خواندن کتاب های روان شناسی که نویسنده آنها مسلمان نیستند

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواندن کتاب های روان شناسی که نویسنده آنها مسلمان نیستند

با سلام
آیا خواندن کتاب های روانشناسیی که نویسنده های آن ها مسلمان نیستند مانند کتابهایی با عنوان«راز»یا«مدیریت بحران» یا «راز شاد زیستن»وغیره یا کتاب های علمی اشکال دارد و موجب گمراهی انسان می شود؟آیا راهی هست که از دانش آن ها بدون آسیب رسیدن به اعتقادات مذهبی خود استفاده کنیم؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی

با سلام خدمت شما پرسشگر محترم
حق باشماست. از گوهر گرانبهایی هم چون مذهب باید به شدت مراقبت کرد تا با شبهات و افکار نادرست خدشه و خش برندارد.
در مورد کتاب راز نقدهایی نوشته شده است که یکی از آنها در کتابخانه سایت موجود است و می توانید از قسمت جستجو آن را بیابید.
تلاش ما بر این است که کتاب های روان شناسی مفیدی را در کتابخانه سایت معرفی کنیم که غربال شده باشند. شما می توانید از آنها استفاده کنید.
بسیاری از کتاب های روان شناسی که ترجمه می شوند نکات قابل استفاده زیادی دارند. ولی به هرحال باید حساس بود. ای کاش در وزارت ارشاد این کتاب ها اگر مشکلی داشت نقد هم می شد.
شما می توانید از کتاب های مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی و
مکتوبات و نشریات و نرم افزارهای قسمت فرهنگی این مرکز استفاده کنید. اینجا و اینجا
اگر هنگام مطالعه کتب روان شناسی سؤالی برای تان مطرح شد که با باورهای دینی تان در تزاحم و تعارض بود یا چنین احساسی کردید می توانید از این سایت سایت گفتگوی قرآنی ، سایت اندیشه قم، سایت نهاد رهبری در دانشگاه ها، قسمت آنلاین 0940 دات آی آر یا بخش تلفنی 096400 سؤال کنید

با سلام
از پاسختون ممنون ولی من متوجه نشدم می تونم کتاب های رانشناسی که دارم رو بخونم؟از مطالبشون استفاده کنم و به کارشون ببرم؟ خیلی از کتاب هایی که من می خوام بخونمشون تو این لیست ها نبود،چه کار کنم؟

سلام بر شما
خب نمی توان نسخه واحدی پیچید. چون کتاب های روان شناسی بسیار زیادی در کشور چاپ می شود.
اگر مطالعات شما درباره مسائل دینی خوب باشد می توانید تا حدود زیادی متوجه شوید که آیا این کتاب با روح کلی اسلام سازگاری دارد یا نه؟
برخی از کتاب ها متناسب با فرهنگ غرب، انسان محوری را به جای خدا محوری و فردگرایی را به جایی جمع گرایی تبلیغ و تشویق می کنند.
برخی کتاب ها زنان را تشویق به اجتناب از رسالتی که خداوند به آنها داده مثل پرورش کودک و همسرداری و...می کنند.
برخی از کتاب ها شادی و رسیدن به خوشی را به عنوان هدف نهایی از زندگی قرار می دهند
و برخی کتاب ها انسان را مادی و جسمی تفسیر می کنند و زندگی را منحصر به همین دنیا می دانند.
بنابراین، هنگام مطالعه دقت کنید نوشته های یک فرد را کاملا چشم و گوش بسته نپذیرید ببینید آیا با دستورات شرعی و اخلاق اسلامی منافات دارد یا نه.
اما توصیه می کنم کتاب های انجمن اولیا و مربیان را مطالعه کنید. از کتاب هایی که افراد مذهبی نوشته اند یا آنها معرفی می کنند استفاده کنید مثل کتاب های روان شناختی در سایت دارالحدیث.
نیز می توانید از نرم افزارهایی که متخصصان مذهبی مطرح کرده اند استفاده کنید و رایگان دانلود کنید:
اینجا و اینجا

سایت اندیشه قم و نهاد رهبری در دانشگاه قسمت تربیت و مشاوره اش سرشار از مطالب روان شناسی است که می توانید از آنها استفاده کنید:
اینجا
و

اینجا

[="Microsoft Sans Serif"]

golsa;416764 نوشت:
با سلام
آیا خواندن کتاب های روانشناسیی که نویسنده های آن ها مسلمان نیستند مانند کتابهایی با عنوان«راز»یا«مدیریت بحران» یا «راز شاد زیستن»وغیره یا کتاب های علمی اشکال دارد و موجب گمراهی انسان می شود؟

شما می‌توانید از دیگران کمک بگیرید ولی تنها خودتان هستید که باید بدانید کدام نوشتار خوب است زیرا هرکس دیدگاه خود را دارد.

اینکه مسلمان باشد یا نه، تفاوتی ندارد!
چه بسیار ستم‌گرانی که مردم آنان را مسلمان می‌دانند و چه بسیار مسلمانانی که مردم ستم‌گر، آنان را کافر می‌دانند. تنها اینکه نگاه شود نویسنده مسلمان شناسنامه‌ای است یا نه، چیز خوبی نیست!


نه هرکه چشم و گوش و زبان دارد، آدم است /// بس دیو را، که صورتِ فرزند آدم است


ببینید خود نویسنده چه می‌گوید نه اینکه نخوانده نگاه کنیم، مردم در مورد نویسنده چه می‌گویند.

هــر ندایــی کــه تورا بالا کشـــید /// آن نــدا مــی‌دان کــه از بالا رســـید

بیشتر نوشتارهای روانشناسی، برای فرهنگ آن‌ جامعه کاربرد دارد و برای دیگر کشورها، کاربرد دارد ولی نه‌چندان.
نمونه: در نوشتار «پدر پولدار» نوشته شده است: خانه و ماشین نخرید؛ زیرا اینها باعث هزینه شدن داراییتان می‌شود.
این سخن، برای کشوری همچون آلمان خوب است که در آنجا اقتصاد این توانایی را دارد که قیمت خانه را کاهش یا دست‌کم نگه دارد و در آنجا، «خانه = هزینه» می‌شود.
ولی در ایران که از این سال تا سال بعد، قیمت‌ها 100% افزایش دارد، «خانه = بهترین دارایی»

اگر به دنبال نوشتارهای روانشناسی هستید، نویسنده‌های ایرانی نیز هستند که با فرهنگ ایرانی نگارش کرده‌اند

نقل قول:
آیا راهی هست که از دانش آن ها بدون آسیب رسیدن به اعتقادات مذهبی خود استفاده کنیم؟

این بستگی به خود دارد که تا چه میزان از فرهنگ خود شناخت دارد؛ هرچه شناخت بیشتر باشد، تأثیرپذیری کم‌تر می‌شود و تنها رفتارهای خوب موجود در دیگر فرهنگ‌ها را گلچین می‌کند.


