جمع بندی خدا را در ذهن چگونه تجسم می کنید ؟!

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا را در ذهن چگونه تجسم می کنید ؟!

سلام

در یکی از تاپیکها که بحث می کردیم رسیدیم به تجسم خدا در ذهن
و اینکه چگونه باید خدا را در ذهن تجسم کرد ؟
مثلا وقتی دارین دعا می کنین یا نماز می خونین چه تصوری از خدا در ذهنتان ایجاد می شود ؟
ایا می شود اصلا تجسم نکرد ؟
و اگر نمی شود چگونه باید تجسم کرد ؟!!
ایا بصورت یک مرد یا زن مهربان ؟!
یا بصورت نور که همه جا را فراگرفته است ؟!
یا .....

با تشکر

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صادق

بی نظیر;413343 نوشت:
سلام

در یکی از تاپیکها که بحث می کردیم رسیدیم به تجسم خدا در ذهن
و اینکه چگونه باید خدا را در ذهن تجسم کرد ؟
مثلا وقتی دارین دعا می کنین یا نماز می خونین چه تصوری از خدا در ذهنتان ایجاد می شود ؟
ایا می شود اصلا تجسم نکرد ؟
و اگر نمی شود چگونه باید تجسم کرد ؟!!
ایا بصورت یک مرد یا زن مهربان ؟!
یا بصورت نور که همه جا را فراگرفته است ؟!
یا .....

با تشکر


بی نظیر;413343 نوشت:
سلام

در یکی از تاپیکها که بحث می کردیم رسیدیم به تجسم خدا در ذهن
و اینکه چگونه باید خدا را در ذهن تجسم کرد ؟
مثلا وقتی دارین دعا می کنین یا نماز می خونین چه تصوری از خدا در ذهنتان ایجاد می شود ؟
ایا می شود اصلا تجسم نکرد ؟
و اگر نمی شود چگونه باید تجسم کرد ؟!!
ایا بصورت یک مرد یا زن مهربان ؟!
یا بصورت نور که همه جا را فراگرفته است ؟!
یا .....

با تشکر


پاسخ :
در ابتدا باید اشاره است که خدا وند منزه از آن است که تجسم یابد چه این که
حقیقت خدا و صفات او که عین ذات اوست، نامحدود است. برای آن حد و انتهایی فرض نمی‏شود، ولی جز او همه‏ موجودات محدود هستند. از این جهت، هیچ کس نمی‏تواند کنه ذات و صفات او را درک کند؛ زیرا محدود، نمی‏تواند نامحدود را درک کند. رابطه مدرِک و مدرَک به معنای صحیح شکل نمی گیرد. چون ادراک همانند قرار گرفتن یک مظروف در یک ظرف است. همان طور که یک کاسه گنجایش آب دریا را ندارد، ذهن محدود بشر هم نمی‏تواند به کنه ذات نامحدود خدای جهان پی ببرد؛ برای درک یک حقیقت باید احاطه بر آن یافت. احاطه موجود محدود (انسان) بر ذات نامحدود (خداوند ) محال و ناشدنی است.
در کلمات پیشوایان دین وارد شده است:
"کلّما میزتموه باوهامکم فی ادقّ معانیه فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم" (1)
هر چه در ذهن شما بیاید و آن را تصور کنید،در دقیق ‏ترین جلوه‏ها و مفهوم‏هایش، خدا نیست، بلکه او هم مخلوقی مثل شماست، که در وجودش محتاج است و برگشت وجود او به شما است.
چه بسا معنای روایاتی که از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) رسیده است که فرموده اند: درباره‏ ذات خدا فکر نکنید (که به جایی نمی‏رسید، بلکه از این راه ممکن است شیطان سوء استفاده کرده و شما را منحرف کند) اما درباره‏ نعمت‌ها و آثار عظمت او فکر کنید (تا به معرفت و ایمان شما افزوده گردد) (2)اشاره به همین حقیقت داشته باشد.
معنای روایات این نیست که در بحث خداشناسی وارد نشوید، بلکه بحث در باره‏ خدا و صفات او در حد خود لازم است، اما کسی نباید توقع داشته باشد که به کنه ذات خدا پی ببرد. بر این اساس، پیشوایان دینی مردم را از تفکر در ذات الهی منع کردند؛ به این علت که پی بردن به کنه ذات الهی، امری محال و غیر ممکن است. از این رو تلاش در این راه، چیزی جز حیرت و سرگردانی در پی نخواهد داشت.
شناخت حصولی یک حقیقت از طریق تعریف و داشتن حد تام از او به دست می آید. در مورد خداوند ماهیتی متصور نیست تا جنس و فصلی و تعریفی وجود داشته باشد؛ تصویر ذهنی از خداوند که فرضا از طریقی حاصل شود و به ادراک خداوند منتهی گردد، برای ذهن ما به وجود نخواهد آمد؛ زیرا صورت ذهنی از وجود نامحدود نمی تواند در ظرف ادراکی محدود شکل بگیرد، زیرا هر چند تصور حقیقت نامحدود ممکن است- چون مفهوم نامحدود، مفهومی محدود است - اما تصور نامحدود ممکن نیست، زیرا ذهن محدود است. نامحدود دارای صورتی نخواهد بود که در ذهن محدود بگنجد.
علم حضوری هم در این ادراک متصور نیست، زیرا حقیقت علم حضوری اتحاد عالم با معلوم است. در اتحاد سنخیت وجودی لازم است و بین وجود امکانی ما با وجود واجب چنین سنخیت مطلقی وجود ندارد تا اتحاد کامل حاصل گردد.
حضرت علی (ع) فرمود:
«لم یُطلع العقول على تحدید صفته ولم یحجبها عن واجب معرفته؛(3) عقل‌ها را بر حقیقت ذات خود، آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است». از این کلام معلوم می شود که خدا امکان دست یابی مخلوق به ذات غیبی خودرا نداده، چه این که طبق این سخن معلوم می‌شود که عقل و خرد آدمی گرچه توان شناخت حق تعالى را دارد، ولی از شناخت کُنه حقیقت او عاجز است، دلیلش آن است که عقل آدمی محدود است. موجود محدود نمی‌تواند هستی نامحدود خداوند را به طور کامل درک کند و کنه ذات او را بشناسد،چه اینکه شناخت و علم به چیزی، به معنای احاطه به آن شیء معلوم است، هرگز موجود ممکن الوجود و محدود نمی‌تواند بر خداوند احاطه علمی پیدا کند.
عنقای ذات متعالی خداوند بلندتر از آن است که به گمان و کمند عقل آدمی گرفتار شود. امام صادق(ع) در کلامی درس‌آموز فرمود:
«یا ابن آدم لو أکل قلبک طائر لم یشبعه وبصرک لو وضع علیه خرق أبرة لغطّاه تردید أن تعرف بهما ملکوت السموات والأرض، إن کنت صادقاً فهذه الشمس خلقٌ من خلق الله فان قدرت أن تملأ عینیک منها فهو کما تقول؛(4)
ای فرزند آدم !اگر قلب تو را مرغی بخورد، سیر نمی‌شود. اگر تکه از حبه‌ای بر چشم شما گذاشته شود، تمام آن را می‌پوشاند. آیا با چنین ابزار شناخت، می‌خواهی ملکوت هستی را به طور کامل بشناسی؟! اگر در این آفتاب که مخلوقی از مخلوقات خداوند است، به طور مستقیم و با چشمان باز، توانستی نگاه نمایی، ملکوت هستی را نیز به طور کامل خواهی شناخت».
طبق این کلام نورانی معلوم می‌شود، انسان نه تنها هستی متعالی خداوند را به طور کامل نمی‌تواند بشناسد، بلکه هویت کامل مخلوقی از مخلوقات او را نمی‌تواند به طور کامل شناسایی نماید. این حقیقتی است که قرآن کریم خطاب به آدمیان فرمود:
«وما اُوتیتُم مِنَ العِلمِِ إلاّ قَلیلاً؛(5) از علم جز اندک چیزی نمی‌دانید».
اما در باب اینکه به هنگام نماز مانند آن چگونه قصد تقرب به خدا نمایم ؟
باید گفت : خدواند با همان اسما وصفاتی که در قران معرفی شده ودر سنت آمده شناخته شود وتقرب به آن قصد گردد در تامین قرب کافی است .

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 49.
2. کافی، ج 2، ص 93،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران ،بی تا.
3. اسراء (17) آیه 85.
4.بحارالانوار، ج66، ص292،نشر دار الاحیا لتراث العربی، بیروت، 1403 ق.
5. اصول کافی، ج 1، ص 93.

[="Tahoma"]

بی نظیر;413343 نوشت:
سلام

در یکی از تاپیکها که بحث می کردیم رسیدیم به تجسم خدا در ذهن
و اینکه چگونه باید خدا را در ذهن تجسم کرد ؟
مثلا وقتی دارین دعا می کنین یا نماز می خونین چه تصوری از خدا در ذهنتان ایجاد می شود ؟
ایا می شود اصلا تجسم نکرد ؟
و اگر نمی شود چگونه باید تجسم کرد ؟!!
ایا بصورت یک مرد یا زن مهربان ؟!
یا بصورت نور که همه جا را فراگرفته است ؟!
یا .....

با تشکر


سلام
خدای متعال که حقیقت صرف و بسیط محض است ممکن نیست که به تصور درآید در روایات هم از تصور خدا منع شده چه اینکه خلاف واقع است در عین حال هیچ چیزی از معقول و محسوس خالی از آن نیست
برای نزدیک شدن به این سریان و حضور حق تعالی در همه حقایق هستی می توان چنین مثال زد که در تمام امواج دریا ، دریا هست
والله الموفق

چون ذهن ما فقط درگیر امور مادی هست برای همین گاهی برخی افراد میگن باید خدا هم مثل
همین چیزهایی که در دنیای مادی قرار داره قابل تصور باشه. که پندار غلطی هست
چون اگر خداوند قابل تصور می شد از هر جهت محدود میشد

بچه بودم خیلی به این موضوع فکر میکردم .... خدا شکل نوره ..اینقدر نورانی که قابل دیدن نیست ..
اما حالا
خدا رو طور دیگه ای تصور کردم ...مهربانی که قابل تصور نیست
...

صادق;413640 نوشت:
اسخ :
در ابتدا باید اشاره است که خدا وند منزه از آن است که تجسم یابد چه این که
حقیقت خدا و صفات او که عین ذات اوست، نامحدود است. برای آن حد و انتهایی فرض نمی‏شود، ولی جز او همه‏ موجودات محدود هستند. از این جهت، هیچ کس نمی‏تواند کنه ذات و صفات او را درک کند؛ زیرا محدود، نمی‏تواند نامحدود را درک کند. رابطه مدرِک و مدرَک به معنای صحیح شکل نمی گیرد. چون ادراک همانند قرار گرفتن یک مظروف در یک ظرف است. همان طور که یک کاسه گنجایش آب دریا را ندارد، ذهن محدود بشر هم نمی‏تواند به کنه ذات نامحدود خدای جهان پی ببرد؛ برای درک یک حقیقت باید احاطه بر آن یافت. احاطه موجود محدود (انسان) بر ذات نامحدود (خداوند ) محال و ناشدنی است.
در کلمات پیشوایان دین وارد شده است:
"کلّما میزتموه باوهامکم فی ادقّ معانیه فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم" (1)
هر چه در ذهن شما بیاید و آن را تصور کنید،در دقیق ‏ترین جلوه‏ها و مفهوم‏هایش، خدا نیست، بلکه او هم مخلوقی مثل شماست، که در وجودش محتاج است و برگشت وجود او به شما است.
چه بسا معنای روایاتی که از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) رسیده است که فرموده اند: درباره‏ ذات خدا فکر نکنید (که به جایی نمی‏رسید، بلکه از این راه ممکن است شیطان سوء استفاده کرده و شما را منحرف کند) اما درباره‏ نعمت‌ها و آثار عظمت او فکر کنید (تا به معرفت و ایمان شما افزوده گردد) (2)اشاره به همین حقیقت داشته باشد.
معنای روایات این نیست که در بحث خداشناسی وارد نشوید، بلکه بحث در باره‏ خدا و صفات او در حد خود لازم است، اما کسی نباید توقع داشته باشد که به کنه ذات خدا پی ببرد. بر این اساس، پیشوایان دینی مردم را از تفکر در ذات الهی منع کردند؛ به این علت که پی بردن به کنه ذات الهی، امری محال و غیر ممکن است. از این رو تلاش در این راه، چیزی جز حیرت و سرگردانی در پی نخواهد داشت.
شناخت حصولی یک حقیقت از طریق تعریف و داشتن حد تام از او به دست می آید. در مورد خداوند ماهیتی متصور نیست تا جنس و فصلی و تعریفی وجود داشته باشد؛ تصویر ذهنی از خداوند که فرضا از طریقی حاصل شود و به ادراک خداوند منتهی گردد، برای ذهن ما به وجود نخواهد آمد؛ زیرا صورت ذهنی از وجود نامحدود نمی تواند در ظرف ادراکی محدود شکل بگیرد، زیرا هر چند تصور حقیقت نامحدود ممکن است- چون مفهوم نامحدود، مفهومی محدود است - اما تصور نامحدود ممکن نیست، زیرا ذهن محدود است. نامحدود دارای صورتی نخواهد بود که در ذهن محدود بگنجد.
علم حضوری هم در این ادراک متصور نیست، زیرا حقیقت علم حضوری اتحاد عالم با معلوم است. در اتحاد سنخیت وجودی لازم است و بین وجود امکانی ما با وجود واجب چنین سنخیت مطلقی وجود ندارد تا اتحاد کامل حاصل گردد.
حضرت علی (ع) فرمود:
«لم یُطلع العقول على تحدید صفته ولم یحجبها عن واجب معرفته؛(3) عقل‌ها را بر حقیقت ذات خود، آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است». از این کلام معلوم می شود که خدا امکان دست یابی مخلوق به ذات غیبی خودرا نداده، چه این که طبق این سخن معلوم می‌شود که عقل و خرد آدمی گرچه توان شناخت حق تعالى را دارد، ولی از شناخت کُنه حقیقت او عاجز است، دلیلش آن است که عقل آدمی محدود است. موجود محدود نمی‌تواند هستی نامحدود خداوند را به طور کامل درک کند و کنه ذات او را بشناسد،چه اینکه شناخت و علم به چیزی، به معنای احاطه به آن شیء معلوم است، هرگز موجود ممکن الوجود و محدود نمی‌تواند بر خداوند احاطه علمی پیدا کند.
عنقای ذات متعالی خداوند بلندتر از آن است که به گمان و کمند عقل آدمی گرفتار شود. امام صادق(ع) در کلامی درس‌آموز فرمود:
«یا ابن آدم لو أکل قلبک طائر لم یشبعه وبصرک لو وضع علیه خرق أبرة لغطّاه تردید أن تعرف بهما ملکوت السموات والأرض، إن کنت صادقاً فهذه الشمس خلقٌ من خلق الله فان قدرت أن تملأ عینیک منها فهو کما تقول؛(4)
ای فرزند آدم !اگر قلب تو را مرغی بخورد، سیر نمی‌شود. اگر تکه از حبه‌ای بر چشم شما گذاشته شود، تمام آن را می‌پوشاند. آیا با چنین ابزار شناخت، می‌خواهی ملکوت هستی را به طور کامل بشناسی؟! اگر در این آفتاب که مخلوقی از مخلوقات خداوند است، به طور مستقیم و با چشمان باز، توانستی نگاه نمایی، ملکوت هستی را نیز به طور کامل خواهی شناخت».
طبق این کلام نورانی معلوم می‌شود، انسان نه تنها هستی متعالی خداوند را به طور کامل نمی‌تواند بشناسد، بلکه هویت کامل مخلوقی از مخلوقات او را نمی‌تواند به طور کامل شناسایی نماید. این حقیقتی است که قرآن کریم خطاب به آدمیان فرمود:
«وما اُوتیتُم مِنَ العِلمِِ إلاّ قَلیلاً؛(5) از علم جز اندک چیزی نمی‌دانید».
اما در باب اینکه به هنگام نماز مانند آن چگونه قصد تقرب به خدا نمایم ؟
باید گفت : خدواند با همان اسما وصفاتی که در قران معرفی شده ودر سنت آمده شناخته شود وتقرب به آن قصد گردد در تامین قرب کافی است .
پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 49.
2. کافی، ج 2، ص 93،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران ،بی تا.
3. اسراء (17) آیه 85.
4.بحارالانوار، ج66، ص292،نشر دار الاحیا لتراث العربی، بیروت، 1403 ق.
5. اصول کافی، ج 1، ص 93.

