جز این است که بسیاری از احکام اسلام مبنای بسیار سست و نامطمئنی دارند؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جز این است که بسیاری از احکام اسلام مبنای بسیار سست و نامطمئنی دارند؟

از دو حالت خارج نیست:
یا احادیث از طریق انسان معصوم به دست ما می رسند و یا از طریق غیر معصوم.
از از طریق معصوم به ما برسند شکی در آن نیست.

اما اگر از طریق غیر معصوم به دست ما برسند آیا حقیقت جز این است که امکان خطا ,اشتباه و تحریف عمدی و یا سهوی در احادیث وجود دارد؟
و آیا حقیقت جز این است که احادیث از طریق غیر معصوم به ما رسیده ؟
و آیا غیر از این است که بسیاری از احکام عملی تکیه بر احادیث دارند؟

و در نهایت جز این است که بسیاری از احکام اسلام مبنای بسیار سست و نا مطمئنی دارند؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد پیام

سلام "پس دراین صورت هیچ اعتمادی به علم تاریخ وادبیات نیست ـچون باید گفت ازکجا که این اتفاق برای اون اقوام افتاده یاازکجامعلوم این دیوان حافظ باشه ماکه ازخودش نشنیدیم.

پیام;417579 نوشت:
سلام "پس دراین صورت هیچ اعتمادی به علم تاریخ وادبیات نیست ـچون باید گفت ازکجا که این اتفاق برای اون اقوام افتاده یاازکجامعلوم این دیوان حافظ باشه ماکه ازخودش نشنیدیم.


عذر میخوام اما صحبت سر دین هست با درس تاریخ جغرافیا و ادبیات مقایسه میکنید ؟؟؟ من که قرار نیست به دیوان حافظ عمل کنم !!! موضوع دین سعادت دنیا و آخرت هست از طرفی همین تاریخ در گروه های مختلف و از افراد مختلف نقل شده ولی حدیث که از یک نفر نقل شده چه شکلی میشه بهش اعتماد کرد

در ضمن من حدیثی از امام صادق شنیدم که اگر حدیثی با قرآن تطابق نداشته باشد آن حدیث رد است !

همچین حدیثی داریم ؟؟

[="Tahoma"]

Zemestoon;417251 نوشت:
از دو حالت خارج نیست:
یا احادیث از طریق انسان معصوم به دست ما می رسند و یا از طریق غیر معصوم.
از از طریق معصوم به ما برسند شکی در آن نیست.

اما اگر از طریق غیر معصوم به دست ما برسند آیا حقیقت جز این است که امکان خطا ,اشتباه و تحریف عمدی و یا سهوی در احادیث وجود دارد؟
و آیا حقیقت جز این است که احادیث از طریق غیر معصوم به ما رسیده ؟
و آیا غیر از این است که بسیاری از احکام عملی تکیه بر احادیث دارند؟

و در نهایت جز این است که بسیاری از احکام اسلام مبنای بسیار سست و نا مطمئنی دارند؟


سلام
همه علوم بشری از طریق نقل به ما رسیده است اما اینکه بگوییم چون از طریق غیر معصوم رسیده پس اعتباری ندارد معقول نیست چون مفهومش دست کشیدن از میراث بزرگ علمی به صرف احتمال خطاست
توجه داشته باشیم که
عدم عصمت صدور خطا را ضروری نمیکند بلکه محتمل می سازد
والله الموفق

سلام بر همه
راستش تازه عضو این جا شدم و هنوز با خیلی چیزها آشنا نیستم. به مساله ای که آقای پیام ذکر کردند پاسخ دادم ولی ظاهرا ثبت نشد!
بنده اصل ایرادم بر این بود که احادیث اطمینان بخش یا یقین آور نیستند. چون احتمل خطا بودن آنها وجود دارد. تمامی روشهای موجود تنها کمک میکنند تا اطمینان شما از صحت احادیث بالا رود ولی باز هم شما نمی توانید ادعا کنید" ما یقین داریم این حدیث را معصوم گفته" . حرف بنده این است که احکامی که تکیه بر احادیث دارند میزان اعتبار آنها از ریاضیات هم کمتر است! اطمینان بخش نیستند. ( البته جز احادیثی که خود شامل مسائل عقلی و یک قضیه ی منطقی هستند که امکان بررسی آن به شکل مستقیم از طریق عقل وجود دارد)

به نظر بنده وقتی در چیزی خطا محتمل و امکان پذیر باشد , یقین در آن مساله جایی ندارد. بلکه وقتی ما می توانیم حرف از یقین بزنیم که ثابت کنید خطا امکان پذیر نیست. به فرض اگر پیامبر معصوم نبود و امکان دست کاری و تحریف عمدی و یا سهوی در آنچه که از جانب خدا برای او فرستانه می شود وجود داشت , کل بنای اسلام مورد شک و شبهه و تردید بود. و همواره این سوال پیش میآمد از کجا معلوم پیامبر در آنچه که خدا برای او فرستاده دخل و تصرف (عمدی و یا سهوی ) نکرده؟!

