ذوالقرنین ( کوروش کبیر ) و ازدواج با محارم؟!؟!؟

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذوالقرنین ( کوروش کبیر ) و ازدواج با محارم؟!؟!؟

بسم الله الرحمن الرحیم.


شوربختانه این روز ها دیده می شود که عده ای موارد کاملا نادرست را به اشخاص خوش نام تاریخ نسبت می دارند. یکی از این اشخاص که به تأیید علامه طباطبایی، محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین(ع) می باشد؛ کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی است.


عده ای با بیان موارد نادرست درباره کوروش بزرگ، گویی قصد تخریب وی را دارند. یکی از این موارد نادرست اتهام ازدواج با محارم است که به کوروش نسبت می دارند که این موضوع در هیج منبعی دیده نمی شود. در این نوشتار به بررسی این موضوع با توجه به اسناد و مدارک می پردازیم.


قبل از هر چیز باید به نحوه تاریخ پژوهی پیرامون کوروش اشاره کوتاهی بکنیم. معمولا پژوهش گران در بحث های تاریخی و بررسی چگونگی عملکرد شخصیتی مانند کوروش که گاهی روایت های نا همسان درباره او، توسط مورخان گوناگون گفته شده است؛ منابع مختلف مانند منابع یونانی، منابع یهودی و... را کنار هم می گذارند و به بررسی اشتراکات آنها می پردازند. خوشبختانه آثار باستانی ارزشمندی مانند منشور کوروش بزرگ و رویدادنامه نبونئید و حتی استوانه ای از نبونئید(آخرین پادشاه بابل) بدست آمده است که با یکدیگر هماهنگی دارند و می توان گفت از نظر اعتبار در جایگاه بالاتری نسبت به گفته مورخان یونانی قرار می گیرند.

اکثر پژوهشگران معتقدند که کوروش یک همسر داشته است و این موضوع با توجه به بررسی منابع بیان می شود. هرودوت مورخ یونانی فقط از یک همسر به صورت روشن نام می برد


تاریخ هرودوت، کتاب ۲، بند 1

در کوروش نامه گزنفون هم فقط از یک همسر نام برده می شود.

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۵، بند ۱۹


این موضوع از بخش های مختلف این منبع هم مشخص می شود؛ آنجا که کوروش به مرگ نزدیک می شود و در راز و نیاز هایش می گوید: «فرزندان من را، و همسر من را، و سرزمین پدرانم را...»

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۳

همچنین بر اساس این منبع، کوروش فرزندانش را از یک پدر و مادر می نامد و این چنین اندرزشان می کند: «چه کس بیش از برادر درخور دوستی، که با شمای اش یک پدر و یک مادر است.»

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۱۴، ترجمه ابوالحسن تهامی

کتزیاس دیگر مورخ یونانی هم فقط از یک همسر نام می برد.
علاوه بر منابع یونانی، در رویدادنامه نبونئید-کوروش، که یک سند باستانی معتبر است از سوگواری همسر کوروش سخن به میان می آید و در کتیبه بیستون که از زبان داریوش نقل می شود کمبوجیه و بردیا، پسران کوروش را از یک پدر و مادر می نامد.

کتیبه بیستون، ستون نخست، بند ۱۰

به نظر می رسد که تک همسر بودن کوروش مشهور بوده است و این موضوع در منابع اشتراک دارد. احتمالا کوروش به همسرش بسیار علاقه مند بوده است؛ چرا که در رویدادنامه نبونئید-کوروش از برگزاری مراسم سوگواری بزرگ برای وی سخن به میان می آید.
اما به هر حال درباره اینکه نام همسر کوروش چه بوده است و این بانو فرزند چه کسی بوده است؛ در منابع اختلاف وجود دارد. هرودوت

وی را «کاساندان دختر فرناسپ(از بزرگان پارسی)» می داند اما گزنفون وی را دختر دایی کوروش می داند. کتزیاس هم نام وی را آمی تیس نوشته است.



کسانی که موضوع ازدواج با محارم کوروش را مطرح می کنند به کتزیاس استناد می کنند. اما بیایید ببینیم در تاریخ کتزیاس چه چیزی نوشته شده است:
«کوروش(دختر) آستیاگ، آمی تیس را نخست با احترامی شایسته ی یک مادر پذیرا شد، سپس (او) به همسری کوروش برگزیده شد.»


خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ۲، بند ۵، ترجمه کامیاب خلیلی

نکته مهم آنجاست که همین کتزیاس در بند های قبل اظهار می دارد که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است.


خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ۲، بند ۱

داستان آنجاست که هرودوت و گزنفون، «آستیاگ» پادشاه ماد را پدر بزرگ کوروش می دانند. اگر این موضوع را بپذیریم دختر آستیاگ می شود خاله ی کوروش. اما همانطور که اشاره شد کتزیاس دیگر مورخ یونانی می گوید که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است و فقط و فقط همین مورخ است که از ازدواج کوروش با دختر آستیاگ سخن به میان می آورد.

پیش از این بیان شد که هرودوت کاساندان دختر فرناسپ و گزنفون دختر دایی کوروش را به عنوان همسر وی معرفی می کنند. کتزیاس هم که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی می کند؛ اظهار می دارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشته اند. البته به طور کلی نوشته های کتزیاس تناقضات زیادی دارد و در بسیاری از اوقات با آثار باستانی تضاد جدی دارد. اما همانطور که اشاره شد هیچ کجا اثری از ازدواج کوروش با محارم نیست.
عده ای که این موضوع را بیان می کنند از برخی اختلاف منابع سوء استفاده کرده اند؛ و موضوعی نادرست را به کوروش نسبت داده اند.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بن مایه :
پردیس اهورا

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
درباره کورش و ذوالقرنین تاپیکهای زیادی ایجاد شده که با جستجوی کوچکی می توان آنان را پیدا نمود

سوره كهف و ذوالقرنين

ذوالقرنین کیست ؟!

ذوالقرنین ( کوروش کبیر ) و ازدواج با محارم؟!؟!؟

ذو القرنین از لحاظ تاریخی چه کسی می تواند باشد؟

خبر مربوط به منشور کوروش !!!- تفسیر سوره کهف، داستان ذوالقرنین

درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

کی گفته كوروش ذوالقرنین؟

ذوالقرنین ، کورش نیست!

ذوالقرنین ، کورش نیست!

درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

در این تاپیکها پستهای زیادی در دفاع و رد کورش زده شده است که ایجاد تاپیک جدید ضروری به نظر نمی رسد ، مگر اینکه حرف جدیدی زده شود که در آن تاپیکها موجود نباشد
لذا تقاضا داریم به این تاپیکها مراجعه کنید
التبه اگر سوال یا مطلب جدیدی باشد خدمتتان هستیم ولی تکرار مکرارت ، باعث اتلاف وقت می شود
اما درباره کورش ، به نظر می رسد اطلاع دقیقی ازکورش و رفتار وکردار او در تاریخ معتبر ثبت نشده است ، آنچه هست قطعی نیست ،
از طرفی دفاع بی حد از کورش و یا کوبیدن بی حد وی ، الان در این برهه از زمان خواست دشمن است تا حس وطن خواهی جوانان را بر انگیخته کند و در مقابل نیز تقابلی بین آنان و مذهبیان ایجاد کند ، چون هدف اول مطرح کردن کورش و هدف بعدی این است که او را در مقابل شخصیتهای اسلامی قرار دهند
پس پرداختن به بحث کورش ، چه در دفاع و چه در رد وی ، در این برهه از زمان آب به آسیاب دشمن ریختن است

بسم الله الرحمن الرحیم

عماد;415951 نوشت:
سلام علیکم
درباره کورش و ذوالقرنین تاپیکهای زیادی ایجاد شده که با جستجوی کوچکی می توان آنان را پیدا نمود

سوره كهف و ذوالقرنين

ذوالقرنین کیست ؟!

ذوالقرنین ( کوروش کبیر ) و ازدواج با محارم؟!؟!؟

ذو القرنین از لحاظ تاریخی چه کسی می تواند باشد؟

خبر مربوط به منشور کوروش !!!- تفسیر سوره کهف، داستان ذوالقرنین

درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

کی گفته كوروش ذوالقرنین؟

ذوالقرنین ، کورش نیست!

ذوالقرنین ، کورش نیست!

درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

در این تاپیکها پستهای زیادی در دفاع و رد کورش زده شده است که ایجاد تاپیک جدید ضروری به نظر نمی رسد ، مگر اینکه حرف جدیدی زده شود که در آن تاپیکها موجود نباشد
لذا تقاضا داریم به این تاپیکها مراجعه کنید
التبه اگر سوال یا مطلب جدیدی باشد خدمتتان هستیم ولی تکرار مکرارت ، باعث اتلاف وقت می شود
اما درباره کورش ، به نظر می رسد اطلاع دقیقی ازکورش و رفتار وکردار او در تاریخ معتبر ثبت نشده است ، آنچه هست قطعی نیست ،
از طرفی دفاع بی حد از کورش و یا کوبیدن بی حد وی ، الان در این برهه از زمان خواست دشمن است تا حس وطن خواهی جوانان را بر انگیخته کند و در مقابل نیز تقابلی بین آنان و مذهبیان ایجاد کند ، چون هدف اول مطرح کردن کورش و هدف بعدی این است که او را در مقابل شخصیتهای اسلامی قرار دهند
پس پرداختن به بحث کورش ، چه در دفاع و چه در رد وی ، در این برهه از زمان آب به آسیاب دشمن ریختن است

بنده هم خدمت شما کارشناس پاسخ گو سلام عرض می کنم . خسته نباشید . اما جسارت بنده رو ببخشید ، شما اگه یک بار متن رو می خوندید هیچ وفت این فرمایشات رو نمی فرمودید . درسته بنده به عمد از واژه ی ذوالقرنین استفاده کردم ، اما متن کاملا نشان می دهد که هدف بررسی شاه بانوی ایرانیست نه خود کوروش کبیر به عنوان ذوالقرنین . پس این متن به هیچ عنوان نه در اثبات ذوالقرنین بودن کوروش کبیر می باشد و نه در رد آن و ... .
اما در مورد لینک هایی که دادید هم ضمن تشکر ، همان طور که فرمودید ، حرف های تازه ی زیادی ( که متاسفانه دیده نشده ) وجود داره . انشاالله به محض این که کمی وقت پیدا کنم منتشر می کنم .
در مورد دشمن هم فرمایشاتتون رو قبول دارم . اما آیا شما تخریب هایی که علیه ایشون شده رو نمی بینید ؟؟؟ تخریب های به عمد و بدون منطق ! بنده در این متن کاملا منصفانه و با سه منبع مکتوب ( کتب تاریخی ) و دو منبع باستانی استفاده کردم . پس باز هم آب در آسیاب دشمن ریختن نیست . اتفاقا دشمنی که دست روی این شخصیت گذاشته رو باید بشناسیم ، نه به خاطر این که دشمن ازشون تعریف کرده، ما تخریب کنیم . این فرمایش شما توجیه کننده ی توهین به ائمه ی معصوم (ع) برای مبارزه با پان عربیسمه . آیا خودتون قبول می کنید ؟؟؟
در پایان با اجازتون نکته ای رو عرض کنم که به دلیل بسته شدن اون بحث ها نمی تونستم بیان کنم . هر چند جزئیاتش رو بعدا خواهم نوشت اما در اون بحث هایی که سخن از علامه ی بزرگوار (ره) آمده اگر آقایان مجددا به تفسیر گرانسنگشون نظری می انداختند ، از این تهمت بی علمی و استناد بدون علم به ابوالکلام آزاد به ایشون وارد کردند ، بر می گشتند . اما مطمئنم که به قول معروف « نرود میخ آهنی در سنگ».

در پناه حق ، پیروز و موفق و سربلند باشید.

The_M_F;415956 نوشت:
شما اگه یک بار متن رو می خوندید هیچ وفت این فرمایشات رو نمی فرمودید . درسته بنده به عمد از واژه ی ذوالقرنین استفاده کردم ، اما متن کاملا نشان می دهد که هدف بررسی شاه بانوی ایرانیست نه خود کوروش کبیر به عنوان ذوالقرنین . پس این متن به هیچ عنوان نه در اثبات ذوالقرنین بودن کوروش کبیر می باشد و نه در رد آن و ... .

بنده مطلب را خواندم ، امام کمی آهسته تر
بنده نگفتم که مطلب شما در اثبات کورش بودن ذوالقرنین است ، گفتم در این تاپیکها بحث کورش مطرح شده است از جمله همین مطلب شما

The_M_F;415956 نوشت:
در پایان با اجازتون نکته ای رو عرض کنم که به دلیل بسته شدن اون بحث ها نمی تونستم بیان کنم

همه تاپیکهای مربوط به کورش بسته نیست ، بنده همین الان جستجو کردم دیدم یکی از آنها باز بود

دشمن هم همین را می خواهد ، یک عده تخریب کنند ویک عده دفاع کنند ، هم درگیری ایجاد شود ، وهم کورش مطرح شود تا آن را بعد در مقابل اسلام قرار دهند


The_M_F;415956 نوشت:
بنده در این متن کاملا منصفانه و با سه منبع مکتوب ( کتب تاریخی ) و دو منبع باستانی استفاده کردم .

تاریخ هرودوت و کوروش نامه گزنفون در صورتی مستند است که به جای معتبر ارجاع داده باشد ، هر چه هرودوت و امثال آن بنویسند که نمی شود مستد.
ما دو هزار سال از زمان هخامنشیان دوریم ، باید گزارشی قطعی از آن زمان باشد تا بتوان مبنای استناد قرار داد

The_M_F;415956 نوشت:
این فرمایش شما توجیه کننده ی توهین به ائمه ی معصوم (ع) برای مبارزه با پان عربیسمه . آیا خودتون قبول می کنید ؟؟؟

شما چیزی را رد می کنید که بنده ادعا نکرده ام

The_M_F;415148 نوشت:
هرودوت و گزنفون، «آستیاگ» پادشاه ماد را پدر بزرگ کوروش می دانند. اگر این موضوع را بپذیریم دختر آستیاگ می شود خاله ی کوروش. اما همانطور که اشاره شد کتزیاس دیگر مورخ یونانی می گوید که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است و فقط و فقط همین مورخ است که از ازدواج کوروش با دختر آستیاگ سخن به میان می آورد.

The_M_F;415148 نوشت:
هرودوت و گزنفون، «آستیاگ» پادشاه ماد را پدر بزرگ کوروش می دانند. اگر این موضوع را بپذیریم دختر آستیاگ می شود خاله ی کوروش. اما همانطور که اشاره شد کتزیاس دیگر مورخ یونانی می گوید که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است و فقط و فقط همین مورخ است که از ازدواج کوروش با دختر آستیاگ سخن به میان می آورد.

همین مطلب فوق ،با درست و غلطش کار ندارم ، معیار برای اینکه تشخیص دهیم کدام درست است کدام غلط چیست؟
هر کس به نفع ما گفت درست است و هر کس بر علیه ما گفت غلط ؟؟!!! یا معیار دیگری هم دارد


The_M_F;415148 نوشت:
پردیس اهورا

!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عماد;416960 نوشت:
همین مطلب فوق ،با درست و غلطش کار ندارم ، معیار برای اینکه تشخیص دهیم کدام درست است کدام غلط چیست؟
هر کس به نفع ما گفت درست است و هر کس بر علیه ما گفت غلط ؟؟!!! یا معیار دیگری هم دارد

[=arial narrow]جناب کارشناس
قانون کار این است هر کس به نفع ما صحبت کند نیازی به بررسی ندارد هر کس به ضرر ما صحبت کند باید بررسی شود ، تناقض می گوید و ...
به قول بوش
هر کس با ما نیست با تروریست است

بسم الله الرحمن الرحیم

عماد;416960 نوشت:
بنده مطلب را خواندم ، اما کمی آهسته تر
بنده نگفتم که مطلب شما در اثبات کورش بودن ذوالقرنین است ، گفتم در این تاپیکها بحث کورش مطرح شده است از جمله همین مطلب شما

با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر بابت پاسختون .
بیایم منصفانه قضاوت کنیم . شما فرمودید متن رو خوندید ، حدودا 10 لینک به بنده نشون دادید ، دوتا غیر فعال ( یکی برای خودم و یکی دیگه) چند تاش در مورد کوروش کبیر بود ؟؟؟ آیا منکرید که همگی در مورد ذوالقرنین هستند . این چه طور متن خوندنی بود ؟؟؟ در ضمن بین خودتون و خداتون ، آیا انصاف رو در معرفی این لینک ها ( با این که کاملا بی ارتباط بود ) رعایت کردید ؟؟؟ بنده عرض کردم به عمد از واژه ذوالقرنین استفاده کردم ، اما هدف هم واضحه .

عماد;416960 نوشت:

همه تاپیکهای مربوط به کورش بسته نیست ، بنده همین الان جستجو کردم دیدم یکی از آنها باز بود

جسارتا شما به عنوان کارشناس این دو واژه رو مطرح کردید : الان ؟؟؟؟ یکی از آن ها !!! نمی دونم چی بگم.
اما درست می فرمایید ، اما آیا به این موضوع مربوط می شن ؟؟؟ عذر می خوام این حرف رو می زنم ، اما برخی ها از روی عنادی که نمی دونم (البته می دونم ، اما نمی شه گفت) سرچشمش کجاست دارن هر توهینی که می خوام می کنن ، برخی هم با بی منطقی محض و متاسفانه از روی احساس دارن ، مثلا از ایشون (کوروش کبیر ) دفاع می کنن . اغلب حب و بغضه . شما دوباره برید مطالعه کنید ، برخی ها که می خوان ذوالقرنین بودن کوروش کبیر رو زیر سوال ببرن ، به هر حربه ای دست زدن ! به اصطلاح این نباشه ، به هر قیمتی !!! واقعا جای تاسف داره.

