خیمه شهداء زینبیه ( روضه امام حسین (ع) در دهه اول محرم) //بفرمایید داخل

تب‌های اولیه

248 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خیمه شهداء زینبیه ( روضه امام حسین (ع) در دهه اول محرم) //بفرمایید داخل

خیمه شهداء زینبیۀ

السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین

به مجلس عزاداری اقا امام حسین علیه السلام و 72 یار با وفایش

خوش امدید

شهید حسن اسماعیل زلغوط مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها




دخترم پدرت را خوب نگاه کن
و به یاد داشته باش که او دلیر مردی مومن و خداترس بود،
وقتی تو هنوز خیلی کوچک بودی برای دفاع از اسلام به سمت حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها رفت
تا در آنجا مقابل عده ای تروریست بچه کش قرار بگیرد،
او تو را خیلی دوست داشت ...



خواص وویژگی های مجالس ذکر مصائب امام حسين عليه السّلام
(بر طبق احاديث و روايات) ]
[SPOILER]هر کس بنشيند در مجالسي که در آن به امر ائمه عليهم السّلام پرداخته شده و ذکر مصائب آنان است دل او نمي‌ميرد در آن روزي که دل‌ها مي‌ميرند.

2- اينگونه مجالس محبوب خدا، رسول او و ائمه عليهم السلام مي‌باشد.

3- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبيح خداوند است.

4- اين مجالس محل نَظَر حضرت امام حسين عليه السّلام است. زيرا آن جناب در عرش است و از آنجا به سوي سرزمين کربلا و زوّار و گريه‌کنندگان خود نظاره مي‌کنند.

5- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلس حاضر مي شوند.

6- مجلس عزاي امام حسين عليه السّلام هر جا بر پا شود آنجا قبه و بارگاه اوست .

7- معراج گريه‌کنندگان است زيرا که محل نزول صلوات و رحمت الهي و غفران ذنوب و ... است.

8- اين مجالس از ديگر مجالس اشرف و افضل است.

[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحیم


امام حسین (ع): این مردم برده های دنیا هستند و دین بازیچه زبانشان می باشد ، حمایت و پشتیبانی از دین

تا آنجا است که زندگیشان در رفاه باشد ، اما آنکاه که در حیطه ی امتحان قرار گیرند دینداران کم خواهند بود.


[SPOILER]
هر موقع که یاد من افتادید
کربلای حسین(ع) و مظلومیت هایی که کشیدند،
تنهایی علی(ع) و
بی وفایی مردم کوفه و
رنج ها و مصیبت های زینب(س) و
سیلی خوردن رقیه(س) به
اسیری رفتن خاندان پیامبر(ص) و
هزاران هزار مصیبت را که حتی یک میلیونیم آن مصیبت ها هم به نرسیده است،
به یاد آورید.
وقتی به یاد آن ها هستید دیگر من کیستم؟/
شهیدمحمد عسگری

[/SPOILER]

خاک علم بر سرم--------- این است اوضاع حرم


روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))

دارند گوشه
کنارشهر تکیه می زنند
من در غم
بی تکیه گاهی زینبم!.


در خواست خیمه شهداء زینبیه
[SPOILER]به مناسبت محرم الحرام 1435 هجری قمری (1392 هجری شمسی) از کاربران ساست گفتگوی دینی به شرح ذیل می باشد
بار دیگر عطر دل انگیز محرم در فضای زمان و مکان پیچید و خاطره جانبازی و رشادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش را در یادها زنده کرد. محرم آمد و پیام عدالت خواهی و ظلم ستیزی و ولایت محوری را در گوش جان ها طنینی دوباره افکند. سالگرد قیام اباعبدالله (ع) این بار علاوه بر یادآوری خاطره شهادت فرزند رسول خدا (ص) با حادثه هایی همراه گشته که دل شیعیان و مسلمانان جهان را به درد آورده است.

آری مراسم پرشکوه محرم و عزاداری سید الشهدا امسال در حالی اقامه می شود که امت اسلام شاهد بروز فتنه های ویرانگری در کشورهای اسلامی است نتایج انقلاب مردم مسلمان را به تاراج می برند، در سوریه شاهد بروز جنگ و خونریزی هستیم و هر روز از اخبار قتل عام و انفجارات خونین در عراق و پاکستان و افغانستان باخبر می شویم.

و از طرف دیگر نیز با فعالیت های تبلیغی منفی و اختلاف انگیز دشمنان اسلام و در رسانه ها و فضاهای مجازی روبرو هستیم، آری دنیای اسلام امروز بیش از هر زمان دیگری تشنه بصیرت، وحدت و همدلی است لذا شایسته است شیعیان جهان به ویژه هموطنان عزیز، با بصیرتی افزون تر مراسم ماه محرم و صفر امسال را با شکوهی هر چه تمام تر برگزار نموده تا ضمن ابراز انزجار از این فعالیت های موهن همواره با حفظ وحدت کلمه، غیرت اسلامی و شیعی خود را به رخ جهانیان بکشند.

خیمه شهدا زینیبیه با تسلیت فرارسیدن ایام سوگواری و عزاداری حضرت سید الشهدا و یاران باوفایش، ضمن تشویق مومنین به برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم عزاداری در ایام محرم و صفر توجه کاربران عزیز ا به رعایت نکات زیر جلب می نماید:

1- برگزاری مراسم عزاداری هیئت با محوریت مسجد، برنامه های قرآنی و وعظ و خطابه با تاکید بر موضوع سبک زندگی حسینی، خداباوری و ایمان، آزادگی و عزت، شجاعت و حماسه، قیام حسینی و زینبی بودن

2- توجه جدی به ادعیه و زیارات، مناجات ماثوره از ائمه طاهرین (علیهم السلام) در برنامه های اصلی وو توجه به وقت ناز جمماعت در سایت

3-توجه مبلغین به محوریت انقلاب اسلامی و نقش بی بدیل رهبر معظم انقلاب اسلامی در وحدت جهان اسلام و رهبری فرهنگی انقلاب اسلامی در مقابله با نظام سلطه

4-دقت در انتخاب پیام های مناسبت تبلیغی برای فضاسازی با محتوای تبیین پیام ها و اهداف قیام حضرت سید الشهدا (علیه السلام) و نکات اخلاقی و حقوقی مردم در قالب فرمایشات ائمه طاهرین (علیهم السلام) و نکات اخلاقی و حقوق مردم در قالب فرمایشات ائمه طاهرین (علیهم السلام)، امام راحل (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی در فضای مجازی همراه با جذابیت های هنری، نصب تمثال شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و ذفاع از حرم و وصایای نورانی آنان

5- عنایت ویژه به مسئله انسجام و همبستگی ملی بر مبنای اسلام ناب محمدی (ص) با محوریت ولی فقیه و تشویق و ترغیب مردم به صبر و بردباری در برابر مشکلات و سختی ها
6-اجرای برنامه های عزاداری با دقت در ارائه اشعار و متون پرمحتوا و مستند توسط کاربران مبلغ اهل بیت (علیهم السلام)

7 -تلاش برای ارتقای کیفی برنامه ها و تاکید بر روضه خوانی بر اساس مقتل های معتبر

8 -برنامه ریزی جهت برپایی ایستگاههای صلواتی ع معرفی کتاب و...

9-توجه جدی به هفته کتاب و کتابخوانی با تاکید بر منویات مقام معظم رهبری و تقارن دهه دوم محرم الحرام به منظور تعمیق باورهای دینی و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی
10-مغتنم شمردن برنامه برای کودکان و نوجوانان در برنامه ها

11- منتظر پیشنهادات شما سروران می باشم[/SPOILER]

[SPOILER]
نحن کلنا عباسک

در وصف حضرت عباس
آری کبوتر با کبوتر فرق دارد

چشمان لیلا، خشک یا تر ، فرق دارد
لیلا تمام عمر مجنون خودش بود
مجنون همان لیلاست، ساغر فرق دارد
هرچند هر گل بوی خود را دارد اما
بوی گلاب ناب قمصر فرق دارد
یک عمر اشک مادرم را دیدم اما
اشک پدر با اشک مادر فرق دارد
پیغمبران سرمست از یک جرعه بودند
اما پیمبر با پیمبر فرق دارد
دنیا پر از دلواپسی های غریبی است
هر روزمان با روز دیگر فرق دارد
لب تشنه جان می داد و مشک آب بر دوش
دیدی برادر با برادر فرق دارد




[/SPOILER]

امان ازدل زینب س:geryeh:

[SPOILER]روضه محرم را دو شب زودتر بپا می داریم
تا در صورت لزوم عزیزان از ان بهره برداری نمایند
[/SPOILER]


روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل

جناب «مسلم» فرزند «عقيل بن ابي طالب» از بزرگان بني‌هاشم و پسر عموي حضرت اباعبدالله الحسين (ع) بود.امام حسين (ع) از مدينه خارج شده و در مكه بود كه نامه هاي مردم كوفه و دعوت از ايشان بسيار زياد شد. آخرين نامه كه به امام رسيد و تعداد نامه‌ها كه به هزاران درخواست بالغ شد، امام بين ركن و مقام دو ركعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خير كرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما اين است كه: "امامي نداريم، به سوي ما بيا شايد خدا به سبب تو ما را هدايت و متحد كند". من ، مسلم بن عقيل برادر و پسر عموي خود را كه مورد اطمينان من است به سوي شما فرستادم، پس اگر براي من نوشت كه رأي خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است كه در نامه هايتان خواندم بزودي نزد شما خواهم آمد...»مسلم در نيمه رمضان از مكه خارج شد و به مدينه آمد. در مسجد پيامبر (ص) نماز خواند و با خانواده خود وداع كرد و با چند راهنما و همراه به سوي كوفه رفت. شرايط اين سفر بسيار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم كردند و دو راهنما از تشنگي جان باختند. تا اينكه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به كوفه رسيد.مردم كوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون نامه حضرت (ع) را بر آنان خواند گريستند. سپس 18000 نفر از اهل كوفه با مسلم بيعت كردند. در نتيجه او نيز نامه‌اي به امام (ع) نوشت و بيعت اين تعداد را خبر داد و ايشان را به حركت به سوي كوفه ترغيب كرد.هنگامي كه خبر اين بيعت به يزيد بن معاويه رسيد، وي عبيدالله بن زياد را كه حاكم بصره بود مأمور كرد تا حكومت كوفه را نيز عهده‌دار گردد. عبيدالله با حيله به شهر وارد شد و حكومت را در دست گرفت و مردم را تهديد كرد. سپس «هاني بن عروة» كه از بزرگان كوفه بود و مسلم بن عقيل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شكنجه و زنداني كرد.مسلم هنگامي كه خبر شكنجه‌شدن هاني را شنيد از كوفيان خواست كه به ياريش بشتابند. مردم به او پيوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعيت شد در حاليكه ياران عبيدالله بيش از پنجاه نفر نبودند.عبيدالله چند نفر را بين قبايل مختلف كوفه فرستاد تا آنها را تهديد و تطميع كنند و عده‌اي از اشراف كه در قصر او بودند را مأمور نمود كه از بام‌هاي دار‌الاماره مردمي كه قصر را محاصره كرده‌ بودند بترساند يا فريب دهند.اهل كوفه هنگامي كه سخن رؤسا و اشراف خود را شنيدند سست شدند. كم كم نجواي خناسان زياد شد كه به هر يك به ديگري مي گفتند : «برگرديم، ديگران هستند و كفايت مي كنند»!!اندك اندك جمعيت از پيرامون مسلم پراكنده شد و تنها حدود سي نفر در مسجد براي ياري او باقي ماندند. مسلم كه با اين پيمان شكني روبرو شد به همراه آن سي نفر به سوي "ابواب كنده" حركت كرد. هنگامي كه به آنجا رسيد تنها ده نفر همراه وي باقي مانده بودند و چون از آن منطقه عبور كرد هيچكس همراه او نبود.مسلم غريبانه به اين سو و آن سو نگاه كرد ولي حتي كسي نبود كه وي را راهنمايي كند و يا در خانه‌اش او را پنهان نمايد. سفير حسين سرگردان در كوچه‌هاي تاريك كوفه راه مي‌رفت و نمي‌دانست كجا برود.تا اينكه به خانه‌اي رسيد كه پيرزني بر در آن ايستاده بود. نام اين زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود كه به همراه مردم از خانه بيرون رفته بود. مسلم بر زن سلام كرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره كه بيرون آمد مسلم را ديد كه بر در منزل نشسته است. گفت: «اي بنده خدا اگر آب نوشيدي نزد خانواده خود رو». مسلم خاموش ماند. زن ، دوباره و سه‌باره سخن خود را تكرار كرد. مسلم برخاست و گفت : «من در اين شهر خانه و خانواده‌اي ندارم. من مسلم بن عقيل‌ام. اين قوم به من دروغ گفتند و مرا فريب دادند و از مأمن خود بيرون آوردند.» پيرزن مسلم را به داخل خانه برد؛ فرشي برايش گسترد و طعامي فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابيد و در عالم رؤيا عموي خود اميرالمؤمنين علي (ع) را ديد كه به وي گفت : «بشتاب كه تو فردا نزد ما خواهي بود».از سوي ديگر، عبيدالله كه پراكنده شدن مردم را ديد جرأت پيدا كرد از قصر خارج شد و به مسجد آمد و براي پيدا كردن مسلم هزار دينار جايزه تعيين كرد.فرزند طوعه كه به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبيدالله گروهي متشكل از ده‌ها سپاهي را براي دستگيري او فرستاد.مسلم مشغول عبادت بود كه لشگريان به منزل طوعه رسيدند. هنگامي كه وي صداي شيهه اسبان را شنيد دعاي خود را به شتاب تمام كرد و زره پوشيد و از طوعه تشكر كرد و به مقابله با لشگر شتافت مبادا كه خانه پيرزن را بسوزانند.مسلم كه مردي جنگاور بود بيش از 40 نفر از نامردان كوفي را كشت تا اينكه آنان دسته جمعي بر او حمله كردند و از بام‌ها نيز سنگ بر او مي‌زدند تا سرانجام بر اثر شدت جراحات و تشنگي و نيزه‌اي كه از پشت بر او فرود آمد بر زمين افتاد و اسير شد.(برخي از منابع نيز نقل كرده‌اند كه وقتي ديدند نمي‌تواند آن جناب را دستگير كنند با نيرنگ به وي امان دروغين دادند و از اين طريق ايشان را به دارالحكومه بردند.)مسلم بن عقيل هنگامي كه دربند شد گفت: «انا لله و انا اليه راجعون» و شروع به گريه كرد. يكي از لشگريان از گريستن ايشان ـ با آنهمه جنگاوري ـ تعجب كرد و از سبب آن برسيد. مسلم گفت : «به خدا سوگند كه از كشته‌شدن باك ندارم و براي خود گريه نمي‌كنم من براي خاندان پيامبر كه به اينجا مي‌آيند و براي حسين و آل او گريه مي‌كنم».


نام خوشت قرار دل بي‌قرار من
روي تو شمع روشن شب‌هاي تار من
بي‌خانه‌ام ولي به دلم كرده خانه غم
نبود كسي به جز در و ديوار ، يار من



مسلم را به دستور عبيدالله بر بام قصر دارالاماره بردند، در حالي كه تسبيح خداوند مي‌گفت و استغفار مي‌كرد.

من انتظار مي‌كشم اما نمي‌كشد
غير از طناب دار، كسي انتظار من
هم خود به روي بامم و هم آفتاب عمر
اي باغبان! بيا كه خزان شد بهار من



سپس او را گردن زدند و ابتدا سرش و سپس بدنش را از بام به زير افكندند تا مردم ببيند و سپس بدن مباركش را در انظار پيمان‌شكنان كوفه آويزان كردند.

من از فراز بام كنم جان نثار تو
كوفي ز بام، سنگ نمايد نثار من



هاني را نيز كه پير مردي 89 ساله بود را به بازار كوفه بردند و با وضعي دلخراش كشتند و به دار آويختند در حالي كه ياران خود را صدا مي‌كرد و هيچكس به ياري او برنخاست.آنگاه ابن زياد سرهاي مبارك هاني و مسلم را به شام نزد يزيد فرستاد. بدن مسلم‌بن‌عقيل اولين بدن از بني هاشم بود كه آويخته گشت و رأس او اولين رأسي بود كه به دمشق فرستاده شد.

الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.

[SPOILER]

………
منابع اصلي:1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .3. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).………

[/SPOILER]

روز اول


صوتی شب اول محرم سال
92

حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - یک نفر هست پر از سوز پر از یا زینب (روضه حضرت مسلم)

[SPOILER]• حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - ای یاران یاران جانان جانان سلطان عشق (شور زیبا)

حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - ای همه بود و هست من یا حسین یابن الزهرا (سه ضرب)
دانلود قسمت چهاردهم کارتون فوتبالیست ها سری سوم
حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - می میرم از صدای تو سر می زارم به پای تو (زمینه)
حاج عبدالرضا هلالی - شب اول محرم 92 - چوبش دهان نوحه گرم را مریض کرد (شور)
حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - بزم عزا بر پا شده در کوچه ها غوغا شده (سنگین)
دانلود نود درجه 1392/8/13

حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - ای همه بود و هست من حسین یابن فاطمه (سه ضرب)
حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی - شب اول محرم 92 - ای که به عشقت اسیر (تک جفت)
حاج عبدالرضا هلالی - شب اول محرم 92 - با اذن زهرا مادرت مشکی می پوشم یا حسین (واحد)
حاج روح الله بهمنی - شب اول محرم 92 - حسین حسینه رگ خوابم (شور)
حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - ای نگاهت روشنای کربلا کربلا (واحد)
حاج عبدالرضا هلالی - شب اول محرم 92 - روز ازل رقم زده حیرانی مرا (شور)
سید مهدی میر داماد - شب اول محرم 92 - صلی الله علیک یا أباعبدالله ، بابی انت و امی یا ثارالله (شور)
حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - غصه داره نوحه به دلم می شینه (واحد)
حاج عبدالرضا هلالی - شب اول محرم 92 - به ماه محرم رسیدم به جانم غمت (دو دمه)
حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - می میرم از صدای تو سر می زارم به پای تو (دو دمه)
حاج محمود کریمی - شب اول محرم 92 - چیذر - همه هست آرزویم که ببینم (مناجات با امام زمان عج)
[/SPOILER]

روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))

زینب جان ! آنقدر مظلومیتت در آن زمان برایمان سخت است که تصور یک لحظه آن غیر ممکن است.
عمه جان!امروزم تو چقدر مظلوم شدی. عمه جان ! می خواهند گنبد زیبای تو را تخریب کنند.اما ما دیگه نمی گذاریم مظلومیتت بیش تر از این شود.
عمه جان برای ظهور صاحب الامر(عج) دعا کن .
:Sham::Sham::Sham::Sham:

[=arial black]مصیبت حضرت زینب(س)، بالاترین مصیبت


[=arial black][=arial black]شب دوازدهم محرم و بنا بر قولي شب شهادت امام سجاد زين العابدين عليه الصلاه و السلام. من فكر مي كنم شروع مصائب و ابتلائات اهل بيت از ديروز عصر عاشورا ديگر شروع شده عاشورا به يك معنا تازه شروع شده. انشاءالله اين ايام که ايام حزن و اندوه اهل بيت است قدر بدانيد؛ولي به نظر من آن مصيبتي كه از همه سنگين تر و جانگدازتر بوده براي بي بي زينب كبري سلام الله عليهاست.

[=arial black][=arial black]يك بزرگي مي فرمايد كه همان حقي كه امام حسين(ع) گردن عالم دارد همان حق را حضرت زينب كبري هم دارد؛ چون زينب كبري خون ابا عبد الله را به ثمر رساند به نتيجه رساند تالي تلو برادر بود گفت:

[=arial black]

[=arial black]ترويج دين گرچه به خون حسين شد تكميل آن به نطق درر بار زينب است
[=arial black]
[=arial black]سر ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود
[=arial black]

[=arial black][=arial black]اگر حضرت زينب نبود خون شهدا را هم پايمال مي كردند ما همه مديون اين عقيله بني هاشم و اين فدایی اهل بيت هستيم. حضرت زينب عليها سلام وقتي كه متولد شد قنداقه اش را دادند دست پيغمبرخدا، پيغمبر خدا گريه كرد. آقا چرا گريه مي کنيد فرمود: به خاطر اينكه در مصائب برادرش ابا عبد الله شريك است. بعد فرمودند: هر كس براي حضرت زينب گريه كند مثل اين است كه براي امام حسن و امام حسين گريه كرده؛ يعني گريه امشب براي حضرت زينب هم ثواب گريه امام حسن را دارد هم گريه امام حسين. مادر بزرگوارش حضرت زهرا خيلي مصيبت ديد ولي دو سه ماه بعد از پدر بزرگوارش بيشتر زنده نبود زود به شهادت رسيد اما امان از دل زينب که 54 سال مصائب حاد را تحمل كرده؛ مصيبت جدش پيغمبر خدا مصيبت مادر بزرگوارش حضرت زهرا چهار ساله بوده دنبال جنازه مادر دويده دختردارها دختر چهار ساله بي مادر بشود چه حالي دارد آن هم مادرش را شهيد كنند آنهم در خانه به شهادت برسانند به در و ديوار خانه نگاه مي كرده ناله مي زده زينب، بعد هم خانه نشيني پدرش، شكافتن پيشاني پدر بزرگوارش، سم و زهري كه به برادرش امام مجتبي دادند؛ همه اينها را تحمل كرد ولي دلش خوش است حسين دارد بقيه پنج تن در نور امام حسين هست. هنوز همراهش زينبي كه 54 يا 55 سال با برادرش ابا عبد الله بوده هست، حالا روز جدايي از برادر است ديگر چيزي براي حضرت زينب داغي از اين سخت تر و سنگين تر نيست.

