جمع بندی درک زیبایی آفرینش و اثبات خدا

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درک زیبایی آفرینش و اثبات خدا

[HL]:Esteghfar:(کسانی که عقایدشان ابتدایی و سست است ممنون میشوم اگر این بحث را نخوانند اگر خواستند جمع بندی بعد از بسته شدن را بخوانند)
در صورت انحراف مسئولیتش به عهده خودتونه. من جواب خدا رو نمیدم. نگید من منحرفتون کردم!:khandeh!:
پس تا اطلاع ثانوی نیایید:ok:
:Esteghfar:[/HL]

سلام خدمت مسولین و اساتید
نمیدونم دقیقا چطور بیان کنم!کلا به من بگویید این زیبایی چیست؟
با توجه به فطرت زیباطلبی انسان، آیا به خاطر ارضای خودمان به هرچیزی میگوییم زیبا؟آیا زیبا دانستن این دنیا به خاطر این است که ما به آن عادت کرده ایم و زیبایی را برای اینگونه ما تعریف کرده اند؟یا اینکه ما به هر چیز جدید و متنوعی میگوییم زیبا زیرا ما علم به آن نداریم؟شاید اگر در اطرافمان اجنه هم بودند به آنها میگفتیم زیبا!!

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

دین محکم;420139 نوشت:
سلام
نمیدونم دقیقا چطور بیان کنم؟کلا به من بگویید این زیبایی چیست؟
با توجه به فطرت زیباطلبی انسان، آیا به خاطر ارضای خودمان به هرچیزی میگوییم زیبا؟آیا زیبا دانستن این دنیا به خاطر این است که ما به آن عادت کرده ایم و زیبایی را برای اینگونه ما تعریف کرده اند؟یا اینکه ما به هر چیز جدید و متنوعی میگوییم زیبا زیرا ما علم به آن نداریم؟شاید اگر در اطرافمان اجنه هم بودند به آنها میگفتیم زیبا!!

باسلام و عرض تسلیت خدمت تمامی دوستان
سوالی که ارائه کردید با عنوان تاپیکی که مطرح کردید، چندان تناسبی نداشت.
به هر حال فعلا به بحث از ماهیت و حقیقت زیبایی به صورت اجمالی اشاره میشود و در ادامه اگر سوالی بود در خدمت هستم.

بحث زیبایی در عرف فلسفی قبل از قرن هجدهم و بعد از آن متفاوت است. تا قرن هجدهم زيبائى ویژگی ای است که در اثر کمال لایق و شایسته یک شیئ(1) در اشیاء مشاهده میشود و حالت رضایت مندی در انسان ایجاد میکند. وقتی انسان چیزی را میبیند، اگر در اثر تناسب اعضا و اجزای آن حالت رضایتمندی در انسان ایجاد کرد، به آن چیز زیبا گفته میشود.
زيبا عبارت است از نحوه وجود موجودى كه طبیعت و سرشت یا عقل ادمیان متمايل به آن باشد و جان آن را بپذيرد. البته آنچه انسان طبعا متمايل به آن باشد، طبعا زيباست و آنچه انسان عقلا بدان متمايل باشد، عقلا زيباست.
در مقابل، زشت عبارت از چیزی که طبع ادمی یا عقل او از آن گریزان باشد و انرا نپسنددو حالت بیزاری و اشمئزاز در درون انسان ایجاد کند.(2)
علمى كه در امر زيبائى و ملاك‏هاى آن و نظريات مربوط به آن بحث مى‏كند، زيبايى‏شناسى ناميده مى‏شود و بخشى از فلسفه است.(3)

زشتی برخلاف زیبایی از اوصافی است که در اثر مقایسه دو چیز بدست می آید.
مثلا وقتی گفته میشود دزدی از نظر اجتماعی عملی زشت است، به این اعتبار است که جامعه به واسطه مضراتی که این کار دارد، از ان بیزار است یا وقتی گفته میشود فلان نقاشی زشت است به این اعتبار است وقتی میان دو نقاشی مقایسه میشود، طبع انسان در اثر مشاهده یکی احساس رضایت میکند ولی در مورد دیگری چنین احساس ندارد. یا وقتی گفته میشود گناه، قبیح و زشت است به اعتبار این است که نهی از ان صورت گرفته است وگرنه خیلی از کارها قبح ذاتی ندارد و به صورت مطلق شاید بتوان گفت هیچ چیزی زشتی مطلق و ذاتی ندارد.(4)
به همین جهت، از نظر فلسفی هیچ موجودی در عالم نیست که مطلقا و از همه جهت قبیح باشد. چیزی که از هیچ جهت خیر و زیبایی در ان نباشد، با توجه به حکمت خداوند و فیض او، امکان تحقق ندارد.(5)
هر چیزی حداقل از برخی جهات زیباست و از موجودی که کمترین بهره از زیبایی وخیر را دارد تا موجودی که جز زیبایی چیزی ندارد که همان خداوند است در عالم وجود دارند.(6)

این دو صفت، میتواند مربوط به اشیاء و چیزهایی باشد که باحواس ظاهری قابل درک است ( چه چیزهای مستقل درخارج که از نظر فلسفی جوهر خوانده میشود و چه چیزهای وابسته که عرض نامیده میشود مثل رنگ و اندازه و ...) یا مربوط به اعمال و رفتاری باشد که از یک موجودی سر میزند یا مربوط به وجود موجودی باشد که با حواس ظاهری قابل درک نیست، بلکه عقل انسان، وظیفه درک زیبایی یا زشتی انرا دارد.

انسان فطرتا به دنبال زیبایی است و حس زیبایی طلبی و زیبایی گرایی دارد. هر چیزی که زیباست، نفس ما به دنبال ان است و از هر چیز زشتی دوری میکند. در یک دسته بندی کلی، گرایش به زیبایی چندین سبقه میتواند داشته باشد.
زيبائى‏گرائى فلسفى: تمايل ضمنى يا صريح به ترجيح دادن مذاهب فلسفى زيبا بر مذاهب فلسفى صحيح.
زيبائى‏گرائى اخلاقى: تمايل به تنظيم رفتار بر اساس مقتضيات زيبائى. در نظر هواداران اين گرایش، زندگى كامل نمى‏شود مگر اينكه زيبا باشد و جستجوى ترتيب و نظم از رعايت احكام تنگ و خشك عدالت بهتر است.
زيبائى‏شناسى نفسانى عبارت از بحث در آثار هنرى از اين جهت كه اين آثار ضمانت و گرو های نفسانی اى هستند كه طبيعت آفريننده خود را، يا طبيعت جامعه‏اى را كه به آنها عشق مى‏ورزد، كشف مى‏كنند.
اقسام دیگری نیز از گرایش به زیبایی وجوددارد همانند زيبائى‏شناسى طبيعى، زيبائى‏شناسى اجتماعى.