عماد;416960 نوشت:
دشمن هم همین را می خواهد ، یک عده تخریب کنند ویک عده دفاع کنند ، هم درگیری ایجاد شود ، وهم کورش مطرح شود تا آن را بعد در مقابل اسلام قرار دهند

دقیقا با این فرمایشتون موافقم . دشمن دو دسته آدم رو می ندازه جلو ، تا خودش صدمه نبینه . اتفاقا از کار های صهیونیسم برای تخریب یک شخصیت ، خدا کردن اون شخصیته . مثل حضرت مسیح (ع) . اما آیا الان بگیم ما از حضرت مسیح (ع) دفاع نمی کنیم ، چون دشمن منتظر همین دفاعه و یا در فضایی کاملا منطقی و به دور از تعصب نه تنها از حضرت (ع) دفاع کنیم ، بلکه توانایی حمله به دشمن رو هم به خودمون اضافه کنیم ؟؟؟ شما در جریان هستید که سوای کوروش کبیر بزرگان دیگه ای هم در تیر رس این اتهامات قرار دارند یا خیر ؟؟؟ پیامبر عظیم الاشان (ص) و همچنین ائمه ی اطهار خودمون هم از این قاعده مثتثنا نیستند . اگر ملعونی به ایشون تهمت بزنه ( حتا با منبع تاریخی که قطعا جعلیه ) شما باز هم میگید که :


عماد;416960 نوشت:
دشمن هم همین را می خواهد ، یک عده تخریب کنند ویک عده دفاع کنند ، هم درگیری ایجاد شود

قطعا پاسختون منفیه ، اما واقعا برای کسانی که پاسخشون به این سوال مثبته متاسفم.

عماد;416960 نوشت:
تاریخ هرودوت و کوروش نامه گزنفون در صورتی مستند است که به جای معتبر ارجاع داده باشد ، هر چه هرودوت و امثال آن بنویسند که نمی شود مستد.
ما دو هزار سال از زمان هخامنشیان دوریم ، باید گزارشی قطعی از آن زمان باشد تا بتوان مبنای استناد قرار داد

عذر می خوام بنده نگفتم که هر آنچه که نوشتم کاملا درست و بدون عیبه . نظر شخصیه بنده هم اصلا چیز دیگریست . اصلا من کوروش کبیر رو با تاریخ نمی شناسم و ارادت بنده ی حقیر نسبت به ایشون ، تماما با استفاده از منابع دینیه . اما واقعا برای شما متاسفم . توی این متن بررسی ها طوری صورت گرفته که کاملا نشون می ده اشتراکات بین منابع رو مورد مطالعه قرار داده نه تناقضاتی که ممکنه وجود داشته باشه . برای نمونه خدمتتون عرض کنم که اشتراک موجود بین تمامی منابع فوق ، تک همسری کوروش کبیر هستش . حالا شما متوجه نشدید که برخی ( احتمالا از روی همون تعصبی که عرض کردم ) توهم چند همسری و همچنین توهم ازدواج با محارم رو به کوروش بزرگ نسبت می دن ؟!؟!؟

عماد;416960 نوشت:
شما چیزی را رد می کنید که بنده ادعا نکرده ام

بنده هم نگفتم که شما این عبارت رو عینا به کار بردید . عرضم اینه که این فرمایش شما :

عماد;416960 نوشت:
الان در این برهه از زمان خواست دشمن است تا حس وطن خواهی جوانان را بر انگیخته کند و در مقابل نیز تقابلی بین آنان و مذهبیان ایجاد کند ، چون هدف اول مطرح کردن کورش و هدف بعدی این است که او را در مقابل شخصیتهای اسلامی قرار دهند
پس پرداختن به بحث کورش ، چه در دفاع و چه در رد وی ، در این برهه از زمان آب به آسیاب دشمن ریختن است

باعث میشه که کسی ( مثل خود بنده ) که می خوام مثلا با پان عربیسم مبارزه کنم ، باید مبانی اسلام رو هم زیر سوال ببرم . یعقوب صنوع ( پدر پان ترک و پان عرب) به اعراب گفته بود که :« این همه سرزمین رو شما بعد اسلام گرفته بودید ، تا آندلس هم رفته بودید و ... . شما ( به عناون عرب مسلمان) تمام دنیا رو آدم کردید . »
منظور بنده مثلا ( کاملا مصداقی عرض می کنم ) این بود که بنده برای مبارزه با پان عربیسم ( جبهه های تکفیری در سوریه ، گروهک های تروریستی و ... ) تماما خودشون رو مسلمان معرفی می کنن . فرمایش شما این اجازه رو می ده که به خاطر مبارزه با این موجودات ، مبانیشون رو هم بزنیم که این اصلا خوب نیست ( نظر شخصی).اگه متوجه منظورم نشدید ، بیشتر توضیح میدم اما تقریبا واضحه.
در ضمن هستند کسانی که این توانایی رو دارن در حالی که به قول شما «آب در آسیاب دشمن نریزن » از اعتقاداتشون دفاع کنن . در کل ضعیف نیستند و با دشمن شناسی لازم برخورد لازم می کنند .

عماد;416960 نوشت:
همین مطلب فوق ،با درست و غلطش کار ندارم ، معیار برای اینکه تشخیص دهیم کدام درست است کدام غلط چیست؟
هر کس به نفع ما گفت درست است و هر کس بر علیه ما گفت غلط ؟؟!!! یا معیار دیگری هم دارد


عذر می خوام کاملا متوجه منظورتون نشدم ! و گمان می کنم که جناب پنج تن هم منظوری نزدیک به منظور شما دارن که پاسخ ایشون رو هم از این طریق میدم .

پنج تن;416975 نوشت:
[=arial narrow]جناب کارشناس

قانون کار این است هر کس به نفع ما صحبت کند نیازی به بررسی ندارد هر کس به ضرر ما صحبت کند باید بررسی شود ، تناقض می گوید و ...
به قول بوش
هر کس با ما نیست با تروریست است

با اجازتون ، متن رو می زارم و روش تا اون جایی که بتونم توضیح میدم ، بعد اگه همونی نبود که شما می خواید ، باز در خدمتم :

The_M_F;415956 نوشت:
هرودوت و گزنفون، «آستیاگ» پادشاه ماد را پدر بزرگ کوروش می دانند. اگر این موضوع را بپذیریم دختر آستیاگ می شود خاله ی کوروش. اما همانطور که اشاره شد کتزیاس دیگر مورخ یونانی می گوید که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است و فقط و فقط همین مورخ است که از ازدواج کوروش با دختر آستیاگ سخن به میان می آورد.

به عقیده ی بنده منظور شما اینه که ، از کجا بدونیم هرودوت و یا گزنفون راست می گن و یا از کجا بدونیم که کتزیاس راست میگه . درسته ؟؟؟ اگه پاسخ مثبت باشه ، باز هم براتون متاسفم . چون اصلا و ابدا این مسئله مطرح نیست . پس تکرار می کنم که در این متن ، تاکید بر تک همسری کوروش کبیر بود که متاسفانه در برخی منابع ( مثلا دینی به قول خودتون ) رایج شده که کوروش کبیر چند همسر اختیار کردند که یکی از اون ها خالشونه . این ها تهمت نیست ؟؟؟ تک تک و نمونه وار بررسی می کنم :

The_M_F;415956 نوشت:
اکثر پژوهشگران معتقدند که کوروش یک همسر داشته است و این موضوع با توجه به بررسی منابع بیان می شود. هرودوت مورخ یونانی فقط از یک همسر به صورت روشن نام می برد
تاریخ هرودوت، کتاب ۲، بند 1

در کوروش نامه گزنفون هم فقط از یک همسر نام برده می شود.


کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۵، بند ۱۹


کتزیاس دیگر مورخ یونانی هم فقط از یک همسر نام می برد.
علاوه بر منابع یونانی، در رویدادنامه نبونئید-کوروش، که یک سند باستانی معتبر است از سوگواری همسر کوروش سخن به میان می آید و در کتیبه بیستون که از زبان داریوش نقل می شود کمبوجیه و بردیا، پسران کوروش را از یک پدر و مادر می نامد.


کتیبه بیستون، ستون نخست، بند ۱۰



بدون هیچ توضیح اضافه ( البته این همه فقط توضیح بودن ، شما اگه نمی تونید تک همسر بودن کوروش کبیر رو برداشت کنید ، من دیگه نمی تونم حرفی بزنم ! ) برخی منتقدین که چتند همسری کوروش کبیر رو مطرح می کنند استناد به تاریخ هرودوت دارن اما وقتی بنده عرض می کنم که تماما حب و بغض باعث این تهمت ها میشه ، خیلی ها قبول نمی کنن ! خود جناب هرودوت ( به قول شما با درست و غلط بودن کاری ندارم ) این طور آوردند :

The_M_F;415956 نوشت:
هرودوت در جایی می گوید:

مادر کمبوجیه کاساندان دختر فرناسپ بود که پیش از کوروش درگذشته و کوروش آیین سوگواری بزرگی برایش برپا و در سراسر شاهنشاهی سوگ همگانی اعلام کرده بود.

تاریخ هرودوت، کتاب ۲، بند ۱

در جای دیگر می گوید:

مصریان کمبوجیه را هم میهن خود و پسر همین دختر یعنی آپری یس می دانند و می گویند خواستگار این دختر از آماسیس، کوروش بوده است و نه کمبوجیه. اما این ادعا کاملا بی پایه است...

تاریخ هرودوت، کتاب ۳، بند ۲

البته هرودوت قبل از این اعلام می کند که کمبوجیه پسر کوروش، خواستگار یک زن مصری به نام «نی تتیس» بوده که دختر آماسیس فرعون مصر بوده است.

در جای دیگر هرودوت می گوید:

البته روایت دیگری نیز شنیده ام که اصلا به آن باورندارم: می گویند بانویی پارسی به دیدار همسران کوروش رفت و هنگامی که چشمش به کودکان درشت و زیبای اطراف کاساندان افتاد لب به ستایش فراوان آنان گشود. آن گاه کاساندان که همسر کوروش بود گفت:« بله، می بینی چه بچه هایی دارم! و آنگاه کوروش به من توجهی ندارد و چشمش همیشه در پی این زن مصری است که تازه گرفته است»

تاریخ هرودوت، کتاب ۳، بند ۳


خود هرودوت خدا بیامرز :Cheshmak: هم این موارد رو قبول نداره و اون ها رو شایعه می دونه ، برخی ها چه طور قبول کردند ، الله اعلم ! در ضمن برام جالبه همین مورد آخر ، جز اتهاماتیه که جاعلان به پیامبر خودمون هم وارد کردند ! انسان هرچه بزرگتر ، دشمنانش بیشتر .

تا این جا با استفاده از منابع کسانی که ادعای پوچ چند همسری کوروش کبیر رو مطرح کرده بودند ، بررسی هایی انجام شد . از نظر بنده تک همسری کوروش کبیر کاملا مشهود و قابل استناده . شما هم می تونید هر نظر دیگه ای غیر این ( البته باید مستند باشه ) داشته باشید . تا این جه یک هدف این نوشته معلوم شد . هدف دوم هم رد زبانم لال ازدواج با محارم کوروش کبیره ! مجددا متن رو می زارم :

The_M_F;415956 نوشت:

کسانی که موضوع ازدواج با محارم کوروش را مطرح می کنند به کتزیاس استناد می کنند. اما بیایید ببینیم در تاریخ کتزیاس چه چیزی نوشته شده است:

«کوروش(دختر) آستیاگ، آمی تیس را نخست با احترامی شایسته ی یک مادر پذیرا شد، سپس (او) به همسری کوروش برگزیده شد.»

خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ۲، بند ۵، ترجمه کامیاب خلیلی

نکته مهم آنجاست که همین کتزیاس در بند های قبل اظهار می دارد که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است.


خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ۲، بند ۱






جسارت بنده رو ببخشید اما شما نمی دونید که خاله بودن شخصی ، منوط به پدر بزرگ بودن ، پدر همون شخص داره ؟؟؟ یعنی تا مثلا شخصی پدر بزرگی ندارد ، به تبع آن خاله ای هم ندارد !!! مگه این که شما نظر دیگه ای داشته باشید!!!

در پایان باز هم اهداف این نوشته رو بیان می کنم :
اول این که اتهام چند همسری کوروش کبیر با استفاده از منابعی که خود آن هایی که اتهام ها را وارد کرده اند ، تا حدود زیادی ( صد در صد نمی گم اما تا حدود زیاد رو قبول دارم) رد و بی پایس . چه برخلاف میل بنده باشه و چه در راستای عرایضم !
دوم هم اتهام ازدواج کوروش کبیر با خالشون رو مطرح و باز هم بررسی کردیم .

من دقیقا نمی دونم شما چه طور کارشناسی هستید که این رو فرمودید :

عماد;416960 نوشت:
همین مطلب فوق ،با درست و غلطش کار ندارم ، معیار برای اینکه تشخیص دهیم کدام درست است کدام غلط چیست؟
هر کس به نفع ما گفت درست است و هر کس بر علیه ما گفت غلط ؟؟!!! یا معیار دیگری هم دارد

اما اگه دقت بفرمایید ، من هم نیازی به بررسی درست یا غلط بودنشان ندارم ( هر چند کاملا واضحه) ، چرا که : یک ، همون منابع مورد استفاده ی اتهام زنندگانه . دو اشتراکات با منابع دیگه داره . شما اگه روش تخصصی دیگه ای در مطالعه ی تاریخ دارید ، بسم الله . خوشحال می شم ، بدونم.

لطف کردید و پند هاتون رو به بنده ابلاغ فرمودید . اماجسارتا هیچ چیزی عوض نشد. چیزی برای بنده اثبات نشد . به هر حال از این که وقتتون رو صرف پند دادن کردید ، کمال قدر دانی و سپاس دارم . هم از شما کارشناس عزیز و هم از جناب 5 تن بزرگوار.

در پناه حق ، پیروز و موفق و سربلند باشید.


:Gol:

شما اصل سخن بنده را نگرفته اید
بنده گفتم ، نه کسانی که کورش را تخریب می کنند و نه کسانی که کورش را تقدیر می کنند ، هر دو گروه سخنانشان به جای محکمی بند نیست، چون تاریخ معتبری از زمان کورش در دست ما وجود ندارد
مثالی بزنم
کسی می گوید در کتاب فروغ ابدیت ایه الله سبحانی خواندم که در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم مثلا جنگ خیبر رخ داده است ، ما می گوییم ایه الله سبحانی در1400سال بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم زندگی می کنند ، از کجا اطلاع دارند ، جواب داده می شود ، ایشان مثلا از تاریخ طبری نقل می کنند ، خوب تاریخ طبری که در قرن سوم نوشته شده هنوز موجود است ، 1400تبدیلی می شود به 300سال ، باز 300سال خیلی است و ممکن نیست و نمی توانیم همینطوری از طبری قبول کنیم ، می رویم سراغ طبری ، می بینیم او گفته من از فلانی از فلانی از فلانی .... تا از مثلا سلمان این مطلب را نقل می کنم ، سلمان در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم حضور داشته در صورتیکه همه کسانی که طبری در سندش آورده مورد قبول ما باشند ، سخن ایه الله سبحانی را قبول می کنیم چون دیگر 1400سال فاصله نیست بلکه این هراز چهار صد سال از بین رفت و به زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم وصل شود
اما درباره کورش تاریخ اینگونه نداریم

ما فقط از یک راه می توانیم کورش را تقدیر کنیم ، و آن این است که او ذوالقرنین باشد چون ذوالقرنین مورد تمجید قران است ، فقط همین
که علامه طباطبایی می فرمایند در بین احتمالات تطبیق افراد بر احتمال کورش بیشتر از بقیه است ولی باز خالی از اشکال نیست

ولی هرودت چه گفته و فلان مورخ چه گفته در صورتی اعتبار دارد که مثل جریان جنگ خندق بتوان وصل به زمان کورش کرد و این کار میسّر نیست
نه کسانی که می گویند کورش با محارم ازدواج کرده حرفشان قابل قبول است
نه کسانی که می گویند کورش یک زن داشته حرفشان قابل قبول است
چون هرد دو گروه به گزارشاتی تکیه می کنند که نمی تواند مبنای استدلال قرار گیرد
همین فرمایش شما
جریان تک همسری کورش
ایا شما می توانید همانطور که بنده جنگ خندق را اثبات کردم اثبات کنید
یعنی اینکه ما 2500سال با کورش فاصله داریم ، شما این فاصله را به صفر تبدیل کنید همانطورکه در جنگ خندق چنین شد
خواهش می کنم ، مستد ، علمی و کوتاه مطلب بگذارید
سوال خود را تکرار می کنم
جریان تک همسری کورش را با تبدیل کردن فاصله 2500ساله به صفر برای بنده اثبات کنید
متشکرم

عماد;417168 نوشت:
شما اصل سخن بنده را نگرفته اید
بنده گفتم ، نه کسانی که کورش را تخریب می کنند و نه کسانی که کورش را تقدیر می کنند ، هر دو گروه سخنانشان به جای محکمی بند نیست، چون تاریخ معتبری از زمان کورش در دست ما وجود ندارد
مثالی بزنم
کسی می گوید در کتاب فروغ ابدیت ایه الله سبحانی خواندم که در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم مثلا جنگ خیبر رخ داده است ، ما می گوییم ایه الله سبحانی در1400سال بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم زندگی می کنند ، از کجا اطلاع دارند ، جواب داده می شود ، ایشان مثلا از تاریخ طبری نقل می کنند ، خوب تاریخ طبری که در قرن سوم نوشته شده هنوز موجود است ، 1400تبدیلی می شود به 300سال ، باز 300سال خیلی است و ممکن نیست و نمی توانیم همینطوری از طبری قبول کنیم ، می رویم سراغ طبری ، می بینیم او گفته من از فلانی از فلانی از فلانی .... تا از مثلا سلمان این مطلب را نقل می کنم ، سلمان در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم حضور داشته در صورتیکه همه کسانی که طبری در سندش آورده مورد قبول ما باشند ، سخن ایه الله سبحانی را قبول می کنیم چون دیگر 1400سال فاصله نیست بلکه این هراز چهار صد سال از بین رفت و به زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم وصل شود
اما درباره کورش تاریخ اینگونه نداریم

ما فقط از یک راه می توانیم کورش را تقدیر کنیم ، و آن این است که او ذوالقرنین باشد چون ذوالقرنین مورد تمجید قران است ، فقط همین
که علامه طباطبایی می فرمایند در بین احتمالات تطبیق افراد بر احتمال کورش بیشتر از بقیه است ولی باز خالی از اشکال نیست

