تصريح علماي اهل سنت بر بر اثبات كفر و لعن يزيد

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
تصريح علماي اهل سنت بر بر اثبات كفر و لعن يزيد

بعضي از كارنشناسان و نادانان عصر حاضر، از يزيد بن معاويه لعنت الله به عنوان امير المومين با كاردان و مومن و متقي ياد مي كنند كه حال مي خواهيم بدانيم اجماع علماي اهل سنت در مورد اين ملعون ناصبي و دشمن رسول خدا ص چيست

امام احمد بن حنبل

أحمد بن حنبل امام و پيشواى حنبلي‌ها و يكى از چهار استوانه فقه اهل سنّت، در پاسخ سؤالى پيرامون همين موضوع به اين آيه
قرآن استدلال مى‌كند:



گفتم: پس چرا لعنش نمى‌كنى؟ گفت: هيچ ديده‌اي چيزي (كسي) را لعن كنم؟ چرا كسى كه خدا او را در كتابش لعن كرده است لعن نشود؟ گفتم: در كدام آيه خداوند او را لعن كرده است؟ اين آيه را خواند:

ابن جوزى در كتابش «الردّ على المتعصّب العنيد» به نقل از قاضى أبو يعلى محمّد بن حسين بن فراء، از كتابش «المعتمد في الأصول» به اسنادش از صالح بن أحمد، نقل مى‌كند كه گفت: به پدرم گفتم:

إنّ قوماً ينسبوننا إلى توالي يزيد، فقال: يا بنيّ! وهل يتوالى يزيد أحد يؤمن باللّه؟! فقلت: لم لا تلعنه؟ فقال: ومتى رأيتني ألعن شيئاً؟ لم لا يلعن من لعنه اللّه في كتابه؟ فقلت: وأين لعن اللّه يزيد في كتابه؟

فقرأ: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِى الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئـِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمهمْ وَ أَعْمَى أَبْصَـرَهُمْ» محمّد (47)، آيه 22 و 23 فهل يكون فساد أعظم من القتل؟

به پدرم گفتم: گروهى نسبت پيروى از يزيد را به ما مى‌دهند، در پاسخ گفت: پسرم آيا كسي كه ايمان به خدا دارد از يزيد پيروى مى‌كند؟


«پس [اى منافقان] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى] زمين فساد كنيد و خويشاوندي‌هاى خود را از هم بگسليد؟». «اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل] ايشان را ناشنوا و چشمهايشان را نابينا كرده است».


سپس پدرم گفت: آيا فسادى بزرگتر از قتل و كشتار وجود دارد؟



لردّ على المتعصب العنيد، ص 16 و 17

الآداب الشرعية ج 1، ص 342


تفتازانی ( متوفای 791 هـ )

او در شرح عقاید نسفیه چنین میگوید :

اتفقواعلى جواز اللعن على من قتل الحسين أو أمر به أو أجازه أو رضى به قال والحقأن رضا يزيد بقتل الحسين واستبشاره بذلك وإهانته أهلي بيت رسول الله صلیالله علیه وسلم مما تواتر معناه وإن كان تفصيله آحادا قال فنحن لا نتوقف فيشأنه بل في كفره وإيمانه لعنة الله عليه وعلى أنصاره وأعوانه .

همهاين نظر را دارند که مي توان کساني را که حسين را کشته اند يا به اين کاردستور داده اند ، يا اجازه اين کار را داده اند ، يا به اين کار راضي شدهاند را لعنت کردودرست آن است که يزيد به قتل حسين عليه السلام راضي بود ؛ و شادي او از قتلحسين و اهانت کردن او به اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ازمطالبي است که به حد تواتر معنوي رسيده است؛ اگر چهتفاصيل آن به صورت خبر واحد نقل شده است ؛ بنا بر اين ما در مورد يزيد سکوتنمي کنيم ؛ بلکه حتي در کافر يا مومن بودن او شک نداريم ؛ لعنت خدا بر او وياوران و همکارانش .

