جمع بندی سلسله مراتب رسیدن به حق
تبهای اولیه
لطفا سلسله مراتب رسیدن به حق و حقیقت در اهل سنت، شیعه، وهابیت، بهاییت
و
مسیحیت را بیان کنید.
اگر ادیان الهی دیگری نیز میشناسید معرفی کنید.
من باید این سلسه مراتب و بررسی کنم تا برام روشن بشه چه کسی راست میگه
من خدا را باور دارم و معتقدم بشر به تنهایی توانایی ندارد و بهمین خاطر ادیان غیرالهی را نمی پذیرم اما از میان ادیان الهی باید درست ترین را انتخاب کنم. خواهش میکنم کمک کنید.
Sent
لطفا سلسله مراتب رسیدن به حق و حقیقت در اهل سنت، شیعه، وهابیت، بهاییتو
مسیحیت را بیان کنید.
اگر ادیان الهی دیگری نیز میشناسید معرفی کنید.
من باید این سلسه مراتب و بررسی کنم تا برام روشن بشه چه کسی راست میگه
من خدا را باور دارم و معتقدم بشر به تنهایی توانایی ندارد و بهمین خاطر ادیان غیرالهی را نمی پذیرم اما از میان ادیان الهی باید درست ترین را انتخاب کنم. خواهش میکنم کمک کنید.
Sent
QUOTE=soalateman;412795]لطفا سلسله مراتب رسیدن به حق و حقیقت در اهل سنت، شیعه، وهابیت، بهاییت
و
مسیحیت را بیان کنید.
اگر ادیان الهی دیگری نیز میشناسید معرفی کنید.
من باید این سلسه مراتب و بررسی کنم تا برام روشن بشه چه کسی راست میگه
من خدا را باور دارم و معتقدم بشر به تنهایی توانایی ندارد و بهمین خاطر ادیان غیرالهی را نمی پذیرم اما از میان ادیان الهی باید درست ترین را انتخاب کنم. خواهش میکنم کمک کنید.
Sent
پاسخ :
با سلام وتقدیر از شما بدلیل پیجوی راه حق وشناخت وبر گزیدن آن . جواب در دو محور بیان می شود :
الف _در ابتدا باید گفت راه رسیدن به حق متعدد نیست تا در میان آنها برسی شده ویکی اتخاب شود بلکه صراط مستقیم که انسان را به خدا می رساند یکی بیش نیست .
منظور از این سوال شما دو چیز می تواند باشد .
یکی آنکه آیا پلورالیزم (کثرت گرایی) و بحث صراط های مستقیم که به معنای پذیرش حقانیت تمام ادیات در همه دوران ها و از جمله در دوران حاضر است ، آیا از نظر درون دینی و طبق آموزه های اسلامی می تواند صحیح باشد ؟
در این صورت پاسخ آن منفی است ؛ زیرا آموزه های دین اسلامی با تأکید بسیار بر حقانیت اسلام و باطل بودن غیر آن سخن گفته است .
هیچ دینی نمی تواند به نفع پلورالیست ها اقامه دعوا کند ،
اگر منظورتان آن باشد که در دایره اسلام مذاهب متعددی وجود دارد ، آیا می توان به حقانیت تمام مذاهب و صراط های مستقیم بودن همه آنها عتقاد داشت؟
به نظر می رسد که این عقیده نیز صحیح نمی باشد ؛ زیرا مبنا و دلایی که اعتقاد به پلورالیست را مخدوش و نادرست می داند ، در این جا نیز وارد می شود . اگر مبنای پلورالیست ها را در حقانیت مذاهب مختلف درون دینی بپذیریم ، همان مبنا و دلایل در مورد حقانیت ادیان دیگر نیز می تواند وارد باشد ، پس باید به صراط های مستقیم بودن تمام ادیان و حتی چیزی مانند شیطان پرستی و بت پرسای نیز اعتقاد داشته باشیم و این یکی از اشکالات اساسی نظریه پلورالیسم است.
ب_ اما در باره اصل پرسش باید گفت:
پاسخ را مىتوان از دو زاویه تبیین نمود: یکى از نظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی، دیگرى از نظر برون دین و بدون نگاه به معارف اسلامی.