ولی هرودت چه گفته و فلان مورخ چه گفته در صورتی اعتبار دارد که مثل جریان جنگ خندق بتوان وصل به زمان کورش کرد و این کار میسّر نیست
نه کسانی که می گویند کورش با محارم ازدواج کرده حرفشان قابل قبول است
نه کسانی که می گویند کورش یک زن داشته حرفشان قابل قبول است
چون هرد دو گروه به گزارشاتی تکیه می کنند که نمی تواند مبنای استدلال قرار گیرد
همین فرمایش شما
جریان تک همسری کورش
ایا شما می توانید همانطور که بنده جنگ خندق را اثبات کردم اثبات کنید
یعنی اینکه ما 2500سال با کورش فاصله داریم ، شما این فاصله را به صفر تبدیل کنید همانطورکه در جنگ خندق چنین شد
خواهش می کنم ، مستد ، علمی و کوتاه مطلب بگذارید
سوال خود را تکرار می کنم
جریان تک همسری کورش را با تبدیل کردن فاصله 2500ساله به صفر برای بنده اثبات کنید
متشکرم

من هم از شما کمال تشکر رو دارم و مثال خوبی فرمودید . نمونه وار فرمویدید که 2500 سال رو طوری به صفر میل بدم . مثلا همون خود هرودوت اینا ، اولین منبع مکتوب بعد از کوروش کبیر همون منبع جناب هرودوته . 50 سال بعد از ایشون . در ضمن جناب هرودوت هم فقط شنیده ها رو نگاشتن . به روی چشم ، کتیبه ی داریوش کبیر فقط بعد از 8 سال بعد از کوروش کبیر نوشته شده و خود ایشون هم در شمان کوروش کبیر بودن .
باز هم یاد آوری می کنم :

The_M_F;417031 نوشت:
علاوه بر منابع یونانی، در رویدادنامه نبونئید-کوروش، که یک سند باستانی معتبر است از سوگواری همسر کوروش سخن به میان می آید و در کتیبه بیستون که از زبان داریوش نقل می شود کمبوجیه و بردیا، پسران کوروش را از یک پدر و مادر می نامد.
کتیبه بیستون، ستون نخست، بند ۱۰

اولا همین موضوع کافیه ، اما بنده عرض کردم که هدف برداشتن برخی ابهاماتی ست که جاعلان دارن با بی سوادی وارد می کنن . باز هم تکرار می کنم که نیازی به اثبات ندارم ، چون از همون منابع برادران منتقد استفاده کردم. من می ترسم برخی منابع رو بیارم که سایت ها اسامی خیلی مذهبی و دهن پر کن گذاشتن ، اما بدون هیچ منبعی این حرف رو زدن . در واقع این تهمت رو زدن . اصل منظور بنده هم اینه که در جواب این مسلمون نماها این پاسخ ها خیلی هم مستند و کافیه . مگه اون ها می تونن برای چند همسری کوروش کبیر این طور که شما می فرمایید منابع رو به صفر میل بدن ؟؟؟

اما نکات بعد . کوروش بزرگ حتا اگه ذوالقرنین قرآن هم نباشن ( که صد البته و به راحتی قابل اثباته که هستن ولی متاسفانه الان نمی تونم تک تک موارد رو اثبات کنم .) باز هم شخصیت بزرگ تاریخی دارن و قابل احترامن . اتفاقا مطالب اخیر بنده و اگه مدیریت و برخی کارشناسان شما اجازه بدن ، مطالب آینده ی بنده ، تماما در رفع ابهام از جعلیات و اتهامات برخی معلوم الحال ها به ایشونه . نه مسئله ی حل شده ی ذوالقرنین ( این نظر شخصیمه .)
یه پیشنهاد به عنوان برادر کوچکتر ( البته اگه قابل بدونید ) : علامه طباطبایی (ره ) صرفا چند احتمال بررسی نکردن !!! انشاالله متوجه منظور بنده بشید ؛ اما در غیر این صورت ، باز هم موکولتون می کنم به آینده.
ممنونم از پاسخ گویی مستمر شما

The_M_F;417175 نوشت:
من هم از شما کمال تشکر رو دارم و مثال خوبی فرمودید . نمونه وار فرمویدید که 2500 سال رو طوری به صفر میل بدم . مثلا همون خود هرودوت اینا ، اولین منبع مکتوب بعد از کوروش کبیر همون منبع جناب هرودوته . 50 سال بعد از ایشون . در ضمن جناب هرودوت هم فقط شنیده ها رو نگاشتن . به روی چشم ، کتیبه ی داریوش کبیر فقط بعد از 8 سال بعد از کوروش کبیر نوشته شده و خود ایشون هم در شمان کوروش کبیر بودن .
باز هم یاد آوری می کنم :

برگردیم به مثال خودمان
گفتیم طبری چنین گفته ، و آن را با توجه به سلسله سند به زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم رساندیم ، اما یک نکته که بنده عرض کردم این بود که ما به رجال سلسله سند نگاه می کنیم و آنان رابررسی می کنیم اگر همه افراد قابل اعتماد بودند ، می گوییم گزارش درست است ولی اگر کسی مثلا مثل سیف به عمر که همه به دروغگو بودن ولی اجماع دارند ددر سلسله سند باشد گزارش را کنار می گذاریم
درباره هرودوت ، دو امر باید اثبات شود
1. انتساب کتاب موجود به وی
2. اینکه وی مورد اعتماد بوده باشد
بعضی وی را افسانه پرداز و دروغگو می دانند ، که اگر چنین باشد به کتابش اعتمادی نیست
درباره کتیبه ها نیز چنین است
باید ترجمه کننده آن مورد اعتماد باشد ، اگر کسی باشد که مورد اعتماد نباشد ، نمی شود آنان را مبنای استدلال قرار داد.

The_M_F;417175 نوشت:
کوروش بزرگ حتا اگه ذوالقرنین قرآن هم نباشن ( که صد البته و به راحتی قابل اثباته که هستن ولی متاسفانه الان نمی تونم تک تک موارد رو اثبات کنم .) باز هم شخصیت بزرگ تاریخی دارن و قابل احترامن

اما بنده می گویم اگر کورش همان ذوالقرنین باشد که تکریم وی لازم است ، احتمال زیاد دارد درست باشد ولی قطعی نیست
اما اگر ذوالقرنین نباشد به هیچ وجه نه می توان خوب یا بد بودن وی را اثبات کرد و نه می شود و نه می توان تاریخ دقیقی از زمان وی به تصویر کشید .
بحث بحث علمی است ، انتظار دارم از عبارات بنده اگر گاهی تند است ناراحت نشوید

عماد;417246 نوشت:
برگردیم به مثال خودمان
گفتیم طبری چنین گفته ، و آن را با توجه به سلسله سند به زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم رساندیم ، اما یک نکته که بنده عرض کردم این بود که ما به رجال سلسله سند نگاه می کنیم و آنان رابررسی می کنیم اگر همه افراد قابل اعتماد بودند ، می گوییم گزارش درست است ولی اگر کسی مثلا مثل سیف به عمر که همه به دروغگو بودن ولی اجماع دارند ددر سلسله سند باشد گزارش را کنار می گذاریم
درباره هرودوت ، دو امر باید اثبات شود
1. انتساب کتاب موجود به وی
2. اینکه وی مورد اعتماد بوده باشد
بعضی وی را افسانه پرداز و دروغگو می دانند ، که اگر چنین باشد به کتابش اعتمادی نیست
درباره کتیبه ها نیز چنین است
باید ترجمه کننده آن مورد اعتماد باشد ، اگر کسی باشد که مورد اعتماد نباشد ، نمی شود آنان را مبنای استدلال قرار داد.

فرمایشتون درسته . اما جسارتا نمونتون درسته ؟؟؟ یعنی شما پیامبرِ حدودا 1400 سال پیش رو با شخصیتی حدودا 2500 سال پیش یک نوع بررسی می کنید ؟؟؟ مثلا در زمان پیامبر ، کاغذ ابدا شده بود ، اما در زمان کوروش کبیر خیر . نام صحابه ی پیابر (ص) به خاطر همین اختراعات کاملا واضح و شخصیت اون ها کاملا حقیقیه ( هرچند برخی تحقیقات خلاف عرض بنده رو اثبات می کنه ) اما در زمان کوروش کبیر رجالی و سلسله وار دقیقا موجود نیست که بررسی بشود . اما باز هم می توان استناد هایی کرد . اما به هیچ عنوان نمی توان رجال را بررسی کرد .
http://www.askdin.com/thread32519.html
ما خوب می دونیم که شاهنامه سینه به سینه نقل شده و به همین دلیل امکان بروز اشتباه ( در روایات ) زیاده . اما رجال رو نمی شناسیم . نکته ی دیگه این که با این فرمایش شما دیگه هیچ گونه روشی برای بررسی تاریخ نداریم . هیچ گونه . دلیلش می تونه از بین رفتن کتاب ها باشه ، حملات مختلف باشه و ... . پس قیاس بین 1400 سال پیش و 2500 سال پیش به دور از انصاف و غیر منطقیه اما برای تفهیم منظورتون ، نمونه ی خوبی بود . ما می دونیم که فعل معصوم برای ما فقهه . پس لازمه که بررسی های رجالی رو داشته باشیم . اما باز هم روی حرفم در مورد کتیبه ی بیستون ، پایدارم . همچنین ، رویداد نامه ی نبونید هم از آن زمان مانده .

عماد;417246 نوشت:
اما بنده می گویم اگر کورش همان ذوالقرنین باشد که تکریم وی لازم است ، احتمال زیاد دارد درست باشد ولی قطعی نیست
اما اگر ذوالقرنین نباشد به هیچ وجه نه می توان خوب یا بد بودن وی را اثبات کرد و نه می شود و نه می توان تاریخ دقیقی از زمان وی به تصویر کشید .
بحث بحث علمی است ، انتظار دارم از عبارات بنده اگر گاهی تند است ناراحت نشوید

با بخش اول فرمایشتون موافقم . اما در مورد بخش دوم خیر . درسته که ایشون از نگاه تاریخی دارای نکات ابهامی هستند ، اما از لحاظ مذهبی و دینی به هیچ عنوان نقطه ی تاریکی وجود نداره . جسارتا شما برای بررسی تاریخ (باستان) چه روش تخصصی رو پیشنهاد می کنید تا بنده با اون روش پیش برم؟؟؟
شما هم لطفا از نوع نگارش بنده ناراحت نشید .

The_M_F;415148 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.


شوربختانه این روز ها دیده می شود که عده ای موارد کاملا نادرست را به اشخاص خوش نام تاریخ نسبت می دارند. یکی از این اشخاص که به تأیید علامه طباطبایی، محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین(ع) می باشد؛ کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی است.


عده ای با بیان موارد نادرست درباره کوروش بزرگ، گویی قصد تخریب وی را دارند. یکی از این موارد نادرست اتهام ازدواج با محارم است که به کوروش نسبت می دارند که این موضوع در هیج منبعی دیده نمی شود. در این نوشتار به بررسی این موضوع با توجه به اسناد و مدارک می پردازیم.


قبل از هر چیز باید به نحوه تاریخ پژوهی پیرامون کوروش اشاره کوتاهی بکنیم. معمولا پژوهش گران در بحث های تاریخی و بررسی چگونگی عملکرد شخصیتی مانند کوروش که گاهی روایت های نا همسان درباره او، توسط مورخان گوناگون گفته شده است؛ منابع مختلف مانند منابع یونانی، منابع یهودی و... را کنار هم می گذارند و به بررسی اشتراکات آنها می پردازند. خوشبختانه آثار باستانی ارزشمندی مانند منشور کوروش بزرگ و رویدادنامه نبونئید و حتی استوانه ای از نبونئید(آخرین پادشاه بابل) بدست آمده است که با یکدیگر هماهنگی دارند و می توان گفت از نظر اعتبار در جایگاه بالاتری نسبت به گفته مورخان یونانی قرار می گیرند.

اکثر پژوهشگران معتقدند که کوروش یک همسر داشته است و این موضوع با توجه به بررسی منابع بیان می شود. هرودوت مورخ یونانی فقط از یک همسر به صورت روشن نام می برد


تاریخ هرودوت، کتاب ۲، بند 1

در کوروش نامه گزنفون هم فقط از یک همسر نام برده می شود.

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۵، بند ۱۹


این موضوع از بخش های مختلف این منبع هم مشخص می شود؛ آنجا که کوروش به مرگ نزدیک می شود و در راز و نیاز هایش می گوید: «فرزندان من را، و همسر من را، و سرزمین پدرانم را...»

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۳

همچنین بر اساس این منبع، کوروش فرزندانش را از یک پدر و مادر می نامد و این چنین اندرزشان می کند: «چه کس بیش از برادر درخور دوستی، که با شمای اش یک پدر و یک مادر است.»

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۱۴، ترجمه ابوالحسن تهامی

کتزیاس دیگر مورخ یونانی هم فقط از یک همسر نام می برد.
علاوه بر منابع یونانی، در رویدادنامه نبونئید-کوروش، که یک سند باستانی معتبر است از سوگواری همسر کوروش سخن به میان می آید و در کتیبه بیستون که از زبان داریوش نقل می شود کمبوجیه و بردیا، پسران کوروش را از یک پدر و مادر می نامد.

کتیبه بیستون، ستون نخست، بند ۱۰

به نظر می رسد که تک همسر بودن کوروش مشهور بوده است و این موضوع در منابع اشتراک دارد. احتمالا کوروش به همسرش بسیار علاقه مند بوده است؛ چرا که در رویدادنامه نبونئید-کوروش از برگزاری مراسم سوگواری بزرگ برای وی سخن به میان می آید.
اما به هر حال درباره اینکه نام همسر کوروش چه بوده است و این بانو فرزند چه کسی بوده است؛ در منابع اختلاف وجود دارد. هرودوت

وی را «کاساندان دختر فرناسپ(از بزرگان پارسی)» می داند اما گزنفون وی را دختر دایی کوروش می داند. کتزیاس هم نام وی را آمی تیس نوشته است.



کسانی که موضوع ازدواج با محارم کوروش را مطرح می کنند به کتزیاس استناد می کنند. اما بیایید ببینیم در تاریخ کتزیاس چه چیزی نوشته شده است:
«کوروش(دختر) آستیاگ، آمی تیس را نخست با احترامی شایسته ی یک مادر پذیرا شد، سپس (او) به همسری کوروش برگزیده شد.»


خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ۲، بند ۵، ترجمه کامیاب خلیلی

نکته مهم آنجاست که همین کتزیاس در بند های قبل اظهار می دارد که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است.


خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ۲، بند ۱

داستان آنجاست که هرودوت و گزنفون، «آستیاگ» پادشاه ماد را پدر بزرگ کوروش می دانند. اگر این موضوع را بپذیریم دختر آستیاگ می شود خاله ی کوروش. اما همانطور که اشاره شد کتزیاس دیگر مورخ یونانی می گوید که کوروش هیچ نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است و فقط و فقط همین مورخ است که از ازدواج کوروش با دختر آستیاگ سخن به میان می آورد.

پیش از این بیان شد که هرودوت کاساندان دختر فرناسپ و گزنفون دختر دایی کوروش را به عنوان همسر وی معرفی می کنند. کتزیاس هم که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی می کند؛ اظهار می دارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشته اند. البته به طور کلی نوشته های کتزیاس تناقضات زیادی دارد و در بسیاری از اوقات با آثار باستانی تضاد جدی دارد. اما همانطور که اشاره شد هیچ کجا اثری از ازدواج کوروش با محارم نیست.
عده ای که این موضوع را بیان می کنند از برخی اختلاف منابع سوء استفاده کرده اند؛ و موضوعی نادرست را به کوروش نسبت داده اند.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بن مایه :
پردیس اهورا


سلام
کوروش شاه اگه پایبند به یک زن بود
عزیز برادر سرش را بخاطر علاقه به یک زن از دست
نمی داد

The_M_F;417253 نوشت:
یعنی شما پیامبرِ حدودا 1400 سال پیش رو با شخصیتی حدودا 2500 سال پیش یک نوع بررسی می کنید ؟؟؟ مثلا در زمان پیامبر ، کاغذ ابدا شده بود ، اما در زمان کوروش کبیر خیر . نام صحابه ی پیابر (ص) به خاطر همین اختراعات کاملا واضح و شخصیت اون ها کاملا حقیقیه ( هرچند برخی تحقیقات خلاف عرض بنده رو اثبات می کنه ) اما در زمان کوروش کبیر رجالی و سلسله وار دقیقا موجود نیست که بررسی بشود . اما باز هم می توان استناد هایی کرد . اما به هیچ عنوان نمی توان رجال را بررسی کرد .


احسنت ، بنده هم همین را عرض کردم ، به دلیل خلاء سلسله سند که بتواند نمی توان قطعا به گزارشات از زمان هخامنشیان اعتماد کرد، شما قبول دارید که این خلاء هست ، و آن زمان کاغذ نبوده ، ماهم می گوییم به دلیل نبود امکانات ، و ضبط صحیح گزارشات ، نمی توان به قطع به این گزارشات تکیه نمود.

The_M_F;417253 نوشت:
ما خوب می دونیم که شاهنامه سینه به سینه نقل شده و به همین دلیل امکان بروز اشتباه ( در روایات ) زیاده


اولا: شاهنامه خود 1400سال تقریبا با کورش فاصله دارد و این فاصله باید مشکلش حل شود.
ثانیا: شاهنامه کتاب افسانه پروری است و نه تواند مبنای گزارش باشد،
خود فردوسی می گوید :كه رستم يلي بود در سيستان***منش كرده‌ام رستم داستان(اگر این بیت متعلق به وی باشد)و
ثالثا: کسانی هم که می گوید اسم کورش در شاهنامه نیامده ، نمی گویند که اگر در شاهنامه آمده بود ما سمعا وطاعا قبول می کردیم ، بلکه می گویند عدم ذکر نام دقیق کورش می تواند از موقعیتی که الان برای وی ایجاد شده بکاهد ، نه اینکه شاهنامه معیار قبول وعدم قبول باشد
رابعا: در همان تاپیک فردوسی شما ، نام کورش در شاهنامه با اما واگر روبرو است که انشاءالله بعد از اتمام این تاپیک در آنجا خدمتتان عرض می کنم
خامسا: ما نگقتیم که در انتساب شاهنامه به فرودسی اشکال است که شما می گوید شاهنامه سینه به سینه آمده ، شاهنامه موجود متعلق به فرودسی است اما اشکالات بالا باید مرتفع شود .

The_M_F;417253 نوشت:
اما رجال رو نمی شناسیم . نکته ی دیگه این که با این فرمایش شما دیگه هیچ گونه روشی برای بررسی تاریخ نداریم . هیچ گونه . دلیلش می تونه از بین رفتن کتاب ها باشه ، حملات مختلف باشه و ... . پس قیاس بین 1400 سال پیش و 2500 سال پیش به دور از انصاف و غیر منطقیه اما برای تفهیم منظورتون ، نمونه ی خوبی بود .

