جمع بندی به چه دلیل عقلی و نقلی همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت نشدند؟؟!

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به چه دلیل عقلی و نقلی همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت نشدند؟؟!

[="Navy"]به چه دلیل عقلی و نقلی همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت (مثلا زنا) نشدند؟؟!
اگر به روایات استناد می کنید که احتمالا همان حدیثی که ابن عباس روایت می کند(مَا بَغَتْ‏ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَط) استناد خواهید کرد سند آن را هم بررسی کنید که حدیثی که به آن اشاره شد مرسل است و فاقد اعتبار
[/]

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;422313 نوشت:
به چه دلیل عقلی و نقلی همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت (مثلا زنا) نشدند؟؟!
اگر به روایات استناد می کنید که احتمالا همان حدیثی که ابن عباس روایت می کند(مَا بَغَتْ‏ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَط) استناد خواهید کرد سند آن را هم بررسی کنید که حدیثی که به آن اشاره شد مرسل است و فاقد اعتبار

داستان افک و اتهام فحشا به یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و اله
إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ (11)
لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ (12)
لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ (13)

همانطور که در ایه 11 سوره نور نیز روشن است، عده ای از جماعت در میان مسلمانان که به ظاهر مسلمان بودند، به یکی از همسران پیامبر ص تهمت زدند که وی عمل منافی عفت انجام داده است.
جریان این واقعه در کتابهای حدیثی بیان شده است و جدای از صحت و سقم تمام یا برخی از جزئیات این حادثه، چیزی که مشخص است و از ایه نیز به دست می آید این است که عده ای به دروغ این اتهام را به ایشان بستند. همانطور که ایه شریفه از این جریان به افک تعبیر میکند. افک به نظر واژه شناسان، به معنای دروغ است.[1] بنابراین قران کریم نیز از این جریان به دروغ بودن یاد میکند.
از سوی دیگر، کسانی که این دروغ را بافته بودند، یک نفر نبودند بلکه به تعبیر قران کریم، عصبه بودند که به معنای گروهی است که در کاری با هم همکاری میکنند.[2]
و معناى آيه اين است كه كسانى كه اين دروغ را تراشيدند، جماعت معدودى از شما هستند، كه با هم تبانى و ارتباط دارند. این افراد توطئه کرده بودند که اين دروغ را بتراشند، و آن را اشاعه هم بدهند، تا قداست و نزاهت رسول خدا (ص) را لكه‏دار ساخته، و او را در ميان مردم رسوا سازند. به هر حال كسى كه بيش از همه در اين ماجرا فعاليت مى‏كرد و نخستين شعله‏هاى آتش افك را برافروخت و رهبر اين گروه محسوب مى‏شد به تناسب بزرگى گناهش مجازات بزرگترى دارد. سپس روى سخن را به مؤمنانى كه در اين حادثه فريب خوردند و تحت تاثير واقع شدند كرده و آنها را شديدا طى چند آيه مورد سرزنش قرار داده، مى‏گويد: " چرا هنگامى كه اين تهمت را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود گمان خير نبردند"؟
شما كه سابقه زشت و رسواى اين گروه منافقان را مى‏دانستيد.
شما كه از پاكدامنى فرد مورد اتهام به خوبى آگاه بوديد.
شما كه از روى قرائن مختلف اطمينان داشتيد چنين اتهامى امكان پذير نيست.

در ادامه آیه، بعد از بیان بعد اخلاقی این قضیه و رهنمودهای اخلاقی، به بیان بعد قضایی و حقوقی آن می­پردازد و می فرماید: چرا آنها را موظف به آوردن چهار شاهد ننموديد و اكنون كه چنين گواهانى را نياوردند آنها نزد خدا دروغگويانند.

دلیل عقلی
تا اینجای جریان، از خود ایه شریفه میتوان به دروغ بودن این اتهام و مبرا بودن همسران پیامبر صلوات الله علیه و اله و سلم، از هر گونه عمل منافی عفت مطمئن شد.
اما در کنار این ایه شریفه، دلیل عقلی نیز میتوان بر بطلان این امر اقامه کرد.
م1. حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که بندگانش را از طریق ارسال پیامبران هدایت کند؛
م2. کسی که به عنوان پیامبر ارسال میشود، باید از هرگونه چیزی که باعث تنفر مردم میشود مبرا باشد؛ چه امور ظاهری و مربوط به بدن و چه اموری باطنی مربوط به روح و اعمال؛
م3. اعمال همسر پیامبر نیز مایه تنفر دلها از خود پیامبر میشود و دعوت او را لغو میکند؛
م4. بر خداوند لازم است که جلوی تحقق هر چیزی که باعث تنفر دلها از شخص پیامبر میشود را بگیرد؛
بنابراین، خاندان ایشان از انجام هر گونه عمل منافی عفت مبرا هستند و این امر به حسب واقع است نه اینکه به واسطه نبودن بینه و حجت شرعی تنها مبرا بودن ایشان از نظر ظاهری را اثبات کند.[3]

در کنار این دو دلیل، روایاتی نیز از خاصه و عامه بر مبرا بودن همسر پیامبر از این اتهام و جعلی بودن ان اشاره دارد. البته داستان افک در میان مشهور منابع شیعه و سنی به یک صورت نقل نشده است. در منابع اهل سنت غالبا بیان شده که این داستان در مورد عایشه روی داده است و راوی این داستان نیز تنها خود اوست. سند این روایت بنا بر نقل سیوطی در الدر المنثور به این صورت است : أخرج عبد الرزاق و أحمد و البخاري و عبد بن حميد و مسلم و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردويه و البيهقي في الشعب عن عائشه.[4]

اما در نقل شیعه، بیان شده که این جریان مربوط به ماریه قبطیه مادر ابراهیم فرزند رسول خدا است.[5] سند این روایت بنابر نقل بحار به این صورت است. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَر[6]. البته چندین روایت دیگر از طریقه خاصه نیز در این زمینه وجود دارد که در جلد 22 بحار الانوار، علامه مجلسی انها را جمع کرده است.[7]

از سوی دیگر،علاوه بر ادله بالا که بر بطلان این ادعا از عقل و نقل بیان شد، این مسئله از جهت دیگری نیز رنج میبرد. و ان عدم وجود دلیل معتبر در جانب مخالف است.
همانطور که میدانید اصل بر برائت است و هر کسی که ادعا دارد کسی مرتکب کاری شده است باید دلیل اقامه کند.
در این مبحث نیز، کسی که مدعی است همسر رسول الله چنین کاری را مرتکب شده است، باید روایتی صحیح دال بر ان بیاورد. نه اینکه بدون دلیل مستند به ادعایی داشته باشد و بعد از طرف مقابل بخواهد برای انکار ان دلیل معتبر بیاورد.
روایاتی که در این زمینه وجود دارد و به نوعی مدعی خیانت یکی از همسران پیامبر است، تماما مرسل است و قابلیت استناد را ندارد. برای مطالعه بیشتر در مورد صحت و سقم روایات مذکور، مطلبی که در سایت ولی عصر بیان شده و به تفصیل به این مسئله پرداخته است را پیشنهاد میکنم.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=10289[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . العین، ج5 ص 416

[=microsoft sans serif][2] . العین، ج1 ص 309 و مفردات، ج1 ص 569

[=microsoft sans serif][3] . تفسیر المیزان، ج15 ص 102 و مفاتیح الغیب، ج23 ص 337

[=microsoft sans serif][4] . الدر المنثور، ج5 ص 25

[=microsoft sans serif][5] . تفسیر قمی، ج2 ص 99؛ بحار الانوار، ج22 ص 155؛ تفسیر برهان، ج3 ص 127

[=microsoft sans serif][6] . بحار الانوار، ج 22 ص 155

[=microsoft sans serif][7] . بحار، ج22، ص 153 ح 8-12

[=microsoft sans serif]

[="Tahoma"]

ملاصدرا;422313 نوشت:
به چه دلیل عقلی و نقلی همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت (مثلا زنا) نشدند؟؟!
اگر به روایات استناد می کنید که احتمالا همان حدیثی که ابن عباس روایت می کند(مَا بَغَتْ‏ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَط) استناد خواهید کرد سند آن را هم بررسی کنید که حدیثی که به آن اشاره شد مرسل است و فاقد اعتبار

سلام
تنها در مود همسرانی که مادر معصوم بوده اند میتوان دلیل عقلی اقامه کرد و در مورد دیگران دلیل عقلی قابل طرح نیست هرچند نقل در این مورد قابل استناد است
والله الموفق

صدیق;423542 نوشت:
إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ (11)
لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ (12)
لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ (13)

سلام
اولا این آیه دلالت بر این ندارد که زنان پیامبران مرتکب فحشا نمی شوند بلکه دلالت بر نهی عمل قبیحی دارد که اصلاحا به آن قذف گفته می شود که به شخصی تهمت فحشا زده شود و دلیل آورده نشود و قرآن هم همین را می گوید که چرا چهار شاهد بر مدعای خود نمی آورند لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ و سپس می گوید اگر جهار شاهد نیاورند نزد خدا دروغ گو هستند فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ نه اینکه چون به همسران پیامبر تهمت زده اند دروغ گو هستند بلکه به دلیل نداشتن شاهد نزد خدا دروغگو هستند
ثانیا خداوند در آیه ای می فرماید يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا
اگر امکان وقوع فحشا برای اینها نبود انذار خداوند و وعده به عذاب دو برابر برای چه است؟!!
صدیق;423542 نوشت:
دلیل عقلی
اما در کنار این ایه شریفه، دلیل عقلی نیز میتوان بر بطلان این امر اقامه کرد.
م1. حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که بندگانش را از طریق ارسال پیامبران هدایت کند؛
م2. کسی که به عنوان پیامبر ارسال میشود، باید از هرگونه چیزی که باعث تنفر مردم میشود مبرا باشد؛ چه امور ظاهری و مربوط به بدن و چه اموری باطنی مربوط به روح و اعمال؛
م3. [HL]اعمال همسر پیامبر نیز مایه تنفر دلها از خود پیامبر میشود و دعوت او را لغو میکند[/HL]؛
م4. بر خداوند لازم است که جلوی تحقق هر چیزی که باعث تنفر دلها از شخص پیامبر میشود را بگیرد؛
بنابراین، خاندان ایشان از انجام هر گونه عمل منافی عفت مبرا هستند و این امر به حسب واقع است نه اینکه به واسطه نبودن بینه و حجت شرعی تنها مبرا بودن ایشان از نظر ظاهری را اثبات کند.

بطلان این برهان اظهر من الشمس است.
اولا نهایت چیزی را که این برهان بر فرض صحت ثابت می کند این است که همسران پیامبر مرتکب فحشای مبینه و آشکار نمی شوند چون باعث تنفر می شود اما همانطور که می دانید فحشا دو جور است آشکار و پنهان( إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ) اما فحشای پنهان که باعث ایجاد تنفر نمی شود! پس فقط این برهان بر فرض صحت یک نوع فحشا و آن هم فحشا آشکار را نفی می کند
ثانیا آیا شیعه ای وجود دارد که از عمل قبیح و خود آن همسر پیامبر چه در جنگ جمل و چه در سایر موارد تنفر نداشته باشد؟!! آیا تنفر ما از آن شخص باعث تنفر ما از پیامبر شده؟؟!!!
اما واضح است هر عملی که آن شخص انجام داده باشد ربطی به پیامبر ندارد و به قول قرآن أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ و این برهان هم آنچنان دقیق نیست و به قول جناب حامد :
حامد;423553 نوشت:
سلام
تنها در مود همسرانی که مادر معصوم بوده اند میتوان دلیل عقلی اقامه کرد و در مورد دیگران دلیل عقلی قابل طرح نیست هرچند نقل در این مورد قابل استناد است
والله الموفق

صدیق;423542 نوشت:
از سوی دیگر،علاوه بر ادله بالا که بر بطلان این ادعا از عقل و نقل بیان شد، این مسئله از جهت دیگری نیز رنج میبرد. و ان عدم وجود دلیل معتبر در جانب مخالف است.
همانطور که میدانید اصل بر برائت است و هر کسی که ادعا دارد کسی مرتکب کاری شده است باید دلیل اقامه کند.
در این مبحث نیز، کسی که مدعی است همسر رسول الله چنین کاری را مرتکب شده است، باید روایتی صحیح دال بر ان بیاورد. نه اینکه بدون دلیل مستند به ادعایی داشته باشد و بعد از طرف مقابل بخواهد برای انکار ان دلیل معتبر بیاورد.
روایاتی که در این زمینه وجود دارد و به نوعی مدعی خیانت یکی از همسران پیامبر است، تماما مرسل است و قابلیت استناد را ندارد.

البته من گاها از دوستان تعجب می کنم در بررسی روایات که اگر مطلبی مطابق میلمان بود آسمان را به زمین می دوزیم تا صحتش را اثبات کنیم اما اگر روایتی صحیح بود ایرادی به آن می گیریم که...!!!
مثلا این روایت که در کتاب شریف کافی آمده که عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ فَمَا تَقُولُ فِي مُنَاكَحَةِ النَّاسِ فَإِنِّي قَدْ بَلَغْتُ مَا تَرَاهُ وَ مَا تَزَوَّجْتُ قَطُّ فَقَالَ وَ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ ذَلِكَ فَقُلْتُ مَا يَمْنَعُنِي إِلَّا أَنَّنِي أَخْشَى أَنْ لَا تَحِلَّ لِي مُنَاكَحَتُهُمْ فَمَا تَأْمُرُنِي فَقَالَ فَكَيْفَ تَصْنَعُ وَ أَنْتَ شَابٌّ أَ تَصْبِرُ قُلْتُ أَتَّخِذُ الْجَوَارِيَ قَالَ فَهَاتِ الْآنَ فَبِمَا تَسْتَحِلُّ الْجَوَارِيَ قُلْتُ إِنَّ الْأَمَةَ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْحُرَّةِ إِنْ رَابَتْنِي بِشَيْ‏ءٍ بِعْتُهَا وَ اعْتَزَلْتُهَا قَالَ فَحَدِّثْنِي بِمَا اسْتَحْلَلْتَهَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدِي جَوَابٌ فَقُلْتُ لَهُ فَمَا تَرَى أَتَزَوَّجُ فَقَالَ مَا أُبَالِي أَنْ تَفْعَلَ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَكَ مَا أُبَالِي أَنْ تَفْعَلَ فَإِنَّ ذَلِكَ عَلَى جِهَتَيْنِ تَقُولُ لَسْتُ أُبَالِي أَنْ تَأْثَمَ مِنْ غَيْرِ أَنْ آمُرَكَ فَمَا تَأْمُرُنِي أَفْعَلُ ذَلِكَ بِأَمْرِكَ فَقَالَ لِي قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَزَوَّجَ وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَمْرِ امْرَأَةِ نُوحٍ وَ امْرَأَةِ لُوطٍ مَا قَدْ كَانَ إِنَّهُمَا قَدْ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ‏ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَيْسَ فِي ذَلِكَ بِمَنْزِلَتِي إِنَّمَا هِيَ تَحْتَ يَدِهِ وَ هِيَ مُقِرَّةٌ بِحُكْمِهِ مُقِرَّةٌ بِدِينِهِ قَالَ فَقَالَ لِي مَا تَرَى مِنَ الْخِيَانَةِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَخانَتاهُما مَا يَعْنِي بِذَلِكَ إِلَّا الْفَاحِشَةَ وَ ...

توضیح روایت:
آیا روایت مرسل است چون در سند آن رجل است؟؟
پاسخ یونس بن عبد الرحمن این روایت را از رجل روایت کرده که یونس بن عبد الرحمن از اصحاب اجماع است و حتی حدیث مرسل وی هم حجت است و طبق قاعده رجالی بعد از اصحاب اجماع نیاز به بررسی سندی ندارد.

توضیح:بحث ما اصلا راجع به عایشه نیست بلکه کلی است که آیا امکان وقوع فحشا از همسران پیامبران وجود دارد؟؟(بحث امکان است نه وقوع)

[="Tahoma"]

ملاصدرا;423645 نوشت:
توضیح روایت:
آیا روایت مرسل است چون در سند آن رجل است؟؟
پاسخ یونس بن عبد الرحمن این روایت را از رجل روایت کرده که یونس بن عبد الرحمن از اصحاب اجماع است و حتی حدیث مرسل وی هم حجت است و طبق قاعده رجالی بعد از اصحاب اجماع نیاز به بررسی سندی ندارد.

توضیح:بحث ما اصلا راجع به عایشه نیست بلکه کلی است


سلام
این نقل منافاتی با اصلی که مطرح کردیم ندارد چون اقتضای اصل ما این است که از این زنان خائن فرد معصومی متولد نشده باشد
والله الموفق

حامد;423651 نوشت:
سلام
این نقل منافاتی با اصلی که مطرح کردیم ندارد چون اقتضای اصل ما این است که از این زنان خائن فرد معصومی متولد نشده باشد
والله الموفق

سلام
دلیل عقلی این مطلب چیست؟؟
فکر کنم بتوان دلیل عقلی برای آن اقامه کرد که مرتکب فحشای مبینه نشده باشند اما آیا می توان کلا امکان وقوع خیانت چه آشکار و چه پنهان را از آن ها را رد کرد؟؟ (إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ)

توضیح:برهان عقلی و نه نقلی

[="Tahoma"]

ملاصدرا;423693 نوشت:
سلام
دلیل عقلی این مطلب چیست؟؟
فکر کنم بتوان دلیل عقلی برای آن اقامه کرد که مرتکب فحشای مبینه نشده باشند اما آیا می توان کلا امکان وقوع خیانت چه آشکار و چه پنهان را از آن ها را رد کرد؟؟ (إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ)

توضیح:برهان عقلی و نه نقلی


سلام
دلیلش این است :
گناه بخصوص گناهان بزرگ در نطفه اثر منفی دارد و برخی استعدادهای معنوی را در کودک از بین می برد
معصوم کسی است که تمام استعدادهای معنویش بالفعل باشد
پس نطفه معصوم مطهر از ناپاکی بوده است
پس والدین معصوم از فحشاء مبری بوده اند
والله الموفق

ملاصدرا;423645 نوشت:
ثانیا خداوند در آیه ای می فرماید يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا اگر امکان وقوع فحشا برای اینها نبود انذار خداوند و وعده به عذاب دو برابر برای چه است؟!!

ملاصدرا;423645 نوشت:
توضیح:بحث ما اصلا راجع به عایشه نیست بلکه کلی است که آیا امکان وقوع فحشا از همسران پیامبران وجود دارد؟؟(بحث امکان است نه وقوع)

باسلام
عنوان تاپیک و مباحثی که مطرح شده، بحث از وقوع است و در نهایت این پست، شما بحث را بر سر امکان تحقق چنین امری بردید؟
بالاخره کدام یک منظور شماست.
اگرمنظورتان وقوع این مسئله است که پاسخ داده شد.( البته پاسخ ایرادات شما نیز داده میشود)
اما اگر منظور، امکان وقوع است که با دلیل عقلی به این مسئله پاسخ داده شد.( پاسخ ایرادهای شما داده میشود)
حال میرسیم به پاسخ ایرادهای شما.
ملاصدرا;423645 نوشت:
اولا این آیه دلالت بر این ندارد که زنان پیامبران مرتکب فحشا نمی شوند بلکه دلالت بر نهی عمل قبیحی دارد که اصلاحا به آن قذف گفته می شود

بنده تعجب میکنم، وقتی قران کریم به صراحت این مطلب و این استناد( که به تعبیر روایات مربوط است به اتهام انجام عمل منافی عفت به یکی از همسران پیامبر) دروغ است و جماعتی این کار را انجام داده اند، دیگر چطور باید بیان میکرد که معلوم شود قران کریم در این ایات شریفه، وقوع این مسئله را انکار نموده است. انچه دلالت بر نهی از قذف دارد، ایات بعدی است نه این ایه که به صورت مقدماتی به دروغ بودن این اتهام اشاره دارد.

ملاصدرا;423645 نوشت:
ثانیا خداوند در آیه ای می فرماید يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا
اگر امکان وقوع فحشا برای اینها نبود انذار خداوند و وعده به عذاب دو برابر برای چه است؟!!

اینکه در دلیل عقلی گفته شد، این مسئله از نظر عقلی امکان ندارد، بحث امکان وقوعی است نه امکان ذاتی.
به عبارت دیگر، برخی چیزها ذاتا محال هستند و اصلا فرض انها اجتماع نقیضین است. مثلا اینکه دو خدا وجود داشته باشد یا اینکه خدا عادل نباشد و ظالم باشد یا ....
برخی چیزها نیز ذاتا محال نیستند و ذاتا ممکنند ولی از نظر وقوعی محال هستند. مثل همین مسئله که همسران پیامبر، مرتکب گناه منافی عفت( نعوذ بالله زنا)شوند.
بنابراین، این ایه شریفه مربوط به امکان ذاتی است و این مسئله را با یک قضیه شرطیه بیان میکند نه امکان وقوعی.

ملاصدرا;423645 نوشت:
بطلان این برهان اظهر من الشمس است.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برفرض این دو ایراد شما وارد باشد، دیگر اظهر من الشمس بودن بطلان ان از کجا؟ یعنی بطلان دلیل عقلی که علامه مطرح و بنده تقریر کردم به این حد واضح و بدیهی است؟ لطفا در بحث علمی از بیان کلمات احساسی خودداری کنید.

ملاصدرا;423645 نوشت:
اولا نهایت چیزی را که این برهان بر فرض صحت ثابت می کند این است که همسران پیامبر مرتکب فحشای مبینه و آشکار نمی شوند چون باعث تنفر می شود اما همانطور که می دانید فحشا دو جور است آشکار و پنهان( إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ) اما فحشای پنهان که باعث ایجاد تنفر نمی شود! پس فقط این برهان بر فرض صحت یک نوع فحشا و آن هم فحشا آشکار را نفی می کند

ملاصدرا;423645 نوشت:
بر فرض صحت

اولا ایراد کل این قیاس و استدلال چیست که می فرمایید بر فرض صحت.
برفرض صحت یعنی به غیر این ایراد، ایرادهای دیگری نیز دارد.
ثانیا: درست متوجه شدید، محور این دلیل عقلی این است که این افراد، مرتکب عمل منافی عفتی که دیگران متوجه شوند، نمیتوانند بشوند چون به اعتبار پیامبر لطمه وارد میکند. حال چه در جلوی دیدگان مردم یا در خفایی که دیگران به طریقی متوجه شوند. بحث ما که از تاپیک ان نیز مشخص است، نیز همین مسئله بود. ایه شریفه نیز همین مطلب را تأیید میکند که ایشان چنین کاری را انجام نداده اند.

ملاصدرا;423645 نوشت:
ثانیا آیا شیعه ای وجود دارد که از عمل قبیح و خود آن همسر پیامبر چه در جنگ جمل و چه در سایر موارد تنفر نداشته باشد؟!! آیا تنفر ما از آن شخص باعث تنفر ما از پیامبر شده؟؟!!!

لطفا دقت.
بحث ما بر سر این کارهایی است که از نظر مردم،باعث خدشه دار شدن ابروی پیامبر شود.
به نظر شما، مردم با کسی که دروغ بگوید با کسی که مرتکب زنا میشود یا در موردناموس مردم خیانت میکند یک معامله را میکنند.
قطعا اینطور نیست.
از سوی دیگر درست است که مردم کار این شخص را به حساب خودش میگذارند نه به حساب پیامبر، اما قطعا اگر متعصبانه برخورد نکنید، تایید میکنید که مسلمانان برای مردی که همسرش مرتکب زنا شده، دیگر اعتباری قائل نیستند و تا زمانی که بین ان مردم زندگی میکند، سرش را نمیتواند بالا بیاورد، تا چه رسد به اینکه بخواهد انان را ارشاد کند یا به انهاامر و نهی کند.
دقت! بحث در جامعه ای است که پس از ظهور اسلام تا حد مرگ به این مسئله حساسیت نشان میدهد.

ملاصدرا;423645 نوشت:
اما واضح است هر عملی که آن شخص انجام داده باشد ربطی به پیامبر ندارد و به قول قرآن أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ و این برهان هم آنچنان دقیق نیست

این دو مسئله با هم منافات ندارد.
این ایه شریفه به این سنت الهی نظر دارد که هر کس بار گناه خود را به دوش میکشد. ولی بحث ما قضاوت مردم است. مردم به پیشوایی که همسرش نعوذ بالله زنا کرده دیگر گوش نمیدهند.

ملاصدرا;423645 نوشت:
تنها در مود همسرانی که مادر معصوم بوده اند میتوان دلیل عقلی اقامه کرد و در مورد دیگران دلیل عقلی قابل طرح نیست هرچند نقل در این مورد قابل استناد است

درمورد نکته جناب حامد نیز باید عرض کنم، محور استدلال در مسئله عمل منافی عفت همسران پیامبر و همسران امامان ، یک چیز است و ان خدشه دار شدن اعتبار و ابروی پیامبر و امام و در نهایت سست شدن مردم در قبول قول او است. به نظر شما، اینکه همسر غیر معصوم امام، که برفرض مادر امام نیست ولی همسر امام هست، امکان انجام چنین عملی را دارد.
ایا اگ کسی ببیند همسر روحانی محله اش مرتکب این عمل زشت شده، دیگر پشت آن روحانی نماز میخواند؟ اصلا دیگر به اومحل میگذارد. همان الواط سر کوچه. قطعا چنین نیست. با اینکه عمل هر کسی به پای خودش نوشته میشود.
اما اینکه کسی که حامل نطفه امام است نمیتواند مرتکب این عمل شود، به همان اندازه عقلی است که همسر پیامبر و امام نمیتواند این کار را انجام دهد.

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;423645 نوشت:
حِلُّ الْجَوَارِيَ قُلْتُ إِنَّ الْأَمَةَ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْحُرَّةِ إِنْ رَابَتْنِي بِشَيْ‏ءٍ بِعْتُهَا وَ اعْتَزَلْتُهَا قَالَ فَحَدِّثْنِي بِمَا اسْتَحْلَلْتَهَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدِي جَوَابٌ فَقُلْتُ لَهُ فَمَا تَرَى أَتَزَوَّجُ فَقَالَ مَا أُبَالِي أَنْ تَفْعَلَ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَكَ مَا أُبَالِي أَنْ تَفْعَلَ فَإِنَّ ذَلِكَ عَلَى جِهَتَيْنِ تَقُولُ لَسْتُ أُبَالِي أَنْ تَأْثَمَ مِنْ غَيْرِ أَنْ آمُرَكَ فَمَا تَأْمُرُنِي أَفْعَلُ ذَلِكَ بِأَمْرِكَ فَقَالَ لِي قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَزَوَّجَ وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَمْرِ امْرَأَةِ نُوحٍ وَ امْرَأَةِ لُوطٍ مَا قَدْ كَانَ إِنَّهُمَا قَدْ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ‏ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَيْسَ فِي ذَلِكَ بِمَنْزِلَتِي إِنَّمَا هِيَ تَحْتَ يَدِهِ وَ هِيَ مُقِرَّةٌ بِحُكْمِهِ مُقِرَّةٌ بِدِينِهِ قَالَ فَقَالَ لِي مَا تَرَى مِنَ الْخِيَانَةِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَخانَتاهُما مَا يَعْنِي بِذَلِكَ إِلَّا الْفَاحِشَةَ وَ ...

اولا: این روایت مرسل است و با روایت مرسل چیزی اثبات نمیشود.
ثانیا: روایت مرسلی که ارسال توسط اصحاب اجماع صورت گرفته باشد، مربوط به اثبات حکم ظاهری فقهی است نه هر مسئله اعتقادی. این مسئله( که زنان پیامبر ص نعوذ بالله کار منافی عفت انجام داده باشند) مسئله ای عقیدتی است و همانطور که در دلیل عقلی بیان شد، انجام چنین کاری با حکمت خداوند سازگار نیست.
ثالثا: این قبیل تفسیرها، برفرض صحت استناد و چشم پوشی از ارسال انها، در مقابلش روایات و نظرات دیگری برخلاف ان دارد.
1. این عباس مفسر بزرگ قران کریم در تفسیر عبارت خانتاهما میگوید: به خدا قسم انها مرتکب بغی و زنا نشدند بلکه مراد این است که انان با کفرشان به شوهرانشان خیانت کردند:: و اللّه ما بغت امرأة نبىّ قط، و لكنهما كفرتا.[1]
مرحوم طبرسی نیز معتقد است که مراد از این خیانت، خیانت به معنای فاحشه و انجام عمل منافی عفت نیست بلکه خیانت در دین و ایمان نیاوردن است.[2]
در تفسیر برهان نیز بیان شده که مراد از این خیانت، خیانت در فراش یا همان انجام عمل منافی عفت نیست. چرا که خداوند هیچ پیامبری را به این بلا دچار نمیکند.:و لم تكن خيانتهما في الفراش، لأن الله تعالى لا يبتلي أنبياءه بذلك‏.[3]
برخی در جمع بندی اقوال مطرح شده مفسران در این زمینه میگویند:
مراد از خيانت بعقيده سدّى كفر است، بعضى نفاق گفته‏اند، ضحاك گويد نمّامى و افشاء سرّ بر مشركان است ولى بهتر است گفته شود مراد نقض عهد و مخالفت با حقّ است يعنى زن نوح و زن لوط با آندو نسبت بحقّ و دين مخالفت كردند و ايمان نياوردند.[4]
علامه طباطبایی نیز معتقد است که خیانت در این ایه ربطی به فاحشه به معنای عمل منافی عفت ندارد:
نسبت خيانت به همسر نوح و همسر لوط داده، بيش از اين ظهور ندارد كه آن دو زن با دشمنان شوهر خود دوستى مى‏كرده‏اند، و اسرار شوهر خود را مخفيانه در اختيار دشمنان مى‏گذاشته و آنان را بر عليه همسران خود مى‏شورانيدند.[5]
راغب لغت شناس معروف و معتبر عرب معتقد است که خیانت ونفاق یکی است و تفاوت انها در این است که خیانت مربوط به عهد و امانت به کار میرود و نفاق مربوط به دین است.[6]
همانطور که مشاهده میکنید، این روایت به قدری ضعیف است که هیچ یک ازمفسرین غیر از مرحوم قمی به ان استناد نکرده است.
از سوی دیگرشناخت احادیث و فهم مراد انها به قدری حساس است که نباید بدون کمک علما و فهم انان از روایات و شناخت روایات قابل استناد ازغیر قابل ستناد، یک سره سراغ کتابهای روایی رفت.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . نهج البیان، ج 5 ص 212؛ احکام القران، ابن عربی، ج1 ص 148؛ الدر المنثور، ج6 ص 245

[=microsoft sans serif][2] . مجمع البیان، ج10 ص 480

[=microsoft sans serif][3] . البرهان، ج4 ص 318

[=microsoft sans serif][4] . قاموس قرآن، ج‏2، ص: 316

[=microsoft sans serif][5] . تفسیر المیزان، ج10 ص 235

[=microsoft sans serif][6] . مفردات، ج1 ص 305

[=microsoft sans serif]

سلام . منم اینو یه جایی قبلا دیده بودم. میشه بگین صحت داره یا نه ؟ و منظورش از خیانت چیه ؟ :Gig:

فقالت عائشة : يا أبا محمد ما مثل فقد جدك إلا يوم فقد أبوك ، فقال لها الحسن : نسيت نبشك في بيتك ليلا بغير قبس بحديدة ، حتى ضربت الحديدة كفك فصارت جرحا إلى الآن فأخرجت جردا أخضر فيه ما جمعته من خيانة حتى أخذت منه أربعين دينارا عددا لا تعلمين لها وزنا ففرقتيها في مبغضي علي صلوات الله عليه من تيم وعدي ، وقد تشفيت بقتله ، فقالت : قد كان ذلك

عایشه گفت : ای ابامحمد ، هیچ روزی مانند روز وفات جدت نبود الا روز وفات پدرت . امام حسن علیه السلام فرمودند : فراموش کردی که در شبی با آهن زمین خانه ات را کندی و آهن به دستت خورد و تا الان نیز زخمی است ، و پارچه ای سبز را بیرون آوردی که در آن پولی بود که " از خیانت " جمع نموده بودی و چهل دینار از آن را برداشتی که وزنشان را نمی دانستی ، و آنها را بین مبغضین علی صلوات الله علیه از قبیله تیم و عدی توزیع نمودی و دل خود را به خاطر قتل او خنک کردی ؟ عایشه گفت همینطور بود !

مشارق أنوار اليقين - الحافظ رجب البرسي - ص 129

صدیق;423841 نوشت:
بنده تعجب میکنم، وقتی قران کریم به صراحت این مطلب و این استناد( که به تعبیر روایات مربوط است به اتهام انجام عمل منافی عفت به یکی از همسران پیامبر) دروغ است و جماعتی این کار را انجام داده اند، دیگر چطور باید بیان میکرد که معلوم شود قران کریم در این ایات شریفه، وقوع این مسئله را انکار نموده است. انچه دلالت بر نهی از قذف دارد، ایات بعدی است نه این ایه که به صورت مقدماتی به دروغ بودن این اتهام اشاره دارد.

سلام
اولا از آیات قرآن به هیچ وجه نمی توان این را برداشت کرد که خداوند زنان پیامبر را مبرا از عمل منافی عفت برای همیشه می داند که توضیح آن داده خواهد شد شما به طور واضح بیان کنید کدام آیه دلالت بر این دارد که همسران پیامبران مرتکب این گناه نمی شوند و نه اینکه در آن مورد خاص نشده اند (آیه قرآن می گوید مرتکب فحشا نشده اند و نه نمی شوند)
ثانیا روایاتی که در رابطه با نفی عمل منافی عفت از همسران پیامبران است تماما مرسل و ضعیف است و توسط عامه برای دادن وجه به فلانه زن جعل شده اند.(هر چند که با احادیثی از عامه مثل غسل کردن عایشه جلوی مردان و بحث رضاع کبیر و ... دیگر وجه ای نمی ماند)
ثالثا دروغ بودن این اتهام با آن شرایط خاصی که آیه بیان می کند دلیل بر دروغ بودن هر اتهامی به همسران پیامبر نیست و اگر چنین بود درخواست خداوند برای آوردن شاهد چه معنا داشت؟ باید خداوند می گفت این تهمت شما دروغ است و نه اینکه درخواست شاهد کند و بگوید اگر شاهد نیاورید دروغگویید.(دقت شود که دروغگو بودن را در صورت نیاوردن شاهد می آورد و نه اینکه چون به همسر پیامبر تهمت زده شده)

صدیق;423855 نوشت:
ثانیا: درست متوجه شدید، محور این دلیل عقلی این است که این افراد، مرتکب عمل منافی عفتی که دیگران متوجه شوند، نمیتوانند بشوند چون به اعتبار پیامبر لطمه وارد میکند. حال چه در جلوی دیدگان مردم یا در خفایی که دیگران به طریقی متوجه شوند. بحث ما که از تاپیک ان نیز مشخص است، نیز همین مسئله بود. ایه شریفه نیز همین مطلب را تأیید میکند که ایشان چنین کاری را انجام نداده اند.

فعلا نیازی نمی بینم به دلایل شما برای اینکه همسران پیامبر مرتکب فحشای مبینه و آشکار نمی شوند پاسخ بدهم چون فعلا با همین قسمت که آنر ا قبول کردید می توان بحث را ادامه داد.
پس نهایت چیزی که فعلا می پذیریم این است که همسران پیامبر مرتکب فحشایی آشکار که باعث بدبینی به رسالت پیامبر شود نشده اند (از برهان شما چیزی بیشتر از این نمی توان نتیجه گرفت که البته به این برهان آورده شده مفصلا جواب داده خواهد شد)
پس می رویم به بررسی روایات که می توانند برای اهل ایمان حقایقی از بعضی از زنان پیامبران را بیان کنند که برای آنها بدبینی به رسالت پیامبر به وجود نمی آورد
صدیق;423880 نوشت:
اولا: این روایت مرسل است و با روایت مرسل چیزی اثبات نمیشود.

حتما می دانید یک نوع از احادیث مرسل وقتی به آن مرسل می گوییم که در آن عبارتی مانند عن رجل و ... بیاید و ما چون نمی دانیم این شخص وضعیتش چگونه است راستگو است یا کذاب و ... است روایت را مرسل می خوانیم اما اگر به قرائنی بدانیم آن شخص که مجهول است به هیچ وجه نمی تواند شخص غیر موثقی باشد آنگاه روایت را دیگر مرسل نمی خوانیم و روایت صحیح است
در توثیقات یونس بن عبدالرحمن آمده است که "لا يروي و لا يرسل إلّا عن ثقة" و یعنی جناب یونس بن عبد الرحمن حدیثی را روایت نمی کند و یا حدیثی را ارسال نمی کند مگر از شخص ثقه طبق این توثیق حتما رجلی که ایشان از او روایت کرده ثقه بوده اند
حال چطور می گویید روایت مرسل است وقتی که واضح است و تصریح شده که یونس بن عبدالرحمن فقط از افراد مورد اطمینان حدیث روایت می کند و رجل هم قطعا شخص مورد اطمینان است؟؟ پس روایت صحیح است و به هیچ عنوان مرسل نیست.
صدیق;423880 نوشت:
ثانیا: روایت مرسلی که ارسال توسط اصحاب اجماع صورت گرفته باشد، مربوط به اثبات حکم ظاهری فقهی است نه هر مسئله اعتقادی. این مسئله( که زنان پیامبر ص نعوذ بالله کار منافی عفت انجام داده باشند) مسئله ای عقیدتی است و همانطور که در دلیل عقلی بیان شد، انجام چنین کاری با حکمت خداوند سازگار نیست.