زيبائى خداوند
جمال خداوند، تناسب و اعتدالی است که نفس ما را راضی میکند و اشمل اوصافی همچون رحمت، علم، لطف، بخشش و امثال ان میشود.(7)
زیبایی خداوند بر دو نوع معنوى و صورى است. زيبائى معنوى خداوند همان ویژگی ای است که اسماء و صفات الهی بر آن دلالت مى‏كنند، و زيبائى صورى او همين جهان است كه به عنوان مخلوقات و انواع گوناگون آن ياد مى‏شود. به این اعتبار که مخلوقات خداوند جلوه ای از جمال و زیبایی صوری خداوند هستند، فلاسفه معتقدندکه هیچ موجودی به خودی خود قبیح و زشت نیست و فعل خداوند مطلقا زیباست.(8) به تعبیر قرآن کریم «الذی احسن کل شیء خلقه».(9)
تا قرن هجدهم، بحث از زیبایی و خود مفهوم زیبایی، سبقه هستی شناسی داشت و یکی از بخشهای فلسفی بود. فلاسفه از افلاطون تا این دوران به زیبایی و شناخت آن میپرداختند. اما از این دوران، در مغرب زمین، این بحث سبقه روانشناسی پیدا کرد و از بحث هستی شناسی خارج شد. از این دوران، زیبایی و زشتی دیگر وصفی که از خارج انتزاع میشد نبود. بلکه در ارتباط با ادراک انسان دیده شد. انسان در اثر برخورد با عوامل روانی و اجتماعی، تأثیراتی را میپذیرفت و چون این تأثیرات متفاوت بودند، احساس او از زیبایی نیز تغییر کرد.
زیبایی‌شناسی از رشته‌های سنتی فلسفه بوده، و به ویژه در سده‌های هفدهم و هجدهم بسیار پررونق بوده‌است.(10)
اما امروزه از رشته‌های غیرفعال فلسفه می‌باشد. بسیاری از فیلسوفان معاصر متفق القول هستند که زیبایی امری ذهنی و انتقال ناپذیر است.(11) در این دوران دیگر، زیبایی امری نیست که در خارج در ضمن چیز دیگری موجود است، بلکه تنها مربوط به ادراک ماست و هیچ وجودی در خارج ندارد نه مستقل و نه غیر مستقل.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج3، ص 39

[=microsoft sans serif][2] . فرهنگ فلسفى، ص: 285

[=microsoft sans serif][3] . فرهنگ فلسفى، ص: 285

[=microsoft sans serif][4] . کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج1 ص 571

[=microsoft sans serif][5] . بدایه الحکمه، ص 199

[=microsoft sans serif][6] . بدایه الحکمه، ص 199

[=microsoft sans serif][7] . فرهنگ فلسفى، ص: 285.

[=microsoft sans serif][8] . كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج‏1، ص: 571

[=microsoft sans serif][9] . سوره نمل، ایه 88؛ تفسیر تسنیم، ج3 ص 306

[=microsoft sans serif][10] . تاریخ فلسفه غرب،( رجینالد هالینگ دیل)، ص 79

[=microsoft sans serif][11] . همان، ص 80

[=microsoft sans serif]

صدیق;420391 نوشت:
وقتی انسان چیزی را میبیند، اگر در اثر تناسب اعضا و اجزای آن حالت رضایتمندی در انسان ایجاد کرد، به آن چیز زیبا گفته میشود.

این تناسب را چه کسی به انسان یاد میدهد؟آیا هر کس نسبت تناسبش از زیبایی متفاوت نیست!
نقل قول:
[=microsoft sans serif]زيبا عبارت است از نحوه وجود موجودى كه طبیعت و سرشت یا عقل ادمیان متمايل به آن باشد و جان آن را بپذيرد. البته آنچه انسان طبعا متمايل به آن باشد، طبعا زيباست و آنچه انسان عقلا بدان متمايل باشد، عقلا زيباست.

نقل قول:
[=microsoft sans serif]وقتی گفته میشود گناه، قبیح و زشت است به اعتبار این است که نهی از ان صورت گرفته است وگرنه خیلی از کارها قبح ذاتی ندارد و به صورت مطلق شاید بتوان گفت هیچ چیزی زشتی مطلق و ذاتی ندارد.(4)

نقل قول:
[=microsoft sans serif]به همین جهت، از نظر فلسفی هیچ موجودی در عالم نیست که مطلقا و از همه جهت قبیح باشد. چیزی که از هیچ جهت خیر و زیبایی در ان نباشد، با توجه به حکمت خداوند و فیض او، امکان تحقق ندارد.(5)

آیا این به خاطر این نیست که ما با دیدن هر چیزی به دنبال زیبایی آن میگردیم و طبع انسان دوست دارد که آن را زیبا ببیند و احساس لذت کند و این احساس لذت به خاطر هوی نفس استدر واقع هوای نفس عامل زیبا انگاشتن است؟برای همین به همه چیز میگوییم زیبا و میگوییم زشتی را خدا خلق نکرده.
صدیق;420391 نوشت:
بلکه در ارتباط با ادراک انسان دیده شد. انسان در اثر برخورد با عوامل روانی و اجتماعی، تأثیراتی را میپذیرفت و چون این تأثیرات متفاوت بودند، احساس او از زیبایی نیز تغییر کرد.

منظور من همین است. یعنی شاید کسی باشد که کوه را زشت بپندارد و نشانه های زیبایی آفرینش نداند.

نقل قول:
[=microsoft sans serif]بلکه عقل انسان، وظیفه درک زیبایی یا زشتی انرا دارد.

آیا کسی هست که عقل نداشته باشد؟اگر هست چگونه درک از زیبایی دارد؟
ملاک داشتن عقل چیست؟
عقل چیست؟آیا عقل هر کس نسبت به داده هایش تغییر نمیکند؟(به نظر من تغییر میکند)آیا عقل از جامعه تاثیر نمیپذیرد به طوری که درک از زیبایی را تغییر دهد؟

[=microsoft sans serif]

دین محکم;420762 نوشت:
این تناسب را چه کسی به انسان یاد میدهد؟آیا هر کس نسبت تناسبش از زیبایی متفاوت نیست!

چون برخی موارد زیبایی، از طریق حس درک میشود و وارد به ذهن او میشود و افراد مختلف علاقه و سلیقه های متفاوتی دارند، قطعا این اختلاف ها در درک آنها از زیبایی تفاوت ایجاد میکند. با این حال، هرچند در برخی موارد افراد اختلاف نظر دارند و برخی مثلا نقاشی کوبیسم را زیبا بدانند و غالب افراد آنرا چیزی جز خط های کج و نامرتبط میدانند. ولی درمورد یک گل بسیار زیبا یا یک آبشار بلند و قشنگ یا یک اسب سفید زیبا یا یک لباس زیبا و... غالب افراد اتفاق نظر دارند.

دین محکم;420762 نوشت:
آیا این به خاطر این نیست که ما با دیدن هر چیزی به دنبال زیبایی آن میگردیم و طبع انسان دوست دارد که آن را زیبا ببیند و احساس لذت کند و این احساس لذت به خاطر هوی نفس استدر واقع هوای نفس عامل زیبا انگاشتن است؟برای همین به همه چیز میگوییم زیبا و میگوییم زشتی را خدا خلق نکرده.

دو مطلب با هم اشتباه نشود.
اول اینکه، نظر مردم چیست؟ به نظر مردم همانطور که چیزهای زیبا داریم، چیز های زشت و قبیح نیز داریم. این مطلب واضح است و هرکسی در زندگی خود و در برخوردهایی که با دیگران دارد به این مطلب اذعان دارد. دلیل ان نیز برخلاف نظری که فلاسفه معاصر غرب میدهند، صرفا مرتبط با ادراک انسان و امری شخصی نیست که هیچ ارتباطی به خارج نداشته باشد، بلکه ناشی از درک تناسب میان اجزای یک شیء است.البته همانطور که بیان شد، زیبایی همانند رنگ و شکل و اندازه اجسام نیست که به صورت مستقل درخارج باشد و قابل لمس باشد بلکه انسان در ورای تناسبی که میان قسمتهای یک شیء و نظمی که در آن وجود دارد در می یابد که ان چیز چقدر زیباست.
دوم نیز نظر فلسفی و عرفانی است. به نظر فلسفی از باب حکمت و عدالت خداوند، یک فیلسوف کلاسیک معتقد است که خداوند چیزی که شر و زشتی در ان حداکثری باشد یا تمام وجودش شر و زشتی باشد را نیافریده است. بنابر عرفان نیز هر چیزی از ان باب که مخلوق خداوند است حسن وزیباست و هیچ چیز زشتی در نظام افرینش وجود ندارد زیرا هر یک در یک نظم جهانشمولی قرار گرفته و وظیفه ای را در این جهان خلقت به عهده دارد.
بنابراین این سه نگاه متفاوت است.
ولی هیچ یک به خاطر هوای نفس و دلبخواهی انسان نیست.