خدا را شکر که آنچه منظور بنده با انگشتان شما تایپ می شود
اولا: اگر بنده در صدد قیاس 1400سال با 2500سال بودم و می گفتم ، بینید منابع ما بر منابع شما ارجحیت دارد ، فرمایش شما در مورد بی انصافی ، منطقی بود ، اما بنده می گویم به دلیل اینکه در 1400سال پیش امکانات بیشتر از 250سال پیش بوده لذا می توانیم به قطعیت گزارشات 1400سال پیش برسیم واما نمی توانیم به قطعیت گزارشات 2500سال پیش برسیم

ثانیا:
شما فرموده اید رجال را نمی شناسیم ، بنده هم می گویم به همین دلیل نمی توان گزارشات 2500سال پیش را قطعی در نظر گرفت
شما فرموده اید (با این فرمایش شما دیگه هیچ گونه روشی برای بررسی تاریخ نداریم . هیچ گونه) بله همین طوراست نمی توان به قطعیت رسید به هیچ گونه
شما فرموده اید(دلیلش می تونه از بین رفتن کتاب ها باشه ، حملات مختلف باشه و ..) به همین دلایل نمی توان به قطعیت گزارشات آن زمان رسید .

The_M_F;417253 نوشت:
ما می دونیم که فعل معصوم برای ما فقهه . پس لازمه که بررسی های رجالی رو داشته باشیم

این فرمایشتان نیز منظور بنده بود که توسط انگشتان مبارک شما تایب شد
آنچه از طریق آنچه از طریق قران و پیامبرصلی الله علیه واله وسلم و ائمه معصومین علیهم السلام به دست در مورد وقایع باستان ایران یا جای دیگر رسید ه اگر ثابت شود که آن بزرگواران گفته اند می تواند ما را به قطعیت در مورد باستان برساند
مثلا در روایات آمده انوشیروان عادل بوده ، ما قبول می کنیم انوشیروان عادل بوده :«ولدت في زمن الملک العادل انوشيروان » (1)
در گزارشات آمده خسرو پرویز نامه پیامبر را پاره کرده ما نتیجه میگیرم ظالم بوده
اگر اثبات شود کورش همان ذالقرنین است ، چون قران تمجید و تکریم از ایشان کرده ، ما کورش را مقدس می دانیم ولو اینکه همه دنیا بگویند ظلم کرده، همه تاریخ نگاران شرق وغرب بگویند انسان بدی بوده ،ولی باید ذوالقرنین بودن اثبات شود. که احتمالش زیاد است
1.درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام ج1، رسولي محلاتي، سيد هاشم

The_M_F;417253 نوشت:
پس لازمه که بررسی های رجالی رو داشته باشیم . اما باز هم روی حرفم در مورد کتیبه ی بیستون ، پایدارم . همچنین ، رویداد نامه ی نبونید هم از آن زمان مانده .


بله در صورتیکه اثبات شود درست ترجمه شده می تواند راهی برای رسیدن به واقعیت نسبی باشد

The_M_F;417253 نوشت:
درسته که ایشون از نگاه تاریخی دارای نکات ابهامی هستند ، اما از لحاظ مذهبی و دینی به هیچ عنوان نقطه ی تاریکی وجود نداره .


شما از کجا به این نتیجه رسیده اید ، مگر اینکه اثبات کرده باشد کورش همان ذوالقرنین است که در این صورت بنده نیز با شما موافقم

The_M_F;417253 نوشت:
جسارتا شما برای بررسی تاریخ (باستان) چه روش تخصصی رو پیشنهاد می کنید تا بنده با اون روش پیش برم؟؟؟

بنده در خلال عرایضم خدمتان این سوال را جواب دادم
هیچ راهی برای رسیدن به قطعیت گزارشات زمان کورش نیست
مگر
1. گزارشی از طرف معصومین رسیده باشد
2. اثبات شود کورش همان ذوالقرنین است ، که در این صورت انسان خوب بودنش اثبات می شود ، ولی جزئیات وقایع زندگیش نه
3. همان کتیبه ها ، البته کسی که معتمد است و قصد شیطنت ندارد ترجمه کرده باشد

The_M_F;417253 نوشت:
درسته که ایشون از نگاه تاریخی دارای نکات ابهامی هستند ، اما از لحاظ مذهبی و دینی به هیچ عنوان نقطه ی تاریکی وجود نداره .

سلام علیکم و رحمه الله

با اجازه از محضر اساتید بزرگوار استاد عماد و استاد رضای عزیز و همچنین جناب The_M_F گرامی

اگر کوروشی که در کتیبه های سنگی و گلی آمده را بخواهیم ذوالقرنین نبی بنامیم The_M_F گرامی , از لحاظ مذهبی و اعتقادی این مساله کاملا مردود است چراکه این شخص موحد نبوده و خداوند سبحان را یا نمی شناخته و یا اگر می شناخته بوحدانیت او ایمان نداشته و حتی در کفرش هم مشرک بوده ( یعنی بغیر از مردوک بت های متعددی را می پرستیده )

عرضی هم دارم خدمت جناب The_M_F در قالب دو سوال و یک قیاس و آن اینکه

اول :
آیا شما سلیمان نبی ای که در قرآن کریم او را معرفی میکند را قبول دارید بعنوان پیامبر
یا
پادشاه جادوگری بنام سلیمان که در کتب و اسناد یهود آمده ؟

دوم :
آیا شما کوروشی را بعنوان ذوالقرنین قبول دارید که قرآن کریم او را موحد و پیامبر الهی توصیف نموده
یا
کوروشی که در کتیبه های تاریخی و معتقدات مکتبی یهود آمده و او را یک بت پرستی معرفی مینماید که با محارم خود ازدواج می کرده ؟

کدام یک از این معانی میتوانند اصول بدیهی ای را برای ما تعریف نمایند.

یاحق

فاتح;417729 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

با اجازه از محضر اساتید بزرگوار استاد عماد و استاد رضای عزیز و همچنین جناب The_M_F گرامی

اگر کوروشی که در کتیبه های سنگی و گلی آمده را بخواهیم ذوالقرنین نبی بنامیم The_M_F گرامی , از لحاظ مذهبی و اعتقادی این مساله کاملا مردود است چراکه این شخص موحد نبوده و خداوند سبحان را یا نمی شناخته و یا اگر می شناخته بوحدانیت او ایمان نداشته و حتی در کفرش هم مشرک بوده ( یعنی بغیر از مردوک بت های متعددی را می پرستیده )

عرضی هم دارم خدمت جناب The_M_F در قالب دو سوال و یک قیاس و آن اینکه

اول :آیا شما سلیمان نبی ای که در قرآن کریم او را معرفی میکند را قبول دارید بعنوان پیامبر
یا
پادشاه جادوگری بنام سلیمان که در کتب و اسناد یهود آمده ؟

دوم :آیا شما کوروشی را بعنوان ذوالقرنین قبول دارید که قرآن کریم او را موحد و پیامبر الهی توصیف نموده
یا
کوروشی که در کتیبه های تاریخی و معتقدات مکتبی یهود آمده و او را یک بت پرستی معرفی مینماید که با محارم خود ازدواج می کرده ؟

کدام یک از این معانی میتوانند اصول بدیهی ای را برای ما تعریف نمایند.

یاحق

با سلام
اضافه بر سخنان فاتح گرامی باید بگویم که گویا دوستان دم خروس را نمیبینند
قربانی کردن کوروش شاه را برای بوتان فراموش کرده !!
که او را موحد بدانند ؟

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%B3

http://en.wikipedia.org/wiki/Osiris

ضمنا به یاد داشته باشید که مردمان قدیمی (از جمله مصریان باستان) تمامی موجودات ماورایی و دارای قدرتهای فرابشری را به راحتی خدا می نامیدند.
صورت سبز اسایریس ما را به یاد خضر می اندازد که ارتباطهایی با ذوالقرنین دارد. در تصاویر، اسایریس را با کلاهی دارای دو پر نشان داده اند.

خواهشا این مطلب و کامل بخونید

به نام خدا

خرد رهنمای و خرد رهگشای خرد دستگیرت به هر دو سرای
از او شادمانی ازویت غم است از اویت فزونی از اویت کم است
فردوسی بزرگ

در چند سال اخیر یکی از موضوعاتی که توسط گرو ههای ضدایرانی بویژه اقلیت پانترکیست بسیار برجسته
شده است مسأله ی ازدواج با محارم در ایران باستان است که پیش از این هم مطرح بوده که از آن جمله
می توان به منابعی اشاره کرد که اعراب صدراسلام معمولا برای توجیه گذشته ی خود و تحقیر و تخریب
شکوه ایرانیان مطرح کرده اند وگه گاه روایتی نیز برای آ نجور کرده اند( 1) که مثلا فلان امام پس از طرح
آن توسط یکی از اعراب نسبت به ایرانیان درصدد توجیه آن برآمده!
یکی از نقاط اتکای این افراد، آسانگیری خود ایرانیان دراین باره است از جمله نوشته های خسرو معتضد
در کتاب « پشت پرده های حرمسرا » درباره ی ازدواج کمبوجیه پسر کورش بزرگ و همچنین پادشاهان
اشکانی که مطمئناً هنگام نوشتن این جملات فکر سوءاستفاده ی دشمنان ایران را از طرح چنین مسائلی را
هم نکرده است.

افزون بر این پس از پیروزی انقلاب 57 نیز برخی افراد متشرّع بخیال خدمت به اسلام درصدد تخریب
باستان برآمدند تا حمله ی اعراب به ایران را توجیه کرده و ایشان را ناجی مردم معرفی کنند،غافل از
اینکه ، هیچ گاه باور کسی با زور عوض نمیشود. بنابراین سعی کردند همه ی پادشاهان را ستمگر و همه ی
مردم را(بخاطر مسلمان نبودن)دچار انحرافات اخلاقی و رفتاری معرفی کنند که با تهاجم اعراب اصلاح
شدند.
هم اکنون نیز همگی دسته های نامبرده راه خویش را ادامه داده و خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه ی
ایران و ایرانی می زنند هرچند اقلیتی شاید انگشت شمار راه خلاف ایشان را میروند.( 2)
جدا از دلیل تاریخی- سیاسی بالا، در این تحقیق میکوشیم از چندجنبه این مسأله را مورد بررسی قرار
دهیم:
1- جنبه ی منطقی
2- جنبه ی پزشکی
از لحاظ منطقی می خواهیم ببینیم طرح چنین مسائلی آیا با عقل سازگار است یا مغالطه بودنش را
می توان به آسانی دریافت .از لحاظ پزشکی بررسی می کنیم چنین کاری اصولً ممکن است یا خیر.

سرآغاز و مهمترین بخش سناریوی مذکور داستان کمبوجیه است که (مشابه آن را درباره ی حضرت
ابراهیم و ساره گفته اند)ودر آن چنین گفته می شود:

"به گفته هرودوت، کمبوجیه دلباخته یکی از خواهرانش شده بود و می خواست با او زناشویی کند ، »
ولی چون نقشه اش بر خلاف همه رسوم بود پس موبدان و مغان را فراخواند و از آنان پرسید
که آیا قانونی هست که اجازه دهد مردی با خواهر خود زناشویی کند.آنان پاسخی به وی دادند که
هم جانشان را ایمن می داشت و هم مطابق عدالت بود.
آنان گفتند که قانونی نیافته اند که زناشویی خواهر و برادر را جایز شمارد ، ولی قانون دیگری
یافته اند که اجازه می دهد شاه هر چه دلش خواست انجام دهد."

در این مطلب آمده است که « موبدان را فراخواند » و « آنان گفتند که قانونی نیافته اند » که این بدان معناست
که در دین زرتشت چنین چیزی یافت نمی شود( 3) و همچنین آمده است " چون نقشه اش بر خلاف همه ی رسوم بود" یعنی ازدواج با محارم نه تنها در دین زرتشتی خلاف است بلکه با عرف نیز مخالفت دارد. سومین مطلبی که به مرور به وارد کارزار می شود اتصال این داستان به دین و بقیه ی مردم است که چون « پادشاه هرچه دلش خواست انجام دهد » (بدون اینکه ترس از رغبا و اطرافیان داشته باشد) پس دین او اینچنین است و مردم هم اینچنینند!!

افزون بر قصه ی کمبوجیه، بر دیگر پادشاهانی هم،چنین اتهاماتی زده شده که همگی اسنادی به مراتب
ضعیفتر دارند ازجمله پادشاهان اشکانی که تنها با استناد به آمدن واژه ی خواهر بر روی زن پادشاه( 4)به
این نتیجه رسیده اند. یا در شاهنامه صرف اینکه پادشاه ایرانی شرط می گذارد که هرکه بتواند به توران
حمله کند دخترش را به عقدش درمی آورد و در پایان هم پسر خودش این کار را میکند، همین نتیجه را
می گیرند!!

نکته ای که در میان کتاب ها مورداستناد قرار می گیرد این است که هیچکدام از این کتاب ها را افراد
مورد اعتماد زرتشتی ننوشته اند( 5) بلکه به دست مسلمانان و گاه مستشرقین غربی نوشته شده که
معمولا هم ترجمه ی غیر قابل اعتمادی از متون اوستایی و پهلوی میباشند.

از دیگر تکیه گاه های این مسأله عبارت « ختودس » است که بسیار روی آن مانور داده می شود. این واژه
در برخی متون بمعنی فداکاری آمده است که صدالبته بخاطر اهمیتی که در دین زرتشت و آداب ایرانیان
باستان به خانواده داده می شده است،فداکاری برای خویشان و به ویژه خانواده موردنظر این موارد بوده
است.(6)

افزون بر این،گاه این واژه به شکل خوئیدوک بکار رفته است.خوئی به معنی خویشی و دودک یعنی
دودمان و خاندان، قیاس امروزی آن خویش دودکی می شود و از آن افزودن بر خویشاوندان از طریق
زناشویی و زناشویی درون دودمان معنی می دهد و در گاهان که سروده ی خود زرتشت است این واژه
دیده نشده است و در روایات پارسی قرن هفدهم خوئیتک دس می باشد که آن را پیوند میان عموزادگان
و خاله زادگان معنی کرده اند و بیش از یکصدو بیست نویسنده یونانی و رومی سریانی و یهودی و ارمنی
همزمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بوده اند و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی
را به خوبی می شناختند و توصیف کرده اند. این چند نفر عبارتند از هرودت و گزنفون، افلاطون ، ارسطو
استرابن، آمیانوس ، مارسلینوس ، پروکوپیوس . ولی هیچ کدام از آنان نگفته اند که ازدواج با محارم رسم بوده
است اگر چنان رسمی در ایران شایع بوده است محال است این نویسندگان از آن بی اطلاع باشند وگرنه
چرا باید ازدواج خودی را به درون خانواده نسبت داد مگر خویشاوندان خودی نیستند؟
و البته که چنین ازدواج هایی هم در اسلام( 7) و هم سنت اقوام ایرانی و غیرایرانی( 8 )تشویق شده
است.حتی در زمان کنونی هم در روستاها همه ی مردم با هم نسبت دور یا نزدیک و معمولا از چندطرف با هم
خویشاوند هستند .گهگاه می بینیم که در اسناد خود مواردی را آورده اند که تقبیح یک کار را نشانه ی معمول بودن آن
می دانند( 9)!این همانند آنست که نتیجه بگیریم چون در قرآن صحبت از تحریم ازدواج با برخی زنها شده است بنابراین مسلمانان تا پیش از نزولش چنین می کردند( 10)

جنبه دیگر بحث، بعد زیستی (پزشکی) است که در آن باید معلوم کنیم آیا مردم یک کشور که در آن
ازدواج با محارم( 11 ) رایج است آیا می توانند مردمی سالم و نیرومند باشند یا خیر؟
بطور کلی ازدواج بی خطر دنیا سراغ نداریم. ازدواج هر فرد با هر فرد غریبه ای احتمال خطری حدود 2 تا
3 درصد دارد. ازدواج با خویشاوندان بر حسب درجه خویشاوندی متفاوت است. ازدواج خویشاوندان
درجه یک (ازدواج برادر و خواهر و یا ازدواج پدر و مادر با فرزند) و ازدواج درجه دو (ازدواج دایی با
خواهر زاده) که این دو گروه در همه ادیان حرام است. ثابت شده است که به دلیل تشابه ژنی زیاد خطر
تولد فرزند مبتلا به ناهنجاریها وعقب ماندگی ذهنی خیلی زیاد است
ازدواج فامیلی ازدواجی است که در آن زوجین با یکدیگر فامیل هستند و بنابراین ژنهای مشابه دارند . در
حال حاضر هزاران نوع بیماری ارثی مختلف شناخته شده اند که ممکن است از طریق به ارث رسیدن
ژنهای مشترک در پدر و مادر ، فرزندان را مبتل سازند . این خطر در ازدواجهای فامیلی به علت وجود
ژنهای مشترک بیشتر خواهد بود . این بدان معنا نیست که در ازدواجهای غیرفامیلی هیچگونه خطری
وجود ندارد ، بلکه احتمال خطر پایین تر خواهد بود . بنابراین ازدواج فامیلی از نظر علم ژنتیک منطقی
نیست .
جدول زیر ارتباط بین درجه خویشاوندی و درصد ژنهای مشترک را مشخص می کند :
درجه خویشاوندی افراد فامیل درصد ژنهای مشترک
پدر ، مادر ،فرزندان ، خواهران و برادران 50%
خاله ها ، دایی ها ، عموها ، برادر و خواهرزاده ها 25%
دختر عمو ، پسر عمو ، دختر خاله ، پسر خاله ، دخترعمه ، پسرعمه ، دختردایی ، پسردایی 12.5%
نوه خاله ،نوه دایی ،نوه عمو ، و نوه عمه 6.25%
نتیجه خاله ، نتیجه دایی ،نتیجه عمو ،نتیجه عمه 3.12%
نبیره خاله ، نبیره دایی ، نبیره عمو ، نبیره عمه 1.5%

با چنین تحلیل هایی وقتی در یک جامعه ازدواج خانوادگی رایج باشد مردم بطور معمول باید انواع بیماری
را داشته باشند چراکه هر نوزاد 50 درصد ژن مشترک دارد و از هموفیلی گرفته تا نابینایی همگی بالاترین
احتمال بروز را دارند. یعنی، چه آ نهایی که مستقیماً حاصل چنین ازدواج هایی هستند و چه آ نهایی که
به صورت جهش ژنتیکی دچار شده اند.

