اختلاف در نام مادر امام زمان (عج)

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلاف در نام مادر امام زمان (عج)


درود
آیا در نام مادر ایشان اختلاف وجود دارد؟ علت این اختلاف چیست؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

پرسش:
آیا در نام مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختلاف وجود دارد؟ علت این اختلاف چیست.؟

پاسخ:
در مورد نام مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسامی مختلفی در منابع ذکر شده است که هرکدام معنی خاصی دارد ولی اختلاف اسامی علت خاصی ندارد بلکه یک امر مرسوم و معمولی بوده است.

برخی از وهابیون معتقدند که اختلاف اسامی مادر حضرت مهدی (علیه السلام) دلیل بر ضعیف بودن تولد آن حضرت است. این مطلب امری مضحک و غیر قابل باور است. آنان به خاطر این که ولادت و وجود آن حضرت را زیر سوال ببرند چنین مطالبی را بیان می کنند که بطلان آن اظهر من الشمس است. ریشه این مطلب به ابن تیمیه و احسان ظهیر باز می گردد وی در عبارت خود در کتاب الشیعه و التشیع می نویسد «اختلف في اسم الجارية التي قالوا انّها ولدته ، فقال قائلهم: انّ اسمها نرجس، و قيل: اسمها صقيل أو صيقل، و قيل: حكيمة، و قيل غير ذلک»؛ ما نفهميدم مادر حضرت مهدي اسمش چيست؟ نرجس ، صقيل ، صيقل ، حكيمه و... كدام يك است؟ خود اين اختلاف در نام مادر نشان می دهد كه ولادتی در كار نبوده است.(1)

اکنون باید از منکرین وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با این استدلال مضحکشان سوال کرد، اگر کسی القاب و اسامی متعدد داشته باشد دلیل بر عدم وجود او یا فرزند اوست. پس حضرت زهرا (سلام الله علیها) که القاب و اسامی متعددی دارند وجود خارجی نداشته است یا فرزندی نداشته است؟

ــ عرب براي بعضی از افراد ؛ به ويژه خانم‌ها اسامی متعددی داشتند.
از جمله زنانی كه كاملا شهرت بالایی داشتند، اسامی متعددی داشتند، به حضرت زهرا (سلام الله عليها)، فاطمه، صديقه، طاهره، مطهره، محدثه و ... می گويند . آن حضرت حدود دوازه اسم دارند.

از همۀ اين‌ها واضح‌تر ، همسر پيامبر ام حبيبه ، چند تا اسم داشته است؟ ام حبيبه، هند، رمله، بنت أبی سفيان و ... .
همسر جناب ابوبكر ، فاخته ، بنت خارجه ، حبيبه و ... .
حتي ابن خلكان در رابطه با سكينه خاتون دختر امام حسين (عليهما السلام) حدود چهار اسم براي او ذكر می كند.(2)، پس تعدد اسم دليل بر اين نيست كه مادر حضرت مهدی معلوم نباشد .
منابع متعددی به اسامی آن حضرت اشاره کردند. این اسامی عبارتند از: نرجس، سوسن، صیقل(3)، حکیمه(4)، حلیمه و ملیکه(5)، ریحانه(6)، ورداس(7).
شيخ صدوق ، در كتاب كمال الدين وقتي به ولادت حضرت مهدی می رسد ، می گويد: «ولد الخلف المهدی (عليه السلام ) يوم الجمعة، و أمه ريحانة، و يقال لها: نرجس، و يقال: صقيل و يقال: سوسن إلا أنه قيل: لسبب الحمل صقيل»؛ حضرت روز جمعه ، نيمۀ شعبان به دنيا آمد و نام مادرش در خانۀ امام عسكری (عليه السلام) ريحانه بود . به او نرجس ، صقيل ، سوسن هم می گفتند.(8)

همين تعبير را شيخ طوسی در كتاب الغيبة و مجلسي در بحار الانوار دارند. "همه می دانند كه اگر در بين ما به نرجس خاتون مشهور است ، به اين خاطر است كه ايشان دختر قيصر روم بود ، شايد در آن‌جا اسمش به صورت نرجس بوده ، بعد كه به خانۀ حضرت می آيد ، با توجه به عبارت شيخ صدوق اسم او را ريحانه می گذارند . اما اين كه می گويند : صقيل يا صيقل ، به اين خاطر است كه موقع ولادت حضرت مهدی ، يك نوری از اطراف اين خانم تشعشع كرد ، و بعد از آن اسم او را صقيل يا صيقل گذاشتند."(9)
نرجس، دختر يشوعا، پسر قيصر روم است، و مادر او از نوادگان شمعون و فرزند کليسا و انجيل. نام های ديگر اين بانو، خمط، نسيم و... است که بنا بر روايات، چون باردار به نگين ولايت، حضرت وليّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود او را صيقل ناميدند.(10) نکته قابل توجّه اين که در اصل حديث، واژه صقيل بوده است؛ ولی در نجم الثّاقب به صيقل تبديل شده است.(11)