شرحالعقائد النَسَفیه ، ص 103 ، اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بنعبدالله التفتازانی الوفاة: 791 هـ ، دار النشر : مکتبه الکلیات الازهریه - قاهره
– 1408ه / 1988 م ، تحقيق : احمد حجازی السّقا

آلوسی ( متوفای 1270 هـ )

او ابتدا به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره کرده و میگوید :


«
أعوذبالله سبحانه من رأس الستين وإمارة الصبيان»، يشير إلى خلافة يزيد الطريدلعنه الله تعالى على رغم أنف أوليائه لأنها كانت سنة ستين من الهجرة .


اينجمله رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم: «پناه مي‌برم به خداي سبحان ازابتداي سال شصت و حكومت بچه‌ها» اين جمله اشاره دارد به خلافت
يزيد رانده
شده كه علي رغم محبت دوست دارانش خداوند او را لعنت كند. چرا كه او درابتداي سال شصت هجري حكومت مي‌نمود.


روحالمعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 6 ص 192 ، اسمالمؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغداديالوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت


پس از آن در جای دیگری از کتابش ، وارد میدان شده و به ادله جواز لعن یزید اشاره میکند :

وعلى هذا القول لا توقف في لعن يزيد لكثرة أوصافه الخبيثة وارتكابه الكبائر في جميع أيام تكليفه ويكفي ما فعله أيام استيلائه بأهل المدينة ومكة فقد روى الطبراني بسند حسن « اللهم من ظلم أهل المدينة وأخافهم فأخفه وعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين لا يقبل منه صرف ولا عدل»... وقد جزم بكفره وصرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزي وسبقه القاضي أبو يعلى، وقال العلامة التفتازاني: لا نتوقف في شأنه بل في إيمانه لعنة الله تعالى عليه وعلى أنصاره وأعوانه، وممن صرح بلعنه الجلال السيوطي عليه الرحمة وفي تاريخ ابن الوردي.... وهذا كفر صريح فإذا صح عنه فقد كفر به ومثله تمثله بقول عبد الله بن الزبعرى قبل إسلامه: ليت أشياخي الأبيات، وأنا أقول: الذي يغلب على ظني أن الخبيث لم يكن مصدقا برسالة النبي صلى الله عليه وسلم وأن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالى وأهل حرم نبيه عليه الصلاة والسلام وعترته الطيبين الطاهرين في الحياة وبعد الممات وما صدر منه من المخازي ليس بأضعف دلالة على عدم تصديقه من إلقاء ورقة من المصحف الشريف في قذر؛ ولا أظن أن أمره كان خافيا على أجلة المسلمين،... ولو سلم أن الخبيث كان مسلما فهو مسلم جمع من الكبائر ما لا يحيط به نطاق البيان، وأنا أذهب إلى جواز لعن مثله على التعيين ولو لم يتصور أن يكون له مثل من الفاسقين، والظاهر أنه لم يتب، واحتمال توبته أضعف من إيمانه، ويلحق به ابن زياد. وابن سعد. وجماعة فلعنة الله عز وجل عليهم أجمعين، وعلى أنصارهم وأعوانهم وشيعتهم ومن مال إليهم إلى يوم الدين ما دمعت عين على أبي عبد الله الحسين،... ولا يخالف أحد في جواز اللعن بهذه الألفاظ ونحوها سوى ابن العربي المار ذكره وموافقيه فإنهم على ظاهر ما نقل عنهم لا يجوزون لعن من رضي بقتل الحسين رضي الله تعالى عنه، وذلك لعمري هو الضلال البعيد الذي يكاد يزيد على ضلال يزيد.

