خون ، کفاره کفر امت ؟؟؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خون ، کفاره کفر امت ؟؟؟

[="Tahoma"]سلام
در جریان گوساله پرستی بنی اسرائیل که در حقیقت بازگشت به کفر آنها بود خدای متعال عقوبتی تعیین کرد که جزو نادرترین عقوبتهای الهی است . خدای متعال از طریق موسی به بنی اسرائیل فرمان داد تو خودشان را بکشند . این مساله به انحاء مختلفی نقل شده است اما قدر مسلمش این است که کفاره کفر بنی اسرائیل با ریخته شدن خون تعداد زیادی از آنها پاک شد .
با توجه به اینکه نبی اکرم ص فرمود هر واقعه ای در بنی اسرائیل ، در امت من تکرار میشود به نظر شما این مساله تا چه حد میتواند به مساله
عاشورا مرتبط باشد ؟
والله الموفق
[/]

[="Tahoma"]بسم الله الرحمن الرحیم
این بحثی در رابطه به چرایی وقوع حادثه عاشوراست اما از یک نگاهی دیگر که شاید کمتر به اون پرداخته شده و میشه
علتش هم این است که این نوع نگاه به مساله عاشورا کمی دور از ذهن و سخته
بحث بنده تقریبا تمامش بیان مقدمه اول برای نتیجه ای است که در پایان بحث باید بگیریم
این بحث یک بحث تاریخی مهم است که کمابیش با آن آشنا هستید .
ما در مورد مقطعی مهم از
سرگذشت قوم بنی اسرائیل صحبت می کنیم که با بحث عاشورا و کربلا مرتبط هست
این مقطع مهم ، جریان گوساله پرستی قوم بنی اسرائیل هست .
قوم بنی اسرائیل در حقیقت فرزندان و نوادگان حضرت یعقوب بودند . حضرت یعقوب دوازده پس داشت که به آنها سبط میگفتند . حضرت یوسف ع هم یکی از آنان بود یعنی در حقیقت اسباط بنی اسرائیل عبارتند از یوسف ع و برادرانش .
بعد از آمدن یوسف ع به مصر و به علت خشکسالی و قحطی فرزندان یعقوب تصمیم به مهاجرت به مصر گرفتند . بعد از مهاجرت مورد استقبال و توجه مردم مصر واقع شدند چون از نزدیکان یوسف ع بودند . جمعیت انها به مرور زمان زیاد شد و به یک گروه پر تعداد و پر نفوذی تبدیل شدند . این باعث شد که کم کم حاکمان مصر به فکر کنترل آنها بیفتند و نهایت امر کار به جایی رسید که آنها را تحت اسارت و سلطه ظالمانه ای قرار داده و از ایشان هر آنقدر که می توانستند برای مقاصد دنیایی خود استفاده کردند . چند قرن گذشت تا اینکه خدای متعال بار دیگر پیامبری صاحب شریعت بنام موسی ع بین آنها مبعوث ساخت و اورا مامور کرد که بنی اسرائیل را از زیر یوغ فرعونیان نجات دهد .

