جمع بندی بررسی یکی از نظریات منسوب به رشاد خلیفه

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی یکی از نظریات منسوب به رشاد خلیفه

یکی از ادعاهای رشاد خلیفه این هست که 2 آیه پایانی سوره توبه جعلی هست. مثلا در این مورد گفته که این 2 آیه بعدا به قرآن اضافه شده است و دلیلش هم از یک طرف این است که صفت رحیم در همه جای قرآن به خدا نسبت داده شده است غیر از 2 آیه مذکور و 19 سال بعد از فوت پیامبر 2 آیه پایانی در مدح پیامبر به سوره توبه افزوده شده و از طرف دیگر گفته است که 2 آیه مذکور در 9 جا تئوری عدد 19 او را نقض کرده پس جعلی هست. مثلا اگر این 2 آیه را از قرآن حذف کنیم تعداد تکرار کلمات الله و رحیم در قرآن هر دو بر 19 بخش پذیر خواهد بود که ادعایش را که بررسی کردم دیدم صحیح گفته حالا 7 مورد دیگرش را نمیدانم.

اگه ممکنه مقاله یا کتابی راجع به او و ادعاهایش به بنده معرفی میکنید؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی
از رشاد خلیفه، برای (نعوذ بالله) جعلی بودن دو آیه پایانی سوره توبه، دو دلیل نقل کرده اید. بنده بنا بر فرض صحت این نقل، به نقد مختصر آن می پردازم:

ادعای اول:
صفت «رحیم» در همه جای قرآن به خدا نسبت داده شده است، غیر از 2 آیه مذکور، پس این دو آیه جعلی اند!

پاسخ:
بین اینکه «صفت رحیم در همه جا به خدای متعال نسبت داده شده» و «(نعوذ بالله) جعلی بودن دو آیه پایانی سوره توبه» چه رابطه منطقی وجود دارد؟! به چه دلیل، آن گزاره، این نتیجه را می دهد؟! رابطه علی و معلولی این دو گزاره، چگونه است؟! کجای قرآن گفته شده که در همه آیات کریمه قرآن، دقیقا همه فلان صفات به خدای متعال نسبت داده می شود اما هیچگاه به غیر او نسبت داده نمی شود و یا قابل استناد نیست؟! چنین چیزی نداریم.

به عنوان نمونه، خدای متعال در آیات زیادی، به خود صفت «حلیم» (بردبار) را نسبت داده و فرموده:

وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ (بقره/225)
أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ (بقره/235)
وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ (بقره/263)
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ (آل عمران/155)
و ...


اما همین صفت را به ابراهیم خلیل هم نسبت داده:
إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ (توبه/114)

به اسماعیل هم داده:

فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ (صافات/101)


آیا (نعوذ بالله)، این آیات هم به جرم اینکه یکی از صفات باری تعالی را به دو انسان نسبت داده، جعلی است؟! این چه حرف بی پایه و بی منطقی است؟!

ادعای دوم:
فرموده اید ایشان گفته که فلان آیات با قاعده کشفی من درباره عدد 19 همخوانی ندارد، پس (نعوذ بالله) جعلی اند!

این دیگر چه ادعای مضحکیست؟! این ادعای سخیف، ارزش بررسی و پاسخ ندارد! او باید برای درستی قواعدِ به اصطلاح قرآنی اش، آنها را بر تمام آیات قرآن عرضه و راست آزمایی نماید، نه اینکه آیات قرآن را با آن قواعده من درآوری، راست آزمایی کند! اگر او می خواهد قاعده ای قرآنی را کشف کند، باید آن را از دل تمام آیات قرآن جستجو و تکمیل و اصلاح نماید، نه اینکه از ابتدا و یا با استفاده از چند آیه، قاعده ای بسازد و سپس هر آیه ای که با آن قاعده ابتدایی و ساختگی، همخوانی نداشت را به کذب و جعل متهم نماید! این دوری باطل و خنده دار است، زیرا همان چیزی که باید موضوع قاعده و منشأ و مادر آن باشد _و اگر این آیات نباشند، اصلا آن قاعده اصیل قرآنی شکل نمی گیرد_ را رها کرده و این فرزند جعلی و قاعده ساختگی را از دل چیزی دیگر بیرون آورده است! چیزی غیر از تمام آیات کریمه قرآن! در این صورت، دیگر این فرزند جعلی و این قاعده من درآوری، فرزند حقیقی آن مادر -که در اینجا تمام آیات قرآن است_ نیست، بلکه زاییده ذهن محدود و عقل ناقص سازنده اش است، که بین این دو مساله روشن و ساده، تفاوتی نمی بیند!