هر ندایی که تورا حرص آورد /// بانگ گرگی دان، که او مردم درَد

اطلبوالعلم ولو باالصین

.............................

1. متن کامل این حدیث در مصباح الشريعة چنین است: «اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم‌ معرفة النفس‌ و منه‌ معرفة الرّب‌»؛ دانش را بیاموزید و لو در چین . این دانش معرفت نفس است که از او معرفت خداوند حاصل می شود. بدیهی است که ادامه حدیث موید معنای اول و تضعیف کننده معنای دوم است؛ زیرا اولا بعید است بگوییم رسول اکرم (ص) مسلیمن را برای معرفت نفس و معرفت رب به مشرکان و کفار ارجاع داده باشد و ثانیا مصداق این علم را مشخص نموده و دیگر نمی توان آن را علوم مدرن و یا حتی فلسفه تعمیم داد( مگر اینکه بگوییم فلسفه حاوی معرفت نفس و رب است!)
2. در صدر اسلام‌، كشور چين‌ به‌ عنوان‌ نمادي‌ از دوري‌ راه‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ و تعبير «ولو بالصين‌» صرفاً بيانگر دوري‌ راه‌ است‌ و نه‌ نمادي‌ از بلاد كفر؛ و مفهوم‌ روايت‌ اُطلبوا العلم‌ ولو بالصين‌ اين‌ است‌ كه‌ اسلام‌ براي‌ آموختن‌ علم‌ مشروع‌ و حقيقي‌ چنان‌ اهميتي‌ قائل‌ است‌ كه‌ اگر براي‌ آموختن‌ آن‌ طي‌ مسافتي‌ بعيد نيز لازم‌ باشد، بايد براي‌ كسب‌ آن‌ تلاش‌ كرد و دوري‌ راه‌، چنين‌ تكليفي‌ را از دوش‌ انسان‌ بر نخواهد داشت‌. ..............................

ابتدا به نقل گزیده ای از روایات دسته اول که شامل دهها روایت است و بر اخذ علم از کانونی خاص و نه از هر جا و هر کس تاکید می کند، می پردازیم و به دنبال آن تمام روایات دست دوم را نقل کرده و سپس به بحث پیرامون مفاد این دو دسته روایات و چگونگی جمع بین این دو دسته روایات ظاهرا متفاوت و بلکه متضاد می پردازیم:
دسته اول:
رسول الله صلي الله عليه و آله:
1. طلب‌ العلم‌ فريضة علي‌ كل‌ مسلم‌ فاطلبوا العلم‌ من‌ مظانه‌ واقتبسوه‌ من‌ اهله
ـ دانش‌آموزي‌ بر هر مسلماني‌ واجب‌ است‌، پس‌ دانش‌ را از جايگاه‌ شايسته‌اش‌ جويا شويد و از اهلش‌ برگيريد.
2. من‌ تعلم‌ بابا من‌ العلم‌ عمن‌ يثق‌ به‌ كان‌ افضل‌ من‌ ان‌ يصلي‌ الف‌ ركعة
ـ آن‌ كه‌ بابي‌ از دانش‌ را از فرد مورد اعتمادش‌ بياموزد، برتر از هزار ركعت‌ نماز است‌.
3. ستفترق‌ امتي‌ علي‌ ثلاث‌ وسبعين‌ فرقة، فرقة منها ناجية والباقون‌ هالكون‌، والناجون‌ الذين‌ يتمسكون‌ بولايتكم‌، ويقتبسون‌ من‌ علمكم‌، ولا يعملون‌ برايهم‌، فاولئك‌ ما عليهم‌ من‌ سبيل
ـ پس‌ از من‌ امتم‌ هفتاد و سه‌ فرقه‌ خواهد شد؛ تنها يك‌ فرقه‌ از آن‌ اهل‌ نجات‌ و باقي‌ هلاك‌ شدگانند. نجات‌يافتگان‌ كساني‌اند كه‌ به‌ ولايت‌ شما (اهل‌بيت عليهم السلام) گردن‌ مي‌نهند و از دانش‌ شما اقتباس‌ مي‌كنند و اهل‌ عمل‌ به‌ رأي‌ و نظر خود نيستند.
4. انا مدينة الحكمة [مدينة العلم] وعلي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بابها؛ ولن‌ توتي‌ المدينة الا من‌ قبل‌ الباب‌
من‌ شهر حكمتم‌ و امام‌ علي عليه السلام در آن‌؛ و هرگز كسي‌ جز از در وارد شهر نمي‌شود.
الامام‌ علي عليه السلام:
5ـ ايها الناس‌ ! اعلموا ان‌ كمال‌ الدين‌ طلب‌ العلم‌ والعمل‌ به‌... والعلم‌ مخزون‌ عند اهله‌ وقد امرتم‌ بطلبه‌ من‌ اهله‌ فاطلبوه‌
ـ مردم‌! كمال‌ دين‌ در دانش‌جويي‌ و عمل‌ به‌ آن‌ است‌ و علم‌ نزد اهلش‌ [حاملان‌ شايسته‌اش‌] جمع‌ است‌، پس‌ شما موظف‌ به‌ طلب‌ آن‌ از اهلش‌ هستيد.
6. يا كميل‌ ! لا تاخذ الا عنا تكن‌ منا
ـ اي‌ كميل‌! [علم‌ و معارف‌ و اعتقادات‌ را] جز از ما [اهل‌بيت عليهم السلام] مگير تا از ما باشي‌.
7. في‌ احتجاجه‌ علي‌ بعض‌ الزنادقة، انه‌ قال‌: عليه السلام وقد جعل‌ الله‌ للعلم‌ اهلا وفرض‌ علي‌ العباد طاعتهم‌ بقوله‌: اطيعوا الله‌ واطيعوا الرسول‌ واولي‌ الامر منكم‌ وبقوله‌: ولو ردوه‌ الي‌ الرسول‌ والي‌ اولي‌ الامر منهم‌ لعلمه‌ الذين‌ يستنبطونه‌ منهم‌ و بقوله‌: اتقوا الله‌ وكونوا مع‌ الصادقين‌ وبقوله‌: وما يعلم‌ تاويله‌ الا الله‌ والراسخون‌ في‌ العلم‌ وبقوله‌: واتوا البيوت‌ من‌ ابوابها والبيوت‌ هي‌ بيوت‌ العلم‌ الذي‌ استودعه‌ عند الانبياء وابوابها اوصياوهم‌، فكل‌ عمل‌ من‌ اعمال‌ الخير يجري‌ علي‌ غير ايدي‌ الاصفياء وعهودهم‌ وحدودهم‌ وشرائعهم‌ وسننهم‌ مردود غير مقبول‌ واهله‌ بمحل‌ كفر وان‌ شملهم‌ صفة الايمان
ـ امام‌ علي عليه السلام در گفت‌وگويي‌ كه‌ با بعضي‌ از زنديقان‌ داشت‌، چنين‌ گفت‌: خداوند افراد شايسته‌ و ويژه‌اي‌ را حامل‌ علم‌ قرار داده‌ است‌ و بر بندگان‌ نيز اطاعت‌ از آن‌ها را واجب‌ كرده‌ است‌؛ از جمله‌ در اين‌ آيات‌: «از خدا و رسول‌ و صاحبان‌ امرتان‌ اطاعت‌ كنيد» و: «اگر مردم‌ سئوالاتشان‌ را از رسول‌ و صاحبان‌ امرشان‌ جويا شوند، آنان‌ كه‌ اهل‌ استنباط‌ علم‌ هستند، بر آن‌ آگاه‌ بوده‌» و: «تقواي‌ الهي‌ پيشه‌ كنيد و با راستگويان‌ همراه‌ شويد»، و: «تأويل‌ آيات‌ قرآن‌ را جز خداوند و راسخان‌ در علم‌ نمي‌داند.»، و: «خانه‌ها را از درهايشان‌ وارد شويد». مقصود از خانه‌، كانون‌هاي‌ دانش‌ است‌ كه‌ خداوند نزد پيامبران‌ به‌ وديعت‌ نهاده‌ است‌ و درهاي‌ اين‌ كانون‌ها نيز جانشينان‌ انبياء هستند؛ پس‌ هر عمل‌ نيكي‌ بدون‌ هدايت‌ برگزيدگان‌ الهي‌ و شرايع‌ و سنت‌هاي‌ آنان‌ انجام‌ پذيرد، مردود است‌ و اهل‌ اين‌ اعمال‌ كافرند اگر چه‌ ظاهراً عنوان‌ ايمان‌ و اسلام‌ شامل‌ آنان‌ شود.
8. قد خاضوا بحار الفتن‌ واخذوا بالبدع‌ دون‌ السنن‌، و ارز المومنون‌، ونطق‌ الضالون‌ والمكذبون‌، نحن‌ الشعار والاصحاب‌، والخزنة والابواب‌، ولا توتي‌ البيوت‌ الا من‌ ابوابها، فمن‌ اتاها من‌ غير ابوابها سمي‌ سارقأ
ـ عده‌اي‌ از مردم‌ در درياي‌ فتنه‌ها فرو رفته‌، از سنت‌ها روي‌گردان‌ و به‌ بدعت‌ها رو آورده‌اند، مؤمنان‌ به‌ گوشه انزوا رفته‌ و گمراهان‌ و دروغ‌گويان‌ ميدان‌دار سخن‌ شده‌اند، در حالي‌ كه‌ ما نماينده‌ و اصحاب‌ راستين‌ پيامبر صلي الله عليه و آله و حاملان‌ و درهاي‌ شهر علم‌ او هستيم‌ و به‌ خانه‌ها جز از درهاي‌ آن‌ نمي‌توان‌ وارد شد و هر كه‌ از غير در وارد شود، سارق‌ است‌.
9. ألا ان‌ِّ العلم‌ الّذي‌ هبط‌ به‌ آدم‌ و جميع‌ ما فضّلت‌ به‌ النبيون‌ الي‌ خاتم‌ النبيين،‌ في‌ عترة خاتم‌ النبيين‌ و المرسلين‌ محمد صلي الله عليه و آله فَأين‌َ يُتاه‌ُ بكم‌ و أين‌ تذهبون‌
ـ مردم‌! آگاه‌ باشيد كه‌ همه‌ دانش‌هايي‌ كه‌ آدم‌ با خويش‌ از آسمان‌ آورد و تمام‌ دانش‌ و فضيلت‌هاي‌ پيامبران‌ تا خاتم‌ پيامبران صلي الله عليه و آله در خاندان‌ حضرت‌ محمد صلي الله عليه و آله به‌ وديعت‌ نهاده‌ شده‌ است‌؛ پس‌ شما را چه‌ شده‌ است‌ و به‌ كجا مي‌رويد؟
......................
دسته‌ دوم‌:
رسول الله صلي الله عليه و آله:
1. غريبتان‌: كلمة حكمة من‌ سفيه‌ فاقبلوها، و كلمة سفه‌ من‌ حكيم‌ فاغفروها
ـ دو چيز امري‌ غريب‌ و استثنايي‌ است‌: سخن‌ حكيمانه‌اي‌ كه‌ از زبان‌ فرد سفيهي‌ صادر شود، پس‌ آن‌ را بپذيريد و سخن‌ سفيهانه‌اي‌ كه‌ از دهان‌ مرد حكيمي‌ بيرون‌ آيد، پس‌ از خطاي‌ او در گذريد.
2. خذ الحكمة ولا يضرّك‌ من‌ أي‌ّ و عاء خرجت
ـ حكمت را درياب‌ كه‌ از هر كسي‌ صادر شده‌ باشد، به‌ تو زيان‌ نمي‌رساند.
الامام‌ علي عليه السلام:
3. خذ الحكمة ممّن‌ أتاك‌ بها، وانظر ألي‌ ما قال‌ ولا تنظر ألي‌ مَن‌ قال
ـ حكمت‌ را از حامل‌ آن‌ بپذير و در گفتار بينديش‌ نه‌ در گوينده‌.
4. قد يقول‌ الحكمة غيرالحكيم‌
ـ گاهي‌ فرد غير حكيم‌، سخني‌ حكمت‌آميز مي‌گويد.
5. ضالّة العاقل‌ الحكمة فهو أحق‌ّ بها حيث‌ كانت
ـ گمشده عاقل‌، حكمت‌ است‌، پس‌ سزاوار است‌ كه‌ هر جا آن‌ را يافت‌، دريابدش‌.
......................

http://sematmag.com/index.php/semat-archive/42-no-2/159------g----

شخصا معتقدم اگر مطالب آن کتاب متناقض با مطالب دینی ما نباشد و حتی توضیح ناخودآگاه بعضی احادیث و مطالب دینی باشد خوب است

بطور مثال کتاب آیین زندگی دیل کارنگی در بهبود زندگی موثر است کتابی است اجتماعی که در قسمتهای زیادی مطالب روانشناسانه هم دارد اما بصورتی ذکر شده که قابل فهم و قابل قبول است

البته چندین سال قبل آن را خواندم ........... اما بعضی کتب بیشتر منبع درآمد است تا آموزش مطالب مهم زندگی که معروف هم شده اند .............

yanoor;423548 نوشت:
. متن کامل این حدیث در مصباح الشريعة چنین است: «اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم‌ معرفة النفس‌ و منه‌ معرفة الرّب‌»؛ دانش را بیاموزید و لو در چین . این دانش معرفت نفس است که از او معرفت خداوند حاصل می شود. بدیهی است که ادامه حدیث موید معنای اول و تضعیف کننده معنای دوم است؛ زیرا اولا بعید است بگوییم رسول اکرم (ص) مسلیمن را برای معرفت نفس و معرفت رب به مشرکان و کفار ارجاع داده باشد و ثانیا مصداق این علم را مشخص نموده و دیگر نمی توان آن را علوم مدرن و یا حتی فلسفه تعمیم داد( مگر اینکه بگوییم فلسفه حاوی معرفت نفس و رب است!)
2. در صدر اسلام‌، كشور چين‌ به‌ عنوان‌ نمادي‌ از دوري‌ راه‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ و تعبير «ولو بالصين‌» صرفاً بيانگر دوري‌ راه‌ است‌ و نه‌ نمادي‌ از بلاد كفر؛ و مفهوم‌ روايت‌ اُطلبوا العلم‌ ولو بالصين‌ اين‌ است‌ كه‌ اسلام‌ براي‌ آموختن‌ علم‌ مشروع‌ و حقيقي‌ چنان‌ اهميتي‌ قائل‌ است‌ كه‌ اگر براي‌ آموختن‌ آن‌ طي‌ مسافتي‌ بعيد نيز لازم‌ باشد، بايد براي‌ كسب‌ آن‌ تلاش‌ كرد و دوري‌ راه‌، چنين‌ تكليفي‌ را از دوش‌ انسان‌ بر نخواهد داشت‌. ..............................

پس چرا عبارت ثریا که در حدیث دیگری از ایشان با مضمون :«دانش اگر در ثریا هم باشد مردمانی از سرزمین فارس بدان دست خواهند یافت» آورده شده است استفاده نکردند؟
در ضمن اگر به معنای کشور غیر مسلمان هم باشد باز قسمت دوم را نقض نمی کند.چون از علم نفس و شناخت خود حتی می توان به بررسی سلول های بدن نیز تعبیر کرد مگر نه؟
مورد دیگر این که در اصول دین انسان اجازه ی تقلید ندارد پس اگر دچار شک و تردید شد تنها با بررسی آفرینش و علم به کار برده شده در آن ها و نظم و دقت جهان خلقت اصول دین را پذیرفت نه با این حرف که چون امام گفته یا چون مامان وبابام گفتن.
دروغ میگم؟

حامی;422938 نوشت:
اگر هنگام مطالعه کتب روان شناسی سؤالی برای تان مطرح شد که با باورهای دینی تان در تزاحم و تعارض بود یا چنین احساسی کردید می توانید از این سایت سایت گفتگوی قرآنی ، سایت اندیشه قم، سایت نهاد رهبری در دانشگاه ها، قسمت آنلاین 0940 دات آی آر یا بخش تلفنی 096400 سؤال کنید

با سلام
از راهنماییتون ممنون. برای همچین مواردی در کدام بخش از سایت اسکدین باید سوال گذاشت؟ ایجاد یه موضوع جدید برای هرسوال هم باعث زیاد شدن تعداد موضوعات میشه، هم پاسخگویی دیرتر میشه. این موضوع هم که تا ده روز بیشتر باز نیست. (متاسفانه من هم در صحبت کردن خیلی ضعیفم و نمی تونم از تلفن به راحتی استفاده کنم . :khejalat:اصلا یکی از دلایل من برای خوندن کتاب های روانشناسی همینه.)

با سلام
می خواستم بدونم آیا متن زیر که در کتاب رازهای خواستن ، راه های توانستن آمده است با آموزه های اسلامی مغایرت دارد؟
«اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند، فرصت عمل هستند.آن ها به وجود آمده اند تا به ما سود برسانند بنابراین ما می توانیم با بهره گیری از آن ها قوی شویم و آگاهی و هوشیاری کسب کنیم.»

با سلام
آیا اعتقاد به این که چگونگی تفکر ما بر اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد اثر دارد مخالف عقیده ی اسلام است؟
(البته من به استناد حدیث الاعمال بالنیات فکر می کنم که مغایرتی نداشته باشه.)

[=Microsoft Sans Serif]درود بر بانو Golsa :Gol:

golsa;428020 نوشت:
با سلام
آیا اعتقاد به این که چگونگی تفکر ما بر اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد اثر دارد مخالف عقیده ی اسلام است؟
(البته من به استناد حدیث الاعمال بالنیات فکر می کنم که مغایرتی نداشته باشه.)

بله؛ تلقین، یکی از نیرومندترین اندیشه‌هاست. داستانی در این زمینه است که بسیار زیباست:

  • داستان کشاورز و جوجه عقاب: روزی کشاورزی، یک تخم عقاب را از لانه‌ی عقابی برمی‌دارد و آنرا زیر پای مرغی که روی دیگر تخم‌هایش نشسته بود، می‌گذارد؛ پس چند روز، جوجه‌ها سر از تخم بیرون می‌آورند و جوجوه عقاب نیز در پایان سراز تخم بیرون می‌آورد. یک روز در میان زمین، جوجه‌ها با مادرشان گشت می‌زدند که جوجه عقاب، در آسمان یک عقاب را می‌بیند که بالهایش را باز کرده و با غرور به زیر پای خود می‌نگرد. جوجه عقای خیره به او شده بود که کشاورز به او می‌رسد و می‌گوید: «به چی نگاه می‌کنی؟» جوجه عقاب می‌گوید: «به آن پرنده‌ای که آنگونه زیبا و غرورآفرین بال‌هایش را باز کرده است! من دوست دارم روزی همانند او شوم!» مرد کشاورز به او می‌گوید: «او یک عقاب است که مادرش نیز عقاب بوده است؛ ولی تو چی؟ به مادرت نگاه کن! تو یک جوجه مرغ هستی!». جوجه عقاب این سخن را می‌پذیرد، سرش را با سرخوردگی پایین می‌اندازد و به دیگر جوجه‌ها می‌پیوندند؛ با اینکه از دید بدنی از همه‌ی آن‌ها بزرگتر بود، ولی چون باورش این بود که جوجه مرغ است، تا پایان عمرش، پرواز نکرد!

مولوی می‌گوید: «ای آدم! تو تنها اندیشه‌ای هستی؛ اگر در اندیشه‌ات، خود را بزرگ بدانی، بزرگ هستی وگرنه، کوچک خار هستی که تو را برای کارهای پست می‌برند»:

width: 700

[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]ای برادر! تو همان اندیشه‌ای[/TD]
[/TD]
[TD]مابقی، خود استخوان و ریشه‌ای
[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]گر بود اندیشه‌ات گُل، گلشنی[/TD]
[/TD]
[TD]ور بود خاری، تو هیمه‌ی گلخنی

golsa;426081 نوشت:
با سلام
می خواستم بدونم آیا متن زیر که در کتاب رازهای خواستن ، راه های توانستن آمده است با آموزه های اسلامی مغایرت دارد؟
«اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند، فرصت عمل هستند.آن ها به وجود آمده اند تا به ما سود برسانند بنابراین ما می توانیم با بهره گیری از آن ها قوی شویم و آگاهی و هوشیاری کسب کنیم.»

آری؛ همانند گرفتن امتحان از دانش‌آموزان. امتحان این ویژگی را دارد که نشان دهد کدام دانش‌آموز خوب است و، کدام بد.
دانش آموزی که از دید دانشی خوب باشد، با گرفتن امتحان یک پله بالاتر می‌رود و دانش‌آموز سست، در همان‌جایی که هست می‌ماند و یا به جایی پست‌تر می‌رود.
به همین‌روی، این سختی‌ها، هم می‌تواند خوب باشد و هم بد؛ اگر کسی نیرومند باشد، برایش خوب است و اگر کسی در زندگی تنبلی کرده و دانش‌های مورد نیاز را نیاموخته باشد، برایش بد است.
هیچ‌کس و هیچ‌چیز، در هیچ‌زمینه‌ای، بدون وارد ساختن سختی بر خود، نمی‌تواند پیشرفت کند:

  • یک پیراهن: تا سختی و درد سوزن خوردن را نکشد، نمی‌تواند پیراهن شود و تنها پارچه‌ای بی‌سود می‌ماند.
  • یک ورزشکار: تا ورزش‌هایی همانند بارفیک، شنا و شکم نرود، نمی‌تواند بدن خود نیرومند سازد
  • یک بچه: اگر بر زمین نیفتد و از ترس زمین خوردن، راه نرود، تا پایان عمرش، نمی‌تواند راه برود
  • و ...

از دیدگاه مولوی، این آزمایش‌ها باید باشد تا مردان راستین نمایان شود و اگر این سختی‌ها نباشد، هر کسی سخن‌های پوسته‌ای می‌گوید که من نیرومند‌ترین مردم‌ام و به جایی می‌رسد که سست‌ترین مردم، می‌گویند: ما رستم دستان هستیم!

width: 700

[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]گر نبودی امتحانِ هر بَدی[/TD]
[/TD]
[TD]هر مخنث در وغا، رستم بُدی

golsa;423911 نوشت:
با سلام
از راهنماییتون ممنون. برای همچین مواردی در کدام بخش از سایت اسکدین باید سوال گذاشت؟ ایجاد یه موضوع جدید برای هرسوال هم باعث زیاد شدن تعداد موضوعات میشه، هم پاسخگویی دیرتر میشه. این موضوع هم که تا ده روز بیشتر باز نیست. (متاسفانه من هم در صحبت کردن خیلی ضعیفم و نمی تونم از تلفن به راحتی استفاده کنم . :khejalat:اصلا یکی از دلایل من برای خوندن کتاب های روانشناسی همینه.)

سلام
متناسب با سؤال در یکی از زیر مجموعه های انجمن سؤال شود
http://www.askdin.com/forum33.html

آبـرنـگـ;428199 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود بر بانو Golsa :Gol:
بله؛ تلقین، یکی از نیرومندترین اندیشه‌هاست. داستانی در این زمینه است که بسیار زیباست:

  • داستان کشاورز و جوجه عقاب: روزی کشاورزی، یک تخم عقاب را از لانه‌ی عقابی برمی‌دارد و آنرا زیر پای مرغی که روی دیگر تخم‌هایش نشسته بود، می‌گذارد؛ پس چند روز، جوجه‌ها سر از تخم بیرون می‌آورند و جوجوه عقاب نیز در پایان سراز تخم بیرون می‌آورد. یک روز در میان زمین، جوجه‌ها با مادرشان گشت می‌زدند که جوجه عقاب، در آسمان یک عقاب را می‌بیند که بالهایش را باز کرده و با غرور به زیر پای خود می‌نگرد. جوجه عقای خیره به او شده بود که کشاورز به او می‌رسد و می‌گوید: «به چی نگاه می‌کنی؟» جوجه عقاب می‌گوید: «به آن پرنده‌ای که آنگونه زیبا و غرورآفرین بال‌هایش را باز کرده است! من دوست دارم روزی همانند او شوم!» مرد کشاورز به او می‌گوید: «او یک عقاب است که مادرش نیز عقاب بوده است؛ ولی تو چی؟ به مادرت نگاه کن! تو یک جوجه مرغ هستی!». جوجه عقاب این سخن را می‌پذیرد، سرش را با سرخوردگی پایین می‌اندازد و به دیگر جوجه‌ها می‌پیوندند؛ با اینکه از دید بدنی از همه‌ی آن‌ها بزرگتر بود، ولی چون باورش این بود که جوجه مرغ است، تا پایان عمرش، پرواز نکرد!

