه آورده بودند و در مقابل آنان استقرار يافتند. بزرگان مسيحي چون عزيزترين اشخاص پيامبر(صلی الله علیه وآله) را همراه او ديدند[20] به قوم خويش گفتند: «ما صورت هايي را مي بينيم كه اگر از خدا درخواست از جا بركندن كوه ها را كنند، چنين خواهد شد.[21] هرگز با آنان مباهله نكنيد كه به خدا سوگند او همانند پيامبران به مباهله نشسته است[22]كه اگر چنين كنيد هلاك خواهيد شد و تا قيامت، مسيحي بر روي زمين باقي نخواهد ماند.»[23]
از اين‌رو از مباهله امتناع كرده، عده اي اسلام آوردند و عده اي به دادن جزيه راضي شدند. برخي اين تصميم را ناشي از ظهور نشانه­ هاي عذاب دانسته اند.[24]
پيامبر(صلی الله علیه وآله) پس از پشيماني آنان از مباهله فرمود: «به خدا سوگند اگر مباهله ميكردم، تمام اين بيابان پر از آتش مي شد و در دم هلاك مي شديد.»[25]
مسيحيان موظف شدند، به عنوان جزيه ساليانه دو هزار دست لباس به مسلمانان بدهند.[26]
اما در بین امامان دیگر مباهله ای را سراغ نداریم


منابع


[/HR][1] . آل عمران، 61

[2] . ابي الحسين احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، بيروت، دار احياء التراث العربي، 2001م، ج1، ص141

[3] . ماسينيون، لويي؛ مباهله در مدينه، تهران، رسالت، 1378، ص 67

[4] . زمخشري، ابوالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، دمشق، دارالشعب، 1960، ص71.

[5] . ابو هلال عسكري، حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغويه، قم، جامعه مدرسين، 1412.

[6] . حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1979م.، ج5، ص266.

[7] . همان ص 267

[8] . ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1363، ج2، ص447.

[9] . ابن كثير، ابوالفداء اسماعيل؛ البداية و النهاية، بيروت، دارالكتب، 1418، ج5، ص64.

[10] . ابن کثیر، البدایه والنهایه ج 5 ص 65

[11] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دار احيا التراث العربي، 1983م، ج21، صص318ـ 228.

[12] . طبري، ابو علي فضل ابن حسن؛ مجمع البيان، تهران، اعلمي، 1415، ج2، ص309.

[13] . آل عمران 59

[14] . طبري، محمد ابن جرير؛ جامع البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، دارالفكر، 1415، ج3، ص405.

[15] .آل عمران، 61

[16] . ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابي طالب، بيروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص421.

[17] . ميبدي، رشيدالدين؛ كشف الاسرار، تهران، اميركبير، 1361، ج2، صص151ـ 147.

[18] . مفيد، محمد ابن محمد بن نعمان؛ الارشاد، قم، دارالمفيد، 1414، ص115.

[19] . ابن حنبل، احمد؛ المسند، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415، ج1، ص302.

[20] . همان ص 115

[21] . الفخر الرازي، تفسير الفخر الرازي، بيروت، دارالفكر، 1985م.، چاپ سوم، ج8 ، ص89.

[22] . تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، 1415، ج2، صص83ـ82.

[23] . الفخر الرازي، پيشين، ج8 ، ص89.

[24] . مجلسي، محمدباقر؛ پيشين، ص323.

[25] . زمخشری ص 369

[26] . ابن هشام، السيرة النبويه، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، بي‌جا، انتشارات كتابفروشي اسلامي، بي‌تا، ص46.


موضوع قفل شده است