حکمت نبودن حروفی در سوره حمد

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکمت نبودن حروفی در سوره حمد

مرحوم کربلائی کاظم ساروقی می‌گوید:

به حضرت آیه‌ا...‌العظمی بروجردی گفتم: من به سؤالات زیاد و مختلف شما پاسخ دادم، حالا من از شما می‌پرسم؟! آقا تبسّمی کرد و در میان تعجّب حاضران گفت: بپرس!

گفتم: کدام سوره از قرآن است که هفت حرف از حروف الفبا را ندارد؟! آقا کمی فکر کرد و گفت: من در دوران جوانی شنیده بودم، ولی یادم نیست، شما بگویید!

گفتم: سوره «فاتحه‌الکتاب» (=سوره حمد) است که هفت حرف ندارد، چون این هفت حرف، مربوط به هفت طبقه جهنم است و آنها را از سوره حمد که «سوره رحمت» است برداشته‌اند و در آیه‌ی‌ ظلمانی گذاشتند. آن هفت حرف ( ث - ج - خ - ز - ش - ظ - ف) است:

حرف ث: از کلمه «ثبور=واویلا» است و اسم مکانی در جهنم است که جای رباخواران و بدکاران است (فرقان/13و14).

حرف ج: از کلمه «جهنم» است (حجر/43).

حرف خ: از کلمه «خُسران=زیان» است (حج/11).

حرف ز: از کلمه «زَقُّوم=درختی در جهنم و غذای گنهکاران» است (دخان/43و44).

حرف ش: «شقاوت» و «شیطان» است (هود/106).

حرف ظ: از کلمه «لَظی» بمعنای زبانه آتش جهنم است (معارج/15).

حرف ف: از کلمه «فَزَعُ الْاَکْبَر=وحشت بزرگ» است (أنبیاء/103).

همه این حروف را بردند و در آیه ظلمانی که در سوره‌ی انعام، آیه 122 است، گذاشتند:

أو من کان میّتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی النّاس کمن مثله فی الظّلمات لیس بخارجٍ منها، کذلک زیّن للکافرین ما کانوا یعلمون

آیا کسیکه گمراه بود و جزء مردگان به شمار می‌رفت، سپس ما او را هدایت و ارشاد کردیم و او را زندگانی معنوی بخشیدیم، و نوری برای عبور او از میان مردم قرار دادیم، همانند کسی است که در تاریکی‌های جهل و بی‌خبری و شرک و کفر باشد و از آن خارج نگردد؟! این چنین، برای کافران، کارهای زشتی که انجام می‌دادند، تزیین شده و جلوگر کرده است


حضرت آیه‌ا...‌العظمی بروجردی، قلم وکاغذ خواستند و این مطلب را که من گفتم، یاداشت کردند.مرحوم کربلایی کاظم ساروقی بیسواد بودند که با عنایتی کل قرآن را حفظ شدند و قبرمطهرشان در قبرستان نو شهر مقدس قم می باشد.قبر رسول ترک و سید جواد ذاکر هم در آنجا می باشد.التماس دعا

خیلی خوشحال شدم که این مطلب اینجا زده شد. من هم کتاب ایشان و زندگینامه ایشان را خوانده ام.
برایم خیلی عجیب بود که فردی بی سواد ( که قرآن را از حفظ دارد ) بتواند چنین سخنی را به زبان بیاورد. چرا که بیان چنین سخنی حداقل مستلزم حافظه قوی ( و یا بهتر بگویم یک حافظه کامپیوتری ) برای جستجوی کل قرآن و حروف قرآن است . از سویی باید شخص بداند که مثلا چرا این حروف در سوره حمد بکار نرفته است.
تقریبا همه ماجرای من را می دانند. اگرچه من علت اصلی برگشتن از عقایدم مطالبی است که در همین تاپیک نوشته شده! ( یعنی اگر گفته می شد کاظم ساروقی تنها یک بی سواد حافظ قرآن است اصلا به آن توجهی نمی کردم و ان را یک اتفاق نادر می دانستم.)
اما از همان زمان هم یک سوال برایم بوجود آمد که امیدوارم دوستان بتوانند جواب مشخصی به من بدهند.
قبل از کاظم ساروقی آیا کتاب دیگری چنین مطلبی را ننوشته است؟ و احتمال دارد کاظم ساروقی این مطلب را از کسی شنیده باشد ( و بخاطر جالب بودن مطلب ان را حفظ کرده باشد؟ )