نظر درون دینی:
مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد و الگوهای اخلاقی و اجتماعی بهتر و کامل تر از ادیان پیشین برای رفع نیاز های بشری در همه زمان ها تا روز قیامت بیان نموده، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است:
«آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(1) لیکن شریعت یا دین اسلام الگوها و راهکارهای بهتر و به روزتر ارایه داده،در قرآن که آخرین وحینامه آسمانی است آمده: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(2)
از نظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافتة آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی(ع) است،و نه اقتباس از آن ها. از این جهت و به دلیل رهنمودهاى وحیانی، این دین بوده که مورد رضاى خداوند قرار گرفته است و خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خود معرفى کرده(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).(3) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(4)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(5) خاتم مایة زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، بر برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایع شان دلالت دارد.
در نظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند. آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مىشود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست. در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مىفرماید: دین تسلیم است، ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، دین گرانمایهاى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمهتسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(6)
نظر برون دینی:
در این نظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارند، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیش تر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود. از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته میشود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان و تبیین این که آموزه های اسلام در همه امور اخلاقی و اجتماعی و مانند آن کامل تر و به روز تر از ادیان پیشین است، راههایى وجود دارد که یکى از آنها بررسى ویژگىهاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتابهاى شهید مطهرى و کتابهاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب میکنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ویژگىهاى اسلام و تحلیل آموزه های آن در ساحات مختلف مىنویسد:
دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر میتواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسانشناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیتهاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده میشود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مىیابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبهاى که هستند از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسانها به حسب خلقت مساوى آفریده شدهاند. تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسانها به حسب اصل خلقت از استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد میشود،در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسانها همواره در عمق جان شان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگىگرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد....(7)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مىتوان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود، مادى و الهى.
با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالکتیک.(8) بحث در مکاتب الهى متمرکز میشود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز میشود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است: اسلام، مسیحیت و یهود.
تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن و کامل تر بودن الگوها و آموزه های آن در مسایل مختلف اخلاقی و اجتماعی و مانند آن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(9)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمىشود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مىشود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربودهاند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد. با توجه به مطلب یاد شده به روشنی به دست می آید که اسلام نه تنها احکام خود را از ادیان پیشین نگرفته ،بلکه سایر ادیان قابل مقایسه با اسلام نیست . آموزه های اسلامی در همه ساحاتی نظیر آنچه در پرسش اشاره شده ،بهتر پاسخگوی نیاز بشری در همه زمان ها است .
پینوشتها:
1. بقره (2) آیه285.
2. آل عمران (3) آیه85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. انعام(6) آیه 115.
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی، ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعة آثار، ج 2، ص 229 تا250.
8. در موضوع باطل بودن دو مکتب مادى میکانیک و دینامیک، رجوع شود به : محمد تقى مصباح یزدی، پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژى تطبیقی.
9.جهت آگاهی بیش تر در مقایسه میان ادیان، رجوع شود به: دکتر بوکای، مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ذبیح الله دبیر.
پاسخ :
با سلام وتقدیر از شما بدلیل پیجوی راه حق وشناخت وبر گزیدن آن . جواب در دو محور بیان می شود :
الف _در ابتدا باید گفت راه رسیدن به حق متعدد نیست تا در میان آنها برسی شده ویکی اتخاب شود بلکه صراط مستقیم که انسان را به خدا می رساند یکی بیش نیست .
منظور از این سوال شما دو چیز می تواند باشد .
یکی آنکه آیا پلورالیزم (کثرت گرایی) و بحث صراط های مستقیم که به معنای پذیرش حقانیت تمام ادیات در همه دوران ها و از جمله در دوران حاضر است ، آیا از نظر درون دینی و طبق آموزه های اسلامی می تواند صحیح باشد ؟
در این صورت پاسخ آن منفی است ؛ زیرا آموزه های دین اسلامی با تأکید بسیار بر حقانیت اسلام و باطل بودن غیر آن سخن گفته است .