[=arial black][=arial black]مي گويند عالمي خدمت آقا امام زمان عليه الصلاة و السلام شرفياب شدند من معتقدم واقعا عمق مصائب اهل بيت را ما درك نمي كنيم؛ خدا در زيارت عاشورا مي گويد:

[=arial black][=arial black]«مصيبة ما اعظمها،عظمت مصيبتها في السموات علي جميع اهل السموات»[1]

[=arial black][=arial black]به آسمانها سنگيني مي كند مصيبت اهل بيت. مي گويند: آن شخصيتي مي فهمد مصائب اهل بيت را كه مي فرمايد: اي جد بزرگوار من! هر صبح و شام براي شما گريه مي كنم و عوض اشك چشم براي شما اشك خون مي ريزيم. امام زمان مي فهمد و متوجه مي شود. مي گويند: خدمت آقا كسي شرفياب شد گفت: آقا ما شنيديم شما براي مصائب كربلا خيلي گريه مي كنيد خيلي متاثر و غمگينيد ولي مي خواهم ببينم كدام مصيبت دل شما را خيلي به در آورده مصيبت حضرت علي اكبر، فرمودند: اگر حضرت علي اكبر هم بود گريه مي كرد. مصيبت عموي ديگرتان حضرت اباالفضل، فرمود: اگر عمويم حضرت ابوالفضل هم باشد گريه مي كند. مصيبت شديد جدتان ابا عبد الله، فرمودند: اگر جدم ابا عبد الله هم باشد براي اين مصيبت...
[=arial black][=arial black]آقا كدام مصيبت است؛ ديد آقا منقلب شد اشك مقدس آقا جاري شد و فرمود: براي مصائب عمه ام زينب كبري.

[=arial black][=arial black]به خدا قسم ما اگر درك بكنيم به دل بي بي زينب و بچه هاي حسين چه گذشته، خدا لعنتشان كند وقتي آقا ابا عبدالله شهيد شدند مي خواهم يك كم تجسم و تصوير اين غم به دلهايمان بنشيند وقتي آقا شهيد شدند آن غارتگرها ريختند يك كسي عمامه آقا را غارت كرد برد يك كسي لباسهاي آقا، كلاهخود آقا، زره آقا، كفش آقا، يزيد بن ركاب ملعون زره امام حسين را غارت كرد و برد.

[=arial black][=arial black]وقتي كه مختار قيام كرد، گفت: من بايد قتله امام حسين را انتقام بگيرم روح مختار شاد كه دل اهل بيت را شاد كرد. مختار همينطور يك عده اي را گرفت يك عده اي هم فراري بودند يزيد بن ركاب مخفي شده بود كسي كه زره آقا را غارت كرده بود هر چه گشتند پيدايش نكردند. مختار مريض شد برايش دوا آوردند گفت: دل من خوب نمي شود اگر مي خواهيد دل من را شفا بدهيد برويد اين يزيد بن ركاب را پيدا كنيد بياوريد. يك اكيپ به قول ما فرستاد دنبال اين يزيد بن ركابي كه زره آقا را سرقت كرده بود. گشتند در يك خانه پيدايش كردند بندش كشيدند آوردند. گفت: ای ملعون، تو زره آقام امام حسين را سرقت كردي اول اقرار نميكرد تهديدش كرد و گفت: آره. گفت: کجا گذاشتي. گفت: در خانه ام است. گفت: با مامورها ببريدش زره آقايم امام حسين را بياوريد. بردندش در خانه یک گوشه مخفي كرده بود زره آقا را. وقتي كه زره ابا عبدالله را آورد جلوي مختار، مختار آنچنان ناله زد آنچنان شيون زد ديد هنوز خون آقا ابا عبدالله در حلقه هاي اين زره است. مختار آنقدر ناله زد عمامه اش را از سرش گرفت انداخت زمين فرياد زد گريه كرد بيهوش شد.

[=arial black][=arial black]مي خواهم بگويم امان از دل زينب، مختار آدم ضعيفي نبوده، خيلي قوي دل بوده اما طاقت ندارد زره غرق به خون حسين را ببيند. اي امان از دل زينب چه گذشت به دل زينب و سكينه و بچه ها و همسرهاي ابا عبدالله اي امام زمان معذرت مي خواهم ايام حزن و غم و اندوه است وقتي اهل بيت را آوردند كنار قتلگاه اينها از مركبها خودشان را پايين انداختند بي بي زينب آمد در ميان كشته ها بدن برادر را پيدا كرد.

[=arial black][=arial black]يك موقعي بدن شهدا را مي آوردند در همين صحن و حرم حضرت معصومه نماز مي خواندند. خواهر شهيدي خواست با بدن برادر وداع كند مامورها نمي گذاشتند. التماس مي كرد ناله مي زد گريه مي كرد گفتند: آقا خواهر شهيد است دوست دارد با برادرش وداع كند صورت برادرش را ببوسد گفتند: نه صلاح نيست گفتند: چرا صلاح نيست. گفتند: آخر اين شهيد سر در بدن ندارد.

[=arial black][=arial black]كدام خواهر طاقت دارد كدام دختر طاقت دارد بدن بي سر شهيدش را ببيند بي بي زينب خودش را انداخت بر بدن قطعه قطعه ابا عبد الله. شيخ مفيد مي نويسد: آنچنان ناله زد دوست و دشمن به غربت زينب گريه كردند. صدا زد: خدايا! اين قرباني را از آل پيامبر قبول فرما رو كرد به مدينه: «وا محمداه صلي عليك مليك السما»[2] اي جد بزرگوار برخيز ببين اين بدن قطعه قطعه غرق به خون، بدن حسين توست. دارند دخترانت را به اسيري مي برند. پدرم به قربان آن آقايي كه سرش را از قفا بريدند. پدرم به قربان آن آقايي كه با لب تشنه او را كشتند. پدرم به قربان آن آقايي كه با دل پردرد به شهادت رسيد. شروع كرد بي بي زينب به روضه خواندن. مي گويند: حتي اين شترها اشك مي ريختند گريه مي كردند اما يك نگاهي هم به بدن بي سر برادر. از روي تعجب صدا بزند اي كشته آيا تو برادر زينبي آيا فرزند مادرم فاطمه اي؟

[=arial black][=arial black]«لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم».

[=arial black][=arial black]چند مرتبه اين آيه شريفه را براي رفع گرفتاريها قضاي حوائج مخصوصا مريضهايي كه زياد التماس دعا گفتند بخوانیم :

[=arial black][=arial black]«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء»[3]

[=arial black][=arial black]«اللهم انا نسئلك و ندعوك بحق فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها يا الله اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم» خدايا! به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش و بيامرز حق همه حق داران گردنمان ادا بگردان قلب امام زمان از ما راضي فرجش را نزديك بگردان همه ما را از شيعيان و عزاداران واقعي اهل بيت قرار بده در دنيا و آخرت لحظه و آني ما را از قرآن و اهل بيت جدا مگردان آن به آن بر ايمان و ولايت و عشق و معرفت ما به اهل بيت بيفزا مقام معظم رهبري علما مراجع جوانهايمان در پناه امام زمان حفظ فرما مرضاي اسلام مريضهاي منظور سفارش شده لباس عافيت بپوشان ما را عاق اهل بيت مميران خدايا شب اول قبر در قيامت ، اهل بيت را به فرياد ما برسان همه گذشتان اموات ذوي الحقوق امام راحل شهدا حق داران همه شان را سر سفره آقا ابا عبد الله مهمان قرار بده ثوابي از اين مجلس نثار روحشان قرار بده و عجل في فرج مولانا صاحب الزمان.

[=arial black][=arial black]حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد
[=arial black]


[/HR][=arial black][=arial black][1]. زيارت عاشورا.

[=arial black][=arial black][2]. بحارالانوار ج45ص57.
[=arial black][=arial black][3]. سوره نمل آيه62.

http://www.ghaemiyeh.com/dijital-library?sobi2Task=sobi2Details&catid=18&sobi2Id=572
200داستان ازفضایل،مصایب حضرت زینب س که باخوندنش اشک درچشم هاجاری میشه

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا

پس از آنكه بني‌اميه، امام حسين (ع) را براي گرفتن بيعت تحت فشار قرار دادند، ايشان از مدينه به سمت مكه مكرمه خارج شد و بقيه ماه شعبان و ماه هاي رمضان، شوال، ذوالعقده را در جوار بيت الله سپري كرد و با آمدن ذوالحجة ، احرام حج نيز بست.از سوي ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوي يزيد مأمور شد كه براي دستگيري يا جنگ با حضرت به مكه برود. وي در روز ترويه (8 ذوالحجة) به مكه رسيد. امام (ع) كه مي‌دانست اين دشمنان، حرمتي براي حرم خداوند قائل نيستند حج تمتع خويش را نيمه‌تمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبديل كرد و از مكه خارج شد. انگيزه امام براي اين كار، همانگونه كه خود فرمود، حفظ حريم بيت الله بود. ايشان در پاسخ «محمد حنيفه» كه او را از ترك مكه برحذر و به اقامت در اين شهر ترغيب مي‌كرد فرمود: «اي برادر! مي‌ترسم يزيد ناگهان مرا در حرم بكشد و به سبب من حرمت اين خانه شكسته شود». همچنين حضرت در پاسخ افراد ديگري مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «عبيدالله بن زبير» كه همين خواسته را تكرار مي‌كردند و مي‌پنداشتند كه دشمن، حرمت مكه را نگه مي‌دارد مي‌فرمود: «يك وجب دورتر از خانه كعبه كشته شوم و حرمت مكه به خاطر من پايمال نگردد بهتر است».بعدها كه در جريان قيام عبدا... بن زبير، بني اميه كعبه را با منجنيق مورد حمله قرار دادند و عبدالله را در مسجدالحرام كشتند، معلوم شد كه ابن عباس با آن فطانت و ابن زبير با آن زيركي اشتباه مي‌كردند و امام آينده را بروشني در خشت خام مي‌ديد و دشمنان اسلام را بخوبي مي‌شناخت. بهرحال، امام هنگامي كه حاجيان براي اداي مناسك حج تمتع به سوي منا مي‌رفتند طواف كرد، سعي بين صفا و مروه به جاي آورد، موي چيد، از احرام عمره بيرون آمد و رو به سوي كوفه گذارد.


ما كاروان كعبه عشقيم ، هر كجا
رو آوريم كعبه بود روبروي ما
ماييم كعبه‌ي دلِ عشاقِ باوفا
هر جا رويم كعبه كند جستجوي ما



چون خبر به محمد حنفيه رسيد خود را به كاروان رساند و زمام ناقه امام را گرفت و گفت : «اي برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شوي؟» حضرت فرمود : «ديشب رسول خدا به خوابم آمد و گفت : اي حسين! بيرون رو كه خدا خواست تو را كشته ببيند». ابن حنيفه گفت : «انا لله و انا اليه راجعون. پس اين زنان و كودكان را چرا با خود مي‌بري؟» امام پاسخ داد: «جدم فرمود خداوند مي‌خواهد آنها را اسير ببيند».

احرام ما كفن شود اندر مناي عشق
خون گلوي ما شود آنجا وضوي ما
ما تشنه‌ي شهادت عشقيم، مي‌رويم
تا پر شود ز خون دل ما، سبوي ما



اينگونه بود كه امام (ع) به خاطر حفظ حريم خدا ، به دستور رسول خدا و براي زنده كردن امر خدا، به همراه اهل و عيال و تعدادي از موالي و ياران از مكه خارج شد و به سوي عراق عزيمت كرد. روز خروج را برخي از موخان روز ترويه (هشتم ذوالحجة) و «ابن قولويه» به نقل از امام باقر (ع) روز هفتم اين ماه نقل كرده اند.

ما را مناي عشق، صف كربلا بود
رنگين شده فرات ز خون گلوي ما



امام (ع) به سوي كوفه حركت كرد اما در نزديكي اين شهر به وسيله «حر بن يزيد رياحي» و سپاهيانش كه مأمور راه‌بستن بر كاروان امام بودند متوقف شد (كه حكايت مفصل‌تر آن در روضه فردا ذكر خواهد شد). پس از مذاكرات طولاني كه بين امام (ع) و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت اكنون كه از كوفه آمدن ابا داري راهي برگزين كه نه به كوفه روي و نه به مدينه بازگردي تا من به امير نامه نويسم، حضرت (ع) راه قادسيه را انتخاب فرمود. لشكر ظلمت و كاروان نور چند روز سايه به سايه يكديگر حركت مي‌كردند تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستاي نينوا ، نامه‌اي از عبيدالله به حر رسيد كه در آن نوشته بود: «همان هنگام كه نامه من به تو رسيد حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بي‌پناه و بي‌آب فرود آور».حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بي آب و آبادي كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمود : «واي بر تو! بگذار در آبادي و روستايي فرود آئيم» حر گفت : «نه، به خدا قسم نمي توانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كرده اند و بايد در همينجا بماني».«زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: «اي پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت آسانتر از نبرد با كساني است كه بعدا به آنها ملحق مي شوند. بگذار با آنها بجنگيم». امام فرمود: «من آغازكننده جنگ نخواهم بود». آنگاه نام آن سرزمين را پرسيد. گفتند نام اينجا «عقر» است. دوباره پرسيد آيا نام ديگري ندارد. گفتند به اينجا نبنوا نيز مي گويند. نام ديگري هم دارد كه كربلاست. پس حضرت شروع به گريستن كرد و گفت : «اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است.» آنگاه ياران را فرمود: «همينجا فرود آييد كه جدم رسول خدا به من خبر داد كه خون ما بر اين زكين ريخته مي شود و در اينجا دفن خواهيم شد». سپس دستور داد كه خيمه ها را رد همان سرزمين بي آب و علف برپا كردند.

كربلا بر تو مهمان رسيده
وعده‌ي وصل جانان رسيده
كربلا وا كن آغوش خود را
بــر پذيرايي آل طاها



در روايت ديگري نيز آمده است هنگامي كه به امام (ع) گفتند نام اينجا كربلاست حضرت خاك آنجا را بوييد و گريست و گفت : «ام سلمه مرا خبر داد كه روزي جبرئيل نزد رسول خدا بود و من تو را نزد او بردم و تو گريه مي كردي. پيامبر تو را گرفت و در دامن نشاند. جبرئيل گفت : آيا او را دوست داري؟ پيامبر فرمود : آري. جبرئيل عرض كرد : امت تو او را مي كشند. و سپس خاك كربلا را به پيامبر نشان داد. والله اين همان خاك است».همچنين در حديث است هنگامي كه علي (ع) به صفين مي رفت به حوالي نينوا رسيد. پرسيد اين سرزمين را چه مي گويند؟ گفتند : كربلا. اميرالمومنين (ع) آنقدر گريست كه زمين از اشكش نمناك شد.و اكنون بيا تا ما نيز به همراه محمد و علي بگرييم براي آن كس كه آسمان‌ها و زمين در مصيبتش گريان‌اند.

الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.

………منابع اصلي:1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .3. محمد بن جرير طبري ؛ تاريخ الامم و الملوك ؛ بيروت: دارسويدان، بي‌تا ؛ ج 5 . 4. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).

روز دوم

حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - رسید از دل بیابون، یه قافله پریشون (زمینه)
حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - وسعت ملک خدا، عرضه جولان تو (سه ضرب)
حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - آل هاشم آمده همه به کربلا (واحد سنگین)
حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - نفسم تب تو، عشم لب تو (سه ضرب)[SPOILER]

حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - حالا که من از حرم دورم (شور)
حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - روی گل های بنی هاشم هاله احساسه (سنگین)
حاج محمود کریمی - شب دوم محرم 92 - مسجد الهادی - (روضه)
حاج حسن خلج - شب دوم محرم 92 - (روضه خوانی)
حاج حسن خلج - شب دوم محرم 92 - (روضه و مناجات)
دانلود مستند انحراف در عزاداری (شفاعت یا شکایت)
حاج حسن خلج - شب دوم محرم 92 - (روضه)
حاج حسن خلج - شب دوم محرم 92 - حرم خونین دله، حسینم وا حسین (زمینه)
سید مهدی میر داماد - شب دوم محرم 92 - صل الله علیک یا اباعبدالله ، بابی انت و امی یا ثارالله (سرود پایانی)
سید مهدی میر داماد - شب دوم محرم 92 - داره برام مهمون میاد ، خرابه بوی نون میاد (روضه حضرت رقیه سلام الله علیها)


[/SPOILER]

زینب جان :ما همه عباس تواییم

width: 100%

[/TD]
[TD]




مسلم‏بن عقیل کیست؟
«مسلم» پسر «عقیل» پسر «ابوطالب» علیه السلام است. عقیل برادر امام علی علیه السلام و مسلم پسر عموی امام حسین علیه السلام است
حضرت رقیّه (س) در اوراق تاریخ

مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:...

فرزندان حضرت زینب (س) در روز عاشورا

در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند. ...

یادگار امام حسن (ع) در روز عاشورا

آن روزی که حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) با دیدن چهره برادر، بر او گریست، در پاسخ سوال امام حسن ...

علی اکبر (ع)؛ الگوی ایمان و ادب و شجاعت

یکی از بارزترین نمونه های کمال و اسوه های پاکی و مردانگی، «علی اکبر»، شهید بزرگ حماسه ی عاشورا و فرزند با فضیلت سیدالشهدا(ع) است....

نقش‏آفرینی حضرت عباس(ع) در حماسه عاشورا

روز هفتم محرم، سه روز پیش از شهادت امام، عبیداللّه به عمر سعد نگاشت: «...به هوش باش! وقتی نامه‏ام به دستت...

از مدینه تا کربلا همراه با سیدالشهداء(علیه السلام)

فلسفه قیام ابی عبدالله الحسین ( علیه السلام ) را در سخنان آن حضرت در آغاز حرکت از مدینه وموضع گیری های ایشان ...

اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (1)

تحقیقی که پیش رو دارید یکی از مسائل تاریخی زمان سید الشهداء علیه السلام یعنی وجود حضرت رقیه سلام الله علیها ....

شهادت مظلومانه عبدالله بن الحسن علیه السلام

«عبدالله» کودک چند ساله امام مجتبی(علیه السلام) است مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی»...

شهادت حضرت علی اصغر (ع)

یکی ازمصائب نا گوار وسوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغرعلیه السلام است نقل شده: که روزی (کمیت) ...

شخصیت حضرت عباس (ع) پیش از واقعه کربلا

زندگانى حکمت‏آمیز و غرور آفرین پیشوایان معصوم علیهم‏السلام و فرزندان برومندشان، سرشار از نکات عالى و آموزنده ...

کربلا شکست یا پیروزی (1)

درباره قیام عاشورا و نهضت حسینی، نوشته های فراوانی وجود دارد و تحقیق ها و تحلیلهای مختلفی را می توان یافت که ...


روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم

align: center

داستان «حر» يكي از عجيب‌ترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست.