علت این سوالم هم این است که در ان کتاب که من از ایشان دیدم اعجازی شبیه به این نیست. چراکه اگر وی اینقدر خوب قرآن را حفظ شده باشد ( که حتی حروف آن را بتواند بشمارد ) باید صدها و یا هزاران اعجاز دیگر هم از قرآن نقل بکند. مثلا اینکه آیا در سوره ای دیگر هم شبیه این اعجاز هست ( یعنی حروف دیگری در آن تکرار نشده باشد!) یا اینکه چرا آیت الله بروجردی و علمای ان زمان در مورد کلمات مقطعه قرآن از وی سوال نکردند! ( در صورتی که این کلمات هنوز هم به عنوان بزرگتین سر قرآن مطرح است!) یا مثلا کدام حرف در کدام سوره قرآن بیشتر تکرار شده است و علت آن چیست؟ ( آیا اصلا علتی دارد! یا ندارد!) یا بطور مثال کل حرف الفبا ( به تفکیک حروف ) در قرآن چند تاست؟

فریاد;12130 نوشت:
چراکه اگر وی اینقدر خوب قرآن را حفظ شده باشد ( که حتی حروف آن را بتواند بشمارد ) باید صدها و یا هزاران اعجاز دیگر هم از قرآن نقل بکند.

با سلام

جناب فرياد بنده اين التزام شما را قبول ندارم و قرار هم نيست كه يه نفر يه كاري كرده حتما بايد كارهاي ديكري را هم كه ما منتظرشيم بكنه . چرا؟؟؟بايد اين طور باشه؟؟ كه چون يه كاري كرده بايد كارهاي ديگري هم ميكرد .

در ضمن در مطالب است كه آقاي بروجردي فرمودند بنده در جواني اين مطلب را شنيده بودم و يادم رفته

توحید صمدی;12065 نوشت:
آقا کمی فکر کرد و گفت: من در دوران جوانی شنیده بودم، ولی یادم نیست، شما بگویید!

طاها;12134 نوشت:
با سلام

درود
ابتدا ازت ممنون که راهنماییم کردی! مخصوصا قسمتی که گفتی آیت الله بروجردی گفتند در جوانی شنیده بودند!
دوباره اعتقاداتم رو ریست کردی!!:Ghamgin:
طاها;12134 نوشت:
جناب فرياد بنده اين التزام شما را قبول ندارم و قرار هم نيست كه يه نفر يه كاري كرده حتما بايد كارهاي ديكري را هم كه ما منتظرشيم بكنه . چرا؟؟؟بايد اين طور باشه؟؟ كه چون يه كاري كرده بايد كارهاي ديگري هم ميكرد .