دین محکم;420762 نوشت:
منظور من همین است. یعنی شاید کسی باشد که کوه را زشت بپندارد و نشانه های زیبایی آفرینش نداند.

درک زیبایی یک چیز است و درک نظم مطلب دیگر.
آنچه در ادله اثبات خدا به عنوان یک دلیل ساده و قابل درک برای همگان در لسان روایات و مباحث کلامی مطرح شده، استفاده از نظم کلی عالم است. این دلیل به هیچ وجه مدعی نیست که هیچ بی نظمی جزیی در عالم وجود ندارد بلکه مدعی است نظم کلی ای بر عالم حاکم است. البته همین اموری که انسان به منزله بی نظمی می انگارد نیز بخشی از این نظم است که کارکرد خود رادارد هرچند باعث برخی اختلالات ظاهری میشود ولی در کل به نفع نظم حاکم بر عالم و قوانین طبیعت است و البته از نظمی پیروی میکند که قابل شناسایی برای انسان است هرچند تاکنون به آن نرسیده است. همینکه میبینیم انسان به دنبال کشف قواعد طبیعت وحتی زمان زلزله و اتشفشان است خود شاهد بر این است که حتی ان نیز دارای نظم است و در یک نظام کلی قرار دارد.

دین محکم;420762 نوشت:
آیا کسی هست که عقل نداشته باشد؟اگر هست چگونه درک از زیبایی دارد؟
ملاک داشتن عقل چیست؟
عقل چیست؟آیا عقل هر کس نسبت به داده هایش تغییر نمیکند؟(به نظر من تغییر میکند)آیا عقل از جامعه تاثیر نمیپذیرد به طوری که درک از زیبایی را تغییر دهد؟

اموری که به حس ظاهری قابل درک نیستند، با عقل میتوان نظم انها و زیبایی آنرا درک کرد.
بله عقل نیز یک موهبتی است که برخی دارای ان نیستند و البته غالبا دارند. هرچند میزان ان درافراد گوناگون متفاوت است.
عقل، قوه ادراکی انسان است. عقل بر اساس داده هایی که دارد، تحلیل کرده و به یک مطلب حکم میکند. این داده ها ومواد امکان دارد از خارج و از طریق حواس وارد ذهن شود یا همان داده ها نیز بر اساس استدلال عقلی به دست آمده باشد. مثلا اینکه خداوند چگونه عمل میکند و مجردات چگونه هستند و کمال آنها هیچ ارتباطی با حواس ظاهری ندارد و با این حال عقل زیبایی انرا درک میکند.
البته در مواردی که داده ها از طریق حواس ظاهری وارد ذهن انسان میشود و عقل زیبایی یا زشتی انرا درک میکند، گاه به واسطه پیش زمینه هایی که دارد، از محیط پیرامون خود نیز موثر میشود همانند سایر عواملی که در ادراک انسان موثر است.
اما در اینجا عقل تغییر نکرده است. حکمی که میکند تحت تأثیر داده های و ورودی اش قرار گرفته است.

با تشکر از صبرتان
خیلی ممنونم که اهمیت میدهید و جواب مینویسید ولی با اینکه مظورتان را میفهمم ولی جواب کوبنده ای نمیگیرم و همچنان پا بر جا هستم البته 5% به بعضی پاسخ داده شد(این دومی) ولی اکثرش عقاید خودم بود .اگر منظورم را دقیقا نمیدانید بپرسید.

نقل قول:
قطعا این اختلاف ها در درک آنها از زیبایی تفاوت ایجاد میکند. با این حال، هرچند در برخی موارد افراد اختلاف نظر دارند.

پس اختلاف هست.هر جقدر هم که کم باشد و بعضی باشند.
حال مگر نباید خداوند را با زیبایی آفرینش درک کرد و به وجودش پی برد.این بعضی که آفرینش را زشت میپندارند چگونه به وجود خدا پی ببرند ؟ و افرادی هم هستند که فقط ماده را میبینند (مادیگرایان)پس باید دلیل حسی برایشان آورد.
اگر این دلیل زیبایی هم از آنها بگیریم و زیبایی را اثبات نکنیم چگونه حجت را تمام کنیم و بگوییم که خداوند خودش را به انها نشان داد ولی انها لجوج بودند یا هوی داشتند و ایمان نیاوردند؟

نقل قول:
نظر مردم چیست؟ به نظر مردم همانطور که چیزهای زیبا داریم، چیز های زشت و قبیح نیز داریم
نقل قول:
. بلکه ناشی از درک تناسب میان اجزای یک شیء است. زیبایی همانند رنگ و شکل و اندازه اجسام نیست که به صورت مستقل درخارج باشد و قابل لمس باشد بلکه انسان در ورای تناسبی که میان قسمتهای یک شیء و نظمی که در آن وجود دارد در می یابد که ان چیز چقدر زیباست. ولی هیچ یک به خاطر هوای نفس و دلبخواهی انسان نیست
.

نظر مردم ملاک نیست.حتی اگر هم ملاک باشد خودتان گفتید که از مقایسه دو چیز زشت به دست میاید در واقع مردم درک از حقیقت قضیه ندارند و به نظر انها زشت است شاید نظر دیگری زیبا باشد.مثلا در یک زمانی پوست سفید در نظر مردم زیبا بود ولی الان همه پوستشان را برونزه میکنند و این ملاک زیبایی شده.پس نظر مردم ثباتی ندارد که بتوان به ان استدلال کرد.

نقل قول:
درک زیبایی یک چیز است و درک نظم مطلب دیگر. همین اموری که انسان به منزله بی نظمی می انگارد نیز بخشی از این نظم است که کارکرد خود رادارد هرچند باعث برخی اختلالات ظاهری میشود ولی در کل به نفع نظم حاکم بر عالم و قوانین طبیعت است و البته از نظمی پیروی میکند که قابل شناسایی برای انسان است هرچند تاکنون به آن نرسیده است.

آیا در عقاید ما وجود ندارد که برای درک وجود خدا به زیبایی های آفرنش بنگرید؟ تو همین سایت بود که اساتید برای اثبات خدا بحث از زیبایی کردند !
پس درک زیبایی مقوله ای جدا گانه برای اثبات خداست و داخل در برهان نظم نیست هر چند از جهاتی شبیه به هم و مرتبط هستند ولی میبینیم که بینظمی برای افرادی زیبا و لذت بخش است.مثلا مدل مو شلخته یا لباس شلخته که مد شده به خاطر همین است.همینطور بعضی از اتاق نامنظم خوششان میاید و احساس ارامش میکنند. اصولا هر کسی به نظم علاقه ندارد ولی به زیبایی علاقه دارد.
نقل قول:
اموری که به حس ظاهری قابل درک نیستند، با عقل میتوان نظم انها و زیبایی آنرا درک کرد
.

من فقط منظورم زیبایی طبیعت و ظاهری ست نه چیزهای دیگر.

نقل قول:
عقل نیز یک موهبتی است که برخی دارای ان نیستند و البته غالبا دارند. هرچند میزان ان درافراد گوناگون متفاوت است
.

اگر درک زیبایی عقلی باشد ، یک انسان بی عقل چگونه جذب چیزی زیبا میشود؟

نقل قول:
در اینجا عقل تغییر نکرده است. حکمی که میکند تحت تأثیر داده های و ورودی اش قرار گرفته است.

چه فرقی در اصل موضوع میکند؟به هر حال در درک زیبایی تاثیر دارد.منظور من این بود که به ما یاد داده اند دریا و کوه ها زیبا هستند.اگر این یاد دادن باشد حرف قران که میفرماید "به زیبایی ها و آفرینش نگاه کن چه کسی میتواند انرا خلق کند ! و از زیبایی ها پی به وجود خدا ببر(مفهوم کلی نه که این چنین ایه ای هست)"بیهوده است و خدا انرا خلق نکرده انقدر به ما گفتند" زیباست "و تلقین کردند که ما فکر کنیم (و به قول شما عقل حکم کند )که واقعا زیباست.!