وي رادمردي پهلوان و سرداري نيرومند بود. برخي او را "دليرترين مرد كوفه" مي دانستند. اهميت اين لقب آنگاه معلوم مي شود كه بدانيم كوفه شهري نظامي بود كه به عنوان اولين دژ اسلام در برابر ابر قدرت اول آن زمان يعني امپراتوري ايران بنا شده بود؛ لذا بيشتر ساكنان آن را سپاهيان و سرداران نامي عرب و عجم تشكيل مي دادند.هنگامي كه به عبيدالله خبر دادند كه امام حسين (ع) به عراق رسيده است وي «حر» را به همراه حدود 1000 سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد.هنگامي كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايي از پشت سرش شنيد كه گفت: «حرّ! شادباش كه به سوي خير مي‌روي!». حر به سوي صدا برگشت و كسي را نديد. با تعجب از خود پرسيد : «اين چه بشارتي بود؟ و اين چه خيري است كه به جنگ حسين بروم؟».در گرماي نيمروز، سپاه حر به كاروان امام رسيد. امام هنگامي كه تشنگي آنان را ديد به ياران فرمود : «به اين جماعت و اسبانشان آب دهيد» و وقتي مشاهده كرد كه يكي از سربازان نمي‌تواند آب بخورد و آب از مشك بيرون مي‌ريزد خود برخاست و با دستان مباركش وي را سيراب كرد.اين مهر و عطوفت امام (ع) را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وي كردند مقايسه كنيد. حسين اسبان آنان را سيراب كرد اما آنان آب را از فرزندان حسين دريغ كردند.تا تمامي لشگريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام از خيمه بيرون آمد خطبه‌اي كوتاه خواند و گفت : «اي مردم! من نزد شما نيامدم تا وقتي كه نامه‌هاي شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامي نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همينجا باز مي‌گردم».سپس به حر فرمود : مي‌خواهي با اصحاب خود نماز گزاري؟ گفت : نه، ما همه با تو نماز مي‌گزاريم.امام پس از نماز به خيمه خود رفت و حر نيز به جمع سپاهيان خويش برگشت. هنگام نماز عصر، دوباره امام بيرون آمد و نماز خواند و سپس روي به كوفيان كرد و فرمود : «اي مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را براي اهلش بدانيد خداي تعالي بيشتر از شما راضي مي‌گردد. ما اهل بيت محمد (ع) به تصدي امر خلافت از مدعياني كه اين مقام از آن آنها نيست و با شما به ستم رفتار مي‌كنند شايسته‌تريم. اما اگر ما را نمي‌پسنديد و حق ما را نمي‌شناسيد و رأي شما غير از آن چيزي است كه در نامه‌ها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما بر‌مي‌گردم.» حرّ گفت : «سوگند به خدا كه من از اين نامه‌ها و نمايندگان كه مي‌گويي چيزي نمي‌دانم.» امام به يكي از همراهان گفت تا خورجيني را بياورد كه انباشته از نامه‌هاي كوفيان بود. امام نامه ها به حر نشان داد. حر گفت : «من از كساني كه اين نامه‌ها را نوشتند نيستم. به من دستور داده‌اند كه وقتي تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم». امام به ياران و نيز زنان كاروان دستور داد كه سوار شوند و فرمود : «باز گرديد.» اما سپاهيان حر راه برگشت را نيز سد كردند.گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلا شد...اما در روز عاشورا هنگامي كه حر، فزياد امام را شنيد كه مي‌فرمود : «اما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟ اما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت : «آيا واقعا مي‌خواهي با اين مرد بجنگي؟» عمر پاسخ داد : «آري» حر پرسيد : «چرا پيشنهاد او را كه مي‌خواهد باز گردد نمي‌پذيري؟» عمر گفت : «اگر كار به دست من بود مي‌پذيرفتم ولي عبيدالله به اين امر راضي نمي‌شود».اينجا بود كه حر فهميد يزيديان براي كشتن امام (ع) مصمم هستند. از اين فكر لرزه بر اندامش افتاد... در يك سوي ميدان، فرزند پيامبر (ص) و خاندان وحي را مي‌ديد و در سوي ديگر دشمنان رسول خدا را؛ در يك سوي ميدان بنده صالح خداوند را مي‌ديد و در سوي ديگر خليفه غاصبي را كه علنا شراب مي‌نوشيد و محرمات را حلال و حلال خدا را حرام مي‌كرد؛ در يك سوي ميدان عشق و شهادت را مي‌ديد و در ديگر سوي آن پليدي و خيانت؛ در يك سو سعادت مي‌ديد و در ديگر سو شقاوت...حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حاليكه فرمانده هزاران سوار بود بدنيا پشت پا زد و به بهانه آب دادن به مركب خود از لشگر يزيد دورتر و دورتر.و به خيمه‌گاه حق نزديك‌تر و نزديك‌تر شد.«مهاجر بن اوس» كه همراه حر بود از وي پرسيد : «چه فكري در سر داري؟ آيا مي‌خواهي به حسين حمله كني؟» حر جواب نداد و لرزه تمام اندام او را گرفته بود. مهاجر گرفت : «به خدا سوگند كه تو را تا به حال در چنين حالتي نديده‌ام. اگر از من نام دليرترين اهل كوفه را مي‌پرسيدند از تو نمي‌گذشتم» حر پاسخ داد : «والله خود را ميان بهشت و دوزخ مخير مي‌بينم، و اگر مرا پاره پاره كنند يا بسوزانند چيزي را بر بهشت نمي‌گزينم». آنگاه اسب خويش را تازاند و به سوي كاروان امام (ع) شتافت.حر، وقتي به امام (ع) رسيد با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت : «اللهم اليك أنبت فتب علیّ فقد ارعبت قلوب اوليائك و أولاد بنت نبيّك ـ خداوندا به سوي تو بازگشتم پس توبه مرا بپذير زيرا من بودم كه هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افكندم». سپس شرمگينانه به امام (ع) عرض كرد : «فداي تو شوم اي پسر رسول خدا! من بودم كه راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ كردم چرا كه هرگز فكر نمي‌كردم اين مردم پيشنهاد تو را نپذيرند و كار را به اينجا بكشانند. به خدا سوگند كه اگر مي‌دانستم چنين مي‌شود هرگز راه را بر تو نمي‌گرفتم. اينك پشيمانم و از كرده خويش نزد خداوند توبه مي‌كنم. آيا من امكان توبه دارم؟»

ميهمان بودي تو ، اول من به رويت راه بستم
چون ندانستم نبايد راه بر مهمان بگیرم
آمدم اكنون كه قلب زينبت را شاد سازم
تا كه از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم
آمدم تا اصغرت را عذرخواه خويش سازم
آمدم تا اكبرت را دست بر دامان بگیرم



امام فرمود : «آري. خداوند توبه تو را بپذيرد! از اسب فرود آي.» حر عرض كرد : «چون من نخستين كسي بودم كه به رويارويي تو آمدم مي‌خواهم پيش از همه در مقابل تو كشته شوم، شايد كه در روز حساب دستم در دست جدت قرار گيرد».

دست رد بر سینه ام مگذار و بگذر از خطایم
تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم



امام (ع) به حر اذن جهاد داد. حر در مقابل حضرت ايستاد و خطاب به لشگر كوفه فرياد زد : «اي اهل كوفه! اين بنده صالح خدا را دعوت كرديد و وقتي آمد او را رها كرديد؟! به او گفتيد ما در راه تو جانبازي مي‌كنيم و وقتي آمد شمشير بر او كشيديد و نمي‌گذاريد در زمين پهناور خداوند به سويي رود؟ يهود و نصاري و مجوس از آب فرات مي‌نوشند و شما او را و زنان و دختران و خاندان او را از آن محروم كرده‌ايد؟ خداوند روز تشنگي بزرگ، شما را سيراب نكند چرا كه پاس حرمت محمد را نداشتيد». سپاه دشمن كه تاب و تحمل سخنان حر را نداشتند.او را تيرباران كردند. پس حر، رجز خواندن آغاز كرد و همراه با «زهير» به لشگر دشمن حمله نمود و بسختي جنگيد و عده زيادي از دشمنان را كشت تا اينكه دسته جمعي بر او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند.امام (ع) خود را به پيكر پاك حر رساند و خطاب به او گفت : «اي حر! براستي همانگونه كه نامت را نهاده‌اند در دنيا و آخرت حر هستي». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست. آري؛ امام حسين (ع) خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد مي‌شدند مي‌رساند و پيكر پاكشان را در آغوش مي‌گشيد اما دلها بسوزند و چشمان بگريند براي اوكه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينه‌اش نشسته بود...

الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.

………

[SPOILER]
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 . 2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 . 3. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).

[/SPOILER]

روز سوم

صوتی/کریمی/مطیعی/خلج/حدادیان/1382
حاج محمود کریمی - شب سوم محرم 92 - مسجد الهادی - بالای نیزه ها رفتی، بین تشت طلا رفتی (دو دمه)
[SPOILER]• حاج سعید حدادیان - شب دوم محرم 92 - روضه

حاج میثم مطیعی - شب دوم محرم 92 - واحد: عجب عطر سیبی وزیده...
حاج حسن خلج - شب سوم محرم 92 - (روضه خوانی)
حاج میثم مطیعی - شب دوم محرم 92 - واحد: در میدان می مانم تا نفس آخرم
حاج حسن خلج - شب سوم محرم 92 - جارو زدم بابا خونه رو با این موهام (زمینه)
حاج میثم مطیعی - شب دوم محرم 92 - دم پایانی هیات میثاق با شهدا : سید و مولا حسین، آرام دلها حسین
حاج حسن خلج - شب سوم محرم 92 - پدر بیا عقده گلو گیر شد، دختر کوچکت زجان سیر شد (دو دمه)
حاج سعید حدادیان - شب اول محرم 92 - روضه
حاج میثم مطیعی - شب دوم محرم 92 - مقتل: حضور امیرالمومنین در کربلا - ورود امام حسین به کربلا - فرازهایی از ناحیه مقدسه
حاج حسن خلج - شب سوم محرم 92 - از درد بی حساب سرم را گرفته ام (سنگین)
حاج میثم مطیعی - شب دوم محرم 92 - دعای پایانی مراسم براساس فرازهایی از دعای مکارم الاخلاق
حاج محمود کریمی - شب سوم محرم 92 - مسجد الهادی - آوردنت خودت نیومدی (شور)
[/SPOILER]

[h=1]شعر/نوحه پیشواز محرم [/h]

مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد
وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید
مــردم کتـیبه هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟
«باز این چه شورش است که…عالم» بیاورید
خواهید از خدا که در این شصت روز عمر
در بـیـن روضــه هــا نـکـنــد کـم بـیـاوریـد
این اشک ها برای حسینی شدن کم است
صـد چـشـمه چـشـم، کوثـر و زمـزم بیـاوریـد
هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن
تصـویــر قـتلــگـاه مــجـسّـم بیــاوریـد
هر سینه نیست قبر حسین و مطاف او
در هـیـئـت غـمـش دل مَـحـرم بـیــاوریـد
«فَلتُلطَمُ الخُدود و تُشَقُّ الجُیوب» را
بـر گـونه ها و سـینه فـراهـم بـیـاوریـد
رخت سپید کنده و در گنجه افکنید
پـیـراهــن ســیـاه مـحـرّم بـیــاوریـد
________________________________

دمید روح غم اندر، تن مه غم عالم
تو نوحه سر بده چون شد، عزای اشرف آدم
لباس تیره به تن کن، ز داغ نوحه تو سر کن
که گشته ماه عزا و ، دوباره گشت محرم
سرشکسته ی خود را، شکن دوباره ز داغش
بزن به سر ز غم او، بزن به سینه تو هردم
مه عزای دو عالم، رسیده ایها العالم
که هر شب مه غم شد، شب غم و شب ماتم
سرم هوای تو دارد، دلم هوای حریمت
بده پری به کبوتر، ببین شکسته دو بالم
همین که اشک بریزم، برای اشک تو آقا
برای من شده کافی، همین دو قطره ی نم نم

________________________________________
داره میاد دوباره باز بوی محرم
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟
بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟
اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید
محشر الله الله است می دانی چرا؟
یک بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟
راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟
از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟
از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟
از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد
باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟
_____________________________________ اللهم ارزقنا کربلا
روز و شب دارم دعا آرزومه ای خدا دیدن شیش گوشه ی کربلا

همه رفتن کربلا به دیار نینوا اسم من از قلم افتاده خدا
من و این دیده ی تر من و قلب پرشرر من و یک عکس ضریح کربلا
حرم اربابم حسین صحن بین الحرمین شده فکر و ذکر و خواب هر شبم
همه سوز و ساز من اینه امتیاز من که غلام و سینه چاک زینبم
میرسه تو هیئتا به مشام جان ما بوی دلنواز یاس از علقمه
بَه! که چه غوغا میشه محشری بر پا میشه شب جمعه کربلا با فاطمه
چی میشه روز جزا به سپاس گریه ها ما بشیم از همه آدما جدا
مست شاه نینوا جای جنت خدا ما بشیم ساکن کوی کربلا

_______________________________

امام حسین(ع)

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد
دوباره ماه محرم، رسیده ماه عزا
غروب غربت جانکاه سیدالشهدا
صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است
فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است
خروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راه
دوباره قافله‌ی روضه های ثارالله
برات گریه دوباره به چشممان دادند
به ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادند
حسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا اینجاست
مزار خون خدا فی قلوب من والاست
محرم آمده آقا صدایمان کردی
برای عرض ارادت، جدایمان کردی
لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشم
عنایتی که فقط در امان تو باشم
بگیر دست مرا وقت خسته حالی ها
پری بده به دلم در شکسته بالی ها
مرا به غربت بی انتهای خود بردی
شبی که گوشه‌ی‌ صحن و سرای خود بردی
هنوز ندبه‌ی غم در رواق تو جاری است
هنوز داغ عطش بین باغ تو جاری است
صدای مرثیه‌ی آب آب می آید
صدای گریه‌ی‌ طفل رباب می آید
هنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقاست
هنوز چشم حرم در مصیبتش دریاست
امید اهل حرم می رود به قربانگاه
و یا به سوی منا می رود ذبیح الله
شکسته قلب حرم، یا مجیب می گوید
نگاه خسته ای أین الحبیب می گوید
از آسمان و زمین تیر و دشنه می بارد
ز هر کرانه فقط تیغ تشنه می بارد
صدای ناله‌ی أمن یجیب می آید
صدای روضه‌ی‌ شیب الخضیب می آید
خمیده خواهری انگار می رود از حال
گمان کنم که رسیده حوالی گودال
میان هلهله‌ی بی امان چه می بیند؟
میان نیزه و تیر و سنان چه می بیند؟
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
گر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد


یزیدیان هنوز در کمین حسینیان می باشند - دشمنی آل خلیفه با اهل بیت(ع)

حمله به مراسم عزاداری امام حسین(ع) با گاز اشک آور + تصاویر

align: center

نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه با گاز اشک آور به یک مراسم عزاداری امام حسین(ع) در منامه همزمان با آغاز ماه محرم حمله کردند که تعدادی از زنان، کودکان و افراد مسن که در این مراسم حضور داشتند به علت استنشاق گاز اشک آور دچار خفگی شدید شده‌اند.

‌مزدوران امنیتی رژیم آل خلیفه با گاز اشک آور به مراسم عزاداری امام حسین(ع) در منطقه معامیر در غرب منامه حمله کردند.بنا بر این گزارش، تعدادی از زنان، کودکان و افراد مسن که در این مراسم حضور داشتند به علت استنشاق گاز اشک آور دچار خفگی شدید شده‌اند.
نیروهای امنیتی به همراه لباس شخصی‌های مزدور رژیم آل خلیفه به طور بی سابقه‌ای به مراسم حمله کردند و تلاش کردند تا عزاداران را متفرق کنند.
نیروهای امنیتی آل خلیفه در سال‌های گذشته نیز بارها به مراسم عزاداری سالار شهیدان در شهرهای مختلف بحرین حمله کرده بودند.
جمعیت الوفاق در پیامی در صفحه توئیتر خود حمله به مراسم مذهبی مردم بحرین توسط رژیم منامه را محکوم کرد.


...................

مجموعه ویژه نامه های محرم الحرام

ویژه نامه ابعاد شخصیتی امام حسین (ع)

ویژه نامه علل و پیامدهای نهضت حسینی

ویژه نامه ابعاد نهضت حسینی

ویژه نامه عزاداری عاشورایی

ویژه نامه منبع شناسی عاشورا

ویژه نامه ادبیات عاشورایی

ویژه نامه خاندان و یاران امام حسین (ع)

ویژه نامه زنان در عاشورا

سقای معرفت - ویژه نامه روز تاسوعا (شهادت حضرت ابوالفضل علیه السلام)

وظیفه ای فراموش شده - ویژه نامه هفته امر به معروف و نهی از منکر

دست های پنهان - ویژه نامه بدعت قمه زنی

پرسش های عاشورایی - ویژه نامه پرسش ها و شبهات عاشورایی

بانوی عقل و صبر - ویژه نامه حضرت زینب (سلام الله علیها)

تا ابد داغ - ویژه نامه محرم الحرام - مقالات

زندگی نامه ذاکرین و مداحان اهل بیت علیهم السلام- ویژه ی ماه محرم

ویژه نامه سخنرانی و سریال های تلوزیون در محرم الحرام

ویژه نامه مجموعه مداحی های محرم الحرام

[=&quot] محرم

[=&quot]انقلاب اسلامي ايران، پرتويي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است. امام خميني(ره)

[=&quot]ماه محرم براي مذهب تشيع، ماهي است كه پيروزي، در متن فداكاري و خون به دست آمده است. امام خميني(ره)
[=&quot]محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است. امام خميني(ره)
[=&quot]بهتر است محرم هر چه با شكوهتر و فشرده‌تر برپا شود و بيرق‌هاي خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بيشتر افراشته شود. امام خميني(ره)
[=&quot]محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين، خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملت‌ها تا آخر دهر. امام خميني(ره)
[=&quot]روضه سيدالشهدا براي حفظ مكتب سيدالشهداست. آن كساني كه مي‌گويند روضه سيدالشهدا را نخوانيد، اصلا نمي‌فهمند مكتب سيدالشهدا چه بوده و نمي‌دانند يعني چه، نمي‌دانند اين گريه‌ها و اين روضه‌ها اين مكتب را حفظ كرده است . امام خميني(ره)
[=&quot]عاشورا روز عزاي عمومي ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جديد اسلام و مسلمانان است. امام خميني(ره)
[=&quot]گريه كردن بر عزاي امام حسين، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معنا كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد، دستوراست. امام خميني(ره)
[=&quot]اين محرم را زنده نگه داريد، ما هر چه داريم از اين محرم است. امام خميني(ره)
[=&quot]ملت بزرگ ما بايد خاطره عاشورا را با موازين اسلامي، هرچه شكوهمندتر حفظ نمايد. امام خميني(ره)
[=&quot]كربلا، كاخ ستمگري را با خون درهم كوبيد و كربلاي ما، كاخ سلطنت شيطاني را فرو ريخت. امام خميني(ره)
[=&quot]زنده نگه داشتن عاشورا، يك مساله بسيار مهم سياسي - عبادي است. امام خميني(ره)
[=&quot]سيدالشهدا (ع) با همه اصحاب و عشيره‌اش قتل عام شدند، لكن مكتب‌شان را جلو بردند. امام خميني(ره)
[=&quot]محرم ماهی است که به نسل ها در طول تاریخ راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت؛ ماهی که شکست ابرقدرت ها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند. امام خميني(ره)

[=&quot]کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می شود. امام خميني(ره)
[=&quot]شهادت سیدِ مظلومان و هواخواهانِ قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود.. امام خميني(ره)
[=&quot]این خون سیدالشهداست که خون های همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد و این دستجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان می آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می کند. در این امر سستی نباید کرد. امام خميني(ره)
[=&quot]سیدالشهداء همه جا هست. «کلُّ اَرْضٍ کربلا؛ همه جا محضر سیدالشهدا است... همه محراب ها از سیدالشهدا است... امام حسین(ع) اسلام را نجات داد .امام خميني(ره)
[=&quot]احیای دین در این عصر بدون احیـای عاشوراممكن نیست چون تـنها راهكار بـرای احیای دین انقلاب بوده وتنها راه به حـركت درآوردن چرخ عظیم انقلاب؛ احـیای عاشورا حسینی است. امام خميني(ره)
[=&quot]حضرت سیّدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم و در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با این که از اوّل می دانست که در این راه که می رود، راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم می دانست. اگر اين نهضت حسینی نبود ، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه نشان می دادند.امام خميني(ره)

[=&quot]سیدالشهدا (ع) که تمام جهات مادی خود را به معرض خطر در آورد و فدا کرد، در فکر آینده اسلام و مسلمین بود. به خاطر این که اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاری او در میان انسان ها نشر پیدا کند. امام خميني(ره)
[=&quot]اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. امام خميني(ره)
[=&quot]ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد؛ ماهی که قدرت حق باطل را تا ابد محکوم و داغ باطل بر جبهه ستم کاران و حکومت های شیطانی زد. امام خميني(ره

روضه شب چهارم ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س)

روز عاشورا هنگامي كه ناگزير بودن كارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند كه تا زنده هستند فرزندان رسول خدا (ص) به ميدان روند و كشته شوند. اما هنگامي كه تمامي ياران امام علي (ع) جانفشاني كردند و به شهادت رسيدند، نوبت اهل بيت پيامبر (ص) شد كه خود را فداي حق و حقيقت نمايند.در اين لحظات سخت فرزندان علي (ع)، جعفر طيار، عقيل، امام حسن (ع) و سيد الشهداء (ع) گردهم آمدند، يكديگر را در آغوش كشيدند و با هم وداع كردند.در حديثي است از رسول خدا (ص) روزي به چند تن از جوانان قريش نگريست كه صورتهايي زيبا و نوراني داشتند. پيامبر(ص) با ديدن آنان اندوهگين شد. پرسيدند : «يا رسول الله! تو را چه شد؟» فرمود : «ما خانداني هستيم كه خداوند، آخرت را براي ما برگزيده است نه دنيا را. يه ياد آوردم آنچه را كه امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را مي‌كشند يا آوراه مي‌سازند».از بين افراد خاندان نبوت كه در كربلا به دست لشگر يزيد به شهادت رسيدند سه نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طيّار (همسر حضرت زينب) و سه نفر ديگر از آنان برادران تني حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) (يعني برادارن حضرت زينب) بودند.·فرزندان زينب (س)«عون»، «محمد» و «عبيدالله» سه پسر عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب سلام الله عليها) بودند كه به همراه مادر خويش در ركاب امام (ع) به كربلا آمده بودند.آنان وقتي كه تنهايي دايي و امام خويش را ديدند يك به يك به ميدان رفتند و جان خود را فداي اسلام كردند.«عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زينب به سوي ميدان تاخت در حالي كه مي‌خواند :

إن تنكروني فانا ابن جعفر
شهيد صدق في الجنان ازهر
يطير فيها بجناح اخضر
كفي بهذا شرفا في المحشر



يعني : اگر مرا نمي شناسيد بدانيد كه من پسر جعفر طيارم؛ همان كه در راه حق و حقيقت به شهادت رسيد و در فردوس برين مي درخشد؛ و همو كه بر فراز بهشت با بال‌هايي سبز به پرواز در مي‌آيد، و همين نسب و شرف براي روز محشر كافي است.عون سه سوار و هجده پياده از لشگريان دشمن را كشت تا اينكه سر انجام به دست لشگر يزيد به شهادت رسيد.پس از وي، دو برادرش محمد و عبيدالله نيز در راه حق جنگيدند و شهيد شدند.·برادران زينب (س)«عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» چهار برادر ناتني امام حسين «ع» و زينب كبري (س) از «فاطمه ام البنين» بودند.هنگامي كه ابوالفضل‌العباس مشاهده كرد كه بسياري از اهل بيت به شهادت رسيده‌اند با سه برادر مادري خود گفت : «برادران عزيزم! دوست دارم كه در مقابل من به ميدان رويد تا اخلاص شما را در راه خدا و رسول ببينم».سه برادر يك به يك به ميدان رفتند و در رجزهايشان خود را "فرزند علي" معرفي كردند و پس از كارزاري قهرمانه به شهادت رسيدند.عثمان بن علي ـ كه اميرالمومنين فرمود : «او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون (صحابي صديق رسول الله) عثمان ناميدم» ـ جواني 21 ساله بود. هنگامي كه جنگ قهرمانه او را ديدند براي كشتن او به تير اندازي متوسل شدند. «خولي» تيري به پهلوي او زد و عثمان از اسب به زير افتاد. سپس يكي از دشمنان بر او تاخت و وي را به شهادت رساند و سرش را از تن جدا نمود.اين 6 برادر، تنها چند نفر از خويشاني بودند كه زينب، شهادت آنان را به چشم ديد؛ شير زني كه در يك نيمروز، پسران و برادران و برادر زادگان و پسر عموهايش را بر خاك و خون مشاهده كرد و سر آنان را بر نيزه ديد... امان از دل زینب...الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.………منابع اصلي:1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .3. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).[=Times New Roman]


روز چهارم

آدرس روضه ها در این سرنگار (التماس دعا)
روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))

حرم حضزت زینب س


روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))

تسلای دل عمه سادات صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد

نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟

در

http://www.beytoote.com/religious/sundries/muharram1-called-name.html

سلام بر آن بانویی که سوار شتر گشت ،در زمین ناهموار و بدون کمک و صدا زد برادرش را(در میان کشته شدگان):
برادرم ابالفضل، تو بودی آنکه ما را سوار نمودی هنگامیکه قصد بیرون شدن از مدینه را داشتم.......
سلام بر آن بانویی که محکم پاسخ گفت در مجلس ابن زیاد،هنگامیکه پسر زیاد گفت به زینب که -درود خدا بر ان بانو باد- چگونه دیدی قدرت خدا را درباره برادرت حسین؟
فرمودند: ما رأیت الا جميلا (جز خوبی و نیکی ندیدم...)
فرازی از مفجعه حضرت زینب کبری(س)

حالا بگو
امان از دل زینب.....