با توجه به اینکه در هیچکدام از منابع تاریخی هیچ اشاره ای به وجود یک بیماری رایج حتی در یک روستای
ایرانی نشده است( 13 ). آیا علم پزشکی دروغ می گوید یا دشمنان ایران؟
برخی چنین از پاسخ طفره می روند که چنین رسمی بوده ولی همه گیر نبوده!
ولی وقتی استناد به فلان واژه ی دینی می کنند که سفارش به این کار کرده فکر نمی کنند حداقل بخاطر
سفارش دین هم رایج شود؟
پرسش دوم من این است که تا عصر کنونی که خانواده ها برای بی شوهر نماندن دخترانشان رسم بده و
بستان را انجام می دهند و عروس میگیرند به شرط ازدواج برادر عروس با دخترشان آیا وقتی براحتی می
توانستند بدون هیچ ذلتی و زیربار هیچ شرطی رفتن فرزندان خود را با هم تزویج کنند عقل حکم نمی کرد
که چنین چیزی همه گیر شود؟
آیا وقتی خواهر و برادری نصف عمر خود را با هم گذرانده اند با فرض وجود چنین رسمی منطقی نیست
بقیه ی عمر را هم با یکدیگر ادامه دهند؟
پرسش سوم اینکه چرا در کتاب های دینی زرتشتی مستقیماً واژه ی ازدواج با محارم گفته نشده که ایشان
را به دردسر تفسیر یک اصطلح بیاندازد؟

قابل ذکر است
تنها جایی که ازدواج با محارم ثابت شده است خاندان سلطنتی فراعین و بطالسه ی مصر باستان است(نه
به دین ایشان ارتباط دارد و نه بومیان قبطی مصر)که در آنجا هم پژوهش ها نشان داده که
پادشاهانشان بیش از 25 سال عمر نمی کرده و بر اثر بیماری ناشناخته ای بدنی گلبی شکل داشته اند.(
(14)
آیا چنین گزارشی درباره ی پادشاهان ایران وجود دارد؟؟

سخن آخر:
به عنوان یک جمع بندی باید گفت که احکام هر دین اگرچه برای کافران آن دین ممکن است دست آویز
تمسخر باشد ولی هیچ گاه مؤمنین از احکام دینشان بخاطر تمسخر و تحقیر دیگران دست برنمی دارند.
برای نمونه ازدواج موقت در تشیع است که بسیار مورد تحقیر اهل سنت است ولی باز نه کسی وجودش
را انکار می کند و نه حتی کنارگذاشته می شود.







پانویسها:
1- برای نمونه: روزی اشعث بن قیس که نسبت به ایرانیان بسیار بدخواه و کینه جو بود ایرانیان را بواسطه ازدواج با محارم زنازاده می خواند و از علی(ع) گلایه می کند که چرا با مجوس مانند اهل کتاب معاشرت میکند.
علی(ع) چنین پاسخ می دهد: آنها کتابی داشته اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و در شریعت آن پیامبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها در یک شب که مست بود در حال مستی با دختر خویش در آمیخت، مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند تو دین ما را فاسد کردی و اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم. آن پادشاه نیرنگی اندیشید، به آنها گفت همه گرد آیید و سخن مرا بشنوید، اگر ناصواب بود هر تصمیمی میخواهید بگیرید. مردم جمع شدند و او به آنها گفت: خودتان میدانید که در میان افراد بشر هیچ کس به پای پدر بزرگ و مادر بزرگ ما آدم و حوا (مشی و مشیانه) نمیرسد، همه گفتند راست است. گفت مگر نه این است که این دو بزرگوار که صاحب پسران و دختران شدند، همانها را با یکدیگر زن و شوهر قرار دادند؟
گفتند راست میگویی گفت پس معلوم میشود که ازدواج با محارم از قبیل دختر یا خواهر مانعی ندارد. مردم با این بیان قانع شدند و از آن پس این رسم، مشروع تلقی شد و مردم عمل کردند.(خنده دار است.نیست؟)
توحید صدوق، چاپ مکتبه الصدوق، صفحه 306 و وسائل الشیعه، جلد 3، صفحه 46
توجه کنید که این داستان چه شباهتی به داستان حضرت لوط در اسراییلیات دارد! که در آن دو دختر حضرت لوط به پدرشان (که پیامبر معصوم است) شراب خورانده و با وی درمی آمیزند تا نسل انسان باقی بماند
نمونه ی دیگر:شخصی نزد امام صادق(ع) یک مجوسی را به خاطر اینکه مادرش دختر پدرش است، ولدالزنا خواند. امام او را به، خاطر اینکه این عمل مجوسیان برطبق دینشان است، آن شخص را مذمت کرد. (کافی، ج 7، ص 240 ، ح 3؛ تهذیب الحکام، ج 10( ص 75)
باز توجه کنید که در علم جدل گفته می شود بهترین راه ضربه زدن به یک موضوع دفاع احمقانه کردن از آن است که در این احادیث مجعول به بهانه ی دفاع سعی در اثبات دارند.

2- ازجمله ی ایشان را می توان به زنده یاد دکتر علیرضا شاپورشهبازی استاد فقید دانشگاه شیراز اشاره کرد.

3-یادآور می شوم که زرتشت پیامبر در 1738 سال پیش از حضرت مسیح برانگیخته شد بنابراین در دوران کمبوجیه حدود1200 سال بوده که مردم ایران زرتشتی بوده اند.
4- خسرو معتضد در کتابش بر سکه هایی استناد می کند که زن پادشاه را خواهر یا گاه مادر نوشته اند و این همانند این است که چون مردم ایران بعد از انقلب لفظ خواهر و برادر را عموما استفاده می کنند دیگران یا آیندگان نتیجه بگیرند که همه ی مردم ایران ازدواج دسته جمعی کردند و مردم هم خواهر و برادر شده اند.

5- این مسأله مانند این است که درباره ی اسلام بجای پرسیدن از علمای آن و یا حتی از خود مسلمانان به حرف غیرمسلمانان یا مرتدها استناد کنند.

6-یسن 12 بند 9،چنین است:من ایمان دارم به دین مزدیسنایی فکه جنگ را براندازد ،باعث شود که سلاح را کنار گذارند و به خوئتودثه امرکند که حق است .عبارت مذکور به معنی فداکاری و از خودگذشتگی است نه ازدواج با خود (خیت ودس) از دو جز (خیت) به معنای خویش و (ودس) به معنی گذشت و گذشتن است و رویهم معنای از خودگذشتن و دیگری را بر خود ترجیح دادن دارد.

7-مثل ازدواج حضرت علی با حضرت فاطمه (س) که نوه عمویش است،ازدواج امام سجاد با دختر امام حسن،ازدواج حضرت زینب با پسر عمویش عبدالله بن جعفر همچنین حدیثی از امام سجاد است که می فرماید:کسی که برای رضای خدا و برای انجام صله رحم (با فامیل) ازدواج کند خداوند تاج شاهی بر سر او می نهد
. فقیه، ج 3، ص 385
8- از جمله می توان به ترکمن ها اشاره کرد که با غیرترکمن ازدواج نمی کنند یا بسیاری از ایلت که ازدواج با غیر را ننگ می دانند
9- برای نمونه در کتاب دینکرد از قول اعتراض یک یهودی نسبت به ازدواج زرتشتیان گفته می شود که با استناد به این قضیه نشان دهند که ازدواج با محارم رایج بوده است!! غافل از اینکه یهودیان ازدواج دخترعمو و پسرعمو را با هم ازدواج محارم می دانند
10 - سوره ی نسا -آیه 23
11 - به این نکته هم دقت کنید که بحث محرم و نامحرم مخصوص اسلام است و کاربرد این واژه تنها بخاطر شناسایی خویشاوندان درجه یک است(دختر و خواهر و مادر برای یک مرد)
12 -نمونه هایی از مواردی که نشان می دهد ازدواج های فامیلی (که درجه ی نزدیکی آ نها با درصد احتمال وقوع بیماری نسبت مستقیم دارد) در اخبار:
استاد چشم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: ازدواج های فامیلی بزرگترین عامل بروز بیماریهای ارثی چشمی در کشوراست. نزدیک به 70 درصد از نابینایان مورد بررسی در یک تحقیق که توسط دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد انجام شد، حاصل ازدواج های فامیلی بودند.
بر اساس آمارهای جهانی 3 تا 4 درصد مرگ و میر نوزادان به دلیل اختللت ژنتیکی رخ می دهد، حتی در دورترین ازدواجهای فامیلی 5 تا 6 درصد احتمال تولد کودک معلول در خانواده وجود دارد که این ریسک خطر در ازدواجهای فامیلی نزدیک علاوه بر افزایش 12 درصدی با احتمال تکرار معلولیت در فرزندان بعدی خانواده نیز همراه است
ازدواجهای فامیلی شایعترین دلیل تولد کودکان نابینا در ایران است.
رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی، نسبت به افزایش بی رویه ازدواج های فامیلی هشدار داده بود و اعلام کرده بود که درکشور، طبق تحقیقات 30 درصد کودکان دچار عقب افتادگی ذهنی، والدینشان ازدواج فامیلی از نوع درجه سه داشته اند.
13 - گزارشی از صداوسیمای جمهوری اسلامی روستایی از هند در تابستان 89 را نشان می داد که در آن بیشتر اهالی بخاطر ازدواج فامیلی لال بودند و علت را هم خودشان می دانستند.
14 - کتاب سینوحه پزشک و همچنین گزارش مستند از صدا وسیمای جمهوری اسلمی به نقل از مرکز باستان شناسی مصر.

منابع:
افسانه ازدواج با محارم درایران باستان:دکتر علیرضا ش اپورشهبازی(باستانشناس و استاد دانشگاه شیراز و بنیانگذار انستیتو
مطالعات هخامنشی)
وندیداد: از کتاب های مقدس مزدیسنا
تاریخ اجتماعی ایران، سعید نفیسی
تاریخ تمدن: ویل دورانت
وسائل الشیعه: شیخ حرّ عاملی
تهذیب الحکام:شیخ طوسی(ابوجعفر محمد طوسی)
التوحید: شیخ صدوق(ابن بابویه قمی)
اصول کافی:شیخ کلینی
تاریخ هرودوت: هرودوت
پشت پرده های حرمسرا: خسرومعتضد
شاهنامه ی فردوسی
www.azargoshnasb.net تارنمای آذرگشنسب

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417830 نوشت:
کوروش پاشو ببین کشور تو راه مهیبیه *** پاشو بنگر که ملت توی خواب عمیقیه
ببین به دنیا داریم میگیم که ما برتریم *** در حالی که ما ها همه گدا پروریم
ببین یه جوون داره از ته دلش بهت داره میگه *** اینجا لوات و ضنا جزءی از کردار نیکه
کوروش ناموس فروشی رو دور قیمت *** کوروش ملت گفتار نیکش فحشو غیبته

کوروش تو رو تحقیرو ویران کردن *** اسمت خط خورده از تقویم ایران رسما
راستی مقبرت با سیل و بلاها رفته *** عکست فقط سر در قلیون سراها نصبه
کوروش آرامش خیلی وقته زندانی شده *** نماد فروهر نماد شیطانی شده
کوروش داره برمیگرده عقب زمونه *** کوروش راستی میدونستی خدا عرب زبونه
یعنی جهنم جای ماست که فارسی خوندیم *** دنیا پیشرفت کرد ما دوره ی دارسی موندیم
کوروش خلیجتو خلیج عرب نامیدن *** ولی بازم عربو تو وطن راه میدن
همون عرب هایی که هستن تشنه به خونمون *** همونا که دختار رو کردن زنده به گورشون
هستن همسایه ی ایران ما روی کاغذ *** ولی دستاشون با دست بیگانه ها تو یه کاسس

کجایی که ببینی دلا خونن *** همه درگیر یه لقمه نونن
حتی جوونای ایران *** دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که به جز یه نقشه *** چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتنو جون دادن *** به خدا واسه ی بهشت نبوده
انقد درگیر شدیم که غیرت *** دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقتی خوابی *** شدیم طفلی که مادر نداره
هرکی میاد به اسم یه مادر *** یه چیزی ازمون برمیداره
یه روز میاد که یه ایرانی *** دیگه هیچی از خودش نداره

دلت گرفته کوروش میدونم تابع احساسی *** مردم اشک ریختن سر قبر ناصر حجازی
ولی چه فایده اسطوره ها در اغوش میرنو *** بعد مدتی از یاد ها فراموش میشن
بغضی تو گلومه مثل یه دیوانه تو بندم *** چرا تندیستو دادن دست بیگانه تو لندن
چرا یادت کوروش از همه حیف دود شده *** نوشتن عقده ها فقط تویه فیسبوک شده
کوروش مردو مردونگی از تو افکار رفته *** سلاح کشتار جمعی شده اخبار هفته
جوونا جیباشون خالیه و از دم بیکارن *** اونا فکر خالی کردنو باز زدن سیگارن
کوروش جوونا از بی پولیشون جنون میگیرنو *** یه عده ریش سفید نشستنو جومونگ میبینن
از همون ریش سفیدایی که جیباشون شده *** پول ملت که تو حسابای سیباشون پره
ما هم هر روز از دیروزمون مرده تر هستیم *** که یه ملت سیاه پوشه مرده پرستیم
کوروش هواپیماها به عشق ملت میپرنو *** مسافرارو به بهشتو جنت میبرن
بعد این حادثه مردم رخت سیاه میپوشنو *** شراب مرگو با یه بخت سیاه مینوشن
کوروش جایه اینکه به امید اینده بشینی *** حامد حاضر بمیره ایرانو پاینده ببینی
کجایی که ببینی دلا خونن *** همه درگیر یه لقمه نونن
حتی جوونای ایران *** دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که به جز یه نقشه *** چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتنو جون دادن *** به خدا واسه ی بهشت نبوده
انقد درگیر شدیم که غیرت *** دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقتی خوابی *** شدیم طفلی که مادر نداره
هرکی میاد به اسم یه مادر *** یه چیزی ازمون برمیداره

یه روز میاد که یه ایرانی *** دیگه هیچی از خودش نداره...

مدیرای محترم لطفا برداشت سیاسی نکنید و حذف نکنید اگه لازم بود بگید بعضی جاهاشو حذف کنم

با سلام
جناب لطف کرده به مخاطب خود احترام بگذارید
این مطالب چه دخلی با موضوع دارد ؟؟؟؟

جفتشون در مورد کوروش بزرگ هستند
من بی احترامی به کسی نکردم

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417830 نوشت:
کجایی که ببینی دلا خونن *** همه درگیر یه لقمه نونن
حتی جوونای ایران *** دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که به جز یه نقشه *** چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتنو جون دادن *** به خدا واسه ی بهشت نبوده
انقد درگیر شدیم که غیرت *** دیگه واسمون معنا نداره

اين اشعار در واقع از نظر من نوعي توهين به خودتان هم هست!!!!

حتي نميتوان اين جملات را شعر ناميد!!!.....بفرماييد همين شهدايي كه جانشان را براي ايران و كشورشان دادند و ملتي الان مديونشان هستند ذكر لبشان يا حسين و يا زهرا بود يا ذكر يا كوروش كبير ميگفتند؟؟!!!

شما يك شهيد در راه كوروش براي من نام ببريد سپس درد دل وضعيت ايران و شهدا را با كوروش كبير بفرماييد لطفا....

همين مدعيان كشته و مرده ي كوروش كبير اگر يك قطره خون در راه ايران و وطنشان دادند آنوقت بيايند و سنگ هويت بر باد رفته ايراني جماعت و گذشته طلايي ايران را به سينه بزنند...

بنده منكر خدمات كوروش كبير نيستم اما شورش را نبايد درآورد.....

Niyaz;417884 نوشت:

اين اشعار در واقع از نظر من نوعي توهين به خودتان هم هست!!!!

حتي نميتوان اين جملات را شعر ناميد!!!.....بفرماييد همين شهدايي كه جانشان را براي ايران و كشورشان دادند و ملتي الان مديونشان هستند ذكر لبشان يا حسين و يا زهرا بود يا ذكر يا كوروش كبير ميگفتند؟؟!!!

شما يك شهيد در راه كوروش براي من نام ببريد سپس درد دل وضعيت ايران و شهدا را با كوروش كبير بفرماييد لطفا....

همين مدعيان كشته و مرده ي كوروش كبير اگر يك قطره خون در راه ايران و وطنشان دادند آنوقت بيايند و سنگ هويت بر باد رفته ايراني جماعت و گذشته طلايي ايران را به سينه بزنند...

بنده منكر خدمات كوروش كبير نيستم اما شورش را نبايد درآورد.....

