تعریف توفیق در این روایت چیست؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعریف توفیق در این روایت چیست؟

طبق این روایت وقتی میگوین از خدا طلب توفیق می کنیم یعنی چه؟
كتاب معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اينكه علل و اسباب در كار ما مؤثرند) معناى اينكه خداى تعالى در يك جا (از قول شعيب حكايت كرده كه گفت:)،" وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ" و در جايى ديگر خودش فرموده:

" إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ" «1» چيست؟ امام (ع) در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه كه خدا به وى امر كرده اطاعت كند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدين جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتيم كارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بين او و آن گناه حايل گردد و در نتيجه بنده آن گناه را مرتكب نشود ترك گناهش به توفيق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان كه او را به حال خود بگذارد و بين او و معصيت حايل نشود و در نتيجه مرتكب گناه گردد در آن صورت خدا او را يارى نكرده و موفق ننموده است، (چون كارش موافق دستور خدا انجام نشده)

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد مجید

javadk1234;418325 نوشت:
طبق این روایت وقتی میگوین از خدا طلب توفیق می کنیم یعنی چه؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض احترام وادب
توفیق یعنی فراهم‌شدن اسباب . امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: التَّوْفِیقُ عِنَایَةُ الرَّحْمَنِ. توفیق عنایت خداوند رحمن است. (تصنیف غرر الحكم و درر الكلم)
در فرهنگ قرآن وروایات، توفیق به معنای «آسان كردن» است؛ یعنی خدای سبحان، پیمودن راه را برای انسان آسان‌تر می‌كند؛ چه از طرف مثبت كه همان صراط مستقیم است و چه از جانب منفی كه كج راهه است. آن جایی كه خداوند به كسی توفیق می‌دهد، به این معناست كه گرایش قلبی او به سمت امور خداپسند، آسان‌تر می‌شود و اسباب و علل حركت در این مسیرها، برایش فراهم‌تر می‌گردد و بهتر معارف را درك می‌كند و راحت‌تر عمل می‌كند؛ البته این به معنای آن نیست كه راه گناه برای او بسته است - و الا جبر به وجود می‌آید - بلكه گناه كردن برای وی سخت است.
عكس توفیق، حالت بی‌توفیقی است؛ یعنی به واسطه ی گناه پی‌درپی، گرایش قلبی انسان به سمت امور ناپسند، آسان می‌شود. چنین فردی، راحت دروغ می‌گوید؛ راحت به نامحرم نگاه می‌كند و با سختی، معارف الهی را می‌فهمد و عمل می‌كند؛ نسبت به مسائل معنوی، بی‌میل است؛ ترك گناه برای او سخت می‌شود و اذعان دارد كه دلم می‌خواهد گناه نكنم؛ ولی نمی‌‌تـوانم!پس توفیق در هر دو مسیر، به معنای سهولت است.

قرآن كریم درباره‌ی گروه اول می‌فرماید:
«فامّا من اعطی واتّقی و صدّق بالحسنی، فسنیسّره للیسری(1)
و اما آن كس كه برای رضای خدا از مال خویش بخشید و تقوا پیشه كرد و نیكوترین وعده خدا را در مورد انفاق‌كنندگان راست شمرد، به زودی او را برای ورود به بهشت، آماده خواهیم ساخت و به آسایش و زندگی آسوده می‌رسانیم»(2)
قرآن درباره ی گروه دوم نیز می‌فرماید:
«و امّا من بخل و استغنی و كذّب بالحسنی فسنیسّره للعسری(3)
و اما آن كس كه بخل ورزید و با گردآوری ثروت، در پی توان‌گری بود و نیكوترین وعده‌ی خدا را دروغ شمرد، به زودی او را برای دشواری و عذاب، آماده خواهیم ساخت».
بنابراین، راه برای هر دو گروه باز است. گروه اول به راحتی كار خیر انجام می‌دهند و در عین حالی كه می‌توانند گناه كنند، گناه كردن برایشان سخت است و گروه دوم به راحتی گناه انجام می‌دهند و در عین حالی كه می‌توانند توبه كنند، توبه كردن برایشان سخت است. پس هر دو گروه با اختیار خود، مسیر حركت خود را انتخاب می‌كنند؛ هم گروه اول، توان گناه كردن دارند، ولی با اختیار خود گناه نمی‌كنند و هم گروه دوم توان توبه دارند، ولی با اختیار خود و به سختی، توبه می‌كنند یا موفق به توبه نمی‌شوند.(4)
تفاوت جد و جهد با توفیق

