آشنایی با وهابیت،اثبات کفر وهابیت،جنایات وهابیت،تاریخچه ی وهابیت

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آشنایی با وهابیت،اثبات کفر وهابیت،جنایات وهابیت،تاریخچه ی وهابیت


بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز می کنم این بحث را با حمد و ثنای خداوند یکتا و بلند مرتبه،که وصفی نتوانش کرد و از هر وصفی عظیم تر است،آفریدگاری که جهلی ندارد و عالم غیب و شهود است،پروردگاری یکتا و هدایت گر،پذیرش گر توبه هر گنه کاری و بخشنده بی همتا،خداوندی که محتاج کسی نیست و همه چیز و همه کس به او محتاج است.اوست صمد و اوست احد،اوست رحمن و اوست رحیم،اوست سمیع و اوست بصیر،اوست علیم و اوست حکیم،خدایی که قابل وصف نیست،به ذهن درنیاید و توان ما از درک ذاتش عاجز باشد،و از او یاری می خواهم در هر حالی،و آغاز می کنم با نام و یاد او. . .

بحث این تاپیک آشنایی با فرقه ضاله وهابیت است.

تاریخچه وهابیت:

مسلک وهابی منسوب به شیخ محمد فرزند عبدالوهاب است و این نسبت از نام پدر او "عبدالوهاب" گرفته شده است.به گفته برخی دانشمندان،علت اینکه این مسلک را به نام خود شیخ محمد نسبت نداده اند یعنی "محمدیه" نگفته اند،این است که مبادا پیروان این مذهب نوعی مشابهت با نام پیامبر اکرم (ص) پیدا کنند.شیخ محمد در سال 1115 هجری قمری در شهر "عُیَیْنَه" از شهر های "نجد"①تولد یافت.

مسلک وهابیت دارای دو پایه است:
1.پایه فکری
2.پایه حکومتی

⇠پیدایش پایه فکری وهابیت

محمد بن عبدالوهاب از کودکی به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقاید سخت علاقه داشته و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علماءِ حنبلی بود،آموخت.او با مطالعه کتاب های ابن تیمیه②،سخت تحت تاثیر عقاید او قرار گرفت.به همین خاطر،از آغاز جوانی،بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود،بعد از انجام مناسک حج به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که در نزد قبر حضرت انجام می دادند،انکار کرد.سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت نمود،مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند.③

در این هنگام که سال 1139 هجری بود،پدرش عبدالوهاب از "عُیَینَه" به "حُرَیْمَلَه" دیگر شهر نجد انتقال یافت.وی با پدرش ملازم شد و کتاب هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار مردم "نجد" پرداخت.به همین خاطر،میان او و پدرش نزاع و جدال درگرفت تا این که پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت.وی پس از مرگ پدر،علنا به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را به انتقاد گرفت که بازهم با مخالفت شدید مردم مواجه شد.او که از تغییر اعتقادات مردم نا امید شده بود،به شهر عیینه(زادگاهش) بازگشت.این بار برای اینکه بتواند جلوی مردم بایستد،با حاکم شهر عیینه که فردی به نام "عثمان ابن مَعْمَر"④ بود پیمان بست و بنا شد شیخ محمد با فتواهایش حاکم را مورد حمایت قرار دهد و حاکم نیز در مقابل،شیخ محمد را در برابر مردم حمایت کند و جان او را حفظ کند.
محمد ابن عبدالوهاب در اولین فتوایش دستور داد تا تمام زیارت گاه های عیینه و اطراف آن که همگی جزو صحابه و اولیا الهی بودند را خراب کنند و حتی به دستور او مزار زید بن خطاب(برادر خلیفه دوم) را نیز خراب کردند،حاکم که اوضاع را برای حکومش مناسب نمی دید،حمایت خود را از محمد ابن عبدالوهاب برداشت و او مجبور شد که از "عیینه" خارج شده و به "دِرْعِیَه" یکی دیگر از شهر های نجد برود.