در کتب لغت، واژه صقيل به معنای برّاق و جلادار آمده است، و واژه صيقل به معنای تيزکننده شمشير.(12) با توجّه به متن روايت که علّت نام صيقل را بارداری نرجس به فرزند عزيزش می داند، واژه «صقيل» بيش از «صيقل» براي نام ايشان مناسبت دارد، اگرچه مي توان ارتباطی بين اين دو نام ايجاد کرد، و گفت که چون براي جلا دادن از اشيای الماس گونه استفاده می کنند؛ لذا اين دو با هم تفاوت چندانی ندارند، ولی قول اوّل، بهتر است.

در لغت، صقليه را نام جزيره ای در جنوب غربی ايتاليا می دانند(13)، و شايد نام صيقل يا صقيل به علّت انتساب نرجس به حوالی اين مکان جغرافيايی باشد. در مجمع البحرين نيز نام مکانی ذکر شده که تا حدودی شباهت به اين نام دارد.(14)
«خمط» نام ديگر ايشان است که در وفيات الاعيان آمده است، و در کتب لغت، اين واژه، «خوش بوی» گرديدن و «بدبو» گرديدن (15) معنا شده است؛ يعنی دو معناي متضاد دارد، در مفردات نيز می خوانيم خمط، گياه بی خار است.(16)

ابومحمّد بن شاذان از امام حسن عسکری (عليه السلام) در مورد آخرين حجّت خدا و نام مادرش می پرسد؛ حضرت می فرمايد:
«أُمُّهُ مَليکَةِ الَّتي يُقالُ لَها بَعْض الْأَيَّام سُوسَن، وَ في بَعْضها ريْحانَة، وَ کانَ صقيل وَ نَرْجِس - أَيْضاً - مِنْ اَسْمائِها»؛ مادر او مليکه است که برخی مواقع به او سوسن گفته می شود، و گاهی اوقات ريحانه، و صقيل و نرجس از ديگر نام های او است.»(17)

ماريه و نسيم دو نام ديگر مادر امام زمان (عليه السلام) است که شيخ صدوق از آن ياد می کند، و «ورداس» به معنای گلگون هم آمده است.(18)
درباره نام مبارک مادر امام زمان (عليه السلام) حديث ديگری وجود دارد که مرحوم شيخ صدوق آن را از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل مي کند.
جابر بن عبداللَّه از لوح و صحيفه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نام مادر حضرت را اين گونه بيان می دارد: «أُمُّهُ جارِيَةٌ اسْمُهْا نَرْجِس»؛ مادر او کنيزی است که نامش نرجس است.
با توجّه به اين روايت درمی يابيم که شايستگی و وارستگی اين بانو به گونه ای است که نام او در صحيفه فاطمه (سلام الله علیها) آمده است.
گفته شده است که نرجس کنيز نبوده، و تبار و خانواده گرامی او مشخّص است، ولی چون در ميان اسيران از روم به بغداد آمده بود، و او را از برده فروشی خريداری کرده بودند، او را کنيز و جاريه ناميدند، و پس از تولّد فرزندش (امّ ولد) خوانده شد.(19)

در مورد وجود نام های متعدّد کنيزان، و به ويژه نام های زيبای اين بانوی گرامی دو احتمال وجود دارد:
الف) صاحبان کنيزان براي خوش آمد آن ها از نام گل ها استفاده کرده، و در زمان های مختلف، آنان را با نام های گوناگون صدا می زدند، و يا اين که چون هر کنيزی پس از خريداری، متعلّق به صاحب جديد خود می شد، هر مولايی نامی بر وی می گذاشت، و تعدّد نام ها به اين دليل است.
لازم به ذکر است که در مورد نرجس خاتون، خريد و فروش، تنها يک بار صورت گرفت، و آن هم از سوی امام (عليه السلام) بوده است. از اين رو قسمت اوّل اين بحث، احتمال قويی تری دارد.

ب) به علّت مخفی بودن تولّد حضرت مهدی (عليه السلام) و منحرف کردن اذهان جاسوسانی که در خانه امام حسن عسکری (عليه السلام) رفت و آمد داشتند، اين بانوی کريمه با نام های متعدّد خوانده می شد، تا آن نور اعظم محفوظ بماند.