[=microsoft sans serif]

دین محکم;421953 نوشت:
حال مگر نباید خداوند را با زیبایی آفرینش درک کرد و به وجودش پی برد.این بعضی که آفرینش را زشت میپندارند چگونه به وجود خدا پی ببرند ؟ و افرادی هم هستند که فقط ماده را میبینند (مادیگرایان)پس باید دلیل حسی برایشان آورد.
اگر این دلیل زیبایی هم از آنها بگیریم و زیبایی را اثبات نکنیم چگونه حجت را تمام کنیم و بگوییم که خداوند خودش را به انها نشان داد ولی انها لجوج بودند یا هوی داشتند و ایمان نیاوردند؟

باسلام
اثبات خدا از راه های گوناگونی صورت میگیرد و تنها یک طریق ندارد. طریق های ساده تر ان از راه بررسی مخلوقات ونظم عالم وزیبایی آن است ولی راه های دیگری دارد که هیچ ربطی به مقدمات حسی و تجربی ندارد و مربوط به عقل است.
برهان وجوب وامکان، برهان حدوث و قدم، برهان نفس، برهان اخلاقی و برهان صدیقین از این قبیل است.
تقریبا در هیچ برهانی بر زیبایی افرینش تکیه ندارد و نهایتا در برهان غایت شناسی یا برهان نظم، بر نظم کلی عالم و قوانین کلی حاکم بر عالم تکیه دارد.

دین محکم;421953 نوشت:
نظر مردم ملاک نیست.حتی اگر هم ملاک باشد خودتان گفتید که از مقایسه دو چیز زشت به دست میاید در واقع مردم درک از حقیقت قضیه ندارند و به نظر انها زشت است شاید نظر دیگری زیبا باشد.مثلا در یک زمانی پوست سفید در نظر مردم زیبا بود ولی الان همه پوستشان را برونزه میکنند و این ملاک زیبایی شده.پس نظر مردم ثباتی ندارد که بتوان به ان استدلال کرد.

دین محکم;421953 نوشت:
آیا در عقاید ما وجود ندارد که برای درک وجود خدا به زیبایی های آفرنش بنگرید؟ تو همین سایت بود که اساتید برای اثبات خدا بحث از زیبایی کردند !
پس درک زیبایی مقوله ای جدا گانه برای اثبات خداست و داخل در برهان نظم نیست هر چند از جهاتی شبیه به هم و مرتبط هستند ولی میبینیم که بینظمی برای افرادی زیبا و لذت بخش است.مثلا مدل مو شلخته یا لباس شلخته که مد شده به خاطر همین است.همینطور بعضی از اتاق نامنظم خوششان میاید و احساس ارامش میکنند. اصولا هر کسی به نظم علاقه ندارد ولی به زیبایی علاقه دارد.

خیر زیبایی افرینش فی نفسه ربطی به اثبات خداوند ندارد و تنها از این طریق است که زیبایی به خاطر نظم و کمال ان چیزی است که انرا زیبا میدانیم نه اینکه خودش چیز مستقلی باشد تا دلالت بر اثبات خدا بکند.
با این حال شاید برای اقناع بتوان از این دلیل نیز کمک گرفت که البته چندان دلیل محکم و قطعی ای برای اثبات خداوند نیست.

دین محکم;421953 نوشت:
چه فرقی در اصل موضوع میکند؟به هر حال در درک زیبایی تاثیر دارد.منظور من این بود که به ما یاد داده اند دریا و کوه ها زیبا هستند.اگر این یاد دادن باشد حرف قران که میفرماید "به زیبایی ها و آفرینش نگاه کن چه کسی میتواند انرا خلق کند ! و از زیبایی ها پی به وجود خدا ببر(مفهوم کلی نه که این چنین ایه ای هست)"بیهوده است و خدا انرا خلق نکرده انقدر به ما گفتند" زیباست "و تلقین کردند که ما فکر کنیم (و به قول شما عقل حکم کند )که واقعا زیباست.!

اولا: زیبایی گرچه در برخی موارد و برخی درجات ان، متأثر از نظر دیگران است ولی اینطور نیست که به کلی، هیچ گونه زیبایی ای در کار نباشد و انسان کلا تحت تأثیر دیگران قرار گرفته باشد. مثلا اگر کسی به من بگوید فلان نقاشی یا فلان خط در مکاتب جدید هنری زیباست، اگر من اصلا از ان خوشم نیاید، قطعا حکم به زیبایی ان نمیکنم.
ثانیا: این ایه ای که می فرمایید کجاست؟ مفهوم کلی ایه یعنی چه؟ از کدام ایه یا ایات چنین برداشت ازادی کرده اید؟ اول اصل انرا اثبات کنید انگاه به اشکال بر اساس ان بپردازید.
ثالثا: همانطور که عرض شد، برهانی به عنوان برهان زیبایی شناسی نداریم.

[="DarkOrchid"]با سلام

[=&quot]بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ في‏ أَمْرٍ مَريجٍ (5)
[=&quot]أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (6)
[=&quot]وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ (7)
[=&quot]تَبْصِرَةً وَ ذِكْرى‏ لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ (8)
[=&quot]
[=&quot]آرى، ايشان سخن راستى را كه بر آنها آمده بود دروغ شمردند. پس در كارى شوريده افتادند. (5)[=&quot]
[=&quot]آيا به اين آسمان بر فراز سرشان نظر نمى‏كنند كه چگونه آن را بنا كرده‏ايم و آراسته‏ايم و هيچ شكافى در آن نيست؟ (6)[=&quot]
[=&quot]و زمين را گسترديم و در آن كوه‏هاى بلند افكنديم و از هر گونه نباتات خوش‏منظر در آن رويانيديم. (7)[=&quot]
[=&quot]بينشى و پندى است براى هر بنده‏اى كه به خدا بازگردد. (8[=&quot]

[=&quot]
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (7)[=&quot]

[=&quot]ما هر چه در روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا امتحانشان كنيم كه كدامشان به عمل بهترند. (7)[=&quot]

[=&quot]وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرينَ (16)[=&quot]
[=&quot]و هرآينه در آسمان برجهايى آفريديم و براى بينندگانشان بياراستيم. (16)[=&quot]

اولا این زیبایی را چه کسی گفته زیباست؟زیباییش تلقین است چه بسا انسان با نگاه به آسمان بترسد به جای اینکه زیبایی ببیند.
دوما خدا با این زیبایی استدلال کرده و کاری نداریم که الان چه استدلال هایی وجود دارد.
سوما این استدلال ها را خودشان در اورده اند و مغالطه ست و گیج کردن انسان و پیچاندنشان.
چهارما من میگویم برای مادیگرایان چگونه استدلال میکنید آنها فقط بدیهیات را میبینند.
پنجما اعوذ بالله من میگویم خالق زیبایی تفکر انسان است.و خدا از این تفکرات استفاده کرده و گفته من آفریدم.در واقع کسی که دین و قران را آورده از این تفکرات سوءاستفاده کرده.!!!من این حرف را که بینظمی دارای نوعی نظم است را قبول ندارم.چطور ممکن است نقیض چیزی در همان چیز موجود باشد این اجتماع نقیضین محال است(بی نظمی زیباست بدون اینکه نظم داشته باشد)

اصلا فکر کنید میخواهید خدا را از طریق بدیهیات ثابت کنید .ثابت کنید.[/]

[=microsoft sans serif]

دین محکم;423829 نوشت:
اولا این زیبایی را چه کسی گفته زیباست؟زیباییش تلقین است چه بسا انسان با نگاه به آسمان بترسد به جای اینکه زیبایی ببیند.

این ایات به هیچ وجه در صدد اثبات وجود خداوند نیست. بنابراین، ایرادهای بعدی شما نیز که مترتب بر این برداشت شما ازایات است، بی وجه است.( باقطع نظر از اشکالی این مطلب که زیبایی را مطلقا امری تلقینی دانستید که چند مرتبه بیان شد)

دین محکم;423829 نوشت:
دوما خدا با این زیبایی استدلال کرده و کاری نداریم که الان چه استدلال هایی وجود دارد.