⇠پیداش پایه حکومتی وهابیت

در آن وقت،حاکم درعیه،شخصی به نام محمد بن مسعود(جد آل سعود ⑤) بود.وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد.شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همه بلاد نجد بشارت داد!بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت و پایه حکومتی وهابیت در کنار پایه فکری آن قرار گرفت.

محمد بن عبدالوهاب تبلیغ خود را در پرتو قدرت حاکم آغاز کرد و حاکم نیز افکار شیخ محمد را شعار حکومت خود قرار داد.در ابتدای این پیوند شوم،حاکمیت محمد ابن مسعند تنها به قبایل "عتوب" و "عنزه" منحصر بود اما دیری نپایید که با هجوم به قبایل و شهرهای اطراف،دایره حاکمیت او بیشتر شد تا جایی که با جنگی طولانی،شهر ریاض را که در حاکمیت فردی به نام "دهام بن دواس" بود،به حاکمیت خود اضافه کرد.

سیل غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه که شهر فقیر و بدبختی بود،سرازیر گشت.این غنایم چیزی جز اموال مسلمانان منطقه "نجد" و اطراف آن نبود که با متهم شدن به شرک و بت پرستی،اموال و ثروتشان به سپاه وهابیت حلال شده بود تا آن جا که "آلوسی" که خود تمایلات وهابی گری دارد،از مورخی به نام "ان بشر نجدی" چنین نقل می کند:«من در آغاز کار،شاهد فقر و تنگدستی مردم درعیه بودم ولی بعدها این شهر در زمان سعود(نوه محمد بن سعود) به صورت شهری ثروتمند تبدیل شد،تا آنجا که سلاح های مردم آن،با زر و سیم زینت یافته بود.بر اسبان اصیل و نجیب سوار می شدند و جامه های فاخر در بر می کردند و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند،به حدی که زبان از شرح آن قاصر است⑥».سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 12٠6 در گذشت و پس از او،پیروانش به همین روش ادامه دادند که ما در ادامه بحث،به بعضی از جنایات حکومت وهابی از زمان مرگ شیخ محمد تا زمان حاضر اشاره خواهیم کرد.خاندان سعود که تشکیل دهنده پایه حکومتی وهابیت بودند،از ابتدا تا کنون دو دوره مختلف پادشاهی را گذراندند،دوره اول که دوران حکومت چهار پادشاه بود عبارتند از:

محمد بن سعود← 1179 ه.ق
عبدالعزیز بن محمد← 1218 ه.ق
سعود بن عبدالعزیز← 1229 ه.ق
عبدالله بن سعود← 1233 ه.ق

در سال 1233 هجری قمری،ابراهیم پاشای عثمانی،عبدالله بن سعود را در شور استامبول به قتل رساند و با حمله به نجد،آل سعود را از قدرت ساقط کرد.بعد از آن،نزدیک به هشتاد سال،آل سعود در عزلت گذراند و در این مدت،آل سعود به صورت قبیله ای اداره می شد و قدرتی در سرزمین نجد و عربستان نداشت.در سال 1319 هجری قمری عبدالعزیز بن عبدالرحمن که از خاندان سعود بود و در کشور کویت زندگی می کرد،از کویت به حجاز برگشت و با کمک بازماندگانی از پیروان مسلک وهابیت و با تکیه بر کمک های بی دریغ انگلیسی ها و فرانسوی ها و طی سه دهه جنگ و جنایت،بر کل حجاز مسلط شد و در تاریخ 23 جمادی الاولی سال 1351 هجری قمری با اعلان تبدیل نام حجاز به عربستان سعودی،سلطنت آل سعود را رسما از سر گرفت.از آن زمان تا کنون او و فرزندانش بر این کشور حکومت می کنند.⑦

تاریخ ها مربوط به فوت می باشند.
عبدالعزیز بن عبدالرحمن←1377 ه.ق
سعود بن عبدالعزیز←1388 ه.ج
فیصل بن عبدالعزیز←1395 ه.ق
خالد بن عبدالعزیز←14٠2 ه.ج
عبدالله بن عبدالعزیز⇐هنوز زنده است

وهابیت در طول تاریخ خود،هم به جهت پایه فکری خاصی که داشت انحرافات عقیدتی بسیاری به وجود آورد و هم به جهت پایه حکومتی دیکتاتوری که داشت جنایات بسیاری را رقم زده است.ما در اینجا به نمونه هایی از انحرافات فکری وهابیت و جنایات وهابیون اشاره می کنیم:

⇠بررسی انحرافات فکری و عقیدتی وهابیت

1-انحراف در باب توحید⑧:در حالی که در آیات قرآن،داشتن جسم برای خداوند به صراحت رد شده است،وهابیت به جسمانیت خداوند عقیده دارد.

ابن تیمیه می گوید:«نه در قرآن و نه در سنت و نه در اقوال بزرگان گذشته،یک جمله که گفته باشند خداوند جسم نیست،نداریم!⑨».

باز در جای دیگری می گوید:«خدای عالم همانند بشر می خندد،خداوند هرشب از عرش به آسمان دنیا می آید و ندای-هل من مُستغفر- و -هل من داعٍ- و -هل من تائِب- سر می دهد تا وقتی فجر طلوع کرد،بر می گردد و به جایگاه اصلی می رود!» عجیب تر اینکه می گوید:«هرکس نزول خداوند به آسمان دنیا را انکار کند یا توجیه و تاویل کند،بدعت گذار و گمراه است! °¹» یعنی اگر کسی خواست جسمانیت خداوند را از این گفته بزداید و (مثلا) بگوید منظور این است که ملائکه خداوند به زمین می آیند،اینچنین فردی از نگاه ابن تیمیه گمراه است!در جایی دیگر نیز می گوید:«ذات اقدس ربوبی،قابل رویت با این چشم است!¹¹»

هیئت افتاء عربستان¹² در مقابل سوالی پیرامون جسمانیت خداوند جواب می دهند:«در نصوص شرع،هیچ عبارتی که جسمانیت خداوند را نفی یا اثبات کند،نرسیده!¹³»

و در مقابل سوالی پیرامون وجود خداوند در همه مکان ها جواب می دهد:«هرکس معتقد باشد که خداوند در همه جا هست،حلولی است.این چنین فردی را باید اول نصیحت کنیم تا دست از عقیده باطلش بردارد و الا کافر و مرتد است!¹⁴»

⇦نقد و بررسی:عقاید ذکر شده در باب توحید،هم با آیات قرآن و هم با روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند و هم با فتاوای علمای اهل سنت در تضاد است.

↙توحید در قرآن:در آیات قرآن پیرامون خداوند آمده است:«لیس کمثله شی» یعنی همانند او چیزی نیست⑮ و یا می فرماید:«لا تدرکه الابصار» یعنی چشمها او را درک نمی کنند⑯

همچنانکه مشاهده می فرمایید،بر اساس آیات الهی،خداوند مثل چیزی نیست یعنی شما نمی توانید خدا را تصور کنید و هرچه که در ذهنتان تصور کنید،ساخته ذهن شماست نه پروردگار عالمیان،اما ابن تیمیه با تصور جسم بودن خداوند،عملا با قرآن مخالفت کرده است؟آیا فتوایای ابن تیمیه درباره توحید،نشان از آن ندارد که او از مبنای قرآن دور شده است؟از طرفی،ابن تیمیه ذات اقدس ربوبی را قابل رؤیت با چشم سر می داند،این فتوای او چطور با «لا تدرکه الابصار» قابل جمع است؟

آیا هیئت افتاء آیه 4 سوره حدید را نخوانده اند که می فرماید:«و هو معکم این ما کنتم . . .» یعنی او باشماست،هرجا که باشید و یا آیه 115 سوره مبارکه بقره را نخوانده اند که می فرماید:«فاینما تولوا فئم وجه الله . . .»یعنی به هرسو رو کنید خدا آنجا است.⑰»

↙توحید در روایات:حاکم نیشابوری با سند صحیح از ابی بن کعب نقل می کند:پیامبر اکرم بعد از خواندن سوره توحید. فرمودند:«لم یکن له شبیه و لا عدل و لیس کمثله شی» یعنی برای خداوند شبیه و نظیری نیست و مانند او چیزی نیست.⑱

رهبر حنبلی ها که وهابیون خود را تابع او می دانند،جسمیت خداوند را باطل دانسته و این حدیث را نقل می کند:«هرکس معتقد باشد که خداوند جسم است،مسلمان نیست و از شریعت خارج است و شریعت را باطل کرده است⑲»

حقیقتا نکته جالبی است که براساس این روایت که رهبر حنبلی های عالم (یعنی احمد ابن حنبل) نقل کرده،وهابیون کافر و خارج شده از دین محسوب می شوند.احتمالا وهابیون از این عقیده احمد ابن حنبل و این روایتی که او نقل کرده،غفلت کرده اند!اگر وهابیون از نقل این روایت با خبر شوند،یا به رسمی که چندیست در پیش گرفتند این را از کتاب حذف کرده و در چابهای بعد محو می کنند و یا طبق رسم همیشگی خود فتوا می دهند و می گویند:احمد ابن حنبل که جسمانیت خداوند را باطل شمرده و مخالف با عقیده ما سخن گفته کافر است!!

انشاالله ادامه دارد و بزودی اسناد و شواهد دیگری از گمراهی وهابیت و همچنین جنایات حکومت وهابی قرار خواهد گرفت. . .
اللهم صل علی محمد و آل محمد . . .
اللهم عجل لولیک فرج. . .


پی نوشت ها:

1.نجد نام منطقه ای در اطراف ریاض است که مشتمل بر شهرهای مختلف است
2.ابن تیمیه در آغاز قرن هفتم هجری قمری یعنی تقریبا سیصد سال قبل از تولد محمد ابن عبدالوهاب در یکی از مناطق شام می زیست.او یکی از علمای حنابله به شمار می آمد.عقاید انحرافی او در زمان خودش زبانزد خاص و عام شده بود و بسیاری از علمای اهل سنت به رد عقاید او پرداختند.در ادامه بحث،به بعضی عقاید انحرافی او که بعدها محمد ابن عبدالوهاب به واسطه همان عقاید،مسلک وهابیت را به راه انداخت،اشاره خواهیم کرد.
3.در کتاب تاریخ العربیه السعودیه صفحه 88 آمده است:"و تجمع علیه اناس فی البصره من روئسئها و غیر هم فاذوه اشد العذاب و اخرجوه منها"یعنی مردم بصره اعم از مسئولین حکومتی و مردم عادی،در قبال اهانت های محمد بن عبدالوهاب بر علیه او جمع شدند و او را به شدت آزار دادند و اورا از شهر بصره اخراج کردند.
4.بعضی نام این حاکم را "عثمان ابن مُعَمَّر" ذکر کرده اند.
5.آل سعود در اصل همان آل مسعود است که به جهت سهولت در گفتار آن را آل سُعُوْد می خوانند.
6.تاریخ ابن بشر نجدی،ج1،ص23
7.عبدالعزیز از همسران متعدد خود،دارای 44 پسر بوده که وصیت کرده بعد از او پادشاهی عربستان به پسرانش برسد و کسی از پسران حق ندارد که حکومت را به فرزند خود بدهد بلکه باید به برادر بعدی خود بسپارد.به همین خاطر،بعد از عبدالعزیز تمام پادشاهان عربستان،پسران او هستند که با مرگ هریک از آنها،حکومت به برادر بعدی می رسد.درحال حاضر یکی از فرزندان عبدالعزیز به نام "عبدالله بن عبدالعزیز" که با عنوان "ملک عبدالله" معروف است،بر عربستان حکومت می کند.
8.انحرافات عقیدتی وهابیت بسیار زیاد است و ما در اینجا به دو مورد از انحرافات جدی آن اشاره می کنیم.
9.التاسیس فی رد اساس التقدیس،ج1،ص1٠1
10.مجموعه الرسائل الکبری،ج11،صفحه 251
11.منهاج السنه،ابن تیمیه،ج2،ص24٠
12.هیئت افتاء،هیئتی مرکب از علمای وهابی است که احکام فقهی و اعتقادی صادر می کنند که رییس آن فردی به نام "بن باز" بود و سپس فردی به نام "آل شیخ".
13.فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والإفتاء،ج3،ص227
14.همان،ص216
15.سوره شوری،آیه 11
16.سوره انعام،آیه 1٠3
17.اشتباه وهابیون در محدود کردن خداوند به مکان معین،به خاطر آن است که قایل به جسمانیت خدا شده اند،چرا که لازمه جسمانیت محدودیت مکانی است.
18.المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری،ج2!ص54٠
19.طبقات الحنابله،ج2،ص298

[="Arial"]بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت دوم

سلام علیکم

به لطف و یاری همیشگی خدا،این شد که عمر و توانی بود و دوباره به اینجا آمدم تا این بار،قسمت دوم بحث وهابیت را به نمایش بگذارم.

در این قسمت به ادامه بحث انحرافات فکری وهابیت می پردازیم،انشاالله.

بدون مقدمه به ادامه بحث می پردازیم:

توحید نزد بزرگان اهل سنت:نووی از فقهای بنام اهل سنت می گوید:«از کسانی که ما قائِل به کفر او هستیم،کسانی هستند که قائل به جسمانیت خداوند هستند.»¹

آقای عبدالقاهر البغدادی-از شخصیت های کلامی اهل سنت-می گوید:«تکفیر کسانی که معتقد به جسمانیت خدا هستند،واجب است.»²

امام قرطبی-از مفسران بنام اهل سنت- می گوید:«اگر کسی قائل به تجسیم باشد،شکی نیست که او کافر است و صحیح این است که فرقی بین کسانی که قائل به جسمانیت خداوند هستند و بین بت پرست نیست.»³

توجه کنید!ریشه گمراهی ابن تیمیه و علمای وهابی پیرامون توحید در این است که یکسری روایات جعلی درکتاب های اهل سنت وجود دارد که با تکیه بر آنها به گمراهی رفته اند.مثلا در روایتی وارد شده؛«وقتی مردم را به جهنم می ریزند،جهنم به خدا می گوید:آیا باز هم گنه کار هست که داخل جهنم بریزی؟خداوند ساق پایش را روی آتش جهنم می گذارد و جهنم می گوید:دیگر بس است،سیر شدم!»⁴
در روایت دیگر وارد شده که:«خداوند بر روی کرسی می نشیند و از هرطرف به مقدار چهار انگشت از کرسی پهن تر می باشد،آن گاه رسول خدا فرمود:به مقدار چهار انگشت خداوند!⑤»
در روایت دیگر آمده است:«کرسی خداوند،سراسر آسمان و زمین را فرا گرفته است و هنگامی که خداوند بر روی کرسی قرار می گیرد،در اثر سنگینی،از کرسی ناله ای همانند ناله شتر بچه خارج می شود!⑥»

بر اساس همین روایات است که مفتی بزرگ وهابیت،«بن باز» می گوید:«اینکه خداوند صورت و دست و چشم و ساق و انگشت دارد،هم در قرآن آمده و هم در سنت صحیح اهل سنت،و جماعت این صفات را برای خداوند بر وجهی که شایسته اوست اثبات کرده اند!»⑦