مولوی می‌گوید: «ای آدم! تو تنها اندیشه‌ای هستی؛ اگر در اندیشه‌ات، خود را بزرگ بدانی، بزرگ هستی وگرنه، کوچک خار هستی که تو را برای کارهای پست می‌برند»:

width: 700

[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]ای برادر! تو همان اندیشه‌ای[/TD]
[/TD]
[TD]مابقی، خود استخوان و ریشه‌ای
[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]گر بود اندیشه‌ات گُل، گلشنی[/TD]
[/TD]
[TD]ور بود خاری، تو هیمه‌ی گلخنی

آری؛ همانند گرفتن امتحان از دانش‌آموزان. امتحان این ویژگی را دارد که نشان دهد کدام دانش‌آموز خوب است و، کدام بد.
دانش آموزی که از دید دانشی خوب باشد، با گرفتن امتحان یک پله بالاتر می‌رود و دانش‌آموز سست، در همان‌جایی که هست می‌ماند و یا به جایی پست‌تر می‌رود.
به همین‌روی، این سختی‌ها، هم می‌تواند خوب باشد و هم بد؛ اگر کسی نیرومند باشد، برایش خوب است و اگر کسی در زندگی تنبلی کرده و دانش‌های مورد نیاز را نیاموخته باشد، برایش بد است.
هیچ‌کس و هیچ‌چیز، در هیچ‌زمینه‌ای، بدون وارد ساختن سختی بر خود، نمی‌تواند پیشرفت کند:

  • یک پیراهن: تا سختی و درد سوزن خوردن را نکشد، نمی‌تواند پیراهن شود و تنها پارچه‌ای بی‌سود می‌ماند.
  • یک ورزشکار: تا ورزش‌هایی همانند بارفیک، شنا و شکم نرود، نمی‌تواند بدن خود نیرومند سازد
  • یک بچه: اگر بر زمین نیفتد و از ترس زمین خوردن، راه نرود، تا پایان عمرش، نمی‌تواند راه برود
  • و ...

از دیدگاه مولوی، این آزمایش‌ها باید باشد تا مردان راستین نمایان شود و اگر این سختی‌ها نباشد، هر کسی سخن‌های پوسته‌ای می‌گوید که من نیرومند‌ترین مردم‌ام و به جایی می‌رسد که سست‌ترین مردم، می‌گویند: ما رستم دستان هستیم!

width: 700

[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]گر نبودی امتحانِ هر بَدی[/TD]
[/TD]
[TD]هر مخنث در وغا، رستم بُدی

سلام بر شما
بله کاربر گرامی[=arial] آبـرنـگـ درست می گویند
ولی تفکر ما همه جا و همیشه بر اتفاقات اثر ندارد به عنوان نمونه افراد وسواسی افکاری دارند ولی درست نیست. پیوسته نگران هستند که مثلا فرزندم تصادف می کند ولی این فکر خودآیند است و از اضطراب ناشی می شود.
یا مثلا یک کنکوری فکر کند که من در کنکور رتبه عالی را می آورم لزوما این تفکر او را به خواسته نمی رساند.
یکی از افکار سمی این است که فکر کنیم خواستن بدون هیچ شرطی توانستن است.
بله خواستن اگر متناسب با استعدادها، توانایی ها، تمایلات و علاقه ها و تلاش و توکل و دعا باشد، توانستن را به همراه دارد ولی متناسب با همان امکانات.
کسی که ذهن و استعداد دکتر حسابی را ندارد طبیعی است با خواستن به آن نمی رسد.

golsa;416764 نوشت:
با سلام
آیا خواندن کتاب های روانشناسیی که نویسنده های آن ها مسلمان نیستند مانند کتابهایی با عنوان«راز»یا«مدیریت بحران» یا «راز شاد زیستن»وغیره یا کتاب های علمی اشکال دارد و موجب گمراهی انسان می شود؟آیا راهی هست که از دانش آن ها بدون آسیب رسیدن به اعتقادات مذهبی خود استفاده کنیم؟

سلام علیکم
کتابهای با نویسنده های خارجی و یا غیر مسلمان که در زمینه روانشناسی در بازار عرضه میشوند تقریباً به 3 دسته قابل تقسیم هستند:
1-کتابهائی که خیلی سطحی هستند و معمولاً دارای متنی دستوری بوده و در هر زمینه راهکارهائی را ارائه می دهند و تقریبا هر کتاب از این دسته حول یک محور صحبت می کند.. مثلاً در کتاب "غورباقه ات را قورت بده" در خصوص نظم و برنامه ریزی خیلی تاکید میشه و یا در کتاب "راز" تاکید بر کنترل ذهن و آرزو هاست و یا " پدر یک دقیقه ای" , "مدیر یک دقیقه ای" و..... به نظرم این کتابها بیشتر جنبه کاسبی برای نویسنده دارد و خیلی نمیتونه در زندگی انسانها تغییر ایجاد کنه و چه بسا که گاهاً دستورات متناقضی در دوکتاب مختلف ارائه میشه.
مثلاً در یک کتاب تاکید زیادی بر برنامه ریزیهای بلند و کوتاه مدت هست و در یک کتاب دیگر که تاکید آن بر رسیدن به آرامش هستش , برنامه ریزی را باعث از بین رفتن آرامش می داند (مثل کتاب : "به سوی آرامش" که مبانی چینی یا مدیتیشن داره)
کتابهای دسته اول ممکنه در برخی موارد با اعتقادات مذهبی هر شخص در تضاد و یا هم آهنگ باشه و تشخیص آن به عهده خواننده است .
2-کتابهائی که به مکانیزم عملکرد احساسات و عواطف می پردازد و قدری ریشه ای تر به تعریف و نحوه ایجاد یا معالجه عواطفی چون خشم-حسادت-ترس-حرص و....می پردازد که مطالبی را ارائه می کنه که به ملیت و قومیت ربطی نداره و در واقع مثل یک کتاب درمان عمل می کنه.و برخیشون به رفتارشناسی خود و دیگران می پردازند.
به نظر من این دسته کتابها برای عموم افراد جامعه خیلی میتونه مفید باشه و اگر روزی همگان به خواندن این قبیل کتابها روی بیارن میشه گفت که قدم اول به سوی موفقیت و پیشرفت کشور برداشته شده است.
3- دسته سوم هم که کتابهای تخصصی و آکادمیک هست و برای دانشجویان و متخصصین روانشناسی مناسبه.
:Gol:
http://www.askdin.com/thread33292.html