بنابر اين قول به خاطر كثرت أوصاف خبيثه يزيد و ارتكاب گناهان كبيره‌اي كه در طول أيام تكليفش از او سر زد بالخصوص آن‌چه در أيام استيلاء و تسلطش بر أهل مدينه و مكه مرتكب گرديد جاي شك و ترديدي در لعن يزيد باقي نمي‌ماند.
طبراني با سند حسن روايت مي‌كند: «خدايا كسي را كه به أهل مدينه ظلم كرد و آن‌ها را ترساند تو نيز او را بترسان و بر او لعنت خود و تمام ملائكه و مردمانت را بر او فرو فرست لعنتي كه هيچ دافع و مانعي از آن وجود نداشته باشد.» و گروهي از علماء از جمله حافظ ناصر السنه ابن جوزي و قبل از او قاضي أبو يعلى به كفر او و تصرح به لعن او جزم پيدا نموده بودند، و علامه تفتازاني در اين باره مي‌گويد: تكليف يزيد و ايمان او براي ما روشن است و هيچ شك و ترديدي در اين باره نداريم لعنت خداوند متعال بر او و بر أنصار و أعوان يزيد باد، و از كساني كه تصريح به لعن يزيد نموده است جلال الدين سيوطي است و در تاريخ ابن وردي آمده است:... و اين كفر صريحي براي يزيد به حساب مي‌آيد و اگر اين صحيح باشد در حقيقت او كافر است و مثل همين است تمثل يزيد به قول عبد الله بن زبعرى كه قبل از اسلام سروده است و يزيد آن را تكرار كرد: ليت أشياخي ببدر شهدوا تا آخر ابيات.

به اعتقاد و نظر من و آن‌چه بيشتر به ذهنم مي‌رسد اين است كه يزيد شخص خبيثي بوده كه هرگز به رسالت نبي اكرم صلى الله عليه و آله ايمان نداشته و آن‌چه كه او بر أهل حرم خداوند تعالى و أهل حرم نبي اكرم عليه الصلاه و السلام و عترت طيبين و طاهرين او در زمان حيات و بعد از ممات و آن‌چه كه از سيئات و معاصي از او سر زد كمتر از اين نيست كه كسي ورقي از مصحف و قرآن كريم را در نجاست بياندازد؛ و گمان نمي‌برم كار‌هايي كه از يزيد سرزده است بر هيچ يك از مسلمانان مخفي باشد...، و بر فرض هم كه بپذيريم يزيد خبيث، شخص مسلماني بوده است، او مسلماني بوده كه آن‌قدر گناه كبيره مرتكب شده كه در بيان نمي‌گنجد، و در نتيجه اعتقاد من متعيناً جواز لعن اوست و تصور نمي‌كنم مثل او شخص با اين همه فسق يافت شود، و ظاهر اين است كه او تا آخر عمر خود توبه نكرده، و احتمال توبه او ضعيف‌تر از احتمال إيمان اوست، و در اين احكام، ابن زياد و ابن سعد و جمعي ديگر ملحق به يزيد هستند. پس لعنت خداوند عز وجل بر همه آنها و أنصار و أعوان و پيروان و هر كس كه به ‌آنها ميل نموده و اين لعنت تا روز قيامت و تا هر زمان كه چشمي تا روز قيامت براي أبي عبد الله الحسين گريه مي‌نمايد بر او،... و در جواز لعن با اين ألفاظ و مانند اين‌ها هيچ كس مخالفت ننموده مگر ابن عربي كه قبلاً از آن سخن گفته شد... كه او و بعضي از موافقين او لعن كسي را كه راضي به قتل حسين باشد را جايز ندانسته‌اند، و به جانم سوگند اين اعتقاد همان ضلالت و گمراهي دور از مسير حقي است كه بيش از ضلالت و گمراهي يزيد است.

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 26 ص 72 - 74، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت

قال السبط ابن الجوزي : ولما لعنه جدي أبو الفرج على المنبر ببغداد بحضرة الإمام الناصر وأكابر العلماء ، قام جماعة من الجفاة من مجلسه فذهبوا
فقال جدي :
﴿... أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ

سبط بن جوزي گفت: جد من ابوالفرج بر روي منبر در مقابل علما يزيد را لعن كرد و بعضي ها ان جلسه ترك كردند و رفتند

و حكى لي بعض أشياخنا عن ذلك اليوم أن جماعة سألوا جدي عن يزيد فقال : ما تقولون في رجل ولي ثلاث سنين ، في السنة الأولى قتل الحسين بن علي !