2 -انحراف در باب زیارت:در مسلک وهابیت،زیارت پیامبر و اولیاء الهی جز بار گناه و شرک چیزی را در پی ندارد!به عنوان نمونه:

ابن تیمیه درباره زیارت می گوید:« کسانی که به زیارت می روند،عمل خلاف شرع و حرام و معصیت انجام می دهند و رفت دو زیارت قبر پیامبر اکرم از محرمات است و در ردیف سایر گناهان کبیره است.اگر کسی معتقد باشد زیارت قبرپیامبر ثواب دارد،خلاف سنت و اجماع مسلمین است!»⑧

محمد ابن عبدالوهاب می گوید:«هرگونه توجه به پیامبر و رفتن به زیارت قبر پیامبر اکرم شرک و حرام است و هیچ مجوز شرعی ندارد!»⑨

هیئت افتاء عربستان سعودی فتوا می دهد:«رفتن به زیارت قبر پیامبر حرام و خلاف شرع است!»⑩حتی بعضی از آنها فتوا داده اند که«اگر کسی به زیارت قبر پیامبر اکرم برود،سفرش معصیت است و باید نمازش را تمام بخواند!»⑪

⇠نقد و بررسی:هیچ آدم عاقلی پیامبر اکرم یا امامان معصوم را پرستش نمی کند.اصلا به هنگام زیارت،به فکر کسی چنین مطلبی خطور نمی کند تا کسی بخواهد زائرینشان را به شرک متهم سازد بلکه همه مؤمنان آگاه برای ادای احترام و طلب شفاعت به زیارت می روند.

توجه کنید! در زیارتنامه معروف «امین الله» در برابر قبور امامان می گوییم:«ما گواهی می دهیم تو در راه خدا جهاد کردی و حق جهاد را انجام دادی،به کتاب خدا عمل نمودی و از سنت پیامبر پیروی نمودی تا زمانی که خداوند تو را از این جهان به جوار رحمتش فرا خواند» و در زیارت «جامعه کبیره» نیز می گوییم:«شما امامان به سوی خدا دعوت می کنید و به او دلالت می کنید و به او ایمان دارید و تسلیم او هستید و مردم را به سوی او ارشاد می نمایید» و قرائن دیگری که نشان می دهد "زیارت پیامبر یا امامان به معنای عبادت آنها نیست تا کسی بخواهد زائرینشان را به شرک متهم سازد".

با تحقیق در منابع مختلف اهل سنت به این نتیجه می رسیم که زیارت پیامبر و اولیاء،هم از منظر پیامبر اکرم و هم از منظر صحابه و هم از منظر علمای بزرگ اهل سنت جایز است و تنها ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب هستند که این عمل را غیر شرعی و موجب شرک می دانند!

زیارت در کلام پیامبر اکرم:در روایتی پیامبر اکرم فرمودند:« مَنْ حَجَّ وَلَم یَزَرْنی فَقَد جَفانی» یعنی هرکس به زیارت خانه خدا برود و مرا زیارت نکند،در حق من جفا کرده است.از وهابیت سوال می کنم که شما تابع کدام یک از مکاتب فقهی اهل سنت هستید که حکم به حرمت زیارت داده اید؟حنبلی هستید یا شافعی یا مالکی و یا حنفی؟در کتب معتبره تمام این مکاتب،این روایت نقل شده است.⑫

با این اوصاف چه باید کرد؟آیا باید کلام پیامبری را قبول کرد که خداوند در مورد او فرمود:«وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الَْهَویٰ*إنْ هُوَ الَّا وُحْیٌ یُوحَی . . .او از سر هوس سخن نمی گوید،و کلام او نیست بجز وحی الهی» یا باید کلام ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب را قبول کنیم که هیچ پشتوانه عقلی و نقلی بر گفتار خود ندارند؟آیا وهابی ها با خود نیاندیشیده اند که پیغمری که جز وحی الهی بر زبان نمی آورد،مردم را به شرک و معصیت الهی دعوت نمی کند؟!آیا این کلام پیغمبر نشان نمی دهد ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب به خطا رفته اند نه میلیون ها مسلمانی که به زیارت پیغمبر می روند؟