بانو نرجس از سوی پدر به خاندان قيصر روم متّصل می گردد، و به فرموده امام حسن عسکری (عليه السلام) در جواب محمّد بن عبدالجبّار که پرسيد: «يَتَوَلَّد هُوَ يَابْن رَسُول اللَّهِ؟»؛ وصیّ شما از چه کسي زاده می شود.؟ فرمودند: «مِنْ ابنَة قيْصَر مَلِک رُوم»؛ از دختر (نواده) قيصر روم.(20) لذا او از تبار قيصر است.
در کتاب تاريخ بزرگ جهان نوشته کارل گريمبرگ، خصايل قيصر اين گونه به تصوير کشيده شده است:
«قيصر، قدرت را در پرتو اسلحه و زور به دست آورد؛ ولی هرگز آهنگ آن نداشت که هميشه بر اسلحه متّکی باشد، و حتّی نگهبانان شخصی را هم برای خويش نگاه نداشت، و هيچ کس پيش از وی چنين جوان مردانه از قدرتش استفاده نکرده بود. هيچ کدام از پادشاهان عصر باستان به اندازه قيصر از عصر خود جلوتر نرفته بودند.»(21)

همين مورّخ در جای ديگر مي نويسد:
«قيصر، نمونه بارزی از روميانی بود که سرشار از خون سردی، خويشتن داری و مآل انديشی هستند. مومسن وی را يگانه مردی می بيند که سلطه جهانی او، وی را از راه به در نبرده است».
صفاتی چون جوان مردی، خويشتن داری، آرمانی بودن و آينده نگری و... از جمله صفات قيصر است که طبيعتاً در فرزندان وی مثل يشوعا، پدر نرجس، ظهور و بروز نموده، و اين بانوی بزرگوار نيز از آن ها بی بهره نبوده است.
شيخ صدوق می نويسد:
«نرجس در قصر قيصر روم شرقی، جدّ پدری خود، رشد کرد.»(22)
و منظور از قيصر در اين عبارت، همان قيصر، با صفاتی که گفته شد، است. گفتنی است که همه پادشاهان روم را قيصر می نامند، و شايد جدّ نرجس خاتون، «توفيل»، و يا «ميخاييل بن توفيل» باشد که در زمان معتصم عبّاسی پادشاه روم بوده اند.

جدّ مادری نرجس، شمعون است که برخی از صفات معنوی و روحانی و حق جويانه نرجس، ارمغان اين بزرگ مرد مسيحيت است. حضرت وليّ عصر (عليه السلام) سخنی دارد به بلندای آفتاب و زيبايی مهتاب؛ می فرمايد: «يا مَعْشَرَ الْخَلائِق!... أَلا وَ مَنْ أَرادَ أَنْ يَنْظر إِلي عيسي وَ شَمْعُون فَها أَنَا ذا عيسي وَ شَمْعُون...»؛ ای مردم!... بدانيد اگر کسی بخواهد عيسي و شمعون را بنگرد، همانا من، عيسی و شمعون هستم.(23)
حضرت با اين جملات، جدّ مادری خويش را که ريشه دوم او است معرّفی نموده، و با اين سخن، نقش عظيم مادر را به روشنی بيان می فرمايد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) الشيعة والتشيع، ص 272، 273 و فرق معاصرة، غالب عواجی، ج 1، ص 263.
(2) كتاب وفيات الآعيان ، ج2 ، ص397.
(3) بحار الانوار ج 51 ص 24.
(4) ابن عطیه 505 ق، ابهی المراد ص 587.
(5) حدیقة الشیعه، ج 4 ص 937.
(6) کلینی اصول کافی ج 6 ص 209.
(7) خصیبی هدایة الکبری، ص 248.
(8) كمال الدين ، ص432 ،‌ ح12.
(9) كتاب الغيبة، 393؛ مجلسي در بحار الآنوار، ج51، ص15.
(10) شيخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن عليّ بن حسين، کمال الدّين و تمام النّعمة، تهران: دارالکتب الاسلامية، 1359ق، ج2، صص432 ،423.
(11) ميرمحمّد صادق خاتون آبادي، کشف الحق، ص34.
(12) احمد سيّاح، فرهنگ جامع نوين، ج1 و 2، ص814.
(13) همان.
(14) طريحي، مجمع البحرين، ص622.
(15) فرهنگ جامع نوين، ص272.
(16) راغب اصفهاني، مفردات، ص159.
(17) حاج ميرزا حسين طبرسي نوري، نجم الثّاقب، ص18.
(18) حضيني، الهدايةالکبري، صص248 و 357.
(19) نهلا غروي ناييني، محدّثات شيعه، ص284.
(20) شيخ حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج7، ص137، ح670.
(21) کارل گريمبرگ، تاريخ بزرگ جهان، ترجمه سيّدضياءالدّين دهشيري، ج3، ص129.
(22) کمال الدّين، ج2، ص416.
(23) بحارالانوار، ج53، ص9.

موضوع قفل شده است