جمع بندی ولایت فقیه در پرتو آیات قرآن

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولایت فقیه در پرتو آیات قرآن

با سلام

شاید خیلی ها با دیدن تاپیک تعجب کنن .... :khandeh!:

قصد من اینه که تو این تاپیک ( با حضور فعال کارشناسان محترم ) یه مطلبی که میتونه برای هر کسی که قرآن رو می خونه و به اصطلاح در اون تدبیر می کنه پیش بیاد رو مطرح کنم و جواب ( منطقی ) بگیرم . یه جوابی که صریح و البته صحیح باشه !

قرآن ، سوره مائده ، آیه 55 محکم ترین و برترین دلیل شیعه برای اثبات " ولایت " حضرت علی که تقریبا هر کتابی در مورد ولایت علی نوشته شده به این آیه استناد کرده .

اول این آیه با کلمه " انما " شروع میشه ، انما در اصطلاح لغت از ادات حصر به شمار میاد و در زبان فارسی معنای " تنها و تنها " یا " فقط و فقط " میده .

خب این یعنی چی ؟ یعنی تو این آیه ولایت تنها و تنها یا فقط و فقط برای سه گروه ثابت میشه و برای غیر اونها نفی میشه ،

حالا اون سه دسته کیان؟

کل مسلمانان در دو تای اول یعنی خدا و پیامبر هیچ اختلافی ندارن ، اما اینکه سومین کسی ( یا کسانی ) که ولایت داره ( یا دارن ) مورد اختلافه . چون بحث ما در حدود اعتقادات شیعه س ، ما هم طبق نقل شیعه میریم جلو .

در حالت کلی اگه شما از هر روحانی و مرجعی سوال کنین ، میگن این آیه یه مصداق بیشتر نداره ، اون هم کسی نیست جز علی بن ابیطالب . ( ر.ج : تفسیر نمونه )

حالا اینکه ولایت بقیه ائمه از کجا میاد خودش سواله !!!

جواب این سوال رو برخی با حدیث جابر میدن ، اما خود اون افراد میدونن که راوی حدیث جابر ، یونس بن ظبیان ملعونه .

بر فرض این روایت رو هم بپذیریم ،

پس در نهایت ولایت دیگه خیلی هم ارفاغ بشه فقط برای سه گروه بیشتر ثابت نمیشه : خدا . پیامبر . ائمه اثنی عشر !!!

حالا سوال : 1 ) وقتی این آیه ولایت رو فقط در سه گروه میدونه که هیچ کدومشون هم شامل فقیه و فقها نمیشن ، پس این فقیهان گرامی از کجا برای خودشون ولایت اونهم از نوع مطلقه رو پذیرفتن ؟

دو تا خواهش : 1 ) لطفا از کلام فقها برای سخنان خودتون دلیل نیارید ، چون به قول معروف اونا برای نون ( یا نان ) خودشون آتیش ( یا آتش ) جم میکنن !!!

2 )دلایلتون از قرآن و احادیث باشه . احادیثم از احادیث صحیح باشه ، نه اینکه مثل توقیع و مقبوله افراد مجهول نقلش کرده باشن و مثل ارحم خلفایی مرسل باشه . روات ثقات و متصل به معصوم !!!

خدا خیرتون بده .

جزاکم الله خیرا .

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صادق

عبدالرسول;416140 نوشت:
با سلام

شاید خیلی ها با دیدن تاپیک تعجب کنن .... :khandeh!:

قصد من اینه که تو این تاپیک ( با حضور فعال کارشناسان محترم ) یه مطلبی که میتونه برای هر کسی که قرآن رو می خونه و به اصطلاح در اون تدبیر می کنه پیش بیاد رو مطرح کنم و جواب ( منطقی ) بگیرم . یه جوابی که صریح و البته صحیح باشه !

قرآن ، سوره مائده ، آیه 55 محکم ترین و برترین دلیل شیعه برای اثبات " ولایت " حضرت علی که تقریبا هر کتابی در مورد ولایت علی نوشته شده به این آیه استناد کرده .

اول این آیه با کلمه " انما " شروع میشه ، انما در اصطلاح لغت از ادات حصر به شمار میاد و در زبان فارسی معنای " تنها و تنها " یا " فقط و فقط " میده .

خب این یعنی چی ؟ یعنی تو این آیه ولایت تنها و تنها یا فقط و فقط برای سه گروه ثابت میشه و برای غیر اونها نفی میشه ،

حالا اون سه دسته کیان؟

کل مسلمانان در دو تای اول یعنی خدا و پیامبر هیچ اختلافی ندارن ، اما اینکه سومین کسی ( یا کسانی ) که ولایت داره ( یا دارن ) مورد اختلافه . چون بحث ما در حدود اعتقادات شیعه س ، ما هم طبق نقل شیعه میریم جلو .

در حالت کلی اگه شما از هر روحانی و مرجعی سوال کنین ، میگن این آیه یه مصداق بیشتر نداره ، اون هم کسی نیست جز علی بن ابیطالب . ( ر.ج : تفسیر نمونه )

حالا اینکه ولایت بقیه ائمه از کجا میاد خودش سواله !!!

جواب این سوال رو برخی با حدیث جابر میدن ، اما خود اون افراد میدونن که راوی حدیث جابر ، یونس بن ظبیان ملعونه .

بر فرض این روایت رو هم بپذیریم ،

پس در نهایت ولایت دیگه خیلی هم ارفاغ بشه فقط برای سه گروه بیشتر ثابت نمیشه : خدا . پیامبر . ائمه اثنی عشر !!!

حالا سوال : 1 ) وقتی این آیه ولایت رو فقط در سه گروه میدونه که هیچ کدومشون هم شامل فقیه و فقها نمیشن ، پس این فقیهان گرامی از کجا برای خودشون ولایت اونهم از نوع مطلقه رو پذیرفتن ؟

دو تا خواهش : 1 ) لطفا از کلام فقها برای سخنان خودتون دلیل نیارید ، چون به قول معروف اونا برای نون ( یا نان ) خودشون آتیش ( یا آتش ) جم میکنن !!!

2 )دلایلتون از قرآن و احادیث باشه . احادیثم از احادیث صحیح باشه ، نه اینکه مثل توقیع و مقبوله افراد مجهول نقلش کرده باشن و مثل ارحم خلفایی مرسل باشه . روات ثقات و متصل به معصوم !!!

خدا خیرتون بده .

جزاکم الله خیرا .

پاسخ :
با سلام . ویاد آوری این نکته که در بحث علمی رعایت انصاف شرط اول برای ادامه بحث است . حال به چند نکته اشاره می شود :
الف _در باره ترد ید شما در باب امامت ائمه انثا عشر تنها باید اشاره نمود که دلایل آن بسیار فراوان است تنها امامت امام اول از طریق اعلام عمومی انجام گرفته و سایر امامان چنین کاری برای امامت شان نشده ، ممکن است این کار دلایل مختلف داشته باشد
اولاً: امامت سلسله‌ای به هم پیوسته است. هر گاه کسی امام اول را پذیرفت، بر اساس گفته او امام بعد را مردم مي شناسند ، چون حرف او بر مردم حجت است ،چه اینکه چه بسا خود مردم از طریق اعجاز و کراماتی که از امام می دیده اند ،به امامت او پی می بردند و این راهکار برای یقین به امامت سایر امامان کافی است.
دوم_ هر کدام از امامان معصوم(ع) غیر از دلایل اصل امامت دلیل خاص خود دارند . در منابع شیعی از جمله کتاب گرانسنگ اصول کافی در این باره برای هر کدام از ائمه(ع) یک باب مستقل اختصاص داده شده که در پاسخ‌های قبلی به مطالبی در این باره اشاره شد. در این نوبت به این نکته اشاره می‌شود که بر اساس روایات شیعی امامت مقامی است که از سوی خداوند برای افراد خاصی قرار داده شده ، اسامی آن ها از سوی پیامبر اعلام شده است، به عنوان نمونه رسول خدا(ص) فرمود:
«وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب، بعد از او دو نواده‌ام حسن و حسین است که بعد از حسین نُه نفر از صُلب حسین امام هستند که نام آنان عبارت‌اند از :علی، بعد از او فرزندش محمد، بعد از او فرزندش جعفر، بعد از او فرزندش موسى، بعد از او فرزندش علی، بعد از او فرزندش محمد، بعد از او فرزندش علی، بعد از او فرزندش حسن، بعد از او فرزندش حجت بن الحسن، این دوازده نفر امامان بعدی هستند».(1)
از این حدیث معلوم می‌شود که سلسله امامت ،حقیقت به هم متصل و پیوسته است که همه حلقات آن دقیقاً با اسم و مشخصات از سوی پیامبر اعلام شده است.
سوم_ تنها راه اثبات امامت، نص پیامبر اکرم(ص) یا امام قبلی است، زیرا اگر امامت استمرار وظایف نبوت است و اگر امام باید معصوم باشد، باید منصوص نیز باشد،(2) زیرا عصمت امر درونی و باطنی است و تشخیص آن در توان مردم نیست. تنها خداوند است که می تواند معصوم را بشناساند. بر این اساس پیامبر و امام تنها معرفی کننده امام بعد از خود هستند ، نه این که او را انتخاب نمایند. زیرا بر اساس تعالیم دینی ما امامت منصبی است الهی و امامان معصوم همانند پیامبران توسط خداوند تعیین می شوند. در نتیجه ائمه ما نیز از جانب خداوند از قبل تعیین گشته و حتی نام و خصوصیات آن ها برای رسول خدا روشن بود .
روایات بسیاری در این باره از شیعه و منابع اهل سنت وجود دارد که بیانگر مشخص بودن امامان در زمان و بیان پیامبر است.
از پیغمبر روایت شده که جانشینان و رهبران امت بعد از حضرت دوازده نفرند. از جمله سند را به جابر بن سمره صحابی معروف می‏رساند که گفت: شنیدم پیغمبر فرمود:
«یَکُونُ لِهذِهِ الْأَمَّةِ اِثْنا عَشَرَ خَلیفَةً؛ (3)
برای امت دوازده نفر خلیفه است».گفتنی است که سلسله امامان (ع) هر کدام از سوی خداوند تعیین شده ، به وسیله پیامبر (ص) به مردم معرفی شده‌اند.
یکی از علمای بزرگ اهل سنت درباره جانشیان پیامبر سخنی شنیدنی دارد:
احادیثی که دلالت می‌کند جانشیان پیامبر دوازده نفر‌ند، از طریق فراوان نقل شده ، به حد شهرت رسیده ، با گذشت زمان دانسته شد که مقصود رسول خدا از این سخن ، امامان دوازده گانه از اهل بیت و عترت اویند، زیرا نمی‌توان این حدیث را بر جانشینان پس از او از اصحابش حمل کرد، چرا که تعداد آن ها از دوازده نفر کم تر است، هم چنین نمی‌توان آن را بر حکام اموی تطبیق کرد، زیرا آنان از دوازده نفر بیش ترند . غیر از عمر بن عبدالعزیز همه آن ها مرتکب ظلم آشکار بودند . نیز آنان از بنی‌هاشم نیستند ، در حالی که پیامبر فرموده است: آنان همگی از بنی‌هاشم هستند، نمی‌توان آن را بر حکام بنی‌عباس حمل نمود، زیرا تعداد آنان نیز از دوازده نفر بیش تر است، بنابراین راهی جز این نیست که آن حدیث بر ائمه دوازده گانه از اهل بیت پیامبر حمل شود، به خصوص که آن ها داناترین، بزرگوارترین و با تقوا ترین مردم اهل زمان خود بودند . نسب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامی‌تر بودند. (4)
ب_در باره فراز دوم پرسش باید گفت از مجموع آموزه‌های وحیانی به دست می‌آید که ولایت و حکومت همانند ربوبیت و عبودیت اختصاص به خالق و آفریننده انسان دارد . اگر انبیا و ائمه (ع) ولایت و حکومت بر جامعه بشری دارند، ولایت‌ها، ظهوری از ولایت خدا و به اذن و فرمان اوست . اگر در عصر غیبت نیز برای فقیه جامع الشرایط، ولایت و مدیریتی در محدوده تشریع و قانون اسلام بر جامعه وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد وگرنه هیچ انسانی حق ولایت بر دیگری ندارد. (5)
در قرآن کریم ولایت بالذات تنها از آن خداوند دانسته شده : «فالله هو الولی» (6) تنها ولی خداوند است، اما پیامبر و اهل بیت (ع) ولی بالعرض و مظهر ولایت خدایند . به تعبیر قرآن آیت و نشانه ولایت‌الهی‌اند. (7)
بنابراین ولایت و حکومت بالذات اختصاصا از آن خداوند است . خداوند ولایت خود را به انبیا و امامان معصوم داده است که برای اجرای احکام او اعمال بفرمایند . در تشریع و تکوین تصرف کنند، ولی به دلایل عقلی و نقلی فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت به عنوان نائب عام امام معصوم در محدوده اجرای احکام الهی از ولایت نیابتی برخوردارند. بنابراین ولایت الهی در ساحت تشریع و تکوین به انسان‌های معصوم اختصاص دارد. فقیه در محدوده اجرای احکام شرع به عنوان نائب امام معصوم ولایت دارد. زیرا در عصر غیبت چاره ای جز سپردن امور مسلمانان به فقهای عادل نیست . .

بنا براين در زمان غيبت امام معصوم در كشورهاي كه زمينه حكومت بر اساس مكتب اهل بيت فراهم است حكومت و اداره سياسي جامعه از آن فقيه عادل و جامع الشرايط است كه به عنوان نايت امام زمان امور زندگي مردم را مديريت كند.
ولي در كشورهاي كه به دليل شرايط مذهبي و ديني و مانند آن زمينه تشكيل حكومت بر مبناي آموزه هاي اهل بيت فراهم نيست، ناگزير بايد حكومتي باشد چون جامعه بدون حكومت امكان ندارد لذا امير مؤمنان فرمود:
«لابد للناس من اميرٍ برّاً او فاجرا يعمل في امرته المؤمن و يستمتع فيها الكافر و يبلغ الله فيها الاجل و يجمع به الفئ و يقاتل به العدوّه و تأمن به السُبل و يؤخذ به للضعيف من القول،‌حتي يستريح برٌّ و يُستراح من فاجرٍ» (8)
مردم به زمانداري نيازمندند خواه نيكو باشد،‌يا تباه كار،‌تا مؤمنان در سايه حكومت او به كار خويش مشغول،‌و كافران هم بهره مند شوند، و مردم در دوران حكومت او ، زندگي را طي كنند، و به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري شود،‌و به كمك او با دشمنان مبارزه شود، امنيت راه ها تأمين گردد، حق ضعيفان از زورمندان گرفته شود، نيكوكاران در آسايش و از دست تباه كاران در امان باشند. بنابر اين حكومت ناگزير بايد وجود داشته باشد حال اگر حكومت صالحان امكانش نبود،‌به ناچار حكومت از طريق ديگر نظير آنچه در جهان متداول است و در پرسش اشاره شده بايد به وجود آيد.
و اين سخن مورد تأييد دين و از ضروريات عقلي است. و در جوامع بشري راه كارهاي مختلف براي تشكيل حكومت مطرح است و همين روز و در جهان معاصر برخي كشور از طريق حكومت پادشاهي اداره مي شود نظير كشور عربستان و اردن و برخي ديگر از كشورهاي عربي، و در بعضي كشور گرچه به ظاهر حكومت سلطنتي نيست و رياست جمهور انتخاب مي شوند ولي به دليل سيستم خاص حاكم بر آن جاها نوع جمهوري شان تك حزبي است و يك فرد چندين سال و مادام العمر به عنوان رئيس جمهور بر آن كشورها حكومت مي كند، ولي در برخي ديگر از كشور نظير كشورهاي اروپايي و امريكايي و بعضي كشورهاي اسلامي از طريق انتخابات و آراي اكثريت نوع حكومت و رئيس حكومت براي مدت چند سال محدود انتخاب مي شوند كه در آن نوع حكومت ها با اين از نوع حكومت سلطنتي بهتر است ولي صاحبان زور و زر موفقيت شان براي حكومت بيشتر است و ميليونها دلار براي به دست گرفتن حكومت صرف مي كنند و رأي مردم بيشتر شعاري و نمادين است. ولي در عين حال بهتر از حكومت سلطنتي است چون دست كم مدت عمر حاكميت شان محدود است.
در مجموع بايد توجه داشت آنچه در حكومت هاي به گفته شما پارلمانتري و انتخاباتي مطرح است رضايت و انتخاب مردم در پي تبليغات و تزريق زرو اعمال زور تأمين مي شود و گرنه حكومت مردم سالاري و دموكراسي به مفهوم صحيح كلمه بسيار اندك و يا وجود ندارد. اما در هر صورت بهتراز نبود حكومت و حاكميت انارشيستي و يا رژيم سلطنتي است.
گفتني است كه سخن در امكان چنين حكومت ها نيست، بلكه سخن در اين است كه چه نوع حكومت بهتر و ايده ال و عدل محور است و آنچه مهم است تشكيل حكومت عدل گستر است و نه امكان اداره مردم و تشكيل حكومت از طريق هاي مختلف از جمله آنچه امروزه در جهان به نام دموكراسي مطرح است و انتخابات برگزار مي شود نيز چند مدتي مردم را سرگرم نمود و بر آنها حكومت كرد.
از اين رو بايد توجه كه آنچه در حكومت امام معصوم مطرح است حد متعالی و حكومت عدل محور است چنان كه د رچند سال حكومت امير مؤمنان وجود داشت.
نكته ي كه نبايد از نظر دور بماند اين كه در بحث امامت و ولايت مسئله حكومت و اداره جامعه تنها بخش اندك از وظايف امام و ضرورت امامت محسوب مي شود و گر نه قلمرو امامت و ولايت در ساحات فراتر از زندگي دنيا در كل نظام آفرينش و حيات معنوي، اخلاقي انسان در دنيا و حيات ابدي آن در آخرت نقش دارد كه تفصيل اين بحث را در منبع ذيل مطالعه بفرمايد.(9)
پی نوشت ها:
1. بحار الانوار، ج 36، ص 282.نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
2. محسن خرازی، بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقائد الامامیه، ج 2، ص 111ـ 113، نشر جامعه مدرسین قم 1378 ش ؛عبدالرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص 469، نشر وزارت ارشاد 1375 ش .
3. منتخب الاثر ،ص 12 انتشارات مرکز فرهنگی معصومه، قم، 1385 ش.
4. ینابع الموده، باب 77، ص 446 ،نشر المطبعه العلمیه ،قم ،بی تا.
5. آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه ،ص 134،نشر مرکز اسرا ،قم، 1385 ش.
6. شورا (42) آیه 9.
7. جوادی آملی ،همان ،ص 131.
8. نهج البلاغه،‌خطبه 4، ص21،‌موسسه اميرالمومنين ، قم 1375ش.
9. ر، ك: سيد محمد حسيني طباطبائي،‌شيعه در اسلام،‌ص109،نشر دارالكتب الاسلاميه،‌تهران 1348 ش.

با عرض سلام و تشکر از استاد گرامی :

متاسفانه حضرتعالی به هر مطلبی پرداختید به جز آنچه من مد نظرم بود :

آیه ولایت ، ولایت را تنها و تنها در سه گروه منحصر میکند : خدا ، پیامبر ، امام ( البته بر روی همین هم بحث است ، لیکن فرض من در مورد بحث اینست که امام هم ولایت دارد : برای پیشبرد بحث البته )

حالا " فقیه " که جز هیچ کدام از گروه های خدا و پیغمبر و امام معصوم نیست ، ولایتش مخدوشه ، چرا ؟ چون آیه ولایت ، ولایت رو حصر کرده .

اما اینکه در مورد ائمه اثنی عشر حدیث و دلیل آوردید ، اولا از یک جهت ولایت فقها را نفی می کند و ثانیا در هیچ یک از آنها از فرد مشخصی اسم برده نشده است .

و ثالثا : کسی که امام را تعیین می کند خداست ، نه پیغمبر و امام قبلی !

حالا من روی این مطلب بحثی فعلا ندارم .

اصل صحبت من اینه که ولایت حصر شده چطور به فقیه رسیده ؟

اصلا یه نحوه دیگه : پذیرش ولایت برای فقیه خلاف آیات صریح و واضح و محکم قرآنه . این مخالفت آشکار رو حل کنید لطفا .

اجرکم عندالله.

عبدالرسول;416140 نوشت:
بر فرض این روایت رو هم بپذیریم ،

پس در نهایت ولایت دیگه خیلی هم ارفاغ بشه فقط برای سه گروه بیشتر ثابت نمیشه : خدا . پیامبر . ائمه اثنی عشر !!!

سلام علیکم و رحمه الله

عبدالرسول گرامی شما که ولایت ائمه اثنی عشر رو ارفاقی فرض میفرمائید و قبول ندارید ( یعنی بخش سوم آیه ولایت ) چگونه میخواهید به جزء آن ( نیابت امامت حال مطلقه یا غیر مطلقه ) برسید ؟

مشکل از طرح شبهه شماست . ادله امامت اثنی عشر رو استاد توضیح دادند همچنین در مورد ولایت فقیه هم ادله عقلی خوبی را آوردند که لازم است با تمرکز و دقت بیشتری مطالعه بفرمائید :

صادق;416635 نوشت:
بنا براين در زمان غيبت امام معصوم در كشورهاي كه زمينه حكومت بر اساس مكتب اهل بيت فراهم است حكومت و اداره سياسي جامعه از آن فقيه عادل و جامع الشرايط است كه به عنوان نايت امام زمان امور زندگي مردم را مديريت كند.
ولي در كشورهاي كه به دليل شرايط مذهبي و ديني و مانند آن زمينه تشكيل حكومت بر مبناي آموزه هاي اهل بيت فراهم نيست، ناگزير بايد حكومتي باشد چون جامعه بدون حكومت امكان ندارد لذا امير مؤمنان فرمود:
«لابد للناس من اميرٍ برّاً او فاجرا يعمل في امرته المؤمن و يستمتع فيها الكافر و يبلغ الله فيها الاجل و يجمع به الفئ و يقاتل به العدوّه و تأمن به السُبل و يؤخذ به للضعيف من القول،‌حتي يستريح برٌّ و يُستراح من فاجرٍ» (8)
مردم به زمانداري نيازمندند خواه نيكو باشد،‌يا تباه كار،‌تا مؤمنان در سايه حكومت او به كار خويش مشغول،‌و كافران هم بهره مند شوند، و مردم در دوران حكومت او ، زندگي را طي كنند، و به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري شود،‌و به كمك او با دشمنان مبارزه شود، امنيت راه ها تأمين گردد، حق ضعيفان از زورمندان گرفته شود، نيكوكاران در آسايش و از دست تباه كاران در امان باشند. بنابر اين حكومت ناگزير بايد وجود داشته باشد حال اگر حكومت صالحان امكانش نبود،‌به ناچار حكومت از طريق ديگر نظير آنچه در جهان متداول است و در پرسش اشاره شده بايد به وجود آيد.
و اين سخن مورد تأييد دين و از ضروريات عقلي است. و در جوامع بشري راه كارهاي مختلف براي تشكيل حكومت مطرح است و همين روز و در جهان معاصر برخي كشور از طريق حكومت پادشاهي اداره مي شود نظير كشور عربستان و اردن و برخي ديگر از كشورهاي عربي، و در بعضي كشور گرچه به ظاهر حكومت سلطنتي نيست و رياست جمهور انتخاب مي شوند ولي به دليل سيستم خاص حاكم بر آن جاها نوع جمهوري شان تك حزبي است و يك فرد چندين سال و مادام العمر به عنوان رئيس جمهور بر آن كشورها حكومت مي كند، ولي در برخي ديگر از كشور نظير كشورهاي اروپايي و امريكايي و بعضي كشورهاي اسلامي از طريق انتخابات و آراي اكثريت نوع حكومت و رئيس حكومت براي مدت چند سال محدود انتخاب مي شوند كه در آن نوع حكومت ها با اين از نوع حكومت سلطنتي بهتر است ولي صاحبان زور و زر موفقيت شان براي حكومت بيشتر است و ميليونها دلار براي به دست گرفتن حكومت صرف مي كنند و رأي مردم بيشتر شعاري و نمادين است. ولي در عين حال بهتر از حكومت سلطنتي است چون دست كم مدت عمر حاكميت شان محدود است.
در مجموع بايد توجه داشت آنچه در حكومت هاي به گفته شما پارلمانتري و انتخاباتي مطرح است رضايت و انتخاب مردم در پي تبليغات و تزريق زرو اعمال زور تأمين مي شود و گرنه حكومت مردم سالاري و دموكراسي به مفهوم صحيح كلمه بسيار اندك و يا وجود ندارد. اما در هر صورت بهتراز نبود حكومت و حاكميت انارشيستي و يا رژيم سلطنتي است.
گفتني است كه سخن در امكان چنين حكومت ها نيست، بلكه سخن در اين است كه چه نوع حكومت بهتر و ايده ال و عدل محور است و آنچه مهم است تشكيل حكومت عدل گستر است و نه امكان اداره مردم و تشكيل حكومت از طريق هاي مختلف از جمله آنچه امروزه در جهان به نام دموكراسي مطرح است و انتخابات برگزار مي شود نيز چند مدتي مردم را سرگرم نمود و بر آنها حكومت كرد.
از اين رو بايد توجه كه آنچه در حكومت امام معصوم مطرح است حد متعالی و حكومت عدل محور است چنان كه د رچند سال حكومت امير مؤمنان وجود داشت.
نكته ي كه نبايد از نظر دور بماند اين كه در بحث امامت و ولايت مسئله حكومت و اداره جامعه تنها بخش اندك از وظايف امام و ضرورت امامت محسوب مي شود و گر نه قلمرو امامت و ولايت در ساحات فراتر از زندگي دنيا در كل نظام آفرينش و حيات معنوي، اخلاقي انسان در دنيا و حيات ابدي آن در آخرت نقش دارد كه تفصيل اين بحث را در منبع ذيل مطالعه بفرمايد.(9)

یاحق

البته فکر میکنم یکی از ادله ی قرانی برای مسئله ی تقلید که مد نظر استرتر محترم هست این ایه باشه:

وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون‏"

و بايسته نيست كه مؤمنان همگى كوچ كنند، پس چرا از هر گروهى از آنان دسته‏اى كوچ نكنند تا دانش دين را ژرفانه بياموزند و چون به نزد مردمانى از خويش بازگشتند، آنان را هشدار دهند تا شايد پروا پيشه كنند؟


نه ایه ی اوالامر!یعنی در این ایه این اجازه به مردم داده شده که در مود احکام الهی به دیگران رجوع کنند و یا اینکه میتونند خود احکام رو یاد بگیرند و انذار دهنده باشند.

سلام بر همه عزیزان :

اول از همه فاتح گرامی :

برادر عزیز : اینجا قصد بحث کردن در مورد اصول اساسی یک مناظره و گفتگو را ندارم ، اما همین را خدمت شما عرض می کنم که گفتگو معمولا با تعیین یک کف شروع می شود ( در ریاضیات اشتراک برآمد ها نامیده می شود : یعنی آنچه طرفین آنرا قبول دارند و یا بر قبول آن وارد بحث می شوند ) و به یک سقف ( در ریاضیات اجتماع برآمدها نامیده می شود : یعنی توسعه موافقات و کاهش متمم ها ! )

به نظر شما فقط یک شیعه اثنی عشری باید در مورد ولایت فقیه نظر بدهد ؟

لذا من برای اینکه کف این ارفاغ پر خاک را تعیین کنم ، لفظ ارفاق را به کار بردم . به هر حال وقتی گفته می شود ولایت ائمه را هم قبول داریم ، دیگر بحث پیرامون آن به حاشیه کشاندن موضوع اصلی تلقی می شود .

سوال من واضح است :

آیه ولایت ( 55 مائده ) ، ولایت را فقط مختص خدا ، پیامبر و حالا ارفاقا یا اصلا ائمه اثنی عشر می داند . پس هر عاقلی نتیجه می گیرد که هر آنچه خارج از این دایره باشد ، ولایتی ندارد . لذا اصولا برای هیچ فقیهی ولایت مطرح نبوده و نیست . ( نوبتش شده که دوباره سخن مرحوم خوئی رو مطرح کنم : ولایت فقیه ، بدعت ، عاری ازدلیل نقلی ، و ... ؟ )

یه تذکر ساده : لطفا بحث رو به این شاخه و اون یکی شاخه نبرید . بفرمایید و نفی ولایت برای هر فقیهی رو حل کنید .

خیلی متشکر و ممنون .

اما هورشید گرامی :

به نظر خودتون اونچه مطرح کردین ربطی به اثبات ولایت برای فقیه داره یا نه ؟

بازم متشکر .

عبدالرسول;420848 نوشت:
به نظر خودتون اونچه مطرح کردین ربطی به اثبات ولایت برای فقیه داره یا نه ؟

من تو باقی تاپیک ها دیده بودم کل با مسئله ی تقلید از یک فقیه مشکل دارید خواستم با این مورد کمکی کرده باشم...
از طرفی شما تیتر زدین ولایت فقیه در پرتو قران.من فکر کردم میخواهید برای این مسئله تاییدی از قران پیدا کنید.نه انکه ایه ی اوالامر رو بررسی کنید...که گویا اشتباه کردم.

گرچه بزرگوار وقتی اصل تقلید مجوزش با این ایه که عرض کردم داده بشه دیگه حدود اختیارات فقیهی که ازش تقلید میکنیدم خود اون فقیه تعیین میکنه.و میشه یک مسئله ی تقلیدی..حالا یک فقیه مثل امام این رو مطلق میدونه و میگه ولایت مطلقه است و همان ولایت رسول الله ست یا رهبری که در همه ی امور حکومتی و همه ی اموری که مربوط به حکومت و جامعه ی مسلمین میشه اون رو حکم فقیه رو نافذ میدونه یک فقیه هم نه . محدود میداند به امور حسبیه و یا مثل ایت الله سیستانی اختیارات بیشتر رو مشروط میکنه به اقبال عمومی و...

سلام بر شما هورشید گرامی :

نمیدانم مشکل از تیتر باشد و یا طرز بیان سوال ، ولی هر چه که هست فکر می کنم منظور بنده دریافت نشده !

اصولا من از همه عزیزان درخواست دارم یک بار ترجمه آیه 55 سوره مائده را از هر منبعی که نزدشان موثق است بخوانند و بعد با خود فکر کنند که جمع بین این آیه و پذیرش ولایت برای فقیه آیا امکان پذیر هست یا خیر ؟

ویک نکته دیگه : چرا کارشناسان محترم این بحث ها ( چه بحث روایات ولایت فقیه و چه این بحث ) رو جدی نمی گیرن ؟ واقعا این چه معنا و مفهومی می تونه داشته باشه ؟

چشم ها را باید شست ....

بنده الان متوجه سوال شما شدم.فکر کردم کا می خواهید با قران ین مسئله را بررسی کنید نه انکه در مورد ایه ای خاص بحث کنید.چون در مورد مسئله ی مورد بحث میشود با ایات دیگری بحث کرد.اما اگر منظورتان به طور خاص فقط برسی ایه ی 55مائده است و اینکه ایا ولایت مطرح شده در ایه همان ولایت فقیه است یا خیر.بنده هم با شما موافقم از ایه این طور بر می اید که ولایت مطرح شده در ان نمیتواند به غیر معصوم نسبت داده شود و به نظر من یکی از دلایل اثبات عصمت امیرالمومنین هم همین ایه است...گرچه شاید منظور کسانی که این مسئله را برای شما مطرح کردند نسبت دادن با واسطه ی ایه به ولایت فقیه بوده یعنی وکالت دادن ائمه علیهم السلام به فقها برای اعمال ولایتشان در زمینه ی امور حکومتی در دوره ای که مردم به ایشان دسترسی ندارند چه در زمان غیبت و چه غیر ان(چون وقتی به خاطر وضع حکومتی و مراقبت های شدید خلفای عباسی دسترسی به ایشان بسیار سخت بوده نیز همین روند دوران غیبت تا حدود زیادی جاری بوده).اما! الله اعلم.باز کارشناس محترم ان شا الله توضیح میدن که ایا ممکن است این ایه را به مسئله ی مورد بحث شما نسبت داد یا خیر.

عبدالرسول;419196 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از استاد گرامی :

متاسفانه حضرتعالی به هر مطلبی پرداختید به جز آنچه من مد نظرم بود :

آیه ولایت ، ولایت را تنها و تنها در سه گروه منحصر میکند : خدا ، پیامبر ، امام ( البته بر روی همین هم بحث است ، لیکن فرض من در مورد بحث اینست که امام هم ولایت دارد : برای پیشبرد بحث البته )

حالا " فقیه " که جز هیچ کدام از گروه های خدا و پیغمبر و امام معصوم نیست ، ولایتش مخدوشه ، چرا ؟ چون آیه ولایت ، ولایت رو حصر کرده .

اما اینکه در مورد ائمه اثنی عشر حدیث و دلیل آوردید ، اولا از یک جهت ولایت فقها را نفی می کند و ثانیا در هیچ یک از آنها از فرد مشخصی اسم برده نشده است .

و ثالثا : کسی که امام را تعیین می کند خداست ، نه پیغمبر و امام قبلی !

حالا من روی این مطلب بحثی فعلا ندارم .

اصل صحبت من اینه که ولایت حصر شده چطور به فقیه رسیده ؟

اصلا یه نحوه دیگه : پذیرش ولایت برای فقیه خلاف آیات صریح و واضح و محکم قرآنه . این مخالفت آشکار رو حل کنید لطفا .

اجرکم عندالله.


پاسخ : :Hedye:
با سلام . از این که برای درک عمیق تر حقایق تلاش می کنید جای تقدیر است .:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
در ابتدا باید اشاره شود درباره ولايت فقيه يك ودو روايت نيست كه در سند آن ترديد شود، بلكه روايات متعدد دراين خصوص وجود دارد كه نمي توان در سند همه آن ها ترديد كرد. همچنين آياتي وجود دارد كه مي توان براي اثبات ولايت فقيه به آن ها تمسك نمود، البته در اين آيات صريحا كلمه "ولي فقيه" نيامده است، ولي از مضمون آيات و روايات مي توان به اين مطلب دست يافت كه رهبري جامعه را بايد انسان شايسته، عادل و اسلام شناس برعهده بگيرد. در ضمن عديم تصريح آيات بر ولايت فقيه مشكل ايجاد نمي كند، زيرا خيلي از موضوعات ديگر نيز هستند كه آيات صريحا بر آن ها دلات
در رابطه با اثبات ولایت فقیه از نظر قران و روایات به گفتار زیر توجه نمائید .

در قرآن آيات متعددي يافت مي شود که مي توان از آن ها براي رهبري فقيه بر جامعه اسلامي استفاده کرد که به برخي اشاره مي شود. آياتي که هر گونه حکم و داوري را که بر اساس قوانين الهي نباشد، کفر و فسق و ظلم معرفي مي‏کند:
1. «وَ مَنْ لَمْ يحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ ؛ (1) کساني که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوري نکرده‏اند، آنان خود کافرانند».
2. «وَ مَنْ لَمْ يحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ؛ (2) کساني که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوري نکرده‏اند، آنان ستمگرانند».
3. «وَ مَنْ لَمْ يحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ؛ (3) کساني که به آنچه خدا نازل کرده، حکم نکنند، آنان فاسق اند».
آياتي که به حکمراني و داوري بر اساس احکام الهي حکم مي‏کند، مانند:
« فَاحْکمْ بَينَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَک مِنَ الْحَقِّ؛ (4) برايشان بر اساس آنچه خدا نازل کرده، حکم ‏بر آن و در برابر آنچه از حق بر تو نازل گشته، از خواسته‏هاي آنان پيروي مکن».
آياتي که هر گونه ولايت‏ پذيري غير الهي را نفي مي‏کند:
« اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيکمْ مِنْ رَبِّکمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلاً ما تَذَکرُونَ؛ (5) از چيزي که از طرف پروردگارتان بر شما نازل‏شده، پيروي کنيد . از اوليا و سرپرستان ديگر جز او، پيروي نکنيد، اما کم تر متذکر مي‏شويد!».
دسته ديگر از آيات ضرورت اجراي احکام الهي در عصر غيبت را بيان مي دارد. اين احکام در آيات زيادي آمده است مانند:
1ـ اجراي حدود الهي که فقها در کتاب حدود به صورت مفصّل ذکر کرده‌اند.
2ـ اجراي معروف ها و چيزهايي که در اسلام، انجام آن ها لازم و ضروري است.
3ـ جلوگيري از منکرات و کارهايي که در اسلام حرام است. مانند: قماربازي، شراب‌خواري، رباخواري، رشوه‌خواري و...
4ـ اجراي اقتصاد اسلامي. اسلام داراي اقتصاد است که با اجراي دقيق آن، ضمن تعديل ثروت، عدالت اقتصادي نيز اجرا شده، به محرومان و نيازمندان رسيدگي مي‌شود.
5ـ حمايت و دفاع و کمک نسبت به مسلمانان ومحرومان مظلوم جهان، اسلام افزون بر اصلاح مملکت اسلامي، حمايت از مسلمانان جهان در حد مقدور و با توجه و ملاحظه جهات مختلف را، لازم و ضروري مي‌داند . اين امر به صورت مطلوب با تشکيل حکومت ديني و اسلامي و حاكم بودن فردي آگاه و فقيه امکان‌پذير است.
6ـ اعتلا و تقويت اسلام در جهان به عنوان يک مکتب مترقي و سازنده، اين امر نيز با تشکيل حکومت ديني محقق مي‌شود.
اجراي آن ها، بدون تأسيس حکومت ديني ممکن نيست. اين بخش از احکام بسيار گسترده و چندين برابر احکام عبادي فردي است.