شاید ذکرشون یا زهرا بوده امااااااااااا خیلی ها برای کشورشون رفتن
نسل پیش که جونشون رو دادن
الانم اگه لازم بشه خیلی ها از جمله خود من حاضرم جونمو بدم

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417830 نوشت:

کوروش تو رو تحقیرو ویران کردن ***

اری کوروش تو رو تحقیر تحقیر وپستت کردند
این ملی گرا ها مثل تو جهانی که نبودن ( تو جهانی بودی) هی گفتن حقوق بشر ، ولی امریکا واس راییل ،دنیا رو به یغما بردن و چه جنایتها کردن و این ها دم برنیاوردند
این هیچ
حتی به کشور خودمون رحم نکردند
هی کوروش کوروش می کردن وقتی جنگ شد ، همه فرار کردن و رفتنند یا مریکا و یا غرب
اره این نامرد ها هی کوروش کوروش کردن ولی عملی ازشون ندیدم
ابروی توره هم بردند

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417906 نوشت:

الانم اگه لازم بشه خیلی ها از جمله خود من حاضرم جونمو بدم
یاد هشت سال جن تحمیلی افتادم
وقتی جنگ شد همه کروس دوست ها فرار کردند غرب
حتی من اسم یک شهید ملی گرا یادم نمی اید تا روی یک خیابون بگذاریم

شهید علی اصغر پازوکی;417917 نوشت:
یاد هشت سال جن تحمیلی افتادم
وقتی جنگ شد همه کروس دوست ها فرار کردند غرب
حتی من اسم یک شهید ملی گرا یادم نمی اید تا روی یک خیابون بگذاریم

یعنی شما میگی همه شهدای ما فق واسه اسلام رفتن جنگیدن؟

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417927 نوشت:
یعنی شما میگی همه شهدای ما فق واسه اسلام رفتن جنگیدن؟
عزیزم شما اسم چند تا ملی گرا ها رو بده که همراه بسیج رفتند و شهید شدند! بله نگرد ،که نیست

اره برادر
تو اون هشت سال کوروش رو بد جور ضایع کردن این ملی گراها

چرا راه دور می ریم
الان روزانه در عراق تعداد زیادی افراد به دست تروریست ها ترور میشه
کوروش عزیز اگر بود / خلاصه اعلامیه حقوق بشر رو می برد بالای دستش
سوال این ملی گرا های ایرانی چکار کردند؟
پسر جان
الکی گول این اراذل به اسم ملی رو نخور
به ایران حمله بشه از همه زودتر فرار می کنند
اره
ترسو و بزدلند
و متاسفانه الان هم نقش دل خالی کن ها رو انجام می دهند از طرف دشمن
بدون جیره و مواجیب
می دونم شعر از خودت نبود
ولی الکی خودت رو الاف نکن
و نقش مزدور ها رو برای اون ها بازی نکن
نمی خوام توهین کنم
ولی چه کنم که سر کار گذاشتنتون متاسفانه

شهید علی اصغر پازوکی;417933 نوشت:
عزیزم شما اسم چند تا ملی گرا ها رو بده که همراه بسیج رفتند و شهید شدند! بله نگرد ،که نیست

اره برادر
تو اون هشت سال کوروش رو بد جور ضایع کردن این ملی گراها

چرا راه دور می ریم
الان روزانه در عراق تعداد زیادی افراد به دست تروریست ها ترور میشه
کوروش عزیز اگر بود / خلاصه اعلامیه حقوق بشر رو می برد بالای دستش
سوال این ملی گرا های ایرانی چکار کردند؟
پسر جان
الکی گول این اراذل به اسم ملی رو نخور
به ایران حمله بشه از همه زودتر فرار می کنند
اره
ترسو و بزدلند
و متاسفانه الان هم نقش دل خالی کن ها رو انجام می دهند از طرف دشمن
بدون جیره و مواجیب
می دونم شعر از خودت نبود
ولی الکی خودت رو الاف نکن
و نقش مزدور ها رو برای اون ها بازی نکن
نمی خوام توهین کنم
ولی چه کنم که سر کار گذاشتنتون متاسفانه


اولا من دخترم پسر نیستم
و شرمنده چون من نمیتونم ذهن شهدای 30 سال پیشو بخونم و اسمشونو برات بگم
و نمیتونم ذهن اونایی که موقع جنگ از ایران رفتن رو بخونم و اسمشونو بگم
این چیزی که من الان دارم میبینم خیلیا حاضرن جونشونو برای کشورشون و کوروش بدن(اگه بگم کی بوده برداشت سیاسی میشه پس نمیگم)
ولی اینو مطمئنم که همه اونایی که شهید شدن واسه اسلام نبود خیلیا هم واسه ناموسشون و کشورشون جونشونو دادن

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417941 نوشت:
اولا من دخترم پسر نیستم
و شرمنده چون من نمیتونم ذهن شهدای 30 سال پیشو بخونم و اسمشونو برات بگم
و نمیتونم ذهن اونایی که موقع جنگ از ایران رفتن رو بخونم و اسمشونو بگم
این چیزی که من الان دارم میبینم خیلیا حاضرن جونشونو برای کشورشون و کوروش بدن(اگه بگم کی بوده برداشت سیاسی میشه پس نمیگم)
ولی اینو مطمئنم که همه اونایی که شهید شدن واسه اسلام نبود خیلیا هم واسه ناموسشون و کشورشون جونشونو دادن
اینی که شما میگی درسته خیلی از مسیحی وادیان دیگه بودن که جنگیدن که مطمئننا واسه کشورشون بوده.اینیم که میگی خیلیا واسه کوروش جونشونو میدن شاید این افراد باشن اما تعدادشون خیلی کمه!
خدایی نکرده توهین نباشه اما این که بخواد کسی واسه یه شخص تاریخی جونشو بده یه خورده غیر منطقیه!

shaparak;417950 نوشت:
اینی که شما میگی درسته خیلی از مسیحی وادیان دیگه بودن که جنگیدن که مطمئننا واسه کشورشون بوده.اینیم که میگی خیلیا واسه کوروش جونشونو میدن شاید این افراد باشن اما تعدادشون خیلی کمه! خدایی نکرده توهین نباشه اما این که بخواد کسی واسه یه شخص تاریخی جونشو بده یه خورده غیر منطقیه!
واسه تاریخ نه .واسه بزرگترین مرد ایران و دنیا مگه شما حاضرن نیستی جونتو واسه امام حسین و.... و یا حتی یاران ایشون بدیذ؟

البته ببخشیدا اما حرفتون خیلی مسخره بود پس قبل از انقلاب اگه جنگ میشد هیچ کس نمیرفت بجنگه و توی طول تاریخ ایران هیچ کشوری به ایران حمله نکرده یا اگه کرده کسی برای دفاع نرفته چون اسلام اون موقع نبوده

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417955 نوشت:
واسه تاریخ نه .واسه بزرگترین مرد ایران و دنیا
مگه شما حاضرن نیستی جونتو واسه امام حسین و....
و یا حتی یاران ایشون بدیذ؟
پریسا خانم ببخشید:read: اما مقایسه ی امام حسین یه توهین خیلی بزرگه حتی اگر بدون قصد باشه

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417955 نوشت:
البته ببخشیدا اما حرفتون خیلی مسخره بود پس قبل از انقلاب اگه جنگ میشد هیچ کس نمیرفت بجنگه و توی طول تاریخ ایران هیچ کشوری به ایران حمله نکرده یا اگه کرده کسی برای دفاع نرفته چون اسلام اون موقع نبوده
والا تاجایی که من یادمه از زمان ساسانیان به این طرف اکثریت مردم ایرانم مسلمون بودن.زمان طاغوت هم مردم مسلمون بودن اما حکومت دینی اسلامی نبود:Narahat az:

shaparak;417957 نوشت:
پریسا خانم ببخشید:read: اما مقایسه ی امام حسین یه توهین خیلی بزرگه حتی اگر بدون قصد باشه

والا تاجایی که من یادمه از زمان ساسانیان به این طرف اکثریت مردم ایرانم مسلمون بودن.زمان طاغوت هم مردم مسلمون بودن اما حکومت دینی اسلامی نبود:Narahat az:

اصلا توهین نیست
چه فرقی میکنه؟
دینی با اسلام فرق میکنه
تازه تو زمان کوروش همه توی پرستش خدای خودشون ازاد بودن

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417959 نوشت:
اصلا توهین نیست
چه فرقی میکنه؟
دینی با اسلام فرق میکنه
تازه تو زمان کوروش همه توی پرستش خدای خودشون ازاد بودن
خدای من یعنی عشق به امام حسین یا اصلا خود امام حسین فرقی ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

shaparak;417960 نوشت:
خدای من یعنی عشق به امام حسین یا اصلا خود امام حسین فرقی ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوب چرا اصلا قابل قیاس نیست
چون امام حسین از جونشون و خاناده شون گذشتن
وولی در کل منظر من از علاقه بود مثلا هر کسی یه شخصی رو دست داره و حاضره جونشو بده براش
اصلا امام خمینی خوبه؟

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;417963 نوشت:

اصلا امام خمینی خوبه؟
من فکر نمیکنم پاسخ به این سوال مربوط به این تاپیک باشه.:ok:
اما این قیاس هم اشتباهه.چون ما دوران امام خمینی رو دیدیم ویا حداقل شنیده ی مستند ونزدیکی داریم اما دوران کوروش خیلی دور از ماست جون دادن واسه کسی که ممکنه تحریف تاریخی باشه ویا باوجود خوب بودن مربوط به هزاران سال پیش باشه غیر منطقیه البته بازهم قصد توهین ندارم:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم .
برداران عزیز . متاسفانه یکم ، دسترسیم به اینترنت کم شده . به زودی برای پاسخ دادن به مواردی که مربوط به بحث باشه ، میام . مواردی که مطرح شده با سادگی قابل حله فقط جسارتا اگه از نظر شما اشکالی نداشته باشه ، بحث زیاد به انحراف کشیده نشه . البته به هیچ عنوان مخالف نیستم که نظرات گوناگون مطرح بشه ، اما بنده ی حقیر که این بحث رو ایجاد کردم ، صرفا به مواردی پاسخ می دم که مربوط به پست نخستین باشه .
ممنونم . انشاالله به زودی میام .
التماس دعا

با نام و یاد الله

رضا;417516 نوشت:

کوروش شاه اگه پایبند به یک زن بود
عزیز برادر سرش را بخاطر علاقه به یک زن از دست نمی داد

سلام برادر عزیز

یکم فکر قبل حرف زدن خیلی خوبه . اولا این مورد کاملا افسانه سازی هرودوت هستش و ارزشش همون اندازه ایه که خودشون فرمودن ( دقیقا اندازه ی یه شایعه ) :

نقل قول:
درباره چگونگی مرگ کوروش روایات گوناگونی شنیده ام، اما روایتی را که نقل کردم، بیش از بقیه برای من درخور اعتماد می نمود.
تاریخ هرودوت، کتاب ١، بند ٢١۴


همین موضوع کافی بود . اما اگه می خواین و دنبال بیشتر دونستن هستید ، برید سایر منابع رو هم بخونید . روایات گوناگونه ، چه طور منطق شما اجازه می ده که به شایعات گوش کنید برای من جالبه !!!

The_M_F;418052 نوشت:
با نام و یاد الله

سلام برادر عزیز

یکم فکر قبل حرف زدن خیلی خوبه . اولا این مورد کاملا افسانه سازی هرودوت هستش و ارزشش همون اندازه ایه که خودشون فرمودن ( دقیقا اندازه ی یه شایعه ) :

!!!


با سلام
اخوی سنگی را وردارید که توان بلند کردن ان را داشته باشد
شما به ما ثابت کنید مرگ کوروش شاه به چه دلیل بوده؟؟؟؟

.

عماد;417638 نوشت:
احسنت ، بنده هم همین را عرض کردم ، به دلیل خلاء سلسله سند که بتواند نمی توان قطعا به گزارشات از زمان هخامنشیان اعتماد کرد، شما قبول دارید که این خلاء هست ، و آن زمان کاغذ نبوده ، ماهم می گوییم به دلیل نبود امکانات ، و ضبط صحیح گزارشات ، نمی توان به قطع به این گزارشات تکیه نمود.

اولا: شاهنامه خود 1400سال تقریبا با کورش فاصله دارد و این فاصله باید مشکلش حل شود.
ثانیا: شاهنامه کتاب افسانه پروری است و نه تواند مبنای گزارش باشد،
خود فردوسی می گوید :كه رستم يلي بود در سيستان***منش كرده‌ام رستم داستان(اگر این بیت متعلق به وی باشد)و
ثالثا: کسانی هم که می گوید اسم کورش در شاهنامه نیامده ، نمی گویند که اگر در شاهنامه آمده بود ما سمعا وطاعا قبول می کردیم ، بلکه می گویند عدم ذکر نام دقیق کورش می تواند از موقعیتی که الان برای وی ایجاد شده بکاهد ، نه اینکه شاهنامه معیار قبول وعدم قبول باشد
رابعا: در همان تاپیک فردوسی شما ، نام کورش در شاهنامه با اما واگر روبرو است که انشاءالله بعد از اتمام این تاپیک در آنجا خدمتتان عرض می کنم
خامسا: ما نگقتیم که در انتساب شاهنامه به فرودسی اشکال است که شما می گوید شاهنامه سینه به سینه آمده ، شاهنامه موجود متعلق به فرودسی است اما اشکالات بالا باید مرتفع شود .

خدا را شکر که آنچه منظور بنده با انگشتان شما تایپ می شود
اولا: اگر بنده در صدد قیاس 1400سال با 2500سال بودم و می گفتم ، بینید منابع ما بر منابع شما ارجحیت دارد ، فرمایش شما در مورد بی انصافی ، منطقی بود ، اما بنده می گویم به دلیل اینکه در 1400سال پیش امکانات بیشتر از 250سال پیش بوده لذا می توانیم به قطعیت گزارشات 1400سال پیش برسیم واما نمی توانیم به قطعیت گزارشات 2500سال پیش برسیم

ثانیا:
شما فرموده اید رجال را نمی شناسیم ، بنده هم می گویم به همین دلیل نمی توان گزارشات 2500سال پیش را قطعی در نظر گرفت
شما فرموده اید (با این فرمایش شما دیگه هیچ گونه روشی برای بررسی تاریخ نداریم . هیچ گونه) بله همین طوراست نمی توان به قطعیت رسید به هیچ گونه
شما فرموده اید(دلیلش می تونه از بین رفتن کتاب ها باشه ، حملات مختلف باشه و ..) به همین دلایل نمی توان به قطعیت گزارشات آن زمان رسید .

این فرمایشتان نیز منظور بنده بود که توسط انگشتان مبارک شما تایب شد
آنچه از طریق آنچه از طریق قران و پیامبرصلی الله علیه واله وسلم و ائمه معصومین علیهم السلام به دست در مورد وقایع باستان ایران یا جای دیگر رسید ه اگر ثابت شود که آن بزرگواران گفته اند می تواند ما را به قطعیت در مورد باستان برساند
مثلا در روایات آمده انوشیروان عادل بوده ، ما قبول می کنیم انوشیروان عادل بوده :«ولدت في زمن الملک العادل انوشيروان » (1)
در گزارشات آمده خسرو پرویز نامه پیامبر را پاره کرده ما نتیجه میگیرم ظالم بوده
اگر اثبات شود کورش همان ذالقرنین است ، چون قران تمجید و تکریم از ایشان کرده ، ما کورش را مقدس می دانیم ولو اینکه همه دنیا بگویند ظلم کرده، همه تاریخ نگاران شرق وغرب بگویند انسان بدی بوده ،ولی باید ذوالقرنین بودن اثبات شود. که احتمالش زیاد است
1.درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام ج1، رسولي محلاتي، سيد هاشم

بله در صورتیکه اثبات شود درست ترجمه شده می تواند راهی برای رسیدن به واقعیت نسبی باشد

شما از کجا به این نتیجه رسیده اید ، مگر اینکه اثبات کرده باشد کورش همان ذوالقرنین است که در این صورت بنده نیز با شما موافقم

بنده در خلال عرایضم خدمتان این سوال را جواب دادم
هیچ راهی برای رسیدن به قطعیت گزارشات زمان کورش نیست
مگر
1. گزارشی از طرف معصومین رسیده باشد
2. اثبات شود کورش همان ذوالقرنین است ، که در این صورت انسان خوب بودنش اثبات می شود ، ولی جزئیات وقایع زندگیش نه
3. همان کتیبه ها ، البته کسی که معتمد است و قصد شیطنت ندارد ترجمه کرده باشد

با اجازتون به دلیل وحدت موضوع ، همه ی موارد رو یک جا پاسخ می دم و دیگه نقل قول های جداگانه تولید نمی کنم .
نخست این که خیلی ، خیلی ، خیلی خوشحالم که متوجه فرمایشات شما شدم ، اما ناراحتم که هنوز نتونستم منشور رو اون طور که می خوام به سمع و نظر مبارکتون برسونم !!!
بنده در هیچ ، تاکید می کنم در هیچ گفتم ، صد در صد منبعی رو قبول و در هیچ کدوم ، صد در صد رد نکردم . اتفاقا بنده هم عرض کردم که با شما موافقم و اعتبار منابع باید بررسی بشن . اما جسارتا سوالی که پرسیدم که شما روش تخصصی خاصی برای بررسی ایران باستان سراغ دارید یا خیر . شما از باستان تعریفتون چیه که این پاسخ رو دادید ؟؟؟ باستان در نگاه کلی یعنی قبل از اسلام . سوال بنده از شما اینه که آیا ائمه ی معصوم ما ( با تمام علم حدیث شناسی که بنده در اون بی تجربم ) در مورد تمام وقایع و اتفاقات باستان ( چه ایران و چه مناطق دیگه ) حدیث نقل فرمودند ؟؟؟ اما حدیث داریم ( البته آِه ی قرآن هم هست ) که از تاریخ عبرت بگیرید . احادیث با این مضمون زیاده . بنده از شما می خوام که اولا روش مطالعه ی این تاریخ که ائمه فرمودند رو به بنده یاد بدیدید . مثلا من می خوام از تاریخ مصر باستان و یا یونان باستان اطلاعات جامع و کاملی به دست بیارم . کدوم امام معصوم در این مورد احادیث مورد نیاز من رو بر آورده می کنه ؟؟؟ در ضمن شما با چه قطعیتی می فرمایید که در مورد کوروش کبیر حدیث نداریم ؟؟؟ خیلی در لفافه گفتم . Smile
بازم هم (انشاالله برای آخرین بار ) عرض می کنم که در این متن اصلا و ابدا نیازی به بررسی درستی و یا نادرستی منابع وجود نداره . دلیلش رو هم بار ها عرض کردم که ما همون منابعی رو که برخی از روی جهل ، جعل کردند رو مورد استفاده قرار دادیم ، یعنی اگه تمام این متن زیر سوال هم بره ، باز هم حرف منتقدین جاعل زیر سوال می ره نه حرف ما . نمی دونم تونستم منظورم رو برسونم با نه ؟؟؟
این یه پاسخ کلی به فرمایشاتتون در این پست بود . می خواستم جزئی ( موارد مربوط به شاهنامه و خسرو پرویز و ... ) رو هم پاسخ بدم ، اما منشورم رو سعی کردم در همین مورد خلاصه بگم . اگه در مورد موارد جزئی هم خواستید ، در خدمتم .

رضا;418054 نوشت:
با سلام
اخوی سنگی را وردارید که توان بلند کردن ان را داشته باشد
شما به ما ثابت کنید مرگ کوروش شاه به چه دلیل بوده؟؟؟؟
.

برادر من مرگ کوروش کبیر به تعدار همسران ربط داره ؟؟؟
نکته ی بعد ، عرض کردم برید منابع رو بخونید . فقط هرودوت که تاریخ باستان رو نقل نکرده !!!
اگه اجازه بدید به همون بحث اصلی بپردازم و وقتمون رو بابت این شایعات تلف نکنیم . خودتون می تونید بررسی کنید .