سلام بر انکسیکه ریسمان بسته شد بر بازوی وی و بر گردن امام زین العابدین (ع).....
....و فرمود امام زین العابدین (ع) :ای یزید چیست گمان تو به رسول خدا(ص) که اگر ما را در این حال ببیند؟!
سپس فرمود مادر مصیبت ها حضرت زینب(س) در حالیکه فریاد براوردند:ای یزید دست تو شل مباد که با چوب دستی به دندانهای ابا عبدالله-سرور جوانان بهشت- میکوبی!!!!!
سپس گفت اگرچه سختیهای روزگار مرا وادار کرد که با تو سخن بگویم! اما من تو را پست و ناچیز میشمارم وبسیار ملامت و سرزنشت میکنم با آنکه چشمانمان گریان و سینه هامان سوزان است.......
فرازی از مفجعه حضرت زینب کبری(س)

امان از دل زینب(س)
چه خون شد دل زینب(س)....

زینب جان شرمنده ایم که تو شاهد در خون غلتیدن برادرانت بودی تا ما حسینی شویم،
و شرمنده تر انکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم......
شرمندم
شرمندم
شرمندم


سلام. این عکس مال کِیه؟

درب غربی حرم حضرت زینب

روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

شهید علی اصغر پازوکی;421497 نوشت:
درب غربی حرم حضرت زینب

منظورم اینه که الان اینطوریه؟

تبلور عزت مداري عاشورا در سيره زينبي (س)


تبلور عزت مداري عاشورا در سيره زينبي (س)

[SPOILER]نويسنده : دكتر سيد ابراهيم ميرشاه جعفري/ راضيه بديعيان

چكيده : نهضت سيد الشهداء يك حماسه بزرگ اسلامي- الاهي بود كه عزت و كرامت انساني را در ميان مسلمانان زنده كرد. در حالي كه يك قيام به ظاهر شكست خورده بود. براي اسراي اين قيام عزت و كرامت چه مفهومي داشت؟ تبيين نقش عزت و عزت مداري در واقعه عاشورا و همنچنين پرداختن به عزت نفس و اقتدار حضرت رينب (س) در اين نوشتار مورد بحث قرار مي گيرد. اين پژوهش كه به شيوه توصيفي تحليلي انجام شده است مي رساند كه : حادثه كربلا از بدو امر بر مبناي پاسداري از عزت و كرامت انسانها شكل گرفته است و عزت محوري در گفتار و كردار امام حسين (ع) نمود بارزي دارد. درخشان ترين الگوي عزت محوري پس از امام حسين در عملكرد حضرت زينب (س) قابل مشاهده است حفظ اقتدار و عزت در لباس اسارت، كار بزرگي است تنها عقيله بني هاشم توان انجام آن را دارد.
كليد واژه: عاشورا/امام حسين (ع) عزت/حضرت زينب (س)/ اركان عزت /كرامت نفس.

مقدمه: وجود آدمي همواره همنشين سختيها و مصائب است. «لقد خلقنا النسان في كبد : هر آدينه آدمي را در سختي و رنج آفريده ام »(بلد90/4). «آري انسان از آغاز زندگي ، حتي از آن لحظه اي كه نطفه او در قرارگاه رحم واقع مي شود، مراحل زيادي از مشكلات و درد و رنجها را طي مي كند ت متولد شود و بعد از تولد در دوران طفوليت و سپس جواني و از همه مشكل تر دوران پيري ، مواجه به انواع مشقتها و رنجهاست و اين است طبيعي زندگي دنيا.مكارم شيرازي ، 1379 ج 27 ص 10 گوهر وجودي آدمي بدون مواجه با سختيها و رنجها به كمال غايي خويش دست نخواهد يافت زيرا مصائب و سختيها صيقل دهنده روح و جان آدمي است باوجود اين ، بدون سلامت روان ، اين مصائب نه تنها عامل تعالي انسان نخواهد بود ، بلكه به عنوان عاملي مخرب ، تعادل روح و جان انسان را بر هم مي زند واو را با تنشهاي فراواني مواجه مي سازد به گونه اي كه اين تنشها گاه زندگي انسان را تهديد مي كند. يكي از مهمترين عوامل مؤثر در سلامت روان عزت نفس است خودباوري و عزت نفس بالا همواركننده مسير زندگي آدمي در سختيها و مصائب است يكي از پيامدهاي مهم عزت نفس آرامش روان است اين آرامش روان خود كنترلي را در انسان افزايش مي دهد و نتيجه افزايش خود كنترلي مواجه عاقلانه و كارامد با شرايط موجود است انساني كه از عزت نفس بالايي برخوردار است نه تنها تسليم شرايط سخت و ناگوار نمي شود بلكه از شرايط موجود بيشترين بهره برداري را مي كند بارزترين تجلي عزت نفس در مصائب و سختيها در واقعهعاشورا تبلور يافته است واقعه اي كه بنا به فرمايش امام صادق سوگناك ترين روزهاست با وجود اين تبلور عزت نفس در سپاه به ظاهر مفلوب امام حسين و بازماندگان ايشان آنها را به فاتحان هميشه تاريخ مبدل نمود بدون شك عقيله بني هاشم حضرت زينب كبري (س) از جمله تأثير گذارترين شخصيتهاي اين واقعه است كه با عزت و اقتدار رسالت شهداي كربلا رابه سر منزل مقصود رساند.
مفهوم شناسي عزت

يكي از اهداف مهم تربيت اين است كه انسان به گونه اي تربيت شود كخه اعتلاي روحي بيابد و خود را از پستي و فرومايگي رها ساخته ، حرمت شرافت و شخصيت براي خود قائل شود و بزرگواري خود را در همه حال حفظ نمايد آملي 1369 ص 21-23 حاصل اين نوع تربيت انسان با صلابتي است كه سختي و راحتي و شكست و پيروزي او را به سستي و تباهي نخواهد كشاند و هرگز تن به خواري و زبوني نخواهد داد اين عزت و اقتدار كه منشأ الاهي دارد ارمغان خداوند است به دوستانش هر كس سر بلندي و عزت مي خواهد سربلندي و عزت يكسره از آن خداست فاطر 35/10 خداوند خود را متكفل تدبير و برآوردن عزت انسان مي سازد از اين رو يكي از اوصاف خود را رب العزه مي داند صافات37/180 اين وصف نشانگر آن است كه خداوند مالك و صاحب عزت تدبيرگر و عزت و عزت پرور است 4:ص192 عزت كه همواره با صلابت و شكست ناپذيري متقارن است عبارت است از : حالتي كه به انسان استواري مي بخشد تا مغلوب هيچ چيز و هيچكس نگردد.11:ص332-333 عزت نفس يكي از مهمترين عوامل مؤثر در سلامت روان است عزت نفس بالا مانع مقهور شرايط شدن است تحقيقات كوپر اسميت بيانگر اين نكته است كه افرادي كه از عرت نفس بالايي برخورداند با بهره گيري از استعدادهاي خود به ابراز وجود مي پردازند و به راحتي تحت تأثير عوامل محيطي قرار نمي گيرند همين ابراز وجود از تسليم شدن انسانهاي با عزت نفس بالا ممانعت مي كند زيرا عزت نفس ، اعتماد به توانايي خود درانديشيدن است اعتماد به توانايي خود در كنار آمدن با چالش هاي زندگي است احساس ارزشمند بودن و شايسته مداري است 5:ص 2 انساني كه ارزش وجودي خويش را بشناسد هرگز تن به مذلت و خواري نخواهد داد.
تبلور عزت در حماسه حسيني

واقعه كربلا تجلي گاه عزت است سرور شهيدان همواره در گفتار و كردار خويش عزت مداري را سرلوحه خويش قرار داده بود ايشان پيش از حركت به سوي كربلا در جواب برادرشان محمد حنيفه كه از او مي خواست براي حفظ جانش با يزيد بيعت كند فرمود انه لا اعطي الدنيه من نفسي ابدا و حقيقت اين است كه هرگز تن به پستي ندهم 13:ص27 عزت ومداري در كليه شئون قيام كربلا مشهود است زيرا مكتب حسين بر پايه عزت و كرامت انسان استوار شده و اساس شكل گيري آن صيانت و حفاظت از كرامت انساني است در تاريخ آمده است آن هنگام كه وليدبن عتبه در مدينه قصد بيعت گرفتن از امام را داشت امام او را موزد خطاب قرار داد و فرمود: ما خاندان پيامبر وكانون رسالت هستيم و آستانه ما محل رفت و آمد فرشتگان است دفتر هستي به وسيله ما باز مي شود و صراط كمال به وسيله ما ختم مي گردد يزيد مردي فاسق و شرابخوار آدم كش و جنايتكار گستاخ است ومثلي لا يبابع بمثله : شخصي مثل من با فردي مثل او بيعت نمي كند (اشتهاردي 1377 ص 48 عزت محوري در جريان حوادث كربلا مشهورتر و قابل لمس تر مي شود تا آنجا كه حضرت سيد الشهدا در منازل گوناگون و در جاي جاي خطبه هاي خود بر ذلت ناپذيري خود تأكيد مي كنند همانا زنازاده فرزند زنازاده مرا بين دو چيز قرار داده : يا مرگ با شرافت و جنگ يا پذيرفتن ذلت و خواري چه دور است ذلت از ما خدا ذلت را براي ما روا ندارد و هكذا رسول او و مؤمنان و دامنهاي پاك و پاكيزه و شخصيتهاي والا و جانهاي گرانمايه از اينكه طاعت فرومايگان بر شهادت ارجمندي ترجيح يابد (14:ص138 امام عزت محوري را در نوع پوشش خود در هنگام شهادت نيز مدنظر دارد آنگونه كه درتاريخ نقل شده است پيش از آنكه امام به معركه جنگ برود درخواست لباس كرد تا زير لباسهايش بپوشد تا در هنگام تاراج دشمنان برهنه نماند رواي گويد حسين (ع) فرمود: ايتوني بثوب لايرغب فيه أجعله تحت ثيابي لئلا أجرد منه پيراهن كهنه اي به من دهيد تا زير لباسم اهل ذلت است همان ص154
عزت و كرامت در حادثه كربلا با شهادت آفرينندگان اين حادثه عظيم به پايان نمي رسد بلكه اين عزت و كرامت در كالبد بازماندگان آنها جاني دوباره مي گيرد و ددمنشان خود آشام را به زانو در مي آورد از همين روست كه پرداختن به مبحث هاي عزت و كرامت انساني در حادثه كربلا بدون پرداختن به نقش اسراي اين حادثه خاصه حضرت زينب (س) تبيين صحيحي از عزت مداري در حادثه كربلا به ما نخواهد داد. در همين راستا ، به طور اجمال به بررسي مهمترين اركان عزت يا به عبارت ديگر عزت نفس در عملكرد زينب كبري (س) مي پردازيم. مهمترين اركان عزت نفس عبارت اند از: زندگي آگاهانه ، مسئوليت پذيري ، قاطعيت و ابراز وجود و زندگي هدفمند.
زندگي آگاهانه مبتني بر شناخت

عنصر آگاهي و شناخت در ميزان عزت نفس تاثير بسزايي دارد. با اينكه حضرت زينب ( س ) به عنوان پرورش يافته ي خانه ي امامت در دامان مادرش زهرا و با تربيت علوي ، عزت و كرامت را در درون خويش پرورانده بود. اما حضور آگاهانه اش در جريان حادثه ي كربلا و عملكرد مدبرانه ي امام در آماده سازي ايشان براي مواجهه با مصائب يكي از علل رفتارهاي مديريت شده و مدبرانه ي ايشان محسوب مي شود. اين آگاهي علاوه بر ياري ايشان در بررسي اوضاع و انتخاب راهكارهاي مناسب مانع از اقدامات شتاب زده و نادرست مي شد.
مسئوليت پذيري

برتري و كرامت و منزلت انسان در قرآن كريم به واسطه ي متصف شدن به صفت علم و عقل است. اين عقل است كه اختيار را براي انسان به ارمغان مي آورد و پيامد اين اختيار مسئوليت است. « كل نفس بما كسبت رهنيه » هر نفسي در گرو دستاورد خويش است. ( مدثر ، 74/38 ) مسئوليت پذيري ، پذيرفتن نوعي تعهد در راستاي تحقق اهداف متعالي است و پذيرفتن تعهد به معناي خودباوري است و خودباوري از يك سو حاصل عزت نفس است و از سوي ديگر پديد آورنده ي عزت نفس. در حادثه ي كربلا رسالت شهدا در نيمروز دهم محرم سال 61 هجري پايان يافت و اين پايان آغازي بود بر رسالت عظيم عقيله ي بني هاشم. صيانت از بازماندگان شهدا يكي از وظايف زينب كبري است. از اين رو در راستاي حمايت از آنها خود را سپر تازيانه هاي دشمن مي كند. فاطمه دختر امام حسين مي گويد : مشاهده كردم كه تمام بدن عمه ام از ضربات دشمن سياه شده است. ( 23، ج 45 ، ص 160 ) از سوي ديگر مسئوليت پاسداري از جان امام سجاد نيز بر عهده ي زينب است. لذا در هنگام حمله ي دشمن به خيام « در كنار بستر امام سجاد مي ماند » ( 9 :ج 2 ، ص 88 ) اما عظيم ترين مسئوليت او پيام رساني نهضت عاشوراست كه تداوم اين قيام در گرو اين پيام رساني است. پذيرش اين مسئوليت هاي خطير از يك سو ،‌حاكي از عزت نفس بالاي حضرت زينب است و از سوي ديگر بر اقتدار و هيبت ايشان مي افزايد. از همين روست كه ايشان مقتدرانه اعمال و گفتار خود و ديگران را در راستاي تحقق اهداف نهضت مديريت مي كنند.
قاطعيت و ابراز وجود

قاطعيت و ابراز وجود به معناي تن به خطر دادن در راستاي تحقق اهداف خويش است. زينب كه پرورش يافته ي مكتب علوي است هدفي جز رضاي خدا و پاسداري از دين جدش ندارد. اين در حالي است كه عشق به ولايت در قالب عشق حضرت زينب به برادرش امام حسين متجلي گشته است. بنابراين با عزمي راسخ در راستاي تحقق هدف متعالي خويش كه همان ياري امام معصوم زمان خويش است مدبرانه براي ازدواج خويش شرطي تعيين مي كند. اين شرط بيانگر قاطعيت او در همراهي و ياري امام خويش و همچنين تدبير و دور انديشي اوست. زينب به همسري پسر عمويش عبدالله بن جعفر درآمد مشروط بر آنكه هر گاه برادرش حسين خواست به مسافرتي برود و زينب خواست با او همراهي كند عبدالله از او جلوگيري نكند . ( 24 : ص 290 ) قاطعيت و صلابت زينب در مواجهه با دشمنان ملموس تر است. در كاخ يزيد با وجودي كه حضرت در لباس يك اسير ظاهر شده است يزيد را خطاب قرار داده مي فرمايد : حالا كه حوادث تلخ روزگار مرا به اينجا كشانده است كه با تو هم صحبت شده ام تو را بسيار خوار و حقير مي دانم و سرزنش تو را كاري ارزشمند مي دانم و تو را به خاطر عملي كه انجام دادي بسيار توبيخ مي كنم.
زندگي هدفمند

زندگي اگر هدفمند نباشد انسان دچار سر در گمي و تشويش مي شود و به اين دليل فرد نمي تواند استعدادهاي دروني خود را جهت بخشد و به خوبي از آنها استفاده كند. كساني كه قاطع و هدفمند هستند با توجه به توانمنديهايي كه دارند مسير زندگي را به سوي آن اهداف هدايت و براي دستيابي به آن تلاش مي كنند.
از نظر اسلام عالم هستي بر پايه ي باطل پايه گذاري نشده است و ما آسمانها و زمين و آنچه را در بين آنها قرار دارد بيهوده و باطل نيافريديم.(ص :38/27 ) انسان نيز با هدف خلق شده است : « آيا چنين پنداشته ايد كه ما شما را عبث و بازيچه آفريديم ؟ » ( مومنون (23)115 ) « يكي از اهداف خلقت انسان را مي توان حيات طيبه دانست. حيات طيبه به معني زندگي پاك است و همچون طهارت جميع شئون زندگي انسان را در بر مي گيرد. حيات طيبه زندگي آگاهانه اي است كه نيروهاي وجودي انسان با استفاده از اختيار و اراده در مسير تكامل قرار مي گيرد. » ( 4 :‌ص 78 )
زندگي هدفمند يعني از تمام نيرو و توان خود براي رسيدن به هدفهاي برگزيده ي زندگي استفاده كنيم. كربلا تجلي كاربرد همه ي توان و نيرو در راه تحقق اهداف متعالي است. آنجا كه هدف الاهي است بذل جان و مال و عزيزان در راه تحقق آن قابل توجيه است. امام حسين در راه هدف متعالي خود كه همان امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امت جدش رسول خداست قيام مي كند : « اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسير جدي و ابي » ( 26 :ص 156 ) و زينب كبري نيز آگاهانه او را همراهي مي نمايد زيرا او نيز خود را در راه تحقق اين هدف مسئول مي داند و از همين رو تلاش در راه تحقق اين هدف بزرگ اراده ي ايشان را تقويت مي كند و سبب مي گردد ايشان با استقامت و دليري در راه احياي دين خدا تلاش كند و با وجود مصائب و سختيها مقتدر و عزيز در برابر دشمن ظاهر شود.
عملكرد عزت محور حضرت زينب ( س )

زينب به عنوان پيام رسان عاشورا تنها زني است كه در يك مقطع زماني به عنوان نايب امام معصوم انجام وظيفه نموده است. در اثبات الوصيه ي مسعودي آمده است : حسين به خواهرش زينب وصيت كرد و در زمان امام چهارم علوم آل محمد از زبان زينب دختر علي نشر مي شد براي پرده پوشي بر امام چهارم و حفظ جان او . (20:ص 311 ) انجام اين وظايف خطير نيازمند صلابت علي گونه اي است كه دوست و دشمن را مقهور خود سازد. در ناسخ التواريخ در احوالات حضرت زينب آمده است : « چنان خطبه اي را كه فصحاي بلاغت آثار و بلغاي فصاحت شعار از اتيان شطري بلكه سطري عاجزند به آن تسلط و قدرت بيان فرمود و در ضمن آن مراتب شهدا و مقامات سيد الشهدا را باز نماياند و مرتكبين آن اعمال ناخجسته منوال را توبيخ و ملامت نمود. » (12:ص 305 )
عزت و اقتدار حضرت زينب يك شبه حاصل نشده بود زيرا بر مبناي جديدترين دستاوردهاي علم روانشناسي « عامل وراثت ، تربيت و محيط در تكون و ساختار شخصيت آدمي نقش بنيادين دارند. » ( 16 : ص 23-33 ) زينب نيز اقتدار و عزت خويش را در دامان زهرا و از تربيت پدر بزرگوارش به دست آورده بود. در عين حال زينب بعد از كربلا با زينب قبل از كربلا متفاوت است يعني زينب بعد از كربلا يك شخصيت و عظمت بيشتري دارد. (25:ص52 ) در شب عاشورا عقيله ي بني هاشم نگران برادر است نه به خاطر اينه محبت خواهري او به خروش آمده است بلكه از اين رو كه او آخرين بازمانده ي آل عباست . با وجود اين با گوش جان پذيراي كلام برادر مي شود كه او را مورد خطاب قرار داده مي فرمايد : ( لا يذهبن حلمك الشيطان ) (23:ج45 ،‌ص 2 ) بنابراين وقتي ظهر عاشورا فرا مي رسد و زينب سيد الشهدا را با آن روحيه ي قوي مي بيند كه دشمنش درباره ي او مي گويد : « هرگز تنها مانده اي را نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و با اين حال دلدارتر و شجاع تر از حسين باشد. » (15: ص 556 ) او نيز زينب ديگري مي شود به گونه اي كه در غل و زنجير اسارت از آن چنان اقتدار و عزتي برخوردار است كه احدي در مقابل او شخصيتي ندارد. مهم ترين عوامل استوار كننده ي عزت و اقتدار در وجود مقدس حضرت زينب عبارت اند از : توكل و اتصال به سرچشمه ي عزت و اقتدار ، صبر در مصائب ،‌ شجاعت ، حق گرايي و بي نيازي جستن از خلق
توكل و اتصال به سرچشمه ي عزت