مبناى ولایت فقیه در روایات
تعداد روایاتى كه براى اثبات ولایت فقیه، مورد استدلال قرار گرفته اند و مباحث مربوط به آنها، به اندازه اى است كه نیازمند تدوین كتاب و یا مقاله اى گسترده است[6] و در این مجال، امكان پرداختن به این مبحث وسیع وجود ندارد. تنها براى آشنایى كلّى با برخى از آنها، نخست تعدادى را به صورت مختصر نقل مي كنيم
1. در روایات زیادى، از جمله روایت صحیحه ى ابوالبخترى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است:
«العلماءُ ورثهُ الانبیاء; [7] علما وارثان انبیا و پیامبران الهى هستند».
2. در روایت معتبرى، سكونى از امام صادق (علیه السلام)و ایشان از پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله)روایت مى كنند:
«الفُقَهاءُ اُمناءُ الرُّسُلِ مالَم یَدْخُلُوا فى الدُّنْیا; [8] فقیهان تا زمانى كه دنیا زده نشده اند، امین و مورد اعتماد پیامبران هستند».
3. شیخ صدوق، با سندهاى متعدّد، از امیرمؤمنان على(علیه السلام)، از پیامبراكرم (صلى الله علیه وآله)نقل مى كند كه:
سه بار فرمودند: اللّهم ارحَم خُلفایى; خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده. پرسیدند كه: یا رسول اللّه، جانشینان شما چه كسانى هستند؟ در پاسخ فرمودند: «اَلَّذینَ یَأتُونَ بَعدى وَ یَروُونَ حَدیثى وَ سُنَّتى؛ [9]كسانى كه بعد از من مى آیند، حدیث مرا روایت مى كنند و سنّت مرا به مردم مى رسانند».
4. شیخ كلینى، با سند خود، از امام هفتم(علیه السلام)نقل كرده است كه در قسمتى از سخنان خود درباره ى منزلت دانشمندان دینى فرمودند:
«الفُقَهاءُ حُصُونُ الاِسلامِ كَحِصْنِ سُورِ المَدینَهِ لَها; [10] فقیهان دژهاى مستحكم اسلام هستند همچون دژهاى شهر كه حفاظت از آن را بر عهده دارند».
5. از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است:
المُلُوكُ حُكّامٌ عَلَى النّاسِ وَالعُلَماءُ حُكّامٌ عَلى المُلُوكِ; پادشاهان حاكم بر مردم اند و علما بر پادشاهان حاكم اند[11].
6. شیخ صدوق، توقیع شریفى [12] را از امام زمان (عج) نقل مى كند; در آن توقیع، حضرت چنین نگاشته اند:واَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْكُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم... [13] و امّا حوادث جدیدى كه اتفاق مى افتد، درباره ى آنها به راویان حدیث ما رجوع كنید; زیرا آنها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها هستیم.
7. در روایت مشهور ابوخدیجه از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است: «اُنْظُرُوا اِلى رَجُل مِنْكُمْ یَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ قَضایانا، فَاجْعَلُوُهُ بَیْنَكُمْ فَاِنّى قَدْ جَعَلْتُهُ قاضِیاً، فَتَحاكَمُوا اِلَیْهِ; [14] در میان دوستان خود، كسى را كه با احكام ما آشناست، پیدا كنید و او را میان خود (حاكم) قرار دهید، چون من او را قاضى قرار داده ام; پس براى رفع اختلاف به او مراجعه كنید».
8. در مقبوله ى عمر بن حنظله، نقل است كه گوید:
از امام ششم پرسیدم: در صورتى كه دو تن از دوستان و یاران شما در مسئله اى مثل ارث یا دِیْن، اختلاف داشتند، آیا مى توانند براى داورى به حاكم و قاضى دستگاه خلافت رجوع كنند؟ حضرت فرمودند: در این صورت نزاع را نزد طاغوت مطرح كرده اند و هر آنچه كه به نفع آنان حكم كند، هرچند حق مسلّمشان باشد، حرام است; زیرا حقّ خود را با حكم طاغوت ستانده اند درحالى كه، خداوند در قرآن كریم، فرمان داده است كه به طاغوت كفر ورزند. پرسیدم: پس چه كنند؟ فرمودند: «یُنْظُرانِ اِلى مَنْ كانَ مِنْكُمْ، قَد رَوى حَدیثِنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَكَماً فَاِنّى قَد جَعَلْتُهُ عَلَیْكُمْ حاكِماً، فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَاِنَّما بِحُكْمِ اللّهِ اسْتَخَّفَ وَ عَلَیْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَیْنا اَلرّادُّ عَلَى اللّهِ فَهُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ; [15] از میان خود كسى را پیدا كنند كه راوى حدیث ماست و در حلال و حرام، صاحب نظر است، حكم خود را به او واگذار كنند، تا میان ایشان داورى نماید; چرا كه من، چنین شخصى را بر شما حاكم قرار داده ام و هرگاه او به حكم ما داورى نمود و حكم او پذیرفته نشد، یقیناً حكم خداوند را كوچك شمرده و ما را انكار كرده اند و كسى كه ما را انكار كند و نپذیرد خدا را انكار كرده است، و این در حدّ شركِ به خداست».
9. در كتاب تحف العقول، روایتى طولانى از، امام حسین(علیه السلام)نقل است كه در فرازى از آن فرموده اند:
«...مَجارى الاُمُورِ وَ الاَحْكامِ عَلى اَیْدِى العُلَماءِ بِاللهِ اَلاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ...; [16] مجارى امور و حكم ها در دست عالمان به خدا و امینانِ بر حلال و حرام الهى است».
با توجه به این همه آیات وروایات ودلایل عقلی چگونه می توان در اصل ولایت فقیه تردید نمود ؟؟؟
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
پي نوشت ها :
1. مائده (5) آيه 44.
2. مائده (5) آيه 45.
3. مائده (5) آيه 47.
4. مائده (5) آيه 48.
5. اعراف(7) آيه 3.
6. ر.ك: محقّق نراقى، عوائد الایّام، ص 532 چاپ : اول ، سال چاپ : 1417 - 1375 م ، ناشر : مركز نشر وابسته به مكتب الإعلام الإسلامي و امام خمینى(رحمه الله)، ولایت فقیه، ص 48 - 114;
7. كافي ، شيخ الكليني ، جلد 1 ، صفحه 133 ، تحقيق : علي أكبر غفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1365 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - تهران
8. كافي ، شيخ الكليني ، جلد 1 ، صفحه 147
9. معاني الأخبار ، الشيخ الصدوق ،صفحه 375 ، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري ، سال چاپ : 1379 - 1338 ش ، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفةو همو عيون أخبار الرضا (ع) ، شيخ الصدوق ، جلد 1، صفحه 40 ، سال چاپ : 1404 - 1984 م ،ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان
10. كافي ، شيخ الكليني ، جلد 1 ، صفحه38 ، تحقيق : علي أكبر غفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1365 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - تهران
11. كنز الفوائد ، أبو الفتح الكراجكي ، صفحه195 ، سال چاپ : 1369 ش ، ناشر : مكتبة المصطفوي - قم
12. اصطلاح توقیع، مخصوص نامه ها و پاسخ هایى است كه امام زمان (عج) در اوایل غیبت براى نوّاب و یاران نزدیك خود مى فرستادند.
13. كمال الدين وتمام النعمة ، شيخ الصدوق ، صفحه 485 ، سال چاپ : محرم الحرام 1405 - 1363 ش ، ناشر : مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين قم و وسائل الشيعة (آل البيت) ، نويسنده : الحر العاملي ، جلد : 27 ،صفحه 140 ، سال چاپ : 1414 ، ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ، قم
14. وسائل الشيعة (آل البيت) ، نويسنده : الحر العاملي ، جلد : 14 ، صفحه 27
15. وسائل الشيعة (آل البيت) ، نويسنده : الحر العاملي ، جلد : 1 ، صفحه 34
16. تحف العقول ، ابن شعبة الحراني ، صفحه 238 ، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري ، سال چاپ : 1404 - 1363 ش ، ناشر : : مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين قم و عوائد الأيام ، محقق النراقي ، صفحه 535 ، چاپ : اول ، سال چاپ : 1417 - 1375 م ، ناشر : مركز نشر وابسته به مكتب الإعلام الإسلامي.