بله همه علوم بشری از طریق نقل به ما رسیده ولی برخی از این علوم مانند ریاضیات مستقیما با کمک عقل قابل بررسی اند مثل قضیه ی تالس و...
و برخی دیگر علوم تجربی اند بحث علوم تجربی بحثی جداست. شما اگر به فلسفه ی علم مراجعه کنید متوجه می شود که همین علوم تجربی کاملا ابطال پذیرند و در واقع که نظریه تا وقتی مورد استفاده قرار می گیرد که ابطال نشده باشد و بیشتر از سایر نظریه ها کارکرد داشته باشد. (رجوع شود به منطق شناخت علمی , کارل پوپر)

مقایسه این علوم با دین فکر نمی کنم کار شایسته باشد. مساله سعادت ابدی شماست در حالی که این علومی که ذکر شد بیشتر از هر چیز به منفع و مصالح مادی بشر توجه دارند. روشن است که حداقل احکام دین باید اساس محکمتر و خدشه ناپذیر تری نسبت به این علوم داشته باشند در حالی که بنا بر دلایلی که ذکر شد حقیقت خلاف این به نظر میرسد!

[="Tahoma"]

Zemestoon;417727 نوشت:
سلام بر همه
راستش تازه عضو این جا شدم و هنوز با خیلی چیزها آشنا نیستم. به مساله ای که آقای پیام ذکر کردند پاسخ دادم ولی ظاهرا ثبت نشد!
بنده اصل ایرادم بر این بود که احادیث اطمینان بخش یا یقین آور نیستند. چون احتمل خطا بودن آنها وجود دارد. تمامی روشهای موجود تنها کمک میکنند تا اطمینان شما از صحت احادیث بالا رود ولی باز هم شما نمی توانید ادعا کنید" ما یقین داریم این حدیث را معصوم گفته" . حرف بنده این است که احکامی که تکیه بر احادیث دارند میزان اعتبار آنها از ریاضیات هم کمتر است! اطمینان بخش نیستند. ( البته جز احادیثی که خود شامل مسائل عقلی و یک قضیه ی منطقی هستند که امکان بررسی آن به شکل مستقیم از طریق عقل وجود دارد)

به نظر بنده وقتی در چیزی خطا محتمل و امکان پذیر باشد , یقین در آن مساله جایی ندارد. بلکه وقتی ما می توانیم حرف از یقین بزنیم که ثابت کنید خطا امکان پذیر نیست. به فرض اگر پیامبر معصوم نبود و امکان دست کاری و تحریف عمدی و یا سهوی در آنچه که از جانب خدا برای او فرستانه می شود وجود داشت , کل بنای اسلام مورد شک و شبهه و تردید بود. و همواره این سوال پیش میآمد از کجا معلوم پیامبر در آنچه که خدا برای او فرستاده دخل و تصرف (عمدی و یا سهوی ) نکرده؟!

بله همه علوم بشری از طریق نقل به ما رسیده ولی برخی از این علوم مانند ریاضیات مستقیما با کمک عقل قابل بررسی اند مثل قضیه ی تالس و...
و برخی دیگر علوم تجربی اند بحث علوم تجربی بحثی جداست. شما اگر به فلسفه ی علم مراجعه کنید متوجه می شود که همین علوم تجربی کاملا ابطال پذیرند و در واقع که نظریه تا وقتی مورد استفاده قرار می گیرد که ابطال نشده باشد و بیشتر از سایر نظریه ها کارکرد داشته باشد. (رجوع شود به منطق شناخت علمی , کارل پوپر)

مقایسه این علوم با دین فکر نمی کنم کار شایسته باشد. مساله سعادت ابدی شماست در حالی که این علومی که ذکر شد بیشتر از هر چیز به منفع و مصالح مادی بشر توجه دارند. روشن است که حداقل احکام دین باید اساس محکمتر و خدشه ناپذیر تری نسبت به این علوم داشته باشند در حالی که بنا بر دلایلی که ذکر شد حقیقت خلاف این به نظر میرسد!


سلام
استباط احکام از احادیث معیارهایی دارد
این معیارها به اندازه کافی برای حصول اطمینان مفیدند
و اما یقین
از اسباب یقین در نزد ما تواتر است
کل قران متواتر و قطعی است و خود یک معیار اصلی در سنجش احادیث است
معیارهای عقلی قطعی هم مد نظر قرار می گیرند
برخی احکام دین که از ضروریات اند مانند وجوب نماز
برخی روایات هم تواتر لفظی یا معنوی دارند و ملحق به یقینیات میشوند
وقتی ما با تکیه بر این معیارها و ملاکها به استنباط احکام پرداختیم و به حکمی رسیدیم عمل به آن برای ما الزامی است چه اینکه می دانیم فی الجمله تکلیفی هست پس باید تا حد ممکن آنرا انجام دهیم و این اجتهاد در کشف احکام راهی است برای انجام تکلیف
اگر حکم مطابق واقع باشد که به مقصد اصلی رسیده ایم اگر نباشد اجر تعبد داریم و معذوریم
اما اگر به بهانه ظنی بودن برخی احکام و روایات دست از اجتهاد و تکلیف بکشیم کدام عذر میخواهد ما را از عواقب این بهانه تراشی و سستی برهاند ؟
والله الموفق