سلام و تشکر

بزرگوار گرامی
مطالب شما درباره عدم شناخت حقیقت خداست که بسیار استفاده کردم
اما منظور من این نبود
منظور من چگونگی تجسم خدا در ذهن است
ببینید با گفتن هر کلمه ای شکلی در ذهن تجسم می شود
مثلا من اگر بگویم گل سریع شکل ان در ذهن تجسم می شود
و اگر بگویم جن باز یک موجود عجیب غریب در ذهن تجسم می شود
سوال من اینست با گفتن کلمه خدا چه شکلی در ذهنتان مجسم می شو د ؟
با تشکر

حامد;413675 نوشت:
سلام
خدای متعال که حقیقت صرف و بسیط محض است ممکن نیست که به تصور درآید در روایات هم از تصور خدا منع شده چه اینکه خلاف واقع است در عین حال هیچ چیزی از معقول و محسوس خالی از آن نیست
برای نزدیک شدن به این سریان و حضور حق تعالی در همه حقایق هستی می توان چنین مثال زد که در تمام امواج دریا ، دریا هست
والله الموفق

سلام و تشکر

بله حقیت خدا قابل تصور نیست
ولی دقت فرمایید از نظر روانشناسی همیشه یک کلمه با یک تصور ذهنی همراه است
و عدم ان غیر ممکن است
مثلا غیر ممکن است ما تصوری از خدا هرچند غیر واقعی در ذهن نداشته باشیم

مثلا با گفتن کلمه سیب
یا جن یا
روح
سریع در ذهن اشکالی تصور می شود
حال بهترین تصور برای خدا چیست ؟

البته این تاپیک یکم جنبه تفریحی علاوه بر علمی هم داره
که دوستان تصور خودشون را از خدا بگویند

ابوالفضل;413725 نوشت:
چون ذهن ما فقط درگیر امور مادی هست برای همین گاهی برخی افراد میگن باید خدا هم مثل
همین چیزهایی که در دنیای مادی قرار داره قابل تصور باشه. که پندار غلطی هست
چون اگر خداوند قابل تصور می شد از هر جهت محدود میشد

سلام
درسته که خداوند قابل تصور نیست
ولی یک تصوری از خدا در ذهن محاله شکل نگیره
تصور شما چیست ؟

مهر...;413730 نوشت:
بچه بودم خیلی به این موضوع فکر میکردم .... خدا شکل نوره ..اینقدر نورانی که قابل دیدن نیست ..
اما حالا خدا رو طور دیگه ای تصور کردم ...مهربانی که قابل تصور نیست ...

این مهربان چه شکلیه ؟

بی نظیر;413749 نوشت:
سلام
درسته که خداوند قابل تصور نیست
ولی یک تصوری از خدا در ذهن محاله شکل نگیره
تصور شما چیست ؟

تصور من وابسته به این ایه هست:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن
شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء
وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‏اى است. آن شيشه
گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‏شود. نزديك است كه
روغنش- هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‏كند،
و اين مثلها را خدا براى مردم مى‏زند و خدا به هر چيزى داناست

و در پایان هم می فرماید این مثل هست.

[="Tahoma"]

بی نظیر;413748 نوشت:
سلام و تشکر

بله حقیت خدا قابل تصور نیست
ولی دقت فرمایید از نظر روانشناسی همیشه یک کلمه با یک تصور ذهنی همراه است
و عدم ان غیر ممکن است
مثلا غیر ممکن است ما تصوری از خدا هرچند غیر واقعی در ذهن نداشته باشیم

مثلا با گفتن کلمه سیب
یا جن یا
روح
سریع در ذهن اشکالی تصور می شود
حال بهترین تصور برای خدا چیست ؟


سلام
اگر ذهن در قبال شنیدن هر لفظی صورتی در نزد خود حاضر می کند دلیلش آنستکه اخذ مفهوم از همان صورت و شکل بوده است یعنی مفهوم درخت را با دیدن شکل و صورت درخت ساخته لذا به محض شنیدن لفظ به شکل و صورتش منتقل میشود
ولی بحمدالله در فرهنگ توحیدی ما هیچوقت ما بازای محدود و متعینی از خدا را نشانمان ندادند تا با شنیدن آن به صورت مربوط بدان منتقل شویم بله بعید نیست یک بت پرست یا یک مسیحی با شنیدن کلمه خدا به آن بت کذایی یا چهره نقاشی شده عیسی ع منتقل شود اما ما چنین نیستیم والحمد لله
والله الموفق

حامد;413774 نوشت:
سلام
اگر ذهن در قبال شنیدن هر لفظی صورتی در نزد خود حاضر می کند دلیلش آنستکه اخذ مفهوم از همان صورت و شکل بوده است یعنی مفهوم درخت را با دیدن شکل و صورت درخت ساخته لذا به محض شنیدن لفظ به شکل و صورتش منتقل میشود
ولی بحمدالله در فرهنگ توحیدی ما هیچوقت ما بازای محدود و متعینی از خدا را نشانمان ندادند تا با شنیدن آن به صورت مربوط بدان منتقل شویم بله بعید نیست یک بت پرست یا یک مسیحی با شنیدن کلمه خدا به آن بت کذایی یا چهره نقاشی شده عیسی ع منتقل شود اما ما چنین نیستیم والحمد لله
والله الموفق

سلام

اما ایات قران بر خلاف ادعای شماست
و در قران تجسمهایی از خدا شده است که ذهن ممکن است به طرف ان برود مانند این ایه
که دوستمون اورد

ابوالفضل;413768 نوشت:
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‏اى است. آن شيشه
گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‏شود. نزديك است كه
روغنش- هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‏كند،
و اين مثلها را خدا براى مردم مى‏زند و خدا به هر چيزى داناست

یا مثلا چون گفته خدا بر عرش تکیه زد ممکن است
خدا را مثل مردی یا زنی تصور کنیم که بر تختش تکیه زده است

یا مثلا خدا را شبیه نور کرده است
که ممکن است ذهن به طرف نور برود

موفق باشید

[="Tahoma"]

بی نظیر;413839 نوشت:
سلام

اما ایات قران بر خلاف ادعای شماست
و در قران تجسمهایی از خدا شده است که ذهن ممکن است به طرف ان برود مانند این ایه
که دوستمون اورد


سلام
تفسیر قشری از قرآن در میان تشیع مقبول نیست وگرنه یدالله فوق ایدیهم هم برای خدا دست کذایی میسازه
والله الموفق

حامد;413851 نوشت:
سلام
تفسیر قشری از قرآن در میان تشیع مقبول نیست وگرنه یدالله فوق ایدیهم هم برای خدا دست کذایی میسازه
والله الموفق

سلام

ما فعلا به تفسیر کاری نداریم
منظور این هست که سر نخی برای تجسم داده شده

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;413343 نوشت:
در یکی از تاپیکها که بحث می کردیم رسیدیم به تجسم خدا در ذهن
و اینکه چگونه باید خدا را در ذهن تجسم کرد ؟
مثلا وقتی دارین دعا می کنین یا نماز می خونین چه تصوری از خدا در ذهنتان ایجاد می شود ؟
ایا می شود اصلا تجسم نکرد ؟
و اگر نمی شود چگونه باید تجسم کرد ؟!!
ایا بصورت یک مرد یا زن مهربان ؟!
یا بصورت نور که همه جا را فراگرفته است ؟!
یا .....

این یک قضیه فلسفی است که حقیقت وجود که همان واجب بالذات و همان خداوند است،قابل تصور نیست.

بی نظیر;413740 نوشت:
مطالب شما درباره عدم شناخت حقیقت خداست که بسیار استفاده کردم
اما منظور من این نبود
منظور من چگونگی تجسم خدا در ذهن است
ببینید با گفتن هر کلمه ای شکلی در ذهن تجسم می شود

با گفتن نام هر چیزی،اگر آن چیز دارای ماهیت باشد آنوقت شاید بشود آن را تصور کرد.تازه شاید.چه بسا مجردی مانند فرشته را که ماهیت هم دارد،نتوان تصور کرد در ذهن.اما خداوند ماهیت ندارد و لذا تصورش محال است.

بی نظیر;413740 نوشت:
مثلا من اگر بگویم گل سریع شکل ان در ذهن تجسم می شود
و اگر بگویم جن باز یک موجود عجیب غریب در ذهن تجسم می شود
سوال من اینست با گفتن کلمه خدا چه شکلی در ذهنتان مجسم می شو د ؟

هیچ شکلی.

بی نظیر;413748 نوشت:
بله حقیت خدا قابل تصور نیست
ولی دقت فرمایید از نظر روانشناسی همیشه یک کلمه با یک تصور ذهنی همراه است
و عدم ان غیر ممکن است
مثلا غیر ممکن است ما تصوری از خدا هرچند غیر واقعی در ذهن نداشته باشیم

غیر ممکن نیست.همانطور که خدمتتان عرض شد هر چیز دارای ماهیت اینطور است.ما از فرشته هم تصوری نداریم چون فرشتگان مادی نیستند.ولی چارچوب ذهن ما مادی است و کلاً تجسم کردن،یعنی جسم فرض کردن که راجع به فرشتگان هم حتی صحیح نیست.

بی نظیر;413748 نوشت:
مثلا با گفتن کلمه سیب
یا جن یا
روح
سریع در ذهن اشکالی تصور می شود

جن و روح هم مثل بالاست تقریباً.شما دقت کنید آن تصوری که ما از فرشته برای مثال داریم و از کودکی با آن بزرگ شده ایم،محصول عمل مسیحی ها است.شما این تصورات را می توانید در کلیساها ببینید.

بی نظیر;413748 نوشت:
حال بهترین تصور برای خدا چیست ؟

بهترین تصور،تصور نکردن خداوند در ذهن است.

بی نظیر;413749 نوشت:
درسته که خداوند قابل تصور نیست
ولی یک تصوری از خدا در ذهن محاله شکل نگیره

این گزاره شما صحیح نیست که تصوری از خدا محال است شکل نگیرد.همانطور که جناب حامد گفتند،کاملاً بستگی دارد که شما چطور آن حقیقت را درک کرده باشید.اگر از طریق دیدن باشد آنوقت این حرف شما صحیح است.

بی نظیر;413754 نوشت:
این مهربان چه شکلیه ؟

ببینید اصلاً الله اکبر یعنی چه؟
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه مردى نزد آن حضرت، گفت: الله اكبر. حضرت فرمودند: خداوند، بزرگ‏تر است، از چه چيزى بزرگ‏تر است؟ آن مرد گفت: از هر چيزى.
حضرت فرمودند: خداوند را محدود كرده‏ اى.

مرد گفت: پس چگونه بگويم؟
حضرت فرمودند: بگو خداوند بزرگ‏تر از آن است كه وصف شود.
توحید،شیخ صدوق (ره)،باب معنی الله اکبر،روایت اول.

پس الله اکبر،کاملاً مقابل تصور و تجسم کردن خدا قرار دارد.یعنی یکی از دلایل این که می گوییم الله اکبر این است که به سمت این تصور و تجسم ها نرویم.همیشه این را بگوییم تا یادمان باشد خداوند بزرگتر از آن است که وصف شود.خداوند بزرگتر از آن که تصور و تجسم شود.

بی نظیر;413861 نوشت:
ما فعلا به تفسیر کاری نداریم
منظور این هست که سر نخی برای تجسم داده شده

هیچ کدام از این ها سرنخی برای تجسم نیست.افتخار ما این است که پیرو تفاسیر ائمه هستیم.طبق تفاسیر ائمه هیچ کدام از مثال های اینگونه در قرآن،دال بر جسمانیت خدا نیست.برای مثال ید الله فوق ایدیهم،مقصود ید در اینجا قدرت است نه دست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

خدای من شکل بابابزرگاس
از اون مهربونا و خوشگلاش
چشماشم آبیه
موهاش و ریششم یه دست سفید پنبه ایه
بوی یاس هم میده
توی جیبشم همیشه پر شکلات و نقله
میزاره من با عصاش بازی کنم عینکشو بزنم به چشمم هر وقتم بخوام پایه خریدن قاقالی لیه

خدای من این شکلیه
مینو 5 ساله از ایران:khandeh!:
من دلم میخواد بچه ی خدا باشم
چیه مگه:khandeh!:

یک نیروی لایزال که هر روز و هر شب بهم انرژی میده و به تمام حرفام گوش میده

دوسش دارم :ok:

بچه که بودم یه مردی بود که اجزای صورت نداشت اما یادمه لباس آبی میپوشید و شلوار ذغالی قدشم بلند بود!! حالا چی شده بود ما همچین فکری میکردیم خدا داند!

به نظرم تعاریفی که والدین در سنین پایین از خدا به بچه هاشون میدن این تصورات رو به وجود میارند و چیز غیرعادی ای نیست .

اما حالا خدارو بیشتر با یه تصویر از آسمان و افق تصور میکنم . البته بسته به حالم این تصویر متفاوته اما در کل آسمان رو نشانه ای از خدا میدونم و خدا فرضش میکنم . چون هم بی کران هست و هم منشاء نور (یعنی ما نور اصلی زندگیمون رو از آسمون میگیریم ) و هم شکل خاصی نداره

در مورد اون بحث روانشناسی که انسان هرلغت رو با تصویرش در ذهن داره درسته ، اما باید توجه بشه ما اگر بخوایم به خیلی از لغات فکر کنیم ، چیزی جز نگارش اون لغت به ذهنمون نمیرسه و خیلی ها با نام خدا ، شکل نوشتاری کلمه خدا توی ذهنشون میاد!

بن موسی;413876 نوشت:
با گفتن نام هر چیزی،اگر آن چیز دارای ماهیت باشد آنوقت شاید بشود آن را تصور کرد.تازه شاید.چه بسا مجردی مانند فرشته را که ماهیت هم دارد،نتوان تصور کرد در ذهن.اما خداوند ماهیت ندارد و لذا تصورش محال است.

سلام

اگر امکان داره این مورد و بیشتر توضیح بدید ممنون می شم

بن موسی;413876 نوشت:
هیچ شکلی.

هیچ شکلی به نظر من امکان نداره
حتی اگر شده تصویری مشوش و مغشوش در ذهن ظاهر می شود

بن موسی;413876 نوشت:
غیر ممکن نیست.همانطور که خدمتتان عرض شد هر چیز دارای ماهیت اینطور است.ما از فرشته هم تصوری نداریم چون فرشتگان مادی نیستند.ولی چارچوب ذهن ما مادی است و کلاً تجسم کردن،یعنی جسم فرض کردن که راجع به فرشتگان هم حتی صحیح نیست.

ببینید منظور من این نیست که ما حتما یک تصور واقعی در ذهنمون ایجاد کنیم
ما الان فرشته رو غالبا بصورت یک انسانی با دو بال تجسم می کنیم که ممکنه واقعی هم نباشه

پس تصویر ایجاد شده در ذهن از خدا قطعا واقعی نیست

بن موسی;413876 نوشت:
بهترین تصور،تصور نکردن خداوند در ذهن است.

شما یک لحظه چشمتون و ببندید و سعی کنید هیچ تصوری از خدا در ذهنتون نداشته باشید
خوب دقت کنید ببینید چی می بینید ؟

بن موسی;413876 نوشت:
اگر از طریق دیدن باشد آنوقت این حرف شما صحیح است.

شنیدن ایا به ما تصور نمی دهد ؟

با تشکر

با سلام
خدای من مثل واژه ی مهربونیه به همین راحتی. مهربونی که وقتای دلتنگیم منو تو آغوشش میگیره به من لبخند میزنه و میگه دنبال من باش زندگی سرابی بیش نیست.
من هیچ وقت تنها نیستم چون همیشه میدونم داره نگام میکنه.
فقط دلم میخواد هر روز پررنگترش کنم. تا همیشه در آغوش گرم و مهربونش باشم.
خیلی شرمنده شم با گناهایی که کردم اما بیشتر از هر چیز تو دنیا دوستش دارم و با تمام وجودم میپرستمش.
امروز صبح بعد از یکماه بیماری و نماز نشسته، تونستم سجده برم و سرم رو در مقابل عظمتش رو خاک بزارم.
نمیدونید چه حالی شدم با اولین سجده گریه م گرفت.
خدای مهربونم لذت عبادتت رو به من روسیاه بچشون.
آمین یا رب العالمین
التماس دعا

[="Tahoma"]

بی نظیر;413861 نوشت:
سلام

ما فعلا به تفسیر کاری نداریم
منظور این هست که سر نخی برای تجسم داده شده


سلام
این نوری که ما می شناسیم یک امر مادی است به نظر شما قرآن برای تصور خدا سرنخی از یک امر مادی داده است ؟
والله الهادی

حامد;414204 نوشت:
سلام
این نوری که ما می شناسیم یک امر مادی است به نظر شما قرآن برای تصور خدا سرنخی از یک امر مادی داده است ؟
والله الهادی

سلام و تشکر

ببینید سرنخ به معنای کاراگاهی و رسیدن به واقعیت نه

ولی وقتی خدا می گوید خدا مانند نوری است که در چراغدانیست و ان چراغدان در چراغدان دیگر و ... و روغن ان زیتون است ....