فاتح;417729 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

با اجازه از محضر اساتید بزرگوار استاد عماد و استاد رضای عزیز و همچنین جناب The_M_F گرامی

اگر کوروشی که در کتیبه های سنگی و گلی آمده را بخواهیم ذوالقرنین نبی بنامیم The_M_F گرامی , از لحاظ مذهبی و اعتقادی این مساله کاملا مردود است چراکه این شخص موحد نبوده و خداوند سبحان را یا نمی شناخته و یا اگر می شناخته بوحدانیت او ایمان نداشته و حتی در کفرش هم مشرک بوده ( یعنی بغیر از مردوک بت های متعددی را می پرستیده )

عرضی هم دارم خدمت جناب The_M_F در قالب دو سوال و یک قیاس و آن اینکه

اول :
آیا شما سلیمان نبی ای که در قرآن کریم او را معرفی میکند را قبول دارید بعنوان پیامبر
یا
پادشاه جادوگری بنام سلیمان که در کتب و اسناد یهود آمده ؟

دوم :
آیا شما کوروشی را بعنوان ذوالقرنین قبول دارید که قرآن کریم او را موحد و پیامبر الهی توصیف نموده
یا
کوروشی که در کتیبه های تاریخی و معتقدات مکتبی یهود آمده و او را یک بت پرستی معرفی مینماید که با محارم خود ازدواج می کرده ؟

کدام یک از این معانی میتوانند اصول بدیهی ای را برای ما تعریف نمایند.

یاحق

سلام خدمت شما برادر عزیز و ممنونم که پند دادید . جسارتا این متنتون اصلا به بحث ربطی نداره و من هم صرفا اشاراتی می کنم . اگه لازم بود ، در مورد یگانه پرست بودن کوروش کبیر هم مطلب می زارم.
نکته ی مهم اینه که نشانه ی شرک کوروش کبیر (زبانم لال ) صرفا همون کتیبه و منابعیه که به اون کتیبه دارن اشاره می کنن . نکته ی مهم دیگه این که این کتیبه رو یک روحانی بابلی با نگاه خودش نسبت به خدا نوشته . نکته ی سوم این که منابعی هم هستند که یگانه پرست بودن کوروش کبیر رو اثبات کنن ( که عرض کردم نیازی ببینم ، منتشر می کنم . ) .
یه نکته ای هم عرض کنم که ذوالقرنین بنا به احادیث احتمال پیامبر بودنش بسیار پایینه . ایشون صرفا یه انسان صالح بودن نه پیامبر .
اما سوالاتتون خیلی جالب و بسیار به جا و منطقی بود . ازتون دعوت می کنم خودتون مجددا سوالاتتون رو بخونید.

فاتح;417729 نوشت:

اول :
آیا شما سلیمان نبی ای که در قرآن کریم او را معرفی میکند را قبول دارید بعنوان پیامبر
یا
پادشاه جادوگری بنام سلیمان که در کتب و اسناد یهود آمده ؟

دوم :
آیا شما کوروشی را بعنوان ذوالقرنین قبول دارید که قرآن کریم او را موحد و پیامبر الهی توصیف نموده
یا
کوروشی که در کتیبه های تاریخی و معتقدات مکتبی یهود آمده و او را یک بت پرستی معرفی مینماید که با محارم خود ازدواج می کرده ؟

یاحق

می دونید چیه سوالتون جالبه ؟؟؟ این که شما دارید کتب یهودی رو با منابع تاریخی یکی می بینید !!! بنده قطعا پیامبر بودن حضرت سلیمان نبی (ع) رو قبول دارم اما سوال اولتون ، اولا مخصوص یک مسلمانه . چون مقایسه ی عهد عتیق با قرآنه . دوما نشان از تحریفی بودن اون بخش از کتاب مقدس داره . یعنی شما دارید تناقض بین یک کتاب مذهبی ، با یک کتاب مذهبی دیگه ای رو نشون می دید . اما سوال دومتون از این قاعده پیروی نمی کنه !!! یعنی شما دارید یه کتاب دینی رو با یه منبع تاریخی بررسی می کنید. سوای این که عرض کردم منابع زیادی هم دال بر یگانه پرستی کورو کبیر موجوده ، ایشون در منابع دینی یک فرد والا مقامو به قول خودمون دارای فره ایزدی هستند . قطعا شما بهتر از بنده می دونید که چه نام های نیکی از ایشون در عهد عتیق اومده که نه تنها با شخصیت ذوالقرنین در قرآن در تناقض نیست ، بلکه کاملا توضیحی بر اون هستش . منابع بسیاری هم در دست داریم که از قضا این کتب جز تحریفات نیست . ( انشاالله در آینده ( متاسفانه دور ) اثبات خواهیم کرد . منتظر اخبار خوبی در این زمینه باشید . ) اما نکته ی مهم ، شان نزول آیات ذوالقرنین که خاطرتون نرفته ؟؟؟
اما در مورد ازدواج با محارم ، یه بار دیگه متن رو بخونید . این صرفا یه تهمته و به قول کارشناس عزیز هیچ حدیث معتبری هم دال بر این موضوع وجود نداره.
پس مجددا سوالات رو پاسخ می دم که بنده پیامبر و ولی نعمت بودن حضرت سلیمان نبی (ع) رو با تمام جانم قبول دارم هم چنین کوروش کبیر رو هم بدون هیچ شک و تعصبی ( البته نگاه بندس و نگاه شما می تونه متفاوت باشه ) به عنوان ذوالقرنین مورد ستایش خدا می پذیرم .

رضا;417732 نوشت:
اضافه بر سخنان فاتح گرامی باید بگویم که گویا دوستان دم خروس را نمیبینند
قربانی کردن کوروش شاه را برای بوتان فراموش کرده !!
که او را موحد بدانند ؟

برای بنده واقعا عجیبه که چرا کارشناس عزیز صرفا از بنده منبع معتبر می خوان در حالی که بنده خدمت ایشون عرض کردم که منابعمون همون منابع منتقدانه . این هم یکی از همون ها . منابع یگانه پرستی ( خدا پرستی ) کوروش کبیر هم خیلی زیاده . اما برام خیلی جالب بود که شما هنوز درک نکردید که این ها رو غیر ایرانی هم نوشتن !!! خدا از نگا اون ها تعریف دیگه ای داره !!! دیدم دم خروس چشم سر براش کافیه ، اما دیدن حقیقت بصیرت می خواد .
در ضمن این مورد هم به بحث اصلی مربوط نمی شه.

The_M_F;418057 نوشت:
برادر من مرگ کوروش کبیر به تعدار همسران ربط داره ؟؟؟

چرا اتفاقا ربط دارد دقت بفرماید
پادشاهی که بخاطر بدست آوردن یک زن سرش را به با د دهد !یک زن نداشته
و اما بعد

امروزه عده‌ای هرودوت را مورخی دروغگو می‌نامند.
این ادعا تا حدی درست است و سابقه تاریخی نیز دارد. برای مثال کتزیاس که مورخ و پزشک رسمی دربار اردشیر دوم هخامنشی بود، هرودوت را دروغزن می‌نامید.
او گزارشی را نقل کرده که با گزارش هرودوت مغایر است. کتزیاس آورده است که کورش پس از غلبه بر ماد اسپیتاماس را کشت و زن او را که آمیتیس نام داشت، تصرف کرد.
آمیتیس دختر آستیاگ و خواهر ماندانا و خاله کورش بود.1

1- تاریخ کتزیاس (خلاصه فوتیوس)، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۹٫

کورش بطور همزمان دستکم دو یا سه زن رسمی داشته است: «آمیتیس» خواهر ماندانا و خاله خودش که او را پس از اشغال کشور ماد و پس از کشتن شوهرش تصرف کرده بود؛ «کاساندان» دختر فرناسپ که ظاهراً زن اصلی حرمسرا و مادر ولیعهد بود؛ و «نییِتیس» دختر آماسیس دوم فرعون مصر که کاساندان نگران توجه زیاد کورش به او بود. چهارمین زن که کورش خیال تصرف او را در سر داشت، «توموروس/تومیریس» ملکه و شاه ماساژت‌ها بود که به کورش جواب رد داد و در نهایت کورش جان خود را بر سر این آخرین هوس خود نهاد.
هوسی که پیش از آن شوهر و پسر توموروس را قربانی آن کرده بود و به اندرزهای خردمندانه آن زن که او را از زیاده‌خواهی و خشونت برحذر می‌داشت، بی‌توجه بود.1

1- ایسرائل، ژرار، کوروش بزرگ- بنیادگذار امپراتوری هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ۱۳۸۰، صفحه ۲۴۹ و ۲۵۰؛ بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان- از کورش تا اسکندر)، ترجمه مهدی سمسار، جلد اول، تهران، ۱۳۷۷، صفحه ۸۹ و ۹۰؛ کتزیاس، خلاصه تاریخ کتزیاس، ترجمه و تحشیه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، صفحه ۱۹ تا ۳۸٫

aminj;417735 نوشت:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%...B1%DB%8C%D8%B3

http://en.wikipedia.org/wiki/Osiris

ضمنا به یاد داشته باشید که مردمان قدیمی (از جمله مصریان باستان) تمامی موجودات ماورایی و دارای قدرتهای فرابشری را به راحتی خدا می نامیدند.
صورت سبز اسایریس ما را به یاد خضر می اندازد که ارتباطهایی با ذوالقرنین دارد. در تصاویر، اسایریس را با کلاهی دارای دو پر نشان داده اند.

خدمت شما دوست و برادر عزیز هم سلام عرض می کنم و از پندتون سپسا گذارم . اما جسارتا متوجه منظورتون شدم ! ضمن اینکه این مورد هم به بحث اصلی ارتباط نداشت.
کلی عرض می کنم که بر خلاف تفکر برخی عزیزان ، این بحث در باره ی شخصیت والای کوروش بزرگ نیست ، بلکه در باره ی همسر ایشون و شایعات و شبهات برخی افراد ( سوای سندیت داشتن منابع ) هستش.

آقا رضا خواهشا اجازه بدید که بنده تک تک که پاسخ دادم ، به این موارد ریز هم می رسم . الان هم نشد ، فردا . به شرط حیات بنده در خدمت شما هستم . اما الان اجازه بدید چند دقیقه ای هم که هستم رو پاسخ موارد رو اشاره کنم بعد . در ضمن بد نبود به عناون مسلمان به جای سرقت ادبی و کپی کردن منابع یه شخص دیگه اسم خودش رو مییاوردید اما به هر حال پاسخ شما رو هم خواهم داد . البته شاید الان دیگه نتونم. پس گام به گام جلو میام .

pesarirani;417750 نوشت:
خواهشا این مطلب و کامل بخونید

به نام خدا

خرد رهنمای و خرد رهگشای خرد دستگیرت به هر دو سرای
از او شادمانی ازویت غم است از اویت فزونی از اویت کم است
فردوسی بزرگ

در چند سال اخیر یکی از موضوعاتی که توسط گرو ههای ضدایرانی بویژه اقلیت پانترکیست بسیار برجسته
شده است مسأله ی ازدواج با محارم در ایران باستان است که پیش از این هم مطرح بوده که از آن جمله
می توان به منابعی اشاره کرد که اعراب صدراسلام معمولا برای توجیه گذشته ی خود و تحقیر و تخریب
شکوه ایرانیان مطرح کرده اند وگه گاه روایتی نیز برای آ نجور کرده اند( 1) که مثلا فلان امام پس از طرح
آن توسط یکی از اعراب نسبت به ایرانیان درصدد توجیه آن برآمده!
یکی از نقاط اتکای این افراد، آسانگیری خود ایرانیان دراین باره است از جمله نوشته های خسرو معتضد
در کتاب « پشت پرده های حرمسرا » درباره ی ازدواج کمبوجیه پسر کورش بزرگ و همچنین پادشاهان
اشکانی که مطمئناً هنگام نوشتن این جملات فکر سوءاستفاده ی دشمنان ایران را از طرح چنین مسائلی را
هم نکرده است.

افزون بر این پس از پیروزی انقلاب 57 نیز برخی افراد متشرّع بخیال خدمت به اسلام درصدد تخریب
باستان برآمدند تا حمله ی اعراب به ایران را توجیه کرده و ایشان را ناجی مردم معرفی کنند،غافل از
اینکه ، هیچ گاه باور کسی با زور عوض نمیشود. بنابراین سعی کردند همه ی پادشاهان را ستمگر و همه ی
مردم را(بخاطر مسلمان نبودن)دچار انحرافات اخلاقی و رفتاری معرفی کنند که با تهاجم اعراب اصلاح
شدند.
هم اکنون نیز همگی دسته های نامبرده راه خویش را ادامه داده و خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه ی
ایران و ایرانی می زنند هرچند اقلیتی شاید انگشت شمار راه خلاف ایشان را میروند.( 2)
جدا از دلیل تاریخی- سیاسی بالا، در این تحقیق میکوشیم از چندجنبه این مسأله را مورد بررسی قرار
دهیم:
1- جنبه ی منطقی
2- جنبه ی پزشکی
از لحاظ منطقی می خواهیم ببینیم طرح چنین مسائلی آیا با عقل سازگار است یا مغالطه بودنش را
می توان به آسانی دریافت .از لحاظ پزشکی بررسی می کنیم چنین کاری اصولً ممکن است یا خیر.

سرآغاز و مهمترین بخش سناریوی مذکور داستان کمبوجیه است که (مشابه آن را درباره ی حضرت
ابراهیم و ساره گفته اند)ودر آن چنین گفته می شود:

"به گفته هرودوت، کمبوجیه دلباخته یکی از خواهرانش شده بود و می خواست با او زناشویی کند ، »
ولی چون نقشه اش بر خلاف همه رسوم بود پس موبدان و مغان را فراخواند و از آنان پرسید
که آیا قانونی هست که اجازه دهد مردی با خواهر خود زناشویی کند.آنان پاسخی به وی دادند که
هم جانشان را ایمن می داشت و هم مطابق عدالت بود.
آنان گفتند که قانونی نیافته اند که زناشویی خواهر و برادر را جایز شمارد ، ولی قانون دیگری
یافته اند که اجازه می دهد شاه هر چه دلش خواست انجام دهد."

در این مطلب آمده است که « موبدان را فراخواند » و « آنان گفتند که قانونی نیافته اند » که این بدان معناست
که در دین زرتشت چنین چیزی یافت نمی شود( 3) و همچنین آمده است " چون نقشه اش بر خلاف همه ی رسوم بود" یعنی ازدواج با محارم نه تنها در دین زرتشتی خلاف است بلکه با عرف نیز مخالفت دارد. سومین مطلبی که به مرور به وارد کارزار می شود اتصال این داستان به دین و بقیه ی مردم است که چون « پادشاه هرچه دلش خواست انجام دهد » (بدون اینکه ترس از رغبا و اطرافیان داشته باشد) پس دین او اینچنین است و مردم هم اینچنینند!!

افزون بر قصه ی کمبوجیه، بر دیگر پادشاهانی هم،چنین اتهاماتی زده شده که همگی اسنادی به مراتب
ضعیفتر دارند ازجمله پادشاهان اشکانی که تنها با استناد به آمدن واژه ی خواهر بر روی زن پادشاه( 4)به
این نتیجه رسیده اند. یا در شاهنامه صرف اینکه پادشاه ایرانی شرط می گذارد که هرکه بتواند به توران
حمله کند دخترش را به عقدش درمی آورد و در پایان هم پسر خودش این کار را میکند، همین نتیجه را
می گیرند!!

نکته ای که در میان کتاب ها مورداستناد قرار می گیرد این است که هیچکدام از این کتاب ها را افراد
مورد اعتماد زرتشتی ننوشته اند( 5) بلکه به دست مسلمانان و گاه مستشرقین غربی نوشته شده که
معمولا هم ترجمه ی غیر قابل اعتمادی از متون اوستایی و پهلوی میباشند.

از دیگر تکیه گاه های این مسأله عبارت « ختودس » است که بسیار روی آن مانور داده می شود. این واژه
در برخی متون بمعنی فداکاری آمده است که صدالبته بخاطر اهمیتی که در دین زرتشت و آداب ایرانیان
باستان به خانواده داده می شده است،فداکاری برای خویشان و به ویژه خانواده موردنظر این موارد بوده
است.(6)

افزون بر این،گاه این واژه به شکل خوئیدوک بکار رفته است.خوئی به معنی خویشی و دودک یعنی
دودمان و خاندان، قیاس امروزی آن خویش دودکی می شود و از آن افزودن بر خویشاوندان از طریق
زناشویی و زناشویی درون دودمان معنی می دهد و در گاهان که سروده ی خود زرتشت است این واژه
دیده نشده است و در روایات پارسی قرن هفدهم خوئیتک دس می باشد که آن را پیوند میان عموزادگان
و خاله زادگان معنی کرده اند و بیش از یکصدو بیست نویسنده یونانی و رومی سریانی و یهودی و ارمنی
همزمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بوده اند و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی
را به خوبی می شناختند و توصیف کرده اند. این چند نفر عبارتند از هرودت و گزنفون، افلاطون ، ارسطو
استرابن، آمیانوس ، مارسلینوس ، پروکوپیوس . ولی هیچ کدام از آنان نگفته اند که ازدواج با محارم رسم بوده
است اگر چنان رسمی در ایران شایع بوده است محال است این نویسندگان از آن بی اطلاع باشند وگرنه
چرا باید ازدواج خودی را به درون خانواده نسبت داد مگر خویشاوندان خودی نیستند؟
و البته که چنین ازدواج هایی هم در اسلام( 7) و هم سنت اقوام ایرانی و غیرایرانی( 8 )تشویق شده
است.حتی در زمان کنونی هم در روستاها همه ی مردم با هم نسبت دور یا نزدیک و معمولا از چندطرف با هم
خویشاوند هستند .گهگاه می بینیم که در اسناد خود مواردی را آورده اند که تقبیح یک کار را نشانه ی معمول بودن آن
می دانند( 9)!این همانند آنست که نتیجه بگیریم چون در قرآن صحبت از تحریم ازدواج با برخی زنها شده است بنابراین مسلمانان تا پیش از نزولش چنین می کردند( 10)

جنبه دیگر بحث، بعد زیستی (پزشکی) است که در آن باید معلوم کنیم آیا مردم یک کشور که در آن
ازدواج با محارم( 11 ) رایج است آیا می توانند مردمی سالم و نیرومند باشند یا خیر؟
بطور کلی ازدواج بی خطر دنیا سراغ نداریم. ازدواج هر فرد با هر فرد غریبه ای احتمال خطری حدود 2 تا
3 درصد دارد. ازدواج با خویشاوندان بر حسب درجه خویشاوندی متفاوت است. ازدواج خویشاوندان
درجه یک (ازدواج برادر و خواهر و یا ازدواج پدر و مادر با فرزند) و ازدواج درجه دو (ازدواج دایی با
خواهر زاده) که این دو گروه در همه ادیان حرام است. ثابت شده است که به دلیل تشابه ژنی زیاد خطر
تولد فرزند مبتلا به ناهنجاریها وعقب ماندگی ذهنی خیلی زیاد است
ازدواج فامیلی ازدواجی است که در آن زوجین با یکدیگر فامیل هستند و بنابراین ژنهای مشابه دارند . در
حال حاضر هزاران نوع بیماری ارثی مختلف شناخته شده اند که ممکن است از طریق به ارث رسیدن
ژنهای مشترک در پدر و مادر ، فرزندان را مبتل سازند . این خطر در ازدواجهای فامیلی به علت وجود
ژنهای مشترک بیشتر خواهد بود . این بدان معنا نیست که در ازدواجهای غیرفامیلی هیچگونه خطری
وجود ندارد ، بلکه احتمال خطر پایین تر خواهد بود . بنابراین ازدواج فامیلی از نظر علم ژنتیک منطقی
نیست .
جدول زیر ارتباط بین درجه خویشاوندی و درصد ژنهای مشترک را مشخص می کند :
درجه خویشاوندی افراد فامیل درصد ژنهای مشترک
پدر ، مادر ،فرزندان ، خواهران و برادران 50%
خاله ها ، دایی ها ، عموها ، برادر و خواهرزاده ها 25%
دختر عمو ، پسر عمو ، دختر خاله ، پسر خاله ، دخترعمه ، پسرعمه ، دختردایی ، پسردایی 12.5%
نوه خاله ،نوه دایی ،نوه عمو ، و نوه عمه 6.25%
نتیجه خاله ، نتیجه دایی ،نتیجه عمو ،نتیجه عمه 3.12%
نبیره خاله ، نبیره دایی ، نبیره عمو ، نبیره عمه 1.5%

با چنین تحلیل هایی وقتی در یک جامعه ازدواج خانوادگی رایج باشد مردم بطور معمول باید انواع بیماری
را داشته باشند چراکه هر نوزاد 50 درصد ژن مشترک دارد و از هموفیلی گرفته تا نابینایی همگی بالاترین
احتمال بروز را دارند. یعنی، چه آ نهایی که مستقیماً حاصل چنین ازدواج هایی هستند و چه آ نهایی که
به صورت جهش ژنتیکی دچار شده اند.