رودي كه از سرچشمه بگسلد دير يا زود رو به زوال و خشكي مي نهد. راز ماندگاري و حيات هر چيز ارتباط با منبع و سرچشمه است. سرچشمه ي عزت حقيقي خداوند عزيز است كه از سر لطف و كرم دوستان خود را نيز از آن بهره مند مي گرداند. « عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است» ( منافقون ( 63/18) زينب (س ) هرگز خود را از سرچشمه ي عزت جدا نكرد به گونه اي كه حتي سخت ترين مصائب او را از برپايي نافله ي شب بازنداشت. امام سجاد در اين مورد فرموده اند : « در آن شب ( شب يازدهم ) عمه ام را ديدم كه نشسته مشغول عبادت و نماز است. » ( محلاتي ، 1384 ، ج 3 ، ص 62 )
خدامحوري عنصر لاينفك زندگي حضرت زينب است . ايشان ابراهيم وار از حسين كه از جانش عزيز تر است مي گذرد و در حاليكه جانش از فقدان برادر بي قرار است با نگاه به پيكر خونين برادر مي گويد : « اللهم تقبل هذا القربان . » زينب عارفي وارسته است كه همه ي جهان را جلوه گاه حق مي داند و از همين رو در اوج مصائب جز زيبايي چيزي نمي بيند. بنابراين آن هنگام كه ابن زياد او را مورد خطاب قرار مي دهد و مي گويد : نظرت در مورد كار خدا با برادر واهل بيتت چيست مي فرمايد : « جز زيبايي چيزي نديدم » (14:ص 176 ) از ديدگاه زينب خداوند برترين پشتيبان است. از اين رو در حضور يزيد بي اعتنا به شكوه و مقام ظاهري او او را مورد خطاب قرار مي دهد و مي فرمايد : من از تو به خدا شكايت مي كنم و به او پناه مي برم ... و خدا بهترين پشتيبان براي ماست » (همان :ص 190 )
صبر در مصائب

طوفان مصائب از هر سو به زينب هجوم آورده است و تنها در يك نيمروز فرزندان ، برادران ، فرزندان برادر و از همه مهمتر امام و ولي خويش را از دست داده است. هر يك از اين مصائب به تنهايي شكوه و اقتدار يك انسان را در هم مي شكند و عنان اختيار از كف او مي گيرد. زينب در حالي با اين مصائب رو به رو بود كه دشمن اجازه ي سوگواري و گريه بر شهدا را از بازماندگان آنها سلب كرده بود. از علي بن حسين نقل شده است كه « اگر از ديده ي هر كدام از ما اشكي سرازير مي شد سرش را با نيزه مي كوفتند. » (20:ص 346 ) اين در حالي است كه اصل فراهم كردن مجال براي ماتم يكي از راهكارهاي كمك به مصيبت زدگان براي مواجه با بحرانهاي ناشي از فقدان عزيزان است. (28:ص 80 ) با وجود اين زينب كه از يك سو داغدار عزيزان خويش است و از سوي ديگر با هجوم بي رحمانه ي دشمنان به خيام مواجه است به گونه اي مدبرانه اعمال و رفتار خويش را در راستاي حمله به دشمنان مديريت مي كند. نمونه ي بارز اين رفتارهاي هدفمند پس از شهادت امام حسين در گودال قتلگاه قابل مشاهده است. در آن زمان كه از هر سو وجود مقدس حضرت زينب آماج تيرهاي مصيبت بود « بالاي سر امام حسين ناله مي زد و با صداي غمگين و قلبي شكسته فرياد مي زد وا محمداه ! خداي آسمان بر تو درود فرستد! اين حسين توست كه عريان و خون آلود با اعضاي قطعه قطعه بيفتاده. واي از اين مصيبت. دختران تو اسيرند. شكايتها را به نزد خدا و نزد محمد مصطفي و نزد علي مرتضي و فاطمه زهرا و حمزه سيد الشهدا مي برم. وا محمداه! اين حسين است كه در اين بيابان كه باد صبا بر آن خاك پاشد كشته ي زنازادگان است. امان از اين همه حزن و اندوه و اين همه سختي و بلا بر تو اي اباعبدالله. گويا جدم رسول الله امروز دنيا را ترك فرمود. اي اصحاب محمد اينان ذريه ي مصطفي اند كه چون اسيران برده شود. (14:ص159-160)
عقيله ي بني هاشم در اين مرثيه سراي شيوه ي متداول زنان عرب را در پيش نمي گيرد بلكه با اقدامي هدفمند ضمن يادآوري نسب سيدالشهدا سپاه دشمن را در زماني كه به خيال خود به اوج پيروزي دست يافته بودند محكوم مي كند. تحمل مصائب و شكيبايي در برابر انبوه رخدادهاي ناگوار از عزت نفس و اقتدار ايشان نشئت مي گيرد. شخص با عزت نفس بالا هرگز اجازه نمي دهد اضطراب يا فقدان امنيت خاطر او را كلافه كند. در برخورد با ديگران از قدرت ابراز وجود برخوردار است و در شرايط استرس و فشار رواني از خود مقاومت و پايداري نشان مي دهد . (5 ) عزت نفس بالا و اقتدار شخصيت فرد را به نوعي به خود كنترلي سوق مي دهد. از همين رو در گذرگاههاي سخت و دشوار مصائب هرگز عنان اختيار از كف نمي دهد و با تدبير به هدايت امور مي پردازد. صبر در مصائب و سختيها نويد دهنده ي عزت و اقتدار است. امام باقر در اين ارتباط مي فرمايند : هر كه در برابر مصيبتي شكيبايي ورزد خداي عزوجل بر عزتش بيفزايد. (23:ج82 ، ص 128 )
در راستاي تحقق اين عزت و شكوه امام حسين در شب عاشورا ضمن تبيين رويدادهايي كه در پيش روي خود و خانواده ي ايشان بود ايشان را به صبر و بردباري دعوت فرمود. امام حسين در شب عاشورا خطاب به حضرت زينب مي فرمايد : خواهر جان با تو سوگندي دارم بر آن وفا كن ، چون كشته شدم چهره بر من خراش مكن و بر من واي واي مگو .(20:ص 210 ) امام در ضمن صحبتهاي خود با اهل حرم ضمن اشاره به شيوه هاي غلط عزاداري ( گريبان چاك كردن ، خراشيدن صورت و طلب مرگ كردن ) اهل بيت خويش را از انجام اين اعمال بر حذر مي دارد و به صبر و توكل به خدا دعوت مي كند. پرهيز از عزاداري به شيوه ي متداول زنان عرب يكي از عواملي است كه عزت و اقتدار اسرا خاصه حضرت زينب را در برابر دشمنان صد چندان نمود.
حق گرايي و ظلم ستيزي

مادامي كه ظلم و ستم بر جامعه حاكم باشد و مناسبات اجتماع بر مبناي خودكامگي و خودكامه پذيري تنظيم شود حرمتي براي عزت افراد باقي نمي ماند. چنين جامعه اي براي دوام خودكامگي حاكمانش ذليل پرور است . با اين حال در چنين جوامعلي نيز عزت واقعي از آن افرادي است كه خود را به منبع لايزال عزت متصل نمايند. اينان تقواي الاهي را در پيش مي گيرند كه « هيچ عزتي بالاتر از تقوا نيست » ( نهج البلاغه ، حكت 371 ) تقواي الاهي نيز آنها را به حق طلبي و حق گرايي سوق مي دهد. هيچ ناتواني حق را نگرفت مگر اين كه عزيز و نيرومند شد. ( 23:ج78، ص 374 ) حق گرايي مانع تسليم شدن در برابر فرومايگان مي گردد. از همين رو سيد الشهدا معلم بزرگ عزت و آزادگي مي فرمايد : آگاه باشيد اين فرومايه ( ابن زياد ) فرزند فرومايه مرا ميان دو راهي شمشير و خواري قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم. (10: ج 2 ، ص 7 ) زينب نيز كه رشد يافته ي مكتب عزت محور حسين است در برخورد با ابن زياد و يزيد به گونه اي رفتار مي كند كه هيبت دروغين آنها در هم شكسته مي شود زيرا عزت و اقتدار عقيله ي بني هاشم از حق گرايي او نشئت گرفته است و انسان حق طلب از عزت و اقتدار بالايي برخوردار است و عزت نفس بالا در رفتار و گفتار و حتي حالات فيزيكي او متبلور مي شود.
درباره ي نحوه ي ورود حضرت زينب به قصر دارالاماره نقل شده است كه زينب بدون اينكه اعتنايي به آن جبار ستمگر ( ابن زياد ) نمايد وارد مجلس گرديد و نشست. چون زينب با آن حالت و بدون اجازه گرفتن از ابن زياد در جاي خود جلوس نمود، اين زياد با بهت و حيرت پرسيد: تو کيستي که اين چنين مي نشيني؟ زينب(س) بي اعتنا به او جواب نداد. ابن زياد سه بار پرسش خود را تکرار مي کند و زينب(س) براي در هم کوبيدن اقتدار دروغين او و تحقير اين مظهر خودکامگي، به او پاسخي نمي دهد تا سرانجام يکي از کنيزکان مي گويد: اين زينب دختر فاطمه است. ابن زياد که عزت غير خدايي اش به ذلت مبدل گشته بود، با خشم و کينه، رو به زينب(س) مي کند و موگويد: خدا را شکر که شما را رسوا کرد. زينب(س) ديگر سکوت را جايز نمي داند با اقتدار و صلابت بار ديگر عزت الاهي خود و خاندانش را به رخ ابن زياد مي کشاند: « سپاس سزاوار خدايي است که ما را به محمد گرامي داشت و از آلودگي و پليدي مبرا ساخت.» زينب(س) بار ديگر اعلام مي دارد که عزت او و خاندانش به واسطة اتصال آنها به ذات باري تعالي است«من اعتز بغير الله اهلکه العز: هر که عزت را از غير خدا بجويد ، آن عزت او را هلاک مي کند.» (آمدي،1380،ص 478) عشق به خدا و حق محوري يکي از اصلي ترين عوامل رفتارهاي عزت محور و اقتدار حضرت زينب(س) در رويارويي با خودکامگان زمان بود. عشق به خدا و پاي بندي به اخلاق يکي از عواملي است که باعث ايجاد عزت نفس بالا در افراد مي گردد: زيرا حق طلبي و ظلم ستيزي انسان را به سمت پاسداري از حرمت نفس سوق مي دهد و اين حرمت نفس نوعي خود ارزشمندي در فرد ايجاد مي کند. عزت نفس نيز به حرمت نفس و احساس خود ارزشمندي دلالت مي کند. اين احساس خود ارزشمندي باعث مي شود که انسان از موضع قدرت با مسائل و مشکلات روبه رو شود. مصداق بارز اين نوع عملکرد در برخورد عقيلة بني هاشم قابل مشاهده است. در تواريخ نقل شده است که حضرت زينب(س) هنگام ايراد خطبه در کوفه، به مردم اشاره کرد که ساکت شوند. همه ساکت شدند. پس از اتمام خطبة ايشان راوي مي گويد: « مردم کوفه از استماع اين کلمات در حيرت شده بودند و مي گريستند و دستها به دندان مي گزيدند. و پيرمردي را همي ديدم که اشک از چشمش بر روي و موي مي دويد و مي گفت :
کهو لهم خير الکهل و نسلهم اذا عد نسل لا يخيب و لا يخزي
سالخورده هاي شما بهترين سالخورده ها و جوانانتان بهترين جوانان هستند که هيچ وقت خوار و ذليل نمي شوند. (21: ص 571) اقتدار و صلابت علي گونة زينب(س) به گونه اي بود که حتي آن هنگام که در لباس يک اسير به ظاهر شکست خورده ، به ايراد خطبه مي پردازد، دست و دشمن در برابر عزت و اقتدار او و خاندانش سر تعظيم فرود مي آورند.
شجاعت

جنگي نا برابر به پايان رسده است و زينب(س)داغدار فرزندان و برادران و خويشان خويش گشته است. اما اين پايان مصيبت نيست که آغازي است بر ددمنشيهاي دشمنان. تا جايي که «آن لشکر براي غارت خيمه ها آل رسول و نور ديدة بتول بر هم پيشي مي گرفتند و حتي سرپوش زنان را مي ربودند.» (20: ص 335) با اين همه ، اين پرورش يافتة خاندان وحي ، آن هنگام که تعدي و سوء قصد دشمن را به جان امام زين العابدين مي بيند، چون کوهي استوار در برابر آنها مي ايستد و انبوه مصائب و سختيها خللي در عزم و ارادة اين بانوي بزرگ وارد نياورده بود و خطاب به آنها مي فرمايد : « به خدا او را نخواهيد کشت تا اينکه مرا بکشيد.»(26:ص 371) همچنان با عزت و اقتدار در برابر دشمن مي ايستد که : « مؤمن عزيز است و دليل نيست . مؤمن از کوه نيرومند تر است.»(18:ج 6، ص 179) ايستادگي در برابر دشمن به ظاهر پيروز و دفاع از حق، مستلزم شجاعت است. شجاعت علي(ع) در کالبد زينب(س) متجلي شده است و او با صلابت ، در برابر سپاه دشمن مي ايستد که به گفته مولا علي (ع) شجاعت يکي از دو عزت است. (آمدي ، 1385، ص 259) همين شجاعت و دلاوري است که به زينب (س) آن چنان هيبت و عظمتي مي دهد که در اوج مصائب دشمن را وادار به تسليم مي نمايد.
بحث و نتيجه گيري

حماسة حسيني احياي کرامت و عزت انساني است و سيدالشهداء و يارانش مظهر عزت و کرامت اند چرا که در راستاي زندگي شرافتمندانه، از جان و مال و عزيزان خويش گذشتند. عملکرد امام حسين (ع) به عنوان رهبر قيام، بر مبناي عزت محوري و در راستاي صيانت از کرامت انساني شکل گرفته است. اين عزت مداري و عزت محوري پس از شهادت امام در ميان اسراء متجلي مي شود و حضرت زينب(س) به عنوان قافله سالار اين کاروان ، نقش به سزايي در حفظ عزت و کرامت اسراء دارد. عملکرد عزت مدار حضرت زينب(س) به گونه اي است که نه تنها مردم کوچه و بازار را به تکريم شهدا و بازماندگان آنها وادار مي سازد، بلکه با عملکرد مقتدرانة خويش در برابر يزيد و ابن زياد که هيبت و شکوه ظاهري آنها لرزه بر اندام همگان مي انداخت، اقتدار دروغين آنها را در هم مي شکند و آنها را به ذلت و خواري مي کشاند .
زندگي آگاهانه ، مسئوليت پذيري ، قاطعيت و ابراز وجود و زندگي هدفمند از مهم ترين ارکان عزت نفس محسوب مي شود. اينها نمود بارزي در عملکرد حضرت زينب(س) در جريان واقعه عاشورا دارند.
آگاهي به عنوان تجلي شناخت و تبيين کنندة مسئوليتها، مسئوليت پذيري به عنوان عامل اداي تکليف ديني و اجتماعي، قاطعيت و ابراز وجود عامل بروز شجاعت در حين اداي تکاليف و زندگي هدفمند به عنوان بستر ظهور همة عوامل فوق ، زمينه ساز ظهور و بروز شخصيت مقتدر حضرت زينب در واقعة عاشوراست؛
شخصيّتي که با وجود اسارت الگوي عزت نفس است.
با اينکه ويژگي هايي نظير عزت نفس و اقتدار، حاصل تربيت است و بذر آن بايد در بدو تولّد در وجود کودک نهاده شود، عوامل چندي در استوارکننده عزت در ساختار شخصيّت انسان محسوب مي شود مهم ترين اين عوامل عبارتند از: توکّل و اتّصال به سرچشمه عزت و اقتدار، صبردر مصايب، شجاعت، حق گرايي و بي نيازي جستن از خلق. توکّل به سرچشمه اقتدار و عزت و حق گرايي، صبرو شجاعت را وجود حضرت زينب فزوني بخشيد و سبب شد که ضمن صبر در مصايب و بي نيازي از خلق در سخت ترين شرايط به الگوي عزت و اقتدار مبدل گردد.
منابع
1.قرآن کريم، ترجمه مهدي الهي قمشه اي. قم: مرکز انتشارات قرآن کريم،1382ش.
2.نهج البلاغه، ترجمه جعفرشهيدي. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1380ش.
3.ابن النعمان بغدادي، ابوعبدالله(شيخ مفيد).الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ترجمه رسول محلاتي. تهران: اسلاميه،1413ق.
4.باقري، خسرو،نگاهي دوباره به تربيت اسلامي. تهران: مدرسه،1386ش
5.براندن،ناتانيل، روان شناسي عزت نفس. تهران: نشر نخستين،1379ش.
6.پاينده،ابوالقاسم، نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول(صلي الله عليه و آله). تهران: انتشارات پاينده،1382ش.
7.تميمي آمدي، غررالحکم و دررالکلم. قم: انتشارات دفتر تبليغات1380ش.
8.جوادي آملي، عبدالله،کرامت درقرآن. تهران:انتشارات رجاء،1369ش.
9.حايري، محمدمهدي. معاني السبطين.تهران: انتشارات صبح صادق،1383ش.
10. خوارزمي،ابوالمؤيد الموفق ن احمد الحنفي. مقتل الحسين.ج2. فم:مکتبه المفيد،1394ق.
11. راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد معروف به راغب اصفهاني. المفردات. تهران: دفتر نشرکتاب1363ش. 12.سپهر، عباسقليخان. الطراز المذهب في احوال سيدتنا زينب(عليها السلام). ترجمة محمدباقر بهبودي. تهران:انتشارات اسلاميه،1371ش.
13.سيدابن طاووس، رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي. اللهو علي لپالقتلي الطفوف. تهران: انتشارات جهان،1348ش.
14.ــــــــــــ. لهوف. ترجمة سيدابوالحسن ميرابوطالبي. قم: انتشارات دليل ما، 1380ش.
15.شريفي، محمود. فرهنگ جامع سخنان امام حسين.( ترجمة کتاب موسوعه کمات الامام الحسين) . ترجمة علي مؤيدي. فم: انتشارات معروف،1378ش.
16.شفيع آبادي، عبدالله. مباني روانشناسي رشد. تهران: انتشارات چهره،1383ش.
17.طبري، محمدبن جرير. تاريخ الرسل و الملوک.ج5. ترجمه ابوالقاسم پاينده. تهران: بنياد فرهنگ ايران،1352ش.
18.طوسي، ابن جعفر محمد ابن الحسن بنئعلي معروف به شيخ طوسي. التهذيب.تهران: انتشارات سنا،1383ش.
19.عطاردي، عزيزالله. زندگاني چهارده معصوم. تهران: انتشارات اسلامسه،1390ق.
20.قمي، عباس. نفس المهموم. ترجمة محمدباقرکمره اي.فم: انتشارات مسجد جمکران،1385ش.
21.ــــــــــــ. منتهي الامال. قم: انتشارات کامکار،13379ش.
22.کليني الرازي، ابن جعفرمحمد ابن يعقوب ابن اسحاق. اصول کافي. ترجمة جواد مصطفوي ،1379ش.
23.مجلسي، محمدباقر. بحار الأنوار لدرر أخبار الأيمه الأطهار.ج45. قاهره: انتشارات داراحيا،1408ق.
24.محمدي اشتهاردي،محمد. سوگنامه آل محمد. تهران: انتشارات ناصر،1387ش.
25.مطهري، مرتضي. حماسه حسيني. ج1. تهران: انتشارات صدرا،1378ش.
26.مقرم، عبدالرزاق. مقتل الحسين. قم: انتشارات بصيرتي، 1391.
27.نجفي، محمد جواد. زندگاني حضرت امام حسين( عليه السلام). تهران: انتشارات اسلاميه،1364ش.
28.وردن، جيمزويليام. رنج و التيام در سوگواري و داغديدگي. ترجمة محمد قايد. تهران: انتشارات روانشناسي و فرهنگ، 1377.