به نظر شما میشه این ایه رو خوند و این چراغدان را با روغن زیتون تصور نکرد ؟

البته شما گفتین دیدنیها رو ادم تجسم می کنه نه شنیدن هارو
خوب ما هم چراغدان رو دیدیم هم روغن زیتون را

من که بارها سعی کرده ام حتی تصویر تو در توی این چراغدان را مجسم کنم
اگر قرار به تجسم این نبود چرا خدا مثال زد ؟

موفق باشید

[="Tahoma"]

بی نظیر;414229 نوشت:
سلام و تشکر

ببینید سرنخ به معنای کاراگاهی و رسیدن به واقعیت نه

ولی وقتی خدا می گوید خدا مانند نوری است که در چراغدانیست و ان چراغدان در چراغدان دیگر و ... و روغن ان زیتون است ....

به نظر شما میشه این ایه رو خوند و این چراغدان را با روغن زیتون تصور نکرد ؟

البته شما گفتین دیدنیها رو ادم تجسم می کنه نه شنیدن هارو
خوب ما هم چراغدان رو دیدیم هم روغن زیتون را

من که بارها سعی کرده ام حتی تصویر تو در توی این چراغدان را مجسم کنم
اگر قرار به تجسم این نبود چرا خدا مثال زد ؟

موفق باشید


سلام
اگر کسی که اورا ندیده اید بگوید من مانند شیر شجاعم برای تصور شجاعت آن انسان یک شیر را تصور می کنید ؟
در تمثیلهای این چنینی باید مغز معنا را وجه تشابه را مد نظر قرار داد نه شکل و صورت مثال را
در آیه شریفه مد نظر ، حق تعالی مجالی نور خود را با مثالی به ما تفهیم می کند نه اینکه واقعیت امر هم شکل و شمایلی اینگونه دارد
والله الموفق

آنچه در اندیشه آید پذیرای فناست
آنکه در اندیشه ناید آن خداست

ما هیچ وقت نمی تونیم تصوری از خدا داشته باشیم یک پارچ رو هیچ وقت نمی تونید تو یه لیوان قرار بدید اگه بخواید فشار بیارید لیوان می شکنه چون ظرفیت پذیرش پارچ رو نداره ذهن ما هم به همین شکله وقتی ما هنوز خیلی چیزا رو از دنیای خودمون و حتی از جسم خودمون نمی دونیم چطور باید ظرفیت پذیرش بزرگی خدا رو داشته باشیم؟

[="Tahoma"]

نیک اندیشه;414293 نوشت:
آنچه در اندیشه آید پذیرای فناست
آنکه در اندیشه ناید آن خداست

ما هیچ وقت نمی تونیم تصوری از خدا داشته باشیم یک پارچ رو هیچ وقت نمی تونید تو یه لیوان قرار بدید اگه بخواید فشار بیارید لیوان می شکنه چون ظرفیت پذیرش پارچ رو نداره ذهن ما هم به همین شکله وقتی ما هنوز خیلی چیزا رو از دنیای خودمون و حتی از جسم خودمون نمی دونیم چطور باید ظرفیت پذیرش بزرگی خدا رو داشته باشیم؟


سلام
بحث معرفت از بحث تصور جداست
در روایات است که خدای تعالی در دل مومن می گنجد
این یعنی اینکه ذات انسان سعه وجودی بی نهایت دارد و قادر به معرفت خدای تعالی هست
اما تصور به این معنا که با ایجاد یک صورت و شکل در مقام ذهن از او به او توجه کنیم اینرا قبول نداریم
والله الموفق

حامد;414244 نوشت:
سلام
اگر کسی که اورا ندیده اید بگوید من مانند شیر شجاعم برای تصور شجاعت آن انسان یک شیر را تصور می کنید ؟
در تمثیلهای این چنینی باید مغز معنا را وجه تشابه را مد نظر قرار داد نه شکل و صورت مثال را
در آیه شریفه مد نظر ، حق تعالی مجالی نور خود را با مثالی به ما تفهیم می کند نه اینکه واقعیت امر هم شکل و شمایلی اینگونه دارد
والله الموفق

سلام

در تاپیک تصور ذهنی انسان درباره خدا ایا شبیه بت است ؟
شما این مساله را طوری دیگر بیان کردین و این شبهه در من ایجاد شد

و علت شروع این تاپیک هم رفع ان شبهه بود
متن عبارت شما در انجا

و اما تفاوت اساسی بین تصور ذهنی از خدا و بت آنستکه این تصور یک صورت و شکل نیست بلکه یک مفهوم است که ما را به ذات دارای آن وصف رهنمون می سازد
به عبارت دیگر تصور مفهومی ذهنی از خدای متعال صرفا یک حکایتگر است و عدم استقلال در متن ذات او هست اما در بت چنین نیست البته نگاه به بت بعنوان یک موجود محدود و مستقل ولو بعنوان واسطه از حقیقت خدای متعال بسیار بسیار دورتر از مفهوم ذهنی جکایتگر صفات الهی است
والله الموفق

موفق باشید

من هربار به چگونگی خدا فکر می کنم به پوچی می رسم و به پوچی و عدم مطلق فکر می کنم به این نتیجه میرسم که کل خلقت در برابر الله تنها عدم مطلق اند...یعنی بشخصه من چیزی در ذهنم نمیاد و پوچی خودمو میبینم

سلام
در روایتی از امام باقر علیه السلام می خوانیم :
هر آنچه از خدای متعال که با دقیقترین افکار خیال انگیز خود در ذهنتان می سازید مخلوق خود شماست (نه خدایی که خالق است) و به خود شما باز می گردد
یا علیم

سلام و عرض ادب.

نقل قول:
این نوری که ما می شناسیم یک امر مادی است به نظر شما قرآن برای تصور خدا سرنخی از یک امر مادی داده است ؟

بنظرم خداوند مثال بیهوده و لغو نمیزند.
نور قسمتی از طیف امواج الکترومغناطیس هست.
در این طیف حدی وجود ندارد.
ابتدا و انتهای طیف باز است ولی در دنیا موج-ذره‌ای نیست که بتواند با فرکانس بیشتر از محدوده پرتوهای گاما گسیل شود.
بنابراین عالم ما، تنها قسمتی از این طیف است.

استوار;449322 نوشت:
سلام و عرض ادب.

بنظرم خداوند مثال بیهوده و لغو نمیزند.
نور قسمتی از طیف امواج الکترومغناطیس هست.
در این طیف حدی وجود ندارد.
ابتدا و انتهای طیف باز است ولی در دنیا موج-ذره‌ای نیست که بتواند با فرکانس بیشتر از محدوده پرتوهای گاما گسیل شود.
بنابراین عالم ما، تنها قسمتی از این طیف است.

در کل این ها مثال است و در اوج زیبایی در قرآن آمده ولی خدا این مثال ساده رو برای یادآوری ساده زده...وگرنه مثاله....برای مثال من وقتی این آیه قرآنو میبینم که خدا نور آسان ها و زمین است مثل نور او مثل چراغی است که خودش در داخل چراغی دیگر است هنوز به بنزین نرسیده روشنه و نورش سراسر عالم گرفته....مثال ساده و قشنگیه(ساده نسبت به عظمت غیر قابل توصیف خدا) اما من هربار این مثال میبینم بی کم و کاست یاد لامپ 100w درون خانه ها می افتم...که درون این شیشه دوباره یه شیشه دیگر است...و بدون اینکه به بنزین یا روغنی که بخواد روشن کنه نیاز داشته باشه...روشنه و سراسر عالم رو هر در هر خانه ای فراگرفته...پس هر مثالی از خدا بر می گرده به صفت مخلوق...زیرا الله غیر قابل درک است

کاری نداره!
کافی هست شما به اصفاتی که به آن خدا (صحیح ترش الله) توصیف شده دقت کنید.
مهربان- رزاق- قادر- بخشنده- کیفر دهنده- عظیم- قوی- منتقم- سخت عذاب دهنده و ....

خوب به نظرت این اصفات بیش از همه به کدام یک از موجودات زیر نزدیک است:
درختان
سنگها
کوه
شیرها
غورباغه ها
موشها
...
یا انسانها؟!!
یعنی چطور شک دارید که اینها اصفات انسان است؟!!!
قطعا اگر غورباقه ها میخواستند برای خودشان خدایی داشته باشند یا تصور کنند خدایشان غورباقه ای بود که صدایی داشت که بلندای آن بلندترین صدا ها بود و برکه ای داشت که از هر اقیانوسی وسیع تر بود و طول هر پریدنش هم از غرب تا شرق!!!!!

استوار;449322 نوشت:
بنظرم خداوند مثال بیهوده و لغو نمیزند.
نور قسمتی از طیف امواج الکترومغناطیس هست.
در این طیف حدی وجود ندارد.
ابتدا و انتهای طیف باز است ولی در دنیا موج-ذره‌ای نیست که بتواند با فرکانس بیشتر از محدوده پرتوهای گاما گسیل شود.
بنابراین عالم ما، تنها قسمتی از این طیف است.

سلام

منظورتون اینه که خداوند همان امواج الکترو مغناطیس هست ؟

manmehdiam;449452 نوشت:
کاری نداره!
کافی هست شما به اصفاتی که به آن خدا (صحیح ترش الله) توصیف شده دقت کنید.
مهربان- رزاق- قادر- بخشنده- کیفر دهنده- عظیم- قوی- منتقم- سخت عذاب دهنده و ....

خوب به نظرت این اصفات بیش از همه به کدام یک از موجودات زیر نزدیک است:
درختان
سنگها
کوه
شیرها
غورباغه ها
موشها
...
یا انسانها؟!!
یعنی چطور شک دارید که اینها اصفات انسان است؟!!!
قطعا اگر غورباقه ها میخواستند برای خودشان خدایی داشته باشند یا تصور کنند خدایشان غورباقه ای بود که صدایی داشت که بلندای آن بلندترین صدا ها بود و برکه ای داشت که از هر اقیانوسی وسیع تر بود و طول هر پریدنش هم از غرب تا شرق!!!!!

شاید بخاطر همین است که اغلب انسانها خدا را مثل یک انسان قوی و قدرتمند تصور می کنند
که از ان بالا به همه چیز نظاره می کند

به نظر من بیشترین تصور ذهنی انسانها از خدا همین انسان قوی و قدرتمند می باشد

و اولین تصوری هست که در ذهن هر انسانی نقش می بندد

با سلام

تصور با دیدن در ارتباطه ===> ذهن یعنی بر اساس دیده هایش تصویر سازی میکنه.

فرض کنیم قبل مطرح شدن کروی بودن سیاره زمین از یه فرد معمولی میپرسیدیم زمین رو چطور تصور میکنی ؟ == > بر اساس همین چیزی که میبینه قطعا

پاسخ خواهد داد یه چیز مسطح در حالی قضیه غیر از اینه .

حالا خداوند هم غیرقابل رویت و همچنین غیرقابل تصور هست .

بر این اساس ما باید هر تصوری از خداوند در ذهنمان ایجاد گشت پاک کنیم .

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;449510 نوشت:
منظورتون اینه که خداوند همان امواج الکترو مغناطیس هست ؟

خیر. امواج الکترومغناطیس هم مخلوق خدا هستند.
تمثیلی که خداوند در قرآن بیان نموده، آنقدر وسیع و دقیق است که حتی در این عصر آشنائی با فیزیک نوین، درهای بیشتری را بر روی دانش پژوهان و دانشمندان باز میکند.

وقتی صحبت از نور میشود، قطعا مراد خداوند متعال و لایتناهی فقط قسمتی کوچک و محدود از طیف امواج الکترومغناطیس نیست.
معتقدم بغیر از تفسیر نور در مقابل ظلمت به عنوان راهنمای جهان و موجوداتش، تفاسیر علمی نیز میتوان بر تمثیل خداوند در نظر گرفت.
این دیدگاه قطعا ما را به متافیزیک و قسمتهای ناشناخته و دست نیافتنی طیف الکترومغناطیس رهنمون میسازد.

نتیجه‌ای که حقیر از این نوع نگرش بدست می‌آورم، تبیین روان‌تر، ساده‌تر و قابل فهم‌تر مسائل و امور متافیزیکی خواهد بود.

بی نظیر;414155 نوشت:
شما یک لحظه چشمتون و ببندید و سعی کنید هیچ تصوری از خدا در ذهنتون نداشته باشید
خوب دقت کنید ببینید چی می بینید ؟

شاید یکی از دلایلی که می گویند نمیبایست در نماز، چشمان را بست همین باشد.

nothing;449380 نوشت:
اما من هربار این مثال میبینم بی کم و کاست یاد لامپ 100w درون خانه ها می افتم...که درون این شیشه دوباره یه شیشه دیگر است...و بدون اینکه به بنزین یا روغنی که بخواد روشن کنه نیاز داشته باشه..

لامپ بزرگوار درسته که بنزین و روغن نیاز نداره اما برق نیاز داره :ok:

بی نظیر;449751 نوشت:

لامپ بزرگوار درسته که بنزین و روغن نیاز نداره اما برق نیاز داره :ok:


و فقط در کره زمینه ولی مثال نور در کل عالمه ولی من کلا گفتم فقط یاد لامپ 100 می افتم...وگرنه مثالش فوق العادست...و درکل خاستم بگم که اینا فقط مثاله که خدا برای ساده درک کردن زده ...تا ساده جذبش بشیم

http://www.askdin.com/thread32393.html
جمع بندی
سوال : خدا را در ذهن چگونه تجسم می کنید ؟!