ببینید شاید از مطالبم اشتباه برداشت کردید. بگذارید بهتر توضیح بدهم.
بسیاری از افراد مختلف بودند که بدون سواد دست به حفظ قرآن زدند ( الان هم بچه های پیش دبستانی زیادی هستند که اینکار را کردند )
البته این فقط در مورد قران صادق نیست! بسیاری موارد نادر وجود دارد که فرد یک کتاب یا پایتخت کشورهای دنیا یا مثلا عدد پی تا 500 رقم اعشار و ... را بدون هیچ اعتقاد دینی حفظ کرده اند.
اما تفاوت کاظم ساروقی با اونها بر سر همین نکته است. ببینید خیلی تفاوت دارد بین کسی که قرآن و چند نکته قرانی را حفظ می کند. و کسی که قرآن را بگونه ای از حفظ دارد که این نکات را می تواند خودش دریافت بکند.
اگر کاظم ساروقی قرآن را بگونه ای از حفظ داشته باشد که بتواند حروفش را بشمارد و یا نکات قرآنی هم به وی الهام شده باشد. مسلما هر سوال مشابهی دیگر را هم می تواند پاسخ بدهد. مثلا اگر از وی بپرسند سوره بقره چند تا میم دارد سریع جواب می دهد.
اما اگر ایشان قرآن را بهمراه چند نکته قرآنی مشخص بلد باشد. ( یعنی تعداد حروف را نتواند بشمارد!) آنگاه این احتمال وجود دارد که وی بخاطر حافظه قوی دارای این قابلیت شده باشد. و درواقع به سایر مطالب انتشار یافته از وی به عنوان یک افسانه ( یا اغراق مسلمانان ) هم نگاه کرد.

فریاد;12155 نوشت:
اگر کاظم ساروقی قرآن را بگونه ای از حفظ داشته باشد که بتواند حروفش را بشمارد و یا نکات قرآنی هم به وی الهام شده باشد. مسلما هر سوال مشابهی دیگر را هم می تواند پاسخ بدهد.

با سلام

بنده منظورم اين بود كه اگر حافظ قران شدن عنايتي هم از طرف خداوند باشد قرار نيست كه به همه سوالات پاسخ دهد و همه چيز را بداند و سوالات مجهول ما را جواب دهد .

منظورم اين بود كه اين توقع را نداشته باشيم كه همه چيز را به بگويند واين (مسلما) را بنده نمي توانم درك كنم كه به چه دليلي مسلم مي دانيد كه چون اين فرد مطلبي را كفته پس بايد به تمام سوالات ما پاسخ دهد

و البته اين را هم كه مي كويم پشتوانه اي دارد بدين قرار كه:

عده اي قايل مي شوند كه چون اين را دانسته بايد چيزهاي ديگر را هم بداند و ايشان هم تا ندانند بكويند كه خوب ان را هم كه كفته اتفاقي بوده يا يه چيزي كفته و ووو و

براي رفع ان قلت هاي بعدي اين را بايد در نظر بگيريم كه امثال جناب كربلايي ساروقي اگر باشند نبايد انتظاري بيشتر از انچه ميكويند داشته باشيم.

طاها;12157 نوشت:
با سلام

درود
طاها;12157 نوشت:
منظورم اين بود كه اين توقع را نداشته باشيم كه همه چيز را به بگويند واين (مسلما) را بنده نمي توانم درك كنم كه به چه دليلي مسلم مي دانيد كه چون اين فرد مطلبي را كفته پس بايد به تمام سوالات ما پاسخ دهد

قبلا توضیح دادم. بگذارید مثال بزنم. فرض کنید فردی می گوید من جدول ضرب را بلدم. دو دو تا می شود چهارتا!
خوب یا این شخص جدول ضرب را کاملا بلد است. انگاه وقتی از او هفت هشت تا هم پرسیده می شود هم بلد است. یا اینکه خیر ایشان جدول ضرب بلد نیست و فقط همین دو دو تا را بلد است!
در مورد کاظم ساروقی هم همین مورد است. چند حالت وجود دارد.
1- ایشان قرآن را بگونه ای از حفظ دارد که حتی می تواند تعداد حروف را بلد باشد و بهمین دلیل هم توانسته است این نکته را از قرآن در بیابد.
2-این فرد این نکته را همراه حفظ قرآن از آن فردهای سبز پوش که در خواب دیده فراگرفته است.
3- این شخص این نکته را از کسی شنیده است و بخاطر علاقه اش به قرآن آن را هم حفظ کرده است.

