هر کس خط دارد، دشمن دارد. شهید بهشتی
تبهای اولیه
هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.
شهید بهشتی
بهش میگفتند انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمیدهی؟ تا کی سکوت؟ میگفت مگر نشنیدهاید قرآن میگوید «ان الله یدافع عن الذین امنوا». یعنی وظیفه من این است که ایمان بیاورم، کار خدا این است که از من دفاع کند. دعا کن من وظیفه خودم را خوب انجام بدهم. خدا کارش را خوب بلد است...
همه نشسته بودند پای تلویزیون. رئیس جمهور داشت سخنرانی میکرد. بد میگفت از بهشتی. هر چه دوست داشت گفت. یکی پای تلویزیون متلکی به بنی صدر پراند. بهشتی عصبانی شد، گفت: «حق ندارید این طور حرف بزنید. مسلمان است.»
امام خمینی(ره): «شهید بهشتی در رأس ابرار است»
[=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ابرار کیانند؟ انسان هایی که از خودخواهی ها، خودپرستی ها، قدرت طلبی ها، سلطه جویی ها و.. بری باشند و به دنبال حق و حقیقت باشند. علی علیه السلام که مظهر صفات خدا و اسوه ابرار بود؛ چرا در محراب عبادت خدا شهید شد؟ ابرار در هر زمانی بودند و کم هم نبودند ولی همیشه به جرم ابرار بودنشان مورد غضب و هجوم اشرار بودند؛ راستی بهشتی چه گناهی داشت؟ او همان گناهی را مرتکب شده بود که امامش علی علیه السلام مرتکب شده بود.گناه دفاع از اسلام.
http://www.bdu.blogfa.com/tag/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C
[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]خدا رحمت کنه این شهید بزرگوار رو
تموم انگیزه ام برای کنار اومدن با مسائلی که بهار امسال، پیش اومد، مرور غصه های این شهید مظلوم بود
که انگار مدام تاریخ تکرار میشه...
شخصیت های خوب رو در اذهان، بی گناه، بی گناه ، ترور می کنن و اونها از تقوای زیادشون سکوت می کنند و مظلوم تر میشن
خدا رو روزی هزاربار شاکرم که هرچی از این بهشتی ها میده و می گیره، اما سایه ی ولایت رو از سر ما کم نمی کنه. که اگه زبونم لال یه لحظه نباشه این نعمت، ملتمون، سرنوشتی بهتر از سوریه و عراق و افغاانستان نخواهد داشت، بلکه هم بدتر...
و خدا رو شاکرم که امام حسین(ع) دوباره خودشو قربونی هتک حرمت ها کرد تا ملتی که متعلق به فرزندش، حضرت صاحب الزمانه، از طوفان فتنه ها، بسلامت عبور کنه...
یاد شهید بهشتی، یادکردن از همه ی مرام های خوبه...
کاش بیشتر بشناسیمشون
و مهم تر ازاون بفهمیم در این زمونه کی از همه واقعاً شبیه تره به ایشون...:Sham:[/]
[="] چراغ قرمز اول را رد کرده بود. چراغ قرمز دوم بهشتی گفته بود «اگر از این هم بگذری دیگر نمیشود پشت سرت نماز خواند». [=Military]
طلبه جوان هر روز میرفت دبیرستانها درس انگلیسی میداد. پولش هم میشد مایه امرار معاش. میگفت اینطوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر میفهمم و با شجاعت بیشتری میتونم نقد کنم.
بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی میکرد.
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتیشناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید
بنیصدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنیصدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش میکنم.
بهشتی میگفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخستوزیری میخوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود.
تو بدترین حالت هم، انگشت میگذاشت روی نکات مثبت
بهشتی از نظر بنده، الگوی واقعی و بدون تحریف یک فقیه شیعه بود.
خدا لیاقت بدهد روز قیامت در کنار او محشور شویم.
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا میگیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم میچسبه!
بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکنه نه دروغ
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم
با بیادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بیادبی مورد انتقاد قرار بدیم
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی میخواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعهام متعلق به خانواده است.
نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا...
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آوردهبودند. جا نبود. بیرون شعار میدادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمدهاند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شدهبود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید