لاله هـا در آئینه ی مـشاعره ✿◕✿مشاعره با ابیاتی با مضامین دفاع مقدس✿◕◕✿
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی
تصمیم داریم در این تاپیک مشاعره ای را با هم شروع کنیم
با ابیاتی با مضامین دفاع مقدس، جبهه و جنگ ، شهدا،جانبازان و آزادگان
دوستان به چند نکته توجه داشته باشند :
1) مطابق روال مشاعره ها ، هر بیتی که قرار میدیم بایستی با حرفی شروع شود که حرف آخر بیت قبلی بوده است .
2) نگاهی به ابیات گذشته بیندازیم تا ابیات تکراری قرار ندهیم .
3) در هر پست یک یا نهایتا دو بیت قرار دهیم ::: نه بیشتر :::
.به امید نیم گاهی از سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
دوا كردند درد خود پسندى//خدا داند همه اعجاز كردند
[="Black"]
جغرافی زندگی... جهتهایی سبز
ناگاه صدای توپ... بازی! ... نه! جنگ
خون ریخت به دستان الفبایی سب
ز!تو بدانی اگر كه تاول ها چقدر خوشقیافهات كردند
شهرها برج مست میسازند، بُرج ها بُتپرست میسازند
شرق ما حیف، غرب وحشی شد، محو در دودِ كافهات كردند
ميرود غرق عطش شط پيام شهدا
صبح خورشيد جگر سوخته پر ميگيرد
تا دلی تازه کند بر لب بام شهدا
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها
دیدگانم دشت مفتون شماست
یا روز علی و خیبر دیگر بود
دیدیم قرین، کثرت و وحدت با هم
میلیون میلیون صدا و یک حنجر بود
بی رنج و ملال هم نرفتیم به جنگ
ما نسل سپیدبخت سوم بودیم
از راه شمال هم نرفتیم به جنگ
گل بودم واز شاخه جدایم کردند
گفتم که فرشتگان چه کردندت؟گفت
روزی خورسفره ی خدایم کردند
در حریم عشق بازی دست و پا گم کرده ام
عاشقم خود را به بوی آشنا گم کرده ام
در شب میلاد جانبازی برسم اشتیاق
لحظه دیدار جانان دست و پا گم کرده ام
خنیاگری آتش و رقص دود است
بر خاک خرابهها بخوان قصّه ی جنگ
از چشم عروسکی که خونآلود است
وا كرده كسي گوشه ي سرخ كفنت را
اين باد چرا بوي پر سوخته مي داد
وقتي خبر آورد كبوتر شدنت را
[="Black"]
چو لاله نو عروس باغ گشتید
شما در بند جان و تن نبودید
که خود را با شهادت آزمودید
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش، کوله و پوتینش را
[="Black"]
خواب می بینی دعایت را اجابت کرده اند
شعر من گویای احوال دل تنگ تو نیبست
قطره قطره در وجود خود مجابت کرده اند
همین که هست در آن قاب عکس ، آن بالا
همین که زل زده بر چشم های غمگینم
نشسته در دل سنگر کنار آن آق
اا
ین زندگی قشنگ من مال شماایام سپیدرنگ من مال شما
بابای همیشه خوب من رابدهید
این سهمیه های جنگ من مال شما
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
[="Black"]
هرچند استخوانی از او مانده : او خانه اش پلاک نمی خواهد
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
رفت و حتّی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش... کوله و پوتینش را
دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش رارفت و حتّی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش... کوله و پوتینش را
تکراریه خواهر!پست 15:Narahat az:
نوری زافق هبوط می کردآن شام
پرشدهمه جاعطردل انگیزش،لیک
بر سنگ نوشتند"شهیدگمنام"
یاران، به حریم لاله، رو آوردید
او شمع شد و سوخت و خاکستر شد
جز عشق نبود آنچه ازو آوردید
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند
رفتند ولی ادامه دارند هنوز
[=arial black]ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
[="Black"]
در سرم دیگر نباشد شور خون
یاوران سر جدا یادش بخیر
عهد ما بین خدا و ما شکست
عهدهای با وفا یادش بخیر
از فومن به فاو یکسره پَر کشیده ایی
با چهرهء نورانیت برای شهر
ای شهید ! جلوه ی گوهر کشیده ایی
تحفه ای از قد وبالای یلان آورده اند
چون علی اکبر شتابان در شهادتگاه عشق
ارباّ-اربایی ، علی اصغر- نشان،آورده اند
در میان چهره هاشان نور را
در هوای عاشقی پر می زدند
تا خدا با گریه معبر می زدند
[="Black"]
دوكوهه منزل و مأوای عشاق
دگر خالی شده از جای عشاق
دوكوهه با صفا بودی و زیبا
چرا حالا شدی تنهای تنها
در سنگر عشق، مرد تنها باشم
دلخستهام از خاطرهها، بگذارید
گمنامترین شهید دنیا باشم
مسلسل با طلوع خون اذان عشق می خواند
بیا با شعله رگبار روشن سنگر ما کن
بپا خیز ای سوار ای موج ای سردار دریایی
که شهادت بهر یاران می نوشت
یاد کن از عشق و از ایمانشان
یاد کن از عهد و از پیمانشان
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،"گمنامست"
در کنار خاک ریزان چشم ما لالا نبود
ای که با نام شهیدان فتنه بر پا میکنی
همت این باکری ها غارت و سودا نبود
[="Black"]
چگونه ميبري از ياد من سواران را ؟!
دوباره ميوزد اين باد، باد سرگردان
و ميرساند از آن دور بوي ياران را
اين هم نشان ديگري از سرفرازي ست
تاول ، نه ! اين ها مهر تأييد است مومن
تأييد معصوميت در عشق بازي ست
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟ / ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست / از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .
[="Black"]
جغرافی زندگی... جهتهایی سبز
ناگاه صدای توپ... بازی! ... نه! جنگ
خون ریخت به دستان الفبایی سب
ز!
صدای مبهم برخورد بال میآید
مپرس از دل خود: لالهها چرا رفتند
که بوی کافری از این سؤال میآید
دشتها پر شد ز لاله، نغمههای عاشقانه
قد کشید از خون پاکان، لالههای واژگونه
یادتان خوش ای رفیقان، ای شهیدان خدایی
ای بلاجویان عاشق، بلبلان بینشونه
[=trebuchet ms]
[=microsoft sans serif]
[=palatino linotype]
دو چشم از عشق بر حق بازكردند
سمندر وار آتش مى خريدند
عروج ازخويش چون شه باز كردند
[="Black"]
نسیم شكل كفن شد، به زخم او، پیچید
میان آتش و خون، در میان آبی و بال
برای لحظه ی آخر جوانی اش را دید
« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »
تا لحظهای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
غریبی در دلِ ایام هستی
به اعماق بقیع کرخه رفتی
توهمچون مادرت گمنام هستی !