جمع بندی حضور و مراقبه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضور و مراقبه

حضور و مراقبه در عرفان به چه معناست؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: جناب استاد

۩۞۩ محمد ۩۞۩;418865 نوشت:
حضور و مراقبه در عرفان به چه معناست؟

بسمه تعالی

حضور مقابل غیب است و در اصطلاح عرفاء،غیبت از خلق و حضور عند الخلق است.مقام وحدت را نیز حضور گویند.
ابوالقاسم قشیری گوید:حضور به واسطه ی حضور به حق است،زیرا هر گاه از خلق غایب شود،به حق حاضر شود.به این معنی که گویا حاضر است نزد حق،و از جهت استیلای ذکر حق بر دل او ،به واسطه ی دل خود نزد حق حاضر شود تا آنکه به کلی از خلق غایب شود و به حق پیوندد.(فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی/دکتر سید جعفر سجادی)
مراقبت نزد اهل سلوک،محافظت قلب از کارهای پست است.بعضی گویند:حقیقت مراقبت عبادت حق است.بعضی گویند:مراقبت عام،خوف است و مراقبت خاص،امید است.نیز گفته اند:علامت مراقبت ایثار است.(فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی/دکتر سید جعفر سجادی)
همچنین عارف بزرگوار مولی عبد الرزاق کاشانی در شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری رحمة الله علیهما می فرماید:
مراقبت عبارت است از ملاحظه ی پیوسته و همیشگیِ مقصود(که همان حق تعالی است.بنابراین،مراقبت در واقع از افعال دل است) و برای آن سه درجه است:
درجه ی نخست:
آن است که سالک در سیر و سلوک به سوی حق تعالی،پیوسته مراقب باشد میان بزرگداشت حق تعالی و تعظیمی که ما سوی الله را به فراموشی سپارد،و نزدیکی و قربی که بر نهایت بزرگداشت حق وادارنده باشد،و شادمانی و سروری که سالک را بر سیر دایم و مستمر به سوی حق تعالی برانگیزنده باشد.
درجه ی دوم:
آن است که مراقب نظر حق به سوی خود باشی،و مشاهده کنی که خداوند مراقب تو و شاهد بر اعمال توست،با کنار نهادن معارضه ،و دوری جستن از اعتراض،و شکستن پستی عرضه ی خود.یعنی سالک در این مقام،هرگز فعل و اراده ی خود را در برابر فعل و اراده ی الهی قرار نمی دهد و با فعل و اراده ی الهی مقابله نمی کند،بلکه فعل و اراده ی خود را در فعل و اراده ی الهی فانی می سازد،و نیز هرگز بر حکم و علم الهی اعتراض ندارد،بلکه تسلیم محض او بوده و علم خود را در علم او فانی می کند،و نیز هیچ گاه در مراقبه،به سوی خود و هستی خود نمی نگرد و خود را ظاهر و عیان نمی سازد.
درجه ی سوم:
مراقبت ازل است،یعنی شهود اول بودنِ اولی که آغازی برای او نیست،بدین نحو که حقیقتِ سابق بودنِ حق تعالی بر همه چیز(قدم ذاتی حق که همان ازلیة الآزال است)را مطالعه کند،تا به سوی نشانه و آیت توحید پیش رود(آماده و مستعد برای قبول تجلی توحید ذاتی گردد)و ظهور اشاره های ازل بر زمانهای ابد(معانی معلومات حق در ازل که بر اجزای زمان تا ابد ترتیب یافته است)را شهود کند،و ببیند که هر معنای ازلی در وقت معینی از اوقات ابد،ظاهر است و در شهود خود،ازل را به ابد پیوند زند،و عین خود را یکی از معانی ازلی که ذات احدی در ازل بدان تجلی یافت،ببیند و آنگاه عین خود را در آن شهود،فاقد گردد،چرا که این،شهودِ حق است برای حق و به حق.و مراقبت و شهودِ رهایی از قید مراقبه.چرا که نفسِ مراقبت او ،تقید او به رسم خود است،و هر گاه رسم او فانی گردد،قیدش نیز فانی خواهد شد.

این عبارات را بدین سبب ذکر کردم که شما در سوال خود از معنای اصطلاحات مذکور در عرفان سوال کردید،امیدوارم پاسخ خود را یافته باشید،اگر در مورد مطالب فوق سوالی هست در خدمت هستم.

موضوع قفل شده است