بنده که استدلالی نمیبینم، اگر لطف کنید و استدلال این ایات براثبات خداوند را بیان کنید، بسیار ممنون میشوم.

دین محکم;423829 نوشت:
سوما این استدلال ها را خودشان در اورده اند و مغالطه ست و گیج کردن انسان و پیچاندنشان.

این هم از ان حرفهاست.
یعنی چه از خودشان در اورده اند؟
یعنی پوچ است یا اینکه هیچ یک در ایات و روایات وجود ندارد؟

دین محکم;423829 نوشت:
چهارما من میگویم برای مادیگرایان چگونه استدلال میکنید آنها فقط بدیهیات را میبینند.

تمامی ادله فلسفی بر اثبات خداوند بر پایه بدیهیات است.
همانطور که میدانید، بدیهیات بر شش قسم است: اولیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات،حدسیات و فطریات.(1)
با این حال، اگر منظورتان از بدیهیات، بدیهیات اولیه یعنی همان قسم قضایای اولیه باشد، باید سری به براهین وجوب و امکان و صدیقین بروید که ازراه اولیات به اثبات خداوند میپردازد.

دین محکم;423829 نوشت:
پنجما اعوذ بالله من میگویم خالق زیبایی تفکر انسان است.و خدا از این تفکرات استفاده کرده و گفته من آفریدم.در واقع کسی که دین و قران را آورده از این تفکرات سوءاستفاده کرده.!!

میشود لطف کنید و بفرمایید خداوند نعوذ بالله در کجا چنین سوء استفاده ای را کرده است.!!!!!!!

دین محکم;423829 نوشت:
اصلا فکر کنید میخواهید خدا را از طریق بدیهیات ثابت کنید .ثابت کنید.

این سوال از موضوع تاپیک خارج است.
اجازه بدهید این بحث به سرانجام برسد و اگر سوال دیگری در این زمینه و مرتبط با بحث زیبایی وزیبایی شناسی و اثبات خدا دارید بفرمایید و انگاه:
برای پاسخ گرفتن یک سر به مباحث اثبات خدا و براهین وجوب و امکان و صدیقین بزنید، اگر قانع نشدید در تاپیک دیگری این سوال را مطرح کنید.

ــــــــــــ
1. [1] . المنطق، مظفر، ص 289-298[=microsoft sans serif]

سلام

صدیق;424866 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط دین محکم نمایش پست ها
اولا این زیبایی را چه کسی گفته زیباست؟زیباییش تلقین است چه بسا انسان با نگاه به آسمان بترسد به جای اینکه زیبایی ببیند.
این ایات به هیچ وجه در صدد اثبات وجود خداوند نیست. بنابراین، ایرادهای بعدی شما نیز که مترتب بر این برداشت شما ازایات است، بی وجه است.

این سوال را کلی گفتم نه با توجه به آیات.ولی هنوز هم فکر میکنم درک از زیبایی اکتسابی ست.
فقط آیات اول را میگویم: آیه 5 کسانی را میگوید که دروغ میپندارند دو آیه بعدی خوشمنظر بودن آفرینش را مطرح میکند آیه 8 نتیجه میگیرد که این ها بینش و پند است برای کسانی که دروغ پنداشته اند.

نقل قول:
[=microsoft sans serif]یعنی پوچ است یا اینکه هیچ یک در ایات و روایات وجود ندارد؟

منظورتان را نمیفهمم ولی منظور من این است که آنها این برهان های وجوب و امکان و علیت و نظم را قبول ندارند و بر هر کدام نقد میکنند.و میگویند برای اثبات خدایشان چیزی ساخته اند که با عقایدشان جور در بیاید و عقایدشان را با این توجیه کردند.
واگر بگویید مثلا مسیحیان و دیگر ادیان هم دارند قبول نمیکنند و یاید شخصی این علوم را داشته باشد و به این برهان دست یافته باشد که بی دین باشد و تحت تاثیر دین نباشد.
نقل قول:
پنجما اعوذ بالله من میگویم خالق زیبایی تفکر انسان است.و خدا از این تفکرات استفاده کرده و گفته من آفریدم.در واقع کسی که دین و قران را آورده از این تفکرات سوءاستفاده کرده.!!

میشود لطف کنید و بفرمایید خداوند نعوذ بالله در کجا چنین سوء استفاده ای را کرده است.!!!!!!!


در همین آیاتی که آوردم فرموده من آفریدم و آراستم.نمیفرماید؟! اگر زیبایی خالقش تفکر باشد پس این گفتار که او آفریده سوء استفاده میباشد.(با فرض اینکه خدایی نبوده که تفکر را بیافریند و درک از زیبایی و یا همان نظم خودتان زاده ی ذهن است)
در ضمن بعد از جواب دادن صلوات را بزنید که من بفهمم جواب دادید که زودتر بیام ببینم.
باتشکر از پیگیریتان

[=microsoft sans serif]

دین محکم;425066 نوشت:
این سوال را کلی گفتم نه با توجه به آیات.ولی هنوز هم فکر میکنم درک از زیبایی اکتسابی ست.

بحث اگرربطی به ایات شریفه قران کریم نداشته باشد، چه ربطی پیدا میکند به خداوند متعال و نعوذ بالله اتهام فریبکاری به وی.

دین محکم;425066 نوشت:
فقط آیات اول را میگویم: آیه 5 کسانی را میگوید که دروغ میپندارند دو آیه بعدی خوشمنظر بودن آفرینش را مطرح میکند آیه 8 نتیجه میگیرد که این ها بینش و پند است برای کسانی که دروغ پنداشته اند.

خب چه نتیجه ای میگیرید؟
ایا در این ایات به دنبال اثبات خداوند از طریق زیبایی و حس زیبایی شناسی است.

دین محکم;425066 نوشت:
ولی هنوز هم فکر میکنم درک از زیبایی اکتسابی ست.

یک نکته نیز در مورد این مبحث شما که چند بار تکرار شده عرض کنم.
در مورد این مقوله، دو امر متفاوت وجود دارد.
اول: وضعیت آن اشیاء به صورت فی نفسه است. یعنی خود ان چیزها، مثلا یک گل یا یک نقاشی، فی نفسه و بدون توجه به ادراک ما، ممکن است زیبا باشند یا زشت. این امر ربطی به ادراک ما ندارد بلکه مربوط به واقعیت است.
دوم: نحوه ادراک و قضاوت ما در مورد زشتی یا زیبایی ان امور که در این مورد، اختلاف نظرها باتوجه به اختلاف انظار و سلیقه ها تفاوت میکند.
با توجه به مطلب فوق، انچه سلیقه ای و اختلاف بر انگیز است، نحوه ادراک ما است ولی این به معنای نفی زیبایی یا زشتی واقعی ان نیست.

دین محکم;425066 نوشت:
آنها این برهان های وجوب و امکان و علیت و نظم را قبول ندارند و بر هر کدام نقد میکنند.و میگویند برای اثبات خدایشان چیزی ساخته اند که با عقایدشان جور در بیاید و عقایدشان را با این توجیه کردند.
واگر بگویید مثلا مسیحیان و دیگر ادیان هم دارند قبول نمیکنند و یاید شخصی این علوم را داشته باشد و به این برهان دست یافته باشد که بی دین باشد و تحت تاثیر دین نباشد.