وفي الثانية أخاف المدينة وأباحها !

وفي الثالثة رمى الكعبة بالمجانيق وهدمها؟!

فقالوا نلعنه ! فقال فالعنوه !

و حكايت شد از بعضي از بزرگان كه در ان روز، جماعتي از جد من در مورد يزيد سوال كردند، گفت شما از مردي سوال مي كنيد كه كلا سه سال خليفه بوده و در سال اول شهادت امام حسين در حكومتش اتفاق افتاد، در سال دوم رعب و وحشت در مدينه ايجاد كرد و خون مردم مدينه را حلال كرد و در سال سوم كعبه را با منجنيق از بين برد و گفت ما او را لعن مي كنيم و مجدد گفت پس لعنش كنيد

سبط بن الجوزي الحنفي ، شمس الدين أبوالمظفر يوسف بن فرغلي بن عبدالله البغدادي ، تذكرة الخواص- ص 291.

ابن العماد حنبلی ( متوفای 1089 هـ )

وعلى الجملة فما نقل عن قتلة الحسين والمتحاملين عليه يدل على الزندقة وانحلال الإيمان من قلوبهم وتهاونهم بمنصب النبوة وما أعظم ذلك فسبحان من حفظ الشريعة حينئذ وشيد أركانها حتى انقضت دولتهم وعلى فعل الأمويين وأمرائهم بأهل البيت حمل قوله صلی الله علیه وسلم هلاك أمتي على أيدي أغيلمة من قريش قال أبو هريرة لو شئت أن أقول بني فلان وبنى فلان لفعلت ومثل فعل يزيد فعل بشر بن ارطأة العامري أمير معاوية في أهل البيت من القتل والتشريد حتى خد لهم الأخاديد وكانت له أخبار شنيعة في على وقتل ولدى عبيد الله بن عباس

و خلاصه اینکه آنچه از قاتلان حسین (علیه السلام) و کسانی که بر او ظلم کردند نقل میشود دلالت بر زندیق بودن و از بین رفتن ایمان در قلب و بی اعتنایی به منصب نبوت – که این مساله چقدر عظیم است - در نزد آنها دارد

پس تسبیح خدای را که آنگاه دین و شریعت را حفظ نمود و ارکان دینش را حفظ نمود تا زمانی که دولت آنها (قاتلان حسین علیه السلام) از میان رفت.

کارهایی که اموی ها ( بنی امیه ) و پادشاهانش با اهل بیت (علیهم السلام) کردند مصداق این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میباشد که فرمودند : هلاکت امت من در دستان کودکی از قریش است و ابوهریره گفت : اگر بخواهی بگویم از بنی فلان و بنی فلان است ، چنین خواهم کرد.

عمل یزید در کشتار اهل بیت (علیهم السلام) و آواره کردن ایشان تا جایی که تازیانه بر (پشت) آنها جا انداخت ، همانند عمل بشر(بسر) بن ارطاه عامری – فرمانده معاویه – بود می باشد و تاریخ اخباری فجیعی از رفتار او با علی و کشتار دو فرزند عبیدالله بن عباس نقل کرده است.

شذرات الذهب في أخبار من ذهب ، ج 1 ص 68 ، اسم المؤلف: عبد الحي بن أحمد بن محمد العكري الحنبلي الوفاة: 1089هـ ، دار النشر : دار بن كثير - دمشق - 1406هـ ، الطبعة : ط1 ، تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط

قال يافعي: «و اما حكم من قتل الحسين أو امر بقتله ممن استحل ذلك فهو كافر و ان لم يستحل ففاسق فاجر و الله اعلم.»

يافعي نيز گفته است: «حكم كسي كه حسين (ع) را كشت يا دستور قتل او را داد اگر آن را حلال دانسته كافر است و اگر حلال ندانسته فاجر و فاسق است.»