[/SPOILER]

گزارش حضرت زينب از رويداد كربلا


گزارش حضرت زينب از رويداد كربلا

[SPOILER]

چكيده : امام سجاد ( ع‌) در روايتي مفصل گزارشي از رويداد كربلا و مقدمات و پيامدهاي آن از عمه گرامي خود حضرت زينب ( س ) نقل مي كند. اين روايت در كتاب « كامل الزيارات » نوشته ي ابن قولويه قمي ( متوفاي قرن چهارم هجري ) آمده و يكي از مستند ترين روايات درباره ي حادثه ي عاشوراست . نگارنده در اين گفتار ترجمه ي فارسي اين روايت را با مقدمات لازم و برخي نكات توضيحي آورده است.
كليد واژه : عاشورا / كربلا / ابن قولويه قمي ( قرن 4 ) / كامل الزيارات / امام سجاد ( ع ) / حضرت زينب ( س)

مقدمه

يكي از داستانهاي مهم و معروف قرآن ماجراي آوردن تخت بلقيس به دربار حضرت سليمان است. حضرت سليمان براي قدرت نمايي در برابر بلقيس تصميم مي گيرد تخت بزرگ وي را پيش از آمدن او به دربار انجا حاضر كند و از اين رو مي فرمايد :
هان اي بزرگان ! كدام يك از شما تخت او ( بلقيس ) را پيش از انكه آنان ( بلقيس همراهانش ) گردن نهاده نزد من آيند برايم مي آورد ؟ بزرگي از بزرگان جن عرض مي كند : من پيش از آنكه از جايت برخيزي آن را مي آورم. در اين هنگام كسي كه دانشي از كتاب نزدش بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم بزني مي آورم . ( نك ، نمل 27/ 38-40 )
آن كس كه چنان قدرت نمايي كرد وصي و جانشين حضرت سليمان جناب آصف بن برخيا بود.
امام هادي ( ع ) در بياني آسماني در توضيح اين ماجرا مي فرمايد :
حضرت سليمان از آنچه آصف بن برخيا بدان معرفت داشت ( كه به آن وسيله توانست چنان كند ) ناتوان نبود ولي مي خواست به امت خود كه شامل جن و انس بود بشناساند كه حجت پس از خودش جناب آصف است . ( تحف العقول ، ص 478 ، بحارالانوار ج 10 ، ص 386 )
اين داستان را از آن رو آورديم تا بگوييم گاهي چنان است كه امامان معصوم ( ع ) براي نماياندن مقام والاي بعضي از برگزيدگان كاري شبيه آنچه را جناب سليمان انجام داد انجام مي دهند.
يكي از ويژگي هاي حضرت زينب همان است كه امام همام حضرت سجاد خطاب به آن بانو فرمود :
و انت بحمد الله عالمه غير معلمه فهمه غير مفهمه
سپاس خداي را كه شما دانشمندي هستيد كه كسي به شما دانش نياموخته و فهيمي هستيد كه كسي شما را فهيم نكرده است.
يعني دانش حضرت زينب برگرفته از افراد معمولي نبود و فهمي كه آن عزيز دارا بود با تفهيم ديگران حاصل نشده بود. هر آنچه حضرت زينب مي دانست خوشه هاي زريني بود كه از خرمن بي كران علم آسماني پدر و مادر گرامي اش برگرفته بود.
درباره ي روايت

روايتي كه اينك مي آوريم بيانگر ماجرايي است كه امام سجاد ( ع ) با نقل آن اراده فرموده است تا جلوه ي ديگري از دانش عمه گرامي اش را نشان دهد همچنان كه حضرت زينب خود از ام ايمن گزارشي نقل مي كند كه خود نسبت بدان آگاه تر است. و اين به جهت اتمام حجت بر كساني است كه در آينده اين خبر را مي خوانند و ام ايمن را از آن رو كه خدمتكار پيامبر بوده نسبت به اسرار زندگي پيامبر آگاه تر از حضرت زينب مي دانندكه در آن زمان در سن كودكي بوده است .امام سجاد به خاطر علم وهبي الاهي امامت خود آن ماجرا را مي داند اما به خاطر بيان مقام والاي حضرت زينب يا مصلحتي ديگر كه نمي دانيم ماجرا را به نقل از ايشان گزارش مي فرمايد.
اين روايت در كتاب كامل الزيارات نوشته ي محدث بزرگوار قرن چهارم جعفر بن محمد بن قولويه ، باب 88 و به نقل از آن در بحار الانوار ج 45 ص 179- 183 حديث 30 آمده است. راوي حديث قدامه بن زائده است كه حديث را از پدرش زائده نقل مي كند. زائده با اينكه در دستگاه حكومتي جايگاهي داشته به حضور امام سجاد مي رسيده است. اينك حديث را به نقل از زائده مي خوانيم تا با گوشه اي از زندگي و كمالات حضرت زينب آشنا شويم كه تا كنون كمتر بازگو شده است.
البته جاي جاي اين حديث شريف كه سرشار از نكات مهم و حقايق والاست بايد توضيح و تحليل شود كه اين كار مهم در فرصت كوتاه نويسنده مقدور نيست و به زمان ديگر موكول مي شود . عنوان بندي فرعي متن حديث از سوي نگارنده و براي تسهيل در تقسيم مطالب انجام شده است.
آغاز حديث

زائده گويد : به محضر مبارك امام سجاد مشرف شدم. امام به من فرمود : اي زائده به من گفته اند كه تو هر زمان كه بتواني به زيارت حضرت اباعبدالله الحسين مي روي.
به امام عرض كردم : آري همان طور كه به عرض و اطلاع شما رسانيده اند گاهي چنين سعادتي نصيبم مي شود. امام سجاد به من فرمود : چرا چنين مي كني ، در حالي كه تو نزد سلطان سرزمين خويش از جايگاه خوبي برخورداري ؟ همان سلطاني كه اجازه نمي دهد احدي ما را دوست بدارد و ما را بر ديگران برتري دهد و فضائل ما را ذكر كند و هر آنچه را از حق ما بر اين امت واجب است يادآوري نمايد. من به امام عرض كردم : به خدا سوگند من اين كار مقدس را فقط به خاطر خشنودي خدا و رسولش انجام مي دهم و خشم و ناخرسندي هيچ كس برايم هيچ اهميتي ندارد و اگر به سبب زيارت حسين ناراحتي و سختي اي به من برسد هرگز بر من گران نمي آيد.
امام فرمود : به خدا سوگند مطلب همان گونه است كه گفتي . من هم دوباره عرض كردم : به خدا سوگند مطلب همان گونه است كه عرض كردم. امام از باب تاكيد سه بار اين را فرمود و من هم از باب تسليم سه بار همان سخن را عرض كردم. سپس امام فرمود : بشارت بر تو باد ، بشارت بر تو باد ، بشارت بر تو باد . پس اينك تو را از خبري آگاه مي كنم كه نزد من از اخبار برگزيده اي است كه در خزانه ي سينه ام مخزون است.
سخنان امام سجاد با حضرت زينب
آن گاه امام چنين فرمود :
هنگامي كه حادثه ي هولناك كربلا رخ داد و آن همه بلا به ما رسيد و پدرم و فرزندان و برادران و ديگر همراهانش كشته و خانواده ي آن حضرت به اسارت گرفته شدند و ما را بر شتران بي جهاز سوار كردند تا به سوي كوفه ببرند در آن حال غم بار من با ناراحتي بسيار به جنازه هاي عرياني كه در بيابان افتاده بودند نگريستم و آن صحنه بر من بسي سنگين آمد و اضطراب و ناراحتي من بسي فزوني يافت به گونه اي كه نزديك بود از شدت ناراحتي جان دهم.
شدت افسردگي من به حدي بود كه عمه ام زينب كبري متوجه بدحالي ام شد و به من فرمود : اي بازمانده ي جد و پدر و برادرم مرا چه مي شود كه مي بينم نزديك است از شدت غم جان دهي ؟
من به عمه ام گفتم چگونه بي تابي نكنم. در حالي كه مي بينم سيد و سرورم حسين و نيز برادران و عموها و عموزادگان و خاندان و وابستگانم همگي بر خاك غلتيده و در خون غوطه ور و برهنه اند و در ميانه ي صحرا افتاده اند و اين دشمنان ددمنش پوشش آنان را هم به غارت برده اند. ايشان را مي بينم كه كسي كفنشان نكرده و به خاكشان نسپرده و كاري به كارشان ندارد گويا كه از خاندان دشمنان مسلمانان اند.
سخنان حضرت زينب

عمه ام زينب به من فرمود : از آنچه مي بيني بي تابي مكن به خدا سوگند تمامي اين حوادث عهد و پيماني است كه رسول خدا با جد و پدر و عمويت بسته است و نيز خداوند پيماني استوار از مردماني از اين امت گرفته است مردماني كه فرعونهاي زمين آنان را نمي شناسند در حالي كه آنان در ميان اهل آسمان ها بسي شناخته شده اند. آن مردمان بزرگ و برگزيده اين پيكرهاي پاك پراكنده ي خون آلود را جمع مي كنند و به خاك مي سپارند. آنان در اين سرزمين براي تربت پاك پدرت حضرت سيد الشهدا نشانه اي مي نهند كه اثرش در گذر زمان هرگز از ميان نمي رود و هر چه پيشوايان كفر و پيروان گمراهي در محو و نابودي آن بكوشند كوشش ايشان جز بر ظهور و پيدايي آن تربت پاك و بلندي امر آن عزيز نمي افزايد.
از عمه ام پرسيدم : آن عهد و پيمان كه پيامبر با جدم علي و پدرم حسين و عمويم حسن بسته چيست و داستانش از چه قرار است؟ حضرت زينب داستان آن پيمان را از زبان ام ايمن كنيز با وفاي پيامبر رحمت چنين تعريف كرد :
گزارش ام ايمن
يك روز پيامبر به خانه فاطمه آمد. حضرت زهرا براي پدر غذايي از آرد و شير پخت . علي هم طبقي از خرما آورد . من هم قدحي از شير و سر شير آوردم. رسول خدا همراه با علي و فاطمه و حسن و حسين از غذايي كه مادر فراهم كرده بود خوردند و از آن شير كه من آورده بودم نوشيدند. سپس از خرما و سرشير خوردند. پس از صرف غذا علي آب ريخت و پيامبر دستانش را شست.
آنگاه پيامبر دست به صورت كشيد و به علي و فاطمه و حسن و حسين نگريست و ما شادي و سرور را در چهره ي مبارك آن عزيز ديديم. سپس مدتي با گوشه ي چشم به آسمان نگريست . پس از آن روي به سوي قبله گردانيد دو دستش را گشود لب به دعا باز كرد و آن گاه به سجده رفت. در حالي كه بغض گلويش را مي فشرد.
اين حالت بغض گرفتگي مدتي به طول انجاميد. ناگهان بغض پيامبر تركيد و شروع كرد به زارزار گريستن. سپس سرش را به سوي آسمان بالا برد و پس از آن سر به زير افكند و اشك همچنان مثل باران از ديدگانش فرو مي ريخت.
از ديدن اين صحنه ي غم بار فاطمه و علي و حسن و حسين بسي محزون شدند و اندوه سراپاي مرا هم فراگرفت. اما هيبت رسول خدا چنان بود كه كسي جرئت نمي كرد سبب اين گريه ي شديد را بپرسد. مدت زماني چنين گذشت . در اين هنگام علي و فاطمه طاقت نياوردند و از آن عزيز علت گريه اش را پرسيدند و عرض كردند : اي رسول خدا چه چيزي موجب گريه ي شما شد ؟ خداوند ديدگان شما را گريان نفرمايد. اين حال شما دلهاي ما را جريحه دار كرد.
سخنان پيامبر خطاب به اميرالمومنين

پيامبر خطاب به امير المومنين فرمود : برادرم و حبيبم در اين مجلس چنان خشنود شدم كه تا كنون آن گونه مسرور نشده بود. شما را مي نگريستم و حمد و سپاس خداوندي را بر نعمتي كه به خاطر جمع شما بر من ارزاني فرموده بود به جاي مي آوردم.
در آن حال سپاس و ستايش جبرئيل بر من فرود آمد و گفت : اي محمد ! خداوند از آنچه در دل تو گذشت آگاه شد و سرور و شادماني تو را به خاطر داشتن برادري چون علي و دختري مثل فاطمه و فرزنداني چون حسن و حسين دانست. خداوند نعمت را بر تو كامل كرد و دهش و بخشش خويش را بر تو گوارا فرمود . اين لطف و كرامت بدين سان بر تو ارزاني شد كه :
-آنان و فرزندان و دوست داران شما و شيعيانشان را با تو در بهشت برين جاي دهد.
- ميان تو و ايشان در بهشت جدايي نيفكند.
- همان گونه كه تو حيات جاودانه ي بهشتي مي يابي آنان نيز به همان سان حيات جاودانه ي بهشتي خواهند يافت.
- هر چه از نعمت هاي ماندگار به تو ارزاني و عطا شود به آنان نيز همان عطا مي شود.
- خداوند آنقدر به تو و ايشان عطا مي فرمايد كه راضي و خشنود شويد و حتي بالاتر از رضايت و خشنوديتان به شما عطا مي كند.
البته تمامي اين نعمت ها و دهشها در پي بلاها و دشواريهاي زيادي خواهد بود كه در اين دنيا به آنان مي رسد. شگفت آنكه اين بلاها و ناراحتي ها به دست مردماني انجام مي گيرد كه خود را به دين تو منسوب مي كنند و خود را از امت تو مي پندارند در حالي كه از خدا و از تو بري و بسي دورند. آن مردمان نابكار با ضربات شلاق و شمشير به جان اين برگزيدگان خداوند مي افتند و آن عزيزان را به قتل مي رسانند.
قتلگاه هر يك از آنان جداگانه و پراكنده و قبرهايشان از يكديگر دور است. حوادث و بلاهايي كه بر سر آنان مي آيد چيزي است كه خداوند براي تو و آنان خواسته و گزيده است. پس سپاس و ستايش خداوند جل و عز را به جاي بياور كه چنين مقام و منزلت والايي را براي تو و آنان برگزيده است و به خواسته ي خداوندي خوشنود باش.
من نيز با شنيدن اين سخنان آسماني خداي را سپاس گفتم و به قضاي خداوند نسبت به آنچه براي شما برگزيده است راضي شدم.
سپس جبرئيل افزود : اي محمد برادر تو علي پس از تو مقهور و مغلوب اين امت مي شود. دشمنان بر او گستاخي مي كنند و سپس كشته مي شود. بدترين خلق خدا كه همانند كشنده ي شتر صالح است او را مي كشد. در سرزميني كه بدانجا هجرت كرده است ( كوفه ) كشته خواهد شد. آن سرزمين جايگاه شيعيان او و فرزندانش است. سرزميني كه مصيبتها و بلاهاي شيعيان در آنجا در هر حالي فزوني مي يابد.
سخنان جبرئيل در مورد امام حسين

آن گاه جناب جبرئيل به حسين اشاره كرد و فرمود اين فرزند تو همراه با گروهي از فرزندان و خاندان و برگزيدگان از امت تو در كنار رود فرات و در سرزميني به نام كربلا گشته خواهند شد علت آنكه به آن سرزمين كربلا مي گويند آن است كه در روز قيامت كه اندوه و غم و بلا و حسرت و پشيماني در آن روز پايان ندارد اندوه و بلا بر آنان فزوني مي گيرد...آن سرزمين پاكترين نقطه زمين و حرمتش از تمامي سرزمينهاي مقدس بيشتر است آن سرزمين قطعه اي از بهشت است هنگامي كه آن روز فرا رسد، روزي كه فرزند تو و خاندانش در آن شهيد شوند و لشكريان كفر و نفرين شدگان زمين آنان را احاطه كنند زمين به لرزه مي افتد كوهها به حركت در مي آيند و سخت مي لرزد ، امواج دريا خروشان مي شوند و آسمان بر اهلشمي خروشد تمامي اين حوادثي كه در آفرينش رخ مي دهد ، به خاطر خشم و خروشي است كه نسبت به تو اي محمد و فرزند برومند توست و نيز به آن خاطر است كه حريم و حرمت تو را شكسته اند و شري است كه درباره فرزند و خاندان تو رخ داده است.
در تمامي آفرينش چيزي باقي نمي ماند جز آنكه خداوند به آن اجازه مي دهد تا به ياري خاندان تو كه اينك ناتوان و ضعيف نگاه داشته شده اند و مظلوم و ستم ديده گشته اند برخيزند به ياري همان عزيزاني كه پس از تو حجت خدا بر مردم اند.
خداوند به آسمان ها و زمين و كوهها و درياها و ساكنان آنها چنين وحي مي فرمايد : منم الله پادشاه قادري كه هيچ گريزنده اي از حيطه قدرت و سلطنش نمي تواند بگريزد و هيچ كس او را نمي تواند ناتوان كند و من بر انتقام گرفتن از او بسي توانايم به عزت و جلالم سوگند هركس را كه مورد خودخواهي رسول و برگزيده من باشد حرمت او را بشكند خاندانش را بكشد عهد و پيمان او را پشت سر بيفكند و به آنان بي اعتنايي كند و به اهل بيت آن عزيز ستم روا دارد چنان عذاب كنم كه هيچ يك از عالميان را آنگونه عذاب نكرده ام.
جناب جبرئيل در پي اين بيانات خطاب به پيامبر خدا عرض كرد : در اين هنگام هرچه كه در آسمانها و زمين است ضجه مي زند و زبان به نفرين كساني مي گشايد كه به عترت تو ظلم كرده و حريم تو را شكسته اند آنگاه كه شهيدان كربلا به خاك و خون بغلتند و در آرامگاه خويش قرار گيرند خداوند خود به دست قدرت خويش روح آنان را برميگيرد و گروهي از فرشتگان آسمان را با ظرفهايي از ياقوت و زمرد و پر از آب حيات و پوششهايي از پوششهاي بهشت و عطري خوش بو از عطرهاي بهشت به زمين مي فرستد.
آنان پيكرهاي پاك آن شهيدان را با آن آب حيات غسل مي دهند با آن پوششهاي بهشتي مي پوشانند و با آن عطر آسماني خوش بو مي كنند و فرشتگان صف در صف بر آنان نماز مي گزارند.
( باز هم جناب جبرئيل با بيان بشارتي ديگر دل نازنين پيامبر را تسلي داد و شاد كرد ) :
پس از انجام اين مراسم پر شكوه خداوند قومي را از امت تو بر مي انگيزد كه كافران آنان را نمي شناسند و ايشان در ريختن آن خونهاي پاك نه در گفتار و نه در كردار و نه در دل و درون شراكتي نداشته اند. آنان مردانه بر مي خيزند و آن پيكرهاي پاك را به خاك مي سپارند و در آن سرزمين براي قبر حضرت سيد الشهدا نشانه اي بر پا مي كنند كه آن نشانه پرچمي براي اهل حق و سببي براي رستگاري مومنان مي شود. از سوي دگير از هر آسمان صدهزار فرشته آن آرامگاه آسماني و ملكوتي را شب و روز در ميان مي گيرند و بر آن آرامگاه درود و صلوات مي فرستند و نزد آن خداي را تسبيح و تنزيه مي كنند. اينان براي زائران قبر حسين از خداوند طلب آمرزش و بخشايش مي كنند و نامهاي كساني از امت تو و نامهاي پدران و عشيره ها و شهرهايي را كه براي قرب و نزديكي به خداوند به زيارتش بشتابند مي نويسند و با علامت و نشانه اي از نور عرش خداوند چهره آنان را نشان دار مي كنند و بر آن چهره چنين مي نگارند : اين است زائر قبر بهترين شهيدان و زائر قبر پسر بهترين پيامبران. و چون روز قيامت فرا رسد از اثر آن نشانه نوري پرتو مي افكند كه ديدگان را فرا مي گيرد و آن نور ايشان را مي نماياند و به آن نور شناخته مي شوند.
جبرئيل فرمود :

اي محمد! گويا مي بينم كه قيامت فرا رسيده و تو در ميان من و ميكائيل هستي و علي هم پيشاپيش ماست و فرشتگان بسياري نيز ما را همراهي مي كنند . در همان حال كساني را كه آن نشانه ي نوراني را به چهره دارند از ميان مردم بر مي گيريم تا خداوند آنان را از سختيها و هول و هراس آن روز نجات دهد.
اين نجات و رهايي از آن ترس و هراس فرمان و عطايي است از جانب خداوند براي كسي كه قبر تو يا قبر برادرت يا قبر حسن و حسين را زيارت كند. در حالي كه به جز خشنودي خداوند را اراده نكرده باشد. البته گروهي از مردمي كه نفرين و خشم خداوند بر آنان واجب شده است خواهند كوشيد كه نشانه و اثر آن مزار مبارك را نابود كنند ولي خداوند راهي براي آنان كه به اين هدف شوم برسند قرار نخواهد داد.
پس از نقل اين مطالب پيامبر فرمود : چيزي كه مرا گرياند و اندوهگين ساخت همين ماجراهايي بود كه جناب جبرئيل برايم نقل كرد.
ادامه ي سخنان حضرت زينب (‌س )

حضرت سجاد فرمود : عمه ام زينب افزود : هنگامي كه ابن ملجم كه نفرين خدا بر او باد پدرم را با شمشير زهرآگين ضربت زد و من نشانه ي مرگ ر ا در چهره ي آن عزيز ديدم به او عرض كردم : پدر جان ام ايمن برايم چنين مطالبي بازگفته است ؛ دوست دارم در اين ساعات پاياني زندگاني شما آن را از زبان شما نيز بشنوم.
پدرم فرمود : دختر عزيزم آن ماجرا در ست همان گونه است كه ام ايمن برايت نقل كرده است. گويا من مي بينم كه تو و دختران خاندانت اسيران اين شهر و ديار شده ايد ، در حاليكه خوار و خفيفتان كرده اند و مي ترسيد كه مردم شما را از ميان بردارند. دخترم در آن هول و هراس صبوري پيشه كن . به خدايي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد سوگند مي خورم كه در آن روزگار در روي زمين براي خدا ولي اي به جز شما و دوستداران وشيعيان شما وجود ندارد.
پدرم در ادامه ي اين بشارت تسلي بخش فرمود :
رسول خدا پس از بيان اين مطالب به ما فرمود : ابليس در آن روز كه حسين به شهادت مي رسد از فرط خشنودي به پرواز در مي آيد و تمام پهنه ي زمين را مي پيمايد و به شياطين و عفريتهايش مي گويد :
اي گروه شياطين به آن هدف كه از فرزندان آدم مي خواستيم رسيديم. سرانجامي را كه از هلاكت و نابودي آنان در انتظارش بوديم فرا رسيد و آتش دوزخ را براي آنان به ارث نهاديم مگر آنان كه به اين گروه ( حسين و يارانش ) پناه ببرند. اينك تمامي تلاش و كوشش خويش را به كار گيريد تا مردم را درباره ي آنان به شك و دودلي دچار كنيد آنان را به دشمني با ايشان برانگيزيد و نسبت به دشمني با آنان و اوليايشان ترغيب و تحريضشان كنيد. اين دشمني با حسين و خاندانش را آن چنان ادامه دهيد تا گمراهي و كفر مردم استوار گردد و هيچ كس از آنان نجات نيابد.
پدرم علي ( ع ) در پي اين هشدار درباره ي كوشش ابليس در جهت برانگيختن مردم به دشمني با اهل بيت و به ويژه حسين ( ع ) و يارانش فرمود :
اينجاست كه ابليس ظن و گمان گمراهي را درباره ي پيروانش راست مي يابد. در حالي كه ابليس بسيار دروغگوست . به راستي هيچ عمل صاحلي با دشمني شما سود نمي بخشد و هيچ گناهي به جز گناهان كبيره با دوستي و ولايت شما زيان نمي رساند.
پايان حديث

در اينجا حديث بسيار ارزشمندي كه راوي آن جناب زينب است به بيان حضرت سجاد به پايان رسيد و در پايان نقل اين حديث امام سجاد خطاب به زائده ( آن زائر پاك باخته ي امام حسين ) چنين فرمود :
اي زائد اين حديث شريف را بر گير و بدان كه اگر يك سال در طلب آن سفر سخت در پيش مي گرفتي كم بود.
پي نوشت
* دکتري علوم قرآن و حديث، مدرس دانشکده علوم قرآني، تهران.
1. اشاره به آيه «و لقد صدق عليهم ابليس طنه.» (سبأ(34)/20)

22 منبع:فصلنامه تخصصي سفينه[/SPOILER]


لعنت خدا بر تروریست های تحت حمایت ترکیه ،قطر،عربستان و آمریکا

سردار سرافراز سپاه اسلام شهید حاج اسماعیل حیدری .
هیات و روضه امام حسین مبداء همه تحولات است . این کاروان های عزای امام حسین راه رسیدن به کاروان کربلاست . و کاروان کربلا در همه اعصار در حرکت است و خواص اهل حق بدان ملحق می شوند تا در دوران حکومت مهدی رجعت یابند .