سلام
هرچند بیشتر متنتون برام قانع کننده نبود ولی مایلم به نکته ای که خودتون ذکر کردید اشاره کنم :

"اگر حکم مطابق واقع باشد که به مقصد اصلی رسیده ایم اگر نباشد اجر تعبد داریم و معذوریم"

این یعنی حکمی که از این احادیث استخراج میشود ممکن است مطابق با واقع باشد و یا ممکن است نباشد! خب خود این جمله یعنی چه؟
شما وقتی در ریاضیات و یا فلسفه حکمی و یا قضیه ای را با کمک بدیهیات عقل ثابت می کنید دیگر هرگز نمی گویید که این احتمال و امکان وجود دارد خلاف آنچه گفته اید حقیقت داشته باشد. اگر مقدمات شما درست باشد و نحوه ی چینش مقدمات برای رسیدن به نتیجه صحیح باشد و اگر از اصول منطق پیروی کرده باشید, در جواب شما هیچ شکی نیست.
و آیا این جمله ی شما ادعای بنده را ثابت نمی کند؟!
نکته ی دیگری که لازم می بینم ذکر کنم این است که من در این پست سوال اصلی ام این بود که :
[h=2]"جز این است که بسیاری از احکام اسلام مبنای بسیار سست و نامطمئنی دارند؟ "[/h]من نگفتم عمل به احکامی که تاحدی در مورد آنها اطمینان پیدا کرده ایم را به کلی کنار بگذاریم.

درمورد سوالی که طرح شد من خودم به شخصه بارها پیش امده که دراصل بودن سخن یا حدیثی شک کنم..این موضوع ازآن جهت میتواند اثبات شود که در زمان بعد فوت پیامبر سیاست های آن دوران و حاکمان.جعل احادیث.جزئی از برنامه هایشان بود وقطعا در ان دقت زیادی بکار میگرفتند تا تشخیص احادیث و سخنان از اصلشان بسیار سخت باشد و همینطور در دوره های بعد چون مخالفان دین در آن زمان متوجه ی تاثیر و پیروی احادیث شده بودند..
درزمان حال که مابااینگونه احادیث برخورد میکنیم باید چند مطلب را در نظر بگیریم اول آنکه اولین راه آگاهی ما وچراغ درک و هدایت ما خود عقل معرفی شده پس ابتدا باید با عقل خود آنرا بسنجیم اما بعدازآن میتوانیم از قرآن استفاده کنیم چون سنداصلی و حقیقی قران است و اگر مطلبی به صورت مفهومی در قران رد شده میتوان قابل قبول نیت البته باید با تفسیر درست این مطلب را متجه شد!وبعداز آن میتوان از منابع معتبر برای برطرف کردن شکمان استفاده کرد مثل نهج البلاغه.صحیفه سجادیه.غررالحکم ودررالکلم.التهذیب و استبصار.کافی و..درواقع در هنگام خواندن مطلب یا حدیثی حتما باید به منبع آن هم توجه کرد در زمان حال ما راهها ومسائلی که میتواند ماراگمراه کند زیاد است پس باید محتاط و کمی شکاک بود اما این به معنای آن نیست که با این روند خودمان را در انجام وظایف گول بزنیم وبهانه بدست باشیم وهمیشه و همیشه برترین منبع قرآن و تفاسیر آن است..

[="Tahoma"]

Zemestoon;417762 نوشت:
سلام
هرچند بیشتر متنتون برام قانع کننده نبود ولی مایلم به نکته ای که خودتون ذکر کردید اشاره کنم :

"اگر حکم مطابق واقع باشد که به مقصد اصلی رسیده ایم اگر نباشد اجر تعبد داریم و معذوریم"

این یعنی حکمی که از این احادیث استخراج میشود ممکن است مطابق با واقع باشد و یا ممکن است نباشد! خب خود این جمله یعنی چه؟
شما وقتی در ریاضیات و یا فلسفه حکمی و یا قضیه ای را با کمک بدیهیات عقل ثابت می کنید دیگر هرگز نمی گویید که این احتمال و امکان وجود دارد خلاف آنچه گفته اید حقیقت داشته باشد. اگر مقدمات شما درست باشد و نحوه ی چینش مقدمات برای رسیدن به نتیجه صحیح باشد و اگر از اصول منطق پیروی کرده باشید, در جواب شما هیچ شکی نیست.
و آیا این جمله ی شما ادعای بنده را ثابت نمی کند؟!
نکته ی دیگری که لازم می بینم ذکر کنم این است که من در این پست سوال اصلی ام این بود که : "جز این است که بسیاری از احکام اسلام مبنای بسیار سست و نامطمئنی دارند؟ "

من نگفتم عمل به احکامی که تاحدی در مورد آنها اطمینان پیدا کرده ایم را به کلی کنار بگذاریم.