گمراه تر از عبدالوهاب،کسانی هستند که کلام و مقام او را بالاتر از کلام و مقام پیامبر دانسته اند و مثلا یکی از وهابی ها به نام "حسن بن فرحان مالکی" کتابی نوشته که عنوانش این است «داعیه و لیس نبیّا» یعنی محمد بن عبدالوهاب،یک اصلاح گر بود و پیامبر نبود.یعنی دینی که پیامبر آورده-نعوذ بالله- دارای نواقص و اشکالاتی بوده که محمد ابن عبدالوهاب به اصلاح آن آمده است!⑬

زیارت در کلام صحابه:روزی مروان به کنار قبر مطهر رسول خدا آمد و دید مردی خود را به روی مزار انداخته و با پیامبر راز و نیاز می کند.مروان گردن آن شخص را محکم گرفته و فشار داد.بعد از اندکی تأمل متوجه شد که او أبو أيوب انصاري،صحابه جلیل القدر پیامبر اکرم است.مروان به او اعتراض کرد که چرا خودت را بر روی قبر پیامبر انداخته ای؟آنها مُردند و رفتند.أبو أيوب انصاری گفت:«من نیامده ام سنگ و گِل ببوسم،آمده ام با روح مطهر رسول الله که مماتی برای او نیست،سخن بگویم»⑭

زیارت در گفتارعلمای أهل سنت:از آنجائی که عقیده وهابیت در مورد زیارت با آنچه که از رسول خدا به ما رسیده در تضاد بود،بسیاری از علمای أهل سنت به رد عقیده وهابیت پرداخته اند.

حصنی دمشی (از علمای بزرگ شافعی مذهب و از شخصیت های برجسته منطقه شامات و سوریه) کتابی نوشته به نام «دفع الشبه عن الرسول» و می گوید:«این سخن إبن تیمیه،بدن آدم را به لرزه در می آورد و ما قبل از زندیق حَرّان⑮،در هیچ زمانی از زمان ها و در هیچ شهری از شهرها،نشنیده بودیم که کسی از علماء اسلام و أهل سنت این چنین سخن بگوید»⑯
یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت به نام "امام سُبْکی"( که از استوانه های علمی أهل سنت است ) درباره زیارت می گوید:«آیه شریفه 64 سوره نساء که می فرماید:«وَ لَوْ أنَّهُمْ إِذْ . . .» کاملا ثابت می کند مشروعیت زیارت قبر نبی مکرم و حیات آن بزرگوار را و مشروعیت سفر به طرف قبر نبی مکرم را و این رتبه ای است که خداوند به پیام اکرم داده و با رحلت ایشان،از ایشان گرفتنی نیست.»⑰

خلاصه آنکه؛کسانی که به زیارت رسول خدا و ائمه اطهار می روند نه برای عبادت آنها بلکه برای ادای احترام و طلب شفاعت می روند که این عمل نه اینکه کفر و شرک نیست بلکه مورد رضای خداوند و رسولش می باشد همچنان که گفتار رسول خدا و صحابه او و گفتار اهل سنت بر آن صحه می گذارند.⑱⑲

انشاالله ادامه دارد،در قسمت بعد به یاری خدا،به بررسی جنایات حکومت وهابی خواهیم پرداخت.

لطفا اگر از مطالب گذشته راضی بودید صلواتی برای جمیع علمای بر حق اسلام بفرستید،و در پست نیز درج صلوات کنید تا رضایت شما مشخص شود.