اگر مورد اول درست باشد که ایشان سوالات مشابه دیگر را هم باید جواب بدهد
اگر مورد دوم درست باشد. مسلما این تنها نکته ( یا بقول شما اعجاز قرآن ) نیست.
اما اگر مورد سوم باشد چند اشکال مهم هست.
1- حفظ قرآن توسط یک بی سواد نادر هست . اما معجزه نیست ( همانطور که بچه های پیش دبستانی امروز قرآن را بدون سواد از حفظ دارند.) و ممکن است یک سری تحریفها در مورد ایشان انجام شده باشد و از یک حافظ قرآن یک اسطوره اعجازگونه ساخته باشند. ( با توجه به شرایط آن زمان , عدم وجود پوشش ارتباطی و اطلاعاتی مناسب , مساله خرافات و اغراق که در ان زمان بین مردم رواج داشته است , همچنین با توجه به گسترش افکار ضد دینی در آن زمان و حمایت گروه های سیاسی مذهبی ان زمان از کاظم ساروقی و استفاده تبلیغاتی از ایشان برای اهداف سیاسی و.... این امر محال بنظر نمی رسد!)
2- درستی این مطلبی که در اینجا نوشته شده است خود جای بحث دارد. ( به تفصیل در پست بعد به آن اشاره می کنم)

طاها;12157 نوشت:
و البته اين را هم كه مي كويم پشتوانه اي دارد بدين قرار كه: عده اي قايل مي شوند كه چون اين را دانسته بايد چيزهاي ديگر را هم بداند و ايشان هم تا ندانند بكويند كه خوب ان را هم كه كفته اتفاقي بوده يا يه چيزي كفته و ووو و

ما نمی گوییم چیزی اتفاقی بوده است. بحث بر سر معجزه و نادر بودن است. ما اتفاقات نادر در کنار ما زیاد می افتد. اما همه انها معجزه نیست. در صورتی که اگر در کشور ما باشد ما به همه انها نام اعجاز می دهیم!
مثلا کودکی 7 ساله که عدد پی را تا 5000 رقم اعشار از حفظ دارد!
مسلما این کودک شگفت آور است اما با اعجاز تفاوت دارد!

با عرض سلام،

بیش از کربلایی کاظم، نکته قرآنی زیباست. :Gol:

موفق و موید باشید.
طیب

همانطور که در بحث قبل مطرح کردم اگر این بحث توسط کاظم ساروقی مطرح نشده باشد خود جای بحث دارد. و از چند نظر قابل بررسی است
1-از کجا معلوم که خداوند به این دلیل این حروف را در این سوره قرار نداده است؟
2- چه دلیلی دارد که این حروف ابتدای همین کلماتی باشد که نوشته اند؟
3-در آیه حمد 7 حرف وجود ندارد اما 21 حرف وجود دارد . و برخی از این حروف ابتدای کلمات مشابه دیگری هستند . بطور مثال در این آیه [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]لیس لهم طعام الا من [/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ضریع[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] لا یسمن و لا یغنی من جوع[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]»([/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]غاشیه/6-7) خداوند غذای جهنمیان را ضریع می نامد. که حرف ابتدایی ض را دارد و این حرف در سوره حمد امده است!
یا مثلا در این آیه
[/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و لا طعام الا من [/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]غسلین[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] لایاکله الا الخاطئون[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] (الحاقه/36-37) خداوند طعام جهنمیان را غسلین می نامد که حرف ابتدای ان یعنی غ در سوره حمد آمده است!
در صورتی که در اینجا فقط کلمه زقوم آمده است. ( آنهم بخاطر اینکه حرف ز در حمد تکرار نشده است!)