انسان باید کوشش کند که اسباب عادی یک کار را فراهم کند، که به آن جد و جهد و تلاش گویند و خداوند نیز اسباب معنوی را فراهم می‌کند که به آن توفیق می‌گویند.
پی نوشت
1.لیل، آیات 5-7.
2. برگرفته از ترجمه‌ی قرآن براساس تفسیر المیزان، سیدمحمدرضا صفوی
3. لیل، آیه 8-10.
4. تقریرات درس تفسیر، سوره یونس، آیة 88.

مجید;418904 نوشت:
در فرهنگ قرآن وروایات، توفیق به معنای «آسان كردن» است؛ یعنی خدای سبحان، پیمودن راه را برای انسان آسان‌تر می‌كند؛ چه از طرف مثبت كه همان صراط مستقیم است و چه از جانب منفی كه كج راهه است. آن جایی كه خداوند به كسی توفیق می‌دهد، به این معناست كه گرایش قلبی او به سمت امور خداپسند، آسان‌تر می‌شود و اسباب و علل حركت در این مسیرها، برایش فراهم‌تر می‌گردد و بهتر معارف را درك می‌كند و راحت‌تر عمل می‌كند؛ البته این به معنای آن نیست كه راه گناه برای او بسته است - و الا جبر به وجود می‌آید - بلكه گناه كردن برای وی سخت است.

یعنی به گفته شما، توفیق ایجاد گرایش قلبی است فقط؟ باقی اسباب را می بایست خود شخص در پیش باشد.
یعنی به این شکل که فقط راهنمایی انجام می شود؟

بابا مجید خان کجایی ؟

[="Tahoma"]

javadk1234;418325 نوشت:
طبق این روایت وقتی میگوین از خدا طلب توفیق می کنیم یعنی چه؟
كتاب معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اينكه علل و اسباب در كار ما مؤثرند) معناى اينكه خداى تعالى در يك جا (از قول شعيب حكايت كرده كه گفت:)،" وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ" و در جايى ديگر خودش فرموده:
" إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ" «1» چيست؟ امام (ع) در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه كه خدا به وى امر كرده اطاعت كند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدين جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتيم كارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بين او و آن گناه حايل گردد و در نتيجه بنده آن گناه را مرتكب نشود ترك گناهش به توفيق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان كه او را به حال خود بگذارد و بين او و معصيت حايل نشود و در نتيجه مرتكب گناه گردد در آن صورت خدا او را يارى نكرده و موفق ننموده است، (چون كارش موافق دستور خدا انجام نشده)

سلام
بنابر این توفیق به معنای افزودن شدن عنایت و یاری الهی در تحقق اطاعت یا دوری از معصیت است که میتواند به اسباب بیرونی یا درونی باشد
والله الموفق


سوره : هود آیه : 88

متن عربی آیه : قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

کفت : ای قوم من ، چه می گوييد اگر با من از جانب پروردگارم حجتی باشدو او مرا رزقی نيکو عطا کرده باشد ? اگر شما را نهی می کنم برای آن نيست که خود سودی ببرم تا آنجا که بتوانم قصدی جز به صلاح آوردنتان ندارم توفيق من تنها با خداست به او توکل کرده ام و به درگاه او روی می آورم

..............................

و خلاصه مقام اينكه مردم وقتي از جناب شعيب (عليه‏السلام‏) دعوت به ترك بت‏پرستي و ترك كم‏فروشي را شنيده‏اند ، اينطور دعوت او را رد كرده‏اند كه : اين دعوت تو مخالف با آزادي انسانها است ، چون آزادي انسانيت حكم مي‏كند به اينكه انسانها هر چه بخواهند بپرستند و در اموالشان هر جور كه خواستند تصرف كنند

..................................