باتشکر
و من الله التوفیق

اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم عجل لولیک الفرج

پی نوشت ها:
1.المجموع،نووی،ج4،ص253
2.أصول الدین لعبد القاهرالبغدادی،ص337
3.تفسیر قرطبی،ج4،ص14
4.صحیح بخاری،ج6،ص47-صحیح مسلم،ج8،ص152
5.تفسیر جامع البیان،ج3،ص 16
6.تفسیر درّ المنثور،ج1،ص328
7.مجموع فتوا و مقالات بن باز،ج5،ص374
8.کتاب الزیاره لإبن تیمیه،صفحه 12
9.الرد علی الأخنایی،محمد بن عبدالوهاب،صفحه 25
10.فتاوی اللجنه الدائمه،ج9،ص113
11.در طول تاریخ هم افراد معلوم الحالی بوده اند که زیارت پیامبر را به تمسخر گرفتند.مثلا "حَجّاج بن یوسف ثقفی"(جنایت کاری که رئیسش "عمر بن عبدالعزیز" در مورد او می گوید:«اگر فردای قیامت،تمام امت ها و ملت ها،جنایت کارترین افرادشان را بیاورند و در یک کفه قرار بدهند و ما هم حجاج را در کفه دیگر قرار بدهیم،کفه ما سنگین تر خواهد بود» وقتی می آید کنار قبر نبی مکرم اسلام (ص) و می بیند مردم دور قبر ایشان طواف می کنند و به آن حضرت اظهار عشق و علاقه می کنند،می گوید:تبا لهم!إنما یطوفون بأعواد و رمه بالیه؟! یعنی خاک بر سر شما! بر اطراف استخوان های پوسیده طواف می کنید؟!(منبع:شرح نهج البلاغه لإبن أبی حدید المعتزلی،ج15،ص242))

12.این روایت در کتب حنابله در المغنی إبن قدامه القدسی/در کتب أحناف در المبسوط سرخسی و حاشیه إبن عابدین/در کتب مالکی ها در المدونه الکبری مالک/در کتب شافعی ها در کتاب المجموع نووی وارد شده است.
13.سوره نجم،آیات 3و4
14.یکی از وهابی ها در سایت شخصی خود نوشته بود:محمد بن عبدالوهاب گفته است توسل به پیامبر حرام است؛اگر پیامبر از قبر زنده شود و بگوید توسل به من جایز است،ما بازهم قبول نمی کنیم!
15.مسند احمد،ج5،ص422/المستدرک علی الصحیحین للحاکم النیشابوری،ج4،ص515
16.منظور از زندیق حران،ابن تیمیه است که از منطقه حران شام است
17.کتاب شفاء السقام ص81
18.بعضي ديگر از فتاوای عجیب هيئت افتاء عربستان عبارتند از:1-حرمت غذا خوردن با قاشق،2-حرمت داشتن راننده یا خدمتکار در منزل،3-حرمت نوشتن مقاله در مطبوعات،4-حرمت مشاهده فوتبال توسط زنان و بسیاری فتاوای دیگر.این فتاوا که در سرزمینی که اسلام ظهور کرده صادر می شود،باعث بدبینی هائی از سوی عموم مردم دنیا نسبت به دین اسلام شده است،همچنین اعمال و رفتار این فرقه ضاله موجب خوشحالی دشمنان و بدخواهان دین اسلام شده تا جائی که مستشرق یهودی "جولد تسهیر" محمد ابن عبدالوهاب را پیامبر حجاز خوانده و مردم مسلمان را به متابعت از افکار او تشویق می نماید.
19.دریغمان آمد که در آخر بحثِ «بررسی افکار و عقاید وهابیت» این مطلب را نگوییم که،عقاید باطله وهابیت آنقدر بی اساس و دچار تناقص است که چند سال پیش مقامات سعودی با صدور اطلاعیه ای به ضعف خود اعتراف کرده و اعلان کردند؛هرکسی که بتواند "حجت الاسلام سید کمال حیدری" را که با استناد به کتب وهابیون آنان را به چالش کشیده است،شکست دهد،یک میلیون ریال سعودی(نزدیک به دویست و پنجاه میلیون تومان) جایزه می دهد.

موضوع قفل شده است