با توجه به اینکه در هیچکدام از منابع تاریخی هیچ اشاره ای به وجود یک بیماری رایج حتی در یک روستای
ایرانی نشده است( 13 ). آیا علم پزشکی دروغ می گوید یا دشمنان ایران؟
برخی چنین از پاسخ طفره می روند که چنین رسمی بوده ولی همه گیر نبوده!
ولی وقتی استناد به فلان واژه ی دینی می کنند که سفارش به این کار کرده فکر نمی کنند حداقل بخاطر
سفارش دین هم رایج شود؟
پرسش دوم من این است که تا عصر کنونی که خانواده ها برای بی شوهر نماندن دخترانشان رسم بده و
بستان را انجام می دهند و عروس میگیرند به شرط ازدواج برادر عروس با دخترشان آیا وقتی براحتی می
توانستند بدون هیچ ذلتی و زیربار هیچ شرطی رفتن فرزندان خود را با هم تزویج کنند عقل حکم نمی کرد
که چنین چیزی همه گیر شود؟
آیا وقتی خواهر و برادری نصف عمر خود را با هم گذرانده اند با فرض وجود چنین رسمی منطقی نیست
بقیه ی عمر را هم با یکدیگر ادامه دهند؟
پرسش سوم اینکه چرا در کتاب های دینی زرتشتی مستقیماً واژه ی ازدواج با محارم گفته نشده که ایشان
را به دردسر تفسیر یک اصطلح بیاندازد؟

قابل ذکر است
تنها جایی که ازدواج با محارم ثابت شده است خاندان سلطنتی فراعین و بطالسه ی مصر باستان است(نه
به دین ایشان ارتباط دارد و نه بومیان قبطی مصر)که در آنجا هم پژوهش ها نشان داده که
پادشاهانشان بیش از 25 سال عمر نمی کرده و بر اثر بیماری ناشناخته ای بدنی گلبی شکل داشته اند.(
(14)
آیا چنین گزارشی درباره ی پادشاهان ایران وجود دارد؟؟

سخن آخر:
به عنوان یک جمع بندی باید گفت که احکام هر دین اگرچه برای کافران آن دین ممکن است دست آویز
تمسخر باشد ولی هیچ گاه مؤمنین از احکام دینشان بخاطر تمسخر و تحقیر دیگران دست برنمی دارند.
برای نمونه ازدواج موقت در تشیع است که بسیار مورد تحقیر اهل سنت است ولی باز نه کسی وجودش
را انکار می کند و نه حتی کنارگذاشته می شود.

پانویسها:
1- برای نمونه: روزی اشعث بن قیس که نسبت به ایرانیان بسیار بدخواه و کینه جو بود ایرانیان را بواسطه ازدواج با محارم زنازاده می خواند و از علی(ع) گلایه می کند که چرا با مجوس مانند اهل کتاب معاشرت میکند.
علی(ع) چنین پاسخ می دهد: آنها کتابی داشته اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و در شریعت آن پیامبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها در یک شب که مست بود در حال مستی با دختر خویش در آمیخت، مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند تو دین ما را فاسد کردی و اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم. آن پادشاه نیرنگی اندیشید، به آنها گفت همه گرد آیید و سخن مرا بشنوید، اگر ناصواب بود هر تصمیمی میخواهید بگیرید. مردم جمع شدند و او به آنها گفت: خودتان میدانید که در میان افراد بشر هیچ کس به پای پدر بزرگ و مادر بزرگ ما آدم و حوا (مشی و مشیانه) نمیرسد، همه گفتند راست است. گفت مگر نه این است که این دو بزرگوار که صاحب پسران و دختران شدند، همانها را با یکدیگر زن و شوهر قرار دادند؟
گفتند راست میگویی گفت پس معلوم میشود که ازدواج با محارم از قبیل دختر یا خواهر مانعی ندارد. مردم با این بیان قانع شدند و از آن پس این رسم، مشروع تلقی شد و مردم عمل کردند.(خنده دار است.نیست؟)
توحید صدوق، چاپ مکتبه الصدوق، صفحه 306 و وسائل الشیعه، جلد 3، صفحه 46
توجه کنید که این داستان چه شباهتی به داستان حضرت لوط در اسراییلیات دارد! که در آن دو دختر حضرت لوط به پدرشان (که پیامبر معصوم است) شراب خورانده و با وی درمی آمیزند تا نسل انسان باقی بماند
نمونه ی دیگر:شخصی نزد امام صادق(ع) یک مجوسی را به خاطر اینکه مادرش دختر پدرش است، ولدالزنا خواند. امام او را به، خاطر اینکه این عمل مجوسیان برطبق دینشان است، آن شخص را مذمت کرد. (کافی، ج 7، ص 240 ، ح 3؛ تهذیب الحکام، ج 10( ص 75)
باز توجه کنید که در علم جدل گفته می شود بهترین راه ضربه زدن به یک موضوع دفاع احمقانه کردن از آن است که در این احادیث مجعول به بهانه ی دفاع سعی در اثبات دارند.

2- ازجمله ی ایشان را می توان به زنده یاد دکتر علیرضا شاپورشهبازی استاد فقید دانشگاه شیراز اشاره کرد.

3-یادآور می شوم که زرتشت پیامبر در 1738 سال پیش از حضرت مسیح برانگیخته شد بنابراین در دوران کمبوجیه حدود1200 سال بوده که مردم ایران زرتشتی بوده اند.
4- خسرو معتضد در کتابش بر سکه هایی استناد می کند که زن پادشاه را خواهر یا گاه مادر نوشته اند و این همانند این است که چون مردم ایران بعد از انقلب لفظ خواهر و برادر را عموما استفاده می کنند دیگران یا آیندگان نتیجه بگیرند که همه ی مردم ایران ازدواج دسته جمعی کردند و مردم هم خواهر و برادر شده اند.

5- این مسأله مانند این است که درباره ی اسلام بجای پرسیدن از علمای آن و یا حتی از خود مسلمانان به حرف غیرمسلمانان یا مرتدها استناد کنند.

6-یسن 12 بند 9،چنین است:من ایمان دارم به دین مزدیسنایی فکه جنگ را براندازد ،باعث شود که سلاح را کنار گذارند و به خوئتودثه امرکند که حق است .عبارت مذکور به معنی فداکاری و از خودگذشتگی است نه ازدواج با خود (خیت ودس) از دو جز (خیت) به معنای خویش و (ودس) به معنی گذشت و گذشتن است و رویهم معنای از خودگذشتن و دیگری را بر خود ترجیح دادن دارد.

7-مثل ازدواج حضرت علی با حضرت فاطمه (س) که نوه عمویش است،ازدواج امام سجاد با دختر امام حسن،ازدواج حضرت زینب با پسر عمویش عبدالله بن جعفر همچنین حدیثی از امام سجاد است که می فرماید:کسی که برای رضای خدا و برای انجام صله رحم (با فامیل) ازدواج کند خداوند تاج شاهی بر سر او می نهد
. فقیه، ج 3، ص 385
8- از جمله می توان به ترکمن ها اشاره کرد که با غیرترکمن ازدواج نمی کنند یا بسیاری از ایلت که ازدواج با غیر را ننگ می دانند
9- برای نمونه در کتاب دینکرد از قول اعتراض یک یهودی نسبت به ازدواج زرتشتیان گفته می شود که با استناد به این قضیه نشان دهند که ازدواج با محارم رایج بوده است!! غافل از اینکه یهودیان ازدواج دخترعمو و پسرعمو را با هم ازدواج محارم می دانند
10 - سوره ی نسا -آیه 23
11 - به این نکته هم دقت کنید که بحث محرم و نامحرم مخصوص اسلام است و کاربرد این واژه تنها بخاطر شناسایی خویشاوندان درجه یک است(دختر و خواهر و مادر برای یک مرد)
12 -نمونه هایی از مواردی که نشان می دهد ازدواج های فامیلی (که درجه ی نزدیکی آ نها با درصد احتمال وقوع بیماری نسبت مستقیم دارد) در اخبار:
استاد چشم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: ازدواج های فامیلی بزرگترین عامل بروز بیماریهای ارثی چشمی در کشوراست. نزدیک به 70 درصد از نابینایان مورد بررسی در یک تحقیق که توسط دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد انجام شد، حاصل ازدواج های فامیلی بودند.
بر اساس آمارهای جهانی 3 تا 4 درصد مرگ و میر نوزادان به دلیل اختللت ژنتیکی رخ می دهد، حتی در دورترین ازدواجهای فامیلی 5 تا 6 درصد احتمال تولد کودک معلول در خانواده وجود دارد که این ریسک خطر در ازدواجهای فامیلی نزدیک علاوه بر افزایش 12 درصدی با احتمال تکرار معلولیت در فرزندان بعدی خانواده نیز همراه است
ازدواجهای فامیلی شایعترین دلیل تولد کودکان نابینا در ایران است.
رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی، نسبت به افزایش بی رویه ازدواج های فامیلی هشدار داده بود و اعلام کرده بود که درکشور، طبق تحقیقات 30 درصد کودکان دچار عقب افتادگی ذهنی، والدینشان ازدواج فامیلی از نوع درجه سه داشته اند.
13 - گزارشی از صداوسیمای جمهوری اسلامی روستایی از هند در تابستان 89 را نشان می داد که در آن بیشتر اهالی بخاطر ازدواج فامیلی لال بودند و علت را هم خودشان می دانستند.
14 - کتاب سینوحه پزشک و همچنین گزارش مستند از صدا وسیمای جمهوری اسلمی به نقل از مرکز باستان شناسی مصر.

منابع:
افسانه ازدواج با محارم درایران باستان:دکتر علیرضا ش اپورشهبازی(باستانشناس و استاد دانشگاه شیراز و بنیانگذار انستیتو
مطالعات هخامنشی)
وندیداد: از کتاب های مقدس مزدیسنا
تاریخ اجتماعی ایران، سعید نفیسی
تاریخ تمدن: ویل دورانت
وسائل الشیعه: شیخ حرّ عاملی
تهذیب الحکام:شیخ طوسی(ابوجعفر محمد طوسی)
التوحید: شیخ صدوق(ابن بابویه قمی)
اصول کافی:شیخ کلینی
تاریخ هرودوت: هرودوت
پشت پرده های حرمسرا: خسرومعتضد
شاهنامه ی فردوسی
azargoshnasb.net تارنمای آذرگشنسب

با سلام و سپسا بابت این مطلب زیباتون.
خیلی ممنونم که از جاده ی اصلی بحث خارج نشدید . متاسفانه فرصت نکردم تمام متن رو بخونم اما به پاس زحمتی که کشیدید ، در اولین فرصت حتما متن رو خونده و تا اونجایی که سوادم یاری بده ، نظر خواهم داد.

متاسفانه موارد حذف شده رو ندیدم که نظر بدم ، اما با نهایت احترام ، عرض می کنم که من هم با اون شعر مخالفم . حداقل جاش این جا نبود اما با برخورد هایی هم که شد موافق نیستم . اختلاط بحث نفرمایید . شما خودتون دارید کوروش کبیر رو مقابل ایران اسلامی قرار می دید ، بعد ادعا دارید که کار دشمنه ؟؟؟

The_M_F;418066 نوشت:
آقا رضا خواهشا اجازه بدید که بنده تک تک که پاسخ دادم ، به این موارد ریز هم می رسم . الان هم نشد ، فردا . به شرط حیات بنده در خدمت شما هستم . اما الان اجازه بدید چند دقیقه ای هم که هستم رو پاسخ موارد رو اشاره کنم بعد . در ضمن بد نبود به عناون مسلمان به جای سرقت ادبی و کپی کردن منابع یه شخص دیگه اسم خودش رو مییاوردید اما به هر حال پاسخ شما رو هم خواهم داد . البته شاید الان دیگه نتونم. پس گام به گام جلو میام .

اخوی کسی که خانه از شیشه دارد سنگ پراکنی نمیکند
خیلی از دوستان آمدند و دست خالی نگذاشتیم برگردند

به جاش ما منابع را آورده ایم درسایت
مطالب شما تکراریست !!از استادتان جناب انصاری بیان نفرماید
:Khandidan!:

بحث های بعد از اون شعر تا بحث های مربوط به زمان جنگ و ... که پیش اومد ، هیچ کدوم به متن اصلی مربوط نمی شد . اما بنده صرفا نظرم رو دارم می دم و از کسی هم پاسخ نمی خوام که باز هم بی دلیل از بحث خارج بشیم . زمان جنگ عراق هم ادعا می کرد که مسلمونه و به خاطر این که ایرانیا از دین در اومدن می خواد حمله کنه . ما با عراق در زمان شاه هم جنگ داشتیم . پس در ظاهر شما دارید می بینید که دو طرف جنگ ادعای اسلام دارن . البته این طور بگم بهتره که مشاهده کننده این طور می بینه . پس صرف اسلام دلیل دفاع از خاک نبود . دفاع از خاک ایران مقدس باعث حفظ اسلام شد وگرنه عراق هم ادعا داشت و اگه خدایی نکرده ، زبونم لال این خاک دست اونا می افتاد نباید از نگاه شما عزیزان عیبی داشته باشه ، چرا که مسلمونا (عراقیا) دارن بهش حکوت می کنن . در ضمن این طور هم برداشت نشه که رزمندگان برای خاک جنگیدن ، خیر . برای حق جنگیدن ، یه زمانی خاک بر حقه ، یه زمانی قوم بر حقه ، یه زمانی ناموس بر حقه و ... . فرمایش یکی از عزیزان که فرمودن ، ما از ادیان دیگه هم زرمنده داشتیم ، اثبات ادعای بندس.

The_M_F;418070 نوشت:
بحث های بعد از اون شعر تا بحث های مربوط به زمان جنگ و ... که پیش اومد ، هیچ کدوم به متن اصلی مربوط نمی شد . اما بنده صرفا نظرم رو دارم می دم و از کسی هم پاسخ نمی خوام که باز هم بی دلیل از بحث خارج بشیم . زمان جنگ عراق هم ادعا می کرد که مسلمونه و به خاطر این که ایرانیا از دین در اومدن می خواد حمله کنه . ما با عراق در زمان شاه هم جنگ داشتیم . پس در ظاهر شما دارید می بینید که دو طرف جنگ ادعای اسلام دارن . البته این طور بگم بهتره که مشاهده کننده این طور می بینه . پس صرف اسلام دلیل دفاع از خاک نبود . دفاع از خاک ایران مقدس باعث حفظ اسلام شد وگرنه عراق هم ادعا داشت و اگه خدایی نکرده ، زبونم لال این خاک دست اونا می افتاد نباید از نگاه شما عزیزان عیبی داشته باشه ، چرا که مسلمونا (عراقیا) دارن بهش حکوت می کنن . در ضمن این طور هم برداشت نشه که رزمندگان برای خاک جنگیدن ، خیر . برای حق جنگیدن ، یه زمانی خاک بر حقه ، یه زمانی قوم بر حقه ، یه زمانی ناموس بر حقه و ... . فرمایش یکی از عزیزان که فرمودن ، ما از ادیان دیگه هم زرمنده داشتیم ، اثبات ادعای بندس.

بنده متوجه مطلب بی مورردتان نشدم اخوی از موضوع خارج نشوید

خیر آقا رضا انگار شما نمی خواید متوجه بشید که صبر چه معنایی داره . خدا رو شاهد می گیرم ، بنده به هیچ عنوان جناب انصاری که فرمودید رو نمیشناسم . شما الان به بنده تهمت زدید . و خدا رو شکر می کنم که همین ها نشان تفاوت بین من و شماست . من اسم نمیارم ، شما چرا ... به هر حال به قول معروف « این راهی که شما میرید رو ما رفته و برگشتیم .»
بنده ضمن این که منبع دادم ، مستقیما با یه مجمع تاریخی هم در ارتباطم . اصلا و ابدا برام مهم نیست که حرفم رو قبول بکنید و یا خیر . چرا که شما کسی نیستید که من به باورش نیاز داشته باشم . « خدا برایم کافیست .»
انشاالله اگه عمری بود و شرایط مهیا شد ، به زودی پاسخ به این جزءنگری ها رو هم می دم .

موضوع قفل شده است