جمع بندی جایگاه عقل در قرآن کجاست؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگاه عقل در قرآن کجاست؟

به نام خدا

در بحثهايي كه در "جايگاه عقل در قرآن كجاست؟" شده، از نهج البلاغه هم شاهدي بر اينكه قرآن قلب را به عنوان مركز تعقل در نظر داشته آمده اما شواهد مخالفي ذكر نشده است. منبع شواهد زير جامع الاحاديث نور نسخه 3.5 است:

1) در اصول كافي درباره كدو گفته‌اي از پيامبر اسلام خطاب به حضرت علي آمده كه در آن كدو زياد كننده قوت مغز و عقل است:


عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ:

كَانَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ- رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَنَّهُ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالدُّبَّاءِ فَكُلْهُ فَإِنَّهُ يَزِيدُ فِي

الدِّمَاغِ‏ وَ الْعَقْلِ.

الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏6 / 371 / باب القرع ..... ص : 370

2) بخش مربوط به حكمت 108 نهج البلاغه، در اصول كافي (روضه كافي؟) و در خلال "خطبه وسيله" هم آمده با اين تفاوت كه آن بخشي (گوشتپاره) كه شبهه جسمي بودن قلب را ايجاد مي‌كند، وجود ندارد:

الف) نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص487 و نهج البلاغة / ترجمه شهيدى ؛ متن ؛ ص378:

وَ قَالَ ع‏ لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ

مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا ...

[و فرمود:] به رگهاى دل اين آدمى گوشتپاره‏اى آويزان است كه شگفت‏تر چيز كه در اوست آن

است، و آن دل است زيرا كه دل را ماده‏‌ها بود از حكمت و ضدهايى مخالف آن ...

ب) الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏8 / 21 / خطبة لأمير المؤمنين ع و هي خطبة الوسيلة ..... ص : 18 و كافي (ط - دار الحديث) / ج‏15 / 67 / خطبة لأمير المؤمنين عليه السلام و هي خطبة الوسيلة ..... ص : 57:

... أَيُّهَا النَّاسُ، أَعْجَبُ مَا فِي الْإِنْسَانِ قَلْبُهُ، وَ لَهُ مَوَادُّ مِنَ الْحِكْمَةِ، وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلَافِهَا ...

(مورد شماره 2 را در بحثي با همين موضوع در اين نشاني يافتم:http://forum.hammihan.com/thread42548.html)

اميد است كه اهل فن نظر دهند.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد میقات


سوال:
در بحثهايي كه در "جايگاه عقل در قرآن كجاست؟" شده، از نهج البلاغه هم شاهدي بر اينكه قرآن قلب را به عنوان مركز تعقل در نظر داشته آمده اما شواهد مخالفي ذكر نشده است.
1) در اصول كافي درباره كدو گفته‌اي از پيامبر اسلام خطاب به حضرت علي آمده كه در آن كدو زياد كننده قوت مغز و عقل است:
قَالَ: كَانَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ- رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَنَّهُ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالدُّبَّاءِ فَكُلْهُ فَإِنَّهُ يَزِيدُ فِي
الدِّمَاغِ‏ وَ الْعَقْلِ
.
وَ قَالَ ع‏ لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ
مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا ...
[و فرمود:] به رگهاى دل اين آدمى گوشت پاره‏ اى آويزان است كه شگفت‏ تر چيز كه در اوست آن
است، و آن دل است
زيرا كه دل را ماده‏‌ها بود از حكمت و ضدهايى مخالف آن ...
... أَيُّهَا النَّاسُ، أَعْجَبُ مَا فِي الْإِنْسَانِ قَلْبُهُ، وَ لَهُ مَوَادُّ مِنَ الْحِكْمَةِ، وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلَافِهَا ...

پاسخ:
با سلام و درود
منظور از "قلب" در آیات قرآن، و در هر كلامی كه از معنویت و گرایش و بینش می گوید و اشاره به درك دارد، همان وجدان فطری انسان است، و نه این قلب صنوبری در سینه انسان.

مراد از قلب در آيات قرآنى، آن جوهر ملكوتى است كه مجرد از ماده و صورت است كه از آن به عقل و روح انسانى تعبير می كنند.

در حدیثى از امام موسى بن جعفر علیه السلام نیز در تفسیر معنای قلب (1) در قرآن، آمده است كه منظور از قلب عقل است. (2)

در روایات نیز همین گونه است. اصلا به همین روایت 108 نهج البلاغه هم که مراجعه کنیم، روشن و واضح است که یک تکه گوشت و این قلب صنوبری گوشتی نمی تواند ظرف حکمت و امید و ... باشد، لذا ـ پس از بررسی و صحت این روایت ـ بایستی بگوییم این ها تعابیری از یک حقیقت ملکوتی است که ما فهمی از آن نداریم.

افزون بر این که موارد دیگر قلب در نهج البلاغه و کلام امام علی علیه السلام کاملا مؤید است بر این که مراد از قلب، عقل و روح و وجدان آدمی است. و نمی توان چشم بر روی همه تعابیر دیگر بست و بر اساس همین یک مورد که نسبت به فهم آن قاصریم قضاوت کرد.

به بیان دیگر؛ قرآن کتاب هدایت و راهنمای انسان به سوی کمال و سعادت است، و اصلا در صدد این نیست تا بین دو نظریه ـ ای که یکی مغز را مرکز عواطف می داند و دیگری قلب را ـ یکی را صحیح دانسته و دیگری را باطل بداند.

اصلا احساسات، عواطف، فکر کردن و امثال آن، مربوط به جسم نیست بلکه کار نفس و مربوط به ادراکات نفسانی است، و اصلا قائلی نداریم که بگوید مثلا فکر کردن کار جسم و قلب صنوبری است. هیچ اندیشمندی مدعی این نیست که با قلب صنوبری می توان فکر کرد. لذا نسبت دادن آن به قرآن و اولیای دین، صحیح نیست.

________________
(1) ق، 37.
(2) کافی، ج 1، ص 16؛ تفسير نورالثقلين، ج ‏5، ص 116.

موضوع قفل شده است