سلام
ما فی الجمله می دانیم که در مورد موضوعات مختلف تکلیفی داریم
مجتهد بر اساس اصول و ملاکها و معیارها سعی و جهد خود را بکار می بندد تا حکم آنرا استنباط نماید
اگر حکمی که بدان رسید مطابق واقع بود که مطابق واقع عمل کرده وگرنه به وظیفه خودش که کشف حکم بوده عمل کرده است هرچند مصلحت حکم واقعی به او نمی رسد
خوب در بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی ما یقینیاتی داریم مثل قرآن یا روایات متواتر در برخی دیگر ما بر این یقینیات تکیه می کنیم تا به وظیفه خود که همان کشف واقع است عمل کرده باشیم
لذا این جمله که در بسیاری احکام بنیان سست است صحیح نمی باشد
چون یا ما به واقع می رسیم یا به انجام وظیفه نائل میشویم
والله الموفق

[=&quot]مساله اعتبار و یا عدم اعتبار همة روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم ع گزارش شده از مهمترین مباحثی است که از همان سده های آغازین اسلام از سوی دانشمندان مسلمان اعم از شیعه و سنی مورد بحث قرار گرفته است.تقسیم خبر به یقینی و ظنی و قرار دادن شرایطی برای اعتبار اخبار ظنی در کتابهای اصولی شیعه قرن سوم به بعد مطرح شده است.(مفید،44)

[=&quot]اعتبار روایات کتب اربعه و سایر کتب معروف شیعه و وجوب عمل به آنها به صورت کلی و فی الجمله در همة اعصار مورد اجماع و اتفاق فقهای شیعه بوده و به گفته شیخ انصاری از ضروریات مذهب است.(انصاری 1/190) ولی آیا همة روایات این کتب معروف و مورد اعتماد شیعه از اعتبار برخوردارند؟ و اگر چنین نیست محدوده اعتبار روایات مندرج در این کتب کجاست؟ دراین باره سه نظریه در میان فقیهان شیعه وجود دارد:
[=&quot] نظریة نخست به «اخباریان» تعلق دارد. این گروه تمام روایات کتب معتمد و بویژه کتب چهارگانه یعنی کافی و من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام و الاستبصار را معتبر دانسته و انتساب همه روایات این کتب را به معصومین قطعی می شمارند. از قدمای شیعه، سید مرتضی بنابر نقل صاحب معالم به گونه ای با این نظریه همراه بوده و بیشتر روایات شیعه را متواتر و یا دارای قرائن قطعی شمرده است(العاملی،حسن157).
[=&quot]نظریه دوم با آنکه صدور همه روایات مندرج در کتب اربعه را قطعی نمی داند ولی جملگی را صحیح و معتبر به شمار می آورد.برخی از فقهای برجستة اصولی نیز با این نظر لااقل در مورد روایات کتاب کافی هم رای اند. از محقق نائینی نقل شده است که خدشة سندی در روایات کافی تلاش نافرجام افراد ناتوان است(خوئی،معجم احادیث الشیعه،1/81).[=&quot][=&quot][1][=&quot]

[=&quot]نظریه سوم نظریة رایج و متداول میان فقیهان اصولی امروز است.این نظریه روایات کتب اربعه را –[=&quot]جز معدودی خبر متواتر- ظنی دانسته و معتقد است فقط اخباری که از نظر سند واجد شرایط اعتبار هستند حجت می باشند. درباره شرایط لازم برای اعتبار خبر در میان آنها دیدگاه یکسانی وجود ندارد: برخی خبر امامی عادل،و گروهی خبر هر راوی ثقه و جمعی هم خبر هر راوی امامی را معتبر می دانند و دسته چهارمی هم بجای نگاه به شرایط راویان، موثوق به و اطمینان زا بودن خبر را لازم می دانند(همان، 1/240).
[=&quot]بر اساس نظریه چهارمی که در این مقاله ارائه شده همه روایات کتب معروف و معتمد شیعه که امروز در کتب اربعه مندرج اند از نظر سند دارای «مقبولیت عرفی» اند ولی حجیت این اخبار مشروط به اموری مانند عدم تعارض با روایات موثوق به و عدم مخالفت با کتاب و سنت قطعی و حکم عقل و عدم اضطراب متن است. در صورت فقد این موانع، اعتبار روایات این کتب معتمد نیازی به اثبات وثاقت روات و صحت سند به معنایی که میان متاخرین رایج است ندارد. پیش از بررسی این نظریات نگاهی تحلیلی به تاریخچه تدوین حدیث شیعه کرده و با چگونگی تدوین و روند شکل گیری کتب معروف بیشتر آشنا می شویم.این تحلیل راه را برای پذیرش نظریة مورد حمایت این مقاله هموار خواهد کرد.

