جمع بندی راز پنج سجده پيامبر صلّى الله عليه وآله و سلّم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راز پنج سجده پيامبر صلّى الله عليه وآله و سلّم

راز پنج سجده پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادق عليه السلام فرمود: رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم در سفر كوتاهى بر شتر ماده خود سوار بود، در مسير راه ناگاه پياده شد، پنج بار سجده كرد، سپس سوار بر شتر شد.

همراهان پرسيدند: «شما را ديديم كارى كردى كه قبلا چنين كارى را از تو (با اين كيفيت و كميت) نديده بوديم، چرا اين سجده را بجاى آوردى؟»

پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: جبرئيل از جانب خدا نزدم آمد و مژده هائى به من داد من براى هر يك از آن مژده ها يك سجده بجاى آوردم.

در بعضى از روايات، روايت فوق چنين بيان شده است:

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم همراه جمعى از مسلمانان به مسافرت رفتند، سوار بر مركبها، حركت مىنمودند، ناگاه ديدند پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم از مركب پياده شد و پنج سجده پشت سر هم انجام داد، و سپس سوار بر مركب شده و به پيمودن راه ادامه دادند.

يكى از حاضران عرض كرد: «اى رسول خدا! امروز چيزى (پنج سجده) از شما ديديم كه هرگز چنين چيزى را قبلا از شما نديده بوديم، رازش چيست؟»

پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در پاسخ فرمود: هنگام حركت، جبرئيل نزد من آمد و مرا بشارت داد كه على عليه السلام در بهشت است، پياده شدم و سجده شكر بجاى آوردم، هنگامى كه سر از سجده برداشتم، جبرئيل به من گفت: فاطمه سلام الله عليها در بهشت است، پياده شدم و سجده شكر بجاى آوردم، هنگامى كه سر از سجده برداشتم، جبرئيل به من گفت: فاطمه سلام الله عليها در بهشت است، به سجده رفتم و سجده شكر بجاى آوردم، هنگامى كه سر از سجده برداشتم، جبرئيل به من گفت: حسن و حسين عليه السلام دو آقاى جوان اهل بهشت هستند، سجده شكر بجاى آوردم، هنگامى كه سر از سجده برداشتم، جبرئيل گفت: آنانكه ايشان (على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام) را دوست دارند، در بهشت هستند، باز سجده شكر بجاى آوردم، وقتى كه سر از سجده بلند كردم، جبرئيل، گفت: كسانى كه دوستان آنها را دوست دارند، در بهشت هستند، باز سجده كرده و خدا را در سجده شكر نمودم. (اصول کافی)

برچسب: 