این قاعده را اولین بار است می شنوم!!!!!
شیخ طوسی می‏گوید: شیعه امامیه میان روایات مرسل اصحاب اجماع و امثال ایشان و روایات مسند آنان تفاوتی قائل نیستند و به مراسیل ایشان همچون مسانیدشان عمل کرده‏اند. عدة الاصول ج۱، ص۱۵۵.
جمله تفاوتی قایل نیستند قید ندارد که در اعتقادات قایل نیستند یا در احکام ظاهری فقهی قایل نیستند و به طور کلی بیان شده.
در ضمن به آن برهانی هم که آورده شد مفصلا پاسخ داده خواهد شد پس خلاف حکمت خداوند هم نیست.
صدیق;423880 نوشت:
ثالثا: این قبیل تفسیرها، برفرض صحت استناد و چشم پوشی از ارسال انها، در مقابلش روایات و نظرات دیگری برخلاف ان دارد.
1. این عباس مفسر بزرگ قران کریم در تفسیر عبارت خانتاهما میگوید: به خدا قسم انها مرتکب بغی و زنا نشدند بلکه مراد این است که انان با کفرشان به شوهرانشان خیانت کردند:: و اللّه ما بغت امرأة نبىّ قط، و لكنهما كفرتا.[1]

خیلی جالب است!
از طرفی به بنده که روایت صحیح ارایه می دهم می گویید این روایت مرسل است و با روایت مرسل چیزی اثبات نمیشود!!! اما خودتان همینطوری می گویید روایاتی مخالف آن وجود دارد!! لطفا روایات را تک تک بررسی سندی و سپس دلالت آن بر موضوع بحث را بیان کنید.

صدیق;423880 نوشت:
مرحوم طبرسی نیز معتقد است که مراد از این خیانت، خیانت به معنای فاحشه و انجام عمل منافی عفت نیست بلکه خیانت در دین و ایمان نیاوردن است.[2]
در تفسیر برهان نیز بیان شده که مراد از این خیانت، خیانت در فراش یا همان انجام عمل منافی عفت نیست. چرا که خداوند هیچ پیامبری را به این بلا دچار نمیکند.:و لم تكن خيانتهما في الفراش، لأن الله تعالى لا يبتلي أنبياءه بذلك‏.[3]
برخی در جمع بندی اقوال مطرح شده مفسران در این زمینه میگویند:
مراد از خيانت بعقيده سدّى كفر است، بعضى نفاق گفته‏اند، ضحاك گويد نمّامى و افشاء سرّ بر مشركان است ولى بهتر است گفته شود مراد نقض عهد و مخالفت با حقّ است يعنى زن نوح و زن لوط با آندو نسبت بحقّ و دين مخالفت كردند و ايمان نياوردند.[4]
علامه طباطبایی نیز معتقد است که خیانت در این ایه ربطی به فاحشه به معنای عمل منافی عفت ندارد:
نسبت خيانت به همسر نوح و همسر لوط داده، بيش از اين ظهور ندارد كه آن دو زن با دشمنان شوهر خود دوستى مى‏كرده‏اند، و اسرار شوهر خود را مخفيانه در اختيار دشمنان مى‏گذاشته و آنان را بر عليه همسران خود مى‏شورانيدند.[5]
راغب لغت شناس معروف و معتبر عرب معتقد است که خیانت ونفاق یکی است و تفاوت انها در این است که خیانت مربوط به عهد و امانت به کار میرود و نفاق مربوط به دین است.[6]

اولا احتمال اینکه این نظرات از روی تقیه و در نظر گرفتن مصالح صادر شده باشد وجود دارد.
ثانیا اینکه این ها اجتهاد در مقابل نص است وقتی نص صریح بر این عمل وجود دارد نمی توان آنرا نفی کرد.
ثالثا روایت مورد استناد ما مورد پذیرش است و اصلا اینکه در مقابل روایت به سخن غیر معصوم استناد شود علمی نیست.
رابعا نظراتی بر خلاف این ها وجود دارد مثلا نظر علی بن ابراهیم قمیقَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ‏ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ثُمَّ ضَرَبَ اللَّه فِيهِمَا مَثَلًا فَقَالَ: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى بِقَوْلِهِ‏ فَخانَتاهُما إِلَّا الْفَاحِشَة

[="Navy"]

صدیق;423542 نوشت:
دلیل عقلی
اما در کنار این ایه شریفه، دلیل عقلی نیز میتوان بر بطلان این امر اقامه کرد.
م1. حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که بندگانش را از طریق ارسال پیامبران هدایت کند؛
م2. کسی که به عنوان پیامبر ارسال میشود، باید از هرگونه چیزی که [HL]باعث تنفر مردم میشود مبرا باشد[/HL]؛ [HL]چه امور ظاهری و مربوط به بدن[/HL] و چه اموری باطنی مربوط به روح و اعمال؛
[HL]م3. اعمال همسر پیامبر نیز مایه تنفر دلها از خود پیامبر میشود و دعوت او را لغو میکند؛[/HL]
م4. بر خداوند لازم است که جلوی تحقق هر چیزی که باعث تنفر دلها از شخص پیامبر میشود را بگیرد؛
بنابراین، خاندان ایشان از انجام هر گونه عمل منافی عفت مبرا هستند و این امر به حسب واقع است نه اینکه به واسطه نبودن بینه و حجت شرعی تنها مبرا بودن ایشان از نظر ظاهری را اثبات کند.

من در چند قسمت به بحث می پردازم ابتدا در مورد م.2
برای شما مثال نقض می آوریم تا این گزاره با مثال تقض نقض شود
مثال نقضش حضرت ایوب است که چون به آن بیماری دچار شد مردم همه از او تنفر پیدا کردند و از او دوری جستند در تفسير مجمع البيان در ذيل جمله" أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ ..." گفته: بعضى‏ها گفته‏اند دخالت شيطان در كار ايوب بدين قرار بود، كه وقتى مرض او شدت يافت [HL]بطورى كه مردم از او دورى كردند[/HL]، شيطان در دل آنان وسوسه كرد كه آن جناب را پليد پنداشته، و از او بدشان بيايد
پس این گزاره صحیح نیست در نتیجه کل برهان اشکال دارد

اما به گزاره سوم می رسیم.
م3. اعمال همسر پیامبر نیز مایه تنفر دلها از خود پیامبر میشود و دعوت او را لغو میکند؛
این که عمل همسر پیامبر مایه تنفر به خود پیامبر می شود باید اثبات شود در حالی که چنین نبود و به صورت یک گزاره بیان کردید بدون اثبات

اما بررسی اشکالات وارد بر تطابق انجام زنا بر ایجاد تنفر مردم از پیامبر:
1-اموری که باعث ایجاد تنفر می شود بین مردم نسبی است و نه مطلق بنا بر این عقل نمی تواند حکم ثابتی درباره آن بدهد.
مثلا ممکن است اگر در کشور و یا فرهنگی که رابطه نامشروع امری عادی است این مسئله مطرح شود که فلان شخص این عمل را مرتکب شده افراد آن جامعه جواب دهند که مگر کار خطایی انجام داده؟!! اما اگر کار دیگری مثلا در عرف آنها فحاشی و بددهانی امر بدی باشد و این کار همسران شخصی باعث ایجاد تنفر از خود آن شخص شود!
ممکن است گفته شود چون ممکن است در جامعه ای و فرهنگی این عمل باعث ایجاد تنفر شود پس بر خداوند است که برای هدایت آن قوم هم که شده همسر پیامبر مرتکب آن عمل نشود.
پاسخ داده می شود که تمام اعمال نسبی است و هر عمل خطایی ممکن است باعث تنفر گروهی شود چون هر گروهی ممکن است عملی را قبیح بدانند پس طبق برهان شما دیگر باید بگوییم خداوند به همسران پیامبر مقام عصمت دهد که هیچ گروهی تنفر پیدا نکنند!!!
2-کفار زمان رسول الله خودشان مرتکب اعمال منافی عفت می شدند اگر در منظر آنها این عمل باعث تنفر میشد خودشان این کار ها را انجام نمی دادند و در مورد مومنین هم عمل همسر پیامبر باعث تنفر به پیامبر نمی شود برای مثال آیا اگر ثابت شود همسر پیامبر مرتکب فحشا شده ایمان شما نسبت به پیامبر کم می شود؟؟!!
چه بسا کار های دیگری از همسران پیامبر باعث ایجاد تنفر مردم شود که با زنا نشود مثلا کافر بودن همسر و فرزندان که مثلا شخصی بگوید این پیامبر مثلا حضرت نوح معاذ الله اگر راست می گوید دینش را به همسر و فرزندش یاد دهد.کسی که فرزند و همسرش قبولش ندارند چطور ما او را قبول داشته باشیم؟!!!
3-ممکن است خداوند برای آزمایش ایمان مردم که بداند چه کسی واقعا تابع پیامبر است و امور دیگران و بستگانش را از او جدا می کند و چه کسی با لغزش بستگان پیامبر می لغزند این تنفر را ایجاد کند مانند داستان ایوب که برای امتحان ایوب و دیگران بیماری ای به او داد که باعث دوری مردم از او شود.
4-منبع و معیار شما برای اینکه عملی باعث تنفر می شود یا نمی شود چیست؟ اگر گفته شود عرف مردم که جواب داده شد که این اعمال در نظر مردم نسبی است و همان اشکالاتی که مطرح شد باقی است اما اگر گفته شود معیار ایجاد تنفر و قبح اعمال حکم خداست جواب داده می شود که چه بسا اعمالی مانند غیبت و موارد دیگر از اعمال منافی عفت چندین برابر نزد خدا بدتر باشد و شما با این برهان باید عصمت کبری(!) به همسران پیامبران بدهید
5-ممکن است پیامبری با شخصی که قبلا مشهور به عمل زشت بوده ازدواج کند (وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ ۖ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا ۖ إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ) مثل ازدواج زلیخاه با یوسف!
ممکن است گفته شود که زلیخاه اصلاح شده و عمل صالح انجام داد و گذشته خود را اصلاح کرد جواب می دهیم که او به این عمل مشهور بود اما ممکن است کسی نداند که او اصلاح شده و خبر اصلاح زلیخاه به او نرسیده باشد و به قول شما باعث ایجاد تنفر از پیامبر شود!!

صدیق;423855 نوشت:
بحث ما بر سر این کارهایی است که از نظر مردم،باعث خدشه دار شدن ابروی پیامبر شود.
به نظر شما، مردم با کسی که دروغ بگوید با کسی که مرتکب زنا میشود یا در موردناموس مردم خیانت میکند یک معامله را میکنند.
قطعا اینطور نیست

بیان شد که اموری که باعث خدشه دار شدن به آبروی پیامبر می شود در بین مردم نسبی است و نمی توان حکم کلی در برابر تمام مردم کرد. ممکن است گروهی زنا را قبیح بدانند و گروهی ندانند.گروهی این مورد را باعث خدشه دار شدن آبروی پیامبر بدانند که پیامبر معاذ الله پیامبر نتوانست زنانش را هدایت کند که نیاید با خلیفه بر حق مسلمین بجگند چطور می تواند دیگران را هدایت کند؟! کسی که خانواده خود را نمی تواند از آتش نجات دهد و یا معاذ الله پیامبری که نمی تواند به این آیه قرآن عمل کند و هسرش جهنمی است چطور به دیگران بگوید به این آیه عمل کنید(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا)[/]

[="Navy"]

حامد;423553 نوشت:
سلام
تنها در مود همسرانی که مادر معصوم بوده اند میتوان دلیل عقلی اقامه کرد و در مورد دیگران دلیل عقلی قابل طرح نیست هرچند نقل در این مورد قابل استناد است
والله الموفق

سلام
چرا در مورد دیگران دلیل عقلی قابل طرح نیست؟؟
صدیق;423855 نوشت:
درمورد نکته جناب حامد نیز باید عرض کنم، محور استدلال در مسئله عمل منافی عفت همسران پیامبر و همسران امامان ، یک چیز است و ان خدشه دار شدن اعتبار و ابروی پیامبر و امام و در نهایت سست شدن مردم در قبول قول او است. به نظر شما، اینکه همسر غیر معصوم امام، که برفرض مادر امام نیست ولی همسر امام هست، امکان انجام چنین عملی را دارد.
ایا اگ کسی ببیند همسر روحانی محله اش مرتکب این عمل زشت شده، دیگر پشت آن روحانی نماز میخواند؟ اصلا دیگر به اومحل میگذارد. همان الواط سر کوچه. قطعا چنین نیست. با اینکه عمل هر کسی به پای خودش نوشته میشود.
اما اینکه کسی که حامل نطفه امام است نمیتواند مرتکب این عمل شود، به همان اندازه عقلی است که همسر پیامبر و امام نمیتواند این کار را انجام دهد.
[/]

ملاصدرا;424149 نوشت:
سلام
چرا در مورد دیگران دلیل عقلی قابل طرح نیست؟؟
نوشته اصلی توسط صدیق
درمورد نکته جناب حامد نیز باید عرض کنم، محور استدلال در مسئله عمل منافی عفت همسران پیامبر و همسران امامان ، یک چیز است و ان خدشه دار شدن اعتبار و ابروی پیامبر و امام و در نهایت سست شدن مردم در قبول قول او است. به نظر شما، اینکه همسر غیر معصوم امام، که برفرض مادر امام نیست ولی همسر امام هست، امکان انجام چنین عملی را دارد.
ایا اگ کسی ببیند همسر روحانی محله اش مرتکب این عمل زشت شده، دیگر پشت آن روحانی نماز میخواند؟ اصلا دیگر به اومحل میگذارد. همان الواط سر کوچه. قطعا چنین نیست. با اینکه عمل هر کسی به پای خودش نوشته میشود.
اما اینکه کسی که حامل نطفه امام است نمیتواند مرتکب این عمل شود، به همان اندازه عقلی است که همسر پیامبر و امام نمیتواند این کار را انجام دهد.

سلام
ما از عصمت فرزند به مصونیت مادر از گناه و فحشاء رسیدیم که برهانش ذکر شد . قاعدتا به دلیل نبود فرزند معصوم برای سایرین نمی توان آنها را مبری از گناه دانست
به عبارت دیگر ما به یک نشانه تکوینی تکیه کرده ایم یعنی اینکه اقتضای عصمت فرزند ، سلامت مادر از فحشاست .
و اما در پاسخ
جناب صدیق عرض میشود
اینکه پیامبر باید از جمیع نقایص مبری باشد تا مردم به او مراجعه کنند بیش از این دلالت ندارد که خود او باید مبری باشد و بیش از این را دلیل نمی تواند شامل شود چه اینکه افراد و جوامع در ربط دادن امور خارج از ذات به فرد در یک سطح نیستند چه بسا در یک جامعه پدر و مادر بد هم عامل انزجار نباشد اما در جامعه ای بد بودن عمو هم موجب انزجار گردد
با این حساب نباید در جامعه ای که بد بودن عمو را بد می دانند دعوت پیامبر پذیرفته شود چون اکثر عموهای ایشان بد بوده اند
والله الموفق

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;423992 نوشت:
اولا از آیات قرآن به هیچ وجه نمی توان این را برداشت کرد که خداوند زنان پیامبر را مبرا از عمل منافی عفت برای همیشه می داند که توضیح آن داده خواهد شد شما به طور واضح بیان کنید کدام آیه دلالت بر این دارد که همسران پیامبران مرتکب این گناه نمی شوند و نه اینکه در آن مورد خاص نشده اند (آیه قرآن می گوید مرتکب فحشا نشده اند و نه نمی شوند)

باسلام
اینکه در پست قبلی گفتم، موضع سوال را روشن کنید و بین بحث از وقوع و امکان وقوعی تفکیک قائل شوید به خاطر همین است که این اشکال را وارد نکنید.
همانطور که در ان پست عرض شد، وضعیت پست اولی شما این بود که به دنبال اثبات عدم تحقق این امر بودید و عنوان تاپیک شما نیز همینطور بود:« به چه دلیل عقلی و نقلی، همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت نشده اند» دقت کنید، گفتید نشده اند نه اینکه نمیشوند.
به هرحال، ادامه بحث به بحث از امکان وقوعی اشاره دارد و از بحث تحقق جز به عنوان ناقض استحاله وقوعی اشاره نمیشود.

ملاصدرا;423992 نوشت:
روایاتی که در رابطه با نفی عمل منافی عفت از همسران پیامبران است تماما مرسل و ضعیف است و توسط عامه برای دادن وجه به فلانه زن جعل شده اند.(هر چند که با احادیثی از عامه مثل غسل کردن عایشه جلوی مردان و بحث رضاع کبیر و ... دیگر وجه ای نمی ماند)

این روایات حتی اگر مرسل نیز باشد باز هم مانعی ندارد.
چون عدم امکان تحقق این عمل از سوی ایشان وقتی مانع عقلی داشت پس امکان تحقق ندارد . بنابراین نیازی به روایت برای اثبات استحاله نداریم. اگر هم روایت مرسلی داشته باشیم، حداقل میتوان به عنوان قول همان راوی که مرتکب ارسال در سند شده، استناد کرد و قول او را به عنوان فهم یک راوی و عرب متقدم مویدی بر فهم عقل از این مسئله دانست.
البته استناد به دلیل عقلی در صورتی درست است که روایت صحیحی رد مقابل ان نیاید و تحقق ان عمل را در وضعیت اشکار اثبات نکند. که در ان صورت، هم ان روایت مقدم بر نقلها و روایات مرسل نافی این امکان است و هم نقض کننده استحاله عقلی.

اجازه بدهید، قدم به قدم جلو برویم تا به نتیجه برسیم
نتایج بحث تا اینجا
دلیل عقلی داریم که همسران پیامبران، نمیتوانند عمل منافی عفت انجام دهند به صورتی که دیگران متوجه شوند.
روایت مرسل یا نقل مفسران و راویان متقدم را داریم که موید عدم امکان تحقق چنین عملی از همسران پیامبران است.
اگر روایت صحیحی داشته باشیم که ارتکاب چنین عملی از سوی همسران پیامبران را به صورت اشکار گزارش کرده باشد، هم ناقض دلیل عقلی میشود و هم روایات مرسل و فهم های راویان دیگر را رد میکند.