[h=2][=&quot]سیر تدوین حدیث شیعه
[/h] [=&quot]بر اساس برخی گزارش های تاریخی و روایات، حدیث اهل سنت در همان دهه های نخستین پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) با آسیبی سهمگین مواجه شد. خلیفه دوم دستور منع کتابت احادیث پیامبر را صادر کرد. یک توجیه او برای این فرمان این بود که توجه به احادیث پیامبر اکرم (ص) مردم را از توجه به قرآن باز می دارد. (الحسینی، 272).البته بعضی از نویسندگان اهل سنت در صدد انکار این گزارش ها بر آمده اند(الاعظمی،1/131). هرچند این اقدام موجب ترک روایت نشد و مسلمانان بیش از صد سال هزاران حدیث پیامبر را سینه به سینه روایت کرده و به نسل های بعد منتقل می کردند ولی این تصمیم راه ورود اشتباه و جعل را در این احادیث هموارتر کرده و اعتبار سنت نبوی را دچار آسیب جدی نمود. این ممنوعیت در سال 100هجری توسط عمر بن عبدالعزیز خلیفة نیک رفتار ِاموی برداشته شد ولی کتابت حدیث نبوی تا زمان شهاب الدین زهری به تاخیر افتاد و حدیث اهل سنت زودتر از دوره بنی عباس در نیمه قرن دوم تدوین نشد(ابوریه، 260).اما خوشبختانه ممنوعیت کتابت حدیث دامن حدیث شیعه را نگرفت. امامان شیعه خود اولین نویسندگان و کاتبان حدیث نبوی بودند. علی ع صحیفه ای از احادیث پیامبر نگاشته بود و اوراقی از آن را در غلاف شمشیر با خود داشت و آن را برای علاقمندان روایت می کرد. (الحسینی113-186)
[=&quot]در تمام دورة امامت، نگارش حدیث در میان اصحاب امامان معصوم رایج بود و آنان به نوشتن احادیث اهتمام داشتند(مجلسی،محمدباقر 49/264). امامان معصوم یاران خود را به کتابت حدیث سفارش می کردند(کلینی، 1/52) و گاه برای نگارش احادیث قلم و دوات در اختیار ایشان می گذاردند (مجلسی،محمدباقر 66/407-51/38). به این ترتیب کتابت حدیث که از زمان علی ع شروع شده بود به مدت سه قرن تا پایان زمان حضور ادامه یافت و در طول این مدت هر روز بر گنجینه عظیم سنت شیعی افزوده می شد. تعداد کتابها وتصنیفاتی که در این دوره سیصد ساله نگاشته شده است به چند هزار می رسد.زیرا غالب راویان از ائمه که تعدادشان در رجال طوسی به هشت هزار رسیده دارای تالیف اند و برخی هم دارای تالیفات متعدد. تالیفات حدیثی برخی از اصحاب به صدها جلد رسیده است.(مرتضی،62 ) دوران نگارش و تدوین حدیث شیعه را می توان به سه دوره یا مرحله زیر تقسیم کرد:

[h=3][=&quot]مرحله اول:
[/h] [=&quot]نخستین مرحله، نگارش روایات امامان(ع) توسط اصحاب است. اصحاب، گفتار امامان (ع) را کلام معصوم تلقی کرده و با دقت تمام آنها را در همان جلسة استماع و یا پس از رفتن به منزل یادداشت می کردند(مجلسی،محمدباقر 49/264). بر خلاف نظر کوک که معتقد است روش غالب محدثان متقدم عدم کتابت حدیث بوده (مدرسی،130)مدارک تاریخی گواه است که بیشتر اصحاب امامان (ع) که به امر حدیث اهتمام داشته اند احادیثی را که از امامان (ع) و یا از راویان دیگر می شنیدند در کتابچه هایی یادداشت می کردند(طوسی،اختیار معرفه الرجال،545) و تعداد زیادی از آنها صاحب اصل و کتاب بوده اند(نراقی،459). برخی از راویان علاوه بر نگارش احادیثِ امام وقت، به نگارش احادیث امامان پیشین نیز همت می گماردند. احادیثی که در مدح و تکریم راویان برجسته و کثیر الروایه مانند زراره، محمدبن مسلم،برید بن معاویه و ابوبصیر وارد شد شیعیان را به نقل روایات آنان تشویق نمود(طوسی،اختیار معرفه الرجال،170). این گروه که عددشان به قریب بیست رسیده بود بعدها به عنوان اصحاب اجماع شناخته شده و مقبولیت ویژه ای یافتند. در همین حال نیاز مردم به احکام فقهی و عدم دسترسی پیوسته به امامان (ع) موجب شد که آنان شیعیان را به برخی اصحاب خود مانند زکریا ابن آدم (ساکن قم) و یونس بن عبدالرحمان ارجاع داده و کتابهای آنان مورد مراجعه شیعیان قرار گیرد.(حرعاملی، 27/148-144).
[=&quot]در این مرحله روایات به صورت پراکنده در کتابها نگاشته می شد و مباحث گوناگون اعتقادی، تفسیری، و فقهی در یک کتاب در کنار یکدیگر جای می گرفت. برخی راویان در یکی از ابواب فقهی و یا در یک رشته مانند تفسیر،عقاید و اخلاق و برخی هم در حوزه های گوناگون صاحب تالیف بودند.کتابهای روایی که به«اصل»یا «مصنف»و یا «کتاب»موسوم بود به نام نگارندگانشان شناخته می شد. به نوشتة الذریعه کتاب و تصنیف معنایی اعم داشت و شامل هر مکتوب روایی می شد ولی «اصل» کتابی است که نویسنده روایاتش را مستقیما از امام و یا راویان مستقیم از ائمه گرفته است(طهرانی، 2/126 ). شیخ آقا بزرگ 117 اصل از این اصول را در کتاب ارزشمند خود معرفی کرده است(همان،135-167)
[h=3][=&quot]مرحله دوم:[/h] [=&quot] مرحله دوم مرحله «جعل حدیث» از یک سو و «پالایش احادیث» از سویی دیگر است این مرحله پس از دوره صادقین(ع) و زمانی آغاز شد که احادیث شیعه روی به کثرت و فراوانی نهاد. توجه به کیفیت نقل حدیث در آن دوران، ما را با ویژگی این مرحله بیشتر آشنا می سازد. کثرت تالیفات و بی شماری احادیث، طولانی بودن دورة صدور و نقل حدیث و بوجود آمدن اختلافات عقیدتی در میان شیعیان راه را بر سهو و اشتباه و نیز جعل و تحریف گشود. تعدادی از راویان مانند مغیره بن سعید و ابو الخطاب از سوی امامان به عنوان افرادی که روایات ساختگی در کتابهای اصحاب وارد می کردند معرفی شدند.(طوسی،اختیار معرفه الرجال، 224-228)
[=&quot]علاوه بر عنصر دسّ و جعل و تحریف عمدی، وجود نقل به معنا در احادیث و یا نقل از حفظ که امکان اشتباه را بیشتر می کرد از عواملی بود که تدریجا احتمال نادرستی احادیث را بالا برده بود به طوری که دیگر نمی شد به هر کتاب حدیثی اعتماد کرد. علاوه بر این، در میان راویان کسانی بودند که بدون در نظر گرفتن وثاقت راوی،از هر کسی که به روایت دانی معروف بوده نقل حدیث می کردند.
[=&quot]مشکل عمده دیگر در مورد اصول و تصانیف این بود که به جهت نبودن امکان چاپ و نشر گستردة کتب، و به علت خطی بودن نسخه ها، دست بردن در کتابها کار دشواری نبود و این امر انتساب واقعی هر مکتوب را به کسی که نامش بر روی کتاب درج شده بود مشکل می ساخت و نمی شد به صرف کتابت نام کسی بر روی یک کتاب به صحت انتساب کتاب به وی و یا این که کسی به دروغ بر کتاب اصلی چیزی نیفزوده اطمینان یافت. برای رهایی از این مشکل و اطمینان به صحت احادیث،محدثان مسلمان راه حل هایی اندیشیدند:
[=&quot]راه نخست، این بود که راویان از نقل هر روایتی خودداری نموده و فقط روایات و کتبی را نقل می کردند که آن را از طریق استادی مورد اعتماد و آشنا به حدیث -که در اصطلاح به او «شیخ اجازه» گفته می شد- دریافت کرده بودند. این سلسله به همین گونه تا نویسنده اصلی کتاب ادامه داشت.این روش می توانست صحت روایات را کاملا محرز نماید. روش دیگر محدثان شیعه این بود که به افرادی که از راویان ضعیف روابت می کردند اعتماد نکرده و وی را در کتابهای رجالی خود به عنوان فردی غیر معتبر معرفی می کردند.(انصاری،1/351 )
[=&quot]راه دوم، اعتماد به کتب معروف و مورد اعتماد اصحاب بود.این کتب همان مجموعه های چهارصدگانه ای است که عمدتا توسط صدها تن از راویان از امام صادق(ع) گزارش شده بود[=&quot][=&quot][2][=&quot]. محقق حلی در کتاب معتبر عنوان کتب چهارصدگانه را به عنوان کتابهایی که از جواب های امام صادق ع به پرسش های شیعیان تالیف شده ذکر کرده است.»(حلی،1/26). این کتب در بین علمای شیعه به «اصول اربعماه» معروف شد. اعتماد اصحاب به این کتابها به این دلیل بوده که برخی از این کتب مستقیما مورد تایید کامل امامان قرار گرفته است و یا این که نویسندگان آنها مورد اعتماد امامان(ع) بوده اند.(طوسی،اختیار معرفه الرجال،484و538و542) با توجه به اهتمام شیعیان به حفظ احادیث معصومین، این کتب معروف و معتمد به وفور استنساخ شده و در منازل و کتابخانه های شیعیان و نزد همه محدثان و علاقمندان به حدیث موجود بود(مجلسی،محمدتقی 1/33). کثرت نسخ آنها، امکان دست بردن در آنها را از میان برد و احتمال جعل و تحریف در آنها را به شدت کاهش داد و به این ترتیب این کتابها تا حد اطمینان بخشی از دس و تحریف بدور مانده و از اعتباری تام و تمام برخوردار گردید.
[=&quot]صاحب معالم از سید مرتضی نقل کرده است که: « اکثر احادیث ما که در کتابهایمان روایت شده صحتشان قطعی و معلوم است (العاملی،حسن157)»این جمله علم الهدی که در عصر نزدیک به دوران تالیف این جوامع می زیسته بیانگر اعتماد علمای اقدم شیعه به این کتابهای معروف حدیثی بوده است. شیخ بهائی که از صاحب نظران برجسته حدیث شیعه است تا این حد به صحت کتابهای معروف در بین قدما اعتماد دارد که در کتاب مشرق الشمسین پنجمین قرینه یقین آور نسبت به یک خبر را اخذ خبر از یکی از کتب معروف و مورد اعتماد سلف ذکر کرده است، مولفش خواه امامی و خواه غیر امامی باشد.( بهائی،مشرق الشمسین،26). وی در کتاب وجیزه گفته است:«گروهی از قدمای از محدثین ما احادیث امامان را در 400 کتاب که به نام اصول نامیده شده جمع کرده اند و پس از آن جماعتی از متاخرین این کتب را گردآوری کرده و در ابوابی مرتب کرده و کتابهایی مضبوط و مهذب تالیف کردند که حاوی روایات مسند و متصل به امامان است»(بهائی،الوجیزه،6). (حرعاملی،72) شهید ثانی هم در شرح درایه گفته است:«تالیف اصحاب ما بر 400 تصنیف که اصول نامیده شد استقرار یافت و این اصول مورد اعتماد و مراجعه آنها بود تا این که در اثر احوال و حوادث اکثر این کتابها از میان رفت و خلاصه آنها که در کتابهایی گردآمده بود باقی ماند و بهترین این کتابهای باقیمانده کتب اربعه اند(شهید ثانی2/777). یک کارکرد مهم کتابهای معروف و معتمد این بود که می توانست نقش معیار را نسبت به سایر کتب ایفا کند. احادیثی که متضاد و مخالف آنها بود به عنوان احادیث شاذ تلقی شده و از اعتبار ساقط می شد.
[h=3]
[/h]