و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب - اين جمله در مقام استثناء از استطاعت است چون بعد از آنكه آن جناب به مردم فرمود : جز اصلاح مجتمع آنان بوسيله علم نافع و عمل صالح به مقدار استطاعتش منظوري ندارد در ضمن گفتارش براي خود استطاعت و قدرت اثبات كرد در حالي كه عبد و مملوك از پيش خود و بطور استقلال استطاعتي ندارد و لذا آن جناب نقص و قصوري كه در كلامش بود تتميم نموده ، فرمود : و ما توفيقي الا بالله يعني آنچه در مورد تدبير امور مجتمع شما از اراده من ترشح مي‏كند و هر استطاعتي كه در توفيق و رديف كردن اسباب و مساعد كردن بعضي از آنها با بعضي ديگر بذل مي‏كنم و - از آن اراده و آن استطاعت و آن رديف كردن اسباب - سعادت شما را نتيجه مي‏گيرم همه‏اش از خداي سبحان است ، بدون او من هيچ قدرتي ندارم و من از احاطه او بيرون نتوانم شد و در هيچ امري مستقل از او نيستم اوست كه هر مقدار استطاعت كه در من است به من داده و اوست كه از طريق آن استطاعت كه به من داده ، اسباب را رديف مي‏كند ، پس استطاعت من از او و توفيقم بوسيله اوست .

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?...ID=1561&ltr2=4


سوره : هود آیه : 88

متن عربی آیه : قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

کفت : ای قوم من ، چه می گوييد اگر با من از جانب پروردگارم حجتی باشدو او مرا رزقی نيکو عطا کرده باشد ? اگر شما را نهی می کنم برای آن نيست که خود سودی ببرم تا آنجا که بتوانم قصدی جز به صلاح آوردنتان ندارم توفيق من تنها با خداست به او توکل کرده ام و به درگاه او روی می آورم

..............................

و خلاصه مقام اينكه مردم وقتي از جناب شعيب (عليه‏السلام‏) دعوت به ترك بت‏پرستي و ترك كم‏فروشي را شنيده‏اند ، اينطور دعوت او را رد كرده‏اند كه : اين دعوت تو مخالف با آزادي انسانها است ، چون آزادي انسانيت حكم مي‏كند به اينكه انسانها هر چه بخواهند بپرستند و در اموالشان هر جور كه خواستند تصرف كنند

..................................

و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب - اين جمله در مقام استثناء از استطاعت است چون بعد از آنكه آن جناب به مردم فرمود : جز اصلاح مجتمع آنان بوسيله علم نافع و عمل صالح به مقدار استطاعتش منظوري ندارد در ضمن گفتارش براي خود استطاعت و قدرت اثبات كرد در حالي كه عبد و مملوك از پيش خود و بطور استقلال استطاعتي ندارد و لذا آن جناب نقص و قصوري كه در كلامش بود تتميم نموده ، فرمود : و ما توفيقي الا بالله يعني آنچه در مورد تدبير امور مجتمع شما از اراده من ترشح مي‏كند و هر استطاعتي كه در توفيق و رديف كردن اسباب و مساعد كردن بعضي از آنها با بعضي ديگر بذل مي‏كنم و - از آن اراده و آن استطاعت و آن رديف كردن اسباب - سعادت شما را نتيجه مي‏گيرم همه‏اش از خداي سبحان است ، بدون او من هيچ قدرتي ندارم و من از احاطه او بيرون نتوانم شد و در هيچ امري مستقل از او نيستم اوست كه هر مقدار استطاعت كه در من است به من داده و اوست كه از طريق آن استطاعت كه به من داده ، اسباب را رديف مي‏كند ، پس استطاعت من از او و توفيقم بوسيله اوست .

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?...ID=1561&ltr2=4

حامد;421751 نوشت:
بنابر این توفیق به معنای افزودن شدن عنایت و یاری الهی در تحقق اطاعت یا دوری از معصیت است که میتواند به اسباب بیرونی یا درونی باشد

سلام
من که یاری زیادی رو در تعریفی که امام صادق داده، ندیدم.