[="Tahoma"]موسی ع بعد از تحمل رنجها و مشقتهای بسیارو به کمک برادرش هارون بالاخره موفق شد بنی اسرائیل را از یوغ فرعون نجات دهد و از مصر خارج کند .
بعد از اینکه موسی ع با آن معجزه بزرگ یعنی شکافتن نیل و غرق ساختن فرعون آخرین مرحله نجات بنی اسرائیل را به انجام رساند و آنها را در سرزمین جدید مستقر ساخت از سوی خدای متعال مامور شد تا برای اخذ تورات به کوه طور برود . موسی ع برادرش هارون ع را در میان بنی اسرائیل بعنوان جانشین معرفی و به سمت وعده گاه حرکت کرد . وعده موسی ع برای دریافت تورات سی شب بود اما خدای متعال ده شب بر ان افزود .
در این مدت فردی بنام سامری با استفاده از غیبت موسی ع و با توجه به گرایشات شدید بنی اسرائیل به پرستش خدای مجسم از طلا گوساله ای ساخت و بنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد و عده زیادی از بنی اسرائیل هم آنرا پذیرفتند . هارون ع هرچه بنی اسرائیل را از این کار منع کرد به جایی نرسید بلکه به قتل هم تهدید شد لذا ایشان برای اینکه تفرقه شدید پیش نیاید سکوت کرد و منتظر بازگشت برادر شد .
حال ببینید قوم بنی اسرائیلی که همیشه انبیاء الهی در میان آنها بوده اند و ایشان را به یکتا پرستی و پرهیز از بتها دعوت می کردند تحت تاثیر فرهنگ مصر که فرهنگ بت پرستی بود به اینجا رسیده که با وجود آمدن پیامبر بزرگی مانند موسی و با وجود رنجهای بیشمارش برای نجات ایشان به یکباره و با دسیسه سامری دست از خداپرستی برداشته و به کفر و بت پرستی می پردازند . این کار مفهومی جز سرکشی و طغیان بزرگ و هدر رفتن تمام رنجهای موسی و هارون و خودشان نداشت .
وقتی موسی ع بازگشت و صحنه را مشاهده کرد بسیار خشمگین شد و سامری را پس از ابتلا به دردی جانکاه طرد کرد و گوساله طلایی را به آتش کشید .
در این هنگام از سوی خدای متعال فرمانی بسیار سخت برای عقوبت بنی اسرائیل صادر شد .
آیه 54 سوره بقره این فرمان را چنین بیان می فرماید :
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (54)
ترجمه:
54- و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم شما با انتخاب گوساله به خود ستم كرديد، توبه كنيد و به سوى خالق خود باز گرديد، و خود را به قتل برسانيد اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است سپس خداوند توبه شما را پذيرفت زيرا او تواب و رحيم است
بدین ترتیب قوم بنی اسرائل کفاره گناه خود را می بایست با قتل و کشتار خودشان پرداخت می کردند .
در تفسیر قمی نقل شده است که موسی ع به عصیانگران بنی اسرائل گفت باید توبه کنید وخودتان را بکشید گفتند چگونه خودمان را بکشیم موسی فرمود باید هر یک از شما شمشیری یا خنجری بردارد و با من به بیت المقدس بیاید وقتی من بر منبر بالارفتم دیگر شما یکدیگر را نمی شناسید و باید همدیگر رابکشید و انها چنین کردند و قریب به هفتار هزار نفر از ایشان بدین نحو کشته شدند .
می بینید که وقتی یک امت به این نحو به انحرافی بزرگ یعنی کفر و بت پرستی کشیده میشود با چه عقوبت بزرگی مواجه میشود
در اینجا مقدمه اول ما تمام است
برای اینکه یک پل ارتباطی بین بحث امشب و شب دوم برقرار کنیم یک روایت از پیامبر اکرم ص نقل میکنم دوستان انشاء الله به این روایت خوب فکر کنند تا بتوانند مقدمه دوم و نتیجه را پیشاپیش حدس بزنند
روایت این است که حضرت فرمود :
لم يكن في بنى إسرائيل شي‏ء الا و في أمتي مثله
هیچ حادثه و واقعه ای در قوم بنی اسرائیل واقع نشده است مگر اینکه مثل و مانند آن در امت من هم واقع میشود
این خود میتواند یکی از دلایل پرداخت زیاد قرآن به جریانات قوم بنی اسرائیل باشد