اما در این میان، نکته ای گفتید که این روایات مرسل است و جعلی به این دلیل که این روایات را عامه در اورده اند؛ این مطلب درست نیست زیرا روایات مربوط به داستان افک تنها منحصر به نقل عامه و نیز منحصر به داستان عایشه نیست. بلکه این داستان در منابع شیعی به عنوان اتهامی از جانب یکی از همسران پیامبر در مورد مادر ابراهیم فرزند رسول الله بیان شده است.
بنابراین، اینکه این روایات به این جهت جعل شده درست نیست.
برفرض ارسال نیز داشته باشد، تماما به دنبال نفی انجام چنین عملی از سوی عایشه نیست. بلکه در برخی منابع بیان شده که این داستان مربوط به نفی انجام چنین عملی از سوی مادر ابراهیم است.
بحثهای دیگر که بحثهای غیر مرتبط با این مبحث است که در انتهای همین بخش بیان کردید، را جواب نمیگویم زیرا خارج از موضوع این تاپیک است و نیاز به بررسی بیشتری دارد. هرچند طرح و بررسی انها ضرورتی نیز ندارد. خود اهل سنت گفته اند و خودشان باید انرا توجیه کنند. اعتقاد ما که نیست تا بخواهیم از ان دفاع کنیم.

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;423992 نوشت:

ثالثا دروغ بودن این اتهام با آن شرایط خاصی که آیه بیان می کند دلیل بر دروغ بودن هر اتهامی به همسران پیامبر نیست و اگر چنین بود درخواست خداوند برای آوردن شاهد چه معنا داشت؟ باید خداوند می گفت این تهمت شما دروغ است و نه اینکه درخواست شاهد کند و بگوید اگر شاهد نیاورید دروغگویید.(دقت شود که دروغگو بودن را در صورت نیاوردن شاهد می آورد و نه اینکه چون به همسر پیامبر تهمت زده شده)

اما در مورد این بخش که به تقریر ایه اشاره دارد.
این بخش که مربوط به تحقق خارجی است نه امکان تحقق قرارشد کنار بگذاریم.
با این حال، بحث مستقلی از ان میشود و از شما میخواهم که لطفا بحث در مورد تقریر ایه که مربوط به تحقق خارجی است را کنار بگذارید تا به بحثی که شما میخواستید( یعنی امکان وقوعی این کار نه تحقق ان) بپردازیم. زیرا این ایه ربطی به امکان وقوع ندارد بلکه به تحقق نیافتن موردی این عمل اشاره دارد.

ببینید،
م1. ایه میفرماید:«ان الذین جائوا بالافک عصبه.«.
م2. با یک نگاه ساده و سریع به ترجمه ها میبینید که در ترجمه ایه نوشته شده:
كسانى كه آن دروغ بزرگ را ساخته‏ اند گروهى از شمايند.[1]
آنانى كه اين دروغ را ساختند، گروهى از شما بودند.[2]
همانا كسانى كه آن بهتان را بستند (و به عايشه تهمت كار ناشايست زدند كه رسول و مؤمنان را بيازارند) گروهى همدست از (منافقان) شمایند.[3]
به يقين كسانى كه آن تهمت [بزرگ‏] را [درباره يكى از همسران پيامبر به ميان‏] آوردند، گروهى [هم‏دست و هم‏فكر] از [ميان‏] خود شما بودند.[4]
م3. همانطور که مشاهده میکنید، وجه اشتراک تمام این ترجمه ها این است که این مطلب، دروغ و بهتان بزرگی است.
م4. دروغ یعنی چه؟ دروغ و افک عبارت است از گزاره ای که مطابق باواقع نباشد و خلاف واقع بیان شده باشد. مرحوم مصطفوی در توضیح کذب و دروغ گفته شده، فالكذب هو الإخبار عن الشي‏ء بخلاف ما هو، سواء فيه العمد و الخطأ، و لا واسطة بين الصدق و الكذب.[5] بنابراین، کذب به معنای قولی است که موافق با واقع نباشد، چه خود شخص این را خبر داشته باشد یا نداشته باشد.
به عبارت دیگر، کذب اگر به لحاظ قولی که گفته شده در نظر گرفته میشود به این معناست انچه که گفته شده با واقع مطابق نیست. ولی اگر به لحاظ فاعل و شخص دروغگو در نظر گرفته میشود، به معنای این است که خود شخص نیز به این عدم مطابقت کلامش با واقع اگاه است یا نه.
م5. در اینجا هم خود این قول را کذب دانسته : ان الذین جائوا بالافک یعنی دروغ اوردند و دروغ درست کردند.
نتیجه: کلامی که انان گفته بودند و اخباری که داده بودند، قران کریم میفرماید مطابق با واقع نیست و دروغ است.
حالا این کلام به این واضحی چه ایراد و ابهامی دارد، من که متوجه نمیشوم و کلامی را ادعا میکنید که هیچ مترجم و مفسری بیان نکرده است.

اما اینکه گفتید، اگر مراد از این ایه شریفه بیان دروغ بودن و غیر واقعی بودن ان همسر از انجام این کار بوده است، پس بحث از اوردن شاهد برای چیست؟
این ایات همانطور که قبلا نیز بیان شد، به این دلیل است که پس از خبر دادن از اینکه ان شخص چنین کاری را انجام نداده است و این خبر دروغ و شایعه ای بی اساس است، به دنبال این استکه در ایه 12 یک توصیه اخلاقی را به مسلمانان گوشزد کند و به همین جهت میفرماید: ای کسانی که این شایعه را شنیدید، به جای حسن ظن به یک مسلمان، گمان بد به او کردید و این شایعه را پخش کردید: « لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبين» ودر ادامه، در ایه بعد به بیان حکم قضایی و حقوقی این مسئله میپردازد که اگر کسی چنین خبری به شما داد، باید چهار شاهد عادل با شرایط خاصی داشته باشد:« لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ»
اما وجه اینکه این دو توصیه اخلاقی و حقوقی را در ادامه اخبار از تبرئه ان همسر از انجام چنین عملی بیان کرده است ممکن است این باشد که حالا که به دنبال اشتباه شما، چنین شایعه ای پخش شد، چون شخصیت و ابروی پیامبر در میان است اول از واقع خبر میدهد که چنین امری روی نداده است و در ادامه نیز حکم حقوقی و وظیفه اخلاقی مسلمانان رابرای انان بیان میکند که بدانند از این به بعد در مقابل چنین خبرهایی چه باید بکنند و نیز قاضی و حاکم اسلامی نیز چه وظیفه ای در مقابل این خبرها دارد. مسلمانان نیز بدانند از این به بعد انتظار نداشته باشند هر موقع چنین خبرهایی پخش شد باید وحی نازل شود بلکه قاعده کلی را بیان میکند.
این مطلب زمانی روشن تر میشودکه بدانیم، حکم قذف که در ایه قذف بیان شده، بعد از این ایه نازل شده است و قبل از روی دادن این اتفاق و پخش شدن این شایعه، هنوز حکم قذف برای مردم و رسول الله ص بیان نشده بود .
[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . ترجمه ایتی، اشرفی،

[=microsoft sans serif][2] . ترجمه ارفع

[=microsoft sans serif][3] . ترجمه الهی قمشه ای.

[=microsoft sans serif][4] . ترجمه انصاریان.

[=microsoft sans serif][5] . التحقیق ج10 ص 33

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;423992 نوشت:
در توثیقات یونس بن عبدالرحمن آمده است که "لا يروي و لا يرسل إلّا عن ثقة" و یعنی جناب یونس بن عبد الرحمن حدیثی را روایت نمی کند و یا حدیثی را ارسال نمی کند مگر از شخص ثقه طبق این توثیق حتما رجلی که ایشان از او روایت کرده ثقه بوده اند
حال چطور می گویید روایت مرسل است وقتی که واضح است و تصریح شده که یونس بن عبدالرحمن فقط از افراد مورد اطمینان حدیث روایت می کند و رجل هم قطعا شخص مورد اطمینان است؟؟ پس روایت صحیح است و به هیچ عنوان مرسل نیست.

خوب است که به جای این استنادها یک نگاهی به برنامه درایه که حاصل کار مداوم چندین ساله چندین استاد مسلم رجال شناس داشته باشیم.
این روایت که در کتاب اصول کافی ج2 ص 403 حدیث 2 امده است و سند ان عبارت است از :[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=microsoft sans serif]عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال‏...

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وقتی این روایت را در این برنامه نگاه میکنیم در قسمت ارزیابی برنامه، این روایت را از نظر کلی رجالی، ضعیف و از جهت اتصال و عدم اتصال، مرسل میشمارد.

در مورد شخصیت یونس بن عبدالرحمن نیز در کتابهای رجالی بحثهای متفاوتی بیان شده است. گرچه در ظاهر میتوان گفت که این روایات در مجموع ظهور در اثبات وثاقت او دارد. اینکه میگوید ظاهرا شاید به این جهت باشد که روایات مذمتی نیز در مورد او رسیده است.
مثلا در رجال کشی روایتی در قدح او بیان شده است: عن صفوان بن يحيى و ابن سنان أنهما سمعا أبا الحسن ع يقول لعن الله العباسي فإنه زنديق و صاحبه يونس فإنهما يقولان بالحسن و الحسين. [1]
در رجال طوسی بیان شده که قمیون او را تضعیف کرده اند هرچند خود شیخ حکم به توثیق او کرده است: : ضعفه القميون و هو ثقة. [2]
البت در مقابل اقوالی در میان رجالیون مبنی بر مدح او نیز بیان شده. بعلاوه در رجال کشی او را از اصحاب اجماع دانسته اند. مانند این توصیف کشی در مورد او: أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبد الله ع منهم يونس بن عبد الرحمن و صفوان بن يحيى بياع السابري و محمد بن أبي عمير و عبد الله بن المغيرة و الحسن بن محبوب و أحمد بن محمد بن أبي نصر و قال بعضهم مكان الحسن بن محبوب الحسن بن علي بن فضال و فضالة بن أيوب و قال بعضهم مكان ابن فضال عثمان بن عيسى و أفقه هؤلاء يونس بن عبد الرحمن و صفوان بن يحيى‏. [3]
به هر حال، نظر تحقیقی که از مجموع این اقوال به دست می اید که یونس از ظاهرا قابل اعتماد است.


[/HR][1] . رجال‏الكشي /ص‏501

[2] . رجال‏الطوسي /ص‏346

[3] . رجال‏الكشي /ص‏556

ملاصدرا;423992 نوشت:
شیخ طوسی می‏گوید: شیعه امامیه میان روایات مرسل اصحاب اجماع و امثال ایشان و روایات مسند آنان تفاوتی قائل نیستند و به مراسیل ایشان همچون مسانیدشان عمل کرده‏اند. عدة الاصول ج۱، ص۱۵۵.
جمله تفاوتی قایل نیستند قید ندارد که در اعتقادات قایل نیستند یا در احکام ظاهری فقهی قایل نیستند و به طور کلی بیان شده.
در ضمن به آن برهانی هم که آورده شد مفصلا پاسخ داده خواهد شد پس خلاف حکمت خداوند هم نیست.

حال میرسیم به این بخش از ادعای شما،
م1. بر اساس این روایت که نهایتا با توجه به اصحاب اجماع بودن راوی ارسال کننده، یک خبر واحد میشود.
م2. حکمی که از این روایت به دست میآید، مستلزم ایجاد ظن و گمان( البته از نوع معتبر) است
م3. مسئله مورد بحث ما، ارتکاب فاحشه توسط همسران دو پیامبر و در نتیجه امکان انجام چنین کاری از سوی خانواده پیامبران، به ادعای ما حکمی عقلی است( فعلا فرض میگیریم که این حکم عقلی صحیح است تا برسیم به بررسی صحت و سقم ان و ایرادهای شما)
م4. در تعارض یک دلیل عقلی و یک دلیل نقلی (ولو معتبر باشد) دلیل عقلی مقدم است و باید دلیل نقلی ظنی را توجیه کرد یا کنار گذارد.
نتیجه: مفاد این روایت مرسل در حکم مسند، با مفاد دلیل عقلی در تعارض است.
بنابراین، به همین دلیل بود که بنده عرض کردم، با روایاتی که خبر واحد هستند( چه مسند باشند یا مرسلاتی که ارسال از سوی اصحاب اجماع باشد) توان اثبات مسائل اعتقادی وتعارض با یک دلیل عقلی را ندارند.

ملاصدرا;423992 نوشت:
از طرفی به بنده که روایت صحیح ارایه می دهم می گویید این روایت مرسل است و با روایت مرسل چیزی اثبات نمیشود!!! اما خودتان همینطوری می گویید روایاتی مخالف آن وجود دارد!! لطفا روایات را تک تک بررسی سندی و سپس دلالت آن بر موضوع بحث را بیان کنید.

عرض کردم وقتی روایتی که از یونس بن عبدالرحمن بیان کردید، روایت مرسل و به شهادت اهل فن رجال، ضعیف است، دیگر کلام امام نیست و تنها میشود نظر یک راوی( یونس یا زراره یا رجل) د راین صورت هیچ ترجیحی میان نظر او با نظر یک مفسر یا متکلم یا راوی دیگر باقی نمیماند. هر دو نظر یک شخص غیر معصوم است و حتی اگر روایات قول مقابل، مرسل نیز باشد( که فعلا در بحث ما دخالتی ندارد، باز هم ایرادی ندارد و نهایتا دو قول متعارض بدون ترجیح میشود که تعارضا و تساقطا.
بنده هم منظورم همین است که چون ان طرف روایتش ضعیف و مرسل است، در مقابل و تعارض با قول این طرف میشود.
البته با توجه به تمسک مفسران شیعه و سنی به قول این طرف و قبول این نظر که مراد از خیانت این دو زن، خیانت در دین و نفاق بوده نه خیانت در فراش و انجام عمل منافی عفت، میتوان مدعی شد که نظر این طرف ترجیح بیشتری دارد زیرا قاطبه مفسران غیر از مرحوم قمی انرا قبول و اختیار کرده اند.

ملاصدرا;423992 نوشت:
اولا احتمال اینکه این نظرات از روی تقیه و در نظر گرفتن مصالح صادر شده باشد وجود دارد.

اینکه توجیه بی مورد است زیرا اولا ایه در مورد خیانت همسر نوح و لوط است و ربطی به اهل سنت ندارد تا مقام،مقام تقیه باشد.
ثانیا: اگر بگویید اشاره به داستان افک دارد و به ان مرتبط میشود و تقیه به ان جهت است، باید عرض کنم که این داستان به نظر قاطبه شیعه، مربوط به ماریه قبطیه است نه عایشه. و اهل سنت هیچ حساسیتی در مورد جناب ماریه ندارند تا مفسر شیعی بخواهد در مورد او تقیه کند.

ملاصدرا;423992 نوشت:
ثانیا اینکه این ها اجتهاد در مقابل نص است وقتی نص صریح بر این عمل وجود دارد نمی توان آنرا نفی کرد.

اگر نص شما همان روایت مرسل باشد، که گفته شد ان روایت ضعیف است.
ثانیا:واقعا متعجب میشوم از این نظر شما، شما برای اینکه به یک روایت مرسل عمل کنید و دیدگاه خود را اثبات کنید، چقدر عالم و مجتهد شده اید که عمل تمام مفسران بزرگوار شیعه را حمل بر اجتهاد در مقابل نص میکنید!!!!!!!!!!!!!

ملاصدرا;423992 نوشت:
ثالثا روایت مورد استناد ما مورد پذیرش است و اصلا اینکه در مقابل روایت به سخن غیر معصوم استناد شود علمی نیست.

جواب این بخش داده شد.
بعلاوه وقتی روایت مرسل و ضعیف شد، ان کلام نیز کلام غیر معصوم میشود و در تعارض با نظرات این طرف.
در ثانی، عمل علما و مفسران در طول تاریخ نشان میدهد که ان روایت برفرض ضعیف نیز نباشد( که هست) قابل تمسک نیست.

ملاصدرا;423992 نوشت:
رابعا نظراتی بر خلاف این ها وجود دارد مثلا نظر علی بن ابراهیم قمیقَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ‏ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ثُمَّ ضَرَبَ اللَّه فِيهِمَا مَثَلًا فَقَالَ: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى بِقَوْلِهِ‏ فَخانَتاهُما إِلَّا الْفَاحِشَة

باشد این نظرات همگی برفرض تساوی در تعارض، تساقط میکنند و ما هستیم و دلیل عقلی. که در بخش بعد به بررسی ان میپردازیم.

ملاصدرا;424146 نوشت:
من در چند قسمت به بحث می پردازم ابتدا در مورد م.2
برای شما مثال نقض می آوریم تا این گزاره با مثال تقض نقض شود
مثال نقضش حضرت ایوب است که چون به آن بیماری دچار شد مردم همه از او تنفر پیدا کردند و از او دوری جستند در تفسير مجمع البيان در ذيل جمله" أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ ..." گفته: بعضى‏ها گفته‏اند دخالت شيطان در كار ايوب بدين قرار بود، كه وقتى مرض او شدت يافت بطورى كه مردم از او دورى كردند، شيطان در دل آنان وسوسه كرد كه آن جناب را پليد پنداشته، و از او بدشان بيايد
پس این گزاره صحیح نیست در نتیجه کل برهان اشکال دارد

در مورد نقضی که در مورد گزاره دوم اوردید، این نظر که بیان کردید، نظر خود مرحوم طبرسی نیست زیرا ایشان بعد از نقل این نظر میگوید:« اهل تحقيق گويند: بيمارى حضرت ايوب طورى نبود كه مردم از او دورى و تنفّر كنند، زيرا چنين حالى زيبنده پيامبران نمى‏باشد، ولى بيمارى و فقر و از ميان رفتن اهل براى امتحان مى‏باشد»

ملاصدرا;424146 نوشت:
اما به گزاره سوم می رسیم.
م3. اعمال همسر پیامبر نیز مایه تنفر دلها از خود پیامبر میشود و دعوت او را لغو میکند؛
این که عمل همسر پیامبر مایه تنفر به خود پیامبر می شود باید اثبات شود در حالی که چنین نبود و به صورت یک گزاره بیان کردید بدون اثبات

این مطلب امری وجدانی است و هر کسی با مراجعه به محل زندگی خود نیز متوجه صحت این گزاره میشود.
البته مراد بنده این نیست که بر اساس این دلیل عقلی خانواده پیامبران هیچ کار خلافی انجام نمیتوانند بدهند، بلکه هر کاری که نتیجه ان بی اعتباری و بی اعتنایی مردم به این پیشوای دینی باشد، را انکار میکند.