اینکه دیگران اشکال دارند یک حرف است و اینکه این حرفها اصلا درست نیست و برهان نیست حرف دیگر.
برای نمونه یک سر به مباحث اثبات خدا بزنید و ببنید ایا این مباحث را قبول دارید یا نه.
اگر ایراد و ابهامی باقی ماند، در تاپیک مجزایی بیان کنید.
اینکه دیگران قبول نمیکنند، همانقدر که میتواند به خاطر درست نبودن این ادله باشد، ممکن است به خاطر عناد انها یا میل به راحتی انان از تن دادن به تکالیف ادیان باشد. انچه برای شما باید مهم باشد این است که شما دلیلی را قبول کنید یا رد کنید نه اینکه چون دیگران گفته اند قبول کنید یا چون انها رد کرده اند رد کنید.
بحث اعتقادات و اصول اعتقادی است در این زمینه جای هیچ تقلیدی نیست.

دین محکم;425066 نوشت:
در همین آیاتی که آوردم فرموده من آفریدم و آراستم.نمیفرماید؟! اگر زیبایی خالقش تفکر باشد پس این گفتار که او آفریده سوء استفاده میباشد.(با فرض اینکه خدایی نبوده که تفکر را بیافریند و درک از زیبایی و یا همان نظم خودتان زاده ی ذهن است)

خدا می فرماید من افریدم
ولی همانطور که عرض شد، خداوند به صورت مستقیم جهان و اشیای ان را افریده است نه نظم وزیبایی انرا.
نظم وزیبایی حاصل ترکیب و تدبیر خاص خداوند در چینش ان موجودات است نه اینکه به صورت مستقیم قابل افرینش باشد. به بیان فلسفی این امور از معقولات ثانی فلسفی هستند که ما به ازای خارجی ندارند بلکه منشأ انتزاع دارند و افرینش انها به صورت غیر مستقیم است.
در ابتدای این پست نیز عرض شد اینکه ادراک نظم و زیبایی،امری اعبتاری و نسبی است، مربوط به جنبه ادراکی ان و حس زیبایی شناسی است ولی این منافاتی ندارد با نظم و زیبایی، سوای ادراک ما واقعیتی در خارج داشته باشد یانه؟
به عبارت دیگر همینکه ما انسانها اشیای خارجی را به نظم یابی نظمی متصف میکنیم، نشانه این است که منشأ این ادراک اعتباری ما در خارج موجود است.

صدیق;426892 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط دین محکم نمایش پست ها
این سوال را کلی گفتم نه با توجه به آیات.ولی هنوز هم فکر میکنم درک از زیبایی اکتسابی ست.

بحث اگرربطی به ایات شریفه قران کریم نداشته باشد، چه ربطی پیدا میکند به خداوند متعال و نعوذ بالله اتهام فریبکاری به وی.


منظور من را متوجه نشدید من اول آن آیاتی میخواستید بیاورم نوشتم بعد هر چه سوال داشتم گفتم نه اینکه سوال من از خود آیه باشد هر چند به طور غیر مستقیم ربط دارد.منظورم این بوده که چه کسی از اول گفته فلان چیز زیباست؟چه کسی میگوید فلان چیز زیباست و فلان چیز نیست؟آیا انسان اولیه هم بدون آموزش و اکتساب درک از زیبایی داشته و همان چیزهایی را که ما زیبا میدانیم آنها زیبا میدانستند.
من منظور شما را از این جواب نفهمیدم.
ضمنا مگر نمیگویند که خداوند زیباست و زیبایی را آفریده این درک زیبایی منشأش کجاست ؟چه کسی گفته خداوند زیباست و چه کسی گفته جهان زیباست ؟چون اگر اکتسابی باشد (نعوذ بالله) این درک از زیبایی خداوند دارای نقص میشود.یعنی آمده این فکر زیبا بودن را در ذهن مردم انداخته و بعد گفته من زیبا هستم!!!و اگر بگوییم درک زیبایی اکتسابی نیست قضیه درست میشود و خداوند برای درک مردم از خودش زیبایی های جهان را آفریده.و اگر بگوییم کمی از آن اکتسابی و کمی غیر اکتسابی ست باز هم این مقصود رسانده نمیشود.
پس وقتی تمام صفات در خدا نباشد آن خدا مطلق وجود نیست و پرستیدنش شایسته نیست.ببینید ربط داره به وجود خداوند!!

نقل قول:
[=microsoft sans serif]اینکه دیگران قبول نمیکنند، همانقدر که میتواند به خاطر درست نبودن این ادله باشد، ممکن است به خاطر عناد انها یا میل به راحتی انان از تن دادن به تکالیف ادیان باشد. انچه برای شما باید مهم باشد این است که شما دلیلی را قبول کنید یا رد کنید نه اینکه چون دیگران گفته اند قبول کنید یا چون انها رد کرده اند رد کنید.
بحث اعتقادات و اصول اعتقادی است در این زمینه جای هیچ تقلیدی نیست.

من از کسی تقلید نکردم میخواهم در جوابشان چیزی بگویم نه اینکه آنها مدام دلیل بیاورند و من دلیل نداشته باشم.آنها هم دلیل دارند اتفاقا دلایل آنها هم موجه است فقط باید دید اشکال کار کجاست و کجای کار در حال مغالطه و آمیختن حق با باطل هستند. نمیشود که آنها رها کرد و گفت ما درست میگوییم و کاری به اعتقاد شما نداریم این عقاید باطل ایمان همه را میدزدد .پس به جای اینکه ما حرف خودمان را بزنیم و آنها هم حرف خودشان باید جدال احسن کرد نه اینکه سریع بگوییم ما باهم تفاهم نداریم لکم دینکم ولی دین.!!
اصلا این شبهات موقع خواندن کتابهای دینی و فلسفی به ذهن خطور میکند نه حرف دیگران و در جامعه هم میبینی که همان چیزی که شبهه داشتی دیگران هم دارند.اصلا شبهه از عدم قوت دلیل به وجود میاید.
من اصلا نمیدانم این فقط شبهه ی من است یا دیگران هم با این شبهات به شما رجوع کرده اند و اصلا منشاش کجاست؟ اگر میدانید بگویید چه فرقه و مکتبی این شبهه را مطرح کرده؟
نقل قول:
نقل قول:
در همین آیاتی که آوردم فرموده من آفریدم و آراستم.نمیفرماید؟! اگر زیبایی خالقش تفکر باشد پس این گفتار که او آفریده سوء استفاده میباشد.(با فرض اینکه خدایی نبوده که تفکر را بیافریند و درک از زیبایی و یا همان نظم خودتان زاده ی ذهن است)

خدا می فرماید من افریدم
ولی همانطور که عرض شد، خداوند به صورت مستقیم جهان و اشیای ان را افریده است نه نظم وزیبایی انرا.
نظم وزیبایی حاصل ترکیب و تدبیر خاص خداوند در چینش ان موجودات است نه اینکه به صورت مستقیم قابل افرینش باشد. به بیان فلسفی این امور از معقولات ثانی فلسفی هستند که ما به ازای خارجی ندارند بلکه منشأ انتزاع دارند و افرینش انها به صورت غیر مستقیم است.
در ابتدای این پست نیز عرض شد اینکه ادراک نظم و زیبایی،امری اعبتاری و نسبی است، مربوط به جنبه ادراکی ان و حس زیبایی شناسی است ولی این منافاتی ندارد با نظم و زیبایی، سوای ادراک ما واقعیتی در خارج داشته باشد یانه؟
به عبارت دیگر همینکه ما انسانها اشیای خارجی را به نظم یابی نظمی متصف میکنیم، نشانه این است که منشأ این ادراک اعتباری ما در خارج موجود است.

دقیقا نمیفهمم چی میخواید بفرمایید ولی اگر میخواهید زیبایی را به نظم ربط دهید و بگویید "زیبایی عین نظم است" گفتم که نظم مورد قبول و دلخواه همه نیست و اصلا چه کسی گفته این کار یعنی نظم این درک نظم هم آیا مانند همان درک زیبایی ست و اکتسابی و غیر اکتسابی دارد؟در واقع میخواهید تا در مورد نظم همین شبهه را ادامه دهیم که الفاظ انقدر واسطه نباشند.