[h=3][=&quot]مرحله سوم:
[/h] [=&quot]در ادامه حرکت تالیف کتب حدیث شیعه، در پایان قرن دوم و در زمان حیات امام رضا ع حرکتی نو آغاز شد. در این زمان تعدادی از اصحاب برجسته امام هشتم تا امام یازدهم اقدام به تالیف اولین جوامع حدیثی شیعه نموده و کتابهایی را که شامل بخش وسیعی از روایات امامان پیشین بود تالیف کردند. این کتایها بعدا منبع تالیف کتب اربعه قرار گرفت. برخی از مهمترین مولفان این جوامع عبارتند از: احمد بن محمد بن ابی نصر، حسن بن علی بن فضال،حسن بن محبوب،حماد بن عیسی،صفوان بن یحیی،عثمان بن عیسی،علی بن حکم،محمد ابن ابی عمیر،فضاله ابن ایوب،نضر بن سوید،و یونس بن عبدالرحمان از اصحاب امام رضا ع و امام جواد که طبقه ششم به حساب می آیند و احمد بن محمد بن خالد برقی و احمد بن محمد بن عیسی و حسین بن سعید و علی بن مهزیار از طبقه هفتم برخی از مولفان این جوامع اند(بروجردی، ترتیب اسانید الکافی،1)
[=&quot] اهمیت این کتب از چند جهت است: نخست، این که نویسندگان این جوامع شخصیتهای برجسته تاریخ حدیث شیعه و از معتبرترین اصحاب ائمه بوده اند که هم در وثاقت و هم در فضل و دانش در مرتبه ای عالی قرار داشته و خود از خبرگان و نخبگان فن حدیث شناسی به حساب می آمدند. دوم، این که کتابهای آنان در زمان امامان (ع) تالیف شده و در همان زمان مورد اعتماد شیعه قرار گرفت. سوم، این که این کتابها مرجع ومنبع اصلی تدوین کتابهای چهارگانه شیعه بوده است.
[=&quot]بدنبال تالیف جوامع جدید چهارگانه و اقبال بی نظیر علمای شیعه به آنها، شیعیان اهتمام کمتری به کتابت و استنساخ جوامع گرانبهای پیشین به خرج داده و با پیش آمدن وقایعی چون آتش سوزی کتابخانه های عظیم شیعه در بغداد مانند کتابخانه شیخ طوسی و حمله مغول و فشار سخت ایوبیان بر شیعه باقیمانده نسخه های این کتب تدریجا از میان رفت و امروز معدودی از آنها مانند کتاب محاسن برقی و کتاب زهد حسین بن سعید در اختیار ماست. مرحوم مولی محمد باقر مجلسی پس از حدود 700 سال برای احیای این مجموعه ها به تلاش وسیعی دست زد و نسخ این کتب مرجع را از شهرها و کشورهای مختلف جمع آوری کرد و مجموعه بزرگ و نفیس«بحار الانوار» را به یادگار گذاشت. ولی از آنجا که اتصال سند این کتب به مولفان آنها ثابت نیست روایات بحار غالبا به عنوان مکمل روایات کتب اربعه قابل استفاده است.
[=&quot]آخرین مرحله تدوین حدیث شیعه در پایان عصر حضور با تالیف جوامع فقهی چهارگانه شیعه انجام شد. محمد بن یعقوب کلینی(م 329ه) معتبرترین شخصیت حدیثی شیعه اولین دائره المعارف بزرگ حدیثی را با بیش از 16199 حدیث تالیف کرد. در نظر همه عالمان شیعه کتاب او موثق ترین و متقن ترین مجموعه حدیثی شیعه است. پس از او ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه(م381) که به صدوق معروف شد دومین جامع معتبر حدیث شیعه را بنام «من لایحضره الفقیه»تالیف کرد.او بر خلاف کلینی مجموعه خود را به احادیث فقهی و احکام اختصاص داد و5902حدیث فقهی را در آن جای داد. و سرانجام محمد بن جعفر طوسی (م 460) با تالیف دو مجموعة حدیثی تهذیب الاحکام با 13590حدیث و الاستبصارکه تقریبا گزیده ای از کتاب قبلی است با 5511 حدیث(الصدر،288) آخرین کس از قدمای نزدیک به عصر امامت بود که به گردآوری احادیث شیعه اقدام کرد و در کنار دو مولف دیگر احادیث اهل بیت را برای همیشه به عنوان ارزشمندترین گنجینه بشری پس از قرآن جاودانه ساخت.