صادق;432960 نوشت:
در ابتدا باید اشاره شود درباره ولايت فقيه يك ودو روايت نيست كه در سند آن ترديد شود، بلكه روايات متعدد دراين خصوص وجود دارد كه نمي توان در سند همه آن ها ترديد كرد. همچنين آياتي وجود دارد كه مي توان براي اثبات ولايت فقيه به آن ها تمسك نمود، البته در اين آيات صريحا كلمه "ولي فقيه" نيامده است، ولي از مضمون آيات و روايات مي توان به اين مطلب دست يافت كه رهبري جامعه را بايد انسان شايسته، عادل و اسلام شناس برعهده بگيرد. در ضمن عديم تصريح آيات بر ولايت فقيه مشكل ايجاد نمي كند،
سلام بر شما استاد گرامی و بزرگوار

اصولا بحث بنده در این تاپیک چیزی دیگر است ، بنده می گویم که میان پذیرش ولایت برای فقیه و آیه 55 سوره مائده تناقض وجود دارد ، چرا که آیه 55 سوره مائده علنا هرگونه ولایتی را برای غیر خدا و غیر نبی و غیر امام ( علی علیه السلام ) را رد می کند !

بنده به آیات دیگر و روایات اثبات ولایت فقیه هیچ گونه اشاره ای نکردم ، بلکه فقط بحثم این بود که میان مفهوم آیه 55 مائده و پذیرش ولایت برای فقیه تناقض وجود دارد ،

لذا درخواست دارم که این تناقض حل گردد .

پس برای اینکه در روند اصلی پرسش انحرافی پدید نیاید ، فعلا از پرداختن به سایر سخنان حضرتعالی پرهیز می کنم !

جزاکم الله خیرا .

پرسش:
قرآن کریم در آیه ولایت، ولایت به معنای سرپرستی را منحصر در سه گروه میداند که هیچ کدامشان شامل فقیه و فقها نمیشود، پس نظریه ولایت مطلقه فقیه چطور با این آیه شریفه سازگار است؟

پاسخ:

قرآن کریم در آیه ولایت چنین می فرماید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏»؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را برپا می ‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.(1)
آنچه که بعد از خدا و رسول ملاک تشخیص «ولی» بیان شده است، نه نام و عنوان، یا اوصاف ائمه(علیهم السلام) بلکه رکوع در صدقه ای است که طبق شأن نزول ها فقط از سوی امیرالمومنین(علیه السلام) اتفاق افتاده است.

بنابراین اگر انحصار ولایت در آیه «ولایت» در کسی که در رکوع صدقه داده است، بخواهد با ولایت فقیه در تعارض باشد، با ولایت سایر ائمه(علیهم السلام) هم در تعارض خواهد بود، در حالی که روشن است که چنین برداشتی صحیح نیست.

انحصار ولایت در خدا، رسول، و کسی که در رکوع صدقه داده که همان امیرالمومنین(علیه السلام) است در گرو وجود موضوع است، همان طور که من اگر به عنوان مدیر یک مجموعه به تمام کارمندان بگویم رئیس شما فقط آقای فلانی است، روشن است که این جمله و این انحصار تا زمانی است که آن آقا زنده باشد، و نسبت به بعد از او فعلا نظری ابراز نکرده ام.

بنابراین وقتی آیه شریفه می فرماید: ولایت منحصر در علیست، یعنی تا علی(سلام الله علیه) در میان شما هست، فقط او ولی شماست، نه سایر صحابه ای که در زمان علی(علیه السلام) ادعای خلافت دارند(2)

اما اینکه بعد از علی(علیه السلام) چه کسی امام است، و همچنین بعد از سایر ائمه معصومین(علیهم السلام) کدامیک از انسان های غیر معصوم میتوانند حاکم شوند این آیه سخنی نمی گوید، و در این راستا باید از سایر ادله استفاده کنیم. چرا که حکومت به ضرورت عقل و نقل قابل تعطیل شدن نیست، و هر جامعه ای نیازمند حاکم است، همان طور که امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند:
«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛ برای مردم چاره ای از حاکم نیست، چه نیکوکار باشد و چه بدکار.(3)

بنابراین یا باید بگوییم اسلام در خصوص هزاران سال غیبت هیچ نظری در خصوص حکومت ندارد و آن را رها کرده است، و یا باید بگوییم که برترین انسان، و نزدیک ترین انسان به معصوم را در دوران غیبت، جانشین معصوم قرار داده است، که اتفاقا قرآن کریم هم به آن اشاره داشته و حکم کردن را پس از انبیاء، حق علما می داند:
«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ»؛ ما تورات را كه در آن، هدايت و نور بود نازل کردیم و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى‏كردند و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند.(4)

بنابراین مسئله ولایت علما در زمان فقدان معصومین مسئله ای نیست که مخالف قرآن باشد، علاوه بر آنکه ادله عقلی، و روایات بسیاری نیز آن را تأیید می کنند که در جای خود به صورت مفصل بیان شده است.(5)

پی نوشت ها:
1. مائده:55/5.
2. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، نشر رائد، قم، چاپ اول، 1390، ص180.
3. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 40، ص82.
4. مائده: 44/5.
5. برای اطلاع بیشتر در این خصوص به کتابهای ذیل مراجعه کنید:
موسوی خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه
جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه(ولایت فقاهت و عدالت)
مصباح یزدی، محمدتقی، حکیمانه ترین حکومت

موضوع قفل شده است