[="DarkOrchid"]

صدیق;426892 نوشت:
برای نمونه یک سر به مباحث اثبات خدا بزنید و ببنید ایا این مباحث را قبول دارید یا نه.
اگر ایراد و ابهامی باقی ماند، در تاپیک مجزایی بیان کنید.

خواندم اینها را ولی جواب درستی نگرفته ام .دارم کم کم آنها را میپرسم و این یکی از آنهاست.[/]

دین محکم;433064 نوشت:
خواندم اینها را ولی جواب درستی نگرفته ام .دارم کم کم آنها را میپرسم و این یکی از آنهاست.

باسلام
دوست عزیز این مبحثی که شما در این تاپیک مطرح کردید، به عنوان دلیلی بر اثبات خداوند نیست بلکه تنها نشانه ای بر وجود نظم در عالم است نه اثبات خداوند.
اگر سوالی در خصوص همان مباحث دارید به صورت اختصاصی هر کدام را جداگانه مطرح کنید تا فایده ای از بحث عاید خود و دیگران شود.

[="DarkOrchid"]

صدیق;433820 نوشت:
باسلام
دوست عزیز این مبحثی که شما در این تاپیک مطرح کردید، به عنوان دلیلی بر اثبات خداوند نیست بلکه تنها نشانه ای بر وجود نظم در عالم است نه اثبات خداوند.
اگر سوالی در خصوص همان مباحث دارید به صورت اختصاصی هر کدام را جداگانه مطرح کنید تا فایده ای از بحث عاید خود و دیگران شود.

سلام .نوشته ی قبلی من را هم خواندید؟اسم تایپیک جدید را چی بذارم .زیر مجموعه ی کدام موضوع بگذارمش.آن مطالب قبلی خیلی شبهه ها ی عجیب و غریب داره میترسم بخوانمشان. فقط جواب استادان را خواندم که فایده ای نداشت و جواب من نبود پس نتیجه گرفتم مشکلی که من دارم در آن موضوع مطرح نیست.همچنین بعضی بحث را خیلی فلسفی میکردند و معلوم نیست از کجا میآوردند.ضمنا اگر من وسط بحث اونا بیام یه چیز دیگه بگم یا حرف اونا رو تصدیق کنم و شبهه شون رو پرو بال بدم خدا رو خوش نمیاد.اینها همه یک طرف بسته بودن تایپیک هم در طرف دیگر مشکل ایجاد میکند و من نمیتوانم بحث کنم.این شد که تصمیم گرفتم شبهه ی خودم را مطرح کنم حال اگر میبینید همین مشکل را در تایپیک دیگری حل کرده اید آدرس دهید تا بروم به آنجا .
با تشکر[/]

باعرض سلام

دین محکم;433867 نوشت:
سلام .نوشته ی قبلی من را هم خواندید؟اسم تایپیک جدید را چی بذارم .زیر مجموعه ی کدام موضوع بگذارمش.آن مطالب قبلی خیلی شبهه ها ی عجیب و غریب داره میترسم بخوانمشان. فقط جواب استادان را خواندم که فایده ای نداشت و جواب من نبود پس نتیجه گرفتم مشکلی که من دارم در آن موضوع مطرح نیست.همچنین بعضی بحث را خیلی فلسفی میکردند و معلوم نیست از کجا میآوردند.ضمنا اگر من وسط بحث اونا بیام یه چیز دیگه بگم یا حرف اونا رو تصدیق کنم و شبهه شون رو پرو بال بدم خدا رو خوش نمیاد.اینها همه یک طرف بسته بودن تایپیک هم در طرف دیگر مشکل ایجاد میکند و من نمیتوانم بحث کنم.این شد که تصمیم گرفتم شبهه ی خودم را مطرح کنم حال اگر میبینید همین مشکل را در تایپیک دیگری حل کرده اید آدرس دهید تا بروم به آنجا .
با تشکر

همانطورکه قبلا نیزعرض شد، مباحثی که در این تاپیک مطرح کردید، به نوعی بیان دیگری از برهان نظم است و دلیل مستقلی در باب اثبات خدا نیست.
این تقریر که ارائه شد، به صورت کامل اقناعی است نه برهانی عقلی به همین جهت ایرادهایی بر ان وارد میدانید که برخی از انها وارد است و برخی به واسطه سوء تفاهم ایجاد شده است.
در مورد براهین اثبات خدا، نیز اگر سوالی دارید که در ان بحثها حل نشده یا به صورت پیام خصوصی یا اگر عمومی تر است به صورت ایجاد تاپیک مطرح کنید.
به هر حال
نکته مهم این بود که این مباحث که در این تاپیک مطرح شد، به هیچ وجه به عنوان دلیلی بر اثبات خدا نمیتواند باشد و تنها تنبیه ومویدی ذوقی بر ان است.

با تشکر
موفق باشید.

[="DarkOrchid"]سلام با تشکر از این که با حوصله جواب مرا دادید.
باشد همین درک از نظم را میپرسم.
باز هم تشکر میکنم امیدوارم خداوند به شما خیر دنیا و آخرت را بدهد.
التماس دعا
[/]

[=microsoft sans serif]درک زیبایی آفرینش و اثبات خدا

پرسش: زیبایی که در عالم و جهان خلقت هست، چیست؟ به عبارت دیگر، ایا این زیبایی، امری واقعی است یا مربوط به ادراک ما و تحت تأثیر حس زیبایی طلبی ماست؟ آیا زیبا دانستن این دنیا به خاطر این است که ما به آن عادت کرده ایم و زیبایی را برای اینگونه ما تعریف کرده اند؟یا اینکه ما به هر چیز جدید و متنوعی میگوییم زیبا زیرا ما علم به آن نداریم؟

پاسخ:
بحث زیبایی در عرف فلسفی قبل از قرن هجدهم و بعد از آن متفاوت است. تا قرن هجدهم زيبائى ویژگی ای است که در اثر کمال لایق و شایسته یک شیئ[1] در اشیاء مشاهده میشود و حالت رضایت مندی در انسان ایجاد میکند. وقتی انسان چیزی را میبیند، اگر در اثر تناسب اعضا و اجزای آن حالت رضایتمندی در انسان ایجاد کرد، به آن چیز زیبا گفته میشود.
زيبا عبارت است از نحوه وجود موجودى كه طبیعت و سرشت یا عقل ادمیان متمايل به آن باشد و جان آن را بپذيرد. البته آنچه انسان طبعا متمايل به آن باشد، طبعا زيباست و آنچه انسان عقلا بدان متمايل باشد، عقلا زيباست. در مقابل، زشت عبارت از چیزی که طبع ادمی یا عقل او از آن گریزان باشد و انرا نپسنددو حالت بیزاری و اشمئزاز در درون انسان ایجاد کند.[2]
علمى كه در امر زيبائى و ملاك‏هاى آن و نظريات مربوط به آن بحث مى‏كند، زيبايى‏شناسى ناميده مى‏شود و بخشى از فلسفه است.[3]

زشتی برخلاف زیبایی از اوصافی است که در اثر مقایسه دو چیز بدست می آید. مثلا وقتی گفته میشود دزدی از نظر اجتماعی عملی زشت است، به این اعتبار است که جامعه به واسطه مضراتی که این کار دارد، از ان بیزار است یا وقتی گفته میشود فلان نقاشی زشت است به این اعتبار است وقتی میان دو نقاشی مقایسه میشود، طبع انسان در اثر مشاهده یکی احساس رضایت میکند ولی در مورد دیگری چنین احساس ندارد. یا وقتی گفته میشود گناه، قبیح و زشت است به اعتبار این است که نهی از ان صورت گرفته است وگرنه خیلی از کارها قبح ذاتی ندارد و به صورت مطلق شاید بتوان گفت هیچ چیزی زشتی مطلق و ذاتی ندارد.[4]به همین جهت، از نظر فلسفی هیچ موجودی در عالم نیست که مطلقا و از همه جهت قبیح باشد. چیزی که از هیچ جهت خیر و زیبایی در ان نباشد، با توجه به حکمت خداوند و فیض او، امکان تحقق ندارد.[5]
هر چیزی حداقل از برخی جهات زیباست و از موجودی که کمترین بهره از زیبایی وخیر را دارد تا موجودی که جز زیبایی چیزی ندارد که همان خداوند است در عالم وجود دارند.[6]

این دو صفت، میتواند مربوط به اشیاء و چیزهایی باشد که باحواس ظاهری قابل درک است ( چه چیزهای مستقل درخارج که از نظر فلسفی جوهر خوانده میشود و چه چیزهای وابسته که عرض نامیده میشود مثل رنگ و اندازه و ...) یا مربوط به اعمال و رفتاری باشد که از یک موجودی سر میزند یا مربوط به وجود موجودی باشد که با حواس ظاهری قابل درک نیست، بلکه عقل انسان، وظیفه درک زیبایی یا زشتی انرا دارد.