البته باید دقت داشته باشید که کتاب های دسته دوم که جنبه درمانگری، خودیاری و ارتقا بهداشت روان و...است اغلب توسط روان شناسانی نوشته شده که نگاهی غیر توحیدی به انسان دارند و انسان را به جسم و ذهن و زندگی دنیا محدود می کنند
و روش های علمی آنها متکی به حواس ظاهری است.
افرادی هم که از معنویت سخن می گویند اغلب نگاهی سکولاری به معنویت دارند
یعنی معنویت بدون مذهب و خدا مانند دکتر ویکتور فرانکل با این که کتاب هایش مفید است

golsa;416764 نوشت:
آیا خواندن کتاب های روانشناسیی که نویسنده های آن ها مسلمان نیستند مانند کتابهایی با عنوان«راز»یا«مدیریت بحران» یا «راز شاد زیستن»وغیره یا کتاب های علمی اشکال دارد و موجب گمراهی انسان می شود؟آیا راهی هست که از دانش آن ها بدون آسیب رسیدن به اعتقادات مذهبی خود استفاده کنیم؟

سلام
قران فرمود بشارت باد بر بندگانی که سخنان را میشنوند و بهترین آنرا پیروی می کنند
و فرمودند حکمت را بیاموزید که گمشده مومن است
لذا استفاده از علوم دیگران تاوقتی که در راستای اصول تعالیم اسلامی هستند اشکال ندارد
اما به نظر بنده این کار تا اندازه ای تخصصی است چون تشخیص موافقت این بحثها با تعالیم دین کار هرکسی نیست
لذا بهتر است در حد اطلاعات عمومی آنها را بپذیریم و هروقت مرجع قابل اعتمادی موافقت آن بحثها را با دین اعلام کرد آنها را بکار ببندیم
والله الموفق

با سلام وتشکر
می خواستم جمله هایی که در متن زیر از قول خدا آمده را واقعا خدا گفته؟

«با خودم فکر کردم تحقق رویاهایم غیر ممکن است

اما خدا گفت هر چیزی ممکن است

گم شده بودم، گیج شده بودم،فکر می کردم هیچ وقت جوابی پیدا نخواهم کرد

اما خداگفت: من هدایتت می کنم

خود را باختم، فکر می کردم نمی توانم از عهده اش برآیم

اما خدا گفت: تو از عهده ی هر کاری بر می آیی

غمگین بودم، احساس می کردم زیر کوهی از نا امیدی گیر افتادم

اما خدا گفت:غم هایت را روی شانه های من بگذار

فکر می کردم نمی توانم،من آن قدر با هوش نیستم

اما خدا گفت:من به تو خرد لازم را می دهم

بار گناهم رنجم می داد ،برای کار های بدی که کرده بودم از خود عصبانی بودم

اما خداگفت: من تورا می بخشم

از خودم بدم می آمد فکر می کردم هیچکس مرا دوست ندارد

اما خدا گفت:من به تو عشق می ورزم

گریه می کردم زیرا تنها بودم

اماخدا گفت:من همیشه باتو ام»

حامی;428230 نوشت:
البته باید دقت داشته باشید که کتاب های دسته دوم که جنبه درمانگری، خودیاری و ارتقا بهداشت روان و...است اغلب توسط روان شناسانی نوشته شده که نگاهی غیر توحیدی به انسان دارند و انسان را به جسم و ذهن و زندگی دنیا محدود می کنند
و روش های علمی آنها متکی به حواس ظاهری است.
افرادی هم که از معنویت سخن می گویند اغلب نگاهی سکولاری به معنویت دارند
یعنی معنویت بدون مذهب و خدا مانند دکتر ویکتور فرانکل با این که کتاب هایش مفید است

با این وجود به نظر شمااستفاده از آموزه های آن ها (با احتیاط لازم) مشکل داره؟

golsa;428364 نوشت:
با این وجود به نظر شمااستفاده از آموزه های آن ها (با احتیاط لازم) مشکل داره؟

اخذ الحكمه ولو من اهل نفاق (نهج البلاغه، حكمت.80)

حكمت را از هر كسي ولو منافق هم اخذ و دريافت كنيد مانعي نيست خواهرم، فقط مغاير با مباني هاي اسلامي نباشد لذا معصوم مي فرمايد انظرو الي ما قال لا تنظر من قال، بايد ببنيد كه چه مي گويد و نه اينكه چه كسي سخني را افاضه مي كند، سخن مغاير دين نباشد طبق دستور معصوم مي توان انرا اخذ نمود، لازم به ذكر هست امام محمد باقر در جلسات علمي خود فيزيك ارسطو نيز تدريس مي كردنند كه اين امر ملزم شد كه شاگر و جانشين خلف ايشان، يعني صاحب مذهب جعفري امام مولانا سيدنا قائدنا جعفر صادق ع عناصر اربعه و بعضي از نظريات ارسوط را متزلزل كند كه نتيجه اين تزلزل در قرن 17 از مكتب اهل بيت در اروپا روشن شود و در قرن 19 كليد بخورد

حقير ناچيز هم از مطالب يونگ، برايان تريسي، جيم ران و غيره بسيار استفاده مي كنم

موفق باشيد:Gol:

golsa;428356 نوشت:
با سلام وتشکر
می خواستم جمله هایی که در متن زیر از قول خدا آمده را واقعا خدا گفته؟