ملاصدرا;424146 نوشت:
اما بررسی اشکالات وارد بر تطابق انجام زنا بر ایجاد تنفر مردم از پیامبر:
1-اموری که باعث ایجاد تنفر می شود بین مردم نسبی است و نه مطلق بنا بر این عقل نمی تواند حکم ثابتی درباره آن بدهد.
مثلا ممکن است اگر در کشور و یا فرهنگی که رابطه نامشروع امری عادی است این مسئله مطرح شود که فلان شخص این عمل را مرتکب شده افراد آن جامعه جواب دهند که مگر کار خطایی انجام داده؟!! اما اگر کار دیگری مثلا در عرف آنها فحاشی و بددهانی امر بدی باشد و این کار همسران شخصی باعث ایجاد تنفر از خود آن شخص شود!
ممکن است گفته شود چون ممکن است در جامعه ای و فرهنگی این عمل باعث ایجاد تنفر شود پس بر خداوند است که برای هدایت آن قوم هم که شده همسر پیامبر مرتکب آن عمل نشود.
پاسخ داده می شود که تمام اعمال نسبی است و هر عمل خطایی ممکن است باعث تنفر گروهی شود چون هر گروهی ممکن است عملی را قبیح بدانند پس طبق برهان شما دیگر باید بگوییم خداوند به همسران پیامبر مقام عصمت دهد که هیچ گروهی تنفر پیدا نکنند!!!

واعجبا! مگر بنده غیر از این گفتم. من که نگفتم مردم روم باستان یا ایران ان زمان یا مشرکان قریش ازاین کار بدشان می امد. گفتم کسانی که دوروبر حضرت بودند و هنوز در بهبوهه انقلاب و اوایل اسلام هست.
اگر دقت کنید، عرض بنده این بود که در ان محیط متعصب که همگی تازه مسلمان بودند، این مسئله یکی از بدترین کارهایی بود که یک شخص میتوانست انجام دهد.
مشابه این مسئله در کشور خودمان نیز قابل مشاهده هست. خصوصا در اوایل انقلاب، اگر کسی مرتکب چنین کاری میشد، خانواده او( شوهر، پدر ومادر و برادر و خواهرش) از خجالت نمیتوانستند سر خود را بلند کنند. البته هنوز نیز این وضعیت وجود دارد.
بله طبق استدلال علامه، هر کاری که باعث بی ابرویی شخص پیامبر شود محقق نمیشود، حال از جانب خودش باشد یا از جانب زن و فرزندش. البته مهم این است که با انجام ان کار بی اعتباری و بی ابرویی شخص پیامبر اثبات شود که در پی برخی کارهاست نه هر کاری.

ملاصدرا;424146 نوشت:
2-کفار زمان رسول الله خودشان مرتکب اعمال منافی عفت می شدند اگر در منظر آنها این عمل باعث تنفر میشد خودشان این کار ها را انجام نمی دادند و در مورد مومنین هم عمل همسر پیامبر باعث تنفر به پیامبر نمی شود برای مثال آیا اگر ثابت شود همسر پیامبر مرتکب فحشا شده ایمان شما نسبت به پیامبر کم می شود؟؟!!

لطفا دقت کنید،
اولا بحث در مورد کفار نیست و در مورد مسلمانان و طرفداران حضرت است.
ثانیا بحث در این است که انان اگر ببینند نعوذ بالله همسر پیامبر کار منافی عفت انجام داده، منزلت حضرت نزد انان تنزل میکند و ایشان نزد مردم بی ابرو میشود.
نشانه ان این است که بدترین فحش و ناسزا برای ابن زیاد این بود که به اویاداوری کنند که مادرش زناکار بوده. درحالیکه مادر او مشرک هم بوده. اما انچه نزد مردم باعث بی ابرویی یک شخص میشد، زناکار بودن مادر یا خودش شخص است. نه شرک قبلی یا کفر قبلی.
بحث مربوط به ما نیست که از ان زمان فاصله گرفته ایم و ایمانمان به شخصیت ایشان محکم شده، بلکه در مورد معاصرین ایشان است که بعد از معجزه یا قبل از معجزه، مهمترین دلیل بر اثبات نبوت ایشان و علت ایمان به ایشان، اخلاق پسندیده و ناب ایشان بوده است.
شاید روایات و ادعیه ای که در توصیف شخصیت پیامبر و امامان تاکید زیادی بر پاک بودن مادران ایشان ( ارحام مطهره) دارد نیز موید اهمیت این مسئله است.(1)

ملاصدرا;424146 نوشت:
چه بسا کار های دیگری از همسران پیامبر باعث ایجاد تنفر مردم شود که با زنا نشود مثلا کافر بودن همسر و فرزندان که مثلا شخصی بگوید این پیامبر مثلا حضرت نوح معاذ الله اگر راست می گوید دینش را به همسر و فرزندش یاد دهد.کسی که فرزند و همسرش قبولش ندارند چطور ما او را قبول داشته باشیم؟!!!

باید به عرف ان زمان مراجعه شود که چه کاری از اطرافیان باعث تنفر مردم و بی اعتمادی انان به این پیشوای دینی میشده است. اینطور نمیشود که با احتمال و فرض عقلی بحث را بررسی کنیم.

ملاصدرا;424146 نوشت:
3-ممکن است خداوند برای آزمایش ایمان مردم که بداند چه کسی واقعا تابع پیامبر است و امور دیگران و بستگانش را از او جدا می کند و چه کسی با لغزش بستگان پیامبر می لغزند این تنفر را ایجاد کند مانند داستان ایوب که برای امتحان ایوب و دیگران بیماری ای به او داد که باعث دوری مردم از او شود.

ابتلا تا حدی درست است که با حکمت بعثت ان رسولان منافات نداشته باشد وگرنه از نظر عقلی انجام چنین کارهایی نقض غرض خداوند و محال است.

ملاصدرا;424146 نوشت:
خداست جواب داده می شود که چه بسا اعمالی مانند غیبت و موارد دیگر از اعمال منافی عفت چندین برابر نزد خدا بدتر باشد و شما با این برهان باید عصمت کبری(!) به همسران پیامبران بدهید

جواب داده شد.
این کارها باعث بی ابرویی و دوری مردم از پیامبر نمیشود.
بله اگر این کارهای از خود پیامبر سر بزند مردم به او بی اعتماد میشوند ولی اگر خانواده اش کاری انجام دهند که از نظر عرفی قبح زیادی دارد، قطعا عقلا انجام نمیشود.

ملاصدرا;424146 نوشت:
5-ممکن است پیامبری با شخصی که قبلا مشهور به عمل زشت بوده ازدواج کند (وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ ۖ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا ۖ إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ) مثل ازدواج زلیخاه با یوسف!
ممکن است گفته شود که زلیخاه اصلاح شده و عمل صالح انجام داد و گذشته خود را اصلاح کرد جواب می دهیم که او به این عمل مشهور بود اما ممکن است کسی نداند که او اصلاح شده و خبر اصلاح زلیخاه به او نرسیده باشد و به قول شما باعث ایجاد تنفر از پیامبر شود!!

عرض شد که محور این برهان بر اساس، تنفر مردم از ان عمل است. حال اگر پیامبری با زنی ازدواج کند که الان مرتکب زنا میشود یا درمورد گفته میشود که زناکار است این عقلا محال است.
اما درمورد زلیخا، اولا او زناکار نبوده و زنایی مرتکب نشده بود بلکه صرفا علاقه شدیدی به یوسف داشته است.
در ثانی همانطور که خود شماهم گفتید مردم فهمیده بودند که او اصلاح شده بود و از همان کار بدی که انجام داده بود ( که البته زنا نبوده ) نیز توبه کرده است
لطفا با شاید و اگر و اما به مقابله با دلیل عقلی نیایید.

ملاصدرا;424146 نوشت:
بیان شد که اموری که باعث خدشه دار شدن به آبروی پیامبر می شود در بین مردم نسبی است و نمی توان حکم کلی در برابر تمام مردم کرد. ممکن است گروهی زنا را قبیح بدانند و گروهی ندانند.گروهی این مورد را باعث خدشه دار شدن آبروی پیامبر بدانند که پیامبر معاذ الله پیامبر نتوانست زنانش را هدایت کند که نیاید با خلیفه بر حق مسلمین بجگند چطور می تواند دیگران را هدایت کند؟! کسی که خانواده خود را نمی تواند از آتش نجات دهد و یا معاذ الله پیامبری که نمی تواند به این آیه قرآن عمل کند و هسرش جهنمی است چطور به دیگران بگوید به این آیه عمل کنید(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا)

واقعا قیاس این دو مسئله با هم خیلی جای تعجب دارد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

سلام
اجازه بدهید تا اینجا خلاصه ای از بحث های گذشته را ارایه کنیم.
تا اینجا شما پذیرفتید که نمی توان گفت و دلیل عقلی آورد که همسران پیامبر مرتکب فحشا نمی شوند بلکه می توان گفت که همسران پیامبران مرتکب فحشایی آشکار نمی شوند و دلیل نقلی هم نتوانستید ارایه کنید جز روایات مرسل و بی اعتبار.

صدیق;424294 نوشت:
باسلام
اینکه در پست قبلی گفتم، موضع سوال را روشن کنید و بین بحث از وقوع و امکان وقوعی تفکیک قائل شوید به خاطر همین است که این اشکال را وارد نکنید.
همانطور که در ان پست عرض شد، وضعیت پست اولی شما این بود که به دنبال اثبات عدم تحقق این امر بودید و عنوان تاپیک شما نیز همینطور بود:« به چه دلیل عقلی و نقلی، همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت نشده اند» دقت کنید، گفتید نشده اند نه اینکه نمیشوند.
به هرحال، ادامه بحث به بحث از امکان وقوعی اشاره دارد و از بحث تحقق جز به عنوان ناقض استحاله وقوعی اشاره نمیشود.

ما هر دو را با هم بحث می کنم با اولویت اینکه به چه دلیلی مرتکب نمی شوند که دلیلی هم وجود نداشت چون نهایت دلیل شما این است که مرتکب فحشا آشکار نمی شوند و دلیلی بر عدم وقوع فحشا در پنهان ارایه نکردید.
صدیق;424294 نوشت:
این روایات حتی اگر مرسل نیز باشد باز هم مانعی ندارد.
چون عدم امکان تحقق این عمل از سوی ایشان وقتی مانع عقلی داشت پس امکان تحقق ندارد . بنابراین نیازی به روایت برای اثبات استحاله نداریم. اگر هم روایت مرسلی داشته باشیم، حداقل میتوان به عنوان قول همان راوی که مرتکب ارسال در سند شده، استناد کرد و قول او را به عنوان فهم یک راوی و عرب متقدم مویدی بر فهم عقل از این مسئله دانست.

اولا به دلیل عقلی شما پاسخ داده خواهد شد
ثانیا تکیه شما فقط روی عقل است پس خود نیز به آن معترفید که هیچ دلیل نقلی و روایی معتبر ندارید.
صدیق;424294 نوشت:
البته استناد به [HL]دلیل عقلی در صورتی درست است که روایت صحیحی رد مقابل ان نیاید [/HL]و تحقق ان عمل را در وضعیت اشکار اثبات نکند. که در ان صورت، هم ان روایت مقدم بر نقلها و روایات مرسل نافی این امکان است و هم نقض کننده استحاله عقلی.

احسنت
من یک روایت صحیح بیان کردم که بزودی صحت آن حدیث را بار دیگر برایتان بیان خواهم کرد پس طبق سخن خودتان یا باید ضعف آن حدیث را اثبات کنید و یا دلیل عقلی شما هم با این روایت رد می شود
صدیق;424294 نوشت:
اجازه بدهید، قدم به قدم جلو برویم تا به نتیجه برسیم
نتایج بحث تا اینجا
دلیل عقلی داریم که همسران پیامبران، نمیتوانند عمل منافی عفت انجام دهند به صورتی که دیگران متوجه شوند.
روایت مرسل یا نقل مفسران و راویان متقدم را داریم که موید عدم امکان تحقق چنین عملی از همسران پیامبران است.
[HL]اگر روایت صحیحی داشته باشیم که ارتکاب چنین عملی از سوی همسران پیامبران را به صورت اشکار گزارش کرده باشد، هم ناقض دلیل عقلی میشود و هم روایات مرسل و فهم های راویان دیگر را رد میکند.[/HL]

احسنت
فقط این نکته مد نظر باشد که اولا دلیل عقلی را نقد خواهم کرد و ثانیا برخی روایات مرسل و برخی از قول متقدمان علاوه بر روایات صحیح که شرح آن خواهد گذشت بر امکان وقوع فحشا از همسران پیامبران نیز دلالت دارند.
صدیق;424331 نوشت:
با این حال، بحث مستقلی از ان میشود و از شما میخواهم که لطفا بحث در مورد تقریر ایه که مربوط به تحقق خارجی است را کنار بگذارید تا به بحثی که شما میخواستید( یعنی امکان وقوعی این کار نه تحقق ان) بپردازیم. [HL]زیرا این ایه ربطی به امکان وقوع ندارد بلکه به تحقق نیافتن موردی این عمل اشاره دارد.[/HL]

من هم همین مطلب را بیان کردم که از آیه افک بیش از این نمی توان برداشت کرد که فحشا از همسران پیامبر در آن مورد خاص سر نزد! کم کم داریم به نتیجه می رسیم!!
صدیق;424331 نوشت:
م1. ایه میفرماید:«ان الذین جائوا بالافک عصبه.«.
م2. با یک نگاه ساده و سریع به ترجمه ها میبینید که در ترجمه ایه نوشته شده:
كسانى كه آن دروغ بزرگ را ساخته‏ اند گروهى از شمايند.[1]
آنانى كه اين دروغ را ساختند، گروهى از شما بودند.[2]
همانا كسانى كه آن بهتان را بستند (و به عايشه تهمت كار ناشايست زدند كه رسول و مؤمنان را بيازارند) گروهى همدست از (منافقان) شمایند.[3]
به يقين كسانى كه آن تهمت [بزرگ‏] را [درباره يكى از همسران پيامبر به ميان‏] آوردند، گروهى [هم‏دست و هم‏فكر] از [ميان‏] خود شما بودند.[4]
م3. همانطور که مشاهده میکنید، وجه اشتراک تمام این ترجمه ها این است که این مطلب، دروغ و بهتان بزرگی است.
م4. دروغ یعنی چه؟ دروغ و افک عبارت است از گزاره ای که مطابق باواقع نباشد و خلاف واقع بیان شده باشد. مرحوم مصطفوی در توضیح کذب و دروغ گفته شده، فالكذب هو الإخبار عن الشي‏ء بخلاف ما هو، سواء فيه العمد و الخطأ، و لا واسطة بين الصدق و الكذب.[5] بنابراین، کذب به معنای قولی است که موافق با واقع نباشد، چه خود شخص این را خبر داشته باشد یا نداشته باشد.
به عبارت دیگر، کذب اگر به لحاظ قولی که گفته شده در نظر گرفته میشود به این معناست انچه که گفته شده با واقع مطابق نیست. ولی اگر به لحاظ فاعل و شخص دروغگو در نظر گرفته میشود، به معنای این است که خود شخص نیز به این عدم مطابقت کلامش با واقع اگاه است یا نه.
م5. در اینجا هم خود این قول را کذب دانسته : ان الذین جائوا بالافک یعنی دروغ اوردند و دروغ درست کردند.
نتیجه: کلامی که انان گفته بودند و اخباری که داده بودند، قران کریم میفرماید مطابق با واقع نیست و دروغ است.
حالا این کلام به این واضحی چه ایراد و ابهامی دارد، من که متوجه نمیشوم و کلامی را ادعا میکنید که هیچ مترجم و مفسری بیان نکرده است.

من هم همین را می گویم که اخباری که آنها گفته اند کذب و دروغ بوده اما این آیه نمی تواند دلیل بر دروغ بودن هر اتهام فحشاء دیگری به غیر از این بار نیز که می زنند دروغ باشد بلکه بستگی دارد که ادله دارند یا خیر.
صدیق;424331 نوشت:
اما اینکه گفتید، اگر مراد از این ایه شریفه بیان دروغ بودن و غیر واقعی بودن ان همسر از انجام این کار بوده است، پس بحث از اوردن شاهد برای چیست؟
این ایات همانطور که قبلا نیز بیان شد، به این دلیل است که پس از خبر دادن از اینکه ان شخص چنین کاری را انجام نداده است و این خبر دروغ و شایعه ای بی اساس است، به دنبال این استکه در ایه 12 یک توصیه اخلاقی را به مسلمانان گوشزد کند و به همین جهت میفرماید: ای کسانی که این شایعه را شنیدید، به جای حسن ظن به یک مسلمان، گمان بد به او کردید و این شایعه را پخش کردید: « لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبين» ودر ادامه، در ایه بعد به بیان حکم قضایی و حقوقی این مسئله میپردازد که اگر کسی چنین خبری به شما داد، باید چهار شاهد عادل با شرایط خاصی داشته باشد:« لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ»
اما وجه اینکه این دو توصیه اخلاقی و حقوقی را در ادامه اخبار از تبرئه ان همسر از انجام چنین عملی بیان کرده است ممکن است این باشد که حالا که به دنبال اشتباه شما، چنین شایعه ای پخش شد، چون شخصیت و ابروی پیامبر در میان است اول از واقع خبر میدهد که چنین امری روی نداده است و در ادامه نیز حکم حقوقی و وظیفه اخلاقی مسلمانان رابرای انان بیان میکند که بدانند از این به بعد در مقابل چنین خبرهایی چه باید بکنند و نیز قاضی و حاکم اسلامی نیز چه وظیفه ای در مقابل این خبرها دارد. مسلمانان نیز بدانند از این به بعد انتظار نداشته باشند هر موقع چنین خبرهایی پخش شد باید وحی نازل شود بلکه قاعده کلی را بیان میکند.
این مطلب زمانی روشن تر میشودکه بدانیم، حکم قذف که در ایه قذف بیان شده، بعد از این ایه نازل شده است و قبل از روی دادن این اتفاق و پخش شدن این شایعه، هنوز حکم قذف برای مردم و رسول الله ص بیان نشده بود .