[="Tahoma"]حال ببینیم این حادثه در امت اسلام چگونه واقع شده است ؟
اولین اتفاقی که در قوم بنی اسرائیل افتاد این بود که با رفتن موسی از میان آنها ایشان به کفر مبتلا شدند
بر اساس پیش بینی های قرآن و بیانات معصومین ع امت اسلامی نیز به نوعی بعد از رحلت پیامبر اکرم ص به کفر مبتلا شد
قرآن به این مساله اینگونه اشاره میکند
[سوره آل‏عمران (3): آيات 144 تا 145]
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ
أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ
ترجمه:
144- محمد (ص) فقط فرستاده خدا بود و پيش از او فرستادگان ديگرى نيز بودند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب برمى‏گرديد؟ (و با مرگ او اسلام را رها كرده به دوران كفر و بت پرستى بازگشت خواهيد كرد) و هر كس به عقب بازگردد هرگز ضررى به خدا نمى‏زند و به زودى خداوند شاكران (و استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد
پیامبر اکرم ص قبل از رحلتش بارها امت را از فتنه های بعد خود آگاه کرد و نسبت به آن هشدار داد اما متاسفانه با همه برنامه ریزیها و تاکیدات ، وقایع دردناکی در میان امت اتفاق افتاد
اولین قدم امت در بازگشت از اسلام رها کردن ولایت الهی و جانشین بر حق پیامبر ص و خودسری در مساله حکومت بود . در حقیقت امت با رد کردن حکومت و ولایت جانشین بر حق پیامبر ص یعنی علی ع ولایت خدای متعال را رد کردند و رد کردن ولایت والیان الهی اولین قدم و مهمترین قدم در خروج از ایمان است
در جریان قوم بنی اسرائیل متذکر شدیم و تاکید کردیم که موسی ع هارون که برادرش و یاور او بود را در میان بنی اسرائیل بعنوان جانشین خود منصوب کرد اما بنی اسرائیل بجای رجوع به او و پیروی از او از سامری تبعیت کردند و به گوساله پرستی کشیده شدند و وقتی هارون خواست جلو انها را بگیرد او را تهدید به قتل کردند .
این جریانات دقیقا در مورد علی ع که جانشین پیامبر ص هم اتفاق افتاد و حضرت را به قتل تهدید کردند .
شایدکمتر شنیده باشید که وقتی امیر مومنان علی ع را پس از مجروح کردن فاطمه زهرا س به مسجد بردند دومی به حضرت گفت یا با ابوبکر بیعت میکنی یا سرت را از تنت جدا می کنیم و اینگونه ایشان را به قتل تهدید کرد . تکرار تهدید جانشین پیامبر در امت اسلام به همان نحو که در بنی اسرائیل واقع شد خود یکی از مویدات آن حدیث پیامبر ص است .
و بدین نحو با علی ع که ولی الهی و جانشین بر حق پیامبر ص بود دشمنی کردند و این دشمنی روزبروز افزونتر شد تا جایی که جواب سلام علی ع را هم نمی دادند و اوجش در زمان معاویه ملعون بود که فرمان حکومتی صادر کرد که رسما و علنا بر سر هفتاد هزار منبر علی را مورد لعن و سب قرار دهند .

این وقایع جگر سوز در حالی اتفاق افتاد که طبق حدیث پیامبر ص دشمنی با علی ع کفر است

در کتاب امالی صدوق نقل شده که پیامبر مکرر به علی ع می فرمود :
یا علی حبک ایمان و بغضک کفر و نفاق ای علی دوست داشتن تو ایمان و دشمنی با تو کفر و نفاق استیا می فرمود : حبک حبی و بغضک بغضی هرکه با تو دوست باشد با من دوست است و هرکس با تو دشمن باشد با من دشمن است
و نتیجه دشمنی با پیامبر ص چیزی جز کفر نیست .
در صحنه کربلا نیز این دشمنی آشکارا دیده میشد . وقتی امام حسین ع برای چندمین بار آمد تا لشکر دشمن را نصیحت و هدایت کند گفتند ما بخاطر دشمنی با پدرت دست از سر تو بر نمی داریم .
پس در یک روند تدریجی کفر در میان امت اسلام آشکار و گسترده شد کفری که نتیجه روی برگرداندن از ولایت اولیاء الهی و بلکه دشمنی با انان بود
اما این کفر وقتی به اوج خود رسید که سر دمداران امت اسلامی که با نام خلافت و جانشینی پیامبر اسلام بر کرسی خلافت تکیه زده بودندبطور نهانی یا آشکارا دم از کفر می زدند .
نقلهای تاریخی حاکی از آن است که معاویه به اسلام هیچ باوری نداشته و وجودش مملو از دشمنی با پیامبر بوده و یکی از آرزوهایش خاموش شدن ندای اشهد ان محمدا رسول الله از ماذنه ها بوده است .
حال اگر ما در مورد کفر معاویه چیزی بگوییم شاید بگویند از روی دشمنی است اما این مساله ای است که در کتب خود اهل سنت هم مطرح شده است :