شذرات الذهب في أخبار من ذهب ، ج 1 ص 68 ، اسم المؤلف: عبد الحي بن أحمد بن محمد العكري الحنبلي الوفاة: 1089هـ ، دار النشر : دار بن كثير - دمشق - 1406هـ ، الطبعة : ط1 ، تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط

ان أهل السنة اختلفوا في تكفير يزيد بن معاوية و ولي عهده من بعده، فقالت طائفة: انه كافر لقول سبط ابن الجوزي و غيره بين اهل سنت در تكفير يزيد و وليعهد او اختلاف هست طائفه اي كه گفته اند مانند سبط بن جوزي و غيره هستند

ابن حجر الهيتمي، الصواعق المحرقة ج 119

ابن الدمشقی شافعی ( متوفای 871 هـ )

وی در کتابی که در باب مناقب امیرالمومنین علیه السلام است این چنین میگوید :

وسئل الكيا الهراسي وهو من كبار الأئمة عن لعنة يزيد بن معاوية ؟ فقال : لم يك (يزيد من ) الصحابة ، ولد في زمان عمر بن الخطاب ، وركب العظائم المشهورة ،
( ثم ) قال : وأما قول السلف ففيه لأحمد قولان : تلويح وتصريح ، ولمالك أيضا قولان تصريح وتلويح ، ولنا قول واحد وهو التصريح دون التلويح ، قال : وكيف لا وهو اللاعب بالنرد المتصيد بالفهد ، والتارك للصلوات ، والمدمن للخمر ، والقاتل لأهل بيت النبي ( ص ) والمصرح في شعره بالكفر الصريح .


از کیا لهراسبی که از بزرگان ائمه دین بود در مورد جواز لعن کردن یزید سوال شد .

او پاسخ داد : یزید از صحابه نبوده و در زمان عمر بن خطاب به دنیا آمد و مصیبتهای بزرگی بوجود آورد .
سپس گفت : اما در مورد نطرات ائمه سلف ، احمد بن حنبل در مورد او دو قول دارد : تلویح و تصریح بر لعن او . و همچنین مالک بن انس نیز دو قول تلویح و تصریح
بر لعن او دارد.

ولی ما یک قول داریم و آنهم تصریح بدون تلویح بر لعن اومی باشد .
و گفت : چگونه او ملعون نباشد در حالی که او تخته نرد بازی میکرد و شکار ( با حیوانات شکاری ) میکرد و تارک الصلاه بوده و دائم الخمر بود وقاتل اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بود و در شعرش به صراحت کفر میگفت.

جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب ( ع )، ج 2 ص 301 - 302، اسم المؤلف: شمس الدين أبي البركات محمد بن أحمد الدمشقي الباعوني
الشافعي الوفاة: 871 هـ ، دار النشر : مجمع إحياء الثقافة الاسلامية /1416 هـ ، الطبعه : الاولی، تحقيق : الشيخ محمد باقر المحمودي

ابن خلدون ( متوفای 808 هـ )

وی در مقدمه تاریخش میگوید :
قتال البغاة عندهم من شرطه أن يكون مع الإمام العادل وهو مفقود في مسئلتنا فلا يجوز قتال الحسين مع يزيد ولا ليزيد بل هي من فعلاته المؤكدة لفسقه والحسين
فيها شهيد

جنگیدن با اهل بغی در نزد ایشان ( صحابه ) مشروط به همراهی با امام عادل می باشد و این شرط در مساله ما مفقود است فلذا قتال حسین (علیه السلام) با یزید و بالعکس ، مجاز نبوده بلکه (کشتن حسین علیه السلام) از جمله کارهای یزید موکد بر فسقش می باشد و حسین (علیه السلام) در این امر ، شهید شده است .

مقدمة ابن خلدون ، ج 1 ص 217 ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمي الوفاة: 808 ، دار النشر : دار القلم - بيروت - 1984 ، الطبعة : الخامسة