ظاهرا متوجه منظور من نشدید!
من عرض کردم که پیامبر از آنها حتی در این مورد خاص هم طلب شاهد کرد و آیه قرآن می گوید که چرا این تهمت زنندگان چهار شاهد نمی آورند؟! بعد هم می گوید اکنون که این شاهدان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!
درست است که قرآن در صدد بیان حکم کلی است اما دروغ بودن و افک بودن حادثه را به دلیل نداشتن شاهد می آورد فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ (اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند)
در حالی که اگر طبق گفته شما امکان وقوع فحشا از همسران پیامبر وجود ندارد نباید در خواست چهار شاهد کند! چون هزار شاهد هم که بیاید امکان وقوع فحشا طبق سخنان شما وجود ندارد!!!!

[="Navy"]

صدیق;424376 نوشت:
خوب است که به جای این استنادها یک نگاهی به برنامه درایه که حاصل کار مداوم چندین ساله چندین استاد مسلم رجال شناس داشته باشیم.
این روایت که در کتاب اصول کافی ج2 ص 403 حدیث 2 امده است و سند ان عبارت است از :[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال‏...

وقتی این روایت را در این برنامه نگاه میکنیم در قسمت ارزیابی برنامه، این روایت را از نظر کلی رجالی، ضعیف و از جهت اتصال و عدم اتصال، مرسل میشمارد.

در مورد شخصیت یونس بن عبدالرحمن نیز در کتابهای رجالی بحثهای متفاوتی بیان شده است. گرچه در ظاهر میتوان گفت که این روایات در مجموع ظهور در اثبات وثاقت او دارد. اینکه میگوید ظاهرا شاید به این جهت باشد که روایات مذمتی نیز در مورد او رسیده است.
مثلا در رجال کشی روایتی در قدح او بیان شده است: عن صفوان بن يحيى و ابن سنان أنهما سمعا أبا الحسن ع يقول لعن الله العباسي فإنه زنديق و صاحبه يونس فإنهما يقولان بالحسن و الحسين. [1]
در رجال طوسی بیان شده که قمیون او را تضعیف کرده اند هرچند خود شیخ حکم به توثیق او کرده است: : ضعفه القميون و هو ثقة. [2]
البت در مقابل اقوالی در میان رجالیون مبنی بر مدح او نیز بیان شده. بعلاوه در رجال کشی او را از اصحاب اجماع دانسته اند. مانند این توصیف کشی در مورد او: أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبد الله ع منهم يونس بن عبد الرحمن و صفوان بن يحيى بياع السابري و محمد بن أبي عمير و عبد الله بن المغيرة و الحسن بن محبوب و أحمد بن محمد بن أبي نصر و قال بعضهم مكان الحسن بن محبوب الحسن بن علي بن فضال و فضالة بن أيوب و قال بعضهم مكان ابن فضال عثمان بن عيسى و أفقه هؤلاء يونس بن عبد الرحمن و صفوان بن يحيى‏. [3]
به هر حال، نظر تحقیقی که از مجموع این اقوال به دست می اید که یونس از ظاهرا قابل اعتماد است.


[/HR][1] . رجال‏الكشي /ص‏501

[2] . رجال‏الطوسي /ص‏346

[3] . رجال‏الكشي /ص‏556


در مورد نرم افزار درایه النور هر چند که نرم افزار بسیار خوبی برای شناختن است اما چون نرم افزار است گاها می تواند مر تکب چنین اشتباهاتی بشود.در برنامه نویسی این نرم افزار اینگونه است که اگر در سند روایتی عباراتی عن بعض اصحابنا و یا عن رجل و یا عباراتی از این قبیل را نرم افزار پیدا کند روایت را از نظر کلی ضعیف و از جهت اتصال مرسل می داند در حالی که در بررسی هایی که خودمان انجام می دهیم اگر به قرائنی مجهول بدون آن شخص نزد ما از بین برود و وثاقتش ثابت شود دیگر آن روایت را ضعیف و مرسل نمی دانیم در حالی که نرم افزار نتواند این قرائن را پیدا کند.این موردی بود که لازم بود توضیح دهم
همانطور که عرض شد اصحاب اجماع از جمله یونس بن عبد الرحمن در توثیقات عام آمده است که "لا يروي و لا يرسل إلّا عن ثقة" و یعنی جناب یونس بن عبد الرحمن حدیثی را روایت نمی کند و یا حدیثی را ارسال نمی کند مگر از شخص ثقه طبق این توثیق حتما رجلی که ایشان از او روایت کرده ثقه بوده اند
حال چطور می گویید روایت مرسل است وقتی که واضح است و تصریح شده که یونس بن عبدالرحمن فقط از افراد مورد اطمینان حدیث روایت می کند و رجل هم قطعا شخص مورد اطمینان است؟؟ پس روایت صحیح است و به هیچ عنوان مرسل نیست. و شما نتوانستید دلیلی بر رد مطلب بنده بیاورید فلقط روی به مطالبی آوردید که هیچ ربطی به موضوع نداشت!!
ثانیا با اینکه شما هیچ دلیلی نداشتید اما ما بدون دلیل از شما مطالب را بپذیریم که روایت مرسل است در این صورت تازه روایت می شود مرسلی که از اصحاب اجماع صادر شده و بار هم حدیث حجت می شود چون احادیث مرسل اصحاب اجماع هم حجت است ( در حالی که بیان شد رجل هر کسی باشد ثقه است و این قول منتفی است)

اما درباره سایر مطالبتان هم

نقل قول:
اما در مورد شخصیت یونس بن عبد الرحمن به قدری نزد امامیه اعتبار دارد که اصلا نیازی به توصیح درباره او نمی دانم فقط مختصری ذکر می کنم:
اصحاب اجماع هجده تن از راویان حدیث شیعه هستند که بنا بر تعریف کشّی از راویان موثقی هستند که همه علمای درایه و حدیث و فقها به روایاتی که از ایشان به طریق صحیح نقل شده بدون تردید و دغدغه خاطر اعتماد می‌کنند و آنها را صحیح می‌دانند و عمل به آنها را لازم می شمرند، اگرچه از افراد ناشناخته یا ضعیف نقل خبر کرده باشند.
همانطور که گفتم ایشان جز اصحاب اجماع هستند و کشی رجال شناس معروف از قول عالمان اصحاب شيعه روايت مى كند. او در دو سه مورد از كتاب خود مى نويسد: «اصحاب ما، اتفاق دارند بر صحيح شمردن رواياتى كه از اين جمع و گروه روايت شود و به مقام فقهى و دانش آنان اعتراف دارند. يكى از آنها يونس بن عبدالرحمن است.(رجال کشی ص 830، 673، 507.)

موقعيت علمى و حديثى یونس در نزد امامان شیعه:
يونس بن عبدالرحمن از جمله دلباختگان و شيفتگان خاندان پيامبر گرامى اسلام است. او اخلاص و ارادت خويش را به پيشگاه مقدس امامان شيعه ابراز مى كرد و در اين راه هرگز احساس خستگى نمى كرد.
تمام گزارش دهندگان تراجم و دانشمندان شيعى او را از ياران حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا علیهم‌السلام مى دانند شيخ طوسى در يك مورد او را از ياران امام موسى بن جعفر علیه‌السلام و در جاى ديگر از ياران و اصحاب حضرت امام رضا علیه‌السلام مى داند. همچنين نوشته اند: يونس در دو موقعيت توفيق ملاقات با امام صادق علیه‌السلام را يافت؛ اولين بار در كنار قبر رسول اكرم صلی الله علیه و آله در مدينه و يك بار هم هنگام سعى بين صفا و مروه. خودش مى گويد: براى من ممكن نشد از امام علیه‌السلام حديثى و روايتى بپرسم.

در ميان ياران و صحابه امامان شيعه علیهم‌السلام افراد نادرى پيدا مى شوند كه از ناحيه امام و حجت خدا مانند يونس مورد ستايش قرار گرفته باشند؛ البته بر محقق انديشمند اين نكته مخفى نيست كه اين ستايش ها و ثناها به آن بعد روحى، معنوى و علمى برمى گردد كه در اين راوى بزرگوار تجلى يافته است. وى در پاسدارى از مرزهاى ولايت ناب و دفاع از حوزه معرفت دينى بر مبناى حكومت نبوى و علوى، تلاشى فراوان از خود نشان داد.

فضل بن شاذان نيشابورى مى گويد: عبدالعزيز مهتدى كه از نيكان و خوبان قم بود به من گزارش داد؛ از حضرت رضا علیه‌السلام پرسيدم: من در هر موقعيتى نمى توانم به حضور شما مشرف شوم؛ براى فراگرفتن مسائل و احكام دينى خود، از چه كسى سؤال كنم؟ امام در جواب فرمود: از يونس بن عبدالرحمن.
از همين راوى خبر ديگرى روايت كرده اند كه گفت: از حضرت رضا علیه‌السلام پرسيدم: آيا يونس بن عبدالرحمن نزد شما مورد اطمينان و اعتماد هست تا احكام دين را از او فراگيرم؟ امام فرمود: بله.
از اين گزارش تاريخى، نهايت اعتماد امام معصوم علیه‌السلام به يونس اثبات مى شود و با توجه به اين روايت است كه تمام عالمان و فقيهان متفكر شيعه، براى حجت بودن گزارش دهندگان روايات و آثار اهل بيت عصمت و طهارت به وثاقت و مورد اعتماد بودن روايتگر اخبار و احاديث، بسنده كرده اند.
راويانى همانند يونس كه ائمه دين، شيعيان را براى فراگرفتن آموزه هاى دينى و روايات آل پيغمبر علیهم‌السلام به آنان ارجاع داده اند، بين ياران امامان تنها چند نفر هستند؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، زرارة بن اعين، ابوبصير، زكريا بن آدم، عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان بن سعيد.
جناب نجاشى بعد از نقل روايت فوق از عبدالعزيز چنين اظهارنظر مى كند: اين كلام امام، شأن و فضيلت والايى در حق يونس است.
محمد بن يونس مى گويد: حضرت امام رضا علیه‌السلام سه بار، براى يونس بهشت را ضمانت كرد. از امام جواد علیه‌السلام نيز نقل مى كند كه آن بزرگوار از طرف خود و پدران گرامى‌اش بهشت را براى يونس بن عبدالرحمن ضمانت كرد.
احمد بن خلف اين گونه گزارش مى دهد: من بيمار بودم. حضرت جواد علیه‌السلام به عيادتم آمد و در بالاى سر من كتابى از يونس به نام «يوم و ليله» را ديد. آن را برداشت و با دقت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه كرد تا كتاب به پايان رسيد؛ آنگاه سه مرتبه، فرمود: خداوند يونس را رحمت كند.
ابوهاشم جعفرى كه از ياران برجسته امامان شيعه است، مى گويد: كتاب «يوم و ليله» يونس بن عبدالرحمن را نزد امام حسن عسکری علیه‌السلام بردم. حضرت با نظرى دقيق به تمام كتاب نگاه كرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در اين كتاب است، دين من و دين پدرانم است؛ تمام اين كتاب حق و حقيقت است. بنابر نقل مرحوم نجاشى، امام عسكرى علیه‌السلام فرمود: خداوند به يونس در عوض هر حرفى از اين كتاب نورى در روز قيامت عنايت فرمايد.
ابوهاشم جعفرى نقل مى كند كه: از امام جواد علیه‌السلام در شأن و منزلت يونس سؤال كردم، فرمود: خداوند او را رحمت كند.
باز مى گويد: از امام جواد علیه‌السلام پرسيدم: درباره يونس چه مى فرماييد؟ فرمود: كدام يونس؟ گفتم: يونس بن عبدالرحمن. فرمود: گويا نظر تو مولى آل يقطين است؟ عرض كردم: بله. فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسير و روش و سيره ما اهل بيت بود. يك بار ديگر فرمود: خدا رحمتش كند، بنده بسيار خوبى براى خدا بود. طبق گزارش ديگرى فرمود: خداى متعال او را رحمت كند، بنده صالح خدا بود.
جعفر بن عيسى اين چنين گزارش مى دهد: جمعى از ما شيعيان در محضر امام رضا علیه‌السلام بوديم. يونس بن عبدالرحمن هم در اين جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به يونس اشاره كرد كه به داخل اطاق برود، پرده را بياندازد و لحظاتى پشت پرده بماند و مبادا حركتى كند تا هنگامى كه خود به وى اجازه دهد. سپس آنها كه از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسيدند و درباره يونس سخنان بدين بر زبان راندند و از او بدگويى كردند و تهمت‌هايى به او روا داشتند.
امام سر مباركش را پايين انداخته و ساكت بود. در اين هنگام آنها بلند شدند و رفتند. اين جا بود كه حضرت به يونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. يونس زمانى كه آمد، قطرات اشك از گوشه هاى چشمانش جارى بود و گريه مى كرد. عرض كرد: جانم به فدايت، من از آرمان شما اهل بيت دفاع مى كنم و اين است حال من در نزد بعضى از يارانم! حضرت فرمود: اى يونس، وقتى كه امام و رهبرت از تو خشنود و راضى است، از اين سخنان ناروا ناراحت و اندوهگين مباش.
اى يونس! با اين مردم به اندازه فهم و درك آنان سخن بگو و در آن زمينه‌هايى كه بالاتر از درك و استعداد آنها است، ايشان را به حال خود واگذار. آنگاه امام مثال جالبى بيان كرد و فرمود: بر تو باكى نيست اگر در دست تو يك دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولى مردم بگويند: اين چيز فاقد ارزش است؛ يا در دست تو چيز بى‌ارزشى باشد و مردم بگويند: متاع بسيار گرانبهايى است. آبا به حال تو سودى دارد؟ عرض كرد: نه.
فرمود: بله! تو هم اين چنين هستى، هنگامى كه در راه ولايت و پاسدارى از مكتب و آيين اهل بيت هستى و امام از تو رضايت دارد، از آنچه مردم درباره‌ات بگويند، نگران مباش و با آنچه آنها بگويند، ضررى بر تو وارد نمى شود.
در همين راستا مى بينم بعضى از روايات در مذمت و انتقاد از يونس وارد شده كه البته اسناد آن روايات اعتبار ندارد. با نظر به همين نكته حضرت امام رضا علیه‌السلام به يونس توصيه فرمود كه بايد هر سخنى را براى هر كس نگويى. استعدادها، قريحه ها و ظرفيت ها مختلف است. حكمت را بايد به اهلش ياد داد و از نااهل دريغ داشت؛ لذا پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ما پيامبران مأموريم كه ظرفيت هاى فكرى مردم را مراعات كنيم و به اندازه فهم و دركشان با آنان سخن بگوييم.
منبع: http://wiki.ahlolbait.com/index.php/%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%B3_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86

صدیق;424390 نوشت:
حال میرسیم به این بخش از ادعای شما،
م1. بر اساس این روایت که نهایتا با توجه به اصحاب اجماع بودن راوی ارسال کننده، یک خبر واحد میشود.
م2. حکمی که از این روایت به دست میآید، مستلزم ایجاد ظن و گمان( البته از نوع معتبر) است
م3. مسئله مورد بحث ما، ارتکاب فاحشه توسط همسران دو پیامبر و در نتیجه امکان انجام چنین کاری از سوی خانواده پیامبران، به ادعای ما حکمی عقلی است( فعلا فرض میگیریم که این حکم عقلی صحیح است تا برسیم به بررسی صحت و سقم ان و ایرادهای شما)
م4. در تعارض یک دلیل عقلی و یک دلیل نقلی (ولو معتبر باشد) دلیل عقلی مقدم است و باید دلیل نقلی ظنی را توجیه کرد یا کنار گذارد.
نتیجه: مفاد این روایت مرسل در حکم مسند، با مفاد دلیل عقلی در تعارض است.
بنابراین، به همین دلیل بود که بنده عرض کردم، با روایاتی که خبر واحد هستند( چه مسند باشند یا مرسلاتی که ارسال از سوی اصحاب اجماع باشد) توان اثبات مسائل اعتقادی وتعارض با یک دلیل عقلی را ندارند.

روایت صحیح است و دلیل شما خلاف روایت صحیح و در ضمن شما ظاهرا سخنان خودتان را هم فراموش کردید!!!
صدیق;424294 نوشت:
البته استناد به دلیل عقلی در صورتی درست است که روایت صحیحی رد مقابل ان نیاید و تحقق ان عمل را در وضعیت اشکار اثبات نکند. که در ان صورت، هم ان روایت مقدم بر نقلها و روایات مرسل نافی این امکان است و هم نقض کننده استحاله عقلی.

صدیق;424294 نوشت:
اگر روایت صحیحی داشته باشیم که ارتکاب چنین عملی از سوی همسران پیامبران را به صورت اشکار گزارش کرده باشد، هم ناقض دلیل عقلی میشود و هم روایات مرسل و فهم های راویان دیگر را رد میکند.

صدیق;424390 نوشت:
عرض کردم وقتی روایتی که از یونس بن عبدالرحمن بیان کردید، روایت مرسل و به شهادت اهل فن رجال، ضعیف است، دیگر کلام امام نیست و تنها میشود نظر یک راوی( یونس یا زراره یا رجل) د راین صورت هیچ ترجیحی میان نظر او با نظر یک مفسر یا متکلم یا راوی دیگر باقی نمیماند. هر دو نظر یک شخص غیر معصوم است و حتی اگر روایات قول مقابل، مرسل نیز باشد( که فعلا در بحث ما دخالتی ندارد، باز هم ایرادی ندارد و نهایتا دو قول متعارض بدون ترجیح میشود که تعارضا و تساقطا.
بنده هم منظورم همین است که چون ان طرف روایتش ضعیف و مرسل است، در مقابل و تعارض با قول این طرف میشود.
البته با توجه به تمسک مفسران شیعه و سنی به قول این طرف و قبول این نظر که مراد از خیانت این دو زن، خیانت در دین و نفاق بوده نه خیانت در فراش و انجام عمل منافی عفت، میتوان مدعی شد که نظر این طرف ترجیح بیشتری دارد زیرا قاطبه مفسران غیر از مرحوم قمی انرا قبول و اختیار کرده اند.

اولا روایت صحیح است و اگر هم صحیح نباشد مرسل اصحاب اجماع و قطعا در هر صورت حجت است و بر تمام قول مفسرین و روایت مرسل شما ارجحیت دارد و این جمله شما هم که اهل فن اینطور شهادت می دهند مصداق مغالطه توسل به شخص است.چون فلانی اهل فن است است،حتماً درست می گوید و من اشتباه می کنم!
اگر آن اهل فن دلیلی بر ضعف سند دارند ارایه کنند تا ما هم از این اهل فن(!) کمی رجال یاد بگیریم.
در ثانی فرضا روایت صحیح نباشد و مرسل اصحاب اجماع باشد در اینصورت این قول بر تمام اقوالی که از غیر معصوم نقل شود ارجحیت دارد.
صدیق;424390 نوشت:
گر نص شما همان روایت مرسل باشد، که گفته شد ان روایت ضعیف است.
ثانیا:واقعا متعجب میشوم از این نظر شما، شما برای اینکه به یک روایت مرسل عمل کنید و دیدگاه خود را اثبات کنید، چقدر عالم و مجتهد شده اید که عمل تمام مفسران بزرگوار شیعه را حمل بر اجتهاد در مقابل نص میکنید!!!!!!!!!!!!!