«با خودم فکر کردم تحقق رویاهایم غیر ممکن است

اما خدا گفت هر چیزی ممکن است

گم شده بودم، گیج شده بودم،فکر می کردم هیچ وقت جوابی پیدا نخواهم کرد

اما خداگفت: من هدایتت می کنم

خود را باختم، فکر می کردم نمی توانم از عهده اش برآیم

اما خدا گفت: تو از عهده ی هر کاری بر می آیی

غمگین بودم، احساس می کردم زیر کوهی از نا امیدی گیر افتادم

اما خدا گفت:غم هایت را روی شانه های من بگذار

فکر می کردم نمی توانم،من آن قدر با هوش نیستم

اما خدا گفت:من به تو خرد لازم را می دهم

بار گناهم رنجم می داد ،برای کار های بدی که کرده بودم از خود عصبانی بودم

اما خداگفت: من تورا می بخشم

از خودم بدم می آمد فکر می کردم هیچکس مرا دوست ندارد

اما خدا گفت:من به تو عشق می ورزم

گریه می کردم زیرا تنها بودم

اماخدا گفت:من همیشه باتو ام»

سلام
این زبان حال یک نفر است در گفتگو با خداوند
و جنبه تمثیلی دارد و حکایت.
و اشکالی هم ندارد.

hamid h;428244 نوشت:
سلام . میخواستم ببینم مشاوره ها وروانشناسان کشور ما مراجعین چجوری درمان میکنند یعنی راه حل هایی که میدند اسلامیه یا اونا هم کتب روانشناسی غیر اسلامی در خواندند؟

سلام
ان شاالله این بحث را به زودی در تاپیک دیگر پاسخ می دهم:Gol:

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب

حامی;428559 نوشت:
سلام
ان شاالله این بحث را به زودی در تاپیک دیگر پاسخ می دهم:Gol:

سوال فوق جهت پاسخگویی در تاپیک جداگانه ای کپی شد:

http://www.askdin.com/thread33333.html

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای حامی :Gol:

چیزهایی در مورد سخنان شما، برای ما تاریک است؛ خواهشمندیم درستی آنان را بیان بفرمایید.

حامی;428222 نوشت:
ولی تفکر ما همه جا و همیشه بر اتفاقات اثر ندارد به عنوان نمونه افراد وسواسی افکاری دارند ولی درست نیست. پیوسته نگران هستند که مثلا فرزندم تصادف می کند ولی این فکر خودآیند است و از اضطراب ناشی می شود.

اندیشه‌های آدمی، بر روی زندگی خودش هنا می‌گذارد و اینکه کسی گمان کند کس دیگری چنان می‌شود، هنایی بر روی زندگی دیگری ندارد؛ زیرا آن کس دیگر، از آن اندیشه ناآگاه است ولی اگر از اندیشه‌ی مادرش آگاه شود، کم‌کم به او تلقین می‌شود.
البته برخی از مردم می‌توانند با اندیشه‌ی خود، بر روی اندیشه‌ و زندگی دیگری نیز هنا بگذارند که برای رسیدن به چنین نیرویی، باید کارها یا استعداد‌هایی را انجام و داشته باشند.

نقل قول:
یا مثلا یک کنکوری فکر کند که من در کنکور رتبه عالی را می آورم لزوما این تفکر او را به خواسته نمی رساند.
یکی از افکار سمی این است که فکر کنیم خواستن بدون هیچ شرطی توانستن است.

اینکه کسی بگوید در کنکور، رتبه‌ی نخست را می‌گیرم و به آن نرسد، یک آرزو است؛ آرزویی که برای آن تلاش نکرده است و همچنین آرزویی که پس از برخوردن با شکست، از ادامه‌ی راه ناامید شده است چراکه اگر کسی به راستی همه‌ی تلاش خود را کرده باشد و پیروز نشده باشد، سال دیگر همان تلاش همه‌جانبه را بکند، می‌تواند به آن برسد (اگر بخواهد و رسیدن به هدفش، برای او یک ارزش راستین باشد).

*بتهون، در ابتدای کار خود، که آغاز آهنگ‌سازی‌اش بود، شنوایی خود را از دست داد! ولی با همه‌ی این‌ها آهنگ‌هایی را ساخته است که از دید درون‌مایه، بهترین آهنگ‌هاست!
خود او می‌گوید: «من ناشنوا شدم که خدا به مردم نشان دهد، یک ناشنوا می‌تواند آهنگ‌سازی کند (کاری که در پوسته، ناشدنی است)»
او به راستی خواست، برای خواستنش تلاش کرد و در پایان توانست به هدفش برسد.
و یا هلن‌کلر بزرگ! به راستی هرگاه اسم هلن‌کلر می‌آید، کسانی که بدنی تندرست دارند ولی پشیزی در برابر بزرگی او نیستند، نمی‌توانند شرمگین نباشند!

خواستن برابر با توانستن است؛ ولی بیشتر مردم، نمی‌خواهند، بلکه تنها آرزو می‌کنند و گمان می‌کنند «آرزو برابر با توانستن» است.
کسی که بخواهد به چیزی برسد، برای رسیدن به آن، تلاش می‌کند و از شکست خوردن نمی‌ترسد.

نقل قول:
بله خواستن اگر متناسب با استعدادها، توانایی ها، تمایلات و علاقه ها و تلاش و توکل و دعا باشد، توانستن را به همراه دارد ولی متناسب با همان امکانات.
کسی که ذهن و استعداد دکتر حسابی را ندارد طبیعی است با خواستن به آن نمی رسد.

همه‌ی ما می‌توانیم در رشته‌ی خود، دکتر حسابی شویم.
یکی در پزشکی، همچو رازی می‌شود.
یکی در ریاضی، همچو خیام می‌شود.
یکی در سخنوری، همچو مولانا می‌شود.

ولی بیشتر مردم، تنبل هستند و نمی‌دانند که چه نیروی شگرفی در درونشان است و تنها اندیشه کردن به آرزوهایشان را ترجیح می‌دهند؛ یا اینکه کارهایی را می‌خواهند انجام بدهند تا دیگران بدان‌ها احترام بگذارند!

width: 700

[/TD]
[TD]
[TD="align: left"]هرکسی را بهر کاری ساخته‌اند[/TD]
[/TD]
[TD]میل آن‌را در دلش انداخته‌اند

[=Microsoft Sans Serif]
موضوع قفل شده است