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد مجید

با صلوات بر محمد و آل محمد
با سلام وعرض ادب
24- عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ فِي سَفَرٍ يَسِيرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا أَنْ رَكِبَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَيْنَاكَ صَنَعْتَ شَيْئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِي- جَبْرَئِيلُ ع فَبَشَّرَنِي بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً.( الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 98)
1738/ 24. او، از عثمان بن عيسى، از عبداللَّه بن مسكان، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه: «رسول خدا صلى الله عليه و آله در سفرى بر ناقه خويش سوار بود و مى‏رفت، كه ناگاه فرود آمد و پنج سجده به جا آورد. و چون سوار شد، صحابه عرض كردند كه: يا رسول اللَّه! ما تو را ديدم كه كارى كردى كه هرگز آن را نكرده بودى؟ فرمود: آرى، جبرئيل عليه السلام رو به من آورد و مرا از جانب خداى عز و جل به بشارتى چند بشارت داد؛ پس من از براى خدا سجده كردم از روى شكر، براى هر بشارتى يك سجده».(تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى)، ج‏3، ص: 267)
ودر کتاب مکارم الاخلاق نیز مثل کافی روایت گردیده است:
از امام صادق (ع): پيغمبر (ص) در سفرى بر ناقه‏اى راه مى‏پيمود، چون فرود آمد، پنج سجده كرد، و چون سوار شد؛ گفتند: يا رسول اللَّه كارى از شما ديدم كه قبلا انجام نداده‏ايد؟ فرمود: آرى، جبرئيل به پيشباز من آمد، و از جانب خداوند عز و جل بشارتهايى برايم آورد، براى خدا سجده شكر نمودم. كه براى هر خبر خوشى سجده‏اى لازم است. ( مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى، ج‏1، ص: 510)
ودر لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه نیز به همان مقداری که در کافی آمده است اشاره شده است :
و در موثق كالصحيح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه منقول است كه حضرت سيّد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله در سفرى بر شترى سوار بودند كه ناگاه به زير آمدند و پنج‏ سجده‏ كردند پس چون سوار شدند گفتند يا رسول اللَّه ديدم كه كارى كرديد كه پيش ازين نكرده بوديد فرمودند كه بلى جبرئيل از برابرم آمد و بشارتها آورد از حق سبحانه و تعالى پس من سجده شكر كردم از جهت هر بشارتى يك سجده. ( لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج‏4، ص: 188)
امّا در کتاب الأمالي (للمفيد)ص21آمده است:
قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلَوِيَّةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا تَوْبَةُ بْنُ الْخَلِيلِ‏ «1» قَالَ أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ بْنُ عِيسَى‏ «2» قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ‏ بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِي سَفَرٍ إِذْ نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا رَكِبَ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ رَأَيْنَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ مَا لَمْ تَكُنْ تَصْنَعُهُ قَالَ نَعَمْ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ ع فَبَشَّرَنِي أَنَّ عَلِيّاً فِي الْجَنَّةِ فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى فَلَمَّا رَفَعْتُ رَأْسِي قَالَ وَ فَاطِمَةُ فِي الْجَنَّةِ فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى فَلَمَّا رَفَعْتُ رَأْسِي قَالَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى فَلَمَّا رَفَعْتُ رَأْسِي قَالَ وَ مَنْ يُحِبُّهُمْ فِي الْجَنَّةِ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ تَعَالَى شُكْراً فَلَمَّا رَفَعْتُ رَأْسِي قَالَ وَ مَنْ يُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُمْ فِي الْجَنَّةِ فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى‏.(3)
____________________________________
1) لم نعثر عليه في الرجال، انما كان فيها «محمّد بن الخليل الثقفى المكنى بأبى عبد اللّه و هو ثقة له نوادر. و في أمالي الصدوق في سند خبر عن الثقفى عن توبه بن الخليل.
2) هو عثمان بن عيسى أبو عمرو العامرى الكلابى. و أبو عبد الرحمن كنية لجمع من أصحاب الصادق عليه السلام أشهرهم محمّد بن الفضيل بن غزوان الضّبى. و إسماعيل ابن على المسلى، و عبيد اللّه بن زياد الهراء الهمدانيّ الكوفيّ. و أيّوب بن عطيّة الحذاء الأعرج الكوفيّ و كونه أحد الأخيرين قريب. و الأول أقرب.
3)مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد)، 1جلد، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413ق.
ترجمه: ابو عبد الرّحمن گويد: امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در سفرى از مركب خود پياده شد و پنج مرتبه به سجده افتاد. چون سوار مركب شد يكى از يارانش عرض كرد: ما كارى از شما ديدم كه تاكنون چنان نكرده بوديد؟! فرمود: آرى، جبرئيل (ع) نزد من آمده و مرا بشارت داد كه علىّ اهل- بهشت است، من بشكرانه اين نعمت به پيشگاه خداى متعال سجده آوردم، چون سر برداشتم گفت: فاطمه هم اهل بهشت است، من بشكرانه آن نيز سجده آوردم، چون سر برداشتم گفت: حسن و حسين دو سرور جوانان بهشتى‏اند. باز هم بشكرانه آن سجده كردم، چون سربرداشتم گفت: هر كس هم كه ايشان را دوست بدارد نيز اهل بهشت است، من بشكرانه آن سجده كردم، چون سر برداشتم گفت: هر كس هم كه دوست دوستان ايشان باشد اهل بهشت است، و من بشكرانه آن نيز سجده نمودم.( الأمالي (للمفيد) / ترجمه استاد ولى، متن، ص: 32)
دسترسی به متون اهل سنت نداشتم فقط از متون شیعی مورد بررسی قرار گرفت.

موضوع قفل شده است