اسماعیل جان هر سال هیئت با وجودتو گرمی خاصی داشت
امسال ما یتیم وجودت گشته ایم
و زینب 6 ساله ات در هیئت ها نبال تو میگردد

سلام به همه دوستان عزیز
ان شاء الله قبول باشه.
یک توصیه دوستانه به همه دارم:
راه حرم بی بی زینب (س) و مسجد الأقصی، از دروازه شامات می گذرد.
اهم و مهم را با هم عوض نکنیم.

وامصیبتا از این تعدی که به حرم بی بی زینب(س) شده:geryeh:

align: center

[TD="colspan: 3 align: center"][/TD]
[TD="colspan: 3 align: center"] عزاداران حسینی درزینبیه دمشق

[/TD]

[TD="colspan: 3 align: center"]منطقه سیده زینب (س) در دمشق از روز گذشته شاهد حضور دسته های عزاداری با مشارکت گسترده مردم برای گرامیداشت سالروز شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام،است.[/TD]
[TD="colspan: 3"]به گزارشبی باک،باشگاه خبرنگاران به نقل از شبکه العالم؛ یک منبع سوری تاکید کرد که این دسته های عزاداری همه روزه تا عاشورا و سالروز شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش به عزاداری و نوحه خوانی می پردازند و زنان، جوانان و سالمندان شرکت کننده بر وفاداری به راه امام حسین (ع) تاکید می کنند.

آنچه که در این مراسم جلب توجه می کرد، مشارکت دسته های عزاداری کودکان است که در غم شهادت فرزند امام علی (ع)در روز عاشورا در کربلا سینه می زدند.

به گزارش الحدث نیوز، شرکت کنندگان با اعلام وفاداری به راه امام حسین (ع) در مقابله با طاغوتیان خاطرنشان کردند که آنچه امروز در سوریه رخ می دهد، شبیه واقعه کربلا است و حسین (ع) مشعل راه پیروزی ملت سوریه است.

پرچم های حزب الله (مقاومت اسلامی در سوریه)، سوریه و پرچم های کربلا در این مراسم برافراشته شده است.

[/TD]

[h=1] عامل حمله انتحاری به حسینیه سوریه+ عکس [/h] جبهه تروریستی النصره با به عهده گرفتن مسئولیت حمله انتحاری منطقه ثابتیه در حومه حمص اعلام کرد یک تبعه سعودی این حمله را انجام داده است.
به گزارش پارس به نقل از ابنا، «صالح السعید» تبعه عربستانی معروف به «ابومصعب» از اعضای گروه تروریستی جبهه النصره با حمله به مراسم عزاداری سالار شهیدان در منطقه الثابتیه در ریف حمص 12 نفر را به شهادت رساند.

یکی از شهدا در این حمله کودکی 6 ماهه بود و 30 عزادار امام حسین(ع) نیز زخمی شده‌اند.

به گزارش شبکه تلویزیونی سوریه، این حمله با کامیونت بمب گذاری شده با سه تن مواد منفجره انجام شده است و به خانه‌های روستای ثابتیه خسارات زیادی وارد کرد.

سلام به همگی
تسلیت عرض می کنم و التماس دعا دارم

تصاویرمشابه دیگر


[="Indigo"][/]


لبیک یا زینب

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع)

امشب و فرداشب را میهمان سبط اکبر پیامبر (ص) و یکی از دو سیدجوانان اهل بهشت، یعنی امام مجتبی (ع) هستیم که دو پسرش ـ قاسم و عبدالله ـ درکربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند.عبدالله بنحسنفرزند کوچکامام حسن مجتبی (ع)یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرتاباعبدالله الحسین (ع)به سوی کوفه آمده بود.از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین (ع) و سپس اهل بیتآنحضرت یک به یک و یا دستجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانیرسید که امام (ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاهفریاد بر می‌آورد: «آیا یاری‌کننده‌ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا (ص) دفاعکند؟».«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظاملشکر، به امام (ع) هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش ایشان را موردحمله قرار می دادند.عبدالله که در بین بچه ها و زنان، در خیمه گاه حضور داشت تاب و تحملدیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه ها بیرون آمد. زینب (س) اورا گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود و نگذارد یادگار برادر طعمه گرگهای گرسنهیزیدی گردد؛ ولی عبدالله گفت: «نه، به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم». سپس دستخود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساندتا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.در غوغایی که دور امام (ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیرخود را به قصد ضربه زدن به آنحضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیربه امام اصابت نکند. شمشیر، بران و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه پیامبر (ص) را ازبدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ایبرآورد و پدرش را صدا کرد: «وا ابتاه ... »اینک، حال امام را تصور کنید که هر دو امانت برادر شهیدش ــ قاسم وعبدالله ــ را نیز پرپرشده می دید ...

اشك و خون از ديده‌اش بر خاك ريخت
اشك بر آن كودك بي‌باك ريخت



امام علیه السلام او را در آغوش گرفت، به خود چسپاند و درگوشش زمزمهکرد:«فرزند برادرم ! صبر داشته باش و خداوند بزرگ را بخوان؛ تا او ترا به پدرانصالحت ملحق کند».

بسته شد چشمش، ولي لب باز شد
آخرين نجواي شه آغاز شد
كاي خدا گر چه مرادت حاصل است
ديدن مرگ يتيمان مشكل است
در ره تو هستي‌ام از دست رفت
حيف شد، عبدالَهَم از دست رفت
اين دو بر من، روح پيكر بوده‌اند
يــادگــاران بــرادر بـــوده‌اند



امام علیه السلام سپس دست به دعا برداشت و گفت:«خداوندا! اگر مقدرکرده ای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری در بین آنان تفرقه ای سخت بیانداز... که آنان را ما را دعوت کردند و وعده یاری دادند اما به ما حمله کردند و ما راکشتند».

آن برادرزاده‌ام صد چاك شد
اين برادرزاده‌ام بر خاك شد
آن برادرزاده‌ام سرمست رفت
اين برادرزاده‌ام بي‌دست رفت
تا ابد مجروح زخم كاري‌ام
وایِ من از اين امانتداري‌ام



در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن «حرملة ابن کاهل» گلوی نازکعبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد ...الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.………منابع اصلي:1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .3. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).


روز پنجم



[=arial black]هر کس بر مصیبت های این دختر ( زینب سلام الله ) بگرید
همانند کسی است که بر برادرانش ، حسن وحسین (ع) ، گریسته است
پیامبر اکرم (ص)

[=arial black][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]السلام علیکِ یا زینب کبری السلام علیکِ یا بنت رسول الله
السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (س)
[=arial black][=arial black]
[=arial black][=arial black] عشق با زینب تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است

[=arial black]
[=arial black]هست کیش رهبریت کیش او
صبر زانو می زند در پیش او . . .

[=arial black]صبر را مفهوم معنا زینب است

کعبه غمهای دنیا زینب است

چون حسین است آفتاب شهر عشق

ماهتاب عالم آرا زینب است


خاک علم بر سرم--------- این است اوضاع حرم


روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))

شهادت 12 عزادار از جمله یک کودک 6 ماهه

حمله انتحاری تبعه سعودی با سه تن مواد منفجره به حسینیه شیعیان الثابتیه سوریه + تصاویر

align: center

یک تبعه سعودی با کامیونت بمب گذاری شده با سه تن مواد منفجره به مراسم عزاداری سالار شهیدان در منطقه الثابتیه در ریف حمص حمله کرد که 12 تن از جمله یک کودک 6 ماهه شهید و 30 عزادار زخمی شدند.

ـ جبهه تروریستی النصره با به عهده گرفتن مسئولیت حمله انتحاری منطقه ثابتیه در حومه حمص اعلام کرد یک تبعه سعودی این حمله را انجام داده است.

براساس این گزارش، «صالح السعید» معروف به «ابو مصعب» تبعه عربستانی با حمله به مراسم عزاداری سالار شهیدان در منطقه الثابتیه در ریف حمص 12 نفر را به شهادت رساند.
یکی از شهدا در این حمله کودکی 6 ماهه بود و 30 عزادار امام حسین(ع) نیز زخمی شده‌اند.
به گزارش شبکه تلویزیونی سوریه، این حمله با کامیونت بمب گذاری شده با سه تن مواد منفجره انجام شده است و به خانه‌های روستای ثابتیه خسارات زیادی وارد کرد.
استاندار حمص پس از این حمله از ثابتیه دیدار کرد.
یکی از ساکنان این روستا گفت: صدای انفجار بسیار مهیب بود. هیچ چیزی در اطراف محل انفجار سالم نمانده بود. ستونی از دود به هوا برخاست. شماری کشته یا زخمی شدند. تعداد زیادی از خانه ها و مغازه ها منهدم شد. این یک اقدام جنایتکارانه است.
یکی دیگر از ساکنان این روستا گفت: این یک اقدام جنایتکارانه است و تنها تروریستی نیست. این کارها با اخلاق و دین و عربیت کاملا مغایرت دارد. انواع ظلم و کینه از سوی جهان علیه سوریه متوجه شده است. سوریه کشوری بود که در امنیت داشت زندگی می کرد. برای آنان مهم این است که اسرائیل در امنیت زندگی کند و بقیه برای آنها اهمیت ندارد.
یکی دیگر از ساکنان ثابتیه گفت: شخصی که پنج فرزند داشت چهار فرزندش در این انفجار شهید شدند. یکی از شهدا دو سال سن داشت.
یک روحانی در این روستا گفت: آنها می خواهند فتنه افکنی کنند. این روستا همبستگی خود را با روستاهای اطراف خود بیشتر خواهد کرد. آنچه رخ داد کار روستاهای اطراف نبود.
طلال برازی استاندار حمص نیز هدف خود از دیدارش از محل انفجار در روستای ثابتیه ابراز همدردی با خانواده های قربانیان و پیگیری اوضاع این روستا پس از انفجار اعلام کرد.


................


زینب، نهال غم، چه به ویرانه می نشاند
می ریخت خاک و آب هم از دیده می فشاند
آن کوه استقامت و، آن معدن وقار
در ماتم رقیه، دگر طاقتش نماند
زینب که تا سحر، همه شب در قیام بود
آن شب دگر، نماز شبش را نشسته خواند
شاعر:حبیب چایچیان

و مي گريد غمش را نيمه جان آهسته ... آهسته
كنار تشت زر با خيزران آهسته ... آهسته

دو دست كوچكش بر مي كشد ديباج را از تشت
نمايان مي شود ماه نهان آهسته ... آهسته

چو خورشيدي كه سر بر مي زند با شور و شيدايي
ز پشت پرده هاي آسمان آهسته ... آهسته

نگاهش مي خورد پيوند با لبخند محزوني
كه مي ريزد عقيق و ارغوان آهسته ... آهسته

ميان تشت خون مي لغزد انگشتان لرزانش
به روي گونه هاي مهربان آهسته ... آهسته

و مي بويد چو گل هاي بهاري زلف خونين اش
و مي ريزند با هم هردوان آهسته ... آهسته

نگاهش مي رود سوي غروب و گرد اندوهي
كه مي بارد به روي كاروان آهسته ... آهسته

نفس از سينه اش پر مي كشد – پرواز بي برگشت-
به سمت وسعت رنگين كمان آهسته ... آهسته

شكوفا مي شود در مقدمش دروازه هاي عرش
به آهنگ مفاتيح الجنان آهسته ... آهسته

و زينب مي گدازد همچنان آهسته ... آهسته
و زينب مي گدازد همچنان آهسته ... آهسته
شاعر:بهروز سپیدنامه

چشمهای خرابه روشن شد،السلام علیک سر،بابا
می پرد پلک زخمیم از شوق،ذوق کرده است این قدر بابا

در فضای سیاه دلتنگی،چشمهایم سفید شد از داغ
سوختم،ساختم بدون تو،خشک شد چشم من به در بابا

این سفر را چگونه طی کردی؟،با شتاب آمدی تنت جا ماند
گاه با پای نیزه می رفتی،گاه گاهی به پای سر بابا

از نگاهم گدازه می ریزد،اشک نه خون تازه می ریزد
سینه آتشفشانی از داغ است،دخترت کوه خون جگر بابا

گوشه ی این قفس گرفتارم،شور پرواز در سرم دارم
تکه ای آسمان اگر باشد،قدر یک مشت بال و پر بابا

شعله ور شد کبوتر بوسه،سوخته شاخه ی لبان تو
خیزران از لبان شیرینت،قند دزدیده یا شکر بابا؟

شام سر تا به پا همه چشمند،قد و بالای من تماشا شد
من شهید نگاه می باشم،کشته ی این همه نظر بابا

دارم از داغ کوچه می گویم،باغ آتش بهشت پهلویم
با تمام وجود حس کردم،مادرت را به پشت در بابا

قدری آغوش عمه پوشیدم،کاش می مردم و نمی دیدم
یا که معجر بده همین حالا،یا که امشب مرا ببر بابا

عمه در قحط غیرت یک مرد،بین طوفان سنگ و زخم و درد
خم به ابروش هم نمی آورد،شیر زن بود شیر نر بابا

طعنه ها قد کمانی اش کردند،تیر شد در نگاهشان هر بار
تا به من خیره شد نگاه سنگ،سینه ی او شده سپر بابا

نه از این بیشتر نمی خواهم،تا که سربار خواهرت باشم
جان عمه نرو بدون من،قصه ی من رسیده به سر بابا
شاعر:شاهچراغی

نقش زنان در نهضت عاشورا


نقش زنان در نهضت عاشورا
[SPOILER]

كوثر زلال «عاشورا» در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و در طول چهارده قرن سيراب كننده جانها بوده است. اينك نيز عاشورا پرگارى است كه عشق را ترسيم مى‏كند و كانونى است كه ارزشها، احساسها، عاطفه‏ها، خردها و اراده‏ها برگردش مى‏چرخند.
بى‏شك، محتوا، انگيزه‏ها ، اهداف و درسهاى آن، حماسه عظيم فرهنگى ناب و الهام بخش را تشكيل مى‏دهد. از اينرو در حوزه وسيع تشييع و دلباختگان اهل بيت، پيروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زيسته‏اند و براى آن جان باخته‏اند. آنان در آغاز تولد كام نوزاد را با تربت‏سيدالشهدا(علیه السّلام) و آب فرات بر مى‏دارند و هنگام خاكسپارى، تربت كربلا را با ميت همراه مى‏كنند.آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسين بن‏على(علیه السّلام) عشق مى‏ورزند و براى شهادتش اشك مى‏ريزند و اين مهر مقدس، با شير وارد جان مى‏شود و از جان به در نمى‏رود.
عاشورا از ديرباز تجلى‏گر روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دين و عقيده، شناخته شده است. حسين(علیه السّلام) در اين روز با يارانى اندك ولى با ايمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بى‏دين كومت‏ستم يزيدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه هميشه زنده عشق خدايى و آزادگى مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه يك روز بود، اما دامنه تاثير آن تا ابديت كشيده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است كه همه ساله دهه محرم و به ويژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت‏به معلم حريت و اسوه جهاد و شهادت، حسين بن‏على(علیه السلام) مى‏گردد و حتى غير شيعيان نيز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظيم فرود مى‏آورند.
عاشورا نشان دهنده معناى «حسين منى و انا من حسين‏» بود كه دين رسول خدا با خون سيد الشهدا آبيارى شد و به تعبير امام خمينى(ره) عاشورا، قيام عدالت‏خواهان با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ‏نشين و مستكبران غارتگر بود. (1) و اگر عاشورا نبود، منطق جاهليت ابوسفيانيان كه مى‏خواستند قلم سرخ بر وحى و كتاب بكشند و يزيد، يادگار عصر تاريك بت‏پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را بر چيند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحى نزل‏» بنياد حكومت الهى را بر كند نمى‏دانستيم بر سر قرآن كريم و اسلام عزيز چه مى‏آمد. (2)
حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلت‏بار ترجيح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاريخ سبز بماند.
در اين حماسه خونين بيشتر به نقش آفرين مردان و يارانى كه در ركاب حضرت به فوز عظيم شهادت نايل شدند توجه شده است و نقش زنان كمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زينب كبرى (علیها السّلام) و نقش وى در پيام رسانى صحبت‏شده است و نقش ديگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است، از اين رو در اين مقاله به معرفى اجمالى زنان حماسه‏ساز در نهضت عاشورا مى‏پردازيم.
بدون ترديد در طول تاريخ اسلام و به ويژه تشييع زنان از سهم بسزايى برخوردار بوده‏اند و عاشورا نيز برهه‏اى از همين تاريخ سراسر صبر و ايثار و مقاومت و خودآگاهى است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانيان نشان دادند كه از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مى‏پندارند، زن مسلمان نه عروسك حرمسرا و نه موجودى به دور از واقعيتها و مسايل اجتماعى و سياسى و نظامى است و تاريخ عاشورا بيانگر اين واقعيت است، چنانكه زمانى كه افرادى چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقيم راه را گم كردند و افرادى چون زهير بن قين كه در يارى امام دچار ترديد شده بودند، زنانى چون دلهم ( همسر زهير ) شوهرش را به يارى امامش دعوت كرد و او را از تنگناى امتحان سرفراز بيرون آورد. نيز زنانى چون ام وهب و بانوى غيريه قاسطيه كه شجاعت در ركابشان مردانگى آموخت.
در حقيقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاويد خواهد ماند و آنان براى هميشه تاريخ بر بار شيعه بهترين الگوى ايمان و ايثار و اخلاص و فداكارى خواهند بود.
پيرامون زنان در حادثه كربلا در دو محور سخن مى‏توان گفت:يكى آنكه آنان چند نفر و چه كسانى بودند،ديگر آنكه چه نقشى داشتند.زنانى كه در كربلا حضور داشتند ، برخى از اولاد على(علیه السّلام) بودند ، و برخى جز آنان،چه از بنى هاشم يا ديگران. زينب ،ام كلثوم ، فاطمه ، صفيه ، رقيه و ام هانى، از اولاد(علیه السّلام)بودند، فاطمه و سكينه، دختران سيد الشهدا(علیه السلام)
بودند ، رباب ، عاتكه ، مادر محسن بن حسن ، دختر مسلم بن عقيل ، فضه نوبيه ، كنيز خاص امام حسين(علیه السّلام) و مادر وهب بن عبد الله نيز از زنان حاضر در كربلا بودند.(1) 5 نفر زن كه از خيام حسينى به طرف دشمن بيرون آمدند ، عبارت بودند از:كنيز مسلم بن عوسجه ، ام وهب زن عبد الله كلبى ، مادر عبد الله كلبى ، مادر عمر بن جناده ، زينب كبرى (علیه السّلام). زنى كه در عاشورا شهيد شد،مادر وهب بود ، بانوى نميريه قاسطيه ، زن عبد الله بن عمير كلبى كه بر بالين شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت كرد و همانجا با عمود غلام شمر كه بر سرش فرود آورد،كشته شد.
در عاشورا دو زن از فرط عصبيت و احساس ، به حمايت از امام برخاستند و جنگيدند:
يكى مادر عبد الله بن عمر كه پس از شهادت فرزند ، با عمود خيمه به طرف دشمن روى كرد و امام او را برگرداند. ديگرى مادر عمرو بن جناده كه پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردى را به وسيله آن كشت، سپس شمشيرى گرفت و با رجزخوانى به ميدان رفت، كه امام حسين(علیه السّلام) او را به خيمه‏ها برگرداند.(2) دلهم ، دختر عمر(همسر زهير بن قين)
نيز در راه كربلا به اتفاق شوهرش به كاروان حسينى پيوست.زهير بيشتر تحت تأثير سخنان همسرش حسينى شد و به امام پيوست. رباب، دختر امرء القيس كلبى ، همسر امام حسين(علیه السّلام) نيز در كربلا حضور داشت، مادر سكينه و عبد الله. زنى از قبيله بكر بن وائل نيز حضور داشت، كه ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولى هنگام حمله سپاهيان كوفه به خيمه‏هاى اهل بيت، شمشيرى برداشت و رو به خيمه‏ها آمد و آل بكر بن وائل را به يارى طلبيد.
زينب كبرى و ام كلثوم، دختران امير المؤمنين(علیه السلام) ، همچنين فاطمه دختر امام حسين(علیه السلام)
نيز جزو اسيران بودند و در كوفه و... سخنرانيهاى افشاگر انه داشتند . مجموعه اين بانوان، همراه كودكان خردسال،كاروان اسراى اهل بيت را تشكيل مى‏دادند كه پس از شهادت امام و حمله سپاه كوفه به خيمه‏ها ، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس بصورت گروهى و اسير به كوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
زنان در عاشورا

نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
1- مشاركت در جهاد

شركت در جبهه پيكار و همدلى با نهضت مردانه امام حسين(علیه السّلام) و مشاركت در ابعاد مختلف آن، از جلوه‏هاى اين حضور است. از همكارى طوعه در كوفه با نهضت مسلم و همراهى همسران برخى از شهداى كربلا گرفته تا اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه كوفه به جنايتهاى شوهرانشان مثل خولى نمونه‏هايى از اين دست است.
2- آموزش صبر

روحيه مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت مردان اسلام در كربلا از درسهاى نهضت عاشورا بود كه اوج اين صبورى در رفتار زينب كبرى(علیها السّلام) جلوه‏گر شد. آموزش صبر و مقاومت‏ حماسه عاشورا در زنان آگاه و مبارز متجلى شده و در طول جنگ تحميلى زنان مبارز و فداكار انقلاب اسلامى ايران نشان دادند كه آموزش صبر و مقاومت را از شير زنان كربلا به خوبى آموخته‏اند.
3- پيام رسانى

افشاگرى جنايات يزيديان چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت‏به مدينه ، به معناى پاسدارى از خون شهدا بود. افشاگرى بانوان به دو صورت ، خطبه و گفتگوهاى پراكنده صورت پذيرفت ، و اگر پيام رسانى زينب كبرى(علیها السّلام) و بقيه زنان نبود ، امروز حماسه عاشورا به اين روشنى براى شيعه تجلى نمى‏كرد و چه بسا آن واقعه عظيم عقيم مى‏ماند.
4- روحيه بخشى

يكى از مسايل مهمى كه در هر جنگى مورد توجه بوده است، روحيه جنگاوران است و زنان اين مهم را بر عهده داشتند چه در جنگهاى صدر اسلام و چه در جنگهاى ديگر.
در كربلا نيز حضور تشويق‏آميز زنان در جبهه به رزمندگان روحيه مى‏بخشيد و همسران و مادران شهدا آنها راتشويق به يارى امام معصوم مى‏كردند، مانند ام وهب كه خودش وارد ميدان شد و با سر جگرگوشه‏اش يكى از يزيديان را به هلاكت رساند و اين روحيه بخشى بعد از چهارده قرن در هشت‏ سال مقاومت جنگ ايران عليه كفر باعث‏شد كه زنان ايرانى درسى را كه از زينب(علیها السّلام) و زنان عاشورا گرفته بودند، به نحو احسن باز پس دهند.
5- پرستارى

رسيدگى به بيماران و مداواى مجروحان از ديگر نقشهاى زنان در جبهه‏ها ، از جمله در حماسه عاشورا است.نقش پرستارى و مراقبت ‏حضرت زينب (علیها السّلام) از امام سجاد(علیه السّلام) يكى از اين نمونه‏هاست.
6- مديريت

بروز صحنه‏هاى دشوار و بحرانى، استعدادهاى افراد را شكوفا مى‏سازد. نقش حضرت زينب (علیها السّلام) در نهضت عاشورا و سرپرستى كاروان اسرا ، درس مديريت در شرايط بحران را مى‏آموزد. وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت، هدايت كرد و با هر اقدام، خنثى كننده نتايج عاشورا از سوى دشمن مقابله كرد و نقشه‏هاى آنان را خنثى ساخت.
7- حفظ ارزشها

درس ديگر زنان قهرمان در كربلا، حفظ ارزشهاى دينى و اعتراض به هتك حرمت‏خاندان نبوت و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده بود. زنان اهل بيت، با آنكه اسير بودند و لباسها و خيمه‏هايشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض ديد تماشاچيان بودند، اما اعتراض‏كنان، بر حفظ عفاف تاكيد مى‏ورزيدند. ام كلثوم در كوفه فرياد كشيد كه آيا شرم نمى‏كنيد براى تماشاى اهل بيت پيامبر جمع شده‏ايد؟ وقتى هم در كوفه در خانه‏اى بازداشت‏بودند، زينب اجازه نداد جز كنيزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانى خود در كاخ يزيد نيز به گرداندن، شهر به شهربانوان ،اعتراض كرد و فرمود: «آمن العدل يابن الطلقاء تخد يرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سبايا قد هتكت‏ ستورهن و ابديت وجوههن يحدوبهن الاعداء من بلد الى بلد و يستشرفهن اهل المناهل و المكاتل و يتصفح وجوههن القريب و البعيد و الغائب و الشهيد»
اى پسر آزاد شده، آيا در پشت پرده قرار دادن زنان و كنيزان خود و جلو انداختن دختران رسول خدا به صورت اسير از عدل است. تو پرده آنان را دريدى، چهره‏هايشان را آشكار ساختى، از شهرى به شهرى مى‏رانى، رهگذران و بام‏نشينها به تماشايشان مى‏ايستند و آشنا و بيگانه و حاضر و غايب به سيماى آنان خيره مى‏شوند.
8- تغيير ماهيت اسارت

آنان اسارت را به آزادى تبديل كردند و در قالب اسارت، به اسيران واقعى درس حريت و آزادگى دادند و مفهوم اسير در اذهان را به گونه‏اى ديگر تغيير دادند.
9- عمق بخشيدن به بعد عاطفى و تراژديك كربلا

گريه‏ها، شيونها، عزادارى بر شهدا و تحريك عواطف مردم به ماجراى كربلا عمق بخشيد و بر احساسات تاثير گذاشت و از اين رهگذار ماندگارتر شد.
پى‏نوشتها:

1ـ زندگانى سيد الشهدا ، عمادزاده، ج 2،ص 124،به نقل از لهوف،كبريت احمر و انساب الأشراف .
2- زندگانى سيد الشهدا، عمادزاده ،ج 2،ص 124،به نقل از لهوف،كبريت احمر و انساب الأشراف
3- صحيفه نور. ج‏9. ص‏57
4- صحيفه نور .ج 14. ص 265 ، عوالم (امام حسين) ص‏3 و 4 ، حياة الامام الحسين، ج‏3، ص 378.

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : [/SPOILER]fatemeh

خاک علم بر سرم--------- این است اوضاع حرم


روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7
))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))

پای دختر بچه وقتی غرق تاول میشود

پابه پایش کاروانی هم معطل میشود

دست بسته خواب هم باشد بیوفتد از شتر
پهلوان باشد دچار درد مفصل میشود
غیر موهای سرم در این سفر از دست شمر
خواب هم آشفته با کابوس مقتل میشود
حق بده با دست اگر دنبال لبهای توأم
بعد چندی تار دیدن چشم تنبل میشود
پاره های چادرم را بسکه بستم روی زخم
چادرم دارد به یک معجر مبدل میشود
استخوانهایم ترک دارند فکرش را نکن
تو در آغوشم بیایی مشکلم حل میشود
زجر من را میکشد اینجا مرا با خود ببر
ماندنم دارد برای شام معضل میشود
شاعر : مصطفی متولی

دشمنت آمد و دستان دعایم را دید
چهره مضطرب و غرق حیایم را دید

سعی کردم که نبیند ولی انگار نشد

زینت گوش و النگوی رهایم را دید

معجرم را به خدا سفت گرفتم
اما
چادر خاکی و انگشت نمایم را دید
به دلیلی که نسب از تو گرفتم
من را
آنقدر زد که ورم کردن پایم را دید
دست در دست پدر دختر شامی آمد
پای نی کودکی سر به هوایم را دید

زخم بازوم نهان بود و زن غسّاله

وقت غسلم اثر رنج و بلایم را دید...


شاعر : محسن ناصحی

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (س) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل

شب عاشورا، از شگفت‌ترين شب‌هاي تاريخ انسان است. شبي كه بشريت، بر سر دو راهي خير و شر قرار گرفت؛ و چه بسيار انسانها كه تا آن شب در اردوگاه كفر بودند ولي يك شبه ره صد ساله طي نمودند و به حق و حقيقت پيوستند.شب عاشورا، امام حسين (ع) ياران را نزد خود جمع نمود و پس از ستايش خداوند فرمود: « براستي كه من اصحابي از شما باوفاتر و خانداني از شما فرمانبردارتر نمي‌شناسم. اين لشكر، من را مي‌خواهند و با من سر ستيز دارند و كار من با آنان فردا به جنگ و كارزار خواهد كشيد. پس بيعت خويش را از شما برمي‌دارم و به همه شما اجازه مي‌دهم كه مرا ترك كنيد. از تاريكي شب بهره گيريد و برويد…»پس‌از سخنان امام، ابتدا حضرت اباالفضل العباس (س)، سپس ديگر بني‌هاشم و بعداز آنها، ياران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پس‌از تو را براي چه مي‌خواهيم اي فرزند رسول خدا؟ براستي كه اگر بارها و بارها كشته شويم و زنده گرديم، باز هم دست از ياري تو برنخواهيم برداشت».

شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل

مملوك اين جنابم و محتاج اين دَرَم
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر
اين مهر بر كه افكنم ، اين دل كجا برم؟
امام كه اين كلمات را از آنها شنيد فرمود:«من فردا كشته خواهم شد و شما نيز همه با من كشته خواهيد شد».اينجا بود كه اوج كرامت انساني آشكار گرديد و اصحاب و خاندان در واكنش به خبر مرگ قطعي خويش گفتند: «خداي را سپاس كه به ما توفيق ياري كردن تو را ارزاني داشت و به شهادت در ركاب تو گرامي نمود».امام (ع) پس‌از آنكه حجت را بر آنان تمام كرد و بيعت مستحكم آنان را آشكار نمود، در حق آنان دعا كرد و سپس فرمود «سر بلند كنيد و جايگاه خويش را در روضه و رضوان الهي ببينيد» و اينگونه بود كه يكايك ياران با چشم بصيرت، جاي و منزل اخروي خويش را مشاهده كردند.«قاسم بن الحسن» فرزند بزرگ امام حسن مجتبي (ع) كه نوجواني تازه بالغ شده بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنه‌هاي شور و شيدايي را مشاهده مي‌كرد. وي از عمو پرسيد:«آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام (ع) براي يادگار برادر سوخت و پرسيد: «اي پسرك من! مرگ، نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل ـ اي عمو از عسل شيرين‌تر است».

دادن جان، گر به رهبر است

از عسل ناب مرا خوش‌تر است
جام اگر جام شهادت بُوَد
مرگ، به از روز ولادت بُوَد
امام با رقت و شفقت فرمود: «عمويت فداي تو شود! آري، تو نيز كشته مي‌شوي پس‌از آنكه بلايي عظيم بر تو وارد آيد» و آنگاه ادامه داد فرزند كوچكم علي اصغر هم كشته خواهد شد. غيرت و مردانگي قاسم تازه جوان جوشيد و پرسيد: «عموجان! مگر دست دشمنان به خيمه‌گاه زنان هم خواهد رسيد كه اصغر شيرخواره را هم مي‌كشند؟!»" امام پاسخ داد: «عمو به فداي تو! فاسقي از ميان دشمنان، تير به گلوي اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به شهادت خواهد رساند در حالي كه او مي‌گريد و خونش در دستان من روان است...» پس آن دو گريستند و ديگر اصحاب و ياران از گريه آنان گريه كردند و بانگ شيون خاندان رسول خدا (ص) از خيمه‌گاه به آسمان برخاست.اما آن «بلاي عظيم» كه امام وعده آن را به قاسم داد چه بود؟ شايد نحوه شهادت آن حضرت، راز آن بلا را بر ما آشكار سازد... برخي از نويسندگان روايت كرده‌اند پس‌از آنكه علي اكبر (ع) به ميدان رفت و به شهادت رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمه‌گاه بيرون شد.چون امام حسين (ع) يادگار برادر را ديد كه براي جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.

هر دو بريدند دل از بود و هست

هر دو گشودند به يكباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم
هر دو فتادند در آغوش هم
رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان
سوخت وجود از لب خاموششان
قاسم پس ‌از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.

اي عمو سينه‌ي من تنگ بُوَد

شيشه‌ام منتظر سنگ بُوَد
نيزه كو؟ تا كه زمن سينه دَرَد
تير كو؟ تا كه به اوجم ببرد
اسب‌ها كو؟ كه مرا گرم كنند
استخوان‌هاي مرا نرم كنند؟
آن حضرت اذن نداد. پس‌ قاسم به دست و پاي امام افتاد و وي را مي‌بوسيد و التماس مي‌كرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوي ميدان جنگ شتافت.اسناد تاريخي از قول يكي از سپاهيان دشمن نقل كرده‌اند كه پسري از خيمه‌ها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پاره ماه زيبا بود. قاسم در حالي كه اشك بر گونه‌هايش روان بود رجز مي‌خواند و مي‌گفت:ان تنكروني فانا ابن الحسنسبط النبي المصطفی المؤتمن هذا حسين کالاسیر المرتهن بين اناس لاسُقوا صوب المزنپس با وجود كمي سن و كوچكي بدن، جنگي سخت كرد و تعدادي از لشگر يزيد را به خاك و خون كشيد. سپاهيان دست جمعي دور او را گرفتند و يكي از آنان بر او تاخت و ضربتي شديد بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روي زمين افتاد و فرياد ياري كشيد كه : «يا عماه!»، پس امام (ع) سر برداشت و چون باز شكاري، تيز به ميدان نگريست، آنگاه همچون شيري خشمگين به سرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست وي را از مرفق جدا ساخت. وي از درد عربده‌اي كشيد كه سواران دشمن شنيدند و به سوي ميدان تاختند تا او را از دست امام (ع) برهانند. در اين شرايط سخت، جنگي بين امام (ع) و كوفيان درگرفت در حالي كه قاسم بر زمين افتاده بود... و شايد اين، همان بلاي عظيم بود.آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام (ع) را ديدند كه سينه بر سينه قاسم نهاده و وي را به سوي خيمه‌ها باز مي‌گرداند در حالي كه دو پاي قاسم ـ شايد از شدت شكستگي‌ها ـ بر زمين كشيده مي‌شد؛ و امام (ع)‌ مي‌فرمود: «اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر (ص) دشمن آنان باشد در روز قيامت»

كاش نمي‌ديد عمو پيكرت

تا ببرد هديه بر مادرت
كاش نمي‌ديد تنت كاين چنين
جان دهي و پاي زني بر زمين
ديده به روي عمو انداختي
صورت او ديدي و جان باختي
و سپس زمزمه كرد: «به خدا سوگند براي عمويت سخت است كه تو او را بخواني ولي نتواند تو را نجات دهد ...» ....
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.


………
[SPOILER]
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 . 2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 . 3. محمد بن جرير طبري ؛ تاريخ الامم و الملوك ؛ بيروت: دارسويدان، بي‌تا ؛ ج 5 . 4. شيخ صدوق ؛ أمـالـي ؛ ترجمه آيةالله كمره‌اي ؛ تهران: انتشارات كتابچي، 1370 .5. شيخ مفيد ؛ الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد ؛ قم: انتشارات كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد، 1413 ق. .6. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).
[/SPOILER]

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(س) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت

مرسوم است كه شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج كوچك كربلا» حضرت علي اصغر (س) مي روند و روضه آن طفل شهيد را مي‌خوانند. شهيدي كه به ظاهر، كودك است ؛ ولي به واقع پير عشق است.


حوريان محو رخ مه‌پاره‌ات
كهبه‌ي خيل ملك گهواره‌ات
گردش چشمان تو عشق‌آفرين
رشته‌ي قنداقه‌ات حبل‌المتين
زينت آغوش و دامان رباب
آينه‌گردان رويت آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موي تو نجات
تشنه‌ي لب‌هاي تو آب حيات
كودكي ، اما به معنا پير عشق
روي دستان پدر ، تفسيرِ عشق



تلخ‌ترين لحظات تاريخ نزديك مي‌شد؛ تمامي ياران و اصحاب امام حسين (ع) به ميدان رفته و كشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقي مانده بود: اباعبدالله الحسين (ع) و امام سجاد (ع) كه آن روز به اراده الهي بيمار بود تا زنده بماند و رهبري امت را پس از امام حسين (ع) به دست بگيرد.امام (ع) چون خويشتن را تنها و بي ياور ديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في اعانتنا؟» يعني: «آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه از خدا بترسد و ما را ياري دهد؟ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري رساند؟ آيا كسي هست كه به خاطر روضه و رضوان الهي به نصرت ما بشتابد؟».صداي اين كمك خواهي امام كه به خيمه‌ها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين ديگر ياوري ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام روي به خيمه‌ها كرد، شايد كه زنان با ديدن او اندكي آرام گيرند ؛ كه ناگاه صداي فرزند شش ماهه‌اش «عبدالله بن الحسين» ــ كه به علي اصغر معروف بود ــ را شنيد كه از شدت تشنگي مي‌گريست.علي اصغر طفلي شيرخواره بود؛ كه نه آبي در خيمه‌ها بود تا وي را سيراب كنند ، و نه مادرش «رباب» شيري در سينه داشت كه به وي دهد.امام (ع) قنداقه علي اصغر را در دست گرفت و به سوي دشمن رفت ؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود:«اي مردم! اگر به من رحم نمي‌كنيد بر اين طفل ترحم نماييد ... » ...اما گويي كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جاي آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تيراندازي از بني اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيري در كمان نهاد و گلوي طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سينه امام (ع) به خون رنگين شد... سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره را از بدن جدا شده بود...

آتش عشق تو در من شعله‌ور بود اي پدر
پيش تير عشق تو ، قلبم سپر بود اي پدر
شد گلويم روي دستت ذبح ، مي‌داني چرا؟
پيش تير عشق تو ، قلبم سپر بود اي پدر



امام (ع) دستان خود را از خون علي اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله ـ تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداي آن را مي‌بيند»... در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگري افكند كه بر لبان مبارك امام (ع) نشست و خون از دهان حضرت جاري شد. امام روي به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: «خدايا! سوي تو شكايت مي‌كنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم مي‌كنند»...

اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت
ياراي سخن با من دلتنگ نداشت
يا رب! تو گواه باش، شش‌ماهه‌ي من
شد كشته‌ي ظلم و با كسي جنگ نداشت



آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشيرش قبر كوچكي كند ؛ بدن علي اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه كوچك را دفن كرد...به روايت منابع تاريخي، شهادت علي اصغر (ع) از سخت‌ترين و جانگدازترين مصيبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشير اسدي» مي‌گويد امام باقر (ع) به من فرمود: «ما از شما بني‌اسد خوني طلب داريم!» و سپس داستان ذبح شدن علي اصغر را بر من خواند.همچنين آورده‌اند كه پس از قيام «مختار بن ابي عبيده ثقفي» هنگامي كه خبر انتقام از قاتلان كربلا را به امام سجاد (ع) رساندند آن حضرت سوال كرد: «بر سر حرمله چه آمد؟». اين نمونه‌ها، نشان دهنده آن است كه اين داغ چگونه بر دل اهل بيت (ع) مانده است...و اين داغ بر دل ما نيز هست ؛ و بر دل انسانيت نيز ؛ تا زماني كه مهدي آل‌محمد (عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند...

الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أي منقلب ینقلبون.


[SPOILER]
………
منابع اصلي:1. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .2. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .3. شيخ عباس قمي ؛ سفينة البحار ؛ مشهد: بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1418 ق. ؛ ج 1 .4. اشعار قرمزرنگ، زبان حال هستند و سنديت قطعي ندارند. (و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).

[/SPOILER]


روضه شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل ((پست 7))

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا(پست 11)

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم (پست 13)

روضه شب چهارم
ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) ( پست 19)

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن(ع) (( پست 40))

روضه شب ششم ـ مصيبت قاسم (ع) ؛ بلاي خوش‌تر از عسل(( پست 50))

روضه شب هفتم ـ علي‌اصغر(ع) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت((پست 51))

روضه شب هشتم ـ مصيبت علي‌اكبر (ع) ؛ شبيه پيامبر(( پست53 ))

چهل نکته آماری در مورد نهضت کربلا (( پست 52))

روضه شب نهم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان ((پست 54))
روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع) ((پست 55))