[=&quot] قرائن خاصه ای است که محدث برجسته شیعه مولی محمد تقی مجلسی طی ممارست طولانی خود با کتب اربعه دریافته است و ثابت می کند که مشایخ ثلاث فقط در صدد نقل روایات موثوق به بوده اند و اخباری که با سند ضعیف در کتب اربعه نقل کرده اند جملگی صحیح(به اصطلاح قدمایی) و دارای اعتبار است. این قرائن از این قرارند: [=&quot]1. برای آشنایان با کتب مشایخ ثلاث واضح است که طریق آنان به روایاتی که در کتب اربعه نقل کرده اند محدود به طرق ذکر شده در اسناد این روایات نبوده و آنان برای هر روایت طرق متعددی داشته اند که برای جلوگیری از اطناب همیشه به نقل یک طریق اکتفا می کرده اند. و علت انتخاب یک طریق از بین طرق متعدد و ذکر آن در کتاب کافی وثاقت راویان آن طریق نبوده است بلکه ملاک رجحان یک طریق از نظر وی عالی السند بودن و قلت وسایط آن طریق بوده است.

[=&quot] 2. وی می افزاید:«من -جز تعداد معدودی –[=&quot] تمام روایاتی را که در کافی به صورت مرسل نقل شده در کتابهای صدوق به طور مسند یافتم. این تحقیق نشان می دهد که روایات کافی جملگی روایات معتبر و مسند بوده ولی روش این بزرگان نقل اسناد روایات نبوده است. دلیل آن هم این است که آنان این روایات را از کتب معتبر نقل کرده اند و با وجود اعتبار کامل کتاب دیگر نقل سلسله سند روایت تا صاحبان کتاب امری غیر ضروری بوده است. پس نباید گمان کرد که مولفان این کتب، روایات مرسل و مسند و اخبار معتبر و نامعتبر را به هم آمیخته اند.
[=&quot]3. وی اضافه می کند:«شیخ طوسی در موارد بسیاری در دو کتاب تهذیب و استبصار به روایات ضعیف(به اصطلاح متاخرین) استدلال کرده است، با این که در همین کتابها روایاتی که دارای سند صحیح است در همان موضوع وجود داشته است. این نکته شاهد بر این مدعی است که در نظر وی اخبار صحیح و ضعیف این دو کتاب یکسان است و وی همه روایات این دو کتاب را بدون توجه به وثاقت و یا ضعف راویانشان معتبر می داند»(مجلسی،محمدتقی،لوامع1/102)(همو، روضه 1/188)
[=&quot]گروه پنجم، استدلال نقضی است که به صورت دو قیاس استثنایی زیر به این گونه قابل طرح است که اگر به نقل مشایخ اعتماد نکنیم باید به لوازم نادرست و باطل ملتزم شویم. بطلان این لوازم صحت راه نخست را ثابت می کند:
[=&quot]1- اگر روایات مشایخ را نپذیریم و بخواهیم فقط بر مبنای عدالت راوی، اسناد آنها را مورد بررسی رجالی قرار دهیم باید معتقد شویم اکثر روایات شیعه ضعیف و بی اعتبارند چون کمتر راوی را می توان یافت که به عدالت او یقین داشته باشیم.
[=&quot]2- اگر شهادت مشایخی مانند شیخ طوسی را درباره صحت احادیثشان و این که آنها را از اصول معتبر نقل کرده اند نپذیریم شهادت آنها در توثیق های رجالی هم بی اعتبار خواهد بود(حرعاملی،20/101-102)وضوح بطلان تالی در این دو مورد بطلان مقدم را که رد شهادت مشایخ است ثابت می کند.

سلام "خواندن کتاب دو جلدی دکتر محمد کاظم طباطبایی باعنوان تاریخ حدیث شیعه نشر دارالحدیث مفید است

موضوع قفل شده است