4- این گونه نوشته ها را قبلا من در سایت اسک قرآن با عبارت معجزه سازی نام برده بودم. یعنی اگر سوره حمد حروف دیگری هم نداشت یا حروف دیگری جایگزین این حروف می شد بازهم کلمات مشابهی ممکن بود برای ان ساخته شود. ( همانطور که در بالا توضیح دادم و مثلا اگر بجای ز حرف غ یا حرف ض در حمد نیامده بود بازهم خللی در بحث نمی کرد!و این مطلب در مورد آن صادق بود! )
[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][/][/]

فریاد;12220 نوشت:
همانطور که در بحث قبل مطرح کردم اگر این بحث توسط کاظم ساروقی مطرح نشده باشد خود جای بحث دارد. و از چند نظر قابل بررسی است
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
4- این گونه نوشته ها را قبلا من در سایت اسک قرآن با عبارت معجزه سازی نام برده بودم. یعنی اگر سوره حمد حروف دیگری هم نداشت یا حروف دیگری جایگزین این حروف می شد بازهم کلمات مشابهی ممکن بود برای ان ساخته شود. ( همانطور که در بالا توضیح دادم و مثلا اگر بجای ز حرف غ یا حرف ض در حمد نیامده بود بازهم خللی در بحث نمی کرد!و این مطلب در مورد آن صادق بود! )

اگر فقط کاظم ساروقی معجزه سازی کند مشکلی ندارد! :Gig:

اگر این نکته قرآنی شما را به شگفت آورده که دیگر چه فرقی میکند که چه کسی گفته است. همانطور که در نوشته اول آمده بود آیت الله بروجردی هم این نکته را در جوانی دیده بودند و بیاد نداشتند.

اگر این نکته قرآنی را دروغی فرض میکنید و آنرا معجزه سازی میدانید که دیگر چه فرقی میکند که چه کسی چنین معجزه سازیی کرده باشد. شما فرض کنید آقای ساروقی کرده اند. آيا شما ایمان خود را حفظ میکنید به این خاطر که کاظم ساروقی معجزه سازی کرده است؟!

در ضمن نکته سوره این بود که هفت حرفی که برای هفت طبقه جهنم بکاربرده شده اند در این سوره نیامده است. حال باید نگاه کرد که چرا این هفت حرف نماینده هفت طبقه جهنم هستند. چه ویژگی جهنمیان را در طبقات مختلف قرار میدهد و یا هر طبقه چه ویژگیی یا اسم خاصی دارد.

طیب

من کی گفتم فرقی می کند؟
من بیان کردم که اگر این نکته از سوی کاظم ساروقی بیان شده بود از دو جهت قابل تامل است.
1- اینکه این فرد این نکته را مستقیم از سوی خدا دریافت کرده است ( که دیگر خود خداوند نکته را به ایشان الهام کرده و از این جهت قابل تامل است)
2- اینکه این فرد بخاطر قابلیت منحصر به فرد دیگری ( یعنی شمردن تعداد حروف ) توانسته این نکته را در یابد. و این به کاظم ساروقی علاوه بر حفظ قرآن یک قابلیت منحصر به فرد می دهد که می توان حاج کاظم را بدون هیچ شکی یک معجزه نامید .*
و البته گزینه دوم اگر اتفاق می افتاد جای هیچ شکی دیگر برای هیچ منطقی باقی نمی گذاشت. و من هم از این نکته مستثناء نبودم. و به همین دلیل هم گفتم اگر کاظم ساروقی این نکته را خود دریافت کرده بود یقین بر من حاصل می شد!
اما همانطور که گفته شد این نکته پر از نقص است!
1- در بین 114 سوره و 28 حرف و ( هزاران آیه ) بطور مسلم برخی آیات و سوره ها خالی از برخی حروف هستند.
2- برخی از حروف ابتدای برخی کلمات هستند!
3- از کجا معلوم که این حروف ابتدای همین کلمات باشند؟
4- از کجا معلوم که این هفت حرف هفت طبقه آسمان یا هفت طبقه بهشت نباشند؟
5- ضمن اینکه اگر بخواهیم کلمات جهنمی را پیدا بکنیم تعدادش بیش از 7 تا می شود!
6- برخی کلمات جهنمی هستند که حروفشان در این سوره وجود دارد!