[="Tahoma"]احمد بن حنبل یکی از 4 امام اهل سنت است ایشان در کتاب مسائلش نوشته علی بن جعد که یکی راویان مشهور در کتب اهل سنت است گفته است :
مات والله معاویه علی غیر الاسلام
به خدا قسم معاویه بر دینی غیر اسلام مرد
ابن ابي الحديد معتزلي نقل مي كند: گروه بسيارى از اصحاب پيامبر (ص) همراه على (ع) بودند كه از پيامبر (ص) شنيده بودند كه معاويه را پس از مسلمان شدن او لعن مى‏كرد و مى‏فرمود: معاويه منافقى كافر و دوزخى است
يحيي بن عبدالحميد حماني كه او را موثق دانسته اند مي گفت :كان معاويه علي غير مله الاسلام : دين و آيين معاويه اسلام نبود(ميزان الاعتدال ج4 ص392)
هنگامی که امام بیهقی شنید بعضی میگویند :معاویه در اثر جنگ با علی(علیه السلام)از ایمان خارج شد،گفت:خیرمطلب چنین نیست،چون معاویه مومن نبوده و داخل در ایمان نشده بود،تا از ان خارج شود،بلکه در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از کفر به نفاق امدو پس از رحلت پیامبر به کفر اصلی برگشت(الکامل (الطبری)جلد 2 صفحه 204 باب 27 فصل 2 الکنی / الالقاب جلد 2 ص 144)
نسائي كه از دانشمندان بزرگ اهل سنت و صاحب كتاب سنن نسائي است معاويه را به شدت مبغوض مي داشت و هيچ فضيلتي براي او قائل نبود به طوري كه وقتي درشام از او پرسيدند از فضائل معاويه براي ما بگو او پاسخ داد: لا اعرف له الا لا اشبع الله بطنه من براي معاويه فضيلتي نميشناسم مگر اين حديث پيامبر(ص) كه خطاب به او فرمود: خداوند شكمش را سير نكند .

لذا هیچ بعید نیست از فرزند شرابخوار سگ بازش که کاری جز عیاشی و خوشگذارنی نداشت اشکارا کلمه کفر به گوش امت اسلام برسد
یزید مانند پدرش اهل سیاست و ریاکاری نبود او دلیلی نمی دید که ریاکاری کند چون دانسته بود امت چنان منحرف شده اند که اگر اشکارا همه این تخلفات را هم انجام بدهد از کسی صدایی بلند نمیشود بلکه چه بسا به همراهی او بپردازند
لذا شعر می گفت و علنا اظهار کفر میکرد : ، اشعار و بیانات او تصریح در کفر است. اشعار یزید بن معاویه مشهور است که گفته است (زمانی که چوب دستی خود بر لبهای سیدالشهداء می زد و می گفت:
لیت أشیاخی ببدر شهدوا/جزع الخزرج من وقع الأسل‏/لأهلوا و استهلوا فرحا/ثم قالوا یا یزیدلا تشل‏/قد قتلنا القوم من ساداتهم/و عدلناه ببدر فاعتدل/لعبت هاشم بالملک فلا/خبر جاء و لا وحی نزل‏/لست من خندف إن لم انتقم/من بنی أحمد ما کان فعل‏
ترجمه:
ای کاش پدرانم که در بدر [ که به دست یاران پیامبر(ص) کشته شدند] شاهد بودند و ناله ها و جزع اینان را از شمشیرها می شنیدند.
پس شاد باش می گفتند و شاد و خوشحال می شدند و می گفتند ای یزید دست مریزاد.
این قدر از بزرگان و سادات این قوم کشتیم تا با کشته شدگانمان در بدر برابر شدند.
بنی هاشم با ملک و پادشاهی بازی کردند و الا نه خبری آمد و نه وحی الهی در کار بود!.
من از خندف نیستم اگر کینه ام را از آن پیامبر اسلام(ص) نگیرم از آن چه که انجام داده بود.

یزید ملعون علاوه بر جنایت بزرگ کربلا دو جنایت دیگر هم انجام داد یکی حمله به مدینه و قتل و غارت اموال و نوامیس آن و دیگری حمله به مکه و به منجنیق بستن خانه خدا بود
این اعمال چیزی نیست که بشود نامی جز کفر بر آن نهاد

[="Tahoma"]لذا بر اساس آنچه گفتیم صدر وذیل امت اسلام به انحائی از کفر آلوده شد و این تکرار کفر قوم بنی اسرائیل است و اما طبق قاعده باید منتظر چه باشیم ؟
منتظر عقوبت . عقوبتی که صدر و ذیل امت را بگیرد و همه را به خاک و خون بکشد . عقوبتی که اگر واقع میشد پشت امت اسلام را می شکست و چه بسا دیگر یاد و نامی از آن باقی نمی گذاشت .
اینجاست که باید کسی بپازخیزد و بلا را به جان بخرد و خون خود را بجای خون امت اسلام و فرزندانش را بخاطر فرزندان آن و آینده اش بخاطر آینده آن یارانش را بخاطر یاران آن و خانواده اش را بجای نوامیس اسلام تقدیم کند .
در یک کلام آنچه که در حادثه عاشورا سراغ دارید . از جنگ و کشتار و اسارت و غارت همه و همه بلاهایی بود که خدای متعال برای امت اسلام تعیین کرده بود همچنانکه برای قوم بنی اسرائیل بعد گوساله پرستی تعیین کرد .
آنجا کسی خود را فدا نکرد کسی خود را جلو نینداخت اما امت اسلام حسین ع را داشت . درست است که این امت از راه منحرف شده بودند اما به هر حال امت جد او بودند
لذا اسلام و امت اسلام بقای خود را عزت خود را حیات فکری و معنویش را وامدار سیدالشهداست . او بود که تمام سرمایه هایش را آورد تا سرمایه های مادی و معنوی امت حفظ شود .
لذاست که اگر جان پاکی باشد مومنی باشد نمیتواند حسین رو دوست ندارد چون جسم و جانش مدیون اوست . ما اگر به عنوان مسلمان و شیعه زاده شده ایم علتش این است حسین جانش را فدا کرد . در یک کلام بگم حسین ع جانش را فدای ما کرد لذا عجیب نیست که ما جانمان را فدایش کنیم .
جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین
جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین

لذا اگر شیعه میگوید هرچه دارد از حسین است یک حقیقت است تعارف نیست صرف احساس هم نیست بلکه عین واقعیت است .
تمام دارایی انسان دین و ایمان اوست و ما تمام این دین و ایمان را مدیون خون حسین ع می دانیم پس همه چیز ما مدیون حسین ع است .

سلام

با خواندن این مطلب یاد قربانی کردن انسانها در پیشگاه خدا برای کفاره گناهان در قدیم و فرهنگ های
مختلف افتادم

و واقعا شباهت زیادی بین عمل انها و این مساله ای که شما فرمودین وجود دارد
پس به عبارتی می توان گفت عمل انها هم غیر عقلانی نبوده است و احتمالا
ریشه های مذهبی داشته است
واگر نه و غیر عقلانی بوده است
پس ریختن خون برای کفاره گناهان هم توجیهی ندارد ؟

موفق باشید

[="Tahoma"]

بی نظیر;422000 نوشت:
سلام

با خواندن این مطلب یاد قربانی کردن انسانها در پیشگاه خدا برای کفاره گناهان در قدیم و فرهنگ های
مختلف افتادم

و واقعا شباهت زیادی بین عمل انها و این مساله ای که شما فرمودین وجود دارد
پس به عبارتی می توان گفت عمل انها هم غیر عقلانی نبوده است و احتمالا
ریشه های مذهبی داشته است
واگر نه و غیر عقلانی بوده است
پس ریختن خون برای کفاره گناهان هم توجیهی ندارد ؟

موفق باشید


سلام
مساله خون و جان مساله بسیار مهمی است و منوط به فرمان الهی است
والله الموفق

حامد;422004 نوشت:
سلام
مساله خون و جان مساله بسیار مهمی است و منوط به فرمان الهی است
والله الموفق

سلام

به نظر نمی رسد امام حسین فرمان الهی داشت چون تا اخرین لحظه سعی کرد از جنگ
اجتناب کند

به نظر حقیر ریختن خون فقط برای کفاره گناهان نیست که اگر این چنین بود همانطور که در پست
بالا گفتم کارشان شبیهه کار مردم دیگر قبایل می باشد که خون انسانی را برای کفاره گناهان
به پیشگاه خدا می ریختند

از نظر حقیر ریختن خون اهداف بسیار بالاتر و بیشتری در همین جهان مادی در بر دارد
نه کفاره ای برای گناهان باشد در جهان اخرت

موفق باشید

[="Tahoma"]

بی نظیر;422022 نوشت:
سلام

به نظر نمی رسد امام حسین فرمان الهی داشت چون تا اخرین لحظه سعی کرد از جنگ
اجتناب کند

به نظر حقیر ریختن خون فقط برای کفاره گناهان نیست که اگر این چنین بود همانطور که در پست
بالا گفتم کارشان شبیهه کار مردم دیگر قبایل می باشد که خون انسانی را برای کفاره گناهان
به پیشگاه خدا می ریختند

از نظر حقیر ریختن خون اهداف بسیار بالاتر و بیشتری در همین جهان مادی در بر دارد
نه کفاره ای برای گناهان باشد در جهان اخرت

موفق باشید


سلام
حضرت سیالشهدا ء فرمان داشت :
در نقلها هست که حضرت ، جد بزرگواراشان را در خواب یا تمثلی دیده اند که به ایشان فرموده :
شاء الله ان یراک قتیلا
دیگر اینکه ما بر اساس روایت پیامبر ص یک تطبیق انجام داده ایم
و نگفتیم واقعه عاشورا تنها به این مساله مربوط است
والله الموفق
موضوع قفل شده است