شما هیچ دلیلی بر مرسل بودن روایت ارایه نکردید فرضا هم مرسل باشد مرسل اصحاب اجماع طبق اجماع شیعه امامیه حجت است و بر تمام اقول غیر معصوم ارجحیت دارد! در ضمن لطفا دوباره مغالطه توسل به شخص را انجام ندهید.
صدیق;424390 نوشت:
در ثانی، عمل علما و مفسران در طول تاریخ نشان میدهد که ان روایت برفرض ضعیف نیز نباشد( که هست) قابل تمسک نیست.

یک رجوعی به کتاب الفاحشه وجه الاخر لعایشه بکنید می بینید که اجماع فرضی شما وجود ندارد.

صدیق;424422 نوشت:
در مورد نقضی که در مورد گزاره دوم اوردید، این نظر که بیان کردید، نظر خود مرحوم طبرسی نیست زیرا ایشان بعد از نقل این نظر میگوید:« اهل تحقيق گويند: بيمارى حضرت ايوب طورى نبود كه مردم از او دورى و تنفّر كنند، زيرا چنين حالى زيبنده پيامبران نمى‏باشد، ولى بيمارى و فقر و از ميان رفتن اهل براى امتحان مى‏باشد»

بله صحیح است.اما بحث اصلی من سر این بود که مردم از او دورری جستند نه اینکه بیکاری اینطور بود یا نبود (بحث عامل دوری نبود)
که در تفسیر المیزان اینگونه آمده که
و نيز فرمود: هيچ يك از ابتلائات ايوب (ع) عفونت پيدا نكرد، و بدبو نشد، و نيز صورتش زشت و زننده نگرديد، و حتى ذره‏اى خون و يا چرك از بدنش بيرون نيامد، و احدى از ديدن او تنفر نيافت و از مشاهده‏اش وحشت نكرد، و هيچ جاى بدنش كرم نينداخت، چه، رفتار خداى عز و جل در باره انبيا و اولياى مكرمش كه مورد ابتلايشان قرار مى‏دهد، اين چنين است. و [HL]اگر مردم از او دورى كردند، به خاطر بى پولى و ضعف ظاهرى او بود[/HL]
و همین دوری کردن مردم از او نقض کننده برهان شماست چون نباید مردم طبق برهان شما از پیامبر دوری کنند
صدیق;424422 نوشت:
این مطلب امری وجدانی است و هر کسی با مراجعه به محل زندگی خود نیز متوجه صحت این گزاره میشود.

خیر برای ما وجدانی نیست بلکه امری است نسبی مربوط به فرهنگ و رسوم لطفا صحت آن را با دلیل عقلی اثبات بفرمایید
صدیق;424422 نوشت:
عجبا! مگر بنده غیر از این گفتم. من که نگفتم مردم روم باستان یا ایران ان زمان یا مشرکان قریش ازاین کار بدشان می امد. گفتم کسانی که دوروبر حضرت بودند و هنوز در بهبوهه انقلاب و اوایل اسلام هست.
اگر دقت کنید، عرض بنده این بود که در ان محیط متعصب که همگی تازه مسلمان بودند، این مسئله یکی از بدترین کارهایی بود که یک شخص میتوانست انجام دهد.

برهان خلف برای برهان شما ارایه شد که ما فرض بگیریم در آداب آنها زنای همسر باعث تنفر از خودش بشود!(بیان شد که این امور نسبی است) اما اگر کار دیگری مثلا در عرف آنها فحاشی و بددهانی امر بدی باشد و این کار همسران شخصی باعث ایجاد تنفر از خود آن شخص شود!(فرض خلف)
ممکن است گفته شود چون ممکن است در جامعه ای و فرهنگی این عمل باعث ایجاد تنفر شود پس بر خداوند است که برای هدایت آن قوم هم که شده همسر پیامبر مرتکب آن عمل نشود.
پاسخ داده می شود که تمام اعمال نسبی است و [HL]هر عمل خطایی ممکن است باعث تنفر گروهی شود چون هر گروهی ممکن است عملی را قبیح بدانند پس طبق برهان شما دیگر باید بگوییم خداوند به همسران پیامبر مقام عصمت دهد که هیچ گروهی تنفر پیدا نکنند!!![/HL] در حالی که پیامبر فقط پیامبر دوره آن ها نبوده!
در واقع همان دلیلی که جناب حامد ارایه کردند اینکه پیامبر باید از جمیع نقایص مبری باشد تا مردم به او مراجعه کنند بیش از این دلالت ندارد که خود او باید مبری باشد و بیش از این را دلیل نمی تواند شامل شود چه اینکه افراد و جوامع در ربط دادن امور خارج از ذات به فرد در یک سطح نیستند چه بسا در یک جامعه پدر و مادر بد هم عامل انزجار نباشد اما در جامعه ای بد بودن عمو هم موجب انزجار گردد
با این حساب نباید در جامعه ای که بد بودن عمو را بد می دانند دعوت پیامبر پذیرفته شود چون اکثر عموهای ایشان بد بوده اند
صدیق;424422 نوشت:
شاید روایات و ادعیه ای که در توصیف شخصیت پیامبر و امامان تاکید زیادی بر پاک بودن مادران ایشان ( ارحام مطهره) دارد نیز موید اهمیت این مسئله است.(1)

بحث مادر معصومین جداست و اصلا ادله عقلی دیگری دارد

[="Navy"]

صدیق;424424 نوشت:
باید به عرف ان زمان مراجعه شود که چه کاری از اطرافیان باعث تنفر مردم و بی اعتمادی انان به این پیشوای دینی میشده است. اینطور نمیشود که با احتمال و فرض عقلی بحث را بررسی کنیم.

بحث ما در مورد پیامبر چگونه می تواند باشد؟؟؟
پیامبر برای جهانیان آمده و در هر عرفی ممکن است عملی قبیح باشد که هست اما این دلیل نیست که همسران پیامبر از تمام جهات مبری باشند چون که هر عمل خطایی ممکن است باعث تنفر گروهی در عرفشان شود چون هر گروهی ممکن است عملی را قبیح بدانند پس طبق برهان شما دیگر باید بگوییم خداوند به همسران پیامبر مقام عصمت دهد که هیچ گروهی تنفر پیدا نکنند!!!
صدیق;424424 نوشت:
ابتلا تا حدی درست است که با حکمت بعثت ان رسولان منافات نداشته باشد وگرنه از نظر عقلی انجام چنین کارهایی نقض غرض خداوند و محال است.

با حکمت خدا تضادی ندارد مثل دوری مردم از ایوب که با حکت خدا در تعارض نبود
صدیق;424424 نوشت:
این کارها باعث بی ابرویی و دوری مردم از پیامبر نمیشود.
بله اگر این کارهای از خود پیامبر سر بزند مردم به او بی اعتماد میشوند ولی اگر خانواده اش کاری انجام دهند که از نظر عرفی قبح زیادی دارد، قطعا عقلا انجام نمیشود.

[HL]عرف چه زمانی؟!!! عرف همواره در حال تغییر است و حضرت محمد پیامبر تمام ادوار و ملت هاست نه فقط عرف 1400 سال پیش پس باید هر کاری در هر عرفی تا قیامت قبیح بود همسران پیامبر انجام ندهند؟!!!!!!!!!!!![/HL]
صدیق;424424 نوشت:
واقعا قیاس این دو مسئله با هم خیلی جای تعجب دارد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

خیر اصلا جای تعجب ندارد
در عرف ما این کار بدتر از فحشا است اما نمی دانم چرا برهان عقلی شما باعث نشد که همسر پیامبر این کار را انجام ندهد.[/]

در حال جستجو در اینترنت درباره این مورد بودم که به کتاب جالبی بر خورد کردم!
البته کاری به انگیزه چاپ مولف این کتاب ندارم و قطعا نوشتن این کتاب در شرایط کنونی به صلاح نبوده و مطالبی دارد که تهمت و دروغ است اما آن ها را هم از کتب اهل سنت نقل کرده اما از جهت اینکه کتابی است درباره این موضوع به آن اشاره می کنم.
این کتاب(الفاحشه وجه الآخر لعایشه) که به زبان عربی است و بیش از 1000 صفحه درباره این موضوع بحث کرده و از چند جهت این موضوع را بررسی کرده اول از لحاظ عقلی و آیا این تهمت به همسران باعث تهمت به پیامبر است و رد شبهات عقلی جواب داده و در قسمت بعدی اقوال علمای شیعه در این رابطه را بیان کرده و به قول نویسنده کتاب نشان داده اجماعی بر این امر نیست و در قسمت دیگری احادیث معتبر درباره این موضوع را جمع آوری کرده و مطالب دیگر...
در کل کتاب نسبتا پر حجمی درباره این موضوع است...

در ضمن احتمالا دیگر در این تاپیک شرکت نکنم چون وقت زیادی برای داده جواب باید صرف کنم! البته تازه 1000 صفحه منبع جدید برای بحث پیدا کردم...

جناب صدیق!
یک سند دیگر برای آن روایت پیدا کردم
به یک روایت دیگر بر خورم که همان روایت اول را با سند دیگر نقل کرده در کتاب شریف کافی ج5 ص350

که به شهادت علامه مجلسی در مرآه العقول سند این روایت موثق است (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 52)

الحديث الثاني عشر: موثق.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ [=Traditional Arabic] قُلْتُ مَا تَقُولُ فِي مُنَاكَحَةِ النَّاسِ فَإِنِّي قَدْ بَلَغْتُ مَا تَرَى وَ مَا تَزَوَّجْتُ قَطُّ قَالَ وَ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ ذَلِكَ قُلْتُ مَا يَمْنَعُنِي إِلَّا أَنِّي أَخْشَى أَنْ لَا يَكُونَ يَحِلُّ لِي مُنَاكَحَتُهُمْ فَمَا تَأْمُرُنِي قَالَ كَيْفَ تَصْنَعُ وَ أَنْتَ شَابٌّ أَ تَصْبِرُ قُلْتُ أَتَّخِذُ الْجَوَارِيَ قَالَ فَهَاتِ الْآنَ فَبِمَ تَسْتَحِلُّ الْجَوَارِيَ أَخْبِرْنِي فَقُلْتُ إِنَّ الْأَمَةَ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْحُرَّة ....[=Traditional Arabic]

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;424635 نوشت:
من یک روایت صحیح بیان کردم که بزودی صحت آن حدیث را بار دیگر برایتان بیان خواهم کرد پس طبق سخن خودتان یا باید ضعف آن حدیث را اثبات کنید و یا دلیل عقلی شما هم با این روایت رد می شود

منظور از دلیل نقلی در این باب دلیلی است که بتواند در تعارض با دلیل عقلی قرار بگیرد، که در ان صورت سراغ مرجحات می رویم و بحث از این میشود که کدام یک ترجیح دارد.
خبری که بتواند این حالت را داشته باشد و تازه بتواند درتعارض با دلیل نقلی و تساوی ارزشی با ان قرار بگیرد:
یا باید ایه قران کریم باشد که از دو جهت اول( سند و جهت صدور) قعطی است و تنها میماند بحث دلالت ان که باید به صورت قطعی باشد یعنی نص در ان مطلب باشد نه ظاهر در ان.
یا روایت متواتر یا خبری باشد که محفوف به قرائن صدق است.
بعد از اینکه چنین دلیل نقلی پیدا شد، تازه بحث از این میشود که ترجیح با کدام یک است و کدام یک از این دو دلیل( عقلی ونقلی) ترجیح دارد نه اینکه تا دلیل نقلی معتبر در مقابل دلیل عقلی پیدا شد، سریعا انرا کنار بگذاریم.

ملاصدرا;424635 نوشت:
و ثانیا برخی روایات مرسل و برخی از قول متقدمان علاوه بر روایات صحیح که شرح آن خواهد گذشت بر امکان وقوع فحشا از همسران پیامبران نیز دلالت دارند.

این روایات اگر صحیح و متواتر باشند و از نظر جهت صدور قطعی باشند( که تقیه ای نیستند) و از نظر دلالی نیز دلالتشان واضح باشد، میتوانند در مقابل دلیل عقلی بایستند نه به صرف اینکه یک یا چند دلیل نقلی پیدا شد، بتواند در تعارض با دلیل عقلی قرار بگیرد.

بنده نیز دوباره تکرار میکنم.
این ایه به صراحت بیان میکند که چنین امری اتفاق نیفتاده است نه اینکه در ظاهر نیفتاده است.
وجه ایه ای که میفرماید 4 شاهد بیاورید نیز بیان شد که ربط مستقیمی به این جریان ندارد و صرفا بیان یک نکته اخلاقی و یک حکم حقوقی کلی است.

ملاصدرا;424635 نوشت:
در حالی که اگر طبق گفته شما امکان وقوع فحشا از همسران پیامبر وجود ندارد نباید در خواست چهار شاهد کند! چون هزار شاهد هم که بیاید امکان وقوع فحشا طبق سخنان شما وجود ندارد!!!!

اگر هزار شاهد هم بیاید، تنها حکم ظاهری را درست میکند یعنی در ظاهر ثابت میشود که این امر اتفاق افتاده است ولی باز هم از نظر امکان دارد که تمام ان شاهدها بر این امر توطئه کرده باشند. ایا چنین احتمالی غیر عقلی است؟
قطعا چنین نیست.وقتی چنین احتمالی هست،در این مسائلی که مربوط به مسائل طبیعی و حسی است نه عقلی، تا زمانی که انسان با چشم خود نبیند نمیتواند به ان امر یقین پیدا کند و نهایتا با اخبار دیگران اطمینان مییابد واطمینان در این موارد، تنها یک حکم ظاهری را اثبات میکند نه یک حکم واقعی را .
هزار نفر که سهل است اگر یک میلیون نفر بر یک مطلبی شهادت دهند، ایا شما از نظر عقلی میگویید حتما اتفاق افتاده است؟ یا باز هم احتمال خلاف را میدهید.

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;424636 نوشت:
ثانیا با اینکه شما هیچ دلیلی نداشتید اما ما بدون دلیل از شما مطالب را بپذیریم که روایت مرسل است در این صورت تازه روایت می شود مرسلی که از اصحاب اجماع صادر شده و بار هم حدیث حجت می شود چون احادیث مرسل اصحاب اجماع هم حجت است ( در حالی که بیان شد رجل هر کسی باشد ثقه است و این قول منتفی است)

برفرض قضاوت شما در مورد نرم افزار درست باشد، نهایتا این روایت مرسل، درحد یک روایت مسند میشود. اما مشکل اینجاست که این مسئله مشکلی راحل نمیکند و توان مقابله با دلیل عقلی را ندارد. زیرا این قبیل دلایل نقلی، قطع برای انسان ایجاد نمیکند.
دلیل این مطلب نیز این است که انچه بر اساس روایات اثبات میشود، وابسته است به اثبات وثاقت راویان و وثاقت انان نیز بر اساس شهادت اهل خبره تنها از نظر ظاهری است و دلیل عقلی بر عصمت انان نداریم بنابراین، هنوز احتمال کذب در انها وجود دارد. پس برفرض سند یک روایت صحیح هم باشد، باز هم مفاد ان، حکمی ظاهری و ظن افرین است. بله اگر یک روایت در حدتواتر یا واحد محفوف به قرائن صدق بود، میتوان اطمینان در حد قطع پیدا کرد که مفاد ان واقعی است نه ظاهری.
اما دو وجه دیگر ان برای هم ارزش شدن با دلیل عقلی( هم ارزشی به معنای تعادل و ایجاد تعارض) نیاز دارد.
جهت صدور ان ثابت و قطعی شود و دلالت ان نیز صرحی و قطعی باشد.

ملاصدرا;424639 نوشت:
روایت صحیح است و دلیل شما خلاف روایت صحیح و در ضمن شما ظاهرا سخنان خودتان را هم فراموش کردید!!!

باز هم تکرار میکنم، برفرض روایت شما به منزله مسند باشد، دلیل صحیح بودن ان نمیشود.
برفرض صحیح نیز باشد، توان مقابله با دلیل عقلی را ندارد تا چه رسد به کنار زدن ان.

ملاصدرا;424639 نوشت:
مرسل اصحاب اجماع و قطعا در هر صورت حجت

اولا این چه حجتی است که هیچ مفسر بررگی به ان استناد نکرده است جز مرحوم قمی و متأخرین بعد از ایشان که قطعا این روایت و نظر ایشان رادیده اند به آن توجهی ندارند.
ثانیا: برفرض حجت باشد، حجت در مسئله ای میشود که توان انرا داشته باشد. یعنی از این دلیل، نمیتوان بیش از ان را توقع دشته که یک مسئله ظاهری را اثبات کند یا رد کند نه یک حکم واقعی را. دلیل ان نیز در پست قبل گذشت. بحث رجالی ان مفصل است که خلاصه ان این است که کلام راوی بر اساس اصول عقلائی تصحیح و مورد قبول قرار میگیرد. وگرنه احتمال عدم وثاقت واقعی او، اشتباه در نقل یا نقل در مضمون نه در لفظ امام تماما احتمالات درستی است که با اصول عقلائی نفی میشود ولی نفی انها به منزله عدم وجود واقعی انها نیست.
بنابراین نهایت مودای روایات غیر متواتر، ظن و گمان است البته از نوع معتبر ولی در مباحثی که ظن معتبر در انها کفایت میکند نه در این مبحث که دلیل عقلی برخلافش وجود دارد.

ملاصدرا;424639 نوشت:
مصداق مغالطه توسل به شخص است.چون فلانی اهل فن است است،حتماً درست می گوید و من اشتباه می کنم!

ملاصدرا;424639 نوشت:
در ثانی فرضا روایت صحیح نباشد و مرسل اصحاب اجماع باشد در اینصورت این قول بر تمام اقوالی که از غیر معصوم نقل شود ارجحیت دارد.

استناد به این اقوال، به منزله قرینه ای عقلائی بر عدم حجیت این روایت در این مسئله است( باقطع نظر از صحت سند)

ملاصدرا;424639 نوشت:
یک رجوعی به کتاب الفاحشه وجه الاخر لعایشه بکنید می بینید که اجماع فرضی شما وجود ندارد.