yanoor;421835 نوشت:
و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب - اين جمله در مقام استثناء از استطاعت است چون بعد از آنكه آن جناب به مردم فرمود : جز اصلاح مجتمع آنان بوسيله علم نافع و عمل صالح به مقدار استطاعتش منظوري ندارد در ضمن گفتارش براي خود استطاعت و قدرت اثبات كرد در حالي كه عبد و مملوك از پيش خود و بطور استقلال استطاعتي ندارد و لذا آن جناب نقص و قصوري كه در كلامش بود تتميم نموده ، فرمود : و ما توفيقي الا بالله يعني آنچه در مورد تدبير امور مجتمع شما از اراده من ترشح مي‏كند و هر استطاعتي كه در توفيق و رديف كردن اسباب و مساعد كردن بعضي از آنها با بعضي ديگر بذل مي‏كنم و - از آن اراده و آن استطاعت و آن رديف كردن اسباب - سعادت شما را نتيجه مي‏گيرم همه‏اش از خداي سبحان است ، بدون او من هيچ قدرتي ندارم و من از احاطه او بيرون نتوانم شد و در هيچ امري مستقل از او نيستم اوست كه هر مقدار استطاعت كه در من است به من داده و اوست كه از طريق آن استطاعت كه به من داده ، اسباب را رديف مي‏كند ، پس استطاعت من از او و توفيقم بوسيله اوست .

تشکر از زحمتتون ولی پاسخ من نبود.

[="Tahoma"]

javadk1234;422063 نوشت:
سلام
من که یاری زیادی رو در تعریفی که امام صادق داده، ندیدم.

سلام
یاری زیادی ؟ کجای تعربف ما لفظ زیادی داشت ؟
والله الموفق

javadk1234;422063 نوشت:
به معنای افزودن شدن عنایت و یاری الهی در تحقق اطاعت یا دوری...