وی با ذهن محدود و قواعد هزار تبصره اش، درباره عدد 19 مطالبی ارائه کرده اما از بد حادثه، با دو آیه برخورد کرده که با قاعده خودساخته و من درآوری اش جور در نمی آید و آن را به هم می ریزد! چکار کند؟! زحمت چند ماهه اش را «وقت تلف کنی» عنوان کند یا اینکه به طریقی خود را از دست این دو آیه خلاص کند! هر عافیت طلبِ دنیاخواهی، در اینجا کمترین شک و تردیدی به خود راه نمی دهد که باید از شر مزاحمین خلاص شد، و لو سخن خدا و آیه قرآن باشد! مخترعِ ما چکار می کند؟! مطابق نقل شما دوست گرامی، برای اینکه قاعده من درآوری اش، کلی و همه گانی باشد و هیچ استثنایی نخورد، از اساس منکر آیات مخالف قاعده اش می شود و بدان ها نسبت جعل می دهد، و در نتیجه خود را مصداق این آیه می کند که:

... أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره/85)

... آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كافر مى‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذاب ها گرفتار مى‏ شوند و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست‏

************************

و این عاقبت کسانی است که اهل بیت _که مفسران و مُبیّنان حقیقی قرآن هستند_ را رها کردند؛ در چنین روزی _که روز غدیر و روز اعلام ولایت و جانشینی به حق امیرمؤمنان است_ با «بَخٍ بَخٍ» گفتن، به او تبریک و تهنیت گفتند، اما همین که رسول رحمت و مهربانی، سر بر آرامگاه همیشگی نهاد و از میانشان رفت، به سراغ مطامع دنیایی شان رفتند و دین و ایمانی که لقلقه زبانشان بود را به چند روز حکومت پست دنیایی فروختند، و وقتی با قرآنِ همراه با تفسیر و بیانِ امیر بیان روبرو شدند، گفتند: «ما را به تو و قرآنت نیازی نیست»! از اینجا بود که قرآن کریم بازیچه کوردلال دنیاپرست شد و امروز هم ذریه نامشروع همان کوردلان، در مرکز عالم اسلام (مکه و مدینه)، با بهترین صورت و هیأت آن را چاپ و قرائت می کنند و خود را کلیددار کعبه و موحد خالص و حامی آن معرفی می کنند، اما با بدترین جنایات (از قبیل شکنجه و استخوان شکستن و سر بریدن و تجاوز به ناموس مسلمین و غارت اموال آنان در بحرین و سوریه و عراق و ...) بدترین جنایات را علیه این کتاب مقدس روا می دارند و زشت ترین چهره های سفاکانه را از اسلام محمدی به جهانیان نمایش می دهند! آیاتی که آنان را به جهاد با کفار فرا می خواند، به سر بریدن از مسلمانان و شیعیان و کشتن و غارت اموال آنها و تجاوز به ناموسشان تفسیر می کنند! به همه چیز نسبت شرک و بدعت می دهند، اما خود بدترین بدعت ها و کفرها را مرتکب می شوند! شادی برای میلاد پیامبر اعظم را تقبیح می کنند، اما برای فرزند ناخلف عبدالوهاب بزرگترین کنگره ها را برگزار می کنند و یادش را با هزار بهانه، تکریم و تقدیس می کنند! بر دستان شراب آلود حاکمان سعودی بوسه ها می زنند، اما بوسه بر ضریح مطهر رسول خدا و اولاد طاهرینش را شرک می پندارند! جلد چرم قرآن را می بوسند و آن را گاو پرستی و شرک نمی دانند، اما بوسه بر ضریح مقدس سیدالشهدا و سرور جوانان اهل بهشت را گنبدپرستی و بت پرستی معرفی می کنند! بدا به حال این قوم گمراه! بدا به حال این بدعت گذاران دنیاپرست! بدا به سرانجام تیره شان! ... مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (آل عمران/197)

ببخشید از اطاله کلام و خروج از بحث!
سوزی بود که از جگر برآمد و آهی بود که از نهاد دل برکشید!
به یاد برادران مظلومم در بحرین و سوریه و عراق و ...
این داغ، جز با ظهور دولت یار و مِهر عالم گستر مهدوی، تسکین نیابد و درمان نپذیرد!
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر، و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه؛ آمین یا رب العالمین.

موضوع قفل شده است