لطفا مبحث علمی را با مسائل اختلاف بر انگیز و غیر مستند الوده نکنید.
درضمن بر اساس قوانین سایت، باید از توهین به بزرگان اهل سنت پرهیز شود.
شما این مستندات خود را بیاورید تا بررسی شود.

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;424642 نوشت:
که در تفسیر المیزان اینگونه آمده که
و نيز فرمود: هيچ يك از ابتلائات ايوب (ع) عفونت پيدا نكرد، و بدبو نشد، و نيز صورتش زشت و زننده نگرديد، و حتى ذره‏اى خون و يا چرك از بدنش بيرون نيامد، و احدى از ديدن او تنفر نيافت و از مشاهده‏اش وحشت نكرد، و هيچ جاى بدنش كرم نينداخت، چه، رفتار خداى عز و جل در باره انبيا و اولياى مكرمش كه مورد ابتلايشان قرار مى‏دهد، اين چنين است. و اگر مردم از او دورى كردند، به خاطر بى پولى و ضعف ظاهرى او بود
و همین دوری کردن مردم از او نقض کننده برهان شماست چون نباید مردم طبق برهان شما از پیامبر دوری کنند

انچه با حکمت خداوند منافات دارد این است که این دوری کردن به واسطه امری باشد که در خود ان شخص است و نیز دائمی باشد یعنی درتمام زندگی ان پیشوا به خاطر مرض بدنی یا گناهی که خودش یا خانواده اش مرتکب شده، مردم از ان شخص بیزار شوند نه اینکه مدتی دور شوند. وگرنه همه پیامبران اینطور بودند و ازابتدا تا انتهای دعوتشان گاه اکثر مردم از انها دوری میکردند ولی این به واسطه هوای نفس خودشان بوده نه به خاطر شخص نبی.

ملاصدرا;424642 نوشت:
خیر برای ما وجدانی نیست بلکه امری است نسبی مربوط به فرهنگ و رسوم لطفا صحت آن را با دلیل عقلی اثبات بفرمایید

مسئله عقلی نیست.
اگر برای شما وجدانی نیست، رجوع به عرف خود بکنید. البته اگر هنوزدر عرف شهر یا محله شما، به مسئله ناموس و عفت اهمیت قائل هستند که قاعدتا هستند.
درضمن این بحث مربوط به عرف مسلمانان زمان پیامبر است نه قبل ازایشان. ان هم در اوایل هجرت که این تدین به این مسائل خیلی مهم بوده است.

ملاصدرا;424642 نوشت:
برهان خلف برای برهان شما ارایه شد که ما فرض بگیریم در آداب آنها زنای همسر باعث تنفر از خودش بشود!(بیان شد که این امور نسبی است) اما اگر کار دیگری مثلا در عرف آنها فحاشی و بددهانی امر بدی باشد و این کار همسران شخصی باعث ایجاد تنفر از خود آن شخص شود!(فرض خلف)

عجب قیاس خلفی!
شما بد دهانی را مثل فاحشگی میدانید!!!؟؟؟

ملاصدرا;424642 نوشت:
با این حساب نباید در جامعه ای که بد بودن عمو را بد می دانند دعوت پیامبر پذیرفته شود چون اکثر عموهای ایشان بد بوده اند

لطفا دقت کنید.

ملاصدرا;424642 نوشت:
بحث مادر معصومین جداست و اصلا ادله عقلی دیگری دارد

مادر معصومین در قالب موارد، همسر معصومین نیز بوده اند. بنابراین گرچه خود ان دلیل مستقلی دارد ولی موید دلیل عقلی نیز هست.

[=microsoft sans serif]

ملاصدرا;424646 نوشت:
خیر اصلا جای تعجب ندارد
در عرف ما این کار بدتر از فحشا است اما نمی دانم چرا برهان عقلی شما باعث نشد که همسر پیامبر این کار را انجام ندهد.

بحث به جدال کشیده شده است و قضاوت با خوانندگان این بحث که وجدانشان کدام یک را می یابد.

ملاصدرا;424648 نوشت:
ت و رد شبهات عقلی جواب داده و در قسمت بعدی اقوال علمای شیعه در این رابطه را بیان کرده و به قول نویسنده کتاب نشان داده اجماعی بر این امر نیست و در قسمت دیگری احادیث معتبر درباره این موضوع را جمع آوری کرده و مطالب دیگر...
در کل کتاب نسبتا پر حجمی درباره این موضوع است...

استناد به کتابی که خود شما هم معترفید از اکاذیب پر است، استناد علمی نیست و باید تک تک ان مباحث بحث شود.

ملاصدرا;424700 نوشت:
جناب صدیق!
یک سند دیگر برای آن روایت پیدا کردم
به یک روایت دیگر بر خورم که همان روایت اول را با سند دیگر نقل کرده در کتاب شریف کافی ج5 ص350

که به شهادت علامه مجلسی در مرآه العقول سند این روایت موثق است (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 52)

الحديث الثاني عشر: موثق.


اولا: روایت موثق است نه صحیح
ثانیا: حتی اگر صحیح هم بود باز هم مانعی ندارد و ایرادی ایجاد نمیکند
اگر اخبار در مقابل این دلیل عقلی، به حدتواتر رسید و جهت صدور و دلالت ان نیز قطعی شد، ان موقع میتوان از تعادل انها و مرجحات بحث کرد نه الان که یک یا دو خبر بر فرض صحیح در میان است.

پرسش:
به چه دلیل عقلی و نقلی همسران پیامبران دچار گناهان منافی عفت نشدند؟ اگر به روایات استناد می کنید که احتمالا همان حدیثی که ابن عباس روایت می کند(مَا بَغَتْ‏ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَط) استناد خواهید کرد سند آن را هم بررسی کنید که حدیثی که به آن اشاره شد مرسل است و فاقد اعتبار.

پاسخ:
داستان افک و اتهام فحشا به یکی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و اله):
«إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ (11) لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ (12) لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ (13)»[1]

همانطور که در این آیات به وضوح بیان شده، عده ای از جماعت در میان مسلمانان که به ظاهر مسلمان بودند، به یکی از همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله) تهمت زدند که وی عمل منافی عفت انجام داده است. جریان این واقعه در کتابهای حدیثی بیان شده است و جدای از صحت و سقم تمام یا برخی از جزئیات این حادثه، چیزی که مشخص است و از ایه نیز به دست می آید این است که عده ای به دروغ این اتهام را به ایشان بستند. همانطور که ایه شریفه از این جریان به افک تعبیر میکند. افک به نظر واژه شناسان، به معنای دروغ است.[2] بنابراین قران کریم نیز از این جریان به دروغ بودن یاد میکند.

از سوی دیگر، کسانی که این دروغ را بافته بودند، یک نفر نبودند بلکه به تعبیر قران کریم، عصبه بودند که به معنای گروهی است که در کاری با هم همکاری میکنند.[3] و معناى آيه اين است كه كسانى كه اين دروغ را تراشيدند، جماعت معدودى از شما هستند، كه با هم تبانى و ارتباط دارند. این افراد توطئه کرده بودند که اين دروغ را بتراشند، و آن را اشاعه هم بدهند، تا قداست و نزاهت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را لكه‏دار ساخته، و او را در ميان مردم رسوا سازند. به هر حال كسى كه بيش از همه در اين ماجرا فعاليت مى‏كرد و نخستين شعله ‏هاى آتش افك را برافروخت و رهبر اين گروه محسوب مى‏شد به تناسب بزرگى گناهش مجازات بزرگترى دارد.
سپس روى سخن را به مؤمنانى كه در اين حادثه فريب خوردند و تحت تاثير واقع شدند كرده و آنها را شديدا طى چند آيه مورد سرزنش قرار داده، مى‏گويد: " چرا هنگامى كه اين تهمت را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود گمان خير نبردند"؟

شما كه سابقه زشت و رسواى اين گروه منافقان را مى‏ دانستيد.شما كه از پاكدامنى فرد مورد اتهام به خوبى آگاه بوديد. شما كه از روى قرائن مختلف اطمينان داشتيد چنين اتهامى امكان پذير نيست.
در ادامه آیه، بعد از بیان بعد اخلاقی این قضیه و رهنمودهای اخلاقی، به بیان بعد قضایی و حقوقی آن می پردازد و می فرماید: چرا آنها را موظف به آوردن چهار شاهد ننموديد و اكنون كه چنين گواهانى را نياوردند آنها نزد خدا دروغگويانند.

دلیل عقلی
تا اینجای جریان، از خود ایه شریفه میتوان به دروغ بودن این اتهام و مبرا بودن همسران پیامبر صلوات الله علیه و اله و سلم، از هر گونه عمل منافی عفت مطمئن شد.اما در کنار این ایه شریفه، دلیل عقلی نیز میتوان بر بطلان این امر اقامه کرد.
م1. حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که بندگانش را از طریق ارسال پیامبران هدایت کند؛
م2. کسی که به عنوان پیامبر ارسال میشود، باید از هرگونه چیزی که باعث تنفر مردم میشود مبرا باشد؛ چه امور ظاهری و مربوط به بدن و چه اموری باطنی مربوط به روح و اعمال؛

م3. اعمال همسر پیامبر نیز مایه تنفر دلها از خود پیامبر میشود و دعوت او را لغو میکند؛
م4. بر خداوند لازم است که جلوی تحقق هر چیزی که باعث تنفر دلها از شخص پیامبر میشود را بگیرد؛
بنابراین، خاندان ایشان از انجام هر گونه عمل منافی عفت مبرا هستند و این امر به حسب واقع است نه اینکه به واسطه نبودن بینه و حجت شرعی تنها مبرا بودن ایشان از نظر ظاهری را اثبات کند.[4]

در کنار این دو دلیل، روایاتی نیز از خاصه و عامه بر مبرا بودن همسر پیامبر از این اتهام و جعلی بودن ان اشاره دارد. البته داستان افک در میان مشهور منابع شیعه و سنی به یک صورت نقل نشده است. در منابع اهل سنت غالبا بیان شده که این داستان در مورد عایشه روی داده است و راوی این داستان نیز تنها خود اوست.
سند این روایت بنا بر نقل سیوطی در الدر المنثور به این صورت است : أخرج عبد الرزاق و أحمد و البخاري و عبد بن حميد و مسلم و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردويه و البيهقي في الشعب عن عائشه.[5]

اما در نقل شیعه، بیان شده که این جریان مربوط به ماریه قبطیه مادر ابراهیم فرزند رسول خدا است.[6] سند این روایت بنابر نقل بحار به این صورت است. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَر.[7] البته چندین روایت دیگر از طریقه خاصه نیز در این زمینه وجود دارد که در جلد 22 بحار الانوار، علامه مجلسی انها را جمع کرده است.[8]

از سوی دیگر،علاوه بر ادله بالا که بر بطلان این ادعا از عقل و نقل بیان شد، این مسئله از جهت دیگری نیز رنج میبرد. و ان عدم وجود دلیل معتبر در جانب مخالف است. همانطور که میدانید اصل بر برائت است و هر کسی که ادعا دارد کسی مرتکب کاری شده است باید دلیل اقامه کند. در این مبحث نیز، کسی که مدعی است همسر پیامبر چنین کاری را مرتکب شده است، باید روایتی صحیح دال بر ان بیاورد. نه اینکه بدون دلیل مستند به ادعایی داشته باشد و بعد از طرف مقابل بخواهد برای انکار ان دلیل معتبر بیاورد.
روایاتی که در این زمینه وجود دارد و به نوعی مدعی خیانت یکی از همسران پیامبر است، تماما مرسل است و قابلیت استناد را ندارد.


[/HR][1] . سوره نور، ایات 11-13
[2] . العین، ج5 ص 416
[3] . العین، ج1 ص 309 و مفردات، ج1 ص 569
[4] . تفسیر المیزان، ج15 ص 102 و مفاتیح الغیب، ج23 ص 337
[5] . الدر المنثور، ج5 ص 25
[6] . تفسیر قمی، ج2 ص 99؛ بحار الانوار، ج22 ص 155؛ تفسیر برهان، ج3 ص 127
[7] . بحار الانوار، ج 22 ص 155
[8] . بحار، ج22، ص 153 ح 8-12

[=microsoft sans serif]ممکن است ادعا شود که دلیل نقلی معتبری در مقابل دلیل عقلی وجوددارد.
مثلا این روایت که در کتاب شریف کافی آمده که عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ فَمَا تَقُولُ فِي مُنَاكَحَةِ النَّاسِ فَإِنِّي قَدْ بَلَغْتُ مَا تَرَاهُ وَ مَا تَزَوَّجْتُ قَطُّ فَقَالَ وَ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ ذَلِكَ فَقُلْتُ مَا يَمْنَعُنِي إِلَّا أَنَّنِي أَخْشَى أَنْ لَا تَحِلَّ لِي مُنَاكَحَتُهُمْ فَمَا تَأْمُرُنِي فَقَالَ فَكَيْفَ تَصْنَعُ وَ أَنْتَ شَابٌّ أَ تَصْبِرُ قُلْتُ أَتَّخِذُ الْجَوَارِيَ قَالَ فَهَاتِ الْآنَ فَبِمَا تَسْتَحِلُّ الْجَوَارِيَ قُلْتُ إِنَّ الْأَمَةَ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْحُرَّةِ إِنْ رَابَتْنِي بِشَيْ‏ءٍ بِعْتُهَا وَ اعْتَزَلْتُهَا قَالَ فَحَدِّثْنِي بِمَا اسْتَحْلَلْتَهَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدِي جَوَابٌ فَقُلْتُ لَهُ فَمَا تَرَى أَتَزَوَّجُ فَقَالَ مَا أُبَالِي أَنْ تَفْعَلَ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَكَ مَا أُبَالِي أَنْ تَفْعَلَ فَإِنَّ ذَلِكَ عَلَى جِهَتَيْنِ تَقُولُ لَسْتُ أُبَالِي أَنْ تَأْثَمَ مِنْ غَيْرِ أَنْ آمُرَكَ فَمَا تَأْمُرُنِي أَفْعَلُ ذَلِكَ بِأَمْرِكَ فَقَالَ لِي قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَزَوَّجَ وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَمْرِ امْرَأَةِ نُوحٍ وَ امْرَأَةِ لُوطٍ مَا قَدْ كَانَ إِنَّهُمَا قَدْ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ‏ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَيْسَ فِي ذَلِكَ بِمَنْزِلَتِي إِنَّمَا هِيَ تَحْتَ يَدِهِ وَ هِيَ مُقِرَّةٌ بِحُكْمِهِ مُقِرَّةٌ بِدِينِهِ قَالَ فَقَالَ لِي مَا تَرَى مِنَ الْخِيَانَةِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَخانَتاهُما مَا يَعْنِي بِذَلِكَ إِلَّا الْفَاحِشَةَ وَ [1]

اما همانطور که گفته شد، این قبیل روایات فایده ای برای رد این مسئله ندارد. زیرا
اولا: این روایت مرسل است و با روایت مرسل چیزی اثبات نمیشود.

ثانیا: روایت مرسلی که ارسال توسط اصحاب اجماع صورت گرفته باشد، مربوط به اثبات حکم ظاهری فقهی است نه هر مسئله اعتقادی. این مسئله( که زنان پیامبر ص نعوذ بالله کار منافی عفت انجام داده باشند) مسئله ای است که مرتبط با عقائد ماست، همانطور که در دلیل عقلی بیان شد، انجام چنین کاری با حکمت خداوند سازگار نیست.

ثالثا: این قبیل تفسیرها، برفرض صحت استناد و چشم پوشی از ارسال انها، در مقابلش روایات و نظرات دیگری برخلاف ان دارد.

1. این عباس مفسر بزرگ قران کریم در تفسیر عبارت خانتاهما میگوید: به خدا قسم انها مرتکب بغی و زنا نشدند بلکه مراد این است که انان با کفرشان به شوهرانشان خیانت کردند:: و اللّه ما بغت امرأة نبىّ قط، و لكنهما كفرتا. [2]
مرحوم طبرسی نیز معتقد است که مراد از این خیانت، خیانت به معنای فاحشه و انجام عمل منافی عفت نیست بلکه خیانت در دین و ایمان نیاوردن است. [3]
در تفسیر برهان نیز بیان شده که مراد از این خیانت، خیانت در فراش یا همان انجام عمل منافی عفت نیست. چرا که خداوند هیچ پیامبری را به این بلا دچار نمیکند.:و لم تكن خيانتهما في الفراش، لأن الله تعالى لا يبتلي أنبياءه بذلك‏.[4]
برخی در جمع بندی اقوال مطرح شده مفسران در این زمینه میگویند:
مراد از خيانت بعقيده سدّى كفر است، بعضى نفاق گفته‏اند، ضحاك گويد نمّامى و افشاء سرّ بر مشركان است ولى بهتر است گفته شود مراد نقض عهد و مخالفت با حقّ است يعنى زن نوح و زن لوط با آندو نسبت بحقّ و دين مخالفت كردند و ايمان نياوردند.[5]
علامه طباطبایی نیز معتقد است که خیانت در این ایه ربطی به فاحشه به معنای عمل منافی عفت ندارد: نسبت خيانت به همسر نوح و همسر لوط داده، بيش از اين ظهور ندارد كه آن دو زن با دشمنان شوهر خود دوستى مى‏كرده‏اند، و اسرار شوهر خود را مخفيانه در اختيار دشمنان مى‏گذاشته و آنان را بر عليه همسران خود مى‏شورانيدند.[6]
راغب لغت شناس معروف و معتبر عرب معتقد است که خیانت ونفاق یکی است و تفاوت انها در این است که خیانت مربوط به عهد و امانت به کار میرود و نفاق مربوط به دین است.[7]
همانطور که مشاهده میکنید، این روایت به قدری ضعیف است که هیچ یک ازمفسرین غیر از مرحوم قمی به ان استناد نکرده است. از سوی دیگرشناخت احادیث و فهم مراد انها به قدری حساس است که نباید بدون کمک علما و فهم انان از روایات و شناخت روایات قابل استناد ازغیر قابل ستناد، یک سره سراغ کتابهای روایی رفت.
[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . الکافی، ج2 ص 402

[=microsoft sans serif][2] . نهج البیان، ج 5 ص 212؛ احکام القران، ابن عربی، ج1 ص 148؛ الدر المنثور، ج6 ص 245

[=microsoft sans serif][3] . مجمع البیان، ج10 ص 480

[=microsoft sans serif][4] . البرهان، ج4 ص 318

[=microsoft sans serif][5] . قاموس قرآن، ج‏2، ص: 316

[=microsoft sans serif][6] . تفسیر المیزان، ج10 ص 235

[=microsoft sans serif][7] . مفردات، ج1 ص 305

[=microsoft sans serif]

موضوع قفل شده است