پس نه تنها اعجازی صورت نگرفته! بلکه حتی اتفاق نادری هم بوجود نیامده! فقط یک نفر مسلمان که تخیل قوی دارد ( و بخاطر عشق و علاقه بیش از حدش به کشف اسرار قرآن یا اینکه می خواسته خودش را مطرح کند ) چنین مطلبی را به قرآن نسبت داده است!
دوست گرامی ساده نگری و عوامانه نگریستن و خرافه گرایی برای دین مانند زهر است!
------------------------
*: اگرچه خود این موضوع خود بخود رد است. چرا که اگر ایشان چنین قابلیتی را داشت مسلما متوجه می شد که غذاهای جهنی دیگری هم در قرآن وجود دارد که با حروف دیگری شروع می شود!

بنده می گوییم به جای اینکه سر مطالبی که نفعی ندارد بحث کنیم بدانیم که کربلایی کاظم بزرگترین دلیل بر عدم تحریف قرآن کریم است اما در مورد حفظ قرآن توفیق الهی کاملا لازم است من خودم کل قرآن را حفظ کرده ام اما بدون توفیق الهی این کاری بسیار سخت است همان طوری که کربلایی کاظم با توفیق الهی حافظ قرآن شد ایشان می گفت من سه چیز را رعایت می‌كردم كه شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم:
1- این كه هرگز لقمه حرام نخوردم،
2- هرگز نماز شبم ترك نشد،
3- پرداخت خمس و زكاتم را هرگز قطع نكردم.

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر از همه دوستان

بنده توفیق آشنایی با فرزند کربلایی کاظم ساروقی را دارم که یکی از معلمان مدارس ابتدایی قم بود و هم اکنون بازنشسته است. او می گفت پدرش علاوه بر اینکه خدای متعال حفظ قرآن را به وی عنایت کرده بود، درک برخی اشارات و لطائفی از قرآن نیز به او عنایت شده بود و پدرش به او همواره می گفت: ای کاش مردم به جای سوال کردن از الفاظ قرآن از معانی قرآن می پرسیدند و من پاسخ می دادم!
در روایتی از امام حسین علیه السلام آمده كتاب خدا (قرآن) به چهار صورت است. عبارات و اشارات و لطيفه ‏ها و حقايق. عبارات مخصوص عوام است. و اشارات مربوط به خواص است. و لطائف مختص اولياء است و حقايق مخصوص انبياء.
اشارات، لطائف و حقایق از معانی باطنی قرآن هستند. معانی باطنی قرآن، برخی بالعموم است یعنی توسط خواص قابل برداشت است و برخی بالخصوص که تنها مفسرین واقعی قرآن و راسخون در علم یعنی معصومین علیهم السلام می دانند. با توجه به اینکه مرحوم کربلایی مورد عنایت الهی قرار گرفته علم به برخی از این معانی باطنی دور از انتظار نیست. و نقد معانی باطنی هم بستگی به نوع این معانی دارد اگر از دسته اول( معانی باطنی بالعموم) باشد باید واجد یکی از شرایط زیر به نحو مانعه الخلو باشد:
1- در قالب یکی از دلالتهای عرفی باشد (مانند دلالت اقتضاء، تنبیه، ایماء و اشاره)
2- روایت معتبر و قابل اعتماد دال بر مقصود بودن آن معنای باطنی وجود داشته باشد.
و همچنین با ضروری دین یا دلیل عقلی قطعی یا صریح ظاهر آیه یا روایت معتبر معارض نباشد.
و اگر از دسته دوم( معانی باطنی بالخصوص) باشد باید روایت معتبر دال بر آن معنا وجود داشته باشد.( روش تفسیر، استادنا حجت الاسلام و المسلمین بابایی)
موفق باشید:Gol:


با سلام و عرض ادب
علامه طباطبایی در باره تفسیر های ناروایی که از قرآن توسط گروه های مختلف فکری شده، شرح مفصلی دارد. به تصرفات باطل فلاسفه متصوفه پرداخته و می فرماید: آن دسته ديگر فلاسفه كه متصوفه از آن هايند، به خاطر اشتغال شان به تفكر و سير در باطن خلقت، اعتناي شان به آيات انفسى، بى توجهي شان به عالم ظاهر و آيات آفاقى، به طور كلى باب تنزيل، يعنى ظاهر قرآن را رها نموده، تنها به تاويل آن پرداختند .
اين باعث شد كه مردم در تاويل آيات قرآنى، جرأت يافته، ديگر مرز و حدى براى آن نشناسند . هر كس هر چه دلش خواست، بگويد . مطالب شعرى كه جز در عالم خيال جايگاهي ندارد، بر هم بافته ،آيات قرآنى را با آن معنا كنند . به هر چيزى بر هر چيزى استدلال كنند . اين جنايت خود را به آن جا بكشانند كه آيات قرآنى را با حساب جُمَل و به "حروف نورانى و ظلمانى" تفسير كنند. حروفى را نورانى و حروفى ديگر را ظلمانى نام گذاشته، حروف هر كلمه از آيات را به اين دو قسم حروف تقسيم نموده، آنچه از احكام كه خودشان براى اين دو قسم حروف تراشيده ‏اند، بر آن كلمه و آن آيه مترتب سازند.
قرآن كريم نازل نشد كه تنها صوفيان خيالباف را هدايت كند.مخاطبان در آيات ، تنها علماى علم اعداد و ايقوف و حروف نيستند، و معارف آن هم بر پايه حساب جمل كه ساخته و پرداخته منجمان است، پى ريزى نشده است . نجوم از سوقات هاى يونان است، كه به زبان عربى ترجمه شد. (1) در حجه التفاسیر آمده است: علمای اعداد ، بيست و هشت حرف را به نورانى و ظلمانى قسمت كرده ‏اند . آن چهارده حرف كه نورانى است،حروف فواتح سور قرآن است (ا، ل، ر، ك، ه، ى، ع، ص، ط، س، ح، م، ق، ن) بعد از حذف مكررات، از تركيب آن حروف، اين كلام معجز نظام (حاصل) مي شود: «صراط علىّ حق نمسكه» . آن چهارده حرف ديگر كه ظلمانى است ، هفت از آن علوى است و هفت سفلى: حروف علويه (ب، د، و، ت، ذ، ض، غ) حروف سفليه (ج، ز، ف، ش، ث، خ، ظ) .
در سوره مباركه فاتحة الكتاب اين هفت حرف ظلمانى سفلى، نيست.(2) فاضل نيشابورى مجموع حروف مقطعه را بعد از حذف مكررات در اين كلام جمع كرده : "صراط على حق نمسكه" . اين حروف را حروف نورانى نام گذاشته و گفته ‏اند كه: اين حروف را آثار و خواص بسيار است.(3) همان گونه که علامه فرمود ، این ها از بافته های فلاسفه صوفیه است و اعتبار ندارد.
پی نوشت ها:
1. طباطبایی ترجمه المیزان ، موسدی همدانی ، قم ، دفتر نشر اسلامی، 1374 ه. ق، ج1 ، ص11-12.
2. بلاغی ، حجه التفاسیر ، قم ، حکمت ، 1386 ق، ج1 ، ص29 به نقل از كتاب زنبيل حاج فرهاد ميرزا ،ص 169.
3. شریف لاهیجی ، تفسیر ، تهران ، دفتر نشر راد، 1373 ه. ق، ج1 ، ص7.

موضوع قفل شده است