انسان فطرتا به دنبال زیبایی است و حس زیبایی طلبی و زیبایی گرایی دارد. هر چیزی که زیباست، نفس ما به دنبال ان است و از هر چیز زشتی دوری میکند. در یک دسته بندی کلی، گرایش به زیبایی چندین سبقه میتواند داشته باشد.
زيبائى‏ گرائى فلسفى: تمايل ضمنى يا صريح به ترجيح دادن مذاهب فلسفى زيبا بر مذاهب فلسفى صحيح.
زيبائى‏ گرائى اخلاقى: تمايل به تنظيم رفتار بر اساس مقتضيات زيبائى. در نظر هواداران اين گرایش، زندگى كامل نمى‏شود مگر اينكه زيبا باشد و جستجوى ترتيب و نظم از رعايت احكام تنگ و خشك عدالت بهتر است.
زيبائى‏ شناسى نفسانى: عبارت از بحث در آثار هنرى از اين جهت كه اين آثار ضمانت و گرو های نفسانی اى هستند كه طبيعت آفريننده خود را، يا طبيعت جامعه‏اى را كه به آنها عشق مى‏ورزد، كشف مى‏كنند.
اقسام دیگری نیز از گرایش به زیبایی وجوددارد همانند زيبائى‏شناسى طبيعى، زيبائى‏شناسى اجتماعى.

زيبائى خداوند
جمال خداوند، تناسب و اعتدالی است که نفس ما را راضی میکند و اشمل اوصافی همچون رحمت، علم، لطف، بخشش و امثال ان میشود.[7]
زیبایی خداوند بر دو نوع معنوى و صورى است. زيبائى معنوى خداوند همان ویژگی ای است که اسماء و صفات الهی بر آن دلالت مى‏كنند، و زيبائى صورى او همين جهان است كه به عنوان مخلوقات و انواع گوناگون آن ياد مى‏شود. به این اعتبار که مخلوقات خداوند جلوه ای از جمال و زیبایی صوری خداوند هستند، فلاسفه معتقدندکه هیچ موجودی به خودی خود قبیح و زشت نیست و فعل خداوند مطلقا زیباست.[8] به تعبیر قرآن کریم «الذی احسن کل شیء خلقه».[9]
این دیدگاه، جهان بینی فلسفی و عرفانی است. به نظر فلسفی از باب حکمت و عدالت خداوند، یک فیلسوف کلاسیک معتقد است که خداوند چیزی که شر و زشتی در ان حداکثری باشد یا تمام وجودش شر و زشتی باشد را نیافریده است. بنابر عرفان نیز هر چیزی از ان باب که مخلوق خداوند است حسن وزیباست و هیچ چیز زشتی در نظام افرینش وجود ندارد زیرا هر یک در یک نظم جهانشمولی قرار گرفته و وظیفه ای را در این جهان خلقت به عهده دارد.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج3، ص 39

[=microsoft sans serif][2] . فرهنگ فلسفى، ص: 285

[=microsoft sans serif][3] . همان

[=microsoft sans serif][4] . کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج1 ص 571

[=microsoft sans serif][5] . بدایه الحکمه، ص 199

[=microsoft sans serif][6] . همان

[=microsoft sans serif][7] . فرهنگ فلسفى، ص: 285.

[=microsoft sans serif][8] . كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج‏1، ص: 571

[=microsoft sans serif][9] . سوره نمل، ایه 88؛ تفسیر تسنیم، ج3 ص 306

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
تا قرن هجدهم، بحث از زیبایی و خود مفهوم زیبایی، سبقه هستی شناسی داشت و یکی از بخشهای فلسفی بود. فلاسفه از افلاطون تا این دوران به زیبایی و شناخت آن میپرداختند. اما از این دوران، در مغرب زمین، این بحث سبقه روانشناسی پیدا کرد و از بحث هستی شناسی خارج شد. از این دوران، زیبایی و زشتی دیگر وصفی که از خارج انتزاع میشد نبود. بلکه در ارتباط با ادراک انسان دیده شد. انسان در اثر برخورد با عوامل روانی و اجتماعی، تأثیراتی را میپذیرفت و چون این تأثیرات متفاوت بودند، احساس او از زیبایی نیز تغییر کرد.
زیبایی‌شناسی از رشته‌های سنتی فلسفه بوده، و به ویژه در سده‌های هفدهم و هجدهم بسیار پررونق بوده‌است.[1] اما امروزه از رشته‌های غیرفعال فلسفه می‌باشد. بسیاری از فیلسوفان معاصر متفق القول هستند که زیبایی امری ذهنی و انتقال ناپذیر است.[2] در این دوران دیگر، زیبایی امری نیست که در خارج در ضمن چیز دیگری موجود است، بلکه تنها مربوط به ادراک ماست و هیچ وجودی در خارج ندارد نه مستقل و نه غیر مستقل.

زیبایی،امری واقعی یا اعتباری
چون برخی موارد زیبایی، از طریق حس درک میشود و وارد به ذهن او میشود و افراد مختلف علاقه و سلیقه های متفاوتی دارند، قطعا این اختلاف ها در درک آنها از زیبایی تفاوت ایجاد میکند. با این حال، هرچند در برخی موارد افراد اختلاف نظر دارند و برخی مثلا نقاشی کوبیسم را زیبا بدانند و غالب افراد آنرا چیزی جز خط های کج و نامرتبط میدانند. ولی درمورد یک گل بسیار زیبا یا یک آبشار بلند و قشنگ یا یک اسب سفید زیبا یا یک لباس زیبا و... غالب افراد اتفاق نظر دارند.
در نگاه انسانها، همانطور که چیزهای زیبا داریم، چیز های زشت و قبیح نیز داریم. این مطلب واضح است و هرکسی در زندگی خود و در برخوردهایی که با دیگران دارد به این مطلب اذعان دارد. این امر و این ادراک، برخلاف نظری که امروز در غرب رایج است، صرفا مرتبط با ادراک انسان و امری شخصی نیست که هیچ ارتباطی به خارج نداشته باشد، بلکه ناشی از درک تناسب میان اجزای یک شیء است.البته همانطور که بیان شد، زیبایی همانند رنگ و شکل و اندازه اجسام نیست که به صورت مستقل درخارج باشد و قابل لمس باشد بلکه انسان در ورای تناسبی که میان قسمتهای یک شیء و نظمی که در آن وجود دارد در می یابد که ان چیز چقدر زیباست.

درک زیبایی و ارتباط ان با اثبات خدا
همانطور که بیان شد، زیبایی افرینش بیانگر استحکام و نظم درونی و بیرونی میان اجزای عالم است. از انجا که چنین نظم و انسجامی وجود دارد، انسان از ان تعبیر به زیبایی میکند. بنابراین، بحث زیبایی به تنهایی دلیلی بر اثبات خدا نیست بلکه مویدی بر دلیل نظم است.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . تاریخ فلسفه غرب،( رجینالد هالینگ دیل)، ص 79

[=microsoft sans serif][2] . همان، ص 80

[=microsoft sans serif]

موضوع قفل شده است