افزودن شدن(افزوده شدن)...یاری....=یاری زیادی(یاری زیادتر)؟

javadk1234;420381 نوشت:
یعنی به گفته شما، توفیق ایجاد گرایش قلبی است فقط؟ باقی اسباب را می بایست خود شخص در پیش باشد.
یعنی به این شکل که فقط راهنمایی انجام می شود؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
بايد توفيق را از منظر امام صادق (ع) تعریف کرد که در مورد آيه شريفه «و ما توفيقى إلَّا باللَّه» (توفيقى برايم نيست مگر به كمك خداوند تعالى) و نيز آيه شريفه «إن ينصركم» (اگر خداى تعالى ناصر شما باشد كسى بر شما غالب نيست و اگر او شما را خوار گرداند) چنين فرموده ‏اند: هر گاه بنده آن طاعتى را كه خداى تعالى امر فرموده انجام دهد كارش بر وفق امر الهى مى‏ باشد و بنده هم به خاطر همين عمل موافق امر الهى موفق ناميده مى‏ شود و هر گاه بنده بخواهد در يكى از معصيت‏ هاى الهى داخل شود پس (از آن) خداوند تبارك تعالى بين بنده و آن معصيت حائل شود (و مانع ايجاد كند) سپس آن بنده هم معصيت را ترك كند خود اين ترك به سبب توفيق خداوند متعال، ناصر مى‏ باشد و هر زمان خداوند بنده را با آن معصيت رها سازد و حائل و مانعش نگردد تا اين كه معصيت را انجام دهد او را خوار گردانيده و ياريش ننموده و توفيقش نداده است بنابراين توفيق يعنى موافقت اعمال با اوامر الهى. اما گاهى واژه توفيق در بين عرف بطور عام‏ تر استعمال مى‏ شود و آن يعنى عمل بر وفق هدف به تحقق بينجامد. در هر حال براى كسب توفيق اسبابى مى‏ باشد كه بعضى از آنها عبارتند از:
1- اطاعت از اوامر الهى: مولاعلى (ع) مى‏ فرمايند:« ايها الناس انه من استنصح الله وفق و من اتخذ قوله دليلًا هدى للتى هى اقوم فان جارالله آمن و عدوه خائف»؛ اى مردم هر كس خداوند تعالى را نصيحت گر خود پذيرد موفق شده است (و به توفيق دست يافته است) و هر كس قول خداوند تعالى را راهنماى خود گيرد به چيزى هدايت يافته كه پا بر جا تر و مستحكم‏ تر مى‏ باشد زيرا پناهنده به خدا ايمن و دشمنش ترسو و دل نگران است. در روايتي فرمودند:« من استنصح الله حاز التوفيق»؛ هركس خداوند تعالى را ناصح خود گيرد توفيق را كسب كرده است.
بنابراين اولين سبب كسب توفيق اطاعت از اوامر الهى و گوش به فرمان خداوند بودن است.
2- تجربه‏ هاى توفيق بخش: تجربه‏ هاى توفيق گذشته را بايد حفظ كرد امام على (ع) مى‏ فرمايند:« من التوفيق حفظ التجربة»؛ از جمله توفيق تجربه مى ‏باشد. گاهى تغيير محيط از يك سو و رنگ پذيرى انسان از سوى ديگر زمينه‏ ها و علل توفيقات گذشته را به طاق نسيان مى‏ سپارد به خوبى انديشيده شود كه چه زمنيه‏ ها و تجربه‏ هايى به شما توفيق بخشيده بود الان هم همان‏ها را ايجاد نماييد در سير تحولات گذشته و حال خود تأملى كنيد قطعاً به تجربه‏ ها و علل توفيق بخش گذشته خواهيد رسيد.
3- برنامه ريزى و نظم: وقتی تجربه‏ هاى توفيق‏ آور گذشته را كشف كرديد،
اوّلًا بر طبق هدف خود كه آنرا توفيق مى‏ شماريد برنامه بريزيد اين برنامه از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصين متعهد و علما باشد تا از يك طرف از افراط و تفريط به دور باشد و از طرفى قابل عمل باشد.
ثانياً نظم داشته باشيد و بطور منظم و مرتب به اين برنامه عمل كنيد اگر يك روز هم كوتاهى شود به همان اندازه از توفيقات شما كاسته مى‏ گردد كوشايى، استقامت شرط توفيق است بر اين نظم و عمل دقيق به برنامه پاى فشاريد. امام على (ع) مى‏ فرمايند:« من طلب شيئاً ناله او بعضه»؛ هر كس طالب چيزى باشد و واقعاً بخواهد به آن چيز يا به بعضى از آن چيز خواهد رسيد.
4- در خواست از خدا: دعا و درخواست مخصوصاً با تضرع و حال و اشك چشم و دل شكسته علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت دل را بر انجام اوامر الهى رقيق و آماده مى‏ سازد و دل را از كدورات تعلق و تشويش و اضطراب‏ هاى ناشى از وسوسه‏ هاى يأس‏ آور شيطان و نفس اماره پالايش مى‏ دهد توسل به ائمه اطهار (ع) هم در همين راستا مى‏ باشد فقط غفلت نشود كه «و من سأل الله التوفيق و لم يجتهد فقد استهزاء بنفسه» امام رضا (ع) مى‏ فرمايند: هر كس از خدا توفيق را مسئلت كند در حالى كه كوشا و تلاش گر نيست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است.
شرط نتيجه بخشيدن اين چند دستور فقط و فقط عمل به آن مى‏ باشد. دين و ايمان را مى‏ توان با كسب خصوصيات يك بنده واقعى نگه داشت.
موفق باشید

این برای من سوال که آیا خداوند غیر از هدایت بنده کار دیگری هم در "حال" انجام می دهد؟
فکر من اینه که نظام جهان و رابطه بین علت ها و معلول ها از قبل برای هر کس و به صورت کلی مشخص شده است(تمام حالات ممکن به قولی ترسیم شده)
یعنی اینکه یه جورایی فلوچارت(تو مباحث برنامه نویسی! بیشتر مطرح میشه) دنیا رسم شده.یعنی مثلا برای اینکه مثلا از a به bبرویم، مشخص شده که چه اعمالی بایست برای رسیدن به b باید انجام داد.(که میتونه دعا، صدقه و... هم جزو اون اعمال باشه.) و برای هر عمل 2 حالت انجام دادن آن و انجام ندادن آن مشخص شده. و با انجام دادن آن به چه مرحله ای می رویم و با انجام ندادن به کجا. مثلا با انجام دادن به bو با انجام ندادن به c).
در این بین خداوند که 2 چیز از قبل داده یکی کتاب و یکی عقل. یک روش دیگه هم می تونه الهامات باشه.
یعنی خداوند با این 3 عنصر به هدایت می پردازه و گرنه قرار نیست چیز جدیدی در هر بار ایجاد شود.
آیا این تفکر اشتباه؟

موضوع قفل شده است