هیچ دینی نمی تواند به نفع پلورالیست ها اقامه دعوا کند ،
اگر منظورتان آن باشد که در دایره اسلام مذاهب متعددی وجود دارد ، آیا می توان به حقانیت تمام مذاهب و صراط های مستقیم بودن همه آنها عتقاد داشت؟
به نظر می رسد که این عقیده نیز صحیح نمی باشد ؛ زیرا مبنا و دلایی که اعتقاد به پلورالیست را مخدوش و نادرست می داند ، در این جا نیز وارد می شود . اگر مبنای پلورالیست ها را در حقانیت مذاهب مختلف درون دینی بپذیریم ، همان مبنا و دلایل در مورد حقانیت ادیان دیگر نیز می تواند وارد باشد ، پس باید به صراط های مستقیم بودن تمام ادیان و حتی چیزی مانند شیطان پرستی و بت پرسای نیز اعتقاد داشته باشیم و این یکی از اشکالات اساسی نظریه پلورالیسم است.
ب_ اما در باره اصل پرسش باید گفت:
پاسخ را مىتوان از دو زاویه تبیین نمود: یکى از نظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی، دیگرى از نظر برون دین و بدون نگاه به معارف اسلامی.
نظر درون دینی:
مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد و الگوهای اخلاقی و اجتماعی بهتر و کامل تر از ادیان پیشین برای رفع نیاز های بشری در همه زمان ها تا روز قیامت بیان نموده، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است:
«آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(1) لیکن شریعت یا دین اسلام الگوها و راهکارهای بهتر و به روزتر ارایه داده،در قرآن که آخرین وحینامه آسمانی است آمده: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(2)
از نظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافتة آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی(ع) است،و نه اقتباس از آن ها. از این جهت و به دلیل رهنمودهاى وحیانی، این دین بوده که مورد رضاى خداوند قرار گرفته است و خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خود معرفى کرده(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).(3) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(4)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(5) خاتم مایة زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، بر برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایع شان دلالت دارد.
در نظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند. آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مىشود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست. در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مىفرماید: دین تسلیم است، ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، دین گرانمایهاى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمهتسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(6)
نظر برون دینی:
در این نظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارند، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیش تر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود. از این رو بهبح صورت مختصر به آن پرداخته میشود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان و تبیین این که آموزه های اسلام در همه امور اخلاقی و اجتماعی و مانند آن کامل تر و به روز تر از ادیان پیشین است، راههایى وجود دارد که یکى از آنها بررسى ویژگىهاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتابهاى شهید مطهرى و کتابهاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب میکنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ویژگىهاى اسلام و تحلیل آموزه های آن در ساحات مختلف مىنویسد:
دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر میتواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسانشناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیتهاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده میشود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مىیابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبهاى که هستند از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسانها به حسب خلقت مساوى آفریده شدهاند. تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسانها به حسب اصل خلقت از استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد میشود،در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسانها همواره در عمق جان شان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگىگرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد....(7)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مىتوان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود، مادى و الهى.
با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالکتیک.(8) بحث در مکاتب الهى متمرکز میشود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز میشود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است: اسلام، مسیحیت و یهود.
تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن و کامل تر بودن الگوها و آموزه های آن در مسایل مختلف اخلاقی و اجتماعی و مانند آن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(9)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمىشود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مىشود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربودهاند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد. با توجه به مطلب یاد شده به روشنی به دست می آید که اسلام نه تنها احکام خود را از ادیان پیشین نگرفته ،بلکه سایر ادیان قابل مقایسه با اسلام نیست . آموزه های اسلامی در همه ساحاتی نظیر آنچه در پرسش اشاره شده ،بهتر پاسخگوی نیاز بشری در همه زمان ها است .پینوشتها:
1. بقره (2) آیه285.
2. آل عمران (3) آیه85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. انعام(6) آیه 115.
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی، ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعة آثار، ج 2، ص 229 تا250.
8. در موضوع باطل بودن دو مکتب مادى میکانیک و دینامیک، رجوع شود به : محمد تقى مصباح یزدی، پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژى تطبیقی.
9.جهت آگاهی بیش تر در مقایسه میان ادیان، رجوع شود به: دکتر بوکای، مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ذبیح الله دبیر.
باسلام و تشکر
۱)به شرط اینکه خداوند صراطی قرار داده باشد آن واحد خواهد بود موافقم اما از کجا معلوم که خدای حکیم راهی قرار داده اند؟ شاید اینگونه باشد که با اختیاری که داده اند و هرکس در نقطه و جایگاهش در زمین طبق محیطش و فطرت حق جویش و راست طلبش امتیاز داده میشود پاسخ چیست؟
۲)پلولاریزم منظورم نبود قربان تشکر توضیح دادید
۳) بحث برون دینی) اصلا چرا باید دین وجود داشته باشد؟ تاریخ نشون داده که ادیان باعث کشت و کشتار تعصبات بیجا و... شده اند و بواقع ضررشان از منفعتشان بیشتر بوده...اکثر عقلا در دنیا دین را نپذیرفتند...
۴) چرا باید ادیان مختلف الهی به میان بیاد و به اسلام ختم شود چرا در مسیر مستقیم از همان ابتدا یک دین تبیین نشد تا این همه لجبازی عدم پذیرش و کشتار و جهل متوجه بشر نشود
باتشکر از شما
پاسخ بفرمایید تا به ادامه بحث و سوالاتم بپردازیم
من خالق حکیم عالم دانا و عادل را معتقدم و بیشتر فکر میکنم خیر
به امید خدا به نتیجه خوب برسیم در بحثمون
Sent
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
من باید این سلسه مراتب و بررسی کنم تا برام روشن بشه چه کسی راست میگهمن خدا را باور دارم و معتقدم بشر به تنهایی توانایی ندارد و بهمین خاطر ادیان غیرالهی را نمی پذیرم اما از میان ادیان الهی باید درست ترین را انتخاب کنم. خواهش میکنم کمک کنید.
به نظر حقیر سیستم مطالعاتی اسلام برای تحقیق عالی است
شما ابتدا و به ترتیب به موضوع اعتقاد در مورد
خدا
پیامبران
معاد
عدل خدا
امامت بپردازید
هر جا دیدید که اعتقاد یک گروه با اعتقادات درست پذیرفته نیست، خط بطلان بر آن بکشید.
اما اینکه فرمودین از میان ادیان الهی درست ترین را انتخاب کنم، نامفهوم است
منظور شما این است که خدا عمداً ادیان الهی مختلف ارائه کرده است! و البته با اعتقادات مختلف(که خودبه خود باطل است)
یا اینکه ادیان الهی مختلف نیستند بلکه توسط تحریفات انسانها مختلف شده اند؟
به شرط اینکه خداوند صراطی قرار داده باشد آن واحد خواهد بود موافقم اما از کجا معلوم که خدای حکیم راهی قرار داده اند؟
به این حکم که:
«هر سوال درست و مشخص، یک جواب یکتا دارد»
آیا شما معتقدید که یک سوال ممکن است بیش از دو جواب داشته باشد؟
به کلمات قرمزرنگ بکاربرده شده توسط خوتون توجه کنید
اونها نشون نمیدن که در سیستم منطقی انسان نمیشه دو جواب متفاوت برای یک مسئله وجود داشته باشد؟
http://www.askdin.com/thread32351.html#post413898
جمع بندی
سوال : لطفا سلسله مراتب رسیدن به حق و حقیقت در اهل سنت، شیعه، وهابیت، بهاییت و
مسیحیت را بیان کنید.
اگر ادیان الهی دیگری نیز میشناسید معرفی کنید.
من باید این سلسه مراتب و بررسی کنم تا برام روشن بشه چه کسی راست میگه
من خدا را باور دارم و معتقدم بشر به تنهایی توانایی ندارد و بهمین خاطر ادیان غیرالهی را نمی پذیرم اما از میان ادیان الهی باید درست ترین را انتخاب کنم. خواهش میکنم کمک کنید.
پاسخ :
با سلام وتقدیر از شما بدلیل پیجوی راه حق وشناخت وبر گزیدن آن . جواب در دو محور بیان می شود :
الف _در ابتدا باید گفت راه رسیدن به حق متعدد نیست تا در میان آنها برسی شده ویکی اتخاب شود بلکه صراط مستقیم که انسان را به خدا می رساند یکی بیش نیست .
منظور از این سوال شما دو چیز می تواند باشد .
یکی آنکه آیا پلورالیزم (کثرت گرایی) و بحث صراط های مستقیم که به معنای پذیرش حقانیت تمام ادیات در همه دوران ها و از جمله در دوران حاضر است ، آیا از نظر درون دینی و طبق آموزه های اسلامی می تواند صحیح باشد ؟
در این صورت پاسخ آن منفی است ؛ زیرا آموزه های دین اسلامی با تأکید بسیار بر حقانیت اسلام و باطل بودن غیر آن سخن گفته است .
هیچ دینی نمی تواند به نفع پلورالیست ها اقامه دعوا کند ،
اگر منظورتان آن باشد که در دایره اسلام مذاهب متعددی وجود دارد ، آیا می توان به حقانیت تمام مذاهب و صراط های مستقیم بودن همه آنها عتقاد داشت؟
به نظر می رسد که این عقیده نیز صحیح نمی باشد ؛ زیرا مبنا و دلایی که اعتقاد به پلورالیست را مخدوش و نادرست می داند ، در این جا نیز وارد می شود . اگر مبنای پلورالیست ها را در حقانیت مذاهب مختلف درون دینی بپذیریم ، همان مبنا و دلایل در مورد حقانیت ادیان دیگر نیز می تواند وارد باشد ، پس باید به صراط های مستقیم بودن تمام ادیان و حتی چیزی مانند شیطان پرستی و بت پرسای نیز اعتقاد داشته باشیم و این یکی از اشکالات اساسی نظریه پلورالیسم است.
ب_ اما در باره اصل پرسش باید گفت:
پاسخ را مىتوان از دو زاویه تبیین نمود: یکى از نظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی، دیگرى از نظر برون دین و بدون نگاه به معارف اسلامی.
نظر درون دینی:
مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد و الگوهای اخلاقی و اجتماعی بهتر و کامل تر از ادیان پیشین برای رفع نیاز های بشری در همه زمان ها تا روز قیامت بیان نموده، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است:
«آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(1) لیکن شریعت یا دین اسلام الگوها و راهکارهای بهتر و به روزتر ارایه داده،در قرآن که آخرین وحینامه آسمانی است آمده: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(2)
از نظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافتة آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی(ع) است،و نه اقتباس از آن ها. از این جهت و به دلیل رهنمودهاى وحیانی، این دین بوده که مورد رضاى خداوند قرار گرفته است و خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خود معرفى کرده(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).(3) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(4)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(5) خاتم مایة زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، بر برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایع شان دلالت دارد.
در نظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند. آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مىشود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست. در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مىفرماید: دین تسلیم است، ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، دین گرانمایهاى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمهتسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(6)
نظر برون دینی:
در این نظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارند، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیش تر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود. از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته میشود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان و تبیین این که آموزه های اسلام در همه امور اخلاقی و اجتماعی و مانند آن کامل تر و به روز تر از ادیان پیشین است، راههایى وجود دارد که یکى از آنها بررسى ویژگىهاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتابهاى شهید مطهرى و کتابهاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب میکنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ویژگىهاى اسلام و تحلیل آموزه های آن در ساحات مختلف مىنویسد:
دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر میتواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسانشناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیتهاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده میشود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مىیابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبهاى که هستند از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسانها به حسب خلقت مساوى آفریده شدهاند. تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسانها به حسب اصل خلقت از استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد میشود،در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسانها همواره در عمق جان شان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگىگرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد....(7)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مىتوان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود، مادى و الهى.
با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالکتیک.(8) بحث در مکاتب الهى متمرکز میشود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز میشود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است: اسلام، مسیحیت و یهود.
تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن و کامل تر بودن الگوها و آموزه های آن در مسایل مختلف اخلاقی و اجتماعی و مانند آن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(9)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمىشود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مىشود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربودهاند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد. با توجه به مطلب یاد شده به روشنی به دست می آید که اسلام نه تنها احکام خود را از ادیان پیشین نگرفته ،بلکه سایر ادیان قابل مقایسه با اسلام نیست . آموزه های اسلامی در همه ساحاتی نظیر آنچه در پرسش اشاره شده ،بهتر پاسخگوی نیاز بشری در همه زمان ها است .
پینوشتها:
1. بقره (2) آیه285.
2. آل عمران (3) آیه85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. انعام(6) آیه 115.
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی، نشر صدرا . 1378 ش . ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعة آثار، نشر صدرا 1385 ش ج 2، ص 229 تا250.
8. در موضوع باطل بودن دو مکتب مادى میکانیک و دینامیک، رجوع شود به : محمد تقى مصباح یزدی، پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژى تطبیقی.
9.جهت آگاهی بیش تر در مقایسه میان ادیان، رجوع شود به: دکتر بوکای، مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ذبیح الله دبیر.