پاسخ :
در ابتدا باید اشاره است که خدا وند منزه از آن است که تجسم یابد چه این که
حقیقت خدا و صفات او که عین ذات اوست، نامحدود است. برای آن حد و انتهایی فرض نمی‏شود، ولی جز او همه‏ موجودات محدود هستند. از این جهت، هیچ کس نمی‏تواند کنه ذات و صفات او را درک کند؛ زیرا محدود، نمی‏تواند نامحدود را درک کند. رابطه مدرِک و مدرَک به معنای صحیح شکل نمی گیرد. چون ادراک همانند قرار گرفتن یک مظروف در یک ظرف است. همان طور که یک کاسه گنجایش آب دریا را ندارد، ذهن محدود بشر هم نمی‏تواند به کنه ذات نامحدود خدای جهان پی ببرد؛ برای درک یک حقیقت باید احاطه بر آن یافت. احاطه موجود محدود (انسان) بر ذات نامحدود (خداوند ) محال و ناشدنی است.
در کلمات پیشوایان دین وارد شده است:
"کلّما میزتموه باوهامکم فی ادقّ معانیه فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم" (1)
هر چه در ذهن شما بیاید و آن را تصور کنید،در دقیق ‏ترین جلوه‏ها و مفهوم‏هایش، خدا نیست، بلکه او هم مخلوقی مثل شماست، که در وجودش محتاج است و برگشت وجود او به شما است.
چه بسا معنای روایاتی که از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) رسیده است که فرموده اند: درباره‏ ذات خدا فکر نکنید (که به جایی نمی‏رسید، بلکه از این راه ممکن است شیطان سوء استفاده کرده و شما را منحرف کند) اما درباره‏ نعمت‌ها و آثار عظمت او فکر کنید (تا به معرفت و ایمان شما افزوده گردد) (2)اشاره به همین حقیقت داشته باشد.
معنای روایات این نیست که در بحث خداشناسی وارد نشوید، بلکه بحث در باره‏ خدا و صفات او در حد خود لازم است، اما کسی نباید توقع داشته باشد که به کنه ذات خدا پی ببرد. بر این اساس، پیشوایان دینی مردم را از تفکر در ذات الهی منع کردند؛ به این علت که پی بردن به کنه ذات الهی، امری محال و غیر ممکن است. از این رو تلاش در این راه، چیزی جز حیرت و سرگردانی در پی نخواهد داشت.
شناخت حصولی یک حقیقت از طریق تعریف و داشتن حد تام از او به دست می آید. در مورد خداوند ماهیتی متصور نیست تا جنس و فصلی و تعریفی وجود داشته باشد؛ تصویر ذهنی از خداوند که فرضا از طریقی حاصل شود و به ادراک خداوند منتهی گردد، برای ذهن ما به وجود نخواهد آمد؛ زیرا صورت ذهنی از وجود نامحدود نمی تواند در ظرف ادراکی محدود شکل بگیرد، زیرا هر چند تصور حقیقت نامحدود ممکن است- چون مفهوم نامحدود، مفهومی محدود است - اما تصور نامحدود ممکن نیست، زیرا ذهن محدود است. نامحدود دارای صورتی نخواهد بود که در ذهن محدود بگنجد.
علم حضوری هم در این ادراک متصور نیست، زیرا حقیقت علم حضوری اتحاد عالم با معلوم است. در اتحاد سنخیت وجودی لازم است و بین وجود امکانی ما با وجود واجب چنین سنخیت مطلقی وجود ندارد تا اتحاد کامل حاصل گردد.
حضرت علی (ع) فرمود:
«لم یُطلع العقول على تحدید صفته ولم یحجبها عن واجب معرفته؛(3) عقل‌ها را بر حقیقت ذات خود، آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است». از این کلام معلوم می شود که خدا امکان دست یابی مخلوق به ذات غیبی خودرا نداده، چه این که طبق این سخن معلوم می‌شود که عقل و خرد آدمی گرچه توان شناخت حق تعالى را دارد، ولی از شناخت کُنه حقیقت او عاجز است، دلیلش آن است که عقل آدمی محدود است. موجود محدود نمی‌تواند هستی نامحدود خداوند را به طور کامل درک کند و کنه ذات او را بشناسد،چه اینکه شناخت و علم به چیزی، به معنای احاطه به آن شیء معلوم است، هرگز موجود ممکن الوجود و محدود نمی‌تواند بر خداوند احاطه علمی پیدا کند.
عنقای ذات متعالی خداوند بلندتر از آن است که به گمان و کمند عقل آدمی گرفتار شود. امام صادق(ع) در کلامی درس‌آموز فرمود:
«یا ابن آدم لو أکل قلبک طائر لم یشبعه وبصرک لو وضع علیه خرق أبرة لغطّاه تردید أن تعرف بهما ملکوت السموات والأرض، إن کنت صادقاً فهذه الشمس خلقٌ من خلق الله فان قدرت أن تملأ عینیک منها فهو کما تقول؛(4)
ای فرزند آدم !اگر قلب تو را مرغی بخورد، سیر نمی‌شود. اگر تکه از حبه‌ای بر چشم شما گذاشته شود، تمام آن را می‌پوشاند. آیا با چنین ابزار شناخت، می‌خواهی ملکوت هستی را به طور کامل بشناسی؟! اگر در این آفتاب که مخلوقی از مخلوقات خداوند است، به طور مستقیم و با چشمان باز، توانستی نگاه نمایی، ملکوت هستی را نیز به طور کامل خواهی شناخت».
طبق این کلام نورانی معلوم می‌شود، انسان نه تنها هستی متعالی خداوند را به طور کامل نمی‌تواند بشناسد، بلکه هویت کامل مخلوقی از مخلوقات او را نمی‌تواند به طور کامل شناسایی نماید. این حقیقتی است که قرآن کریم خطاب به آدمیان فرمود:
«وما اُوتیتُم مِنَ العِلمِِ إلاّ قَلیلاً؛(5) از علم جز اندک چیزی نمی‌دانید».
اما در باب اینکه به هنگام نماز مانند آن چگونه قصد تقرب به خدا نمایم ؟
باید گفت : خدواند با همان اسما وصفاتی که در قران معرفی شده ودر سنت آمده شناخته شود وتقرب به آن قصد گردد در تامین قرب کافی است .

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 49.
2. کلینی . کافی،نشر دار الکتب الاسلامیه ،تهران ،1380 ق . ج 2، ص 93،
3. اسراء (17) آیه 85.
4.مجلسی . بحارالانوار،نشر دار الاحیا لتراث العربی، بیروت، 1403 ق. ج66، ص292،
5. اصول کافی، ج 1، ص 93.

موضوع قفل شده است